رفتن به محتوای اصلی

از طریق مسکو در مسیر جاده ابریشم
قسمت دوم
22.07.2019 - 17:46

از طریق مسکو در مسیر جاده ابریشم

قسمت دوم

مسکو به دلالی حریص، نه! روسیه به دلالی حریص وسیری ناپذیر بدل گردیده است .
همه چیز را می فروشند. از ماشین آلات کارخانجات تا کلاه ایوان مخوف. از آنتیک قرن دهم تا اسرار نظامی ،حتی اسرار ک. گ. ب.
چه حرصی در این مردم نهفته بود!
سال ها ممنوعیت ،در جامعه ای بسته که برای ساده ترین نیاز تو از بالا تصمیم می گیرند وتو تنها مجری هستی بی حق اعتراض . سیستمی متمرکزوهدایت کننده که کار یدی را بر کار ذهنی ارجح تر می داند وهمه چیز را در سیلی از نیروی کار غرق می سازد.
در چنین فضائی حیات رنگی یک نواخت وخاکستری می گیردوزیبا شناسی اجتماعی در حد شعور توده عامی سقوط می کند.
ذهن های زیبا و تنوع طلب تقبیح و به گوشه رانده می شوند، در خود می روند! با اعتراضی خاموش ومنتظر.
زمانی که با این سرعت سیستمی که به نظر خلل ناپذیر می آمد در هم می شکندسنگ بر سنگ بند نمی شود. هرج ومرج بر جامعه حاکم می گردد بدون آن که چشم انداز روشنی داشته باشد.در چنین فضائی انسان چه میزان قانون شکن می شود! طمعکار، فرصت طلب و سیری نا پذیر!
عجیب تر این که بیشتر قانون شکنان کسانی می شوند که خود دیروز قانون وضع می کردند همراه افرادی که برایشان به مصلحت روز فریاد می کشیدند وتحسین می کردند.

به راستی کیست این موجود دوپا؟
سرشته از فرشته وشیطان ؟ که هیچگاه تن به محدویت و مطلقیت نمی دهد .هم از این روست که جامعه مطلق وبسته نیز حتی اگر بهشت باشد آدمی را بر نمی تابد ! آدم و حوایش قصدا ازمیوه درخت ممنوعه می خورند تا به محدویت خود پایان دهندواز بهشت محصورشده توسط خدا رانده شوند.
این همه لومپن ، قوال ،دزد ،جانی وپا انداز کجا بودند؟ چگونه یک شبه سر بر آوردند ؟ آیا تمامی این لشگر در همان بهشت موعود نمی زیستند ؟ آنجائی که انسان به تمامی فرشته خوانده می شد و می خواستند از همه فرشته بسازند. شعار "هر کس به اندازه نیازش" سرلوحه جامعه ای بود که می گفت بطرف کمونیسم می رود.
امروز این ماهی گندیده از سر چنان بوی عفنی از خود صادر می کند که" گوئی دوزخ دهان باز کرده وتمامی شیاطین خود را بیرون داده است."
خیابان ها پر از زنان ومردانی است که چیزی را برای فروش عرضه می دارند .مردان کمتر از زنان .حال دیگر گروه های مافیا وزور گیران را بادست نشان می دهند.بیشتر ورزشکارند! با گوش های شکسته، دماغ های مشت خورده ولباس های شیک و گاه ورزشی.
از هر ملیت وقوم که با آن عنوان شناخته می شوند .عمدتا روس. در ماشین های آخرین سیستم می چرخند وحضور خود را اعلام می کنند.این ها حداقل برای دوره ای آلکاپون های جدید روسیه خواهند بود تا جای گیر شوند و ته بگیرند.
مافیائی که از سال ها قبل درون همین سیستم فعالیت می کرد وشبکه عظیمی را به وجود آورده بود. مافیائی که با هزار رشته به قدرتمندان حزبی متصل می شدند. شبکه ای گسترده از قفقاز تا آسیای میانه ، تا کامچاتکا وسیبری که عمده بازار را بدست داشتند وفساد ودزدی را سازمان می دادند . آماده برای هر جنایتی !
آزادانه به شرکت ها ی جدید التاسیس وارد می شوند. حوزه عملیاتی خود را توضیح می دهند ونسبت به فراخور شرکت باج ماهیانه معین می سازند.
از گمرک "شرمی توا "هیچ کامیونی بدون باج به این گروه ها نمی تواند خارج شود وبرگ خروج بگیرد.
دارو خانه ها خالی از دارو است ودرست در مقابل آنها صد ها نفر هر یک پاکت داروئی بر دست مشغول فروش دارو. دارو هائی که از دارو خانه ها دزدیده وخارج کرده اند. برخی محصول تجارت چمدانی است وبخش عظیمی نیز توسط مافیا توزیع می گردد.
این جا هتل" متروپل" است. ساختمانی مربوط به قرن شانزدهم بازیباترین معماری ممکن. می گویند با سرمایه امریکائی ها باز سازی شده است. شگرد جدیدی که دزدان حکومتی برای توجیه پول های سیاه خود ابداع کرده اند.
از صاحبان هتل ها ، کارخانجات و بانک ها گرفته تالابی های ریز ودرشت که از این طریق از نظرو تیر رس مردم خارج می شوند و با شایعه سرمایه امریکائی که منطبق برفضای التهابی این روز هاست وهر نسبتی به آمریکا نشانی از مدرنیسم ودنیای پر زرق برق جدید سرمایه گذاری خود را مصون از افکاروقضاوت عمومی می کنند.

تب امریکا و اروپائی که قرار است جامعه را شکوفا کند قند در دل مردم ساده و به هیجان آمده آب می سازد.مردمی واقغا چشم وگوش بسته که کوچکترین چیزی از حقه بازی شرکت ها و افراد هفت خطی که در این بل بشورمی آیندو می چاپند! نمی دانند.

بیاد کتاب" دندیل ،گرسنگان "نوشته "غلام حسین ساعدی" می افتم بیاد تب وتاب اهالی محله خرابی که دختر باکره ای را به فاحشگی کشانده وبه محله آورده اند. جاکش ها درجستجوی یافتن کسی که پول خوبی بدهد. سر انجام استواری آمریکائی را پیدا میکنند وبه محله می آورند تا بکارت دختر بر دارد وپول خوبی نصیب آن ها شود . آمریکائی در میان شادی وهلهله مردم می آید بکارت بر می دارد! بیرون می گردد، شاشی بر دیوار خانه می کند وراهش را گرفته می رود. در میان بهت وتعجب کسی یارای سئوال پول ندارد.
زندگی به سبک امریکائی حال آرزوی بسیار جوان ها ومیان سالان است.زمانی که از قیمت شبی هزار پانصد دلار برای" سوئیت پرزید نت" هتل می گویند گوئی به خودشان اعتبار می دهند !نوعی همسان پنداری با مسافران خوشبخت این هتل.
تمامی سر در های هتل کنده کاری شده با پوشش طلائی که بسیاری اصرار بر روکش طلا بودن آن دارند. گارد های جوان ،قوی وخوش سیما دور تا دور آن نگهبانی می دهند .صدای موسقی ،نوشانوش که با عطر های گران قیمت ساکنان آن در هم آمیخته بار دیگر یاد بالماسگه ها ومجالس سال های قبل از انقلاب را به خاطر می آورد.

قصر ها ، طالار ها، تزارها و رقص های مستانه زیبا رویان روس . پیر مردی به طنزی خاص می گوید "اسمولنی جدید ضد انقلاب !" بهشتی جدید بر ویرانه های تفکری که در زمانی نه چندان دورخبر از ساختن بهشتی زمینی در سرزمین شورا ها می داد. بهشتی همگانی که قرار بود سر تا سر جهان را بگیرد.
"زروان"که روزی در لباس پرولتاریا مانند شبح در اروپا می چرخید ، در های بهشت می گشود و آغاز دورانی تازه از برابری را بشارت می داد، حال از پای افتاده به دربانی هتل ایستاده است .
ساختمان فروشگاه مرگزی "دت اسکی میر" "جهان کودک " نیز رنگ عوض کرده است. به جای وسایل واسباب بازی های کودکان که تمامی ساختمان را می پوشاند حال هر چهار طبقه آن در انحصار شرکت هائی در آمده اند که انواع واقسام وسایل مدرن غربی را به نمایش نهاده اند .
طبقه اول نمایشگاه ماشین های بنز، ولوو،کادیلاک . بنز سی وپنج هزار دلار ، ولوو بیست وهشت هزار دلار.
در کنار این ویترین های زیبا، تمامی راه پله های ساختمان پر است از مردان وزنان پیر و جوانی که خسته و وا رفته پیراهنی، کلاهی ،جورابی ، اسباب بازی وعروسک دست سازی را بر دست گرفته و می فروشند. وسایلی که حال بالبخند تمسخر آمیز"نوی روس" "روس های جدید" همراه است.
مشتریان این گونه وسایل بیشتر کسانی هستند که در آمدی نا چیز دارند وهنوز در حسرت گذشته اند . فکر می کنند خرید یک اسباب بازی کاموئی یا چوبی که هنوز مارک وکاغذ قیمت چند روبلی و یا کپیکی زمان شوروی را دارند برای نوه اش اورا به دورانی که بهشت او بود متصل می کند "بگذار نوه ام بداند که قیمت یک عروسک به این خوبی دراتحاد شوروی دو روبل وسی کپیک بود."

طبقه چهارم مملو از اجناس اروپائی است با فروشندگان عرب. از کنسرو غذای گربه گرفته تا استخوان مصنوعی برای سگ ها. با قیمت هائی که گاه معادل حقوق یک باز نشسته است.
حال خرید یک بسته غذای سگ وگربه و چرخیدن با کیسه این فروشگاه ها نشانه برتری قشر مرفه ای است که دارد بالا می آیدو فرهنگ جدید خود را به رخ گذشته می کشد. تحقیر می کندآن چه را که به گذشته تعلق دارد . ادامه دارد
ابوالفضل محققی

"اسمولنی" قصری بود در سنت پیترزبورک، ستاد انقلاب اکتبر که دستور حمله به کاخ زمستانی از آن جا شروع شد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.