روزی روزگاری کشوری بود در مشرق که خود را در تهدید همسایگانش می دید. وقتی این کشور درگیر جنگ وحشتناکی شد، بررسی کرد که بهترین بازدارندگی چیست تا چنین اتفاقی دوباره تکرار نشود. اینگونه بود که رهبران به فکر قویترین اسلحهی موجود افتادند؛بمب اتمی. البته نباید دنیا باخبر شود؛ چرا که بمب نامطلوب است. گرچه دیگران هم آن را دارند و اینگونه بود که پیوسته صحبت از برنامهای شد که فقط هدفهای صلحآمیز دارد.
نه، صحبت از اسراییل نیست. اما کشور یهودیها میتواند الگو باشد که چگونه میتوان دنیا را بازی داد؛ چراکه اسراییل در دههی پنجاه برنامهی اتمی خود را شروع کرد که همواره تنها یک هدف داشت؛ بمب اتمی. اسراییلیها اول ادعا کردند در صحرای نگف یک کارخانهی نساجی میسازند، یعد صحبت از برنامهی اتمی مسالمتآمیز برای آبیاری صحرا شد. و تا امروز اسراییل تکذیب میکند که قدرت اتمی است. از اینرو اسراییل طبق منطق خود نیازی به پیوستن به پیمان جلوگیری از گسترش سلاحهای اتمی ندارد. وقتی چیزی نیست دلیلی هم برای نظارت وجود ندارد.
بنابراین اگر ایرانیها یک الگو نیاز داشته باشند که چگونه می توان این کار را کرد، در این صورت دست بر قضا این سرمشق اسراییل است. بعد از جنگ خونین (بین سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ با دستکم ۵۰۰ هزار کشته) با کشور همسایه عراق که خودش نیز دنبال سلاح اتمی بود (و توسط اسراییلیها با بمباران جنجالی رآکتورش ناکام ماند) تهران تصمیم به اجرای برنامهی اتمی گرفت و در این نکته نمیتواند تردیدی باشد، در همان مرحلهی آغازین هدفش این بود که برای بازدارندگی تبدیل به قدرت اتمی شود. از دید روحانیون اوضاع اینگونه بود: ایران در محاصرهی قدرتهای اتمی چین، روسیه، پاکستان، هند و اسراییل است و جلوی در خانهاش در ترکیه سلاحهای اتمی آمریکا انبار شدهاند.
در همان سال ۱۹۸۶ مردی دانش خود را به ایران فروخت که در دانشگاه فنی برلین اولین گامهایش را به عنوان دانشمند جوان برداشته بود و بعدها عنوان «پدر بمب» را در کشورش پاکستان به دست آورد؛ عبد القادر خان که بعد از آن به عنوان تاجر مرگ اطلاعاتش را به کرهی شمالی و تهران داد. این سوت آغاز بود و به زودی در دههی نود سازمان اطلاعات آلمان متوجه اولین خریدهای مشکوک ایران در بازار جهانی شد، خریدها از طریق شرکتهای صوری از جمله در آلمان انجام میشد که تنها یک نتیجهگیری را اجازه میداد، ایران سر آن داشت بمب اتمی بسازد.
موساد فعالیتهای کارشناسان روسی را هم دنبال کرد که بعد از فروپاشی شوروی به ایران در برنامهی اتمی و ادامهی ساخت موشکهای اسکاد کمک کردند. در میانهی دههی نود، نقشهی طراحی کلاهک رزمی برای موشکهای ۳ به دست موساد افتاد که در اصل میتوانست تنها یک هدف داشته باشد؛ حمل مادهی منفجرهی اتمی و به این ترتیب حلقه بسته شد. هر کشوری میخواهد فدرت اتمی شود نه تنها به کلاهک که به یک حامل نیز نیاز دارد و ایران در آن زمان آشکارا روی موشک کار می کرد. تا امروز شهاب ۳ حمل کنندهی احتمالی سلاح اتمی ایران است که برد آن به همهی هدفها در خاو نزدیک میرسد. اقدام برای ساخت موشکهایی با برد بیشتر ادامه دارد.
موشه یالون رییس سابق سازمان اطلاعات نظامی اسراییل و وزیر کنونی دفاع این کشور بیان کرد که چگونه محرمانه به مسکو رفته و کوشیده همتای روسی خود یوگنی پریماکوف رییس سازمان اطلاعات خارجی روسیه را که جانشین کا گ ب شده وا دارد تا متخصصان روسی را از ایران خارج کند. اما پریماکوف به وی توجهی نکرد. کارشناسان اطلاعاتی آلمان نیز با همین مساله روبرو شدند و بدون نتیجه از مسکو بازگشتند. دانشمند اتمی اوکراینی ویاتِشسلاو دانیلنکو نیز از بازماندگان شوروی سابق بود، وی درسال ۱۹۹۶ به خدمت ایرانیها درآمد و برای آنها یک اتاق انفجار ساخت و به همکاران ایرانیش یاد داد چطور میتوان به جای ۳۲، با ۲ چاشنی برای کلاهک اتمی کنار آمد.
بنابراین در کنار ساخت رسمی نیروگاه اتمی بوشهر، در این مورد نیزخیلی زود همکاری روسیه مشخص شد که تازه در اواخر دههی نود به فشار بینالمللی واکنش نشان داد. اما در این زمان، آنگونه که یک کشف جنجالی در سال ۲۰۰۲ به صورت قطعی نشان داد، بنای دستیابی ایران به بمب از مدتها پیش بنا شده بود. سازمان مجاهیدن خلق ایران که از مخالفان حکومت این کشور است، افکار عمومی را متوجه هستهی اصلی برنامهی اتمی ایران یعنی تاسیسات غنیسازی اورانیوم در نطنز واقع در حدود ۲۵۰ کیلومتری جنوب تهران کرد که تا آن موقع ناشناخته بود. در اینجا نیز ایرانیها از رفتار اسراییلیها یاد گرفته بودند که تلاش عراق را بری دستیابی به بمب اتمی با حملهی هوایی ناکام گذاشته بودند. در نطنز تاسیسات را در عمق زمین ساخته بودند تا آنها را از حملههای هوایی محافظت کنند. این کار برای برنامهای که ماهیت کاملا صلحآمیز دارد، ضروری نیست.
اما بعد از یازده سپتامبر ۲۰۰۱ جورج بوش «محور شرارت» را اختراع کرد و ایران را نیز در زمرهی آن آورد. وقتی آمریکاییها جدیت خود را نشان داده و صدام را در عراق سرنگون کردند تهران نیز حساب کار خود را کرد. سازمانهای اطلاعاتی آمریکا نتیجه گرفتند که ایران از سال ۲۰۰۳ هدف خود را برای ساخت بمب اتمی کنار گذاشته است. یک آرزوی سادهلوحانهی سازمانهای مردد اطلاعاتی که هنوز گرفتار عواقب این مساله بودند که سلاحهای کشتارجمعی مورد ادعایشان در عراق وجود نداشت. ایرانیها زود پی بردند آمریکا در باتلاق بعد از جنگ عراق پایش حسابی گیر است و در افغانستان نیز پیشرفت چندانی ندارد. حداکثر از اواخر سال ۲۰۰۵ و اوایل سال ۲۰۰۶ بود که دستکم موساد و سازمان اطلاعات آلمان همداستان بودند که برنامهی اتمی ایران ادامه یافته است. به زودی نبرد مخفی برای خرابکاری آغاز شد، قتل، سوقصد و جنگ سایبری.
در سال ۲۰۰۳ دیکتاتور لیبی معمر القذافی ازجاهطلبیهای هستهای خود دست کشیده بود، بهایی که برای نزدیکی به غرب مجبور به پرداخت آن بود. و ناگهان آمریکاییها و اسراییلیها به فنآوری سانتریفوژهایش دسترسی داشتند. اینان از فرصت خود استفاده کردند و ویروس استاکس نت به وجود آمد. هدف این بود که در برنامهی هدایتی زیمنس برای سانتریفوژهای ایرانی نفوذ کرده و آن را از کار منظم بیاندازند به گونهای که دانشمندان اتمی ایران این هدایت غلط را متوجه نشوند. این اقدام مدتی کارایی داشت. همزمان ترور دانشمندان اتمی ایران شروع شد. یک پایگاه موشکی بزرگ سپاه در نزدیکی تهران به هوا رفت، ازجمله قربانیان فرماندهی برنامهی موشکی سرلشکر حسن مقدم بود. همهی اینها برنامهی اتمی ایران را به تاخیر انداخت اما نتواست به آن پایان دهد؛ برعکس، ایرانیها بر سرعت غنیسازی اورانیوم افزودند.
