رفتن به محتوای اصلی

تجمع پارك لاله: زمینه ای برای پرداختن به مسائل عمیقتر

تجمع پارك لاله: زمینه ای برای پرداختن به مسائل عمیقتر

تجمع اول ماه مه امسال در پارك لاله تهران، به صحنه آشكار وحشیگری و آزادی كشی جمهوری اسلامی تبدیل شد. پیش از آنكه تجمع صدها زن و مرد كارگر و روشنفكری كه به قصد برگزاری مراسم روز جهانی كارگر به پارك لاله آمده بودند، شكل و نظم بگیرد، حمله تعداد بیشماری از نیروهای انتظامی و لباس شخصی ها آغاز شد. بیش از 150 نفر از تجمع كنندگان با ضرب و شتم و توهین، دستگیر شدند. از این افراد فقط تعداد اندكی آزاد شده اند و برای آزادی بقیه، وثیقه های سنگین تعیین كرده اند. مبارزه متحد و گسترده برای آزادی بدون قید و شرط همه دستگیر شدگان در روز جهانی كارگر به یك مساله مبارزاتی روز برای كل جنبش كارگری و نیروهای چپ و مترقی و آزادیخواه تبدیل شده است.

شاید در شرایطی كه كماكان بسیاری از دوستان و رفقایمان در ارتباط با تجمع پارك لاله در زندان به سر می برند و سرنوشت نامعلومی دارند، باز كردن بحث جمعبندی از سیاست و نحوه اجرای تجمع پارك لاله، نا به هنگام به نظر برسد. ولی به عقیده ما، بی توجهی به این مساله زیان های بسیاری برای جنبش ما در پی خواهد داشت. به ویژه اینكه تقریبا همه گرایش ها و جریان ها، فقط به صدور اطلاعیه هایی در محكومیت ضرب و شتم وحشیانه و دستگیری های گسترده پرداخته اند. این سكوت یا بی توجهی، باعث تعجب است. متعجب تر می شویم، وقتی كه به یاد می آوریم بعد از ضربه آذر ماه 1386 به بخش چپ جنبش دانشجویی، خیلی ها سریعا به جمعبندی از آن دستگیری ها پرداخته، رادیكالیسم را مورد حمله قرار داده، گناه سركوب را به گردن حركات "نامعقول" و "چپ روی" دانشجویان انداختند. اگر امروز كسانی با همان دیدگاه (كه به نظر ما دیدگاهی نادرست و محافظه كارانه است) به وقایع پارك لاله نگاه كنند، قاعدتا باید به انتقاد از "ماجراجویی" سازمان دهندگان این تجمع بپردازند. اما فعلا همه سكوت كرده اند!

بگذارید از اینجا شروع كنیم كه پیش از انجام این تجمع، خیلی از ما (منظور از ما، كل فعالان حیطه جنبش كارگری است) می دانستیم كه رژیم اسلامی به علت وضعیتی كه در آن گرفتار است و نارضایتی فزاینده ای كه در جامعه وجود دارد، با تمام قوا از برگزاری مراسم اول ماه مه جلوگیری خواهد كرد. مقامات انتظامی پیشاپیش به تهدید مستقیم و غیر مستقیم فعالان جنبش كارگری پرداخته، آنان را از انجام چنین كاری منع كرده بودند. تجسم كردن صحنه ای كه پیش خواهد آمد، كار مشكلی نبود. حتی خیلی از ما، تاكتیك ها و نحوه عمل نیروهای سركوبگر برای محاصره و سركوب تجمع كنندگان را پیش بینی می كردیم. مطمئن بودیم كه با محاصره كامل پارك لاله، تصویر برداری گسترده از افراد، حضور لباس شخصی ها و دستگیر كردن فعالان سرشناس روبرو خواهیم شد. بنابراین از همه، به ویژه از سازمان دهندگان تجمع پارك لاله سوال می كنیم:

آیا انتظار چنین چیزهایی را نداشتید؟

اگر داشتید، چه تدبیر و تاكتیكی برای خنثی كردن آن اندیشیده بودند؟

و اگر نداشتید، این سوال پیش می آید كه واقعا چه تحلیلی از اوضاع سیاسی جامعه و موقعیت رژیم دارید؟

