Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

مزخرف بودن کل شعر یک طرف؛ به قول اون دوستمون قافیه سازی ها یک طرف
بیت دوستم داری یا ندارین؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نذارین؟؟
کاش حداقل کل فعل ها رو از ضمیر جمع استفاده میکرد که انقد این قافیه ها تابلو نمیشد

نوشته شده توسط: Anonymous

خیلی مزخرف خنده داری بود. دوستا دارن این رو به جای جوک توی شبکه های اجتماعی برای هم میفرستن ....به هر حال خیلی خوش گذشت

نوشته شده توسط: Anonymous

به هم سکس دادیم - یعنی- به هم حال دادیم - بر وزن - به هم سرویس دادیم . در اقتصاد سرمایه داری مرسوم است و جزو بخش خدمات است .

نوشته شده توسط: Anonymous

وااای خدا ! از خنده مردم ... ممنون که با این اشعار مضحکتون این جور مردم را می خندونین !!!

نوشته شده توسط: Anonymous

نظرات تند این چنینی نه تنها سازنده نیست که مخربه. پیشنهاد من به مهناز عزیز در درجه ی اول اینه که کمی بیشتر شعر بخونه. مخصوصن غزل اگه علاقشون به غزل بیشتره. و البته پیشنهاد میکنم غزل کلاسیک نخونن خیلی. بیشتر غزل نئو کلاسیک مدرن و پست مدرن بخونن. البته بهتره که غزل پست مدرن رو وقتی بخونن که به اندازه ی کافی غزل نئو کلاسیک و مدرن خونده باشن. چون غزل پست مدرن خوندن روی لبه ی تیغ راه رفتنه. گاهی کمک میکنه به غزل سرا آشنایی با اون سبک ولی گاهی غزلسرا رو به خزعبل گویی میکشونه. با خوندن غزل امروز مخصوصن غزلهای نئو کلاسیک و مدرن شما هم با وزن آشنا میشید هم یاد میگیرید چطور از کلمات امروزی توو غزلتون استفاده کنید هم تعابیر امروزی رو توو شعرتون بیشتر میارید. شعرتون لطیف تر و خلاقانه تر خواهد شد و به روزی میرسید که پایین غزلتون توو همین سایت کلی تعریف و تمجید خواهید خوند

نوشته شده توسط: Anonymous

من دارم می آم لندن !
جدا از شوخی خوب بود

نوشته شده توسط: Anonymous

كلى خنديديم سر صبحى دست گلتون درد نكنه با اين شعر گفتنتون،خيلى عاموزنده بود،اميدوارم كه تو اون دنيا با حضرت حافظ و فردوسى محشور بشين !!!:-)))))

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کرمی هفته پيش در استکهلم کنفرانسی از طرف احزاب و شخصيتهای استقلال طلب آذربايجان جنوبی برگذار شد که شما اصلا به آن اشاره نکرده ايد چون اکثر مطبوعات فارس زبان خبر اين کنفراس را سانسور کردند و اين کنفرانس خيلی مهم تر از کنفرانس باکو بود چرا که شرکت کنندگانش همگی از آذربايجان جنوبی و شناخته شده بودند

نوشته شده توسط: Anonymous

آقا یاسین! حق با شماست. اما علامات سجاوندی را رعایت نکرده اید و همین مسئله باعث شده است کامنت شما به سختی فهمیده شود. مرا ببخشید. شما می توانید هزاران مدرک بیاورید که خوزستان یا خوزیان را بومی ها عربستان می نامیدند و مخالفان شما هم به اندازه ی شما می توانند مدرک نشان دهند که این منطقه هزاران سال است خوزستان نام دارد. اما لطفن نگاهی به نقشه ی زیر بیندازید:
http://www.grenc.com/sfiles/alahwaz/about_it.htm
این اقلیم قطعن همان منطقه ای نیست که لرها عروستان می نامیدند، چون شما هم معترف هستید شمال و شرق خوزستان مناطق عرب ها محسوب نمی شدند و هنوز هم نمی شوند. گسترش فرضی این اقلیم و تحریف واقعیت جدن کار "عربستان" است و آن هم عربستان سعودی. انتظار نداشته باشید، بعد از آتش افروزیهای سعودی ها در کل منطقه ی خاورمیانه، آینده ی بهتری نسبت به افغان ها، عراقی ها و سوری ها در انتظار خوزستانی ها باشد.

بخش بزرگی از مردم با مطالبات مدنی شما موافق هستند، هرچند در حال حاضر مطالبات همه ی مردم ایران نادیده گرفته می شود. با این حال مطمئن باشید نه فقط مردم عادی، بلکه روشنفکرها هم با باز شدن پای سعودی ها به ایران سخت مخالف هستند و شما سوژه ی نفرت خواهید شد. اصرار بر یک نام هیچ ربطی به مطالبات مدنی ندارد که برعکس، تنها جان فعالان مدنی را در خطر می اندازد. کاش به جای این همه تبلیغ برای عروستان، یک سازمان مردم نهاد راه اندازی می شد تا به مردان عرب در مورد حقوق زنان اطلاع رسانی می کرد، در مورد قتل های ناموسی که واقعن از معضلات بزرگ زنان عرب است، در مورد حق تحصیل، در مورد نقش آموزش برای آیندگان، در مورد محیط زیست و حقوق حیوانات. وجه مشخصه ی جدایی طلب ها، پرداختن به اموری مثل نام و پرچم و ... است. همین اتفاق در آذربایجان هم افتاده است. پرچم و نام جدید دارند، اما یک سازمان مردم نهاد ندارند که مثلن آبیاری قطره ای را به دهقان های آذربایجان آموزش دهد. به نام دریاچه ی ارومیه، به کام قدرت طلب ها شعار می دهند، اما یک بروشور ندارند که در آن توضیح دهند، خشک شدن کامل دریاچه، چه فاجعه ای برای زندگی مردم منطقه در پی خواهد داشت. من با سیاست های ج.ا. در قبال عرب ها به خصوص سخت مخالف هستم و عرب های ایرانی را از محروم ترین و مظلوم ترین اقوام ایرانی می دانم. با این حال بین مطالبات مدنی و تحریکات جدایی طلبانه فرق است و جنگ نه عرب می شناسد و نه عجم. عرب ها حتمن در جنگ مصون تر از لرها نخواهند بود و در صورت بروز جنگ کل منطقه ویران خواهد شد.
نوشته شده توسط: Anonymous

خدا مرگم بده
این دیگه چی بود=)))))

نوشته شده توسط: Anonymous

خداي من داغون يعني.... عزيزم آخه كي به شما گفته مجبوري شعر بگي !!!! ولي اعتماد به نفستو تحسين مي كنم.....

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کرمی اين کامنت را در رابطه با قسمت اول نوشته ات نوشته بودم مثل اينکه جواب دادن از يادت رفته خوب حالا جواب بده ؟؟؟فرستاده شده توسط يوسف آذربايجان در د., 04/15/2013 - 11:48
نظر:
آقای کرمی لطف کن جواب بده که از کی و ازکجا اين زبان خيلی شيرين دری « فارسی» وارد اين مناطقی که ايران ناميده ميشود شده ؟؟؟ تمامی آن اسنادی که تو مطرح کرده ای اينست که ترکها هشت صد سال است که به آذربايجان آمده اند ولی اين زبان خيلی شيرين دری که تو به آن تکلم ميفرمايی کمتر از شش صد سال است که به اين منطقه تشريف آورده .خوب جواب بده که کدام زبان در اين منطقه قدمت داشته ؟؟؟؟؟ به سوال من جواب بده ؟؟ ؟ اگر بروی به توهين نامه فروسی آن وقت بايد بگويم که مناطقی را که فرودسی مطرح کرده اصلا به ايران کنونی ربطی ندارد و فردوسی از آسيای ميانه صبحت ميکند و شما فارسهای از فرهنگ تاجکی- افغانی اصلا خوشتان نميايد و خودتان را

خودتان را بيشتر از اورپائی ها هم اورپائی ميدانيد حتی تجد در ايران توسط فارسها شروع شده و ما ترکها زندگی مدرن را از شما ياد گرفته ايم مگر نه ؟ ؟ به اينها جواب بده و طفره نرو.! !
نوشته شده توسط: Anonymous

من که فکر نمی کنم خانم هدایتی از این کامنت ها ناراخت بشن چون خودشان استاد هستند پیشکسوت هستند سال های سال در زمینه غزل سرایی پر تجربه هستند این هم یکی دیگر از غزل های به یادماندنی شان هست روی هم رفته تخصصشان در زمینه شعر کلاسیک بیشتر از ما هست .

نوشته شده توسط: Anonymous

پدر یکی از رفیقام همیشه میگه : اگه بلد نیستی خوب حرف بزنی، حرف نزدن رو که بلدی !!!
از این اسفبار تر اون دوستانی هست که دارن با عروض و قافیه همه سعیش رو میکنه نشون بده این حزعبلات وزن داره و غزلی است با قافیه اما بدون ردیف... حافظ بیاد ببینه تعریف معاصر غرل رو. از کی تا حالا لغات محاوره ای شدن قافیه غزل ؟ این اسمش شعر نو هم نیست ترانه هم نیست حتی شعر سپید هم نیست.
البته واضح و مبرهن است که انتشار این کلمات فقط به دلیل چهره نویسنده است . ولی ...:
beauty is nothing without brain

نوشته شده توسط: Anonymous

هار هار هار
روزمون رو ساختین قسم به دین و آیین
:))))))))))))))))))))))))))))))))))))))

نوشته شده توسط: Anonymous

خانم هدایتی من هم سال هاست این دردی را که در این شعرزیبا و پرمعنایتان سرودید را حس کردم کاملا درک می کنم تمام واژه های این شعر رو :

چه شب هایی درون چشم من آتش فشان بود
به جز آتش ندیدم در نگاهم شعله آذین

همان آتش که از عشقت به جانم شعله ها زد
بسوزاندم بسوزاندم مرا از خشم و از کین

نوشته شده توسط: Anonymous

سکس رو به چه صورت دقیقاً دادن به شما ؟ توی سینی بود یا لای روزنامه پیچیده بودن یا شایدم کادو پیچ :D
در ثانی اوشون 1 نفر بودن یا چن نفر ؟ چون موضوع بحث کلاً از دایره 1 نفر خارج و به مباحث گرووپ سکس معطوف میشه که اون خود بحثی جداگونست :D

انشالا آخرش به قهر و نفرین و این داستانا منجر نشه که شما اینقدر آشفته بخوای یه چیزی ....بگی.

با تشکر

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار، با تشکر از جواب شما. بد نیست بدانید که سایت لغتنامه دهخدا هم در ایران فیلتر است، همنطور جستجوی جمله "بسم الله الرحمن الرحیم" در گوگل حداقل تا یکماه پیش به فیلتر برمی خورد. ممنوعیت کتاب در ایران دلیل بر هیچ چیزی نیست، ولی مجوز انتشار دلیل بر خیلی چیزها است، بخصوص اگر نویسنده مداح بیت امام خمینی و مترجم آثار ایشان به زبان ترکی باشد، آیا کتابهای ترکی ایشان در مورد ائمه اطهار و وصیت نامه خمینی و اشعار آقای خامنه ای هم توسط رژیم پانفارسیست بدلیل نوشتن به زبان ترکی ممنوع شده اند؟
من بحث جناب تبریزی را درست می دانم و سؤال ایشان را تکرار می کنم: «زیانی که رژیم آخوندی از این نوشته ها می برد چیست؟ کدام درد از دردهای بی شمار مردم گرسنه ایران که در دوزخ رژیم ولایت فقیه گیر افتاده اند با این چرندنامه های ناسیونالیستی درمان می شود؟» خطر اینجاست که شما هیزم کش جنگهای قومی آینده شده اید.

نوشته شده توسط: Anonymous

واقعا چقدر اوضاعمون خرابه و چه بلایی بر سر فرهنگ ما و درک ما و شعور ما اومده که چنین ،،،،،،،،،ی رو به اسم ادبیات یا هنر می دن بیرون و با ،،،،،،،ً،ًت ِ تمام اسم شون هم پایینش می زنن. اگر انقدر تند می نویسم دقیقا بخاطر رنجاندن شماست تا بار بعد که خواستید مطلبی بگید کمی تامل کنید یا خیلی خوش بینانه اصلا بار بعدی وجود نداشته باشه. لطفا باقی عمرتون رو صرف کاری کنید که هم برای خودتون احترامی بیاره هم برای اون کار، بدون علم و کسب مقدمات و درک کافی وارد عرصه ای شدن نتیجه اش میشه چیزی که الان ممکلت ما هست.

نوشته شده توسط: Anonymous

هومن : چرا مثل زن و شوهر های مومن حزب اللهی عاشق ومعشوق ایرانی باهم مثل همیشه دعوا دارن با ضمیر جمع هموخطاب کردن سکس دادین یعنی چی مگه با یک گروه سکس کرده ... چون از سرم خیلی زیادین ... یاد فیلمای دفاع مقددس و حرفای عاشقانه زن وشوهر بسیجی میففتیم که همو شما خطاب میکنند ... پا میکذارین ... کلا شعر عاشقانه دفاع مقدسی شده صحنه وداع یک بسیجی با صیغه سابقش با ضمیر جمع و احترامات فائقه مرد سالارخوبه در جشنواره شعر ادبیات مقاومت شرکت کنه وبرای سلاطان خونده بشه سلطان خوشش میاد که زن مردو شما خطاب کرده ... به من هم سکس دادین خیلی فراموش نشدنیه نوع ادبیات ادبیات یک زن مومنه محجبه شیعه حکومتیه که داره با مرد صیغه ایش وداع میکنه ودوران صیغه تموم شده .... سکس دادین خیلی شاعرانه وتاریخیه به هرحال اسباب فرحمان شد وتحولی در تاریخ ادبیات صیغه وشیعه میتونه بدرخشه اسمش

رو بگذارن اخرین شب صیغه با حاجی رزمنده.فکر کنم سریال عمر گل لاله رو زیاد دیده یه مرد چلاق پیرریشو با یه زن پیرشیک که سرطان سینه داشت همینطوری با شوما وضمایر جمع صحبت میکرد وخیلی باهم رسمی بودن شوما وتاید (پودر رخت شویی) زیاد مصر ف میکردن.
نوشته شده توسط: Anonymous

من در خانواده‌اي چپ بدنيا آمدم، با ادبيات نفرت و تند و بي‌محتوا و كليشه‌اي اينها آشنا هستم. دانسته‌ام كه در حوادث ايران اگر هم نخواسته‌اند، اما نقش‌شان منفي و مخرب بوده‌ است. اينها را گفتم كه اين را بگويم؛ نوشته‌اند: «.... اگر بپذیریم که ایران فقط منحصر به تهران و مناطق «سوگُلی» نیست و ایران همه این محدوده‌ جغرافیایی است؛ اگر بپذیریم که چند ده میلیون غیرفارسی زبان کشور نیز ایرانی‌اند، ...» خب از يك سازمان سياسي با آن پيشينه آيا نبايد انتظار داشت كه حداقل به كمترين اصول پايبند باشد. لااقل آشكارا دروغ نگويد. اينكه تهران را به فارس زبانان منتسب كنند و بلافاصله نتيجه بگيرند كه چند ده میلیون غیرفارسی زبان کشور نیز ایرانی‌اند، جز تعريف غير واقعي از گزاره و نتيجه‌گيري غير منصفانه چيست؟ با ترك‌هاي تجزيه‌طلب كه گفتگو مي‌كنيد تهران را

ترك مي‌دانند. كرد‌ها مي‌گويند در تهران يك ميليون كرد زندگي مي كنند، گيلاني‌ها نيز ادعا دارند، مازندراني ها همچنين، ....! بنابراين انتساب تهران به فارس‌ها آيا جز براي يك هدف خاص چيزي ديگري معنا مي‌دهد؟
نوشته شده توسط: Anonymous

به نظر من تنها راه حل این بحران ، حمله اتمیه...که هم این خانوم هم این شعر و هم این سایتو که انتشار داده این شعر و و هم من که خوندمش تا نصفه رو، خلاصمون کنه و از این درد و رنج نجاتمون بده...

نوشته شده توسط: Anonymous

فاجعه!!فاجعه!!فاجعه!!فاجعه!!فاجعه!!فاجعه!!فاجعه!!فاجعه!!فاجعه!!فاجعه!!فاجعه!!فاجعه!!

نوشته شده توسط: Anonymous

خب البته انتظاري هم جز اين كه نوشتيد از چپ‌ها نمي رود. ايكاش به جاي سير در توهم و خيال‌پردازي رومانتيستي اندكي مي‌دانستيد در ايران اين موارد كه نوشته‌ايد به صورت عام موضوعيتي ندارد. نمي‌گويم وجود ندارد بلكه خاص و ويژه‌ي برخي فعالين اجتماعي قومي است و اساسا گفتمان غالب نيست. كدام ستم ملي؟ مصداقش چيست؟ وضعيت ايران در اين خصوص، از بسياري از كشورهاي مورد ادعا در همين رژيم اسلامي هم بهتر است. مثلا ستم ملي شده‌ است به قوم عرب؟ آنقدري كه در ايران به زبان عربي بها داده مي‌شود به زبان فارسي بها داده نميشود. جوان ايراني بايد در طول تحصيلش زبان عربي بياموزد و عجب اينكه در كنكور ورودي به دانشگاه نيز بايد زبان عربي را امتحان بدهد! اصلي ترين نمود ستم ملي، اقتصاد است، آيا در ايران وضعيت مناطق فارس زبان از مناطق قومي بهتر است؟ آيا اركان اقتصادي نظام به صورت قومي توزيع شده؟ چپها مانند هميشه در توهم هستند.

نوشته شده توسط: Anonymous

:))))))))))))))

نیم ساعته داریم با خانومم می خندیم D:

می شه قسمت "حتی به من هم سکس دادین" رو برامون بازتر کنی مهناز جان؟

ما " ،،،،،،،،،، " شدیم

نوشته شده توسط: Anonymous

من نمی فهمم چرا مردم فکر می کنند مجبورند شعر بسرایند. احتمالا برای مهناز خانم هم خواندن این نظرها ناراحت کننده هست ولی این شعر واقعا یک فاجعست..

نوشته شده توسط: Anonymous

به نظر این بنده حقیر شاعر این نوشته طبع شعر نداشته اند، بل طبع ..........داشته و از آن طبع ظریف نهایت استفاده را نیز برده اند، سپاس.

نوشته شده توسط: Anonymous

من عذر میخوام ولی واقعاااااااااااااااااااااا فاجعه بود...نکنید تورو خدا

نوشته شده توسط: Anonymous

هومن : خانم صلواتی کسروی ویارانش کتاب های که انزمان رایج بود ودرخانه های خودشان بود را سوزاندند که کاری درست نیست سوزاندن کتاب. میگفت کتب منحرف شعر و رمان و اخوندی وشیعه را که درخانه دارید بسوزانید نه کتب تاریخی را که سرگذشت گذشتگان است با تمام صفات بد وخوب انها .کسروی شعر و شعر خوانی ایرانیان و رمان خوانی جددیشان را نفی میکرد بخصوص اشعار عاشقانه ورمان های احساسی وعاشقانه چون او فردی پراگماتیست وعمل گرا بود اینهم بخاطر روحیه ترک بودنش بود از زوایه ترک بودنش به ادبیات احساسی فارسی میتاخت وانرا نشانه ضغف وزبونی ایرانیان میدانست خیلی از ترک ها درهمین سایت به روحیه رمانتیک وشاعرانه منفعل ایرانی تاخته اند ولی کسروی چون خود را پان ترکیست نمیدانست وایرانیت را بطور کلی نقد میکرد و فارس نمیگفت چون به دوگانه فارس و ترک باوری نداشت مردم ایران حرف هایش را پذیرا شدند

نوشته شده توسط: Anonymous

خوب این شعر علاوه بر مضمونی بسیار سطحی و بیانی نا شیوا، قافیه هم ندارد. در واقع نویسنده قافیه سازی کرده . افعالی نظیر نذارین، می گذارین، ندارین ... در اصل نگذارید و می گذارید و ندارید است. سازنده ی این خطوط ( با عرض معذرت نمی توانم بگویم شعر) برای آنکه این کلمات با قافیه ی خطوط دیگر همخوانی داشته باشد از فرم محاوره ای آن استفاده کرده است. دوستان دیگر هم نظراتی در خصوص ایرادات این قطعه داده اند که کاملا درست است. از ادمین عزیز خواهش می کنم حتی به قیمت سنجش ذوق و دانش ادبی خوانندگانتان حاضر نشوید هر متنی را منتشر کنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

هومن :بهرام گرامی حکومت مرکزی با هر نقابی درتهران بعدها روی کار بیاید همین سیستم غارت را ادامه میدهد خیلی ساده بگویم سرمایه های سرزمین ها را به مرکز پمپاژ میکند واز انجا به خارج چون سرمایه ها به مرکز روان است طبعا نیروهای کار هم متوجه مرکز میشوند یک طبقه که برگزیده دریده ترین و غارتگرترین تمام اقوام ایرانی است وبدنه لوله پمپاز سرمایه به کشورهای بیگانه است رسوبات این سرمایه غارتی را به خود جذب میکند واشرافیت جدید میشود سرزمین ها خالی و ویران میشوند این سیستم که براساس غارت است طبعا استبدادی و زورگوست وهیچ قدرت محلی را در سرزمین ها تاب نمی اورد بنا براین هیچ هویت بومی سرزمینی را هم تاب نمیاورد یک فرهنگ ماقبل شهری استعماری را حاکم وغالب میکند که امروز فرهنگ ماقبل شهری شیعه است بخاطر ان تمام هویت ها و فرهنگ ها نابود میکنداولویت مبارزه برای قدرت گرفتن سرزمین ها این است که بخصوص درسرزمین عیلام

که محل منابع عظیم نفت وگازونیز سواحل خلیج است نیروهای بومی وملی چپ این منطقه قدرت بگیرند و جلوی استخراج نفت وگاز ودسترسی حکومت مرکزی را به دریای ازاد بگیرند ابتدا قدرت سرزمینی توسط مردم در سرزمین عیلام قبضه شود بخش دیگر سرزمین های شمالی طبرستان وگیلان است که استراتژیک هستند وانها هم منابع نفتی دارند ومحل ارتباط حکومت مرکزی با دنیای خارج هستند حکومت مردمی شورایی دران سرزمین ها تشکیل دهند بعد سرزمین اذربایجان ارتباط حکومت مرکزی را با شمال غرب قطع کند ومناطق کردنشین وکردستان منابع نفتی غرب کشور را بلوک کنند یعنی بصورت ساده حکومت مرکزی درشمال جنوب وشمال غرب وغرب توسط سرزمین عیلام (استان های خوزستان لرستان کهگیلویه بختیاری ایلام مرکزی اصفهان بندرعباس بوشهر کرمان فارس ) سرزمین طبرستان وگیلان واذربایجان وکردستان محاصره شود سرزمین مکران و درنگیا که بلوچستان امروزی است نیز مرز جنوب شرقی و دریای عمان را میبندد به این شکل مردم این سرزمین ها هم خودشان ازاد میشوند وبه قدرت شورایی ومالکیت جمعی میرسند هم جلوی خروج منابع ومعادن خویش را که منبع درامد حکومت مرکزی است سد میکنند فقط باید بحث قومیت گرایی فراموش شود وبحث سرزمینی جای انرا بگیرد ودعوای ترک وفارس وعرب عجم وکرد وترک تمام شود ومردم سرزمین ها طبق مستندات به مرزهای همدیگر احترام بگذارند ودر یک حرکت مشترک ومتحد گلوی حکومت مرکزی را بفشارند وانرا خفه کنند حکومت مرکزی وقتی دسترسی به خلیج ،خزر ترکیه وعراق نداشته باشد دیگر نمیتواند چیزی بفروشد وچیزی وارد کند وازین طریق به حیات غارتیش ادامه دهد فقط مردم سرزمین خراسان حضور ندارند که بخاطر وحدتشان با حکومت مرکزی است مگر انها هم به صحنه بیایند برای قدرت گیری مردمشان در سرزمین خراسان به هرحال جنبش رهایی بخش ملی میتواند با تکیه بر همین سرزمین ها به پیروزی برسد ودر اینده منطقه ایران از کشورهای صادرکننده مواد خام ومصرف کننده کالاهای مصرفی غرب و شرق وشمال خارج شود سرزمین ها بادوستی واحترام به مالکیت همدیگر باهم مراودات اقتصادی خواهند داشت وانرزی و مواد خام تنها برای تولید یکدیگر را تامین خواهند کرد در نبود حکومت مرکزی در اینده ایالات باقی مانده مرکزی هم دراتحاد باهم یا جدا یک سرزمین را تشکیل میدهند و حکومت خودمختار محلی خواهند داشت این سرزمین ها کاملا باید از کشورهای دیگر مرزبندی شده ومستقل باشند وتنها اراده شوراهای مردمی شان برانها حاکم باشد نوع سامانشان هم شورایی خواهد بود ودیگر مدل های پرخرج و بیحاصل جمهوری وسلطنتی را نخواهند داشت سرزمین ها اساس را بر اقتصاد کشاورزی دامی وصنایع غیر استعماری غیر الاینده ولازم وسوداور خواهند گذاشت وصنایع استعماری وبیحاصل را کنار خوهند زد تاکید بر سیستم تعاونی های کشاورزی و صنعتی است و مراکز تولید کوچک چون تکنولوزی پیشرفت کرده ودیگر به کارخانجات بزرگ ومهیب با سرکوب کارگران نیست این سرزمین ها حتی با تولید کشاورزی و صادرات ان میتوانند خودرا اداره کنند درکنار کشاورزی صنایع های تک ودیگر صنایعی که استعماری نیستند و سود ملی دارند پیگیری میشود وصنایع استعماری مثل مونتاز وصنایع تبدیلی مواد خام برای فروش به خارج کنار زده میشوند یا صنایع کشنده وپر ضرر واستعماری خودرو شخصی سازی که تنها سود مدیران را در پی داشت وقتی حکومت مرکزی نباشد دیگر دستگاه عریض و طویل ادرای وبورکراسی پرخرج نفت خوار نیز نخواهد بود خیلی از امور توسط نهادهای خودگردان مردمی وشوراها واصناف واتحادیه ها اداره خواهد شد حفاظت از مرزها نیز به نیروهای مردمی همین سرزمین ها واگذار میشود امور اداری را دانشجویان اداره خواهند کرد وطبقه انگل اداری دیوانی هم ازبین میرود درصد بالایی ااز مردم زن ومرد در تعاونی های تولیدی کشاورزی وتولیدی کار مولد میکنند و طبقات انگلی بصورت طبیعی حذف میشوند.
نوشته شده توسط: Anonymous

فاجعه آمیزه واقعاً!!

نوشته شده توسط: Anonymous

من یکی که دیگه از این جمله تکراری " من خودم آذری هستم" حالم بهم میخوره! شما چطور؟

نوشته شده توسط: Anonymous

خوب پس در كل منظورشان بدينصورت است؟ در جواب ميگويم پس ايشان تقصيري ندارند از اين ٨٪ كه بي فرهنگ بدوي بدون خط كه حكومت اقتصاد جنبش پهلوي را در دست گرفتند بازي دادند شكست دادند بترسد و در كابوسهاي شبانه شان هم ترك ببيند چون اينا اگر زياد بودند و با خط و فرهنگ ببين چكار ميكردند. فقط يه مسئله هنوز بي جواب ميماند چرا ايشان به آلمان جايي كه تركها بيشترين جمعيت در خارجشون انجاست رفته اند ؟نكنه ايشان عاشق تركان و به ما چيزي نميگند؟ و اين نفرت ايشان از تركها جلوه هاي عشقي ايشان است؟ پدر عشق بسوزد كه مولانا را هم از ديار خود كند عاشق شمس تبريزي كرد و در خاك تركها آرميد

نوشته شده توسط: Anonymous

رفیق / دوست گرامی . آیا این احساسات پاک شما است که به تحریر درامده اند و یا منطق تاکتیک مبارزه؟ آیا سوسیال دموکراتها در مستبد ترین حکومت ها ، حکومت تزاری ، در انتخابات شرکت نکرده اند؟ من نمیگویم ۳۰ سال گذشته اندوه بار نبوده است. آش اینها بقدری شور است که پسر مطهری هم فهمیده ، چه برسد به کولبر کردستانی . من میگویم شرایط اعتلای خیزش انقلابی وجود ندارد و راه تدارک این شرایط راه عدم شرکت در انتخابات نیست . اگر هست توضیح دهید تا من هم بفهمم چگونه میتوان در خانه نشست و یا روز انتخابات به سیزده بدر رفت و فردا فریاد زد رای من کو؟ با درود مجدد برزویه طبیب

نوشته شده توسط: Anonymous

خوب پس شما ظاهراً با استدلال كاري نداريد و من چندين بار گفتم من روي تناقضات و ضدو نقيض گويي هاي موضوع جلو ميروم و شما باز براي چندمين بار منو ارجاع به اين و ان داديد و ميدهيد و از استدلال طفره ميرويد. بقول شهريار( گوز ياشينا باخان اولسا ، قان آخماز

انسان اولان بئلينه تاخماز

آمما حئييف كور توتدوغون بوراخماز) ميگه حيف كور ان چيزي را كه چسبيده ول نميكنه.
خيلي ممنون كه حتي تا اين حد بحث جلو آمدي

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آرش در مورد مقوله شرکت همه گروهها و افرادی که خود را صاحب نظر می دانند بارها سخن گفته شده و خود بهتر می دانید که برای شرکت و مشارکت در این حرکت ،تنها پیش شرط ،امضا و قبول منشور پیشنهادی بود که به یقین و با اطمینان می توان گفت که خلل و اعتراض جدی به هیچ بندی از آن بغییر از سوء تعبیرهای جزئی در برخی بندها ،ندیدیم . و حتی اگر هم می بود ،بارها اشاره شد که این منشور پیشنهادی است و فقط به عنوان بهانه ای است برای دور هم جمع شدن اپوزیسیون واقعی...
پس اگر مشکلی به جهت شرکت نکردن افراد در این پروسه دارید ،از آنها دلیل را بپرسید و نه از پشتیبانان و همراهان این حرکت!
در ضمن به یقیین می توان گفت کهآشنایی با مبانی ریاضی و آمار مهندسی داشتید ،می توانستید استدلالی درست از پروسه رای گیری و تعداد رای ها و نمودارهای تحلیلی و آنالیز آن داشته باشید که از حوصله و وقت من در اینجا برای قانع کردن شما خارج

نوشته شده توسط: Anonymous

منظور ایشان حتمن وزن بوده نه ردیف میشه یه سری قافیه رو ردیف کرد توی یه شعر اما این شعر مشکلش قافیه نیست مشکلش وزن است.

نوشته شده توسط: Anonymous

شعر قشنگی است اما از نظر وزنی مشکل داره. انگار شاعر فقط خواسته قافیه ها رو ردیف کنه اما نگاه نکرده وزن یک مصرع با مصرع دیگه همخونی داره یا نه.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب کیکاووس با نام مستعار ! پاسخ به سئوالات و انتقادات سازنده ،در برنامه های رسانه ای مختلف از مصاحبه های تلویزیونی تا مقالات و نوشته های پشتیبانان تشکیل شورای ملی ایران، داده شده است ،بنابر این این ایراد شما وارد نیست !
در مورد نسبتهایی که به من دادید ،نیاز به جواب نمی بینم و در نهایت : عاقلان دانند !
در مورد اسامی مستعاراز ایران هم قبلا توضیح داده شده ولی برای آگاهی سایر هم میهنان عرض میکنم : این افراد با نام واقعی در این فراخوان ثبت نام کرده اند و مدارک هویت و شناسایی خود را به دفتر وکلای قسم خورده فرانسوی فرستاده اند واحراز هویت شده و نامشان برای نامزدی برای نشست ،به گروه تکنولوژی اعلام شده است . ولیکن بنا به خواسته خودشان و نیز عقل سلیم نیز چنین حکم می کرد که تنها نام کوچک آنها بدون ذکر نام خانوادگی ،به خاطر مسائل امنیتی ذکر شود . پس کمی فکر کنید و بعد سئوال کنید

نوشته شده توسط: Anonymous

شعر قشنگ و با محتوایی است اما از لحاظ قافیه مشکل داره و این باعث میشه یه جاههای خواننده ایست کنه. مثل مثالی که دوستمون اوردن.

نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

سلام جناب برزویه طبیب، ابتدا لازم می دانم از شما قدر دانی کنم که مقاله را خوانده و مواضع صریح دارید. بی گمان همانطوریکه شما هم تصریح کرده اید و درست است، بله انتخابات در بلوک دمکراسی بورژائی عمدتا اهرمی ست در خدمت ثبات، تدوام و سرکردگی بلامنازع و بی دردسر بورژواها و دولت های بورژوائی؛ شک ندارم. با این وجود دوباره حق با شماست و نمی شود با آگاهی از اهداف روشن سیستم سرمایه داری و منافع بطبع و ساختار بشدت بوروکراتیک آن که مطلقا بسود راست است، از اهرم انتخابات در اینگونه کشورها صرف نظر کرد. من هم لااقل در بخش بزرگی از این محور با شما هم عقیده هستم.

با این تفاوت که باید شرایط هر کشور را متناسب با فضای سیاسی و حاکمیت حکمای آنها با دقت و جداگانه بررسی کرد. در همین اروپا هم ساختارهای نسبتا گسترده ای ار دولت های بورژوا دمکراتیک هستند که آنها نیز با هم تفاوت های بسیار برجسته ای را در همین ساختار بورژوائی دارند؛ و اگر چه کانون سیاسی قدرت همه ی آنها بر محور سرمایه می چرخد، ولی بهر دلایلی که باشند، بخشی از تعدیلات قدرت سیاسی بین طبقات میانی و پائینی میسر شده و حداقلی از تضمین رفاه، آموزش، حق مسکن، حقوق براساس تورم و استطاعت خرید از بازار، آزادی ها و تعهدات جامعه ی بورژوائی و...در اغلب این کشورها وجود دارد. که نشانه هائی از نفوذ اراده سوسیال دمکراسی ست که آن فعلا مورد بحث ما نیست! بنابرین برگردیم به ایران خودمان! مواضع صریح من در مقاله در برخورد به انتخابات و در نقد ساحت مقدس شخص رهبر و ساختاری مطیع ایدئولوژیک اوست که بنا بقدرت مافوق خویش بر سر همگان نشسته، و همیشه او اولین و آخرین حرف را زده و خواهد زد؛ همانگونه که تاکنون چنین بوده است. او می تواند هر پدیده ی بد و خوب، غلط و درست و انتخابات...را بمیل خود تحرم، تغییر و یا تبدیل به قانون و آیه ی منزل کند؛ که عملا هم در طول تاریخ رژیم اسلامی، در هر دو دوره ولایات خمینی و خامنه ای این روش بی کم و کاست مرسوم بوده است. این رژیم و ولایت اش بر اساس مصوبات کاملا روشن و محکم قانون اساسی، چه بخواهیم و یا نخواهیم، تمام اختیارات را بعنوان(ولایت فقیه مطلق) باو تفویض کرده است. در اینجا می شود خیلی بیشتر دلایل متفاوت دیگری را هم آورد که با این سیستم و دولت بورژوائی اسلامی اش، بر اساس تمام این 34 سال تجربه بردباری، امید و اندوه دیگر جای بحث نمانده که بس است و باید شیوه ی تاکنونی را رد و طرد انتخابات را اساس تضمین تحول آتی فرار داد. ولایت فقیه، قانون اساسی، شورای نگهبان، مجلس جبرگان، هزاران امامزاده، مسجد، تکایا و حسینیه ، سپاه، بسیج، سازمان های مخوف توسط لباس شخصی ها و... همه با پول همین مردم گرسنه و بیکار مشغول خدمت به سرمایه و ارتجاع حاکم شیعه هستند. در این میانه کوچکترین فرصت جوامع بورژوا دمکرات برای شهروندان مصیبت زده ی ما وجود حتی ذهنی هم دیگر ندارد که حداقل مردم ما همچون جوامع غرب، بآن دلخوش شوند. بهمین خاطر جز عبور از روی تمامیت ولایت، اصلاح طلبان و طیف های وابسته بغرب و تغییر و ایجاد فضای تکثرگرا و پلورالیستی چاره ای نیست. پوزش می خواهم گه زیاده گوئی داشتم. تندرست باشید.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

رازی گرامی، ایران گلوبال و خود من همیشه از رفع تبعیض و حقوق برابر دفاع کرده ایم. و نژادپرستی و برتری جویی را در هر کجا که بوده و هست - در هر جلد و لباسی - چه قومی و چه آریایی و شاهنشاهی-نقد نموده ایم. نوشته های من همه گواه آنند. خطای شما اینجاست که نمیتوانید تبعیض را از چیزهای دیگر جدا کنید. دید خطی به مسایل دارید. و این بسیار خطرناک است. خطر اینجاست که بعد از بیست سی سال تباهی عمر به اشتباه خود پی می برید که ضایعه ی چبران ناپذیری ست. محض اطلاع بگویم که کتاب این نویسنده بعد از انتشار در ایران ممنوع شده است.

نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

سلام آقای هومن، من با بخشی زیادی از نظرات شما از جمله تمرکز زدائی و همچنین تلاش برای ایجاد جامعه ای بی تبعیض، برابر و آزاد که مصون از غارت دزدان داخلی و جهانی باشد همرأی و موافق هستم. در این رابطه من در مورد فدرالیسم و پلورالیزم بارها مواضع صریحی را داشته ام و معتقدم که می توانند اهرم های مطمئن برای تقسیم قدرت سیاسی باشند، که از دل چنین ساختار کمتر متصور است دولت های خود رأی و اراده گرائی مثل رژیم اسلامی درآید. بهمین خاطر من در این مورد متوجه نظر صریح شما نشدم که مواضع و جایگزین قدرت مرکزی برای شما چگونه ساختاری می تواند باشد! اگر تمایل داشتید می توانیم پیرامون نقد تمرکز گرائی بیشتر تبادل فکر کنیم.
تندرست باشید

نوشته شده توسط: Anonymous

در جواب جناب یاسین اهوازی که نوشته اند " عربهاحق ورود به پلیس و افسر شدن در هر دو زمان را ، نداشته و ندارند.مقداری سپاهی عرب بودند که امروز اکثر انان اجباری بازنشستشان کردند" همین بس که هشت سال وزیر دفاع این کشور با درجه سرلشگری (بالاترین نشان ارتش) یکی‌ از همین عربهای ایرانی بود(دریابان علی شمخانی) که شغل فعلی‌ ایشان رئیس مرکز مطالعات راهبردی نیروهای مسلح، و عضو شورای راهبردی روابط خارجی ایران است. آخه خلاف گویی و دروغ پراکنی نیز حد و مرزی داره

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ایمان عزیز و پریسا و دیگر دوستان گرامی، راستش ما یقه خود را از«سنجش»مطالب، چه ادبی و چه سیاسی، خلاص کرده ایم. و کار را به عهده خواننده نهاده ایم که خودش زحمت کشیده مطلب را نقد کند. و اگر توانش را ندارد برود مطالعه کند بعد به اثر نویسنده بپردازد. اگر قرار باشد مدیریت مطالب را سبک سنگین کند باید حد اقل دوسوم نوشته های سایت را کنار بگذارد. نه جانم مسئله مشکل ما نیست بل مشکل خودتان است. این شما و این هم نویسندگان و شاعرانتان. خودتان نقد کنید.داد و بیداد راه نیاندازید اگر جمله و مصرع و قافیه و تصویر و آهنگ و محتوا و تخیل و غیره مشکل دارند لطف کنید بنویسید.یاری کنید قلمزن رشد کند و مطالب بهتری بنویسد. بهر صورت او بهترین اوقاتش را برای شما اختصاص میدهد.هر قلمزنی به اندازه توانش رنج میبرد که هدیه بهتری برای شما تهیه کند.

اگر می بینید آن چیزی نیست که شما دوست دارید، بدانید این آن چیزی ست که عصاره روح دوستدار شما را برایتان به ارمغان آورده است. با همیاری و مهربانی آنرا بپیرایید. هنر یک کار فردی نیست. گرچه هنر مند به تنهایی آنرا میافریند اما همیشه در ارتباط با دارندگان خود تکمیل میشود. و این دارندگان شما هستید. هدیه مال شماست. هنر گلی ست که با ناخن دارندگان خود روی صخره ها تراشیده میشود. دوست ندارید باهم یک آدمک برفی درست کنید؟
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار،
طرفداری بی قید و شرط شما و بقیه مسئولین ایران گلوبال از قومگرایان و نژادپرستان چیز تازه ای نیست و طبعا تعجبی برنمی انگیزد. من جوابی برای جناب تبریزی نوشتم، نه در باره آقای صدیق. بحث اساسا بر سر این نیست که آیا "حکومتی" حق ندارد برای زبان مادری خودش زحمت بکشد. مسئله بر سر این است که دوستان قومگرا و تجزیه طلب شما مرتبا این حکایت ملال آور را تکرار می کنند که جمهوری اسلامی یک رژیم پانفارسیست است و درست به همین دلیل با حقوق زبانی شهروندان غیر فارس دشمن است. نمونه آقای صدیق نشان می دهد که این حرفها چیزی غیر از پرت و پلا نیست. برای جمهوری اسلامی فقط و فقط سرسپردگی محض مطرح است، حتی اگر بنده خانه زاد بیت رهبری یک قومگرای افراطی باشد. شما اگر اشعار امام را ترجمه کنید، کتابتان با هر محتوایی مجوز چاپ می گیرد. همین و بس

نوشته شده توسط: Anonymous

باید بگم تحت تاثیر این همه شاعرانگی،تسلط بر اوزان،احاطه به صنایع ادبی،تصویر سازی های بی نظیر اروتیک،ذوق ونوآوری،و استعداد بی اندازه شاعر در یک جا به آتیش کشیدن مفهوم شعر قرار گرفتم :D ذست مریزاد..........باباااااااااااا مجبوری شعر بگی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :@

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

آقای ایرانخواه گرامی، بله مشکل همین است که ما منتظر «نقد» هستیم ولی به جای نقد مطلب و اندیشه « اخ» تحویل میگیریم! در این کامنتها غیر از اولین کامنت که خود من در یک جمله نوشته ام باقی ربطی به متن ندارد. و نقد نیست. پریدن به خود شخص نویسنده است. شما عجب ایده ی دموکراسیخواهی نابی بیان میکنید که نویسنده « عامل فرهنگی رژیم » است. خوب باشد. مگر کسی گفته این نویسنده ضد رژیم است؟ ایران گلوبال هرروز نظریات مقامات رژیم را در ص. اول با تیتر درشت به اطلاع همگان میرساند . و سخنان شاه و ولیعدش را. با نظر شما چون این نویسنده حکومتی ست نباید نظرش به اطلاع دیگران برسد! عجب دموکرات مابی نشان میدهید. آزادی بیان محدود به غیر حکومتی نیست - حکومتی هم میتواند نظریه و تئوری خود را بیان کند. خواننده هم کار درستش آن است که به جای پریدن به کار و زندگی و شخصیت نویسنده نوشته اورا نقد کند.

بگوید کجایش درست نیست و کجایش درست است و به چه دلیل. که همچو چیزی در کامنتها نیست. فقط های و هوی است. با این قشقریق ها نقد به وجود نمیاید. در ضمن انتخاب راه زندگی جمعی به معنی تعیین سرنوشت از سوی خود مردم است.و...مگر حکومتی حق ندارد برای فرهنگ زبان مادری خود زحمت بکشد؟ این نویسنده یک عمر برای فرهنگ خود زحمت کشیده و دهها کتاب و مقاله نوشته است- نمیشود که همه را با یک چوب که فلانی حکومتی ست رد کرد یا دور ریخت. نوشته دارای اندیشه است و تا نقد نشده مسئله باقی ست و با های و هوی حل نمیشود.
نوشته شده توسط: Anonymous

سرکار خانم مهناز هدایتی عزیز بانوی غزل سرای ما درود بر شما ممنون از غزل زیبایت بر وزن زیبای مفاعیلن / مفاعیلن / مفاعیلن / فعولن / بسیار زیبابود و دلنشین .... چه شب هایی / مفاعیلن / که با عشقت / مفاعیلن / نهادم سر/مفاعیلن / به بالین / فعولن ...