چه کسانی به سزاوار باید در تاریخ محکوم شوند

دیروز تروریست هایی از این دست پاسبان ِ سر کوچه را می کشتند تا ایران را گورستان امپریالیست کنند. و کارخانه داری را ترور می کردند تا کارگران ایران را پرولتاریا نمایند و سپس قصد داشتند با برادر بزرگترشان ابتدا نفت شمال را به روسیه غاصب ِ خاک ایران ببخشند تا عاقبت در اندرون ِ مأتحت اردوگاه سوسیالیسم فرو بروند و انترناسیونالیسم بشوند.
بی رحمی و بی مروتی در تمامی جان وجهانشان لانه کرده بود و تیغ جفا حتی روی گلوی ِ وفاداران به آرمان تروریستی گرفته شده بود و افراد خودی را به خاطر عاطفه دوست داشتن که خود نداشتند مجازات می کردند و یا آنانیکه به هر دلیلی از آنها فاصله می گرفتند به فجیع ترین شکل ممکن ترور می کردند و می کشتند.
خشونت.. خشونت...خشونت و کشتار ِ هر چه بیشتر خوراک ذهنی شان شده بود. و مثل دزدان سرگردنه باج خواهی می کردند و یا مثل سارقین به بانکها حمله می بردند و تاراج می کردند.
و اسم این عمل را گذاشته بودند فدا کاری و مصادره انقلابی ِ اموال امپریالیسم، برای خلق، جهت رسیدن به عدالت اجتماعی.
اما برای اطلاع هموطنانم باید گزارش کنم که خود سالها از بهترین و طلایی ترین دوران جوانی ام را در یکی از این سازمانهای جهنمی ِ بی رحم و بی مروت و وطن فروش تلف کردم و می دانم چه می گویم و می فهم وطن فروشی یعنی چه؟
مگر در خاک عراق و با امکانات لجستگی صدام، سربازان ِ مرز و بوم ایرانزمین را ترور کردن وکشتن،وطن فروشی نیست؟
مگر درخواست بخشیدن نفت شمال، به رفیق استالین، وطن فروشی نیست؟
مگر حمایت شدن از روسیه شوروی و پناه گرفتن در خاکشان، تا قدرت را در ایران ساقط کنند و ایران جان همه جانان را به اردوگاه سوسالیسم عملأ موهوم ببخشند، وطن فروشی نیست؟
مگر سلاح از تروریست های آدمکش ِ الفتح، جبهه خلق فلسطین و سازمانهای تروریستی دیگر گرفتن و پاسبان سر کوچه، افسر، وزیر و مستشارهای نظامی ِ مهمان را کشتن و جامعه را نا امن کردن، تخریب و وطن فروشی نیست؟
و راستی چه کسانی فردا باید در دادگاه حقیقت یاب پاسخگوی اعمال ننگینشان باشند؟
دولتمردان سابق که خوب و یا بد در چهارچوب قوانین کشور امنیت را برای شهروندان برقرار می کردند یا گردنکشان و راهزنان تروریست که در هر معبری خون می ریختند و عاقبت خون در چشمان ملت ریختند....!

ابولی جان تا کجا دنده عقب میری؟
انقلاب ۵۷ اشتباه بود؟
رفتن شاه هم اشتباه بود؟
دیگه؟
آقا غلط کردم هم حدی داره ... ظاهرا ……..شده‌ای رفیق ...

مجسمه ها پایین آوردنی بودن
تاریخ و واقعیت ها ماندنی...
چه ساده دل و نادان بودن نسل ۵۷ تی ها...!

برای ترسیدن به وقت بوسیدن ->
برای تغییر مغزها که پوسیدن ->
برای شرمندگی برای بی پولی ->
برای حسرت یک زندگی معمولی ->
برای کودک زباله گرد و آرزوهاش ->
برای این اقتصاد دستوری ->
برای این هوای آلوده ->
برای ولیعصر و درخت های فرسوده -
برای پیروز و احتمال انقراضش ->
برای سگ های بی گناه ممنوعه ->
برای گریه های بی وقفه ->
برای تصویر تکرار این لحظه

ابولفضل جان! آیا میدانی کسی حرفهایت را جدی نمی گیرد؟
چه کسانی را میخواهی سر عقل و انسانیت بیاری؟ نماینده گان کاپیتالیسم لجام گسیخته را؟ کاپیتالیسمی که تحت شعار" گلوبالیزاسیون" مثل اژدها در حال بلعیدن جهان است؟ این همه قلم فرسائی برای چه؟ آیا میخواهی ماهیت طبقاتی دیکتاتور ها را تغییر دهی؟ آیا سخنان فیلسوف گرانقدر "مارکس" یادت رفته که در بخش دوم کاپیتال در خصوص تشریح "تئوری کاپیتالیسم آدام اسمیت"و نقد آن میگوید:
سیستم بانکی رحم و مروت، شفقت و انسانیت و احساس بشر دوستی نمی شناسد. سیستم بانکی فقط سود و زیان، و بهره را میشناسد.
آیا حرفهای فیلسوف بزرگوار "جانلاک" را فراموش کرده ای، که میگوید: انباشت کوههای ثروت زمانی ممکن است، که در کنارش گودالهای فقر کنده شوند؟
آیا رضا خان (پالانی)، محمد رضا (پالانی)، خمینی، هیتلر، موسولینی، استالین، پینوشه، صدام ، قذافی، مبارک، ایدی یمین و یا سایر دیکتاتورهای تاریخ با حرف مجاب شدند که دیکتاتور های امروزی با حرف مجاب شوند؟
جناب ابولفضل! آن تشکیلات اکثریتی که شما نیز روزی در رکابش شمشیر زده برایش سینه چاک میکردی آیا میدانی که دائی رهبر فعلی این تشکیلات از سهامداران بزرگ کارخانه های جنوب کشور است؟ در حالی که هفتاد در صد مردم کشور در زیر خط فقر بسر میبرند. اما او به میلیارد دلار پول نمیگه؟ آیا میدانی که دائی همین فرد دست در دست سهامداران کلان جمهوری اسلامی کل سیستم اقتصادی مملکت را در انحصار خود دارند، و مملکت را به آن روز فلاکتبار انداخته اند. آیا خود شاهد نیستی همین آقا چهار دهه است تحت شعار "اصلاح رژیم دیکتاتور تهران" بطور آشکار از تداوم حاکمیت مستبد در ایران حمایت میکند؟
میفرمائی: جوانان امروز با شاه و اعوانش پدر کشته گی ندارند. این را کاملا درست میفرمائی. اما این شاه و سلسله معدوم پهلوی بود که با نسل جوان ما پدر کشته گی داشت و این سسلسله معدوم پهلوی بود که قتل و جنایت، جو وحشت و خفقان را بر مملکت مستولی کرده بود. سازمان امنیت " ساواک" بهترین فرزندان این سرزمین را در زندانهای مخوف پهلوی سلاخی میکرد. عناصر جانی و مریضی مثل "ثابتی"ها به کشتار جوانان وطن، دست می یازیدند.
آیا تابحال از خود سئوال کرده ای که چرا رژیم مستبد شاه این کار را میکرد؟ برای اینکه خود هیچکاره بود. برای اینکه او از طرف اربابان اش با کودتا علیه دولت ملی دکتر مصدق سر کار گماشته شده بود. "دکتر مصدق" این بزرگ مرد از نوادگان دولت قاجار بود. او کسی بود که با رجوع به دادگاه لاهه، نفت ایران را از چنگ دولت انگلیس خارج و آن را به نفع مردم ایران ملی اعلام کرد. اما انگلیس هنوز از در خارج نشده، از پنجره داخل شده با صرف فقط 26 هزار دلار آن زمان، توسط چند روزنامه مرکزی، دو آخوند، و تنی چند از دار و دسته شعبان بی مخ، محمد رضای نو جوان را بر مردم ایران مسلط کرد. کسی که نه تجربه سیاسی داشت و نه حس ملی. تنها ملیجکی بود که فقط دستورات اربابان اش را اجرا میکرد.
ابولفضل جان! شما که اینهمه شازده شازده میگوئی، هیچ میدانی کسی که تو عمرش حتا یکروز نیز برای امرار معاش کار نکرده است، و به قول خودش هنوز از مادرش پول تو جیبی میگیرد، چطور قادر است هشتاد میلیون را اداره کند؟ آیا هیچ از خودت سئوال کرده ای کسی که در خیابانهای نیویورک با "ماشین لیموزن" و با محافظین و اسکورت گردانده میشود، و چند شعبان بی مخ امروزی در کنار ماشین در حال حرکت، دوان دوان به سوی وی دست تکان داده شازده شازده خطاب میکنند و چنان به بیننده القا میشود که گویا او شاه رسمی ایران، صاحب تخت و تاج، و دولت و مجلس است که مردم خبر ندارند؟! زکی..!
آیا از خود سئوال کرده ای که خرج کرایه این ماشینهای لوکس لیموزن و بادیگاردهایش، که مخصوص میلیاردرهای آمریکائیست، از کجا تامین میشود؟
آیا حتا یکبار از خود نپرسیده ای: نکند او نیز مثل پدر معدومش زیر فرم بردگی را امضا کرده که در صورت جلوس بر تخت حکومت، فقط گفته اربابانش را بی چون چرا اجرا خواهد کرد؟
در اینجا بر میگردیم دوباره به حرفهای فیلسوف گرانقدر "مارکس" که میگوید: سیستم کاپیتالیسم، مخصوصا سیستمی که در کشورهائی مثل ایران بصورت "کلونیالیسم اقتصادی" بر امور کار گماشته میشود، رحم و مروت، و شفقت و انسانیت، و حس ملی و بشر دوستی نمی شناسد. کاپیتالیسم و سیستم بانکی "کلونیالیسم اقتصادی، و یا چپاول اقتصادی" فقط سود و سرمایه را میشناسد.
حالا شما بدون شناخت ماهیت "کلونیالیسم اقتصادی" و چپاول ثروتهای عمومی بدست گماشته گان شاه و شیخ ایشان، با شعار آخوند مآبانه همه با هم، میخواهی برای خلاص از رژیم ارتجاعی، با ارتجاع دیگری پیوند اتحاد به بندی؟ در ترکی مثلی است میگوید: دنیزه دوشن ایلانی قوجاقلار. به دیگر سخن: از ترس اژدها به افعی پناه بردن، آیا چاره راه است؟!
اخیرا نوه های احمد شاه قاجار که در پاریس ساکن اند، پیام داده اند: در ایران کسی هوس پادشاهی نکند. اگر قرار باشد ایران پادشاهی شود. چنین حقی مال ماست. زیرا رضا خان علیه پدر بزرگمان احمد شاه قاجار، کودتا کرده، و پسرش نیز با کودتا دولت ملی دکتر مصدق را بر کنار کرده است. اکنون سئوال این است که آیا مردم ایران سلطنت میخواهند؟
از نظر ما مردم ایران سلطنت نمی خواهند. آخرین تاج و تخت سلطنت معدوم را با لگد و اردنگی بیرون ریخته به زباله دان تارخ افکندند. امروز مردم ایران، و یا بهتر بگوئیم "ملیتهای ایران" در واقع آزادی و دمکراسی، فمینیسم، برابری حقوق زن و مرد، سکولاریسم و تفکیک دین از سیاست بر موازین حقوق بشر، ایجاد کار و مسکن و آبادی، رفاه و امنیت، آزادیهای سیاسی، اجتماعی، زبانی، فرهنگی، مدنی، برای عموم آحاد، خواست مردم ایران است.
هر گونه فرد پرستی، فرد گرائی، تقدس گرائی و دیکتاتوری در شکل و شِمای شاه و شیخ اکیدا مردود و مطرود است.