رفتن به محتوای اصلی

چه بر سر این کشور آمده است ؟ داستان تلفن های عید "بخش دوم"
26.03.2021 - 09:24
 
صدایش می لرزد عمو سخت است دل کندن ورفتن به جائی که هیچ چیز در باره اش نمی دانید. اما دیگر این جا واقعا قابل زندگی نیست. تنها مشکل حکومت نیست در این چهل سال خیلی چیزها عوض شده رابطه ها تغیر یافته .شما نبودید نمی توانید تجسم کنید.من نوشته های شما را می خوانم ببخشید اگر این حرف را می زنم .شما هنوز تصورتان زمانی است که ایران را ترک کرده اید .هنوز فکر می کنید مردم همان طور مانده اند که در خاطرتان است.این ها واقعا مردم را عوض کرده اند .بلائی سر مردم واین ممکت آورده اند که قابل تصور نیست .
آن نسل شما بیشترشان از دور خارج شده اند.این جا هر کس بفکر اینه که گلیم خود را بهر قیمت بهرشکل که شده از آب بیرون بکشد .دیگر هیچ پرنسیب اجتماعی واخلاقی وجود ندارد.قبح همه چیزفرریخته .مردم باور به هیچ چیز ندارند.هیچ کاری از صمیم قلب و از روی اعتقاد صورت نمی گیرد . هر کس هر جا ، بهر چیز که دستش برسد از برداشتن آن یا بهتره بگم از تاراج آن دریغ نمی کند . چرا که می بیند مملکت شده بچاپ بچاپ. بالائی ها میلیاردی می دزدند ،اگر آن اندک باقیمانده را ندزدند باید گرسنه بمانند تا کسی دیگر بدزدد .
اسم دزدی شده "دفاع از حقم".
تکلیف اون کسی هم که دستش نمی رسد یا باید تن به زندگی و گذران سخت بدهد و یا این که قید بسیار چیز ها بزند وارد مناسباتی بشود که متاسفانه هر کار خلافی در آن مباح است.از قاچاق گرفته تا هزار کلک بازی دیگر!
تازه این تهران است پایتخت .مناطق محروم که جسابشان با کریم الکاتبین است. از کول بران بدبخت کردستان بگیرید تا قاچاچیان بد بخت دو متر پارچه وچند کیلو چائی بلوچستان .
هیچ امنیتی برای هیچ کس، برای بچه هایمان نیست .در هر قدم یک خطر سر راه بچه ها قرار گرفته. وقتی صبح بچه ات از در خارج می شود ولو این که بهترین مدرسه بفرستی دلت می لرزد نمی دانی کدام برنامه را دارند توی کله بچه ات فرو می کنند .نمی دانی در مسیرش چه چیز هائی را خواهد دید از معتادان نشسته کنارخیابان ها تا بزن بزن وچاقو کشی وحرف های رکیکی که می شنود.
یکی از همکارانم می گوید از گشتن جیب لباس های پسرم از کاویدن مخفیانه اطاقش نفرت دارم. اما ناگزیرم! وحشتناک است یافتن چاقوئی پنجه بکسی و خدای نکرده موادی .نمی دانم حال خودم را وقتی پنجه بوکس در جیب شلوار پسرم پیدا کردم برایت تعریف کنم. وحشت کردم نمی دانستم ! حالا هم نمی دانم چکار کنم؟ نمی دانم آن بیرون بین جوان ها چه می گذرد؟ برخود کنم پنجه بوکسش را بگیرم چه میزان به اعتماد حریم خصوصیش لطمه زده ام؟ خودمان از سرک کشیدن حکومت به حریم خصوصی انتقاد می کنیم! آن وقت دست در جیبش می کنیم .
فکر می کنم این پنجه بوکس به نوعی دفاع از شخصیتش است در مقابل تهاجمی که هر لحظه می تواند به وی صورت بگیرد .اگر نتواند از خود دفاع کند باید تن به بزدلی بدهد. اگر ندهد در گیر شود چه بلائی سرش می آید؟ جهنم شده نمی دانم چه کار کنم ؟گیرم که بگیرم فردا چه که همه کارش مخفی تر خواهد شد.چه مملکتی شده که بچه های نو جوان باید پنجه بوکس داخل جیبشان بگذارند بروند مدرسه!
دو روئی ما در رفتار مان در خانه و رفتار مان دربیرون. دلم نمی خواهد با همین در روئی بچه ام را بزرگ کنم. دلم نمی خواهد ترس و لرزم را به بچه ام منتقل کنم . عمو واقعا نمی توانید تجسم کنید چه رقابتی بین همین دکتر ها که یکیش هم من باشم برای پولدار شدن ،برای در آمد بیشتر داشتن وجود دارد. از هر تاجری بدتر شده ایم.تمام مدت حساب کتاب .دنبال جائی برای سرمایه گذاری از گرفتن سهمی ازفلان بیمارستان خصوصی تا پیدا کردن زمین مناسب برای ساخت وساز ،پیدا کردن فلان واسطه در شهر داری و و.... این حال روز اکثر پزشکان مطرح این کشوره .
من بشخصه دیگه نمی تونم ادامه دهم. کاش خیلی وقت پیش این تصمیم را می گرفتم .هی گفتم صبر کن وضع بهتر می شود .بهتر نشد که هیچ روز به روز بدتر شد. من که بشخصه هیچ امیدی ندارم.هیچ چشم انداز روشن ومثبتی نیست! چطور می شود در جائی که هیچ امیدی به بهبود آن نمی بینی ماند و با جان ودل کار کرد ؟
یک سرطان پیشرفته وریشه داربنام اسلام بنام آخوند برتار پود این کشورچنگ انداخته! دارد هست ونیست این ملت را بباد می دهد.وقتی طاعون می آید باید دست زن وبچه ات را بگیری وبه دور ترین جای ممکن بگریزی.از طاعون سیاه جمهوری اسلامی باید گریخت. درد دلش فراوان است. می گویم چشم من هر کاری که از دستم بیاید کوتاهی نمی کنم قدمتان روی چشم.ادامه دارد ابوالفضل محققی
 
 
 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
iranglobal

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.