Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

به این میگن به قیمت روز نون خوردن. هر کس که کمترین بوئی از سیاست عدالت طلبی از نوع دموکراسی به مشام خورده داند که سرو ته ، راست و چپ رژیم زیاد فرقی باهم ندارند. تشویق هموطنان فراری برای برگشت با بار گوناگون منجمله علم و هنر در پایداری همین نظام واقعا حماقت و اپورتونیسم میباشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

عجیب است که چپ های سابق در این مورد سکوت کرده اند از جمله آقای توکلی صاحب همین سایت . انگار حمایت از آخوند حسن و رژیم آخوندی باید به هر قیمتی باشد !

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

م. سهرابی گرامی سؤال بسیار خوبی است. واقعا چه کسی این را نوشته؟ من جستجویی در گوگل کردم. قدیمی ترین تاریخی که برا نوشته پرفسور بیات پیدا کردم دسامبر 2010 بود. این مقاله (البته این دو مقاله عین هم نیستند ولی بخش اعظم پآنها مشابه است) با نام خانم وحدتی در 25 نوامبر 2010 در اخبار روز منتشر شده است. آیا ورزیون قدیمی تری از پرفسور بیات وجود دارد. راستی چه کسی تقلب کرده است؟

نوشته شده توسط: Anonymous

از یک دلقک که کاری جز لودگی بلد نیست انتظاری بیش ازین نمی توان داشت.

تنها هنرابراهیم نبوی در زمینه طنز این بود که ببهانۀ تمسخرحسنی، امام جمعه ارومیه، در اصل به تمسخر لهجه ترکی هموطنانش بپردازد و ازین راه شهرتی در میان شوونیست هائی نظیردست ائدرکاران "صدای امریکا" بهم بزند. آخر نبوی چه فعالیت سیاسی را پیشینۀ خود دارد که در کنار سیاسیون خارج از کشور بنشیند و به یمن حمایت همین حضرات "صدای امریکا" چنان گستاخ شود که در نکوهش مخالفان نظام جمهوری اسلامی لیچار ببافد و از آنها بخواهد که کشتار مخالفین در سال ٦٠ و سلاخی زندانیان در٦٧ را فراموش کنند ولی به چه بهائی؟ این خوش رقصی شاید برای نبوی، شآن و منزلتی از سوی سردمداران حکومتی در ایران دست و پا کند ولی فراموشی این جنایت ها نه تنها افتخاری برای اپوزیسیون خارج بشمار نمی آید بلکه نقش آنها را بعنوان حافظه تاریخی مردم ایران زیر سئوال میبرد و از وظیفه اصلی شان که انتقال تجارب گذشته ست بازمیدارد. این میان لودگی های ابراهیم نبوی ارزانی همان جنایتکاران حکومتی در ایران که برود و برایشان جای دوست و دشمن را نشان بدهد.
نوشته شده توسط: Anonymous

اين مقاله را در بعضی سايت‌ها به نامِ «سهيلا وحدتی» ديده‌ام...
ازجمله:
اين‌جا
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=33785
و
http://v6rg.com/?p=4439

بالاخره کی نوشته!؟
ايشون يا اوشون!؟

نوشته شده توسط: Anonymous

«از ایران وز ترک وز تازیان/ نژادی پدید آید اندر میان»...//////// این وصیت‌نامۀ رستم فرخزاد(وزیرِ دفاع و پسرِ فرخ‌هرمزد) به برادرش "فرخزاد هرمزد"(در تاریخ‌طبری "خره‌زاد فرخزاد" رئیس امورِ دربار یزگردِ سوّم) و هشدارها وُ پیش‌بینی‌های رستم فرخزاد* در صورت شکست جلوی لشکر اسلام، خیلی جالب و ارزشمند و تاثیرگذاره! راستش من هر وقت این دو بیت از آخرین لحظات رستم در جنگِ چهارونیم روزۀ قادسیه رو می‌خونم، چی بگم! «تو را ای برادر تن آباد باد - دلِ شاهِ ایران به تو شاد باد/ که این قادسی گورگاهِ منست - کفن جوشن و خونِ کلاه منست» اونوقت وقتی رستم و فردوسی سرزمینِ آذرآبادگان رو جایگاهِ بزرگان و آزادگان به شمار میآرن «همی تاز تا آذر آبادگان/ به جای بزرگان و آزادگان» با اون تلاش‌ و جانفشانی‌هایی که برای نجات مردمِ این سرزمین از هجومِ مسلمانان کردند! چی بگم؟! این "چی بگم" هم تیک عصبی شده واسه ما آقای اقبالی

«همه گنج‌ها زیرِ دامن نهند ــ بمیرند و کوشش به دشمن دهند/ بوَد دانشومند و زاهد به نام – بکوشد ازین تا که آید به کام». ممنونم آقای اقبالی عزیز. /////////////////////////////////////////////////////////////////////////////// *شاهنامۀ فردوسی، چاپِ مسکو1971، جلدِ نهم، از صفحۀ 318 «../ چو با تخت منبر برابر کنند ــ همه نام بوبکر و عــمّــر کنند/...»
نوشته شده توسط: Anonymous

پیشاپیش قدردانِ زحماتِ شما هستم تبریزیِ بزرگوار. به روی چشم حتماً :)

نوشته شده توسط: Anonymous

Edward Joseph Snowden1. اینکه نام آقای اسنودن اشتباه نوشته شده سهوی است یا عمدی!!!!.2. اما انتشار این "خطرات" یک ویژگی دیگری هم دارد. جناح راست حکومت همیشه از مواضع خود بعنوان نظام یاد میکند، این
"خاطرات" نشان میدهد، که درون جمهوری اسلامی در هیچ مقطه زمانی " وحدت کلمه" حاکم نبوده است.

نوشته شده توسط: Anonymous

خسته نباشید آقای شاملی
باتوجه به شناختی که از شما دارم و با توجه به جنبشی که همیشه زیر سووال قرار گرفته بعضا مجبور میشوید به سووالاتی که هیچ ربطی به موضوع ستم ملی ندارد جواب دهید. اما شخصا فکر میکنم که در نهایت این نوع از برخورد هیچ کمکی به خواستهای بحق ملت آزربایجان نمیکند. من نمیدانم چرا خواستهای ملی ما را باید عده ای بزور به تورکیه ویا کشور آزربایجان گره بزنند. اگر سووالاتی در ارتباط با این دو گشور وجود دارد اینان میتوانند به مسوولین ویا فعالین اجتماعی آن دو کشور مراجعه نمایند نه به یونس شاملی.
وجود استثمار یا بی عدالتی ویا هر کمبود دیگر در کشورهای دیگر دلیل بر حقانیت ستم در کشور سومی نمیتواند باشد. فاشیسم و شوونیسم حاکم بر ایران را نمیتوان به دلیل وجود ستم و یا فاشیزم در دیگر کشوری توجیح کرد. بخصوص اگر این از جانب کسانی برای حفظ یک پارچگی کشور موجودی باشد.

بقول مادرم اینان کسانی هستند که هم سوچلو هم ده گوچلو میخواهند باشند.
اما در رابطه با آرم و سمبول هم دیگر لازم نیست آدمها خودشان را اینقدر به نفهمی بزنند. یک سمبل در کشوری مثل ترکیه میتواند عاملی برای تقویت فاشیزم باشد اما در کشور دیگری مثل ایران عاملی برا همدلی و مبارزه. داس و چکش در کشور شوروی تبدیل به چکش سرکوب علیه هر نوع اعتراض بود اما در بیشتر کشورها عاملی برای همبستگی کارگران با همدیگر علیه ستم سرمایه داری است.
با کمال تشکر
نوشته شده توسط: Anonymous

این آقای باصطلاح "همنشین بهار" قبل از اینکه لب به سخن بگشاید، اول خود را با ماهیت سیاسی، و اسم حقیی خود، به خواننده گان معرفی بکند، که ببینیم ایشان کیست، بعد شروع بکند، به میوه چینی از اسامی انقلابیون سابق و نویسندگان زندانی در زمان شاه معدوم. درثانی اگر او فکر میکند، که با رد قهرمانیها و جانبازیهای انقلابیون سابق، که منجبر به از هم پاشیدن و سرنگونی دیکتاتوری شاه معدوم گردید، میتواند برای خود وجهه ای کسب کند، کاملا در اشتباه است!

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

آقای SHAAKH گرامی؛
قبلن مثال خمینی و محمد هم کارگر بود را خدمتتان عرض کردم. در مورد ایران و نفی هویت، تاریخ و موجودیت ایران تا زمانی که مابازای عملی نیافته اند، آگاهگرانه است و خوانندگان پیشگوئی فردوسی بزرگ را از زوایای گوناگون درک خواهند کرد که:

زایران و زترک وز تازیان نژادی پدید اید اندر میان

نه دهقان نه ترک و نه تازی بود سخنها به کردار بازی بود
***********
از آنجا که عزیمتگاه من در برخورد به مسئله ملت و شهروند ایرانی فرای قوم، نژاد و مذهب بوده، بر پرسش بی پاسخ مشخص نخستین تاکید دارم تا هر قومپرست و اسلامگرا در خلوت خود بدان بیاندیشد که ایران و سرنوشت ملت ایران الویت نخست اوست یا قوم و مذهبش؟ هدف او احیاء اقتدار ایلی (ترکیزاسیون ایران) و دینی (اسلامیزاسیون) است یا برپائی جامعه مدرن شهروندی برای مردمان برابرحقوق؟

نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، SHAAKH از شما سپاسگزارم، همچنین شایسته است هم شما و هم دوستان دیگر به نوشتار نوشته شده در این لینک هم نگاه کنید http://iranglobal.info/node/17485

نوشته شده توسط: Anonymous

اگه سندی که ارائه میده معتبر باشه که خُب زهی بشکنُ بالا بنداز! همیشه اسنادِ محرمانۀ دولتی از دلِ درگیری‌ها یا زد و خوردهای داخلیِ دولت‌ها درز کرده دیگه ! این بچه‌بازیهای سیاست‌بازان و لودادنِ همدیگه، نمی‌تونه از اصالت و ارزشِ ذاتیِ "بعضی" اسنادِ ارائه شده توسط ویکی‌لیکس یا اسنودن کم کنه. خوبیه این افشاگری‌ها اینه که اعتماد بسیاری از مردم از کلِ سیستمِ ویروسیِ حاکم سلب میشه، حالا چه جرج‌بوش رو روزی نشونه گرفته باشند چه اوباما چه خامنه‌ای چه میرحسینُ رفسنجانی یا ماندلا وُ عنانُ قذافیُ بیانسه وُ آشر. ولی این وسط پیش‌بینیِ شما خیلی هوشمندانه بود و هیچ بعید نیست امدادهای غیبی از اونورِ مرزها باز هم شاملِ حالِ اون‌‌یکی دست‌نشونده بشه. این گرگ‌های دست‌پرورده، روزِگارِ ولینعمت‌های خودشون رو هم سیاه کردن! «یکی بچۀ گرگ می‌پرورید/ چو پرورده شد خواجه را بردرید».

نوشته شده توسط: Anonymous

«نوشتاری را که من به نام: "چگونگی پیدایش ناسیونالیسم ... درباره زبان‌شناسی و زبان‌آموزی و یا آموزش و پرورش کودکان و چنین چیزهائی نبود»/// آقای تبریزی بابا ما که نمی‌خواستیم راجع به آموزش و پرورش و زبانُ اینا صحبت کنیم یَک دفعه از خود بیخود گشتیدیم به خود که آمدیم نفهمیدیم اصلا چه آمد بر ما! هرچیه تقصیرِ رزا بود، اون منو تحریک کرد کلاً کارش اینه(زبان‌شناسی اونم چندزبانی!)، من که دستِ خودم نبود شما که دستِ خودتون بود چرا توُ دامـِـش افتادین؟! « اما اکنون که سخن از زبان پیش آمده است خواهشمندم..»./ رُزا دنیایی از تجربه و حرفهای ناگفته وُ کاربردی در سینه داره و از سرِ مهر و لطفی که به هموطناش داره ساعتها وقت میذاره تا شاید بتونه یه گوشۀ کار رو در این آشفته‌بازار بگیره و کمکی کرده باشه ، من و شما هم به سهمِ خودمون درگیریم. نظرات کارشناسی و اندیشه‌های رُزاها سوایِ

سوای از اَهَم و اوهوم کردنهای سیاست‌پیشِگان، باید همیشه روشن بمونه. /// ولی به نظرِ من تمامِ پرسش‌های تکاندهنده‌ای که در ادامه مطرح کردید رو باید طلا گرفت و روُش فکر کرد. جداً چه اولَویت‌هایی در شرایط دهشتناکِ کنونی لازمه که در برنامه‌های فعالین سیاسی و روُی میزِ کارشون باشه؟ مرز، زبان، پرچم، نژاد، ملیّت، قومیّت، حزب، دسته، رهبریت، سبز، بنفش، شورابازی.. یــا بالا بردنِ ارزشِ جانِ خودِمون(هم‌تن-هم‌بند) و نجات از دستِ این گرگ‌ها وُ گروگان‌گیرها؟!
نوشته شده توسط: تبریزی

شبنم مددزاده کیست؟

http://tavaana.org/fa/content/%D8%B4%D8%A8%D9%86%D9%85-%D9%85%D8%AF%D8%…

نوشته شده توسط: تبریزی

سرکار خانم رزا روشن، نوشتاری را که من به نام: "چگونگی پیدایش ناسیونالیسم و چگونگی پیدایش اینترناسیونالیسم در جهان" نوشته ام و لینک آن را دوست گرامی، بهرنگ در بالای همین صفحه گنجانده اند درباره زبان شناسی و زبان آموزی و یا آموزش و پرورش کودکان و چنین چیزهائی نبود اما اکنون که سخن از زبان پیش آمده است خواهشمندم نگر خودتان را درباره ناسیونالیست های ایرانی که همه ددمنشی ها و ستم های رژیم گندیده و پوسیده ولایت فقیه را رها کرده و سفت و سخت از زبان چسبیده اند نیز بنویسید! سرکار خانم رزا روشن، نگر شما درباره ناسیونالیست های زبان پرستی که از بس خورده اند و نوشیده اند که از سیری دارند می ترکند و مغز آنها ناتوان از فهم ده برابر شدن بهای نان در بیست و چهار ساعت برای مردم بی نان مانده ایران است چیست؟ سرکار خانم رزا روشن، نگر شما درباره ناسیونالیست های میلیاردرزاده پان نامه نویسی که همه بدبختی ها و تیره

........... روزی های مردم گرفتار آمده در دوزخی بی همتا در جهان به نام ایران را رها کرده و پیاپی درباره زبان مادری و زبان پدری و زبان عمه ای و زبان خاله ای و ..... هرزنامه می نویسند چیست؟ سرکار خانم رزا روشن، نگر شما درباره پان نامه نویسان میلیاردرزاده مفت خوری که با نوشتن سخنان صد من یک غاز بی سر و ته سنگدلی ها و ددمنشی های دژخیمان دوزخی رژیم ولایت فقیه را در زندان ها و شکنجه گاه ها کمرنگ می کنند چیست؟ آیا همه تیره روزی و بدبختی مردم دردمند و درمانده ایران در یاد گرفتن زبان مادری است و جز این هیچ گرفتاری دیگری ندارند؟ آن مادر و پدر سوخته دلی که مزدوران رژیم در زندان ها و شکنجه گاه ها به دخترشان تجاوز می کنند و سپس او را می کشند زبان آموزی به چه دردشان می خورد؟ http://www.iranglobal.info/node/28665 سرکار خانم رزا روشن، نوشته های من با بارانی از هرزنامه های این پان نامه نویسان در تارنمای ایران گلوبال بمباران می شوند! اما هنگامی که آدم بدی مانند من درباره مینا زرین ترک زبان و ترک نژاد و ترک تبار که نه سال در زندان ها و شکنجه گاه های رژیم آخوندی زندانی بوده است چند نوشته را به ایران گلوبال فرستاد ناسیونالیست های ترک پرستی که درباره آموزش زبان مادری بالا و پائین می پرند حتی یک سطر در همدردی با مینا زرین ننوشتند! مینا زرین در بخشی از یادمانده هایش نوشته است: "..... پاسداری که در بغل کابین ایستاده بود اخطار داد ترکی حرف نزنم ولی باز ادامه دادم! ..... در افکار خودم غرق بودم که مردی جلو آمد و گفت: "مگر به تو نگفتم ترکی حرف نزن؟!" – "مادرم اصلا فارسی بلد نیست! حتی در قزلحصار که توابین برای کنترل ملاقات با ما می آمدند برای کنترل ملاقات من یک تواب ترک می آوردند!" خودم از حرفم خنده ام گرفته بود! تواب ترک! پاسدار مرد بهم گفت: "چشمبند بزن!" آن را کنترل کرد تا سفت و محکم بسته باشم، بلافاصله بعد از زدن چشمبند، با دستش محکم به سرم کوبید! برق از چشمانم پرید، سرم گیج رفت و لحظه ای نتوانستم خودم را کنترل کنم، چشمبند به اندازه کافی گیج می کرد، ضربه سرم نیز این گیجی را صد برابر کرد، سرم سنگین شده بود، احساس می کردم از چشمانم هزاران جرقه بیرون پریدند! ........." سرکار خانم رزا روشن، هنگامی که آدم بدی مانند من درباره منیره برادران ترک زبان و ترک نژاد و ترک تبار که نه سال در زندان ها و شکنجه گاه های رژیم ولایت فقیه زندانی بوده است و دچار شکنجه های فراوان شده است نوشته ای را به ایران گلوبال فرستاد هیچ یک از ناسیونالیست های ترک پرست حتی یک سطر برای همدردی با منیره برادران ننوشتند http://www.iranglobal.info/node/23860 سرکار خانم رزا روشن، هنگامی که آدم بدی مانند من درباره فرشته قاضی ترک زبان و ترک نژاد و ترک تبار نوشته ای را به ایران گلوبال فرستاد ناسیونالیست های پان نامه نویس ترک پرست حتی یک سطر برای همدردی با فرشته قاضی ترک ننوشتند http://www.iranglobal.info/node/20749 سرکار خانم رزا روشن، شگفت آور است که کسانی هم پیاپی از ترک ها و ترک پرستی دم می زنند و هم چیزی به نام کشتار ترک ها را به یاد ندارند!!! http://www.iranglobal.info/node/22002 سرکار خانم رزا روشن، شگفت آور است که چنین کسانی شاهرخ زمانی ترک را نمی شناسند! افشین اوسانلوی ترک را نیز نمی شناسند! شبنم مددزاده ترک زبان و ترک نژاد و ترک تبار را که یک دختر تبریزی است و برادرش فرزاد را هم نمی شناسند http://www.iranglobal.info/node/28873
سرکار خانم رزا روشن، نگر شما درباره چنین کسانی چیست؟
نوشته شده توسط: Anonymous

این خاک واقعاً ناسپاسه! مگه نه؟!

نوشته شده توسط: Anonymous

وای خدا مرگم بِدِه :))) رُزای عزیز؛ تعلیم و تربیت دقیقاً مترادفه با آموزش و پرورش :) تربیت یعنی پرورش و پرورانیدن حالا اگه فرهنگِ لغاتِ خودمون رو هم قبول نداشته باشیم لااقل منظور من همون پرورش بود «بی تربیتِ طبیب رنجوُرَم/ بی تقویتِ علاج بیمارم». حالا اشکالی نداره خوبیش اینه که نقاطِ اشتراکِمون داره بیشتر میشه و خوشحالم از اینکه منظورتون رو بد برداشت کرده بودم و شما هم در مورد پرورشِ کودکان باهام هم‌عقیده هستید. در مورد مدارسِ چند زبانه هم راستش دارم ازتون یاد می‌گیرم(صداش رو در نیارین!). در موردِ «خردِ جمعی» نمی‌دونم چطور باید بیان کنم و از کجا شروع کنم که منظورم رو بتونم برسونم! حقیقتـش بعضی وقتها بعضی ترکیبها ناخودآگاه توُ کــــَـــتِ این کوچیکتون نمیره! خرد جمعی هم یه‌جای کارش میلنگه بخصوص وقتی ما داریم راجع به «تعاملِ نیروها» از دلِ برآیند نظرات صحبت می‌کنیم، برآیندِ نگرش‌ها نیاز به

نیاز به توافق جمع داره توافق جمع هم محالِ ممکنه که مجموعه‌ای از برداشت‌های درست و نادرستِ اعضا نباشه، این میانگین از ارزشِ معناییِ خردِ خواهد کاست مثل اینکه شما میانگینِ نمراتِ کلاسهای مختلف رو نشانۀ خردِ اجماعِ دانش آموزان بدونید! ولی سکتۀ کار اینجاست که خردِ واقعی در نمرۀ کامل و مطلق گرفتن اعتبار پیدا می‌کنه و هوشِ دانش‌آموزی که نمرۀ کامل رو گرفته با میانگینِ هوشِ جمع برابری نمیکنه. بجای خردِ جمعی با اون مفهومی که از "خرد" در ادبیاتِ ما جاری‌ست بهتره بگیم "برآیندِ نظرات" که این نظرات و درصدِ آگاهی‌ها میتونه نوسان داشته باشه، ولی خرد اون مفهومی نیست که تن به نوسان بِدِه چراکه خرد بالاترین درجه از آگاهی‌ست. باز هم ممنونم از زحمتی که کشیدید. در ضمن هر سیستمی که به استقلال و استعدادِ بشر احترام میذاره قابل احترامه از این لحاظ با اصلِ آتونومی همیشه موافق بودم و خواهم بود ولی بحث بر سر اینه که شما "حافظۀ کودکی" رو فقط به زبان‌های گفتاری تخصیص بِدید یا در این مورد هم تناسب رو باید رعایت کرد و تمرکز رو بر ضرورت‌ها ضمن درکِ استعدادها گذاشت. بانوی گرانقدر ماریا مونته‌سوری که همیشه برام قابل احترام بودند ولی مدرسه‌ای با نام ایشون اونم در هندوستان برام جالب بود امیدوارم دیدگاه‌ها و آموزه‌های مونته‌سوری در این مدرسه شریان داشته باشه و منش و شیوۀ آموزشیِ ایشون بیش از اینها در دنیا شناخته بشه. سعی میکنم نمونه‌ای از این کتابهایی رو که راهنمایی کردید پیدا کنم تا ببینم این هندی‌ها مثلِ برنج و گوشت‌ و آخوند و آئین‌ها وُ موجوادتِ بُنجلی که بهمون انداختن یه وقت اینجا هم قورباغه جای فولوکس توُ پاچَمون نکنن! شما هم که ماشاعـــَــلاه با این همه زبان‌ ببخشید زبان‌دانی و هنر که دارید چه رونقی به بازارشون که ندهید :)))
نوشته شده توسط: Anonymous

