کتایون آذرلی هنرمند و نویسنده ای است پر کار و شناخته شد. او از چهارسالگی به عنوان دُبلر در رادیو و تلویزیون مشهد شروع به کار کرد و اجراهای چشمگیری را در این برنامه ها بوجود آورد. بعدها به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پا گذاشت و با آن که کودکی خردسال بود در کنار عباس کیارستمی و سیمین قدیری به نقش آفرینی پرداخت و جزء رقصندگان باله در آمد. او درهفتمین چشنواره پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سال 1351 که با حضور 120000کودک در تهران برگزار کردید، نقش آفرینی کرد و مقام اول نقش کودک را در فیلم شکار سرخپوستان به کارگردانی ژاله تابنده از آن خود نمود.
در سن شش سالگی جزء تیزهوشان قرار گرفت و وارد دبستان شبانه روزی آریان در مشهد شد. دوران متوسطه تحصیلی خود را در مدرسه روش نو گذراند و با زبان های انگلیسی و آلمانی آشنایی یافت.
این فعالیت ها با انقلاب اسلامی در سال 1357 خاتمه یافت و او نیز همچون زنان هنرمند دیگر ممنوع الکار شد.
او با محفل های ادبی زادگاه خویش همکاری داشت. انجمن فرخ یکی از این انجمن ها بود که او به عنوان جوان ترین دوشیزه ی غزل سرا در کنار شاعر نامی، زنده یاد مهدی اخوان ثالث و محمد قهرمان مطرح گردید و در جوار آن ها شعر سرود.
در سال 1363 دستگیر و زندانی شد. در سال 1367 از زندان رها گردید و با نام های مستعار خاوری و رستار به فعالیت های ادبی و فرهنگی خویش ادامه داد. نخستین نمایشگاه نقاشی خود را در گالری سیران و دومین آن را در گالری دکتر مختاری برگزار کرد که با استقبال چشمگیری رو به رو شد.
در سال 1369 به پیوستن به سینمای جوان مشهد پیوست و با نوشتن فیلمنامه آرزو در فستیوال ایگووالادا در اسپانیا جایزه ی تندیس بلورین را به خود اختصاص داد. و بعد ازآن به نوشتن نمایشنامه و فیلمنامه مشغول شد. فیلم انیمیشن بره و گرگ. حنایی. با استخدام شدنش در شرکت فرهنگی و هنری عاشورا به ساختن فیلم های کودکان و نوجوانان و انیمیشن پرداخت و تصویر ساز کتاب های کودکان قرار گرفت.
در سال1370 با فیلمنامه ی رویای بلورین در چشنواره ی کن حظور یافت و تندیس زرین را از آن خود کرد. در همین سال به اخذ دیپلم خویش در رشته فرهنگ و ادبیات نائل آمد و وارد دانشگاه فردوسی مشهد در همین رشته گردید.
در سال 1374نخستین مجموعه شعر خود را با سانسور توسط انتشارات ترانه د ر مشهد به چاپ رساند. این اثر در صرف سه ماه به چاپ دوم توسط انتشارات توس در تهران رسید.
به کانون نویسندگان در ایران پیوست و با محمد مختاری. هوشنگ گلشیری سیمین بهبهانی غزاله علیزاده و دیگران حشر و نشر یافت. در همین سال مجددا دستگیر شد و پس از سه ماه آزاد شد. در سال 1375 جلای وطن کرد و به آلمان گریخت.
در آلمان به کانون نویسندگان در تبعید و انجمن قلم پن آلمان و ایران راه یافت و طولی نکشید که با نویسندگان آلمانی نشر و حشر یافت.کونته گراس. توماس برندهارت.ریچارد داوید. مایکل فرانکل (روان شناس) لودویک هافکه (روان پزشک) آشنا گردید و در جوار آن ها قلم زد.
