Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

حمله به جنبش فدایی - آنهم به وقیحانه ترین شکل توسط حکومت - نشانه ی و حشت آن از رشد چپ در ایران است. چپ بزرگترین کابوس حکومت بوده و هست. به ویژه جریان فداییان. مقاله ی « رضا خجسته رحیمی- سردبیرمجله"اندیشه پویا"چاپ تهران درشماره12آن نشریه»: قسمت اول

http://i42.tinypic.com/de5fts.jpg
قسمت دوم
http://i40.tinypic.com/2d1mr76.jpg

نوشته شده توسط: حسن گلسفیدی

باید به آن دسته از ایرانیانی ! گفت که حتی حاضرند حقایق تاریخی را تغییر دهند تا به دیکتاتوری پهلوی وابسته به بیگانه، مشروعیت ببخشند! این همه نیرو مصرف کردند، آخرش حتی رئیس دولت کشور کودتاگر هم اذعان دارند که کودتا علیه دولت ملی ایران اشتباه تاریخی بوده؛ ولی این افراد که خود را ایرانی میخوانند، نمیخواهند حقایق تاریخی را قبول کنند و به جلو حرکت کنند تا مردم با همبستگی ملی از دیکتاتوری مذهبی هم گذر کنند، همه تلاششان برگشت به دیکتاتوری گذشته است!!!...

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

منوچهر گرامی، کودتا-مثل 28 مرداد- و پینوشه- یا آلترناتیوسازی -مثل چلبی- یا خود سرکار آمدن خمینی- یا آلترناتیو سازی حکومتهای جدید در بهار عربی -همه اینها بر بستر جریانهای موجود در « خود جامعه» شکل میگیرند و پیاده میشوند. سرمایه داری پیشرفته اکنون «استراتژی-تاکتیک» خود را در جهان به اصطلاح سوم، برمبنای آلترناتیوسازی نهاده است و با جدیت تمام نیز عمل میکند. سالهای زیادی ست از همین راه برای «ایران آینده» برنامه تدارک می بیند. اینها همه وقتی امکان عملی دارند که شرایطش -انقلاب -در داخل جامعه فراهم باشد. علت این مسئله « ضعف آگاهی و تشکل مردمان- و ضعف تشکلهای سیاسی ست» در جهت تحقق « دموکراسی- عدالت اجتماعی- و حکومت غیر متمرکز». مسئله یک بعدی نیست. بل دو طرف دارد: «داخل-خارج». مسئله « توطئه» نیست. بل« پیاده کردن یک استراتژی-تاکتیک نوین» در جهان معاصر است بر بستر «جنبشها». درحالت ضعف آنها.

از شناخته شده ترین این « استراتژی-تاکتیک» ها طرح خاورمیانه بزرگ است. انقلاب 57 در دوره ی «جنگ سرد» اتفاق افتاد و براساس تئوری های آنهم در حالت ضعف نیروهای مترقی-نتیجه ی دیکتاتوری شاه - که آغازگر و پیش برنده ی انقلاب بودند- حکومت اش را نیزآلترناتیوسازی کردند.
این روش در برابر کودتا که گاهاً عملی نیست- کارایی بیشتری دارد. مسئله بسیار روشن است برنامه ی نیروهای جهانی برپایه ضعف نیروهای انقلابی و مردم پیاده میشود. 70 درصد بیسواد دنبال خمینی بودند. قدرت های جهانی نمی خواستند حکومت بدست کمونیستها و دمکراتها بیفتد. بهترین راه برای آنها حمایت از خمینی بود و شرایط قدرت گیری او را هم همانطور که در گوادالوپ منظورشان بود پیاده کردند. و نیروهای انقلابی هم قتل عام و تارمار شدند. هدف آنها نیز همین بود. هدف غولهای جهانی حفظ «امنیت سرمایه» به دست ارتجاعی ترین و پرنفوذترین نیروی جامعه بود. و خمینی بهترین نیرو در این میان بود. حمایت از اخوان مصر هم براین پایه بود. در آینده ی ایران نیز غولها از همین تئوری پیروی خواهند کرد. و میکنند. آنها هرگز «کمونیستها و دمکراتها» را در قدرت تحمل نخواهند کرد.آنها به فکر آلترناتیو خودشان هستند و خواهند بود. یعنی به دنبال ارتجاعی ترین و پرنفوذ ترین نیروها- که امنیت سرمایه و روابطشان را حفظ کنند. از اوضاع- مشخص است که به اهداف خود نیز خواهند رسید.چون نیروهای مترقی در جامعه ضعیف اند. علت اصلی و عمده این ضعف نیز وجود « حاکمیت دیکتاتوری به شکل فاشیستی» ست. و بدیهی ست که نیروهای مترقی چنین جامعه ای از شرایط رشد و قدرت گیری محرومند یا اندک می توانند بهره گیرند. چپ دو دشمن کلاسیک دارد :« روحانیت- غولهای سرمایه». در داخل و خارج ایران. هرجا چپ و دموکراتها بخواهند رشد کنند یا نیرو گیرند این دو دشمن باتمام نیرو ضرباتشان را فرود خواهند آورد. اکنون در داخل و خارج ایران، بزرگترین کابوس برای حکومت « رشد و قدرت گیری» چپ ایران است. و مداوم چپ را میکوبند. هم در عمل و هم در تبلیغات. گذشته از بد و خوب هرچه بوده به گذشته پیوسته. آینده را وضع قدرت نیروها در داخل و خارج تعیین خواهد کرد. «راه آنست که مردمان گوناگون ایران و نیروهای مترقی هرچه بیشتر آگاهتر و متشکل تر شوند». نیروهای مترقی در 57 - نه خود را شناختند- و نه ماهیت خمینی را. و نه آلترناتیوسازی شدن او را. و نه تعیین کنندگی « همبستگی نیروهای مترقی در مقابل خمینی را». اینهاست ضعف و اشتباهات آنها.
نوشته شده توسط: Anonymous

SHAAKH جان مرسی از متن. برخی از قوانین علمی فضای خاص خودش را میخواهد. نیوتون و سیب، انیشتن و زمان! این میم برای توضیح چرایی گسترده شدن برخی چیزها (همه گیر شدن و تقلید شدن) در اینترنت و جامعه خوبه. و روانشناسی اینکه، چرا نامه های سریالی علیرغم اینکه انسان میدانه الکی است اما فرستاده میشه (اگر یادت بیاد قبل از اینترنت نامه هایی که این را برای چند نفر بفرستی "خیر" میبینی! ) چرا یک فیگور، فیلم و یا عکس، مرزهای ناسیونال را میشکند و جهانی میشود (مثلن در اینترنت) ولی من فکر نمیکنم اینهمه به نسل جدید انتقال پیدا بکند. مگر اینکه ما آن را توی کله ی بچه هایمان فرو کنیم. من تازه چند سال پیش فهمیدم در گوش نوزاد تازه بدنیا آمده، قل هو و الله میخوانند! حال داوکینز دنبال میم و ژن انتقال مذهب است، که مذهب مثل ژن مفید از نسلی به نسلی و...

البته وجود درصدی از بیماری ها، روحی (اتیسم، دیپرسیون، مانیک، انجام خودکشی و... ) علت بقای آن و... را هم میتوان با همان ژنتیک توضیح داد. فاشیستهای هیتلری هر چقدر توانستند از معلولین کشتند تا نژادشان را پاک کنند. تغییری در درصد وجود کودکان با ناتوانی های مختلف نکرد. اصلن هم اینطور نیست که قوی بقا خواهد داشت، چرا که قوی در هر شرایط و زمان تعریف خودش را دارد. یکروز دیناسورها هستند روزی انسان... فردا احتمالن حشرات (بعد از استفاده از انرژی اتمی!) از طرفی وجود دین و مذهب اغلب به نفع آن برای سیستم اجتماعی حاکم برمیگرده. بخصوص در سیستم هیرارشیکال. این سیستم بدلیل استحکامش نیست و نه بدلیل قدرتش باقی مانده. این سیستم خواهد ماند، چراکه اصولن انسانهای کمی هستند که بتوانند خارج از آن تفکر کنند. انشتن توانست، حال میگویند او اتیسم بوده و شاید هم ما برای تصور جهانی بدون سلسله مراتب باید درون گرا شویم. هنرمندان مانیک هستند یا 2 قطبی و خلاصه هر فردی با ایده ی جدید بیمار!
اصلن نمیتوان فاصله ی شفافی گذاشت که مرز نرمال و غیرش کجاست. فعلن در این سیستم هر کس برده نباشه نرمال نیست!
راستی در یک کامنتی در مورد یکی از کلیپ ها نوشتی که اول صدای آرام من بعد صدای دیگری که بلند داد میزد. من هم میتونم هیستریک بشوم. اما من شانس این را دارم علیه سیستم توی خیابون هیستریک شوم. مشکل وقتی است که مردم طبقات پایین تر هرم علیه هم خشونت کنند. و مطمعنن بالای هرمی ها از این شاد خواهند شد، تا زمانی که ما غیر از نفرت چیزی برای دیگری نداریم. تنها با عشق و همدلی و همبستگی میتوان جهانی ساخت، بسیار متفاوت از این. اگر بخواهیم...
نوشته شده توسط: Anonymous

دوست گرامي جناب ائليار, كشور ما ايران, جزو معدود ممالكي هست كه در طول تاريخ بارها و بارها مورد تاخت و تاز بيگانگان قرار گرفته و در اكثر موارد, بدون مقاومت قابل توجه, تسليم دشمنان شده است. از حمله اسكندر مقدوني گرفته تا اعراب و مغول و قواي متفقين. شايد تنها حمله اي كه مردم به مقاومت جدي دست زدند, حمله عراق به ايران بود. آيا توده هاي مردم واقعا" به دفاع از خاك وطن برخاستند و يا روياي حوريان بهشتي در سر داشتند؟ بيان اين مطالب . . .

زجر آور هست ولي كتمانشان نيز دردي را شفا نميدهد. بدون اينكه به علل عدم مقاومت ايرانيها در قبال اين حملات بيگانه بپردازم, تهاجمات مزبور عواقب مزمني در روحيه ما باقي گذاشته و آن عدم احساس مسئوليت در قبال كردار و گفتار خودمان هست. براي آسايش وجدان, و بجاي انتقاد و قبول خطاي خود و ياد گيري از اشتباهات, براحتي عامل خارجي را در فعل و انفعالات عمده كرده و خود را مبرا از خطا ميبينيم. اين كنفرانس گوادلوپ نبود كه مسير انقلاب را رقم زد, بلكه چپ ايران آزادي و دموكراسي را ناديده گرفت. انگار زنده ياد بيژن جزني اين مرحله را پيشبيني كرده بود و نهايت تلاش را نمود تا نظريه " مبارزه ضد امپرياليستي بايستي از مسير مبارزه با ديكتاتوري گذر كند " را جا بيندازد ولي كو گوش شنوا؟! براي توده مردم بيعدالتي و خفقان ديكتاتوري قابل لمس بود تا استثمار امپرياليستي. مردم ايران همانند ملت ويتنام درگير مستقيم ارتش فرانسه و بعد آمريكا نبودند و شعارهاي ضد امپرياليستي, بجز بين گروه هاي روشنفكري و چپ, مفهومي قابل لمس نداشت. نطقهاي آقاي خميني با هوشياري تمام در دو بعد ارائه ميگشت. براي توده مردم نويد عدالت و تقسيم پول نفت, و براي روشنفكران مبارزه با امپرياليسم آمريكا. اين وسط دموكراسي و حقوق ملت براي تعيين سرنوشت خود به فراموشي سپرده شد و چپ ايران در ايشان مبارزي ضد امپرياليسم كه ميتواند خواسته هايشان را تامين نمايد, به تصوير كشيد. زماني در افريقاي جنوبي, آمريكا به تقويت كشيشي به نام دزمن توتو دست زد تا از افتادن قدرت دست حزب كنگره كمونيست جلوگيري نمايد ولي موفق نشد و ده ها نمونه ديكر, نظير كوبا, ويتنام, ونزوئلا و . . و . . . گمان كنم موقع آن رسيده تا قبول مسئوليت كرده و با بزرگ نمائي نفوذ قدرتهاي خارجي, اشتباهات خود را پرده پوشي نكنيم.
نوشته شده توسط: Anonymous

پدر رضا ضراب یکی از حسین چی های شش دانگ و از خشکه مذهبی های بازاری است البته این ظاهر قضیه است و در باطن همه اینها دست پرورده نظام شیعه ایرانی هستند.در کشورهای دیگر که هنوز فساد وارد تاروپود جامعه نشده این مسائل ممکن است شوک آور باشد ولی ما در اینجا هر روز هزاران ضراب را می بینیم و چشممان عادت کردهاست و اصلا هم تعجب نمی کنیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

مقاله ای پر مغز .پاینده باشی استاد

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اقبالی, من مطمنم آ نهائیکه این نوع طینت نژادپرستانه را دارند تا آخرین نفسشان روی خوشبحتی را نخواهند دید.

نوشته شده توسط: Anonymous

اوباما حاجی فیروز خیلی بیخود کرد. چرا برای حمله به عراق و افغانستان و ویتنام و کره و غیره عذرخواهی نمیکند. چرا واقیعت را با دروغ تشخیص ندهیم.

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

رژیم اگر براستی "فارس" باشد، روئینتنی را در خود خواهد شد و ضربه زدن بدان را ارتجاع قومپرست و اسلامگرا به گور خواهند برد!!! "فارس ها" (بقول ارتجاع قومی) - و در واقع ملت ایران- ارتجاع را در اشکال مختلف به زباله دان تاریخ خواهد فرستاد و بلوکی از ملل مدافع آزادی، دمکراسی، لائیسیته در منطقه برای رهائی از واپسگرایان قومی - دینی ایجاد خواهند کرد. گام نخست نیروی آزادیخواه و دمکرات در ایران، عریان ساختن چهره کریه فاشیسم در اشکال نژادپرستانه و اسلامگرایانه آن، و برداشتن جمهوری اسلامی از سر راه ساختن ایران فرداست!!! طرد جمهوری اسلامی از مجامع جهانی و تضعیف آن در داخل کشور، راه ملت ایران را برای تحقق اهدافش هموارتر میسازد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای منوچهر، آیا شما از زخمی شدن و شکستن دست و پا، و صدمه دیدن فرزند دلاور آذربایجان "علیرضا نابدل قهرمان آزادی" که بدست جلادان ساواک اسیر شده بود، خوشحال بودید، که میفرمائید: "خوشحالي ما در اين بود كه ماه ها طول خواهد كشيد تا جراحات وارده ترميم يابند و نتيجتا اعدام وی نيز به تاخير خواهد افتاد. دو هفته بعد, در بهت و ناباوري, تيربارانش را در كيهان خونديم. يادش گرامي باد." با این کار میخواستی با یک تیر دو نشان بزنی؟ و خواست درونی خود را به نوعی به خواننده برسانی؟ آفرین به این جمله بندی زیرکانه ! آیا فکر میکنید خواننده احمق است و معنای دو پهلوی گفته شما را درک نمی کند؟

نوشته شده توسط: Anonymous

در روز دوم بهمن سال روز اعلام جمهوری کوردستان سال 1324 در مهاباد امروز نیز در همین تاریخ بعد از 68 سال در روز دوم بهمن حکومت خود مختار کوردستان یا جمهوری کوردستان در سوریە اعلام موجودیت کرد و کابینە حکومت کوردستان سوریە اعلام شد و وزیران کابینەی حکومت کوردستان سوریە سوگند یاد کردند

http://rudaw.net/sorani/kurdistan/2101201411

نوشته شده توسط: Anonymous

"""" جناب رازی و مشکلات پست مدرن """ از مشکلات دوران پست مدرن یکیش نیز این است که "" یک فرد حد و حدود "" خود را نمیداند، به فرض این موضوع خیلی‌ ساده را نمیتواند درک کند که اگر پای هر مطلب یک کامنت بنویسد دیگر فرصتی برای کار کردن نخواهد داشت و کارش را از دست خواهد داد. خوب عزیز تو که از یک جامعه غیر مدرن آمده‌ای و پست مدرن شده ای، کمی‌ تخیل و ابتکار خود را به کار انداز و شرایطی را فراهم کن که دیگران برای تو کار کنند به جای اینکه تو برای دیگران کار کنی‌ تا اینقدر "" با ترس و واهمه "" زندگی‌ نکنی‌، هیچ پست مدرنی‌ اینقدر اضطراب خاطر نداشته که تو یکی‌ روی شانه ‌ات حمل میکنی‌، هیچ مدرنی‌ نیز اینقدر مثل تو عشیره پرست نبوده که تو هستی‌,

نوشته شده توسط: Anonymous

""" چهار ضربه مهلک به مثلث اتحاد پوتین روسیه، رژیم فارس ایران و بشار اسد """ مردم اوکراین اینبار مصمم تر از قبل در کیف پایتخت اوکراین برای نزدیکی‌ به اتحادیه اروپا و دووری از پوتین روسیه وارد کارزار شده اند. ۲- اسنادی غیر قابل انکار از شکنجه رژیم اسد از اسیران، زنان، کودکان که بالغ بر هزار هاست پیش از مذاکرات ژنو به بیرون درز کرده است. ۳- پیوستن کانادا به اتحاد فرانسه ، عربستان، غرب و به ضرر پوتین روسیه، رژیم فارس ایران و بشار اسد. ۴- طرد رژیم فارس ایران از مذاکرات ژنو

نوشته شده توسط: Anonymous

خرواری توجیه و صغرا کبرا چیدن است تا اینکه تفهیم شود آن هنرمندان بقال و نان به نرخ روز خور و سیاست باز و آویزان به قدرت نبودند و نیستند. آن هنرمندان کذائی اما، بر عکس این نویسنده ی پرت نویس، آگاهی کامل بر رفتار سیاسی و به اصطلاح "غیر سیاسی" خود دارند و خوب می دانند که چه می کنند تا زیر سایه ی یک رژیم مذهبی فاشیستی، با حذف کامل اندیشه انتقادی و استتیک ناسازا، در میدانی خالی از "مدعیان"، در "داخل" بر خر مراد سوار شوند و در "خارج" هم کماکان جولانی بدهند. نیز در آگاهی و بینش این نوع از اپوزیسیونی که چنین مطالبی صادر می کند می بایست شک و تأمل جدی کرد. زهی نادان که او خورشید تابان/ به نور شمع جوید در بیابان.

نوشته شده توسط: Anonymous

ملا علی یونسی نیز، مثل سید خندان گفتگوی خنده دار تمدنها، میخواهد با این حرفهای ارزان و مفت، مردم را سر کار بگذارد. ادعا و حرفهای کاذب وی مثل نجات دریاچه اورمو می ماند، که رژیم با بستن سدهای مختلف بر روی آبهای جاری در آن هشتاد درصد آن را خشکانده است، و اندک باقیمانده دریاچه نیز خود بخود خشک خواهد شد.

نوشته شده توسط: Anonymous

زنده ياد عليرضا نابدل برادر كوچكتري داشت كه بچه ها نابات صداش ميكردند. دانشجوي پلي تكنيك بود. معمولا" شبها در محل اقامت يكي از دوستان در كوي دانشگاه تهران جمع شده و راجع به مسائل روز گپ ميزديم. شبي نابات پيدايش نشد. ميدانستيم عليرضا برادرش در ارتباط با چريكهاي فدائي گير ساواك افتاده و اين نگرانمان كرد. تصميم گرفتيم من و يكي ديگر از دوستان سراغش رويم. با اينكه اول شب بود ولي چراغهاي اطاقش خاموش بودند. در زديم, جوابي نداد. بيش از ده دقيقه به در كوبيديم, بالاخره در باز شد. قيافه نا آشنائي پيدا كرده بود. . . .

التماسانه گفت برگرديد. توجهي به حرفش نكرده و ضمن ورود, توضيح خواستيم. دو مرتبه تكرار كرد بهتر هست برگرديم در غير اين صورت خود را به خطر انداخته ايم. با اصرار ما مجبور شد سخن گويد. گفت : امروز ساواك مادرش را از تبريز به تهران آورده و هر دو را به ديدن عليرضا در بيمارستان برده اند. ساواك گفته در اين مورد نبايد با احدي صحبت كنند. عليرضا چندي پيش موقع پخش اعلاميه و درگيري با ساواك تير خورده و پس از شكنجه هاي فراوان , به بيمارستان اعزام شده بود. در يك لحظه از غفلت مامور مراقب استفاده كرده و جهت خودكشي, خود را از طبقه سوم به بيرون پرت ميكند ولي زنده مانده و با دست و پاي شكسته دگر بار دست ساواك مي افتد. خوشحالي ما در اين بود كه ماه ها طول خواهد كشيد تا جراحات وارده ترميم يابند و نتيجتا اعدام وي نيز به تاخير خواهد افتاد. دو هفته بعد, در بهت و ناباوري, تيربارانش را در كيهان خونديم. يادش گرامي باد.
نوشته شده توسط: Anonymous

در واقع بهتره بپرسیم «چرا "انتقال" به سختی صورت پذیرفت؟» / تکرار این شامورتی‌بازی‌های رنگ‌باخته بعد از جریان 57 در کشورهای منطقه، لااقل این یه مورد رو باید ثابت کرده باشه که انقلابی در هیچ کجا صورت نگرفت که بخواد به بیراه بره یا نره! انقلابی که بخواد با ترفندِ رسانه‌های حافظِ منافع کشورهای پنج‌بعلاوۀیک باد بشه همون حباب روی آبه که به راحتی هم محو میشه. در مصر هم اگه ارتش، وفاداری به مردمِ ناراضی(نه انقلابی!) نشون نمیداد الآن اخوان‌المسلمین سوارِ بر اسبِ مراد بود. در منطقۀ خاورمیانه "انقلاب" تنها ابزاری‌ست برای موج‌سواریِ اسلامی و انتقال قدرت. در ایران هم اکثریتِ مردم اوّلین بار کلمۀ «انقلاب» رو در این جمله شنیدند: «من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم!» نوشتاری که متن اون توسط نوادگان شیخ فضل‌الله‌ نوری(حسین نصر) و شیخ‌الاسلام شریف‌لاهیجی(رضا قطبی و سیده فرح دیبا) تنظیم شده بود.

نوشته شده توسط: Anonymous

دوست عزیز؛ من در نوشته ام تلاش کرده ام خلاف استنباط شما را بیان کرده باشم. توصیه می کنم یکبار دیگر با دقت بخوانید. ظاهرا من هم باید سعی کنم واضح تر بنویسم. با سپاس. دنیز ایشچی

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

رژیم ایران یک حکومت آلترناتیو سازی شده است؛ که در «گوادالوپ» زایاندند و به انقلاب ایران حقنه کردند:«کنفرانس گوادالوپ با شرکت روسای جمهور آمریکا، فرانسه و نخست وزیران آلمان و انگلستان به منظور بررسی اوضاع ایران تشکیل شد.
این کنفرانس که در جزیره گوادالوپ و با ابتکار فرانسه برگزار شده بود، به این قصد تشکیل شد تا چهار قدرت بزرگ جهان بتوانند وضعیت خود را در قبال انقلاب ایران مشخص کنند.
دکتر یزدی گفته است: «از اواخر دسامبر۱۹۷۸ امریكایی‌ها نگران بودند كه اگر شاه برود، خلایی كه در ایران ایجاد می‌شود چگونه خواهد شد. بنابراین، موافقت كردند كه شاه برود، بختیار بیاید و ارتش با انقلاب همكاری كند تا ارتش احتمالا بتواند در انقلاب جایگاهی پیدا كند.ازجانب دیگر، نظریه برژینسكی این بود كه در غیاب شاه تنها نیرویی كه می‌تواند جلوی خطر كمونیسم را در ایران بگیرد هماهنگی و ائتلاف میان نظامیان و روحانیان است.»

منبع : کنفرانس گوادالوپ: سعید بشیرتاش، ابراهیم نبوی
نوشته شده توسط: Anonymous

10 سال خانم هدایتی صبر کردید ؟ غجب صبری خدا دارد ؟

نوشته شده توسط: Anonymous

دمش گرم من که خیلی با این خلیج عربی حال میکنم. قیافه پان ایرانیست ها و سلطنت طلب ها وقتی این کلمه را میشنوند خیلی دیدنیه

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب seeb. متأسفانه اطلاق "فعال قومی" به بخش بزرگی از این عزیزان درست نیست. شکی در این نیست که بدلیل وجود تبعیضهای قومی کسانی هم باید باشند که برای رفع این تبعیضها فعالیت کنند، همانطور که فعالین حقوق زنان هم برای رفع تبعیض جنسیتی فعالیت می کنند. در واقع وظیفه یک فعال قومی واقعی روشنگری در باره این نوع خاص از تبعیض و هدایت افکار عمومی در جهت شناخت آن است. بخش بزرگی از کسانی که تحت لوای ؟فعالیت قومی" در این سایت قلم می زنند، در واقع انسانهایی با تفکر عقبمانده عشیره ای هستند که همه جهان را از دریچه تنگ نژادی می بینند و انسانها را به "ترک" (خوب، باحال، مدرن، خوشتیپ) و "فارس" (بد، ضدحال، عقبمانده، بدترکیب) تقیم می کنند. اینها مثل عین الله باقرزاده فیلمهای صمد با بستن کراوات بر گردنشان و استفاده از کلمات دهان پرکن گمان می کنند "مدرن" شده اند. نمونه ها فراوانند: یکی که تا دیروز و تا وقتی که

منن برایش موضوع را روشن نکرده بودم، نمی دانست که اسطوره شناسی یک علم است و در دانشگاههای جهان تدریس می شود و دهانش از شنیدن این مطلب باز مانده بود، حالا درست برای خود من بالای منبر می رود و با ردیف کردن کلمات دهان پرکنی مثل "پست مدرن" سعی می کند عدم آگاهی خود بر پیش پا افتاده ترین مفاهیم علم امروز را پنهان کند. طبعا اگر به چنین کسانی بگویید همین "پست مدرن" را تعریف کن، یحتمل خواهند گفت: «پست مدرن یعنی اینکه بسته ها و محموله های پُستی خود را با وسائل مدرن به مقصد بفرستید!» آنیکی از من می پرسد از کجا می دانم سلطان محمود کی بدنیا آمده است و فردوسی کی شروع به سرایش شاهنامه کرده است!؟ تفکر عشیره پرست با بنیانهای فکری جهان مدرن بیگانه است و همانطور که گفتم، چیزی در باره پژوهش مستقل و تکیه بر منابع و اسناد نمی داند. عشیره پرست افسانه را بیشتر دوست دارد. او "دانسته" ندارد و مغزش انباشته از "اعتقاد" است. برای همین افسانه سرایش شاهنامه به امید زرو سیم را بیشتر می پسندد تا دانسته های تاریخی (مثلا در ویکی پدیا به زبانهای مختلف) در باره زندگی و زمانه دو قهرمان اصلی آن افسانه، یعنی فردوسی و سلطان محمود. با این همه با حرف آخر شما چندان مواوق نیستم. از آنجایی که بنیاد تفکر عشیره پرستی بر خاک و خون و نژاد (که آنرا زیر لوای "زبان" مخفی می کن) قرار گرفته است. در فردای جدائی از ایران، همین حضرات بر سر این بحث خواهند کرد که چه کسی "تُرک"تر است و کدام یک از لهجه های ترکی باید معیار قرار بگیرد. تا وقتی که اندیشه و خرد راسیونال در صحنه عمل غایب باشد، در بر همین پاشنه خواهد گردید.
نوشته شده توسط: Anonymous

نویسنده این نوشتار با نقل ادا های پارسی گرایانه دلقکی به نام حداد عادل، که همچون بسیاری از دیگر ادا های قلابی سران جمهوری اسلامی فریب و نمایش است، می خواهد نتیجه بگیرد که این رژیم پارسی گراست! وی که تا همین چندی پیش در وزارت خارجه این رژیم نکبت و فریب به خدمت مشغول بوده، آیا براستی پس از سالها کار در این دستگاه اهریمنی از تشخیص ناراستی های سران آن تا این اندازه ناتوان است؟ یا خود را به نفهمیدن می زند؟ آیا نمی داند که بنیانگذار این رژیم در سخنرانی خود گفت که عرب های مسلمان به ایران حمله کردند تا ایرانی ها را آدم کنند؟ آیا پس از انقلاب اسلامی بخش عمده اشعار شاهنامه از کتاب های درسی حذف نشد؟ پارسی گرایی فریبکارانه حداد عادل هم چیزی است چون ترک گرایی حسین محمدزاده صدیق (دوزگون)، خادم فرهنگی دربار ولایت و مترجم نوشته های خمینی به ترکی. البته از نویسنده نوشتار بالا که پس از سالها کار

" بین المللی" در وزارت خارجه رژیم جمهوری اسلامی هنوز سوادش در اندازه ای است که برای نمونه واژه " کذایی" را با "ز" می نویسد بعید نیست که متوجه فریبکاری های رهبران شیاد این رژیم نیز، که امروز بر کودکان ایرانی هم آشکار گردیده است، نشده باشد!
نوشته شده توسط: Anonymous

ولی تجربه نشان داده که سپاه قدس و ولی فقیه خیلی‌ به مجاهدین حساس ترند . مردم ایران را مجاهدین به کهریزک و اوین نیندخته اند . عوض کردن جای قربانی با جلاد . از ترفند‌های حکومت اسلامی اسیر کش است !

نوشته شده توسط: Anonymous

رزا جان خسته نباشی؛ اوّل بگم یه اشتباهی کردم کامنتِ پیشین رو در جای دیگه‌ای ثبت کردم :| راجع به "میم" من که میگم فرضیۀ علمی هرچی بیشتر بهتر! بعضی وقتها داده‌ها به موازاتِ هم و گاهی هم سری(متناوب) فرضیات رو شکل میدَن و به همین صورت هم از نظریه( تئوری) تا شکل‌گیریِ علوم این رویه پیش میره . از طرفی می‌دونیم که مبنای علم فلسفه به اصول فرضیه‌پردازی و طبقه‌بندی داده‌ها وُ نظریات تکیه داره و "منطق" هم با تحلیلی علمی و دقیق‌ به پردازشِ این خروجی‌ها می‌پردازه. یه فرضیه میتونه در مسیری موازی، حتی تا چند قدمیِ تائیدِ علمی پیش برِه ولی نقطۀ اتصالِ نهایی برقرار نشه و تمامِ زحمات با جزئی‌ترین فاصلۀ ممکن به ثمر ننشینه! بخاطر همین معمولاً مسیرهای متناوب پاسخِ بهتری میدن. امّا این جملۀ نقل شدۀ شما:«مذهب بطورعمومی تفسیر خرافی و خیال‌پردازنۀ روابطِ مادی و مناسباتِ اجتماعی هستش که ریشه در فقر، جهل،

جهل، نادانی و هراس و اضطراب انسان داره.» ریشه در واقعیاتِ عینی و تجربی هم داره که باید دقت کرد در دامِ سفسطۀ مذهبیون گرفتار نیومد. بواقع اثباتِ ادعا همیشه بعهدۀ مدعی‌ست، اقشار مذهبی و رهبران و پیامبران اونا پیش از اونکه دانشمندان و تئورسین‌ها رو دنبال نخودسیاه بفرستن و این باصطلاح دانشمندان رو درگیرِ مسیری بی‌سرُ ته و ساختۀ توهمات بکنن ابتدا خودشون باید تخیلات و خرافاتِ ساختگی رو به داده‌های علمی و تجربی تبدیل کرده اگر در این قدم نخست موفقیتی حاصل اومد تازه در مسیرِ فرضیه‌پردازی و اثبات اون قدم بذارن تا این بین دانشمندان به بررسی علمی و نقد فرضیات، جهتِ رسیدن به تئوری‌ای علمی ‌مشغول بشن. خُب از این جهت نمی‌شه به اینگونه تئوری‌های موافق و مخالف و بر اومده از ایندست مغالطات که: «اینجا مرکزِ زمینه باور نداری برو متر کن!» باور داشت و "تئوری میم" رو از اون دست انحرافاتِ بعضی از دانشمندان می‌دونم که بیشمار حفرۀ ناشناخته و پیچیدۀ مغزِ انسان رو با "چرایی وجود مذهب و خویِ تقلید" میخوان بسنجند و شناسایی کنند. کشف دی‌ان‌ای در علم ژنتیک یه مقولۀ مجزا و کاملاً جدا از فرضیه‌های به نامِ مثلاً "دی‌ان‌ای فرهنگی" بوده! به نظر من این فرضیه حقش نبود به نظریه‌ای علمی تبدیل بشه فقط میتونه تا همین مرزِ فرضیه پیش برِه تا اینکه علوم تجربی و محاسباتی در کنار هم بتونن بهش شکل تئوریِ علمی بــِــدَن. یه تئوری حتی اگه از میلیاردها آزمون گذر کنه ولی روزی یک و فقط یک استثنا بتونه باهاش مغایرت داشته باشه دیگه معنای و جایگاهِ تئوری را نخواهد داشت. این فرضیۀ میم میتونه بسیاری از انسان‌ها صدق نکنه و بسیار قیاس‌های مختلف دیگری بر این باصطلاح "تئوری".. ممنونم که اجازه میدی با ایمیل بتونم مزاحمت ایجاد کنم و سرِت رو درد بیارم :) این حرفا هم که مُشت توضیحِ واضحات بود ;)
نوشته شده توسط: Anonymous

ممنون از شنیدن و نظرها. نوشته ی ناشناس را صحیح میدانم. حتی گاهی در ناخوداگاه این تاثیرات وجود دارد. یعنی ارزش گذاری هایی که ما از طرف خانواده رد میکنیم و مخالف آن میشویم. مانند رسوبات در ناخودآگاه ذخیره و گاهی در خود آگاه بروز می یابند.
اما در مورد «زن و مذهب» دوستان این متن کار گروهی بود و بدون آنها نمیشد در 15 دقیقه خوب خلاصه کرد. اما، در مورد منشا دین و مذهب نظریات دیگری نیز در "روانشناسی تکاملی" وجود دارند که میگوید مذهب مانند ژن به نسلهای دیگر به ارث میرسد: از ویکی فارسی،: (تقریبن مشابه ویکی زبانهای دیگر:) ادیان متعدد دنیا، نمونه‌ای خوب از میم پر قدرت می‌باشند. مذاهب پیوسته از نسلی به نسل بعدی دچار تغییرات اندکی می‌شوند.

یک رفرم مذهبی بزرگ به عنوان یک جهش mutation در میم محسوب می‌گردد. بعضی سکولاریسم را در برخی فرقه‌های مسیحی نمونه‌ای از یک میم موفق می‌دانند
پس تئوری دیگرهم در روانشناسی تکاملی وجود دارد، البته میگه مذهب هم مثل ژن ها انتخاب طبیعی میشوند، درسال ۱۹۷۶ ریچارد داوکینز درکتاب ژن خودخواه بجای ژن Meme= میم را برای انتقال اطلاعات فرهنگی قرار میدهند که در مغز و قسمت ناخداگاه نهفته است و بدلیل مفید بودنش از نسلی به نسل دیگر میرسد...اخیرن آقای صالحی نیا در برنامه ای مطرح کردند در دقیقه ی 23:40 در لینک زیر http://youtu.be/hzMTxb15O24
رزا: اگرچه روانشناسی تکاملی دریچه ی جدیدی را باز کرد و توانست برای بسیاری از رفتارهای جنرال توضیحی داشته باشد، اما چون تاکنون نتوانسته از نظر مادی چیزی بیابد مانند "دی ان ای" در ژنتیک، برای من کماکان تئوری سستی است. از طرفی مانند نظریه زرافه های لامارک (تئوری مخالف داروین) ادعا دارد رفتارهایی به ارث میرسند از نسلی به نسل دیگر. به هر حال میخواستم بنویسم که تئوری دیگری وجود دارد در مورد مذهب و اگر علاقه داشتی در ویکی هست در مورد چرایی وجود مذهب. ویکی: میم یک واحد بنیادی از نظرات، نمادها و یا کنش‌های فرهنگی است که از طریق بیان، رفتار، رسوم و سایر پدیده‌های قابل تقلید توان انتقال از یک ذهن به اذهان دیگران را داراست. این کلمه ریشه در لغت یونانی μιμητισμός به معنای «چیزی که تقلید شده» دارد. پیروان این اندیشه میم را ازآنرو که توان همانندسازی و پاسخ به فشارهای انتخابی را داراست، به عنوان معادل ژن در فرهنگ می‌شناسند. در سال ۱۹۷۶دانشمند بریتانیایی ریچارد داوکینز درکتاب ژن خودخواه کلمهٔ میم را به عنوان پایه‌ای برای توضیح گسترش افکار و عقاید و پدیده‌های فرهنگی بر پایهٔ اصول تکاملی بکار برد. برخی ازنمونه‌هایی که وی در کتاب خویش بکار برده‌است شامل نغمه‌ها، باورها (بویژه باورهای مذهبی) ومد لباس می‌باشند. نظریه پردازان فرضیه میم بر این باورند که میم توسط انتخاب طبیعی (به شیوه‌ای شبیه به آنچه در تکامل زیست شناختی رخ می‌دهد) از طریق فرآیندهای تنوع، جهش، رقابت، و توارث که در موفقیت زاد و ولد یک موضوع نقش دارند، تکامل می‌یابد. گسترش میم از طریق رفتارهایی است که در میزبان خود ایجاد می‌کند. میم‌هایی که کمتر گسترش می‌یابند منقرض می‌شوند در حالی که برخی دیگر باقی مانده، گسترش یافته و جهش پیدا می‌کنند (در راه بهتر شدن یا بدتر شدن). فرضیه پردازان این نظریه می‌گویند که میم‌هایی که بهترین همانند سازی را انجام می‌دهند، حتی اگر برای رفاه میزبان خود مضر باشند، بیشترین گسترش را نشان خواهند داد. در دهه ۹۰ برای ارزیابی اصول و شرایط انتقال میم از نظر مدل تکاملی، زمینه مطالعاتی جدیدی به نام میمتیک بنیان نهاده شد. در مقایسه با ژنتیک که شواهد محکمی بر پایه کشف اثرات بیولوژیک DNA دارد، میمتیک فاقد هرگونه توضیحی در مورد یک وسیله انتقالی شناخته شده برای انتقال میم است. رزا: در بیولوژی، کم خونی بخشی از انسانها (گلبول قرمز هلالی شکل) افریقایی ها در کوهستان و ارتفاعات بروند میمیرند. آنها بیمار هستند. اما در مناطق افریقا یی (دشت و نه کوهستان) همین بیماران کم خون اما هرگز به مالاریا مبتلا نمیشوند. یعنی در خود افریقا، سالم و در ارتفاعات و کوههای اروپا مثلن بیمار مرگ آوری دارند. آقای صالحی نیا بر طبق تئوری های رفتار شناسانه کارل مارکس را دارای بیماری 2 قطبی (مانیک/دیپرسیو) و انشتین را درون گرا (اتیسم) میداند. البته من بیشتر در مورد مغز میدانم تا روان، ولی به نظرم می آید روانشناسی تکاملی تا زمانی که نتواند وسیله ی انتقال فرهنگ و ... را مانند ژنتیک (ملکول دی ان ای) توضیح دهد وامانده و تقلید است. روانشناسی تکاملی اما کار خوب اش "جرم زدایی" از بیماری های روحی است...
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب رازی/تمام مورخین بیماروعشیره پرست فارس محور وجودشیخ ابولقاسم فردوسی بعنوان یکی از... مزدبگیر دربارسلطان محموغزنوی سنی مذهب متعصب راتائیدکرده اند.این گفته شما فقط گفته ناصر پورپیراراست درردیه هجونامه (شاهنامه) وردوجودتاریخی شخص فردوسی! آیا شما برخلاف استادان بیمارتان نظیر ذبیح اله صفا،درص 121 تاریخ ادبیات ایران(بخوان تاریخ ادبیات فارس!!!)جلد اول، درمورد اختلاف فردوسی با محمود وفرارفردوسی،که وجود فردوسی بعنوان یکی از... دربارسلطان محمود تائید شده است،نظردارید یا نظر استادجدیدتان پورپیرارارتائیدمیکنید؟؟؟

نوشته شده توسط: Anonymous

SHAAKHعزیز لطف داری. در مورد فایل صوتی مذهب و زنان راستش در ابتدای بحث "منشا مذهب" من نتها یک تئوری را مطرح کردم. تئوری دیگرهم در روانشناسی تکاملی وجود دارد، البته میگه مذهب هم مثل ژن ها انتخاب طبیعی میشوند، بجای ژن Meme= میم را برای انتقال اطلاعات فرهنگی قرار میدهند که در مغز و قسمت ناخداگاه نهفته است و بدلیل مفید بودنش از نسلی به نسل دیگر میرسد...اخیرن آقای صالحی نیا در برنامه ای مطرح کردند در دقیقه ی 23:40 در لینک زیر
http://youtu.be/hzMTxb15O24

رزا: اگرچه روانشناسی تکاملی دریچه ی جدیدی را باز کرد و توانست برای بسیاری از رفتارهای جنرال توضیحی داشته باشد، اما چون تاکنون نتوانسته از نظر مادی چیزی بیابد مانند "دی ان ای" در ژنتیک، برای من کماکان تئوری سستی است. از طرفی مانند نظریه زرافه های لامارک (تئوری مخالف داروین) ادعا دارد رفتارهایی به ارث میرسند از نسلی به نسل دیگر. به هر حال میخواستم بنویسم که تئوری دیگری وجود دارد در مورد مذهب و اگر علاقه داشتی در ویکی هست در مورد چرایی وجود مذهب. ویکی: میم یک واحد بنیادی از نظرات، نمادها و یا کنش‌های فرهنگی است که از طریق بیان، رفتار، رسوم و سایر پدیده‌های قابل تقلید توان انتقال از یک ذهن به اذهان دیگران را داراست. این کلمه ریشه در لغت یونانی μιμητισμός به معنای «چیزی که تقلید شده» دارد. پیروان این اندیشه میم را ازآنرو که توان همانندسازی و پاسخ به فشارهای انتخابی را داراست، به عنوان معادل ژن در فرهنگ می‌شناسند. در سال ۱۹۷۶دانشمند بریتانیایی ریچارد داوکینز درکتاب ژن خودخواه کلمهٔ میم را به عنوان پایه‌ای برای توضیح گسترش افکار و عقاید و پدیده‌های فرهنگی بر پایهٔ اصول تکاملی بکار برد. برخی ازنمونه‌هایی که وی در کتاب خویش بکار برده‌است شامل نغمه‌ها، باورها (بویژه باورهای مذهبی) ومد لباس می‌باشند. نظریه پردازان فرضیه میم بر این باورند که میم توسط انتخاب طبیعی (به شیوه‌ای شبیه به آنچه در تکامل زیست شناختی رخ می‌دهد) از طریق فرآیندهای تنوع، جهش، رقابت، و توارث که در موفقیت زاد و ولد یک موضوع نقش دارند، تکامل می‌یابد. گسترش میم از طریق رفتارهایی است که در میزبان خود ایجاد می‌کند. میم‌هایی که کمتر گسترش می‌یابند منقرض می‌شوند در حالی که برخی دیگر باقی مانده، گسترش یافته و جهش پیدا می‌کنند (در راه بهتر شدن یا بدتر شدن). فرضیه پردازان این نظریه می‌گویند که میم‌هایی که بهترین همانند سازی را انجام می‌دهند، حتی اگر برای رفاه میزبان خود مضر باشند، بیشترین گسترش را نشان خواهند داد. در دهه ۹۰ برای ارزیابی اصول و شرایط انتقال میم از نظر مدل تکاملی، زمینه مطالعاتی جدیدی به نام میمتیک بنیان نهاده شد. در مقایسه با ژنتیک که شواهد محکمی بر پایه کشف اثرات بیولوژیک DNA دارد، میمتیک فاقد هرگونه توضیحی در مورد یک وسیله انتقالی شناخته شده برای انتقال میم است.
رزا: در بیولوژی، کم خونی بخشی از انسانها (گلبول قرمز هلالی شکل) افریقایی ها در کوهستان و ارتفاعات بروند میمیرند. آنها بیمار هستند. اما در مناطق افریقا یی (دشت و نه کوهستان) همین بیماران کم خون اما هرگز به مالاریا مبتلا نمیشوند. یعنی در خود افریقا، سالم و در ارتفاعات و کوههای اروپا مثلن بیمار مرگ آوری دارند. آقای صالحی نیا بر طبق تئوری های رفتار شناسانه کارل مارکس را دارای بیماری 2 قطبی (مانیک/دیپرسیو) و انشتین را درون گرا (اتیسم) میداند. البته من بسشتر در مورد مغز میدانم تا روان ولی به نظرم می آید روانشناسی تکاملی تا زمانی که نتواند وسیله ی انتقال فرهنگ و ... را مانند ژنتیک و دی ان ای توضیح دهد وامانده و تقلید است. روانشناسی تکاملی اما کار خوب اش "جرم زدایی" از بیماری های روحی است...
در مورد ماندن و رفتن و... بهتر است برخی از ژنها و میم های درست و انسانی علیرغم مشکلات و مسائل محیطی در "ژن پول" و برای نسل جدید بمانند! بقا! اگر کلیپ صالحی نیا را دیدی، کمی روی ژن یا میم در اقلیت مانده ی "خودخواهی" دقت کن. قهرمانها نیز نیاز به انسانهایی دارند که شرح قهرمانی شان را باز بگویند و باز بشنوند... پس هر وقت دیدی فضا ناجوانزنانه تنگ است، بدان که زندگی و مبارزه اینور آبها هم جریان داره. میشود گاهی با تغییر جغرافیا زمان خرید. من در بلاگم ایمیلم را قرار دادم. اگر هر وقت نیاز باشد برایم بنویس. میدان مبارزه خیلی گسترده است..
نوشته شده توسط: Anonymous

عرض به محضر مبارک اقای رازی از خود رازی،1-اگر میشود لطف کرده به فرمائید کی شما را مامور ویا مسئول کرده که به اکثر مقالات نوشته شده در ایران گولوبال کامنت بنویسید که از کار وباربه افتید و وقت گران بار تان را تلف بکنید؟!!2- میشود لطف به فرمائید تاریخ اختراعی خودتان در مورد تولد سلطان محمود غزنوی ونوشتن شاهنامه را با منابع تاریخی"البته معتبر"نشان بدهید.اقای رازی از خود رازی عزیز،اینکه دیکر مثل اظهرالمنالشمس است که سلطان محمود غزنوی در دربار خود بیش از سیصد شاعروسخن گو نگهداری می کرد،وحتا در بین این شاعران مسابقات شعر خوانی بر پا می کرد و به بهترین سروده ها پاداش وانعام می داد.اقای رازی از خودرازی گرامی شاید ویا حتما شما داستان مشهور سروده شدن شاهنامه توسط فردوسی را نهخوانده ونمی دانید.روزی سلطان محمود غزنوی به فردوسی پیشنهاد می کند که شعر کتابی برای شاهان غزنوی به سراید ودر مقابل ان سکه طلای

قابل توجه ای در یافت بنماید.فردوسی بعد از مدتی سروده هایش که همان شاهنامه باشد به پیش سلطان محمود میبرد.واز انجایکه سلطان از شاهنامه فردوسی خوشش نمیاید وان چیزی که از شاهنامه می خواست در شاهنامه فرددوسی نمی یابد عصبانی شده پاداش فردوسی را هم نمی دهد ولی بعدا پشیمان شده به جای سکه طلا سکه نقره که بار چندین شتر بوده به فردوسی می فرستد متعصفانه همین پاداش زمانی می رسد که فردوسی مرحوم شده و مراسم خاک سپاری وی بود.
جناب رازی از خودرازی عزیز، بهتر نیست که به جای لوث کردن مساله با الفاظ تحقیر امیز و دموده مانند عشیره پرست وغیره از وقت گرانبهایتان صرف کرده مقاله را با دقت بیشتری بخوانید ونقد درست وعلمی به هر مقاله بنویسید؟گر نه با این خورده گیری از یک مقاله ره به جائی نمی برید.سخن اخر اینکه دوست عزیز مردمان غیر فارس در ایران از تبعض قومی وملی در رنج هستند با چاره ای اندیشد وطرحی نو در انداخت.با سپاس فراوان.
نوشته شده توسط: Anonymous

رزا جان عالی بود! در این 15دقیقه و در این زمان مختصر، ثانیه به ثانیۀ ویدئو از نکات درخورِ تامل و ارزشمندی برخوردار بود بخصوص اینکه نگاهی بدون تعارف به غالبِ ادیانِ آسمان‌ریسمانی(یهودیت، مسیحیت، اسلام) داشتید و مهم‌تر از همه اشاره کردی: «مبارزه با مذهب امّا مبارزه با خدایی که در آسمان "گویا" هست نیست، مبارزه با مذهب در واقع خلع ید کردن از خدایانِ رویِ زمینه.. که در این صورت مسلماً خدایانِ آسمانی نیز یک روز هم دوام نخواهند داشت» در جای دیگری هم به‌درستی جدایی مذهب از سیاست رو لازم ولی کافی برای آزادی زنان ندونستی و خواستارِ جدایی کامل مذهب از زندگیِ خصوصی و محیطِ زنان شدی. فقط در دقایقی از فیلم اشاره داشتی «اونجایی هم که دستِ رژیم نمیرسه مردانِ خانواده حسابِ زنان رو کفِ دستشون میذارن و به حکم خدا زنان رو گردن میزنند و تازه نازِ شست هم میگیرن.» فکر کنم این جمله که در جای دیگری هم به همین شدّت

به همین شدّت بیان شده بود، کمی از واقعیت به دوره و پیاز داغش خیلی زیاده! با این حال از 99.9 درصدِ گفتارِ دلنشین‌ت لذت بُردم و هم بهره. ممنونم و امیدوارم این کارِ جسورانه به همین شکل(بدونِ تعارف) ادامه داشته باشه. برقرار باشی :)
نوشته شده توسط: Anonymous

شما و همچنین امثالِ آقای «خواننده» در جای دیگر؛ وقتی اینطور یه طرفه به قضاوت می‌نشینید خودتون احساس نمی‌کنید «چاقوی نثر و نقدتون» به نثرِ چاقوکشی مبدل شده؟

نوشته شده توسط: Anonymous

وزیر امور خارجه کانادا حرف اشتباهی نزده. خلیجی که دور و بر ان اعراب ساکن هستند را باید خلیج عربی نامید, نه خلیج فارسی. آیا شما دریاچه ارومیه را دریاچه مشهد مینامید!؟

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقای دنیزایشچی، آیا شما هنوزهم مثل سازمانهای باصطلاح کمونیستی سابق، باور دارید، که باید با رژیم اسلامی تهران، با ادله و استدلال، و دیالگ و منطق، گفتگو کرد؟ آیا از نظر شما رژیم دیکتاتوراسلامی قابل اصلاح است؟ آیا میشود با منطق و گفتگو از دیکتاتورها آزادی گرفت؟ با تشکر.

نوشته شده توسط: Anonymous

ببخشید 40 میلیون ترک 5 میلیون عرب یکجا دیگه ادعا میشه 17 میلیون سنی که طبعا اکثرا کرد وبلوچ هستند تا اینجا میشه 62 میلیون از 13 میلیون باقی مانده جمعیت 75 میلیونی احتمالا لرها وشاید بختیاری ها رو هم کم کنیم ببیخشد اقای اقبالی شما بگید با احتساب این اقایون چند میلیون فارس می مونه که صدای این جمعیت رو بلند کرده یعنی واقعا کم مونده بگند اساسا خود قوم فارس وجودش به کل افسانه وتخیل مثلا اگه زبون کشور عوض بشه مشکلات ایران حل میشه بیچاره ملتی که روشنفکرانش فقر فساد بیکاری دزدی و....را ناشی از نوع خط یا زبان گفتاری بدونند والله اگه این اقایون بتونند همین جمعیت اکثریت ادعایی غیر فارس خسته شده از حکومت فارس رو هم متحد به خیابون بیارند همه فارس ها ازشون تشکر میکنند ولی مشکل اینه که جمعیت ایران ایرانی فقط یا بنا به روحیه اش مذهبی که درواقع هویت شیعه خودش رو ارجحیت میده یا غیرمذهبی که فقط ایرانی

اما نقطه اشتراک مذهبی وغیرمذهبی اینه که درهرصورت اکثریت تعریف قومی از خودشون نداره برای همین اتحادشون زیر یک پرچم از بین رفتنی نیست
نوشته شده توسط: Anonymous

""" نگاهی‌ به این موضوع از بعدی دیگر """ سیاست کانادا به نوعی با سیاست روسیه در قبال ایران تقارن دارد، روسیه تنش رژیم فارس ایران با همسایگان و غرب را دامن میزند تا زمینهٔ تحریم نفت و گاز ایران در سطح منطقه‌ای و جهانی‌ فراهم آید. کانادا نیز یکی‌ از کشورها با منابع عظیم گاز و نفت است که بعد از انقلاب "" تکنیک شل "" و تبدیل آمریکا به یک کشور صادر کنندهٔ گاز که تا سال ۲۰۱۶ از روسیه و عربستان پیشی‌ خواهد گرفت سعی‌ می‌کند به بازار اروپا نزدیک شود، بدون شک ایجاد تنش بین ایران با کشورهای عربی‌ به نفع کاناداست تا این تنش‌ها مانع صادرات گاز ایران به اروپا شوند، البته این فقط یک بعد قضیه است، چند سال پیش که سفری از نیو یورک زیبا به تورنتو زشت داشتم متوجه شدم جامعه فارسی‌ تورنتو اسم این شهر را "" تهرانتو "" مینامد، دوستی‌ ایتالیائی که یک ژورنالیست است من را به بخش "" ایتالیای کوچک "" تورنتو

برای صرف نهار برده بود، من از هیچ ایتالیائی نشنیدم که اسم تورنتو را "" رمنتو "" بگوید،ولی‌ در اکثر بقالی فروشی‌‌های جامعه فارسی‌، اسم تهرانتو به گوش می‌‌خورد، شاید این بابا از مردم تورنتو هستند خواسته تودهنی به جامعه فارسی‌ تورنتو یا "" تهرانتو کزائی "" بزند. از شوخی‌ گذشته کانادا به دلیل تبدیل شدن آمریکا به یک مرکز تولید کنندهٔ گاز، دیگر نمیتواند روی آمریکا برای صادرات گاز حساب کند و باید به فکر تسخیر بازار اروپا و چین باشد، اگر فرصتی شد به ابعاد دیگر این موضوع خواهم پرداخت.
نوشته شده توسط: Anonymous

""" ظرفیت جامعه فارسی‌ و ادبیات آن در فرار به جلو تا چه حد است؟ """ اشاره کردم که "" کّل نظام آموزشی "" و اقتصاد، سیاست و هاکزا دنیای ما بر اساس "" تفکر مدرن "" است نه "" پست مدرن ""، نگاه علمی‌ به اسطوره نیز پیش شرط "" ورود جامعه به عقلانیت مدرن "" است که در جامعه فارسی‌ شکل نگرفته، این درماندگی جامعه فارسی‌ را وادار می‌کند تا "" دست به تعبیر فلسفی‌ از یک اثر حماسی چون شاهنامه "" بزند، یعنی‌ در نبود فیلسوف و شکل گیری فلسفه در جامعه فارسی‌، شاعر جایگاه فیلسوف را پر می‌کند، در حالیکه در تفکر مدرن، نثر با چاقوی نقد، گذشته اسطوره‌ای را به نقد می‌کشد تا از خلال آن، اندیشه تولید شود و پروسه "" تبدیل تجربه به اندیشه "" تکمیل شود. این شیر تو شیری در جامعه فارسی‌ کار را جائی میرساند که من میگویم این جامعه به جائی رسیده که "" ساختار‌های علم در جامعه فارسی‌، به جای تولید علم، جهل تولید میکنند. """

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اقبال شما که تمام تشکیلات سابق تان همه اش روضه خوانی و فارسگرائی بود، شما در طی این سالها پیشرفت کرده به مرحله پانفارسیسم رسیده اید. قبل از اینکه آقای رئیس کامنتها این کامنت را سانسور بکند، از شما میپرسم: دولت ترک که در تهران حکومت میکند، چطورراضی میشود که زبان چهل میلیون مردم ترک زبان ایران قدغن بشود؟ مگر فارسی و شاعرش آقای فردوسی چه گلی جز اشاعه فاشیسم نژادی، و کینه و نفرت ببارآورده است. ایران چه با خوشی و چه با جنگ داخلی، روزی از هم خواهد پاشید، و این موضوع دردل همه تان وحشت انداخته است. و چنین است که آقائی هشتاد ساله تان برباد خواهد رفت. این عقیده نود درصد ازملیتهای ایران است. چون هیچ ملتی نمیخواهد زیر سلطه یک قوم عقب افتاده و قرون وسطائی زندگی بکند. زمان برده داری خیلی وقت است که تمام شده است. شما باید فکری بحال خودتان بکند. آنوقت علی میماند و حوضش.

نوشته شده توسط: Anonymous

ما زمانی میتوانیم با حقیقت روبرو شویم که محتوای ذهن خود(باورها یا ایدئولوژیها حاکم بر ذهن خود) را بشناسیم. وقتی ما کودک هستیم و مغز ما در حال تکامل است بزرگترها (محیط اطراف ما) با تاثیر گذاشتن بر مغز ما ذهن خود(باورها،اعتقادت،سنتها و...) را بما که در حال تجربه و ساختن ذهن هستیم منتقل میکنند. ذهن آنان ذهن ما میشود و ما آنرا در روند رشد حود گسترش میدهیم و با تجربیات زندگی امان می آمیزیم و شخصیت خود را شکل میدهیم. اگر ما در کره ی شمالی یا در یک کشور مسیحی یا هندو بدنیا میامدیم به احتمال بسیار یک کمونیست ویا یک مسیحی و هندو معتقد میشدیم.توجه باید کرد که ما در مورد ذهن اکثر جامعه مینویسیم و به استثناها نمی پردازیم. کالبد انسان توسط مغز هدایت میشود و مغز نیز تحت تسلط ذهن است و باورها،اعتقادات و... قسمت عظیمی از ذهن ما را میسازند. بنابراً انسان ذهن است. و محتوای ذهن حقیقت نیست زیرا که بسته به

زمان و مکان است و شکل میگیرد. اما حقیقت بدونارتباط به زمان و مکان است. انسان اسیر ذهن خود است. ذهنی که توسط محیط به او منتقل شده است تا ذهن او شود. توجه عمیق به جریان فکر در ذهنمان برایمان آگاهی میاورد و شاید این آگاهی بتواند ما را از زندان ذهنمان نجاتمان دهد رهایی از ذهن ( که شخصیت ما را شکل داده است) ما را با آن حقیقت بزرگ روبرو خواهد کرد.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای رازی؛ عده ای از فعالان قومی به طرز عجیبی از ایران و زبان فارسی متنفرند و برای لجن مال کردن این هردو از هیچ کوششی رویگردان نیستند. جالب این جاست که چون امروز نمی خواهند ایرانی باشند آن را به گذشته نیز تسری می دهند و آسمان و ریسمان را به هم می بافند تا ثابت کنند که از هزاره های قبل نسبت و سنخیتی با ایران و ایرانی نداشته اند در حالی که هرچه هم تلاش کنند- خوب یا بد- تحت تاثیر ایران و ایرانی اند.من نمیدانم اگر روزی ایران از هم بپاشد، این آقایان دیگر چه دارند که در صفحات فیسبوک و وبلاگ ها و سایت هایشان بنویسند. تصور می کنم بعد از فروپاشی احتمالی ایران، این آقایان بیشتر از من و شما به افسردگی مبتلا شوند چرا که سوژه ای برای سرگرمی ندارند.

نوشته شده توسط: Anonymous

دادخواست (پتیشن) آزادی حشمت طبرزدی

www.tinyurl/heshmat
نوشته شده توسط: Anonymous

گذشته از انچه در مقاله ایشان امده است من به وبلاک داده شده رفتم و با کمال تعجب دیدم که همه مطالب به پارسی بود.
برادر دوست عزیز انسان گرامی اینجا در غرب دیگر ایران اسلامی نیست .چرا مقالات را به زبان مادری خودت اذری ترکی عربی و هر چه هست نمینویسی؟ نوشتن مقاله به زبان های دیگر حق مسلم هر فرد است.شما که در سر تا سر نوشته خود از ظلم زبانی نوشته ای حق شماست به پارسی ننویسی .بدون شک ایران گلوبال مقاله های غیر پارسی را منتشر خواهد کرد.
از سوئی به زبان پارسی تاخته میشود ولی با کمال ناباوری باز به این زبان نوشته میشود.

نوشته شده توسط: Anonymous

از همین الآن بگم ما اینجا میآیم فقط برا رزا :))) آره بذار یه گرمایی به سرمای "صفحۀ شما" دمیده شه، شاید یه ذره فضا دوستانه‌تر شد که شاعر می‌فرمایند «شیرانِ بیشه‌های صلابت ولی به بند | در انتظار معجزۀ موش مانده‌ایم || آینۀ تمام‌نمای صفا ولی | ای عشق در غیابِ تو مخدوش مانده‌ایم». رزای عزیز؛ از این همه نیرو و عشقی که برای کودکان وطنمون هزینه می‌کنی هر کسی راحت میتونه بفهمه که در پیشگاهِ یه مادرِ نازنین و مسئول قرار داریم فرقی هم نمیکنه شخصیت‌هایی مثل شما که با همه گرفتاری‌های شخصی درگیرِ مطالباتِ اجتماعی در این عصر مردونه و روزگارِ دیکتاتورزده هستند از همون بدوِ ورود به عرصۀ مبارزه در نقشِ دلسوزانه و جایگاهِ "مادر" به فعالیت مشغولند. در هر روُ خوشا به حال اطرافیانِ شما از خانواده تا دوستان :) رزا گاهی اوقات با اجازتون یه دستی به آرشه می‌برم میخوام ببینم

میخوام ببینم با همچین مادر گلی کودکِ ما چندتا خوان رو پشتِ سر میذاره. بیش از پیش مشتاقِ دیدار موندم، من که با خودم عهد بستم تا موقعی که این خرابکارها هستند از این خرابه به هر قیمتی پا بیرون نذارم آره! خیلی وقته دارم با مرگ یه‌قُل دوقُل باز می‌کنم با پرونده‌سازیُ ارعاب هم هیچ غلطی نتونستن بکنن از اطراف و اطرافیانم هم به بهترین شکل محافظت کردم و خواهم کرد، خودم هم یه گوشه‌ای از کشور لونه کردم فعلاً سرگرمِ فعالیت‌های کشاورزی! آمادۀ هر گونه حادثه و نبردی هم بودم برام هیچ فرقی نمیکنه انگِ تروریست بهم بچسبه یا نه! پا توُ حریمم بذارن چندتا جون به ازای این جونِ ناقابل خواهم گرفت و بی‌صبرانه منتظرم. رزا این شاخِ شما رو کسی نمی‌تونه پرتاب کنه به کشورهایی که این گرگها رو به جونِ ما انداختن پس در انتظار دیدنتون این خاک رو پُربارتر و زیباتر خواهم کرد. کم‌کم میخوام برَم سروَقتِ «مذهب و زنان» که دیگه یکی از مشتریهای پرُپاقرصِ شما همینِ شاخِ شماست ;)
نوشته شده توسط: لاله موذن

بهتر بود شما لینک می دادید که وزیر امور خارجه کانادا کی و کجا دقیقا این حرف را زده اند یعنی از لینک گفته ایشان هم استفاده می کردید

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای seeb عزیز اگر به لینک http://www.ibna.ir/vdcd9k0s.yt0nf6a22y.html مراجعه کنید همین حداد عادل هم شعر مذکور را بصورت ترکان پارسی گوی یاد کرده است." حداد عادل در این مراسم از سیدحسینی به عنوان یکی از ترکان پارسی‌گوی نام برد که به گفته حافظ، بخشندگان عمرند.\"

نوشته شده توسط: Anonymous

""" ظرفیت جامعه فارسی‌ در فرار به جلو تا چه حد است؟ """ گفتم که در دنیای مدرن، علم و تکنولوژی زبان می‌‌آفرینند، اقتصاد، سیاست و شکل بندی علوم امروز بر اساس "" تفکر مدرن است ""، """ نگاه علمی‌ به اسطوره نیز "" مختص آن جوامعی است که "" دوران اسطوره شناسی‌ را بر پایه شناخت علمی‌ با اتکا به تفکر مدرن "" طی‌ کرده اند و وارد دوران "" تفکر پست مدرن "" شده اند که "" نگاه علمی‌ به اسطوره دارد. در جامعه فارسی‌ کدام "" ارسطو‌ ای "" خط بطلان به تفکر اسطوره‌ای کشید؟ جامعه فارسی‌ از کی وارد دوران مدرن و تفکر مدرن شده است؟ """ اگر شعر و شاعری ماهیتی اسطوره‌ای دارند و """ شاعر کسی‌ است که دارای ذهنیت اسطوره‌ای است آیا جامعه فارسی‌ با شعر و شاعر گسست تاریخی را آغاز کرده است؟ و اگر این تحول حتئ قادر به برداشتن اولین قدم نیز نشده، آیا این جامعه فارسی‌ میتواند با پرتاب خود به

"" آغوش تفکر پست مدرن "" ادعای تفکر علمی‌ به اسطوره را داشته باشد؟نثر و نویسنده با پیروزی بر شاعر و شعر خط مقدم جبهه‌ی جامعه مدرن با غیر مدرن است، آیا جامعه فارسی‌ یک نویسنده در سطح جهانی‌ تولید کرده است؟ یا داستان جامعه فارسی‌ داستان پیروزی مدام شعر و شاعری بر نثر و نویسنده است؟
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب سیب عزیز، با سلام. شما زیاد سخت نگیرید، وقتی که فردوسی در سال 355 و هنگامی که سلطان محمود 5 ساله بود، به امید صله و جایزه شروع به سرودن شاهنامه کرده باشد، تا شاهنشاه قدر قدرت آینده 21 سال بعد اجرتش را بدهد، دیگر "خوبان پارسی گوی" یا "ترکان پارسی گوی" که دیگر قابل ندارد! مشکل این جماعت عشیره پرست همان است که گفتم. اینها هنوز در عصر قبیله زندگی می کنند، در عصری که جادوگر در کنار آتش قصه های بی سروتهی را برای اعضای قبیله تعریف می کند و آنها هم با دهان باز و چشمان گرد شده هر چه را که او بگوید، به عنوان حقیقت محض باور می کنند. آیا واقعا برای نویسنده کاری داشت که حداقل گشتی در گوگل بزند و تاریخها را مقایسه کند، تا چنین فضاحت شرم آوری را ببار نیاورد؟ خنده دار تر از ایشان ولی دفاعیات نماینده دائمی و غیرقابل تغییر دولت ترکیه در ایران گلوبال است که از ترس سانسور اسمش را نمی آورم،

ولی همه می دانند منظورم کیست. ایشان همان کسی است که یکبار وقتی خوانده بود من از "برخورد علمی به مقوله اسطوره" حرف می زنم، از تعجب شاخ درآورده بود و معصومانه پرسیده بد: «عجب! پس نگاه علمی به اسطوره هم داریم!؟» خلاصه کلام هموطن عزیز، ما را ببین که با چه کسانی شده ایم هشتاد میلیون نفر!
نوشته شده توسط: همنشین بهار

انگیزه من از ثبت وقایع، هواداری ( یا رویارویی با ) هیچ گروه و سازمانی نیست.
ــــــــــــــــــــ
سلام بر شما

نویسنده این خاطرات نه مبارز و مجاهد است و نه ادعای روشنگری و روشنفکری دارد. به سهم ناچیز خویش، یادمان‌ها را زنده می‌کند و باور دارد مبارزه با فراموشی یک وظیفه تاریخی است.

انگیزه من از ثبت وقایع، هواداری ( یا رویارویی با ) هیچ گروه و سازمانی نیست.

با کمال احترام:
همنشین بهار

نوشته شده توسط: Anonymous

شکنجه هاشون هیچ توجیهی نداره اما با همه وحشی بودنش یک حرفش حق بود راجع به اون دختر اگه استدلال بیان شده تومتن درست باشه وقتی 5 نفر که زیرشاخه اون بودند اعدام شدند ازادی اون ناحق چون دروهله اول این عفو باید شامل حال زیر دست هاش میشد واصرار به ازادیش درحالی که زیر شاخه اش اعدام شده بیشتر از اینکه به خاطر حق باشه مشکوک به نظر میرسه

نوشته شده توسط: Anonymous

استان فارس رو دیگه چرا قاطی ترکها میکنید این طوری پیش برید کلا منکر وجود فارسها میشید یعنی چی فقط نصف جمعیت حالتون خوبه خراسان فارس قم و...راحت باشید یکباره بگید کل ایران خودتون روخلاص کنید