آ.ائلیار عزیز پیشنهاد خوبی است. راستش داشتم در نت دنبال خرد جمعی میگشتم! دیدم خوشبختانه دوستان ویکی کارم را راحت کردند! در دنباله قرار میدهم. همچنین دوستان جوانی که خود را تازه به اینطرف آب رساندند کمی از مونتسوری نوشتند که در لینک زیر وبسایتشان را قرار میدهم. یادم است پوینده یا مختاری هم یک کتاب در مورد نقش اسباب بازی ها در شکل دادن کودک ترجمه کرده بودند. اگر یافتم در همین پست برای دانلود قرار میدهم. از طرفی هنوز نمیدانم در مورد آموزش آلترناتیو چه منابعی به فارسی موجود است. چون نوشتن هر مقاله ای کمی نیازمند آن است که بدانیم در چه سطح اطلاعاتی در آن زبان موجود است و همچنین تحقیقات و مقالات علمی در این زمینه (بخصوص در مورد مغز چگونه می اندیشد! و چگونه می آموزد... آزمایش و خطا) تا کجا ترجمه شده اند و...پس خودم کمی وقت مطالعه لازم دارم. از انگیزه ی استارت ممنونم. دنباله

خرد جمعی: پژوهشگران بر این باور هستند که هوش جمعی از آنجا برمی آید که افراد گروه تا چه اندازه با یکدیگر همکاری می کنند. برای نمونه، گروه هایی که افراد آن را کسانی با "حساسیت اجتماعی" افزون تر تشکیل می دادند دارای خرد جمعی بالاتری بودند. کریستوفر کبریس، یک هم-نویسنده مقاله و استادیار روان شناسی در یونیون کالج نیویورک می گوید: "حساسیت اجتماعی به این ارتباط دارد که اعضا تا چه اندازه به خوبی احساسات یکدیگر را درک می کنند." وولی می افزاید: "همچنین در گروه هایی که یک فرد نقش چیره داشت، این گروه ها از هوش جمعی کمتری، در مقایسه با گروه هایی که در آنها جریان بحث چرخش متعادل تری داشت، برخوردار بودند." به علاوه، تیم هایی که شمار زنان در آنها بالاتر بود حساسیت اجتماعی بیشتری نشان دادند و در مقابل خرد جمعی آنها در مقایسه با گروه هایی که تعداد زنان کمتری داشت بالاتر بود.
ماریا منتسوری:
كودكان معلمان ما هستند. اما با درنظرگرفتن كودك به ­عنوان موجودي بي­ اراده و بدون رهنموهاي دروني، بزرگسالان او را مجبور به تسليم ­شدن درمقابل خواسته ­هاي خود مي­كنند. بنابراين، بزرگ­ترها تمايلات طبيعي و حساس كودك را سركوب مي­سازند و در درون او مخالفت­ها و مقاومت­هاي سرسختانه­ اي را بيدار مي­كنند كه به انحطاط و بيماري­هاي رواني منجر مي­شود.
۳- در آموزش ، اشیاء بهترین مربیان هستند ، ماریا معتقد بود اشیائی که حواس کودکان را تحریک می کند و به آنان امکان فعالیت جسمانی می دهد،بسیار میتوانند اثربخش باشند .او ابتدا مهره هایی برای به نخ کشیدن،تکه پارچه هائی برای دوختن دگمه، وصل کردن مهره ها و به بند کشیدن آنها ،و درمرحله بعد که احساس کرد کارش نتیجه مناسبی داده است ، حروف الفبا را با قطعات چوبی ساخت و با این روش خواندن و نوشتن را به بسیاری از کودکان آموخت.
۴ - یکی از نکات مهم در رشد حرکات ریتمیک است که باعث پرورش و رشد جسمانی کودک می شود
۵ - كودكان بايد راه خود را مستقلاً پيدا كنند کودک باید در فرایند آموزشی خود عامل فعالی باشد یا باید به او عنوان یک عامل فعال در فرایند آموزشی خود نگاه کرد. کودک کسی نیست که فقط در معرض اتفاقات قرار گیرد، بلکه کسی است که باید بوسیله اراده اش اتفاقات را بوجود آورد. به همین خاطر ما باید دائما" ساختمان تجربه مداومی را پی ریزی کنیم، چون کودک در هر لحظه ممکن است حرکت متفاوتی را انجام دهد. پس روش آموزش به خود کودک بستگی دارد.
http://rosaanarchi.blogspot.de/2012/08/blog-post_16.html
نوشته شده توسط: Anonymous

این که هنرمندان کشور به چنین خفتی تن می دهند از سرشت این ملت برمی خیزد.هنرمندان چاپلوس از کرات دیگر به ایران نیامده اند ،بلکه نسل اندر نسل در این سرزمین ریشه دارند. به تاریخ پرنکبت ایران خوب نگاه کنید. ادبیات تاریخ ایران مملو از شاعران تملق گوی شاهان هست.ا

همین ملت بود که خمینی را به ایران آورد و بدون آپولو به کره ماه فرستاد. پروژه ای که اروپا و روسیه و امریکا سالها تلاش می کردند تا به کره ماه سفر کنند اما ایرانی های با هوش در ظرف یک روز انجام دادند و یک آخوند ارتجاعی را به کره ماه فرستاند تا از خاک کره ماه نمونه برداری کند تا در امام زاده ها از آن مهر نماز بسازد!!!این که هنرمندان کشور به چنین خفتی تن می دهند از سرشت این ملت برمی خیزد.هنرمندان چاپلوس از کرات دیگر به ایران نیامده اند ،بلکه نسل اندر نسل در این سرزمین ریشه دارند. به تاریخ پرنکبت ایران خوب نگاه کنید. ادبیات تاریخ ایران مملو از شاعران تملق گوی شاهان هست.از شکست در برابر اسکندر در 2200 سال پیش شروع شده است و همچنان ادامه دارد!به جزء اقلیتی از این مردم که از اتفاقات و مشاهدات جاری کشور زجر می کشند بقیه جامعه به دنبال زر و ریا و مقام هستند.نگاه کنید ایرانی هاچگونه مسئله پناهندگی را به لجن کشانده اند. از یک طرف باهزار زحمت و مبلغ گزاف خود را به خارج کشور می رسانند با دروغ پردازی صاحب پاسپورت پناهندگی می شوند وپس از چندی به سفارت خانه های جمهوری اسلامی می روند و با تهیه پاسپورت ایرانی و یا اروپائی به کشور رفت و آمد می کنند.وثوق الدوله ایران را به مبلغی ناچیز می خواست به انگلستان بفروشد.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

روزا-ی گرامی، پیشنهاد میکنم در صورت امکان «مقاله ای در مورد روش تربیتی» مورد اشاره یتان در مقایسه با روش سنتی، برای خوانندگان سایت بنویسید. و به نشانی سایت بفرستید یا همینجا به صورت کامنت درج کنید که ما آنرا به ص. اول منتقل کنیم. یا در زمینه ایکه خود ضروری می یابید تهیه کنید. با آرزوی سلامتی.

نوشته شده توسط: Anonymous

به همه اینها خبرهایی رو که درسال93 وازاواسط تابستان به مرور پخش خواهدشد راهی جز افزایش قیمت سهام وصعود شاخص برای بازار باقی نمیذاره روزهای طلایی بازاربورس ایران تازه دراول راه سال 93 با خبرهای فوق العاده اش به مراتب بهتر از امسال برای فعالان بازار سرمایه کشور خواهد بود

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام حداقل تجربه من در بورس ایران در طی چندین سال وحضور تواین بازار بدون از دست دادن یک روزش این اطمینان رو بهم به عنوان یک معامله گر میده که این یک عقب گرد ساده برای عبور از مرز 100 هزار برای شاخص ودر اینده نه چندان دور شاخص تا حول وحوش 150 هزار هم میرود ضمن اینکه بسیاری از شرکتها به نوعی درکف نسبی قیمت هستند اون چیزی هم که 4شنبه شاهدش بودیم صف فروش بی خریدار نبود بلکه حتی در یک سری ازشرکتها علی الرغم صف فروش حجم سرمایه گذاری خریداربیشتر از میزان متوسط فروش توسط فروشنده ها بود که خودش نشون دهنده مثبت شدن اون شرکتها در اینده ای نزدیک وافزایش قیمت تا3 برابر قیمتهای فعلی خواهد بود شرایط به کل باجومنفی چندسال پیش متفاوت ومیشه گفت یک فرصت عالی برای سرمایه گزاری مجدد بود چون قیمتها بابرگشت به زیر میانگین فروش صعود قبل جذابیت وفرصتی دوباره برای رسیدن به هدفهای بالاتر ایجاد کردند دراینده

نه چندان دور سهم هیچ شرکتی تواین بازار زیر 500 تومان باقی نخواهد ماند ضمن اینکه به طورکاملاواضح هنوز قدرت دردست خریداران وتمایل به سرمایه گزاری بیش از فروش هست وخریداران مطمئن تر عمل میکنند شاید صرفا تازه کارها خارج بشند این ریزش تواین بازار کاملا طبیعی بود حتی اگه حباب باشه حالا حالا ها زمان داره بیش ازچند ماه وشاید بعداز 150 هزارشاخص امید اطمینان یقین برای سرمایه گزاری دربورس نه حاصل این چند ماه بلکه از 4شنبه رویایی بورس تواخرین تابستان احمدی نژاد شروع وروبه افزایش گذاشته به گونه ای که الان کاملا بااطمینان میشه سرمایه گزاری روادامه داد چون تازه شروع شده حرکت بورس
نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام.خدمت دوستی که سند تاریخی میخواد:
1) نویسنده مصری قلقشندی در قرن نهم هجری در کتاب صبح الاعشی فی صناعه الانشاء نام اقلیم سوم ازمملکت جنوبی ایران را خوزستان نامیده ودر مورد آن و شهرهای خوزستان به تفصیل صحبت میکند. 2) طبق اکثر منابع قابل اعتماد مانند اتنولوژی- کنگره آمریکا - سازمان ملل - سیا و..عربها حدود 3درصد جمعیت ایران را تشکیل میدهند که در چند استان پراکنده اند و حتی در استان خوزستان اکثریت مطلق نیستند. با این آماری که گروههای قومی ادعا میکنند (50 درصد ترک 15 درصد کرد 8 درصد عرب..ترکمن ...بلوچ) دیگه فارسی در ایران نمیمونه پس چه کسی ستم ملی میکنه. 3) ایران برای تمام ایرانیان ملک مشاع هست.
ادامه نظر...:
و تمام منابع طبیعی برای فرد فرد ایرانیانه. 4)راستی اگه خوزستان نفت و گاز نداشت بازم برای خود مختاری تاریخ رو تحریف میکردین؟

نوشته شده توسط: Anonymous

http://www.iranglobal.info/node/29003
لینک زیر :)

نوشته شده توسط: Anonymous

من هم از مصاحبت با شما خرسندم.
فقط در مورد تربیت فرزندان و نکات انتقادی به خلیل جبران وووو

راستش کودکان با پتانسیل بالایی پا بدنیا میگذارند. مسئله ی تربیت هدفش مطیع کردن و رام کردن است. مدارس آلترناتیوی که گفتم حتی کودکان را در سالهای اولیه پشت میز هم مجبور به نشستن نمیکنند. (شکل دادن بدن- فوکو) تربیت نیز واژه ای توهینی به حساب می آید، البته ما از همراهی با کودکان صحبت میکنیم. یاد دادن نیز تنها زمانی است که از طرف کودک سوالی مطرح میشود و... کلن روش مدارس آتونوم بشدت فرق دارد. آنها تنها روش هایی را میاموزند تا بتوانند جواب سوالشان را خود بیابند. مثلن کار با میکروسکوپ و ساختن خانه و حرفه های مختلف، اگر مثلن ابراز علاقه در ساختن، یادگیری، کتاب کمک کننده برای یافتن جواب و سرنخ گرفتن. آموزش گیاهان و کشاورزی هم در صورت نشان دادن علاقه در زیر آسمان و نه در کلاس درس و...
در مورد یادگیری چند زبان: یادگیری زبان به انگیزه نیاز دارد و مانند اغلب کارها.
کودکان میدانند که همراه شان تنها یک زبان را میفهمد. پس تلاش میکنند و در حاشیه ی ارتباط و با انگیزه دوستی آن زبان را میاموزند. و چون در سن زیر از حدود 13 سال سرعت یادگیری و ذخیره ی زبان در مغز بمانند زبان مادری عمل میکند، میتوان با در اختیار گذاشتن انسانهای جالب، انگیزه ی یادگیری را بیدار کرد. حتمن شما هم افرادی را میشناسید که در کودکی شان بدلیل علاقه به مادربزرگ، اقوام و دوستان، زبان آنها را آموخته اند، بدون اجبار و از سر عشق. مدارس چند زبانه نیز از همین ابزار استفاده میکنند. چون یادگیری زبان در کودک بمانند روش یادگیری در بزرگسالی نیست. بقول نوام چامسکی کودک با دستور زبان عمومی=یونیورسال گرامر؟ بدنیا می آید. بعد واژه ها را در جمله یاد میگیرد. و با اطلاعات پیش زمینه. اگر پیش زمینه مادربزرگ مهربان باشد، اطلاعات محکم و اگر معلم اخمو و با اجبار باشد اطلاعات سست هستند. در بزرگسالان دستور زبان - واژه و جمله و... اصولن نوع دیگری زبان در بزرگسالی آموخته میشوند.
من فقط یک کتاب از خلیل جبران خواندم که ترجمه بود و نفهمیدم. آنچه ازش نقل قول کردید من هم مخالفش هستم. از آنجایی که کودکان انواع راه حل برای حل مشکل ارائه میدهند و ما بزرگسالان تنها یک راه حل میشناسیم (مثلن در ریاضیات) اتفاقن ما باید از کودکان بسیار بیاموزیم. چون آنها تربیت نشدند مانند ما تنها از یک راه مسئله را حل کنند. پس هدف یادگیری از کودک است. چون شاخ و برگش هنوز در سیستم زده نشده. خرد جمعی نیز در همین نهفته است. هر کدام از ما برای حل مشکل راه حل داریم. با راه حل های بیشتر و به بحث و آزمایش گذاشتن آنها میتوان شاید مشکل را حل کرد. مثلن لغو اعدام. و چه سیاستی با خلاف کاران داشت. راه های کمک به بازگشت آنان به جامعه و. حل این مشکلات در تفکر و اراده ی کل جامعه است و کار یک قانونگزار، فیلسوف، کارمند اجتماعی و . نیست. استفاده از ایده و دانش فرد فرد انسانها و تبادل نظر میخواهد و همکاری. نمیتوان اداره ای را و کارمندانی را مسئول کرد. با استفاده از خرد جمعی حل مشکلات ممکن است و دانش و تجربه ی جمعی.
من بیشتر سالهای زندگی ام در ایران نبودم و شاید بحث من زیاد به کار مردم در ایران نخورد. در جایی که کودکان با ترکه و کتک و مشق می آموزند. ولی از آنجایی که آموزش آلترناتیو در ابتدا ایده اش برای کودکان فقیر بود و حاشیه ها و کودکانی که بسیار در مدرسه های دولتی مشکل داشتند و حتی کودکانی که با ناتوانی های خاص بدنیا آمدند، امید دارم بشود از دانشی که اینجا کسب شده در مناطق محروم ایران استفاده شود. مدارس چند زبانه نیز یکی از آنها است. امروزه نیز تحقیقات مغز و شناخت بیشتر از چگونگی یادگیری کودکان و حل مسائل و راه حل هایشان روش های رفتاری اینگونه مدارس را تثبیت میکنند. اگر علاقه دارید من دیدم مدارس مادام ماریا منتسوری در هندوستان و برخی از کتابهایشان ترجمه شده..
نوشته شده توسط: Anonymous

یوسف، ناقلا کمتر شیطونی کن! حالا ما یه چشمه‌ای اومدیم از افسانۀ کوروش و داریوش تو چرا سریع کردی توُ خورجینِ شامورتی‌ :))) عجب آدمی هستی بابا تو. ولی سوای از شوخی و شیرینیِ کلامِت(بوئینگ‌سوار) مردِ حسابی درست صحبت کن پیشِ آقای اقبالی، این وسط ما سیبیل گرو گذاشتیم آقای اقبالی هم قابل دونستند چند پیاله هم با ما زدن، آخرش هم با قلمِ زیباشون به سلامتیِ من و تو و همۀ هموطنان به نحوی جامی زدند که "بخوریم گول نخوریم". و امّا در مورد شاهنامه و اعتبارِ اون بهتره بدونی گاهی اوقات برای تطابق رویدادهای تاریخی و اصالت و اعتبارِ اسنادِ ارائه شدۀ باستان‌شناسان تحقیقات اجتماعی و تاریخِ اجتماعی و شناختِ روحیات و شرایط مردم در دوران و سده‌های مختلف بسیار درخورِ اهمیته. برات مثالی می‌زنم؛ ببین یه بابایی در دورانِ وزارتِ علی‌اصغر حکمت پیداش شد بنام "ارنست‌هرتسفلد" که

که باستان‌شناسی‌ بود یهودی‌تبار. لازمه بدونی :علی اصغر حکمت بنا به شواهد و اسنادِ چاپ شده در دورانِ پهلوی شخصی فراماسون بودند، در اون دوران بیش از 33هزار کتیبۀ باستانی و ارزشمند که به ادعای خودِ هرتسفلد حافظه تاریخیِ این سرزمین بودند، خیلی راحت از این کشور خارج شد و بارِ کشتی شد رفت به بنگاهِ خاورشناسیِ شیکاگو که رفت! آقای هرتسفلد و دیگر دوستانِ فراماسون و ذینفعِ شروع کردن مثل شما به شیطنت و البته اسطوره‌سازی و متعاقباً تاریخ‌سازی چراکه اسنادِ اصلی کاملاً از ایران پاکسازی شده بود از هیبت و جلای تاریخِیِ این سرزمین هم تنها یک عدد سنگ‌نبشتۀ مشکوک در چند کلمۀ کوتاه منتسب به کوروش باقی ماند البته همینجا یه پرسش مهم و ساده پیش میومد که اگه این اثر واقعاً باستانی‌ست و کارِ خود متخصصانی‌ نیست که در عدمِ تعهد به توافقنامۀ فولبرایت ثابت کردند اشخاصی بی‌اعتبار و دزدِ آثارِ باستانیِ این سرزمین هستند، پس چرا در آن چند ده‌هزار کتیبه دیگر نامی از کوروش به میان نیومده، در کلِ محدودۀ پاسارگارد که نه! حالا یعنی در وسعتِ ایرانِ کنونی بغیر از این سنگ‌نبشتۀ مشکوک هیچ‌جای دیگر نمی‌بایست فرمانی از کوروش با قوانینِ کوروش پیدا بشه؟ باید یه استوانه‌ای باز هم در یکی از معابدِ بابلی اونم در همین سدۀ اخیر پیدا بشه که یک‌سوّم خطوطش هم خونده نمیشه و هر بار هم که ترجمه شده یه باستان‌شناسی پیدا شده که ثابت کنه ترجمه دروغه یا استوانه ربطی به کوروش نداره یا این استوانۀ مردوکِ بابل بوده و صدها نظریۀ ضدُ نقیض و ماله‌کشی‌های زاییده از یک "دروغِ بزرگ" که جمع کردنش حالا دیگه مشکل شده برای تاریخ‌سازانِ سودجو(کدام سود؟! مجالی بود خواهم گفت). حالا باید چه کار کرد از کجا فهمید کاسه‌ای زیرِ نیم‌کاسه پنهان مانده؟ بله! رجوع به آثارِ هنرمندان شاعران و تاریخ‌نگاران و وقایع‌نویسان گذشتۀ سرزمینِ خودمون نخستین و بهترین شیوه برای زیرسئوال بردنِ ادعاهای مطرح شده خواهد بود. بعنوانِ مثال همین شاهنامه‌ای که برای شما اصلا دارای اعتبار و ارزش نیست بهترین سند برای اثباتِ دروغ بودنِ اسطوره‌سازیهای همین یک قرنِ اخیر به شمار میره، این اثرِ با ارزشِ خودی یعنی شاهنامه دقیقاً در تعارض با سه‌سنگُ گل‌نبشته مذکور نمایان شده بطوریکه هیچ کجای شاهنامه نه نامی از هخامنشیان می‌بینیم و نه داریوش و نه کوروش! بجاش نامِ شاهانِ این سرزمین در شاهنامه که با دیگر اسنادِ تاریخی برگرفته از مورخینِ بومی(بیش از یکهزار سال پیش) همخوانی داره ، منجمله محمد بن جریر طبری در تاریخِ الرسل و الملوک و یا فارسنامۀ ابن‌بلخی و حتی فتوح‌البلدانِ بلاذری و مُروج‌الذَهَب‌ومعادن‌الجوهر(مرغزارهای زر و معادن گوهر) و بسیاری سفرنامه‌ها و آثارِ ابوریحان بیرونی(آثار الباقیه عن القرون الخالیه) و دیگر از آثار بزرگان و مورخین و مشاهیرِ این سرزمین که بدین شرح است، شاهانِ پیشدادی: {کیومرث، هوشنگ، تهمورث، جمشید، ضحاک، فریدون، ایرج، منوچهر، نوذر، زو، گرشاسپ} و شاهانِ کیانی: {کی‌قباد، کی‌کاووس، کی‌خسرو، لهراسپ، گشتاسپ، بهمن، همای، داراب، دارا، اسکندر} ///// اگر خواستید صفحاتی از تمامِ آثارِ ذکر شده و نشده را همینجا بعنوان بن‌مایه ذکر خواهم کرد . خُب فکر میکنم تا همینجا فعلاً کافی باشه. خیلی خوشحال میشم که یکی از بزرگان و باستان‌شناسان اینجا تشریف بیارن تا به بسیاری از پرسش‌ها و تناقض‌ها و پارادوکس‌هایی که بینِ اسناد خودی و افسانه‌های بیگانه مثلِ هرودت موجوده به ترتیب پاسخ بدهند تا شُبهات من و یوسف‌ها رو برطرف کنند. یک بام و دو هوا نمیشه که! یا شاهنامه یا افسانه‌های خنده‌دار و رنگ‌باخته‌ای مثل آثارِ هرودوت که بارها هم مثل کشکول و تورات‌ دستکاری‌شده!
نوشته شده توسط: Anonymous

آهای آخوند....آهای روحانی ..انکار که از کره آسمانی دیگری به خوزستان آمدی که وعده های چرند به اهالی خرمشهر میدی؟ کجا رفت اون پروفسور و دکتر و مدیر کره زمین رابط با امام زمان و تولید کننده بهارجناب تمام و کمال بیشعور و معلول مغزی کوتوله احمدی نژاد ؟ چر آخوند گوش ملیجک علی خامنه ای احمدی نژاد رو نمی گیری ببری اونجا که ازش بپرسی کجا رفت اون قول و وعده هات به مردم خوزستان و یا اینکه این معلول زشت کوتوله دزد احمدی نژاد خوزستان ایران رو با خوزستان ونزوئلا اشتباه کرده ؟!!

نوشته شده توسط: Anonymous

معنی اصلیش اینه که تحریم کشتارگاه آخوندها خیر ولی تحریم ایران نشینان آخوندستیز بله !! این روزنامه های امریکائی که همون صدای امپریالیست پرستان تکزاس نشین هستند بخاطر منافع شان در حکومت آخوندی و ترس از بخاطر افتادن منافعشون توسط انگلیس و روسیه حاضرند که با آخوندها صلح کنن !! جالب اینجاست که این روزنامه بازان امریکائی با واقف بودن بر اعمال وحشیانه و ضد بشری آخوند های قاتل و دزد و شکنجه گربر" تسخیر..." بر علیه ایران نشینان "ایرانی" ویا وصف دانستن تمامی حقیقت و تاریخ که ارتجاع سیاه از سی و چند سال تا بحال چه صدمات مالی و فرهنگی به ایران نشینان "ایرانی" از هر لحاظی وارد آورده در صدد آشتی با این مشمئزان انسان نما اشغال گران ایران هستند..!

در این سی و چند ساله جکومت اسلامی ارتجاع سیاه اشعالگرایران چند اسرائیلی در اسرائیل به دست حکومت چیان اسرائیلی اعدام و یا شکنجه شده اند؟ اسلحه سازان و اسلحه فروشان امپریالیست امریکای و انگلیس خود در تولید و ایجاد و پشتبانی از ناآرامی ها و نفاق و خونریزی در منطقه خاورمیانه توسط آخوندها و تروریست های القاعده بعنوان کارمندان و استخدامی هاشون شرکت دارن ! حالا روزنامه گران امریکائی که قدری توسط لابی های حکومت آخوندی " زنجانی ها و...." میلیاردها دلار چرب شدن معلومه که باید فقط و فقط برای فقط دفاع از شخص آخوندها وحفظ آخوندها هیاهو کنند و جار بزنن !!
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقای دکتر روحانی ,ان چه اقتصاد مال او است خودتان هستید . در این دوران بیست و هفت ساله که پول داشتید این کردید ,حالا که به دریوزه گی افتاده اید می خواهید خوزستان را اباد کنید !

نوشته شده توسط: Anonymous

وافعیت را نوشتید واقعا بی وجدانی هست که این آدمها به اسم اپوزیسیون پول بگیرندو ولی هیچکاری برای مردم و برای انداختن رژیم نکنندو کیف خودشون را بکنند در خارج..این ادمها باآدمهای رژیم فرق چندانی نمیکنند

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اقبالی عين کامنت من « ولی از آنجائی که نام مبارک ايران توسط انگليس ها و با آورده شدن رضا قزاق روی اين مناطق نامگذاری شد » و شما در جواب نوشته ايد « در شاهنامه بیشتر از ۷۲۰ بار از ایران سخن گفته است.» اولا شاهنامه يک کتاب تاريخ نيست که سنديت داشته باشد بلکه به شواهد تمامی محققين خيالات فرودسی بود مثل کلمات اژدها و امثالهم .دوم اينکه ايران و توران تخيلی فردوسی مربوط ميشود به آسيای ميانه يعنی شرق افغانستان.سوم اينکه قبل از دسيسه روی کار آورده شدن رضا قزاق توسط انگليس ها نه تنها خبری از نام ايران در ميان نبود حتی يک نفر نمی توانيد در کره خاکی پيدا کنيد که اسم کوروش و يا داريوش روی فرزندش گذاشته باشد تمامی اين تاريخ سازی ها و اسطوره درست کردن ها بعد از روی کار آورده شدن رضا قزاق توسط انگليس ها و در برخی موارد تاريخ درس کن های فرانسوی نوشته شده . حالا شما با سياست تحقير اگر فکر ميکنيد ما

ميکنيد ما بيابانگرد بوده ايم ولی اجداد شما شهر نشين بوينگ سوار اين بخود شما مربوط ميشود ولی حداقل در صد سال اخير تجدد و مدرنيزم از طريق ترکها آذربايجان وارد اين منطقه شده و شما از ما ياد گرفته ايد نه ما از شما .لااقل در اين مورد مديون ملت ترک آذربايجان هستيد
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اقبالی گرامی ممنون از جوابتان. من از این سخن شما که: <از منظر تاریخی و هم از لحاظ مشی سیاسی و از نظر تباری و از منظر مذهبی حاکمان کنونی بند ناف شان به پان ترک ها، پان عرب ها بسته شده است.> نتیجه گرفتم که شما در باتلاق قوم گرایی و تبارگرایی غرق می شوید. امیدوارم که قضاوت من درست نباشد. با آنچه که در جوابتان به من آورده اید کاملا موافقم و دست شما را به گرمی می فشارم.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب همنشین بهار در این ویدئو بطور دقیق به بررسی علمیات نظامی مجاهدین و چریک های فدایی می پردازد / رهبری مجاهدین خلق چند سال است که ادعا می کنند که عملیات نظامی علیه امریکایی ها ، انگلیسی ها , اردن و......کار رهبری مارکسیست مجاهدین صورت گرفت در حالی که تغییر ایدئو لوزیک در سال 54 صورت گرفته است و تعداد زیادی ترور علیه غربی هادر فاصله سال های 51 ، 52 و 53 صورت گرفته است که اکنون مسعود رجوی منکر آن شده است . همین تفکر ضد غربی بود که اکنون به اینجا رسیده ایم

نوشته شده توسط: Anonymous

یک اصلاح کاملا طبیعی در قیمتها وقابل پیش بینی بدون جای نگرانی وبرعکس سرعت اصلاح در قیمتها نشان خوبی برای موقت بودن منفی شاخص ومثبت شدن وشکستن رکورد دوباره درواقع برای زدن رکورد جدید اماده میشه مخصوصا در بعضی سهم ها که به راحتی تا چند ماه اینده قمیت سهامشون 3 و4 برابر میشه درواقع رشد واقعی در خیلی از اونها هنوز شروع نشده این بازار به راحتی سرمایه فعالانش رو 10 برابر میکنه قبل از پایان دور اول ریاست جمهوری روحانی تحلیل تکنیکال تنها تحلیل که در بازار ودر کل صنعت بی منطق کشور ایران جواب میده برای رشد وسقوط دنبال دلیل بنیادی بودن در ایران اشتباه اما تکنیکال به درستی نشون میده ردپا وخواست سرمایه دار وتاثیرگزاران اصلی رو در بازار شاخص و...در ایران

نوشته شده توسط: Anonymous

خیلی ممنونم از پاسخی که مرحمت فرمودید و چقدر زحمت کشیدید با این توضیحاتِ دلسوزانه‌ای که مطرح کردید.
چند زبانه یا دو زبانه؟ پرسشِ من به همین سادگی بود. جداً خسته‌ام از بکار بردن کلماتی که دنیایی از تفسیر و گاهی فضایی برای سوءاستفاده پیشِ روُ میذاره! در جایی فرمودید «به همین دلیل اختیاری کودکان ندارند.» این دلیل بر این نمیشه که برنامه و منشِ اِعمال‌شدۀ ما درست بوده باشه، کودک در درک گزینه‌ها و سبک‌سنگین کردن و پیش‌بینیِ موضوعات توانایی نداره ولی هر گلی یه بویی داره تشخیص استعدادِ کودک و به هدر نرفتنِ توان و انرژی فرزندِ خردسال و مهم‌تر از همه جهت ندادنِ سلیقه‌ای به ذهنِ آزادِ انسان از همان بدوِ زندگی ، اینا جزو اصول اخلاقی و از نکاتِ مهم در تربیت(ونه هدایت!) فرزندان به شمار میره. من با نگرش افرادی مثل جبران‌خلیل‌جبران مخالفم که کودک مثلِ تیری در کمانِ والدین است پدر و مادر فقط می‌توانند کما

کمان را بسوی هدف نشانه گرفته و رها کنند هر چه والدین بیشتر انعطاف داشته باشند و خَم شوند تیر نیز با نیروی بیشتری آن هم به کمکِ پرودگار(!) به سمت هدف پیش‌می‌رود!/ هدف رو من و شما که نباید برای فرزندان مشخص کنیم این دقیقاً یعنی مرگِ طراوت و گوناگونیِ اندیشه. ما امینِ کودکان هستیم و نباید سلیقه‌هامون بر آزادی و شادابیِ اونا سایه بندازه. همینکه اونا رو درگیرِ جدال‌های خودمون میکنیم و اسیرِ آموزش‌های منطقه‌ای و حتی دو زبانه، کافی‌ست. باز هم تاکید می‌کنم که فرزندان بهتره خیلی مختصر و گذرا با گونه‌های مختلف و دریچه‌های متنوع آشنا بشَن(فقط آشنا!) و نه متخصص در زبان‌های مختلف و آن‌چیزی که در تخصصِ شماست. کودک اختیاری نداره ولی شخصیتِ کودک تحتِ تاثیرِ "پرورشِ" شما شکل می‌گیره و این مهم نیز به شکلی مستتر و به موازاتِ "آموزش" پیش خواهد رفت و باید دقت داشت و توازن رو رعایت کرد وگرنه از تماسخِ حاصل و انمساخِ نگاه نه‌تنها دنیای فرزند بلکه خانواده و جامعه نیز آسیب خواهد دید. در جای دیگه مثالی از هم‌کلاسی‌ها و شاگرادنِ هم‌عقیده و همدرد زدید که نظر شما و هم‌دوره‌های شما قابل احترامه ولی ملاکِ درست و شیوۀ صحیحی برای شناختِ شرایطِ اسفناکِ کنونی نیست، خُب به این شکل که پیش‌برید خودتون هم بهتر میدونید که برای پیشبردِ مقاصدِ مختلف، دست بالای دست در چنین مستند‌بازی‌هایی بسیاره. شیوۀ آموزش، امکاناتِ تحصیلی، بسترِ فرهنگیِ نامناسب و ده‌‌ها فاکتور دیگر برای پیدا کردن دلیلِ «بالا آوردن!» وجود داره که نمیشه در این مورد هم یه‌طرفه به قاضی رفت، هر چند که به مانندِ شما از شرایطِ حاضر خشنود نیستم. فرمودید «خردِ جمعی» این ترکیب هم نمی‌دونم چرا یه جورایی سکته داره ;) "خرد" ترازویی نیست که تحتِ اجماع ارزش‌یابی بشه و درست نمی‌بینم اوصافی به ماهیتِ صفتی پینه بخوره مثلِ "سکولارهای سبز" یا دموکراسی اسلامی، "جمهوری اسلامی" و از این دست. با این حال تنها شیوۀ کاربردی فعلاً درنظرگرفتنِ آراء اکثریت بوده و احترام به اقلیتی که شاید از خردِ بیشتری برخوردار باشند ولی فقرِ آگاهی شرایط را به سودِ اکثریت رقم زده :| چقدر خرسندم از مصاحبتِ با شما.
نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

در همینجا درود و تشکرم را به درسا گرامی اعلام می کنم. تندرست و سربلند بمانید

نوشته شده توسط: Anonymous

بقول شاخِ پُربار سخن؛ فردوسی «چو دیدار یابی به شاخ سخـُـن / بدانی که دانش نیاید به بــُن» ////////////////////حسود هرگز نیاسود، بیا حالا راضی شدی، اصلاً نخواستم آقای اقبالی هم برای خودت تهنایی :))))))ـ

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

با درود خدمت آقای خسرو خضری عزیز و گرامی؛
ممنونم از اینکه لطف کردی و کامنت نوشتی. من از خواندن مطلب تان لذت بردم هرچند این قضاوتتان را مستند نمی بینم که : "خودتان در باتلاق قوم گرایی و تبارگرایی غرق می شوید."
آقای خضری گرامی
مطلب کوتاهی که تقدیم شد از سه منظر تاریخی، نظری و سیاسی طرح شد. سطور پایانی ناظر بر اقدام سیاسی است و مبتنی بر نگرشی فرانژادی، فرا قومی و دقیقن انسان محورانه می باشد.
در کشوری که اقوام طی تاریخ چندهزار ساله با هم عجین شده اند و سرمایه داری و بازار دیوارهای قومی - نژادی را ویران کرده و حتی ساکنان کره زمین به اعضاء یک خانواده تبدیل شده اند؛ سقوط در "قوم گرایی و تبارگرایی" هزاربار ویرانگرانه تر از "اسلامگرائی" است. من در آغاز سخن به رابطه ایران و منطق همزیستی مسالمت آمیز ورای مذهب، آئین، نژاد و قومیت اشاره شد و آن حکم وارهیدگی از نگرش انسان ستیزانه ذکر شده دارد.

من هرگز ادعا نکرده ام که جمهوری اسلامی نماینده و حافظ منافع ترکها وعربهاست!!! این ادعا که خامنه ای نماینده آذربایجانی هاست همانقدر بی معناست که عده ای هوچی گر را مرتبط با آذربایجانی ها و یا ایرانیان ترک زبان تصور شود!!!
آری جمهوری اسلامی نه نماینده عزیزان، خویشان و بستگان ما در خوزستان و آذربایجان هستند و نه ربطی به ملت ایران دارد. سخن من در باره خاستگاه تاریخی، اجتماعی و سیاسی و فرهنگی حاکمان است. باید تابوی نقد تاریخی تجاوز ترکان، اعراب و ... به ایران شکسته شود و چون نقد اسلام در زمره گناهان کبیره قرار نگیرد. باید ریشه های تاریخی و اجتماعی فزون طلبی و اقتدارگرائی فاشیسم قومی و مذهبی بیان گردد و در عین حال بی ربطی انها با شهروندان ایران (از هر قوم و قبیله ای) را نشان دهیم.
شبکه های مافیائی پیرامون "بیت رهبری" و چپاول ها و غارتگری های سیدعلی ربطی به کارگران، زحمتکشان و حقوق بگیران تبریزی، اردبیلی و ...ندارد!!! آنها نمایندگان اسلامگرایان فرای مرزهای ملی هستند. در تبیین تضادهای جامعه جایگاهی برای اقوام، نژادها و ادیان وجود ندارد. تضادهای قومی، دینی و نژادی ساخته اذهان قومپرستان و اسلامگرایان است. آنچه من نوشتم اینست که: "مجموعه تضاد بین نیروی کار و سرمایه، مدرنیته و اسلامگرائی، زیر مجموعه تضاد اصلی پیکار قطب جنبش ملی ایرانیان برای رهائی از سلطه و جباریت تاریخی قطب اسلامگرایان قرار گرفته اند." و تضاد ایرانیت و اسلامیت بعنوان حلقه مقدم طرح شده است.
وقتی من از عربیزاسیون نوشتم، بدیهی ست که تحمیل فرهنگ، سنت و دین اعراب به ایرانیان مورد نظر من است و نه ارزش گذاری نژادی و فرهنگی و نه نادیده گرفتن سرکوب و حق کشی ایرانیان عرب زبان خوزستان!
در مورد ایران و ایرانیت گوهر کلامم اینست که:
گذشته ما ایرانیان چیزی نیست جز تاکید بر همزیستی مسالمت آمیز ساکنان کشور، صبوری و بردباری برای اینتگراسیون و گرفتن زهر واردات ناخواسته، صیقل دادن چهره های عبوس نیروی تمدن ستیز! به تاریخ 35 سال گذشته بنگریم و این که چه مدارائی با آدمخواران حاکم شده است.
در شرایطی که ایران و ایرانیت چنین ناجوانمردانه مورد تهاجم و تحریف قرار می گیرد، باید بقول هگل گفت: ایرانیان نخستین ملت تاریخی و سلسله هخامنشی نقطه شروع تاریخ جهان بوده است. کسانی که از آدمخواری موبدان سخن می گویند فراموش نکنند که: شاهان صفوی گروه زنده خوران در دربار داشتند که تحت فرمان جارچیان بودند و با اشاره شاه فرد مجرم را زنده زنده میخوردند. جریان شقه کردن دختر 6 ساله و ... قومپرستان اجازه دهند وارد مباحثات تاریخی نشویم و سکوت کنیم!!! اما از نظر صف آرائی سیاسی-اجتماعی و شناسائی دوستان و دشمنان مردم، بایستی برای ملت ایران روشن گردد که فاشیسم قومی روی دیگر سکه فاشیسم اسلامی است!
آقای خضری عزیز؛ دستتان را بگرمی میفشارم!
نوشته شده توسط: Anonymous

در مورد زبان زشتی یا خوبی و... من بطور کلی در کامت زیر کمی نوشتم. ممنون میشوم در این مورد به لینک زیر رجوع شود.

نوشته شده توسط: Anonymous

تبریزی عزیز با تشکر از کامنت و اینکه با نوشتن مقاله انگیزه ی شروع بحث و دیالوگ را فراهم کردید. شاید تاکنون متوجه شده باشید که موارد تشابه نظرمان زیاد است. من اما در اینجا به روی اختلاف زوم میکنم. از پنجره ای که من میبینم، مهم دلایل وجود دیکتاتورها است. آن را نمیتوان فقط به ایدئولوژی ناسیونالیستی خلاصه کرد چون خود داشتن این ایدئولوژی به دلایل دیگری ربط دارد.مثال یهودی ستیزی آلمانی ها. یهودیان مهاجر در اروپا تا قبل از شروع دو جنگ جهانی اجازه ی داشتن زمین (کشاورزی) و کارخانه و املاک را نداشتند. بسیاری از آنان یا کارگری میکردند و یا صرافی!

بخش کوچکی از آنان بسیار از سود پولشان که وام دادند "ترقی" کردند و در شغلی که امکان اجرا داشت، پیشرفت. ناسیونال سوسیالیستهای هیتلری هم از نفرت ریشه دار مردم آلمان و اروپا استفاده کرد و پایه قدرت خود را بروی نفرت مردم بومی به این مهاجران (یهودیان) محکم کرد.
اینطور بود که وقت دیپورت آنان (یهودیان)، هیچگونه صدای مخالفی نبود. بقیه را هم میدانیم که سرکوب بقیه مردم از سوسیالیستها تا حتی اقلیتهای جنسی و مذهبی و سیاسی، انجام شد بطوری که دیگر کسی نبود که شهامت مخالفت داشته باشد و هیتلر هم عاقبت در جنگ دوم شکست خورده و فعلن هم اقلیت مانده از این گروه ، نوک تیز حمله شان خارجیان است و حساب باز کردن بروی احساسات منفی انسانها ی بومی اروپایی علیه خارجیان و... پس ناسیونالیسم خود ریشه هایش بروی نفرت است. آنها از تبعیض و نابرابری و فقدان شناخت و آگاهی مردم از همدیگر استفاده میکنند. از نظر سوسیالیستها نیز یهودیان یک عده ی مفتخور بانکدار بودند و بورژوا و سرمایه دار. نوشته های مارکس ، پرودون و بقیه، قبل از قدرتگیری هیتلر نشان میدهد که جو و فضای روشنفکران و سوسیالیستها و آنارشیستها در دوره ی حتی قبل از جنگ اول چگونه بود، علیه یهودیان بورژوا.
در اینجا کسی اما نپرسید که به راستی چگونه است که بیشتر صرافان و بعد ها بانکداران یهودی اند؟! (اکنون نیز سنتن بخشی از یهودیان امریکا رئیسان اقتصادی و انحصارات بزرگ میباشند) کسی تبعیض و ممنوعیت شغلی و قوانین تبعیض آمیز اواخر قرن 18 را در مورد یهودیان اعتراض نکرد. آنان نیز پس از یک قرن تبعیض، یا بانکدار شدند و یا کارگر! یهودی ستیزی بر مبنای همین احساسات در "شوروی" استالین نیز افراد زیادی (هم از یهودیان) را نابود کرد. اکنون نیز احساسات ضد یهودی حتی سوسیالیستی کم نیستند. حال ناسیونالیسم "پان" ترکیسم از کجا آمده؟ و آیا تبعیض مداوم این مردم که با سیاستهای رسمی حکومتی غالب و سلطه ی مرکز (فارس ها) سالیان سال ریشه دارد. البته که ناسیونالیسم بد است. اما مسئله شناخت ریشه هایی است که مردم را از هم جدا میکند تا با این شناخت و از بین بردن تبعیض ها بتوانیم در کنار همدیگر در برابری به توافقاتی برای زندگی در کنار هم برسیم.
بدون بیان تبعیض و نابرابری و بدون برطرف کردن آنان. بدون شناخت ریشه های نابرابری و قطع آن، درخت ناسیونالیسم و حتی فاشیسم هیتلری هر روز تنومند تر میشود. به نظرم کافی نیست از انترناسیونالیسم نوشتن. مهمتر شاید اعلام تبعیض ها به اقلیت ها باشد. اعلام مخالفت و سعی در برقراری برابری و شاید آنوقت بتوان مانند دو گروه برابر به توافق هایی برای زندگی فدرال رسید.
تمامی دیکتاتور ها و دیکتاتوری اصولن بر پایه ی قبول تبعیض در ذهن انسانها متحقق شدند. تا زمانی که ما بعنوان انسان هرم سلسله مراتبی و سلطه را در ذهن و زندگی روزانه درهم نکوبیم، نمیتوان مطمئن بود که روزی باز هم سایه ی فاشیسم به واقعیتی تبدیل نشود. هم تفکر "پان" بر تبعیض استوار است و هم "پارس". پان، فاشیسم سرکوب شدگان و پارس سرکوب کننده است. بقولی، گهی زین به پشت و گهی پشت به زین. و این سیکل ادامه خواهد یافت اگر علیه تبعیض بر نخاست.
نباید بر آشوبیم اگر گروهی از مردم ایران خواستار جدایی از ایران میباشند. بیشتر باید تلاش کرد تا مرکز بازتولید تبعیض برداشته شود. آنوقت در فقدان حکومت مرکزی مردمی که در یک منطقه ی جغرافیایی مانند ایران زندگی میکنند مجبورند تنظیم روابط جدید کنند و این توافقات بر مبنای دوری و نزدیکی اقوام، ملیتها و گروههای اجتماعی است. آنوقت این سوال میماند که ما برای گروه های خواهان جدایی چه کردیم؟ و یا چه میکنیم تا آنها کماکان با ما بمانند و نروند دور خود مرز و دیوار بکشند؟
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اقبالی گرامی، راستش من نمی دانم که چکار بکنم تا ارزش پیدا کنم که شما با من به گفتگو بنشینید. باید التماس کنم> یا برای اینکه ثابت کنم که هویتم جعلی نیست، باید رونوشت شناسنامه ام را برایتان بفرستم؟ شاید کافی باشد که از آقای توکلی بپرسید که آیا خسرو خضری هویتی است جعلی یا واقعی. از آقایان بهنام و ائلیار هم می توانید بپرسید. اگر اینها واقعا کافی نبودند، شخصا رونوشت شناسنامه ام را برایتان می فرستم. *** متاسفانه شما همه کامنت نویسان بجز جناب SHAAKH (شاخ) را اشخاصی با هویت جعلی می شناسید و این ادعا را مطرح می کنید که به یک تیم شناخته شده تعلق دارند و علیه شما سمپاشی می کنند و به شما اتهام می زنند و ادعاهایی را مطرح می کنند. واقعا متاسفم که اینطور فکر می کنید. این سوال برای من پیش می آید که آیا جواب دادن به سوالات حتی آدمهای مغرض نمی تواند به روشن شدن مسائل کمک کند؟ **** امیدوارم ننویسید که

نامی از من نبرده اید و (لطف کنید) مرا هم استثنا کنید چون در کامننتان مشخص نمی کنید که آیا من هم به شما اتهامی زده ام و ادعایی را مطرح کرده ام یا نه. علاوه بر این اگر دقیق شویم من هم واقعا ادعاهایی را مطرح کرده ام ولی فکر نمی کنم که اتهامی به شما و یا شخص دیگری زده باشم . **** شما می نویسید: <برای هر گفتگو بایستی حداقل هائی وجود داشته باشد که یکی از آنها پذیرش منطق و قانونمندی گفتگو می باشد.> من هم با شما موافقم ولی فرق می گذارم بین جواب دادن به سوالات و گفتگو که دوطرفه است. از طرف دیگر وقتی شما من و دیگران را اشخاصی با هویت جعلی و تیمی شناخته شده و... می دانید، حداقلی برای گفتگوی دو طرفه ما باقی می ماند؟
نوشته شده توسط: Anonymous

درود و سپاس آقای اقبالی؛ چند بار پیامی که لطف کردید رو خوندم "چندبار" باید مرور می‌شد یعنی به کدها و اشارَت‌های بجا و ارزنده‌‌ای که در همین چند خط مختصر مطرح فرمودید افرادی مثل من نیاز دارند. مزیت بخش کامنت و دیدگاه‌ها در اینه که میشه فارغ از اصولِ مقاله‌نویسی و ادبیاتِ تخصصی، کمی صمیمی‌تر و راحت‌تر و بخصوص سلیس و روان‌تر دیدگاه‌ها و یا آموزه‌ها رو به اشتراکِ نظر گذاشت و درکِ ضرورتِ این گامِ دوّم کمتر از گامِ نخستِ تلاشهای شما اساتیدِ فن اونم در این شرایطِ خفقان و سانسور و خود‌سانسوری‌ها نیست. خودتون رو بذارید جای بچه‌های داخل ایران و افرادی مثل همین شاگردِ گستاختون! گاهی برامون خیلی دشواره درک بعضی موضوعاتِ حائزِ اهمیت که پشتِ ادبیاتِ تخصصی و بسیار سنگینِ اساتید بزرگوار خاک می‌خوره و پدیدار نمیشه. در اسارتِ آموزش و پرورشی که دروس دینی و

و مزخرفاتِ خمینی و خامنه‌ای در کنکور اونم رشتۀ ریاضی‌فیزک ضریبِ 3(سه) داشته باشه اونوقت شیمی ضریب2 و فیزک هم ضریبی به همون اندازۀ بینشِ اسلامی! ساعاتِ تدریسِ دروس عربی دو برابر از زمانِ آموزش هندسه در زمان‌بندی‌های اختصاص‌یافته بیشتر باشه و مثلثات در رشتۀ ریاضی فقط یک سال ولی عربی هفت‌سال(!) اونم از دورانِ راهنمایی به دانش‌آموزان اجبار بشه! در سیستمی که طراحی و دروسِ ترسیمی و هنری کاملاً از بین رفته و قرآن جایگزینِ این مهم شده، در کشوری که لیسانسۀ زبانِ انگلیسی نمی‌تونه حتی چند جمله پشتِ سرِ هم به زبانِ تخصصیِ خودش صحبت کنه، وقتی فلسفه و منطق و سیاست و اقتصاد از سهمِ بسیار ناچیزی مابین دروسِ علوم انسانی برخوردار باشند، بیشترِ اساتید دانشگاه رو پاسدارانِ هزارچهره و بی‌سواد و جاه‌طلب تشکیل داده باشند، کتابخانه‌های کشور و چاپخانه‌ها در انحصار و کنترلِ وزارتِ اطلاعاتِ و حراستِ فرهنگ و آموزش‌عالی یا وزارت ارشاد قرار گرفته باشه اونم به نحوی که حتی جرأت نکنیم از بینِ صدها فروشگاهِ کتاب(روبروی دانشگاهِ تهران) یکی از بیشمار آثارِ ممنوعه رو سفارش بِدیم، وقتی شهید‌پروری و جهادِ در راه اسلام از همون سالهای ابتدایی در ذهنِ کودکانِ کشور حک شده باشه، پاسدار "کامران دانشجو" و دیگر از این اراذل وزیر علوم و تحقیقاتش باشند وَوَوَ بیشمار مواردِ دیگر از درموندگی‌ها و فقر../ این میان تنها از شما بزرگان و عزیزان میشه انتظار داشت که پرتویی در تاریکی‌ها باشید، نه اشعۀ ایکس! بلکه نورِ قابلِ رویت با ادبیاتی ساده‌تر حتی گاهی از الفبا. باز هم ممنونم از اینکه قابل دونستید و مثلِ همیشه پاسخگو بودید. جسارتِ ما را به بزرگی خودتون دیگه ;)
نوشته شده توسط: Anonymous

با تشکر از بهرنگ برای رسانه ای (پابلیش) کردن کامنت در لینک مجزا!
در مورد "بالا آوردن " زبان فارسی! راستش این احساس همشاگردی های من بود که با همین صراحت نیز بیان کردند. البته از گروه هایی که در ایران و در کودکی مجبور به آموختن آن شدند، چون زبان رسمی و اجباری بود. خاطرات دوران مدرسه و کتک هایی که خوردند برای استفاده نکردن از زبان رسمی (فارسی) حتی در زنگ تفریح. و ما فارسی زبانان کمتر از زخمی که کماکان سرش باز است، اطلاع داریم. آمار و تحقیقی در این مورد وجود خارجی ندارد و فعلن هم نخواهد داشت. چرا که تحقیقات علمی و رسمی باید ثابت کند که داشتن زبان رسمی (فعلن فارسی) باعث اشتراک و همبستگی میشود. در اینجا که من هستم مدارس آلترناتیو بسیار زیاد است (بی لینگوال- دو زبانه و چند زبانه در اروپا) و بدلیل استقبال خانواده ها اغلب هم جا برای شاگردان جدید کم میاورند.

