Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

""" هشدار و آماده باش سرباز گمنام " هخا " به جناب کرمی """، خبری از پشت درهای بسته به بیرون درز کرده، طبق این خبر بسیار هولناک، عربستان قصد خرید ۲ دو بیلیون دلار از " هواپیماهای بدون سرنشین "" و تانک‌های ساخت ترکیه را دارد، هر چه زودتر قلم پر توان خود را که "" نیروی آن فراتر از بمب اتمی‌ ""است به دست بگیرید و دیگران را از خواب غفلت بیدار کنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب کرمی، اگر امکان دارد مچ ترکان و ترک تباران در این ۲ واقعه باز کنید. مورد اول : آیا در پشت اشتهای بی‌ پایان زمین خواری رضا خان نیز ترک تباران به نوعی دست داشتند؟ مورد دوم : کشور ترکیه پارسال نزدیک به ۲۵۰ دویست و پنجاه هزار "" توریست یا گردشگر سلامت "" داشت، آیا رژیم ترک تبار ایران در پشت این واقعه نیز خوابیده؟ جناب کرمی، برای درک تحولات منطقه و دنیا، نیاز به درک اقتصادی دارید، پیشتر توضیح دادم که "" جامعه فارسی‌ همیشه در تشخیص موقعیت و جایگاه خود چه در بعد بومی، چه در بعد منطقه‌ای و جهانی‌ مشکل داشته ""، ببینید عزیز ایران نفت و گاز دارد، کردستان نیز نفت و گاز دارد، به همین دلیل ایران و کردستان همیشه رقیب یکدیگر خواهند ماند. دولت مرکزی ایران نیز به همین دلیل همیشه کرد‌ها را در آذربایجان غربی بزرگ خواهد کرد، تا فرصت کوبیدن آنان را فراهم بیاورد چونکه منافع دولت مرکزی اجازه نمیدهد که

گلوگاه خروج نفت و گاز صادراتی ایران "" آزربایجان غربی "" در دست کرد‌ها باشد. کردستان نیز نیاز به ساخت زیر ساخت‌های خود دارد و این فقط با کمک ترکیه امکان پذیر است. خیلی‌ ساده خدمت شما عرض کنم هر آدم عاقلی خود را به سیستمی‌ نزدیک می‌کند که توان رفرم، اصلاح خود را به ثبوت رسانده، سیستمی‌ که بر ایران حاکم است فاقد تمام دستاورد‌های دنیای مدرن است.
نوشته شده توسط: Anonymous

خانم عزیز، ترا برای خدا، ادبیات را با این ابیات ضعیف و بلاهت گونه به سخره نگیرید و اینگونه دشنه بر بدنه ی این هنر دست به دهن محروم شده ی محدود نکنید. چه می شود به جای مشتی خزئبل نوشتن و آن را با نام غزل در جامعه ارائه دادن کمی غزل معاصر را مطالعه کنید و قلم خود را در وزن و قافیه و عروض، فربه نمایید. من شیوه ویژه خودم از مسئولان محترم این سایت می خواهم برای بخش ادبی خود شخصی در خور صلایحت و کارشناس را در نظر بگیرند و تا چنین چرندیاتی به عنوان شعر ارائه نشود.

نوشته شده توسط: Anonymous

اخه خانوم عزيز، شاعره معاصر بابا جان چرا خودتو ضايع ميكني اخه. بلد نيستي شعر نگو، اگه شعر ميگي تو دلت بگو منتشر نكن، منتشر ميكني ديگه عكس نزار، عكس ميزاري ديگه اسم نذار بابا اين اعتماد به نفست جغت پا يه وري تو حلقم

نوشته شده توسط: Anonymous

ببینید در همین متن کوتاه خبری از رادیو امریکا که مثلا به زبان ترکی هست چه تعداد لغات عربی و فارسی و فرنگی وجود دارد:

آذربایجان – ایستیقلال – پارتیا – کونفرانس – آپریل – شهرینده – جریان - پروسس – علاقه - موذاکیره( همان مذاکره خودمان!!)- موختلیف(مختلف) – حقوقشوناس ( احتمالا حقوق شناس است : عربی- فارسی!!)– ایستراتژی - مرکز – شرق – عبارت – علاوه – بعضی- تشکیلات – عضو - وب صحیفه!!( عربی – فرنگی!!)- میلل( ملل!)- حرکات – حاضر – پلان – حیات - ایمکان( امکان!) – سفر – شرایط - هدف – تدبیر – بعضی – خبر - موصاحیبه(مصاحبه!) – نماینده - ایشتارکچی( اشتراک چی!)- وطن – علاوه - هیچ – طرفین - دست - دونیا(دنیا)- بله – هیچ – طرفین – حتی - تشکیلات – بله - مووجود( موجود!)- مئدیا!- عکس

نوشته شده توسط: Anonymous

به نظر من چیزی نبود که حتی آدم بخواد راجع بهش نظر بده؛ با تموم احترامی که برای این خانوم قائلم باید بگم کلمه ی "شعر" برای این کار زیاده.