در سال 2002 وارد دانشگاه در شهر کلن آلمان گردید و ادبیات آلمانی را تا مقطع لیسانس پی گرفت. پس از آن در سال 2005 وارد دانشگاه کاسل شد و در رشته روان شناسی تحصیلات خود را دامه داد. در این سال او یکی از فرزندانش را از دست داد. مرگ فرزند تاثیر عمیقی بر روحیه ی هنرمند او گذاشت. در سال 2003 نمایشگاه نقاشی خود را در شهر گووس آلمه روده برگزار نمود و با دیگر هنرمندان آلمانی اشنا شد.
در سال 2005 با رادیو سوئد همکاری کرد و برنامه ساز و گوینده برنامه اسم شب شد. این همکاری پس از یک سال به دلیل تبدیل آن به وب سایت متوقف گردید. در سال 2008 چهارمین نمایشگاه نقاشی خود را در شهر کاسل برگزار نمود.
در سال 2013 به اخذ دیپلم خود را در رشته روان شناسی نائل شد و در بیمارستان و کلینگ روان درمانی مشغول به کار گردید. در همین سال وارد حزب آلمان SPD گردید و به عنوان نماینده ی ایرانیان و افغانی ها ون پناه جویان منتخب گردید و پس از مارگرت زلبرت، که مادربزرگ فرانک زلبرت است به عنوان نخستین زن فرهنگی در بازسازی فرهنگ و هنر شهر مقیم خویش کاسل، برگزیده شد و در چشنواره ها و فستیوال های هنری که هر پنچ سال در این شهر برگزار می گردد، به فعالیت مشغول شد.
در طول این سال ها او هم چنان به خلق آثاری دیگر پرداخت.
شبنم عشق در غربت من، بر من چه گذشت را در سال 2000 به چاپ رساند که کمیاب است.
کتاب خاطرات زندان خود را به نام مصلوب در سال 2001 به چاپ رساند که آن هم کمیاب است
مجموعه شعرسجود ستاره در همین سال به چاپ سوم رسید.
در سال 1999مجموعه شعر بانوی شرق اندوه را منتشر ساخت. که آن هم کمیاب است.
رمان آنیموس را در سال 2005 به چاپ رساند. مجموعه شعر بانوی بارانی را نیز در همین سال منتشر ساخت.
رمان زندگی نزیسته در سال 2007 چاپ کرد. و هم پای آن مجموعه شعر تبسم سکوت را منتشر نمود.
تا نهایت با دوست را که شامل صد و یازده نامه را منتشر کرد. متن هایی برای هیچ که مجموعه مقالات اوست. در همین سال منتشر گردید.
حکومت مستبد
، جامعه خشونت گرا را که تحلیلی روان شناختی و جامعه شناسی از جامعه فعلی ایران است را در سال 2017 چاپ کرد.
مجموعه شعر ضمیر اول شخص مفرد و معبد تن و بانوی خاص را در همین سال منتشر نمود.
مجموعه مقالات روایت ممنوعه ها در همین سال به چاپ رساند.
رمان هیچگاه در تبعید را در سال 2019 منتشر ساخت.
نقد رمان هیچگاه در تبعید به قلم کتایون آذرلی
منتقد دکتر خسرو زمانی.
با زبانی پرکشش و نثری پاکیزه و صریح این اثر نوشته شده است.در چهار فصل و 382 صفحه. قلم به عمق جان آدمی فرومی رود و خواننده را به دنبال خود می کشاند. قلم فرسایی او هم چون نگاتیف دوربین عکاسی عمل می کند و این عکاسی را به مدد کلمات پدید می آورد. شخصیت پردازی ها و تصویر سازی ها با متانت و صبوری در کنار هم قرار گرفته اند.جابه جا همچون معماری قطعات کنار هم پدید آمده اند. زنی در تبعید در جستجوی هویت خط خورده خود توسط شریک زندگی اش هست. او هر آن چه را که داشته و نداشته در قمار همزیستی با شریک زندگی اش از دست داده و حال در پی آن است که بار دیگر آن را بیابد. اما این میسر نخواهد شد مگر با جدایی. جدایی تالاطم های روحی و عاطفی عمیقی فراهم می آورد و او با وجود عشقی که در خود نسبت به او حس می کند، جدایی را سرنوشت مختوم خود می داند. از همین جدایی ست که به گذشته های خویش بازمی گرددد و دوران کودکی و نوجوانانی خود را مرور می کند. شخصیت اصلی رمان همین زن هنرمند مجسمه ساز است. او استقلال مالی و روحی و فکری خویش را به عشق ترجیح می دهد. تنهایی را برمی گزیند و استقلال مالی را. رمان از منظر روان شناسی و فلسفه اگزیستالیسم نوشته شده است. اما باید گفت که نویسنده نیز زنی چند وجهی است. او جاذبه ها و جانبه های مختلفی دارد که همه رنگارنگ و با شکوه است.او در متن هر برچسب از پیش ساخته بر طرفین را از میان برمی دارد و در عین حال ناپایداری و پویایی با زبان منطق مطابقت دارد. و برای او فقط انسان ارزشمند است نه جنسیت و یا مقام و دارایی.
نویسنده ماهرانه روحیه ی یک هنرمند را نمایان می سازد و که به دنیا وقعی نمی گذارد.او جهان هارمونیک را فاقد خلل ها و گسست ها آشکار می سازد" ما در نخوت خویش از هم می گریزیم" و از خط و ربط ها به رهایی می رسیم." ص 22
در اثر عینیت و انضمام زمان وجود دارد. حادثه در بطن تبعید اتفاق می افتد.اما در تبعید اکنون زمان نیست و نویسنده از دل ایده آلیسم است که به جهان می نگردد.
"دستی روی پلک هایش کشید. می خواست بهترین و درست ترین عکس العمل را از خود نشان دهد.اما هرچه تلاش کردف بی فایده بود. صدای هق.هق اش درسکوت خانه طنین افکند.بعد از جا برخاست و پاکت سیگار را برداشت و کنار پنچره رفت. به بیرون نگاه کرد و چشمش افتاد به آن کلیسا و صلیبی که بر سر در آن آویخته شده بود"ص100
نویسنده از گذشته به حال نقب می زند و خواننده را چرخان. چرخان این سو و آن سو می کشاند:
" دست های الیاد چه وحشتناک شده بودند. همان دست هایی که روزی دوستشان داشت. آن انگشتان کشیده و باریک، با پوست سفیدش، اکنون کپره بسته و از حفره های ریزی که روی آن بود، پشت سر هم کرم های خاکی خارج می شدند و به زمین می ریختند و خیزان به طرفش می آمدند ص218
فرم نوشتار و رمان با فرازها و فرودها و تفاوت هایی که در هر تکه به چشم می خورد، نمایان می گردد و خواننده را تا پایان هم راهی می کند.نویسنده همچون خدایی نگارنده عمل می کند. تعییین کننده ی وضع موجود شخصیتش هست و باید او را از وضعین بحران برهاند.تقدم و تاخر معنا همراه نمادها و تداعی ها، با موسیقی وسواس آمیز و نیرومندی در سطرها به پیش می رود و همین مشخصه ی نثر کتایون آذرلی است.
روایت مرگش که سومین فصل رمان است در واقعیتی انکارناپذیر نوشته می شود. مرگ هم پا و قدم به قدم زندگی نمایان می شود و هم مرگ درون را به همراه دارد و هم زندگی را. نویسنده این دو واقععیت جهان را یعنی مرگ و زندگی را در چهار فصل مشخص می کرد. از بیرون به درون می پردازد و مرگ و تولدی نوین را ترسیم می نمایاند.
تنهاییی چون سوژه ای عمل می کند تا از این رهگذر نغمه ی والای انسان بودن را سازکند و بسیاری از پلشتی ها و خیانت ها را از دیده دور سازد.
نویسنده گویی درام نویس هم هست. او با تلخی و یاسی عمیق کلمات را در سطرها طرح انداخته است. کتایون آذرلی یافتن من ِ آدمی را دستمایه می کند و می کوشد بی واسطه به انسان بنگرد.
او در جان خویش چکامه های بسیاری دارد که هنوز نخوانده ایمش.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید