رفتن به محتوای اصلی

آیا فاجعه ملی ۵۷ که به کام امپریالیستها در آمد جای افتخار دارد؟
03.12.2023 - 19:59

 

بسیاری از نیروهای سیاسی که در فاجعه ۵۷ شرکت فعال داشتند همچنان بخود می بالند که شاه سرنگون شد

سرنگونی  شاه که بخواست آمریکا به کرسی نشست آیا جای افتخار دارد؟

برابر همه اسناد طبقه بندی شده که از آرشیو  بیرون آمده  است دلالت  بر دخالت آمریکا در سرنگونی شاه را آشکار می‌سازد  ،پس بنابراین سیاسیونی که هنوز بر سرنگونی  شاه می بالند یا با امریکا  همسویی کامل داشته اند یا در خدمت آمریکا بطور ناآگاهانه انجام وظیفه 

نموده اند که نمی خواهند بدان اقرار نمایند.

پنج اصل مشترک نیروهای سیاسی غیر مذهبی با خمینی در فاجعه ملی ۵۷

اصل یکم :

مبارزه مشترک همه نیروهای سیاسی وخمینی علیه مصوبه قانون کاپیتولاسیون و حقوق ویژه امریکائیها در ایران که بطور مخفیانه در مجلسین به تصویب رسیده بود.خمینی دراعتراض به مصوبه کاپیتولاسیون طی سخنرانی در قم اعلام داشت:اگریک سرباز امریکائی سیلی زیر گوش شاه ویا روحانی مملکت بزند،دادگاههای ایران حق محاکمه آن سرباز را ندارند بلکه اورا باید در دادگاه های امریکا محاکمه نمایند.ازآنجائیکه خمینی بخوبی از موقعیت ضد امریکائی نیروهای سیاسی چپ وملی در بعداز کودتای 28 امرداد باخبر بود لهذا او بسیار زیرکانه می دانست اگر یک جو ضد امریکائی ایجاد نماید اوبراحتی خواهد توانست تا بقیه نیروهای سیاسی آن دوره را بدنبال خود بکشاند که همینطور هم شد. خمینی همین تاکتیک را در 13 آبان1358 در گروگانگیری سفارت امریکا بکارگرفت و توانست بقول دکتر ابراهیم یزدی چپ را فریب دهد تا آنها را خلع سلاح نموده ودر نهایت آنها را به دنباله روی از سیاست های خویش وادارنماید.اما خمینی در کناراعتراض به لایجه کاپیتولاسیون به حقوقی که در آن دوره به جامعه زنان ایران اعطاء میشد و تقسیم اراضی نیز معترض بود که همه اینها را نیروهای سیاسی غیر مذهبی می دیدند اما بدان بعلت جبهه متحد ضد سلطنتی بها ندادند تا خللی به مبارزه مشترک علیه شاه وارد نیاید.

اصل دوم:

مبارزه مشترک همه نیروهای سیاسی وخمینی علیه رژیم اسرائیل و وحدت با جنبش رهائیبخش فلسطین که در تمام منطقه وحدت شاه با دولت اسرائیل به زبانزد همگان تبدیل شده بود.اعراب در این دوره به ایرانی ها ،یهودی های دوم منطقه خطاب می کردند.نیروهای سیاسی و خمینی برای آنکه ثابت نمایند باشاه و اسرائیل مخالفند با حداکثر نیرو با اسرائیل به مخالفت برمی خاستند و بهمین خاطرانقلاب اسلامی شدیدا جنبه ضد اسرائیلی داشت.

اصل سوم:

مبارزه خمینی وجریانات مذهبی مانند حجتیه با بهائیت وحمایت ضمنی وغیر آشکار نیروهای سیاسی با خمینی که مجموعه اعتراضات نیروهای سیاسی در آن دوره را نیز در بر می گرفت.خمینی و نیروهای سیاسی معتقد بودند که بهائی ها در دستگاه سیاسی و اقتصادی و فرهنگی شاه بیش اندازه نفوذ کرده اند و شاه به آنها موقعیت ویژه ائی داده است. درآغاز انقلاب اسلامی ابتدا به تاسیسا ت و کارخانجات وبانکهای متعلق به بهائی های از جانب نیروهای حمله میشد که از قبل توسط سازمان سراسری حجتیه رسمیت و مشروعیت یافته بود و دولت حاکم هیچ مخالفتی نمی توانست بدان حملات نشان دهد وعاقبت دیدیم که شاه باضعفی که از خود نشان داد ،هویدا را به جرم های مختلف و از جمله بهائی بودن روانه زندان نمود .جریانات مذهبی به لحاظ اصول شیعه با بهائی ها در تضاد بودند که به اعتقاد آنها امام زمان یعنی همان حضرت باب ظهور کرده است و نیازی به انتظارآمدن دوباره ایشان وجود ندارد که آخوندها با قبول این تئوری ،عملا تمام دکان های مذهبی دستگاه روحانیت برای همیشه بسته میشد.اما نیروهای سیاسی غیر مذهبی از زاویه دیگر و ضد امپریالیستی با بهائی هاضدیت نشان می دادند و آنها را دست ساخته استعمار تلقی می کردند وهیچگاه هیچ اعتراضی به ظلمی که به آنها میشد از خود نشان نداند.

اصل چهارم:

مبارزه مشترک خمینی و همه نیروهای سیاسی با شاه بعنوان سد مقدم رهائی و آزادی ایران تامرحله سرنگونی تمام وکمال نظام سلطنتی تا آخرین مرحله وبدون سازش می بایست پیش می رفت.

اصل پنجم: 

مبارزه مشترک همه نیروهای سیاسی وخمینی برای رسیدن به حکومتی که عدالت اجتماعی را در ایران حاکم نماید که از نظر خمینی ،آن آماج از طریق حکومت عدل علی واسلامی می توانست به اجرا در آید که بقیه نیروهای اسلامی پیشاپیش حکومت اسلامی را مساوی با همان حکومت های رفاه اجتماعی و سوسیالیستی مساوی می پنداشتند. دکتر کریم سنجابی در مصاحبه با روزنامه اطلا عات مورخ29 دیماه 1357 «این نهضت اساسش درعدم رضایت ،عصیان،وطغیان ملت است که رهبرآن آیت الله خمینی است و98 درصد ملت ایران مسلمانند والزامان حکومت آن نیز باید اسلامی باشدوخیال میکنم در این مورد آنچه که من میگویم وآنچه امام خمینی اظهار می دارنداختلاف زیادی وجود ندارد«.تمام تلاش آقای سنجابی جهت جلب رضایت خمینی صرف میشد تاپست نخست وزیری درآینده یعنی پس از سرنگونی شاه آن را به چنگ آورد. حزب توده ایران عدالت اسلامی را با آرمانهای سوسیالیستی یکسان تلقی می کرد و پس از تصویب قانوسی اساسی اسلامی ،حزب توده ایران آنرا تائید و تمام آماج سیاسی و سوسیالیستی خود را در آن متبلور می دید.

اگر دقت نمائیم خمینی و نیروهای سیاسی غیر مذهبی در مقطع مبارزه مشترک علیه شاه به یک و دیگر به شکل ابزاری می نگریستند و هریک از آنها می خواستند تا برای رسیدن به اهدافشان از دیگری به شیوه ابزاری استفاده ببرند که در نهایت در آن قمار سیاسی، خمینی برنده آن دوره گردید وبقیه نیروهای سیاسی که به خمینی یاری رسانده بودند تا او به قدرت برسد به مثابه بازندگان سیاسی و شرمگین به حکم خمینی میدان بازی را اما بسیار خونبارعاقبت ترک گفتند. اگر جریانات سیاسی مخالف شاه با علیرغم مخالفت با حکومت سلطنتی با قدرت گیری خمینی توافق نشان نمی دادند ،او هرگز به اریکه قدرت دست نمی یافت.جریانات سیاسی که یک دوره ائی در صحنه سیاست ایران تاثیر گذار بودند اما در ائتلاف با خمینی همه اعتبار خود را نزد مردم از دست داده اند ومردم دیگر به آنها هیچ اعتمادی  ندارند چراکه آنان نیز در شکل گیری فاجعه انقلاب اسلامی ارتجاعی سهیم بودند.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.