نوشته شده توسط: Anonymous

""" این شعر از اعماق تاریخ می‌‌آید """ اگر ادبیات دنیا را پلی تصور کنیم که "" فلسفه و هنر "" را به هم پیوند می‌‌دهد، ادبیات زبان فارسی‌ پلی است که توهمات، تخیلات روان پریشانه را به هم پیوند و ارتباط می‌‌دهد، به همین دلیل نیز زبان فارسی‌ قادر به "" ایجاد ارتباط "" با خواننده نیست، گسست ادبیات فارسی‌ با جامعه را در نوشته‌های خانم آذر نفیسی ( نویسندهٔ دیاسپورای جامعه فارسی‌ ) بهتر و روشنتر می‌شه مشاهده کرد، کتاب "" لولیتا خوانی در تهران """ ایشون فاقد آن روح زنده و سرشار از زندگی‌ رمان مدرن است در حالیکه رمان سیال‌ترین ژانر ادبی‌ است، رمان ایشون را به سادگی‌ می‌شه در حوزه "" رمان مرده "" طبقه بندی "" کرد. کتاب بعدی ایشون با نام "" چیز هائی که تاکنون در موردشان ساکت بوده‌ام "" چیزی نیست جز نفرت این خانم از مادرشان

نوشته شده توسط: Anonymous

جالبه که شما به هوای شعر؛ ....شعر می فرمائید و به جای اظهار نظر، محلِ جدیدی را برای خروج کلمات یافته اید، شما را قسم به جانِ همونی که ... شعر زیر رو براش گفتین مدتی- دست کم مدتی- سکوت بفرمائید:

"چه شب هایی سفر کردم به دنیای تخیل
تو بوسیدی مرا حتی به من هم سکس دادین"

نوشته شده توسط: Anonymous

علی الخصوص این بیت داغون داغون :
چه شب هایی قدم هایت شمردم توی قلبم
تو می گفتی قدم هایت به قلبش پا نذارین!!!
.........وایِ من

نوشته شده توسط: Anonymous

""" ادبیات فارسی‌ در دیاسپورا شکوفا شده """ زبان ناقص و ناتوان فارسی‌ با فقط ۲۶۰ فعل ساده که از "" فقر مفهومی‌ "" رنج میبرد، فقط با اتکا به زبان قدرتمند عربی‌ خود را از کویر معناا، مفهوم و فلسفه رهانیده بود، دیاسپورای جامعه فارسی‌ که بعد از انقلاب سال ۵۷ از ایران خارج شد، مدتی‌ به پوست اندازی و بازگشت به گذشته مشغول بود، این پوست اندازی نیز با گسست از مفاهیم فلسفی‌ زبان عربی‌ توام بود، خانم شاعر هیچ گناهی ندارند، زبان فارسی‌ همیشه زبان شعر و وری بوده، ظرفیت و توان این زبان در همین حد است، منتظر شعرهای بیشتری از این خانم شاعر عزیز هستم.

نوشته شده توسط: Anonymous

هومن : باید به مدیریت سایت تبریک گفت که بدون توجه به میزان قدرت ادبی این شعر انرا که مال یک خانم ایرانی سلطنت طلب خارج نشین هست و سال ها در فضای باز خارج بدون سرکوب میتوانستند رشد فکری ادبی داشته باشند این شعر را گذاشتند وسانسور نکردند و این همه خواانده جدید را به سایت دعوت کردند باید همه مطالب خصوصا از طرف خانم ها منتشر شود تا مابدانیم زن ایرانی امروز خارج نشین که تحت هیچ سرکوبی نیست چگونه می اندیشد و چه در چنته دارد بی تردید دوستانی که برای خواندن این شعر به سایت امدند باز هم به سایت می ایند و خواننده آتی سایت میشوند از هرگونه سانسور دوری کنید و ببینید با ازاد اندیشی می توانید اینهمه خواننده جذب کنید مردم ایران همه شعرشناس و ادبی هستند وباید بیایند نظر بدهند نظرات انها هم چه مثبت چه منفی اگر بدون توهین باشد باید منتشر شود شعری بد هم باشد مردم باخواندن ان می فهمند شعر خوب

چگونه باید باشد برای ما بسیار لازم است بدانیم ایرانیان خارج نشین درین چند سال چه معرفتی و دانشی کسب کرده اند . مثلا یک مقاله از یک خانم عرب نزاد منتشر کرده بودند که می گفت نوروز به اعراب تحمیل می شود وباید عید فطر وقربان جای انرا بگیرد این ها خواسته ها ونیاز های زنان نخبه ایرانی در خارج از کشور است این خانم هم روزی مطلبی منتشر کرده بودند که زبان فارسی رسمی نباشد وزبان انگلیسی رسمی شود تا ایرانیان خارج نشین که فارسی نمیدانند اسوده شوند خوب ایشان که فارسی نمیدانند وانرا شایسته حذف از ایران میدانند خوب شعر انگیلسی بسرایند و منتشر کنند ماهم میخوانیم چرا هنوز اصرار دارند فارسی شعر بسرایند وقتی در بعضی مسائل ابتدایی شعر گویی مشکل دارند ولی روح ایرانی در شعر بود هرچند فرمش مشکل داشت و عشق بیمارگون زن ومرد ایرانی را تصویر میکرد و رابطه ناسالم و ویرانگری که در عشق های ایرانی موجود است این مطالب باید منشتر شود چون انحطاط ایرانیان را تصویر میکند شاعر با اینکه ایرانگرایی متعصب است شعرش انحطاط زن ومرد ایرانی را تصویر میکند از شاعر محترم میخواهم باز احساساتش را بدون توجه به وزن و قافیه و عروض که زباد نمیدانند بازهم روی کاغذ و این سایت بیاورند تصویری بدون تعارف از عشق های بیمار ایرانی تصویر کنند عبارت ... سکس دادین... دقیقا حالت کالا شدن وبرجسته شدن خواست سکس در عشق ایرانی را از طرف مرد نشان میدهد و بسان پتکی بر سر خواننده میخورد چون واقعا خیلی از عشق های بیمارگون ایرانی بخاطر پتانسیل های متراکم سکسی شروع میشوند وپایان میبایند و سکس هدف و منظور میشود واینگونه در شعر به سان یک چیز زمخت بر سر ادم کوبیده میشود زن با مردی سکس میکند که با او غریبه است واورا شما خطاب میکند مرد بعد از سکس زن را ترک میکند ایا این اتفاق هروزه در به اصطلاح عشق های ایرانی اتفاق نمی افتد روابطی که بازور یا پول شکل میگیرد و کالای سکس دران تبادل میشود وبعد از تبادل تمام میشود شعر گزارش خوبی است از زن و مرد امروز ایرانی .
نوشته شده توسط: Anonymous

