رفتن به محتوای اصلی

مارس 2010

میر عزیز، رو سفیدمان کردی

قلم به دو مناسبت، بهانه یافت تا رقصی دیگر بیاغازد. نخست، یاد سالی پیش، در چنین روزهایی و ورود میرمان به میدان و دوم کوتاه نوشته دکتر غلامعلی رجائی در کلمه که مصداق این معروف بود که چون از دل برآید لاجرم بر دل نشیند. از یاد نمی برم قریب یکسال پیش در چنین روزهایی که شور انتخاباتی جان گرفته بود و مباحث و بعضا مجادلات حول محور چرائی ورود میرحسین و کناره گیری آقای خاتمی پس از آن سفرها و خطابه های نوستالوژیک انتخاباتی به نفع او از صحنه رقابت می چرخید...

تصمیم کبری!

طبق عادت و یا هر چیز دیگر او باید خرید عید نوروز را انجام میداد و این بار هم رفته بود بیرون برای خرید نوروزی . در سر چهارراهی هجمه ایی را دید و خواست بی اعتنا رد شود که کمی کنجکاوی نگه اش داشت . رفت جلو و دید خدا بساطش را پهن کرده و با آرامی خریدارانش را زیر نظر داشت .

الزام‌های استراتژیک سبزها

بررسی فرآیند‌های جاری نشان می‌دهند که سیاست اقتدارگرایان در داخل به روش‌های سرکوب شدید از یکسو و خفقان رسانه‌ای از سوی دیگر اتکا دارد و نیز سیاست خارجی مبتنی بر تنش افزایی درمنطقه و در جهان را دنبال می‌کند که در هر دو شکل شکست‌های سنگینی را تا کنون پدید آورده است و از این به بعد نیز ناگزیر از قبول شکست‌های سنگین تری خواهد شد. سبزها اگر متحد وهشیار باشند، فرصت‌های درخشان تری در پیش دارند.

قصیدة آتش چارشنبه سوری

ولی سفیهی که دارد روی تباه‌کارترین ستمگران تاریخ را سفید می‌کند، یا کرده‌است، گفت چارشنبه سوری مبنای منطقی ندارد. پیش از او نیز آیات عظام جهالت و ضلالت دیگری چنین خورده‌فرمایشاتی صادر کرده‌بودند. حتی مطهری که با جنایت‌کاران حاکم بسیار متفاوت بود، چهارشنبه سوری را حماقتی خواند که از اجداد به جا مانده و گفت قرآن به ما می‌فرماید که حماقت اجداد را باید پوشاند.

چهارشنبه سوری، سنت دیروز و سنگر مبارزه برای فردا

در قرون گذشته جنبش های سیاسی در کشور ما، عمدتن رنگ و بوی اسلامی داشته و مطالبات اجتماعی از فیلتر اندیشه دینی مشروعیت یافته اند. به نظر می رسد که با خیزش جنبش های اجتماعی مدرن اخیر، خواسته ها و مطالبات مردمی، بلاواسطه و تعریف شده پا بمیدان سیاست گذاشته و از هم اکنون نمودهای دگردیسی این شکل از استبدادگری دینی در راهیابی سیاسی بخوبی آشکار شده است

جنبش سبز، توسعه سیاسی و پرسش «چه باید کرد»

محافل سیاسی ایران با نگاهی به رویدادهای نه ماه گذشته در پی انتخابات ریاست جمهوری ۲۲ خرداد و با نگاهی دیگر به چهارشنبه سوری در روزهای آخر سال ۱۳۸۸ بر ارزیابی کارنامه امسال تاکید می کنند و در کنار آن می کوشند برای یک پرسش همیشه مطرح و کلیدی پاسخ هایی بیابند و این پرسش برای فعالان و حامیان جنبش سبز و توسعه سیاسی ایران پرسش «چه باید کرد» است و زیرمجموعه این پرسش. تجربه سازماندهی طبقات، اقشار و اصناف اجتماعی تا چه حد موفق بوده؟ جنبش سبز تا چه حد شاهد رویش بوده و تا چه حد شاهد ریزش؟

چپ ایران و حساب های غلط ملت سازان

ـ موضع سازمان های قومی ملت ساز در برابر جنبش سبز نیز، مانند هر چه دیگر، سخت تر و برکنار تر شده است. امروز سخنگویان شان آشکارا می گویند که در مبارزه آزادیخواهانه مردم ایران شرکت نمی جویند مگر آنکه به شرایط آنها گردن بگذارد. بسیار شده است که افرادی از این سازمان ها اگر هم در تظاهرات ایرانیان در بیرون شرکت می جویند زیر پرچم ایران نیست. این سازمان ها در خطر این هستند که در جهان انحصاری خود اندک اندک از ایران و ایرانی جدا شوند ــ اگر هم اکنون عملا نشده باشند.

بازهم در باره تاریخ فدایی (بخش اول)

بعد از انتشار نوشته افسانه نفوذ(1)؛ خواننده محترمی، بحث مفیدی را درمورد این بررسی دربخش نظرات در پایان مطلب اصلی باز کردند. این نقد و پاسخ اول من به نقدایشان درهمان جا درلینکهای زیر دردسترس است، که مطالعه آنها قبل از ورد به مبحث زیر توصیه میشود.

توتالیتاریسم و زمین لرزه های اجتناب ناپذیرآن «2»

اما نظام توتالیتری که ایت الله خمینی بنیادگذارد ازهمان نخستین ماه های پیدایش خود، علاوه بر سرکوب های سیاسی خونین غیرخودی ها، ازاینگونه تشنجات میان ـ جناحی ِ نظام های توتالیتر که نتیجه ی طبیعی اصل مرگ است که به گمان ما این نظام ها تجسم آنند برکنار نبود؛ اصل مرگ( principe de Thanatos) که زیگموند فروید آن را در برابر اصل عشق یا اصل حیات (Eros principe d') قرارمی دهد3.

مجلس خُبرگان: «خُبرگان در تاریک اندیشی و استبدادِ سیاه «1»

زیربنای ساختار حکومتی جمهوری اسلامی، منابع حقوقی و علمی مورد استفاده قرار گرفتهءِ سه ارگان حکومت: قوهءِ مقننه، قوهءِ اجرایی، و قوهءِ قضائیه، با تقسیم افقی و عمودی قدرت سیاسی در نظام جمهوری اسلامی دقیقأ از دیدگاه و رسالهءِ شیخ فضل الله نوری اقتباس و کپی برداری شده و فقط به آن شاخ و برگِ بیشتری داده شده است.