فكر می كنیم كه بخشی از ما به طور كلی تحلیل نادرستی از اوضاع دارند. یك تحلیل یك سویه و غیر دیالكتیكی، كه نتایج سیاسی خوشخیالانه و ساده انگارانه ای را به همراه می آورد. بدون شك در این نوشته، مجالی برای باز كردن ارتباط دیدگاه اكونومیستی و تقلیل گرایانه با تحلیل های سطحی سیاسی نیست، ولی در حد اشاره باید بگوییم كه: بعضی از ما گمان می كنند چون رژیم گرفتار بحران است، چون انتخابات نزدیك است و رقابت جناح های حكومتی بالا گرفته، یا چون نارضایتی مردم گسترده است، بنابراین احتمال دارد كه رژیم، اینجا یا آنجا كوتاه بیاید. به ویژه اگر، جنبش های طبقاتی و اجتماعی نیز خواسته های خود را به اصطلاح در چارچوب "معقولی" مطرح كنند. بعضی از ما گمان می كنیم كه جلو گذاشتن یك رشته مطالبات عمدتا اقتصادی و رفاهی، یا ارائه ابتدایی ترین خواسته های سیاسی و اجتماعی، قاعدتاً نباید با سركوب شدید از جانب رژیم روبرو شود! در همین زمینه، اشاره به یك گفت و گوی تلفنی در یكی از برنامه های ماهواره ای (در آستانه برگزاری تجمع پارك لاله) می تواند مفید باشد. ببیننده ای از ایران به مجری برنامه ویژه اول ماه مه می گفت كه تحت این رژیم اینطور نمی توان حركت كرد؛ اینها فردا نیروهای سركوبگر را می آورند و نمی گذارند مراسم برگزار شود. مجری در جواب می گفت كه اینطور نیست. اینها نمی توانند تعداد زیادی كارگر و افراد خانواده هایشان را كه آمده اند روزشان را جشن بگیرند و شیرینی بخورند را سركوب كنند! (نقل به معنی)

اگر این جواب نشانگر یك تحلیل سیاسی نادرست و توهم آفرین از اوضاع نیست، پس چیست؟ وقتی كه نمی توانیم رابطه صحیحی بین اقتصاد و سیاست، بین بحران اقتصادی و ملزومات سیاسی آن، بین نارضایتی خودجوش توده ها و اقدام آگاهانه سیاسی برقرار كنیم، محكوم به سطحی نگری در تحلیل از اوضاع هستیم و پیاپی غافلگیر خواهیم شد.

به نظر ما یك سیاست دیگر هم در برنامه ریزی تجمع اول ماه مه تهران تاثیر گذاشته است: این سیاست كه "اعلام" تجمع مهم است، نه "اجراء" آن. بگذارید این مساله را بیشتر باز كنیم. بر مبنای این سیاست، همین كه چند تشكل حاضر شوند با هم فراخوان تجمع اول ماه مه را امضاء كنند و خواسته های مشتركی را جلو بگذارند، مساله حل است. البته ما هم فكر می كنیم خیلی خوبست كه تشكل های مختلف جنبش كارگری (و سایر جنبش های اجتماعی) وارد یك اتحاد مبارزاتی شوند و در مناسبت های مختلف، سیاست و اهداف مشتركی را جلو بگذارند، توده های وسیع را با آن آشنا كنند و به مبارزه برانگیزند. اما، اولین سوال اینست كه مضمون آن سیاست و اهداف مشترك چیست؟ تا چه حد با اوضاع خوانایی دارد؟ تا چه حد منافع اساسی مبارزات طبقاتی و اجتماعی را پاسخ می دهد؟ تا چه حد سطح مبارزات و جنبش های موجود را در جهت یك دورنمای انقلابی ارتقاء می دهد؟ در عین حال، مساله به صدور یك فراخوان، یا لیست كردن یك رشته خواسته ها، ختم نمی شود. سازماندهی مبارزات معین، پیدا كردن شكل های مناسب برای به میدان آوردن قشرهای مختلف مردم برای ابراز وجود، اعلام خواسته ها، ارتقاء آگاهی، و تحكیم همبستگی و روحیه مبارزاتی آنان، نقش تعیین كننده در پیشروی و تكامل جنبش دارد. در مقابل، ناتوانی در سازماندهی مبارزات، عدم اجراء یا اجرای نیمه كاره برنامه های اعلام شده مبارزاتی، و نداشتن ابتكار عمل و تاكتیك صحیح برای كنار زدن موانعی كه رژیم مرتبا در مقابل جنبش قرار می دهد، به روحیه عمومی ضربه می زند و باعث تضعیف رشته های پیوند ما با كارگران و بقیه توده های ستمدیده می شود. در این صورت است كه زمینه برای یاس و محافظه كاری، در قالب جمعبندی های راست روانه از شكست ها فراهم می شود.