وای خدای من مدت ها بود که اینقدر نخندیده بودم توی این مملکت پر از غم و غصه گاهی همچین غزبلات رو به جای شعر گذاشتن باعث تفریح و انبساط خاطر میشه دستتون درد نکنه هنوز دارم میخندم بقول دوستان بمب اتمی هم میزدن توی این مملکت اینطوری ادبیات سرزمین حافظ و فردوسی تخریب نمیشد دلم میخواد همش بنویسم از بس خوشم اومده از اینکه باعث این همه شادی و خنده شدید:))))))))))))

نوشته شده توسط: Anonymous

وای خدای من مدت ها بود که اینقدر نخندیده بودم توی این مملکت پر از غم و غصه گاهی همچین غزبلات رو به جای شعر گذاشتن باعث تفریح و انبساط خاطر میشه دستتون درد نکنه هنوز دارم میخندم بقول دوستان بمب اتمی هم میزدن توی این مملکت اینطوری ادبیات سرزمین حافظ و فردوسی تخریب نمیشد دلم میخواد همش بنویسم از بس خوشم اومده از اینکه باعث این همه شادی و خنده شدید:))))))))))))

نوشته شده توسط: Anonymous

بی شوهری بد دردیه میدونم
ادامه بده تو میتونی

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب حسن زاده، در ارتباط با نطر شما چند نکته قابل تذکر است. 1- من در تمامی نظراتم و نوشته هایم بر حق ملل و اقوام در ایران در تعیین سرنوشتشان تاکید داشته، و به آن احترام میگذارم. 2- اعتقاد راسخ دارم هیچ جنبش عدالت خواخواهانه و دمکراتیک بدون قبول چنین شرطی به پیروزی نمیرسد. اما بحث خودگردانی یا خودمختاری و یا حتی جدایی و امثالهم، تنها پس از شکل گیری این نظام متواند شانسی برای موفقیت داشته باشد. شما از رژیم خونخوار و ستم گر جمهوری اسلامی نمیتوانید انتظار داشته باشید که حقوق خلق ها ی ایران را رعایت کند. دو حالت دیگر مبارزه مسلحانه جدایی خواهانه یا انتظار دخالت نظامی امپریالیستی کمکی به خلق های ایران، و رفع ستم طبقاتی و ملی نمیکند. در سال 1945 هم نکرد.در بدترین شکلش با حمله مثلا امریکا یا اسرائیل و خوردن یک جام زهر دیگر از طرف رژیم، موضوع ستم ملی از طرف امپریالیست ها به فراموشی سپرده میشود.

نوشته شده توسط: Anonymous

تجزیه طلبان مردسالار یعنی چه. این برچسب زدنها خنده دار است. شعر بد و بی محتوا و وزن از سمت هر کس که باشد مزخرف است. نلسون ماندلا هم شعر بد بگوید باید همین گونه با وی برخورد کرد چه برسد به ایشان که اصلا معلوم نیست در فرهنگ ایرانی و زبان فارسی سر پیاز هستند یا ته پیاز.

نوشته شده توسط: Anonymous

'' پنجاه تا نود در صد واژگان زبانی که به نادرست '' چقدر دقیق و علمی‌!!!

نوشته شده توسط: Anonymous

ba salam be shoma honarmande aziz!!v salam v salavat be roohe emame ommat!mozakhhhhhhhhhhhrafffffffff bood in sher!pirooz bashid!!

نوشته شده توسط: Anonymous

من زبان شناس نیستم و زمینهٔ کاری‌ام علوم تجربی‌ ‌ست. از دید علمی‌ در مقاله‌ بالا هیچ پیوند محکمی بین ادعا، دلیل و نتیجه گیری وجود ندارد و تمام نتیجه گیری‌ها بافتهٔ ذهنی‌ نویسنده است. نویسنده بیان کرده `` این دو گروه تکواژ را نمی‌توان به دلیل شباهتی که در شکل و فرم و شاید هم به نحوی حتی در معنا دارند، مشتق از هم به حساب آورد و خط سیر پژوهشی را به نادانی آلوده ساخت. `` اما به مراتب خود مرتکب این اشتباه شده است. بر اساس اصل پارسیمنی توضیح کلاسیک پذیرفتنی تر است تا شقّه کردن یک کلمه به ۴-۵ مفهوم که هر یک پاراگرافی توضیح نیز دارد.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

دوستان گرامی، ترجمه وصیت نامه و شعر خمینی برای هیچکس دلیل «عامل فرهنگی» رژیم بودن نمیتواند باشد. این چیز ها سند است از خمینی. باید هم به زبانهای دیگر ترجمه شوند. حتی رساله اش. مردم و آیندگان نیاز دارند بدانند این تحفه کی بود و چکار کرد. شناخت خمینی شناخت خودمان است. همینطور شاهان و دیگران. دید خود را وسعت دهید. اینقدر به دیگران اتهام نزنید. نوشته های هیتلر و موسولینی هم به زبانهای مختلف ترجمه شده است. قوم « آذ» هم قومی بوده در تاریخ آذربایجان تئوری نویسنده
اینست که کلمه آذربایجان از این نام بوجود آمده است. و دلایل خودش را هم ذکر کرده. تشخیص صحت و سقم آن هم کار نقد تئوریهای تاریخی ست. هرکس اهل فن است میتواند وارد قضیه شود. با طرح مسایل نامربوط نمیتوان با این تئوریها در افتاد. اما اینکه نام «آذری» پیش از کسروی استعمال شده و اشاره به زبان ترکی آذربایجانی ست مورد تأیید من هم هست.

