رفتن به محتوای اصلی

اعدام ها و نوشداروی بعد از مرگ سهراب ها

اعدام ها و نوشداروی بعد از مرگ سهراب ها

یاد داشتی از دفتر سیاسی حزب دموکرات ایران در باره دلایل اصلی گسترش اعدامها 

محمد قبادلو و چهار تن دیگر از عزیزان کرد شامل پژمان فاتحی، محسن مظلوم، محمد فرامرزی، وفا-آذربار اعدام شدند  و در آینده نزدیک عباس ادریس، مهران و فاضل بهرامیان و دیگر فعالان خیزش سراسری و انقلاب ژینا(مهسا) بی پناه در درون زندانها بدون حمایت اعدام خواهند شد و سپس داغداری و مرثیه های مادرانه بر سر مزارها...یادمان نرود تعداد اعدام های تمام دوران حاکمیت چهل و چند ساله روحانیت و مذهب از شمارش بیرون شده است، اکنون نیز دارهای اعدام هم چنان درهر نقطه ای از سرزمین خونبار ایران برپا است تا به جوانان و مبارزان و تمام مردم کشور بگویند که باید از مقابله با حاکمیت دست بشویند و تسلیم اراده حکومت شوند، زیرا ارابه مرگ آنها هیچگاه از حرکت باز نایستاد و هیچ زمان دیگری نیز متوقف نخواهد شد!؟

بحران های جنگی منطقه، افزایش قیمت دلار، کاهش ارزش پول ملی  و تورم افسار گسیخته و باز هم زندانی ها و اعدام های بیشتر؟! یعنی حکومت با این آگاهی که مردم کشور از گرانی و معیشت حداقلی به سوی نابودی سوق داده می شوند به "سیاست تعقیب تورم، سرکوب و طناب دار" چسبیده است تا به بقای خود ادامه دهد! با این فلسفه ویرانگر روحانیت حاکم بر کشور، آیا اصولی و منطقی است که مردم ما همچنان چرخه اعدام را نظاره گر باشند؟!! پس وظایف و مسئولیت ها در کجا باید آشکار شود؟  گرفتاری دیگر همچنان این است که در چنین شرایطی احزاب سیاسی و شخصیت ها اطلاعیه های پر طمطراق منتشر کرده و حکومت را به عقوبتی سخت تهدید می کنند! تنها پس و پس از اعدام چهار تن از فرزندان عزیز کرد، برخی از احزاب و گروه ها و شخصیت های مختلف که تصوری از نفوذ آنها بر جامعه کردستان می رود اعلام اعتصاب عمومی می کنند و معلوم نشد آنها که فکر می کنند فراخوانشان قرائت و اجرایی می شود، چرا پیش از اعدام عزیزان اعلام اعتصاب نکرده اند ؟! براستی چرا برای جلوگیری از اعدامها اعلام اعتصابات نمی شود؟! به همین شکل اعتصاب های زیادی در میان طیف های مختلف مدنی و سیاسی  به منظوراعلام حس همدردی صورت می گیرد که برای حکومت فاسد جمهوری اسلامی محل کمترین توجه و اثر است و برای جامعه بین الملل نیز به دلیل تکرار مکرر اثر بخشی خود را از دست می دهد.

اکنون با چرا های بسیاری روبرو هستیم که باید به آنها پاسخ داده شود. جنبش (انقلاب) زن زندگی آزادی با قدرت و جسارت بی نظیر جوانان، حکومت را به چالش کشاند، چرا این جنبش فروکش کرد که پیامد های آن نیز به دستگیری ها و اعدام های گسترده گذشته اضافه شده است؟ پاسخ به این پرسش ضروری است، چرا جامعه و نیروهای سیاسی در وضعیت آچمز انتظار برای دستگیر شدن و اعدام و سپس واکنش سیاسی از طریق انتشار بیانیه و اعلام اعتصاب و عزاداری برای جوانانی که دیگر نیستند، قرار گرفته اند!؟ واکنشی که حکومت با آگاهی نسبت به عواقب ناچیز آن جامعه را در وحشت دائمی قرار داده است! مشکل در حکومت نیست، کار او کشتن است! پس مشکل در کجا است؟!

 در حالی که جهان وقوع انقلاب بی نظیر زن زندگی آزادی را با حیرت و تحسین می نگریست و هیجانات بسیاری جامعه ایرانی را در داخل و خارج در بر گرفته بود، اما شواهد بسیاری در بررسی آسیب شناسانه این انقلاب نشان داده است، نیروی اصلی و موتور محرک پیشبرنده آن، یعنی جوانان دهه هشتاد و هفتاد و بویژه دختران جوان و نوجوانان که برای عبور از جمهوری اسلامی وارد میدان شده بودند، از کمترین حمایت و مشارکت دیگر اقشار اجتماعی در میدان عمل برخوردار بوده اند! در این خیزش بزرگ تصور براین بود که حمایت نهادهای صنفی، شامل سندیکاها و اتحادیه ها و انجمن ها و مهمتر از همه نهاد خانواده ها و نیروهای سیاسی در پشت این جنبش توانمند قرار بگیرند تا در ابعاد وسیعتر به پیروزی برسد. اما چنین اتفاقی رخ نداد و کمیت بسیار پایین جنبش گران جوان کشور نشان داده است که  اتحادیه ها و انجمن های صنفی(بویژه معلمان و کارگران) تحت فشار عوامل حکومت هنوز در مرحله ضرورت فعالیت سیاسی جمعی لازم برای برخورد جدی عملی و میدانی با رژیم قرار نگرفته اند و نگاه آنها همچنان اقتصادی و صنفی است! شاید آنها فکر می کردند انقلاب بدون حضور آنها پیروز خواهد شد! این عدم حضور، خلاء بزرگ و یکی از عوامل فرونشاندن انقلاب نوین بوده است. از آن مهمتر نقش نهاد خانواده ها است که فرزندان جوانشان به خیابانها رفتند تا انقلابی بیافرینند و خود و نسل های آینده را از سلطه این رژیم نکبت بار و عقب مانده نجات دهند اما این جوانان با معضل عدم همراهی میلیونها تن ازمادران و پدران و خانواده ها روبرو شده اند که حس ترس و وحشت برجای مانده آنان از دهه های گذشته به مانع حضور خود آنان و چه بسا توصیه به نسل جوان در پرهیز ار حضور میدانی تبدیل شد و سرانجام خانواده ها با کمترین حضور خود در حمایت از جوانان عامل بزرگ اجتماعی  در به عقب نشاندن انقلاب زن زندگی آزادی شده ند!

اکنون که دوران فترت کوتاه مدت انقلاب نوین در حال سپری شدن است، لازم است تاکید شود این انقلاب با فرهنگ کنونی حاکم بر بخش عمده ای از جامعه یعنی خانواده ها، صنوف، و نیروهای سیاسی ناپیگیر و تابع شرایط، به پیروزی نخواهد رسید، مگردر کنش های(استرتژی) آن تغییرات اساسی ایجاد شود! لازم است سریعا یک آگاهی  فرهنگی- سیاسی در پیشگامان جبهه مردم در مقابله با رژیم حاکم تعمیق یافته و نهادینه شود. کلیه اتحادیه ها، سندیکا ها و انجمن های صنفی شامل کارگران، معلمان، بازشستگان و کارمندان حقوق بگیر با پذیرش درگیری با حکومت باید از یک دوره سخت اقتصادی عبور کنند، این موضوع اثبات شده است که صرف اعتصابهای اقتصادی برای حکومت محلی از اعراب ندارد سهل است که از آن استقبال می کند چون با اعتصابیون با پول های چاپ شده ای معامله می کند که ارزش واقعی آنها بلافاصله پس از اضافه شدن برحقوق ها سقوط می کند. ضمنا اینگونه اعتصابات چون قابل سرکوب شدن هستد خطری جدی برای حکومت به حساب نمی آیند. باید تاکید شود که درآمد حکومت در حوزه نفتی تضمین شده است و وقعی به اعتصاب هایی که منفعت اضطراری برایش ایجاد نمی کند، نمیگذارد. این مارتون اعتراضات و اعتصابات صنفی و افزایش بی ثمر دستمزدها و حقوق ها که با سیاست تعقیب تورم همراه است دردی از صنوف حل نمی کند و لازم است این بخش قدرتمند از جامعه خود را برای مشارکت و حضور میدانی و حمایت از خیزش مجدد انقلاب زن زندگی آزادی مهیا نماید. عامل مهم دیگر یعنی خانواده ها که خود نیز عمدتا در بخش های مختلف اقتصادی مشغول هستند با یک تعریف دیگر در رابطه با مسئولیتهایشان روبرو هستند. این نهاد (پدر و مادر) رابطه نسلی و خونی با فرزندانی دارند که مسئولیت اجتماعی و آینده نگری آنها را نسبت به فرزندانشان گوشزد می کند. در حقیقت این وظیفه نسل گذشته بود که شرایط سخت سیاسی و فرهنگی و اقتصادی را به نفع فرزندان خود تغییر دهند. به هر حال قابل فهم است که شرایط سرکوب به مادر و پدرها فرصت تغییر نداده است اما پرسش این است چرا زمانی که فرزندان در سال گذشته قصد قیام  کرده اند آنها را در خیابانها تنها گذاشته اند؟! متاسفانه پس از آن هرروز دستگیری و زندان و شکنجه و اعدام فرزندان رخ می دهد و ما با حیرت حضور هزاران و بلکه دهها هزار نفری مردمی را در عزا داری ها و مراسم ختم جوانان شاهد هستیم که برخی ها غفلتا آنرا "اتحاد" نیز نام گذاری می کنند! اشکالی در حضورآن چنانی جمعیت ها بر سر مزارها نیست اما پرسش این است چرا چنین جمعیت هایی در هنگامه  مبارزات انقلابی جوانان سرحال و زنده در کنارشان مشاهده نمی شوند؟!حضور بر سر مزار جوانان اعدامی به معنی اتحاد سیاسی نیست. بلکه از سر دلسوزی و همدردی است! این سطحی نگری اجتماعی هزینه های سنگینی بر دوش نسل ها گذاشته است. منطقی تر این است که خانواده ها، فامیل ها و دوست داران و همدلان و همشهریان و هموطنان از زن و مرد و پیر و جوان که تصادفا می توانند بخشی از همان فشر خاکستری طبقه متوسط نیز باشند، در میادین مبارزات خیابانی در سراسر کشوراز کردستان تا تهران و... در کنار فرزندانشان بایستند. این یک رسالت و مسئولیت اجتماعی است که تا به حال به انجام نرسانده اند. احزاب و سازمان ها  و شخصیت ها نباید تابع  شرایط تحمیلی کنونی حکومت بر جامعه باشند. هنوز جوانان بسیاری در صف اعدام و شکنجه در زندانهای حکومت بسر می برند و خطر همچنان ادامه دارد. ما نیاز به درک ضرور ت زمان کنونی داریم. ضرورت و منطق زمان و انقلاب زن زندگی آزادی ایجاب می کند که با سنت های زیان آور حاکم بر جامعه برخوردهای چالشی و جدی صورت گیرد و جامعه بویژه خانواده ها و صنوف با قرار گرفتن در کنارنسل جوان و زنده، زمینه های انقلاب بزرگ اجتماعی را برای آزادی و عدالت و از همه مهمتر زنده ماندن نسل جوان فراهم نمایند. این حکم و منطق بقای نسل جوان و کلیت جامعه ما است. تمام مبارزان و فعالان باید خطر سقوط اجتماعی در مسیری که حکومت برقرار کرده است را بعنوان هشدار به جامعه منتقل نمایند! همه مدعیان سیاسی و مدنی باید برای تغییر سرنوشت  در زمان مقتضی جامعه را متقاعد و مجاب به حضور در کف خیابانها نمایند. هیچ کشوری با نشستن مردمانش در خانه ها به آزادی نرسیده است. اتحاد خانواده ها و صنوف در میدان های مبارزه، یعنی تشکیل موج بزرگ و میلیونی مردم کشوربه همره نسل جوانی که تغییرات اساسی را پیگیری می کند. حضور در خیابانها پاشنه آشیل حکومت ایدئولوژیک و فرقه گرا است. رژیم جمهوری اسلامی با هیچ ابزار دیگری بجز کف خیابانها و با موج بزرگ و حضورمیلیونی مردم کشور بصورت سراسری سقوط نخواهد کرد، چون یک حکومت عرفی نیست و شکل مبارزه و غلبه بر آن تنها بصورت اعتراضات گسترده در کف خیابانها عملی است. مهاتما گاندی برای آزادی کشورش از زیر سلطه انگستان با بیدار کردن مردمانش از خواب غفلت آنها را مجبور به حضور در کف خیابانهای سراسر هند نمود! 

زنده باد آزادی برقرار باد دموکراسی در ایران

پیروز باد انقلاب شکوهمند زن زندگی آزادی

بررسی بخش سیاسی حزب دموکرات ایران

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید