رفتن به محتوای اصلی

رفتن هم حرف عجیبی‌است شبیه اشتباه آمدن !

رفتن هم حرف عجیبی‌است شبیه اشتباه آمدن !

رفتن هم حرف عجیبی‌است شبیه اشتباه آمدن !

گفت بر مي گردم ،‏
و رفت ،
و همه‌ي پل‌هاي پشت سرش را ويران کرد .‏
همه مي‌دانستند ديگر باز نمي‌گردد ،
اما بازگشت
بي هيچ پلي در راه ،‏
او مسير مخفي یادها را مي‌دانست .‏
قصه‌گوي پروانه‌ها
براي ما از فهم فيل و
صبوري شتر سخن مي‌گفت .‏
چيزها ديده بود به راه وُُ
چيزها شنيده بود به خواب .‏
او گفت:‏
اشتباه مي‌کنند بعضي‌ها
که اشتباه نمي‌کنند !‏
بايد راه افتاد ،
مثل رودها که بعضي به دريا مي‌رسند
بعضي هم به دريا نمي‌رسند . ‏
رفتن هيچ ربطي به رسيدن ندارد !‏

او گفت:‏
تنها شغال مي‌داند
شهريور فصل رسيدن انگور است .‏
ما با هم بوديم
تا ساعت يک و سي و دو دقيقه‌ي بامداد‏
با هم بوديم ،
بلند شد، دست آورد، شنل مرا گرفت و گفت:‏
کوروش پسر ماندانا و کمبوجيه
پيشاپيش چهارصد هزار سرباز پارسي
به سوي سد سيوند راه افتاده است .‏
بايد بروم
فقط من مسير مخفي بادها را بلدم‏

دوشنبه 28 شهریور1390

            سید علی صالحی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

اقبال اقبالی
منبع:
http://sherkadehsaghi.blogfa.com/cat-17.aspx

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید