رفتن به محتوای اصلی

چپ و راست ایران در بزنگاه «غزه»!
09.11.2023 - 09:21

جنگی کثیف و ماهیت جنگ‌آفرینان  

از عملیات وحشیانه‌ و ۷ اکتبر حماس بنیادگرا به اسرائیل، با تلفاتی نزدیک به ۱۴۰۰ تن، صدها مجروح و اسارت بیش از ۲۰۰ تن، یک ماه تمام ‌‍‌‌‌گذشت. سی شب و روزی که در هیچ لحظه‌ی‌ آن، صفیر بمب و موشک انتقام‌جویانه و ضد انسانی متقابل اسرائیل خاموشی نگرفت. کشتار مداوم ناشی از جنون جنگی نژادپرستان تل آویو، تا اینجا قریب ۱۰۰۰۰ قربانی، چند ده هزار زخمی و صدها هزار آواره بر جای گذاشته است و ٦٠ درصد ساختمان‌های مسکونی، دەها بیمارستان و مدرسە را ویران و عدە زیادی از ساکنان شهر را زیر آوار مدفون نمودە است. قربانیانی که بیشتر کودک و زن و پیر ساکن غزه و قسماً کناره‌ی غربی رود اردن بودند. این جنایات ماهیت راستگرایان اسرائیل و حامیان آنان را برملاتر کرد. 

جنگ پدیده‌ی اساساً کثیفی است، جنگ غزه اما یکی از کثیف‌ترین‌‌ها که هر چه از عوارض و صحنه‌های دلخراش‌ آن گفته شود، باز هم کم است. علیرغم رویه‌های یکسویه و مبتنی بر سانسور بیشترین رسانه‌های خادم دول غربی بمنظور پوشاندن حدت کشتار در این «بزرگ‌ترین زندان روباز جان»، اکنون دیگر بر جهانیان آشکار شده است که چه فاجعە هولناکی از سوی اسرائیل بر مردم این سرزمین می‌رود. از اینرو وظیفه‌ی روشنگری‌ در مورد این جنایات، همچنان اولویت دارد و همچنان باید ادامه یابد. این مهم اما چیزی از اهمیت توجه به روآمده‌های سیاسی در این بزنگاه و مشخصاً نوع مواجهات با آن نمی‌کاهد.

رونمایی تازه از صف‌آرایی‌ها

تصویر

جنگ غزه، واقعه‌ای است پرپیامد که نتایج کلان آن در پی فروکش دیر یا زود آتشباری کنونی، آرایش سیاسی تازه‌  در نوع مواجهه‌ی جهان و به ویژه منطقه‌ی خاورمیانه با مسئله‌ی دیرینه‌ی اشغالگری‌ها‌ی اسرائیل علیه فلسطینی‌ها را رو خواهد آورد. راستگرایان حاکم بر اسرائیل گرچه سودای تسخیر زمین و زیرزمین غزه در سر دارند، اما امواج کوبنده جنبش صلح در پهنه‌ی گیتی و بازتاب آن در سازمان ملل متحد، نگرانی غرب از فرورفتن اسرائیل به باتلاق و کشیده شدن ناگزیر پای خودش به گرداب و نیز برانگیختگی افکار عمومی ملت‌های عربی و گستره‌ی اسلامی، عواملی‌‌ در راستای توقف جنگ‌اند.

با اینهمه، صف‌آرایی‌های جهانی و منطقه‌ای حول این موضوع و تعیین جایگاه‌ سیاسی در قبال آن، حتی در همین گرماگرم جنگ و پیش از پایان آن به صراحت رخ نموده و رسواها را رسواتر کرده است. در این بزنگاه، حزب چپ ایران با هشیاری و احساس مسئولیت، مواضع خود را در قبال این رخداد و جوانب آن طی چند بیانیه مستقل و مشترک، به کارگیری ابتکارات‌ رسانه‌ای و حضور در شبکه‌های اجتماعی و نیز ابراز موضع‌هایی از سوی کادرهای خود، به روشنی ترسیم کرده است. لذا سخن روز حاضر بی نیاز از تکرار آنها، صرفا نگاهی به عمده جهت‌گیری‌ها موجود در سپهر‌ سیاسی کشور دارد.

برخورد با «مسئله‌ی فلسطین» در سپهر سیاسی ایران

در صحنه‌ی سیاسی ایران، موضع‌گیری نسبت به جنگ اشغالگرانه‌ی اسرائیل علیه فلسطینی‌ها، در وجه غالب خود، شکل واژگونه دارد. مقدمتاً نه ناظر بی واسطه بر واقعیت تلخ دیروز و امروز «مسئله‌ی فلسطین» بلکه متاثر از چالش اصلی جامعه با جمهوری اسلامی است. از آنجا که نظام حاکم بر کشور خود را نماد «محو اسرائیل» شناسانده و ناشی از همین هزینه‌های سنگین بر کشور بار کرده است، جامعه بیزار از نظام نیز بر پایه‌ی «دشمن ِ دشمن ِ من، دوست من»، احساس هم‌ سویی هایی  با اسرائیل خصم جمهوری اسلامی از خود نشان می‌دهد. امر محوری برای مردم، در این قضیە نیز تقابل با نظام است.

بعد ۵۰ سال هنوز هم غریو شادی خیابان‌های اطراف امجدیه تهران بعد از شکست تیم ملی فوتبال اسرائیل از ایران در بحبوجه‌ی اشغالگری‌های خونین اراضی فلسطین توسط این دولت، طنین در گوش تاریخی دارد. فریاد خشماگینی که گرچه در شکل خشن و زننده ولی با جوهری دادخواهانه این چنین در گوش‌های میلیون‌ها ایرانی و مردمان منطقه نشست. اکنون اما در اوج قساوت‌های نتانیاهو و شرکا علیه مردم غزه زیر عنوان جنگ با حماس، استادیوم برگزار کننده مسابقه‌ی دو تیم باشگاهی شاهد ابراز احساسات علیه فلسطین می‌شود!

این مقایسه، کتابی با دنیایی سخن در خود می‌گشاید. این تغییر جهت‌گیری، به تمامی از زاویه ابراز مخالفت با نظام است و منطق خاص خود را دارد. منطقی دوگانه: بیانگر نارضایتی‌ برحق از سیاست‌های ضد ملی جمهوری اسلامی، از سوی دیگر اما عملاً ایستادن ناحق در کنار رژیم به غایت ستمگری دیگر. واکنش از این دست، زاییده‌ی خشمی جوشان علیه نظامی است که به هزینه‌ی مردم ایران شهرت در جنگ‌های نیابتی دارد، اما نه لزوماً نشانه‌ی تعقل و بلوغ سیاسی. تکان‌دهنده اینست که در آن چیزی از تفکیک میان حماس واپس‌گرای همدست حکومت ولایی با حقانیت جنبش فلسطین دیده نمی‌شود.

جمهوری اسلامی، بدخواه فلسطین در جلد دوست

در زمره بدخواهان عملی فلسطین در قامت حکومتی، جمهوری اسلامی قرار دارد که «مسئله فلسطین» برای آن طی این 45 سال یک دست افزار برای تثبیت بنیادگرایی اسلامی و رژیم و گروە‌های برآمدە از آن در ایران و منطقه بوده است. هم از این‌رو نه یار و پشتیبان حقانیت مبارزه‌ی ملی فلسطینی‌ها بلکه چونان خرابکار حرفه‌ای علیه سیما و جبهه‌ی ملی فلسطین، نقشی جز تفرقه افکنی در صفوف آن نداشته است. به گفته‌ی صریح مقاماتی از راستگرایان اسرائیل، وجود جمهوری اسلامی و سیاست «نابودی اسرائیل» آن و مخالفت‌هایی که با هر طرح و پیشنهاد مبتنی بر پذیرش موجودیت کشوری اسرائیل کرده و می‌کند، نعمتی برای آنهاست.

جمهوری اسلامی، فلسطین را برای توسعه اسلام‌بنیادی در منطقه می‌خواهد و نه که اسلام را در خدمت آرمان رهایی ملی فلسطین. ارزش جریانات حماس و جهاد اسلامی در فلسطین و حزب الله در لبنان با خاستگاه نبرد علیه اشغال‌گری اما مشخصاً ایدئولوژی برپایی حکومت اسلامی، برای جمهوری اسلامی در دین‌بنیادی آنهاست. بیلان کار جمهوری اسلامی در رابطه با «مسئله فلسطین»، تماماً منفی است.

نسبت نیرو و گرایش‌های راست با جنگ غزه

نقطه مقابل این روی‌کرد، راست اپوزیسیونی دلبسته‌ی رواج روانشناسی خنثی نسبت به درد فلسطین در جامعه است که شبانه‌روز در شبکه‌های اجتماعی بر طبل آن می‌کوبد. اینها از همان آغاز جنگ و با تغذیه‌ از دست‌پخت برون‌آمده از تنور وحشیگری‌های ۷ اکتبر حماس در اسرائیل که رسانه‌های غربی  بر روغن داغ آن دو چندان افزودند، در قالب ستیز با بنیادگرایی حماس، بی تفاوتی و حتی بدخواهی در مردم نسبت به جنبش فلسطین را می‌دمند و شعر هم‌نوایی با کشتار زنان و کودکان در غزە می‌سرایند. معیار برای راست، تخاصم صرف با جمهوری اسلامی و دفاع بدون قید و شرط از کشتار مردم در غزە و از اشغالگری است کە برای حفظ و بسط مناطق اشغالی از هیچ جنایتی علیە مردم فلسطین دریغ نکردە است. 

راست ایرانی و مخصوصاً در جلد سلطنت‌طلب دو آتشه، هرچه راست‌تر همان اندازه بر قدرت‌گیری راست افراطی و جنگ طلب در اسرائیل مصر‌تر. برای این بخش از راست، پرپر شدن هزاران کودک فلسطینی یک ذره‌ هم اهمیت ندارد، مهم برای اینان قوام اسرائیلی است هرچه جنگ‌طلب‌تر و هارتر. اینها اسرائیل مهاجم را امکانی جدی برای حمله‌ به ایران و کشیده شدن پای حامیان آن به «جنگ رهائی‌بخش» می‌فهمند و نهادن کلاهی از این نمد بر سر. راست ایرانی، با شریک خود دانستن نتانیاهو و یهودی‌های بنیادگرای پشتیبان او در برابر جمهوری اسلامی، به شراکت در کشتار فلسطینی‌ها می‌رسد.

برخورد منجمد با همین موضوع و مشابهات آن

با تاسف اما باید گفت که جمهوری اسلامی با هر تفاوت‌ تاکتیکی میان جناح‌هایش در رابطه با نوع مواجهه با «مسئله فلسطین»، همسویانی نیز میان بخش کوچکی از چپ ایرانی موسوم به مقاومت محور دارد، چپ هایی که، خطای غم‌انگیز چند دهه‌ قبلِ بخش غالب چپ ایران در یکی‌گرفتن مبارزه‌ علیه سلطه‌طلبی و غرب‌ستیزی را، در برهه کنونی اما این‌بار به شکل خنده‌آور تکرار می کند. از نظر اینها وجه بنیادگرایی حماس‌ در قبال ایستادگی‌ها در برابر اسرائیل، جنبه‌ی فرعی دارد و مبارزه عینی آن نباید تحت الشعاع ایدئولوژی‌اش قرار گیرد.

این چپ جهان کنونی را جهان در حال گذار از مناسبات مبتنی بر تقسیمات برپایه‌ی اقطاب تحلیل نمی‌کند و آن را رهنورد مسیری پر آشوب در دنیایی قویاً هم‌پیوند با هم و عملکرد انواع کانون‌های قدرت در آن نمی‌بیند. جهان را فضایی یخ بسته در نیمه‌ی دوم قرن گذشته با تغییرات صوری می‌فهمد. هم از اینرو در چهره‌ی پوتین عظمت طلب روسیه، ناجی جهان از دست «شیطان بزرگ» می‌جوید و حماس را نماد جنگ رهائی‌بخش در برابر اشغالگری می‌پندارد.

برداشت این چپ از بزنگاه کنونی در «مسئله فلسطین»، شکل‌گیری جهان خودپرورده‌ در ذهن است و بس. او آمده بر سر شوق از آن نوع صف آرایی است که در آن ولایت و حماس ارکانی از محور مقاومت‌اند. نوع چپی که از آمدن رئیس جمهور کوبا به تهران ذوق زده می‌شود تا این اعلام همبستگی رسوا میان «کمونیزم» و اسلام سیاسی را مدرکی برای «حقانیت» خود عرضه کند. حال آنکه چپ دمکرات مواضع خود را با این دیدارهای سیاسی غربی و شرقی توزین منفی و مثبت نمی‌کند، بلکه آنها را بر پایه‌ی صلح و عدالت در مقیاس جهانی و ملی و آزادی چونان یک روند به سنجش می‌نهد.

چپ دمکرات و آزمونی سرفراز  

بیشترینه چپ ایران، در بزنگاه جنگ غزه امتحانی کامیاب داد که همچنان هم ادامه دارد. این چپ و طیف گسترده‌ی دمکرات‌های ایران کشورمان، چشم بر ددمنشی حماس در ۷ اکتبر نبستند، اگرچه در ناگزیری فلسطینی‌ها برای طغیان‌های دادخواهانه بر نقش بارز و شوم اسرائیل اشغالگر و به ویژه راستگرایان افراطی آن انگشت گذاشتند. بر قطع بی‌درنگ جنگ، آزادی گروگان‌های اسیر دست حماس و نیز زندانیان فلسطینی در اسرائیل پای فشردند و همزمان حمایت‌های دول غربی از دولت متجاوز و شرور اسرائیل را محکوم و در برابر به دفاع قاطع از لزوم تحقق حقوق فلسطینی‌ها برخاستند. 

چپی که در رفتار و اتخاذ مواضع سیاسی‌، برای خلق فلسطین رهایی ملی در قالب آزادی و سکولار دمکراسی می‌خواهد؛ همزمان ایستاده در برابر عوامفریبی‌های راست سیاسی و متفاوت با چپ مقاومت محور. پرچم این چپ چه پیش از ۷ اکتبر و چه بعد آن بر پایه‌ی وفاداری به حقیقت صلح، همبستگی ملل و آزادی برای همگان است؛ زیست صلح‌آمیز برای دو ملت فلسطین و اسرائیل در کنار همدیگر. این چپ، منطقه‌ی خاورمیانه را فارغ از بحران‌های دیرینه و رها از هر نوع سلطه‌گری می‌خواهد و رهسپار مسیر نوسازی این سامان، که در آن ساروج برسازی، مناسبات سیاسی و اقتصادی سازنده است. 

بهزاد کریمی ۱۷ آبان ۱۴۰۲ برابر با ۸ نوامبر ۲۰۲۳ 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
امیل رسیده

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

تبریزی دهه ۶۰

عنوان مقاله
چپ و راست ایران در بزنگاه «غزه»!

نژادپرستان فاشیست حاکم در اسرائیل و داعش صفتان حماس و حامیان ریز و درشت این دو دسته دو روی یک سکه اند. در آغاز حمله وحشیانه حماس؛ جناب بهزاد کریمی از حماس به عنوان نیرویی رادیکال نام برده بودند (تا جایی که بنده اطلاع دارم کلمه رادیکال صفت مثبتی به شمار می رود - حداقل در فرهنگ سیاسی ما ).
خوب است حداقل در این مقاله کلمه بنیادگرا را جایگزین رادیکال نموده اند!
متاسفانه ایشان از چپ رانده و از پهلوی پرستان و طالبان سلطنت مانده شده اند .
و حال با "چپهای" خط امامی و نادم و اصلاح طلبان ملی مذهبی و لیبرالها... همگام شده ؛ نام خود را چپ دموکرات نهاده اند (بخوان سوسیال دموکرات؟! ) و حال شاهد هستیم که سوسیال دموکراتها در اروپا و ...چه تحفه هایی هستند و چه دسته گلی به سر مردم و زحمتکشان کشور خویش زده اند.

پ., 09.11.2023 - 23:42 پیوند ثابت
فرامرز حیدریان

عنوان مقاله
چپ و راست

درود بر آقای کریمی گرامی!

برخی توضیحات دم دست جهت اندیشیدن

مطالبی را که مینویسم میتوانید در باره آنها بیندیشید. میتوانید آنها را پشت گوش اندازید. میتوانید چاپ کنید و به داخل سطل زباله پرت کنید. در هر صورت، مختارید و مُجاز. احتمال دارد کسانی این حرفها را بخوانند و اندکی در فکر فرو روند یا شاید هم آنها نیز خوانده ها را پشت گوش اندازند.

من در همین سایت ایران گلوبال در پای مطلبی، گوشه های از نظراتم را در باره مُعضل «فلسطین و اسرائیل» نوشتم که نیازی به تکرارش نیست. در خانه اگر کس هست، یک حرف بس است. نوشتم و گفتم که مسئله اسرائیل و فلسطین، هیچ ربطی به ما ایرانیان ندارد که بخواهیم کاسه داغ تر از آش شویم و پستون بچسبونیم به تنوری که مسبّب آتشسوزیهایش نیستیم و نبوده ایم و هرگز نیز نخواهیم بود. مسئله فلسطین و اسرائیل یا اگر بهتر میپسندید، «اعراب و اسرائیل»، مسئله ای خانوادگیست که قدمت آن به کهنسالی تاریخ یهود و عرب بازمیگردد. زخم معضلی که قدمت کهنسال و عتیقه ای دارد با حرفها و شعارها و خط و نشونها و تهدیدها و ذمّه ها و انواع و اقسام ابزارهای امروزی، اصلا و ابدا حل شدنی نیست؛ یعنی نکته ای که من در اولین روز جنگ در یکی از مقالاتم به طور شفّاف گفتم و ریشه آن را نیز ذکر کردم که چرا  هیچکس، هیچ کشوری، هیچ ارگانی نمیتواند مسئله فلسطین و اسرائیل را حلّ کند. و گفتم تنها استثنای منحصر به فرد بر روی کره زمین که توانمندی حلّ مسئله را دارد، نمایندگان مردم کدام کشور هستند.

آقای کریمی گرامی!. نه شما دیگر آنقدر عمری دارید که بخواهید در سیاست نقشی داشته باشید، نه من آنقدر عمر خواهم کرد که بیایم و حرفهایتان را سبک سنگین کنم. تاریخ چهار دهه اخیر باید نه تنها شما را به هوش آورده باشد؛ بلکه هر ایرانی را که تصوّر میکنه، ایرانیست، باید با تمام انرژی ممکن به هوش آورده باشد تا بفهمد که در ایران چه فاجعه ای رخ داد و چه پیامدهایی برای مردم و منطقه و جهان به همراه آورد. این حرف را میگویم تا متوجّه شوید که در ایران آینده، هیچ خبری از چپ و راست و چپ-راست و امثالهم نخواهد بود. این نسلی که در «زلزله مهسا» عرض وجود کرد، نسلیست که زاییده «اضداد» است؛ نه در معنای فلسفی و ایدئولوژیکی و سیاسی و امثالهم؛ بلکه در معنای نفی هر چیزی که بخواهد او را «متعیّن عقیدتی» کند. نسلی که برآمده از «زلزله مهسا» است، نسل قالب شکن است که همبستگی خود را در تصاویر و رویاها و ایده آلها و راههایی استحکام میدهد که از تمام مرزهای عقیدتی و دینی و مذهبی و ایدئولوژیکی و مدرنیته ای و مدرنی و سکولاری و دمکراتی و غیره و ذالک فراتر میکاود و به پیش میرود.
من قصد ندارم که وارد جزئیات شوم؛ زیرا مثنوی هفتاد من خواهد شد. فقط گذرا اشاره هایی را میکنم. مسئله ای موضوع سیاست میشود که در جامعه انسانها به هر دلایلی که میخواهد باشد، به مُعضل و بُغرنجی حادّ و خانموانسوز تبدیل شده باشد و انسانها از پس حلّ آن برنیایند؛ زیرا خودشان هر کدام به سهم خویش در کلاف لاینحل مشکل، نقش داشته اند. وقتی که موضوعی اجتماعی به دایره سیاست محوّل میشود، آنگاه باید – اگر به راستی به اندازه بچّه دبستانیها از فلسفه سیاست چیزی فهم کرده باشیم - از استخر عواطف و دلبستگیها و گرایشها و اعتقادات و مرام و مسلکها و غیره و ذالک بیرون آمد و موضوع را بی واسطه، هم مستقل از تاریخش، هم در بستر تاریخی اش بررسی و تجزیه و تحلیل کرد تا بتوان به راه حلّ خردمندانه انگیخته شد. با علم کردن احساساتیگری که از ویژگیهای انسانهای به شدّت غرق شده در اعتقادات مذهبی و ایدئولوژیکی و امثالهم هستند – و در اینجا همان چپ و راست و قرقاطیهای دیگر-، هیچ سیاستی را نمیتوان پیش برد،؛ چه برسد به آنکه کارگذار نیز بخواهد باشد.
مسئله اسرائیل و فلسطین، معضلیست که قبل از هر چیز در خانه خود فلسطینیان و اسرائیلیان یا به عبارت دیگر، اعراب و یهودیان باید حلّ و فصل شود تا دیگران بتوانند به آنها کمکی کنند و احیانا راه حلهایی معقول را برای باهمزیستی آنها پیشنهاد کنند؛ ولاغیر. بنابر این فضولی کردنهای ایرانیان – خواه خود را چپ بنامند، خواه راست بنامند، خواه چپ – راست بنامند، خواه مسلمان آتشین بنامند، خواه دمکرات و لیبرال و غیره و ذالک بنامند – هیچ چیز دیگری نیست؛ سوای زر زدنهای زیادی در عرصه ای که خودشان به شدّت از حلّ و فصل کردنش ناتوانند و تا خرخره در باتلاقش فرو چلیده اند؛ یعنی همان معضلات وطنی!.
این چپی که شما از آن صحبت میکنید، چپ نیست که تاریخ اسفبارش پیش از آنکه نکوهیده شود، باید درس عبرتی باشد برای کسانی که تفاوت زیستن در آزادی را از اسیر بودن در عقیده و ایدئولوژی تمییز و تشخیص میدهند. در تاریخ ایران، هیچگاه جنبشی به نام «چپ که برخاسته از گوهر فرهنگ و مناسبات و تاریخ مردم ایران در جامعیّت وجودی باشد»، اصلا و ابدا به وجود نیامد و پا نگرفت و هنوزم پا نگرفته است. آنچه خودش را «چپ» مینامد – مهم نیست از اجتماع کدام سازمانها و گروهها و حزبها و فرقه ها ادغام شده باشند – هیچ ربطی به ایران و تاریخ و فرهنگش ندارد؛ بلکه چپی است که به شدّت ایدئولوژیکی میباشد با ذهنیّتی و رفتارهایی متشرّع و ذوب شده در اخلاقیات تشیّع. به همین دلیل نیز در تمام آنچه که تا امروز نوشته و منتشر کرده و بر زبان رانده اند، دست کمی از همسنخ اسلامی خودشان نداشته اند و فقط از دو مسیر مختلف؛ امّا در یک راه، نسبت به واقعیّت عریان «مسئله فلسطین و اسرائیل» پیش رفته و قضاوت کرده اند؛ آنهم بدون آنکه بویی از «حقوق انسانها و حقوق ملّتها و غیره و ذالک» به مشامشان رسیده باشد. کلّا کما فی السّابق در باره هر چیزی که حرف زده اند و قلم سوزانده اند، قضاوتهای عقیدتی و ایدئولوژیکی کرده اند بدون در نظر گرفتن پیامدهای حرفهایشان.
مسئله اسرائیل و فلسطین، مسئله مردم ایران نیست. ما اگر استعداد و هنری داریم، باید یاد بگیریم، باغچه خودمان را بیل بزنیم. معضل فلسطین و اسرائیل را کسانی میتوانند حل و فصل کنند که شناختی عمیق از «ذریّه ابراهیم» داشته باشند و فاجعه هولناک «مصطفائی قوم بنی اسرائیل را به حیث اولین عشق بی همتای یهوه و سپس حسادت و اعتراض کینه توزانه و جنونوار اسلامیون به انتخاب الهی» ژرفکاوی کرده باشند تا بتوانند از طریق مثلا «سیاست» به راهکارهایی عملی و تا اندازه ای پاسخدهنده انگیخته شوند؛ وگر نه درب جنگ و جدالهای اعراب و اسرائیل تا قیام قیامت ادامه خواهد داشت.
در این حیص و بیص، همانطور که گفتم، ما ایرانیان در جامعیّت وجودی، اگر به راستی تره خورد کن هستیم، باید بچسبیم به همین مملکت خودمان و گلاویز شدن با فلاکتها و ذلالتها و خوار و زاریها و خاک توسریهایی که هیچکدام از اینهمه مدّعیان پر هارت و پور کن عرصه سیاست تا امروز نتوانسته اند، خردلی از مسائلش را حلّ و فصل کنند؛ ولی هر کجای جهان، نقی به توقی میخوره، به حیث کبیرترین متخصّصان و کارشناسان و خبرگان درجه یک به اظهار لحیه میپردازند و شاخه شونه میکشند.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان
پ., 09.11.2023 - 17:47 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.