رفتن به محتوای اصلی

آیا کوبیدن سر مار در تهران ضروری است؟
05.11.2023 - 15:42
منبع ایران پرس نیوز

به بهانه انتشار بیانیه هشتاد نفر از فعالان سیاسی و مدنی ایران درباره جنگ غزه.
برای رفع خطر دائمی جنگ در منطقه حساس خاورمیانه، آیا کوبیدن سر مار در تهران ضروری است؟ 
هشتاد نفر از فعالان سیاسی عمدتا ساکن اروپا و آمریکا بیانیه ای منتشر کرده و ضمن پشتیبانی از قطعنامه سازمان ملل درباره لزوم آتش بس فوری و بی قید و شرط در غزه به علی خامنه ای هشدار داده اند که حق ندارد کشور ما را به جنگی دیگر بکشاند.
مواضع و تقاضاهایی که در این بیانیه اعلام شده در آنچه که مربوط به جنگ و لزوم آتش بس بدلایل انساندوستانه می شود نمی تواند مورد توافق هر انسانی که مدعی صلح دوستی، انسان دوستی و آزادیخواهی است، نباشد. به گمان من هر انسان دمکرات و آزاده ای مخالف جنگ و طرفدار صلح و طرح و حل اختلافات بین کشورها و در هرکجای جهان از طریق مذاکره و بصورت مسالمت آمیز می باشد. این توافق بجای خود، می تواند با اما و اگرهایی هم از جانب بسیاری همراه باشد. این اما و اگر برای توقف جنگ و کشتار و خونریزی بیشتر و احتراز از خرابی شهرها و آواره شدن صدها هزار نفر از مردم بیگناه دیگر، شاید در نگاه اول نقض غرض، بیمورد و غیر مسئولانه در قبال جان انسانها و بخصوص مردم غیرنظامی که معمولا بیشترین قربانیان را در برمی گیرد، بنظر بیاید. بله متاسفانه ادامه جنگ به هر دلیلی چنین نتیجه دردآوری را بدنبال خواهد داشت، ولی بعضی وقتها تحمل درد برای درمان ریشه ای و اساسی یک مشکل بزرگ،‌ کاری ضروری و اجتناب ناپذیر است. درست مانند تن دادن به یک جراحی مشکل برای درمان یک بیماری کشنده در بدن یک انسان. اگر آن جراحی دردناک صورت نگیرد خود آن بیماری نیز در دراز مدت باعث مرگ شخص خواهد شد حال آنکه با آن جراحی می توانسته ایم عامل درد و بیماری را از بدن خارج کنیم تا شخص بهبود حاصل کند. در رابطه با اجتماع انسانی نیز چنین مقایسه ای صادق است. مشخصا در رابطه با مسئله تقریبا  هشتاد ساله مردم عرب و یهودیان منطقه موسوم به فلسطین، تجربه جنگ و کشمکش این دو قوم در این نقطه حساس جهان نشان داده است که هیچکدام از طرفین قادر به حذف کامل آن دیگری و تسلط ابدی بر منطقه مورد منازعه نیست و تا این مسئله از طریق مذاکره و تفاهم حل و فصل نشود منطقه خاورمیانه روی صلح و آرامش بخود نخواهد دید.
اما در مسئله فلسطین و اسرائیل بجز دو قوم عرب و یهود نیروهای دیگری هم دخالت کرده و می کنند که به دلایل گوناگون اصلا به حل مسالمت آمیز مسئله علاقه ای نداشته و معتقد به حذف کامل طرف مقابل می باشند و این یعنی اتخاذ سیاست مبتنی بر شعار  " جنگ جنگ تا پیروزی"! خوانندگان این مقاله حتما مبدع و مروج این شعار را می شناسند. بله این شعار با پیروزی آخوندهای شیعه در ایران و طرح ادعای حذف اسرائیل از نقشه جهان بعنوان غده سرطانی و ریختن یهودیان به دریا به عنوان تنها راه حل مسئله فلسطین متولد شد و تا کنون بدون کوچکترین نشانه ای از تخفیف و کوتاه آمدن از طرف حاکمان ایران همچنان دنبال شده است. طبیعی است که تا وقتی یک طرف دعوا حاضر به مصالحه و تلاش برای حصول توافق نباشد هیچ صلحی هم حاصل نخواهد شد. 
جمهوری اسلامی که نتیجه پیروزی انقلاب اسلامی در ایران است در طی ۴۵ سال گذشته تمام هم و غم خود را متوجه بدست آوردن هژمونی جهان اسلام و طرح خود بعنوان رهبر جهان اسلام کرده است. آنها ملت ایران را به گروگان گرفته و تمام منابع کشور غنی و ثروتمند آنان را صرف بوجود آوردن نیروهای تندرو و جنگ طلب در شش نقطه خاورمیانه کرده و از این نیروهای نظامی و شبه نظامی در جهت تثبیت خود به عنوان رهبر مسلمانان در جنگ با دشمن به اصطلاح صهیونیستی و امپریالیسم آمریکا، استفاده کرده و می کند.
از آنسو مسئله فلسطین و بوجود آمدن کشور اسرائیل تحت حمایت کشورهای غرب اروپا و آمریکا در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم و عدم توفیق کشورهای عربی و مسلمان در تقابل با اسرائیل و شکست در چندین جنگ کوچک و بزرگ باعث تخفیف و تحقیر مسلمانان منطقه شده است. آن شکست ها کشورهای عمده عربی را بتدریج مجبور به اتخاذ سیاستی واقعگرایانه کرده و به پای میز مذاکره کشاند تا جایی که حتی سازمان آزادیبخش فلسطین، الفتح به رهبری یاسر عرفات را نیز مجبور به پذیرش موجودیت اسرائیل و صلح با آن نمود. البته راه حل پیشنهادی آن مذاکرات یعنی تشکیل دو دولت در سرزمین مورد مناقشه بدلیل مخالفت نیروهای رادیکال در هر دو طرف مخاصمه، هنوز هم بطور کامل صورت واقعیت بخود نگرفته و همین مسئله از بوجود آمدن صلحی پایدار بین طرفین جلوگیری کرده است.
وجود عناصر تندرو و رادیکال در عرب های فلسطین راه نفوذ جمهوری اسلامی به منازعه فلسطین و تاثیرگذاری بر آن را باز کرد و برخورداری آخوندها از منابع مالی کشوری بزرگ و ثروتمند و دست و دلبازی آنها در ریخت و پاش و خرج کردن برای آنان بتدریج حکومت اسلامی ایران را به بازیگری موثر در مناسبات منطقه ای تبدیل کرد.

جمهوری اسلامی در طول این سالها سه نیروی رادیکال حزب الله، حماس و جهاد اسلامی را در منطقه فلسطین و لبنان تجهیز و مسلح و نیروهای پشتیبان دیگری را نیز در سوریه، عراق، یمن، افغانستان و پاکستان سازماندهی کرده است. این نیرو ها طبعا عوامل تحت امر حکومت تهران بوده و در مواقع مناسب به عملیات ایذایی مبادرت خواهند کرد. جنگ اخیر که با حمله ظاهرا غافلگیرانه حماس به اسرائیل درست در زمانی شروع شد که تلاش چند ساله اسرائیل و کشورهای خلیج فارس برای اجرای پیمان ابراهیم به ثمر می نشست و صلح عربستان و اسرائیل در افق نزدیک قابل مشاهده بود. واضح است که یکی از اهداف اصلی راه اندازی این جنگ از جانب عوامل جمهوری اسلامی اخلال در روند صلح بین اسرائیل و عربستان بوده است.
گفته می شود که اسرائیل هم نمی توانسته از وقوع چنین حمله ای بی خبر بوده باشد و این به آن معنا تعبیر می شود که اسرائیل به چنین حمله ای برای مظلوم نمایی و بهانه ای برای تسویه حساب نهایی با حماس و دیگر سازمانهای رادیکال فلسطین و لبنان نیاز داشت که با این واقعه بهانه لازم را بدست آورده است. هدف اصلی جمهوری اسلامی نیز برهم زدن صلح مذکور و جلوگیری از روند عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل بود که بلافاصله و لااقل موقتا به این هدف رسیده است. 
اسرائیل بخوبی می داند که تا ریشه سازمان حماس و حزب الله را در غزه و لبنان نکند قادر به جلوگیری از دخالتهای جمهوری اسلامی در منطقه و تامین آرامش پایدار نخواهد بود. دولت دست راستی اسرائیل با اعمال دد منشانه حماس در حمله هفتم اکتبر به داخل اسرائیل بهانه لازم را برای ادامه جنگ تا ریشه کنی کامل حماس بدست آورده و سرسختانه از پذیرش آتش بس خودداری می کند، آتش بسی که رژیم ایران و حماس از روز سوم جنگ در پی آن بوده اند. آنها حتی قبل از شروع جنگ هم می دانسته اند که پیروز چنین جنگی نخواهند بود، گروگانگیری وسیع در روز آغاز جنگ موید این مسئله است که آنان اصلا گروگانها را به قصد مذاکره و تحمیل آتش بس به داخل غزه برده اند. پذیرش آتش بس از جانب اسرائیل، حماس و کارفرمایش را به اهداف خود می رساند و طبیعی است که طرف اسرائیل تا حصول نتیجه قطعی یعنی نابودی حماس پیش خواهد رفت. ادامه جنگ در مراحل بعدی با هدف نابودی جهاد اسلامی در غزه و سرکوب و  تضعیف اساسی حزب الله در لبنان نیز بسیار محتمل است و دنیا این حق را برای اسرائیل محفوظ می داند. 
در اینجا باید توجه داشت که اسرائیل و همه بازیگران اصلی منطقه ای و جهانی نقش رژیم ایران را در ایجاد و استمرار آشوب های دوره ای در خاورمیانه می شناسند و می دانند تا این رژیم در تهران همچنان برپا و استوار است منطقه روی صلح و آرامش را بخود نخواهد دید و حتی در صورت حصول به اهداف پیش گفته جنگ جاری، شروع دوباره جنگ در آینده نیز نه تنها محتمل که حتمی است. برای احتراز از جنگهای آینده لازم است که نطفه فتنه خشکانده شده و سر مار در تهران کوبیده شود. این همان چیزی است که در بیانیه هشتاد نفر به آن اشاره و نسبت به آن هشدار داده شده است. آنها نوشته اند که " از دید ما طرح مواضعی همچون «کوبیدن» سر مار در ایران، در اثنای حملات خونین اسرائیل به نوار غزه، از سوی بخشی از اپوزیسیون، هرچند اینک در عمل بی‌اثر است، اما معنایی جز علنی کردن تمایلات نهان و آشکار این افراد و نهادها، در تایید حمله نظامی به ایران ندارد. حمله‌ای که ثمری جز ویرانی ایران، تقویت استبداد حاکم، تشدید سیاست‌های سرکوب جامعه مدنی و سیاسی و کوچک تر کردن سفره کوچکِ اکثریت مردم ایران ندارد. ما با این سیاست ویرانگر، ضد ملی و  خیالپردازانه اما تفرقه‌افکنانه، مرزبندی قاطعی داشته و داریم."
این آقایان همیشه با اعلام چنین مواضعی از اتخاذ یک سیاست واحد ضد جمهوری اسلامی در اپوزیسیون ایرانی جلوگیری کرده اند. آنها چنین وانمود می کنند که گویا فقط خودشان ضد جنگ و خواهان صلح بوده و دیگر سازمانهای اپوزیسیون در راه سرنگونی جمهوری اسلامی به منافع مردم توجهی ندارند. چنین برداشتی از تاکید بعضی از سازمانهای اپوزیسیون به ضرورت سرنگونی جمهوری اسلامی در بهترین توصیف نادرست و تبلیغ آن بدنام کردن و از میدان بدر کردن رقبا است، سیاستی که جمهوری اسلامی تا کنون بیشترین سود را از آن در جهت متفرق کردن اپوزیسیون برده و همچنان خواهد برد.
واقعیت این است که مردم ایران نیز تا رژیم ایران به حیات خود ادامه می دهد روی آسایش، آرامش، آزادی، رفاه و خوشبختی را نخواهند دید. جمهوری اسلامی دشمن ایران و ایرانی است، این رژیم خودش را ایرانی نمی داند و در سالهای اخیر هیچ تلاشی هم برای پنهان کردن چهره اصلی خود نمی کند. برای مردم ایران هیچ راهی بجز سرنگون کردن این رژیم برای رسیدن به فردایی بهتر وجود ندارد. در این راه باید دست هر کس و هر نیرویی که با این خواست مردم ایران همسو و همراه باشد را فشرد.

توسل به جنگ برای دستیابی به هدف آخرین راهی است که در واقع به مردم تحمیل می شود و از آن گریزی نیست. رژیم اشغالگر اسلامی تا کنون نشان داده است که هیچ زبانی بغیر از زور نمی فهمد و اپوزیسیون ایران نیز نشان داده است که به تنهایی قادر به سرنگونی این رژیم قهار نیست. 
آتش بس در جنگ غزه قبل از نابودی کامل حماس به معنای پیروزی جمهوری اسلامی و دست یابی آن به اهدافش از راه اندازی جنگ است و موجب جری تر شدن او در داخل و منطقه نیز خواهد شد. همه اینها مردم ایران را سالهای بیشتری همچنان گرفتار حکومت ملایان  خواهد کرد و خاورمیانه و جهان را نیز در کابوس جنگ نگاه خواهد داشت. خلاصی از این کابوس دائمی جز با کوبیدن سر مار در تهران عملی نیست.
محمود علوی.                                                                     پنجم نوامبر ۲۰۲۳

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

محسن کردی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

حسن

عنوان مقاله
سر مار تهران؟

پایان فاجعه بار جنگ اول اغاز فاجعه کنونی برای مردم خاورمیانه است.
بدون شک نقش استعمار غرب و دولت یهود قابل تفکیک نیست.درطول حیات دولت یهود مردم خاورمیانه از سویی
با دشمنی آشکار بنام دولت یهود آشنا شدند واز سویی مرئی ونامریی با استعمار غرب ودولتهای مرتجع عرب روبرو بودند. نه تنها غرب بلکه دولت یهود هرگز خواهان حل این حق کشی تاریخی نشدند.
نگاه استعماری غرب به مردم خاورمیانه از یک سو و باورهای تاریخی دین یهود از سوی دیگر امکان زندگی مسالمت آمیز دو مردم یهود و عرب را از بین بردند.
براساس باور دینی یهودیان تامرز میانروان از سوی یهوه به مردم یهود داده شده است.
بر بنیاد همین باور مردم یهود عرب وغیر عرب را حیوان می‌دانند.هرچنداین باور قدیمی است اما رهبران یهودی بارها
این قضاوت ضد انسانی را تکرار می‌کنند.بمباران غزه وکشتار مردم بی گناه شاهد این ادعاست.
عقده چرکین ویا سرمار در همین لجاجت یهودیان نهفته است ونه در تهران .
این لجاجت یهودیان ونفی حق حیات برای مردم فلسطین عاملی برای رونق بازار اسلحه فروشان غربی شده است.
سرنگونی نظام پادشاهی در ایران وسپس جنگ ایران وعراق وبسیاری دیگر در خدمت همان بخشش سرزمین‌ها تا میانروان به یهودیان است.
اگر رهبران یهود حق مردم عرب را به رسمیت می‌شناختند جنگی درکار نبود و میلیاردها دلار پول مردم خاورمیانه
صرف آبادانی وعمران می‌گشت ونه تخریب اقتصاد این کشورها.
نامه تاریخی انیشتن در این ماجرا پرده از نیات پلید صهیونیسم برمی‌دارد که سر مار لانه در باور یهودیان دارد.
کاسه لیسان قدرت هم در ایران وبرون مرز به این فاجعه انسانی کمک می‌کنند.
همه پرسی از همه مردم مهاجر بومی راه حل نهایی است.

د., 06.11.2023 - 18:41 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.