رفتن به محتوای اصلی

خوابی به شیرینی وزیبائی زندگی
14.02.2021 - 11:05
خوابی به شیرینی وزیبائی زندگی
آیا آرزو های ما در خواب هایمان نقش می بندد؟ چیست این دنیای جادوئی خواب وخواب دیدن که گاه سرشار از ترس وگاه سرشار از خوشیت می سازد.
خوابی که دیشب دیدم سراسر از شادی بود.گردشی در میان ابرها وسپس فرودی آرام در کنار یک پل که به خیابانی شلوغ منتهی می گردید.برایم عجیب بود خیابان یک دروازه ورودی داشت طوری که فکر می کردم باید یکی از آن دسته محلات ازبکی باشد با دوازه و سر دری که نام محله بر آن نوشته می شود."نه محله ازبکی نیست یکی از خیابان های تهران است."
کفش بر پای ندارم. به حسرت بر دروازه ورودی می نگرم چگونه می شود پای برهنه روی این آسفالت زمخت راه رفت ؟ نگاه می کنم هیچکس کفش برپای ندارد . نخستین قدم را بر می دارم زیر پایم آن چنان نرم است که گوئی بر ابرها قدم می زنم .
در ورودی خیابان چهار طاق باز است. تعدادی مانند نگهبان در دو سوی دروازه ایستاده اند. عجیب است همه دوستان اعدام شده من هستند.نزدیک می شوم .دست دراز می کنم "شاهپوراسکندری" است.با چهره ای سفید و چشمان مهربان. به عادت دیرین دستم را به تمامی در دست می گیرد وفشار می دهد. بجای درد لذتی عمیق در تنم می پیچد. همگی لبخند می زنند.یکی که می دانم می شناسم اما تصویرش چنان محو است که بجایش نمی آورم دستم را می گیرد و با هم وارد خیابان می شویم .
باور کردنی نیست تمامی کسانی که در حرکت هستند را می شناسم حتی به اسم. ده ها نام بر زبان جاری می کنم در آنی از زمان با ده ها نفر صحبت می کنم. همه با محبت وخنده جوابم می دهند واز کنارم می گذرند. چقدر شبیه هم هستند.
یک طرف خیابان دیواری بلند کشیده شده است، با در چوبی کوتاه .کسی که دستم را گرفته است مقابل در می ایستد می گوید" برو داخل آنطرف باغی بزرگ است پر از میوه نوبت توست که باید وارد شوی و میوه بچینی."
در باز می شود باغی بزرگ و طولانی که در انتهایش سبزه میدان زنجان را می بینم. باغی شبیه باغ عباس خان اعتمادی که نخستین بار وقتی محصل دبیرستان شرف بودم ما را بدیدن این باغ بردند.تمامی درختان درخت سیبند تنها تعدادی درخت گوچه وچند درخت گردو در میان درخت هاست.همراه یک درخت زرد آلوی آشنای محله مان! درخت خانه فاطمه خانم که پر از زرد آلوست.
چنان ذوق زده ام که قابل تصور نیست می خواهم از درخت بالا بروم اما یک آفتاب پرست که بر تنه درخت چسبیده می گوید" نمی توانی باید منتظر شوی تا من بگویم .مگر نمی بینی تمام میوه ها پلاسیده اند" ! بدقت نگاه می کنم براستی نیز چنین است .شادی لحظه قبل جای خود را به اندوه می دهد.
آفتاب پرست بسرعت روی شاخه دیگر می پرد شبیه یک ساعت می شود. صدای تیک تاک ساعت را می شنوم .آفتاب پرست در حال خواندن ترانه عجیبی است.مبهوت در میان باغ ایستاده ام نسیمی می وزد. ساعت از تیک تاک می افتد. آفتاب پرست روی یک درخت سیب بزرگ می پرد .درختان شکوفه می زنند همزمان شکوفه ها تبدیل به سیب های درشت می شوند باغ غرق در سیب است.
فاطمه خانم را می بینم که کنار درخت زرد آلو ایستاده با طشتی پر از زرد آلو. می گوید "سهم توست بردار!" بهر درختی نزدیک می شوم تعدادی سیب داخل کیسه ای که نمی دانم از کجا آمده می ریزد کیسه پر سیب است و اما هیچ وزنی احساس نمی کنم .
آفتاب پرست بروی کلید دربسته باغ چسبیده است .باز شبیه یک ساعت گردیده.شروع به تیک تاک می کند همزمان با خواندن یک ترانه.تلاش می کنم صدای خواننده را تشخیص دهم شبیه همایون شجریان است. صدای تیک تام تمام می شود. در باغ گشوده می شود. آفتاب پرست روی کنگره دیوار می پرد .
با کیسه ای از سیب های درشت و طشتی زرد آلو، وسط خیابان ایستاده ام .هر رهگذری دانه سیبی ، زرد آلوئی بر می دارد لبخندی می زند و می گذرد. اما هنوز کیسه و طشت لبا لب از سیب است وزرد آلو.
سیبی بر می دارم گازی می زنم دهانم پر از بزاق وشیرینی است و من سرشاراز شادی .لحظاتی که نمی خواهم بپایان برسد.
بصدای بغ بغوی دو کبوتر که حتی در این سرمای زمستان حاضر به ترک خانه خود بر بالای درخت گلابی مقابل اطاقم نگردیده اند از خواب بر می خیزم. به حیاط حانه می نگرم ! زیبائی هر دو حیات در این سایه روشن صبحگاهی چه میزان زیبا واعجاب انگیز است! حتی در این سخت روز های کرونائی ! ابوالفضل محققی
 
 
 
 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.