Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

آزاد اورمولو-ی عزیز، من یک بچه ام -قونچا- مریض است در بیمارستان افتاده، چشم به در، منتظر من است. آن یکی بچه ام -لاچین- را کابوس برده، گم اش کرده ام ، نمیدانم کجاست؛ باید بروم دنبالش. نرودا صدایم میکند ، خیلی وقت است. قبل از اینکه به دنیا بیایم. باید بروم ...

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

anonym عزیز، از کدامین «حرکت» صحبت میکنید؟ توضیح بدهید بدانم این چگونه «حرکتی» ست که مد نظر شماست؟

نوشته شده توسط: Anonymous

دوستی بنام آقای یوسف آذربایجان قبلا هم کامنتی پای یکی از مقاله های من گذاشته و در اینجا نیز یک بار دیگر از من خواسته اند در باره چرایی مهاجرتهای میلیونی آذربایجانیها!!! به استانهای فارس نشین توضیح دهم. ایشان بر خلاف برخی کامنت نویسها که اصلن معلوم نیست چه میخواهند بگویند، شاید میتوانست به درستی به نکته ای قابل تامل اشاره کرده باشند وآنهم مسئله مهاجرت است. البته دوست گرامی یوسف، متاسفانه پدیده مهاجرت را هم ترک و فارس نموده اندکه به نظر میرسد پایه و اساس حقیقی و واقعی چندانی ندارد.ضمن پوزش از ایشان که زودتر از این نتوانستم جواب دهم در جواب این دوست عرض کنم که مطابق آمار و تحقیقات انجام شده تحت عنوان" جریانهای مهاجرت داخلی ایران طی دهه 75-85 (به عنوان نمونه) توسط

آقایان علی قاسمی و علی حسینی راد ارائه شده و بصورت علمی مسئله مهاجرت داخل کشوری را بررسی نموده زیاد با ارقام ارائه شده از طرف شما خصوصا در رابطه با مسئله میلیونی از استانهای ترک نشین به استانهای فارس نشین ،همخوانی ندارد.http://www.sabteahval.ir/Upload/Modules/Contents/asset114/79.pdf خواهشمندم ضمن مراجعه به این لینک و مطالعه آن و البته این تنها مرجع نیست میتوان مراجع دیگری نیز در این ارتباط یافت! اگر فکر کردید در این آمارها توانسته اید دلایلی برای صحت ادعای خود پیدا کنید بنده را نیز در جریان بگذارید! همینجا اضافه کنم که ادعای آقای اردبیلی در رابطه با جایگاه سه استان ترک نشین کشور که تنها از استان سیستان و بلوچستان بهتر است نیز بی پایه و اساس است. بنده به هر آمار استانی مراجعه کردم تقریبا در پایین جدول نام این سه استان به چشم میخورد: سیستان و بلوچستان، کهگلویه وبویر احمد و لرستان و این سه استان ترک نشین کشور تقریبا همیشه در وسط جدول میان استانهای کشور قرار دارند.به همین خاطر هم با توجه به در دسترس بودن اینتر نت بهتر است همیشه در اینگونه ادعاها و ارائه آمار دست به عصا بود! با تشکر از شما دوست گرامی! اینهم یک لینک دیگر در باره علل و دلایل مهاجرت داخل کشور و آمار و ارقام آن:http://ost.gilan.ir/c/document_library/get_file?uuid=89b65073-b39c-43c1-9a13-9b91ae6352fc&groupId=14
نوشته شده توسط: Anonymous

ضمن تشکر از توضیحات جالبتان جناب ائلیار
من هم پیشنهاد می کنم به جای انتقادات از کنار، فعالانه وارد میدان شوید و برای عملی کردن برنامه هایتان و یا حداقل توضیح بیشتر نظرات و عقایدتان فراتر از ایرانگلوبال بروید و وارد مباحثات ویدئویی، آذرتاک وجاهای دیگری شوید.
بنده با بعضی از نظرات شما مخالف هستم ولی قبلا هم بارها گفته ام که چپ آزربایجان نباید انتظاری از نیروهای فعلی جنبش ملی آزربایجان داشته باشد. آنها راست و ناسیونالیست بودن خود را آشکارا اعلام می کنند و درست یا غلط برنامه ای برای پیشبرد اهدافشان دارند ولی چپ آزربایجان فقط در خلا نظر می دهد و در عمل هیچ قدرت تاثیری در آزربایجان ندارد. وارد میدان شوید حتی اگر یک نفر باشید.

نوشته شده توسط: Anonymous

آائلیار عزیز, شما هنوز باحرکت آذربایجان خیلی فاصله دارید و با این فکر و صلیقه که دارید شاید هم هر گز نتوانید به حرکت به پیوندید.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

لیلای عزیز، ممنون از تذکر شما.درست است دوستان حق طلب و انسان دوست و آزادیخواهی مثل شما و دکتر قره جلوی گرامی و دکتر براهنی عزیز و دیگران، در جنبش حق طلبانه آذربایجان کم نیستند. چه در داخل و چه در خارج. این نکته را به متن افزودم. اما سخن من پیرامون هیاهوی صاحبان شعار های غیرعملی و راسیستی ست که انجمنها و دنیای مجازی را قروق کرده اند. و در باره ی کسانی ست که قلم میزنند، تبعیدی اند و یا زندان و شکنجه شده اند ولی در نوشته هایشان ژن شناس اند. و بخشی هم در تعظیم به حکومت و سیاستمداران باکو و آنکارا راه نجات میجویند. و مبارزه حق طلبانه وآزادیخواهانه رامی پوسانند. ممنون از دعوتتان به گفت و گو. کاش فرصت اش را داشتم.متأسفانه سالهاست بخاطر کمبود وقت نتوانسته ام در پالتاک و فیسبوک و اینها حضور داشته باشم. شرکت کنندگان این مجالس اگر دوست داشتند میتوانند نقد نظرات خود را اینجا مطرح کنند.خوشحال میشوم.

در مورد چپ باید بگویم چپ مسئله اش را با مبارزه آذربایجان حل کرده است. آن موافق حقوق و حق تعیین سرنوشت است
و کار و مشکلی با این مسئله ندارد. و حل درست آنرا در گرو پیروزی برنامه های خود میداند. مانند اشرف دهقانی و یا دیگر چپهای نامدار و سازمانها . و افراد چپ تنها ومستقل. چنبش آذربایجان با این وضعی که تا خرخره در ناسیونالیسم کور فرورفته کششی برای چپ ندارد. من چگونه میتوانم اشک خونین کودک فارسی زبان دروازه ی غار تهران را از اشک گونه های پژمرده در فقر کوچه پس کوچه های تبریز تفکیک کنم؟ نه ، این جدایی و تفکیک برای چپ ممکن نیست. و حق هم دارد. چپ به دنبال انجام کارهای خود است. چپ ایران اکنون میکوشد «تشکل بزرگ» خود را بیافریند. شاید که بهتر کارکند. زحمت در «گل و لای» ناسیونالیسم را تباهی وقت میداند. و حق هم دارد. من و امثال من نیز بخاطر غم جوانان، تجارب خود را منتشر میکنیم. تا نگویند بی بو بی خاصیت بودیم و چیزی نگفتیم و ننوشتیم. مبارزه مستقلانه آذربایجان بجز دموکراتیسم و اومانیسم و عدالت اجتماعی راه دیگری ندارد. برای شما و دیگر دوستان پیروزی آرزومیکنم. بار مبارزه بر دوش انسانهایی مثل شما و دوستانتان است. موفق باشید.
نوشته شده توسط: Anonymous

شما آنقدر گرفتا ر خود بزرگ بینی هستید که دچار خود شفتگی شده اید آز شما ترکان ایر ان دوست در نمیاد برعکس ما آذربایجانیها ایران دوست .حیف که نمیشه نظرات اد یبان و شعرا مو رد ترکان را در اینجا نوشت کسا نی چون فردوسی ,مولانا جلالدین ,سنای ,اعطا ر و بسیا رانی دیگر .همین حالا که همه درعز ا بیم از حکومت ترکان خا منه ایی و شر کا خود را تا فته جدا بافته میدانید ا نصاف داشته باشید . بلو چ ها انسان نیستند خوزیها انسان نیستند دیگر اقوا م ساکن ایران انسان نیستند فقط شما ترکان کوچ کننده به سرزمین ایران آدم هستید و بس قبله اتان ترکیه ساخت انگلیس است .اگر از شعرا ی ذکر شده بالا مینوشتم چی میشد. پا پک خرم دین ایرانی آذری

نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام ؛ آقای تبریزی که مدام از گرسنگی مردم ایران سحن میگوید، و بقول خودش دلش به مردمان فقیر میسوزد، و در مقاله های تکراریش، از گران شدن قیمت لواش گزارش میدهد، آیا تابحال چه کمکی بمردم گرسنه کرده است که مدام از فقر و نداری دیگران شعار میدهد؟ آیا ایشان که از دست مردمان متمول و بقول خودش زرسالار هوار میکشد و گرد و خاک راه میندازد، آیا از نظر وی باید اشخاص متمول نیز مثل فقرا زندگی بکنند، آنوقت وضع فقرا و گرسنه گان که از طرف رژیم سفاک اسلامی سرکوب میشوند، رو به بهبود میرود. آقای تبریزی عوض اینکه مخالف اعمال رژیم اسلامی باشد، مثل آخوندهای اسلامی بند کرده به مشروبات الکلی که کدام ایرانی چه نوشابه و یا چه نوع مواد خوراکی صرف میکند. ایشان بجای مبارزه علیه رژیم اسلامی، بند کرده به مردمان مرفه، و چنان به مردمان متمول بچشم حقارت و حسرت مینگرد، که گویائی خود در فقر کامل، و یا در قحطی و گرسنگی

زندگی میکند. آیا ایشان که به صرف مشروبات و تناول غداهای مطبوع ایرانی ایراد میگیرد، از نظر وی باید تمام اماکن غذا خوری، هتلها و رستورانهای ایرانی خارج کشور بسته شود، و همه گرسنه بمانند، و مثل گرسنگان آفریقا زندگی بکنند؟ آنوقت وضع مردمان ایران درست میشود؟ آیا شخص ایشان قدرت تهیه، و توانائی خرید و صرف غذاهای خوشمزه و نوشابه های مطبوع را ندارد، که در مقاله هایش مدام از غذاهای متنوع صحبت میکند و به دیگران ایراد میگیرد؟ و اگر بفکر فقرا، و گرسنه گان است، تابحال چه کمک مالی به آنان کرده است؟ لطفا لیست کمکهای مالی خویش را برای اطلاع عموم منتشر کند، تا دوستان نیز در این راستا اقداماتی انجام دهند. ممنون!
نوشته شده توسط: Anonymous

در ضمن اگر کامنتی سزاوار سانسور باشد، همین کامنت آخر پاپک خرمدین است، زیرا مثل آخر نوشته ایشان مصداق بارزنژادپرستی و ادبیات نفرت است. ایشان بد نیست نگاهی به ترکیه و نخبگان و فرهیختگان آن بیندازد و ببیند "ترک" نه تنها لقمان را در جیب بغل کتش جا می دهد، بلکه رمانی می نویسد و فیلمی می سازد که دنیا در برابرش تعظیم می کند. و در ضمنتر اینکه یک آقا یا خانم رازی دیگر هم به این جمع اضافه شده که خوشحال می شوم اگر کمی نشانی بدهد، شاید فامیل از آب درآمدیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

همه این تعریف و تمجیدها که از خمینی کردند برای چه بود ؟ نه برای انچه اکنون شده ایم بلکه برای دنیائی بهتر با توانائی ان بد بخت بخت بر گشته.
متاسفاته این دجال قرن بیستمی لیاقت این همه محبت و فداکار ی را نداشت و بیشتر یک طلبه روانی و عقده ای و بی فرهنگ و بی وطن بود تا یک انسان تاریخ ساز مانند بزرگان روزگار ما
خمینی اگر به قم نرقته بود بدون شک بزن بهادر خیابان جمشید بود و نه بیشتر .رفتن به قم و اخوند شدن راه را برای هر گونه رذالت برای او باز کرد.
او نه تنها مردم ایران و جهان را فریب داد بلکه ابروئی برای اسلام و مسلیمن باقی نگذاشت.اسلام کنونی یعنی تروریسم ومسلمان یعنی مظهر ارتجاع سیاه .چه بسیار اخوندها که از شرم کار های اسلامی نظام دست به دعا بر میدارند و قلبن لعنت بر خمینی میکنند و ارزو دارند همان احترام سابق را میداشتند و شبها ارام بخواب میرفتند

و لعن مردم را نمی دیدند و نمی شنیدند. البته حق بجانب گفته میشود : که این کار ها ربطی به اسلام ندارد و یا در قران چیزی نیامده است.
نظام کنونی اسلام همانند خوداسلام بر اساس دروغ و جنایت و تزویر و قتل مخالف استوار است.
وقتی رسول الله عربده کشان ایه میاورد:( تبت یدا ابی لهب) سر میدهد چرا خمینی توده ای و مجاهد وملی سرنبرد؟
اگر مسلمانها میخواهد بیشتر از این اسلام بی ابرو نشود بویژه خود اخوند ها بهتر است که محترمانه همان راه مسجد را در پیش گیرند .
در همان روزهای انقلابی این شعر را که همه ماجرا را بیان میکرد در روزنامه ای دیدم.از کیست نمیدانم ولی از تبار فرزانگان این زمین است.میفرماید :

با انکه صد هزار شقایق به کوه دشت /
پر پر شده در ره ان سرخ انتظار /
از گوشه مطبخ پیاز پیر /
با ریش و ریشه ای که فرو هشته در سبد/
افروخته است رایت سبزی /
که این منم پیام ان بهار .
////////////////////////////////////////////////////////////
خمینی ان پیاز کهنه بود که در منجلاب فکری اسلام پروش یافته بود و ما نمی دانستیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

بله نازنينم اگر نسبي حساب کنيم و تعصب بي جا را کنار بگذاريم در پاکستان و افغانستان و عراق و سوريه و ايران به نسبت کشته بيشتر از طرف افراطيون بوده. بعلاوه آتوساي عزيزم کمي به مقاله هاي بنده توجه کنيد همه آئينها، بويژه آئين اسلام برپايه و اساس نا آگاهي مي توانند سر پا بمانند. در کردستان ما اسلام سلفي فراوان است و متأسفانه به دليل حاکميت شرم آور ديکتاتوران کردستان از همه مناطق خاورميانه نا آگاهتر مانده است. اگر مقايسه بکنيم کردها در قرن نوزده خيلي از نظر مذهبي ليبرال تر از بقيه ملتهاي خاورمينه اي بودند. ما در آن دوره زن کد خدا داشتيم و فرمان روائي مي کرد که در هيچ کدام از ديگر ملتها حتا امروز هم چنين نيست. در عوض با تأسف بايد بگويم سلفي هاي افراطي نخست در طالبان و بعد در ميان کردها بنيانگذاري شد.

آتوسا جانم تعصب بيجا نشان ندهيم و آيات قرآن مجيد را در مورد زنان بخوان و اگر پرسشي داشتي با کمال ميل برايت مي نويسم. ايميل مرا يادداشت بفرمائيد.
اگر از پاي مقالاتم نتوانستي پيدا کني برايت مي فرستم و يا به سايتم مراجعه کن
www.golmoradmoradi.com
نوشته شده توسط: Anonymous

من این مناظره رو قبلا هم زیاد گوش کردم این حرفای استاد عزیز جناب مهندس بهرام مشیری برای کسی خوبه که دنال حقیقت باشه نه کسی که تعص دینی داره و ا تشکر از سایت خوبتون

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اعلم استاد, بودنتان را در ای نوشته تان به ثبوت رساندید. بهتر است به شان استادها در این سطح نوشتهایتان توهین نکنید و هر کی و در هر مقامی که دارید , کمی عفت کلام را رعایت کنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

نظر ،،،،،،،،،،،،،ر سابق و روشن فکر و فیلسوف غربی ! شرق شناس کنونی در باره اعدام‌های سال ۶۷ که مثل هندوانه در مدت کوتاهی هزاران اسیر زندانی را سر بریدند چیست ؟ چرا اطلاعاتی که دارد افشا نمیکند ؟؟!! قصه حیسین کرد به چه دردی میخورد ؟

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی عزیز، قاعدتا باید منظورتان من باشم. لطفا بفرمایید "نام بردن از اشخاص حقیقی و حقوقی" با کدامیک از اصول دموکراسی مغایر است؟ آیا اگر یک شخص حقیقی در فضای عمومی سخنانی را بنویسد یا بگوید، نباید در بازگوئی سخنانش از او اسم برد و او را "اسمشو نبر" نامید؟ دوم اینکه شخص نامبرده موضوع این مقاله است و کامنت من هم در رابطه با بخشی از سخنان اوست که از قضا در همین مقاله درج شده اند. نویسنده مقاله از ایشان صریحا اسم برده است و از آن گذشته مسئول سابق کامنتها که مسلما به قوانین ایران گلوبال واردتر از هر کسی است، در کامنتی زیر نوشته "اسمشو نبر" می نویسد:«حالا که جناب اردبیلی حی و حاضر هستند و می توانند در مورد عملکرد "کروموزومها" و "قوم وحشی" توضیحات واضحی را بیان بفرمایند ...». آیا کامنت ایشان هم باید شامل سانسور می شد؟ چرا اینهمه اصرار دارید برای نژادپرستان حاشیه امن درست کنید و آنها را به

