رفتن به محتوای اصلی

خانمها و آقایان! جنبش اعتراضی مردم رهبر ندارد

خانمها و آقایان! جنبش اعتراضی مردم رهبر ندارد

به دلایل گوناگون میتوان این یقیین را داشت جنبش اعتراضی مردم علیه رژیم اسلامی بویژه در این اواخر فاقد رهبری و شعارهای واحد بوده که در اغلب اوقات خودجوش و پراکنده سازمان یافتند. رستاخیز ملی مردم در دور اخیرعلیرغم گستردگی آن پراکنده بود و در بیشتر مواقع با ابتکارات محلی سامان یافتند. این جنبش با توجّه به طرح شعارهای کنونی اش ماهیتی متفاوت با روزهای نخست خود دارد. گاه شعارها در حمایت از رهبران اصلاح طلب ًجنبش سبز ً و در بسیاری موارد علیه کّل حاکمیت و نهاد ولایت فقیه سر داده میشوند. بدین رو این ارزیابی را میتوان داشت؛ با توجّه به انشقاق عمیق در طرح شعارها، قیام مردم علیه رژیم با در نظر گرفتن وجوه برشمرده اش متفاوت با گذشته هرروز ابعاد نوین تری را بخود میگیرد. و از سویی با سرکوب هرچه بیشتر اعتراضات مسالمت جویانه مردم توسط حکومت جنبه ها و محتوای شعارها رادیکالتر و سیاسی تر شده اند. در آغاز دیدیم چگونه مردم بدنبال اعتراضات عمومی تلاش میکردند خواستهای خود را منطبق بر مطالبات و علایق رهبران اصلاح طلب ًجنبش سبز ً در چارچوب نظام اسلامی پیش برند که بی شک این مرحله از مبارزات مردم کنشی مدنی برعلیه رژیم برشمرده میشد. ولی پس از سرکوب خونین اعتراضات مسالمت جویانه مردم توسط حکومتیان و مقاومتهای بیخردانه ملایان در مقابل خواستهای به حقّ مردم، مبارزات مردم ماهیتی دیگر بخود گرفت که وجوه سیاسی آن امروز برجسته تر از جنبه های مدنی آن است. از همین رو این ادعای درستی است که تأکید دارد؛ مبارزات مردم علیه رژیم در ماههای اخیر از فاز مدنی به فاز سیاسی پا پیش گذاشته است و مطالبات مدنی جای خود را به مطالبات سیاسی واگذاشته اند. و امروز مردم بخوبی آگاهند تنها شرط ممکن برای دست یافتن حتّی به خواستهای حداقل خود عبور از جمهوری اسلامی است.

و امّا این اقدامی عجولانه و ناسنجیده ای است که عده ای خود را از همان آغاز رهبران خود گمارده این جنبش عمومی قلمداد کنند و برای برون رفت از بحران موجود صرفا ً به وعده اصلاحات در چارچوب نظام بسنده کنند. و اینهم مسئولیت گریزی عده دیگر تحت عنوان روشنفکران غیر دینی است که با طرح و انتشار بیانیه های گوناگون به استقبال خواستهای این رهبران خودگمارده ًجنبش سبز ًبروند، به نادرست آنها را رهبران این جنبش اعتراضی معرفی کنند و برای تحولات آتی در کشور همسو با این خودگماردگان ً اصلاح طلب ً برگزاری ًانتخابات آزاد ً را یکی از راهکار های عبور از بحران موجود ارزیابی کنند. هنوز بدرستی معلوم نیست چه مرجع معتبر سیاسی و مدنی به این دو دسته خانمها و آقایان این مسئولیت خطیر سیاسی را محول کرده است که آن یکی خود را رهبر بلامنازع ًجنبش سبز ً بداند و آن دسته دیگر نقش حامی گروه نخست را بعهده گیرد. آنچه که از بررسی مفاد بیانیه های اخیر که متعلق به جامعه روشنفکران غیر مذهبی است نتیجه میشود این است که گویی مردم ناچار هستند در ستیز خود علیه حاکمیت ملایان، برای هر تغییر و خروج از وضعیت بغرنج سیاسی در کشور دست به دامن گروه و افرادی شوند که موجودیت، هویت و ریشه های اندیشه سیاسی آنها در اسلام و خرافات دینی تنیده شده است.

امّا امروز جامعه شهروندی ایران در پی تغییراتی ًاصلاح طلبانه ً در چارچوب نظام نیست. مطالبات و شعارهای مردم پس از فضاحت ًانتخاباتی ً 22 خرداد تا به امروز کاملا ً تغییر کرده است. اگر در همان روزهای نخست مردم در پی بازستانی آرای خود بودند، ولی امروز خواستار بر پایی ًجمهوری ایرانی ً و تغییر کامل شرایط سیاسی در ایران هستند. از همین رو است که مشاهده میکنیم با رادیکالیزه شدن مبارزات و مطالبات سیاسی مردم، سران خودگمارده این جنبش اعتراضی سخت بیمناک از آینده خود و رژیم شده اند و بارها از مردم خواسته اند تا از سردادن شعارهای ساختارشکنانه پرهیزکنند. این روندی است طبیعی که هر گاه جنبش اعتراضی مردم با سرکوب و مقاومت سرسختانه حاکمین استبدادپیشه روبرو میشود، جنبه های سیاسی اعتراضات اوج میگیرند و مطالبات حداقل سیاسی به مطالبات حداکثر تبدیل میشوند. از همین رو در جنبش اعتراضی اخیر ماهیت و سمت و سوی شعارهای مردم در اقصی نقاط ایران تغییر کرده است و مشاهده میکنیم چگونه این جنبش اعتراضی در روند رو به رشد خود دیگر به یک سری مطالبات مدنی اکتفا نکرده و اهدافی ساختارشکنانه ای را دنبال میکند.

ولی آنچه که پیش از هر چیز در شرایط کنونی نیاز مُبرم این رستاخیز ملی است انسجام یافتن مرکزیت فرماندهی مستقلی است. مرکز فرماندهی مستقلی که راهبران آن خارج از چارچوبهای فرهنگی و سیاسی ارتجاع حاکم بر کشور عمل کنند، بیاندیشند و سخن بگویند. مردم نه دیگر به این حکومت دینی اعتمادی دارند و نه به باورمندان دینی که در همه حال تلاش میکنند با پیوند زدن فرهنگ، سیاست و جامعه با نهاد دین و فرهنگ دینی تغییرات حداقلی را در چارچوب نظام بوجود آورند.

در پایان قصد دارم به موضوعی نه چندان نو بلکه کهنه بپردازم. به اختصار به کالبد شکافی اندیشه توهم آلوده ای اشاره کنم که میدانم پرداختن به آن ملال انگیز وخارج از حوصله بسیاری است . و آن مسئله طرح و شروط ًانتخابات آزاد ً آنهم در دورانی که سیادت و حکمیت ملایان بر کشور بقوت خود باقی است. اگر منظور غیر از این است براحتی آنرا تکذیب کنید و این ًکج اندیشی ً را هم بر من ببخشاید.

طرح و یا انجام ًانتخابات آزاد ً و یا مطرح نمودن یک سری مطالبات آزادیخواهانه و بشردوستانه آنهم در چارچوب رژیم اسلامی یک مزاح تاریخی است که نه اساس علمی دارند و نه امکان تحقق مادی آنها در این نظام ولایی امکان پذیر است. چندان هم مایل نیستم در خصوص همه ی بندها و مطالبات مندرجه در بیانیه های گوناگون اساتید و روشنفکران غیر دینی که همگی بگونه ای مستقیم و غیر مستقیم در جهت حمایت از مفاد بیانیه های رهبران اصلاح طلب ً جنبش سبز ً انتشار یافته اند به جامع به بحث بپردازم. گیریم که همه ی آروزهای سیاسی این خانمها و آقایان در چارچوب این نظام ولایی قابل تحقق و شدنی باشد؛ از جمله آزادی زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات و رسانه های همگانی، آزادی تشکل های سیاسی و مدنی و اعطای حق اجتماعات آزاد به مردم و گروه های سیاسی گوناگون. ولی تحقق یکی از شروط برگزاری انتخابات آزاد یعنی آگاه ساختن افکار عمومی در خصوص شناخت آنان نسبت به سیاست و برنامه های سیاسی احزاب آنهم در نظام ولایی یک شوخی بیش نیست. در واقع انتخابات آزاد به مفهوم واقعی اش از کانال یک شناخت کامل و جامع مردم از رئوس برنامه های سیاسی نمایندگان سیاسی خود امکان پذیر است. تفاوت انتخابات در دمکراسیهای مدرن با نظامهای استبدادی و توتالیتر میزان سطح شناخت، شعور و آگاههای مردم نسبت به رویدادهای سیاسی محیط پیرامونی خود است. همه ما بخوبی میدانیم در دمکراسیهای غربی علیرغم همه ی کاستیهای موجود مردم هم زمان کافی در اختیار دارند و هم آگاهیهای لازم که بیاندشند و آزادانه انتخاب کنند که کدام گروه سیاسی به بخشی از علایق و خواستهای آنها جامع عمل میپوشاند. و باز همه ی ما خوب میدانیم این شناخت و آگاهی صرفا ً از طریق آزادی بی قید و شرط برای همه ی احزاب سیاسی گوناگون و دگراندیشان در کشور امکان پذیر است، که نقطه نظرات خود را در کمال آسایش و آزادی معرفی و پیرامون آنها تبلیغ کنند. و همانطور همگی شما اندیشمندان امروز جامعه ایران میدانید بخش بزرگی از آگاههای مردم از سوی روشنگریها و مبارزات نهادهای مدنی در دمکراسیهای غربی امکان پذیر شده است که خود را اپوزیسیون مادالعمر دولتهای این جوامع بر میشمرند. و از سویی مسئله زمان فاکتور مهم در سیر این تحولات دمکراسیخواهانه است که احزاب و تشکل های سیاسی و مدنی فرصت داشته باشند با در اختیار داشتن زمان و آزادیهای لازم اهداف و آرمانهای سیاسی خود را برای جامعه شرح دهند و جامعه هم فرصت داشته باشد در طرح همه ئ موضوعات سیاسی و مدنی آزادانه بیاندیشد و آزادانه تصمیم بگیرد. ولی بهر رو امروز این پرسش مهم پیش رو شما هواداران ًجنبش سبز ً آقایان اصلاح طلب حکومتی مطرح است که با چه تضمین و اعتماد خاطری قصد دارید مردم را متقاعد سازید تا دست از شعارهای ساختارشکنانه خود بر علیه رژیم دست بردارند، به رهبران اصلاح طلب ًجنبش سبز ً بپیوندند تا در نهایت اهداف سترگ این رستاخیز ملی در پیش پای ًرهبر عالیقدرً علی خامنه ای قربانی نشوند؟ این را شما خانمها و آقایان که باورمند به ًانتخابات آزاد ً در این نظام دینی هستید پاسخ دهید؛ چه تضمینی وجود دارد که رژیم اسلامی تحت فشارهای داخلی و بین المللی عقب نشینی کند و شرایطی سیاسی را در کشور بپذیرد که همه ی گروههای سیاسی بتوانند در فضایی نسبتا ً و نه حتی مطلقا ً آزاد به تبلیغ برنامه های سیاسی خود مبادرت ورزند؟ اینکه بعدها اعلام کنید بله این نقطه نظر ما صرفا ً یک خواست سیاسی است و ما از همان آغاز هم میدانیستم رژیم قادر به پاسخگویی به آن نیست، اکیدا ً مورد قبول نیست. 30 سال است عده ای از شما در بیانیه های خود چنین مواضع سیاسی را در بین افکار عمومی تبلیغ کرده اید و لحظه ای هم نیاندیشیده اید که این اقدام سیاسی شما جز ضربه زدن به مبارزات مستقل مردم علیه رژیم در دوران سرنوشت ساز چیز دیگری نبوده است. و خوب هم آگاهید این مواضع سیاسی غیر اصولی شما باز موجب توسعه تّوهم و تردید در بین افکار عمومی خواهد شد که گویی برخی از مطالبات آزادیخواهانه مردم در چارچوب این حکومت اسلامی قابل وصول است.

و امّا مردم مسیر رهایی خود را باز یافته اند. آنها با شعار مرگ بر دیکتاتور پا به میدان مبارزه گذاشته اند. در واقع آنها با طرح این شعار خواهان مقابله رو در رو با سرجنبان این حکومت هستند. مردم بخوبی آگاه هستند برای طرح این شعار میبایست بهای سنگینی را بپردازند، ولی راه گریزی جزء انتخاب این مسیر دشوار نیست. مردم در طی 30 سال هر روز و هر ساعت مرگ و نیستی خود و فرزندان خود را با وجود این حکومت ارتجاعی تجربه و به چشم دیده اند. دین و رفتار دین باورانِ حکومتی تبدیل به لطیف های خنده آوری در بین مردم کوچه و بازار شده. به زبانی دیگر رنسانس فکری بر علیه دین و نهادهای دینی مدتها است در درون جامعه ایران آغاز شده است. 30 سال تجربه زندگی در یک نظام دینی استبدادگرایانه کافی است تا مردم در زندگی روزمره خود به این باور برسند که دخالت قوانین مذهبی در عرصه سیاست، فرهنگ و روابطه اجتماعی کاری عبث و ناصحیحی است. مردم در عمل به عرفگری روی آورده اند و خواهان کنار گذاشتن روحانیون و دخالت اندیشه دینی از عرصه حکومت و سیاست هستند. این دگردیسی سیاسی یک راه انتخاب پیش روی همه ما قرار داده است یا با مردم هستیم و بگونه ای عرفی به نهاد حکومت و سیاست می نگریم و یا با دین پناهان طرفدار نظام همصدا هستیم که در نهایت همه ی آروزهای مردم را پیش پای ًرهبر عالیقدر ً به باد فنا خواهیم داد.

استهکلم 27 ژانویه 2010

koroush_etemadi@hotmail.com

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید