معرفی یک کتاب: از آسیبپذیری تا رهائی – نیازها و حقوق زنان قبل و بعد از وقوع بلایای طبیعی
کتاب کوچک «از آسیبپذیری تا رهائی» کتاب تحقیقی است با اهمیتی جدی. این پژوهش ۱۰۴ صفحهای به چند دلیل در خور توجه است:
- نویسندگان تجربیات خود را از وقایعی که در متن آن حضور داشتند، مستند کردند و آن را با تجربیات جهانی پیوند دادهاند.
- شوربختانه، ایران سرزمین وقوع فاجعههای طبیعی است. از زمان قطران تبریزی که فاجعه زلزله تبریز را در سال ۴٣۴ در شعر زیر توصیف کرد، با وقوع بلایای طبیعی در ایران به طور جدی و پیشگیرانه برخورد نشده است. فقدان حافظه تاریخی مردم و مسئولان از یک سوی و فقر گسترده و نبود فرهنگ آیندهنگری و پیشگیرانه از سوی دیگر از جمله دلایل سطح بسیار نازل این اقدامات پیشگیری حوادث فاجعهبار و نامنتظره است. بدبختانه پیشبینی قطران در مورد فاجعهبارتر بودن زمینلرزههای آتی درست از آب در آمد:
زلزله تبریز
بود محال تو را، داشتن امید محال *********** به عالمی که نباشد همیشه بر یک حال
از آن زمان که جهان بود حال زینسان بود *** *** جهان بگردد، لیکن نگرددش احوال
دگر شدی تو ولیکن همان بود شب و روز **** دگر شدی تو ولیکن همان بود مه و سال
نبود شهر در آفاق خوشتر از تبریز *********** به ایمنی و مال و به نیکوئی و جمال
ز ناز و نوش همه خلق بود نوشانوش *********** ز خلق و مال همه شهر بود مالامال
در او به کام دل خویش هر کسی مشغول ***** امیر و بنده و سالار و فاضل و مفضال
یکی به طاعت ایزد، یکی به خدمت خلق ***** یکی به جستن نام و یکی به جستن مال
یکی به خواستن جام بر سماع غزل *********** یکی به تاختن یوز بر شکار غزال
به روز، بودن با مطربان شیرینگوی ******** به شب، غنودن با نیکوان مشکین خال
به کار خویش همی کرد هر کسی تدبیر ***** به مال خویش همی داشت هر کسی آمال
به نیم چندان کز دل کسی برآرد قیل *********** به نیم چندان کز لب تنی بر آرد قال
خدا به مردم تبریز برفکند فنا ************** فلک به نعمت تبریز برگماشت زوال
فراز گشت نشیب و نشیب گشت فراز ********* رمال گشت جبال و جبال گشت رمال
دریده گشت زمین و خمیده گشت نبات ******** دمنده گشت بحار و رونده گشت جبال
بسا سرای که بامش همی بسود فلک ******** بسا درخت که شاخش همی بسود هلال
کزان درخت نمانده کنون مگر آثار ********** وز آن سرای نمانده کنون مگر اطلال
کسی که رسته شد، از مویه گشته بود چو موی **** کسی که جسته شد، از ناله گشته بود چو نال
یکی نبود که گفتی به دیگری که مموی ******* یکی نبود که گفتی به دیگری که منال
ز رفتگان نشنیدم کنون یکی پیغام ************* ز ماندگان نبینم کنون بها و جمال
گذشت خواری لیک این از آن بود بدتر **|** که هر زمان به زمین اندر اوفتد زلزال
- حقایق تکاندهنده این کتاب ما را بیشتر به اعماق جامعه ما می برد و با رنجهائی آشنا می کند که شاید ژرفا و گسترش آن را به این بزرگی ندیده باشیم.
- پژوهش سرشار از ایدههای عملی برای کسانی است که واقعن میخواهند در بازسازی مناطق آسیبدیده اقدامات جدی بهعمل آورند.
در یک جامعه ناهنجار و ناهمبسته، کودکان، مهاجران، سالمندان و زنان آسیبپذیرترین اقشار هستند. این کتاب نیاز و حقوق زنان را بررسی می کند. کتاب می کوشد ابعاد مختلف جنسیت و بلایای طبیعی را بررسی کند. این پژوهش در ۶ فصل تنظیم شده است:
در فصل اول، چارچوب نظری «رویکرد جنسیتی» معرفی میشود.
در فصل دوم، مفهوم آسیبپذیری بر مبنای این رویکرد تعریف می شود.
در فصل سوم، بر روشهای پژوهشی و جمعآوری اطلاعات مناسب با این رویکرد تاکید میشود.
فصل چهارم جایگاه زنان را قبل از حادثه و در مرحلهی آمادگی برای مقابله با بلایا نشان میدهد.
در فصل پنجم، بر اهمیت حضور زنان در مرحله امداد تاکید می شود.
در فصل ششم، مشارکت زنان در فرایند بازسازی و تاثیر آن بررسی میشود.
ببینیم، قربانی نمونهوار قحطی، سیل، زلزله، خشکسالی و یا دیگر فاجعههای طبیعی در کشور ما چهکسانی هستند؟ یک نمونه از این کتاب:
زهرا در سیزده سالگی ازدواج کرد، حاصل این ازدواج دو فرزند بود. در بیست سالگی به دلیل اعتیاد همسرش از وی طلاق گرفت و با دو کودک به خانه پدری برگشت. زلزله باعث مرگ مادرش شد. هماکنون پدر او ازدواج کرده است. او هم مادر و هم خانه و پناهگاهش را از دست داده است. (ص ۱۱)
برای کاهش آسیب فجایع نامنتظره باید سازمانهای امدادرسانی و کارآ و ماهر آماده کار باشد. در باره کارآئی سازمانهای امداد رسانی، دیدگاه آنها راجع به زنان و راه حلی که پیش روی آنها می گذارند، میخوانیم:
تجربه سازمانهای امدادی نشان میدهد که زنان به دلیل نقش مراقبتیای که (نسبت به کودکان و سالمندان) دارند، دارای تحرک کمتری هستند و احتمالاً از آنها انتظار میرود تا در موقعیتهای آسیبزا پا پس نکشند و درگیر ماجرا باشند (در قحطی و سیل و ...) و فداکاری کنند؛ غالباً به دلیل آنکه تصور میشود زنها در مقایسه با مردان، مشکل و دردسر بزرگتری هستند، مورد انتقاد قرار میگیرند. وجود چنین نگرشهایی زنان را از مشارکت در فرایند اجتماعی امداد و بازسازی باز میدارد. آنها به دلیل نقش مراقبتی خود در اجتماع در معرض خطر و خشونت بیشتری هستند، اما در عین حال به دلیل همین مراقبت مورد نکوهش قرار میگیرند. برای مثال در بم به زنان جوانی که سرپرستی خانواده را برعهده داشتند و برای دریافت کمکهای امدادی به ستادهای امدادرسانی مراجعه میکردند، گاهی پیشنهاد «صیغه» داده میشد. (ص ۱۶ – ۱۵)
چرا مردم ما تا این حد آسیبپذیرند؟ برای درک این آسیبپذیری زندگی ستاره را از کتاب میخوانیم. او هنوز هیچ فاجعهای طبیعی را از سر نگذراند:
من ستاره هستم، ازدواج کردهام، ۵۰ سال دارم و بیسواد هستم. شغل اصلی من کشاورزی و خانهداری است و فعالیت اصلی من از ساعت ۴ صبح شروع میشود، نماز میخوانم، بعد گاو و گوسفندانم را میدوشم. برای صرف صبحانه، چای و نان و پنیر آماده میکنم. بچههایم را از خواب بیدار میکنم و به آنها صبحانه میدهم. بعد شروع به شستن ظرفها و کارهای دیگر خانه میکنم تا ساعت ٨، بعد میروم به صحرا برای کارهای کشاورزی، سبزیکاری، چغندرکاری. ما از خودمان زمین داریم، یعنی به اسم شوهرم است. تعداد اعضای خانوادهی من ٨ نفرند. صبحها ساعت ۶ به نانوایی هم میروم. ساعت ۱١ از صحرا برمیگردم و برای خانه خرید میکنم. بچهها موقع ناهار به من کمک میکنند و سفره را میآورند. بعضی وقتها هم در آبداری کمک میکنند. در طول روز باید با دست لباس بشویم. اگر گوشت و برنجی باشد، غذائی میپزم و اگر نباشد، سیبزمینی، اشکنه خب برگزار میکنیم! و اگر مهمانی داشته باشم زود کارهای صحرا را انجام میدهم و برمیگردم تا خانه را تمیز کنم و غذایی بپزم. اگر درآمدی باشد چه بهتر، همه چیز میخریم و در خانه میگذاریم، و اگر نباشد مجبور میشوم در مغازهای بروم که مشتری همیشگی هستم. با شوهر و بچهها هم درگیری دارم، خیلی از کارها را باید خودم انجام بدهم و زیاد کمکدستم نیستند. خوب اگر روزی مشکل نداشته باشم خوشحال هستم و میگویم و میخندم...
در خانه مسئول نگهداری مادرشوهرم هستم، خوب باید مواظب باشم مریض نشود، غذای شبمانده نخورد، زمین نیفتد و خیلی کارهای دیگر... حتی باید منقل روشن کنم و تریاک در دهن آن پیر زن بگذارم، طوری که از من راضی باشد. بعضی وقتها دوست دارم بیرون از خانه کارهائی انجام بدهم و کمتر در خانه باشم، نیم ساعتی با همسایهها میگویم و میشنوم و در مراسمها شرکت میکنم. حتی شب به کلاس نهضت میروم تا سواد یاد بگیرم، ولی در حال حاضر فقط کمی بلدم: آب، بابا، همین!
بله، مواد مخدر وجود دارد، شوهرم، مادرشوهرم و پسرم . . . وقتی نصیحت میکنم شوهرم مرا کتک میزند، یکسره ناراحت هستم، گریه میکنم و اعصابم خرد است. من برای خودم درآمدی دارم، ولی درآمد خیلی کم. مثلاً سبزی، خیار و گوجه فروختن، گاهی هم پنهانی بذر میپاشم بین کرتهای چغندر و گیاه دارویی برداشت میکنم (شوهرم نمیداند و من آنها را به اسم علف هرز میکَنم و بدون خبرِ او میفروشم). دلم میخواهد زندگیام بهتر شود، اول باید شوهرم اعتیادش را ترک کند، باهم کارکنیم و درآمد بیشتر داشته باشیم و بچههایم دانشگاه بروند و بعد خودم راهی سفر زیارتی شوم! (ص ٢۰ – ۱۹)
در بخشهای دیگر، کتاب به مشکلات خانوادههای زنسرپرست و پدیدهی کودکهمسری (ازدواج اجباری کودکان) میپردازد و مینویسد:
با وقوع زلزله در کمتر از یک روز تعداد زنان سرپرست خانوار از ٢۵۰ نفر به ٢۹۱۶ نفر تحت پوشش سازمان بهزیستی رسید . . . . در حالیکه در فاصلهی کمتر از ۶ ماه تعداد بیشتری از مردان همسر از دستداده ازدواج کرده بودند، برای زنان این ازدواج سریع پذیرفته نبود. . . .بسیاری از زنانی که ازدواج کردهاند از فشارهای روانی رنج میبرند که به دلیل کلیشههای رایج برای آنها ایجاد شدهاست. این کلیشهها تأکید میکند که در خانهی همسر دوّم از همسر اول و خانواده و فرزندان از دسترفته صحبتی بهمیان آورده نشود.
از سوی دیگر پدیدهی کودکهمسری نیز در برخی جوامع از مهمترین آسیبها به کودکان و زنان بهشمار میرود. در مناطقی مانند جنوب شرقی ایران از جمله بم این آسیب خود را با شدت بیشتر نشان داد. در زلزله بیش از ۵٢۰٣ کودک حداقل یکی از سرپرستان خود را از دست داده بودند. از آنجائی که خویشان توان نگهداری و سرپرستی کودکان بهویژه دختران را نداشتند؛ به دلایل مختلف این کودکان مجبور به ازدواج میشدند. . . . گزارشات یونیسف و بهزیستی بم نشان میدهد در طی یک دورهی یک ساله پس از زلزلهی بم ٢۷ ازدواج اجباری کودک دختر و ۹ ازدواج اجباری پسر در میان کودکان آسیبدیده مشاهده شده است. . . . دو مورد که پژوهشگر شاهد آن بود ازدواج یک مرد ٨۰ ساله با یک دختر ۱۷ ساله و ازدواج یک مرد ۴۵ ساله با یک دختر ۱۷ ساله بود. (ص ٣۱ – ٣۰)
آنچه از سراسر کتاب بر می آید، زنان و کودکان هرچه بینواتر باشند، آسیبپذیرترند:
در یک بحث گروهی متمرکز، از ٣۰ زن خواسته شد در پیرامون خود وضعیت آسیبدیدهترین زنانی را که مشاهده کردهاند، ثبت کنند. تقریباً ٢٣۰ ماجرا نگاشته شد. در ادامهی گفتوگو آنها به این نتیجه رسیدند که بیشترین آسیبها حاصل مرگ و ویرانی زلزله نیست، بلکه به فقر و اعتیاد و فرودستی زنان قبل از زلزله برمیگردد. دختر جوانی از یک محلهی بسیار فقرزدهی شهر گفت: «زلزله تغییر چندانی در وضع زندگی ما نداده است، قبلاً خشتهایمان بهطور عمودی بر روی هم قرار داشتند و حال به صورت افقی بر روی زمین پخش شدهاند، زلزله فقط درون خانههایمان را آشکار کرده است». (ص ۴٨)
پژوهشگران تاکید می کنند که زنان نسبت به مردان سطح توجه بالاتری دربارهی حوادث محیطی که احتمالاً بر خانوادههایشان تأثیر میگذارد، نشان میدهند، در واقع برخی هنجارهای جنسیتی، ریسکپذیری در میان مردان و ریسکگریزی را در میان زنان پرورش میدهد و با توجه به ملزومات آمادگی در مقابل بلایا و ایمنی این ویژگی ارزشمند است (ص ۵۴). علیرغم مستندات قوی دال بر نیروی موثر زنانه در پیشگیری از خطرات، نیازها و علایق و ظرفیت زنان برای مشارکت نادیده گرفته میشود. (ص ۵۶)
پژوهشگران نشان میدهند که پس از وقوع حوادث آسیبزا خشونت علیه گروههای آسیبپذیر و بهویژه زنان و کودکان افزایش مییابد. همانطور که میبینید تأکید بر افزایش «خشونت» است. در حقیقت خشونت وجود دارد . . . . پژوهشگران با استفاده از کتاب ارزشمند مهرانگیز کار (رفع تبعیض از زنان: مقایسهی کنوانسیون رفع تبعیض از زنان با قوانین داخلی ایران، انتشارات پروین، ۱٣۷٨) مینویسند (ص ۶۵):
پژوهشی دربارهی خشونت علیه زنان توسط مهرانگیز کار نگاشته شده است. در این پژوهش خشونت در ایران به دو دستهی خشونت در فضای خصوصی و خشونت در فضای عمومی تقسیمبندی میشود. در فضای خصوصی پدر (یا برادر) برای کنترل فراغت، تحصیل، همسرگزینی و کارخانگی زنان را تحت ستم و اجبار قرار می دهد. در خانهی شوهر، مرد بهعنوان نانآور و رئیس خانه اجازهی ورود و خروج زن را در کنترل دارد و او را وادار به تمکین (بهویژه رابطهی اجباری زناشویی) میکند.
در حوزهی عمومی آداب و رسوم (مرگ به دست اعضای خانواده، ازدواجهای اجباری فامیلی، بکارت)، فرهنگ شفاهی و کتبی (تحقیر زنان ناقصالعقل خواندن آنان و تقدیس زایمان و مادری بهعنوان نقش ویژهی زنانه)، سنتها و تفاسیر از دین و کلیشههای کتب درسی، محدویت حضور در فضاهای اجتماعی و نظام حقوقی خشونت علیه زنان را جایز میشمارند.
نه تنها سنت و شریعت بر علیه زن است و مردسالاری عرصه را بر زنان تنگ کرده است، بلکه قانون نیز علیه زنان و بهویژه زنان آسیبدیده عمل میکند:
سند خانه در مالکیت چه کسی است؟ در ایران عموماً خانه متعلق به مرد است. در قوانین قبلی در صورت مرگ مرد، از زمین به زن ارث نمیرسید و فقط یکهشتم سهم اعیانی (ساختمان) به زن تعلق میگرفت. حال تصور کنید در شهری که همهی بناهایش فروریخته، سهم زنان از مایملک زندگی چه میشد. افسانه زن جوانی که در زمان زلزله هم همسر و هم فرزندش را از دست داده بود، کلیهی حقوقش در زندگی و دارایی همسر انکار شد و حتی به دلیل مرک فرزند در زمرهی زنان سرپرست خانوار هم محسوب نشد. (ص ۹۷)
کتاب بهدرستی نشان میدهد که از توانائی گسترده زنان به درستی استفاده نمی شود و از مشارکت آنها در امور اجتماعی و رهبری جامعه به شدت جلوگیری می شود:
حضور گسترده و خودانگیختهی زنان بمی بسیاری از امدادگران بینالمللی را شگفتزده کرده بود. آنها منتظر زنانی در پشت حصار بودند، اما این زنان علیرغم آنکه نگران حصار فروریختهی خانههایشان و از دست دادن فضای خصوصی زندگیشان بودند، در فضای عمومی به راحتی حرف میزدند، تصمیم میگرفتند و در مواردی تصمیم مردان را لغو میکردند. این حضور خودانگیخته و سازمانیافتهی زنان در متن یک سلطه مردانه بر منابع و قوانین نمونهای از پتانسیل موجود برای بازتعریف خلاقیت و خودانگیختگی مردمان در اوضاع اضطرار است که بایستی در برنامهریزیها به آن توجه شود. (ص ۷۴ – ۷٣)
خواندن کتاب را به همه کسانی که به شرایط ناگوار زنان و کودکان ایران میاندیشند و به ویژه کسانی که در پروژههای بازسازی پس از فاجعههای طبیعی کار میکنند، توصیه می کنم. کتاب را میتوانید از کتابفروشیها از آن میان http://www.mezerah.com تهیه کنید.
اخلاصپور رویا، زندرضوی سیامک، صالحی گیتا. ١٣٨۹. از آسیبپذیری تا رهائی – نیازها و حقوق زنان قبل و بعد از وقوع بلایای طبیعی. تهران: نشر قطره
احد قربانی دهناری
٢۶ مهر ١٣۹١
http://www.facebook.com/#!/ahad.ghorbani.dehari
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید