Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

من فقط موندم شما با این همه لطافت چطور دوام اوردی؟
بهتره خودتون رو به روانشناس نشون بدید....
جمع کن خودتو مشنگ....
خدایا یعنی ببین با کیا شدیم هفتادمیلیون...........وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای

نوشته شده توسط: Anonymous

خدایا یعنی ببین با کیا شدیم هفتادمیلیون...........وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای

نوشته شده توسط: Anonymous

مهناز بگو از روش خلق اثر گو
یک شعر دگر گو
از وصف شب و حس سکوتت به بشر گو
یک شعر دگر گو

مهناز بگو از روش خلق اثر گو
یک شعر دگر گو
از وصف شب و حس سکوتت به بشر گو
یک شعر دگر گو

هم قافیه میدانی و هم وزن ... و معنا
ای نو گل رعنا
درس طرب وشعر به هر مرد هنر گو
یک شعر دگر گو

هی پرده بدر تا که بریزد شکر از آن!
در مجمع یاران!
شیرین سخنی... از رطب و قند وشکر گو
یک شعر دگر گو

من شوق شدم شوق شدم شوق شدم شوق
ای شاعر با ذوق
چون سکس بدادین ... از آن لحظه ی تَر گو!
یک شعر دگر گو

در برزخ ما شعر شما یار و شفیع است
این حرف بدیع است!
نه ! شعر نگو شعر نگو... دُر و گوهر گو
یک شعر دگر گو
(علیرضا قنبری)
12
نوشته شده توسط: Anonymous

از نوشته‌های جناب دکتر در مقاله
'' تأملي درباره‌ي زبان‌ها و موقعيت زبان تركي'' : ''بدين‌گونه بايد پذيرفت كه زبان‌های تركي در پژوهش‌هاي نوين افق‌هاي جديدي را فراروي محققان خواهد گشود و شيوه‌ها و گويش‌هاي ناشناخته‌اي نظير گويش تركي كهن «گاسي» و تركي «آلاسكايي» و تركي «سرخ‌پوستي»، مسير تدوين آكادميك خواهد يافت.''

ترکی‌ سرخ پوستی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

نوشته شده توسط: Anonymous

الا ای فخر ایران ای توانگ
در نعتِ بانو مهناز هدایتی

الا ای فخر ایران ای توانگر....سر شعر و ادب را تاج و افسر

کلامت چون شرابی هفت ساله...مرا آتش زدی از پای تا سر

قلم در دست عطارت چو اکسیر...ازیرا شعر نابت مشک و عنبر

چو تیر قافیه در ناوک توست...خدنگ افکن شدی همچون سکندر

غزل هایت به رقص آرد جهانی...کک و موش و بز و گوساله و خر

ظرافت در ندای تو و حافظ...تقایس را چون حور است و چوعنتر

زنام نامی «مهناز بانو»...حکیم توس از خجلت مکدر

دریغا گوهری دور از وطن گشت...بسوزد در فراغت جان رهبر

ز هجرت آتشی در کام عشاق...نبینی این شکم چون گشت لاغر؟

اگر خواند مرا همچون تو شاهی...بسایم سر بر آن درگاه و آن درر....سر شعر و ادب را تاج و افسر


در نعتِ بانو مهناز هدایتی

الا ای فخر ایران ای توانگر....سر شعر و ادب را تاج و افسر

کلامت چون شرابی هفت ساله...مرا آتش زدی از پای تا سر

قلم در دست عطارت چو اکسیر...ازیرا شعر نابت مشک و عنبر

چو تیر قافیه در ناوک توست...خدنگ افکن شدی همچون سکندر

غزل هایت به رقص آرد جهانی...کک و موش و بز و گوساله و خر

ظرافت در ندای تو و حافظ...تقایس را چون حور است و چوعنتر

زنام نامی «مهناز بانو»...حکیم توس از خجلت مکدر

دریغا گوهری دور از وطن گشت...بسوزد در فراغت جان رهبر

ز هجرت آتشی در کام عشاق...نبینی این شکم چون گشت لاغر؟

اگر خواند مرا همچون تو شاهی...بسایم سر بر آن درگاه و آن در

خوشا آن دم که جانم پر بگیرد...شود در قلب «لندن» با تو هم بر

رسم بر منبرت افتان و خیزان...شوم هم سطح با آن خاک و بستر

به خدمت خیزم و پایت بمالم...تو ای شاعر، تو ای محشر، چغندر

علیرضا سربازی و سایه بیرنگی
نوشته شده توسط: Anonymous

با درود- چگونه مي‌توان مقاله‌ي كسي را كه خود را محقق و زبان‌شناس مي‌داند، و مي‌نويسيد «...اصطلاح «آذری» را کسروی و هم‌پالکی‌های او جعل نکردند، ..» قابل ارزش دانست. آقاي صديق كسي است كه قضاوت‌هايي عصبي و مغرضانه و معمولا همراه با ناسزا و فحاشي به برخي مفاخر ايراني دارد. در ميان نوشته‌هاي ايشان كمتر مي‌توان به سخني راست و منصفانه برخورد كرد. يك زمان مي‌گويد زبان فارسي گويشي از زبان‌هاي تركي است، زماني ديگر به كسروي (كه افتخار بي بديل آذربايجان است) بدترين دشمنامها را مي‌دهد. متاسفانه از ميان نزديكان ايشان كسي نيست كه به او بگويد استاد! اينگونه ننويسيد. فحاشي نكنيد، ناسزا نگوييد، اگر ادعاي مقاله‌ي علمي داريد، روشي ديگر در پيش گيريد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای دژبان مقاله شما را خواندم ، اتفاقاً چند ساعت قبل فایل صوتی آقای حسن شریعتمداری را در پالتاک پیرامون کنفرانس گاماج در باکو شنیدم . هر دوی شما نه تنها اطلاعات دست اول از کم و کیف حرکت ملی ، احزاب ، استراتژی و گفتمان آن ندارید هیچ اطلاعی نیز از وضعیت سیاسی در آزربایجان ندارید. اشتباهات تئوریک شما در کنار عدم ارزیابی صحیح از مسائل ناشی از گسست فیزیکی و روانی شما از سیالیت سیاسی در آزربایجان است . هر دوی شما به مرزها و دسته بندیهای سیاسی در آزربایجان واقف نیستید و به طرز غیر قابل چشم پوشی سردم گم بوده و مخاطبانتان را نیز گیج می کنید. آقای یوسف آزربایجان به درستی قسمتی از نقاط ضعف شما را بر شمرده است. هم شما ، هم حاکمیت و هم تمام طیف های اپوزوسیون ایرانی به همین نقاط ضعف مبتلا هستید و بزرگ ترین ضربه را هم از این ناحیه خواهید خورد.

نوشته شده توسط: Anonymous

ایشان ظاهرا هنوز بر این نظر پا می فشارند که:
شعرا جمله تلامیذ منند
بروید از خودشان به پرسید

نوشته شده توسط: Anonymous

خيلي تحت تاثير قرار گرفتم شعر واقعا بارها خواننده را غافلگير مي كند با بيان جالبش و استفاده از لغاتي مانند "اينجوري" در مصرع كه اينجوري روي قلب من پا مي گذارين و نكته جالب ديگه كه خيلي آموزنده هم براي جوانها هست اينه كه احترام بين اين دو نفر هرگز از بين نرفت حتي بعد از سكس هم با هم خيلي با احترام صحبت كردند و همديگر را با ضمير جمع مورد خطاب قرار دادند

نوشته شده توسط: Anonymous

مهناز جان خودتو ناذاحت نکن ، اینا همه حسودیشون می شه ، من پیشنهاد می کنم این شعررو با یک پرفورمنس اجرا کنی تا حالیشون بشه تو اجرا چی در می آد

نوشته شده توسط: Anonymous

این پست جدیدی بود از صفحه فیس بوک مهناز هدایتی

Mahnaz Hedayati shared Mahnaz Hedayati's status.
49 minutes ago
این اولین غزلم هست به نام عروس که سال ها پیش سرودم برای اولین بار منتشر می کنم البته در صفحه 440 رمانم « مانکن و دوانسان مرده » که سال 1383 انتشارات مروارید منتشر کرده امده است برای اولین بار هم در انجمن شعر خواجوی کرمانی این غزلم را خواندم وهمینطور در فرهنگ سرای اندیشه تهران .

من عروس شهر گل های خیالم برف و باران
چون شقایق ها شکفتم در میان باد و طوفان
بزم آتش رقص سرخم شعله ای گرمم در این شب
پای کوبان می چکانم روی آتش اشک هجران
قطره ای از اشک بارانم که نم نم ریزم از چشم
قلب آتش از نهیب آرزوها گشته سوزان
عشق سوزان نقش چشمانم نگاهش کن پر از موج
اضطراب تلخ آغازم از آن احساس پایان
می روم در عمق چشمانت ببارم با تو اینک
در فضای سبز رویا چون کویری خشک و بی جان
برورق های تباهی حس بودن را نوشتم
با تو در اوجم به پروازم یقین کن بامدادان
در پناه شرم دستانت وزش ها در سکوتند
گرچه طوفانی ولیکن می گریزم با تو آسان

مهناز هدایتی
نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، حمید نقوی، من نه سخنگوی آقای ایرج مصداقی هستم و نه وکیل مدافع ایشان، باز هم می گویم آقای ایرج مصداقی نوشته هائی صد در صد نادرست و زیانبار نوشته اند که با اندوه فراوان باید گفت جز رژیم هیچ سودبری ندارند و برای آن که کار به چند دستگی نکشد و رژیم سود نبرد از آن نوشته ها نام نمی برم! درباره سخنانی که شما نوشته اید من نمی توانم داوری کنم چون چیزی در آن باره نمی دانم. به هر روی شما هر سخنی در هر زمینه ای داشته باشید می توانید در برنامه (ورد) نوشته و آن را به ایمیل آقای ایرج مصداقی که در پایان این ستون آمده است بفرستید و از ایشان پاسخ بگیرید اما این که می گوئید یک زندانی نمی تواند این همه اطلاعات داشته باشد سخن درستی نیست چون بسیاری از اطلاعات درباره ستم ها و ستمگران رژیم از بایگانی سازمان مجاهدین به بیرون نیامده اند.

نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، آ.ائلیار، چکیده سخن شما این است که شما کاری با خوب بودن و بد بودن نویسنده یک نوشتار نداشته باشید و به ارزیابی نوشتار او پرداخته و در این باره نوشته بنویسید. پرسش من از شما این است: نه تنها من بلکه ده هزار نویسنده نیز اگر نوشتار این نویسنده را ارزیابی کرده و در آن باره نوشته بنویسیم سودی که به دست خواهد آمد چه خواهد بود؟ و این ارزیابی ها و نوشتارها اگر صدهزار برگ نیز باشند زیانی که به رژیم آخوندی خواهد رسید چه خواهد بود؟ چرا من و دیگران نیرو و زمانی را که می توانیم برای کوبیدن رژیم آخوندهای مفت خور به کار ببریم باید برای پرداختن به درستی و نادرستی نوشتاری به کار گیریم که بود و نبود آن نه زیانی برای رژیم دارد و نه سودی برای مردم دردمند و درمانده ایران؟ در ایران بهای نان در ۲۴ ساعت ده برابر شد و اکنون به پانزده برابر نیز رسیده است! و زمین لرزه نیز ..........

.......... خانه های مردم بی نان مانده آذربایجان را با خاک یکسان کرد! اکنون اگر من به نزد مردمی که خانه هایشان با خاک یکسان شده است و نالان و گریان و دردمند و درمانده و گرسنه و تشنه و بی یار و یاور بر روی آوار و سنگ و کلوخ نشسته اند بروم و بگویم: ای مردم بدانید که (آذر) واژه ای ترکی است چون هم (آذ) ترکی است و هم (ار) ترکی است آن مردم به من چه می گویند؟ آیا آن مردم برای من کف می زنند یا مرا سنگباران می کنند؟ فردا هم اگر کسی نوشتاری نوشت و گفت: (شمر) فارس بود چون واژه (شمر) کوتاه شده واژه (شاه میر) و یا (شهمیر) است و شهروندان یک شهر فارس نشین به نام (شهمیرزاد) همگی نوادگان (شمر) هستند! آیا من و نویسندگان دیگر باید نوشته بنویسیم و کار کنیم و نیرو و زمان به کار ببریم تا روشن کنیم که (شمر) فارس نبود و عرب بود؟ ********** دوست گرامی، آ.ائلیار، شما می گوئید: نوشته های این نویسنده درباره زبان ترکی ارزشمند هستند. دوست گرامی، در یک تارنمای سیاسی هر نوشتاری که درباره سیاست نباشد بی ارزش است! همچنان که در یک تارنمای پزشکی هر نوشتاری که درباره پزشکی نباشد بی ارزش است و در یک تارنمای کشاورزی هر نوشتاری که درباره کشاورزی نباشد بی ارزش است! اگر من نوشتاری درباره (جینکو) بنویسم و آن را به یک تارنمای پزشکی بفرستم در آن تارنما آن نوشتار هم گنجانده می شود و هم با ارزش به شمار می رود اما اگر من نوشتاری درباره سیاست بنویسم و به یک تارنمای پزشکی بفرستم نه آن نوشتار در آن تارنما گنجانده می شود و نه با ارزش به شمار می رود! بدبختانه در تارنمای ایرانگلوبال نوشتارهائی که از نگر سیاسی هیچ ارزشی ندارند به فراوانی گنجانده می شوند. در بخش فرهنگ و هنر این تارنما چامه هائی که هیچ پیوندی با سیاست ندارند گنجانده می شوند نه چامه های سیاسی مانند چامه های خسرو گلسرخی و دیگر چامه سرایان سیاسی! هنگامی که من و چند تن دیگر در این باره گلایه می کنیم گفته می شود که ایرانگلوبال خطی نیست! بسیار خوب، خطی نیست اما سیاسی هست یا نه؟ روشن است که در یک تارنمای سیاسی چه خطی و چه ناخطی به جز نوشتار سیاسی نوشته دیگری نباید گنجانده شود اما بدبختانه انبوهی از نوشته های بی پیوند با سیاست در تارنمای ایرانگلوبال گنجانده می شوند که اگر آن نوشتارها به یک تارنمای هوادار رژیم نیز فرستاده شوند بی کم و کاست در آن تارنما گنجانده خواهند شد چون زیانی برای رژیم ندارند! ********** دوست گرامی، آ.ائلیار، شما می گوئید از شهروندان اورمیه هستید، پس چرا هیچ نوشته ای درباره دژخیمان و ستمگران و کارگزاران رژیم در اورمیه نمی نویسید؟ چرا درباره غلامرضا حسنی، صادق محصولی، محمد ایمانی یامچی و .......... چیزی نمی نویسید؟ چرا درباره محمود احمدی نژاد که فرماندار ماکو و خوی بود و پست های دیگری در اورمیه و شهرهای دیگر آذربایجان باختری داشت و شهر به شهر می گشت و به مغز دشمنان رژیم تیر خلاص می زد چیزی نمی نویسید؟ چرا درباره کشتار روستای قارنا چیزی نمی نویسید؟ چرا درباره برادران باکری و خانواده آنها که اکنون از سرسخت ترین دشمنان رژیم هستند چیزی نمی نویسید؟ آیا در این باره ها نیز من که تبریزی هستم باید نویسندگی کنم یا شما که شهروند اورمیه هستید؟ دوست گرامی، سی فروردین و سالگرد به رگبار بسته شدن بیژن جزنی و چند تن دیگر آمد و رفت اما دریغ از یک نوشتار ارزنده در این باره در تارنمای ایرانگلوبال! من از شما می پرسم آیا این است کارکرد بهینه یک تارنمای سیاسی ضد رژیم و نویسندگان آن؟ و چگونه می توان امیدوار بود که با این روال تارنمای ایرانگلوبال روز به روز به جای پیشرفت، پسرفت نکند؟
نوشته شده توسط: Anonymous

دایره ملت سازیها به شهرها و روستاهای کشور هم رسید!!

نوشته شده توسط: Anonymous

برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) = tarjomeye barnameye ahzabe social-demokrate urupa

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کرمی اين کامنت را در رابطه با قسمت اول نوشته ات نوشته بودم مثل اينکه جواب دادن از يادت رفته خوب حالا جواب بده ؟؟؟فرستاده شده توسط يوسف آذربايجان در د., 04/15/2013 - 11:48 نظر: آقای کرمی لطف کن جواب بده که از کی و ازکجا اين زبان خيلی شيرين دری « فارسی» وارد اين مناطقی که ايران ناميده ميشود شده ؟؟؟ تمامی آن اسنادی که تو مطرح کرده ای اينست که ترکها هشت صد سال است که به آذربايجان آمده اند ولی اين زبان خيلی شيرين دری که تو به آن تکلم ميفرمايی کمتر از شش صد سال است که به اين منطقه تشريف آورده .خوب جواب بده که کدام زبان در اين منطقه قدمت داشته ؟؟؟؟؟ به سوال من جواب بده ؟؟ ؟ اگر بروی به توهين نامه فروسی آن وقت بايد بگويم که مناطقی را که فرودسی مطرح کرده اصلا به ايران کنونی ربطی ندارد و فردوسی از آسيای ميانه صبحت ميکند و شما فارسهای از فرهنگ تاجکی- افغانی اصلا خوشتان نميايد و خودتان را

خودتان را بيشتر از اورپائی ها هم اورپائی ميدانيد حتی تجد در ايران توسط فارسها شروع شده و ما ترکها زندگی مدرن را از شما ياد گرفته ايم مگر نه ؟ ؟ به اينها جواب بده و طفره نرو.!
نوشته شده توسط: Anonymous

علامت و نشانه یک محلل سیاسی و ژورنالیست بد و ناتوان اینست که بجای آینده در غم گذشته است . با اینکه مردم معمولی ایران ، شاه و سلطنت را به زباله دان تاریخ تحویل دادند شما هنوز نوستالژی زمان شاه دارید و طاعون را با وبا مقایسه میکنید و انتخاب را میان بد و بد تر قرار میدهید . در بعضی افراد انگار شاهدوستی امری ژنتیک است و هنوز حاضر نیستند قبول کنند که چرخ تاریخ بسوی آینده است و مملکت را آخوندها جمهوری نمودند و ایران دیگر به نظام فتودالی و سلطنت و برده داری باز نمی گردد و در آینده ، ایران باید دمکراتیک گردد و شاه را لولو خورد و بقول احمدی نژاد . آن ممه را لولو برد .

نوشته شده توسط: Anonymous

Atosa-salavati :"اينها و خيلي كلمات ديگه را ما به زبانهاي ديگر قرض داده بوديم و الان داريم پس ميگيريم"
واقعا انسان دلش میسوزد برای کسانی که برای توجیه چنین افرادی به دنبال مقاله نویسی علمی هستند.
در یک متن ساده نصف کلمات اصلی غیر ترکی هستند بعد شما فارسی را متهم می کنید که فلان درصدش عربی است؟
فارسی را به چیزی متهم می کنید که ترکی بسیار بیشتر گرفتار آن است.

نوشته شده توسط: Anonymous

تبریزی گرامی : چند نکته را تلگرافی می نویسم یکم_ متاسفانه در اکثر موارد فعالین حقوق بشر همان فعالین سیاسی هستند که در ارتباط با احزاب و یا جریانات سیاسی خاصی فعالیت می کنند این احزاب از قدیم با هم مشکل داشته اند وقتی شخصی مثل ایرج مصداقی که بشدت هوادار مجاهدین خلق است نباید سخنانان او را در باره فلان توده ای و یا اکثریتی بدون ارائه سند و مدرک باور کرد . برخلاف شما ، صد در صد بر این اعتقاد دارم که ایرج مصداقی و حسن داعی هر دو از اعضای مخفی سازمان مجاهدین خلق اند و خط مشی آنان را به دقت پیش می برند . سازمان مجاهدین خلق کمسیون های متعددی را در کنار دست انان گذاشته است .بطور مثال اطلاعاتی که ایرج مصداقی منتشر می کند در واقع اطلاعات ارشیو شده سازمان مجاهدین خلق است (این فرد زندانی نمی تواند این همه اطلاعات در اختیار داشته باشد)

انتقادات ایرج مصداقی به مجاهدین بسیار ابکی بوده است برای این عنوان می شود که پوششی برعضویت او در این سازمانی خود دست به نقص حقوق بشر در اردوگاههای نظامی خود در عراق زد. دوم یک مثال می زنم دوستی دارم در شهر مالمو سوئد زندگی می کند بنام محسن درزی عضو سازمان اکثریت بوده است و چند سالی در زندان بسر برده است ایرج در باره محسن درزی می نویسد:«اسدی مدتی نیز در زندان اوین به همکاری با مهدی‌ پرتوی مسئول سازمان

مخفی و نظامی حزب توده که به خدمت نظام در آمده بود، پرداخت و در اجرای پروژه‌های تحقیقاتی رژیم به او کمک کرد.
وی پس از آزادی از زندان در اسفند ۱۳۶۷، مدتی به همکاری با «مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی» وزارت اطلاعات که توسط عبدالله شهبازی راه‌اندازی شده بود، پرداخت و عاقبت همراه همسرش نوشابه امیری اداره‌ی مجله «گزارش فیلم» را عهده‌دار شد. این دو، در سال ۱۳۸۲ به پاریس سفر کردند و هم اکنون با استفاده از بودجه‌‌ای که دولت هلند مقرر کرده، سایت اینترنتی «روزآنلاین» را اداره می‌کنند. اسدی که خود یکی از توابین فعال زندان‌ بود، در «روزآنلاین» علاوه بر آن که به تبلیغ «اصلاح‌طلبان» نظام پرداخت، تلاش کرد لباس عافیت به تن امیرحسین فطانت و محسن درزی کند. اولی عامل نفوذی ساواک بود که باعث به‌ دام افتادن کرامت‌الله دانشیان شد و دومی یکی از توابان فعال زندان‌‌های جمهوری اسلامی که تیرخلاص هم زده بود.» خوب مشخص است که یک تحلیل بدونه ارائه سند و مدرک ...محسن در یک نوشته پاسخ او را می دهد ..متاسفانه مدیا فارسی زبان که بدنبال ماتریال هستند؛ این شخص کینه تور یعنی ایرج مصداقی را بزرگ کرده اند در صوتی که ایشان برای ارائه ادعا های خود هیج مدرکی را ارائه نمی کند در حالی خود مصداقی هم در زندان تواب بود وگرنه او ازاد نمی شد. اینهم لینک جناب مصداقی :

http://www.irajmesdaghi.com/maghaleh-92.html
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای صمد دژبان نوشته ات را با دقت خواندم روی بند - بند نوشته ات ميشود بحث کرد ولی هم تو و هم کارخانه ترم و تئوری سازی رژيم يعنی روزنامه تابناک به رهبری پاسدار محسن رضائی خوب ميدانيد که در آذربايجان هيچ جريان پان ترکيزم وجود ندارد اگر تو ادعا ميکنی که هست خوب نام يک حزب و سازمان پان ترک را نام ببريد تا ما نيز آشنا شويم ولی فارسها دارند مثل حزب پان ايرانيست ايران و حزب ملت ايران. ٢- يک پسوند بسيار نا همگون در رابطه با چپ و دموکرات بودنشان بکار برده ای اگر منظورت همان باز مانده های حزب توده - اکثريت و امثالهم است آن وقت بايد خدمت جنابعالی عرض کنم که به جای دموکرات بايد نوشت همکاران قبلی رژيم ، و دنباله روهای شعار يا حسين - مير حسين « سبز ها » .٣- اکثريت فعالان ملی چه در داخل و چه در خارج خواهان استقلال آذربايجان جنوبی هستند و با گوناز تو هم همکاری نميکنند. ٤- امروز در استاديوم دبی در بازی

با تراختور خيلی حرکات جالبی اتفاق خواهد افتاد منتظر اخبارش باشيد پلاکادر ٢٥ متری آذربايجان جنوبی ايران نيست و امثالهم.
نوشته شده توسط: Anonymous

هومن :Anonymous گرامی شیوه اموزش زبان در حکومت های ایرانی اشتباه است هم عربی هم انگلیسی حتی نگارش فارسی را کسی 12 ساله یاد نمیگیرد نیازی نیست که یک فارس زبان برود بلوچی ترکی یا عرب وقتی ازین نزاد ها نیست این زبان ها را بیاموزد اگرغیر فارس زبانان نیازپیدا کنند بخاطر تجارت زبان فارسی بیاموزند میتوانند در کالج فارسی بصورت فشرده یکساله مکالمه فارسی را بیاموزند همانطور که در غرب یکساله مسلط به مکالمه انگلیسی یا المانی میشوند ما درمدارس حکومت های قبلی مکالمه عربی یا انگلیسی را کار نمیکردیم ویاد هم نگرفتیم ولی کالج روش ان فرق دارد میتوانید از دوستان غرب رفته بپرسید بعد شما در کالج فارسی بصورت فشرده فقط زبان فارسی یاد میگیرید یعنی در هفته روزی 6 ساعت پشت سرهم همه که نیازی ندارند فارسی یاد بگیرند مگر افرادی از سرزمین ها که بخواهند با افراد فارسی زبان ارتباط کاری

داشته باشند در ضمن در سرزمین ها مدارس فارسی هم خواهد بود میتوانند نزادهای دیگر اگر بعدا فکر میکنند فرزندشان به فارسی بیشتر نیاز دارد اورا به مدرسه فارسی بفرستند چون در اینده مردم در سرزمین ها یکجا نشین و متمدن می شوند وبرای داشتن زندگی وکار نیازی نیست در سراسر ایران کوچرویی کنند نیازی هم نیست زبان فارسی یاد بگیرند تحمیل زبان فارسی بخاطر نوع حکومت های مرکزی کوچرو وماقبل شهری بوده بر سرزمین ها و قتی سرزمین ها سامان بومی ومستقل پیدا کنند دیگر هر سرزمینی با زبان های موجود مردم خودش اداره میشود زبان فارسی هم یکی از انهاست ولی مسلط نیست چون حکومت مرکزی از بین رفته ودوران کوچرویی پایان یافته.مثلا من فارس زبان اگر بخاطر تجارت لازم شد ترکی بیاموزم میروم یک کالج ترکی یکساله ترکی می اموزم برای مکالمه تجاری یا کالج عربی عربی یاد میگیرم .روش های اموزش زبان مدرن شده روش های حکومت های ایرانی مرکزی روش های غلطی بود و فقط فور مالیته بود.
نوشته شده توسط: Anonymous

یادم رفت متذکر شوم، پاسخ به پرسش "آیا زبان فارسی برای ملتهای غیرفارس چه سودی دارد؟" از طرف من برای خانم سولماز نوشته شده است. تنها یادم رفت اسم خودم را در بالای آن قید کنم

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ائلیار؛
دیکتاتوریهای کوچک بهتر است یا استبداد سیاسی، دینی و نژادی؟
ملت های غیرفارس در ایران از سه نوع استبداد در رنج هستند؛ استبداد سیاسی، استبداد دینی و استبداد نژادی (ملت برتر فارس و ملتهای پست تر غیرفارس). فرو ریختن جمهوری اسلامی به هر وسیله ایی، علی رغم تصور ساده انگارانهء شما، هرگز به دمکراسی و یا دمکراتیسم نمی انجامد. چون چنین استعدادی در میان نخبگان سیاسی فارس و وابستگان آسیمیله شده غیرفارس آنها وجود ندارد. نخبگان فارس ملتهای غیرفارس را به مثابه یک زیر مجموعه ایی می بینند که بعد از تاسیس دولت جدید فارسی با سرنگونی جمهوری اسلامی، به آن خواهند پرداخت. خود این نوع نگرش که ملت فارس را نسبت به ملتهای غیرفارس برتر ببیند و دولت فارسی را مسئول حل مسئله ملتهای غیرفارس بداند، نژادپرستانه و ارتجاعی است. شما خودتان هم متاسفانه جزواین گروهبندی محسوب میشوید. جالبتر اینکه ...

در تحلیل تان گرایش سلطنت در میان نیروی سیاسی ملت فارس و تمام نیروهای سیاسی ملتهای غیرفارس را طرفدار جنگ داخلی و طرفدار مداخله خارجی قلم زده اید و دیگر نیروهای سیاسی ملت فارس را دمکرات معرفی کرده اید!! ایکاش اسم یک نفر و یا یک گروه به اصطلاح دمکرات فارس را برای خوانندگانتان معرفی میکردید. فدرالیسمی که شما از آن سخن میگویید و من هم طرفدار آن هستم، در میان نیروی سیاسی چپ ملت فارس (و وابستگان آسیمیله آنها در میان غیرفارس ها) طرفدار ندارد و تمامی نیروهای سیاسی راست ملت فارس دشمن چنین فدرالیسمی هستند. شما خودتان بهتر میدانید که سرنوشت سیاسی در ایران را گرایش راست ملت فارس تعیین خواهد کرد و چپ که نقشی جدی در این میان نخواهند داشت.

بنابراین اگر به موعظه شما بازگردیم، توصیه های شما از آنجا که نیروی سیاسی داخلی توان سرنگونی جمهوری اسلامی را ندارد، با تمامی نادرستی های آن، عملا خدمت به استمرار جمهوری اسلامی است. چون برای من سرنگونی جمهوری اسلامی به هر وسیله ایی مجاز است. چون این رژیم در دشمنی با مردم قرار دارد. موعظه شما حتی اگر جمهوری اسلامی سرنگون شود نیز در خدمت نیروی سیاسی با گرایش راست ملت فارس است. چون گرایش راست در میان ملت فارس طرفدار دارد و نه چپها. با وجود اینکه عنوان کردم که چپ ملت فارس هم در ضدیت کامل با حقوق برابر ملتهای ساکن ایران بوده و در صدد تشکیل دولت فارسی در ایران است. شما یک گروه چپ پیدا کنید که به انحصار زبان فارسی به مثابه زبان مشترک تمام مردم ایران باور نداشته باشد. شما چپی پیدا کنید که بخواهد زبان فارسی نیز هم عرض زبانهای موجود در ایران تلقی گردد و زبان فارسی بدون حقوق ویژه (به عنوان تنها زبان ارتباطی و سراسری) در ایران فردا مطرح باشد. خودتان را با لفاظی چپ های فارس فریب ندهید.

در هر صورت ایران به دلیل اکثریت مرد غیرفارس هرگز موفق به تشکیل یک دولت دمکرات فارسی نخواهد شد. بنابراین حتی اگر جمهوری اسلامی به هر وسیله ایی (مثلا ظهور شیطان و کمک برای سرنگونی جمهوری اسلامی) کمک خارجی و غیر حتی اگر به تشکیل دیکتاتوریهای کوچک منجر شود نیز به نفع ملتهای غیرفارس در ایران و یا خارج از آنست. چون در دیکتاتوریهای کوچک ملتهای غیرفارس تنها در معرض دیکتاتوری های سیاسی داخلی خود خواهند بود و بدینوسیله از دست دو استبداد دینی و استبداد نژادی رهایی خواهند یافت. بنابراین رفتن جمهوری اسلامی به هر وسیله ایی، نتیجه اش برای ملتهای غیرفارس (اگر دولتی دیکتاتور در منطقه خود برپا کنند) رهایی از دو نوع استبداد (دینی و نژادی) است. این راه حتی برای ملت فارس نیز رهایبخش است. چون دولت فارسی در آن شرایط شانسی برای دمکراتیزه شده در فارسستان (منطقه فارس نشین ایران) خواهد یافت. همچنانکه ملتهای دیگر با رهایی خود این شانس را امتحان خواهند کرد. بعد از تشکیل دولتها در مناطق ملی (آذربایجان، کردستان، فارسستان، بلوچستان، عربستان و...) میتوان به همگرایی آنها و شرکت داوطلبانه شان برای تشکیل یک دولت فدرال سراسری نزدیک شد. اما اگر پروسه تشکیل دولتهای ملی در مناطق ملتهای تحت ستم با خشونت بیشتری از سوی دولت فارسی پیش روند، شانس تشکیل دولت فدرال سراسری نیز مثل یوگسلاوی از کف خواهد رفت. به نظر من گرایش نیروی سیاسی ملت فارس و دولت فارسی در ایران خیلی بیشتر شبیه رفتار نخبگان صرب و دولت صربی در یوگسلاوی سابق است. امیدوارم چنین شرایطی برای دولت فارسی پیش نیاید.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای هومن. این جمله ی شماست:

"اگر مایل بود ونیازش پیدا شد ظرف یکسال فارسی بیاموزد"

آیا واقعا فکر میکنید که یک لر، ترک، عرب، بلوچ، یا کرد میتواند ظرف یکسال فارسی را بیاموزد؟ یا بالعکس یک فارس یا یک لرمیتواند در یک سال مثلا عربی را بیاموزد؟. من و همسالانم که بالاجبار در زمان شاه 7 سال عربی در دوره ی راهنمایی و دبیرستان خواندیم در واقع چیز زیادی از این زبان یاد نگرفتیم.

نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، حمید نقوی، این نوشتار تنها برای بازگشائی برخی از ستم های بیمانند رژیم آخوندی در زندان ها و شکنجه گاه های ایران از سوی من در تارنمای ایرانگلوبال گنجانده شده است نه برای ارزیابی کارهای آقای ایرج مصداقی، البته آقای ایرج مصداقی هم اکنون هیچ پیوندی چه آشکار و چه پنهان با سازمان مجاهدین خلق ندارند و نوشته های فراوانی نیز درباره کارکردهای نادرست سازمان مجاهدین خلق نوشته اند که شما آنها را نخوانده اید. بدبختانه آقای ایرج مصداقی چند نوشتار نادرست و شتابزده نوشته اند که من هنگامی که آنها را خواندم به سختی اندوهگین شدم و افسوس خوردم که چرا نویسنده ای مانند ایشان چنان نوشته هائی را نوشته اند (برای آن که رژیم سود نبرد نمی گویم کدام نوشته ها !) به هر روی ایشان ده سال در زندان ها و شکنجه گاه های رژیم مانده اند و بسیاری از نوشته های ایشان برای شناخت رژیم آخوندی و گردانندگان آن سودمند هستند.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقاي بني طرف كه لرها و بختياري ها را در خوزستان مهاجر ميدانيد لطف كنيد بفرماييد خود عربها چه زماني به خوزستان آمدند ؟ بنده خودم و پدرانم سالهاست ساكن اهواز هستم و مطلب شما را خواندم شك كردم اصولا" اهواز آمده باشيد !!
ظاهرا" شما و دوستانتان فراموش كرديد كه شرق دجله در طول تاريخ همواره از آن ايران بوده
ضمنا" بايد به اطلاع شما برسانم اعراب عراق هم در اصل مهاجران به اين سرزمين هستند پس شما قبلا از ينكه ديگران را تهديد به خروج از خوزستان كنيد وزن خود را در اين منطقه از ايران بسنجيد و بدانيد همانطور كه بزرگ شما يعني صدام حسين در نقشه خود مبني بر جدا كردن خوزستان از ايران ناكام ماند شما هم فقط وقت خودتان را تلف ميكنيد

نوشته شده توسط: Anonymous

با پوزش از اقای تبریزی باید بگویم که اقای ایرج مصداقی از اعضای مخفی سازمان مجاهدین خلق است .این شخض در داوری درهر موردی طبیعتا می باید از نظریات سازمان خود پیروی نماید .از این رو گزارشات او را باید گزارش سازمان مجاهدین خلق تلقی کرد . این شخص نسبت به سازمانها و اشخاصی که نقدی به این سازمان دارند؛ بسیار کینه توزانه عمل می کند . بطور مثال درمورد افرادی از سازمانهای چپ؛ نا جوان مردانه انگ تیر خلاص زن و این عبارت کلیشه ای سازمانش را بکاربرده است . در نوشته های او حتی یک کلمه نقد نسبت به سازمان مجاهدین وجود ندارد .متاسفانه به دلیل جنایت ضد انسانی جمهوری اسلامی ...این اشخاص عوام فریب توانستند خود را بعنوان فعالین حقوق بشر جا بزنند .

نوشته شده توسط: Anonymous

بسیار خوب شد که آقای کرمی رفتار متمدنانه را فرا گرفت و حاضر به پاسخگویی شد. بنده هم از ایشان سوالی دارم. بنده نه اقتصاد خواندم نه سیاست و نه علوم اجتماعی.اما جناب کرمی: دولت تورکیه در حال طی کردن پروسه صلح با کوردها و اعطای حقوق آنها به خودشان است. شما خود بارها به وجود مشکل بین تورکها وعربها با کسانی به قول خودتان آریایی ها و کوه نشین های زاگرسی و نیز دولت مرکزی ایران اشاره کردید. و حتی راهکار جدایی داده اید.همچنین حداقل خود شما به خوبی می دانیدکه مشکلات بلوچ ها و تورکمن ها و تالش ها و کوردها با دولت ایران به علت مذهبی و نژادی فراوان است.

شما اگر جای رهبر ایران بودید، آیا حاضر به اعطای حقوق ملی به ملل ایرانی غیر فارس حقوق مذهبی به ادیان و و به خصوص اهل سنت بودید؟
حدس میزنم شما از مذهب شیعه باشید و حداقل این که اجدادتان شیعه باشند. اما جنابعالی در بسیاری از مطالبتان از همین مذهب شیعه هم برای کوبیدن آذری ها استفاده میکنید. اما تا کنون حرفی در خصوص مذهب تسنن در ایران و ملل غیر فارس سنی در ایران(تورکمنها، بلوچها، کوردها، هرمزگانی ها، تربیت جامی ها، عرب های سنی و..) نزده اید. حدس من این است که شما تورکمنهای سنی و عربها ی سنی را در یک کاسه(به علت نفرت شما از دو ملت عرب و تورک) و بلوچها و هرمزگانی ها و کوردها و تالش ها ی سنی را در یک کاسه دیگر بگذارید. و این به دلیل خاصیت فکری شما است که راه حل برتری قوم فارس را در برجسته سازی نقاط افتراق دیگر ملل ایرانی بدانید.
سوال بعدی: نظر شما در این خصوص که رئیس جمهور ایران باید معتقد به مذهب رسمی ایران باشد چیست؟ اگر مخالفید در آینده نظر شما چیست؟ شما خود را جای رهبر ایران بگذارید آیا اجازه برگزارمراسم مذهبی و نیز برپایی مسجد به اهل سنت در شهرهای بزرگ را می دهید؟
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ایرانخواه گرامی، کارهای فرهنگی صدیق- منهای درستی و نادرستی شان- در زبان مادری با ارزش هستند. حتی ترجمه هایش از آثار خمینی. و غیره. زبان له شده ما به همه چیز نیاز دارد. حتی به این چیز ها. اما شیوه کار او که بر اساس «هدف وسیله را توجیه میکند» قرار دارد نادرست است و برای من غیر قابل پذیرش. چون اندیشه من بر این پایه هست که ابزار لازم است با هدف خوب - مطابقت داشته باشد. ولی هر کس راه خود را خودش انتخاب میکند. صدیق را آذربایجانی ها از زمان صمد بهرنگی میشناسند. او قبل از انقلاب هم همین نظریات را داشت. و همین راه را میرفت. تنها فرقش اینست که اکنون برای کار فرهنگی آنچنان عمل میکند که خودش میگوید. من در مقاله ایکه در مورد شب شعر بانوان نوشته ام نقد خود را به این شیوه کار فرهنگی مطرح کرده ام. پان ترکیسم مثل پان ایرانیسم مربوط به پیش از انقلاب 57 است.

نوشته معروف «آقای پان و احوالاتش» و «مسئله ملی در آذربایجان» از چریک فدایی خلق عیرضا نابدل اسناد این جریان را نشان میدهند. در نظریات صدیق تز «آذ» و غیره هیچکدام مال او یا مال حکومت نیست. بلکه نظریاتی هستند که در رشته های تاریج آذربایجان و زبانشناسی آن در سطح منطقه و جهان از سوی خیلی ها مورد بحث قرار گرفته اند.«آذربایجان در سیر تاریخ» نوشته رحیم رئیس نیا- و تاریج دو جلدی زهتابی به نام «تاریخ دیرین ترکهای ایران» و غیره منابع این نظریات و تئوریهاست. میتوان مراجعه کرد. اما این درست است که حکومت ایران از همه چیز استفاده میکند تا اختلاف بین مردمان مختلف بیندازد و خودش راحت حکومت کند. بین ترک و کورد- بین فارس و ترک و غیره. لازم است کوشندگان به این مسایل دقیق شوند. برخیها میگویند « برای رسیدن به هدف خوبمان حتی با شیطان متحد میشویم» . نتیجه اش این میشود که آدم به هر بهانه ای همدست حکومت میشود- به جای مبارزه با آن- گاهی برای خفظ ایران- و گاهی برای حفظ فرهنگ. که هر دوی اینها غلط اند. شیطان آدم را تشنه می برد لب جوی و تشنه هم بر میگرداند. روی یک انگشتش صدها مثل شما را بازی میدهد که خودت هم نمی فهمی از کدامین سو تیر خورده ای! مسئله -ضدیت با فارسی زبان نیست بل ضدیت با تبعیض و نقد حامیان آن است. فارس ستیزی- ترک ستیزی- کورد ستیزی و خلاصه همه این ستیزها غلط اند و زیانبار- به حال همگان. همینطور انکار تبعیض و فرهنگ دیگری. به هر بهانه ای- حتی به نام حفظ تمامیت ارضی.
نوشته شده توسط: Anonymous

بنده به شما پیشنهاد میکنم بجای گرفتن ماهی از آب گل آلود و کوبیدن بر طبل تجزیه طلبی، فکر پیداکردن رسم الخطی برای زبان خود باشید . از اسمتان معلوم است چه کاره هستید. با تشکرو

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای الیار گرامی، ترجمه آثار خمینی توسط دکتر صدیق بر خلاف آنچه که شما می فرمایید کوشش یک پژوهشگر برای ثبت اسناد تاریخی نیست، بلکه مأموریتی است از سوی رژیم به عاملی که خود اقرار دارد شیفته روح الله خمینی است. به گفتار خود آقای صدیق توجه فرمایید:
" بعد از انقلاب‌، گفتارها و نوشته‌ هاي‌ امام‌ را به‌ مناسبت‌ هاي‌ گوناگون‌ به‌ زبان‌ تركي‌آذربايجاني‌ ترجمه‌ كردم‌ و در مطبوعات‌ منتشر ساختم‌، تا آن‌ كه‌ پس‌ از ارتحال‌ حضرت‌امام‌ (ره‌)، از سوي‌ «موسسه‌ تنظيم‌ و نشر آثار امام‌» به‌ اين‌ كار فراخوانده‌ شدم‌. از آن‌تاريخ‌، اين‌ كار را نظم‌ و نسق‌ دادم‌ و براساس‌ برنامه‌اي‌ منظم‌ به‌ ترجمه‌ و تدوين‌ و نشرآثار امام‌ به‌ زبان‌ تركي‌ آذربايجاني‌ مشغول‌ شدم‌. اين‌ مؤسسه‌، تاكنون‌ توانسته‌ است‌ ازميان‌ ترجمه‌هايم‌، ترجمه‌كامل‌ وصيت‌ نامه‌ (با حواشي‌ و فهارس‌ كامل‌) كلمات‌ قصار

(با مقدمه‌ و نوع‌ بندي‌ فارسي‌)، نامه‌ به‌ گورباچف‌ (با ضمايم‌) منشور روحانيت‌،مكتوبات‌ عرفاني‌ حضرت‌ امام‌ و نيز كتاب‌ : پدر، اي‌ علمدار مكتب‌ مظلوم‌ اثريادگار امام‌ را به‌ طرز نفيسي‌ منتشر كند. گذشته‌ از اينها ترجمه‌ منظوم‌ 64 غزل‌، 64 رباعي‌ و يك‌ ترجيع‌بند امام‌ را نيز با نستعليق‌ زيباي‌ «آقاي‌ جواهر پور» منتشر ساختم‌.ترجمه‌ كتاب‌ «اربعين‌ حديث‌» را هم‌ به‌ پايان‌ رسانيده‌ام‌ و به‌ زودي‌ تحويل‌ خواهم‌ داد.منظومه‌اي‌ هم‌ با عنوان‌ «امام‌ خميني‌» در بيان‌ مبارزات‌ ايشان‌ در سالهاي‌ پيش‌ از انقلاب‌سروده‌ام‌ كه‌ چاپ شده است ...اين‌ چيزي‌ است‌ كه‌ از درون‌ من‌ مي‌جوشد. نمي‌توان‌ آنرا به‌ زبان‌ آورد. اما مي‌توانم‌بگويم‌ كه‌ بويژه‌ پس‌ از انقلاب‌ و علي‌ الخصوص‌ پس‌ از ارتحال‌ امام‌، خواستم‌ در تركي‌،زبان‌ امام‌ باشم‌. از اين‌ رو بارها پيش‌ آمده‌ است‌ كه‌ ساعتها و روزها، در برگردان‌ چندجمله‌ و يا چند مصراع‌ افت‌ و خيزهاي‌ رواني‌ و كلنجارهاي‌ ذهني‌ پيدا كرده‌ام‌، دلم‌خواسته‌ است‌ كه‌ بتوانم‌ تمام‌ ابعاد وجودي‌ شخصيت‌ امام‌، در اين‌ جملات‌ بي‌جان‌تبلور پيدا كند و خواننده‌ تركي‌ زبان‌ را به‌ سيره‌ عملي‌ و اخلاِ رباني‌ امام‌ سوِ دهد... مترجم‌ آلوده‌ به‌ گناهي‌ چون‌ من‌، بايد بتواند شبه‌ شخصيت‌ الهي‌ آن‌ روح‌خدا گونه‌ را در خود پيدا كند و هنگام‌ حرف‌ زدن‌ در زبان‌ مقصد، چون‌ او بينديشد، چون‌او نگاه‌ كند و چون‌ او زندگي‌ نمايد. بسياري‌ از اشعار امام‌ را من‌ بعد از نيمه‌ هاي‌ شب‌ ودر ميان‌ هاله‌اي‌ از احساس‌ و عاطفه‌ و هق‌ هق‌ گريه‌ و امواج‌ متلاطم‌ درون‌ و دلي‌ خسته‌ترجمه‌ كرده‌ام‌ و گاه‌ شده‌ است‌ كه‌ برگردان‌ برخي‌ از مصاريع‌ و ابيات‌ كه‌ بر روي‌ كاغذنيامده‌، بعدها از يادم‌ رفته‌ است‌ و ديگر نتوانسته‌ ام‌ به‌ همانگونه‌ كه‌ آن‌ شب‌ ترجمه‌ كرده‌بودم‌، ديگر بار ترجمه‌ کنم."
از سویی آقای دکتر صدیق مبدع و گسترنده بسیاری از آرای افراطی ترک گرایانه است، از جمله اینکه : " بسياري از واژه‌هاي مادر در زبان‌هاي امروز، ريشه‌ي تركي دارد و در واقع تك واژه‌هاي تركي هستند" ، " نخستين زباني كه بشر بدان سخن گفته، زبان تركي بوده است" ، " ادبيات‌مكتوب‌ تركي‌ در اكباتان‌ و سويهاي‌ آن‌ پيشينه‌اي‌ 7200 ساله‌ دارد و هيچ‌ ادبياتي‌ آثارمكتوبش‌ به‌ اين‌ قدمت‌ و پيشينه‌ نخواهد بود. شما مي‌دانيد كه‌ كهن‌ترين‌ نسخه‌اي‌ كه‌ به‌زبان‌ اوستايي‌ موجود است‌ مربوط‌ مي‌شود به‌ قرن‌ 15 ميلادي‌. اما كهنترين‌ الواحي‌ كه‌الان‌ در دانشگاههاي‌ دنيا از سوي‌ سومر شناسان‌ و ترك‌ شناسان‌ و تركي‌ پژوهان‌ بررسي‌مي‌شود مربوط‌ 7200 سال‌ پيش‌ است‌ و اين‌ آثار در غرب‌ و جنوب‌ غربي‌ ايران‌ يافت‌شده‌است‌. گذشته‌ از «تركي‌ سومري‌»، نيم‌ زبانها و گويشها و زبان‌هاي‌ التصاقي‌ متعددي‌نيز در منطقه‌ موجود بوده‌ است‌. من‌ به‌ خاطر دارم‌ در سال‌ 1372 در «كنگره‌ كتيبه‌ ومتون‌» كه‌ در شيراز برگزار شد كتيبه‌ اي‌ به‌ اسم‌ «كتيبه‌ دينقير» - كه‌ «دينقير» در تركي‌سومري‌ به‌ خدا اطلاِ مي‌شده‌ و در تركي‌ ما به‌ صورت‌ «تنگري‌»، «تانگري‌»، «تانري‌» و«تاري‌» در آمده‌ است‌ - معرفي‌ شد كه‌ در استان‌ همدان‌ يافت‌ شده‌ بود." همچنین آقای صدیق از گسترندگان این باور است که نیمی از ایرانیان ترک زبانند. ریشخند و گاه اهانت به زبان فارسی و بویژه به زنده یاد کسروی و دیگر پژوهشگران فر هنگ ایران نیز چاشنی معمول نظرپردازی های آقای صدیق است. ملاحظه می کنید که دیدگاه های غیر منطقی و ضدعلمی پان ترکیسم فارس ستیز بر خلاف تصور برخی، نه از جمهوری آذربایجان و نه از ترکیه، بلکه از دامن پر فریب رژیم جمهوری اسلامی سرچشمه می گیرد.
منابع بازگفته ها: http://www.duzgun.ir/mosahebe/001.php و http://www.duzgun.ir/mosahebe/002.php
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار عزیز،
در لحن شما وبقیه مسئولین ایران گلوبال، بخصوص مسئول کامنتها یک تبختر و خود برتربینی و یک نگاه عاقل اندر سفیه هست که شدیدا توی ذوق می زند. باور بفرمائید نه شما مخترع دموکراسی و آزادی بیان و نقد علمی و امثالهم هستید، و نه ما که با این نوشته برخوردی برای شما غیر قابل درک و "غیر علمی!!!" می کنیم، دیروز از پشت کوه قاف آمده ایم. باور بفرمائید ما هم شاید بیشتر از شما در باره "هرمنوتیک" و "ساینتیفیک آنالایزیس" و "کونستراکتیو کریتیسیسم" خوانده و آموخته ایم. اینها را به اسم اصلی شان نوشتم، که بدانید غیر از نخبگان گردآمده در ایران گلوبال دیگرانی هم به این علوم بزبان اصلی شان دسترسی دارند و شما و دوستانتان صاحبان انحصاری حقیقت و معرفت نیستید. پس مرحمت فرموده اینقدر از موضع عاقل اندر سفیه بالای منبر وعظ و خطابه نروید، که اینکار برازنده انسان قرن 21 نیست. این علوم کیمیا و

لیمیا و سیمیا نیستند که فقط عده ای دانشمند نخبه در ایران گلوبال به آنها دسترسی داشته باشند و باد در غبغب بیندازند و بخواهند بمن و مای عوام درس بدهند، باور بفرمائید من و ما هم در این باره بیشتر از شما اگر نخوانده باشیم، کمتر هم نخوانده ایم.
آخر عزیز دل! یک مطلب برای اینکه قابل نقد علمی باشد، باید اصول اولیه پژوهش علمی را رعایت کرده باشد. آخر من چطور می توانم به مطلبی نگاه علمی داشته باشم که نویسنده اش می نویسد: «کسروی و هم‌پالکی‌های او جعل نکردند، بلکه آن را به نفع ترکی‌ستیزان مصادره کردند. این اصطلاح قرن‌ها پیش از ظهور نامیمون آن‌ها وجود داشت» "همپالگی"؟ "ظهور نامیمون"؟ آیا اینها در دانشگاه ایرانگلوبال بخشی از ترمینولوژی تحقیقات علمی هستند؟ گذشته از آن دهها مقاله در جواب ایشان در اینترنت هست که اگر دلتان واقعا برای "نقد" تنگ شده و هدفتان خاموش کردن منتقدین نیست، می توانید به آنها مراجعه کنید.
آن دوره ای که می گفتند "نبین که می گوید، ببین چه می گوید" دیگر گذشته است. کسی که با الفبای دیالکتیک آشنائی در حد کلاس اول دبیرستان داشته باشد، بخوبی می داند که این حرف محصول اذهان عقبمانده روستائی است و در فرهنگ شهری جایی ندارد. از قضا درستش این است که «ببین که می گوید، چه می گوید، کجا می گوید، کی می گوید، و به چه کسانی می گوید»
در آلمان هم ممکن است کسی امروز نوشته های هیتلر را ویراستاری و چاپ کند، ولی بروید بخوانید نگاه قربانیان نازیها به کسانی که در اوج قدرت هیتلر مدح او را می گفتند چگونه است. آقای صدیق اشعار خمینی را در اوج قدرت جمهوری اسلامی ترجمه کرده است و آن مدیحه سرائیهای نفرت انگیز و مهوعش از خمینی را در دورانی به چاپ رسانده که جمهوری اسلامی در اوج قدرت مشغول سلاخی اعضای کانون نویسندگان بود.
مشکل مقاله ایشان نیست، مشکل اینست که نژادپرستانی که ادعای مبارزه با تبعیضشان گوش فلک را کر کرده است، از فرط درماندگی دست بدامن کسانی می شوند که مداح و مجیزگوی خمینی هستند و ای بسا نان شبشان از این راه تأمین می شود. همان خمینی که ننگین ترین شکل تبعیض را در جامعه ما نهادینه کرد و هنوز کفنش خشک نشده بود که جناب صدیق شروع به ترجمه آثار او کرد، آنهم نه بقول شما "برای آگاهی دیگران" (اینهمه دفاع از مرتجعین و نژادپرستان فقط برای اینکه ترک هستند؟!) بلکه برای تمجید و تعریف از شخصیت ایشان. حالا گیرم شما ترجمه را به نوعی ماستمالی کردید، اینرا چطور توجیه می کنید که حصرتش می فرماید: «صحبت در خصوص امام و ذکر فضایل و کمالات انسانی ایشان نیاز به فرصت و مجالی بیش از آنچه که فعلاً ‌در اختیار ماست دارد! همواره اعتقاد داشته ام که امام از شخصیتی والا برخوردار می باشند! توجه به زندگی پاک و بی آلایش ایشان همواره احترام نسبت به ایشان را چندین و چند برابر کرده است!»؟ اینهم در جهت آگاهی رساندن به مردم و شناختن و شناساندن خمینی است، برای اینکه ما خودمان را بهتر بشناسیم؟
می بینید جناب ائلیار! از قضا این شما هستید که برغم نگاه انساندوستانه در بیشتر نوشته‌هایتان وقتی پای مسائل قومی بمیان می آید شمشیر را از رو می بندید و از مداح خمینی دفاع می کنید و از ما می خواهید که "تهمت نزنیم!

مخلص کلام اینکه شما مقاله علمی چاپ کنید، تا ما هم نقد علمی کنیم. ولی حمایت بی قید و شرط خودتان از نژادپرستان و مداحان دیکتاتوری (فقط بدلیل ترک بودنشان) را به پای عقبماندگی ما ننویسید و خواهش آخر اینکه زبانتان را از زبان ملای منبری همه چیز دان موعظه گر دور کنید و به زبان روشنفکر نقاد جستجوگر نزدیک شوید.

شاد باشید
نوشته شده توسط: Anonymous

زبان مادري كردها در زمان صدام به رسميت بود و در سطح دانشگاهي هم تدريس ميشد ولي باز انفال و شيميايي حلبچه صورت گرفت و اينها هنوز ما را با استخاره زبان مادري اره يا نه مسخره كرده اند، واز طرفي شعيان عراق كه همزبان صدام بعث بودند هم از جنايات صدام در امان نماندند، و زور و قدرت اين وسط نقش اساسي بازي ميكند نه صرفاً زبان مادري ، و اين ادعايي شما حق ياد گيري خواندن نوشتن به زبان تركي در كنار فارسي و انهم در سطوح بالاتر و علمي به زبان فارسي و حتي انگيليسي ذره اي در حال روز ما فرق نميكند،و اصلاً از تعداد جوكها نميكاهد و اصلاً ديد انها را به ما در سطح پا يينتر خودشان عوض نميكند،در صورت لشگركشي انها براي سركوب ما از ما دفاع نميكند

ما تركها كه زبان مادري خود را در خانه ياد ميگيريم با دوستان ترك تركي حرف ميزنيم و نوشتن خواندن با همين الفبا مشكلي نداريم حالا چند كتاب مثلاً دستور زبان تركي را ياد بدهد چه فرقي ميكنند؟با اين مسائل ساده ما را مسخره و سرگرم نكنيد، مادام كه قدرت نداشته باشيم هر وقت قدرت مركزي هوس كند ما را سركوب ميكند ولي مي بينيد الان در عراق دولت مركزي فقط در تعامل با اقليم كردستان است نه با زور و حمله و انفال و شيميايي ، سيستم اقليم كردستان بهترين گزينه براي آذربايجان و كردستان و اهواز و بلوچستان ايران است
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جنابان صلواتی-حسن زاده- و Anonymous، نظریات شما شامل این موضوعات است: زبان- استقلال- نیروی خارجی. راه حلها : 1- زبان یا زبانهای رابط را در یک سیستم غیر متمرکز مردمان مختلف به صورت دموکراتیک انتخاب میکنند. زبان رسمی : همه زبانها باید رسمیت داشته باشند. زبان غیر رسمی و رسمی چیز نادرست و تبعیض آمیزی ست .2- استقلال یا جدایی - یک فکر و تئوری ست. که امکان تحقق آن وجود ندارد. برای تحقق استقلال یا جدایی یک مردم یا ملت بدون دولت، سازمان، ارتش مردمی آبدیده در جنگ، موافقت اکثریت مردم، حمایت جهانی، و بی ثباتی حکومت مرکزی، و سالها جنک داخلی برای استقلال- نیاز هست. این چیزها هیچکدام در ایران موجود و مهیا نیست. تئوری استقلال به علت عدم زمینه عینی ذکر شده تنها یک خیال و رؤیاست. طراحان این خیال هم این را میدانند.3- بنابراین به نیروی خارجی و دخالت دولتها امید بسته اند.

از راه ایجاد « جنگ داخلی». طرفداران جنگ داخلی در ایران بین ملیتها و هم بین تمامیت ارضی خواهان وجود دارد. و همینطور بین نیروهای خارجی. خارجی ها و بخشی از تمامیت ارضی خواهان مثل بقایای سلطنت و غیره و حتی گروه هایی از ملیتها به دنیال چلبی سازی و چلبی شدن هستند -چه از داخل و چه از بیرون . فکر میکنند اینکار تنها توسط دخالت نیروی خارجی ممکن است و جنگ داخلی نعمت است که غولهای جهانی دخالت کنند. اندیشه جدایی خواهی نیز - جنگ داخلی و از این طریق دخالت خارجی را نعمت میداند و در این جهت میکوشد. در حقیقت هر دو طرف خواهان جنگ داخلی و دخالت خارجی هستند. چون هر دو طرف فاقد نیرو و شرایط عینی برای تحقق تئوری خود هستند.اشکال تمامیت خواه و جدایی خواه دوتاست: 1- هر دو ضعیف هستند 2- تئوریشان بر پایه عدم وجود شرایط عینی ست یعنی پایه بر هواست. از سوی دیگر امکان قدرت یابی این دو نیروی ضعیف در جامعه وجود ندارد. نیروی پیشرو که مخالف جنگ داخلی ست بسیار قوی ست. محتوای جامعه ایران در شرایطی ست که نیروی پیشرو توان آنرا دارد که اگر دخالت خارجی پیش بیاید و یا نیاید در هر دو حالت کنترول دموکراتیک جامعه را در دست بگیرد. بنا براین امکان فاجعه آفرینی تئوریهای مالاخولیایی جنگ داخلی و ایجاد رودهای خون برای تشکیل دیکتاتوریهای کوچک وابسته به سرمایه جهانی صفر است. این را هم اضافه کنم که ماهیت جنگ داخلی مورد بحث بین دو ناسیونالیسم آریایی و ملیتی ست. که ربطی به حل مسایل موجود در جامعه ندارد نیروی پیشرو دموکراسی خواه واقعی- ضد تبعیض غیر ناسیونالیست- رفع بیعدالتی اجتماعی - آن نیرویی ست که در هر حالتی توان کنترول دموکراتیک جامعه را دارد. سطح اندیشه این نیرو در داخل جامعه مثل چند کامنت نویس یا مقاله نویس و سخنران در خارج نیست که تفکرشان به علت جدایی از محیط عینی جامعه یخ زده است. «استقلال و اتحاد» در یک سیستم غیر متمرکز مثلاً فدرال یا مانند آن چیزی عملی و امکان پذیز است و دارای شرایط عینی -«اتحاد با تأمین استقلال ملیتها در امور خاص خود و امور عام ایران» . راه حل مشکل است. از طریق نظام فدرال یا مانند آن. اداره ایران با سیاست متمرکز- یا تجزیه ایران توسط ناسیونالیسم که نتیجه اش تشکیل دیکتاتوریهای کوچک است- ارتجاعی ست.جدایی شبیه میوه ای ست که اگر نرسیده باشد ضایع میشود و نتیجه عمل شکست است. و مربوط به اکثریت و اقلیت هم نمیشود. هر پدیده ای حاصل شرایط عینی خود است. بدون این شرایط شکست در انتظار است. شرایط جدایی بعد از تشکیل دولت فدرال دموکراتیک در ایران است که اگر این دولت حقوق اساسی واحد فدرال را رعایت نکند و بارها و بارها نقض کند ضروری میشود که مسئله جدایی دموکراتیک را مطرح کرد. و مسالمت آمیز جدا شد. در شرایط حاضر طرح این مسئله غیر عملی ست. حتی اکثریت مردم آذربایجان هم با آن موافق باشند. موانع زیاد است و اینکار تحقق ناپذیر. چرا؟ 1- وجود حکومت ایران 2- امتحان نشدن راه حل فدرال 3- عدم پذیرش در بین نیرو های سیاسی 4- نا معلوم بودن قبول یا رد مسئله از سوی خود مردم 5- عدم اطمینان به آینده بعد از جدایی مثلاً اقتصاد- سیاست- رفاه و...که همه مجهول اند. نه شرایط ذهنی هست و نه مادی. اینها وقتی رفع میشوند که دولت فدرال تجربه شود. مثبت یا منفی.
نوشته شده توسط: Anonymous

شما چه اصراری داری بنویسی؟؟؟ اینکه نوشتی مزخرف مطلقه خانم.. برو یه کم مطالعه کن و فقط بخون..یه مدت اصن ننویس فقط بخون.. ظلم نکن به خودت و به ادبیات.. این مزخرفاتم اگر مینویسی حداقل شبر نکن.. البته برای شناخت سطح مخاطبا خیلی خوبه.. برخی درحد خودت هستن!!
موفق باشی

نوشته شده توسط: Anonymous

تمام اين صغرا كبرا بافتن ها بخاطر حفظ برتري شوونيسم فارسي است و بس و تا صحبت جدايي و استقلال ستم ديده ها ميشه فقط اكثريت فارسهابا منفعت طلبان غير فارس هياهو راه ميندازند،و به صراحت اعلام ميكنند "اگر روزي قرار باشد كه بين تجزيه ايران و حفظ تماميت ارضي ايران يكي را انتخاب كنم قاعدتاًً زندگي تحت لواي رژيم ضد بشري ضد حقوق انساني سفاك فناتيك چهارده قرن عقب ايران را ترجيح ميدم به تجزيه كشورم ،شك نداشته باشيد، حتي براي آقاي خامنه اي نامه مينويسم آقا استغفار ميكنم از همه چيزهاي كه يكپارچگي مملكتم راممكنه ا بخطر بياندازده .... من ميدونم قيمت سنگيني را بابت اين بپردازم ولي يادتون باشه سال هزار سصدو شست قرار بود اعدام بشم و سي ويك ساله زيادي زنده هستم بنابراين مسئله اي ندارم" فرامرز فروزنده:در برابر رهبر ايران توبه مي كنم -youtube و اين سخنگوي دمكراترين شماست كه در تلوزيون انديشه تمام ...

نوشته شده توسط: Anonymous

خانم هدایتی.. ترجمه ی موزون اصولی دارد.هم باید به ادبیات و گرامر زبان اصلی واقف باشید و هم به گرامر و ادبیات زبان دوم... دایره واژگان وسیعی می خواهد. به نظرم ترجمه ی ضعیفی است که البته دوستان بعنوان شعری از شما تلقی می کنند.

نوشته شده توسط: Anonymous

به محمد امین محمدپور،
این دو جمله ی بالا که اشاره شد، عینا و دقیقا از من است و محال است که کپی از روی دست دیگری باشد. لطفا در هر جا که عین دو جمله را از کسی دیگر دیده اید، کپی کنید و همینجا بفرستید. و به هر رو، در این باره از سالهای نود، در چند نوبت نوشته و گفته ام و هر جا هم به منبعی رجوع کرده بودم، آن را ذکر کرده ام، این اساس کار است. متن سخنرانی من نیز با ذکر منابع است. آنچه که شما در شهروند خوانده اید، تنها یک گزارش با ذکر نقل قولهائی از من است.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آ.ائلیار! بحث فقط ترجمه نیست چرا با آسمان ریسمان بافی‌ قصد تبرئه ایشان رو دارید نظرات وی درمورد آقای خمینی کاملا واضح و آشکاره. صدیق: صحبت در خصوص امام و ذکر فضایل و کمالات انسانی ایشان نیاز به فرصت و مجالی بیش از آنچه که فعلاً ‌در اختیار ماست دارد.همواره اعتقاد داشته ام که امام از شخصیتی والا برخوردار می باشند. توجه به زندگی پاک و بی آلایش ایشان همواره احترام نسبت به ایشان را چندین و چند برابر کرده است............................

نوشته شده توسط: ناصر کرمی

جناب آقای… …..Yenilikپدر رضاشاه از اهلی بادکوبه ای (باکوی امروز) میباشد، مادر محمد رضاشاه (ملکه تاج الملوک) هم متولد بادکوبه (باکوی امروز) است. میشود گفت که پدر و مادر محمد رضاشاه بادکوبه ای است. تنها مادر فرح پهلوی مازندرانی رشتی ایرانی میباشد که در فرهنگ و سیاست فرح پهلوی رشتی و ایرانی بودن آن برجسته نیست. بنا بر این زمین خواری رضاشاه شاید همان صفت تُرک تبار بودن آن میباشد. ● کارهای مثبت رضاشاه کبیر را کسی به حساب زمین خواری آن نمیگذارد، ● بزرگترین خیانت رضاشاه کشتار مردمان زاگرس نشین بوده است که ایران را بی سرپرست و بی هویّت کرد.

. ● از اقتصاد کلاسیک سیاسی بی اطلاع نیستم، برای درک تئوری اقتصاد آدام اشمیت و کارل مارکس و چشم اندازی بر روند تئوریهای دمکراسی در سایه تحولات اقتصادی، شناخت پایه ای و مهارت بر اقتصاد سیاسی وظیفهء هر فردی است که پا به عرصهء سیاست میگذارد. ● مردم کُرد و منابع نفت و گاز آنها نه اینکه رقیب ما ایرانیان نبوده و نیست، بلکه ما تلاش بر آن داریم که دست آنها را بر منابع نفت جنوب که تاکنون از آن بی بهره بوده اند، هم بگذاریم و سرزمین زیستی آنها را به خلیج فارس وصل خواهیم کرد. ● این حکومت علی خامنه ای است ضد ایرانی و ضد کُرد هست که سر ستیز را با این مردم دارد. من بر این نظر هستم که یکسال بطور ضربتی باید درآمد نفت خرج در عمران آبادی کردستان بکار رود و یکسال دیگر هم کامل برای بلوچستان. ● از این نگرانم که حکومت ترکیه با سود جویی و پول از درآمد نفت مردم کُرد ( شمال عراق)، مردم کُرد را در ترکیه و در جاهای مورد کشتار قرار میدهد، ● توریست ها برای خوشگذرانی به خاطر آب و هوا و ساحلهای آن به ترکیه میروند، نه به خاطر شکوفایی فرهنگی و تاریخی ترکیه، آثار باستانی در ترکیه هم به مردم تُرک تبار تعلق ندارد، ولی مردم تُرک در خدمتگزاری خوب هستند. ● ایران هیچگاه محل خوشگذرانی توریستها نبوده و نیست و ایرانیان عادت هم ندارند خدمتگزار باشند، ایران پیوسته برای مسائل مهم تحقیقی و کند و کاوه برجسته بوده و هست. همین امروز هم با وجود رژیم ضد ایرانی حاکم بر آن، کتابها در مورد بازشناسی و تحقیق عمیق در بارهء ایران انتشار یافته و می یابد و کارشناسان هم به تحقیق آثار باستانی و فرهنگ ایرانی ادامه میدهند..
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب قندچي بهتر نيست مسئله زبان مادري را خود مليتهاي غير فارس ايراني حل كنند و شما نظاره گر بوده و قيم مابانه نينديشيد. كار شما عين روشنفكران مرد هست كه بخاطر مصلحت روشنفكري حقوق فمينيستها و زنان را پيگيري مي ناميند ولي در اصل اعتقادي به آن ندارند . تحليل شما اين سخنان را به ذهن انسان متبادر ميكند شما روشنفكر فارسها باشين و بس.
روشنفكران مليت هاي غير فارس ساليان سال است با اين موضوعها درگيرند. و به راهكارهاي منطقي و معقول آن هم دست يافته اند. شما درگير تبليغات دموكراسي كذايي (حقوق شهروندي)خود باشيد.

نوشته شده توسط: Anonymous

سولماز خانم
زبان فارسی برای ملتهای غیرفارس چه سودی دارد؟

درباره زبان ارتباطی، البته منطقی را سرهم کرده اید. من دلیل برای وارد شدن در منطقی که مطرح کرد ه اید نمی بینم. در آن دوره سه زبان ترکی، فارس و عربی زبانهای مورد استفاده مردم بوده است. اما با روی کار آمدن رضا شاه این شیوه بخشکید و زبانها مسیر لال شدن را پیمودند و زبان فارسی را پروراندند که امروز به میمنت سیاست استعماری انگلیس و سیاست نژادی انگلیس مینویسید که زبان فارسی زبانان اکثریت جمعیت را تشکیل میدهند!! و شانس تغییر این سیستم را اندک هم میدانید. بگذارید شما را راحت کنم. اگر یک دمکراسی واقعی در ایران عرض اندام نماید مطمئن باشید که کسی ملتهای غیرفارس زبان فارسی را مورد استفاده قرار

نخواهند داد. روشن استکه عربها زبان عربی را و ارتباط شان با دهها کشور عربی را مد نظر قرار خواهند داد، کرد ها ارتباط با دولتهای کردی را مهم خواهند دانست و ترکها احتیاجی برای آموختن زبان فارسی نخواهند داشت. بلوچها نیز با بلوچهای پاکستان نزدیک خواهند بود. روشن فاشیستی تحمیل خود به دیگران نتیجه ایی در این 90 سال اخیر برای ملتهای غیرفارس نخواهد داشت. شما را مطمئن میکنم، اگر امروز از مردم در این مناطق پرسیده شود، هیچکدام زبان فارسی را به مثابه زبان ارتباطی نخواهند گزید. اما شما با این وجود دلتان به اکثریت فارس زبانان خوش است. شما با این شیوه زندگی را بر مردم فارس نیز با مصائب مواجه کرد ه اید و با این تفکرات زیستن سعادتمند برای آنان را در یک شرایط دمکراتیک و آزاد حرام کرده اید.

ترکها در منطقه خود که با هفت کشور ترکی همسایه هستند، چه نیازی به آموزش زبان فارسی دارند؟ زبان فارسی برای کردها، برای ترکها و برای عربها و بلوچه چه چیزی میدهد که زبان خود آنها به آنها نمیدهد؟ زبان فارسی زبان علمی دنیاست که نیاز به آموزش آن داشته باشیم؟ زبان فارسی غیر از ابزاری برای نابودی زبانهای غیرفارسی در ایران چه نقشی داشته است؟ زبان فارسی غیر از جا انداختن زبان استعمار داخلی چه فایده ایی برای غیرفارس ها داشته است؟

اندکی به این گفته ها بیاندیشید
نوشته شده توسط: Anonymous

سولماز خانم
آیا دخالت خارجی کمکی برای حل مسئله ملی در ایران نمیکند؟

فکر نمیکنم کسی بر این نظر باش که جمهوری اسلامی گامی در جهت حل مسئله حقوق ملتها برخواهد داشت. انتظار از جمهوری اسلامی در این خصوص و البته خصوصهای دیگر نیز چون آزاد بیان و یا آزادی انتخابات و غیره انتظاری واهی است. اما علی رغم آنچه که شما و بخش عمده الیت سیاسی فارس عنوان میکنند که دخالت نیروهای خارجی فایده ایی برای ملتهای غیرفارس ندارد و کمکی به مبارزه آنها در راستای رهایی ملی آنها ندارد، این دخالت میتواند برای ملتهای غیرفارس مفید فایده های

فراوان نیز باشد.
اولا تمامی شخصیت ها و احزاب سیاسی جامعه فارس در ایران، هر مبارزه ایی را برای احقاق حقوق ملی از سوی ملتهای غیرفارس در ایران، تجزیه طلبانه میخوانند. تجزبه طلبانه خواندن این مبارزات نیز برای تبلیغات مسموم علیه ملت های غیرفارس در افکار عمومی و فراهم کردن شرایط برای سرکوب آنها بوسیله ماشین دولتی جمهوری اسلامی است. به عبارت دیگر کسانیکه حرکتهای ملی و رهایبخش ملتهای غیرفارس را تجزیه طلب میخوانند، عمله های بی مزد جمهوری اسلامی هستند. استقلال طلبی (یا جدایی طلبی و یا تجزیه طلبی) یک فکر سیاسی است، ممکن است یک کمونیست یا یک سوسیالیست و یا یک ناسیونالیست و یا یک لیبرال دمکرات استقلال طلب باشد. اما همزمان سلطنت طلبی، حزب پان ایرانیسم، حزب سومکا، جبهه ملی و... که تماما و عمدتا گرایشی نژادپرستانه دارند، مورد انتقاد قرار نمیگیرند چون حفظ تمامیت ارضی ایران را میخواهند. به نظرم این نوع نگرش به سیاست نگرشی ضد انسانی است. موضع گیری علیه جنبش رهایی ملی (ملتهای غیرفارس) بدون دقت نظر به حقوق بین المللی، با توجه به تحقیر و تبعیضی که علیه این ملتها در ایران روا شده و میشود و در عین حال هم موضع شدن با جمهوری اسلامی و احزابی که فوقا برشمردم، بایستی پارانویای ضدی بشری را با خود حمل کند وگرنه با هیچ منطقی خوانایی ندارد.

من ابدا فکر نمیکنم که دخالت نیروی خارجی در یک کشور به مبارزه رهایی ملتهای غیرفارس درایران کمک نمیکند. تجربه دهه های اخیر تجربه مثبتی از دخالت خارجی برای کمک به اعاده حقوق ملی ملت های استعمار زده در داخل کشورهای استبدادی و استعمار زده است. نمونه عراق و تشکیل دولت اقلیم کردستان در آن کشور محصول دخالت نیروهای بین المللی است. تشکیل دولت ملی آذربایجان نیز در سال 1945 با کمک نیروی خارجی صورت گرفت که از نظر من کار بسیار دقیق و درستی بود، اما دو عامل باعث شکست حکومت ملی آذربایجان در آن تاریخ گردید؛ یکی تغییر مواضع نیروی خارجی یعنی اتحاد شوروی در تعارض با دیگر نیروهای بین المللی و دیگری نداشتن برنامه جایگزین از سوی فرقه دمکرات آذربایجان بود که این حرکت را با ناکامی مواجه ساخت. بنابراین شکست حکومت ملی آذربایجان دلیلی بر ناکامی همه دولتهایی نیست که از کمک خارجی بهره برداری کرده و یا میکنند. اغلب دولتهایی که با فروپاشی یوگسلاوی شکل گرفتند از نیروهای خارجی کمک گرفتند و آخرین این نمونه استقلال کوزو بود. بعد از آن برپایی کشور سودان جنوبی است که به کمک نیروی خارجی برپا گردید و همچنان به حیات خودش ادامه میدهد. خود دولت اسرائیل نیز محصول کمک خارجی است. بنابراین تبلیغات غیرواقعی مبنی بر اینکه دخالت خارجی نمیتواند در این رابطه کمکی برای حل مسئله باشد، تبلیغات ایدئولوژیک جمهوری اسلامی و نخبگان جامعه فارس در ایران است که هم میخواهد دولت فارسمدار ایران را حفظ کند و هم تمامیت ارضی این کشور به هر بهایی حفظ گردد. وگرنه دخالت خارجی بویژه در دهه های اخیر تغییرات بسیار جدی و مثبت در مناطق مختلف جهان را سبب شده است.

روی سخن من در این نوشته با ملت فارس نیست. آنها نیز قربانی استبداد سیاسی دینی از یکسو و قربانی نگرش ارتجاعی و تمامیت خواه الیت سیاسی جامعه خود هستند. دور باطل سیاسی موجود در ایران، حتی برای ملت فارس در این کشور نیز هزینه های جبران ناپذیری داشته است. نخبگان سیاسی فارس (و وابستگان آسیمله غیرفارس آنها) میدانند که حفظ سیطره دولت تک ملتی فارسی بر سرزمین کثیرالملله ایران نیمتواند بدون سرکوب ملتهای غیرفارس عملی گردد.
نوشته شده توسط: Anonymous

خيلي سكسي بود ، دستتون درد نكنه ... ! ، زبان از بيان شيوايي و رسايي شعرتان ناتوان است ... به تلاشتون ادامه بدين
من يقين دارم ميتونيد سبك جديدي در ادبيات پارسي معرفي كنيد و دري جديد رو به روي ما علاقه مندان بگشاييد...

نوشته شده توسط: Anonymous

ای جون ای جون ... عاشق ایناییم که میان تفسیر منطقی می کنن و شاهد میارن و توصیه می کنن که این خانوم بره غزل بخوانه. بابا به خدا این خانوم اینو اینجا پست کرده که دور هم یه خنده ای بکنیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقاي كامران اينها و خيلي كلمات ديگه را ما به زبانهاي ديگر قرض داده بوديم و الان داريم پس ميگيريم شما بريد برا خودتون با پ ژ گ چ كلمه جعل كنيد

نوشته شده توسط: Anonymous

هومن : ما نمیتوانیم برای مردم سرزمین ها تصمیم بگیریم که کودکانشان با چه زبانی درس بخوانند از مهد کودک به بالا باید در سرزمین ها مهد کودک ها تا اخر مرحله کالج مدارس مختلف زبان های ان منطقه باشد خودوالدین تصمیم بگیرند که فرزندشان کجا بهتر است درس بخواند مردم باید انتخاب کنند فرزندشان چه زبانی را از کودکی خارج از خانه یاد بگیرد وچه زبانی را در سنین بالاتر برای روابط خارج از منطقه خود ولی باتوجه به اینکه لغات بصورت ژنی و ارکی تایپی درحافظه ژنی افراد موجود است یادگیری زبانی که مال نزاد فرد است زودتر نتیجه میدهد و فرد دران رشد بیشتری میکند تا زبانی که مال نژادش نیست و از خارج تحمیل شده طبعا کسی که نزادش ترک است باید به ترکی اموزش اجتماعی ازدوران مهد کودک ببیند وفردی که عرب است هم همینطور ولی درس های فنی وعلوم دقیق که از خارج امده اند بهتر است ترجمه نشوند وبا همان زبان فنی در دانشگاه

یا موسسات علمی تدریس شوند مثلا متون مهندسی اگر المانی هستند ودران رشته المان مجرب تراست به زبان المانی ولی اموزش 15 سال اولیه که از دوره پیش دبستانی شروع میشود باید به زبان نزادی باشد که فرد بصورت نهان گنجینه ژنتیکی لغات و دستور زبان را درخود به ارث میبرد نظریه ارکی تایپ یونگ این مسئله را اثبات میکند کودکان معارف بخصوص زبان وبسیاری ارزش ها را از پدر مادر بصورت ژنی ارث میبرند هر کتابی که ما قبل از زایش فرزندمان خوانده باشیم روی او تاثیر میگذارد و هر فنی اموخته ایم به عنوان استعداد ژنی به او منتقل میشود فردی که پدرش ویولن زن بوده مهارت ویولن نوازی بصورت ژنی به او منتقل میشود .اموزش اجتماعی ودرس خواندن به زبان غیر از نزاد والدین فرد را دچار انواع گسست ها و نارسایی ها میکند و جلوی رشد فکری اورا میگیرد اینکار که فردی را مجبور کنیم زبانی غیر از نزاد والدینش را بیاموزد خودش نوعی معلول کردن ذهنی افراد و ازبین بردن بخشی از مغز انهاست بخاطر حفظ حکومت مرکزی نباید مردم را معلول ذهنی کنیم حکومت مرکزی اصلا ارزش اینکار را ندارد که با بهداشت روحی روانی مردم بخواهد بازی کند و انهارا مسخ کند وقتی حکومت مرکزی نداشته باشیم نیازی به یادگیری زبان مرکزی هم نداریم چون در منطقه خود زندگی وکار میکنیم برای ارتباط با خارج هم از زبان های بین المللی استفاده میکنیم یا زبان محلی که میخواهیم با ان ارتباط برقرار کنیم وقتی نزاد کسی ترک است چه دلیلی دارد فارسی اموزش ببیند میتواند وقتی بالغ شد اگر مایل بود ونیازش پیدا شد ظرف یکسال فارسی بیاموزد.ولی در مناطقی که هم ترک هستند هم غیر ترک مدارس به زبان غیرترک هم باشد تا غیر ترک ها درانجا به زبان نزادی خویش اموزش بگیرند.کلا باید تنوع مدارس زبانی باشد تا مردم خودشان انتخاب کنند واز خارج تحمیلی صورت نگیرد بر اسا عرضه وتقاضا و پلورالیسم فرهنگی زبانی.مشکل شما این است که هنز به حکومت مرکزی در تهران فکر میکنید که بر سرزمین ها مسلط باشد در صورتیکه در اینده این مسئله یک مسئله خیالی است و چیزی به عنوان حکومت مرکزی به افسانه ها می پیوندد.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای نویسنده ی بسیار دانا! نخست مصاحبه را با دقت می خواندی تا مجبور نباشی تا اینچنین بی جهت خود و دیگران را خسته نمایید.

نوشته شده توسط: Anonymous

هر روز اخباری را درباره دستگیری، شکنجه و اعدام زندانیان در سایتهای مختلف میخوانیم. این زندانیان لزوما فارسی زبان نیستند و غیرفارسی زبانها را هم دربر میگیرد. دفاع از زندانیان سیاسی، اعتراض به اعدام و تبلیغ برای نجات جان این و آن زندانی کار همیشگی احزاب و سازمانهای اپوزیسیون خارج از کشور و رسانه های اینترنتی است. به همین سایت ایرانگلوبال نگاه کنید. کدام خبری را در این زمینه ها می توانید در رسانه های دفاع از حقوق بشری پیدا کنید که در ایرانگلوبال نباشد؟ آیا شده است که احزاب و سازمانها و رسانه های خارج از کشور، خبری را در این زمینه بدلیل اینکه این زندانی کرد است و یا بلوچ است و یا ترک و... درج نکرده باشد؟ متاسفانه این اطلاعیه <دبیر خانه سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان> خیلی کلی است. بهتر است که برای این ادعا دلیل و نمونه ای هم می آوردند. با خواندن این اطلاعیه، چنین به نظر میرسد که کل اپوزیسیون

و رسانه های مدعی دفاع از دمکراسی و حقوق بشر، برعلیه زنداینان غیرفارس زبانها عمل میکنند. لطفا نمونه های مشخص را ذکر کنید. ///////// از طرف دیگر باید در نظر داشت که رسانه های اینترنتی ایرانی، هیچکدام خبرگزاری نیستند بلکه اخبار خود را از رسانه های دیگر و از ایمیلها میگیرند. این وظیفه سازمانهای دفاع از حقوق بشر است که اخبار را به این سایتها و رسانه ها برسانند.
نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان گرامی فراموش نکنید که سربازان گمنام امام مهدی همانند هر کس دیگر آزادنه در ایران گلوبال هم مقاله درج میکند و هم آزادانه نظر میدهد