Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

anonym گرامی این اخبار اورمیه که تازه است کجا درج شده؟

نوشته شده توسط: Anonymous

ببخشید، چرا به جای اسم نویسنده آمده "تهیه و تنظیم"؟!

نوشته شده توسط: Anonymous

آقا یا خانم که به من جواب لایق به خودت نوشته اید. از همه و همه عذر میخواهم. هیچ غ...... نخواهید توانست بکنید. همین طور دولت نژاد پرستت.

نوشته شده توسط: Anonymous

مثل بچه آدم برو اول فارسی نویسی ات را درست کن ! اسم ایران را تا زمانیکه سانسور و تحریف کنی ، حسابت با ما 70 میلیون ایرانی جهانوطن است و حسابتان را سر موقع کف دستتان خواهیم گذاشت .برو دست از ترک بازی بردار و لجلجت را کنار بگذار .فقط شما پان ترک تجزیه طلب ایران را به فارس تبدیل کرده تا از آن وحشت نکند .

نوشته شده توسط: Anonymous

دولت ایران , جوانانی که امروز به خاطر خشکاندن دریاجه اورمی در اورمیه دستگیر کرده اید , آزاد کنید. چرا همه چیز را در آذربایجان سیاسی کرده اید؟ چرا جلو همچون اعتراض هارا در فارسیستان نمیگیرید؟
طبق اخبار رسیده امروز یگانهای سرکوبگر دولتی خیلی از جوان ها ی آذربایجانی را در شهر اورمی آذربایجان غربی دستگیر کرده است

نوشته شده توسط: تبریزی

دوستان گرامی گرداننده تارنمای ایران گلوبال، یادداشت های (البته باید گفت هرزنامه های!) شماره 31275 و شماره 31362 هیچ پیوندی با نوشتار نوشته شده در آن بخش ندارند! از این روی اگر نمی خواهید آنها را پاک کنید دست کم آنها را به (صفحه شما) بفرستید! با سپاس – تبریزی

نوشته شده توسط: Anonymous

خانم ها وآقايان گرداننده سايت، سلام ميكنم به شما ،
اين سومين بار است كه من نظريه خودم رامي فرستم.
بار دوم گفتم شايد نظريه به دستتان نرسيده است ويادرشلوغي كارهايتان ازدست دررفته است، ضمن اينكه نظريه ، مطابق قانون سايت بوده است ،نه اسمي ازكسي آورده شده ونه به كسي توهين شده است و.... . ولي وقتي ديدم براي بار دوم هم منتشر نشده وبجايش نظريه هاي جديدي زير همين مقاله درمورد بحث يك زنداني ، گذاشته شده كه باز هم موضوع بحث فارس و... ترك است ، يقين كردم كه اين بحث به عمد دراين سايت دامن زده مي شود.البته باز اميدوارم كه اشتباه كرده باشم ولي اگرنظريك فرد را به حساب بياوريد، يك نفرميگويد اين بحث اشتباه وانحرافي است و دمكراسي حكم ميكند كه نظربنده راهم منتشر كنيد تا بقيه خود قضاوت كنند . براي سومين بارنظريه خودم رامي فرستم واگر چاپ نشد ، خودم ودوستانم هم كه اساسا ازترك هاي ايران هستند ،

نتيجه گيري خودمان راخواهيم كرد:
روزگذشته من يك نظري درمورد بحث فارس وترك درزير مقاله خانم انتظاري گذاشتم . كه متاسفانه منتشر نشد. حرفم هم اين بود كه مدتي است چند كاربر كه نمي خواهم اسامي اشان را ببرم ، درزير هرمطلب ومقاله اي، بي ربط وبا ربط بي مناسبت وبامناسبت ، نظريه اي درمورد موضوع ومشكل ترك وفارس مي نويسند كه آدم مي ماند چه ربطي به موضوع مقاله دارد . درواقع كاملا نابجا است ، علاوه برآن متوجه نمي شوم كه چرا تعدادي از خوانندگان گرامي اينقدر به اين موضوع به اصطلاح پيله كرده اند ؟ آيا واقعا مشكل جدي مردم ايران ، حل مسئله ترك وفارس است ؟
اين را ازاين لحاظ مي گويم كه خودم جد اندر جد ترك هستم . اززمان شاه در خانواده وفاميل ودوستانمان هم نفرات فارس بودند وهم ترك ، درجامعه هم با انبوهي ازمليتها ارتباط داشتيم ، باهم كارمي كرديم ، درس ميخوانديم ، تفريح مي كرديم ،و.....
به نظرم من اگر درايران يك مينيمم آزادي بود كه الان نيست . ومي توانستيم يك نظرسنجي بروي سايت ويا فيس بوك بگذاريم ويك سوال بگذاريم كه مشكل فعلي مردم ايران چيست ؟ باجواب هاي زير
1-نداشتن آزادي 2- فقر وبيكاري 3- اعتياد 4- مشكل ترك وفارس
به نظر شما كدام راي بيشتري مي آورد ؟ الان پايه اي ترين نيازهاي مردم درايران حل نيست .خودتان مي دانيد كه بالاي 50 درصد نسل ايران ،جوان هستند . آيا همه اينها كار دارند؟ آيا تحصيلاتشان حل است ؟ آيا ازمينيمم هاي آزادي برخودارهستند ؟ آيا مشكلات اقتصادي آنها حل است ؟ آيا دكتر وبيمه درماني آنها حل است؟وانبوهي معضلات و..كه اگر بخواهيم تك به تك به آن بپردازيم سربه فلك مي كشد ...
به نظر من اين بحث ها مارا به بيراهه مي برد. موضوع دوم درمورد عدم فحاشي درنظريه ها به همديگر است . تاوقتي استدلال ومنطق است، نيازي به فحاشي و درگيري لفظي باهمديگر نيست .فرهنگ ادبيات كشورمان بسيارغني است ونيازي به حملات زباني به يكديگر نيست .به نظرمن تفاهم ونزديكي درديدگاهها همراه با عشق ودوست داشتن همديگر است نه درپرخاش كردن ودشنام ونفي ديگران .يعني همان فرهنگي كه متاسفانه درحال حاضر ازجانب حاكميت جهل وعقب مانده ملاها درايران حاكم شده و به ما مردم ايران هم سرايت كرده است .
اميدوارم كه اين بار نظر بنده منتشر شود .
نوشته شده توسط: Anonymous

ايرج مصداقي چه نفر مجاهدين بأشد و يا از مجاهدين بريده بأشد ، فرقي نمي كند ،رفتار و كرد أر او همچنان تخريبي و مجاهدي است، البته با اين همه اطلاعاتي كه فقط زندان بأنها دارند، در اختيار اوست، جاي شك و گمان ديگري را باقي مي گذارد

نوشته شده توسط: Anonymous

داریوش برادری یا د- ساتیر ..........................در یک سال گذشته صدها مقاله مجاهدین علیه ایرج مصداقی انتشار داده‌اند. هیچ چیز و هیچ‌کس به اندازه‌‌‌ی او مجاهدین را در تنگنا قرار نداده آنوقت عده‌ای این‌جا مطرح می‌کنند که او نفر مجاهدین است و نامه‌اش هم بازی جدید مجاهدین است. یک نفر نیست به این‌ها بگوید اصلا شما نامه او را خوانده‌اید. .......

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ایوب مرندی عزیز! از اینکه من با شما !!! ظاهرا سالهاست آشنا هستم و باز هم ظاهرا سالهاست سر یک سفره شام و نهار خورده ایم که بنده را "تو" خطاب کرده اید، کاملا نشان از رعایت احترام و آشنایی با انشاء و املای " ادب" است! ثانیا چون من معتقد هستم که مسئله ملیتها و ستم ملی در ایران انقدر که بعضی از دوستان قصد دارند آنرا بزرگنمایی کرده و مسئله حاد و جدی و مبرم کشور قلمداد کنند، همانطور که اشاره کرده اید ،آنوقت باید با آن با همان کلمات نظیر با مزه و بی مزه و خوشمزه ، برخورد کرد! در حالی که ظلم و ستم و دیکتاتوری رژیم آخوندی بی ملاحظه، هم ترک را و هم فارس را و هم عرب و بلوچ وکلا تمام خلق و ملت ایران را میکوبد، صحبت از شونیزم فارس و فاشیسم فارس در بهترین حالتش همان "بی مزگی" خواهد بود! ضرب المثلی هست که می گوید: اول یک سوزن به خودت بزن و سپس یک جوال دوز به دیگران ! حالا هم شما اگر قدری

اهل انصاف باشید و نوشته و یا نوشته های بنده را با ادبیات بکار گرفته شده در نوشته های خود مقایسه کنید، قطعا متوجه خواهید شد که شما یکتنه به قاضی رفته و حکم صادر کرده و سپس بنده را تیرباران هم نموده اید! مطالب شما به جای توضیح و دلیل و مدرک از حکم صادر کردن شروع میشود!!! من همانطور که قبلا هم گفتم هیچ ادعایی در بی عیب بودن مقالات و مطالبم ندارم و اگر شما میتوانید بهترش را بنویسید، به جای حکم صادر کردن "بیجا" لطفا آستین بالا زده و نقطه نظرات خود را باانشای کاملا ادبی نوشته و چاپ فرمائید! رعایت ادب و احترام در برخورد با دیگران و نظر آنها اولین شرط احترام به "خود" میباشد! پس لطفا احترام گذاشتن به خود را آموخته و تمرین کنید که بدون آن در وادی "احترام به عقاید دیگران" سرتان بی کلاه خواهد ماند! با تشکر و سپاس از شما
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب تبریزی، باز هم با شعار دادن مشغول است. جناب تبریزی به بهانه کلمه "پان ترک" تمام عقده های 2500 ساله کوروش کویری را، میخواهد بر سر مردم آذربایجان که خود، حدود یکقرن در زیر چکمه های فاشیسم، و نژادپرستان جامعه فارس له و لورده میشوند، بریزد. کسی نیست از این شخص بپرسد شما که بظاهر اینهمه از زندانیان و دستگیرشده گان صحبت میکنی، جز اینکه علیه همان مردمان دریند، جوک بسازی، و توهین و تحقیر بکنی چه چیز مثبتی را برای همان مردمان دربند انجام داده ای؟ شما که بعنوان مبلغ جامعه فارس خودت را تحت پوشش نام "تبریز" مستتر میسازی، مگر از چه چیزی نگرانی که در پناه شهر تبریز، مردم آذربایجان را بارها و بار ها تحقیر میکنید؟! جناب! دیگر تمام شد آن دوران که نویسندگان آذربایجان برایتان رمان مینوشتند. دیگر تمام شد آن دوران که زبان تحمیلی تان را بزور سرنیزه به بیش

از 55000000 ایرانی غیر فارس تحمیل کنید. دیگر دوران آقائی تان تمام شده است. خودتان نیز میدانید، که با رفتن رژیم مستبد اسلامی خودتان باید کوله بارتان را بر دوش بکشید. دیگر نوکر گیر نخواهید آورد، که برای تحمیل زبانتان بدیگران گردن کلفتی بکنید. همان رژیم دیکتاتور جمهوری اسلامی که جنابعالی از آن صحبت میکنید، و دادتان به آسمان بلند است، پاسدار زبان و فرهنگ تحمیلی تان است. زبانی که در هیچ کجای دنیا جز در بخش کوچکی از افغانستان بدرد نمیخورد.
شما بجای احترام به حقوق انسان غیر فارس، و به رسمیت شناختن حقوق زبانی ـ مدنی، و ملی آنان، شمشیر را از رو بسته به دیگران شاخ و شانه میکشید! و این جنگ روانی و تبلیغات سوئی را که نمایندگان راسیسم فارس علیه مردمان غیر فارس براه انداخته اند، اینک به اوج خود رسیده است، و دیر یا زود انفجار فیزیکی آن شعله ور خواهد شد. راسیستها و سردمداران جامعه فارس، که در ترکیب، و شما و نمای پان ایرانیسم تمامیت خواه، و در قالب شاه و شیخ خود را نشان داده اند، جغرافیای ایران را به مردمان غیر فارس جهنم کرده اند. و هر گونه آزادیهای فرهنگی و حقوق زبانی ـ مدنی و انسانی آنان را قلع و قمع کرده، به خاک خون کشانده اند. در واقع باید بمحضرتان برسانم همچنانکه از گفته هایتان پیداست، غم شما غم مردم ایران نیست! غم شما، در واقع نگرانی از بپایان رسیدن دوران سلطه و سیطره و تحمیل زبان عقب مانده فارسی بمردمان غیر فارس جغرافیای ایران است، که این آرزوی شما دیگر بعد از صد سال تحمیل زبانتان بر مردمان غیر فارس، بر آورده نخواهد شد. و دیر یا زود سلطه زبان تحمیلی تان جز در بخش کوچکی از ایران یعنی(مناطق فارسستان)، از مناطق دیگر ایران برچیده خواهد شد. چون دیگر هیچ ملت غیر فارس برای زبان فارسی تره خورد نمی کند. زبان فارسی با حروفات عربی، عامل اصلی عقب ماندگی، سرکوب، در جا زدن، و دلیل فقر فرهنگی، ملل غیر فارس جغرافیای ایران است. راسیسم گستاخ جامعه فارس بجای احترام گذاشتن به حقوق ملل غیر فارس!، آنان را به برده گی کشیده و برحلقومشان خیش بسته است. خودتان نیز بخوبی میدانید، که با رفتن رژیم اسلامی یوغ بردگی و سلطه زبان فارسی نیز از گرده آنان بر چیده خواهد شد. از این جهت افرادی مثل شما که دائما بر بوغ کرنا میدمید، و به بهانه های مختلف و با شعار دیالوگ و گفتگو و اصلاح رژیم سفاک اسلامی، در واقع خواهان دوام سلطه رژیم سرکوبگر اسلامی هستید. غم شما مسئله انسان و حقوق انسان نیست! چون مردمان غیر فارس ایرانی نیز انسان هستند. که جنابعالی مثل نمایندگان جامعه راسیسم فارس، و پان ایرانیسم تمامیت خواه، هیچگاه حقوق پایمال شده زبانی، ملی ـ مدنی، و فرهنگی آنان را بر زبان نمی آورید! در واقع غم شما ادامه تحمیل سلطه زبان فارسی بر ملل غیر فارس است. چنین سیاست مردم فریبانه و استعماری سالهاست که برای ملل غیر فارس مشهود است. چون رژیم استبداد اسلامی ماهیتا مبلّغ زبان و فرهنگ شماست. و ماهیت فارسی دارد. و زبان و فرهنگ و تمدنتان را به دنیا نشان میدهد! دیگر چرا از حکومتی که فرهنگ شما را معرفی میکند، شکوه سر میدهید، و ناله میکنید؟! از کوزه همان برون تراود که در اوست!
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کورش اعلم ممنون که با مطلبتون وقت امثالی مثل منو هدر دادید و خوشحالم که حد و اندازه قلم بدخواهان آذربایجان در تیتر مطلبتون نمایان است. بیش از این وقتمو با کامنت گذاشتن هدر ندم، شما را با کشفیات چیزای بی مزه و بامزه تنها میذارم. ایام به کام خوش مزه باشد.

نوشته شده توسط: تبریزی

..... تمام اتاق ها و سالن ها مملو از دختران و پسران جوانی بود که طی همان چند روز دستگیر شده بودند. تا آخرین ساعات شب ما را مورد ضرب و شتم و ناسزا قرار دادند و نهایتا به دلیل کثرت دستگیر شدگان و کمبود جا و عدم توانایی در کنترل آن همه جوان پرشور ظاهرا تصمیم گرفتند تعدادی از ما را همان شب رها کنند البته نه به این راحتی! نیمه های شب حدودا ساعت ٢- ٣ بامداد بود که ما را با اتوبوس به خیابان های شرق تهران بردند. در فاصله هر چند صد متر با یک نیش ترمز یکی از افراد را به پائین پرت می کردند. در همان دقایق نخست با بچه ها قراری گذاشتیم که با توجه به شرایط نا امن شهر در آن وقت شب، به محض این که پاسدارها یک نفر را از اتوبوس بیرون می انداختند نزدیکترین فرد نیز به دنبال او پائین بپرد که حداقل دو نفری باهم باشیم. به همین ترتیب من هم به دنبال نفر جلویی خودم که به بیرون پرت شد پائین پریدم. به همراه آن دختر

نوجوان در خیابان "تهران نو" در تاریکی نیمه های شب در زیر یک پل هوایی و در پشت یک سطل زباله با بدنی خسته و کوفته مخفی شدیم و ساعتی را سر کردیم چرا که احتمال می دادیم کمیته چی هائی که با ماشین شخصی در پشت سر آن اتوبوس در حرکت بودند ممکن است برای آزار و اذیت و یا دستگیری مجدد ما اقدام کنند ..... http://iranglobal.info/node/19928 ********** دوستان گرامی، نمونه ای از رنج های دختر جوانی که ناسیونالیست های پان آریا رنج های او و کسانی مانند او را پشت گوش انداخته و می گویند من چه کنم، به من چه و ناسیونالیست های ترک می گویند چون این دختر از قوم منحوس فارس است من چه کنم، به من چه! را خواندید، دوستان گرامی (بنی آدم اعضای یک پیکرند / که در آفرینش ز یک گوهرند / چو عضوی به درد آورد روزگار / دگر عضوها را نماند قرار / تو کز محنت دیگران بی غمی / نشاید که نامت نهند آدمی) آری، کسانی که با پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی مغزشان در شش هزار سال پیش و در زمان برده داری یخ زده است نشاید نامشان را آدمی نهاد! و نشاید امیدوار بودن به چنین میلیاردرزاده های زرسالار برای نابودی رژیم گدایان مفت خور آخوندی http://www.iranglobal.info/node/27006
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

آقای لوایی، امیلی به ادرس سایت رسیده است تحت عنوان «لطفا ب آقای محمدرضا لوایی بفرمائید با من تماس بگیرد که از رفقای قدیم من است.» شماره تلفن ایشان در نزد ماست .

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

آزاد اورمولوی عزیز، نگرانی که هست. آنهم چه بسیار! نگران همه چیز و همه کس ام. به ویژه آذربایجان. تقریباً همه ی نوشته هایم پیرامون آذربایجان است. ناامیدی، بله، از بسیاری چیزهای واهی نا امیدم. اما به چیزهایی که نشان میدهم و تأکید میکنم خیلی هم امیدوارم. میدانم دیر یا زود سبز خواهند شد. پیری، نترس، تازه در مسابقه جوانی با فرزندانم برنده شده ام! لحن، نشانه ی پختگی ست. خستگی، بله ، خیلی خسته ام. چون کارم زیاد است. نوشتن. بارم. باید ببرم . چاره ای نیست. شاید بتوانم به دوش دیگران برسانم. چیزی را که به زبان خودمان نوشته ام ، مجبورم به زبان دیگر هم برگردانم. بخاطر انتشار.خوب، بارم مضاعف است دیگر. و آزار. و ستم . تهیه مطالب دو زبانه که همه از زیر دست من رد میشوند، پدر در میاورند.. ولی با این همه، خستگی و شکست ناپذیرم.

نوشته شده توسط: Anonymous

كاش گفته بودي كه معلم حساب يا ورزش هستي. گفتي استاد زبان فارسي هستي و اينهمه اشكال در نوشتن يك انشا؟ حتي شما در درك سوآلات اشكال داري. آخر مگر در سياست ميشود از الفاظي چون بامزه، بي مزه، خوشمزه، بدمزه و از اين نوع استفاده كرد؟ آخر گفتي كه اكثريتي توده اي هم بودي. مگر آنها سياست را اينطور بشما درس داده اند؟ برادر كمي نگاه كن اشكال كارت كجاست. جاي خانم مهناز هدايتي خالي كه آثار گران شما را به زيور طبع شعر خود بيارايد و باهم خوانندگان بيشتري پيدا كنيد.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

عزیز، « ایده لوژی توتالیتر کمونیستی» هم غلط است و غیر علمی. بله عقاید غیر خودی را سرکوب میکند. به این دلیل هم درست نیست. مارکسیسم را به عنوان ایده لوژی قبول ندارم. مخالف سرکوب فکر و عقیده هستم. من هم میگویم « جانم را میدهم تا توبتوانی حرفت را بزنی». آزادی عقاید متفاوت و متضاد را قبول دارم. توتالیتاریسم به هر نامی نادرست است. ساغ اولون.

نوشته شده توسط: Anonymous

عزیز آائلیار, حرفهای شما قبول. ولی ایده اولوژی توتالیتر کومونیستی که شما طرفدارش هستید را چطور تعریف میکنید؟ آیا معتقد به سرکوب ابده های غیر خودی نیست؟

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جانم، حرکت ناسیونالیستی، ایده لوژیش «ناسیونالیسم» است . حر کت «ایده لوژیک» حرکتی ست که به یک «ایده لوژی» باور دارد. مثلاً ناسیونالیسم؛ « لیبرالیسم»؛ مارکسیسم ؛ یا اسلامیزم و مسیحی ایسم و غیره . آنها در یک چیز مشترک اند. یعنی همه در داشتن قالب -« ایده لوژی» - مشترک اند. اما نوع آنها ، پیام آنها، با هم فرق دارند. ایده لوژی یعنی «ایده گرایی »؛ این میتواند انواع مختلف داشته باشد. ولی آنچه برای ما مهم است اینکه آن، -یعنی ایده لوژی- «روش و فکر» - ی غیر علمی ست. و نادرست. همه این چیزها و جود دارند و از نظر من «آزاد اند». ولی «غیر علمی» هستند.

نوشته شده توسط: Anonymous

آ ائلیار عزیز , یک سئوال از شما دارم. فرق بک حرکت ناسیونالیستی(بقول شما) با یک حرکت ایده اولوژیکی چیست؟

نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان.. گندیگی رژیم پهلوی آنچنان بود که نه تنها « صورنای شنیده شده » انقلاب خیلی دیر بود بلکه زنده یاد دکتر مصدق هم اگر امور مملکت را هم بدست میگرفت , کاری نمی توانست بکند . چون یک رژیم گندیده, عامل زنده کردن یک جامع گندیده دیگری مثل روحانیت شده بود....

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

anonym غزیز، مبارزه ضد تبعیض در آذربایجان پراز «حرکتها»ست. یکی از آنها مد نظر شماست که توضیح دادید. ممنون. من این جریان و نظایر آن را نقد کرده ام موضع ام مشخص است. اینکه شما فقط «گروه فکری» خودتان را «حرکت آذربایجان» می نامید با واقعیت تطبیق ندارد. ساغ اولون- وار اولون

نوشته شده توسط: ناصر کرمی

«دکتر شاپور بختیار و ابوالحسن بنی صدر در پیشگاهِ تاریخ»
http://www.iranglobal.info/node/26375

نوشته شده توسط: Anonymous

اولا خجالت بکش که آبروی اپوزیسیون و بختیاری ها را بردی. از قیافه ات معلوم است که آدم متظاهری هستی و میخواهی خودت را مهم جلوه دهی. سوم اینکه شما بعنوان جاسوس اجازه داری که خودت را له بدهی و افشا کنی یا اربابانت بتو دستور داد ه اند . چهارم اینکه در ایران نیز شایعه بود که پدر بزرگت یعنی شاهپور بختیار نیز جاسوس چند کشور غربی بود . آیا این حقیقت دارد ؟ پنجم اینکه اگر دانش سیاسی داشتی و جامعه ایران را می شناختی اینقدر خودت را ضایع نمیکردی. نتیجه اینکه مردم ایران بشما فئودال زادههای ساکن غرب نیازی ندارند . بهتر است سکوت کنی و آبروی خون ریخته ایرانیان را بیش از این نبری .

نوشته شده توسط: Anonymous

آ. ائلیار عزیز, می خواهم عرض نمایم : شما اول به یک حرکتی از جمله حرکت آذربایجان یک مهری می چسبانید بعد از چسباندن مهر شروع به تعریف و توصیف آن میکنید. بنا براین بر میگردم به حرف اولم که نوشته بودم: شما با این عقیده هرگز نخواهید توانست به این حرکت نزدیک شوید. اردتمند

نوشته شده توسط: Anonymous

... مشکل شما و هم فکران کمونيستان ، بعد از سقوطاتحاد زورکى جماهير شوروى
بى وطنى ائده ئولوژيک مى باشد ،سابقن با ايده هاى شديدن کمونيستى و امروز با ايده هاى شديدن
دمکراسىخواهانه مى خواهيد اين خلا راپر کنيد .متاسفانه ٨٠سال شوستشوى مغزى زير سيستم

فارسگراى مرکزى ، از شما قدرت انتخاب ازادنه بين وطن ازربايجان يا وطن ايران﴿فارس﴾ را
گرفته است. اين عدم تصميم گيرى ،شما و هم فکرنتان را در﴿ حرکت مردمى ازربايجان ﴾به يک نيروى ترمز ى تبديل کرده است ، با تکرار و بزرگ کردن خطرهاى خيالى وضيعتتان روز به
بدتر مى شود .ترس من ان است ، که عدم درک صحيح و به موقع شما از حرکت مردمى مردم
ازربايجان شما و هم فکران چپتان را به ﴿ Kakophonie ﴾در اين حرکت تبديل خواهيد کرد. ׳

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب علی رضا اردبیلی گرامی / متاسفانه در چند روز گذشته افرادی بدون هویت مشخص سعی در تخریب شما و کوروش اعلم را داشتند؛ در مجموع نزدیک به ده کامنت از این دست که جنبه تحریبی داشت را سانسور کرده ام ولی با این وجود برخی کامنت ها تواستند در اثر کم توجهی ما انتشار یابند که مجددا عدم انتشار خورد. برای این دوستان نوشتم که نقد ، تحلیل و... حتی با نام مستعار از طریق امیل و یا در قسمت کامنت ارسال کنید ، ما ان را بشکل یک مقاله در بخش دیدگاه قرار می دهیم.این دوستان اگر کمی در دیدگاه خود جدی باشند، می باید از این پیشنهاد استقبال نمایند. بهر حال مسئولیت آنچه نوشته می شودبعهده ماست. از این پس سعی می کنیم دقیق تر عمل کنیم از همکاری شما سپاس گزاریم

نوشته شده توسط: Anonymous

با اینکه آوردن بختیار بسیار دیر بود. ولی تنها تظاهراتی که از شرکت کردن در آن پشیمانم همانی است که بر ضدّ بختیار برگزار شد. روانش پاک با د ! جاسوسان جمهوری کثیف اسلامی خیانتشان کم تر از جاسوسان موسا د و ... نیست. جاسوسی این فرد اگر هم درست باشد چه ربطی به بختیار دارد?

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

anonym عزیز، 1-بله با چانه زنی همبستگی ایجاد نمیشود. اما با «مبارزه در مسیر درست» میشود.2- از« شعور ملی» نوشته اید. این «شعور» « مبارزه برای برابری حقوقی» ست . نه در آمیختگی آن با « ناسیونالیسم» . و درست اش « شعور برابری خواهی» ست. شعور بودن ناسیونالیسم دورانش سپری شده.3- دوران «ایمان و اطمینان» هم سپری شده. اکنون «دوران شک علمی» ست. 4- آنچه نادرستی خمینیزم را تعیین کرد نادرستی ناسیونالیسم را هم تعیین کرده است. و توجهی هم نداشته که آدمها دو نفر بودند با ملیونی.شعور ناسیونالیستی یا ملی « آگاهی» نیست. بل «ناآگاهی» ست. آگاهی معیارهای عملی خود را دارد. این « شعور ملی» فاقد چنین معیارهایی ست. بروید تحقیق کنید که شناخت و آگاهی چیست. و چرا آگاهی یی که زمانش بسر شده دیگر نمی تواند آگاهی باشد. «شعور ملی» که نوشته اید «هسته ی ایده لوژی» ناسیونالیسم است. وقتی از «شعورملی» حرف میزند

دچار 4 خطای اساسی میشوید:1- نگاه ایده لوژیک؛2- قبول اندیشه ایده لوژیک ؛ 3- قبول تئوریهای خود ناسیونالیسم ؛4- پذیرش چیزی که به گذشته تعلق دارد. درمورد نگاه ایده لوژیک مقاله دارم : http://www.iranglobal.info/node/23694 دوستانی که اینگونه «مقولات» را آگاهانه یا ناآگاهانه، در فضای سیاسی آذربایجان رواج داده اند مسئولیت «افت اندیشه» و فرورفتن فعالان جوان -تا خرخره در ناسیونالیسم- و بعد در ناسیونالیسم کور- و آذربایجانیزم و ترکیزم را باید به عهده گیرند. همینطور است در مورد دیگر مقولات غیر علمی و غیر انسانی و شکست آور. که در مقالاتم به بخشی از آنها پرداخته ام.
نوشته شده توسط: Anonymous

آائلیار عزیز, اختلاف اساسی افکار شما با من دقیقا در همین است. من معتقدم: اگر صد سال هم چانه بزنید , فارسها با شما در تشکیل نوع حکومتی که دوست دارید همکاری نخواهند کرد( با استناد به روش عمل صد سال اخیر و فعلی فارسها). من و خیلی از همفکران من , بر عکس شما, با ایمان و اطمینان در این حرکت هستنم و از نتایجی که تا حال بدست آورده شده است گواه این ایمان و اطمینان است. حرکت آذربایجان با اتکا به محاسبات و معادلات اجتماعی موجو و با اتکا به آگاهی های فردی و اجتماعی خود در جریان است.هیج کس نخواهد توانست , همان طوریکه تا حال نتوانسته است , جلو رشد شعور ملی آذربایجانی ها را بگیرد. پارامتر های رشد شعور ملی ملت آذربایجان در دست خود آذربایجانی ها است. شما و هر کس و یا هر نیروی دیگر

نخواهد توانست جلو آنرا بگیرد. حتما خیلی خوب متوجه هستید , منظور از رشد شعور ملی چیست؟ ما میتوانیم در باره رشد سایر شعور ها جدا گانه بحث کنیم.
نوشته شده توسط: یونس شاملی

جناب دکتر یحیایی عزیز، مطلب تان را خواندم، مهمترین جنبه این نوشته خوانش و گزارشی از رشد جریان یا جنبش مردم یا جنبشی ملی دمکراتیک در چند دهه گذشته است. البته که چنین خوانش ها برای یادآوری مردم و بویژه فعالان سیاسی و مدنی آذربایجان ضروری و لازم است. چنین خوانش هایی حتی به آگاهی فعالین سیاسی غیرترک در ایران نیز کمک میکند و این نیز بخش لازم برای کار قلمی است. دستتان درد نکند و قلم تان در این رابطه مستدام باشد.

تنها نکته ایی که ذهنم استکاک ایجاد کرد، تیتر مقاله

بود. من تیتر مقاله را (برخی از فعالین جنبش ملی آذربایجان گرفتار در ژرفای خود محوری) با بخش عمده این نوشته در تضاد یافتم. در کدام جنبش سیاسی و مدنی چه در گذشته و چه در شرایط کنونی تمامی فعالین جنبش راسیونالیست، دمکرات و رئآلیست بوده اند که "خودمحور" بودن "برخی از فعالین جنبش ملی" در آذربایجان مسئله ساز شده است؟ در تمامی جنبش های سیاسی و مدنی موجود در دنیا و در هر کجا که فکرش را بکنیم، بخشی از فعالین آن جنبش مسلما "خودمحور" هستند، همچنانکه در جنبش سیاسی ما نیز اگر بخشی "خودمحور" هستند پدیده زیاد عجیبی نیست. نگاه کنید به جملات پایانی نوشته شما که چنین قید کرده اید: " نخست بهانه آوردند که در آنجا نیرو های چپ گردهم می آیند و سپس افزودند که ما با دیگر ایرانی ها رابطه ای نداریم... البته این گفتار با واکنش دیگر دوستان روبرو شد" (پایان نقل قول). این جمله پایانی مقاله نشان میدهد که بخشی چنان می اندیشند و بخشی دیگر واکنش نشان میدهند!! به بیان دیگر اگر در خود همین نوشته تقابل دو گرایش فکری در میان فعالین آذربایجانی نشان داده میشود، آراستن تیتر مقاله به بخش "خودمحور" میتواند این سوءظن را برای خواننده ایجاد کند که گویا اکثریت فعالین جنبش در چنین خصوصیتی گرفتار هستند. اما اگر چنین نیست، آوردن چنین تیتری میتواند شائبه برانگیز باشد. اما اگر واقعا اکثریت فعالیت سیاسی و مدنی آذربایجان غرق در خودمحوری باشند، البته کی بایستی با چنین تیتری هم برجسته شود و هم مورد نقد و بررسی قرار گیرد.
مورد دیگری که این مقاله نسبت به آن واکنش نشان داده واکنشهای لفظی برخی از فعالین آذربایجانی است. یعنی آن بخش از فعالینی که عموما شفاهی هستند و دقیقا به خاطر همین شفاهی بودن نیز تاثیر کمتری بر روند یک حرکت سیاسی دارند. اما اگر چنین واکنشهایی را در میان اهل قلم و در لابلای ادبیات کتبی فعالین سیاسی و مدنی جنبش آذربایجان بیابیم، بایستی از آن نگران باشیم. چه اگر اهل قلم و ادبیات کتبی به چنین خصیصه هایی آلوده باشد میتواند بسیار زیانبار باشد. البته بایستی باز هم ذکر کنم که در تمامی جنبش های سیاسی ادبیات شفاهی عمق و حتی گستردگی کمتری دارد. ادبیات شفاهی در پروسه رشد جنبش از ادبیات کتبی موجود تاثیر میپذیرد و روندی رو به رشد دارد.
نوشته شده توسط: Anonymous

بر فرض که این آقا نوه بختیار باشد , این چه ربطی به بختیار دارد . بعد از این هم اطلاعات رژیم اینقدر احمق است که گول این آقا را خورده !؟

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

دوستان عزیز، با تشکر از نظرات متین شما، اجازه بدهید در فضای سیاسی و فرهنگی آذربایجان «مسایل نظری عمده و مبرم» را طرح کنیم. غیر عمده ها بر اساس عمده ها توسط علاقمندان میتوانند به راحتی حل شوند. از اینرو به پایه ها میپردازم. مشکل، شناخت مسایل عمده نظری ست. اگر آنها بتوانند بدرستی حل شوند - یا هر کس برای خود آنها را حل کند، راه دیگر مشکلات باز میشود. از مسایل عمده و مبرم: 1- «شناخت استراتژی درست» است. 2-« استقلال» ِاین استراتژی ست . 3- تشکل یابی ست. ( تشکل یابی به عهده علاقمندان در داخل و خارج است- که خود نسبت به امکاناتشان انجام دهند یا ترجیح بدهند منفرد بکوشند.» . اما شناخت و درک درست دومسئله دیگر ضرورت دارد در مرحله اول انجام گیرد. چرای موضوع این است که «بدون تئوری درست نسبی، عمل درست نسبی، نمیتواند تحقق یابد».

فعال سیاسی -فرهنگی لازم است در عرصه کار خود « یک شناخت کلی صحیح نسبی» که مانند چراغ در دست رهگذر به هنگام شب عمل میکند، داشته باشد.
تئوری های عمده که تاکنون مطرح بوده اند ضرورت دارند مورد سنجش قرار گیرند و آلترناتیو آنها - یا هرچه در آنها درست بوده- در یک تئوری نوین جمع بندی شوند. کوشیده ام این شناخت کلی را که شامل مسایل عمده و مبرم میشود در نوشته هایم مطرح کنم. « استراتژی تاکتیک» را جداگانه نوشته ام و «خط قرمز آن حفظ استقلال در سیاست و فرهنگ» را هم در همین مقاله و در «ضرورت استقلال اندیشه و اعتراض هنری درادبیات آذربایجان»http://www.iranglobal.info/node/4425 و همین طور در دیگر نوشته های سیاسی فرهنگی توضیح داده ام. به کسانی که فرصت مطالعه کم دارند کوتاه شده تئوری و پیام این است: 1- حفظ استقلال در سیاست و فرهنگ خط قرمز است. 2- مبارزه مسالمت آمیز برای برابری حقوقی قبل از پیروزی و بعد از پیروزی، استراتژی و تاکتیک است. 3- این دو اصل در اصل سوم به این صورت گرد میایند« مبارزه مستقلانه ، دموکراتیسم و انسان دوستی و عدالت اجتماعی، راه مبارزه است. پیروزی در همبستگی عمومی ممکن است.و پیروزی انفرادی غیر ممکن. هدف استراتژیک - اداره امور خود- در سیستم غیر متمرکز حاکم برایران، امکان پذیر است.» در این مسیر بخشی از آذربایجانی ها میکوشند. حالا تا چه حدی کوششهای آنها در این چهار چوبه قرار دارند اطلاع دقیقی ندارم. عرصه ایکه من قلم میزنم «فلسفه سیاسی»ست. عرصه «پراتیک یا عملی» کار پیاده کنندگان این چهارچوبه است. چگونه تا چه حدی، با تکمیل کردن یا بدون تکمیل، در اختیار دیگران است و خودشان تصمیم گیرنده اند. وظیفه قلبی من توضیح و تشریح و تکمیل این راه نظری ست. به خاطر علاقه ایکه به سعادت خود و دیگران دارم. این چهار چوبه تنفر، برتر و بزرگ بینی، من گرایی، نژادگرایی، ترک گرایی، ایده لوژی گرایی، ناسیونالیزم، نگرش فارس-ترک، و دیدگاه استعمار- مستعمره و واحد آذربایجان(درحال حاضر) و غیره را نادرست میداند. بر تاکتیک و استراتژی ماندلا و گاندی در تاریخ هم نظر دارد. دوستان مشکلی در مورد این دیدگاه نظری داشته باشند میتوانند طرح کنند.
نوشته شده توسط: Anonymous

انسانهای مدرن اول فکر می کنند، بعد حرف می زنند (یا می نویسند). عشیره پرستان اول همینطور قرضن قورتکی یک حرفی از خودشان صادر می کنند، و بعد می نشینند در باره شاهکارشان فکرمی کنند و وقتی می بینند در حد جام جهانی ضایع کرده اند، شعار "یاشاسین" و "زنده باد"و "یژی" سر می دهند. صورت مسئله بسیار ساده است: مقایسه زلزله ورزقان با زلزله بم، و مقایسه خشک شدن دریاچه ارومیه و زاینده رود، و ارتباط آن با شوینیسم فارس. طبیعتا وقتی شعور تعطیل باشد، جا برای شعار باز می شود. یک نکته دیگر هم در مورد سیستان و بلوچستان که محرومترین استان ایران است: محرومیت این استان (که شرم آور است) مختص اهالی بلوچ آن نیست و اهالی فارسی زبان آن هم درست به همان اندازه از این محرومیت برخوردارند. همین مسئله در مورد خوزستان هم صادق است: اگرچه پانعربیستها معتقدند سرتاسر خوزستان عرب نشین است، باید گفت که هموطنان عرب در این استان

در اقلیت هستند و اکثریت با لرها، بختیاریها، فارسی ربانها و قشقائیها است، که درست به اندازه همسایگان عربشان از محرومیتها رنج می برند. یعنی اگر آب اهواز و آبادان و خرمشهر شور و غیر قابل مصرف است، فقط اقلیت عرب این شهرها از این مشکل رنج نمی برد و دولت شوینیست جمهوری اسلامی برای شهروندان فارس این شهرها لوله های اختصاصی نکشیده که آب معدنی خوشگوار بنوشند. برای درک این مطلب ولی باید عینک عشیره پرستی را از چشمها برداشت و واقعیت را همانطور که هست دید، واگرنه سطح تفکر این افراد در حد همان "یاشاسین" و "زنده باد" و .... می ماند، همانطور که 35 سال است که مانده است.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای رازی کافی است به جايگاه اقتصادی آذربايجان در طی ٣٠ سال اخير نگاه کنيد از رده دوم به ١٧ تنزل کرده و جنابعالی يک کارخانه مونتاژ تراکتور را که هر آن در خطر تعطيلی قرار دارد را به شهر تبريز شهر اولين ها « اولين چاپخانه -اولين مدرسه مدرن -اولين آتش نشانی -اولين مدرسه کرو لال اولين تئاتر و...........بيشتر ميدانی.به قول آن شاعر که ميگويد آه و هزار آه کو آن جايگاه و منزلت تو ای آذربايجان که امروز بی اصل ونصب ها ميخواهند در قلب تو تبريز به ما درس وطن و بی وطنی را ياد دهند و جس و خاشاک را با زر و گوهر مقايسه کنند و باز ادامه ميدهد به شرف زينب پاشا و علی مسيو قسم که آرزوی بی اصل ونصب ها را در دلشان خواهيم گذاشت و سرود ياشاسين آذربايجان را تا ابديت خواهيم خواند.

نوشته شده توسط: Anonymous

https://www.youtube.com/watch?v=rGDgzTwabjQ&sns=em
دوستان... این مصاحبه به زبان انگلیسی عنوانش هست (( من ایرانی هستم, جاسوس « سی آی ا » و « موساد» )) از طرف نوه شاپور بختیار....جهان شاه بختیار که در آخر برنامه کشتن یک شکنجه گر زندان اوین را اعتراف می کند و دخالت های نظامی غرب را به ایران تنها راه چاره مسائل هسته ای میداند. از کاربران گرامی ایران گلوبال تقاضا میشود که اگر امکان گذاشتن این کلیپ به صفحه اول مدیا است یا نه؟....بهترین ها را برایتان آرزومندم..

نوشته شده توسط: Anonymous

کسانی که دم از برخورد شوینیستی با زلزله می زنند، بد نیست یک ساعت هم که شده از سایتهای راسیستی و عشیره پرستانه موسوم به "هویت طلب" بیرون بیایند و در جامعه گشتی بزنند و ببینند یازده سال بعد از زلزیه وحشتناک بم که منجر به ویرانی وسیع شهر شد و ارگ تاریخی بم را ویران کرد، ملت نورچشمی و همیشه شوینیست فارس در این شهر به چه وضعی زندگی می کند. بهتر است مغز، این برترین هدیه طبیعت را بکار بیندازند و بپرسند این دولت شوینیست فارس چرا اجازه می دهد برغم سیل کمکهای مردمی از ایران و کمکهای دولتی از سرتاسر جهان اکثریت زلزله زدگان "فارس" اهل بم هنوز در کپر و زاغه و کانتینر زندگی می کنند. همچنین بد نیست این نوابغ عالم بشریت از خود بپرسند که چرا زاینده رود، که متعلق به ملت نورچشمی "فارس" است خشک شده است. بپرسند چرا حکومت صددرصد شوینیست پهلوی بزرگترین کارخانه تراکتورسازی خاورمیانه را در تبریز احداث کرد

و نه در کرمان و یزد و مشهد. اگر کرمان استان نورچشمی است چرا یکی از بالاترین آمار بیکاری و اعتیاد متعلق به این استان است؟ جواب را استاد مسلم ژنتیک موسوم به "اسمشو نبر" قبلا داده است: چون فارسها بیشعور و دچار نقص ژنتیکی و وحشی هستند، هرچقدر هم این دولت شوینیست فارس حق بقیه "ملتها!!!" را می خورد و در حلق فارسها می ریزد، آنها عرضه پیشرفت را (بدلائل بالا) ندارند. در عوض چون ترکها آن معایب فوق الذکر را ندارند، تبریز توانسته است علی رغم همه اقدامات این ملت شوینیست فارس، به تنها شهر بدون گدای ایران تبدیل بشود. نوابغ نازنین لطفا پرتغال فروش را پیدا کنند و به ما هم خبر بدهند.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار
بنده از جواب شاعرانه شما قانع نشدم، اگر واقعا نگران وضعیت ملت خود هستید، فعالیت خودتان را متناسب با امکاناتتان گسترش دهید. نسل جوان آزربایجان آمادگی شنیدن و تحلیل نظرات مختلف را دارد. در مطالبتان نکات امیدبخشی وجود دارد ولی در کامنت هایتان ناامیدی، احساس خستگی، پیری موج می زند. این پارادوکس خواننده را اذیت می کند.

نوشته شده توسط: Anonymous

ببخشيد محسن نازنين، يادم رفت که بنويسم، از اين رو بود که توي فرزندم نوشته بودي "رنج ديده ترين مادر ايران، ...". من فقط مي خواستم ياد آوري کنم که رنج ديده ترين مادران ايران برخي از مادران کرد هستند، نه خانم فرح ديبا ملکه سابق ايران. درست است هر مادري که فرزندش را از دست بدهد برايش کشنده است و من به عنوان پدر دو دوختر نازنين واقعا براي کسي که فرزندش را بهر نحوي از دست بدهد افسرده ام و هيچ آرزو نمي کنم که هيچ فرزندي قبل از والدينش جهان را ترک گويد.

نوشته شده توسط: Anonymous

فرزند عزيزم آقاي کردي، من هيچگونه غرض ورزي نکرده ام. اين شما عزيزم با فرهنگي ديکتاتوري رشد کرده هستيد که اين گونه تفسير مي کنيد. بنده که اين حرف را ميزنم، به اندازه کافي مدرک و سند در اختيار دارم. مرحوم شاه سابق هزاران دلار مي داد که حتا کلفت خانه اش از فرانسه يا سويس بيايد نه ايراني. من از يک نظر به ايشان حق مي دادم که به هم ميهنان اعتماد نمي کردند، اما بي انصافي است که تو فرزندم کاسه از آش داغتر شده ايد. من زماني که ولي عهد سابق ايران به دنيا آمد دانش آموز درجه داري ارتش بودم و نگهبان در دانشکده افسري پس عمري از من گذشته و نمي خواهم چيزي را از روي کينه و غرض ورزي بنويسم. توي عزيزم از يک نظر درست مي گوئيد، من مي بايستي با ملکه سابق ايران شخصا تماس مي گرفتم. ولي آن زمان فکر مي کردم حتما ايشان راديو اسرائيل را گوش مي دهند و يا خانم محترم فرنوش رام به ايشان اطلاع مي دهند.

تازه خانم فرنوش رام در آزمان به من پيشنهاد کردند يک ميز گرد راديوئي با خانم فرح پهلوي (عليا حضرت سابق ايران) داشته باشم. بنده بدان شرط پذيرفتم که زنده پخش شود. ايشان با متانت و بزرگواري گفتند، آخر آقاي منشه امير رئيس وقت راديو بايد اول گوش کنند بعد پخش شود. من با اطمينان که حرف رکيک نمي زدم، رد کردم. پس هيچ نيازي ندارد که تو عزيزم شغل سابق مرا زير علامت پرسش ببريد. اکنون که متأسفانه گذشته است و پس از مرگ سهراب نوشدارو رسيده. آرزوي پيروزي براي ملتهاي ايران زمين دارم و تو موفق باشيد
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اعلم برای اينکه قابل فهم برايت باشد عين نوشته تو را مياورم « آذری و یا آذربایجانی که به نظر بنده کمترین ستم قومی در حقشان اعمال شده و میشود، بیشترین طلبکاران و سینه چاکان هستند » حالا فکر ميکنم خوب ميفهمی که من چرا از تو سوال ميکنم چرا مليونها انسان از آذربايجان بخاطر يک لقمه نان به مناطق فارس نشين مهاجرت ميکنند .آقای کوروش مهاجرت آذربايجانی ها نتيجه سياست شونيستی دولت ايران است که سرمايه گذاری و اشتغال و کار را به مناطق فارس نشين برده تا مليونها انسان با خانواده شان مهاجرت کرده و به راحتی آسيمله ميشود و اين آقای کوروش سعی ميکند با لوس کردن و تخفيف ستم ملی بر ترکها را توجيح کند . آقای محترم ستم ملی بر ترکها تنها جنبه فرهنگی - زبانی ندارد ستم اقتصادی و اجتماعی بشدت افزايش پيدا ميکند. روستهای آذربايجان به مخروبه و شهر هايش به روستا ی بزرگ تبديل شده ولی نگاه کن به شيراز اصفهان کرمان

کرمان و مشهد . فقط کافی است به برخورد دولت ايران به زلزله اهر - قره داغ و درياچه اورميه نگاه کنی تا سياست کثيف و ضد انسانی شونيستی درک کنی.
نوشته شده توسط: Anonymous

يادم هست درآن روزهای نخستين پیروزی انقلاب مرتضی مطهری در یکی از سخنرانی هایش که از راديو پخش می شد چنين می گفت: «ما علما در طول تاریخ اسلام در خصوص فهم اين سخن پيامبر كه:«خورشيد اسلام از غرب طلوع خواهد كرد» همیشه می گفتیم معنی آن چيست؟ تا روزی كه حضرت امام از پاريس به ايران تشريف آوردند. آن روز تازه فهميدم كه مقصود پيامبر چه بوده است». مقصود مطهری اين بود كه پيامبر اسلام در واقع از خيلی پيشتر به مقام عظيم ايشان پی برده و خواسته از ظهور "امام" خبر بدهد. واین عادت آخوند جماعت است. آنها همیشه در طول تاریخ سعی کرده اند با بت سازی از اشخاص (بعنوان شخص مقدس) و چیزها و مکانها (یعنوان اماکن مقدس) و افکار خودشان (بعنوان امر مقدس) همواره خودشان بر کرسی ریاست دین و قضاوت بنشانند. به دلیل جهل عمومی از این قضیه همواره موفق بوده اند. و چه می شود کرد درجایی عموم مردم ایران نمی دانند بت پرستی حرام است?

نوشته شده توسط: Anonymous

در مورد اينكه همه را با چوب وابستگى به محور باكو-انكارا-واشنگتن متهم كردن،بنظرم بى انصافى مى كنيد،اولا اين حركت بيش از اينكه تشكيلاتى باشد توده اى است(خوشبختانه يا متاسفانه) بنابراين كشورهاى خارجى مى توانند با ابزار تبليغ اثر بگذارند ولى نمى توانند عامل سازى كنند،در مورد تبليغ هم كه اين مختص خلق اذربايجان نيست،همه در اين دوره ارتباطات مورد بمباران تبليغاتى هستند،كسى يا خلقى از اين امر مستثنى نيست،
و اما اينكه شما اتحاد براى خواستهاى حداقلى را عاقلانه مى دانيد،مطمعنا حق با شماست،خواستهاى حداقلى توان بسيج عمومى را دارد و هزينه كمترى هم از هر طرف متحمل است،ولى اشكال اينجاست كه بيشتر يا اكثر فعالان ملى اذربايجان قبلا عضو گروهاى سراسرى بودند،و بعد از سرخوردگى يا طرد از جنبش يا تشكيلات مركز گرا جذب فعاليت ملى اذربايجان شده اند،اينجا تىورى شما يك اشكالى دارد،اعتراف مى كنم زيبا است،

عاقلانه است،بسود ماست،ولى چرا ما از احزاب سراسرى جدا شديم و جذب اين جنبش شده ايم؟بنظر من ما طرد شده ايم،حتى همان حداقل تر از حداقل هم مورد قبول اتوريته مركزگرا مورد قبول واقع نشده،فكر مى كنم شما فقط از ما مى خواهيد كه از خودگذشتگى كنيم،و اين بيشتر شبيه وعده سرخرمن يا معامله نسيه است،كه فقط ما از خواستهاى خود عدول كنيم ،تكليف طرف مقابل چه مى شود؟
نوشته شده توسط: Anonymous

اىليار گرامى شما حقيقت را با غير حقيقت قاطى كرده ايد و همه را خواسته ايد به نوعى بكوبيد،شما به جناب صديق و انجمن ادبى صابر انتقاد كرده ايد كه چرا سرود جمهورى اسلامى را را خوانده اند و يا پرچمش را در مراسم به نمايش گذاشته اند،و مثال اورده ايد كه كانون نويسندگان ايران هيچ گاه چنين كار (يا ننگ)را قبول نكرده اند،خوب يك دليل خيلى روشن دارد،رفيق گرامى براى اينكه ما بايد ثابت كنيم كه تجزيه طلب نيستيم،براى اينكه ما متهميم نه بخاطر سابقه عملى مان،فقط بخاطر اينكه حرفى از شعر و زبان اذربايجان زده مى شود،شما مثل اينكه از شرايط عينى جامعه و حاكميت دور شده ايد،بزرگترين مشكل ما اينست كه ما متهميم،و دايما مجبوريم خودمان را ثابت كنيم،هر روز بايد توضيح دهيم كه قصد ما تجزيه نيست(اصولا فعاليت فرهنگى ربطى به سياست و تجزيه ندارد،ولى كو گوش شنوا)بدون اينكه معنى پان توركيست را بدانيم متهم به ان مى شويم.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

anonym عزیز، در یک نقطه ی اساسی با شما موافقم و در متن هم به صورتی آمده ، اما در گذشته تو مقاله ام قید کرده ام : «هدف استراتژیک مبارزه جاری در آذربایجان « برقراری حکومت دموکراتیک آذربایجان» است. با فدرال یا بدون فدرال.» . ا دقیق تر- نوشته ام که تحقق هدف با فدرال امکان پذیر است. اما از حالا «بدون فدرال» را استراتژی درست کردن غیر عملی و زیانمند است. در باقی موضوعات شما «استعمار-مستعمره»؛«حکومت فارسها» در مقالاتم آنها را نقد کرده ام.استقلال با فدرال- استراتژی تاکتیک خود را دارد. و استقلال بدون فدرال هم مال خود را. این دو با هم بسیار متفاوت و متضاداند. بله حرکت استقلال از حالا با رد فدرالیسم وجود دارد. که جدایی نام دارد. « جدایی» را درمقاله گفته ام کی میتواند مطرح شود. اما اکنون عملی و قابل دفاع،همان استقلال در داخل مثلاً فدرال است. جدایی شرایط اش را ندارد.

کدام «حرکت» را عملی و قابل دفاع میدانم در همین مقاله و در اکثر نوشته هایم توضیح داده ام. این مسیر را درست میدانم و حداقل 50 در صد نوشته هایم در این مورد است. در مورد اشتباهی که گفتید؛ دید شما با من فرق اساسی دارد. من فکر نمیکنم باید نشست که دیگران با ما متحد شوند. نه ، میگویم جنبش میتواند توسط «مبارزه خود» - استراتژی تاکتیک خود- نشان دهد که «کارا و شایسته» هست. در این حالت دیگران مجبور اند بدنبال تو بدوند. مثل نقش ستارخان و عمواوغلی و دوستانشان در مشروطیت. که همه مجبور بودند بدنبال آذربایجان بدوند. فقط «کار و مبارزه مشترک»، اتحاد ایجاد میکند نه چیز دیگر. برای اینکار انتخاب راه درست
ضروریست. با راه جدایی اتحادی حاصل نمیشود. با ایده « ترک و فارس»؛ و حکومت فارس و استعمار و مستعمره. اینها مقولات جدایی ست. درست است من هم نوشته ام که کسی با این مقولات متحد نمیشود.
کسی یا جریانی میتواند به حقوق خود برسد که در «مبارزه مشترک» شرکت کند، و با به عهده گرفتن بخشی از کار «مبارزه مشترک» ، انجام شایسته کار خود، حقوق اش را به انقلاب «تحمیل» کند. مثل تحمیل « اصل ایالتی-ولایتی» درانقلاب مشروطیت، که توسط «شرکت در مبارزه مشترک علیه دیکتاتوری قاجار» توسط ملیتها اعمال شد. بدون اینکه «مبارزه را مشترک حساب کنی، و وظیفه خود را در کار مشترک به شایستگی انجام بدهی، و حقوق خود را به انقلاب تحمیل کنی»؛ مطمئن با « صد سال سیاه» هم حقوق ترا کسی نمی پذیرد؛ اصلاً کسی ترا به حساب نمیاورد، و حق هم دارد که به حساب نیاورد. کسی که در کار مشترک شرکت نمیکند، به دنبال رویاهای فردی میدود، سهمی هم از انقلاب به او نمیدهند. مگر دیوانه اند که بدهند. در انقلاب «نیروهای سهیم در مبارزه مشترک به علت رقابتها، کنارزده میشوند و حقوق شان ندیده گرفته میشود»؛حالا بیایند به کس و جریانی که «نخواسته سهم کار خود را انجام دهد، رفته ولگردی و دنبال کارشکنی در مبارزه مشترک» ، سهمی از انقلاب بدهند؟ مگر عقل شان کار نمیکند؟ شرکت کننده ، به سبب رقابت دست خالی بر میگردد، شما میخواهید، به شرکت نکننده در کار مشترک ، حق و حقوق بدهند؟ نه جانم، آنان که کار را یک سره میکند نتایج آن را هم صاحب میشود.مگر دیوانه اند، در کار مشترک هزاران کشته بدهند و شمایی که دیگران را تنها گذاشته و دنبال خوابهای خود گشته اید ، صاحب حق بشوید؟ دوست داری حق ات را بگیری باید «مبارزه را مشترک بدانی و سهم کار خود را انجام بدهی و هزینه اش را هم بپردازی، و شایستگی خود را هم نشان بدهی؛ تا به حساب بیایی، مجبور کنی حق ات را بدیده بگیرند».با سیاست «انزوا» کسی و جریانی شما را به حساب نمیاورد. این سیاست سیاست شکست است. سیاست پیروزی، امر مبارزه را مشترک می بیند و به ایفای نقش هر کس در مبارزه ، به انجام کارسهمی، تأکید میکند. بدون اینکه در مبارزه مشترک همبستگی داشته باشی سهمی به شما نمیدهند. این سیاست« ستیزه با همبستگی»، « تفرقه جویی» «حقوق خواهی بدون انجام کار مشترک» ؛ سیاست شکست جنبشهاست که توسط تئوریسین های حکومت فرموله شده و بین فعالان ترویج گردیده است. افراد بی تجربه هم آنرا گرفته اند و دارند تبلیغ اش میکنند.
نوشته شده توسط: Anonymous

عزیز آائلیار من ملت و خاک آذربایجانرا تحت استثمار و اشغال میبینم . هدف آزادی ملت و سرزمین خودمان است. حالا در چهار چوب کشور ایران به صورت فدرال بماند یا مستقل شود, میتوانینیم بین خودمان(من و شما)C به توافق برسیم. من آدم زیاد دگمی نیستم. ولی شما در بعضی از ملاحظاتتان اشتباه میکنید. مثلا شما باور میکنید که فارسها بر علیه حکومت فارسها در ایران با شما متحد خواهند شد. این یک اشتباه اساسی شما است که تمام محاسبا تتان را روی آن بنا نهاده اید.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

anonym عزیز، کدامین یعنی کدام یک. یعنی حرکها هستند. ولی شما از کدام یک آنها صحبت میکنید. یکی را مجتهدی گرامی اشاره کرد و جواب دادم. ننوشته ام «حرکت نمی بینم». پرسیده ام از «چگونه حرکتی» صحبت میکنید؟ شما باز نگفته اید در مد نظر تان « چه حرکتی» قرار دارد؟ بله در دیکتاتوری « انسانها به زندان میشوند و به شکنجه و تبعید فرستاده شده و عده ای هم جان میبازند». اما اینها فقط تلفات است. و نگفته ام کدام هزینه؟ گفته ام کدام یک از حرکتها را میگویید؟ حرکت یعنی جریان یعنی جریان با دیدگاه سیاسی. سخن شما از کدام جریان سیاسی ست؟ جنبش پر از جریانهاست. و مختلف و متضاد. حرکت شما چه استراتژی تاکتیک دارد؟ چه عقاید و شعارهایی را پیش می برد؟ چه کارها انجام میدهد؟ اینها را روشن کنید من می فهمم از کدام حرکت سخن در میان است.

دوست عزیز ما مجتهدی چگونگی حرکت را توضیح داد و منهم دانستم از چه چیزی حرف میزند. و جوابم را دادم. و گفتم که تأیید میکنم.اما منظور شما روشن نیست که چه حرکتی را مد نظر دارید؟
نوشته شده توسط: Anonymous

عزیز آئلیار , به همین خاطر عرض کردم که از حرکت آذربایجان دور هستید. ببینید شما در آذربایجان حرکت نمی بینید. ازسال 2006 به این طرف ده ها آذربایجانیها کشته شده اند هزارها نفر به زندان افتاده اند, هزارها نفر از ترس جانشان به خارج پناه برده اند. به قول معروف یک خروار تنباکو سوخته است , شما میگوئید کدام حرکت؟ یا حرکت را هم ببینید به علی اوف ربط میدهید. به همین خاطر نوشتم و بس

نوشته شده توسط: Anonymous

فرستاده شده توسط رازی در در جمعه, 06/06/2014 - 23:52
نظر:
پس معلوم میشود این دانشمند تازه جوان آقای اعلم از ویکی پدیا به عنوان منبع استفاده میکند.معلوم میشود برایش هنوز زود است وباید کمی یاد بگیرد که ویکی پدیا منبع علنی و واقعی نیست.. آقای رازی ! لطفا بفرمائید ویکی پدیا چرا منبع علنی( شاید منظورتان علمی است) و واقعی نیست؟ شما که به نظر میرسد ریشتان در عرصه علم سفید گشته وپیر علم و دانش شده اید، به ما دانشمندان!!! جوان بگوئید چرا ویکی پدیا "علنی"و واقعی نیست ؟

نیست؟ فرستاده شده توسط ایوب مرندی در ش., 06/07/2014 - 07:10
نظر:
برادر عجب جوابهايي داده اي! كمي حوصله كن و بخوان بين اصلا موضوع چيست. واي به حال شاگردانت اگر واقعا در دانشگاه تدريس ميكني. بيخود نيست ،،،،،،،،،،،،،. احتمالا در انقلاب هم همينطوري رفتيد در بحر مطلب و بعداز پايان كار هم حالي نشديد كه موضوع چي بود. آخر مجبوري حتما يك چيزي بنويسي؟ آقای ایوب خان مرندی !اتفاقا بنده خیلی حوصله دارم و نه یک بار که صد بار هم حاضرم بخوانم تا ببینم موضوع چیست ! ولی اول بگویید چه چیز را باید بخوانم؟ اگر نوشته بنده عیب و ایراد دارد، که قطعا هم دارد، لطف کرده و قلم بدست بگیرید و بنویسید. به نظر میرسد شما دوست گرامی خیلی " حالی " هستید ! بر ما "حالی نشده گان" منت نهاده و حالیمان کنید! فرستاده شده توسط رازی در ی., 06/08/2014 - 14:40
نظر:
آقای اعلم استاد, بودنتان را در ای نوشته تان به ثبوت رساندید. بهتر است به شان استادها در این سطح نوشتهایتان توهین نکنید و هر کی و در هر مقامی که دارید , کمی عفت کلام را رعایت کنید. این دوست اشاره کرده اند که به شان استادها توهین نکنم.! بروی چشم ! ولی اولا بگوئید چرا؟ ثانیا بنده در کجای مطلبم بقول شما" عفت کلام" را رعایت نکردم. پس اجازه بفرمائید بنده هم همین جا از شما بخواهم که در نوشته خود مثلا به "باراک اوباما " و یا مثلا "آنجلینا جولی" ویا "امام حسین" و یا "اسکیموها" توهین نکنید! قطعا شما از من خواهید خواست که بنویسم در طول نوشته شما کجایش به این سه شخصیت و یا اسکیموها توهین شده؟ همانگونه که ملاحظه می فرمائید حرف"مفت" زدن و از همه مهمتر " تهمت زدن" کار فوق العاده آسانی میباشد! ضمن پوزش از دوستان و خوانندگان عزیز! این سه کامنت را بطور مشخص نوشتم تا یکبار دیگر یادآورم شوم که باتوجه به وجود سایت ایران گلوبال که در میان سایتهای ایرانی در راه و روش خود بی نظیر است و از هر طیف و گروه و دسته و هر دیدگاهی که حرفی برای گفتن دارند، اجازه نشر میدهد، استفاده کرده و بدور از تهمت و افترا و رعایت احترام به نظرات دیگران، بنویسند. بنده هیچ ادعایی در نویسنده حرفه ای بودن نداشته و ندارم .و قطعا خوشحال خواهم شد اگر دوستانی ایرادات و اشکالات را بیان نمایند.با تشکر و سپاس از شما خوانندگان محترم و عزیز و همچنین دست اندر کاران و گردانندگان سایت محترم" ایران گلوبال"! پیروز و شاد باشید
نوشته شده توسط: Anonymous

مقاله ای بسیار بامزه ، موفق باشی کورش جان