اسراییل از این مساله نتیجهای گرفت که تا امروز کابوس جامعهی جهانی است؛ گزینهی نظامی. سالها نیروی هوایی اسراییل برای این لحظه تمرین کرد. وزیر دفاع اسراییل ایهود باراک در آغاز سال ۲۰۱۲ شروع به آمادهسازی افکار عمومی مردم دنیا برای این حمله کرد. صحبت از «منطقهی مصونیتی» کرد که ایران اجازهی عبور را از آن ندارد، یعنی زمانی که حمله دیگر بیش از حد دیر خواهد بود. این فقط جنگ لفظی نبود، باراک و نخست وزیرش نتانیاهو میخواستند در تابستان حمله کنند. در مارس، باراک به برلین آمد و وزیر دفاع آلمان توماس دمزیر جلوی دوربین به او نسبت به چنین حملهای هشدار داد اما مانع وزیر دفاع آلمان نشد که روز بعد دستور تحویل ششمین زیردریایی آلمانی دلفین را ندهد چراکه اسراییل آن را برای ناوگان دریایی اتمی خود نیاز داشت. وقتی قصد اسراییل برای حمله آشکارتر شد آنگلا مرکل نیز گوشی تلفن را برداشت و از نتانیاهو خواست ازحمله چشمپوشی کند.
البته جنگ بر اثر فشار باراک اوباما که در مبارزات انتخاباتی بود و نمیخواست به آمریکای خسته از نبرد جنگ دیگری را تحمیل کرده و اتحادی قوی در خود اسراییل متوقف شد. مقاومت در داخل به رهبری رییسجمهور سالخورده شیمون پرز و با حمایت عدهی قابل توجهی از روسای قبلی سازمان اطلاعاتی و ژنرالهای سابق اتفاق افتاد، نتانیاهو مجبور شد حملهی هوایی را لغو کند. «تعویق افتاد» یعنی منتفی نشد؛ در بیتالمقدس کماکان بر این باورند. در این فاصله برنامهی اتمی ایران همچنان ادامه دارد. در این مساله نه آژانس بینالمللی انرژی اتمی و نه جامعهی جهانی تردیدی ندارند.
تحلیلگران در سراسر دنیا دربارهی شواهد قطعی با یکدیگر همنظرند. طبق نظر این کارشناسان سالهاست که برنامۀ غنی سازی اورانیوم تا علظت بیست درصد ادامه دارد. اما برای یک رآکتور غیرنظامی معمولی فقط به غلظت ۳/۷۵ درصد نیاز است. ایران در توجیه غلظت بالا میگوید آن را برای رآکتور پژوهشی میخواهد، به طور مثال برای مصارف پزشکی. اما همین اکنون نیز ایران برای دهها سال اورانیوم با غلظت بالا دارد. از این گذشته ۱۹۰ کیلو اورانیون با غلظت بیست در اختیار است و پیوسته بر میزان آن افزوده میشود. ۲۵۰ کیلوگرم مرزی جادویی است؛ از این میزان میتوان ۲۵ کیلو اورانیوم با غلظت ۹۰درصد به دست آورد و این میزان، بر حسب اندازهی دستکم، برای یک کلاهک اتمی کافی است. این میزان هنوز زیر مرزیست که اسراییل به عنوان خط قرمز تعیین کرده است. اما یکی از تحلیلگران یک سازمان جاسوسی غرب اطلاعات موجود را اینگونه خلاصه میکند: «کارها در تمام زمینهها پیوسته پیش میروند.»
این مطلب برای رآکتورآب سنگین در حال ساخت اراک نیز صادق است. از طریق میزان پلوتونیومی که قرار است آنجا تولید شود یک گزینهی اضافی برای برنامهی هستهای ایجاد میکند. اگر این نیروگاه به کار افتد - برای پایان سال ۲۰۱۴ در نظر گرفته شده است - حملهی هوایی به علت پیامدهای ویرانگر آن منتفی است. تحلیلگران در یک نکتهی مهم اختلاف نظر دارند؛ تواناییهای فنی ایرانیها در حدی است که از مادهی غنیشده یک کلاهک اتمی تولید کنند؟
در این زمینه تاسیسات مخفی پارچین نقش مهمی دارد، یک موضوع اختلاف دایمی با آژانس بینالمللی انرژی اتمی. آژانس را که ایران نیز در آن عضو است میتوان بیطرفترین نهاد دانست اما آنجا نیز آهسته آهسته کاسهی صبرشان لبریز میشود. با وجود ده دور گفتگو از ژانویهی ۲۰۱۲ ، آژانس در آخرین بیانیهی خود اعلام کرد: «اگر بخواهیم صریح باشیم باید بگوییم از مدتها پیش درجا میزنیم.» نداشتن هیچگونه اطلاعاتی دربارهی رآکتورآب سنگین اراک، عدم دسترسی به پارچین و نقض دایمی قطعنامههای سازمان ملل. آژانس همواره ایران را متهم به داشتن اهداف نظامی میکند. این تشکیلات میگوید نمیتواند معلوم کند که «همهی مواد هستهای در ایران برای اهداف صلحجویانه» باشد.
اما آیا همه بیش از حد بدبین نیستند؟ آیا ناگهان کسی در تهران پیدا نشده که به او امید میرود؟ کسی که به عنوان اصلاحطلب آمده و در انتخابات ریاست جمهور برنده شده است؟ آیا با حسن روحانی دورهی تازهای شروع نمیشود که در تلاش ایران برای دستیابی به سلاح اتمی همه چیز را تغییر دهد؟ جواب تقریبا یکدست است: نه.
خیلی غافلگیرکننده نیست که نخست وزیر اسراییل فوری ترمز را کشید. وی گفت روحانی «گرگی در لباس میش» است که «لبخند میزند و بمب میسازد.» اما در برلین و دیگر پایتختها نیز علیالاصول این برداشت را دارند. روحانی تاکنون نشانهای از خود بروز دهد که دنبال پایان دادن به برنامهی اتمی است. وی فقط شیوهی زمخت مذاکره و لحن را مورد انتقاد قرار داده است. نمایندگان جامعهی بینالمللی نیز که با ایران مذاکره میکنند تنها به این توافق رسیدند که صبر کنند تا رییسجمهور جدید وقتی که هفتهی آینده کارش را شروع کند، چه خواهد گفت. این درحالی است که جای کار او بسیار محدود است. تصمیم دربارهی برنامهی اتمی در آینده در اختیار رهبر مذهبی آیتالله علی خامنهای است.
در محافل اطلاعاتی تحلیل میکنند که برای خامنهای برنامهی اتمی نظامی برابر با حفظ قدرت است. اینان میگویند در این واقعیت تغییری ایجاد نخواهد شد. تحریمهای شدید که برای مردم سختیهای زیادی ایجاد کرده تاکنون بر این سیاست تاثیر نگذاشته است. و در پایتختهای غربی این آمادگی افزایش مییابد که تشدید تحریمها را منتفی ندانند؛ به ویژه نمیخواهند در پایان با این گزینه مواجه باشند که اسراییل بخواهد به ایران حمله کند.
سناریوی وحشت اینگونه است: «نقطهی گریز» حاصل خواهد شد، اوارنیوم غنیشده به ۲۵۰ کیلو و بیشتر می رسد، ایران بازرسان آژانس بینالمللی را از کشور بیرون میکند. این به معنای دعوت از اسراییلیها و حتی آمریکاییهای مردد است که فرمان بمباران را بدهند. گرچه همه میدانند که این کار برنامهی اتمی ایران را تنها برای چند سال به تاخیر میاندازد اما به نابودی کامل توان اتمی ایران منجر نخواهد شد.
این درست که اکنون هنوز این امید وجود دارد که با انتخاب روحانی تغییری در سیاست اتمی ایران منتفی نیست. اما تردیدها از امیدواریها بیشتر است. وقتی در محافل بینالمللی اطلاعاتی اینگونه گفته میشود این «نقطهی گریز» حاصل شده باشد بعد دیگر تنها چند هفته زمان لازم است که ایران سانتریفوژها را به کار بیاندازد تا در مدت کوتاهی آنقدر مواد لازم داشته باشد که احساس کند، قدرت اتمی است.
* از: وِرنر زُنِه در: تاگس اشپیگل
برگردان: ایران در جهان
پایان خبر./.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید