رفتن به محتوای اصلی

نامه ای به خواهرم دیانا

نامه ای به خواهرم دیانا

 سلامعزیزم

در این نامه می خواهم جواب چندین سوال و گلایه ات را بدهم، که دو سالی است بی شمار تکرار کردی و دریغ از شنیدن جوابی از طرف من.

هر بار پس از شروع سوالاتت بحث را عوض می کردم و از دادن جواب طفره می رفتم چون هنوز بچه بودی و قدرت درک و حلاجی مسائل را نداشتی گلم، حال که احساس می کنم به جایی رسیده ای که خود پیگیر باشی و راه درست و غلط را تشخیص دهی من به نوبه ی خود هم برای پاسخ گویی به سوالاتت و هم برای راهنمایی چند صفحه ای را یادگار تقدیمت می کنم.

گفتم راهنمایی، چون نمی خواهم چشم و گوش بسته حرف های من را تایید کره یا برای آینده ی تفکرت از من خط بگیری، تو حال خود صاحب تفکر و اندیشه هستی و بهتر آن است که در همه ی مسائل شک کنی و خود در ان بازنگری کنی تا هر آنچه را که خودت با ادراک خود می پسندی را قبول کرده و قدرت دفاع از آن را داشته باشی.

تو اگر در راهنمایی من اندیشه نکنی و بی تعقل بپذیری حرف هایم را هیچ وقت قدرت دفاع از این خط فکری را نخواهی داشت، پس تاکید می کنم این چند صفحه را به مانند سر نخی برای باز اندیشی در اعتقادت بنگر نه بیشتر، تو یک انسان آزادی، به کسی اجازه نده که آزادی اندیشه را از تو صلب کند زیرا که تنها نکته ای که ما حیوانات بشر گونه را به این مقطع رسانده تنها استفاده از قدرت اندیشه بوده است و بس، مهمترین

، بزرگترین و زیباترین کار بشر تفکر است و به وسیله ی آن می تواند به هم نوعان خود یاری رساند و به آسایش، آرامش و رفاه اجتماعی برسد، انسان موجودی اجتماعی است نازنین استاد سخن می فرمایند که:

بنیآدماعضاییکدیگرند           کهدرآفرینشزیکگوهرند

با این حال تو تنها نیستی و کلیه ی رفتار و تفکرات تو در جامعه بازتاب خواهد داشت پس کاری کن که شخص مفیدی باشی و سازنده برای آیندگان جامعه نیازمند تفکرات پیش برنده و مفید است حتی از دید انسانی نیز باید برای پیشرفت بشریت و انسانیت هر کس در هر سطح، جا و مکانی دست از تلاش برندارد هر شخصی به نوبه ی خود می تواند مفید واقع شود در جامعه این را نیک به خاطر بسپار:

آدمیراآدمیتلازماست          عودراگربونباشدهیزماست

..........................................

حال نوبت به تو میرسه نازنین به افکار ضد و نقیضی که در ذهن پاکت داری، دلیل پیدایش این افکار در ذهن تو چیزی جز واقعیت موجود در جامعه ات نیست، جامعه ای با افکار ایدالیستی ولی تفکر و رفتار خلاف آن و باعث پیدایش این تضاد چیزی جز پیروی از مکاتب فکری و  ئیدولوژی هایی که به نام آسمانی بودن مقدس شمرده می شوند نیست چون با چسپاندن برچسپ قداست به آنها دیگر حق مخالفت و رخنه گیری و حتّی نقد آن را از تو می گیرند و بر همین اساس اقتداس برای افکارت حد و مرز قائل می شوند و خط قرمز هایی ترسیم می کنند.

تو در یک جامعه با افکار مذهبی متولد شده ای و هر روز فعالیت، رفتار، و قوانینی را می بینی که خلاف انسانیت، نوع دوستی و در حالت کلی هر گونه حقوق اولیه ی بشر دوستی اند منجمله: اعدام، سنگسار، صلب آزادی های بیان و اندیشه، وحتّی کوچکترین آن که وضع ظاهر و پوشش است!

با این وجود افکارت پریشان شده آشفته حال و سر در گم می شوی که براستی کدامین راه درست است،کدامین  نظر، کدامین رفتار!

همه ی این احوالاتی که بر تو می گذرند روحیات لطیفت را زخم می زنند با دشنه ی اعقاد و خرافات زخم های کاری بر روان پاکت می نهند.

حال خوب به حرف های داداش گوش کن تو خواهر من دختر امروز،مادر فردا با توام ای نازنین با تو  که آینده ی جامعه ای به افکار تو بستگی دارد. تو مادر فردایی، فردایی که وظایف سنگینی بر دوش تو می گزارد همان فردایی که می آید و از تو تربیت فرزندانت را برای روانه ساختن در جامعه طلب می کند، جامعه ی فردای ما بسته به افکار امروز تو دارد، افکار تو فرزندان فردا را خواهد ساخت و آنها نیز جامعه ی فردا را!

پس نیک در وظیفه ی خود اندیشه کن خوب یا بد بودن فردای فرزندانمان به افکار امروزمان وابستگی مطلق دارد.

در این لحظه می خواهم نیم نگاهی به سوالاتت بیندازی!

چراخداکتابشعربیست؟

چرامنبایدخودموگشنهکنم؟

چرابایدبهزبانیکهبلدنیستمباخداحرفبزنم؟

این ها بخشی از بیشمار سؤالات تو بودن که در این ها و همه ی دیگر سؤالاتت یک نکته ی مشترک وجود دارد که میشه به میدان  Eیا M در فیزیک تشبیه ش کرد که هر ذره ی باردار در میدان الکتریکی یا مغناطیسی که قرار می گیرد ناخواسته در جهت میدان حرکت خواهد کرد! مگر آنکه ان ذره دارای انرژی زیاد و یا شتاب و سرعتی زیاد در جهتی خاص باشد.

خوب این یعنی چی؟ تو همان ذره ای و افکارت بار تو، جامعه ی موجود نیز همان نقش میدان را دارند خوب تصور کن تا بدانی چرا تمامی سؤالاتت در یک جهت دینی و خاص تر در مورد اسلام هستند.

من از تو می خواهم که بارت را شتابت را و انرژیت را زیاد کنی برای رسیدن به هدف به انرژی بسیار زیادی نیاز داری زیرا که در جامعه ای هستی که تمامی افکار در جهت های مخالف میدان بشدت سرکوب میشوند. تمامی ابزار رسانه ای در انحصار مطلق دولت هستند برای ترویج و تبلیغ ئیدولوژی خواست دولت که 1400 سال قبل شخصی به نام محمد در صحرای عربستان بنا نهاده است و با این وجود تمامی افکار و اندیشه های دیگر، آئین، مکاتب و حتّی ادیان دیگر مردود شمارده میشوند. حال تو برای انجام این سه کار تنها با مطالعه ای بی تعصب و رها سازی افکار از بند و رد شدن از خطوط قرمز فکری می توانی به این انرژی دست یابی.

سؤالاتی که تو می پرسیدی شروعی برای عبور از مرز فکری بود زیرا در بین اطرافیان تو و جامعه ی معتقدی که در آن زندگی میکنی حتّی پرسش این گونه سؤالات نیز جُرم محسوب می شود این پرسش ها خود خارج از محدوده ی مجاز فکری جامعه اند. من بسیار از جسارتت برای پرسش خوشحالم و امید وارم هیچ وقت دست از پرسش برنداری، انسان هنگامی که از پرسش دست برمی دارد نشانه ی این است که از تفکر دست برداشته است، تفکر که ایستاد پیشرفت و انسانیت از حرکت باز می ایستد و زمان سقوط تمدن و در نهایت جاهلیت و برگشت به تاریخ روی می دهد.

مشکل بزرگ با استناد به گفته ی دکتر علی شریعتی این است : به شهادت تاریخ می گویم هرگاه روزگار خواسته تفکر فاسدی را رسوا کند به او قدرت مطلق داده است....

او قدرت مطلق دارد و ما فقط قلم!

او فدایی دارد و ما خود از جامعه رانده شده!

کم کم می خواهم به افکارت نزدیک شوم و برای شروع از یک جمله ی مشهور استفاده می کنم که می گوید: از کسی که کتابخانه دارد و کتاب های زیادی می خواند نترس،از کسی بترس که تنها یک کتاب داردو آن را مقدس می پندارد!.

چرا باید ترسید؟ مقدس شمردن کتاب چه ربطی به ترس دارد؟

در جامعه ای که افراد کتابی را مقدس می شمارند جالب است بدانی که اولاً لزومی نمی بینند که آن کتاب را بخوانند فکر می کنند که همان مقدس شمردن کافی است و به کتابی دارند بوسه می زنند که به یقین می گویم اکثریت جامعه ی ما حتّی ده سوره ی کوتاه آن را از آن یک صد و چهارده سوره نخوانده و نمی داند در آن چه نگاشته شده است. اگر به آنها پیشنهاد بدهی که بخوانند خواهی شنید که ما هر سال در ماه مبارک رمضان می خوانیم. ولی به راستی چگونه می خوانند و به چه زبانی؟ آیشان کتاب مقدس خود را به زبان عربی می خوانند زبانی که حتّی تلفظ لغات آن برایشان دشوار است چه برسد به معنا و مفهوم جملات ولی خود اصلاً به این قضیه اهمیت نمی دهند چون عالمان دین به آنها می گویند که خواندن کتاب به زبان اصلی بر ایشان واجب است و در آن سواب بسیار است!

فهم و درک در اینجا هیچ ارزشی ندارد و اهمیتی نمی بینند برای فهم آن زیرا که هدف آنها فقط و فقط سعادت وعده داده شده در زندگی پس از مرگ و رسیدن به بهشت است. پس از اینجا به همان سخنان عالمان کتاب مقدسشان اکتفا می کنند کسی پیگیر این نمی شود که براستی آیا تفاسیر ایشان درست است؟

کتاب مقدسش به زبانی آشنا برای او نوشته نشده است! کتابی به زبانی که من نمی دانمش، نخواندمش برای من مقدس است آیا به راستی خنده دار نیست؟!!

یکی از بزرگان اهل اندیشه کارل مارکس در باره ی علمای کتاب های مقدس اینگونه می گوید که: “تا زمانی که جامعه شغل شرافتمندانه ای برای روحانیون پیدا نکند، این گروه مفت خور، سربار و انگل اجتماع انسان خواهد بود!

جای بسی اندیشه دارد این سخن یه نظر به آنها و شغل و منبع درآمدشان بینداز خواهشن ببین از چه راهی زندگی را به سرانجام میرسانند!

در قرون وسطا کشيشان بهشت را به مردم مي فروختند و مردم نادان هم با پرداخت مقدار زیادی پول قسمتي از بهشت را از آن خود مي کردند.

فرد دانايي که از اين ناداني مردم رنج مي برد دست به هر عملي زد نتوانست مردم را از انجام اين کار احمقانه باز دارد تا اينکه فکري به

سرش زد… به کليسا رفت و به کشيش مسئول فروش بهشت گفت:

قيمت جهنم چقدره؟

کشيش تعجب کرد و ...گفت: جهنم؟!

مرد دانا گفت: بله جهنم.

کشيش بدون هيچ فکري گفت: ۳ سکه.

مرد سراسيمه مبلغ را پرداخت کرد و گفت: لطفا سند جهنم را هم بدهيد.کشيش رويکاغذ پاره اي نوشت: سند جهنم . مرد با خوشحالي آن را گرفت از کليسا خارج شد.

به ميدان شهر رفت و فرياد زد: من تمام جهنم رو خريدم اين هم سند آن است و هيچ کس را به آن راه نمی دهم.

ديگر لازم نيست بهشت را بخريد چون من هيچ کس را داخل جهنم راه نمي دهم! و اين شخص کسی نبود جز مارتينلوتر بود که با اين حرکت، نه تنها ضربه اي به کسب و کار کليسا زد، بلکه با پذيرش مشقات فراوان، خود را براي اينکه مردم را از گمراهي رها سازد، آماده کرد.

درجهانتنهایکفضیلتوجودداردوآنآگاهی‌است.

وتنهایکگناهوآنجهلاست.

شاید این نام برایت آشنا نباشد مارتینلوتر،  کشیش متجدِد و مترجم انجیل به زبان آلمانی و یک تجدیدنظرطلب مذهبی بود. او یکی از تاثیرگذارترین شخصیت‌ها در تاریخ آیین مسیحیت و از پیشوایان نهضت اصلاحات پروتستانی به شمار می‌رود.

خب عزیزم بگذریم،

بسیاری از افرادی که خواسته اند آن کتاب را بخوانند به گونه ای خود بفهمند نوشته های آن را بعد از چند سوره ی اول دست از خواندن می کشند، ذهنشان را در چالشی بزرگ از تناقضات و پارادوکس ها می بینند و برای ترس از دست دادن بهش به ناچار دست از مطالعه برمی دارند چون به آنها دیکته شده است که حتّی تردید و شک در این کتاب کفر مطلق محسوب می شود که لغتی بسیار قاطع برای قطع تفکر است سزایش مرگ در این جهان و سرنوشتی بس ناگوار در جهان پس از مرگ خواهد بود! این ترس چرا؟ چنین ترسی به چه معنا است؟ تنها می توان گفت که با ایجاد چنین ترسی در وجود آدمی می توان ذهن او را کنترل کرد و خط قرمز برای افکارش تعیین نمود و سرانجام با خود هم جهت نمود و این همان منع تفکر است منع اندیشه که بزرگترین و پر افتخار ترین برتری انسان به سایر موجودات این جهان خاکی. وقتی ما برای سطح افکار محدودیت قائل می شویم به این معنا است که ما لیاقت دارا بودن ذهن هوشمند را نداریم و با این کار خود را به رده ی جانداران فاقد هوش و منطق پایین می گشیم زیرا که تنها فرق ما با سایر جانداران در قدرت تفکر است.

پس تو باید به پرسش هایت ادامه دهی، پرسش تو هرچه که باشد باید جوابی صحیح برایش بیابی، پرسش یکی از حقوق اولیه ی هر انسانی است. انسان متمدن امروز با پرسش های دیروز خود را به این مرحله از زندگی رسانده اگر تفکر نبود اختراع، دانش، پیشرفت و در نتیجه ی همه ی این ها رفاه امروزی نبود نیاکان ما از دوران پارینه سنگی شروع به پرسش از طبیعت کرده اند و نتیجه ی مجموعه همه ی آن پرسش ها رسیدن به رفاه و تمدن امروز ما است و ما برای امروزمان مدیون پرسش های نیاکانمان هستیم.پس با این حال پرسش یک اصل اساسی انسان بودن است و خود داری از آن در بهترین حالت ممکن درجا زدن در وضع کنونی خواهد بود. آیا به راستی ما اینجاییم که درجا بزنیم؟ قدرت هوشمندی و اندیشه را چرا داریم؟ حال که داریم چرا نباید به بهترین شکل از آن استفاده کنیم؟

برای شروع دوست دارم کتاب مقدست را باز کنی و آن را به آن زبانی که برایت قابل فهم و درک است بخوانی ولی بدونه هیچ تعصب و جهت گیری مذهبی یا فکری باید این اصل را برای مطالعه ی همه ی کتاب ها رعایت کنی، در مطالعه ی هر کتابی باید بی طرفانه آن را به پایان رسانی و تمامی نکات آن را نیک بنگری هم نکات هم جهت با آرمان ها ی فکریت و هم نکات مخالف اعتقادات زیرا فقط در این صورت می توانی از تفکرات سایر اندیشمندان بهره مند شوی و سطح خود را بالا کشی. به مسابقات ورزشی نگاه کن همیشه تیمی پیروز از میدان خارج خواهد شد که شناخت کاملی از حریف داشته باشد هم نقاط قوت و هم ضعف! پس همیشه سعی کن در مطالعه همه ی نکات را ریز بنگری.

حال نوبت به این می رسد که بدانی چرا داداش از این مقدسات ساختگی گریزان است، آری نازنین گریزان

مکاتبی که غرق در بوی خون و کشتار هستند لایق پیروی نیستند دلبندم در این کتاب مقدس ففراوان از کشتار بحث شده است، ترس از خدا،عذاب الهی، دستورات غیر انسانی و هزاران مشکل دیگر بیش از چهل درصد از این کتاب همین مطالب ضد بشر دوستیت و تاکید میکنم که پیروی از همین کتاب باعث به وجود آمدن طالبان در افغانستان، صلفی ها در ایران و داعش در سوریه شده است پیروی دقیق از آیات کتاب، آنها به کتاب خود ایمان دارند و به جز گفته های آن به چیزی عمل نمی کنند، به آیات زیر دقت کن از سوره ی الااحزاب:

لَئِن لَّمْ يَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلًا ﴿60﴾

ترجمه:

البته (بعد از این) اگر منافقان و آنان که در دل‌هاشان مرض (و ناپاکی) است و هم آن‌ها که در مدینه (بر ضد اسلام) تبلیغات سوء می‏کنند (و دل اهل ایمان را مضطرب و هراسان می‏سازند) دست (از این زشتی و بدکاری) نکشند ما هم تو را بر (قتال) آن‌ها بر انگیزیم (و بر جان و مال آن‌ها مسلط گردانیم) که از آن پس جز اندک زمانی در مدینه در جوار تو زیست نتوانند کرد (60)

مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلًا ﴿61﴾

ترجمه:

این مردم (پلید بدکار) رانده‌ی درگاه حقّند، باید هر جا یافت شوند آنان را گرفته و جدّا به قتل رساند. (61)

سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا ﴿62﴾

ترجمه:

این سنّت خدا (و طریقه‌ی حقّ) است که در همه‌ی ادوار امم گذشته برقرار بوده (که منافقان و فتنه‌انگیزان را رسولان حق به قتل رسانند) و بدان که سنّت خدا هرگز مبدّل نخواهد گشت. (62)

افراد عضو این گروه ها از کشتن زن و بچه های غیر هم فکر با خود هیچ هراسی ندارن زیرا عینن به گفته های کتاب مقدس خود عمل می کنند و حتی با افتخار و شاد کامی ای خون های بی گناهان را تنها به سبب هم جهت نبودن افکار بر زمین می ریزند چون به آنها وعده ی بهشت داده شده است!

ما همگی موجودات صاحب اندیشه هستیم و در بدو تولد از آزادی فکری برخورداریم آیا کشته شدن آنهم تنها به دلیل رها سازی افکار درست است؟

در این مکاتب نقض کامل قوانین حقوق بشر به وضوح دیده می شود آزادی بیان، تفکر، پرسش، و حتی حقوق ساده ی شهروندی زیر پا گذاشته می شود کجای ای اعمال با افکار سالم انسانی هم خوانی دارد؟

دلبندم همان طور که گفتم حرف های من را نپذیر پاشو کتاب مقدس را که در تاقچچه است بردار و غبارش را بگیر! و شروع به مطالعه اش کن دقیق و بی تعصب تا بوی خون را خوب استشمام کنی!

سخن را در اینجا کوتاه کرده و فقط به بخشی که ارتباط مستقیم با آینده ی تو دارد بسنده می کنم الباقی را خود پیگیر باش اگر انسانیت برایت با ارزش است.

بحث را دقیق و به استناد به آیات کتاب مقدس پیش می بریم ولی ابتدا خودت را در جامعه ی جهانی در دولت های دمکرات بشناس بعد در تفکرات جامعه ی خود

کنوانسیونمحوکلیهاشکالتبعیضعلیهزنان

برابری حقوق زن و مرد در اعلامیه‌های حقوق بشر به صراحت وجود دارد؛ اما این مسئله به‌طور ویژه و با جزئیات بیشتر در «كنوانسيون‌ محو کلیۀ اشکال تبعيض‌ عليه‌ زنان‌« (CEDAW)، مصوب‌ 18‌دسامبر 1979‌م ‌(1358خورشیدی‌) بررسی شده است. در این کنوانسیون بر برابری حقوق زن و مرد تأکید شده و از ادامۀ تبعیض علیه زنان اظهار نگرانی گشته است. در ادامه عنوان شده که حفظ حقوق زنان لازمۀ صلح و عدالت است. دولت‌های امضاء کنندۀ آن دربارة اقداماتی توافق کرده‌اند که مهم‌ترین آن‌ها موارد زیر هستند

1. محکومیت هر نوع تبعیض علیه زنان و تلاش همه‌جانبه برای رفع آن، اعم از گنجاندن اصل برابری زن و مرد در قانون اساسی و سایر قوانین (مادۀ 2)؛

2. اقدامات لازم جهت تضمین پیشرفت زنان (مادۀ 3)؛

3. اتخاذ تدابیر موقتی در جهت تسریع برای ایجاد برابری بین زن و مرد (مادۀ 4)؛

4. اقداماتی در جهت ممانعت از هر نوع معامله (قاچاق) و بهره‌برداری از فحشا روی زنان (مادۀ 6)؛

5. انجام اقداماتی که حق دخالت کامل زنان در امور سیاسی اعم از تعیین سیاست و گرفتن پست‌های دولتی را در تمام سطوح تضمین کند (مادۀ 7)؛

6. حقوق برابر با مردان جهت اخذ تابعیت کشورها و تابعیت کودکانشان (مادۀ 9)؛

7. تأکید بر مواردی همچون فرصت‌های آموزشی برابر، حمایت بهداشتی، حقوق برابر مدنی در دادگاه‌ها، حمایت از زنان روستایی و...(مواد 10 تا 15)؛

8. اقدامات لازم جهت رفع هر نوع تبعیض در اشتغال و حمایت مناسب از زنان در دوران بارداری و زایمان اعم از مرخصی با حقوق و مزایا و ممنوعیت اخراج در آن دوران (مادۀ 11)؛

9. کمک به تنظیم وظایف والدین در قبال تعهدات خانوادگی با مسئولیت‌های شغلی (مادۀ 11)؛

10. اقدامات لازم جهت تضمین حقوق یکسان زن و مرد در هنگام ازدواج و طلاق اعم از رضایت کامل و همچنین همۀ مسائل فرزندان از قبیل تعداد فرزندان، فواصل بارداری، سرپرستی آن‌ها و...(مادۀ 16)؛

11. اقدامات لازم جهت ممنوعیت ازدواج کودکان و تعیین حداقل سن ازدواج (مادۀ 16)؛

12. تشکیل کمیته‌های بین‌المللی برای نظارت بر این مسائل با حمایت سازمان ملل متحد (مواد 17 به بعد) و... که همین گام بزرگی در راستای حقوق زنان است.

