رفتن به محتوای اصلی

آیا باید چمدان ها را دوباره ببندیم؟
30.10.2023 - 19:28

دو سه سالی است که احساس می کنم که بادهای خارجی ستیزی در غرب شروع به وزیدن کرده است. در بخش اخبار سایت خبری به نقل از کیهان لندن گذاشته ام با عنوان «مانیفست روزنامه «بیلد» آلمان درباره تقابل دو فرهنگ متضاد در یک کشور». این مانیفست را خوب است ما مهاجران با دقت بیشتری بخوانیم. پیام «جیمی اوکه سون» رهبر حزب «دمکرات های سوئد» بزرگترین حزب دست راستی سوئد را نیز  خوب است که ما مهاجران با دقت بیشتری بخوانیم. سال 1988 حزب دمکرات های سوئد تشکیل شد و به فاصله کوتاهی به پارلمان راه یافت. هنگامی که اولین بار رهبر این حزب «جیمی اوکه سون» به نشست سران احزاب در تلویزیون ملی سوئد دعوت شد و جای او را کنار رهبریک حزب بزرگ  دست راستی   قرار دادند، رهبر آن حزب دست راستی نشستن کنار جیمی اوکه سون، رهبر حزب ناسیونالیست دمکرات های سوئد را در شان خود ندانست و جلوی چشمان حیرت زده بینندگان از جای خود بلند شد و جای دیگری نشست.  میخواهم بگویم سوئدی ها تا این حد از بیگانه ستیزی نفرت داشتند که رهبر یکی از احزاب مهم دست راستی هم حاضر به نشستن در کنار یک حزبی که عقیده داشت نژاد پرست نیست اما باید روند مهاجرپذیری نظم و ترتیب داشته باشند نشد. و امروز... حزب دمکرات های سوئد تبدیل به بزرگترین حزب دست راستی سوئد شده است و این نیست مگر رفتارهای نفرت اور برخی مهاجرین با مردم کشورهای میزبان. 

و... بنظر میرسد که اروپا دارد «آن روی سگ اش» بالا می اید. در لینک زیر به فارسی بخوانید و اگر سوئدی میدانید کل صحبت های جیمی اوکه سون را به سوئدی بشنوید. این که رهبر یک حزب بزرگ سوئد، کشوری نمونه که جایزه نوبل تقسیم می کند با این لحن خطاب به مهاجران سخن بگوید جای نگرانی دارد. این که آغوش باز سوئدی های صلح جو اینک به این خشونت کلامی رسیده جای اندیشیدن دارد. این را بیا اطمینان میگویم چرا که شغلی دارم که دائم با مردم سر و کار دارم و حرفهایی را می شنوم که سابقا بندرت هم نمی شنیدم. دو سال قبل در این مورد در اینجا نوشتم. آن زمان تنها به تبهکاری های مهاجران در سوئد اشاره داشتم. امروز اعتراضات «انسان دوستانه» طرفداران حماس را نیز که خشم اروپاییان را بر می انگیزد باید بر آن افزود. 

 دو سال قبل در شهر گوتنبرگ سوئد، پلیس مشغول صحبت با چند نفر بوده که مورد اصابت گلوله قرار میگیرد. آن زمان اینطور نوشتم:

حتا یاد این قتل یا بهتر بگوییم اعدام نفرت و انزجار بر می انگیزد. این روش قدردانی از ملتی که با مهربانی ما را در دل خود جای دادند نیست. من هنوز نمیدانم قاتل فردی مهجر است یا سوئدی . اما بسیار کم تردید دارم که کار یک مهاجر نباشد. حتا اگر قاتل یک سوئدی هم باشد... بازهم تغییری در این واقعیت نمیدهد که این سوئدی ها نیستند که مشکل جنایت و تبهکاری در این کشور هستند بلکه مهاجرین هستند. (بزودی مشخص شد که یک نوجوان مهاجر دست به این  قتل زده است).

سال 2003 مردی سوئدی که بعدها به مرد لیزری شناخته شد مرتکب دو قتل شد. در سال 2012 او محاکمه و بخاطر دو قتل، 4 تلاش برای قتل و چند تهدید به مرگ مجرم شناخته و به زندان ابد محکوم شد. اهداف این شخص مسلمانان خاور میانه ای و کولی ها و هرکس که چهره و رنگ موی سیاه داشت بود. کم نبودند سوئدی هایی که تظاهرات براه انداختند و شعار دادند «مرد لیزی دوباره!» و این در شرایطی که هنوز خبری از موج تبهکاری هایی که امروز شاهدش هستیم نبود. ترسم از آن است که این موج تبهکاری های مهاجرین در سوئد بازخوردش به همه مهاجرین باز گردد و این بار نه تنها در سوئد که در همه اروپا «شب کریستال» این بار بر علیه همه مهاجرین از آفریقا و خاور میانه و آسیا برپا شود.

