رفتن به محتوای اصلی

غمهای شهریور
05.09.2019 - 17:11

یکباره گویی آسمان، امشب تَرَک خورده ست.
انگار امشب هرستاره، آتش ِ آهی ست.

از رویش ِ رنگین ترین آواز
مهتاب هم ،خالی ست.

در روبروی آرزوی دیشبم، امشب 
در روبروی رنگِ رویاهای دیروزین .

 

در جستجوی آن درختانی که در پاییز روییدند .
در جستجوی سایه ـ سارانی که با من مهربان بودند.

اما کجای سینه ی خورشید را باید بجویم من؟ 
وقتی که نور ِ نام هایم نیست.

 

یک نیمه ام ازاین دلِ غمناک 
همواره تاریک است 
روشن ترین مهتاب هم،چندی فراز ِ جانِ بی تابم 
آبی ِ شعرش را فرو می بارد وُ ناگاه -
از بارش ِ پیگیر می مانَد.

زخم ِ تبر بر هر درختِ تر 
جانِ مرا ـ در ابتدا ـ آشفت وُ پرپر کرد 
چندان که مهر ِ سایه ـ ساران نیز 
تاریک گشت وُ داستانی ، تیره تر سرکرد.

 

این ست اندوهِ دلم ابری ست بارانی 
بر هرکجا در هر نفَس ـ خاموش ـ می بارد.

وقتی که زخمی در نهانجای دلت ،پیوسته بیدارست 
بامن بگو آیا 
من با کدامین لحظه ی سرشار 
شادابیِ چشم ِ غزل / افشانِ مستی را توانم زیست؟

 

با من پیام ِ سبز ِ باران بود 
با آن درختانم هوایِ صبح ِ فروردین 
اما چه باید کرد با غم های شهریور؟

 

باور کن ای خورشید! 
آن شب که سقفِ آسمان، آنجا تَرَک خورده ست 
این جا دلم مُرده ست. 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

رضا وضعی
برگرفته از:
ایمیل دریافتی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.