Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

موضوع این مقاله نگرانی از جنگ داخلی و راحل دور زدن آن از طریق تأمین حقوق است. با « « انقلاب اخلاقی، انقلاب وجدانی؛ احترام به "حقوق طبیعی انسان"» که نویسنده اشاره کرده است. به جای بحث در موضوعات چنین مشخص و بیان نظر،
تبریزی گرامی ، چسبیده مثل -همه کامنتهایش- به اتهام ناسیونالیسم. با پان فارس نامه نویسی. در این نوشته نویسنده از احساس و فکر و پیشنهاد خود گفته درست یا نادرست -نظرش را نوشته و چیزی هم در باره پان مان مطرح نکرده. تبریزی گرامی بجای فکر روی اینها رفته آنور دنیا. از عالم و آدم تا شیر مرغ همه را قاطی هم کرده که این «نگرانی- راحل- حقوق- احتمال جنگ داخلی-» مسکوت گذارده شود. خواننده میخواهد در این موضوعات که نویسنده مطرح کرده نظر دیگران را نیز بخواند. ولی دوست ما با دو کلمه «پان و نامه» میخواهد مسئله را تمام کرده و غیر مستقیم دههانها را ببندد. جانم نظر تان را در مورد موضوع بیان کنید.

سخت است؟ نه نیست؟ پس چرا به نکات موضوع نمی پردازید و تنها چسبیده اید به دو کلمه- پان - و نامه؟ میخواهید پان فارسنامه بنویسید یا پان فارسیسم نامه؟ تبلیغات کار دوستی نیست. در بحث میخواهیم با منطق و اصول- کمی دوستان باهم صحبت کنند. لطف کنید به موضوع بپردازید. سئوال اینهاست:« آیا نگرانی واقعی ست؟ آیا احتمال جنگ داخلی هست؟آیا راه حل نویسنده که گفته درسته؟ آیا ما مشکلات مسئله ملی داریم؟» خوب به اینها پاسخ بدهید. بگذریم که نتیجه کامنتهای شما آن است که «مشکلی نیست و حق و جقوقی هم ضایع نشده- همه چیز برقرار است مثل دماوند.» . آخه جانم این پان فارسنامه گویی که نشد جواب. پاسخ مشخص لازم داریم. جواب سئوالات را. و نه چیزهای دیگر.
نوشته شده توسط: Anonymous

تمامی مقالات شما اقای یونس شاملی بر پایه نژاد پرستی ترکی می باشد و دارای جعل گسترده واقعیات جامعه ایران است .
من میل ندارم که افشا کنم شما از کجا تغذیه می شوید و بر علیه منافع ملت اذری زبان ایرانی تبار تفرقه انگیزی می کنید اما اگر به این رویه جعل واقعیات ادامه دهید با اسناد و مدارک معتبر به افشا گری دست میزنم و شما من رو خوب می شناسید.

نوشته شده توسط: Anonymous

تبریزی گرامی، کار شما این است که هر مطلبی را و هر دادخواهی را که خارج از گرانی و شکنجه جسمی و نابرابری زن و مرد و حجاب و گرسنه ماندن مردم و... باشد و به نابرابری زبانی و فرهنگی که خودش شدیدترین شکنجه است را مطرح کند، پان نامه می نامید و آن را هم به وابستگان زرسالاری (اگر از زبان بسیار سخت و نامفهوم سره شما خارج شویم یعنی بورژوازی) نسبت می دهید و اصل بحث را منحرف می کنید.موضوع این مطلب یک چیز دیگر است و آن چیزی شما، مانند همه کامنتهای تکراریتان مطرح می کنید، یک چیز دیگر است. شما حتی به اصل آن چیزی که مطرح می کنید باور و اعتقاد ندارید. شما به دیگران ایراد می گیرید که چرا از آزادی زبانشان دفاع می کنند و خواستار آزادی آن هستند و آنگاه نیروی زیاد خودتان و وقت خوانندگان سایت را صرف این می کنید که این لغت سره نیست و این را بکار ببرید و آن لغت را بکار نبرید و خودتان به گرداب هولناک

<ناسیونالیسم زبانی> خطرناکی می افتید که در آن غرق می شوید و دیگر هیچ چیز نمی بینید.
آقای تبریزی من یک آذربایجانی هستم. به فارسی تحصیل کرده ام و به آن علاقه دارم ولی متاسفانه این امکان را نداشته ام که زبان مادریم یعنی ترکی آذربایجانی تحصیل بکنم. این یکی از ستمهایی است که به من روا داشته شده است. شما از زبان کاربردی هفتاد میلیونی صحبت می کنید و ادعا دارید که برای شما فرقی نمی کند که کدام زبان باشد ولی مشخص نمی کنید که چرا نباید هر کسی بتواند به زبان خود تحصیل کند و اگر نتوان به زبانی غیر از فارسی تحصیل کرد، چگونه می توان زبان دیگری را به زبان کاربردی هفتاد میلیون تبدیل کرد. این حرف شما یک شعار بی پشتوانه است. شما می گویید که چون غزنویان و سلجوقیان و قاجار مدرسه به زبان ترکی نداشته اند و در زمان رضا شاه و پسرش هم مدرسه به زبان ترکی نبوده است، من الان باید خفه شوم و مدرسه به زبان ترکی نخواهم. جناب تبریزی که خودتان را چپ می دانید و حتما مدعی استفاده از روشهای علمی هم هستید، کدام علم می گوید که اگر چیزی در دیروز غلط بود باید آن را تا ابد ادامه داد؟ کدام علم می گوید که اگر امروز مردم ایران مشکل گرسنگی و حجاب دارند، مشکل های دیگر را نباید مطرح کرد؟ نه مارکس چنین حرفی زده است و نه انگلس. نمی توان به بهانه اینکه ما گرسنه ایم، صدای حق خواهی دیگران را خفه کرد. مسلما منظور من افراط هایی نیست که از سوی بعضی ها می شود و منظور من حرفهای نامربوط و غیرمستند نیست. ولی نباید اصل موضوع را کنار گذاشت و لوث کرد. کاری که شما می کنید، کنارگذاشتن اصل موضوع است. در جامعه ما ستمهای گوناگون روا داشته می شود و یکی از آنها ستم فرهنگی و زبانی است. این ستم هم باید مانند دیگر ستمها هزاران بار فریاد زده شود تا به رسمیت شناخته شود، تا گوشهای ناشنوا آن را بشنوند و در فردای بعد از جمهوری اسلامی به آن توجه شود و مانند همیشه آن را کنار نزنند. شما مطرح می کنید که چون کامنت نویسی قبل از انقلاب به خارج از کشور آمده است و در اروپا ماندگار شده است و بیشتر از 40 سال در خارج است، پس میلیاردرزاده است. پرسیدنی است که آیا میلیاردرزاده مگر دیوانه است که استراحت در کشتی تفریحی را ول کند و بیاید اینجا و کامنت بنویسد؟ آن <میلیاردرزاده> ای که شما می گویید را من می شناسم. البته نه از نزدیک و نه شخصا. زمانی که من دانش آموز بودم، آن <میلیاردرزاده>ای که می گویید، علیه شاه فعالیت سیاسی می کرد و عضو یک گروهی بود و به همین دلیل از ایران فرار کرد و دیگر هم به ایران باز نگشت. یکی از هم گروههای ایشان همسایه روبروی ما بود که دستگیر شد و چند سالی در زندان بود. البته نمی دانم که در این میان به ایران مسافرت کرده است یا نه ولی ساکن اروپا شده است و ماندگار. خارج شدن از ایران در زمان شاه مختص میلیاردرزاده ها نبود.
نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، آ.ائلیار، شما می گوئید: ( ..... تبریزی گرامی شما فارسنامه می نویسید و با این فارسنامه نویسی نابرابری حقوق فرهنگی، سیاسی، اقتصادی هشتاد ساله را که همه چپ ها علیه این نابرابری مبارزه کرده و می کنند تحت عنوان ناسیونالیسم نادیده می گیرید! ..... ) دوست گرامی، کجای نوشته های من فارسنامه هستند؟ نوشته های مرا همگان می توانند بخوانند و داوری کنند که آیا من فارسنامه می نویسم و یا سخن من چیز دیگری است؟ دوست گرامی، من چندین بار نوشته ام که دیدگاه من درباره زبان دیدگاهی بی سویانه است و مانند ناسیونالیست ها من از زبان بتی نمی سازم که باید در برابر آن به خاک افتاد! زبان برای من و همه خردمندان جهان ابزاری است برای پیوند میان انسان ها و جز این ارزش دیگری ندارد و در هیچ کجای جهان یاد گرفتن زبان نه بد است، نه گناه است، نه زشت است و شما اگر صد زبان نیز یاد بگیرید می توانید یاد بگیرید و هیچکس در

..... هیچ کجای جهان نمی تواند به شما بگوید که چرا زبان یاد می گیرید اما سخن بر سر بهانه کردن زبان برای دیوارکشی های هیتلری میان مردم یک سرزمین از سوی کسانی است که زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم مغز آنها را از کار انداخته است! دیدگاه من درباره زبان این است که زبان کاربردی هفتاد میلیون ایرانی اگر فارسی یا ترکی یا عربی یا روسی یا انگلیسی یا ماندارین و ..... باشد می تواند باشد، پس کجای این سخنان فارسنامه هستند؟ آری، درست است، پان آریاها فارسنامه می نویسند و می گویند زبان فارسی زبان سرزمین اهورائی آریائی هاست! اما پان آریاها ناتوان از سره نویسی هستند! من با آن که ترک هستم و کوچکترین باوری به آریاپرستی ندارم می توانم به زبان پارسی سره بنویسم اما هفتاد تا نود درصد نوشته های دوستان پان آریا واژه های عربی هستند و نوشته های این دوستان از نگر دستور زبان پارسی به مفت نمی ارزند! دوست گرامی، آ.ائلیار، من از کسی نام نمی برم تا کار به دردسر نکشد اما شما اگر به نوشته های دوستان پان آریا در تارنمای ایران گلوبال نگاه کنید خواهید دید که چنین کسانی از یک سو از ترک تباران و عرب تباران بدگوئی می کنند و از سوی دیگر نوشته های آنها انباشته از واژگان عربی هستند! ********** دوست گرامی، آ.ائلیار، هشتاد سال پیش و در سال ۱۳۱۳ در سرزمین ایران چه رخ داده است که از آن زمان نابرابری پیدا شده است و آیا پیش از آن سال همه ایرانیان باهم برابر بودند؟ اگر این چنین است و نابرابری از سال ۱۳۱۳ پیدا شده است پس چرا کسی از بهشت حقوق برابر برای همه ایرانیان در پیش از آن سال نه چیزی گفته است و نه چیزی نوشته است؟! ********** دوست گرامی، آ.ائلیار، "همه چپ ها" چه کسانی هستند که با آن نابرابری هشتاد ساله که شما از آن سخن می گوئید به پیکار برخاسته اند؟ در زمان رژیم پادشاهی دو نیروی چپ گرا یکی حزب توده بود و دیگری سازمان چریک های فدائی خلق ایران و در زمان رژیم آخوندی سازمان های چپ گرای گوناگونی پیدا شده اند که تازه ترین آنها حزب کمونیست کارگری است اما هیچ کدام از این چپ گراها از پیکار با آن نابرابری هشتاد ساله که سال پیدایش آن ۱۳۱۳ است چیزی نگفته و ننوشته اند! ********** دوست گرامی، آ.ائلیار، شما می گوئید: ( ..... شما هیچ حقوقی به دیگران قائل نیستید و مدام تحت نام پان و ناسیونالیسم حقوق دیگران را سلب می کنید! ..... ) دوست گرامی، آن "دیگران" که من حقی برای آنها قائل نیستم چه کسانی هستند؟ و آن "حقوق" که آنها داشتند و از آن برخوردار بودند اما من آن را "سلب" کرده ام و اکنون آن "حقوق" را ندارند چیست؟ ********** دوست گرامی، آ.ائلیار، شما می گوئید: ( ..... زندان ها پر است از فرزندان این مردم و اعتراضات خیابانی آنها را ما در سایت منتشر می کنیم ..... ) دوست گرامی، من اگر بدترین آدم جهان باشم و ناسیونالیست های ایران گلوبال اگر بهترین آدم های جهان باشند پس چرا آدم بدی مانند من ده ها نوشتار درباره زندانیان سیاسی و اعدام شدگان رژیم آخوندی به ایران گلوبال فرستاده است اما هیچ یک از ناسیونالیست هائی که آدم های خوبی هستند نوشته ای در این باره ها نفرستاده اند؟ دوست گرامی، آ.ائلیار، این باره نمونه ساده ای از ناهمسانی میان ناسیونالیست های وابسته به زرسالاری و کسی است که ناسیونالیست نیست و به راستی و در میدان کردار خواهان ریشه کن شدن ستم و ستمگران است!
نوشته شده توسط: Anonymous

کلیات مقاله متین ومنطقی است ،اما استفاده ازواژه هایی همچون شمال عراق وجنوب شرق ترکیه برای آقای کرمی که درمقالات اخیرشان نسبت به مسائل ملت کردجانب انصاف را داشته اند زیبنده نیست،

درضمن دید حکومت فعلی وقبلی ایران نسبت به کردها چندان فرقی با حکومت ترکیه وعراق ندارد،تازه درعراق اززمان پیدایشش تا حالا تدریس زبان کردی درکردستان رسمی بوده،همکاری دولت ایران درمقاطعی با کردها تاکتیکی بوده ،مثلا شاه ازکردها برای فشاربه دولت عراق برای امتیازگیری درمناطق مورد مناقشه استفاده میکرده ،قرارداد الجزایرنمونه بارزعدم اعتقاد دولت ایران نسبت به ایران گرایی بوده است همچنین توافقات امنیتی که با حکومت ترکیه دارد،اگرایرانی بودن به مفهوم هم ریشگی کردها با سایر ملل باستانی ایران باشد بله با سایرملل باستانی هم ریشه هستند اما اگربه معنای فارس بودن باشد،خیرکردها فارس نیستند،درضمن بنده با پیشنهاد آقای کرمی با پیوستن زاگرس نشینان به کردستان موا فق هستم وآنرا بنفع لروکرد میدانم.
نوشته شده توسط: Anonymous

جمهوری اسلامی همان فارسها هستند و بالعکس. تا کی حکومت فارسهای سی در صدی در ایران دوام خوهد آورد , سئوال زمان است. بعد از آن همه جیز آشکار خواهد شد که چه جنایتی در این صد سال حکومتشان مرتکب شده. واهمه شان تنها از دست دادن قدرتشان نیست بلکه از برملا شدن جنایتهایشان است

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

تبریزی گرامی، 1-شما «فارس نامه» می نویسید و با این فارسنامه نویسی « نابرابری حقوق فرهنگی،سیاسی، اقتصادی هشتاد ساله» را که همه چپها علیه این نابرابری مبارزه کرده و میکنند، تحت عنوان ناسیونالیسم ندیده میگیری. وظیفه چپ مبارزه برای تأمین حقوق مردم است نه اینکه با اتهام زنی ، حقوق را ضایع بکنی و چشم بر ستم مضاعف ببندی. 2- چپ مبارزه کرده و اشتباه هم داشته و خطای خود را نیز نقد کرده. ولی شما هیچ حقوقی به دیگران قایل نیستید و مدام تحت نام پان و ناسیونالیسم حقوق دیگران را سلب میکنید. و هیچ هم متوجه نیستید که دارید «فارسنامه» تحویل خلق الله میدهید. مردمان مختلف ایران مبارزه میکنند که اداره امور خود را خود به عهده گیرند. هم فرهنگی و هم سیاسی و اقتصادی. زنداندانها پر است از فرزندان این مردم و اعتراضات خیابانی آنها را ما در سایت منتشر میکنیم.. مصاحبه -نامه- خبر- در سایت پر است اما شما بر اساس

فارسنامه نویسی و دید فارسگرایانه خود عمداً نمی خواهی ببینی و به دیگران اتهام میزنی. این کارها شایسته یک قلمزن جدی نیست. دیگران زادگاه و سرزمین و وطن خود را دوست دارند. لطف کنید به خاطر دید خود احترام احساسات وطن دوستی دیگران را نقض نکنید.سخنان شما نشان میدهد که هیچ اصول علمی را در نظر نمیگیرید.و همینطوری هرچه به قلم میاید به بیرون روانه میکنید. شما نظرتان هرچه باشد نمیتوانید به دیگران تحمیل کنید. اجازه بدهید دیگران هم نظر خود را داشته باشند. شما نه تبعیض می بینینید-نه ستم مضاعف- نه چیز دیگر. میتوانید چشم خود را به همه چیز ببندید ولی کار خود را به دیگران تحمیل نکنید. فقظ نظر خود را بیان کنید. لازم است بگویم نظر شما ربطی به نظر چپ ندارد تنها نظر فارسنامه نویسان است.
نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، آ.ائلیار، من دچار خشک اندیشی (دگماتیسم) نیستم و هرگز نگفته ام که سخنان من سروش ایزدی هستند و هر کس آنها را بپذیرد به بهشت خواهد رفت و هرکس نپذیرد رهسپار دوزخ خواهد شد و شما یا هر کس دیگر حق دارید سخنان مرا بپذیرید یا نپذیرید! شما می گوئید: ( ..... شما حقوق ضایع شده مردمان مختلف ایران را که توسط سیاست یکسان سازی ۸۰ ساله انجام گرفته و جنایت در حق بشریت است نمی بینید! ..... ) دوست گرامی، آن حق ضایع شده ای که ناسیونالیست های ترک می گویند با سیاست یکسان سازی رضاشاه از میان رفت "زبان" است و چنین سخنی جز بهانه تراشی و داستان سرائی ناسیونالیستی چیز دیگری نیست! نخست آن که رضاشاه مانند پسر دیوانه اش محمدرضا پهلوی که با دیوانه بازی های فراوان هم خودش را به باد داد و هم کاری کرد که از کشوری به نام ایران دوزخی بی همتا در جهان ساخته شود پان آریا نبود! آریاپرستی از زمان محمدرضا پهلوی که

..... هم از یک مادر ترک قفقازی به نام خانم تاج الملوک آیرملو زاده شده بود و هم پیاپی از سرزمین اهورائی آریائی ها سخن می گفت پیدا شد! اما آیا پیش از رضاشاه ده ها دبستان با ده ها زبان مادری در ایران ساخته شده بود و رضاشاه همه را ناچار کرد که به زور در آن دبستان ها زبان فارسی یاد داده شود؟ روشن است که نه! دوست گرامی، آ.ائلیار، در زمان فرمانروائی پادشاهان ترک غزنوی، پادشاهان ترک سلجوقی، پادشاهان ترک خوارزمشاهی، پادشاهان ترک تیموری، پادشاهان ترک آق قویونلو، پادشاهان ترک قره قویونلو، پادشاهان ترک صفوی، پادشاهان ترک افشاری و پادشاهان ترک قاجار آیا زبان کاربردی ایرانیان ترکی بود و ناگهان رضاشاه و محمدرضا شاه آمدند و با بخشنامه ای همه را ناچار کردند که به زور به زبان فارسی بخوانند و بنویسند؟ روشن است که نه! آیا قانون اساسی مشروطیت که در زمان مظفرالدین شاه قاجار ترک نوشته شد به زبان ترکی بود؟ آیا عهدنامه های گلستان و ترکمانچای که در زمان فتحعلیشاه قاجار ترک نوشته شدند به زبان ترکی بودند؟ و ..... و ..... و ..... دوست گرامی، آ.ائلیار، این سخنان ناسیونالیست های ترک که می گویند رضاشاه با سیاست یکسان سازیش همه را ناچار کرد به زبان فارسی بخوانند و بنویسند مانند همان دروغ های شاخداری است که ناسیونالیست های ترک درباره اشغال آذربایجان از سوی رژیم اشغالگر فارس و یا غارت معادن طلای آذربایجان از سوی قوم منحوس فارس و یا استعمار آذربایجان از سوی رژیم استعمارگر فارس و ..... می گویند و می نویسند! اما سخن گفتن از "حقوق ضایع شده" جز "زبان" در هیچ باره دیگری از سوی ناسیونالیست های ترک دیده نمی شود! برای اینان نابرابری زن و مرد و حجاب سیاهی و تباهی حقوق ضایع شده نیست! و گرسنه ماندن مردم ایران که پس از پانزده برابر شدن بهای نان حتی توان خرید نان ساده را نیز ندارند نیز حقوق ضایع شده نیست! غارت های میلیاردی با ارقام نجومی و باورنکردنی گردانندگان ترک و فارس رژیم آخوندی نیز جائی در حقوق ضایع شده ندارند! تجاوز به زن شوهردار در برابر چشم شوهرش در زندان های رژیم، تجاوز به دختران زندانی پیش از اعدام، تیرباران کردن و به دار آویختن زنان باردار، شکنجه دادن کودکان خردسال برای به دست آوردن اطلاعات از مامان و بابا، کشتار هزاران تن از دشمنان رژیم در دهه شصت و در بیدادگاه های پنج دقیقه ای، کشتن دشمنان رژیم گدایان مفت خور به دست آدمکشان مزدور در فرامرز و کشتن دشمنان رژیم در درونمرز و خودکشی و مرگ طبیعی نامیدن این آدمکشی ها و ستم های بی مانند دیگری که روی تاریخ ایران را سیاه کرده اند نه پیوندی با حقوق ضایع شده دارند و نه جنایت در حق بشریت هستند و تنها چیزی که هم حقوق ضایع شده است و هم جنایت در حق بشریت است "زبان" است! و ریشه همه بدبختی ها و تیره روزی ها نیز زبان فارسی است! دلیل بیکاری زبان فارسی است، دلیل گرانی زبان فارسی است، دلیل تورم زبان فارسی است، دلیل کمبود خانه زبان فارسی است، دلیل رشوه خواری زبان فارسی است، دلیل کمبود کالا زبان فارسی است، دلیل بیماری زبان فارسی است، دلیل زمین لرزه زبان فارسی است، دلیل سیل زبان فارسی است، دلیل خشک شدن دریاچه اورمیه زبان فارسی است، دلیل ترافیک زبان فارسی است و دلیل همه بدبختی ها تنها یک چیز است و آن هم زبان فارسی است! دوست گرامی، آ.ائلیار، شما درست می گوئید، من حقوق ضایع شده من درآوردی ناسیونالیست های ترک را نمی بینم چون حقوق ضایع شده ای که آنها از آن سخن می گویند به درد خودشان و داستان پردازی های خنده دارشان می خورد! ********** دوست گرامی، آ.ائلیار، شما می گوئید: ( ..... جدایی جایگاه نظر را با پایگاه اجتماعی نمی بینید ..... ) دوست گرامی، شاید در بسیاری از باره ها دیدگاه ها با پایگاه های اجتماعی گویندگان و نویسندگان سخنان گوناگون جدا باشند اما درباره
نوشته شده توسط: تبریزی

(ادامه) دیدگاه های ناسیونالیستی بدون اما و اگر ناسیونالیست ها از وابستگان به زرسالاری هستند نه کارگران و دهقانان و گرسنگان و پابرهنگان! دوست گرامی، من از کسی نام نمی برم چون کار به دردسر می کشد! اما شما اگر نگاهی به نوشته های نویسندگانی که از پیروان پان های رنگارنگ ناسیونالیستی هستند و در ایران گلوبال نوشته هایشان به نمایش درمی آیند بکنید خواهید فهمید که سخنان چنین کسانی نشان از کدام پایگاه اجتماعی دارند! کسی که خودش با زبان خودش بارها و بارها در همین تارنمای ایران گلوبال گفته است که بیش از چهل سال و حتی پیش از انتحار اسلامی در اروپا به سر می برد روشن است که وابسته به کدام پایگاه اجتماعی است! ********** دوست گرامی، آ.ائلیار، شما می گوئید: ( ..... هر نوشته ای را که از حقوق ضایع شده سخن می گوید پان نامه می نامید ..... ) دوست گرامی، نوشته هائی که درباره آن حقوق ضایع شده من درآوردی

..... ناسیونالیست ها که در آن باره سخن گفتم نوشته می شوند اگر به جز پان نامه نام دیگری دارند شما مرا راهنمائی کنید که چه نامی باید به آن نوشته ها داد؟ ********** دوست گرامی، آ.ائلیار، شما می گوئید: ( ..... به دنبال بیل و کلنگ هستید و میلیون ها مردم را که برای رفع ستم مضاعف تلاش می کنند نمی بینید ..... ) دوست گرامی، اگر "ستم مضاعف" نیز چیزی مانند "حقوق ضایع شده" است روشن کنید که آن میلیون ها تن چه کسانی هستند؟ البته ناسیونالیست ها پیاپی از میلیون ها تنی که در هیچ جا یافت نمی شوند جز در نوشته های آنان پیاپی سخن می گویند اما این میلیون ها تن از مردم گرسنه ایران که توان خرید نان ساده را هم ندارند کوچکترین باوری هم به ناسیونالیسم و پان های رنگارنگ ندارند و سخن گفتن از میلیون ها تن بی جاست! ********** دوست گرامی، آ.ائلیار، شما می گوئید: ( ..... در ایران فقط یک حزب پان داریم که آن هم حزب پان ایرانیست است! ..... ) دوست گرامی، اگر شما و یا هر کس دیگری درباره سازمان های سیاسی گوناگون بررسی کنید خواهید دید که سازمان هائی که پیرو پان های رنگارنگ ناسیونالیستی هستند فراوانند و تنها یک حزب پیرو یک پان ویژه نیست که باورداشت آن ناسیونالیسم باشد! ********* دوست گرامی، آ.ائلیار، شما می گوئید: ( ..... بکوشید با حیثیت چپ بازی نکنید، چپ ضربه خورده شما هم با برخوردهای ناشیانه در خدمت عمق بخشیدن به این ضربات نباشید! ..... ) دوست گرامی، هم اکنون اگر چپ گراها آسیب ببینند برای یک چیز است و آن هم نرمش نشان دادن در برابر پندارهای زهرآگینی است که از شوره زار نبود سازمان سیاسی کارآمد برای نابودی رژیم آخوندی سربرآورده اند! همچنان که پاره ای از چپ گراها مانند سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت و حزب توده ایران با نرمش نشان دادن در برابر روح الله خمینی در خردادماه سال ۱۳۵۹ چنان آسیب های کوبنده ای به خودشان و چپ گراها زدند که با هیچ چیز نمی توان جبران کرد این بار نیز اگر چپ گراها برای خوشایند ناسیونالیست ها یکی به نعل و یکی به میخ بزنند فرجامی جز آسیب های کوبنده دیده نخواهد شد http://iranglobal.info/node/22496
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جناب «کارشناس-خداشناس-"به آ.ائلیار"»گرامی، در کامنت و دیالوگ شما چند خطا هست: 1- بکار گیری «تو» و «به آ.ائلیار» که میتواند نشانه صمیمیت باشد، ولی در نوشته شما صمیمیتی وجود ندارد و من مجبورم کار شما را «توهین» حساب کنم. اصولاً کامنت شما به این دلیل قابل انتشار نبود. ولی منتشر شد که شما به خطاهای خود واقف شوید.2- حکومت کارش تفرقه افکنی بین فارس و ترک و غیره است. شما هم همین کار را میکنید. پرسیدم رابطه این دو فکر و عمل چیست؟ ولی شما این سئوال را
«مامور خواندن» درک کرده اید که خطاست.کسی شما را مامور ننامیده. 3- شما به «یک ملت،یک وطن،یک فرهنگ» باور دارید. بسیار خوب حق شماست. توجه کنید دیگری هم به «چند ملت،چند فرهنگ، چند زادگاه و سرزمین» باور دارد. و این هم حق اوست. ما چه مخالف باشیم و چه موافق. فرق نمیکند. دیگری آزاد است «فکر خود را خودش انتخاب کند». و کسی حق تحمیل فکر خود به دیگری را ندارد.

4- من از چیزی ناراحت نیستم . توجه من به کامنتهای مطلب به این دلیل است که «دیالوگ محترمانه- متین با تبادل فکر» جریان یابد.ولی شما این پرنسیپ را خراب میکنید. به سئوال مشخص هم جواب نمی دهید و به چیزهای خارج از صحبت می پردازید. گفته شد نام ثابتی برای دیالوگ لازم است شما موضوع دیگران را مطرح میکنید بدون اینکه توجه کنید نامها را ما کنترول میکنیم نه شما. حدسی به دیگران اتهام میزنید.5- این تنها شما هستید که با عمل خود در یک صحبت از چند نام استفاده میکنید و همه می بینند.
6- برای سایت فرق نمی کند کامنت نویس ایران پرست باشد یا تجزیه طلب هر دو حق دارند نظر بدهندو لازم است هردو از نام ثابت استفاده کنند. ما هر کس را متوجه شویم مجبوریم خطایش را یادآوری کنیم. اینها برای بهتر شرکت کردن شما در دیالوگ مورد اشاره قرار گرفت.
نوشته شده توسط: Anonymous

فرمول بندی آقای سهیمی ساده و روشن است .جمهوری اسلامی مجاز است امنیت ملی هر کشوری را به خطر بیاندازد ،در سوریه دخالت کند و نیرو به آنجا بفرستد،﴿نقش تحولات سوریه﴾
در امور سیاسی عراق دخالت کند، نخست وزیر انتخاب کند، و اینک ،که نیرو هم به آنجا می فرستد،
برای کشوری که خودش غرق در بحران است ،یک شگفتی است، و شگفت تر آنکه تحلیل گرانی چون آقای سهیمی انتظار دارند، این اعمال نظام ﴿مقدس﴾ چە در حوزه داخلی ﴿سرکوب،اعدام وضع بد اقتصادی،بیکاری فزاینده ،تعطیلی کارخانه ها و خشک شدن منابع آبی و نابودی کشاورزی﴾و در حوزه خارجی ﴿دخالت در امور دیگر کشور ها ،تحریم ها بحث هسته ای﴾ روی خودش آوار نشود .
آقای سهیمی جاده دست اندازی و دخالت و شرارت که رژیم در سطح داخلی و خارجی دنبال می کند دو طرفه است.فهم آن اینقدر سخت است؟

نوشته شده توسط: Anonymous

آخه این که آزادی نیست, دقت کنین, الان تو اروپا این تظاهرات انجام شده که هم جنس گرایی هم قانونیه, و تمام ممنوعیت های ما برایشان آزاده, ولی بازم اعتراض دارن
مشکل آزاد بودن این زنا نیست, جای شهوت رانی و سکس در ملا عام را با آزادی ذهن و جسم اشتباه نگیریم, این تو هر جای دنیا نادرسته
آیا حاضرید این جور آزادی را برای خانوادتون ببینید؟

نوشته شده توسط: تبریزی

برای دوست بزرگواری که با نام های کارشناس یا خداشناس می گوید: ( ..... قدرت ایرانیان و پارس ها از تجزیه طلبان بیشتر است ..... ) ایرانی بودن برابر است با پارس بودن! و این همان ناسیونالیسم پان آریائی است! اما با نگاهی به تاریخ جهان دیده می شود که آریاپرستی پلیدترین و زهرآگین ترین چهره بوم گرائی (ناسیونالیسم) در همه جهان و همه تاریخ بوده است! جنگ جهانی یکم با ۱٤ میلیون کشته ریشه در شاخه ای از آریاپرستی به نام پان ژرمنیسم داشت و جنگ جهانی دوم با ۵۵ میلیون کشته ریشه در شاخه ای از آریاپرستی به نام نازیسم داشت http://www.iranglobal.info/node/16195 از سوی دیگر جدائی خواهی در یک سرزمین خود به خود پیدا نمی شود و جدائی خواهی وندهائی دارد که در نوشتاری در این لینک در آن باره بررسی شده است http://iranglobal.info/node/16550 دوست پان آریای من، شما دست از آریاپرستی بردارید از میان رفتن جدائی خواهی پیشکش!

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

تبریزی گرامی، شما «حقوق ضایع شده» مردمان مختلف ایران را که توسط «سیاست یکسان سازی 80 ساله» انجام گرفته و «جنایت در حق بشریت» است نمی بینید. این خطای اول شماست. اما خطای دوم : جدایی جایگاه «نظر» را با « پایگاه اجتماعی» نمی بینید. خطای سوم :« هر نوشته را که از حقوق ضایع شده» سخن میگوید «پان نامه» مینامید بدون اینکه توجه کنید نویسنده از چه چیز سخن میگوید. آیا سخن او در مورد «اتحاد ترک های» جهان است یا « در آذربایجان از ستم مضاعف فرهنگی-اقتصادی-سیاسی» صحبت میکند. خطای چهارم شما آن است که « بدنبال بیل و کلنگ» هستید. و ملیونها مردم را که برای رفع
«ستم مضاعف » تلاش میکنند نمی بینید. بر اساس این چشم بستنها « سخنان کلیشه ای» خود را « تکرار و تکرار» میکنید . و خواننده را از صحبت جدی «آموختن و آموزاندن» یعنی « درک متقابل» دور میکنید. در نتیجه «روشنگری» که صورت نمیگیرد بر تاریگیها نیز افزوده میشود.

بین دوطرف «اعتماد»، «علاقه به درک یکدیگر» ، نگرانیها، بخاطر خود و دیگران و حال و آینده لوث میشود. پیشنهاد میکنم «روش روشنگری» را درست بکار بندید. این شیوه ایکه پیش گرفته اید جذاب و مفید که نیست منزجر کننده نیز هست. بکوشید طرف مقابل را درک کنید. راحل نسبی بیطرفانه پیشنهاد کنید. آزادی و حق انتخاب طرف را رعایت کنید. به طرف مقابل اتهام پان و غیزه نزنید. کسی اینجا موضوع «اتحاد تورک یا عرب یا کرد» در جهان را مطرح نمیکند. که شما مدام در کامنتهای خود از « پان نامه» استفاده میکنید. در ایران فقط یک حزب پان داریم که آنهم «حزب پان ایرانیست» است. بکوشید واژه ها را دقیق و مطابق شئی و پدیده بکارگیرید. ما در سایت نویسنده آقای چنگایی را هم داریم که از دیدگاه چپ مطلب می نویسد. برخوردهای ایشان به مسایل خوانندگان میتواند برای شما تجربه آور باشد. بکوشید با حیثیت چپ بازی نکنید. چپ ضربه خورده شما هم با برخوردهای ناشیانه در خدمت عمق بخشیدن به این ضربات نیاشید.
نوشته شده توسط: Anonymous

این حرفها را به هم ولایتی های تجزیه طلب ترک ات بگو که در اینجا با دهها نام مختلف به یک ملت و یک میهن و یک فرهنگ از صبح تا شب توهین میکنند . گاهی کسیکه دیگران را به همکار جمهوری اسلامی متهم میکند ، خودش مامور آنها است .من فکر کنم عصبانیت تو بدلیل برخورد کمنت ها به تجزیه طلبان ترک است .

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جناب کارشناس گرامی که نامتان کامنت به کامنت عوض میشود. و این بار هم با نام «خدا شناس» آمدید بمیان سخن؛ توجه داشته باشید
بازی با نامهای مستعار در کامنتها مجاز نیست. کسی که نامش را میخواهد عوض کند باید توسط کامنت جداگانه ای اطلاع دهد. اینجا محل صحبت محترمانه و متین است. نمی شود خودتان را یک بار در بحث فلان بنامید و بعد بهمان. لازم است اول توسط نامی که انتخاب میکنید به خودتان «شخصیت» بدهید و آنرا «حفط» کنید. اما «اندیشه یتان»: فکر شما «مثل جمهوری اسلامی» ست. که میخواهد « اختلاف ایجاد کند بین فارس و ترک و کرد و عرب و غیره» و خود را از «خطر اتحاد» خفظ کند. ممکن است قوم و خویشی «نظر» خود را با این «تفرقه بینداز و حکومت کن» جمهوری اسلامی ، توضیح بدهید؟

نوشته شده توسط: Anonymous

توازن نیرو - به نظر من یعنی چون قدرت ایرانیان و پارسها از تجزیه طلبان بیشتر است ، هر گونه فتنه گری با سرکوب و نابودی تجزیه طلبان روبرو خواهد شد . مغول زادگان باید به مرزهای چین و ماچین بازگردند .مهمانان تاریخی ایران از هر قومی که باشند باید اتوریته زبان و فرهنگ غالب را بپذیرند مثل آمریکا که یک زبان و یک فرهنگ دارد . آزادی فولکلوریک برای رقص و آواز و لباس در جشنها داده میشود به خلقهای درون فلات ایران متحد و مرکزی .

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کارشناس، ممکن است مفهوم "توازن نیرو ها" را برای خوانندگان توضح دهید. که منظورتان از "توان نیروها" در ایران چیست؟ با تشکر.

نوشته شده توسط: Anonymous

همه حرفای این سایت در مورد تجزیه و سایر موضوعات دور از واقییت و ان چه که در جامعه ایران میگذرد می باشد من خودم به عنوان یک کرد قاطعانه میگم اگر تحریک و دروغ پراکنی احزابی چون کومله و دموکرات کردستان نباشد هیچ کردی در هیچ شرایطی حاضر به جدا شدن از خاک پاک ایران نیست و این موضوعی که من به عنوان یک کرد که در سنندج زندگی میکنم روزانه در اطراف خودم مشاهده می کنم و مردم کردستان مگی اعتقاد دارند باید سایر کردستان های سوریه و ترکیه و عراق با هم به شکل استانی از استان های ایران درایند

نوشته شده توسط: تبریزی

دوستان گرامی، یک تن را اگر در سرتاسر ایران پیدا کردید که بیل و کلنگ و داس و چکش به دست گرفته و کار می کند و دستان پینه بسته و ناخن های سیاه و شکسته و شکم گرسنه و سفره بی نان مانده و جیب های بی پول مانده دارد و برای پان نامه های تکراری و خسته کننده و بی خواننده مانده این چنینی که ناسیونالیست های پان نامه نویس وابسته به زرسالاری (بورژوازی) پیاپی می نویسند کف می زند مرا نیز آگاه کنید! البته این ناسیونالیست های پان نامه نویس پس از آن که می بینند پان نامه های تکراری و خسته کننده شان خواننده ندارند انبوهی از کامنت های تکراری را با ده ها نام و ده ها آی پی به تارنماهای اینترنتی می فرستند تا وانمود کنند که: "ما بیشمارانیم!" اما چه سود که کسی فریب چنین ترفندهای خنده دار و از مد افتاده ای را نمی خورد http://www.iranglobal.info/node/27006

نوشته شده توسط: Anonymous

تهدید و توهین به مردم پارسی زبان راه برون رفت از شکست تاریخی چپ و تجزیه طلبان نیست. انچه ایران امروز را به دام اسلام انداخته است ناشی از پیروی چپ از سیاست خارجی شوروی سابق ودشمنی با دمکراسی و حکومت های ملی در ایران است.هقتاد سال دروغ تاریخی چپ و ملل تحت ستم انها راه را برای هیبولای دین باز کرد. این دین عزیز اسلام است که اشوب و در بدری و قتل و دزدی و جنایت و تزویر تولید میکند نه مردم پارسی زبان.تا زمانی که مردم ایران با دو جریان یعنی دین اسلام و اندیشه چپ و نقش مخرب ان تصفیه حساب نکنند وضع این کشور به همین صورت باقی خواهد ماند. کشتار های جمعی در عراق و سوریه و افریقا نه ناشی از تسلط مردم پارسی زبان بلکه وابستگی وقدرت و نقوذ دین اسلام را میان توده مردم نشان می دهد.

.در جبهه جریانات سیاسی کورد نیز بی ثباتی و تهدید و تصرف قدرت در دستور روز است.خیالی کودکانه است که با جدائی از ایران این خلقها در ارامش و امنیت بسر خواهند برد . جنگ قدرت و اختلافات مرزی با همه همسایگان وبویژه ترکان همانند جنگهای سی ساله اروپا توان همه را خواهد گرفت.بوجود اوردن کشوری نو پا بنام کورد ویا ترک بدون کمک غرب امکان حیات ندارد و در اولین فرصت باز مرزها به هم خواهد خورد.




نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ناظر دیدار عزیز، در اینکه «تأمین حقوق ضایع شده ی مردمان مختلف ایران مانع از هم پاشیدن این جغرافیا میشود» با شما هم نظرم. این راحل شناخته شده و مورد بحث قرار گرفته است چه از طرف من و چه از طرف دیگران. در بخش وسیعی از نیروها این ایده جا افتاده است. در نیروهای چپ و دموکرات و آزادیخواه. حتی شکل تأمین این حقوق را نیز تعیین کرده اند. « ایران فدرال» یا «ایران با حکومت غیر متمرکز». که نام دقیق را بعد ها قانون تعیین کند. با اینکه نیروی هوا خواه « قدرت متمرکز» هم که مخالف «فدارالیسم» است وجود دارد. اما نظر عمده در فضای سیاسی ایران، «عدم تمرکز» است. و بیشتر بر شکل «ایران فدرال» تأکید میشود. در واحدهای فدرال هر کس مثل اروپا «اداره امور خود» را بعهده میگیرد. اینکه عمده نظر در فضای سیاسی در این جهت است «قدم مثبت» است. از سوی دیگر « جدایی خواه» و همین طور «تمرکز طلب» نیز هست. یعنی 3 طیف سیاسی وجود دارد

فدرالیست- استقلال طلب- تمرکز طلب. این، در کل فضای سیاسی ایران است. نه فقط در مناطق ملی. همانطور که در مقالاتم توضیح داده ام راحل «فدرالی» امکان عملی شدنش بیشتر است. دو راحل دیگر را غیر عملی میدانم. اما آنچه در این میان بیش از هر چیز اهمیت دارد «شیوه رسیدن به اهداف بزرگ و کوچک» است. به ویژه در آذربایجان. یعنی مهم «استراتژی و تاکتیک» است در رابطه با اهداف-نیروها- چه در کل ایران و چه در خود آذربایجان؛ و حتی در منطقه و سطح جهانی. همانطور که در مقاله «استراتژی و تاکتیک» نوشته ام، « مبارزه ی مسالمت آمیز برابری حقوقی» ؛ بر اساس « مبارزه مشترک و صلح و دوستی با همه مردمان از جمله فارسی زبانان» در اتحاد با «نیروهای ضد دیکتاتوری،ضد تبعیض، و ضد استثمار»، استراتژی و تاکتیک درست راه پیروزی ست. و هستند گروههایی که در این مسیر میکوشند. برای مثال فدرال دموکراتهای آذربایجان- چپ های دموکرات آذربایجان. و غیره. اما سیاست «فارس، ترک»گرایی که در مقاله توضیح داده ام نه در خدمت تأمین حقوق بل در خدمت آفرینش «جنگ و کشتار» است. این استراتژی و تاکتیک ها در خدمت شکست ماست. آنچه در مورد « انقلاب اخلاقی، انقلاب وجدانی؛ احترام به "حقوق طبیعی انسان"؛ » نوشته اید می تواند در جریان «روشنگری، دیالوگ مدرن، انقلاب فرهنگی، تحول دموکراتیک جامعه» رخ دهد و مبارزه یکی از «اهداف»اش نیز رفع این کمبودهاست. اما راه رفع اینها سیاستی نیست که در مقاله به حق نقد شده است. در این عرصه ضرورت مبرم دارد که از «تزها و مقولات» من در آورده و غیر علمی و بسیار کودکانه «الوداع» گوییم.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار، با تشکر ازپوشش مطلب فوق درصفحه سایت، باشد که این مختصر زنگ خطری باشد برای آنانی که در خواب خرگوشی، خود را آقای دیگران بحساب میآورند، و فکر میکنند که مدام العمر، دنیا بروفق مرادشان خواهد بود. بار دیگر سپاس از زحمات تان.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقاي نويسنده درانتهاي مطلب نتيجه گيري كرده كه «اگر جنگجویان اسلام گرای داعش بتواند در عراق حتی در این مناطق که در دست دارند تثبیت شوند یک افغانستان، سوریه و پاکستان دیگری در خاورمیانه بوجود آمده که امنیت منطقه و جهان را به خطر خواهد انداخت» خواب بوديد ، بيدار شديد ! صبح بخير . مگر طي اين سالها درعراق امنيتي بود كه الان شما براي امنيت اين كشور نگران هستيد . هرروز انفجار بمب هاي كنار جاده وماشين انتحاري ، هر روز ترور ، هر روز دستگيري وشكنجه ... دولت مالكي اين كشوررا به لبه پرتگاه برده است . آن وقت معلوم نيست شما براساس چه معياري ميگوييد امنيت جهان !!! به هم مي ريزد . آخر مگرامنيت جهان به چند شهر عراق ربط دارد . حداقل بگوييد امنيت جمهوري اسلامي ( بخوانيد ملاهاي حاكم برايران ) به هم مي ريزد چون حواسشان به مرزهاي خودشان باعراق مي رود ومردم درداخل كاري را كه نبايد بكنند ، مي كنند .

راست وپوست كنده ، معني جملات آخر مقاله همين است وچيز ديگري نيست .چون قطعا كه امنيت امريكا وانگليس وآلمان و نروژ و سوئد و ................كه به هم نمي ريزد .پس ترسمان از چه چيزي است . همين الان عراق بدترين شرايط طي سالهاي گذشته ر ا دارد . بدترازاين چه خواهد شد ؟ مگر مردم آساش وآرامش دارند ؟
نوشته شده توسط: Anonymous

به نظرم دست اندركاران سايت بايد درپخش اخبار عراق دقت كنند چون پخش اخبار ضد ونقيض به اعتبار سايت شما لطمه مي زند . بحث جدي وپايه اي ومهم اين است كه چه كسي يا چه نظامي از پخش اين اخبار منفعت خواهد برد؟ اگر كمي دقت كنيد به سايت هاي جمهوري اسلامي ووابستگان آنها مراجعه كنيد اين روزها براي مردم عراق دل مي سوزانند واينكه داعش اينها ر كشته است . مگر طي سالهاي گذشته خود سران نظامي جمهوري اسلامي درعراق نبودند وآنها رانميكشتند ؟ الان چي شده كه برايشان آه وناله سرداده است . بنابراين من فكر ميكنم ما نبايد بلند گوي اين نظام باشيم . اگر دوستان به سايت ها مراجعه كنند ، خودشان بهتر مي توانند نتيجه گيري كنند . پايدار باشيد

نوشته شده توسط: Anonymous

خوب که چی , انقلابیون چپ و اسلامی همیشه در آدم کشی قهار بودند !

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ناظر دیدار عزیز، نوشته شما در ص اول درج شده. ممنون از بیان نظر و زحمتهایتان. مطلب با دو عنوان است. و در قسمت کامنتهای جالب و خواندنی درج شده که همیشه قابل دسترسی باشد. و در همین قسمت آرشیو شود. http://www.iranglobal.info/node/35469ممکن است ایران از هم بپاشد لطفا این مطلب را در دسترس عموم قرار دهید-و-
در باره حل مسائل ملی خلقهای ایران

نوشته شده توسط: Anonymous

ویدئو را نمیشد دید . در ضمن داعش چند نفر اند که توانسته اند ۱۷۰۰ نفر راا اعدام کنند ؟ لطفا کمی در پخش خبر دقت کنید . العربیه نگفت داعش انقلابی‌ در مورد عشایر سنی مخالف مالکی خبر داد. این گروه مدت زیادی است که در سوریه حضور دارد ولی هیچ غلطی نکرده. چطور میتواند چند شهر بزرگ راا در مدت کوتاه تصرف کند !??

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

کارشناس گرامی ، شما با کارشناس نامیدن خود به همکار ما که این مطلب را انعکاس داده « اتهام تجزیه طلبی» میزنید. چرا که مطلب را باز تاب داده است! و نمی اندیشید که «کار سایت انعکاس نظر» است. و این را ایراد به حساب میاورید. از نظر شما نباید نظر را انعکاس میداد و بهتر بود سانسور میکرد! شما در این چند جمله برخورد استبدای خود را واضح بیان کرده اید. فکر نمیکنید نگون بختی یک جامعه با چنین برخوردهای سطحی و دیکتاتور منشانه رقم زده میشود؟ و خمینی ها بر پایه چنین فرهنگ و تفکراتی بالا میایند و دما از روز گار ملیونها انسان در میاورند؟ لطف کنید روی چیزی که گفتم خوب بیندیشید.و کنار وایستید که آفتاب بتابد.

نوشته شده توسط: Anonymous

خانم/آقاى تبريزى، مشكل ملتهاى غير فارس ناسوناليست بودن انها نيست، بلكه كم بود علاقه بزبان، فرهنك و ميهن خودشان است. اگر انها حتى نصف ناسوناليسم مردم اروپا را داشتند، امروز بزبان خود ميخواندند و مينوشتند. اگر مردم آزربايجان به اندازه نصف ناسوناليسم مردم نروژ را دارا بودن، امروز شايد صاحب كشور مستقل خود شامل آزربايجان شمالى و جنوبى بودند. حالا صحبت از ناسوناليسم خود شما نميكنم كه چقدر از برترى طلبى زبان فارسى هميشه دفاع ميكنى.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

تكراري است

نوشته شده توسط: Anonymous

آینده را توازن نیروها تعیین میکند و چون شما 4 نفر در مقابل 70 میلیون ایرانی قرار دارید فقط صدایتان باقی خواهد ماند آنطور که فروغ زیبا میگفت . کسیکه این کمنت را در اینجا قرار داده نگوید که تجزیه طلب نیست . ما ظاهر و باطن شما را شناخته ایم .

نوشته شده توسط: Anonymous

می دونی بدی حادثه در چیه ؟ در تحلیلی که بی موقع میشە!
۲سال است که مردم عراق ،برای آزادی ،با رژیم وابسته به جمهوری اسلامی مبارزه میکنند .برای اولیه ترین حقوق انسانی، تو این مدت هیچ کدام را ندیدی، برای سرکو ب این مردم از هیچ کاری فرو گذار نیستند، و شمایان تو این مدت در این خصوص هیچ نگفتید، حالا که پیشروی ها این مردم آغاز شده ، همه را ول کردی یقه مجاهدین را گرفتی، که آی بشاتبید مجاهدین از تروریست های داعش حمایت میکنه! بابا جان حده اقل می گذاشتی حقیقت یکم برات روشن بشه بعد تا دلت می خواست به ریش مجاهدین بخند! یا حده اقل یه سند و مدرک هم می گذاشتی، که نوشته ات یه کم اعتبار پیدا می کرد، حیفه اعتبار خودتان را همین جور نفروشید.

نوشته شده توسط: Anonymous

ائلیار عزیز، چنانکه قبلا بدان اشاره کرده بودی، مطلبی بعنوان "راه حل چیست" را در دو و یا سه نوبت، هر طور که ممکن باشد، برایتان بعنوان کامنتر میفرستم، و اگر صلاح دیدید، میتوانید بعنوان یک مطلب جداگانه در صفحه اصلی سایت قرار دهید. البته من این مطلب را در سایتهای دیگر در صفحه اول قرار خواهم داد. اما اول برای شما میفرستم. با بهترین سلامها، ناظر.
راه حل چیست؟! (قسمت اول) جناب ائلیار، در باره سئوالاتان، بطور مختصر لازم است، به محضرتان عرض شود که، در باره حل مسائل ملی، خلقهای ایران، توجه ما در وهله اول و یا از همان قدم اول، باید بر اساس رعایت "حقوق طبیعی" و کنوانسیون حقوق بشر استوار باشد. شاید عنوان این مطلب برای افرادی به صرفه نباشد. اما تاکید بر این نکته بسیار مهم، و تعیین کننده است. لازم به یاد آوریست که ملیتهای ایران، اولین مردمانی نیستند، که میخواهند خود را از چنگ یک رژیم دیکتاتور!،

رهائی بخشند. برای رهائی از یک سیستم ارتجاعی باید هر کسی! دمکراسی را " اول از خود، و از وجدان خود شروع بکند." معنای فلسفی آن این است، که بحقوق انسانی دیگران، مثل حقوق خود، احترام بگذارد. و به وجدان خود دروغ نگوید. و حس بشر دوستی، و وظیفه اخلاقی خود را، بعنوان وظیفه انسانی بحساب بیاورد. لازم است بمحضرتان برسد، که بحث "حقوق انسانی"، و "حقوق طبیعی" در فلسفه اروپای غربی بعنوان اصل حقوق انسان با حساسیت تمام مطرح است. و این تفکر فلسفی پایه گذار تمدن مدرن، رعایت حقوق انسانی، و آزادیهای اروپای امروزی است. و منظور از حقوق انسانی، در واقع "حقوق طبیعی" انسان است، که فلاسفه اروپائی، اعم از " اسپینوزا" فیلسوف بهودی اصل هلندی، پدر دمکراسی مدرن امروز، و "هووبست" فیلسوف انگلیسی و پایه گذار سیستم دولتی مدرن اروپائی، اساس فلسقه سیاسی خود را بر پایه همین امر نهاده اند، و نتیجه آن دمکراسی واقعا موجود اروپای غربی امروزیست. وقتی از دمکراسی اروپائی صحبت میشود، منظر مدینه فاضله نیست. هدف در اینجا سیستمی است که ملیتهای مختلف با رعایت حقوق انسانی یکدیگر، میتوانند بدون جنگ و خونریزی و با احترام نسبت به شان انسانی هم، در کنار یکدگر زندگی بکنند. البته من فعلا وارد این بحث نمیشوم . چون جایش اینجا نیست. و خیلی از سیاسی کاران و کسانیکه از دمکراسی دم میزنند، تابحال کلمه "حقوق طبیعی انسان" که یک بحث بسیار مهم فلسفی است، حتی بگوششان نیز نخورده است. تابحال هم ندیده ام که از جانب روشنفکران جامعه فارس در این خصوص بحثی صورت بگیرد. چون اصلا به صرفشان نیست! چون جامعه فارس اصلا تو باغ نیست. و از محتوای بحث فلسفی، و احترام بحقوق انسان پرت است. در جامعه فارس اصلا فلسفه و "حقوق طبیعی" انسان، مفهوم ندارد، و شناخته شده نیست. این بحث یکی از ارکان مهم فلسفه دمکراسی موجود اروپای غربیست. و روشنفکران سیاسی فارس با چنین بحثی آشنا نیستند. آنها اغلب، با کلی گوئیهای بی سر و ته، و یا با نمود بظاهر چپ، بحث طبقاتی را بمیان میکشند، و از آزادیهای تخیلی صحبت میکنند، بی آنکه پایه و اساس و معیار عملی و علمی آنرا مشخص بکنند. و بی آنکه به "حقوق طبیعی" و شان و منزلت انسان به عنوان موجود متفکر،اشاره ای کرده باشند، با کلی گوئی شعار میدهند. با وجودیکه فلسفه مارکسیسم بیشر به مسائل اکونومیک عطف نظر دارد، اما فلسفه "حقوق طبیعی" بیشتر به هویت زبانی، فرهنگ سیاسی، منزلت، و شان انسان بعنوان یک موجود طبیعی، که ریشه در تبیین حقوق مادر زادی انسان دارد، میپردازد. احقاق حقوق نامبرده در ترکیب اجرای اصول دمکراسی در قالب پارلامنتاریسم،و پلورالیسم سیاسی پایه و اساس دمکراسی مدرن امروزی را تشکیل میدهد. البته شاید تقصیر آنان نیست، چون اگر قرار بود کشور پرتی مثل ایران صاحب اندیشمندان فلسفی میبود!، میشد، مثل فرانسه، آلمان، ایتالیا، انگلیس، هلند، و امثالهم. متاسفانه جامعه فارس دنبال شاهنامه خواندن است و بجای بررسی اساس و ارکان و پایه ریزی علمی دمکراسی انسانی، و احترام بحقوق بشر، در رویای عصر پارینه سنگی بسر میبرد. و بجای احترام و به رسمیت شناختن حقوق طبیعی انسان، با گستاخی تمام به توهین و تحقیر ملیتها می پردازد. و برای جوکهای زننده، و توهین آمیز، و تحقیر ملیتهای غیر فارس، هزینه های هنگفتی صرف میکند.

نوشته شده توسط: Anonymous

مقامات عراقی امروز این رقم را 170 نفر اعلان کردند. نه 1700 نفر

نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، آ.ائلیار، من هرگز نگفته ام که: ( ..... ثروتمندان آذربایجانی پان گرا هستند ..... ) بلکه بارها گفته ام که ناسیونالیست ها از وابستگان به زرسالاری هستند و این ناسیونالیست ها شاید آذربایجانی باشند و شاید نباشند و این چنین نیست که زرسالاران آذربایجان همگی ناسیونالیست هستند! برای نمونه محمدرضا زنوزی مطلق با دوازده میلیارد دلار دارائی ناسیونالیست نیست و یا صادق محصولی دژخیم خونخوار و دزد میلیاردر رژیم ولایت فقیه نیز ناسیونالیست نیست، بابک زنجانی میلیاردر ترک نژاد و ترک تبار و ترک زبان نیز ناسیونالیست نیست، خانواده میلیاردر ضراب نیز هیچ کدام ناسیونالیست پان آریا و یا پان ترک نیستند http://www.iranglobal.info/node/28220 و همچنین چند میلیاردر سرشناس تبریزی که در لینک زیر درباره آنها سخنانی هر چند فشرده و کوتاه نوشته شده اند نیز ناسیونالیست نیستند http://www.iranglobal.info/node/29466

سخن من این است که ناسیونالیسم در شش هزار سال پیش و در زمان برده داری پیدا شد و در زمان دهداری و زمان سرمایه داری نیز برجا ماند اما در زمان برده داری سودبر ناسیونالیسم برده داران و در زمان دهداری سودبر ناسیونالیسم دهداران و در زمان سرمایه داری سودبر ناسیونالیسم سرمایه داران و زرسالاران بودند و هرگز برده ها و دهقانان و کارگران پیرو پندارهای ناسیونالیستی نبودند! در این باره به نوشتاری در این لینک نگاه کنید http://www.iranglobal.info/node/28638 ********** دوست گرامی، آ.ائلیار، شما می گوئید: ( ..... در مبارزه رفع تبعیض آذربایجان در خارج و داخل گرسنگان و ستم کشانند که خواهان رفع ستم مضاعفند، این مبارزه ربطی به زرسالاران ندارد ..... ) دوست گرامی، در سرتاسر ایران نابرابری میان ستمدیدگان و ستمگران رژیم آخوندی هم برای ترک ها هست و هم برای فارس ها و ترک و فارس به یکسان دچار نابرابری هستند اما تبعیضی که داستان پردازان ناسیونالیست از آن سخن می گویند کشک است! داستان های خنده داری مانند آن که فارس ها معادن طلای آذربایجان را غارت کردند و یا رژیم اشغالگر قوم فارس آذربایجان را اشغال کرده است و یا رژیم ایران رژیم استعمارگر قوم منحوس فارس است و ..... دوست گرامی، آ.ائلیار، آیا یک تن را شما می توانید پیدا کنید که بیل و کلنگ و داس و چکش به دست گرفته و کار کند و سپس این چرت و پرت ها را بگوید و بنویسد؟ همه کسانی که این داستان ها را به هم می بافند از وابستگان به زرسالاری هستند نه از گرسنگان و ستم کشانی که شما از آنها یاد می کنید! ********** دوست گرامی، آ.ائلیار، شاید شما بپرسید چرا این پندارهای زهرآگین پیدا شده اند؟ دوست گرامی، تاریخ نشان داده است هنگامی که در یک سرزمین اندیشه های خردورزانه از میان رفته و یا کمرنگ شوند و همچنین گروهی سیاسی و پرتوان که بتواند مردم را باخردورزی و با برنامه هائی کارآمد رهبری کند در میان نباشد از شوره زار خاموشی مردم و نبود سازمان های سیاسی کارآمد اندیشه های زهرآگین و لاشخورهای سیاسی سر بلند می کنند! در افغانستان نخست رژیم پادشاهی بر سر کار بود، سپس رژیم پادشاهی از میان رفت و رژیم جمهوری برپا شد، پس از آن یک رژیم کمونیستی مدل روسی بر سر کار آمد، با درگیر شدن آمریکا در افغانستان و فرستادن جنگ افزارهای پیشرفته ای مانند موشک های استینگر stinger به کسانی که با رژیم کمونیست افغانستان می جنگیدند سرانجام رژیم کمونیست افغانستان از میان رفت اما از شوره زار نبود سازمان سیاسی کارآمد برای کشورداری در افغانستان سازمان هائی مانند طالبان و القاعده سر بلند کردند و با همان جنگ افزارهای پیشرفته ای که آمریکائی ها آنها را به رایگان به آنها پیشکش کرده بودند بلای جان آمریکا شدند! و یا در عراق پس از نابودی رژیم صدام حسین، دیکتاتور ناسیونالیست و پان عرب عراق هم اکنون سازمانی با نام (دولة الاسلامی العراق و الشام) یا (داعش) که فتوکپی القاعده و طالبان است سر بلند کرده است! گردانندگان طالبان و القاعده و داعش کسانی هستند که با فرهنگ و روش های زمان شترچرانی و فرهنگ عربستان ۱۴۰۰ سال پیش مغزشان از کار افتاده است اما در ایران هم اکنون در شوره زار خاموشی و نا امیدی مردم و نبود سازمان سیاسی کارآمد برای براندازی رژیم دوزخی ولایت فقیه لاشخورهای سیاسی ناسیونالیست هائی هستند که بهترین و بیشترین سودها را به رژیم گدایان مفت خور آخوندی می رسانند و ناسیونالیست های ایرانی کسانی هستند که در سده بیست و یکم بزرگترین آرزویشان دیوارکشی های هیتلری میان مردم یک سرزمین بر پایه نژاد و تبار و زبان و ژن و کروموزوم و نیاکان و رنگ پوست است و اینان بی هیچ گمانی از وابستگان به زرسالاری هستند http://iranglobal.info/node/27006
نوشته شده توسط: Anonymous

بهتر این بود که العربیه می نوشت « قبایل آدمخوار و جیگر خوار به سوی بغداد در حرکت هستند» قتل . عام مردم شیعه توسط این جنایتکاران محکوم است. راست این است که کلمه «انقلاب» یک بار توسط خمینی جنایتکار به لجن کشیده شده بود

نوشته شده توسط: Anonymous

راه حل چیست (قسمت دوم) پس از این اشاره کوتاه درمورد جامعه روشنفکر فارس،اینک می پردازیم به موضوع اصلی، در خصوص راه حل مسئله ملیتهای ایران که مهمترین مسئله سیاسی ایران است! در اینجا پاسخ ما بطور مختصر بشرح ذیل آورده میشود: 1. قدم اول، احترام به حقوق بشر. حقوق بشر مختص جامعه فارس نیست. حقوق بشر به تمام انسانهای کره زمین اتلاق میشود. و هرکس از نظر وجدانی، و اخلاقی باید بدان احترام بگذارد. 2. باور وجدانی به دمکراسی. احترام به رای دیگران! یعنی انسان شمردن دیگران! و محترم شمردن خواست آنان. محترم شمردن رای و اراده آنان! و به رسمیت شناختن حقوق انسانی آنان. اعم از ملی، مدنی، زبانی ـ فرهنگی، و آزادیهای سیاسی. 3. سیاسی کار، و یا روشنفکر جامعه فارس! دمکراسی را، اول باید از وجدان خود شروع بکند. و به آن از نظر وجدانی، و وظیفه انسانی باور داشته باشد. باور داشتن به دمکراسی برسمیت شناختن حقوق انسان است.

و باور داشتن بحقوق انسان را باید در عمل نشان داد. و از کلی گوئی، و شعارهای توخالی دوری کرد. اکنون سئوال این است که آیا روشنفکر و یا سیاسی کار جامعه فارس از نظر اخلاقی و وجدانی به این مرحله از رشد فکری رسیده است، که دیگران را آدم بحساب بیاورد، و به حقوق آنان احترام بگذارد؟ اگر جواب منفی باشد، در غیر اینصورت، حتا دمکرات ترین، و بهترین قانون دنیا نیز در ایران، غیر قابل اجرا خواهد بود. پس اولین انقلاب! انقلاب اخلاقی و انقلاب وجدانی است! و معنای علمی آن یعنی انسان شمردن دیگران، و حترام گذاشتن به "حقوق طبیعی" انسان، و به رسمیت شناختن حقوق زبانی، فرهنگی، مدنی، و آزادیهای سیاسی انسان است. در چنین شرایطی، شانس برابر و مطلوب برای انسان ایرانی تامین میشود، و پایه های صلح،تفاهم، همزیستی، و رفاه عمومی پایه ریزی میشود. دمکراسی از آسمان نازل نمیشود. پایه و اساس دمکراسی خود مردم است، و احترام به رای آنان! این مردم، ویا تک تک انسان یک جامعه است، که بخشی از حقوق طبیعی خود را به دولت واگذار میکند، تا از حقوق تک تک افراد جامعه محافظت کند. در واقع تعیین یک دولت از طریق مردم صورت میگیرد. و قدرت اجرائی دولت همان قدرت مردم است. و بدون رای و قدرت مردم دولت هیچ کاره است. بدین دلیل دولت باید مثل دول اروپای غربی خدمتگزار و تحت فرمان جامعه باشد. و مجری قوانین حقوق بشر و محافط حقوق طبیعی تک تک انسانهای آن جامعه و ملیتهای آن باشد. حتا در کشور های جند ملیتی مانند، سوئیس، کانادا، ایتالت متحده آمریکا،... و امثالهم. در واقع عملی ساختن حقوق بشر، از رعایت "حقوق طبیعی" انسان سر چشمه میگیرد. و از این جهت حائز اهمیت جدی است. و محتوای علمی این تفکر، ملل ایران را با حفظ شان انسانی، و احترام به حقوق انسانی،و مدنی آنان، آنها را بعنوان عضو جامعه با حقوق انسانی محسوب میدارد! و پایه ریزی قانونی و جرای عملی این امر مهم، برای جلو گیری از خونریزی، و جنگ داخلی، قدم نخست، و اقدام مثبت است. و این بمعنای آن است، که دارندگان چنین تفکر فلسفی، به رای ملیتهای سرزمین ایران احترام میگذارند. تفکر و عملی که به آن دمکراسی اتلاق میشود. و بدون چنین پیش شرط های اخلاقی و وجدانی، ایران همانی خواهد بود که هست. دیکتاتوری، سرکوب، اعدام، زندان و شکنجه، تبلیغات نژادی، جنگ، خونریزی، چپاول، نفرت از دیگران، اعتیاد، دزدی، بیکاری، فقر، فساد اداری، درگیری، رشوه خواری، عقب ماندگی، فقرفرهنگی، فقر علمی، فقر فلسفی ، عدم رشد علم و صنعت، عدم رشد هنر، موسیقی، ...و هزاران مشکلات دیگر گریبان جامعه ایران را خواهد فشرد. و حتا با روی کار آمدن دولت جدید، بدون حل معضل ملیتها!، جغرافیای ایران دوباره بسوی یک دیکتاتوری جدید سوق داده خواهد شد. و در یک شرایط جنگی جامعه از رشد خود باز می ماند. و اگر سیاسی کاران جامعه فارس از نظر وجدانی و اخلاقی به این مرحله از رشد فکری نرسیده باشند، که به "حقوق طبیعی" انسانهای دیگر احترام بگذارند، حتا بهترین قانون نیز در ایران کار ساز نخواهد بود. پس برای حل معضل حقوق ملیتها، اولین قدم، و اولین انقلاب!، انقلاب اخلاقی، انقلاب وجدانی است. یعنی احترام به "حقوق طبیعی انسان"، و قبول حقوق زبانی، فرهنگی، مدنی، و آزادیهای سیاسی، مللیتهاست. در چنین شرایطی است، که شانس برابری مدنی، و تساوی حقوق انسانی برای ملیتهای ایرانی ممکن میگردد. اما بنا بر تجربه عینی، و با توجه به شناخت از روحیه خود بزرگ بینی راسیسم حاکم در جامعه فارس، که از "نارسیسم" آن ناشی میشود، و با توجه به خود شیفتگی، و گستاخی روشنفکران جامعه فارس، و بنا بر روند تاریخ صد ساله اخیر، سیاسی کار و روشنفکر جامعه فارس به این آسانی "حقوق طبیعی"، انسان را قبول نخواهد کرد، چون این جامعه از نظر روانی، بطرز هولناکی، شیفته خودش است. و با خودش سرو کار دارد.
نوشته شده توسط: Anonymous

راه حل چیست؟ قسمت (سوم) و اصلا نمی داند که "حقوق طبیعی" و مسئولیت آن چیست. و از طرفی چون از نظر اخلاقی، و وجدانی، بدان عادت ندارد و خو نگرفته است! و خود را آقای دیگران بحساب میآورد. درنتیجه اعمال چنین سیاستی، ممکن است دیر یا زود، جغرافیای ایران از طریق یک درگیری خونین داخلی از هم بپاشد، و جامعه فارس برای همیشه به حاشیه رانده شود. لطفا این مطلب را در دسترس عموم قرار دهید، تا روشنفکر و سیاسی کار جامعه فارس بعدا ادعا نکند، که کسی، راه حلی برای مسئله ملیتهای جغرافیای ایران، پیشنهاد نکرد. ما میگوئیم: اولین شرط حل معضل سیاسی جامعه جغرافیای ایران، احترام، به "حقوق طبیعی"، و باور واقعی به "دمکراسی" است که هر فردی، باید آنرا، اول از خودش، از وجدان خود شروع بکند. و به آن باور وجدانی داشته باشد. تا بهره مندشدن از حقوق انسانی را برای همه مردم جامعه ممکن سازد. و بدون باور وجدانی، و انقلاب دورنی،

در خود، نسبت به حقوق بشر، و حقوق طبیعی انسان، مشکل دمکراسی، و مشکل ملیتهای ایران، حل نخواهد شد. و همچنان به قوت خود باقی خواهد ماند. و وضع روز به روز بدتر خواهد شد. بعضی ها شعار میدهند؛ اگر رژیم دیکتاتور اسلامی برود، همه چیز درست میشود، چنین شعارها و کلی گوئی های بدون برنامه ریزی صحیح حقوق طبیعی، و بدون باور به حقوق انسان، و بدون عملی ساختن پایه های اجرائی آن، در واقع گول زدن مردم است. و بدون آلترناتیو سیستم پارلامنتاریسم و پلورالیسم سیاسی، و احترام به حقوق ملی، مدنی، فرهنگی، و حق تعیین سرنوشت ملیتهای ایران، حتا با رفتن رژیم استبداد اسلامی نیز، نه تنها وضع موجود تغییر اساسی نخواهد کرد، بلکه دیکتاتور های جدیدی ظهور خواهند کرد.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

به دوستان عزیز، تبریزی، و تهادری، تبریزی عزیز معمولا در کامنت های خود به « ثروتمندان آذربایجانی» اشاره میکند که پان گرا هستند و خوش خوراک. قید میکنم که در مبارزه ی رفع تبعیض آذربایجان در خارج و داخل گرسنگان و ستمکشان اند که خواهان رفع ستم مضاعف اند. این مبارزه ربطی به زرسالاران ندارد. اینان نه تبعیدی اند و نه فعال در مبارزه. ما با توده ی جوانان زیر سی سال 35 سال سرو کار داریم. اینان همه تبعیض دیده و دیکتاتور زده و استثمار شده و داغون اند. گرچه در بین بخشی از اینان «ایده لوژی ملی گرایی» رواج دارد که در کل ایده لوژی گروه اجتماعی سرمایه دار است.اما این ایده ربطی به پایگاه اجتماعی آنها ندارد. مبارزه در آذربایجان ربطی به پان ترکیسم ندارد گرچه این گونه ایده ها نیز در بین جوانان و جود دارد ولی کلیت مبازره و ماهیت آن، مبارزه با ستم مضاعف برای برابری حقوقی فرهنگی-سیاسی-اقتصادی ست.

برای تهادری گرامی باید
بگویم درست است که از جامعه آذربایجان نمی توان گروه اجتماعی سرمایه دار را حذف کرد و اینان سرمایه را در جهت رونق اقتصاد و صنعت لازم است بکار گیرند ولی توجه باید کرد که در این میان هر چند تبعیض فرهنگی حل میشود ولی با وجود سرمایه داران تبعیض جنسی-بین زن و مرد؛ تبعیض اقتصادی- فقر کارگران و زحمتکشان- که تقریبا 90 در صد جامعه را تشکیل میدهند رفع نخواهد شد. یعنی حل مسئله تبعیض تنها رفع تبعیض فرهنگی نیست. جنسی هست. اقتصادی هست و مذهبی و سیاسی و غیزه نیز وجود دارند.پیروزی مبارزه رفع تبعیض بدون تأمین عدالت اجتماعی برای عموم - و دموکراسی ممکن نیست. وضع جمهوری آذربایجان را از این زوایا مطالعه کنید به چگونگی مسئله واقف میشوید.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

کسی که مخالف راسیسم است ، درست نیست که مخالف راسیسم دیگری باشد ولی خودش را به دام راسیسم خودی بیندازد. و همینطور است در مورد استبداد و دیکتاتوری. کسی که به اجرای حقوق بشر و تحول دموکراتیک جامعه و رفع تبعیض تأکید میکند صحیح نیست که خود را به دام ایده های جنگ هفتاد و دو ملت بیندازد. و خط کشی های فارس ترک- کرد ترک و فارس عرب غیره راه بیندازد. مشکل با خط کشی و کینه و نفرت حل نمی شود بل به مشکلات غیر قابل کنترول نیز فرامی روید. و همه را میسوزاند. نمی خواهیم 1000 سال هم به عقب برگردیم. دوست داریم جلو برویم. مشکلات را باهم و در کنار هم حل کنیم. ایده ها و بینشها و خیالات برتربینی و نفرت زا و دشمنی آفرین را لازم است کنار بگذاریم. فلان گروه راسیست عددی نیست که حرف اش را بزنیم. وقتی گفته میشود راسیسم جایی ندارد یک تصفیه حساب است با همه. خودی و غیر خودی. ما تبعیض دیده ایم - حقوق مان نقض شده لازم است

راههای عملی-نه خیالی- از راههای انسانی-حقوقی- صلح آمیز- مدنی و متمدنانه مبارزه ی خود را دنبال کنیم. با ترک گرایی و درست کردن استعمار و مستعمره و بوزقورت و مانقورت و مانند این ایده های کودکانه نمی توان مبارزه رفع تبعیض را به ثمر رساند.با جستن درون ژنهای خود و دیگری نمی توان با راسیسم مبارزه کرد بل خود به راسیست تمام عیار تبدیل میشویم. رک بگویم در کل وضع روشنفکران آذربایجانی که سیاست جدایی را پیش می برند از نظر اندیشه خیلی ضعیف است و فکر قابل توجهی ندارند. آدم نظرات اینها را که میخواند احساس میکند از یک آذربایجان خیالی در کره ماه حرف میزنند. که هیچ ربطی به ما ندارد. افت اندیشه بیداد میکند.
نوشته شده توسط: Anonymous

من کاملا با این نظر موافقم

نوشته شده توسط: Anonymous

شرایط کم کم دارد شفاف می شود و موارد مصرف داعش برای همگان روشن می شود.آنچه که مسلم است داعش چو بی است برای گل آلود کردن آب، در سوریه، باعث شد رژیم اسد تحت لوای این لو لو به جنایت ضد انسانی خودش ادامه بده، حالا دقیقا همان عمل را در عراق انجام می ده، آخوندها با هوشیاری ضد انسانیشان همه را مات دجالیتشان کرده اند، ولی خو ب یک مقاومتی هست که روسواشان کندو آب را شفاف.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ناظر عزیز، سیاست یکسان سازی یادگار پهلوی هاست. که از طرف احزاب حکومتی نیز مورد دفاع بود. بعد از بهمن 57 پهلوی شکست خورده و احزاب سابق هم متلاشی شدند. اکنون بقایای آنها در خارج سکونت دارند و از یکسان سازی باز هم دفاع میکنند. در داخل ایران، بگوییم 80 میلیون مردم زندگی میکنند ، بالا سرشان اسلامی ها هستند. و احزاب حکومتی. اینان هم سیاست یکسان سازی را اجرا میکنند. اینجا مشکل عمده و اساسی همین اجرای سیاست مذکور توسط حکومت و احزاب وابسته است. و مانع عملی در لغو این سیاست همین حکومت اسلامی ست. اگر این سد بشکند مانع عمده رفع تبعیض شکسته است. از این رو بود که در کنفرانس آمستردام روشنفکران آذربایجانی با جمع 600 نفری مانع اصلی رفع تبعیض را حکومت اسلامی ارزیابی کردند و سیاست خود را مبارزه با آن اعلام نمودند. که در قطعنامه دوازده ماده ای دیده میشود.

اینان میدانستند غیر از مانع عمده که قدرت و احزاب حاکم و اجرا کننده سیاست یکسان سازی اند، بقایای سلطنت و اجزاب وابسته و شکست خورده در خارج نیز هستند که از این سیاست هواداری میکنند. و غیره. اما غیر عمده را جای عمده نگذاشتند. و ایده ی « فارس،ترک» مطرح نکردند. می نویسند « كنفرانس، جمهوري اسلامي ايران را... مانع اساسي ميشمارد، چرا كه اين رژيم در تقابل با هرگونه تحول دمكراتيك است.» حال این دید را با «بینش فارس،ترک»گرایی مقایسه کنید. این بینش «جنگ 72 ملت» را پیش می برد. با مقابل هم قرار دادن فارس،ترک؛ترک،کرد؛ و غیره. که در خدمت ویرانی ست. برای من نهایت تأسف است که شما به عنوان یک دوست دار رفع تبعیض همه جانبه می نویسید «یا خواست پان فارسیسم، و یا نابودی همه!!» . نه خواست «یکسانسازی» درست است و نه «نابودی همه». خواست رفع تبعیض و تعیین سرنوشت ، اداره امور خود درست است ولی نه از «راه نابودی همه». خواست نابودی همه تحقق یابد دیگر «زندگی» نیست که بتوانیم در چگونگی آن فکر و عمل کنیم.اینها راحلهای نادرستی که بدرد ما نمی خورند. میخواهیم زندگی را حفظ کنیم. و تبعیضها را رفع نماییم. میخواهیم برابری حقوق را اجرا کنیم. و امور خود را مستقلاً به عنوان یک واحد از جامعه اداره کنیم. این خواست نه نیازی به فارس-ترک نامیدنها دارد و نه ضرورتی هست چیزهای فرعی و غیر عمده را به کوهستان صعب العبور تبدیل کنیم و بر طبل جنگ و نابودی همه بکوبیم. نه نیازی به نفرت و کینه و دشمنی هست. همه انسان اند. همه دوست دارند در صلح و آرامش زندگی کنند. ما برای حل مسایل جامعه خود نیاز به دوستی و ارتباطات سالم و درک یکدیگر داریم. در سند آمستردام قید شده «... با اعدام و هر نوع شكنجه بطور قطعي مخالف » اند. بر «اجرای حقوق بشر»تکیه میکند. اینجا از پان و مان سخنی در میان نیست. این ایده ها ناقض فکر «نابودی» همه است. فکر «نابودی همه» بدون رو در بایستی باید بگویم یعنی «کوره های آدم سوزی»! فرق نمی کند فارس چنین بگوید یا ترک یا کرد. من یقین دارم مردمان ستمکشیده ما نمی توانند به دیگری ستم کنند. و خواهان سعادت همه هستند. فیلم ویدئویی تظاهرات اعتراضی اورمیه برای دریاجه را نگاه کنید که چگونه یک جوان معترض پلیس موتور سواری را که در حمله به معترضان زیر موتور خود گیر کرده و بر سرش سنگ میبارد رها میکند. و راضی به آزار او نیست و میداند هدف، مبارزه با سیاست ضد محیط زیستی و سیاست تبعیض است نه «شکنجه و کشت و کشتار» این فرد و آن فرد. پاسداران کودک 10 ساله کرد را که کنار رود در اورمیه بازی میکرد به گلوله بسته و کشته بودند. آشنایی، ترکی زبان، گفت میروم در مجلس ترحیم این کودک شرکت کنم احساس میکنم فرزند من کشته شده. و رفت. از میان منطقه ای گذشت که همه جا توسط گروههای مسلح کرد حفاظت میشد.و احتمال اشتباه بود که او نیز کشته شود. اما رفت و سالم برگشت. و مجلس بسیار خوشحال بود که هنوز انسانهایی هستند که تحمل ستم را ندارند. این است «قلب مردم ما» . آنها عاشق سعادت خود و همگان اند. برای مبارزه، رفع ستم، باید قلب مردم را شناخت.
نوشته شده توسط: Anonymous

هی می خونم که باید حجاب و یا پوشش اسلامی باید برداشته بشه و مرتب انتقاد میشه که بله اونجا یه خورده چادره کوتاه بوده و یا لچگه شل بوده و لیز خورده و خطر داره خدای اسلام عصابی بشه و در بهشت رو روی این حجاب های اشکال دار قفل کنه ...این مطلب دو تا مورد داره
مورد اول : مگه نمی گن خانم های تمام اتوماتیک سوپر خوشگل با بر آمدگی های کوه مانند و پائین رفتگی ها عمیق دره مانند که همان هوری های بهشتی آخوندی باشند به مردان مسلمون سرویس میدن پس چه نیازی زن چادری در بهشته که برای هوری ها رقیب بشه و کار و کاسبی شون رو از رونق بندازه ! تصور بفرمائید که هوری های بهشتی دارن به خمینی و در آینده به فیروز آبادی و شریعتمداری و مصباح یزدی و احمدی نژاد سرویس میدن ده ها زن های صیغه ای شون چه چادری بودن و چه بی چادر و چه بد حجاب بودن دیگه مورد نیاز نخواهد بود پس چرا دارن غم بد حجابی خانم ها رو می خورن

مورد دوم : خدایا..خدایا..خدای اسلام منو رو ببخش ودر جهنم در کنار خانم های بد حجاب و بی حجاب با ذغال کم و حرارت ملایم کباب و بسوزون که می خوام مطلبی رو بگم : معمولا" چیزی هائی که برای دیدن عموم درسطح خیابان و سطح شهر و کشور زشت و ناپسند و یا معایبی در ساخت و یا دچار گندیدگی و یا در حال گندیده شدن هستند باید با پوششی از دید همگان پنهان کرد...گوجه فرنگی گندیده رو حاج آقا سیزی فروش فوری بدون اینکه متوجه بشی برات داخل کیسه پلاستیکی سیاه رنگ می ریزه " حجاب گوجه فرنگی اسلامی حاج آقا " ...گوشت کهنه شده پر چربی که از گوشش یه بوئی رو میده و یه رنگی داره حاج آقا قصاب هم براتون میزاره لای حجاب "کیسه پلاستیکی سیاه" و میده دستتون ...حالا اگه موجود خانمی که از طریق اسلامی میدونه که از لحاظ مغزی ناقصه و کم بود داره و در حقیقت یه تکه از کاسه سرشون محترمشون در اصل وجود نداره پس باید روش رو بپوشونه که دیگران از دیدن نیم کله ایشون "که شاید جای رشد دو تا شاخ هم رو باشه" حالشون بهم نخوره پس باید رو بپوشونه و مغنه رو ببنده !آخ ..آخ ...خداجون ذغالت بد جوری داغه ....غلط کردم خدا ....میگم هم موجودات هیچ عیبی ندارن و هر چی لازم داشتن بهشون دادی .....پس نماینده هات در ایران میگن که موجود موئنثت " زن" ناقصه و با چادر و حجاب رفع عیب بشه ...آخ ..آخ سوختم ..خدا خودت معیوب نیستی که به فرد تازی وحشی و دزد و بیسواد و آدم کش و زن باز درغار هرا در عربستان قرار مدار گذاشتی و بلاخره نمایندگی "آدم های اسلامی!!؟؟" رو بهش دادی ؟...غلط کردم ...باشه میگم چادر خوبه ....مغنه بد...!!! ده ها میلیون آقایان که ادعای آقا بودن در کشور اشغال شده ایران توسط کارمدان عمامه بسرامپریالیست نفت مفت خوار دارند هم درحقیقت ده ها مرتبه برای حجاب زنانه داشتن از خانم ها شایسته ترند و ملزم تر ....بوِیژه ارتشی های آبگوشتی محترم !!
نوشته شده توسط: Anonymous

ما دوباره لازم میدانیم بمحضردوست گرامی مان جناب تبریزی عزیز، برسانیم که برای یک مملکت، نه تنها کارگر لازم است، بلکه صاحب سرمایه نیز لازم است، که با ایجاد کار برای کارگر به آبادانی مملکت بپردازد. جناب تبریز عزیز! دوباره از متمولین داد هوار میکند، که احیانا چرا آنها در فقر زندگی نمی کنند! در فلسفه مملکت داری بنا براین نیست که افراد متمول را به گدائی وا داشت، بلکه با ایجاد کار و بالا بردن سطح رفاه عمومی جامعه، وضعیت رفاهی کارگران را بهبود بخشید، بطوریکه همه در رفاه زندگی بکنند، ما در شگفتیم که دوست عزیزمان جناب تبریزی، از فقر و تهی دستی ناله میکند؟ و اغلب از غذاهای خوشمزه ایرانی، حرف بمیان میکشد، من شخصا استدعا میکنم اگر ایشان در یک شرایط ضروری و مبرمی قرار دارد، و نمی تواند مایحتاج خویش را سامان بخشد، با ما در این باره تماس بگیرد، تا یک راه حلی برای از میان برداشتن تضعیقات مالی

وی بجوئیم. این را دوستانه به محضرش عرض میکنم. اگر ایشان راست میگویند، و به نظر میرسد که حرف مثبتی میفرمایند، و به سر نگونی رژیم اسلامی معتقد هستند، بمردم نشان دهند که واقعا مرد عمل هستند، ایشان که خود را بحق انترناسیونالیسیم جهانی مینامند، و مدام شعار مرزهای در حال فرو ریزی، و کشور واحد کره زمین را تبلیغ و بشارت میدهند، خوب ما که با حرفهای وی مخالفتی نداریم. اما تنقید ما به ایشان این است با شعار دادن کاری انجام نمیشود. تمام مردان تاریخی مردان عمل بوده اند. فیدل کاسترو رهبر کوبا، برای رهائی مردم کوبا از دست دیکتاتور سابق کوبا، در واقع لباس رزم به تن کرد، و سلاح بردوش کشید. و مبارزه کرد، و از این راه، حکومت دیکتاتورسابق کوبا "باتیستا" را سرنگون کرد. با حلوا گفتن دهن شیرین نمیشود. دوست عزیزمان جناب تبریزی نیز باید از مبارزات "فیدل کاسترو" و تجربیات وی، واقعا درس بگیرد. اگر واقعا مرد عمل است. و اگر دل و جرات دارد! و ما میدانیم که دل و جرات حسابی دارد. برای سرنگونی رژیم خونخوار اسلامی اقدام بکند! و خواهش ما بعنوان خواننده کامنهای ایشان، اینست که اگر ممکن است، لطفا از انتشار مقاله های تکراری، و تجدید آدرسهای تکراری، جدا خود داری بفرماید، و خود را با مسائل جدید مشغول بکند. این نکته را نیز به محضرش یاد آوری بکنیم که ایشان از شخصیتهای مهم، و بی سابقه دوران ما هستند، وخواننده از ایشان انتظارات ویژه ای دارد. دست علی بهمراهش! ممنون.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب کرمی از اینکه پس از خواندن کامنت من با عجله و عصبانیت به من جوابی عصبی و توهین آمیز دادید متاسفم و از اینکه به اشتباه خودتان پی برده اید خوشحالم. باور بفرمایید که با اینکه من با مواضع شما 180 درجه فاصله دارم و از آنها و از لحن بیان شما و توهین هایتان به مردم ترک تبار خوشم نمی آید، ولی قصد من در نوشتن کامنت فقط و فقط طرح سوال و ایجاد یک بحث سالم است.
من در کامنت اولی خودم با خواندن <مردک کرد> تعجب کردم و متوجه اشتباه تایپی شما نشدم و فکر کردم که شاید منظوری دارید که من متوجه نمی شوند و برای همین هم سوال کردم که <مردک کرد> یعنی چه. و این هم یک سوال کوتاه در آخر و من هم از اینهمه مطالب شما آن را برجسته نکردم. اگر من می دانستم که آن یک اشتباه تایپی است، باور کنید که آن را به شما گوشزد می کردم و می نوشتم که آقای کرمی یک اشتباه تایپی دارید.

به هر حال وقتی شما که یک مقاله نویس هستید و احتمالا ساعتها روی مقاله تان کار می کنید و بارها آن را می خوانید، متوجه اشتباه تایپی خودتان نمی شوید، انتظار نداشته باشید که همه خوانندگان شما متوجه اشتباه تایپی بشوند. مخصوصا اینکه کامنت نویس دهها مطلب را می خواند و به یکی از آنها کامنت می نویسد و کامنت با مقاله فرق دارد. ممنون از شما.
نوشته شده توسط: ناصر کرمی

به آقای ... ..کاظم ثانی،..... بنا به تنظیم و متن کامنت اوّل شما هر کسی این برداشت را خواهد کرد که آخر این کامنت فرد مورد مخاطب شما من هستم. بنا بر این با کمال تعجب و متأسفانه برداشت من هم همین بوده است. و عکس العمل نشان داده ام. از سویی دیگر هر کسی میداند که این فقط یک اشتباه تایپی بوده است ( دو علامت ک و م/ کنار هم هستند) و میدانند که هدف نویسنده چه هست...این اشتباهات تایپی بر اثر کمی وقت و شتاب در پرداختن به مسائل آکتوئل روز اتفاق می افتد. شما میتوانستید بشکلی دیگر مرا متوجه این اشتباه بکیند، نه اینکه یک حرف وعلامت اشتباه تایپی را در این موضوع مهم و طولانی برجسته کنید،...

بهر حال من در کامنت دوّم شما به اشتباه تایپی خودم پی بردم و آنرا اصلاح کردم، از شما فقط در این مورد سپاسگزارم و از شما صمیمانه پوزش میخواهم.
نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، آ.ائلیار، به جای آن که بگوئید: ( ..... فارس گرائی و ترک گرائی در خدمت سیاست جنگ داخلی است ..... ) چرا نمی گوئید ناسیونالیسم در خدمت سیاست جنگ داخلی است؟ دوست گرامی، فارس گرائی و ترک گرائی و عرب گرائی و عجم گرائی و آریاگرائی و ژرمن گرائی و سفیدپوست گرائی و ..... همگی شاخ و برگ هستند و ریشه همه این شاخ و برگ ها بوم گرائی (ناسیونالیسم) است! ********** دوست گرامی، آ.ائلیار، شما می گوئید: ( ..... در رابطه با اعمال تبعیض که از سوی حکومت انجام می گیرد بینش ایدئولوژیک ترک و فارس، حکومت را از فراملیتی به حکومت فارس تقلیل داده و مردم فارسی زبان را در مقابل دیگر مردمان قرار می دهد ..... ) دوست گرامی، این که شما می گوئید رژیم آخوندی فراملیتی است درست است و نمی توان رژیم آخوندی را یک رژیم بوم گرا (ناسیونالیست) دانست، همچنان که رژیم طالبان در افغانستان یک رژیم بوم گرا نبود و نمی توان رژیم

..... طالبان در افغانستان را رژیم فاشیست ترک افغانستان و یا رژیم شوونیست فارس افغانستان نامید! اما شما اگر به نوشته های ناسیونالیست ها نگاه کنید خواهید دید که چنین کسانی رژیم ولایت فقیه را یا رژیم قوم فارس می نامند و یا رژیم قوم عرب به رهبری خامنه ای ترک تبار! روشن است که با فلسفه بافی و دلیل تراشی های پان نامه نویسانی که داستان سرائی می کنند رژیم جمهوری اسلامی یک رژیم ناسیونالیست نمی شود و کسانی که چنین سخنان یاوه ای را می گویند و می نویسند جز سودرسانی به این رژیم دوزخی کاری نمی کنند! در نوشتاری در این لینک در این باره که آیا رژیم آخوندی یک رژیم ناسیونالیستی است یا نه بررسی شده است http://iranglobal.info/node/27735 ********** دوست گرامی، آ.ائلیار، شما می گوئید: ( ..... تا کنون ندیده ام قلم زنی ماهیت به غایت ضد انسانی و ضد آزادیخواهانه این تئوری ها را بسنجد و این جای صد دریغ است ..... ) دوست گرامی، با نگاه کردن به نوشتاری در این لینک خواهید دید که یک قلمزن پیش از این در این باره ها قلمزنی کرده است و دیگر جائی برای صد دریغ نخواهد ماند http://iranglobal.info/node/17485 ********** از سوی دیگر اگر کسی درباره ناسیونالیست ها و پیروان پان های رنگارنگ بپژوهد خواهد دید که چنین کسانی هیچ پیوندی با کارگران و رنجبران و دهقانان نداشته و از وابستگان به زرسالاری (بورژوازی) هستند! گذشته از آن که ناسیونالیست های پان نامه نویسی که وابسته به زرسالاری هستند درباره چیزهائی مانند گرسنگی و بیماری و بیکاری و بی پولی مردم دردمند و درمانده و گرسنه و بی نان مانده ایران هیچ نمی نویسند تا کنون دیده نشده است که چنین کسانی درباره ددمنشی های بیمانند رژیم آخوندی در زندان ها و شکنجه گاه های ایران نوشته ای بنویسند و یا با ستمدیدگان این ددمنشی ها همدردی کنند! پان نامه نویسان پان آریا درباره کسانی مانند زهرا کاظمی فارس تبار، زهرا بنی یعقوب آبکناری فارس تبار، فاطمه قائم مقامی فارس تبار، محبوبه حاجعلی فارس تبار، منیره رجوی فارس تبار، فهیمه تقدسی فارس تبار، ندا آقاسلطان فارس تبار، زهرا بهرامی فارس تبار و فارس تباران دیگر چیزی نمی گویند و نمی نویسند و درباره این فارس تباران سرزمین اهورائی آریائی ها می گویند من چه کنم، به من چه! از سوی دیگر ناسیونالیست های ترک نیز که فتوکپی برابر اصل ناسیونالیست های پان آریا هستند و پیاپی ترک، ترک می کنند و جز زبان، زبان کردن هنر دیگری ندارند درباره منیره برادران ترک، مینا زرین ترک، فرشته قاضی ترک، پریوش محمودی ترک، الناز بابازاده ترک، ثریا ابوالفتحی ترک، اسمر آذری ترک، روح انگیز دهقانی ترک، بهناز شرقی ترک، افشین اسانلوی ترک و ترک های دیگر می گویند من چه کنم، به من چه! ********** دوست گرامی، آ.ائلیار، چنین کسانی پس از آن که می بینند سخنان تکراری و خسته کننده آنها درباره نژاد اهورائی آریائی و قوم فارس و قوم ترک و زبان مادری و چرت و پرت های دیگری که برای چند صدمین بار آنها را از اینجا و آنجا کپی – پیست کرده اند خواننده ندارند برای آن که وانمود کنند "ما بیشمارانیم" با ده ها نام و ده ها آی پی انبوهی از یادداشت هائی را می فرستند که جز هرزنامه نامی ندارند تا شاید بتوانند با چنین ترفندهائی مردم فریبی کنند بی آن که بدانند دارند خودفریبی می کنند http://iranglobal.info/node/17195
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

اين نوشته تكراري است و دو روز پيش در ايران گلوبال درج شده بود