 این شرح حالی بود از تو در جامعه ی جهانی عزیزم و اکنون در جامعه ی خودت بنگر:

 زندرمقدمهقانوناساسی - مصوب 1358

در مقدمه قانون اساسی موقعیت زن در جمهوری اسلامی این چنین تعیین شده است:
"در ایجاد بنیادهای اجتماعی اسلامی، نیروهای انسانی که تاکنون در خدمت استثمار همه جانبه خارجی بودند هویت اصلی و حقوق انسانی خود را باز می یابند و در این بازیابی طبیعی است که زنان به دلیل ستم بیشتری که تا کنون از نظام طاغوتی متحمل شده اند استیفای حقوق آنان بیشتر خواهد بود. خانواده واحد بنیادین جامعه و کانون اصلی رشد و تعالی انسان است و توافق عقیدتی و آرمانی در تشکیل خانواده که زمینه ساز اصلی حرکت تکاملی و رشد یابنده انسان است اصل اساسی بوده و فراهم کردن امکانات جهت نیل به این مقصود از وظائف حکومت اسلامی است، زن در چنین برداشتی از واحد خانواده از حالت (شیئی بودن) و یا (ابزار کار بودن) در خدمت اشاعه مصرف زدگی و استثمار خارج شده و ضمن بازیافتن وظیفه خطیر و پرارج مادری در پرورش انسانهای مکتبی پیش آهنگ و خود همرزم مردان در میدانهای فعال حیات می باشد و در نتیجه پذیرای مسئولیتی خطیرتر و در دیدگاه اسلامی برخوردار از ارزش و کرامتی والاتر خواهد بود."

 اصلدهمقانوناساسی

"از آنجا که خانواده واحد بنیادی جامعه اسلامی است، همه قوانین و مقررات و برنامه ریزیهای مربوط باید در جهت آسان کردن تشکیل خانواده، پاسداری از قداست آن و استواری روابط خانوادگی بر پایه حقوق و اخلاق اسلامی باشد."

 اصلبیستمقانوناساسی

"همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه ی حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند.

اصلبیستویکمقانوناساسی

"دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین نماید و امور زیر را انجام دهد

در مقدمه که مادر بودن همه کار،حقوق، اهمیت و ارزش زن رو تشکیل میده، در ادامه هم پشت بند همه حرفا یه دید اسلام گذاشته شده این خیلی جای برسی داره که سخن من و هدفم در اینجا همین یک مورده.

من چند چرا برایت می نوسیم و جوابش را تو باید پیدا کنی.

چرا زن حق ندارد قاضی شود؟

 چرا در بسیاری از رشته های دانشگاهی حق تحصیل ندارد؟

سازمان دیده‌بان حقوق بشر از حکومت ایران خواسته است که محدودیت‌های اعمال‌شده برای تحصیلات عالی زنان را لغو کند. با آغاز سال تحصیلی جدید ٩٢-١٣٩١ در ایران، ٣٦ دانشگاه اعلام کرده‌اند که در ٧٧ رشته تحصیلی دانشجوی دختر نمی‌گیرند.! چرا اخه به چه دلیل؟

یه نگاه به دفترچه ی کنکور بنداز بد نیست از حال خود بهتر آگاه می شی هرچند که میگن:

در نیابد حال پخته هیچ خام ****** پس سخن کوتاه باید وسلام

اما من سخنو کوتاه نمی کنم تا خوب حقایق را لمس نکنی

الف- علوم انسانی
نسبت ها در دانشگاه علامه طباطبایی و دانشگاه علوم اقتصادی تهران برابر است . دانشگاه فردوسی مشهد نیز هیچ سهمیه ای برای پذیرش دانشجویان دختر و پسر در رشته های علوم انسانی در نظر نگرفته است. در دانشگاه تهران هم نسبت سهمیه ها تقریبا برابر و در دانشگاه شاهد تهران هیچ نسبتی برای زن و مرد در پذیرش رشته ها مشخص نشده است.

اما بیشترین سهمیه بندی جنسیتی در ارتباط با رشته های علوم انسانی در دانشگاه قم در نظر گرفته شده است. در برخی رشته ها این نسبت 1 به 6 به نفع مردان است مانند رشته حقوق. در دانشگاه لرستان نیز تقریبا تمامی رشته ها نسبت 15 به 25 به نفع مردان را دارد. دانشگاه علوم قضایی و خدمات اداری هیچ درصدی برای ورود زنان در رشته علوم قضایی با ظرفیت 250 نفر در نظر نگرفته است. دانشگاه علوم پایه انتظامی نیروی انتظامی هم تنها مردان را مستحق پذیرش در دور رشته علوم انتظامی و کاردانی علوم پایه انتظامی دانسته است.
علی رغم این که در دانشگاه های غیرانتفاعی و پیام نور سهمیه بندی جنسیتی در هیچ کدام از رشته ها وجود ندارد. اما در رشته های تحصیلی دوره های مجازی در دو رشته حقوق در دانشگاه شیراز نسبت سهمیه بندی جنسیتی 15 زن به 35 مرد و در مواردی 50 به 50 است.
همانطور که پیشتر اشاره شد در رشته های هنر ، رشته هایی نظیر مطالعات خانواده، کارشناسی فرش، صنایع دستی نسبت زنان دو برابر مردان است. به عنوان مثال این نسبت در دانشگاه شهر کرد 12 زن به 6 مرد است یا در دانشگاه شیراز تنها داوطلبان زن را در این دو رشته پذیرفته می شوند. معمولا در این گونه رشته ها یا نسبت زن و مرد برابر است یا ظرفیت پذیرش زنان بیشتراست. دانشگاه صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در دو رشته تلویزیون و هنرهای دیجیتالی و کارگردانی تلویزیون هیچ زنی را پذیرش نمی کند.

ب- ریاضی
تقریبا در تمام رشته های مهندسی یا سهمیه تعیین شده برابر است یا نسبت ها به طور فاحش حاکی از تبعیض جنسیتی علیه دختران داوطلب ورود به دانشگاه است. چند نمونه از سهمیه بندی ها به شرح زیر است و البته آمار تبعیض ها بسیار بالاتر از رشته علوم انسانی است. تنها به ذکر چند نمونه بسنده می شود.
به جز دانشگاه های اصفهان، بوعلی سینای همدان، بناب ، دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی تهران، دانشگاه تربیت معلم تهران، دانشگاه تفرش، دانشگاه تهران در برخی از رشته های مهندسی ، دانشگاه زاهدان ، دانشگاه شاهرود و شاهد تهران و دانشگاه صنعتی ارومیه که نسبت ها یا برابر است یا سهمیه بندی جسنیتی اعمال نشده است، سایر دانشگاه ها سهمیه بندی جنسیتی را به نفع داوطلبان مرد در نظر گرفته اند. بیشترترین تبعیض در دانشگاه صنعت نفت دیده می شود به طور مثال در برابر 3 زن 27 مرد یا 4 زن در برابر 36 مرد قرار دارند. دانشگاه علم و صنعت نیز تقریبا از همین وضعیت برخوردار است.

ج- علوم تجربی
در رشته های دانشگاهی زیرمجموعه علوم تجربی نیز اعمال سهمیه بندی را می توان در برخی دانشگاه ها و رشته ها چنین یافت.
در دانشگاه علامه طباطبایی و دانشگاه تهران نسبت ها دوباره تقریبا برابر است.
اما در بسیاری از رشته ها دانشگاه شیراز بیشترین سهمیه بندی را اعمال کرده است که در آن نسبت دختران به پسران تقریبا یک سوم یا حتی بیشتر از آن است. اما در رشته های پزشکی تقریبا هیچ سهمیه بندی جنسیتی صورت نگرفته است. سیاست سهمیه بندی جنسیتی به طور یکسان در همه دانشگاه ها اعمال نشده است. گویا این سیاست باز هم منوط به تصمیمات خود دانشگاه هاست. اگرچه مرور کلی دفترچه کنکور در رشته علوم انسانی و ریاضی نشان می دهد که به طور گسترده ای در اغلب دانشگاه های کشور در حال اجراست. علاوه بر این که طرح بومی گزینی نیز محدودیتی دیگر برای حضور دختران در دانشگاه های برتر کشور ایجاد کرده است.
در این رشته ها نسبت ها تقریبا برابر است یا این که سهمیه بندی اعمال نشده است. باتوجه به دفترچه انتخاب رشته کنکور سراسری سال 90 مشخص می شود که سیاست سهمیه بندی جنسیتی به طور یکسان در همه دانشگاه ها اعمال نشده است. گویا این سیاست باز هم منوط به تصمیمات خود دانشگاه هاست. اگرچه مرور کلی دفترچه کنکور در رشته علوم انسانی و ریاضی نشان می دهد که به طور گسترده ای سهمیه بندی در اغلب دانشگاه های کشور در حال اجراست. علاوه بر این که طرح بومی گزینی نیز محدودیت های بیشتری برای حضور دختران در دانشگاه های برتر کشور ایجاد کرده و نهایتا تفکیک جنسیتی بار موانع و محدودیت ها را برای دختران مضاعف خواهد کرد.

این از اوضاع حقوقت در تحصیل

از این جالب تر این که تو حق دوچرخه سواری نداری!

چرا گواهی نامه ی موتور سیکلت به زن داده نمیشه؟

چرا در عربستان مهد اسلام حتی حق رای نداری؟

چرا زن به عنوان برده ی مرد معرفی می شود، مرد خدای دوم زن و مرد حق هر گونه برخورد غیر انسانی با زن را دارد؟

محمد باقر مجلسی در کتاب حیلـــة المتقین به نقل از محمد می نویسد:

حضرت محمد(ص) فرمود اگر امری می کردم که کسی برای غیر از خدا سجده کند، هر آینه میگفتم که زن برای شوهر خود سجده کند.

امام محمد غزالی نیز در کتاب کیمیای سعادت میگوید:

زن باید بنده ی مرد باشد، زن به حقیقت بنده ی مرد است!

به این آیات بیندیش:

سوره ی بقره:

نِسَآؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُواْ حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّكُم مُّلاَقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ ﴿223﴾

ترجمە:

زنان شما كشتزار شما هستند پس از هر جا [و هر گونه] كه خواهيد به كشتزار خود [در]آييد و آنها را براى خودتان مقدم داريد و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه او را ديدار خواهيد كرد و مؤمنان را [به اين ديدار] مژده ده (223)

سوره ی نساء:

وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَاء ذَلِكُمْ أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِكُم مُّحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا ﴿24﴾

ترجمه:

و زنان شوهردار [نيز بر شما حرام شده است] به استثناى زنانى كه مالك آنان شده‏ايد (در جنگ‌های با کفّار، به حکم خد)  [اين] فريضه الهى است كه بر شما مقرر گرديده است و غير از اين [زنان نامبرده] براى شما حلال است كه [زنان ديگر را] به وسيله اموال خود طلب كنيد در صورتى كه پاكدامن باشيد و زناكار نباشيد و زنانى را كه متعه كرده‏ايد مهرشان را به عنوان فريضه‏اى به آنان بدهيد و بر شما گناهى نيست كه پس از مقرر با يكديگر توافق كنيد مسلما خداوند داناى حكيم است (24)

وَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ مِنكُمْ طَوْلًا أَن يَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مِّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم مِّن فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَانكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَن تَصْبِرُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿25﴾

ترجمه:

و هر كس از شما از نظر مالى نمى‏تواند زنان [آزاد] پاكدامن با ايمان را به همسرى [خود] درآورد پس با دختران جوانسال با ايمان شما كه مالك آنان هستيد [ازدواج كند] و خدا به ايمان شما داناتر است [همه] از يكديگريد پس آنان را با اجازه خانواده‏شان به همسرى [خود] درآوريد و مهرشان را به طور پسنديده به آنان بدهيد [به شرط آنكه] پاكدامن باشند نه زناكار و دوست‏گيران پنهانى نباشند پس چون به ازدواج [شما] درآمدند اگر مرتكب فحشا شدند پس بر آنان نيمى از عذاب [=مجازات] زنان آزاد است اين [پيشنهاد زناشويى با كنيزان] براى كسى از شماست كه از آلايش گناه بيم دارد و صبر كردن براى شما بهتر است و خداوند آمرزنده مهربان است (25)

الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا ﴿34﴾

ترجمه:

مردان را بر زنان تسلط و حق نگهبانی است به واسطه آن برتری که خدا برای بعضی بر بعضی مقرر داشته و هم به واسطه آن‌که مردان از مال خود نفقه دهند، پس زنان شایسته مطیع شوهران و در غیبت آنان حافظ (حقوق آن‌ها) باشند از آن رو که خدا هم (حقوق زنان را) حفظ فرموده است. و زنانی که از نافرمانی آنان (در حقوق همسری) بیمناکید باید نخست آنان را موعظه کنید و (اگر مطیع نشدند) از خوابگاه آنان دوری گزینید و (اگر باز مطیع نشدند) آنان را به زدن تنبیه کنید، چنانچه اطاعت کردند دیگر راهی بر آن‌ها مجویید، که همانا خدا بزرگوار و عظیم‌الشأن است (34)

چرا مرد حق ازدواج با چهار زن را همزمان دارد؟ آیا این به راستی حقارت نیست؟

به این آیه دقت کن، بازهم از سوره ی نساء:

وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِي الْيَتَامَى فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُواْ ﴿3﴾

ترجمه:

و اگر در اجراى عدالت ميان دختران يتيم بيمناكيد هر چه از زنان [ديگر] كه شما را پسند افتاد دو دو سه سه چهار چهار به زنى گيريد پس اگر بيم داريد كه به عدالت رفتار نكنيد به يك [زن آزاد] يا به آنچه [از كنيزان] مالك شده‏ايد [اكتفا كنيد] اين [خوددارى] نزديكتر است تا به ستم گراييد [و بيهوده عيال‏وار گرديد] (3)

به زن و حقوق او در ازدواج هم نظری بیفکن تا از حقو حقوق خود در این ئیدولوژی که قانون اساسی کشورت هم مدام تاکید بر حقوق اسلامیت دارد عالم باشی و خدای نکرده بی گدار به آب نزنی!

سوره ی بقره:

وَلاَ تَنكِحُواْ الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلاَ تُنكِحُواْ الْمُشِرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُواْ وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ أُوْلَئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللّهُ يَدْعُوَ إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ﴿221﴾

ترجمه:

و با زنان مشرک ازدواج مکنید مگر آنکه ایمان آرند و همانا کنیزکی با ایمان بهتر از زن آزاد مشرک است هر چند از (حسن و جمال) او به شگفت آیید، و زن به مشرکان مدهید مگر آن‌که ایمان آرند و همانا بنده‌ی مؤمن بسی بهتر از آزاد مشرک است هر چند از (مال و حسن) او به شگفت آیید. مشرکان (شما را از راه جهل) به آتش خوانند و خدا از راه لطف و مرحمت به بهشت و مغفرت دعوت کند و خداوند برای مردم آیات خویش بیان فرماید، باشد که هشیار و متذکر گردند)۲۲۱(

وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُرُوَءٍ وَلاَ يَحِلُّ لَهُنَّ أَن يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِن كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُواْ إِصْلاَحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكُيمٌ ﴿228﴾

ترجمه:

و زن‌هایی که طلاق داده شدند از شوهر نمودن خودداری کنند تا سه پاکی بر آنان بگذرد و آنچه را (حیض یا حملی) که خدا در رحم آن‌ها آفریده کتمان نکنند اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارند. و شوهران آن‌ها در زمان عدّه سزاوارترند که آن‌ها را به زنی خود رجوع دهند اگر نیّت سازش دارند، و زنان را بر شوهران حق مشروعی است چنانچه شوهران را بر زنان، لیکن مردان را بر زنان افزونی است، و خدا (بر هر چیز) توانا و داناست.(228)

الطَّلاَقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ وَلاَ يَحِلُّ لَكُمْ أَن تَأْخُذُواْ مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا إِلاَّ أَن يَخَافَا أَلاَّ يُقِيمَا حُدُودَ اللّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ يُقِيمَا حُدُودَ اللّهِ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ فَلاَ تَعْتَدُوهَا وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿229﴾

ترجمه:

طلاق (طلاقی که شوهر در آن رجوع تواند کرد) دو مرتبه است، پس چون طلاق داد یا رجوع کند به سازگاری و یا رها کند به نیکی، و حلال نیست که چیزی از مهر آنان به جور بگیرید، مگر آن‌که بترسید حدود دین خدا را راجع به احکام ازدواج نگاه ندارند، در چنین صورت زن هر چه از مهر خود به شوهر (برای طلاق) ببخشد بر آنان روا باشد. این احکام، حدود دین خداست، از آن سرکشی مکنید و کسانی که از احکام خدا سرپیچند آن‌ها به حقیقت ستمکارند ﴿229﴾

فَإِن طَلَّقَهَا فَلاَ تَحِلُّ لَهُ مِن بَعْدُ حَتَّىَ تَنكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ فَإِن طَلَّقَهَا فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَن يَتَرَاجَعَا إِن ظَنَّا أَن يُقِيمَا حُدُودَ اللّهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللّهِ يُبَيِّنُهَا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴿230﴾

ترجمه:

و اگر [شوهر براى بار سوم] او را طلاق گفت پس از آن ديگر [آن زن] براى او حلال نيست تا اينكه با شوهرى غير از او ازدواج كند [و با او همخوابگى نمايد] پس اگر [شوهر دوم] وى را طلاق گفت اگر آن دو [همسر سابق] پندارند كه حدود خدا را برپا مى‏دارند گناهى بر آن دو نيست كه به يكديگر بازگردند و اينها حدود احكام الهى است كه آن را براى قومى كه مى‏دانند بيان مى‏كند (230)

وَإِن طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إَلاَّ أَن يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ وَأَن تَعْفُواْ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَلاَ تَنسَوُاْ الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ إِنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿237﴾

ترجمه:

و اگر پيش از آنكه با آنان نزديكى كنيد طلاقشان گفتيد در حالى كه براى آنان مهرى معين كرده‏ايد پس نصف آنچه را تعيين نموده‏ايد [به آنان بدهيد] مگر اينكه آنان خود ببخشند يا كسى كه پيوند نكاح به دست اوست ببخشد و گذشت كردن شما به تقوا نزديكتر است و در ميان يكديگر بزرگوارى را فراموش مكنيد زيرا خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد بيناست (237)

 خوب این هم شر حالی از حقوق تو بود در رابطه با ازدواج آیات دیگر بسیارند که مطالعه ی آنها را به عهده ی خودت می گذارم .

موضوع دیگر این که تو به عنوان یک زن بیشترین حقوقت در رابطه با ارث نصف یک مرد است آنهم در بهترین شرایط موجود وگرنه بسیار پایین تر از این می رود و مطلب دیگر در مورد تحقیر قدرت بینش و تصمیم توست که در آن مورد نیز نیم انسان به حساب می آورنت !

برای این موضوع نیز توجهت را به آیات زیر جلب میکنم.

سوره ی بقره:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا تَدَايَنتُم بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُب بَّيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلاَ يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلاَ يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإن كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لاَ يَسْتَطِيعُ أَن يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُواْ شَهِيدَيْنِ من رِّجَالِكُمْ فَإِن لَّمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاء أَن تَضِلَّ إْحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى وَلاَ يَأْبَ الشُّهَدَاء إِذَا مَا دُعُواْ وَلاَ تَسْأَمُوْاْ أَن تَكْتُبُوْهُ صَغِيرًا أَو كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللّهِ وَأَقْومُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلاَّ تَرْتَابُواْ إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلاَّ تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوْاْ إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلاَ يُضَآرَّ كَاتِبٌ وَلاَ شَهِيدٌ وَإِن تَفْعَلُواْ فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللّهُ وَاللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿282﴾

ترجمه:

ای اهل ایمان، چون به قرض و نسیه معامله کنید تا زمانی معیّن، سند و نوشته در میان باشد، و بایست نویسنده درستکاری معامله میان شما را بنویسد، و نباید کاتب از نوشتن خودداری کند، که خدابه وی نوشتن آموخته پس باید بنویسد، و مدیون باید مطالب را املاء کند، و از خدا بترسد و از آن‌چه مقرّر شده چیزی نکاهد، و اگر مدیون سفیه یا ناتوان (صغیر) است و صلاحیّت املا ندارد ولیّ او به عدل و درستی املا کند و دو تن از مردان خود (از مسلمانان عادل) گواه آرید، و اگر دو مرد نیابید یک مرد و دو زن، از هر که (به عدالت) قبول دارید گواه گیرید تا اگر یک نفر از آن دو زن فراموش کند دیگری به خاطرش آورد، و هرگاه شهود را (به محکمه) بخوانند امتناع از رفتن نکنند، و در نوشتن آن تا تاریخ معیّن مسامحه نکنید چه معامله کوچک و چه بزرگ باشد. این عادلانه‌تر است نزد خدا و محکم‌تر برای شهادت و نزدیک‌تر به این‌که شکّ و ریبی در معامله پیش نیاید (که موجب نزاع شود) مگر آن‌که معامله نقد حاضر باشد که دست به دست میان شما برود، در این صورت باکی نیست که ننویسید، و گواه گیرید هرگاه معامله کنید، و نبایست به نویسنده و گواه ضرری رسد (و بی‌اجر مانند)، و اگر چنین کنید نافرمانی کرده‌اید. و از خدا بترسید و خداوند هم به شما تعلیم مصالح امور می‌کند و خدا به همه چیز داناست. ﴿282﴾

 سوره ی نساء:

يُوصِيكُمُ اللّهُ فِي أَوْلاَدِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَيَيْنِ فَإِن كُنَّ نِسَاء فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ وَإِن كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَلأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِن كَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِن لَّمْ يَكُن لَّهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِن كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلأُمِّهِ السُّدُسُ مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا أَوْ دَيْنٍ آبَآؤُكُمْ وَأَبناؤُكُمْ لاَ تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعًا فَرِيضَةً مِّنَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيما حَكِيمًا ﴿11﴾

 ترجمه:

حکم خدا در حق فرزندان شما این است که پسر دو برابر دختر ارث برد، پس اگر همه دختر و بیش از دو تن باشند فرض همه دو ثلث [فرض‏ها یعنی سهمیه‏های معین ارث، شش نوع است: نصف، رُبع (یک چهارم)، ثُمن (یک هشتم)، سُدس (یک ششم)، ثلث (یک سوم)، ثُلُثان (دو سوم).] ترکه است، و اگر یک دختر باشد نصف، و فرض هر یک از پدر و مادر یک سُدس تَرَکه است در صورتی که میت را فرزند باشد و اگر فرزند نباشد و وارث منحصر به پدر و مادر بود، در این صورت مادر یک ثلث می‏برد (باقی را پدر)، و اگر میت را برادرانی باشد در این فرض مادر یک سُدس خواهد برد، پس از آن‌که حقّ وصیت و بدهی که به مال میت تعلق گرفته جدا شود. شما این را که پدران و فرزندان کدام یک به خیر و صلاح (و به ارث بردن) به شما نزدیکترند نمی‏دانید. (این احکام) فریضه‏ای است که خدا معین فرموده، که خدا به هر چیز دانا و آگاه است. ﴿11﴾

 وَاللاَّتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِن نِّسَآئِكُمْ فَاسْتَشْهِدُواْ عَلَيْهِنَّ أَرْبَعةً مِّنكُمْ فَإِن شَهِدُواْ فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّىَ يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا ﴿15﴾

ترجمه:

زنانی از (جامعه) شما که عمل ناشایسته (زنا) کنند چهار شاهد مسلمان بر آن‌ها بخواهید، چنانچه شهادت دادند آن زنان را در خانه نگه دارید تا عمرشان به پایان رسد یا خدا برای آن‌ها راهی پدیدار گرداند. ﴿15﴾

يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلاَلَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَآ إِن لَّمْ يَكُن لَّهَا وَلَدٌ فَإِن كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِن كَانُواْ إِخْوَةً رِّجَالًا وَنِسَاء فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ أَن تَضِلُّواْ وَاللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿176﴾

ترجمه:

(ای پیغمبر) از تو درباره کلاله (یعنی برادر و خواهر پدری یا پدری و مادری) فتوا خواهند، بگو: خدا چنین فتوا می‏دهد که هر گاه کسی بمیرد در حالی که فرزند نداشته باشد و او را خواهری باشد، وی را نصف ترکه است و او نیز از خواهر ارث برد اگر خواهر را فرزند نباشد. و اگر میت را دو خواهر باشد آن‌ها را دو ثلث ترکه است. و اگر میت را چندین برادر و خواهر است در این صورت ذکور دو برابر اناث ارث برند. خدا (احکام خود را) برای شما بیان می‏کند تا گمراه نشوید، و خدا به همه چیز دانا است. ﴿176﴾

بیشترین تبعیض و تحقیر را در این آیه نیک بنگر.

سوره ی نور:

وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ يَكُن لَّهُمْ شُهَدَاء إِلَّا أَنفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ ﴿6﴾

ترجمه:

و آنان که به زنان خود نسبت زنا دهند و جز خود بر آن شاهد و گواهی ندارند (چون حد لازم آید، برای رفع حد) باید از آن زن و مرد نخست مرد چهار مرتبه شهادت و قسم به نام خدا یاد کند که البته او (در این دعوی زنا) از راستگویان است. ﴿6﴾

برای تهمت زدن به زن و اثبات آن کافی است که مرد فقط چهار بار سوگند یاد کند پس همه حق را به او می دهند و دلایل دفاع زن چیزی جز باد هوا محصوب نمی شود نازنین حقیر شمردن ذات پاک انسانی از این هم بیشتر ممکن است آیا؟

در حالت کلی با برسی بیشتر در آیات، احادیث و تفاسیر به این نتیجه خواهی رسید که وجود زن در این کره ی خاکی از دید این مکتب هیچ اهمیتی جز دو مورد ندارد که اولی تولید مثل است و درگری فقط به خاطر آرامش مرد خلق شده است در این مکتب تنها اهمیت زن بر این دو مورد است و نه بیشتر زن از دید پیروان این مکتب نیز چیزی بیش از این نیست چه بسا که ضرب المثل های فراوانی در این رابطه نیز می گویند که من یکی را اشاره میکنم :  زن یعنی غذا پختن، رخت شستن و شب در رخت خواب بودن!

و این داستان ادامه دارد تا جایی که در کتب بزرگان و عالمان پیرو این مکتب وجود زن و حقوق آن به شرح زیر است که مختصری را در اینجا می آورم. بد نخواهد بود که از افکار این بزرگان مکتب خیش نیز باخبر باشی.

صحیح البخاری در کتاب البخاری به صفحه ی 283 این گونه نقل می کند:

موقعی که پیامبر اسلام فهمید که ایرانیان سلطنت را به دختر کسری واگذار کردند فریاد زد: ملتی که امور خود را به زنی واگذار کند هیچ گاه توفیقی نخواهند یافت!

خوب امروزه تو می بینی که هیچ زنی در دستگاه های حکومت های با این اندیشه پایه و مقام فرمان دادن در امری را ندارد!

محمد باقر مجلسی در کتاب حیلـــة المتقین به نقل از محمد (ص114-115) می نویسد:

از امام محمد باقر (ص) منقول است: زنی آمد به خدمت حضرت رسول (ص) و گفت یا رسول الله چیست حق شوهر بر زن؟ فرمود لازم است که اطاعت شوهر بکند و نافرمانی او نکند و از خانه ی او بی رخصت تصدیق نکند و روزه ی سنت بی رخصت او ندارد و هر وقت اراده ی نزدیکی او کند مضایقه نکند، اگر چه بر پشت پالان شتر باشد! و از خانه اش بی رخصت بدر نرود اگر بی رخصت به در رود، ملائکه ی آسمان و زمین و ملائکه ی غضب ورحمت همه او را لعنت کنند تا به خانه برگردد.

خطبه 80 نهجالبلاغه،نظرامامعلیدرموردزنان،پسازجنگ جمل:

بعد فراغه من حرب الجمل، في ذم النساء مَعَاشِرَ النَّاسِ، إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الاْيمَانِ، نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ، نَوَاقِصُ الْعُقُولِ: فَأَمَّا نُقْصَانُ إِيمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلاةِ وَالصِّيَامِ فِي أَيَّامِ حَيْضِهِنَّ، وَأَمَّا فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلاةِ وَالصِّيَامِ فِي أَيَّامِ حَيْضِهِنَّ، وَأَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَأَتَيْنِ مِنْهُنّ كَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ، وَأَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِيثُهُنَّ عَلَى الاْنْصَافِ مِنْ مَوارِيثِ الرِّجَالِ؛ فَاتَّقُوا شِرَارَ النِّسَاءِ، وَكُونُوا مِنْ خِيَارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ، وَلاَتُطِيعُوهُنَّ فِي المَعْرُوفِ حَتَّى لاَ يَطْمَعْنَ فِي المُنكَرِ

ترجمهعلامهمحمدتقیجعفری:

خطبه‏ايست از آن حضرت‏پس از اتمام جنگ جمل درباره زنها ايراد فرموده است

اى مردم،ايمان زنان ناقص است، برخوردارى زنان از سهم الارث‏ناقص است، عقول آنان ناقص است، دليل نقصان ايمان زنان بازنشست آنان‏در روزهاى قاعدگى از نماز و روزه است، دليل نقصان عقول آنان تساوى‏شهادت دو زن با يك مرد است، دليل نقصان برخوردارى آنان از سهم الارث‏اين است كه نصف سهم الارث مردان است. از زنهاى پليد بترسيد و از خوبان‏آنان برحذر باشيد، در كارهاى نيكو از زنان اطاعت مكنيد، تا در كارهاى‏زشت طمعى نورزند.

با وجود این کتاب و قانون اساسی کشوری که هرجایی بحث از حق زن پیش میاد پشت بند آن یه جمله ی مطابق با آئین اسلام میاره تو در این دولت آزادی پوشش هم نداری حتّی حق اغتراض را هم نداری! و بر اساس همین قوانین که از این کتاب مقدس اتخاذ شده اند این میشود که به وفور می بینی قتل های ناموسی را چرا؟ چون قانون با اوناست قتل ناموس آزاد اما خواندن کتاب صادق هدایت ممنوع! عجب روزگاری عجب قوانینی به راستی که خنده آوراند اگر کمی در آنها تامل شود.

زن را سنگسار می کنند ولی مرد را در بد ترین شرایط اعدام! آنهم برای یک جرم مشترک توازن عدالت و برابری در دادگاه اسلامی این است

حال دیگر باید به این نتیجه رسیده باشی که این تفکرات زن ستیز از کجا سر چشمه می گیرند این قوانین مرد سالاری، این خشونت های روزمره علیه زنان و به حقارت کشیدن ذات پاک مادرها، خواهرها  و در کل منشاء مهر، عشق و زندگی انسانی همان زنی که تا دیروز، قبل از حمله ی اعراب به خاک پاک سرزمین مان شخصیت و وقاری در رده ی بزگان مملکت داشت که از جمله می توان از پوراندخت یاد کرد گذشته ی تو چه بود و حال به چه رسیده ای در سایه ی اسلام ناب محمدی که در یک هزار و چهار صد سال پیش در صحرای عربستان متولد شد.

‌‌آن زمان که محمد ارزش زن را به این سطح از حقارت کشید البته از نظر ما حقارت چون در ان زمان زن ها در نزد اغراب بسیار حال و روزی ازین هم بد تر داشتند ولی این برای ما حقارت بود زیرا که ما عرب نبودیم و زن نزد ما همان پوراندخت ها بودند که تاریخ اینگونه از او یاد می کند:  پوراندخت بسیار از خود لیاقت و تدبیر نشان داد.در تاریخ آمده است که در دوران کوتاه پادشاهی، او اوضاع آشفته داخلی ایران را آرام کرد و با مردم به نرمی و عدل برخورد نمود.

بله درست خواندی پوراندخت یکی از سه پادشاه زن این جغرافیا بود. در این صورت و با وجود این فرهنگ و تمدن تو که مؤرخ برجسته به نام ویل دورانت در تاریخ تمدن خود می نویسد که تمدن دنیا وام دار سومر است و اشاره به این دارد که حتّی تمدن مصر نیر از سومر سر چشمه گرفته است. جهان تمدن خود را مدیونه توست ای نواده ی سومر اکنون تو را چه شده که این گونه خودرا به خاک حقارت کشانده ای آیا بست نیست؟ وقت آن نرسیده که نگاهی به گذشته ی خود اندازی و حال را بنگری که از عرش به فرش رسیده ای براستی گاه بیداری نیست؟ خوفتن در خواب غفلت تا به کی؟

تو با حمله ی اعرابی که خود سنگ و چوب می پرستیدن به خواب فرو رفتی ولی در کل تاریخ تو غیر از یکتا پرستی ائینی نبوه، خوابی که فرهنگ و تمدنت را نابود کرد او تنها تورا خواب نکرد، تنها اعتقادت را عوض نکرد بلکه همه تمدن و فرهنگت را به باد داد.

آتشی که تا دریوز برای تو نماد پاکی بود به نماد شیطان تبدیل شد!

جغدی که برایت سمبل دانش و عالم یکه تاز جنگل بود به نماد ویرانی تبدیل شد!

کبوتری که برایت نشان آزادی بود و خرگوشت با لقب شادی هردو بد شوم قلمداد شدند!

این گونه نابودت ساختن تورا از ریشه خشکاندن ولی تو باز میتوانی از خواب غفلت بیدار شوی تو جهان را بیدار کردی و اکنون خود در خوابی؟ با نگاهی به گذشته ات به کتیبه ی گیلگمش، دویست و هشتا و دو قانون حمورابی و تندیس کوروش که هر کدام از این دارایی های تو باعث افتخار کل نژاد انسان است دنیا به انها افتخار می کند و همگی متعلق به نیاکان تو هستند و همین ها قدرت بیدار ساختن تورا دارند برای دگربار اگر خود نیز همت کنی و آئینی که به زور خون و شمشیر بر تو تحمیل شد را رها سازی و دگر باره شخصیت خود را از نو بسازی.

این دو سخن کوتاه را نیز به خاطر بسپار:

گرایش پیوسته ی دین به سوی تک خدایی و کنار گذاشتن مفهوم الهه سبب پیدایش این واقعیت شده است که در زمان حاضر بخش بزرگی از جهان آنچنان به عقیده ی خدای مردانه عادت کرده است که نام برنده از خدا با عنوان زنانه به عنوان کفری هراس انگیز در نظر گرفته خواهد شد.   (مارگارت موری- نامه های بهشت)

اگر زنان دنیا می خواهند انقلابی در روش های زندگی و روابط خود با مرد به وجود آورند، باید این کار را از ریشه یعنی از ایجاد انقلاب در باور های مذهبی آغاز کنند.  (هما احسان)

این بود تنها بخشی از مشکلات حال و آینده ی تو تحت این آئین و تفکر که من فقط به اشاراتی بسنده کرم  و امید به آن دارم که تو خود سر این رشته را گرفته و با اندیشه ی خود راهت را پیدا کنی هدف من فقط مختصر راهنمایی بود و بس امید وارم که مفید بوده باشد

.........................................................................................................

 در آخر این نامه را تقدیم می کنم به همه ی دختران پاک سرزمینم

دیاکو روشن رو

92.2.25

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید