چرا ارزش پول ایران سقوط می کند؟
برای درک علت سقوط ارزش پول ایران، باید دریابیم که چه چیزی ارزش بنیادین برابری پول یک کشور را با کشور دیگر تعیین میکند و چه عواملی در نوسانات این ارزش موثر است؟
ارزش بنیادین پولملی بر اساس میزان تولید در آن کشور، به بیان دیگر میزان کالا و خدماتی که در آن کشور ایجاد می شود، تعیین می گردد. عوامل بسیاری در نوسانات این ارزش برابری موثر است. عوامل اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و روانی از جمله مهمترین آنها هستند.
عوامل اقتصادی
اقتصاد ایران با تولید ناخالص داخلی ۴۸۰ میلیارد دلاری یک اقتصاد بیمار با یک بخش عمومی بسیار گسترده (۵۰٪) و شدیداً متکی بر صادرات نفت و گاز است (۸۰٪). در این اقتصاد بیش از ۶۰٪ درآمد دولت (آمار سال ۱۳۹۰) از صادرات نفت و گاز است.
قیمت بالای نفت در سالهای اخیر به ایران این امکان را دادهاست تا صدها میلیارد دلار ارز پسانداز کند. جمهوری اسلامی یک فرصت طلائی و تاریخی را از دست داد. به جای آنکه این پول مردم را در جهت تقویت صنایع زیربنائی، صنعت، کشاورزی و دامداری سرمایهگذاری کند، درست برعکس با در جریان قراردادن بخش بزرگی از این پول در کانال واردات بیرویه، تولید داخلی را در همه عرصهها بهکلی نابود کرد.
درآمد نفتی ایران (۲۰۰۶-۲۰۱۰) |
|||||
۲۰۱۰ |
۲۰۰۹ |
۲۰۰۸ |
۲۰۰۷ |
۲۰۰۶ |
سال |
۷۱٫۶ |
۵۶٫۳ |
۸۷٫۱ |
۶۶٫۲ |
۵۷٫۶ |
درآمد نفتی (میلیارد دلار) |
چند عامل عمده به زانو در آوردن اقتصاد ایران را تشدید کردند. نابودی تولید داخلی، سیاستهای ضدمردمی داخلی، سیاستهای خارجی جنگطلبانه دولت ایران و تحریم اقتصادی اروپا و امریکا.
اقتصاد ایران همچنین از قاچاق فراگیر و فساد اقتصادی گسترده در سطح رهبران کشور رنج میبرد. فساد سیاسی و اقتصادئی که پیامد منطقی و ناگزیر استبداد، اختناق و سانسور است.
در اقتصاد ایران از یک سو مالیات بر درآمد جائی ندارد و از سوی دیگر توزیع در آمد و ثروت بهغایت ناعادلانه و شکاف طبقاتی فاجعهبار است. وجود یک نظام مالیاتی تصاعدی بر درآمد میتواند نقش اساسی در کاهش شکاف طبقاتی ایفا کند. اما، روحانیت شیعه برای توجیه دریافت انگلمابانه بخشی از درآمد تودهها، زیر پوشش سهم امام و خمس و زکات و دیگر شتلهای مذهبی، دشمنی دیرینه با ایجاد، بهبود و اصلاح نظام مالیاتی دارد. بهبود نظام مالیاتی هم در دوران رژیم پهلوی و هم در دوران دولتهای پادوی روحانیت شیعه پس از انقلاب با کارشکنی روحانیت به جائی نرسید. (البته تسلط بیحسابپسدهی دولتها بر درآمد نفت و گاز در این ناپیگری و شکست بی اثر نبود). سهم مالیات و دیگر درآمدها غیرنفتی از تولید ناخالص داخلی ایران ۲۷٫۲ درصد است. ایران از این لحاظ در رتبه ۱۰۸ بین ۱۷۵ کشور بزرگ دنیا قرار دارد.
نرخ بیکاری در ایران (هرچند نمیتوان آمار قابل اتکا بدست آورد) بالای ۱۵٫٣ درصد است. بیکاری گسترده به ویژه در میان جوانان و زنان که از ٣۵ درصد بالاتر است، نه تنها یک مشکل اجتماعی فراگیر است، بلکه بهرهبرداری از بودجه عظیم دولتی و خانوادهها که در آموزش و پرورش و دانشگاهها صرف شده را نیز غیرممکن کرده است.
تورم ایران بالاترین تورم منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا و بالای ۲۵ درصد است (سال ۱۳۹۱). رتبه ایران در مهار نرخ تورم ۲۱۹ در جهان است. افزایش قیمت حاملهای انرژی در پی اجرای قانون هدفمندی یارانه ها و رشد بی سابقه قیمت ارز در سال ۹۱ بخشی از رشد تورم را توجیه می کند.
تنگنظری، اختناق سیاسی و مذهبی، ناکارآمدی اقتصادی و سرمایه گذاری ناکافی داخلی و خارجی منجر به مهاجرت میلیونی جمعیت تحصیلکرده و نیروی ماهر کشور شده است. اختناق در همه سطوح (از زندگی خصوصی تا فعالیت سیاسی)، بیثباتی و بیآیندگی همه را به فکر رخت بر بستن از وحشتِ این زندان سکندر انداخته است. حتی دانشآموزان دبیرستانها در فکر فرار از کشور هستند.
مهاجران ایران در سازندگی اقتصاد، آموزش و پژوهش سراسر جهان سهمی قابل ملاحظه دارند، ولی مردم ایران که این نیروی انسانی ارزشمند پرورش دادهاند از این نعمت محرومند.
نرخ رشد تولید محصولات صنعتی در ایران منفی است. با نرخ رشد منفی ۰٫۹ درصدی ایران از این لحاظ در رتبه ۱۵۳ در جهان قرار دارد. (اگر این رشد با رشد ۶٫۶ درصدی کشورهای منطقه خلیج فارس و شمال افریقا مقایسه شود، بیکفایتی جمهوری اسلامی برجستهتر می شود) از آنجائی صنایع کوچک به شدت وابسته به واردات مواد خام و کالاهای نیمه ساخته و هم چنین انواع دستگاهها و ماشین آلات وارداتی هستند، کاهش ارزش پول ایران بر رشد صنعت کوچک و خصوصی تاثیر منفی جدی دارد.
در سیاستهای پولی میزان بهره بانکی در ارزش یک پول موثر است. بهره بانکی بالا، ارزش پول ملی را بالا میبرد. دولت ایران بازده بهره را کاهش داد. با این کار در زمانی که تورم بالا بود، دولت، مردم را تشویق کرد که پول خود را از حسابهای پس اندازشان بیرون بکشند و به دنبال «ناقلهای سرمایه» دیگر و از آن میان ارز خارجی و طلا به کار اندازند. در این فضای اقتصادی، اوراق قرضه دولتی نیز با استقبال کم سرمایه گذاران روبرو شد.
زمانی که سرمایهگذاری در بخش تولیدی از طرف دولت حمایت نمی شود و به صرفه هم نیست؛ زمانی که پول ملی هر روز ارزش واقعی و قدرت خرید خود را از دست میدهد؛ زمانی که بانکهای کشور برنامهای بر جذب پساندازهای کوچک مردم ندارند و مردم نیز به این بانکهای وابسته به دولت اعتمادی ندارند؛ مردم برای حفظ ارزش پسانداز خود به خرید ارز و طلا روی میآورند.
دولت با توزیع یارانه نقدی سه حرکت مخرب مرتکب شد که در اقتصاد و فرهنگ ایران اثری ماندگار خواهد داشت. عوام فریبانه و مانند سرمشقان اعراب خود که قالی ایوان مداین را تکه تکه و بین خود تقسیم کردند، «پول نفت را به سفره مردم برد». یک وابستگی اقتصادی بین رایدهندگان و دولت ایجاد کرده است. امکان کاربرد بودجهای کلان را در راه ایجاد اشتغال و تقویت تولید ملی از میان برده است. بودجهای که میتوانست به یک سرمایه مولد تبدیل شود را به پولهای سرگردان تبدیل کردهاست.
چندنرخی بودن ارز در ایران به اقتصاد ایران زیانهای جدی وارد کرد. چند نرخی بهجای کمک به نیازمندان محرومتر ارز، منشا فساد و منبع رانت خواری برای نزدیکان به قدرت، شرکتهای دولتی و آقازادگان شد. امروزه در ایران سه نرخ متفاوت برای ارز دارند: نرخ رسمی، نرخی برای مسافران و نرخ بازار آزاد (نرخ بازار سیاه). نهادهای دولتی و شبه دولتی نسبت به بخش خصوصی شانس بیشتری برای استفاده ارز ارزان قیمت دارند و شرکتهای خصوصی را از میدان رقابت بیرون میکنند.
آمارها نشان می دهند که از آغاز پیروزی انقلاب تا امروز نقدینگی در ایران تقریبا ۱۴۰۰ برابر شده است. دولت غیرمسئولانه پول زیادی بدون پشتوانه چاپ و وارد بازار کرده است. در دوران چهار ساله نخست دولت احمدی نژاد نقدینگی در اقتصاد ایران بیش از دو برابر و نیم و در دوره هفت ساله ریاست جمهوری او نقدینگی بیش از پنج برابر شده است. تورم و ازدیاد پول های سرگردان یکی از موجبات کاهش ارزش پول داخلی و بالا رفتن نرخ ارز است.
دولت هیچ برنامه جدی برای جذب نقدینگی موجود در دستان مردم اجرا نکرد. در اقتصاد ایران پول نقد زیادی وجود دارد (به صورت پساندازهای کوچک و متوسط). هرگاه این سرمایهها به سوی یک «ناقل سرمایه گذاری» خاص هدایت شود، تقاضا را بالا و قیمت آنرا افزایش میدهد. بازار ایران این افزایش را در قیمت ماشینهای دست دوم، ویلاهایی در مناطق شمالی و سواحل دریای خزر و بورس اوراق بهادار تجربه کرده است.
تلاش دولت در پایین نگهداشتن نرخ ارز به کمک دلارهای نفتی به زیان صادرات غیر نفتی ایران و تولید داخلی تمام شد. دولت بجای برخورد با ریشههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و روانی کاهش ارزش پول ملی، سعی کرد با دستگیری فروشندگان کوچک ارز و صدور فرمانهای تعیین بهای ارز با بحران روبرو شود.
عوامل سیاسی
بحران عدم مشروعیت یک نظام با ثبات اقتصادی آن کشور و در نتیجه با ارزش پول آن کشور رابطه تنگاتنگ دارد. یک اقتصاد شکوفا یک نظام سیاسی باثبات و مشروع میطلبد.
احتمال حمله اسرائیل و غرب از یک سو و حمایتهای همه جانبه ایران از عقبافتادهترین جریانهای سیاسی منطقه مثل دولت بشار اسد، حزب الهی حسن نصرالهی لبنان، نوری المالکی و صدر در عراق، فعالیت لشکر قدس، تهدید بستن تنگه هرمز و محو اسرائیل از نقشه جهان، پافشاری در غنی سازی اورانیوم و ... ایران را از یک عضو جدی و موثر سازمان ملل به سطح نازل یک کشور ماجراجو و جنگ طلب تنزل داده است. این حمایت مادی و معنوی همرا با بودجه مخفی مرتبط با آن، بار سنگینی را بر اقتصاد ایران تحمیل کرده است.
سیاستهای داخلی ضدمردمی و تنگنظرانه، پایمال کردن سیستماتیک کرامت انسان، دستگیری و اعدام وسیع، سرکوب مخالفان در داخل، اعدامها، قتلهای زنجیرهای، اعدام مخالفان حتی در خارج از مرزهای درکشور (بختیار، قاسملو، شرفکندی، کشاورز، رجوی و صدها نفر دیگر)، تحمیل یک سیاستهای منطقهای و بینالمللی جنگطلبانه و توسعهجویانه ایران را در انزوای جدی قرار داد که با اعمال تحریم اقتصادی، اقتصاد ایران را در وضعیتی بسیار اسفبار قرارداد.
عوامل فرهنگی
تخریب ضدفرهنگی و تاثیر سوء تسلط جمهوری اسلامی در ایران با یورش اعراب به ایران و ایلغار مغول قابل قیاس است.
با گسترش فرهنگ دلالی، کار به عنوان شرف انسان و شوق آفرینش و تولید و بهسازی مدام بهعنوان نیاز روحی انسان متمدن، در جامعه ایران دیگر نمودی ندارد. بسیاری در فکر آن هستند بدون اندیشیدن، کارکردن، زحمت کشیدن و کسب مهارت در کوتاهترین مدت ثروتمند شوند.
این تنزل فرهنگی را روحانیت تشیع که هیچگاه در صف تولید با مردم نبوده و همیشه انگلوار بر سرسفره مردم نشسته بوده و نشسته است، در دوران حکومت سی ساله خود رواج داد و تا اعماق جامعه رسوب داد. رسوب این آفرینشستیزی همراه با گسترش اعتیاد در جامعه، فرهنگی نازا خلق کرد و ترمزی جدی در رشد اقتصادی شد. یک کار عظیم فرهنگی در همه سطوح جامعه از مهدکودک تا اعماق جامعه لازم است تا انسانی با شوق آفرینش، سازنده و امیدوار به خود و آینده تربیت کرد.
عوامل روانی
اینکه مردم به یک پول ملی چقدر اعتماد دارند و چه آیندهای برای آن میبینند، بسیار تعیین کننده است. اگر مردم اعتماد به پول ملی را از دست بدهند، آن پول سقوط میکند.
در ایران که بخش دولتی در اقتصاد سهم عمده دارد، اعتماد به دولت نیز در اقتصاد نقش اساسی دارد. دولت هیچ جائی برای اعتماد به خود باقی نگذاشته است. دولت نه تنها صنعت، کشاورزی و دامداری را نابود کرده است، بلکه کارمندان دولتی را نیز در تنگدستی توانفرسا قرار داده است. این تنگدستی از یک سو با امتناع از پرداخت حقوق کارگران و کارمندان نمود پیدا می کند. (عدم پرداخت شش ماه حقوق فرهنگیان و حقوق کارگران نساجی قائمشهر فقط دو نمونه از هزاران نمونه است.) از سوی دیگر، رشد سریع تورم و سرعت کند افزایش حقوق نسبت به تورم، قدرت خرید تودههای میلیونی را پائین آورده (۴۰ درصد) و اضطرابی مدام و روزانه بر آنها تحمیل است.
این کاهش قدرت خرید، احساس عدم امنیت مالی ایجاد می کند. یک عده سعی میکنند با خرید ارزهای خارجی و یا دیگر «ناقلهای سرمایه»، از آن اجتناب کنند. نتیجه هجوم به سو ارز خارجی، افزایش تقاضای آن و افزایش اجتناب ناپذیر بهای آن است.
چه باید کرد؟
در نهایت رشد، سلامت و شکوفائی یک اقتصاد است که ارزش پول ملی را تعیین میکند. ثبات سیاسی، مشروعیت سیاسی، اعتماد مردم به یک اقتصاد و نظام نیز نقش تعیین کننده دارند.
آنچه بر آن تاکید دارم تاثیر سلامت و رشد اقتصاد ملی در تعیین ارزش بنیادی پول ملی و درهم تنیدگی علتهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و روانی در نوسانات ارزش آن است.
بیبرنامگی اقتصادی دولت، سیل عظیم نقدینگی، سیاست ستیزهجویانه و مداخلهگرانه با کشورهای همسایه و منطقه، تاکید حکومت بر ادامه فعالیت غنیسازی اورانیوم، انزوای سیاسی و تحریمهای اقتصادی، دست به دست هم داده است، و اقتصاد ایران را به زانو درآورده است.
باید اقدامات گوناگون سیاسی و اقتصادی و فرهنگی برای بهبود و تندرستی اقتصاد ایران اتخاذ گردد. در صدر این قدامات باید مردم را به آینده امیدوار کرد، بیکاری و تورم را مهار کرد، روابط ایران را با دنیا و کشورهای همسایه بهبود بخشید.
اما، آیا نظامی که مجلس آن دهنکجی به رای مردم است و اراده مردم را نمایندگی نمی کند و هیچ ارادهای در مقابل رهبری ندارد؛ قوای سهگانهای که استقلال ندارند؛ رسانههائی که مجاز به انعکاس واقعیت جامعه نیستند؛ رهبری که در همه سطوح آلوده به فساد اقتصادی و سیاسی است؛ توان این کار سترگ را دارد؟
کارنامه ضدمردمی جمهوری اسلامی ثابت کرده است که این نظام نه اراده این کار سترگ را دارد و نه توان حل این معضل پیچیده را دارد. کاهش قدرت خرید تودهها، ژرفش شکاف طبقاتی و گسترش بیش از پیش فقر ادامه مییابد.
یادآوری بایسته: در نوشته بر آمارهای دولتی و رسمی اتکا شده است. مسلمن وضعیت واقعی از آنچه اینجا تصویر شده است، اسفبارتر است.
احد قربانی
۱۹ مهر ۱٣۹۱
http://www.facebook.com/ahad.ghorbani.dehari
برای مطالعه بیشتر
پوشش ویژه بی.بی.سی: بحران ارزی در ایران
http://www.bbc.co.uk/persian/indepth/cluster_iran_foreign_currency.shtml
اقتصاد ایران آنلاین
http://www.eghtesadeiranonline.com/
جدول مقایسهای بیکاری در ایران و ثبت بیکاری ۳۴ درصدی جوانان
http://www.rahesabz.net/story/57887/
نامه محمدامین هادوی: به داد اقتصاد کشور برسید؛ دولت بی کفایت را پای میز محاکمه بکشید
http://archives.emruznews.com/2012/10/post-13486.php
World Economic Outlook Reports
http://www.imf.org/external/ns/cs.aspx?id=29
Regional Economic Outlook Reports
http://www.imf.org/external/pubs/ft/reo/reorepts.aspx
Behind Iran's currency crash
http://money.cnn.com/2012/10/05/news/economy/iran-currency/index.html
Iran police clash with protesters over currency crisis
http://www.bbc.co.uk/news/world-middle-east-19812482
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید