روز جهانی زبان مادری پیش روی ماست
20.02.2012 - 19:04
در وظایف پیشاروی جنبش آزادی و دمکراسی در ایران تقدم و تأخری وجود ندارد. روز جهانی زبان مادری پیش روی ماست. به این مناسبت برخیها در موافقت و تایید خواست فراگیری، تکلم و تحصیل به زبان مادری و برخی نیز علیه آن به میدان آمدهاند. سخن روز سایت ایران گلوبال به قلم آقای اقبال اقبالی را نیز میتوان در رده مخالفخوانها به شمار آورد.
واقعیت این است که کشور ما ایران از اقوام و ملیتهای مختلفی تشکیل شده است، با زبانها و فرهنگهای متفاوت که قرنهای متمادی، با فراز و نشیبهایی، باهم همزیستی داشتهاند. حفظ این همزیستی و ادامه آن یکی از وظایف اصلی نیروهای آزادیخواه و دمکرات است. وظیفهای که نمیتوان آنرا به فردای برچیده شدن جمهوری اسلامی واگذاشت. این وظیفه همواره پیش روی این نیروها بوده و تا آخر خواهد بود. برخیها که خواسته یا ناخواسته در دام "ملت واحد، زبان واحد" میافتند، به محض شنیدن حرف دل این اقوام و ملیتها، این خواستههای بهحق را به نیروها و باندهای "وابسته به خارج" نسبت میدهند و باز هم خواسته یا ناخواسته، آب به آسیاب نیروهای افراطی در هر دو سو میریزند که به تقویت نیروهای "پان فارسیست" ، "پان ترکیست"، و پانهای فراوانی که در این میان مترصد بهره برداری از هر اختلافی هستند، میانجامد.
از نظر من برخلاف آنچه که ادعا میشود: "بیتوجهی به اولویت مطالبات جنبش معلول شیفتگیهای دینی، قومی، نژادی و ایدئولوژیک و یا گیجسری و عدم بلوغ سیاسی است"، این، مرحله بندی خواستهای دمکراتیک است که از گیج سری و عدم بلوغ سیاسی نشأت میگیرد. برای مثال خواست تحصیل و فراگیری به زبان مادری جزو آن خواستهاست. طرح این خواسته را نباید به فردا موکول کرد. این خواست را باید به رسمیت شناخت و همراه با دیگر خواستها مطرح ساخت. راستی چگونه میتوان خواست برابر حقوقی زنان و مردان را به فردا موکول کرد و آنرا فرعی دانست؟ با چه معیاری میتوان خواست آزادی پوشش را خواستی اصلی، و تحصیل به زبان مادری را خواستی فرعی دانست؟ آیا جنین نیست که هر خواستی که در جهت حفظ شأن انسانی باشد، اصلی است و نمیتوان آن را به بوته فراموشی سپرد؟
این درست است که: "وقتی جمهوری اسلامی مانع اصلی هر تحول آزادیخواهانه و دمکراتیک در کشور است، ایجاد همپیمانی ملی برای برچیدن این مانع، نخستین وظیفه مشترک اپوزیسیون آزادیخواه و دمکرات است." اما آنچه که در این میان اهمیت درجه اول را داراست، این است که این همپیمانی را چگونه باید بوجود آورد. با مسکوت گذاشتن خواستهای میلیونها تن از هممیهنانمان و حواله دادن طرح این خواستها به فرداهای موهوم و یا با مطرح ساختن همزمان این خواستها و مبارزه در راه برآورده ساختن آنها همراه با خواستهای دیگر؟ آنها که به "یک ملت-یک زبان" معتقدند، نمیخواهند حضور دیگر هموطنانشان را به رسمیت بشناسند، خواستهای به حق آنها را فرعی قلمداد میکنند و به دور میاندازند و وعده میدهند که در فردای دمکراتیک، به خواستهایشان خواهند رسید. پرسیدنیاست که وقتی این افراد، امروز این خواستها را نادیده میگیرند و طرح آنها را تحمل نمیکنند، در فردای برچیدهشدن بساط جمهوری اسلامی، با وجود هزاران مشکل به ارث مانده از این حکومت جهل و تاریکی، چگونه میخواهند طرح این مسائل را تحمل کنند؟
آیا در آن روز موعود که قدرت در دست آنهاست، تحت لوای "حفظ تمامیت ارضی" و دهها شعار پرطمطراق دیگر، به زور تفنگ و مسلسل و توپ و تانک، به قتلعام هموطنان "درجه دو" و "عاملین بیگانگان" و... متوسل نخواهند شد؟ به نظر من، ایجاد "همپیمانی ملی برای برچیدن" مانع جمهوری اسلامی تنها از یک راه ممکن است: درک حضور دیگران (به قول زندیاد محمد مختاری) و به رسمیت شناختن آنها و خواستهایشان. در غیر این صورت، ما همچنان متفرق خواهیم بود و رو در روی هم، و جمهوری اسلامی همچنان سوار بر خر مراد، پیش خواهد راند. نسبت دادن هر خواستی از سوی فعالان نیروهای قومی-ملی به "پانها" و "بیگانگان" و کور وعقبمانده خواندن و مقابله با آنها، "کشور را به سوی جنگهای بیپایان سوق خواهد داد، جنگهایی که هیچکس از آتش آن در امان نخواهد ماند!" "بایستی سرها را از زیر برف بیرون آورد" ایران و جامعه را بعنوان یک کل رنگارنگ دریافت، حضور این رنگارنگی را درک کرد و به رسمیت شناخت و دوشادوش هم در میدان مبارزه با جمهوری اسلامی و تامین آزادی و دمکراسی پیش تاخت.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
آ. ائلیار
افزودن دیدگاه جدید