بهمنِ بيدادگر!
12.02.2015 - 20:34
بهمنِ بيدادگر!
باز، تو باز آمدی
ظلمتِ آن خاک وُ خِشت!
باز، نمیخواهمت
بهمنِ خونين سرشت!
با نفَسِ سرد تو
شاخهی شادم شکست.
غم، به سراپردهام
خيمه زد وُ ريشه بست.
با من وُ نيلوفرم
حرفِ تو از برف بود.
با دلِ گُلرنگِ من
گفتگو از برف بود.
کينهی ديرينهای!
سنگِ هر آيينهای!
زندگی، از دستِ تو
اينهمه، فريادگر.
باز، نمیخواهمت
بهمن بيدادگر!
***
۲
چکامهی تاريک
بعد از تو هرچه خنده که در هر شکوفه بود
در پيش رویِ چشم ما از باغ ما گريخت.
آنگاه
من ماندم وُ چکامهی تاريکِ شامگاه
من ماندم وُ " قصيدهی لبخندِ چاکچاک "
من ماندم وُ سياهترين آه.
• نقاشی از آیدین آغداشلو
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
انتشار از:
کیانوش توکلی
افزودن دیدگاه جدید