نوشته شده توسط: Anonymous

عزیزم اگه یه نگاه به جنگ ایران و عراق بکنی میبینی اگه ترکها نبودن چی به سر ناموست می اومد (البته اگه برات مهمه). ثانیا منابع عظیم آذربایجان و خوزستان (عربستان) اگه نبود که تا حالا به گدایی می افتادین.

نوشته شده توسط: Anonymous

عزیزم آدمهایی مثل تو همون بهتر که فارس باشن. همینمون مونده بود که یکی مثل تو به ما بگه شما آذری هستی نه ترک. اگه یه کم ادبیات و دستور زبان ترکی خونده بودی به حرف خودت می خندیدی. ما ترک هستیم و خواهیم ماند شما اگه احساس فارس بودن داری برو افغانستان.

نوشته شده توسط: Anonymous

از بس فعل ها جمع و مفرد شده فکر کنم ایشون تجربه گروپ سکس رو منظوم طوری کردن :)))))

نوشته شده توسط: Anonymous

خدمت تمام مخالفين زبان ترکی و ملت ترک آذربايجان ! از شما خواهش ميکنم يک جزوه و يا نوشتار که جوابيه کتاب تاريخ ترکها در ايران توسط دکتر زهتابی باشد بنويسيد تا ما هم بفهميم که شما هم حرفی برای گفتن داريد و در ضمن با خواندن کامنت باصطلاح تبريزی و ايرانخواه ، انسان متوجه ميشود که اينها در مقابل نوشته دکتر صديق کم آورده اند و رفتند به حاشيه ، و معنی اين حاشيه رفتن اين است که دنيای علم - اينترنت و ماهواره بدجوری حال شونيزم را گرفته و شونيزم سانسورچی کلافه شده.

نوشته شده توسط: Anonymous

راستش این همه اعتماد به نفس، شاهکاره !این خانم شاعر هنوز فرق تو و شما رو در فارسی روزمره نمی دونه، با چه شهامتی وارد عالم ادبیات شده؟ بعد شما دارین از وزن و قافیه و ردیف و ایجازو ایهام حرف میزنید؟

نوشته شده توسط: Anonymous

اين اخبار مربوط به کنفرانس استکهلم در رابطه با آذربايجان جنوبی است که در ١٣ آوريل برگزار شده و از بخش راديو امريکا بخش ترکی آذربايجانی گرفته شده.

گونئی آزربایجان ایستیقلال پارتیاسی ایستوکهولمدا کونفرانس کئچیریب
آپرئلین ۱۳-ده گونئی آزربایجان ایستیقلال پارتیاسی‌نین (گایپ) ایسوئچین ایستوکهولم شهرینده تشکیل ائتدیگی کونفرانسدا رئگیوندا جریان ائدن پروسئس‌لر و ایرانین تورکییه و آزربایجان رئسپوبلیکاسی ایله علاقه‌لری موذاکیره ائدیلیب.


کانادا، تورکییه و آوروپانین موختلیف اؤلکه‌لرینده یاشایان آزربایجان تورک‌لری‌نین قاتیلدیغی کونفرانسدا حوقوقشوناس صالح کامرانی، تورکییه ایستراتئژی آراشدیرما‌لار مرکزلری‌نین یاخین شرق و ایران اوزره ائکسپئرتی عاریف کسکین و گایپ-این سؤزچوسو صالح ایلدیریم‌دن عبارت اولان پانئل ایشتیراکچیلاریندان‌ علاوه بعضی دیاسپور تشکیلات‌لاری‌نین تمسیلچی‌لری و عضو‌لری چیخیش ائدیب.

گونئی آزربایجان ایستیقلال پارتیاسی‌نین وب صحیفه‌سینده یازیلان‌لارا گؤره، “گونئی آزربایجان میللی حرکاتی اوچون آکسیا پلانی حاضرلاماق” و او پلانی حیاتا کئچیرمک اوچون میللی حرکاتین ایمکان‌لاری‌نین سفربر ائدیلمه‌سی و بونا شرایط یارادیلماسی باش‌لیجا هدف اولوب.

ایستوکهولم تدبیرینی گئنیش یایان تورکییه مئدیاسیندا بعضی ایشتیراکچی‌لارین چیخیشلاریندان‌ سیتات‌لار یاییلیب.

تورکییه‌نین ایهلاس خبر آگئنت‌لیگینه موصاحیبه وئرن گایپ سؤزجوسو صالح ایلدیریم “ایستیقلال پارتیاسی‌نین بوتون نماینده‌لرینی ایستوجکهولمدا توپلادیق. بو کونفرانسدا گونئی آزربایجانین قورتولوشو یول‌لارینی موذاکیره ائدجییک”-دئیه بیان ائدیب.

بؤلگه‌ده دورومون یاخشی اولمادیغینی قئید ائدن پارتیا سؤزچوسو “بیز تورک دؤولت‌لری و آنا وطن تورکییه‌دن کؤمک گؤزلییریک”-دئیه علاوه ائدیب.
“میللی حرکاتیمیز هئچ کیم طرفین‌دن دستک‌لنمیر. دونیا اؤلکه‌لری میللی حرکات ایله باغلی کیمله گؤروشه‌جک‌لرینی بئله بیلمیرلر. بیزیم دیاسپور تشکیلاتی کیمی هئچ بیر ایمکانیمیز یوخ‌دور. حتی بیر قادین تشکیلاتیمیز بئله مؤوجود دئییل”-دئیه آراشدیرماچی عاریف کسکی‌نین سؤزلری تورکییه مئدیاسیندا عکسینی تاپیب.

علیرضا قولونجو آمریکانین سسی
نوشته شده توسط: Anonymous

به نظرم توقعتون از کسی که تو رویاهاش رضا پهلوی شاه ایران میشه و میرحسین موسوی نخست وزیرش خیلی زیاده، بذارید راحت باشه این طفل معصوم

نوشته شده توسط: Anonymous

سینا کمالی :
مهناز مگو شعر زبانت به دهان گیر
لطفا خفقان گیر
در شعر خودت کار کمی فن بیان گیر
لطفا خفقان گیر

نه قافیه میدانی و نه وزن و نه معنا
ای نوگل رعنا
درس طرب و شعر از این پیر مغان گیر
لطفا خفقان گیر

گل گیر دهان را که نریزد شکر از آن
در مجمع یاران
شیرین سخنی یاد ز شیرین سخنان گیر
لطفا خفقان گیر

هر دم که نویسی تو یکی شعر به صد شوق
ای دختر بی ذوق
نومید شوم پند مرا نیک به جان گیر

نوشته شده توسط: Anonymous

دین ندارید لااقل آزاده باشید خانوم نیکونظر

نوشته شده توسط: Anonymous

کمنت سیاسی حذف ده من اشاره میکند که - تجزیه طلبان مردسالار ضد زن و ضد فرهنگ ایرانی و زبان فارسی - پر شور ترین عکس العمل و تمسخر را در رابطه با این شخر خوب یا بد نشان میدهند . از اینکه این گزوه اینهمه انرژی صرف این شعر یا شاعر آن هدر میدهد میشود حدس زد که سطح فرهنگ و مشغولیت ذهنی این گروه تا چه حد است .

نوشته شده توسط: Anonymous

نمی‌دونستم صفحه‌ی طنز هم دارید... بسیار عالی بود..

نوشته شده توسط: Anonymous

قصد بی احترامی ندارم.....نه شما رو می شناسم و نه می خوام شخصیت شما رو قضاوت کنم. شعر و شاعری هم ازتخصص من دوره. ولی به عنوان کسی که شعر دوست داره و شعر می خوونه باید بگم که چند بار سعی کردم شعررو کامل بخونم و هر بار از بس نفهمیدم و یا تعجب کردم نصفه کاره رهاش کردم....به نظرم این که آدم جسارت ساختارشکنی داشته باشه عالیه. اما کار شما یک "ساختار شکنی" ناقص و غیر هوشمندانه بود. شاید هر "حرف دل" خصوصی ای که در خلوت می نویسیم رو نباید شعر بنامیم....فکر می کنم خود شما هم به عنوان "خالق اثر" !! اگر چیزی مشابه آنچه که خودتون نوشتین رو جای دیگری می خوندین حتما در بهترین حالت فقط تعجب می کردید....بد ترین حالتش هم که در نظرات دوستان مشهوده!!!!!

نوشته شده توسط: Anonymous

ببین یه کاری... من قول میدم اون آقا رو راضی کنم برگرده به شرطیکه شما دیگه شعر نگین. قبوله؟

نوشته شده توسط: Anonymous

هومن : این شعر کاملا نشان دهنده رابطه مستر اسلیوی بین زن ومرد است زن مرد را شما خطاب میکند که نشانه رابطه اربابی مرد با اوست رابطه ای بین زن سنتی و مرد سنتی است زن خودرا پایین تر از ارباب حس میکند وضمیر جمع استفاده کرده همان رابطه بیمارگون سنتی بین زن ضعیف شرقی ومرد قلدر شرقی است رابطه ای سادو مازوخیستی زن از مرد ازار میبیند وازین ازار لذت روحی جسمی میبرد در جهان مدرن انرا رابطه مستر اسلیو میخوانند که مستر حتی اسلیو را کتک میزند و به اوفحاشی میکند اسلیو ازین رابطه بیمارگون به اوج لذت میرسد مازوخیسم درین شعر بسیار اشکار است و رابطه کاملا مستر اسلیوی است.شعر شرح یک بیماری ویک ازار روحی جسمی است مثل اکثر اشعار به اصطلاح عاشقانه فارسی.

نوشته شده توسط: Anonymous

من موندم طرف چه جوری روش شده اسم اینو بذاره شعر بعدم پخشش کنه.

نوشته شده توسط: Anonymous

مهناز هدایتی شاعر نویسنده خبرنگار و عضو انجمن قلم در تبعید عضو خانه ازادی بیان عضو کمیته زنان نویسنده و از فعالین دفاع از حقوق بشر و مبارزه با خشونت بر علیه زنان و کودکان و فعال ضد جنگ و از مدافعان صلح بین الملل می باشند....

نوشته شده توسط: Anonymous

آقا بنده از مجاز و پجاز و صنایع منایع سر در نمی آرم ولی فارسی حرف می زنم. نه ؟ پارسی حرف می زنم. درست ؟ من پارسی زبان از دیروز تا حالا سرگشته ی فقط اون تک مصراع « تو بوسیدی مرا بعدش فلان شد » هستم. می خوام معنیش رو با توجه به تغییر ناگهانی ضمیر مخاطب ( از مفرد به جمع ،اون هم توی یه مصراع!) درک کنم. تنها چیزی که دستگیرم شده اینه که توی اون هنگامه ی تخیل ، معشوق بی وفا فقط مهلت پیدا کرده ببوسه بقیه سکس دادن افتاده گردن این بدبخت ! این الان مدرن و اروپاییه یا معنی دیگه ای داره که برای فهمیدنش باید انگلیسی دونست ؟!

شعور داشته باش دیگه دوست من/ وقتی آدم ها با نجابت رفتار می کنن و نهایتا دستتون میندازن و فحش آبکشیده و آب نکشیده بهتون نمی دن ، شما چرت نگو دیگه این وسط. دور ورندار دیگه/ وگرنه اگه مسابقه ی توهین به شعور همدیگه بشه که ما خیلی بهتر از شماها بلدیم گریه تونو دربیاریم.

نوشته شده توسط: Anonymous

این چه شعریه ... البته میگن ایرانیا شعر تو خونشونه ... هر چیزی که آخه تو خونتون هست که نباید به عنوان شعر بدید بیرون ...

نوشته شده توسط: Anonymous

تا حدی زیادی با حرفهای آقای کرمی موافقم

نوشته شده توسط: Anonymous

یعنی تو یکی خیلی شاهکارتری :))))

نوشته شده توسط: Anonymous

امان از دست شما خانم نیکونظر :)))))

نوشته شده توسط: Anonymous

مهناز جون بچه ها دارن شوخی میکنن. . عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالی بود. . . . . . . :)

نوشته شده توسط: Anonymous

آيدين يعني نصفه دوم رو نخوندي؟ نصف عمرت بر فناست!

نوشته شده توسط: Anonymous

خانم سولماز، شما چه در این مقاله و چه در نوشته قبلی تان در مورد جدایی طلبان، نگاه ایدئولوژیک خاک پرستانه و ناسیونالیستی دارید. با این فیلتر نمیتوان مسائل داخلی ایران و بویژه مسئله ملتهای غیرفارس تحت ستم در داخل ایران را به بررسی کشید. چرا که علت اساسی شکل گیری تظلم علیه ملتهای غیرفارس ساکن ایران، همین تفکر شماست.

شما در مقاله قبلی تان نوشته اید که "زبان فارسی، زبان ارتباطی این اقوام طی قرنها بوده است". این بیان از اصل و اساس نادرست و برخاسته از تخلیلات ناسیونالیستی شماست. زبان ارتباطی در تاریخ ایران و تا زمان به قدرت رسیدن رضا شاه و ممنوع کردن تحصیل به زبان ترکی در آذربایجان و زبانهای غیرفارسی دیگر در مناطق ملی آنان، وجود نداشته است. چون نظام آموزشی وجود نداشت، چون مدرسه وجود نداشت، چون رادیو و تلویزیون وجود نداشت. آنچه که از صدهای اخیر در ایران بر می آید، سه زبان...

ترکی (زبان دربار و ارتش)، فارسی (زبان دیوان)و عربی (زبان علم) زبانهای مورد استفاده در کشور بوده است. در قانون اساسی انقلاب مشروطیت سخنی از زبان رسمی در میان نیست، حتی در دو دوره پدر و پسر پهلوی ها هم زبان فارسی زبان رسمی قید شده در قانون اساسی نیست. این اولین بار در جمهوری اسلامی استکه زبان فارسی تنها زبان رسمی ایران در قانون اساسی قید میشود.

شما با استناد به کدامین سند و واقعیت عنوان کرده اید که زبان فارسی زبان ارتباطی قرنها در ایران بوده است؟؟!!

در ثانی اگر حتی تصور کنیم که زبان فارسی چنین نقشی داشته است، امروز متوجه میشویم که زبان فارسی در این نقش بسیار مخرب، ضد دمکراتیک و تبعیض آمیز بوده است. مخرب بوده بخاطر اینکه در 90 سال اخیر به نابودی زبانهای غیرفارسی در کشور انجامیده است. ضد دمکراتیک بوده بخاطر اینکه موقعیت برتری به آن نسبت به زبانهای دیگر داده شده است، تبعیض آمیز بوده بخاطر اینکه زبانهای دیگر امکان رشد و نمو پیدا نکردند و تمامی بودچه فرهنگی ایران چند ملیتی و چند زبانه تنها و تنها مصروف زبان فارسی شده است. چه دلیلی غیر از تفکرات نژادپرستانه و اولترا ناسیونالیستی فارسی وجود دارد که در یک کشور چند زبانه به یک زبان موقعیت برتر بدهند و دیگر زبانها و ملتها را در معرض نابودی قرار دهند؟؟ ترک ها و زبان ترکی در ایرارن هم از نظر کثرت جمعیت و هم از نظر پراکندگی آن در سطح کشور از زبان فارسی بیشتر است. چون شما در آذربایجان، کردستان، بلوچستان، عربستان نمیتوانید فارس زبان بیابید، اما در همه آن مناطق و حتی در منطقه فارسستان (فارسی) درصد قابل ذکری از مردم به زبان ترکی تکلم میکنند. چرا زبان رسمی و سراسری در ایران نباید زبان ترکی باشد؟ میتوانید غیر از دلایل ناسیونالیستی دلیل عقلی برای این استدلال بیاورید؟
نوشته شده توسط: Anonymous

من درد شاعر رو کاملن درک کردم//ایشالا قسمت بشه .....................کنم//فقط میشه ننویسه؟//حالم از خودمم به هم خورد//این چه وب سایتیه؟//خجالت بکشید//آبروی خودتون از جوب آب اومده//ادبیاتو چه کار دارین؟؟؟؟

نوشته شده توسط: Anonymous

دوست عزيز كامنت شما در پايين مقاله قبلي ايشان را هم خواندم عين حقيقت را بيان مي كنيد،ادامه دهيد لطفاً

نوشته شده توسط: Anonymous

عکست قشنگه

نوشته شده توسط: Anonymous

شبی بود و بهاری ، در من آویخت
چه آتش ها ، چه آتش ها برانگیخت
فرو خواندم به گوشش قصه ی خویش
چو باران بهاری اشک می ریخت

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

دنیز گرامی ، از نظر من هر کس - بدون توجه به زندگی شخصی او- و بدون توجه به شرایط و روش کوششهایش- و سوابقش -آزاد است که « نظریه و تئوری» خود را در زمینه علوم بیان کند. و نقادان هم لازم است به «متن کتاب و مقاله» توجه کنند و نقد خود را بنویسند. دیگر به کار و زندگی و سوابق و غیره و غیره شخص که مربوط به متن نیست نپردازند. آنان که به جای متن به چیزهای دیگر می پردازند یا نمیدانند نقد چیست و یا میدانند و از روی غرض میخواهد شخصیت نویسنده را خراب کنند چون در مورد متن نمی توانند چیزی بگویند. این هم روش و کار شناخته شده و بسیار نادرستی ست. و ضرورت دارد جهت دیالوک مدرن به کنار گذاشته شود. هر چیز را در جای خود بحث میکنند. اگر موضوع «زندگی و شخصیت و فعالیت فرهنگی» یک نوییسنده باشد آنوقت میتوان همه چیز را مطرح کرد. ولی وقتی سخن برسر نقد یک نظریه و تئوری ست لازم است تنها به اندیشه پرداخته شود.

و تبلیغات را باید کنار گذاشت. تبلیغات در کل روشنگری نیست و چیزی به دیگری نمیاموزد. ما با اندیشه نویسنده کار داریم و زندگی او موضوع ما نیست. وقتی « نسبیت » آین اشتاین ، یا «منطق» هگل و کانت موضوع ماست دیگر به زندگی آنها و شخصیت شان نمی پردازیم. هر دانشجویی که در ورقه امتحانی چنین کاری بکند نمره ی ردی میگیرد. مشکل ما دوتاست 1- روش علمی را نمیدانیم چیست. 2- خطی به موضوع بر خورد میکنیم. از روی تعصب. اگر مطلب خط من را رد کند باید شخصیت طرف مقابل را به لجن بکشم. چون به خط فکری خودم تعصب دارم. و آنرا تنها حقیقت میدانم که به من تعلق دارد و نه به دیگری. و فقط خط فکری من است که منافع مرا تأمین و حفظ میکند. * خوب وقتی شخص با این دو مشکل به مسئله یا مسایل بر خورد میکند هم خودش را از روش علمی بررسی مسئله دور میافتد و هم دیگری را . عدم اطلاع از روش علمی و مالک حقیقت بودن عمل دیالوگ و کشف حقیقت نسبی را که کار مشترک همه ماست نقض و خراب میکند. و بجایی هم نمیرسیم. این یکی از عقب ماندگی های ماست. در علم و کشورهای پیشرفته برای حل مسایل و شناخت و بررسی موضوعات اهل فن هرگز چنین عقب ماندگیهایی از خود نشان نمیدهند. در ریاضیات برای کشف جواب درست چکار میکنیم؟ بدون روش علم- با مالکیت مطلق حقیقت- یا بدون تعصب و باروش علم و آزمایش وارد عمل میشویم؟ 4÷2= 3 خوب برای کشف درستی یا نادرستی این مسئله چکار میکنیم؟ چهار تا سیب را بین دو نفر به طور مساوی تقسیم میکنیم و از آنها میپرسیم هر کدام چند سیب دارند؟ جواب میدهند 2 سیب. نه 3 سیب. خوب نتیجه میگیریم جواب 2 درست است و 3 نادرست . اینجا با روش علمی - بدون تعصب- بدون مالکیت حقیقت مطلق- بدون در نظر گرفتن منافع- عمل کردیم و به نتیجه درست رسیدیم. اخلاق را هم رعایت کردیم. که تقلب و حقه بازی در کار نبود- خوشی و سعادت همه را هم رعایت کردیم و به کسی تبعیض روا نداشتیم. بسیار عالی چرا این روش را در حل همه مسایل به کار نمیگیریم؟ میدانید چرا؟ چون عقب مانده هستیم- خیلی هم عقب مانده. از دنیا و زندگی هیچ چیز یاد نگرفته ایم. چرا یوگسلاوی در خون غرق شد؟ چون همین عقب ماندگی را داشتند. آری همین عمل حساب ابتدایی را بلد نبودند. ما هم بلد نیستیم. دهها بار این مسایل را در نوشته هایم مطرح کرده ام . دوستان عزیز، این مسایل بی پدر و مادر مشکل حمله ما ست. ضرورت دارد آنها را با روش همین حساب ابتدایی حل و فصل کنیم و نه با چیز دیگر. ما نمی توانیم مسایل خود را با سیاست نیکولو ماکیاوللی حل کنیم. دنیای ما دنیای بعد از مهتاما گاندی ست. بعد از نلسین ماندلاست. ما میتوانیم - و باید هم بتوانیم مسایل خود را با روش علمی- با اخلاق انسانی- با سعادت عمومی- حل و فصل کنیم. چاره ای جز این نیست. میدانم دنیا دنیای سیاست ماکیاوللی ست.و قوام ها.ولی این سیاست ما را به سوی یوگسلاوی می برد. به سوی دریای خون.بیدار باشید. سیاستی که پیشنهاد کرده ام وعنوان یکی ازمقالاتم است این است که:«نباید دانه اشکی برگونه هیچ کودکی بنشیند»؛ و«وقتی به جای لبخند اشکی میتواند سرازیر بشود باید بدانیم که به خطا رفته ایم.»
***من برای انجام وظیفه انسانی و روشنگری خود مجبورم این مسایل را در نوشته هایم مطرح کنم. عمیقاً احساس مسئولیت میکنم.اگر نکنم دیگران حق دارند بگویند«سخن این آدم را بیانداز دور! ذهنش کور بود. سیل خون را نمی دید-هیچ چیز نگفت و ننوشت که به درد ما بخورد.»همینطور که خودم در مورد برخیها گفته ام. آنچه میگویم و مینویسم بر اساس یک عمر تحقیق و عمل و پراتیک استوار است.خیلی از مکتبهای جامعه و دوران خود را -هم تئوریک و هم پراتیک دیده ام. دوستان از کسروی سخن میگویند .مکتب او را هم طی کرده ام. به قول ما آذربایجانیها « او نون جیک کینه ده بلدم بؤککونه ده» با یک یک آجرهای این مکتب تجربه دارم.



نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

هومن گرامی سلام، از توضیحات مفید و بسیار با ارزشتان متشکرم. همانگونه که می گوئید است و تا آنجا که ما می دانیم در خاورمیانه، شرق و غرب اروپا، بخش بزرگی از آسیا و آفریقا ادیان ابراهیمی با اندکی تفاوت های منطقه ای، همه یا مستقیم زیر چتر حزب(مسیحی، اسلامی، در اسرائیل یهودی) رسمی حکومت می کنند و یا در سیاست های ائتلافی عمدتا با راست و راست ها و لیبرال همیشه یک پای محکم در دولت ها دارند و می باشند. بنابرین سیاست زدائی این سه دین ساده نیست، زیرا آنها ریشه در اعماق سیاست جهان، سرمایه داری و سرمایه داری آزاد و اقتصاد ملی و منطقه ای خود دارند.

لابد شما هم می دانید که خود پیامبر برای کسب حمایت مالی و سیاسی ناگزیر شد خدیجه تاجر زاده را که دختر یک ثروتمند یهود بود بزنی برگزید! و... برگردیم به مبحث آزادی عقیده و آنچه را که من پیشتر برایتان توضیح دادم! از دید من: مقوله ی آزادی عقیده و وجدان، حالا ـ آگاهانه یا طبق تعلقات ارثی ـ که عمدتا دومی صحت دارد؛ در اساس فرق نمی کند و چندان هم در پرنسیپ جامعه و قوانین حقوق بشری هم مهم نیست. مهم این است که هر کس بهر شکل و دلیلی که دینی را و یا بی دینی را اختیار کرده باشد، حق داشتن قانونی آنرا بیابد و خود را بدون ترس و یا تحقیر، و حتی بتواند باور دینی اش را تبلیغ و از وابستگی وجدانی خود دفاع کند و قوانین قضائی و اساسی ملزم به پوشش حقوق شهروندی او در برابر دیگر ادیان باشند. تا اینجای کار من هیچ مشکلی را نمی بینم و باور دارم تا بقای جوامع طبقاتی، ادیان حتی اگر برای تعداد کمی هم باشد، جان بدر برده و قطعا مورد پیگیر در پیوند با سرمایه هر دو همدیگر را حمایت بی مضایقه و حیاتی خواهند کرد؛ همانگونه که همه جا پشتوانه ی هم هستند و شما هم آنرا تائید کرده اید. اما لطفا بخاطر بیاورید که در ایران ما شعیان هم مثل وابستگان دیگر ادیان و مذاهب توسط همین غارتگران استثمار می شوند، شلاق می خورند، مورد تبعیض و آزارهستند، زندان ها را پر کرده اند، اعدام ها از آنان شده و براستی همه ی محرومیت های گذشته و کنونی را آنها هم همچون دیگران فقیر و فرو دست دارند و ناگزیر تحمل و لمس می کنند؛ و بسیاری از آنان بمرور بیدار شده و بسمت مردم و خاریز آنان برگشته اند و تا پای مرگ علیه رهبر و باندها و کاست سران رژیم، با شجاعت درخور تحسین افشاگری و روشنگری بقیمت جان کرده و می کنند. تا امروز آنقدر که حکومت شیعه، شعیان را کشته، هیچ جریان دینی و یا دشمنی خارجی قادر به آن همه قتلعام و نسل کشی نبود و اصلا ممکن نیست که چنین جنایاتی بی جزا و پاسخی بماند که فعلا مانده است. عوارض و نابرابری ها، سرکوبی که عملا ما می شناسیم در مورد آنها هم همچون دیگران یکسان است. وظیفه تک تک ما و نیروهای مردمی و جریان ها، سازمان ها و احزاب چپ کارگری ست که به این نکات ظریف ولی جدی پوشش بیشتر دهند. هومن گرامی دیر وقت است و خسته ام باقی تا فردا! تندرست باشید