بقیه را از ویکی آورده ام:

شب بلورین (به آلمانی: Kristallnacht) یا شب شیشه‌های شکسته شب نهم به دهم ماه نوامبر ۱۹۳۸ بودند. شب‌هایی که در آن به سرکردگی حزب نازی در آلمان، به بهانهٔ یهودی بودن عامل سوقصد به منشی سفارت آلمان در پاریس، به خانه‌ها، مغازه‌ها و کنیسه های یهودیان در لایپزیگ و دیگر شهرهای آلمان و اتریش حمله شد. این حمله‌ها به خرد شدن شیشه‌های ساختمان یا به آتش‌کشیده شدن آن‌ها همراه بود. با توجه به اینکه خیابان‌ها در روزهای بعد پر از خرده شیشه بود، این شب‌ها به شب‌های بلورین یا شب شیشه‌های شکسته معروف شدند. این اتفاق آغازی بر حملهٔ سازمان‌یافته به یهودیان بود.

اگر فکر می کنید که چنین امری غیر قابل باور و نشدنی است، از یک جامعه شناس در مورد چنین احتمالی سوال کنید. شاید شب قبل از شب بلورین به یک یهودی صاحب مغازه در لایپزیک می گفتید که فردا شب شاهد خرد شدن ویترین های مغازه ات و به آتش کشیدن آن خواهی بود به شما و تصور تان پوزخند میزد. اما شد! شاید اگر در 26 بهمن سال 1356 جلوی یک دانشجوی جوان و قرتی دانشگاه را میگرفتید و به او میگفتید که سال دیگر یعنی 26 بهمن سال 1357 تو با تفنگ 4 ژنرال ارتش را بر بام مدرسه رفاه تیرباران و اعدام میکنی با وحشت به شما نگاه میکرد و تصور میکرد که عقل تان را از دست داده اید. و اگر امروز به شما بگویند که دو ماه دیگر در چنین روزی مردم اروپا در کوچه و خیابان مشغول کشتار مهاجرین هستند ... البته که باور نمی کنید! ولی آیا حتما باید مثل آن یهودی صاحب مغازه در لایپزیگ باید برای تان رخ بدهد تا باور کنید؟ یادتان هست میگفتید افغانستان کشوری عضو سازمان ملل است و آمریکا هرگز بخاطر اسامه بن لادن به آن تجاوز نخواهد کرد؟ دیدید چگونه طالبان را 21 سال قبل زیر بمب فرش ب 52 هایش قرار داد و طالبان گریختند؟ یادتان هست می گفتید که عراق دیگر افغانستان نیست؟ دیدید چگونه ادوات زرهی صدام زیر آتش آمریکا سوختند؟ 

حوادث ناگوار در جامعه بشری اغلب خبر نمی کنند بلکه رخ میدهند. برای پیش بینی آنها نباید منتظر شد تا رخ بدهند تا باور کنیم بلکه میتوانیم به تاریخ نزدیک مان نگاه کنیم. لازم است دولت های اروپایی قوانین فوری و ویژه ای برای مقابله با تبهکاری ها و جنایات تبهکاران و جانیان از هر ریشه ای که باشند وضع کنند. لازم است نیروهای سیاسی و انجمن های مهاجران خود دست به اقدام بزنند. همانطور که همیشه تظاهراتی بر علیه کشورهایی که از آنها آمده اند برپا می کنند، تظاهرات و مطالباتی در حمایت از باز تر گذاشتن دست پلیس برای برخورد با تبهکاران و مهاجران برپا کنند.

این ها بخشی از مقاله ام در دو سال قبل بود با کمی تغییر. امسال باید بخش حمله به ارزش های اروپاییان توسط مهاجرین را نیز به آن اضافه کرد. 

مانیفیست روزنامه بیلد آلمان

https://iranglobal.info/node/190550 

پیام رهبر حزب دمکرات های سوئد: 

https://stockholmian.com/news/persiska/2023/579.htm

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

محسن کردی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

محسن کردی

عنوان مقاله
آیا باید چمدان ها را دوباره ببندیم؟

هنگامی که نازی ها شروع به دستگیری یهودیان آلمانی در سطح کشور کردند، تعدادی از یهودیان آلمانی برای گریز از سرنوشت ناگوار به دروغ خود را آلمانی مسیحی معرفی میکردند. کار به جایی رسید که هنگامی که پلیس آلمان به فردی در خیابان مشکوک میشد از او میخواست برای اثبات مسیحی بودنش شلوارش را پایین بکشد و آلت ختنه شده اش را نشان بدهد. آن زمان آلمان مدرن ترین کشور جهان بود که سایر مردمان حسرت زندگی آلمانی ها را میخوردند. در همان دوران مدرن کتابسوزی و شب کریستال رخ داد. بسیاری یهودیان آلمان هرچه داشتند را نقد کردند یا بصورت الماس با خود برداشتند و به آمریکا گریختند. آنها که باورشان نمیشد و باید به چشم شان می دیدند تا به اردوگاههای آدم سوزی نرسیدند باورشان نمی شد که دارد چه میگذرد. حالا حکایت ماست. آیا روزی - چه بسا بزودی- در خیابان های اروپا از ما خواهند خواست که شلوارمان را پایین  بکشیم؟ 

د., 30.10.2023 - 19:39 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.