بی توجهی به ویژگی محیط های مختلفی كه مبارزات در آنجا انجام می شود و تعمیم دادن یك روش واحد به شرایط متفاوت نیز می تواند یكی از اشكال های كار ما باشد. در این زمینه، مشخصا بحث ما در مورد سوابق و تجربیات مبارزاتی متفاوت در مناطق مختلف، فضای سیاسی متفاوت، و تناسب قوای متفاوت میان صف جنبش مردم و صف رژیم است. برای مثال، مراسم های اول ماه مه در شهرهای كردستان و تجمع اول ماه مه در پارك لاله تهران، ظاهرا چارچوب و سیاست واحدی داشت. اما در كردستان، علیرغم چند نوبت دستگیری فعالان، و سپس حضور گسترده نیروهای سركوبگر و ضرب و شتم مردم، مراسم ها برگزار شدند. این یك تفاوت مهم است كه از تناسب قوایی متفاوت، و تجربیات و توانایی های مبارزاتی متفاوت، حكایت می كند.

اما آنچه در پارك لاله اتفاق افتاد را از سیاست این دوره رژیم، یعنی در شرایط بحران جهانی نظام سرمایه داری و شرایط نابسامان داخلی در آستانه انتخابات نمی توان جدا كرد. این درست است كه طی سی سال گذشته، سركوب مبارزات مردم و جلوگیری از مقاومت و تشكل مستقل توده ها همواره در دستور كار جمهوری اسلامی قرار داشته است، اما حالا دوره ای است كه دستگاه حاكمه خود را با احتمال شورش های فراگیر روبرو می بیند و برای چنین دورنمایی آماده می شود. تغییراتی كه در وظایف و عملكرد نهاد بسیج داده شده (یعنی افزودن بر نقش امنیتی آن در محلات و محیط های كار و شركت دادن آن در سركوب مستقیم مبارزات) با چنین دورنمایی طراحی شده است. واحدهای ویژه ضد شورش بر مبنای تازه ترین تمرینات پلیس كشورهای امپریالیستی، مانور سركوب شورش گرسنگان می دهند. یعنی یك گروه از آنان با شعار "ما گرسنه ایم" جلو می آیند و گروه دیگر باید انواع تاكتیك ها و ابزارهای سركوب را روی آنان امتحان كنند. شك نكنید كه رژیم هر بار كه نیروهایش را برای مهار یك تظاهرات، تحصن یا اعتصاب اعزام می كند، به این ماموریت به مثابه مانور و تمرینی برای وقایع آتی نیز نگاه می كند و به جمعبندی و درس آموزی از آن می نشیند.

در چنین اوضاعی، جامعه با یك مساله فوری یعنی انتخابات ریاست جمهوری نیز روبروست. این مساله می تواند علیرغم خواست كل هیئت حاكمه، به تشدید رقابت ها و تضادهای درونی آنها، و نتیجتا به تضعیف عمومی حاكمیت بینجامد. حكومتیان به این مساله به خوبی آگاهند و همه تلاش خود را به كار می برند تا نگذارند توده های مردم با استفاده از این تضعیف، جلو بیایند و خواسته هایشان را با جسارت و پیگیری بیشتری مطرح كنند. یكی از حربه های حاكمیت، كشاندن مردم به انتخابات ارتجاعی، و دامن زدن به این توهم است كه ممكنست بخشی از خواسته های مردم توسط این یا آن جناح عملی شود. ولی برنامه ریزان جمهوری اسلامی به این حربه بسنده نمی كنند. آنها از طریق عوامل و خبرچینان خود دارند مرتبا نبض جامعه را می گیرند. كافیست همین روزها به دور و بر خود نگاه دقیقی بیندازید. در محیط كار، در فضاهای آموزشی، در اتوبوس و تاكسی، در كنار بساط روزنامه فروشی ها، كسانی را گمارده اند كه با طرح سوال یا تیله انداختن در مورد انتخابات، به نظرسنجی روزمره می پردازند. وظیفه اینان، مشخص كردن افت و خیزها در رویكرد توده ها نسبت به انتخابات و جناح های مختلف، و نیز درجه خشم، بی تفاوتی و یا توهم جامعه در این مورد است.