بهانه "آزادی بیان" زیر چتر حمایت خود بگیرید؟ آیا ریشه این گرایش شما به همان دشمنی دیرینه چپ سنتی ایرانی با هویت و موجودیت ایرانی برنمی گردد، که علی رغم زندگی در غرب و وداع با استالینیسم رسوباتش را در تفکر شما باقی گذاشته است؟
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب کوروش اعلم و دیگر آذربایجانیان محترم و صاحب سرزمین آذربایجان گول این ترکان چلبی صفت را نخورید این مجمع الجزایر ترک با زبانهای و لهجه های متفاوت بدنباله هویت نداشته خود . خودشان را به ما ایرانی آذری میچسبانند اما نمی شه نمی شه بقوله ما آذریها ترک اگر لقمان شو د باز هم کلاس اول است.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

دوستان و خوانندگان عزیز، «صفحه شما» واقعا به شما تعلق دارد. هدف ما ایجاد محیطی دوستانه برای تبادل نظر است. آزادنه نقد، نظر، خبر، تفسیر، تحلیل و... بنویسید اما خواهش می کنیم بدون نام بردن از اشخاص حقیقی و حقوقی در کمال امنیت برای خود و دیگران فضایی ایجاد نمائید که بدور از توهین و اتهام و جوسازی و مسموم کردن محیط تبادل نظر باشد. توجه داشته باشید کامنتهایی که این موارد را در نظر نگیرند، منتشر نخواهند شد.

نوشته شده توسط: Anonymous

این مطلب که مسلط شدن آخوندها به کشور بدون آمادگی اخلاقی اعتماد مردم را به باد فنا داد، اصلا یعنی چی....مثلا قبلا مردم به اونا اعتماد داشتن.
"روحانيت شيعه با به دست گرفتن قدرت همه‌ اصلاحات... اين نهاد (را)... به دريا ريخت"، آخه یعنی چی....مثلا نویسنده فکر می کند که متولیان شعیه و مراجع مذهبی در ایران دنبال تغییرات اصلاحی در حوزه های علمیه و الباقی نهادهایشان بودند که حالا از سال 57 متاسفانه ناتمام مونده. بابا دیگه می خواهید چکار کنند. باورشان اشکال داره. اعتقادادشون واقعی نیست. در آسمان هستن و نه روی زمین. بانکداری اسلامی، قضاوت اسلامی، دانشگاه ها ی اسلامی، انقلاب اسلامی، حجاب اسلامی و...همه و همه یعنی نا بسامانی اجتماعی.مسایل مطرح در روزمرگی زندگی این دوره زمونه مثل تولید، تجارت، بازار یابی، بانکداری، توسعه های پایدار و... درقالب باورهای دینی جا نمی گیرند. نهادهای مدنی ضروری این

دوره زمانه برای انعکاس مسایل جوانان، زنان، اصناف، کارمندان، کارگران، پزشکان، مهندسان با تشکل های مذهبی قابلیت اجرایی شدن ندارند.
نوشته شده توسط: تبریزی

..... فشار شدید جسمی و روانی روی بند ادامه داشت و هر از گاهی به ساده ترین بهانه به بند یورش برده می شد و برای تنبیه و کتک به بیرون بند کشیده می شدیم، یکی ازهمین شب ها حاجی رحمانی رئیس لمپن زندان قزلحصار در حالی که به همراه پاسدارهایش به داخل بند ریخته بودند فرمان داد: "همگی تشریف فرما شوید بیرون!" ساعت حدود هشت و نه شب بود، تمام افراد بند (بیش از دویست نفر) در دو طرف راهروی واحد ۳ رو به دیوار به صف شدیم، در این هنگام به طور بی رحمانه ای از سر صف تا آخر شروع به زدن مشت و لگد به ما کردند و این کار را تا جائی که حاجی و باندش نفس داشتند ادامه دادند! بعد از آن باید تا صبح بیرون از بند سرپا می ایستادیم، دلیل خاصی برای این کار لازم نبود، بند ۸ بود و به قول حاجی "همه منافق و سرموضع" پس سزاوار هر گونه زجر و آزار و اذیتی بودیم، تا صبح بیرون ماندیم و سپس اجازه دادند به داخل بند برگردیم. شب بعد هم به

..... همین شکل حوالی هشت و نه شب حاجی آمد و با اشاره دست با تمسخر امر کرد: "بیائید بیرون پدرسوخته ها! نیروهای بالنده، بال، بال بزنید و بیائید بیرون!" از او دلیل تنبیه را پرسیدیم، با لودگی جواب داد: "هیچی، حاجی خوشش میاد سرویس بشید!" گفتیم: "تا چند شب این ادامه داره؟" با بلاهت پاسخ داد: "تا بینهایت شب ها!" هوا خیلی سرد بود، شب های بعد دو سه دست لباسی را که داشتیم روی هم می پوشیدیم که وقتی بیرون از بند تا صبح سر پا می ایستادیم حداقل کمتر بلرزیم به خصوص که تا حدودی ضد ضربه هم می شدیم! ..... http://www.iranglobal.info/node/23106 ********** دوستان گرامی، این نمونه ای از رنج های فراوان دختر فارس زبانی است که هفت سال از سال ۱۳۶۰ تا سال ۱۳۶۷ در زندان های گوناگون رژیم ولایت فقیه زندانی بود و اندک زمانی پیش از کشتار تابستان ۱۳۶۷ با سختی های فراوان از زندان آزاد شد و بی درنگ هست و نیستش را در ایران رها کرده و از دوزخ رژیم دژخیمان دوزخی به فرامرز گریخت اما ناسیونالیست های پان نامه نویسی که از وابستگان به زرسالاری (بورژوازی) بوده و در فرامرز نشسته اند و از بس خورده و نوشیده اند که از سیری دارند می ترکند و خوراکی جز بوقلمون سرخ کرده و فیله ماهی را نمی پسندند چه واکنشی درباره دخترانی مانند این دختر نشان داده اند؟ ناسیونالیست های پان آریا که از نژاد آریائی و سرزمین اهورائی و ..... پیاپی داد سخن می دهند و جز تبار، تبار کردن هنری ندارند با این دختر آریائی تبار و فارس تبار سرزمین اهورائی آریائی ها یک بار نیز همدردی نکردند و گفتند: من چه کنم، به من چه! ناسیونالیست های ترک نیز که درباره قوم فارس و قوم ترک و زبان مادری و زبان پدری و زبان عمه ای و زبان خاله ای پان نامه می نویسند همه رنج های این دختر رنجدیده را رها کردند و چسبیدند از این که چرا به جای (ترک) نوشتی (آذری) ! البته ناسیونالیست های ترک درباره ترک هائی که در زندان ها و شکنجه گاه های رژیم آخوندی له شده اند نیز چیزی نمی نویسند و چنین کسانی که فتوکپی برابر اصل ناسیونالیست های پان آریا هستند نیز مانند پان آریاها می گویند من چه کنم، به من چه! منیره برادران ترک، مینا زرین ترک، فرشته قاضی ترک، پریوش محمودی ترک، الناز بابازاده ترک، ثریا ابوالفتحی ترک، اسمر آذری ترک، روح انگیز دهقانی ترک، بهناز شرقی ترک، افشین اسانلوی ترک و ..... جائی در نوشته های ناسیونالیست های ترک ندارند! ********** دوستان گرامی، آیا باید مردم دردمند و درمانده و گرسنه ایران که توان خرید نان ساده را نیز ندارند به چنین میلیاردرزاده هائی که از وابستگان به زرسالاری هستند و پس از خوردن جوجه کباب و خاویار و بالا انداختن چند گیلاس شامپاین فرانسوی و ویسکی اسکاتلندی پان نامه می نویسند برای رهائی از دوزخ رژیم ولایت فقیه امیدوار باشند؟ روشن است که نه!
نوشته شده توسط: Anonymous

منت خدای را عز و جل، که یک نفر دیگر هم آن طرف دیگر کش را گرفت و کشید که دیگر "بعضیها" که تصورات عجیب و غریبی از آزادی بیان دارند و از شدت پیشرفتگی مبارزه با نژادپرستی را در اقداماتی مانند "قسامه" و "مباهله" می دانند و معتقدند اگر کسی در حضور قاضی شرع سه با ر به قرآن کریم قسم خورد و گفت "من نژادپرست نیستم"، دیگر نباید پرونده اش را کش داد، یقه رازی یک لا قبا را ول کنند، یا حداقل این یقه را فقط با یک دست بگیرند و آنیکی دست را حواله یقه آقای کوروش اعلم بنمایند، چون ظاهرا ایشان کشی را که به همت همان "بعضیها" داشت شُل می شد گرفته و حسابی می کشد. آنهم چه کشیدنی!. البته ،،،،،،،،،باید هم خودش را به نشنیدن بزند، زیرا اکثریت بزرگی از هویت طلبان خوشان نژادپرستان افراطی هستند و مشکلی با اظهارات ایشان ندارند و چپ شرمنده دیروزی هم که اساسا در مورد آزادی بیان چنان دست و دلباز است که مسائل بی ارزشی

مثل اظهارات نفرت برانگیز نژادپرستانه را حائز اهمیت نمی داند. می ماند سؤال من از کیانوش توکلی، که وظیفه یک نیروی دموکرات و مترقی در قبال انسانهای نژادپرست (مثل کسی که از نقص کروموزومی بخشی از انسانها دم می زند) چیست؟ آیا به بهانه آزادی بیان می شود با نژادپرستان همکاری کرد؟ آیا رسانه های مترقی، دموکرات و معتقد به حقوق بشر در دانمارک ستونی برای درج نوشته های نژادپرستان انسان ستیز اختصاص می دهند؟ آگر جواب منفی است، آیا آنها در درک آزادی بیان از کیانوش توکلی عقبترند؟
نوشته شده توسط: Anonymous

دوست گرامی اننیموس اجازه بدهید یکی از این پانزده هزار نظر هم نظر من با تمام اشکالاتش باشد.شما اگر دقت میکردید توجه من به پایه ها و مبنای اصلی نگاهها روی مسائل است. بیشتر از جنبه تاریخی. ما هنوز شجاعت این رابطور عموم نداریم که رضا شاه و دیکتاتوری اش را نقد کنیم و عیوبش را بر شماریم ولی قبول کنیم او یک مملکت نه میلیونی را با میلیونها تراخمی و بیشواد تحویل گرفت و دو سه دهه بعد از او با وجود دیکتاتوری ایران چهره ای دیگر یافت. غرض شجاعت بازبینی مبناهاست و نه صرفا پانزده خرداد
با درود

نوشته شده توسط: Anonymous

نظر جناب فروزنده نطر بسیاری از مردم ایران از جمله من میباشد.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

دلسوز جان، مشكل اين است كه شما با يك نام مستعار عليه يك شخصيت حقيقي افشاگري مي كنيد، بيايد باا نام خودتان ويا يك نام مستعار ، نظرات هر كسي را دوست داشتيد را نقد كنيد و من بلا فاصله ان را منتشر مي كنم، در غير اين صورت ، چاره اي جز سانسور نمي ماند

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی معنی تخریب شخصیت ها چیست؟ مگر من به جز بیان یک مشت حقایق چیزی دیگر نوشته ام. چه چیزی نوشته ام که در اقکار نازنین شما تخریب شخصیت آقای اردبیلی به حساب می اید. اجازه بدهید اقای اردبیلی خودشان در نفع نقد بنده جواب بدهند. اجازه بدهید آقای اردبیلی مسئولیت اعمال خودشان را با زبان خودشان برایمان توضیح دهند. یقین که کسی که ادعای روشنفکری و نمایندگی یک ملت را به دوش میکشد توان پاسخگوی اعمال خود نیز هست.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

اقاي دلسوز لطفا دست از تخريب شخصيت ها برداريد، بجائ ان با نقد علمي با مخالفين خود سخن بگو يد، من تا به حال چند كامنت. عليه شما را كه بشيوه شما، تخريبي بود را حذف كردم

نوشته شده توسط: Anonymous

Aghayeh Delsuzeh Azeri,
Man aghayeh Ardabili ra shaxsan nemishenasam, van baram ham mohem nist ke en agha che kareh ast. Eeshan asle matlabeh jonbeshe Azerbaijan ra der en javabiyeh ba aghayeh Alam ra dadand. Shoma ham royeh sakhciyateh ensanha ziyad anghost nakhozarid, be asle matlebeh eyshaun tavejoh bekonid.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ناظرعزیز، لطفاً بر اساس تحلیلی که کرده اید راحل خودتان را بنویسید. راحل شما برای رفع «ستم ملی یا تبعیض در آذربایجان و رفع دیکتاتوری حاکم بر ایران چیست؟». اگر این بحث سازنده باشد میتواند به صفحه اول سایت منتقل شود که بیشتر مورد توجه خوانندگان قرار گیرد. من در رساله ایکه تدوین نموده ام ، تحت عنوان «مبارزۀ برابر حقوقی مسالمت آمیز هم استراتژی هم تاکتیک جنبش آذربایجان» http://www.iranglobal.info/node/11857 به این قضیه پاسخ داده ام. لطف کنید کوتاه و مختصر بگویید چطور در کشتی ایران از دست حکومت و ستم ملی خلاص شویم؟ در حالیکه اتحاد نیست. جریانها هم همدیگر را قبول ندارند. و علیه یکدیگر کار میکنند. یعنی شرایط «عدم اتحاد و تفرقه و دشمنی ست . و هرکه به فکر خویشه» و کوسه هم به فکر ریشه.

آنطور که من درک کرده ام راحل شما در یک جمله « عدم اتحاد-جدایی» ست. اگر این واقعاً نظر شماست دلایل اثبات درستی و عملی بودن این نظر را بیان کنید. در شرایطی که سیاست ابزاری ست برای رسیدن به قدرت و منافع گروهی؛ از راه رقابت و دشمنی با دیگر جریانها و حکومت.چکیده تئوری من چنین است: «مبارزه برابر حقوقی، استراتژی و تاکتیک است. هدف استراتژیک برقراری حکومت دموکراتیک آذربایجان در چهار چوبه ایران غیر متمرکز می باشد. از راه شرکت شایسته در مبارزه مشترک و عمومی، در همبستگی با نیروهای «ضد دیکتاتوری و ضد تبعیض و ضد استثمار» ، و تحمیل حقوق خود به دیگران در پروسه «انقلاب دموکراتیک» که در حال آماده شدن است. یعنی :حقوق تنها از راه مبارزه مستقل آذربایجان و ایفای نقش شایسته در «مبارزه عمومی» می تواند تأمین شود. «میتواند» به معنی آن است که «صد در صدی» وجود ندارد. این تئوری ناقض نظریه «عدم اتحاد، جدایی» ست. تز « استقلال ؛عدم اتحاد » را متعلق به «طرح خاورمیانه بزرگ؛ " عثمانیزم نو" ؛ ترکیزیم و تئوریسین های حکومتی» میدانم که در میان فعالان کم تجربه تبلیغ کرده اند. جهت پیاده کردن برنامه های خود و حفظ حاکمیت اسلام سیاسی. این نظریه نادرست و غیر عملی ست. و سنگ بزرگی ست که علامت نزدن است. و امنیت برای حاکمیت تولید میکند. و بخوبی عامل تفرقه در مبارزه مشترک است. من راه جدایی و استقلال کامل را هم در تئوری خود نشان داده ام «که در صورت« لزوم»-( در حالت باز هم نقض شدن حقوق اساسی- که بعید است.) بعد از استقرار حکومت دموکراتیک آذربایجان در ایران غیر متمرکز، از سوی مردم آذربایجان -اگر بخواهند و رأی لازم داشته باشد» میتواند تحقق یابد. این هم راه درست جدایی و استقلال است. در کل تز من « استقلال با اتحاد» است و از این رو ناقض تز «استقلال با عدم اتحاد» است.تئوری من شامل دو فاز است: 1-مرحله حکومت دموکراتیک آذربایجان.2- بعد از استقرار حکومت آذربایجان. مرحله دوم را آیندگان تصمیم خواهند گرفت. اما گذر از مرحله اول کار ماست. پیروزی در مرحله اول از راه «استقلال با اتحاد» تحقق پذیر است. همه نیروهای«ضد دیکتاتوری و ضد تبعیض و ضد استثمار» ، متحد و متفق ما در این راه اند. و ایجاد همبستگی و اعتماد و دوستی با دفاع از « دموکراسی و برابر حقوقی و رفع استثمار(اجرای عدالت اجتماعی نسبی)، وظیفه مبرم در جنبش برابر حقوقی آذربایجان است.چرا شعار استقلال آذربایجان در این مرحله صحیح نیست. چون این شعار «نیرو» ندارد. با چند نفر در میان ملیتهای مختلف، نمیتوان جدایی را پیاده کرد. از راه «جنگ داخلی» که چند گروه اینجا و آنجا میتوانند در شرایط «شکستن سلطه حکومت» آغاز کنند نیز تحقق پذیر نیست. این گروهها در کوتاه مدت نابود میشوند. تعیین کنند بیش از 80 در صد مردم ایران اند که موافق این راحل نمی توانند باشند. چون به «نفع» آنها نیست. بدون بال نمی توان پرواز کرد. دهندگان شعار استقلال به معنای جدایی، فاقد بال اند. کشیدن پای همسایگان و غولهای جهانی به این قضیه نیز کمکی نمیکند و کار را خراب تر نیز میسازد. تجارب تلخ ملتها از این دخالتها بسیار است و میدانند که راحل «امنیت و آرامش و صلح و دوستی و دموکراسی و تأمین برابری حقوقی و غیره» نیست. مردمان ایران را به شرکت در چنین بیراهه ای نمیتوان کشید. تزهای « عدم اتحاد-استقلال»؛ آذربایجان واحد؛ تورانیزم، براساس برنامه های باکو، آنکارا و واشنگتن و تهران ا ست. اینها برنامه ی جنبش مستقل مبارزه برای برابری حقوقی، دموکراسی، عدالت اجتماعی و اداره امور خود نیست. باکو،آنکارا،واشتگتن،تهران ، همه بخاطر منافع خود « فعالیت و زندان و شکنجه و آواراگی ، جوانان آذربایجان را «وسیله» رسیدن به «منافع خود» کرده اند. «جنبش ضد تبعیض آذربایجان» توسط این «مربع» بزرگترین ضربه را خورده است.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

دوستان گرامي،كساني كه به أفراد حقيقي اتهام مي زنند،سعي كردم نقطه چين بكنم كه حق شان ضايع نشه، برخي ها مطالب بي ربط مي نويسند، انها را به صفحه شما منتقل مي كنم،اينجانب تنها به كساني پاسخ مي دهم كه با نام و نشأن حقيقي بنويسند.

نوشته شده توسط: Anonymous

ويدئو را كه ديدم دردلم ، اين ياران مردم ايران راتحسين كردم . اگر ايراني روزانه يك سوزن به بدن هيولاي ملاها وارد كند قطعا درچند ماه ويك سال جاي سالمي برتن او باقي نمي ماند ، درنظرگاه برخي كه خودم هم بارها از آنها شنيده ام ، كه ميگويند، اين كارها فايده اي ندارد وآخوند ها كار خودشان راميكنند ودولت هاي غربي هم از آنها حمايت ميكند، ولي به نظرم اين نظرگاه اشتباه است ودقيقا مارا به بيراهه مي برد . يعني درعمق اين نظرگاه اين است كه ما ساكت وآرام بنشينيم ودست روي دست بگذاريم ،وحاكميت جمهوري اسلامي هركاري دلش مي خواهد انجام بدهد ، چونكه ما ضعيف هستيم واو قوي است! واشتباه هم دقيقا درهمين نقطه است . عنضرضعيف تر مي تواند باهماهنگي باهم كاري كند كه قكسي كه ظاهرا قوي است ،اصلا به عقلش هم نمي رسد . بنابراين دوستان گرامي ، به اين كارهاي خودتان كم اهميت ندهيد . همه اينها روي هم جمع مي شود

وضربه كاري را به اين حاكميت مي زند - شاد باشيد
نوشته شده توسط: Anonymous

باسلام ! لطفا در صورت امکان علت سانسور کامنت مرا بنویسید. با تشکر

نوشته شده توسط: Anonymous

Aghaye Alam, akhae majbouri ke benevisi...aslan shoma matlab ra nafahmidid, va ya fahmidid vali baz tafreh miravid. Narahat nasho, en khaslat der hameye ma iraniha vojood dareh ke harfeh hich kas be jooz khdoman ra ghabool nadarim.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب كوروش اعلم مسله اين نيست كه زبان فارسى ناقص است يا شايستگى لازم را ندارد(ممكن است قويترين و زيباترين زبان دنيا باشد)اصلا بحث اينكه زبانى زيبا و نازيبا است،چندش اور و فاشيسمى است،فرقى هم نمى كند كسى فارسى را بگويد يا توركى يا كوردى را.
بيشتر مسله اين است كه ستم ملى به خاطر اين زبان بر خلقهاى غير فارس تحميل مى شود،مسله اين اين است كه زبان توركى يا كوردى به نظر شما زشت است كه ما محروم از اموزش ان هستيم،يا تحت فشار كه اسيميله شويم،يا تحت فشار اقتصادى كه مجبور به اوارگى به تهران و شهرهاى ديگر شويم به اميد تكه نانى،
مسله اين است كه بخاطر اين زبان ما را تحقير مى كنند،حالا فارسى چه مزيتى به توركى دارد در اين اينترناسيوناليسم شما كه تحقير و اسيميله شدن تركى و توركها برايتان قابل هضم و عاقلانه هست،راجع به تورك بودن خامنه اى هم عرض كردم در انتقاد قبلى كه شما ماهيت فاشيست را نمى شناسيد،در

هم بلنت اجويت در زمان دستگيرى اوجالان اصليتى كوردى داشت يا اتفاقا مدير ميت(سازمان امنيت و اطلاعات تركيه)در همان زمان كورد بود،كه اتفاقا قدرتمندترين و طولانى ترين زمان مدير ميت بود، فاشيسم هميشه نمونه كار را براى كسانى كه مى خواهند اسيميله شوند اماده نمايش دارند،حالا خامنه اى هم شده نمايش فاشيسم فارس،ايشان همه جه خودش را مشهدى و دربست در خدمت زبان فارسى اعلام مى كند،غير از اين بود ظرفشور بيت هم نمى كردنداش،شما هنوز ماهيت فاشيسم را نشناخته ايد،يا هنوز حركت ملى اذربايجان را هم نشناخته ايد، محض اطلاع شما اياز مطلب اف هم اعتقادى به اذربايجان جنوبى نداشت واين حرف شما را بشنود بيچاره شاخ در مى اورد!ابولفضل ايلچى بيگ قضيه اذربايجان جنوبى علنى مطرح مى كرد،و اين كارش هم علنى بود،از قضيه كمك يا كمك نكردنش هم من اطلاعى ندارم ولى پنهان نمى كرد،حكومت على اف هم تا حالا كمكى به اين قضيه نكرده،سعى نكنيد مثل جمهورى اسلامى و پان ايرانيست ها قضيه را عوض حل كردن بغرنج كنيد،با تهمت زدن بدون سند به هزاران انسان كه ايده ال و ارزو و هدفى دارند نمى توانيد قضيه را حل كنيد،اگر مى خواهيد بخشى از راه حل قضيه باشيد،
نوشته شده توسط: Anonymous

یاس از دگر گونی و تغییر نه‌ ارتجاع ! وقتی‌ پاسداران و ذوب شدگان ولایت به عقب ماندگی جمهوری ! اسیر کش اعتراف می‌کنند! اعتراف به ارتجاعی بودن ۱۵ خرداد را نمیتوان کشف جدیدی دانست. حرکت آزادی‌های یواشکی بسیار کار ساز تر از این نوشته که موضوع روز نیست در مسیر به عقب راندن ارتجاع تاثیر دارد. آقای نقره کار هم در همین رابطه اشاره کرده اند. پس باید برای سالگرد ۱۵ خرداد ۱۵ هزار مقاله به نگارش دراوریم. به نظر من دو صد گفته چون نیم کردار نیست !

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کوروش اعلم حدود ٩٠ سال پيش مرحوم اوزعير حاجيی بيگ اوف فليم او اولماسين بو اولسون‌ « آن نباشه اين باشه » را درست کرد که در آذربايجان جنوبی به فيلم مشهدی عباد معروف است و در آنجا مشهدی دنبال معشوق و عشق به دختر جوان است و حمبال دنبال مزدش و چنين ميگويد « آی مشهدی منم بير عباسيم هارا گئدی » يعنی يک عباسی من چه شد؟ آقای محترم هنوز جنابعالی جواب ندادی که چرا مليونها انسان از آذربايجان بخاطر کار به مناطق فارس نشين مهاجرت ميکنند ولی يک نمونه از مهاجرت فارسها برای کار به آذربايجان نداريم ! اميدوارم با مزه ها جواب بدهند . البته مزه شونيزم آنقدر زياد شده که دل همه شان را بهم زده و دارند بالا مياورند

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار، اگر دقت کرده باشید، پیام کامنتر من این سئوال را مطرح میکند،که چه نیروئی باعث تشتت، نیروهای اپوزیسون گردیده است. و چرا گردانندگان قوم فارس از قبول حقوق زبانی، فرهنگی، مدنی، و سیاسی ملل غیر فارس سر باز میزنند!، و به آن وقعی نمی نهند؟ همانطور که جنابعالی مستحضرید، چنین پدید شوم، باعث گسست نیروی انقلابی از یکدیگر گردیده است، چون گردانندگان، و یا بهتر بگوئیم اغلب سردمداران قوم فارس، حقوق ملل غیر فارس ایرانی را به رسمیت نمی شناسند، و حاضر نیستند، برای تحقق حقوق انسانی مردمان غیر فارس، با آنان بر سر یک میز بنشینند، و تن به مذاکره و مشارکت و حل آن بدهند. چون اینان عادت کرده اند، که جهنم ایران با نام قوم فارس شناخته شود. چطور که فرش های دست باف و گرانقیمت آذربایجان در اروپا و آمریکا، بنام قوم فارس عرضه میشود. در صورتیکه قوم فارس تقریبا یک چهارم جمعیت ایران را تشکیل میدهد، و از نظر

جغرافیای مسکونی در حاشیه کویر مرکزی واقع است. این را نیز بخوبی میدانند، که با افول رژیم خونخوار اسلامی، دیگر سلطه و سیطره فرهنگی، و آقائی کاذبشان در هم فر خواهد ریخت و مضمحل خواهد شد، و این امر لرزه بر اندامشان افکنده است، و همین موضوع یکی از علل کار شکنیهای گردانندگان جامعه فارس نسبت به اتفاق نظر و ایجاد جبهه ای گسترده برای مبارزه علیه رژیم است. به همین سبب، اگر کسی در نشست سیاسی، و یا در گرد همائیهای اعتراضی!، سخنی از حقوق انسانی، زبانی ـ فرهنگی ملل غیر فارس بر زبان بیاورد، مثل کرکس می ریزند بر سرش، که ای آقا: " این چه حرفیست؟ ما در ایران ترک و فارس و عرب وبلوچ،... و امثالهم نداریم. همه مان ایرانی هستیم!" در صورتیکه در عمل به اندازه پشیزی به حقوق مدنی و انسانی ترک و عرب، و بلوچ ... و امثالهم ارزش قائل نیستند!، و با چنین شعار های استعمار گرانه، و عوام فریبانه!، میخواهند سر مردمان غیر فارس شیره بمالند. و چنین است که با هوچیگری، و دوام سلطه فرهنگ، و تحمیل زبان خود بدیگران، و کلی گوئیهای عوام فریبانه مثل؛" اگر دمکراسی بیاید، همه چیز درست میشود"، ذهنیت عموم را مغشوش میکنند. بی آنکه حقوق ملی ـ مدنی مصرح مردمان غیر فارس را به رسمیت بشناسند. فراموش نشود، که ماهیت زبانی، فرهنگی و اعمال سیاست استعماری رژیم اسلامی علیه ملل محکوم نیز، فارسی میباشد. یعنی رژیم مستبد اسلامی با اعمال سرکوب و زندان و اعدام، مبلغ زبان و فرهنگ فارسی است. البته چنین سیاست استعماری نزدیک یکقرن است که بزور چماق و سرنیزه، با جوک گوئی،و تحقیر و توهین،علیه ملل محکوم، از طریق راسیسم و شونیسم تمامیت خواه فارس!، در قالب حکومتهای دیکتاتور شاه و شیخ!، بر ملل غیر فارس، در ایران اعمال میشود. و همین تفکر راسیستی و خود بزرگ بینی گردانندگان قوم فارس علت اصلی تشتت نیروهای سیاسی، در جهنم ایران است، که به بقای رژیم اسلامی منجر شده است.
نوشته شده توسط: Anonymous

خوش به سعادت این شهید بزرگوار
وای از اون روزی که حقیقت آشکار بشه و شما بفهمید که اشتباه می کردید که دیگه افسوس فایده نداره
السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک . . .

نوشته شده توسط: Anonymous

برادر عجب جوابهايي داده اي! كمي حوصله كن و بخوان بين اصلا موضوع چيست. واي به حال شاگردانت اگر واقعا در دانشگاه تدريس ميكني. بيخود نيست ،،،،،،،،،،،،،. احتمالا در انقلاب هم همينطوري رفتيد در بحر مطلب و بعداز پايان كار هم حالي نشديد كه موضوع چي بود. آخر مجبوري حتما يك چيزي بنويسي؟

نوشته شده توسط: Anonymous

نمی توان تردیدی در ضد انقلاب، خیانت کار و مرتجع بودن ،،،،،،،،،،،ی و،،،،،،،،،،به اصطلاح خلق داشت، اما ،،،،،،،،، نیز هیچوقت در صف و یا کنار مردم ایران نبوده اند. خوب بود اگر اشاره ای به همکاری های خودشان با نیروهای امنیتی خارجی نیز می کردند. صحبت و یا به اصطلاح ارزیابی ایشان بیشتر شبیه رقابت های و بیانات جنایتکاران ساواک بر علیه جنایتکاران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی و یا طرفداران رژیم جنایتکار شاه بر علیه طرفداران رژیم جنایتکار جمهوری (؟!) اسلامی می باشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

،،،،،،،،،،،،،،،،، حتا اگر بتواند از زیر نظریه راسیستی «کروموزوم معیوب» جان سالم بدر برد، نمیتواند از زیر ننگ قالب کردن خانم یاسمن قارا قویونلو به عنوان «پروفسور حقوق بشر» به ملت آذربایجان، بگریزد. «میلوسئویچ مؤنث» نژادپرستی است که در فیس بوکش ادعا کرده است «دشمن ترکیه دشمن من نیز هست!» او بر این باور است که در جمهوری آذربایجان اقلیتهای قومی به اکثریت ترک ستم میکنند و حق ترکها را میخورند! به عقیده او اسم جمهوری آذربایجان می بایست «جمهوری ترکهای آذربایجان» میشد و اسم دولت آذربایجان نیز «دولت ترکهای آذربایجان» و به همین

و به همین ترتیب اسم وزارتخانه ها و غیره باید کلمه ترک را یدک بکشند! آقای اردبیلی به حدی مجذوب افکار نژادپرستانه خانم یاسمن قاراقویونلو شده اند که حتی عکس صفحه فیس بوک تریبون را نیز به تصویر این خانم نژادپرست مزین نموده اند:
https://www.facebook.com/#!/TribunWebsite?fref=nf
لینک فیس بوک خانم قاراقویونلو:
https://www.facebook.com/#!/yasemen.qaraqoyunlu?fref=ts
بیشتر صحبتها و نظریه های فاشیستی این خانم از طریق «سویداش ویریلیشی» در یوتیوب قابل دسترسی است:
https://www.youtube.com/watch?v=fzxU3HEkg-I
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام حضرت ملاعمر خفظ الله تعالی!
برخلاف نظر شماتحلیل درست گذشته کار ساده ای نیست. هنوز در تحلیل گذشته مشکل داریم عزیز. منجمله همین پانزده خرداد که بجز خمینی و دار و دسته اش و ملایان خیلیهای دیگر در خم او افتادند و هرگز نقد نشد. غرض مسخره کردن نیست. ادراک درست است. یاس و سرخوردگی از یک مساله و مقوله ارتجاعی چیز بدی نیست موجب میشود بسوی حقیقت و امید راستین برویم و نیز درود بر کسانی که شما نام بردید و برای ازادی میرزمند این بار با نگاهی روشن. موفق باشید

نوشته شده توسط: Anonymous

پس معلوم میشود این دانشمند تازه جوان آقای اعلم از ویکی پدیا به عنوان منبع استفاده میکند.معلوم میشود برایش هنوز زود است وباید کمی یاد بگیرد که ویکی پدیا منبع علنی و واقعی نیست..

نوشته شده توسط: Anonymous

ببخشید من نمید‌انستم! این قرار را ندیده بودم!

نوشته شده توسط: Anonymous

آفرين به اين هموطنان و دوستان آزاده ، كه دراروپا هم هموطنان خودشان را فراموش نكرده اند وبا يك پراتيك مشخصي هم به دوستان وهم به دشمن يعني جمهوري اسلامي نشان دادند كه افراد مقاوم وزندانيان سياسي درداخل كشور بي كس وكار وتنها وبدون پشتيبان نيستند . درود برتك تك شما ودرود به عزمتان و اميدوارم كه ادامه بدهيد .

نوشته شده توسط: Anonymous

قرار بود در این صفحه از اسامی حقیقی و مشهور برای اسم مستعار سوء استفاده نشود . ملا عمر در اینجا همچون اجازه ای را ندارد

نوشته شده توسط: تبریزی

سرکار خانم مینا انتظاری، پرسش شما این است که: "بر میهنم چه رفته است؟" برای پاسخ به پرسش شما نیازی نیست که نوشتاری دور و دراز با واژه های پیچاپیچ فرنگی و با پسوندهای: (ایسم، ایست، لوژی، کراسی و .....) نوشته شود! پاسخ پرسش شما این است که پس از دیوانه بازی های محمدرضا پهلوی و رسیدن ایران به وضعیت انفجاری، مردم ایران به جای انقلاب دست به انتحار زدند! و در سایه انتحار اسلامی از زندان آریامهری دوزخی بی همتا در جهان به نام جمهوری اسلامی ایران ساخته شد! سازمان های سیاسی گوناگون نیز توان نابودی رژیم آخوندی را نداشتند و این رژیم تا کنون پا بر جا مانده است! اما اگر ما بخواهیم رژیم دوزخی ولایت فقیه نیست و نابود شده و لاشه پلشت آن به زباله دان تاریخ پرتاب شود بدون دیدن (آن چه که هست) نمی توانیم به (آن چه که می خواهیم) برسیم! بدبختانه هم اکنون حتی یک سازمان سیاسی که توان نابودی رژیم آخوندی و برنامه ای

..... برای کشورداری داشته باشد یافت نمی شود! شاید شما بگوئید که با گرد هم آمدن دلسوزان و خردمندانی که برنامه هائی گره گشا و کارآمد داشته باشند می توان سازمانی سیاسی برای نابودی رژیم آخوندی برپا کرد اما بدبختی و گرفتاری در زمان کنونی چیز دیگری است و آن این است که از شوره زار خاموشی و نا امیدی مردم و نبود سازمان سیاسی کارآمد برای براندازی رژیم دوزخی ولایت فقیه کسانی سر برآورده اند که با پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی بهترین و بیشترین سودها را به رژیم گدایان مفت خور آخوندی می رسانند! ناسیونالیسم پندار پلیدی است که در شش هزار سال پیش و در زمان برده داری پیدا شده است و اکنون هیچ خردمندی در جهان پیرو ناسیونالیسم و پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی مانند نژادپرستی و زبان پرستی و کهنه پرستی و مرده پرستی نیست! اما در ایران و در سده بیست و یکم و در زمان اینترنت و ماهواره کسانی پیدا شده اند که مغزشان با پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی در شش هزار سال پیش و در زمان برده داری یخ زده است و کاری که می کنند سنگ اندازی در راه نابودی رژیم آخوندی است! سرکار خانم مینا انتظاری، در هیچ کجای آذربایجان کسی نمی گوید: (من آذری هستم) و همه می گویند: (من ترک هستم) و (آذری) واژه ای بی ریشه و نادرست برای نام بردن از مردم آذربایجان است اما به هر روی واژه (آذری) را هر چند که نادرست است بسیار کسان بدون آگاهی از نادرست بودن آن به کار می برند! یک بار شما نوشتاری درباره خانمی که هم سه پسرش را رژیم آخوندی تیرباران کرده بود و هم خودش تیر خورده بود و هم غیابا از سوی بیدادگاه انقلاب اسلامی به اعدام محکوم شده بود نوشته بودید! پس از فرستادن این نوشتار به ایران گلوبال کسانی از ناسیونالیست ها پیدا شده و همه ددمنشی ها و سنگدلی ها و بیدادگری های بیمانند دژخیمان رژیم آخوندی را رها کرده و از این چسبیده بودند که چرا شما واژه آذری را به جای واژه ترک به کار برده اید: ( ..... شما که کوچکترین حقوق آذربایجانی ها را به رسمیت نمی شناسید حداقل ترک بودنمان را منکر نشوید! ما آذری نیستیم ترک هستیم، ترک آذربایجان، می توانید آذربایجانی هم بگوئید اگر زیاد به مسأله ترک بودنمان آلرژی دارید! .....) http://iranglobal.info/node/12968 سرکار خانم مینا انتظاری، این نمونه ای از فهم و خرد چنین کسانی است و روشن است که امیدوار بودن به چنین کسانی برای نابودی رژیم آخوندی مانند شنا کردن در استخر بدون آب است! سرکار خانم مینا انتظاری، در ایران و در سایه فرمانروائی رژیم گندیده و پوسیده ولایت فقیه بهای نان در ۲٤ ساعت ده برابر شد و اکنون به پانزده برابر نیز رسیده است و نان لواش ده تومانی در ۲٤ ساعت صد تومان شد و اکنون صد و پنجاه تومان شده است بی آن که درآمد مردم حتی برای خریدن نان ساده پانزده برابر شده باشد! ناسیونالیست های پان نامه نویس که از وابستگان به زرسالاری (بورژوازی) هستند حتی یک بار نیز درباره رسیدن بهای نان به پانزده برابر چیزی ننوشته اند چون مغز آنها ناتوان از فهم ده برابر شدن بهای نان در بیست و چهار ساعت برای مردم بی نان مانده در ایران است و نوشته های آنها جز سخنان صد من یک غاز و بی سر و ته درباره زبان مادری و زبان پدری و زبان عمه ای و زبان خاله ای چیز دیگری نیست! و برای آن که بدانید چگونه رژیم آخوندی از کردار چنین کسانی سود می برد به این لینک نگاه کنید http://iranglobal.info/node/17485
نوشته شده توسط: Anonymous

تحلیل گذشته کار زیاد سختی نیست ! بعد از ۵۰ سال هر انسان با هوش متوسط میفهمد که ۱۵ خرداد ارتجاعی بود. ولی حکومت آن گًل پسر! هم مذهب رسمیش شیعه اثنا حشری بود ! پدیده‌ها دوم بریده نیستند. نیوتن قانون جاذبه را کشف کرد ولی برای سیبهای رسیده ! الان هر دانشجوی معمولی‌ پزشکی‌ سوادش بیشتر از اطبای معروف گذشته است. پس باید آنها را مسخره کنیم. چون شما الان حالتان از انقلاب (استفراغ ) به هم میخورد باید هر انسانی‌ مثل شما فکر کند? یاس و سرخوردگی از سراپای این نوشته میبارد متاسفانه! فرزاد کمانگر ، زندانی مقاوم خسروی ، توکلی ، طبرزدی ، علی‌ صارمی و ... هیچکدامشان مرتجع تر از رهبر کرهٔ شمالی‌ نیستند . آنها برای چشم و آبروی کسی‌ جز آزادی و عدالت اجتماعی شکنجه و اعدام نمیشوند. هر کسی مسولیت فردی دارد و نمیتواند این را بر دوش دیگران بیندازد. دولت آبادی خوب مینویسد ولی کلنلش را به سرجوخه حسن روحانی بدل

نوشته شده توسط: Anonymous

نازنین لاچین
محور مقاله دفاع از سلطنت نیست. محور توجه به یک نکته است بازیچه ملائی شدن که بدتر از شاه بود و اینکه این جنبش ارتجاعی جز توسط انگشت شماری هنوز به نقد کشیده نشده است. حرف بسیارست و امید که عمری باشد تا دردها گفته شود موفق و پایدار باشید و با درود و احترام

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ناظر گرامی، کسی یا جریانی میتواند به حقوق خود برسد که در «مبارزه مشترک» شرکت کند، و با به عهده گرفتن بخشی از کار «مبارزه مشترک» ، انجام شایسته کار خود، حقوق اش را به انقلاب «تحمیل» کند. مثل تحمیل « اصل ایالتی-ولایتی» درانقلاب مشروطیت، که توسط «شرکت در مبارزه مشترک علیه دیکتاتوری قاجار» توسط ملیتها اعمال شد. بدون اینکه «مبارزه را مشترک حساب کنی، و وظیفه خود را در کار مشترک به شایستگی انجام بدهی، و حقوق خود را به انقلاب تحمیل کنی»؛ مطمئن با « صد سال سیاه» هم حقوق ترا کسی نمی پذیرد؛ اصلاً کسی ترا به حساب نمیاورد، و حق هم دارد که به حساب نیاورد. کسی که در کار مشترک شرکت نمیکند، به دنبال رویاهای فردی میدود، سهمی هم از انقلاب به او نمیدهند. مگر دیوانه اند که بدهند. در انقلاب «نیروهای سهیم در مبارزه مشترک به علت رقابتها، کنارزده میشوند و حقوق شان ندیده گرفته میشود»؛

حالا بیایند به کس و جریانی که «نخواسته سهم کار خود را انجام دهد، رفته ولگردی و دنبال کارشکنی در مبارزه مشترک» ، سهمی از انقلاب بدهند؟ مگر عقل شان کار نمیکند؟ شرکت کننده ، به سبب رقابت دست خالی بر میگردد، شما میخواهید، به شرکت نکننده در کار مشترک ، حق و حقوق بدهند؟ نه جانم، آنان که کار را یک سره میکند نتایج آن را هم صاحب میشود.مگر دیوانه اند، در کار مشترک هزاران کشته بدهند و شمایی که دیگران را تنها گذاشته و دنبال خوابهای خود گشته اید ، صاحب حق بشوید؟ دوست داری حق ات را بگیری باید «مبارزه را مشترک بدانی و سهم کار خود را انجام بدهی و هزینه اش را هم بپردازی، و شایستگی خود را هم نشان بدهی؛ تا به حساب بیایی، مجبور کنی حق ات را بدیده بگیرند». این سیاستی که شما در پیام خود نوشته اید سیاست «انزوا»ست. کسی و جریانی شما را به حساب نمیاورد. این سیاست سیاست شکست است. سیاست پیروزی، امر مبارزه را مشترک می بیند و به ایفای نقش هر کس در مبارزه ، به انجام کارسهمی، تأکید میکند. بدون اینکه در مبارزه مشترک همبستگی داشته باشی سهمی به شما نمیدهند. این سیاستی که شما نوشته اید « ستیزه با همبستگی»، « تفرقه جویی» «حقوق خواهی بدون انجام کار مشترک» ؛ سیاست شکست جنبشهاست که توسط تئوریسین های حکومت فرموله شده و بین فعالان ترویج گردیده است. افراد بی تجربه هم آنرا گرفته اند و دارند تبلیغ اش میکنند. این نکته در مقالات مختلف من بارها توضیح داده شده است.
نوشته شده توسط: Anonymous

خانم مینا انتظاری عزیز!، بر طبق مثلی :" دیر به نتیجه صحیح رسیدن، بهتر از هرگز به نتیجه صحیح نرسیدن است." ملیتهای ساکن جغرافیای ایران نه از زمان آخوند خمینی بلکه از زمان رضاخان معدوم و پسر شیرین عقلش، محمد رضا، علیه ظلم و ستم مبارزه میکنند، در انقلاب 1357 سر مردم با تبلیغ کلمه "وحدت" کلاه گذاشته شد. در ایران هیچ ملتی نمی خواهد برده و نوکر ملت دیگر باشد. بنابر این هر ملتی میخواهد بزبان خود درس بخواند و دانشگاه برود. و در کنار آن از همان کودکستان به آموزش زبان انگلیس نیز بپردازد. تا فردا بتواند درمحیط دانشگاه با دیگر ملیتها رقابت بکند. زبان فارسی یکی از عامل اصلی باز دارنگی، ملیتهای جغرافیای ایران محسوب میشود، و مدت یکقرن است که با زور چماق بمردم و ملیتهای غیر فارس ایران تحمیل میشود. و قوم فارس که در هیچ زمینه ای صاحب علم و صنعت، تکنولوژی، و دانش مدرن، و اختراعات و اکتشافات نیست،

با سماجت تمام، هژمونی دیکتاتور منشانه خود را بمردم و ملیتها تحمیل کرده، و بجای عذرخواهی از ملیتهای غیر فارس، با صرف بودجه کلان بیت المال، به جوک سازی و تمسخر مللیتهای غیر فارس مشغول است. و این امر به نفرت عمومی، علیه قوم فارس دامن زده است. اغلب گردانندگان جامعه فارس متاسفانه با گستاخی تمام هنوز که هنوز است به تبلیغ پوک و خنده دار قوم آریا، و نژاد پرستی مشغول هستند، و حتا از ترس مطرح شدن حقوق بشر در ایران، حتا نامی از دیگر ملیتهای غیر فارس ایرانی، در امر ورزش نیز بر زبان نمی آورند، که این کار در تبلیغات تیم ملی فوتبال جغرافیای ایران نیز خود را به روشنی نشان میدهد، که در راستای چنین سیاست غیر انسانی، رژیم اسلامی هنوز هم، به هژمونی زبان فارسی، و قلع و قمع کردن زبان ملیتهای ساکن ایران پافشاری میکند، و از همین رو، مردمان غیر فارس، جغرافیای ایران را، بعنوان اردوگاه مرگ و شکنجه و زندان خلقها تلقی میکنند، و هیچکس نمی خواهد که نسل اندر نسل در زندان بسر ببرد. از سوی دیگر اغلب گردانندگان جامعه فارس با سکوت خود تلاش دارند که به هر نحوی هم که شده، این رژیم مستبد، و تمامیت خواه را، که هیچ حقوق زبانی، فرهنگی، مدنی، سیاسی و انسانی برای ملیتهای ایران قائل نیست سرپا نگه دارند. چون در صورت اجرای مصوبات حقوق بشر در ایران هژمونی قوم فارس از بین خواهد رفت. برای جلوگیری از این پدیده!، اغلب دست اندر کاران جامعه فارس پر و پا قرص چسبیده اند، به بیت رهبری خامنه ای، و با هزاران تقلا و تلاش از درگاه خامنه ای دیکتاتور، تقاضای دمکراسی، و اصلاحات مینمایند! و از ظالم به ظالم پناه میبرند! از طرف دیگر برای مغشوش کردن اذهان عموم، مردمان غیر فارس را به "وحدت" و مبارزه صوری علیه رژیم فرا میخواند، و میخواهند وانمود کنند، که گویا خواهان مبارزه علیه رژیم هستند، در صورتیکه نمیدانند که چنین نقشه هائی دیگر خیلی وقت است که برملا شده است. آنان نه در فکر مبارزه علیه رژیم بلکه در فکر اعمال هژمونی خود و زبان خود از طریق رژیم اسلامی، بملل غیر فارس هستند. غافل از اینکه حتا یکبار به مخیله شان فرو برود، که در عصر 21 یکم دیگر زمان عوض شده، و عصر برده داری، و استعمار بپایان رسیده است. و هر خلقی باید برای سرنوشت خویش، خود تصمیم بگیرد. و کسانیکه از دمکراسی حرف میزنند، باید به حقوق ملیتهای غیر فارس گردن نهند، و احترام بگذارند. زیرا دیگر زمان شعار "همه باهم" آخوند خمینی!، بپایان رسیده است، و تاریخ مصرف چنین شعاری سپری شده است. دیگر سیاست "فعلا بیائید متحد شویم و رژیم را سرنگون کنیم، بعدا ببینیم چه میشود، تمام شده است! در یک همکاری سیاسی، برای سرنگونی رژیم از قبل باید تمام حقوق زبانی، مدنی، اجتماعی، فرهنگی، آزادیهای سیاسی، و حق تعین سرنوشت ملل غیر فارس مشخص بشود، که مردم بداند که برای چی انقلاب میکنند. و کسی که پذیرای چنین حقوقی نیست، پس تمایلی به سرنگونی رژیم اسلامی ندارد، و با آگاهی تمام دنبال وقت تلف کردن است ، تا عمر رژیم طولانی شود. دریک چنین شرایطی وضعیت جهنم ایران به همین منوال دوام خواهد یافت، تا روزی که بطورغیر منتظره بکلی از هم فرو خواهد پاشید. و دیگر هیچ نیروئی قادر نخواهد بود جلوی انفجار گسست را بگیرد. نه آمریکا، نه اروپا و نه پوتین!
نوشته شده توسط: محسن کردی

جناب ناشناس که توصیه کرده اید که «آثار» پورپیرار را مطالعه کنم. پورپیرار یک غرض ورز هست و حرفهاش پشیزی ارزش ندارد. اما با جنابعالی موافقم که ممکنه ایران دچار جنگ داخلی بشه. دشمنان ایران (یکی اش خود شما و دیگرانی که اینجا نظر داده اید) کم نیستید. برای همین نعلین های آقای خامنه ای را حاضرم به چشم بکشم تا ترکهای ایران اسیمیله و فارس بشن و دیگه کسی یادی هم از شماها نکنه هاهاهاها.. خوبه؟ مرد حساب اومدی اینجا بحث سیاسی بکنی یا کل کل کنی؟ شماهایی که حتا بحث سیاسی رو به گند میکشید همانقدر مشکل دارید که طالبان افغانستان و همانقدر به ایران ضرر میرسانید که طالبان به افغانستان. هردوی شما ها طیفی هستید که مردمان کشورتان علاقه ای به شماها ندارد و شماها جایی ندارید. همین ایران گلوبال را به چشم بکشید که در سایتهای خودتان مگس پر نمیزند. ماها به هوای خواندن مقالات دیگر دلسوزان وطن مان به اینجا ..ادامه.

به اینجا می آییم و گه گاه چشم مان به نشوشته های شما افتاده موهای تنمان سیخ میشود و هی بیشتر و بیشتر به خامنه ای علاقمند میشیم. خداوند سایه آقای روحانی را بر سر ما و شاهزاده و سایر میهن پرستان نگه دارد. این آخوندها بالاخره خواهند مرد و حتا فرزندان شان نیز راه آنها را نخواهند رفت. مهم این است که شما تجزیه طلبان میدان نیابید. آزادی سیاسی قدری دیرتر با ایرانی یکپارچه بسیار بسیار بسیار بسیار ... و بسیار بسیار بسیار.. ارجحیت دارد.