سیاست مدارس دولتی کماکان تک زبانه است. فشار خانواده ها البته زیاد است و به همین دلیل سیستم آموزشی رسمی و سنتی مجبور شد مدارک پایان مدرسه را از این مدارس (دیپلم) را قبول کند. البته آموزش آلترناتیو کماکان مبارزه ای طولانی را در برابر آموزش سنتی جلوی پایش دارد. البته بتازگی تحقیقات علمی در مورد کودکان دو زبانه یا چند زبانه (البته نه به اجبار دو زبانه) نشان دادند که کودکان تحلیل و درکشان برای حل مسائل و سرعت حل (اگر بتوان به آن هوش گفت) بالاتر است. مقالاتی هم از متخصصان مغز و تحقیقات نوروساینس شناختی در مجلات آکادمیک بتازگی گزارش از مفید بودن دو و یا چند زبانگی میدهند.
به دلیل اطلاعی که من خود در این زمینه کسب کردم (به دلایل حرفه) بعد از تولد کودکم و با اطمینان از یافته های علمی تصمیم به انتخاب آموزش آلترناتیو و نه رسمی برایش گرفتم. اینکه آیا این تصمیم درست بوده است و یا نادرست، را آینده ی کودک روشن میکند.
من نیز مانند خود شما بعنوان فرد نظرم را نوشتم. این تنها پیشنهاد است و نه نسخه ای اجباری برای عموم. تنها خرد جمعی میتواند نسخه ای مناسب برای حل مشکلات اجتماعی بپیچد. و تنها تفکر کلکتیو میتواند راه حل هایی بهتر در آینده را به آزمایش و خطا بگذارد. ما و تک تک ما اما در بخش هایی از جهان کنونی (نه همه و نه در هر جغرافیایی) تنها امکان تصمیم گیری در مورد آموزش کودک خود را داریم و البته در بسیاری از مناطق مانند ایران این امکان از والدین سلب شده. تا جایی که اطلاع دارم تنها تک و توک فقط مدارس منتسوری در تهران وجود دارند و مدارس نوع دیگر تحمل نمیشوند، چه برسد به مدارس دو یا چند زبانه. باری نظر من و آنچه درست میدانم (برای ایران و جاهای دیگر) این است که اگر اکثریت مردم هم داشتن زبان رسمی (فارسی و یا...) را بپذیرند، به اقلیت هایی مانند تفکر من نیز فضایی برای عملی کردن ایده های آموزشی را داشته باشد.
در مورد زبان اختیاری هم که نوشتید:
کودک انسان تا قبل از بلوغ بیولوژیکی توانایی یادگیری چندین زبان را (بدون اکسنت لهجه) دارد. و میتواند به آن زبان خواب ببیند و یا احساساتش را مانند زبان مادری بیان کند. یعنی دریچه ی زمانی و مغزی وجود دارد.
به همین دلیل اختیاری کودکان ندارند. این اختیار را پس از این دریچه ی زمانی دارند. پس آنچه ما برایشان تعیین میکنیم معتبر است. ما بعنوان بزرگسالان این اختیار را داریم (اگرچه خود مان مخالف مدارس چند زبانه باشیم) اما به داشتن و امکان وجود این مدارس رای دهیم. بطور مثال در ایران آینده داشتن مدارس (ترک، فارس، کرد عربی و...).
مسئله اصلی این است که آیا ما بعنوان اجتماع آیا امکان اجرایی شدن ایده ها و تفکر اقلیتی و خارج از نرم های رسمی را میدهیم؟
یا آیا قرار است مشکلاتمان را (در فرض دمکراتیک ترین موقعیت ها) با رفراندوم و رای گیری حل کنیم؟
من فکر میکنم موتور پیشرفت جامعه ی بشری (نه همیشه اما اغلب) تفکر اقلیت بوده است. ما بسیاری از ناممکن ها را ممکن کردیم و بسیاری از مرزهای بیولوژی و محدودیت محیطی را پشت سر گذاشتیم. چاره ی زندگی در کشور چند ملیتی مانند ایران (اگر تاکنون استفاده از سلطه ی مرکز بوده) در زمان حذف سلطه ی مرکزی شاید توافق های آزادانه فدرال و همزیستی در برابری کامل در تمام سطوح است.
زبان نیز یکی از مسائل گره ای است. و با تصویب آن بطور زبان رسمی، این برابری به زیر پا گذاشته میشود. اما قبول مدارس چند زبانه بخصوص در مناطق حاشیه از مرکز ایده ای خوب میدانم. منطقه ی آذربایجان، کردستان و جنوب ایران که عرب زبانند بهتر است مدارس چند زبانه و یا حداقل دوزبانه باشند. اینطوری کودکان اقلیت فارس، عربی و کودکان اکثریت عرب زبان در کنار زبان مادری و محلی عربی شان، فارسی می آموزند.
البته این ایده اصلن با توافق اجرایی میشود و نه اجبار و...
نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

آقای SHAAKH گرامی؛
در مورد برخورد به ادعاها، اتهامات و سمپاشی هائی که توسط یک تیم شناخته شده انجام می گیرد چند موضوع را خدمتتان عرض می کنم.
1- برای هر گفتگو بایستی حداقل هائی وجود داشته باشد که یکی از آنها پذیرش منطق و قانونمندی گفتگو می باشد. دوم؛ ما با افرادی با هویت های جعلی روبرو هستیم مسئله شان نه حقیقت که اساسا تخریب، تفرقه افکنی و سمپاشی می باشد.
2- راه دور نمیروم؛ وقتی کسی ادعا کند که: "نام مبارک ايران توسط انگليس ها و با آورده شدن رضا قزاق روی اين مناطق نامگذاری شد" سطح بحث را به اثبات رابطه فردوسی با سازمانهای جاسوسی انگلیس تنزل خواهد داد که در شاهنامه بیشتر از ۷۲۰ بار از ایران سخن گفته است.
تحریف، تنفر و ایران ستیزی انچنان نهادینه است که تاریخ نام ایران را هم احتمالن به "فردوسی دست نشانده انگلیس" نسبت دهند!

زمانی مباحثات و حرکت های کارگری داغ بود، خمینی هم منبر رفت و گفت: محمد هم خودش کارگر بود. او نمی توانست تشخیص دهد که کارگر محصول اجتماعی تاریخی عصر سرمایه داری است و تفهیم این مقوله براستی ناممکن بنظر می رسید.
3- واقعیت اینست چپ های مرید شوروی که پوسته انترناسیونالیستی داشتند؛ پس از فروپاشی اردوگاه به من خویش بازگشتند و قومپرستان دو آتشه شدند.
تبیین آنها از تاریخ و تحولات اجتماعی در ایران استالینیستی - اسلامی است.
4- به تبیین آنها از تهاجم اعراب توجه کنید و به بذل و بخشش خوزستان به ایرانیان عرب زبان: "ما کی شاهد این خواهیم بود که این (آقایان) در نوشته هایشان اعتراف بکنند که ثروت عظیم ملت عرب ایران را سالیان سال استفاده کرده بدون اینکه دیناری به این ملت پس بدهند.." همین افراد 100 سال از درآمد نفت بختیاری خوردند و نفهمیدند که با سرمایه کی پروار شدند!!!
5- از نظر من بایستی موضوعات مشخصی را پیشاروی ارتجاع دینی و قومی گذاشت!
حرف ما با اسلامگرایان اینست که آماده اند از حکومت دینی، استبداد و جباریت و چشم پوشی کنند یا اصرار دارند این امر از طریق قیامهای ملی - مردمی به آنها تحمیل شود.
در رابطه با قومپرستان هم مسئله اینست که از نظر سیاسی تکلیف خود را میان خرده تلاش ها برای احیاء اقتدار ایلیاتی یا مبارزه برای دمکراسی و جامعه شهروندی روشن کنند. بین ایندو تضاد آشتی ناپذیر وجود دارد و دوران ترکیزاسیون - اسلامیزاسیون به پایان رسیده است. در پایان؛ ممنونم از همه نظرات روشنگرانه دوستان!
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای پرویز...آنچه که حقیقت تاریخی دارند لطفآ شما درج بکنید تا ما بیشتر با حقایق تاریخی آشنا بشویم. منتظر هر چه زودتر اسناد تاریخی از شما هستیم. موفق باشید..

نوشته شده توسط: Anonymous

باید ترکیب جمعیتی اهواز قبل از حکومت فارس گرای پهلوی و مولا هارا در نظر گرفت که آمار و ارقام دیگری دارد.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

دکتر دوشکی گرامی، با سلام، من نوشته شما را به دقت مطالعه کردم. شما در عین حال که مخالف اعدام هستید در همان حال نیز موافق « اعدام استثنایی» می باشید. برای اعدام استثنایی نمونه آورده و استدلال کرده اید. برای من این پرسش پیش آمد که شما چرا اعدام استثایی را می پذیرید یا چرا نمی توانید مسئله ی آنرا برای خود حل کنید؟ علت آن است که شما «جرم» را تنها متوجه فرد «مجرم» میکنید و میدانید. آیا در واقع شدن جرم تنها مجرم گناهکار است یا عامل دیگری هم دخالت دارد؟ در واقع شدن جرم عامل «عمده» و اصلی در خارج از مجرم قرار دارد. « شرایط اجتماعی» فرد را « بیمار» کرده. باز «شرایط اجتماعی» فرد را به « انتهاری» یا «تروریست» تبدیل کرده. در حقیقت مجرم واقعی- اصلی و عمده- «شرایط اجتماعی بد» و تأثیر آن بر روی فرد مجرم است. هدایت تفکر و اراده ی مجرم نخست از طریق « شرایط اجتماعی و تربیتی بد» رقم خورده است

و عامل تعیین کننده در «ارتکاب جرم» و «مجرم» واقع شدن او همین «شرایط» است. این است که در حقیقت بیشترین سهم جرم متوجه « شرایط» است که از طریق « دولت» در جامعه مهیا شده است. در جرم های استثایی شما- نخست دولت و شرایط -مجرم اند بعد خود فرد. بیمار از جرم آزاد است و باید کمک پزشکی دریافت کند به جای اعدام. در دیگر نمونه هاهم مسئول جامعه و اداره کنندگان آن هستند. فرد مجرم تنها در مرتبه ی سوم قرار میگیرد. حقوق دانانی که در لغو اعدام استثنا نمی شناسند تنها بخاطر توجه به همین «عامل شرایط و دولت» است. یعنی جامعه. مشکل شما در عدم حل مسئله همین توجه نکردن به «شرایط» است. همانطور که « دروغگویی: خلاف» در رابطه ی « خریدار و فروشنده» خارج از اراده ی هردوی آنهاست. و مقصر « رابطه ی» متضاد خرید-فروش است همینطور نیز « جرم-مجرم» تحت سیطرۀ « شرایط» قرار دارد که آن نیز مجموعه ای از « روابط» است. امیدوارم این متد نگاه به مسئله مشکل شما را حل کند.
نوشته شده توسط: Anonymous

http://www.youtube.com/watch?v=kfs6hnFdeDg&t=59m56s

آدرسِ الساق شده در کامنت پیشین(حالا راحت‌تر کپی میشه!).

نوشته شده توسط: Anonymous

بعضی از شکنجه‌گاه‌ها و سیاچالهای حکومت اسلامی اونقدر مخوف و طاقت‌فرساست که با این جملۀ نوشته شده روی تکه کاغذی از یک هموطن پیش از اعدام(ماجرای آتش زدن پمپ بنزین‌ها) میشه دریافت که فقط لغو اعدام(کشتارِ دولتی) دوای دردها در این بیدادگاه‌ها نیست: «ما را طوری شکنجه می‌کردند که آرزو می‌کردیم اعداممون کنند، بهِمون گفتند اگر اعتراف کنید قول میدیم که اعدامتون کـــُـــنیم!»/ در این ویدئوی زیر گوشه‌ای از نامۀ سرگشادۀ عبدالمالک ریگی به خامنه‌ای رو مرور کنید تا دریابید در این دستگاهِ کشتارِ حاکمیت "تفهیمِ جرم" بارِ حقوقی و جزایی نمی‌تواند داشته باشد وقتی اعمالِ ما معلولِ عملکردِ جانیانِ حاکم بر جان و مال و نوامیسِ ماست http://www.youtube.com/watch?v=kfs6hnFdeDg&t=59m56s