با چنین دورنمایی از بحران و مقاومت و خیزش، واضح است كه هرگونه افشاگری از طرح ها و اهداف سیاسی و اقتصادی و نظامی و امنیتی رژیم، و هر حركت آگاهگرانه ای كه به برانگیختن قشرها و طبقات محروم و ستمدیده كمك كند، می تواند تاثیراتی به مراتب عمیقتر از پیش بر جامعه داشته باشد. رژیم این خطر را احساس می كند. به همین خاطر، حتی مسالمت آمیزترین اعتراض ها یا محدودترین افشاگری ها علیه نظام را تلاش برای "براندازی" تلقی می كند؛ حتی اگر به آن عنوان "براندازی نرم" بدهد. در این شرایط، فراخوان های مبارزاتی، سازماندهی كارگران و زنان و جوانان، تبلیغ و ترویج در مورد تشكل سازی مستقل و حزبیت، و ترسیم دورنما و اهداف انقلابی در جنبش های طبقاتی و اجتماعی، برای رژیم غیر قابل تحمل تر از پیش است. خفه كردن آگاهگری ها، سركوب سازماندهی ها، و مهار مقاومت ها و مبارزات آگاهانه و یا خودجوش، برای جمهوری اسلامی اهمیتی بیش از پیش یافته است. حاكمان به هر تجمعی از این زاویه نگاه می كنند؛ نه صرفا اینكه سازمان دهندگانش چقدر "معقولند"؛ جمعشان چقدر "كوچك" است؛ یا آمده اند "فقط جشن بگیرند"!

رژیم به این جنبش و فعالانش چنین نگاه می كند؛ پس بهتر است خودمان هم به خودمان همینطور نگاه كنیم. یعنی به رسالتی كه بر دوشمان است، نقشی كه می توانیم ایفاء كنیم، و پتانسیلی كه برای دگرگون كردن اوضاع در اختیار داریم، كم بها ندهیم. متاسفانه نحوه عمل ما در تجمع پارك لاله، كه با بی توجهی به احتمالات آشكار و نداشتن ابتكار عمل رقم خورد، نشان داد كه ما هنوز رسالت خود را به درستی درك نكرده ایم. در نتیجه، آنچه در پارك لاله به نمایش درآمد، "مظلومیت" جنبش كارگری و فعالانش بود. آیا به راستی با چنین روحیه و رفتاری می توانیم پیشروی كنیم؟ می توانیم پرچم آرمان بزرگ رهایی را به دوش بگیریم؟ باید گوشزد كنیم كه در مقایسه با دانشجویان چپ در آذر ماه 86، آنان لااقل این درجه از تدارك، توانایی و جسارت را داشتند كه علیرغم دستگیری ده ها نفر، تظاهرات 13 آذر را به شكلی موفقیت آمیز برگزار كنند. چنین اتفاقی در مراسم پارك لاله نیفتاد. همان طور كه بالاتر گفتیم، شاید برای بخشی از ما فقط "اعلام" تجمع و سپس تبلیغات اینترنتی و ماهواره ای حول آن (همراه با بزرگ نمایی) كفایت می كرد. اگر چنین است باید بگوییم كه حتی در این زمینه هم درست حساب و كتاب نمی شود. اگر سطح توقع ما، انعكاس فراخوان یك تجمع در رسانه های بین المللی و سپس محكوم كردن سركوب آن تجمع از طرف مجامع و نهادهای بین المللی باشد، باید بگوییم كه در این حیطه دست امثال كوهستانی نژادها و "سولیدارتی سنتر"ها و تریبون "صدای آمریكا" خیلی بازتر از تشكل های جنبش كارگری است. "افكار عمومی" كه شامل بخش گسترده ای از كارگران و زحمتكشان می شود، این خبرها و اعلام محكومیت ها را از زبان و همراه با تحلیل و تفسیر بورژوازی بین المللی و سخنگویان به اصطلاح كارگری آنها خواهد شنید. تحت تاثیر جهت دهی های آنها قرار خواهد گرفت. اگر عمدتا به دنبال این نوع تبلیغات و این ابزارها باشیم، بازی را باخته ایم. دستاوردها از آن كسانی خواهد بود كه امكانات اینچنینی را در انحصار خود دارند.

بعد از همه این حرفها، ممكنست بعضی ها بگویند اوضاع همین است كه هست. كاری دیگری نمی شد كرد. به نظر ما، كارهای دیگری می شد كرد. و از این به بعد، می باید كرد. بخشی از مشكل بر می گردد به دركی كه از رابطه فعالان جنبش كارگری و چپ با توده های كارگر و به طور كلی توده های مردم در سر داریم. یادمان نرفته كه از چند هفته قبل از اول ماه مه، بخشی از این فعالان تبلیغ می كردند كه در برنامه ریزی مراسم اول ماه مه، "خود توده ها باید حضور داشته باشند و خودشان هم اجرایش كنند". به همین خاطر می گفتند كه مراسم باید "معقول" برگزار شود و توده ها احساس نكنند كه دارند كار عجیب و غریبی انجام می دهند. فراخوان علنی به شیرینی خوران اول ماه مه از همینجا نتیجه می شد. در اینجا مجال نیست كه به كاریكاتوریزه شدن "مشی توده ای" در این نوع نگاه بپردازیم. فقط این را می گوییم كه این نگاه، علیرغم ظاهر "مردم دارانه"اش، توده های كارگر را قابل و قادر به درك شعارهای عمومی تر سیاسی ـ اجتماعی و منافع عمیقتر طبقه كارگر، و مبارزه آگاهانه در راه چنین منافعی نمی بیند.

حالا برگردیم و ببینیم كار ما چه شد؟ نه "شیرینی خوران" انجام شد و نه به دنبال كارهای "غیر معقول" رفتیم! تاثیر واقعه پارك لاله بر آن تعداد از كارگران كه به فراخوان اول ماه مه پاسخ مثبت دادند و در محل حاضر شدند، چه بود؟ شك نداریم كه خشم و نفرتشان نسبت به رژیم سركوبگر و نماینده سرمایه داری بیشتر شد اما احساس سرخوردگی را نادیده نگیریم: سرخوردگی از به سرانجام نرسیدن یك فعالیت مبارزاتی و در نطفه خفه شدن تجمع اول ماه مه. بروز این احساس را در میان بسیاری از حاضران در تجمع پارك لاله نادیده نگیریم كه "رژیم قوی است و جنبش ضعیف". چنین احساسی، تاثیرات ذهنی منفی به دنبال دارد. اصلا تمام تلاش جمهوری اسلامی اینست كه چنین احساسی را به توده های مردم و مخالفان سیاسی اش القاء كند. این در حالی است كه رژیم واقعا در وضعیتی بحرانی و ضعیف قرار دارد. خود این مساله كه حكومت با این همه امكانات گسترده تبلیغی و مالی و رسانه ای، برای جلوگیری از برگزاری یك تجمع چند صد نفری در شهر تهران، اینهمه نیرو بسیج می كند و دست به چنین وحشیگری هایی می زند، نشان از وحشت هیئت حاكمه از گسترش آگاهی و برانگیزی امواج مقاومت دارد. به راستی كدام رژیم مقتدر و با ثباتی است كه برای حفظ نظم و آب از آب تكان نخوردن، چنین رسوایی ها را به جان بخرد؟!

به نظر ما برای مراسم اول ماه مه می شد كه نیروهای مختلف فعال در جنبش كارگری و همراهانشان مشتركا به نقشه ریزی و تقسیم كار و تعیین شعارها بپردازند. هر یك از این نیروها، محله ای كارگری و زحمتكشی و نیز نقطه معینی از شهر را انتخاب می كرد و به طور مستقل، و بدون گل و گشاد بازی، گروه های كوچكی از افراد متعهد و مطمئن را سازمان می داد. این گروه ها، با ارزیابی و نقشه و تدارك قبلی، در آن مكان ها به اجرای آكسیون های كوتاه مدت تبلیغی می پرداختند. آكسیون هایی كه از یك طرف برای نیروهای رژیم غافلگیرانه بود؛ و از طرف دیگر، امكان واقعی ارتباط و بحث با مردم را در مورد اول ماه مه و خواسته های جنبش كارگری و مسائل مهم سیاسی روز منجمله كارزار فریب انتخاباتی، ایجاد می كرد. آكسیون هایی كه می توانست با موفقیت به انجام برسد و باعث تقویت همبستگی و روحیه مبارزاتی شركت كنندگان و مخاطبانش بشود. بخشی از تدارك آكسیون های روز اول ماه مه، می توانست و می بایست شعارنویسی بر دیوارها، آویزان كردن پارچه نوشته های بزرگ، پخش شب نامه ها و تراكت های تبلیغی در امكان مناسب باشد. چه بسا برگزاری چنین آكسیون های در محلات زحمتكشی، خود فرصتی برای بروز اعتراضات خودجوش هر چند محدود مردم محل می شد. اینها كارهایی عجیب و غریب و نشدنی نیست. حتی بخش هایی از فعالان جنبش كارگری، تجربه نزدیك چنین كارهایی را دارند. كافیست كه تجربیات چند ساله گذشته شان را مرور كنند و از آن، طرح و نقشه بیرون بكشند. برای نمونه می توانیم به آكسیون تبلیغی اول ماه مه سال 85 در ترمینال اتوبوسرانی میدان آزادی كه با شعار مركزی آزادی فعالین كارگری و كلیه زندانیان سیاسی، با حضور بیش از 30 نفر انجام شد اشاره كنیم: اكسیونی موفق و تاثیرگذار در نوع خود. جالب است كه خود رژیم فكر می كند كه قاعدتاً فعالان جنبش كارگری و چپ به چنین كارهایی دست خواهند زد؛ به همین خاطر به افراد بسیج در محلات هشدار داده كه گوش به زنگ باشند؛ ولی خود ما زیاد در این باغ ها نیستیم!!

با وجود همه این واقعیات عینی غیر قابل انكار، ممكنست كه كماكان بعضی ها بگویند این حرفها، خیالبافی و ذهنی گری است. ممكنست كماكان پای خود را در یك كفش كنند كه تنها كاری كه می شد انجام داد (در واقع انجام نداد!) همان بود كه اتفاق افتاد. به هر حال، جلو این جور فكر كردن ها را نمی شود گرفت. ولی سعی می كنیم خودمان را جای این دوستان قرار دهیم تا ببینیم در چارچوب دیدگاه آنها از سازماندهی مراسم پارك لاله، آیا می شد بهتر از این عمل كرد یا نه؟ برای مثال، با توجه به تجارب چند ساله گذشته، حدس زدن این مساله دشوار نبود كه تعدادی از افراد در جریان یك تجمع غیر قانونی دستگیر خواهند شد و مشكل وثیقه های سنگین پیش خواهد آمد. آیا تعیین یك سیاست مشخص برای حل این مشكل، از قبل ممكن نبود؟ به نظر ما بود. باید این كار را به مثابه جزیی از سیاست تدارك كلی برگزاری تجمع اول ماه مه انجام می دادیم. برای چنین مواقعی می باید از پیش، سیاست مشتركی را برای دستگیر شدگان تعیین كرد. مثلا اینكه تا آزادی بدون قید و شرط همه كسانی كه دستگیر شده اند، وارد اعتصاب غذا شوند. یا اینكه در مقابل سیاست آزاد كردن برخی و نگهداشتن برخی دیگر از جانب رژیم مخالفت كنند و حد الامكان بكوشند كه مانند تنی واحد در اسارت عمل كنند. ما از همه سوال می كنیم كه آیا برخورد فردی به مساله دستگیری، كار درستی است؟ به این معنی كه هر كسی در این موارد باید گلیم خود را از آب بیرون بكشد؟ آیا گردن گذاشتن به سیاست وثیقه های سنگین، در عمل به این معنی نیست كه افرادی كه توان مالی یا امكان بیشتری برای جور كردن وثیقه دارند، بخت آزادی شان بیشتر است و آنان كه از هرگونه امكاناتی محرومند، محكوم به در حبس ماندن اند؟ آیا بی برنامگی در مقابل این سیاست رژیم، عملا به همبستگی و اتحاد مبارزاتی در صفوف جنبش كارگری (یا هر جنبش اجتماعی دیگر) ضربه نمی زند؟ چرا، می زند. هنگام سازماندهی هر آكسیون مبارزاتی، موظفیم كه به این نوع مسائل هم فكر كنیم و برایش راه حل مشترك و جمعی در بیاوریم.

در هر صورت، آنچه كه گفتیم فقط پیش درآمدی برای دامن زدن به بحث در این زمینه ها بود. توقع و انتظار ما اینست كه بحث عمیق و گسترده در مورد اینگونه مسائل، خواه از طرف كسانی كه با گرایش ما احساس نزدیكی بیشتری می كنند، خواه كسانی كه توافق چندانی با گرایش ما ندارند، پشت گوش انداخته نشود. وقتش همین حالاست.

اردیبهشت ماه 88

جمعی از فعالین کارگری(jafk)

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید