رفتن به محتوای اصلی

کشيدن لوله های نفت با مرگ بلوطها همراه بود!
11.03.2022 - 09:05

 

کسی بدرستی نمی‌توانست ثابت کند که از کجا شروع شد/8

9

 سالها بعد از یمن صنعت ثبت ، ضبط و ارتباطات و کنجکاوی مداوم فهمیدم که حمل و نقل و جابجایی صندوق های پول و ثروت هم هوایی بود و هم زمینی‌ . چشممان می دید ولی عقلمان نمی رسیدو نمیدانستیم که لوله هایی که با قطر ی بزرگتر ازقد من بود برای چیست. همان موقع که دعواهای روس وایران در پشت بام میر جعفر ادامه داشت تا چند سال بعد از آن مردم در ده ما و روستاهای اطراف از بزرگی و فراخی لوله ها حرف زده و داستان‌ها می گفتند. تعریف ها ی طاهر دولویی آنچنان عجیب و غریب بودند که کسی به پایش نمی رسید. چوپانان از گم شدن بزغاله و گوسفند در لوله‌ها می گفتند ولی طاهر از کمین کردن ده تا تفنگچی همراهش در یکی از این لوله ها موقعی که در جنگ با زنگباری ها بودند می گفت. آنقدر این روایات و داستان‌ ها رواج یافت که لوله ها و هر چه همراه لوله ها آمده و رفته بودند از یادها رفت. هیچ کسی از ریشه کندن هزاران هزار درخت بلوط ،ارزن، بنه کیالک وکیکم در جای جاده عریضی که در کنار لوله ها ساخته شده بود حرف نمی زد. هیچ کسی از محتویاتی که قراربود از لوله ها بگذرد چیزی نمی گفت. از روی زمين حیوانات وحش، کبکها، کبو تر ها ناپدید می‌شدند و و زمین زیر پای ما خالی می‌شد و کسی چیزی نمی‌گفت. اولین پاسگاه ژاندارمری در ده کوچکی که بعد ها یاسیج و بعد به یاسوج تغییر یافت در میان چشمه سارانی که از بلندیهای کو ه دنا سرازیر می‌شدند تقریبا هم‌زمان با تولد من تآسیس شد. پاسگاه ژاندارمری در جایی که مشرف بر زمین های اطراف بود قرار داشت. کار ژاندارمها بیشتر نمایش وجود حکومت مرکزی بود اما عملا هماهنگی رقابتهای خان و کدخداها و ضرب و شتم دهاتی های بینوا برای ایجاب رعب و ترس از حکومت خان و کدخداها بود.در این بین در تمام فصل گرما و بخصوص پاییز که فصل برداشت محصولات بود سید های با عمامه های سبز ،عمامه های سیاه در بین روستاها در گشت و گذاربودند و سهم جد خود و خمس و ذکات را با ترساندن دهاتیها از عقوبت نپرداختن می گرفتند. انواع و اقسام سید داشتیم، سید گدا کن ،سید دعا کن،سیدفالگیر ،سید غیبگو،سیدامامزاده علی،سید امامزاده محمود و سید شاه قاسم. بعدها ،بچه ها،نوه ها و نبیره های این امامزاده ها در همان اوایل دوران طلایی طلاب حاکم پیدا شدند. از زمانی که شاعران در پایتخت شعر خوانی کردند ،در دور دست ترین شهر ها و حتی روستاها جوانان بخصوص دانشجویان و دانش آموزان به شعر خوانی روی آوردند .در ده ما آنها که ذوقی داشتند به لهجه لری شعر می ساختند و لی اکثرا بنا به رسم ورسوم قدیمی شاهنامه خوانی رونق گرفت. هوا داشت تاریک می‌شد که احساس گرسنگی یادها و خیالاتم را پس زد.کمی نان با دوتا از خیار ها خوردم ،عطر خیار تازه ونان اشتهایم را بیشتر می‌کرد اما شب تیره تر شده بود .کیف ارزان قیمتی داشتم و برای اینک شک برانگیز نباشد ،قبل از رسیدن به مشهد آنرا در بقچه ای می‌بستم و در آن یک پیراهن داشتم. در ته کیف مقداری پول جاسازی کرده بودم .یک ناخنگیر که یک تیغه کوچک داشت ویک کبریت هم از محتویات درون کیف بودند. از دبه لاستیکی آبم کمی آب خوردم و بلند شدم .هوا تاریک ولی چشمم به تاریکی عادت کرده‌بود از کنار نیزار گذشتم. می‌دانستم که بعد از مسافت کوتاهی اگر به راست بپیچم به کف صاف و خشک رودخانه میرسم.

Missing media item.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.