تف لوایی و دستمالی ترکعلی.
در نوشته "تف اندازی لوایی " بحای استعمارگر ، وی از استعمارشونده ، استفاده نموده، و این نشان میدهد که او چقدر از لحاظ زبان و اندیشه ناتوان است.
وی چنان غرق تف اندازی، و دفع ترشحات و ضایعات و مایعات بدنش، به اینسو و آنسو است ، که از حول حلیم افتاده توی دیگ، و آذری ها را استعمارگر در ایران نامیده.
پان ترک دیگری با نام" تورک اوغلو" ؛ که زبان و درک زبان فارسی اش از لوایی بدتر است، در اینجا به دفاع از این بیسواد توهین گر پرداخته.
چرا این دو ، از استعمار هزارساله شاهان ترک در حاکمیت سیاسی ایران، چیزی نمی گویند؟
اگر زبان و فرهنگ ترکی آذری ها اینقدر ضعیف بوده که در تمام گشورها مغلوب دیگران شده اند، ایراد ایرانیان در کجاست؟
حتا امروزه ، اسامی افراد و خیابانهای آذربایجان شمالی و خط و الفبایشان، نیمه روسی است. چرا به "علی اووف" کسی نامه نمی نویسد و انتقاد کند؟
آدرس غلط
با اوج گرفتن مبارزات مدنی مردم ما درایران و به تبع آن سرعت گیری مبارزات اپوزیسیون هم در داخل و هم در خارج برای تصاحب جایگاهای خالی رهبری همه به این واقعیت پی برده اند که چقدر از جامعه ومبارزاتش عقب افتاده اند. معمولا بعد از هر انقلابی جامعه در آرامشی نسبی فرو میرود تا بدین وسیله خستهگی انقلابی را از تن بدر کند بخصوص جامعه ما که هم کشتار بعد از انقلابش بیشتر از قبل آن بوده و هم جنگی که هر چند ظاهری تجاوزکارانه داشت اما بی ربط با دخالتهای ج.منحوس اسلامی نبود. این جنگ ویران کننده وپر کشتار برای ملت ما عقب افتاده گی وبرای حاکمان نعمت آورد. و بدین ترتیب اپوزیسیون ما را نیز برای سالیان به کنجی فرستاد. حالا بعد از چهل سال خموده گی و سرخوده گی از اعتمادی که به یغما رفته بود مردم ما از آن پوسته رخوت و ترس وحشت یواش یواش در حال بیرون امدن هستند. اعتماد از دست رفته در حال بازگشتن است.
آدرس غلط
با اوج گرفتن مبارزات مدنی مردم ما درایران و به تبع آن سرعت گیری مبارزات اپوزیسیون هم در داخل و هم در خارج برای تصاحب جایگاهای خالی رهبری همه به این واقعیت پی برده اند که چقدر از جامعه ومبارزاتش عقب افتاده اند. معمولا بعد از هر انقلابی جامعه در آرامشی نسبی فرو میرود تا بدین وسیله خستهگی انقلابی را از تن بدر کند بخصوص جامعه ما که هم کشتار بعد از انقلابش بیشتر از قبل آن بوده و هم جنگی که هر چند ظاهری تجاوزکارانه داشت اما بی ربط با دخالتهای ج.منحوس اسلامی نبود. این جنگ ویران کننده وپر کشتار برای ملت ما عقب افتاده گی وبرای حاکمان نعمت آورد. و بدین ترتیب اپوزیسیون ما را نیز برای سالیان به کنجی فرستاد. حالا بعد از چهل سال خموده گی و سرخوده گی از اعتمادی که به یغما رفته بود مردم ما از آن پوسته رخوت و ترس وحشت یواش یواش در حال بیرون امدن هستند. اعتماد از دست رفته در حال بازگشتن است. چهل سال ج.ا.اعتماد مردم را خرج صدور انقلاب و چپاول وغارت و اشاعه فساد کرده است مردم به یک روحانی پیر که ادعای حکومت را نیز نداشت اعتماد کردند و او کرد هر آنچه را که خواست برای نابودی آب وخاک و هوا و هر آنچه سعادت و ارامش و شادی مردم بود و از هیچ کاری کوتاهی نکردند.
حال پس از چهل سال کور سوی امیدی در خیابانها با ذکر "چه انقلاب کردیم چه اشتباه کردیم"و یا اینکه از رضاشاه قدر دانی کردند و با نوستالژی از محمد رضاشاه یاد کردند و خواهان بازگشت پهلوی ها هستند.
این امید مردم را نباید با دادن ادرس های غلط به بیراهه برد. و متاسفانه شاهد ،این واقعیت هستیم که : ۱- جمهوری اسلامی از ترس تشکل های اعتراضی دست به تفرقه افکنی میزند۲- بخشهایی ازچپهای گذشته که هنوز هم بعد از چهل سال و فروپاشی مدینته الکمونیست همچنان با خانواده پهلوی دشمنی ذاتی دارند سعی در مخدوش کردن ودادن ادرسهای غلط میباشند .۳- با اوج گرفتن محبوبیت رضا پهلوی گویی موی ان بخش از اپوزیسیون را که سالیان نتوانسته خود رامطرح کند و به طریق برای خودمعروفیت بخرد، اتش زده اند تا با نشانه گرفتن نوک پیکان خویش بطرف رضا پهلوی، هم این امید رابه عقب براند و هم به "خون خواهی دموکراسی" اوانتاژ"avantage" بگیرد و معامله کند.
اما اینان در این معامله فراموش میکنند:
هدف نهایی این ملت و ان مملکت را، که همانا ایران یکپارچه، و ملت ازاد وسرفراز ماست. این ملت خواهان بازگشت خنده و شادیست،خواهان آزادیست،خواهان پیشرفت سربلندیست ، دیگر از شنیدن اقتصاد توحیدی حالش منقلب میشود و از نام شیخ و مجاهد و غیره بیزار است.
هر جا نوک پیکان حمله از جمهوری منحوس اسلامی به نقطه دیگری پرتاب شده است آدرس غلط است. بخصوص اگر این نقطه امید مردم ایران را یکبار دیگر نشان رفته است و با همان دروغ های رنگ باخته قصد تخریب دارد.
"" ژئوپلوتیک جدید در سوریه "" آمریکا برای مهار فارسستان، باید اسرأئل، عربستان سعودی و ترکیه را به هم نزدیک کند، در نزدیکی این ۳ قدرت، امکان مهار روسیه در مدیترانه و خاورمیانه نیز، حاصل خواهد شد، عربستان بعد از قتل قاشچی، اعتبار خود را از دست داده و نمیتواند با فارسستان و ترکیه به طور همزمان، وارد نبرد شود، فارسستان فقط با اتکا به ترکیه، توان نفس کشیدن با تحریم‌های سنگین را خواهد داشت، روسیه بدون ترکیه، فقط با کفگیر آشچی قادر به کشتی رانی در دریای مدیترانه خواهد بود،ای پ ک ک کجائی آشچی میخواد آزربایجان جنوبی را به تو ببخشد، به زیر کشیدن پرچم کوردستان " جوانان تورک در آبیک قزوین به بالای دکل رفته و پرچم جعلی را کندند و پایین انداختند. https://www.gunaz.tv/fa/%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1/%D8%B0%D8%B1%D8
%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%86%D9%88%D8%A8%DB%8C-1/%
تحول بسیار مثبتی است. امیدوارم که مسائل سوریه در خود سوریه حل بشود. قاعدتا رژیم اسد باید از این همه کشت و کشتاری که راه افتاد درس بگیرد و حق و حقوق همه از جمله کردهای سوریه رعایت بشود. این موضوع بهانه را از دست اردوغان برای لشکرکشی به سوریه و استفاده ابزاری از خون جوانان مردم برای تبلیغات انتخاباتی خواهد گرفت (این اردوغان که نه فرزندان خودش خدمت سربازی رفته اند نه فرزندان اطرافیانش، صبح تا شب کارش تبلیغ کفن و شهادت و جهاد و فتح و از این چیزها شده و جماعت ساده دل هم حرفهایش را باور میکنند). امید که با صلح و تفاهم و گفتگو مسائل حل بشوند.
"" روسیه از نبرد سوریه فقط یک چیز آموخت > موفقیت در ( زمین نبرد ) اوتوماتیک وار تبدیل به موفقیت در اهداف سیاسی نمیشود "" جدا از اینکه رژیم فارسستان و توده ای‌ها هنوز قادر به درک این واقعیت نشده اند باید به مواردی اشاره کنم، ۱- اسرأئل اجازه نخواهد داد رژیم فارسستان، هلال شیعی فارسی را، از فارسستان تا مدیترانه، ایجاد کند. ۲- حتی اگر قبول کنیم اسرأییل اجازه داد، و رژیم فارسستان موفق شد، آیا این به معنی به سلاخی کشیدن مردم ایران توسط این رژیم فارسستان با استفاده از نیروهای اسد قاتل نیم میلیون انسان و نیروی قدس عراق نیست؟ پس چرا توده ای‌ها در کنار رژیم خونخار فارسستان ایستاده اند؟ ۳- لجیستیک در آیندهٔ سوریه، نه دست فارسستان خواهد بود نه روسیه. ۴- منابع آب سوریه و عراق، نه دست فارسستان است و نه دست روسیه، پس اینهمه شاهنامه خوانی توسط توده ای‌ها برای چیست؟
"" پوست کندن خرده ملاکان توسط رضا خان "" این دوره مقارن است با " دوران شروع باز سازی فرهنگی در کرهٔ جنوبی برای پیشرفت و توسعه ""، امروز کرهٔ جنوبی، با افتخار یکی از بهترین اقتصاد‌های دنیا را اداره میکند و ما با "" رضا خان رسیدیم به دیدن آخوند خمینی در ماه ""، حتی در شاخ آفریقا، کشوری وجود ندارد که مانند رضا خان، خرده ملاکان به سلاخی بکشند به جز این فارسستان، امروز به جائی رسیده‌ای که بانکاری فارسستان، از بانکداری شاخ افریقا اقبمانده تر است،ای فرزندان کورش کبیر، رضا خان این فرزند کوروش، با خرده ملاکان باقی مانده از زمان قاجار چه کرد؟ تا کی میخواهید با غلو کردن معایب دوران قاجار، عقب ماندگی اقتصاد نفتی فارسستانتان را، تبدیل به مرهم احساس پوچیتان بکنید؟ آیا " ابر مرد نیچه، با تولید انبوه در فارسستان " به دادتان نرسید؟
آقای امیر متولی..در زمان قاجاریان که مردم بوسیله توپ ها اعدام میشدند , لاقل رشد و آگاهی ملت به آن حد رسید که به انقلاب با شکوه مشروطه منتهی شد و ملت یک آخوند مرتجع را به دار آویختند . در زمان پهلویان که ملت از « دروازه های تمدن بزرگ » عبور میکردند , به انقلاب اسلامی منجر شد و همان ملت عکس یک آخوند مرتجع را در کره ماه جتسجو میکردند. اگر در زمان قاجاریان مردم بوسیله توپ اعدام میشدند, در زمان پهلویان به خانه نوه قاجاریان (( زنده یا محمد مصدق )) که با رای مردم انتخاب شده بود, با ( تانگ ) حمله کردند. البته من هر دو این عمل ( غیر انسانی ) را همیشه محکوم کرده و محکوم میکنم. ولی اگر به تاریخ اروپا یک نظر سطحی بیافکنیم از این وقایع هر چه وحشتناک تر هم خواهیم دید. ولی انچه که مرا بیشتر به کنجکاوی انداخت , منبع این موضوع بود که از وب سایت .. https://pdf.tarikhema.org
گرد آوری شده است. آنچه
در این وب سایت میتوان دید انسان را تا اندازه ای به فکر می اندازد . اجازه بدهید به اولین زوج بشر و فرزندان نخستین زوج بشر را در این وب سایت را باهم مرور کنیم.
https://pdf.tarikhema.org
اولین زوج بشر...
نطفۀ گیومرث که بر زمین ریخته میشود پس از چهل سال شاخه‌ای ریواس می‌روید که دارای دو ساق است و پانزده برگ.
این پانزده برگ مطابق با سال‌هایی است که میشه۱ و مشیانه۲، نخستین زوج آدمی، در آن هنگام دارند. این دو همسان و هم بالایند. تنشان در کمرگاه چنان به هم پیوند خورده است که تشخیص اینکه کدام نر است و کدام ماده امکان‌پذیر نیست. این دو گیاه به‌صورت انسان درمی‌آیند و «روان» به گونۀ مینوی در آنان داخل میشود. اورمزد اندیشه‌های اورمزدی را به آنان تلقین میکند:«شما تخمۀ آدمیان هستید؛ شما نیای جهان هستید؛ من شما را بهترین کامل اندیشی بخشیده‌ام. نیک بیندیشید، نیک بگویید و کار نیک کنید و دیوان را مستایید». نیروی بدی نیز در کمین است. اهریمن و همدستانش هم می‌کوشند که مشیه و مشیانه را از راه راست منحرف کنند. اهریمن بر اندیشۀ آنان می‌تازد و آنان نخستین دروغ را به زبان می‌آورند و آفریدگاری را به اهریمن نسبت میدهند. بدین‌سان نسبت دادن بنیاد جهان به شر نخستین گناه آدمی است. از این فریب و از این گناه نیروی آز بر آنان چیره میشود و گرسنگی و تشنگی بر آنان غلبه می‌یابد و سردرگمی آنان آغاز میشود. به کفاره این گناه مدت‌ها از داشتن فرزند محروم می‌ماند. توبه میکنند و سرانجام می‌توانند باهم وصلت کنند. نه ماه بعد مشیانِه جفتی را به دنیا می‌آورد که چنان به چشم مادر و پدر شیرین می‌آیند که مادر و پدر آنها را میخورند و ازآن‌پس اورمزد شیرینی فرزند را تا بدان اندازه که میل به خوردن در پدر و مادر ایجاد کند از آنان برمی‌گیرد تا نسل آدمی برجای ماند و ادامه یابد. اورمزد به آنان کشاورزی، کشت گندم، دامداری، خانه‌سازی و پیشه‌های دیگر و هنرهای گوناگون می‌آموزد.
ازآن‌پس مشیه و مشیانه دارای هفت جفت فرزند میشوند، هر جفتی یک نر و یک ماده. هرکدام از جفت‌ها باهم وصلت میکنند و روانۀ یکی از هفت‌کشور میشوند. از آنان فرزندان دیگر به وجود می‌آیند و نسل بشر ادامه می‌باید. مشیه مشیانه درصد سالگی می‌میرند.
-------
فرزندان نخستین زوج بشر ...
------
شجرۀ نامۀ اعقاب مشیه و مشیانه اصل و مبدأ بسیاری از نژادهای گوناگون را دربر می‌گیرد. شا ای که در خونیرس و در ایران ویج اقامت کردند، نژاد ایرانیان را به وجود می‌آورند. باکمی تفاوت در متن‌ها، این نژاد از زوجی است که سیامک – نَشاک نامیده میشود. از سیامک – نشاک زوجِ فِرَواگ – فِرَواگین به وجود می‌آید و از فرواگ – فرواگین زوجِ هوشنگ – گوزَک.
به روایت شاهنامه تاریخ اساطیری ایران با گیومرث شروع میشود. در شاهنامه، گیومرث به‌جای پیش نمونۀ انسان، نخستین کدخدای جهان است که مردمان را می‌پرورد و پوشیدنی و خورشِ نو برای آنان پدید می‌آورد. سی سال پادشاه است و همه در اطاعت او. مردمان کیش او برمی‌گیرند. او پسری خوب‌روی نیرومند و نامجو به نام سیامک دارد و در مقابل، اهریمن پسری دارد بدسگال و گرگ‌صفت که نسبت به سلطۀ گیومرث و سیامک رشک میبرد. سروش خبر این کینه را به گیومرث می‌رساند. او سیامک را با سپاهی به مقابلۀ دیو می‌فرستد. سیامک با دیو سیاه نبرد میکند. دیو سیاه بر سیامک چیره میشود؛ چنگ میزند و جگرگاهش را می‌درد. گیومرث از این خبر دژم و سوگوار میشود، ولی با یاری هوشنگ، پسر سیامک، به کینه خواهی و نبرد با دیو سیاه می‌پردازد چون هوشنگ بر دیو سیاه پیروز میشود، پادشاهی سی‌ساله گیومرث به سر می‌رسد.
نتیجه...بخاطر ازدواج خواهر و برادر های حاصله از نطفه کیومرث
تــــمـــــام ســـاکنــــان دنیــــــــا ایــــرانی هستــــــنــــد..
قابل توجه آقای توکلی:
تیتر این خبر در منبع یعبی بی بی سی کاملا متفاوت با تیتر خبر در سایت شماست. منبج شهری کردنشین نیست و همانند رقه و دیر الزور از شهرهای عرب نشین تحت اشغال کردهاست. لطفا اجازه ندهید تبلیغات تحت عنوان خبر به خورد خوانندگان داده شود. آدرس منبع خبر: http://www.bbc.com/persian/world-46701115
دوست من! هیچ انسان آگاه و نوعدوستی نمی تواند و نباید بتواند برابر ((درخواست نان و حق زندگی میلیاردها گرسنه که دست و دل شان تهی ست)) بی تفاوت بماند. این یعنی همگامی با همان ((دمکراسی اقتصادی،))ست.
و از دیگرسو هیچ دردمندی که یکبار ظلم و زور خودکامگان را تجربه کرده باشد بی گمان نمی تواند برابر جور و ستم به نوع انسان تاب و بردباری بیاورد.
من یکی از مدافعان(( اراده و اداره خودمدیریتی، یا سیاست اجتماعی طبقاتی هستم که پیوسته در ایران و جهان مان به بهانه های ناسیونالیستی، فناتیستی، تمامیتخواهی و پانیستی و... مورد سرکوب گردنکشان داخلی و جهانی قرارمی گیرد.
بنابرین دمکراسی واقعی، جز همین مردمسالاری نیست که می باید در برابر دشمنان قلدر و ضدمردمی، و در برابر بهره کشان سرمایه سالارش ایستاد. و بر خودسری سیاسی و بهره کشی یک مشت انگل و مفتخوار زنجیر مردمی زد.
همه ی ما شایسته است راه سیاست و خردجمعی و برابریخواهی نوع انسانی باشبیم. هیچکسی بر دیگری برتریی ندارد.
این سیاست و این اقتصاد را باید آموخت و بکارگرفت تا بشریت به ارامش و دوستی و همزیستی مسالمت آمیزبرسد.
باسپاس
دمکراسی مثل ماشین ضد گلوله ائی می ماند که تو در داخل آن نشسته و شاهد تیراندازی افرادی بی اطلاع از خاصیت آن می باشی، و ناظر اصابت گلوله ها به شیشه و له شدن آنها و افتادن آنها بر روی زمین می باشی
دمکراسی مثل امواج خروشان اقیانوسها ماهیان مرده را به ساحل پرتاب می کند و هر گونه آلودگی را از حود می زداید بدان خاطر است که دمکراسی همانند آب اقیانوسها همیشه زلال و شفاف و پاک است
"" منبیج فقط در افکار جامعه شناس‌های ساده لوح تحصیل کرده خارج و گردانندگان بی بی سی فارسی، یک شهر کورد نشین است "" ، آینده شمال سوریه، در دستان تورکیه است، پ ک ک و اسد قاتل نیم میلیون انسان و فارسستان و مافیای سپاه در شمال سوریه جا ئی ندارند. https://www.washingtonpost.com/world/europe/the-latest-russia-welcomes-…
The Latest: US-led coalition says no Syrian troops in Manbij
سالام _ اقای عیوض عزیز.
آقای لوایی نوشته به چهره استعمارتف می اندازد.تمام.
شما،به چهره خیلی هاتف انداخته ایی.
یعنی به چهره تمام مبارزان ضداستعمار.
وجودشماپرشده است ازنفرت وازخشم بی منطقی.
اگربه نوشته آقای لوایی جواب منطقی وعقلانی باموجودیت یک انسان جواب میدادی ،جواب شماقابل تعریف یا تنقیدبود.
شماعلاوه براینکه هیچ ارزشی به دیالوگ وگفتگوی انسانی قایل نشدیدبلکه بایک بی منطقی وغیراخلاقی به تمام مبارزان
ضداستعماری درتاریخ بشریت توهین غیرانسانی کرده اید.
اگرآقای لوایی بدزبانی کرده است،که نکرده،شماحق نداشتیدبااین زبان غیراخلاقی به تمام رهبران چندین ساله مبارزات این آب وخاک توهین کنید.
هیچ گروه وفردی بی گناه نیست.که فدایی وتوده ایی ومجاهدوغیربی گناه باشد.
اگرگناهی دارند،که من هم فکرمیکنم دارند،این جوابشان نیست که تو داده ایی.
مگردیگران ومثل جبهه ملی،رستاخیزیها،خزب ملت،پان ایرانیست های
وملت فروش ،شاهی ها،مذهبی ها،ووو،،،،بی گناهند؟
این چه منطقی است ،که شماازآن پیروی میکنید؟
شمابه گاندی،نلسون ماندلا،چه گورا،جرج واشینگتن ،به تمام سازمانهای ضداستعماری وبه تمام مجاهدان ومبارزان بشریت توهین کردید.
"" آیا اشاره جناب بهنام چنگائی به پیشرفت چین، یک ریاکاری در پندار چپ جهان سومی نیست؟ "" پیشرفت چین، نتیجهٔ " سخت کاری " جهان گلوبال " انعطاف فرهنگی " بود، جامعه فارسی و فارسستان، فاقد تمام این مشخصات است، فقط در بعد " انعطاف فرهنگی " ذکر این واقعیت کافی است که چینیها با تمام وجود به تمثیل " یک گربه باید توان گرفتن موش را داشته باشد، سیاه یا سفید بودنش مهم نیست "، در این گرفتن موش نیز، چیزی که چینیها سخت به انکار آن پرداختند این واقعیت بود که " سر موش در این ماجرا جوئی، نباید به دیوار چین بخورد "، یعنی پالیسی ارتباط با جهان، من اولین کسی بودم که به " جامعه شناسی " و " جامعه شناس‌ها " به عنوان ابلهان کتاب به دست، نگریستم، چونکه جامعه شناس‌های بدبخت ایرانی تحصیل کرده غرب، نه توان ذهنی درک پیشرفت غرب را داشتند و نه به همان میزان، چپ‌ها و کمونیست ما، توان درک پیشرفت چین را دارند.
حیف که کلمات اینجا سانسور میشوند وگرنه ما امثال شما را اینجا...
همه اینها نشان میدهند که شما نوادگان بیگانه و چنگیز ،دارای چه فرهنگ و زبان و افکار و علایقی هستید.
پاسختان را در درون ایران و در کوچه پس کوچه های آذربایجان خواهیم داد تا حتی قدر رفتار روسها را بدانید.
این سایت... شما تجزیه طلبان راسیست ضد ایرانی شده.
سلام سازاخ گرامی؛
گل من بهتر است غلو نکنیم و قدری درست به چهره ی پلید و خونین جهان سرمایه و زورگوئی عریان او به مظلومان دنیا نگاهی بیطرف و انسانمدارانه و عدالتخواهانه بیفکنیم!
زیرا در سطح شبیخون جهان سرمایه سالارِ هار و میلیتاریسمِ ضدبشری امپریالیسم آمریکا و یارانش، لااقل پس از و 1998 نابودی بلوک شرق، دیگر مانع کمونیستی برای جنایت های غرب برجا نمانده و یا وجود خارجی ندارد که" کمونیستی ماجراجو " بخواهد علیه حق نان و کار نداشته و بتاراج رفته خود و همنوعان انسانی اش به شکل بچگانه ای ناگزیر به بمب بستن بخودشود.
لااقل به خردجمعی و اراده و اداره اجتماعی چین کمونیست نگاه کنید که (همان اندک باور به کمونیسم) او بی نیاز از زور و بی آنکه یک سرباز در سطح جهان داشته باشد، توانسته است ظرف 40 سال به دومین قدرت سیاسی ـ اقتصادی جهان بدون نیاز به میلیتاریسم اشغالگر و دخالتجوی " راست جهان" دست یابد.
هوشیار باشید و پاس ارزش های انسانمدارانه را بدارید. چون: خود شما هم از بهره ی آن پدیده ی مسالمتجویانه و خردورزانه سود خواهیدبرد. باسپاس
خانم هاشمی هنوز به این اگاهی انسانی نرسیده است که پدر او یکی از جنایت کار ترین ومخوف ترین موجود دوپا در تاریخ این کشور است .دختر اقای خلخالی این شهامت را داشت که از جنایات پدرش بیزاری کند .همه فرزندان اعضا نظام و کسانیکه خود را مسلمان میدانند در برابر تاریخ ایران و وجدان انسانی در باره انکه پدران انها واسلام در باره کشور ما ایران چه کرده اند باید پاسخگو باشند .تنها فرزندان قاتلان نیستند بلکه افرادی که دست به دزدی های میلیاردی زده اند جاسوسی کرده اند نیز در شمار این افراد بشمار میروند وتمام ثروت‌های دزدی شده باید روزی به صندوق ملت باز گردد .با پول دزدی در غرب زندگی کردن و دم از اسلام زدن نامی جز رزالت وبی فرهنگی ندارد .این افراد نه وطن دارند ونه وجدان بلکه زالوهایی هستند که از دست رنج مردم زندگی میکنند .
کسیکه میخواهد بر چهره استعمار تف بیاندازد یادش نرود که خود تخم استعمار است .من هم حرف خود را قورت نخواهم داد و نخست تف ابداری به صورت پیشه وری و سپس تف دیگری به صورت تمام رهبران حزب توده و فداییان و همه تجزیه طلبان خواهم انداخت که این وضع کنونی را بوجود آوردند .
سالام ـ چرابخودگرفتی؟ مگرنامی ازشماآورده بود؟که بصورت شماپاشیده وناراحت هستی؟
نکند،خودرااستعمارگرفرض کرده وتف رادرصورت خوددیده ایی؟
باورکنید افرادی مثل تو در دورژیم شاه وشیخ همه چیزایران رابفروش گذاشته ودراینجانیز خودرا مورد خطاب دیگران میدانی؟
وجودافرادی مثل تو دربین تمام گروه ها ازغده های بدخیم سرطان هم بدتراست.
جناب لوایی طرف حسابش استعماراست.
طرف حسابش افرادی مثل شمای به همه خاین هست.
افرادی که حتی حاظرنیست بخودنام چوب خشک بگذارد،ودراین سایت هاگرده افشانی تخم خیانت می کنند،به هیچ چیزقایل نیسند.
تویکی ازهمان خاین هایی هستی که حتی به فارس بودن خودنیز
اعتقادی نداری،به ایران که چه عرض کنم.
آقای محسن کردی..از اینکه نوشته بودید ..(( چگونگی دخالت در قدرت توسط پادشاه در هنگام نیاز و تضاد آن با ادعای مشروطه خواهان که میگویند پادشاه در حکومت نقشی ندارد. پاسخ:
چنین چیزی نیست. در قانون اساسی مشروطه به پادشاه این امکان داده میشود که هنگامی که در پارلمان همرایی وجود ندارد یا نخست وزیر و پارلمان به بن بست بر میخورند پادشاه برای گذار از بن بست سیاسی فرمان انتخابات تازه را صادر میکند. ))
این جمله شما 100 در صد درست است و من هم این سیستم را در انگلستان به مدت 20 سال تجربه کرده ام. ولی متاسفانه شما زیرکانه یک حقیقتی را (( خود آگاهانه )) فراموش میکنید . پادشاهی که فرمان انتخابات تازه را صادر می کند بایستی از نظر حقوقی هم پادشاه (( قـــــــانـــــــونـــــی )) یک مملکت باشد . اگر پادشاهی مثل رضا میرپنجه معروف به رضا شاه , که با کودتا حکومت را بدست گرفت ,نه تنها حکومت او بلکه حکومت پسرش
هم غیر قانونی بوده و تمام اوامر شاهانه او به اندازه سنگ پای قزوین هم ارزشی ندارد. بخاطر این بی قانونی بودن این پادشاهان است که درست در دقایقی که مملکت لحضات سرنوشت سازی را می گذراند, این پادشاهان اولین کسانی بودند که پا را بجای (( قرار )) بر « فرار » ترجیح داده و از مملکت گریختند. پادشاه (( کنستانتین 10 )) , موقعی که ارتش نازی کشور دانمارک را اشغال کرد, نه تنها از کشورش فرار نکرد بلکه با ملتش ماند و همانطوریکه می گویند , اکثر صبحها سوار بر اسبی میشد و لباسی که ستاره داوود بر آستینش بود, از خیابان های کپنهاگ برای همدردی از یهودیان می گذشت. ولی آقای رضا میر پنجه به مجلس (( شورای ملی )) که دست آورده انقلاب مشروطه بود , طـــــویـــلـــه می گفت..فرق پادشاه با پادشاه در این جاست.....
مدافعان جمهوری می‌پرسند چرا مردم ایران را گوسفندانی می‌پندارید که نیاز به چوپان دارند و اگر پادشاهی نباشد که از آنها مراقبت کند، همدیگر را خواهند درید؟ پاسخ: این را از رئیس جمهورهای حکومتهای دیکتاتور مانند خاتمی و روحانی بپرسید که این افراد اصلا چرا در چنین رژیمهایی رئیس جمهور شدند؟ از ان بدتر اصلاح طلبانی که از اینها حمایت کردند! و از آن بدتر مردمی که در انتخابات چنین نظامهای دیکتاتوری شرکت میکنند. پس می بینیم که برای دیکتاتور شدن یک رئیس حکومت الزامی نیست که آنها ذاتا دیکتاتور باشند. این مردم هستند که نباید زیر بار دیکتاتوری بروند. لذا برای برقراری دیکتاتوری الزاما نیازی به یک رژیم پادشاهی نیست این کار با یک رئیس جمهور بهتر انجام میشود چرا که ظاهرا او حاصل رای آزادانه مردم است!
چگونگی دخالت در قدرت توسط پادشاه در هنگام نیاز و تضاد آن با ادعای مشروطه خواهان که میگویند پادشاه در حکومت نقشی ندارد. پاسخ:
چنین چیزی نیست. در قانون اساسی مشروطه به پادشاه این امکان داده میشود که هنگامی که در پارلمان همرایی وجود ندارد یا نخست وزیر و پارلمان به بن بست بر میخورند پادشاه برای گذار از بن بست سیاسی فرمان انتخابات تازه را صادر میکند. کشورهایی که سیستم جمهوری و نخست وزیر دارند نیز رئیس جمهور از چنین امکانی برخوردار است. در بحران سال 1332 که به روزهای حساس 25 تا 28 مرداد انجامید، پادشاه از همین امکان برای برکنار کردن رئیس دولت استفاده کرد که متاسفانه دکتر مصدق به فرمان قانونی پادشاه گردن ننهاد و با مظلوم نمایی باعث یک درگیری بی پایان 60 ساله در صحنه سیاسی ایران شد. مصدق انتخابات مجلس را متوقف کرده بود و مجلس شورای ملی به حد نصاب برای تصویب لوایج پیشنهادی دولت نمیرسید و به همین دلیل دولت از مشروعیت ساقط شده بود. اما این امر برای پیرمرد خودپسند و لجوج قابل قبول نبود. او فرمان برکناری خود را از اعضای دولتش از جمله دکتر صدیقی پنهان داشته بود چرا که میدانست دکتر صدیقی او را مجبور به پذیرش فرمان برکناری میکند و دیگر اعضای دولت را نیز به استعفا تشویق میکند. مصدق تنها این موضوع را با دکترفاطمی در میان گذاشت و دکتر فاطمی او را به مقاومت و حتا کودتا تشویق کرد. در دادگاه نظامی دکتر مصدق هرگز نگفت که فرمان پادشاه غیر قانونی بوده بلکه میگفت من شک کردم که فرمان را پادشاه امضا کرده باشد. این یک بهانه بیش نبود. پادشاه در رامسر بسر میبرد و خط تلفن هم باز بود کافی بود تلفن را بر میداشت و در این مورد از پادشاه سوال میکرد. مصدق کشور را به یک بحران کشید. از رادیو اعلام کرد که بر علیه او کودتا شده. در حالی که او بود که با نافرمانی بر علیه قانون اساسی کشور و پادشاه کودتا کرده بود. لازم به ذکر است که تا قبل از مصدق بارها و بارها در مواقع بحرانی نخست وزیران استعفا داده بودند. حتا یک بار هم خود مصدق در 30 تیر 31 استفعا داده و در خانه نشسته بود که پادشاه قوام سلطنه را به مجلس پیشنهاد کرد و او نخست وزیر شد. البته با شورش مردم دوباره مصدق از مجلس رای اعتماد گرفت. یک سال بعد یعنی در 28 مرداد 32 دیگر از ان سیل هواداران مصدق خبری نبود. پیرمرد میدانست که تنهاست. برای حفظ غرورش دست به مقاومت زد و نام برکناری اش را کودتا گذاشت و میراث شوم این رفتار زشت دو دستگی ابدی بین نهاد پادشاهی و مخالفان هوادار مصدق شد.
باری، قانون اساسی اختیار انحلال مجلس و برقراری انتخابات دوباره را به پادشاه میدهد. برای اطلاعات بیشتر میتوانید در گوگل جستجو کنید و قانون اساسی مشروطه را مطالعه کنید. البته در قانون اساسی جدید مورد نظر مشروطه خواهان اختیارات پادشاه به وسعت قانون اساسی مشروطه پیشین نیست که پادشاه اختیار تعیین نخست وزیر و وزرا و نیز فرماندهان ارتش را داشت.
فرهنگ و زبان این "پان ترک ... بهتر است افراد ... ،قدری بهداشت امراض مسری را رعایت کنند و اینقدر این سایت را با نادانی و راسیسم و نجسات و پلیدیهای زبان و افکارشان، طهارت ندهند.
نادانی و ... از صفات شونیسم روستایی است.
غربیها آغاز تروریسم را از زمان عثمانی میدانند که ترکها برای آلمان در جنگ جهانی اول، واژه مجاهد و شهادت را ، وارد فرهنگ خاورمیانه نمودند.
فعلا به زمان حسن صباح در شرق ، و آنارشیسم غربی اشاره نشود. چون
بهتر است پان ترک خودش زحمت اطلاعات بکشد و نه اینکه اینجا بشود برایش کلاس الفبای تاریخ و سیاست.
جملات:
1
Eridug.a e gu.a bi.n.du*
At Eridug, he built the house by the riverbank
O Eridug.da, ev.i, gu.ru.da bi.na.qoy.du
O Eridug.da, çay qırağın.da ev tikdi
gu سومری کنار آب، ساحل
guاینجا،برابر qıraq , çay qırağı, guru yer , qu.ru
n. اشاره دارد به سوم شخص مفرد (او)
bi. وندی ست که نشان میدهد «عملکرد» انجام یافته. اینجا برابر ol ترکی.
du ساختن
*
2
Enlil.e ud.e gu ba.n.de*
.Enlil spoke to the storm
Enlil ud da gu la.n.dı
Enlil ud da de.di
انلیل آذرخش را گفت.
gu...deدر سومریsəs verib danışmaq
gu, gu.laq صدا، ابزار صدا : میتوان نوشت:gu-lan-dı یعنی səs-lən-di, danışdı
ol = bi : ba
n. اشاره به فاعل سوم شخص مفرد
e. در Enlil.e «علامت مسندی یا حالت خبری»در رابطه با فاعل.«حالت فاعلیت» انلیل تأکید دارد.
توضیح بیشتر در پایین.
ud سومری:یعنی ildırım, şümşək , şiməşək
*منبع:
Sumerisch / Grammatik Wikibooks
https://en.wikibooks.org/wiki/Sumerian/Grammar
3
lugal-e bad i-n-sig *
.Der König (lugal) riss (i-n-sig) die Mauer (bad) nieder
lugal bənd-(in) sıxdı
lugal bənd-(i) yıxdı
لوگال دیوار را خراب کرد.
i-n-sig :در سومری: خراب کردن. sig کلمه ای ست نزدیک و تقریباً هم مفهوم با sıxmaq یا yıxmaq
bəndi sıxmaq برابرِ خراب کردن دیوار .که اکنون yıxdı گفته میشود.
bənd :bəd : bad سد، دیوار
n- اشاره به سوم شخص مفرد lugal
i- صدایی ست که به خاطر وجود حروف بی صدای قبل و بعد از خودش پدید آمده. اصطلاحاً
/ prothetischer Vokal /ì گفته میشود.
e- در lugal ،وند فاعلی ست. بیانگر حالت« ergative »در جمله .کاراکتر فاعلیت لوگال را برجسته میکند.
.e ergative denotes the agent-
در جاهای دیگر « نزدیگی» را نشان میدهد:
.e directive denotes nearness-
*منبع:
SUMERISCH : Ernst Kausen
4
کلمات:
---Meşə بیشه
guruʾuš [TREE-TRUNK] wr. ĝešguru5-uš "tree-trunk" Akk. kisittu کُنده ی درخت:
kötük , ağac kötükü . gürü kötük. در سومری guruʾuš
eš [TREE] wr. ĝešešx(LAM); ĝešeš22 "a tree; a terebinth; almond (tree)" Akk. lammu; lupānu
ĝeš [TREE] wr. ĝeš; mu; u5 "tree; wood; a description of animals" Akk. işu
.še terminative denotes motion going toward- (تا، برای، سوی)
در سومری « سوی درخت» گفته میشود: ĝeš -še . تلفظ ĝ هم n است.با تبدیل شدن n به m که مجاز و قانمند است کلمه ی meş-şe یا meşə در ترکی پدید میاید. اکنون این واژه را برای بیشه استعمال نمیکنیم. کلمه tir به معنی چوب را در«dam tiri »، تیر بام، هنگام ساختن خانه به کار می بریم.
کلمات tir و meşə هر دو پیوند با زبان سومری دارند و به ریشه این دو زبان مربوط میشوند.
tir [FOREST] wr. tir; ĝeštir "mud; forest, wood" Akk. luhummû; qištu
tir [FORESTER] wr. lu2tir; tir "forester
منبع ePSD
---
5
i-mək و i-men
فعل i-mək تنها فعل بیقاعده ی زبان ماست.که به عنوان فعل کمکی و فعل اسمی، عرصه استعمال وسیعی دارد. آن به صورت مستقل فاقد معنی ست .حالت مصدری اش (i-mək )نیز در کلام کاربرد ندارد. در«زمان حال» تنها به صورت«وند یا پیوند» به آخر کلمات افزوده شده بیانگر زمان حال میشود.
صرف فعل « i» یا i-mək « استن و بودن» در سومری و ترکی:
i.men I am 1st sg
i.men you(sg) are 2nd sg
i.me.am he/she/it is 3rd sg
i.menden we are 1st pl
i.menzen you(pl) are 2nd pl
i.meš they are 3rd pl
ترکی:
i.əm I am 1st sg
i.sən you(sg) are 2nd sg
i.dir he/she/it is 3rd sg
i.yik we are 1st pl
i.siniz you(pl) are 2nd pl
i.dirlər they are 3rd pl
---
i.meš they are 3rd pl سومری
را در حالت ماضی نقلی،به همان شکل سومری استعمال میکنیم:
onlar i-miş آنها بودند.
ضمایر شخصی مفرد سومری:
1Sp me, ĝá-e (older ĝe26) I
2p za-e (older zé) you
3p e-ne (older a-ne) he, she
ترکی:
mən من
sən تو
(o , (ol , an او
--ضمایر مفرد و جمع شخصی سومری،به عبارت دیگر:تلفظ nu ) ĝu )
(1st sg. ĝu10(MU
2nd sg. -zu
3rd sg. person (-a)-ni
3rd sg. non-person -bi
1st pl. -me
2nd pl. -zu-ne-ne
3rd pl. (-a)-ne-ne
ضمایر شخصی جمع ترکی
biz ما
siz شما
olar) onlar ) ایشان
منبع:
SumerianGrammar HD
DIETZ OTTO EDZARD
p.30
INTRODUCTION TO SUMERIAN GRAMMAR
p.31
en.wikibooks.org/wiki/Sumerian/Grammar
آقای حسین ترکاشوند، بسیار جای خوشحالی است که سوالی در مورد ابزاری که پادشاه مشروطه در نظام دمکراسی میتواند در دست داشته باشد سوالی مطرح نموده اید. اما از نوشته تان بر می آید که تا کنون با بزرگترین و مهمترین سازمان مشروطه خواه ایران، یعنی «حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات)» آشنایی ندارید. از این رو من لینک سامانه این حزب را در اختیار شما قرار میدهم امیدوارم نگاهی به منشور و مرامنامه حزب بیاندازید و مشتاقیم نظرتان را بدانیم. متاسفانه تاکنون جمهوریخواهان ایران هیچ سوالی در این مورد از ما نپرسیده اند دلیل آنهم این است که اصلا وجود ما را انکار میکنند و میگویند که مردم پاسخ شما را در سال 57 داده اند و شما دیگر وجود ندارید. از نگاه ما این خود را به نشنیدن زدن است. ما یک واقعیت هستیم و به قولی آنقدر بزرگ که آنها توان دیدن ما را ندارند. ادامه...
بهرحال چنانچه تمایل دارید بیشتر در مورد سوالهای تان بدانید و این که سازوکار نظام پادشاهی چیست و پادشاه چه ابزاری در اختیار دارد که هم در سیاست دخالت نکند و هم موثر واقع شود را میتوانید در منشور حزب ما بیابید. لینک زیر را برای تان مینویسم یا در گوگل «حزب مشروطه ایران» را جستجو کنید. با تشکر - محسن کردی
https://www.irancpi.party/index.php/the-current-and-future-party-of-iran
بعضی موقع ها فکر میکنم اگر انقلاب نشده بود این الان در چه وضعی بود؟ چادری بود، نبود، اصلا دبیرستان میرفت یا همون کلاس ششم منتظر شوهر آخوند میموند؟ همه شون از این انقلاب اسمی در کردند که تو رویاهاشون هم فکرشو نمیکردند.
این لفظ قلم لذت بردم. ایکاش همیشه اینقدر مودب بودید و علاوه بر آن و مهمتر مستدل حرف میزدید که این بار مستدل هم سخن گفتید. شما در گفتار پیشین تان بحث سیاسی نکردید بلکه رجز خواندید. عزیزم مگه داری تخته نرد بازی میکنی که رجز میخوانی؟ فکر کن شما الان در مجلس ایران رهبر حزب دست چپی فلان هستی و پشت تریبون مجلس که مستقیم از تلویزیون ملی در سراسر ایران پخش میشه در مورد حزب لیبرال دست راستی این گونه سخن بگویید: باید بعرض ملت شریف ایران برسانم، این حزب دست راستی مخالف ما، متشکل از فوجی از ساواکی ها و گارد شاهنشاهی و ارتشی وفادار به شاه و فرزندانشان در تهران و شهرهای بزرگ دور هم جمع شدند، و اکثرا هم دکان بقالی و آجیل فروشی و چلو کبابی باز کردند، و تعدادشان هم آنقدر زیاد است که مگس می پرانند، و صبح تا عصر کارشان فقط لایک کردن سخنان رضا پهلوی و بد و بیراه نوشتن به مخالفین او می باشد، آنها در دنیای مجازی، بخاطر بیکاری، شاید آمار به چشم خوری داشته باشند، ولی در داحل کشور هیچگونه پایگاه چشمگیر مردمی ندارند، با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمیشه و ما پاسخ اینها را در انتخابات پیش رو خواهیم داد.
البته یک مقدار دستکاری کردم که متوجه بشوید که دارید چه میکنید. این که رضاپهلوی بین مردم هوادار ندارد بسیار خوب، این حق شماست که این نظر را داشته باشید. قشر دانشگاهی و فیلسوف و شاعر و رئیس بانک هم هوادار شما. اما این که همه هوادارن رضاپهلوی آجیل فروش و قناد و ساواکی هستند خب قبول کنید که اگر توهین آمیز نباشد یخورده بی انصافی است. کمی هم جا برای صنف کله پز و حمامی مقنی و امثالهم هم بگذارید عزیز.. شاید اونها هم به شاه تمایل داشته باشند! از شوخی گذشته شما که ظاهرا اهل سیاست هستید باید بدانید که این چند جمله را اگر در مجلس ایران بر زبان بیاورید حتا رسانه های چپ هم ناچار خواهند شد شما را کباب کنند. بازهم درس سیاست بدهم این که بشین و بتمرگ و بفرما یک معنی دارند اما شما کم خطر ترین وسیله را برای رساندن منظور استفاده کنید.
و اما قضیه آقای قاطبه نمیدونم شما سن و سال تون قد میده یا نه ... زمان اون خدابیامرز که نور به قبرش بباره، یه برنامه ای بود بنام اختاپوس که پرویز صیاد درست میکرد و نوذر آزادی هم در نقش آقای قاطبه، یک کرمانشاهی متعصب ظاهر میشد و هرگاه کسی سخنی میگفت که بر او گران می آمد میگفت: اختیار دارید، قند میشکنید، شکر میخورید». و طبق معمول مردم ایران هم این تکیه کلامها رو از تلویزیون میگرفتند و به منظور بد هم برداشت نمیکردند. ما هم با بروبچ همین گونه برداشت میکردیم. این بکلی با اون پاسخ به دیگری که میگه «تا تو باشی که از این شکرها نخوری» تفاوت داره. این که قاطبه میگفت معنی اش چیزی مثل: «چوب کاری میفرمایید»، «دیگه ما رو شلاق نزنید» یا اختیار دارید خالی..چیزی تو این مایه ها اعتراضش رو نشون میداد. خلاصه یادتون باشه با «تو شکر میخوری» اشتباه نگیری که طرف کلی شاکی میشه خخخخخ
وقتی نویسنده سیاسی سایتهای ایرانی امثال فاضل غیبی باشد که هر روز به یک تخته میزند و یک فیل هوا میکند، تکلیف عامه مردم و میزان درک و شعور شیاسی آنها روشن است. و وقتی شرایط فکری مردم این باشد و سیاسیونش این باشد، تکلیف تغییر و تحول در ایران روشن است. معجزه که قرار نیست اتفاق نیفتد
ایکاش به سئوال مطرح شده ، مختصر و مستقیم جواب میدادی ،یا در آغاز نوشته ات ،پاسخ میدادی.
چون زمان کوتاه، و سنین بالا ، و بازار شلوغ،و حوصله در پایین، است.
این عادت پرگویی و زیادنویسی، یک نعمت است یا یک لعنت و نفرین ! ؟
هنر آنست که میتوانستی پاسخ را در 5-3 جمله، حداقل در آغاز این کمنت مقاله گونه ات، میدادی.
در جوانی ؛ در زمان آن پدر و پسر ،میگفتند، شعار باید ترویجی باشد یا تبلیعی!
"" روایت و گفتمان ژئوپلوتیکی، تبدیل به تنها اهرم اعتماد سازی در تحولات دنیا خواهد شد "" آیا سفر ترامپ به عراق، تایید مرگ قاسم سلیمانی است؟ آیا باز شدن کنسولگری امارات عربی در سوریه، شکست فارسستان در سوریه است؟ آیا فارسستان، مجبور به دوری از ارمنستان اشغالگر، بدلیل نیاز به جمهوری آزربایجان خواهد شد؟ آیا بندر گوادر در بلوچستان پاکستان، آخرین میخ را به کالبد بندر چابهار خواهد کوبید؟ آیا فارسستان دوستی در منطقه دارد؟ آیا مافیای سپاه و فارسستان، با چپاندان افراد غیر بومی و طرفدار پ ک ک در راس استانداری آزربایجان غربی، در مسیر گفتمان ژئوپلوتیکی قدم بر میدارند؟ فراموش نکنیم رمز حاکمیت ملی، در تامین منافع مردم است و منافع مردم، در اتحاد دولت یک کشور، با پ ک ک ، حزبلاه تامین نمیشود، جامعه شناس‌های ابله ساده لوح تحصیل کرده خارج، نه توان درک این واقعیت را داشتند و نه به اهمیت " کار افرینی " در پی
پیشرفت جوامع پی بردند، و عمری را صرف حفظ " فرضیات پوچ جامعه شناسی " در غرب کردند.
جناب لاچین گرامی سلام؛
نوشته و پرسیده اید:
سوال: اگر کمونیست ها استقلال سیاسی خود را برجسته کرده و به عنوان یک نیروی قدرتمند وارد سیاست شده و حکومت را به دست گرفتند, آیا اجازه خواهند داد احزاب دیگر در زیر سایه دموکراسی به فعالیت خود ادامه دهند؟
دوست من!
بی گمان شما بخوبی آگاهید که دیکتاتوری شاهان پهلوی و خودکامگی های شیخان، و نسل کشی ها و ترورهای پیگیر و پیاپی آنها از نیروهای مترقی، دمکرات، چپ و کمونیست چه آسیب های سنگینی برجای گذارده است. همزمان و به تبع آن سرکوب ها و کشتارها، و دلایل وقوع شان در میان نیروهای چپ و کمونیست اختلاف جدی هست، یک روند پراکندگی ِبلند و یک سکتاریسم و گروه گرائی بیمارگونه در میان خانواده ی چپ و کمونیست ریشه دوانده که به باور من بسادگی قابل حل، درمان و زدودن نیست.
بنابرین! نیروهای چپ و کمونیست هماکنون یکدست و همگرا نیستند و ناگزیر در فراروئی مبارزه طبقاتی
خود برابر راست، راست میانی و طیف لیبرال ملی مذهبی ها بعنوان قطب قدرت جایگاه تعیین کننده ای حالا ندارند. و همینک و در همین آغاز روند فروپاشی و سرنگونی، و چالش پسادوران آن نیز می توانیم ببینیم و می بینیم که او نمی تواند به یک نیروی مقتدر سیاسی دست یافته و فراروید؛ چه رسد به اینکه او بخواهد به تنهائی قدرت سیاسی را تصرف کرده و بنا به "نگرانی" شما یکه تازی سیاسی کند. نه چنین چیزی متصور نیست، هم بخاطر باور و نجربه های خود و هم بخاطر پراکندگی آشکارش!
اما از این بخش که بگذریم، می رسیم به اینکه یک حقیقت آشکار وجود عینی و قابل لمس دارد، آن اینکه نیروی های چپ و کمونیست ایران و جهان "پتانسیل مادی و اجتماعی طبقاتی" بالائی دارند؛ همانگونه که همزمان بحران ایدئولوژیک کمرشکنی را هم برکول می کشند.
و شرایط چندش آور و مرگبار سرمایه سالاری نئولیبرال جهانی، آنهم با دمل چرکین آن (( ترامپ)) می بینیم که با یاران صهیونیستی در منطقه، و با درندگان ناتوئی اش در جهان قصد ویرانی همه ی ارزش ها و دستاوردهای تاریخ نوع انسانی و مردمسالاری را دارد. البته اگر بتواند!؟ خودش که دیروز گفت: آمریکا نمی تواند برای همیشه ژاندارم جهان باقی بماند! و این درست است. کارگران و مردمان بیکار و گرسنه و خشمگین جهان بیش از این میلتاریسم ویرانگر امپریالیسم آمریکا و یارانش را تاب نمی آورند.
اما ما با تجربه های تلخ، درهم شکسته و ویرانگر چپ و کمونیستی گذشته، هم مای چپ ایرانی و هم کمونیست های جهانی درس های گران و فراوانی را از گذشته ها فراگرفته و کم و بیش سال هاست که بکارمی گیریم. با این تفاوت که روند دگرگونی بسان زایش نوزاد، برای مادر بسیار دردناک و سخت می باشد. همچنانکه حفظ دستآوردهای پیشینیان ما نیز در جای خود ارزشمندی تاریخی ولائی دارد که از آنها هم آموخته ایم.
حالابرگردیم به کشورمان و یافتن پاسخی به نابرابری ها و سرکوب ها و تبعیض هائی قومی، مذهبی، اتنیکی و ملی ایکه بواقع نه تنها وجود شرم آور، بلند و دردآور داشته، بلکه همچنین وجود آنها مایه چنددستگی، ناتوانی قدرت اجتماعی طبقاتی و هراسناکتر از همه مادر ستیزهای کور قومی و ملی در میان جامعه ی رنگین کمانی ما شده، و پیوسته بسود این یا آن خودکامگان شاهی و شیخی بکاررفته است. خیانت به حقوق بشری که به هیچوجه نباید دوباره تکرارشود. مگر می شود فراموش کرد که راسیسم ...نادان به من " لر" خر می گفت؟ و یا ...! نه هرگز.
در این زمانه ی پرآشوب و رشد گردنه گیری های سرمایه سالاری نئولیبرال و بهره کشی ظالمانه " ملی داخلی" و " منطقه ای جهانی" از کارگران و زحمتکشان نشان می دهد که (( درد و درمان "نوع انسان کار" در همه ی "جهان" یکی ست.))، و دیگر عصر یکه تازی مذهبی، قومی و قبیله ای و سرکوب های اتنیکی شاهی و شیخی نباید مانع همبستگی آنها شود! و می باید برای همیشه تبعیض به پشت سر سپری شده، و حق تعیین سرنوشت ملت ها بدست خود آنها باشد و می باید بخواست مستقل هریک از آنها خودمدیریتی سپرده شود؛ همچنانکه آموزش بزبان مادری و ترویج و تشویق اتنیک آنها و یافتن ابزارهای همزیستی مسالمتجویانه در یک کشور به میل و به اختیار دلبخواهی!
ما اجازه نداریم فراموش کنیم که برتریجوئی های رایج گذشته میان این ملت علیه ملت دیگری، و جدائی ها و شکاف های میان آنها می تواند همگی را بسادگی به تیغ جهانخواران خارجی، و در داخل به دندان تیز درندگان فاشیست، ناسیونالیست، فناتیست، پانیست و ...بسپارد. هوشیارباشیم! ما از مزایای عدم تمرکز قدرت، قدرت افقی و قدرالیسم کم کم می دانیم و ناگزیر باید با امیدواری و یکپارچگی کنارهم بایسیم!
در این راستا بنا به گواه تاریخ، چپ ها و کمونیست ها همیشه در کنار کارگران و توده ها بوده و بی کوتاهی و مضایقه مدافع برابریجوئی و تبعیض زدائی بوده و خواهدماند.
باسپاس
سیدامیرحسین قاضی‌زاده هاشمی عضو هیات رئیسه مجلس گفت: در گرانی‌های اخیر کاسه چه کنم چه کنم دست گرفته‌ایم.
آقای هاشمی،
گرانی‌ها پاشنه آشیل جمهوری اسلامی میباشد زیرا طی چهل سال انحصار طلبی مملکت را به پرتگاه سقوط کشانده است،
جمهوری اسلامی هیچ چاره ای ندارد بجز اینکه تا به سرنوشت امثال:
لوئی16، نیکلای دوم، هیتلر، موسولینی، صدام حسین، معمر قذافی، چائوشسکو،
گرفتار نشده خودش را برهاند،
سرور گرامی،
تنها راه نجات کشور اتحاد ماست که همصدا جمهوری اسلامی را تشویق به انجام دو فوریت نماییم:
1- مذاکره با آقای ترامپ برای دفع تهدیدات خارجی،
2- به رسمیت شناختن حق آزادی بیان مصوب قانون اساسی جهت حل مشکلات داخلی،
با تشکر از توجه شما،
با گذشت زمان و کاوشهای بیشتر پیرامون تاریخ انقلاب اکتبر و نقش این انقلاب بر جهان متوجه سود و زیان ان میشویم.انقلاب اکتبر نه تنها روسیه بلکه اروپای شرقی و ایران را به نابودی کشاند .
حزب توده و پیروان چپ بی انکه بخواهند برده یک اندیشه ضد تکاملی وضد اقتصاد ازاد شدند و میدان رقابت ورشد اقتصادی را به غرب واگذار کردند .گناه این فاجعه جهانی از شعار همه قدرت برای پرولتاریا بر میخیزد .براساس این شعار وهدف ان چپ در ایران پا به حیات سیاسی گذاشت و انگیزه کودتای 28 مرداد و دشمنی با هر چه نام ملی داشت شد.شعار قدرت برای پرولتاریا در نهایت چپ را همکار اخوند کرد و ایران را به قرون وسطا پرتاب کرد .به راستی میتوان چپ راضحاک روشنفکران این مرز وبوم تاریخی دانست.
مخالفت فاضل غیبی، فیلسوف سابق ، با جریان چپ، شاید بدلیل بهایی بودن و مذهبی بودن ایشان باشد. ایشان گویا در زمان فعالیت کنفدراسیون در غرب ، خودش مدتی هوادار حزب توده بوده.
اینجانب قصد دفاع از توده ای ها ویا حزب توده ایران ندارم ولی نمی توانم در مقابل کج اندیشی نویسنده سکوت کنم.آقای فاصل غیبی می نویسد:"اهمیت رشد سریع حزب توده در این بود که پیش از آنکه هویت ملی ایرانی استوار شود، با طرح شعارهای «ضد ملی» و نکوهش «تاریخ ستم‌شاهانه» بر آن ضربه‌ای جانکاه وارد آورد. فراتر از آن، دیری نگذشت که ملایان دریافتند، هدف «توده‌ای‌های کافر» فقط سرنگونی حکومت است و نه تنها خدشه‌ای بر پایه‌ی قدرت آنان وارد نمی‌کنند که با «احترام به عقاید توده» پشتیبان آنان در حفظ خرافات و دشمنی با حکومت خواهند بود. بدین ترتیب برای جوانان سوادآموخته‌ی ایرانی هویت دوگانه‌ی «شیعی‌ـ توده‌ای» جای فرهنگ ملی را گرفت و به هویت غالب بدل شد."
اینجانب قصد دفاع از توده ای ها ویا حزب توده ایران ندارم ولی نمی توانم در مقابل کج اندیشی نویسنده سکوت کنم.آقای فاصل غیبی می نویسد:"اهمیت رشد سریع حزب توده در این بود که پیش از آنکه هویت ملی ایرانی استوار شود، با طرح شعارهای «ضد ملی» و نکوهش «تاریخ ستم‌شاهانه» بر آن ضربه‌ای جانکاه وارد آورد. فراتر از آن، دیری نگذشت که ملایان دریافتند، هدف «توده‌ای‌های کافر» فقط سرنگونی حکومت است و نه تنها خدشه‌ای بر پایه‌ی قدرت آنان وارد نمی‌کنند که با «احترام به عقاید توده» پشتیبان آنان در حفظ خرافات و دشمنی با حکومت خواهند بود. بدین ترتیب برای جوانان سوادآموخته‌ی ایرانی هویت دوگانه‌ی «شیعی‌ـ توده‌ای» جای فرهنگ ملی را گرفت و به هویت غالب بدل شد."
همانجور که نوشتم ،نویسنده پادشاهی را = "ملی"فرض می نماید .اینکه آخوند ها بر همه چیز این کشور گند زدند و دستاوردهای دوران پهلوی را نا بود کردند ، جای شک و تردیدی نیست ولی اینکه منکر "ستم شاهی" در تاریخ ایران شویم ، از آن حرف های نپخته است که مرغ پخته هم خنده اش می گیرد . نسل انقلابی اشتباه بزرگی مرتکب شدند که با زنده یاد شاهپور بختیار همراهی نکردند ،صدای او که می گفت:"دیکتاتوری نعلین هزار بار از چکمه نظامیان خطرناک تر است " درک نشد و متاسفانه جبهه ملی و ما چپ ها شاهپور بختیار را بایکوت کردیم .
از دید اقای فاضل غیبی "راست ملی"=هوادارن نظام پادشاهی ویا بعبارت درست تر، هواداران شاهزاده رضاپهلوی که می خواهد به کمک ترامپ ، اسراییل و عربستان حکو مت مذهبی آخوندی غیر وابسته را بر اندازد . براستی "ملی "یعنی چی؟ برخلاف نطر نویسنده که روزگاری مثل بنده چپ بوده ، چپ های ایران بطور مشخص توده ای ها بسیار هم ایران دوست و ناسیونالیست بوده اند . نگاهی به هواداران پرو پا قرص رضا پهلوی نشان می دهد که بسیاری از آنان همان" چپ ضد ملی" هستند . اینکه توده ای ها به مذهب و دین مردمان احترام می گداشتند،زمانی بود که حکومت سکولار بود و جامعه بشدت مذهبی بود،همه از بچه و بزرگ می دانستند که :"کمونیست یعنی خدا نیست" بله " راست ملی"خواهان بمباران ایران است و چپ "ضد ملی"مخالف دخالت خارجی ها در مسایل داخلی هستند و بشدت در مقابل حمله نظامی ایستاده اند البته اینجانب موافق دخالت خارجی در مسایل داخلی ایران بطور
از دید اقای فاضل غیبی "راست ملی"=هوادارن نظام پادشاهی ویا بعبارت درست تر، هواداران شاهزاده رضاپهلوی که می خواهد به کمک ترامپ ، اسراییل و عربستان حکو مت مذهبی آخوندی غیر وابسته را بر اندازد . براستی "ملی "یعنی چی؟ برخلاف نطر نویسنده که روزگاری مثل بنده چپ بوده ، چپ های ایران بطور مشخص توده ای ها بسیار هم ایران دوست و ناسیونالیست بوده اند . نگاهی به هواداران پرو پا قرص رضا پهلوی نشان می دهد که بسیاری از آنان همان" چپ ضد ملی" هستند . اینکه توده ای ها به مذهب و دین مردمان احترام می گداشتند،زمانی بود که حکومت سکولار بود و جامعه بشدت مذهبی بود،همه از بچه و بزرگ می دانستند که :"کمونیست یعنی خدا نیست" بله " راست ملی"خواهان بمباران ایران است و چپ "ضد ملی"مخالف دخالت خارجی ها در مسایل داخلی هستند و بشدت در مقابل حمله نظامی ایستاده اند البته اینجانب موافق دخالت خارجی در مسایل داخلی ایران بطور
مشخص دخالت در مسایل حقوق بشری هستم ولی خود را ملی ویا چپ هم نمی دانم
سالام ـ دوست عزیزومحترم وآرمانخواه ماجناب چنگائی انسان محترم وبانیت صادقانه وآرمانخواهی عدالت گرانه ایی مبارزه میکند،دوست دارد،خدمتی به مردم یاملل ایران بنماید،
جناب چنگائی ،همچون مبارزان عصرآرمانخواهان قبل انقلاب اکتبر
آرزو وآرمان انسانی خیرخواهانه راسرلوحه زندگی ومبارزات خود
کرده است.
من بشخصه برای شخصیت وبرای تفکرایشان ارزش وافری قایل هستم.
خلل وسوئ نیتی درذات جناب چنگائی نیست، این تفکرنتیجه اش
چه میشود؟دراین مورد اطلاعاتش رانه منطقی میدانم ،نه نتیجه این مبارزات راسودمنددانسته ومیدانم، نتیجه این مبارزات وجانفشانی را همچون مبارزات بلشویک ها میدانم که چه شهامت وجانفشانی هاکردند،
دراین آرمان که پس ازهفتادسال حکومت کمونیستی مردم و سیاسیون بازبه خانه اول برگشتند،ازهمین الان گواه بر ناراستی این مبارزات رابایددید.
درکتاب هاخیلی میتوان شعارداد،یادرسخنرانی ها میتوان حسابی آسمان وریسمان
رابهم وصل کرد،آیا منطق،علم،عقل،وعصراین شعارهارامی پذیرد؟
من چرا فرق بین شخصیت،تفکر،وبه آرمان افرادی همچون جناب چنگائی وتبریزی که هردو آرمان ها وسیستم کمونیستی راسرلوحه مبارزات وآرمان خودقرارداده اند،فرق میگذارم؟
چون دریکی صداقت وراستی،وسلامت فکررادیده ودرآن دیگری ناراستی سیاسی وانحراف مبارزاتی ووو،،،رامی بینم،
ولی نتیجه عمل اگر هریک این دو موفق شوند،رایکی میبینم،یعنی
آب درهاون کوبیدن مردم که نتیجه هردو پس ازسالها شکست خواهدبود.
نتیجه کاراین دو وامثال آنها،فروپاشی شوروی،تجدیدنظردرچین، برخاستن لخ ولسا درلهستان،فقروتنگ دستی درویتنام،ازهمپاشی یوگسلاوی،برهم ریختن آلبانی،برخاستن افرادی مثل استالین، صدام،شاه،خمینی نتیجه تفکرات این دو ودیگرچپ هاخواهدشد.
چراکاری کنیم ،که درآینده ملل درون را بازهم بعد،پنجاه،شصت سال زحمت اندازیم؟
جناب چنگائی عزیز،درکشوری که چندملیتی،چندجغرافیایی، چنداقتصادی،چندآب وهوایی،باشد،وما درحال زندگی نکنیم ،یعنی عصرمدرنیسم،ربات ها،علم،پیشرفت دقیقه ایی زمان رانبینم برپایی سیستم کمونیستی یک فاجعه خواهدبود.
شماونیت شما هرچقدرآرمانی ،انسانی وعدالتخواهانه باشد،این فقط یک آرمان است وبس .
همانطورکه قبلا نیزبعرض دوستان رسانده ام،درکشوری با مختصات ایران دروجه همگرایی تنهاراه برون رفت فدرالیسم باتمام پیش شرط های قبلن گفته ،میباشد.
یعنی فدرال غیرمتمرکزوغیرانحصاری گروهی،
دراین سیستم،امکان اینکه ایالتی بصورت سیستم سوسیالیستی اداره شود،بایدوجودداشته باشد.
والا زحمات شما نیزپس ازگذشت سالها بربادخواهدرفت.
بفکرم،مبارزان واقع گرای اتینیک های غیرفارس اگروارداین معقوله شوند،نتیجه اش ازهمین حالا بازهم بنفع استعمارگران وپان فارس خواهدبود،که آنهارامن ازهمین حالا آگاه کرده و هشدارمیدهم که این تفکریک دام برای انحراف مبارزات راستین
آنها خواهدشد.
جناب بهنام چنگائی عزیز..
سوال: اگر کمونیست ها استقلال سیاسی خود را برجسته کرده و به عنوان یک نیروی قدرتمند وارد سیاست شده و حکومت را به دست گرفتند, آیا اجازه خواهند داد احزاب دیگر در زیر سایه دموکراسی به فعالیت خود ادامه دهند؟
پاسخ سر راست منِ سوسیال دموکرات استقلال طلب آزربایجانی: هــــــــرگــــــز!!.
چون تاریخ نشان داده است که دولت های تک حزبی همچون حزب نازیست ها, کمونیست ها, رستاحیزی ها, حزب اللهی ها , سلطنت طلبی ها, ( هرگز ) اجازه نخواهند داد احزاب دیگر به فعالیت بپردازند. بدان جهت است که دولت های تک حزبی زود و یا دیرتر از هم متلاشی شده و میشوند.
سوال 2- آیا شما به عنوان یک کمونیست موافق هستید ملت آزربایجان همین حالا به یک صندوق رای بدون تقلب و در گیری و در تحت نظارت بین المللی رفته و برای اولین بار با استفاده از دموکراسی , برای تعین سرنوشت خویش رای گیری بکنند و
نتیجه این رای ( استقلال و یااتحاد با ممالک محروسه ایران ) همیشه محترم شمرده شود؟ بهترین ها را برایتان آرزومندم....
"" خواندن این مقاله را به فعالین تورک آزربایجانی پیشنهاد میکنم "" در حالیکه دنیای امروز را "" واحد‌های ژئوپلوتیکی "" تشکیل میدهند نگاه این مقاله به شدت از دریچه "" تک بعدی تنگ پان ایرانیستی "" است. ژئوپلوتیک کوردستان را، برخلاف ادعای این مقاله، محدود خواهد کرد، این مقاله با این "" پیش زمینه "" وارد میدان بحث میشود که فارسستان در صورت درگیری با کرد‌ها و عرب ها، باید بیشتر روی خطر کرد‌ها حساب باز کند، در حالیکه در صورت جنگ، فارسستان با ۶ جبهه، وارد نبرد موجودیت خواهد شد. با حذف فارسستان از سوریه به همت اتحادیه عرب، اعراب با تمام توان، ۶ جبهه را بر علیه فارسستان، وارد میدان خواهند کرد.
جناب لاچین گرامی سلام؛
پرسیده اید:
آیا شما فکر میکنید تنها یک حزب بتواند در سرزمین جغرافیائی همچون ایران امور سیاسی را بدست بگیرد و حکومت بکند؟
+
پاسخ سرراست من کمونیست: نه هرگز! چون در مضمون نظری، عملی و پایه ای آن، چنان ساختاری متضاد و متناقض با الزام و ضرورت همکاری ها بسود "ساختن جمعی فردا "ست و از همنیرو هیچگاه تصورش هم جایزنیست؛ چه رسد به تک قطبی شدن سیاست. زیرا جوامع ما بشدت طبقاتی و منافع آنها بسیار چنددست و متفاوت می باشد وز همینرو اجتناب ناپذیری تمرکززدائی و ایجاد قدرت پراکنده و افقی را ایجاب می کند.
+
چراکه ساختارهای یکسویه، فردی، مذهبی خودکامه ی شاه و شیخی و تمرکز فوق مطلق و تصرف آنها بر سیاست و اقتصاد کشور به تک تک ما درس های برجسته و فراموش نشدنی ای داده است که هیچگاه جایز نیست ساده گرفته و بدتر از همه اینکه فراموش شود؛ آنهم در یک کشور پُراتنیک و رنگین کمانی.
همزمان لازم می دانم بگویم که جریان های چپ و کمونیست می باید استقلال سیاسی خود را در برابر دیگر جریان های برجسته سازند و سپس بعنوان یک نیروی قدرتمند وارد سیاست های همکاری شوند.
باسپاس
"" فردا ئی بدون روبات‌های کارگر وجود ندارد "" جوامع‌ای که راه پیشرفت را طی کرده اند با " انتقال به اقتصاد دانش محور " روبات‌ها را در سطحی وسیع جایگزین انسان خواهند کرد، با " بستن مالیات به روبات‌های کارگر " این جوامع پیشرفته قادر خواهند بود با آن مالیات، برای شهروندان، Universal Basic Income (UBI) مقرری ماهیانه پرداخت کنند، جوامع امروز " خاورمیانه نفتی " و " امریکای لاتین کمونیست زده " قادر به ورود به این مرحله از " دوره انتقال " نخواهند شد، پ ک ک و روژاوا در خاورمیانه، با حمله به کارفرینی، ترویج فرهنگ کولبری، الان جنگ به جوامع‌ای با اقتصاد غیر نفتی از جمله " ترکیه " ، فقر و بدبختی را در خاورمیانه فقط تشدید خواهند کرد.
"" حال و هوای کریسمس در جمهوری آزربایجان زیبا "" کریسمس را با شادی این دختر‌های در حال رقص در باکو، جشن بگیریم. https://www.youtube.com/watch?v=1JV2iGd0-SA
Christmas celebrate in baku 2018 باکو میں کرسمس کا دن
آقای بهنام چنگائی...متاسفانه و یا خوشبختانه اکثر خانواده های مهاجر نسل اول ایرانیان بعد از سال 57 به اورپا و امریکا با رژیم استبدادی غیر قانونی تا اندازه ای آشنائی دارند. حتی خیلی از خانواده های مثل ما , این درد و رنج را با خون و گوشتمان هم چند مدتی لمس کردیم و تجربه شخصی هم داشتیم. خوب میدانیم که حزب الله , تفاله و پس مانده های حزب رستاخیز هم هست.
هراس آینده من باری.. زندگی در یک سرزمینی است که تنها یک حزب امور قدرت سیاسی را بدست بگیرد و یک دیکتاتوری از نوع « پرولتاریائی » جامعه را در بر گیرد و فضای باز سیاسی را برای دیگران محدود سازد و یک جامعه (( تک حزبی )) دیگری را بجای رستاخیز و یا حزب الله جای گزین سازد. در این دنیای باشکوه دیجتالی افکار و نوع اندیشه انسان ها چنان فرق کرده است که آنگلا مرکر با هزاران سختی توانست یک دولت ائتلافی تشکیل دهد آنهم در کشوری که یک زبان مشترک و یک نژاد
مشترک آلمانی دارند. .
جامعه تک زبانی و تک نژادی آلمان , بخاطراندیشه های مختلف , عقاید مختلفی در باره اداره کشور آلمان را دارند. حال برسیم به ممالک محروسه ایران با ملل مختلف, با زبان و فرهنگ مختلف . در کشور انگلستان لااقل پنچ حزب فعالیّت دارند. آیا شما فکر میکنید تنها یک حزب بتواند در سرزمین جغرافیائی همچون ایران امور سیاسی را بدست بگیرد و حکومت بکند؟...
یعنی ""رئیس جمهور فقید عراق"" توجه کنید از دید نویسنده "فقید" که از توی سوراخی که شبیه لانه سگ های ولگرد بود بیرون کشیده شد حالا این جزئیات جدید چی هست یا چی بوده چه فرقی میکند
تف لوایی و دستمالی ترکعلی.
در نوشته "تف اندازی لوایی " بحای استعمارگر ، وی از استعمارشونده ، استفاده نموده، و این نشان میدهد که او چقدر از لحاظ زبان و اندیشه ناتوان است.
وی چنان غرق تف اندازی، و دفع ترشحات و ضایعات و مایعات بدنش، به اینسو و آنسو است ، که از حول حلیم افتاده توی دیگ، و آذری ها را استعمارگر در ایران نامیده.
پان ترک دیگری با نام" تورک اوغلو" ؛ که زبان و درک زبان فارسی اش از لوایی بدتر است، در اینجا به دفاع از این بیسواد توهین گر پرداخته.
چرا این دو ، از استعمار هزارساله شاهان ترک در حاکمیت سیاسی ایران، چیزی نمی گویند؟
اگر زبان و فرهنگ ترکی آذری ها اینقدر ضعیف بوده که در تمام گشورها مغلوب دیگران شده اند، ایراد ایرانیان در کجاست؟
حتا امروزه ، اسامی افراد و خیابانهای آذربایجان شمالی و خط و الفبایشان، نیمه روسی است. چرا به "علی اووف" کسی نامه نمی نویسد و انتقاد کند؟
آدرس غلط
آدرس غلطبا اوج گرفتن مبارزات مدنی مردم ما درایران و به تبع آن سرعت گیری مبارزات اپوزیسیون هم در داخل و هم در خارج برای تصاحب جایگاهای خالی رهبری همه به این واقعیت پی برده اند که چقدر از جامعه ومبارزاتش عقب افتاده اند. معمولا بعد از هر انقلابی جامعه در آرامشی نسبی فرو میرود تا بدین وسیله خستهگی انقلابی را از تن بدر کند بخصوص جامعه ما که هم کشتار بعد از انقلابش بیشتر از قبل آن بوده و هم جنگی که هر چند ظاهری تجاوزکارانه داشت اما بی ربط با دخالتهای ج.منحوس اسلامی نبود. این جنگ ویران کننده وپر کشتار برای ملت ما عقب افتاده گی وبرای حاکمان نعمت آورد. و بدین ترتیب اپوزیسیون ما را نیز برای سالیان به کنجی فرستاد. حالا بعد از چهل سال خموده گی و سرخوده گی از اعتمادی که به یغما رفته بود مردم ما از آن پوسته رخوت و ترس وحشت یواش یواش در حال بیرون امدن هستند. اعتماد از دست رفته در حال بازگشتن است.
با اوج گرفتن مبارزات مدنی مردم ما درایران و به تبع آن سرعت گیری مبارزات اپوزیسیون هم در داخل و هم در خارج برای تصاحب جایگاهای خالی رهبری همه به این واقعیت پی برده اند که چقدر از جامعه ومبارزاتش عقب افتاده اند. معمولا بعد از هر انقلابی جامعه در آرامشی نسبی فرو میرود تا بدین وسیله خستهگی انقلابی را از تن بدر کند بخصوص جامعه ما که هم کشتار بعد از انقلابش بیشتر از قبل آن بوده و هم جنگی که هر چند ظاهری تجاوزکارانه داشت اما بی ربط با دخالتهای ج.منحوس اسلامی نبود. این جنگ ویران کننده وپر کشتار برای ملت ما عقب افتاده گی وبرای حاکمان نعمت آورد. و بدین ترتیب اپوزیسیون ما را نیز برای سالیان به کنجی فرستاد. حالا بعد از چهل سال خموده گی و سرخوده گی از اعتمادی که به یغما رفته بود مردم ما از آن پوسته رخوت و ترس وحشت یواش یواش در حال بیرون امدن هستند. اعتماد از دست رفته در حال بازگشتن است. چهل سال ج.ا.اعتماد مردم را خرج صدور انقلاب و چپاول وغارت و اشاعه فساد کرده است مردم به یک روحانی پیر که ادعای حکومت را نیز نداشت اعتماد کردند و او کرد هر آنچه را که خواست برای نابودی آب وخاک و هوا و هر آنچه سعادت و ارامش و شادی مردم بود و از هیچ کاری کوتاهی نکردند.
حال پس از چهل سال کور سوی امیدی در خیابانها با ذکر "چه انقلاب کردیم چه اشتباه کردیم"و یا اینکه از رضاشاه قدر دانی کردند و با نوستالژی از محمد رضاشاه یاد کردند و خواهان بازگشت پهلوی ها هستند.
این امید مردم را نباید با دادن ادرس های غلط به بیراهه برد. و متاسفانه شاهد ،این واقعیت هستیم که : ۱- جمهوری اسلامی از ترس تشکل های اعتراضی دست به تفرقه افکنی میزند۲- بخشهایی ازچپهای گذشته که هنوز هم بعد از چهل سال و فروپاشی مدینته الکمونیست همچنان با خانواده پهلوی دشمنی ذاتی دارند سعی در مخدوش کردن ودادن ادرسهای غلط میباشند .۳- با اوج گرفتن محبوبیت رضا پهلوی گویی موی ان بخش از اپوزیسیون را که سالیان نتوانسته خود رامطرح کند و به طریق برای خودمعروفیت بخرد، اتش زده اند تا با نشانه گرفتن نوک پیکان خویش بطرف رضا پهلوی، هم این امید رابه عقب براند و هم به "خون خواهی دموکراسی" اوانتاژ"avantage" بگیرد و معامله کند.
اما اینان در این معامله فراموش میکنند:
هدف نهایی این ملت و ان مملکت را، که همانا ایران یکپارچه، و ملت ازاد وسرفراز ماست. این ملت خواهان بازگشت خنده و شادیست،خواهان آزادیست،خواهان پیشرفت سربلندیست ، دیگر از شنیدن اقتصاد توحیدی حالش منقلب میشود و از نام شیخ و مجاهد و غیره بیزار است.
هر جا نوک پیکان حمله از جمهوری منحوس اسلامی به نقطه دیگری پرتاب شده است آدرس غلط است. بخصوص اگر این نقطه امید مردم ایران را یکبار دیگر نشان رفته است و با همان دروغ های رنگ باخته قصد تخریب دارد.
"" ژئوپلوتیک جدید در سوریه "" آمریکا برای مهار فارسستان، باید اسرأئل، عربستان سعودی و ترکیه را به هم نزدیک کند، در نزدیکی این ۳ قدرت، امکان مهار روسیه در مدیترانه و خاورمیانه نیز، حاصل خواهد شد، عربستان بعد از قتل قاشچی، اعتبار خود را از دست داده و نمیتواند با فارسستان و ترکیه به طور همزمان، وارد نبرد شود، فارسستان فقط با اتکا به ترکیه، توان نفس کشیدن با تحریم‌های سنگین را خواهد داشت، روسیه بدون ترکیه، فقط با کفگیر آشچی قادر به کشتی رانی در دریای مدیترانه خواهد بود،ای پ ک ک کجائی آشچی میخواد آزربایجان جنوبی را به تو ببخشد، به زیر کشیدن پرچم کوردستان " جوانان تورک در آبیک قزوین به بالای دکل رفته و پرچم جعلی را کندند و پایین انداختند.
https://www.gunaz.tv/fa/%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1/%D8%B0%D8%B1%D8https://www.gunaz.tv/fa/%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1/%D8%B0%D8%B1%D8
%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%86%D9%88%D8%A8%DB%8C-1/%
%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%86%D9%88%D8%A8%DB%8C-1/%D9%BE%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D9%86--%D9%88%D8%B1%
D8%AF%D9%86-%D9%BE%D8%B1%DA%86%D9%85-%D8%AC%D8%B9%
D9%84%DB%8C-%DA%A9%D8%B1%D8%AF-%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D
8%AF%D8%B1--%D8%A8%DB%8C%DA%A9-%D9%82%D8%B2%D9%88%DB%8C%D9%86-%
D8%AA%D9%88-%D8%B7-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86%
D8%A7%D9%86-%D8%AA%D9%88%D8%B1%DA%A9-%D9%88%DB%8C%D8%AF-
%D9%88-112168
تحول بسیار مثبتی است. امیدوارم که مسائل سوریه در خود سوریه حل بشود. قاعدتا رژیم اسد باید از این همه کشت و کشتاری که راه افتاد درس بگیرد و حق و حقوق همه از جمله کردهای سوریه رعایت بشود. این موضوع بهانه را از دست اردوغان برای لشکرکشی به سوریه و استفاده ابزاری از خون جوانان مردم برای تبلیغات انتخاباتی خواهد گرفت (این اردوغان که نه فرزندان خودش خدمت سربازی رفته اند نه فرزندان اطرافیانش، صبح تا شب کارش تبلیغ کفن و شهادت و جهاد و فتح و از این چیزها شده و جماعت ساده دل هم حرفهایش را باور میکنند). امید که با صلح و تفاهم و گفتگو مسائل حل بشوند.
"" روسیه از نبرد سوریه فقط یک چیز آموخت > موفقیت در ( زمین نبرد ) اوتوماتیک وار تبدیل به موفقیت در اهداف سیاسی نمیشود "" جدا از اینکه رژیم فارسستان و توده ای‌ها هنوز قادر به درک این واقعیت نشده اند باید به مواردی اشاره کنم، ۱- اسرأئل اجازه نخواهد داد رژیم فارسستان، هلال شیعی فارسی را، از فارسستان تا مدیترانه، ایجاد کند. ۲- حتی اگر قبول کنیم اسرأییل اجازه داد، و رژیم فارسستان موفق شد، آیا این به معنی به سلاخی کشیدن مردم ایران توسط این رژیم فارسستان با استفاده از نیروهای اسد قاتل نیم میلیون انسان و نیروی قدس عراق نیست؟ پس چرا توده ای‌ها در کنار رژیم خونخار فارسستان ایستاده اند؟ ۳- لجیستیک در آیندهٔ سوریه، نه دست فارسستان خواهد بود نه روسیه. ۴- منابع آب سوریه و عراق، نه دست فارسستان است و نه دست روسیه، پس اینهمه شاهنامه خوانی توسط توده ای‌ها برای چیست؟
"" پوست کندن خرده ملاکان توسط رضا خان "" این دوره مقارن است با " دوران شروع باز سازی فرهنگی در کرهٔ جنوبی برای پیشرفت و توسعه ""، امروز کرهٔ جنوبی، با افتخار یکی از بهترین اقتصاد‌های دنیا را اداره میکند و ما با "" رضا خان رسیدیم به دیدن آخوند خمینی در ماه ""، حتی در شاخ آفریقا، کشوری وجود ندارد که مانند رضا خان، خرده ملاکان به سلاخی بکشند به جز این فارسستان، امروز به جائی رسیده‌ای که بانکاری فارسستان، از بانکداری شاخ افریقا اقبمانده تر است،ای فرزندان کورش کبیر، رضا خان این فرزند کوروش، با خرده ملاکان باقی مانده از زمان قاجار چه کرد؟ تا کی میخواهید با غلو کردن معایب دوران قاجار، عقب ماندگی اقتصاد نفتی فارسستانتان را، تبدیل به مرهم احساس پوچیتان بکنید؟ آیا " ابر مرد نیچه، با تولید انبوه در فارسستان " به دادتان نرسید؟
آقای امیر متولی..در زمان قاجاریان که مردم بوسیله توپ ها اعدام میشدند , لاقل رشد و آگاهی ملت به آن حد رسید که به انقلاب با شکوه مشروطه منتهی شد و ملت یک آخوند مرتجع را به دار آویختند . در زمان پهلویان که ملت از « دروازه های تمدن بزرگ » عبور میکردند , به انقلاب اسلامی منجر شد و همان ملت عکس یک آخوند مرتجع را در کره ماه جتسجو میکردند. اگر در زمان قاجاریان مردم بوسیله توپ اعدام میشدند, در زمان پهلویان به خانه نوه قاجاریان (( زنده یا محمد مصدق )) که با رای مردم انتخاب شده بود, با ( تانگ ) حمله کردند. البته من هر دو این عمل ( غیر انسانی ) را همیشه محکوم کرده و محکوم میکنم. ولی اگر به تاریخ اروپا یک نظر سطحی بیافکنیم از این وقایع هر چه وحشتناک تر هم خواهیم دید. ولی انچه که مرا بیشتر به کنجکاوی انداخت , منبع این موضوع بود که از وب سایت ..
در این وب سایت میتوان دید انسان را تا اندازه ای به فکر می اندازد . اجازه بدهید به اولین زوج بشر و فرزندان نخستین زوج بشر را در این وب سایت را باهم مرور کنیم.https://pdf.tarikhema.org
گرد آوری شده است. آنچه
https://pdf.tarikhema.org
اولین زوج بشر...
نطفۀ گیومرث که بر زمین ریخته میشود پس از چهل سال شاخه‌ای ریواس می‌روید که دارای دو ساق است و پانزده برگ.
این پانزده برگ مطابق با سال‌هایی است که میشه۱ و مشیانه۲، نخستین زوج آدمی، در آن هنگام دارند. این دو همسان و هم بالایند. تنشان در کمرگاه چنان به هم پیوند خورده است که تشخیص اینکه کدام نر است و کدام ماده امکان‌پذیر نیست. این دو گیاه به‌صورت انسان درمی‌آیند و «روان» به گونۀ مینوی در آنان داخل میشود. اورمزد اندیشه‌های اورمزدی را به آنان تلقین میکند:«شما تخمۀ آدمیان هستید؛ شما نیای جهان هستید؛ من شما را بهترین کامل اندیشی بخشیده‌ام. نیک بیندیشید، نیک بگویید و کار نیک کنید و دیوان را مستایید». نیروی بدی نیز در کمین است. اهریمن و همدستانش هم می‌کوشند که مشیه و مشیانه را از راه راست منحرف کنند. اهریمن بر اندیشۀ آنان می‌تازد و آنان نخستین دروغ را به زبان می‌آورند و آفریدگاری را به اهریمن نسبت میدهند. بدین‌سان نسبت دادن بنیاد جهان به شر نخستین گناه آدمی است. از این فریب و از این گناه نیروی آز بر آنان چیره میشود و گرسنگی و تشنگی بر آنان غلبه می‌یابد و سردرگمی آنان آغاز میشود. به کفاره این گناه مدت‌ها از داشتن فرزند محروم می‌ماند. توبه میکنند و سرانجام می‌توانند باهم وصلت کنند. نه ماه بعد مشیانِه جفتی را به دنیا می‌آورد که چنان به چشم مادر و پدر شیرین می‌آیند که مادر و پدر آنها را میخورند و ازآن‌پس اورمزد شیرینی فرزند را تا بدان اندازه که میل به خوردن در پدر و مادر ایجاد کند از آنان برمی‌گیرد تا نسل آدمی برجای ماند و ادامه یابد. اورمزد به آنان کشاورزی، کشت گندم، دامداری، خانه‌سازی و پیشه‌های دیگر و هنرهای گوناگون می‌آموزد.
ازآن‌پس مشیه و مشیانه دارای هفت جفت فرزند میشوند، هر جفتی یک نر و یک ماده. هرکدام از جفت‌ها باهم وصلت میکنند و روانۀ یکی از هفت‌کشور میشوند. از آنان فرزندان دیگر به وجود می‌آیند و نسل بشر ادامه می‌باید. مشیه مشیانه درصد سالگی می‌میرند.
-------
فرزندان نخستین زوج بشر ...
------
شجرۀ نامۀ اعقاب مشیه و مشیانه اصل و مبدأ بسیاری از نژادهای گوناگون را دربر می‌گیرد. شا ای که در خونیرس و در ایران ویج اقامت کردند، نژاد ایرانیان را به وجود می‌آورند. باکمی تفاوت در متن‌ها، این نژاد از زوجی است که سیامک – نَشاک نامیده میشود. از سیامک – نشاک زوجِ فِرَواگ – فِرَواگین به وجود می‌آید و از فرواگ – فرواگین زوجِ هوشنگ – گوزَک.
به روایت شاهنامه تاریخ اساطیری ایران با گیومرث شروع میشود. در شاهنامه، گیومرث به‌جای پیش نمونۀ انسان، نخستین کدخدای جهان است که مردمان را می‌پرورد و پوشیدنی و خورشِ نو برای آنان پدید می‌آورد. سی سال پادشاه است و همه در اطاعت او. مردمان کیش او برمی‌گیرند. او پسری خوب‌روی نیرومند و نامجو به نام سیامک دارد و در مقابل، اهریمن پسری دارد بدسگال و گرگ‌صفت که نسبت به سلطۀ گیومرث و سیامک رشک میبرد. سروش خبر این کینه را به گیومرث می‌رساند. او سیامک را با سپاهی به مقابلۀ دیو می‌فرستد. سیامک با دیو سیاه نبرد میکند. دیو سیاه بر سیامک چیره میشود؛ چنگ میزند و جگرگاهش را می‌درد. گیومرث از این خبر دژم و سوگوار میشود، ولی با یاری هوشنگ، پسر سیامک، به کینه خواهی و نبرد با دیو سیاه می‌پردازد چون هوشنگ بر دیو سیاه پیروز میشود، پادشاهی سی‌ساله گیومرث به سر می‌رسد.
نتیجه...بخاطر ازدواج خواهر و برادر های حاصله از نطفه کیومرث
تــــمـــــام ســـاکنــــان دنیــــــــا ایــــرانی هستــــــنــــد..
قابل توجه آقای توکلی:
تیتر این خبر در منبع یعبی بی بی سی کاملا متفاوت با تیتر خبر در سایت شماست. منبج شهری کردنشین نیست و همانند رقه و دیر الزور از شهرهای عرب نشین تحت اشغال کردهاست. لطفا اجازه ندهید تبلیغات تحت عنوان خبر به خورد خوانندگان داده شود. آدرس منبع خبر: http://www.bbc.com/persian/world-46701115
جناب سازاخ گرامی؛
دوست من! هیچ انسان آگاه و نوعدوستی نمی تواند و نباید بتواند برابر ((درخواست نان و حق زندگی میلیاردها گرسنه که دست و دل شان تهی ست)) بی تفاوت بماند. این یعنی همگامی با همان ((دمکراسی اقتصادی،))ست.
و از دیگرسو هیچ دردمندی که یکبار ظلم و زور خودکامگان را تجربه کرده باشد بی گمان نمی تواند برابر جور و ستم به نوع انسان تاب و بردباری بیاورد.
من یکی از مدافعان(( اراده و اداره خودمدیریتی، یا سیاست اجتماعی طبقاتی هستم که پیوسته در ایران و جهان مان به بهانه های ناسیونالیستی، فناتیستی، تمامیتخواهی و پانیستی و... مورد سرکوب گردنکشان داخلی و جهانی قرارمی گیرد.
بنابرین دمکراسی واقعی، جز همین مردمسالاری نیست که می باید در برابر دشمنان قلدر و ضدمردمی، و در برابر بهره کشان سرمایه سالارش ایستاد. و بر خودسری سیاسی و بهره کشی یک مشت انگل و مفتخوار زنجیر مردمی زد.
همه ی ما شایسته است راه سیاست و خردجمعی و برابریخواهی نوع انسانی باشبیم. هیچکسی بر دیگری برتریی ندارد.این سیاست و این اقتصاد را باید آموخت و بکارگرفت تا بشریت به ارامش و دوستی و همزیستی مسالمت آمیزبرسد.
باسپاس
دمکراسی مثل ماشین ضد گلوله ائی می ماند که تو در داخل آن نشسته و شاهد تیراندازی افرادی بی اطلاع از خاصیت آن می باشی، و ناظر اصابت گلوله ها به شیشه و له شدن آنها و افتادن آنها بر روی زمین می باشی
دمکراسی مثل امواج خروشان اقیانوسها ماهیان مرده را به ساحل پرتاب می کند و هر گونه آلودگی را از حود می زداید بدان خاطر است که دمکراسی همانند آب اقیانوسها همیشه زلال و شفاف و پاک است
"" منبیج فقط در افکار جامعه شناس‌های ساده لوح تحصیل کرده خارج و گردانندگان بی بی سی فارسی، یک شهر کورد نشین است "" ، آینده شمال سوریه، در دستان تورکیه است، پ ک ک و اسد قاتل نیم میلیون انسان و فارسستان و مافیای سپاه در شمال سوریه جا ئی ندارند.
https://www.washingtonpost.com/world/europe/the-latest-russia-welcomes-…
The Latest: US-led coalition says no Syrian troops in Manbij
سالام _ اقای عیوض عزیز.
وملت فروش ،شاهی ها،مذهبی ها،ووو،،،،بی گناهند؟آقای لوایی نوشته به چهره استعمارتف می اندازد.تمام.
شما،به چهره خیلی هاتف انداخته ایی.
یعنی به چهره تمام مبارزان ضداستعمار.
وجودشماپرشده است ازنفرت وازخشم بی منطقی.
اگربه نوشته آقای لوایی جواب منطقی وعقلانی باموجودیت یک انسان جواب میدادی ،جواب شماقابل تعریف یا تنقیدبود.
شماعلاوه براینکه هیچ ارزشی به دیالوگ وگفتگوی انسانی قایل نشدیدبلکه بایک بی منطقی وغیراخلاقی به تمام مبارزان
ضداستعماری درتاریخ بشریت توهین غیرانسانی کرده اید.
اگرآقای لوایی بدزبانی کرده است،که نکرده،شماحق نداشتیدبااین زبان غیراخلاقی به تمام رهبران چندین ساله مبارزات این آب وخاک توهین کنید.
هیچ گروه وفردی بی گناه نیست.که فدایی وتوده ایی ومجاهدوغیربی گناه باشد.
اگرگناهی دارند،که من هم فکرمیکنم دارند،این جوابشان نیست که تو داده ایی.
مگردیگران ومثل جبهه ملی،رستاخیزیها،خزب ملت،پان ایرانیست های
این چه منطقی است ،که شماازآن پیروی میکنید؟
شمابه گاندی،نلسون ماندلا،چه گورا،جرج واشینگتن ،به تمام سازمانهای ضداستعماری وبه تمام مجاهدان ومبارزان بشریت توهین کردید.
"" آیا اشاره جناب بهنام چنگائی به پیشرفت چین، یک ریاکاری در پندار چپ جهان سومی نیست؟ "" پیشرفت چین، نتیجهٔ " سخت کاری " جهان گلوبال " انعطاف فرهنگی " بود، جامعه فارسی و فارسستان، فاقد تمام این مشخصات است، فقط در بعد " انعطاف فرهنگی " ذکر این واقعیت کافی است که چینیها با تمام وجود به تمثیل " یک گربه باید توان گرفتن موش را داشته باشد، سیاه یا سفید بودنش مهم نیست "، در این گرفتن موش نیز، چیزی که چینیها سخت به انکار آن پرداختند این واقعیت بود که " سر موش در این ماجرا جوئی، نباید به دیوار چین بخورد "، یعنی پالیسی ارتباط با جهان، من اولین کسی بودم که به " جامعه شناسی " و " جامعه شناس‌ها " به عنوان ابلهان کتاب به دست، نگریستم، چونکه جامعه شناس‌های بدبخت ایرانی تحصیل کرده غرب، نه توان ذهنی درک پیشرفت غرب را داشتند و نه به همان میزان، چپ‌ها و کمونیست ما، توان درک پیشرفت چین را دارند.
حیف که کلمات اینجا سانسور میشوند وگرنه ما امثال شما را اینجا...
همه اینها نشان میدهند که شما نوادگان بیگانه و چنگیز ،دارای چه فرهنگ و زبان و افکار و علایقی هستید.
پاسختان را در درون ایران و در کوچه پس کوچه های آذربایجان خواهیم داد تا حتی قدر رفتار روسها را بدانید.
این سایت... شما تجزیه طلبان راسیست ضد ایرانی شده.
سلام سازاخ گرامی؛
گل من بهتر است غلو نکنیم و قدری درست به چهره ی پلید و خونین جهان سرمایه و زورگوئی عریان او به مظلومان دنیا نگاهی بیطرف و انسانمدارانه و عدالتخواهانه بیفکنیم!
زیرا در سطح شبیخون جهان سرمایه سالارِ هار و میلیتاریسمِ ضدبشری امپریالیسم آمریکا و یارانش، لااقل پس از و 1998 نابودی بلوک شرق، دیگر مانع کمونیستی برای جنایت های غرب برجا نمانده و یا وجود خارجی ندارد که" کمونیستی ماجراجو " بخواهد علیه حق نان و کار نداشته و بتاراج رفته خود و همنوعان انسانی اش به شکل بچگانه ای ناگزیر به بمب بستن بخودشود.
لااقل به خردجمعی و اراده و اداره اجتماعی چین کمونیست نگاه کنید که (همان اندک باور به کمونیسم) او بی نیاز از زور و بی آنکه یک سرباز در سطح جهان داشته باشد، توانسته است ظرف 40 سال به دومین قدرت سیاسی ـ اقتصادی جهان بدون نیاز به میلیتاریسم اشغالگر و دخالتجوی " راست جهان" دست یابد.
هوشیار باشید و پاس ارزش های انسانمدارانه را بدارید. چون: خود شما هم از بهره ی آن پدیده ی مسالمتجویانه و خردورزانه سود خواهیدبرد. باسپاسخانم هاشمی هنوز به این اگاهی انسانی نرسیده است که پدر او یکی از جنایت کار ترین ومخوف ترین موجود دوپا در تاریخ این کشور است .دختر اقای خلخالی این شهامت را داشت که از جنایات پدرش بیزاری کند .همه فرزندان اعضا نظام و کسانیکه خود را مسلمان میدانند در برابر تاریخ ایران و وجدان انسانی در باره انکه پدران انها واسلام در باره کشور ما ایران چه کرده اند باید پاسخگو باشند .تنها فرزندان قاتلان نیستند بلکه افرادی که دست به دزدی های میلیاردی زده اند جاسوسی کرده اند نیز در شمار این افراد بشمار میروند وتمام ثروت‌های دزدی شده باید روزی به صندوق ملت باز گردد .با پول دزدی در غرب زندگی کردن و دم از اسلام زدن نامی جز رزالت وبی فرهنگی ندارد .این افراد نه وطن دارند ونه وجدان بلکه زالوهایی هستند که از دست رنج مردم زندگی میکنند .
کسیکه میخواهد بر چهره استعمار تف بیاندازد یادش نرود که خود تخم استعمار است .من هم حرف خود را قورت نخواهم داد و نخست تف ابداری به صورت پیشه وری و سپس تف دیگری به صورت تمام رهبران حزب توده و فداییان و همه تجزیه طلبان خواهم انداخت که این وضع کنونی را بوجود آوردند .
سالام ـ چرابخودگرفتی؟ مگرنامی ازشماآورده بود؟که بصورت شماپاشیده وناراحت هستی؟
نکند،خودرااستعمارگرفرض کرده وتف رادرصورت خوددیده ایی؟
باورکنید افرادی مثل تو در دورژیم شاه وشیخ همه چیزایران رابفروش گذاشته ودراینجانیز خودرا مورد خطاب دیگران میدانی؟
وجودافرادی مثل تو دربین تمام گروه ها ازغده های بدخیم سرطان هم بدتراست.
جناب لوایی طرف حسابش استعماراست.
طرف حسابش افرادی مثل شمای به همه خاین هست.
افرادی که حتی حاظرنیست بخودنام چوب خشک بگذارد،ودراین سایت هاگرده افشانی تخم خیانت می کنند،به هیچ چیزقایل نیسند.
تویکی ازهمان خاین هایی هستی که حتی به فارس بودن خودنیز
اعتقادی نداری،به ایران که چه عرض کنم.
دوستان... پادشاه دانمارک اسم اصلیش (( کریستین 10 )) بود که من اشتباهی نوشتم..
آقای محسن کردی..از اینکه نوشته بودید ..(( چگونگی دخالت در قدرت توسط پادشاه در هنگام نیاز و تضاد آن با ادعای مشروطه خواهان که میگویند پادشاه در حکومت نقشی ندارد. پاسخ:
هم غیر قانونی بوده و تمام اوامر شاهانه او به اندازه سنگ پای قزوین هم ارزشی ندارد. بخاطر این بی قانونی بودن این پادشاهان است که درست در دقایقی که مملکت لحضات سرنوشت سازی را می گذراند, این پادشاهان اولین کسانی بودند که پا را بجای (( قرار )) بر « فرار » ترجیح داده و از مملکت گریختند. پادشاه (( کنستانتین 10 )) , موقعی که ارتش نازی کشور دانمارک را اشغال کرد, نه تنها از کشورش فرار نکرد بلکه با ملتش ماند و همانطوریکه می گویند , اکثر صبحها سوار بر اسبی میشد و لباسی که ستاره داوود بر آستینش بود, از خیابان های کپنهاگ برای همدردی از یهودیان می گذشت. ولی آقای رضا میر پنجه به مجلس (( شورای ملی )) که دست آورده انقلاب مشروطه بود , طـــــویـــلـــه می گفت..فرق پادشاه با پادشاه در این جاست.....چنین چیزی نیست. در قانون اساسی مشروطه به پادشاه این امکان داده میشود که هنگامی که در پارلمان همرایی وجود ندارد یا نخست وزیر و پارلمان به بن بست بر میخورند پادشاه برای گذار از بن بست سیاسی فرمان انتخابات تازه را صادر میکند. ))
این جمله شما 100 در صد درست است و من هم این سیستم را در انگلستان به مدت 20 سال تجربه کرده ام. ولی متاسفانه شما زیرکانه یک حقیقتی را (( خود آگاهانه )) فراموش میکنید . پادشاهی که فرمان انتخابات تازه را صادر می کند بایستی از نظر حقوقی هم پادشاه (( قـــــــانـــــــونـــــی )) یک مملکت باشد . اگر پادشاهی مثل رضا میرپنجه معروف به رضا شاه , که با کودتا حکومت را بدست گرفت ,نه تنها حکومت او بلکه حکومت پسرش
جهاد
دامه نظر در پایین
مدافعان جمهوری می‌پرسند چرا مردم ایران را گوسفندانی می‌پندارید که نیاز به چوپان دارند و اگر پادشاهی نباشد که از آنها مراقبت کند، همدیگر را خواهند درید؟ پاسخ: این را از رئیس جمهورهای حکومتهای دیکتاتور مانند خاتمی و روحانی بپرسید که این افراد اصلا چرا در چنین رژیمهایی رئیس جمهور شدند؟ از ان بدتر اصلاح طلبانی که از اینها حمایت کردند! و از آن بدتر مردمی که در انتخابات چنین نظامهای دیکتاتوری شرکت میکنند. پس می بینیم که برای دیکتاتور شدن یک رئیس حکومت الزامی نیست که آنها ذاتا دیکتاتور باشند. این مردم هستند که نباید زیر بار دیکتاتوری بروند. لذا برای برقراری دیکتاتوری الزاما نیازی به یک رژیم پادشاهی نیست این کار با یک رئیس جمهور بهتر انجام میشود چرا که ظاهرا او حاصل رای آزادانه مردم است!چگونگی دخالت در قدرت توسط پادشاه در هنگام نیاز و تضاد آن با ادعای مشروطه خواهان که میگویند پادشاه در حکومت نقشی ندارد. پاسخ:
چنین چیزی نیست. در قانون اساسی مشروطه به پادشاه این امکان داده میشود که هنگامی که در پارلمان همرایی وجود ندارد یا نخست وزیر و پارلمان به بن بست بر میخورند پادشاه برای گذار از بن بست سیاسی فرمان انتخابات تازه را صادر میکند. کشورهایی که سیستم جمهوری و نخست وزیر دارند نیز رئیس جمهور از چنین امکانی برخوردار است. در بحران سال 1332 که به روزهای حساس 25 تا 28 مرداد انجامید، پادشاه از همین امکان برای برکنار کردن رئیس دولت استفاده کرد که متاسفانه دکتر مصدق به فرمان قانونی پادشاه گردن ننهاد و با مظلوم نمایی باعث یک درگیری بی پایان 60 ساله در صحنه سیاسی ایران شد. مصدق انتخابات مجلس را متوقف کرده بود و مجلس شورای ملی به حد نصاب برای تصویب لوایج پیشنهادی دولت نمیرسید و به همین دلیل دولت از مشروعیت ساقط شده بود. اما این امر برای پیرمرد خودپسند و لجوج قابل قبول نبود. او فرمان برکناری خود را از اعضای دولتش از جمله دکتر صدیقی پنهان داشته بود چرا که میدانست دکتر صدیقی او را مجبور به پذیرش فرمان برکناری میکند و دیگر اعضای دولت را نیز به استعفا تشویق میکند. مصدق تنها این موضوع را با دکترفاطمی در میان گذاشت و دکتر فاطمی او را به مقاومت و حتا کودتا تشویق کرد. در دادگاه نظامی دکتر مصدق هرگز نگفت که فرمان پادشاه غیر قانونی بوده بلکه میگفت من شک کردم که فرمان را پادشاه امضا کرده باشد. این یک بهانه بیش نبود. پادشاه در رامسر بسر میبرد و خط تلفن هم باز بود کافی بود تلفن را بر میداشت و در این مورد از پادشاه سوال میکرد. مصدق کشور را به یک بحران کشید. از رادیو اعلام کرد که بر علیه او کودتا شده. در حالی که او بود که با نافرمانی بر علیه قانون اساسی کشور و پادشاه کودتا کرده بود. لازم به ذکر است که تا قبل از مصدق بارها و بارها در مواقع بحرانی نخست وزیران استعفا داده بودند. حتا یک بار هم خود مصدق در 30 تیر 31 استفعا داده و در خانه نشسته بود که پادشاه قوام سلطنه را به مجلس پیشنهاد کرد و او نخست وزیر شد. البته با شورش مردم دوباره مصدق از مجلس رای اعتماد گرفت. یک سال بعد یعنی در 28 مرداد 32 دیگر از ان سیل هواداران مصدق خبری نبود. پیرمرد میدانست که تنهاست. برای حفظ غرورش دست به مقاومت زد و نام برکناری اش را کودتا گذاشت و میراث شوم این رفتار زشت دو دستگی ابدی بین نهاد پادشاهی و مخالفان هوادار مصدق شد.
باری، قانون اساسی اختیار انحلال مجلس و برقراری انتخابات دوباره را به پادشاه میدهد. برای اطلاعات بیشتر میتوانید در گوگل جستجو کنید و قانون اساسی مشروطه را مطالعه کنید. البته در قانون اساسی جدید مورد نظر مشروطه خواهان اختیارات پادشاه به وسعت قانون اساسی مشروطه پیشین نیست که پادشاه اختیار تعیین نخست وزیر و وزرا و نیز فرماندهان ارتش را داشت.
فرهنگ و زبان این "پان ترک ... بهتر است افراد ... ،قدری بهداشت امراض مسری را رعایت کنند و اینقدر این سایت را با نادانی و راسیسم و نجسات و پلیدیهای زبان و افکارشان، طهارت ندهند.
نادانی و ... از صفات شونیسم روستایی است.
غربیها آغاز تروریسم را از زمان عثمانی میدانند که ترکها برای آلمان در جنگ جهانی اول، واژه مجاهد و شهادت را ، وارد فرهنگ خاورمیانه نمودند.
فعلا به زمان حسن صباح در شرق ، و آنارشیسم غربی اشاره نشود. چون
بهتر است پان ترک خودش زحمت اطلاعات بکشد و نه اینکه اینجا بشود برایش کلاس الفبای تاریخ و سیاست.
جملات:
ud سومری:یعنی ildırım, şümşək , şiməşək1
Eridug.a e gu.a bi.n.du*
At Eridug, he built the house by the riverbank
O Eridug.da, ev.i, gu.ru.da bi.na.qoy.du
O Eridug.da, çay qırağın.da ev tikdi
gu سومری کنار آب، ساحل
guاینجا،برابر qıraq , çay qırağı, guru yer , qu.ru
n. اشاره دارد به سوم شخص مفرد (او)
bi. وندی ست که نشان میدهد «عملکرد» انجام یافته. اینجا برابر ol ترکی.
du ساختن
*
2
Enlil.e ud.e gu ba.n.de*
.Enlil spoke to the storm
Enlil ud da gu la.n.dı
Enlil ud da de.di
انلیل آذرخش را گفت.
gu...deدر سومریsəs verib danışmaq
gu, gu.laq صدا، ابزار صدا : میتوان نوشت:gu-lan-dı یعنی səs-lən-di, danışdı
ol = bi : ba
n. اشاره به فاعل سوم شخص مفرد
e. در Enlil.e «علامت مسندی یا حالت خبری»در رابطه با فاعل.«حالت فاعلیت» انلیل تأکید دارد.
توضیح بیشتر در پایین.
*منبع:
Sumerisch / Grammatik Wikibooks
https://en.wikibooks.org/wiki/Sumerian/Grammar
3
lugal-e bad i-n-sig *
.Der König (lugal) riss (i-n-sig) die Mauer (bad) nieder
lugal bənd-(in) sıxdı
lugal bənd-(i) yıxdı
لوگال دیوار را خراب کرد.
i-n-sig :در سومری: خراب کردن. sig کلمه ای ست نزدیک و تقریباً هم مفهوم با sıxmaq یا yıxmaq
bəndi sıxmaq برابرِ خراب کردن دیوار .که اکنون yıxdı گفته میشود.
bənd :bəd : bad سد، دیوار
n- اشاره به سوم شخص مفرد lugal
i- صدایی ست که به خاطر وجود حروف بی صدای قبل و بعد از خودش پدید آمده. اصطلاحاً
/ prothetischer Vokal /ì گفته میشود.
e- در lugal ،وند فاعلی ست. بیانگر حالت« ergative »در جمله .کاراکتر فاعلیت لوگال را برجسته میکند.
.e ergative denotes the agent-
در جاهای دیگر « نزدیگی» را نشان میدهد:
.e directive denotes nearness-
*منبع:
SUMERISCH : Ernst Kausen
4
کلمات:
---Meşə بیشه
guruʾuš [TREE-TRUNK] wr. ĝešguru5-uš "tree-trunk" Akk. kisittu کُنده ی درخت:
kötük , ağac kötükü . gürü kötük. در سومری guruʾuš
zirdum [OLIVE] wr. ĝešzi2-ir-dum "olive" Akk. serdu زیتون
zirdum [TREE] wr. ĝešzi-ir-dum "a tree" درخت
درخت :
eš [TREE] wr. ĝešešx(LAM); ĝešeš22 "a tree; a terebinth; almond (tree)" Akk. lammu; lupānu
ĝeš [TREE] wr. ĝeš; mu; u5 "tree; wood; a description of animals" Akk. işu
.še terminative denotes motion going toward- (تا، برای، سوی)
در سومری « سوی درخت» گفته میشود: ĝeš -še . تلفظ ĝ هم n است.با تبدیل شدن n به m که مجاز و قانمند است کلمه ی meş-şe یا meşə در ترکی پدید میاید. اکنون این واژه را برای بیشه استعمال نمیکنیم. کلمه tir به معنی چوب را در«dam tiri »، تیر بام، هنگام ساختن خانه به کار می بریم.
کلمات tir و meşə هر دو پیوند با زبان سومری دارند و به ریشه این دو زبان مربوط میشوند.
tir [FOREST] wr. tir; ĝeštir "mud; forest, wood" Akk. luhummû; qištu
tir [FORESTER] wr. lu2tir; tir "forester
منبع ePSD
---
5
i-mək و i-men
فعل i-mək تنها فعل بیقاعده ی زبان ماست.که به عنوان فعل کمکی و فعل اسمی، عرصه استعمال وسیعی دارد. آن به صورت مستقل فاقد معنی ست .حالت مصدری اش (i-mək )نیز در کلام کاربرد ندارد. در«زمان حال» تنها به صورت«وند یا پیوند» به آخر کلمات افزوده شده بیانگر زمان حال میشود.
صرف فعل « i» یا i-mək « استن و بودن» در سومری و ترکی:
i.men I am 1st sg
i.men you(sg) are 2nd sg
i.me.am he/she/it is 3rd sg
i.menden we are 1st pl
i.menzen you(pl) are 2nd pl
i.meš they are 3rd pl
ترکی:
i.əm I am 1st sg
i.sən you(sg) are 2nd sg
i.dir he/she/it is 3rd sg
i.yik we are 1st pl
i.siniz you(pl) are 2nd pl
i.dirlər they are 3rd pl
---
i.meš they are 3rd pl سومری
را در حالت ماضی نقلی،به همان شکل سومری استعمال میکنیم:
onlar i-miş آنها بودند.
ضمایر شخصی مفرد سومری:
1Sp me, ĝá-e (older ĝe26) I
2p za-e (older zé) you
3p e-ne (older a-ne) he, she
ترکی:
mən من
sən تو
(o , (ol , an او
--ضمایر مفرد و جمع شخصی سومری،به عبارت دیگر:تلفظ nu ) ĝu )
(1st sg. ĝu10(MU
2nd sg. -zu
3rd sg. person (-a)-ni
3rd sg. non-person -bi
1st pl. -me
2nd pl. -zu-ne-ne
3rd pl. (-a)-ne-ne
ضمایر شخصی جمع ترکی
biz ما
siz شما
olar) onlar ) ایشان
منبع:
SumerianGrammar HD
DIETZ OTTO EDZARD
p.30
INTRODUCTION TO SUMERIAN GRAMMAR
p.31
en.wikibooks.org/wiki/Sumerian/Grammar
آقای حسین ترکاشوند، بسیار جای خوشحالی است که سوالی در مورد ابزاری که پادشاه مشروطه در نظام دمکراسی میتواند در دست داشته باشد سوالی مطرح نموده اید. اما از نوشته تان بر می آید که تا کنون با بزرگترین و مهمترین سازمان مشروطه خواه ایران، یعنی «حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات)» آشنایی ندارید. از این رو من لینک سامانه این حزب را در اختیار شما قرار میدهم امیدوارم نگاهی به منشور و مرامنامه حزب بیاندازید و مشتاقیم نظرتان را بدانیم. متاسفانه تاکنون جمهوریخواهان ایران هیچ سوالی در این مورد از ما نپرسیده اند دلیل آنهم این است که اصلا وجود ما را انکار میکنند و میگویند که مردم پاسخ شما را در سال 57 داده اند و شما دیگر وجود ندارید. از نگاه ما این خود را به نشنیدن زدن است. ما یک واقعیت هستیم و به قولی آنقدر بزرگ که آنها توان دیدن ما را ندارند. ادامه...
بهرحال چنانچه تمایل دارید بیشتر در مورد سوالهای تان بدانید و این که سازوکار نظام پادشاهی چیست و پادشاه چه ابزاری در اختیار دارد که هم در سیاست دخالت نکند و هم موثر واقع شود را میتوانید در منشور حزب ما بیابید. لینک زیر را برای تان مینویسم یا در گوگل «حزب مشروطه ایران» را جستجو کنید. با تشکر - محسن کردیhttps://www.irancpi.party/index.php/the-current-and-future-party-of-iran
بعضی موقع ها فکر میکنم اگر انقلاب نشده بود این الان در چه وضعی بود؟ چادری بود، نبود، اصلا دبیرستان میرفت یا همون کلاس ششم منتظر شوهر آخوند میموند؟ همه شون از این انقلاب اسمی در کردند که تو رویاهاشون هم فکرشو نمیکردند.
خوشمان آقا سازاخ... واقعا از
این لفظ قلم لذت بردم. ایکاش همیشه اینقدر مودب بودید و علاوه بر آن و مهمتر مستدل حرف میزدید که این بار مستدل هم سخن گفتید. شما در گفتار پیشین تان بحث سیاسی نکردید بلکه رجز خواندید. عزیزم مگه داری تخته نرد بازی میکنی که رجز میخوانی؟ فکر کن شما الان در مجلس ایران رهبر حزب دست چپی فلان هستی و پشت تریبون مجلس که مستقیم از تلویزیون ملی در سراسر ایران پخش میشه در مورد حزب لیبرال دست راستی این گونه سخن بگویید: باید بعرض ملت شریف ایران برسانم، این حزب دست راستی مخالف ما، متشکل از فوجی از ساواکی ها و گارد شاهنشاهی و ارتشی وفادار به شاه و فرزندانشان در تهران و شهرهای بزرگ دور هم جمع شدند، و اکثرا هم دکان بقالی و آجیل فروشی و چلو کبابی باز کردند، و تعدادشان هم آنقدر زیاد است که مگس می پرانند، و صبح تا عصر کارشان فقط لایک کردن سخنان رضا پهلوی و بد و بیراه نوشتن به مخالفین او می باشد، آنها در دنیای مجازی، بخاطر بیکاری، شاید آمار به چشم خوری داشته باشند، ولی در داحل کشور هیچگونه پایگاه چشمگیر مردمی ندارند، با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمیشه و ما پاسخ اینها را در انتخابات پیش رو خواهیم داد.البته یک مقدار دستکاری کردم که متوجه بشوید که دارید چه میکنید. این که رضاپهلوی بین مردم هوادار ندارد بسیار خوب، این حق شماست که این نظر را داشته باشید. قشر دانشگاهی و فیلسوف و شاعر و رئیس بانک هم هوادار شما. اما این که همه هوادارن رضاپهلوی آجیل فروش و قناد و ساواکی هستند خب قبول کنید که اگر توهین آمیز نباشد یخورده بی انصافی است. کمی هم جا برای صنف کله پز و حمامی مقنی و امثالهم هم بگذارید عزیز.. شاید اونها هم به شاه تمایل داشته باشند! از شوخی گذشته شما که ظاهرا اهل سیاست هستید باید بدانید که این چند جمله را اگر در مجلس ایران بر زبان بیاورید حتا رسانه های چپ هم ناچار خواهند شد شما را کباب کنند. بازهم درس سیاست بدهم این که بشین و بتمرگ و بفرما یک معنی دارند اما شما کم خطر ترین وسیله را برای رساندن منظور استفاده کنید.
و اما قضیه آقای قاطبه نمیدونم شما سن و سال تون قد میده یا نه ... زمان اون خدابیامرز که نور به قبرش بباره، یه برنامه ای بود بنام اختاپوس که پرویز صیاد درست میکرد و نوذر آزادی هم در نقش آقای قاطبه، یک کرمانشاهی متعصب ظاهر میشد و هرگاه کسی سخنی میگفت که بر او گران می آمد میگفت: اختیار دارید، قند میشکنید، شکر میخورید». و طبق معمول مردم ایران هم این تکیه کلامها رو از تلویزیون میگرفتند و به منظور بد هم برداشت نمیکردند. ما هم با بروبچ همین گونه برداشت میکردیم. این بکلی با اون پاسخ به دیگری که میگه «تا تو باشی که از این شکرها نخوری» تفاوت داره. این که قاطبه میگفت معنی اش چیزی مثل: «چوب کاری میفرمایید»، «دیگه ما رو شلاق نزنید» یا اختیار دارید خالی..چیزی تو این مایه ها اعتراضش رو نشون میداد. خلاصه یادتون باشه با «تو شکر میخوری» اشتباه نگیری که طرف کلی شاکی میشه خخخخخ
اولین بمب های انتحاری را کمونیستها
بکمر بستند .
مسلمین از آنها یاد گرفتند .
مسلمین بطمع بهشت . کمونیست برای دیدن رنگ خون .
وقتی نویسنده سیاسی سایتهای ایرانی امثال فاضل غیبی باشد که هر روز به یک تخته میزند و یک فیل هوا میکند، تکلیف عامه مردم و میزان درک و شعور شیاسی آنها روشن است. و وقتی شرایط فکری مردم این باشد و سیاسیونش این باشد، تکلیف تغییر و تحول در ایران روشن است. معجزه که قرار نیست اتفاق نیفتد
ساعت خواب! فائزه . نظام شما از همان زمان که باباجونت به اطمینان ملت ایران خیانت کرد محتوای خود را از دست داد(البته اگر فرض کنیم که محتوائی داشته).
ایکاش به سئوال مطرح شده ، مختصر و مستقیم جواب میدادی ،یا در آغاز نوشته ات ،پاسخ میدادی.
چون زمان کوتاه، و سنین بالا ، و بازار شلوغ،و حوصله در پایین، است.
این عادت پرگویی و زیادنویسی، یک نعمت است یا یک لعنت و نفرین ! ؟
هنر آنست که میتوانستی پاسخ را در 5-3 جمله، حداقل در آغاز این کمنت مقاله گونه ات، میدادی.
در جوانی ؛ در زمان آن پدر و پسر ،میگفتند، شعار باید ترویجی باشد یا تبلیعی!
"" روایت و گفتمان ژئوپلوتیکی، تبدیل به تنها اهرم اعتماد سازی در تحولات دنیا خواهد شد "" آیا سفر ترامپ به عراق، تایید مرگ قاسم سلیمانی است؟ آیا باز شدن کنسولگری امارات عربی در سوریه، شکست فارسستان در سوریه است؟ آیا فارسستان، مجبور به دوری از ارمنستان اشغالگر، بدلیل نیاز به جمهوری آزربایجان خواهد شد؟ آیا بندر گوادر در بلوچستان پاکستان، آخرین میخ را به کالبد بندر چابهار خواهد کوبید؟ آیا فارسستان دوستی در منطقه دارد؟ آیا مافیای سپاه و فارسستان، با چپاندان افراد غیر بومی و طرفدار پ ک ک در راس استانداری آزربایجان غربی، در مسیر گفتمان ژئوپلوتیکی قدم بر میدارند؟ فراموش نکنیم رمز حاکمیت ملی، در تامین منافع مردم است و منافع مردم، در اتحاد دولت یک کشور، با پ ک ک ، حزبلاه تامین نمیشود، جامعه شناس‌های ابله ساده لوح تحصیل کرده خارج، نه توان درک این واقعیت را داشتند و نه به اهمیت " کار افرینی " در پی
پیشرفت جوامع پی بردند، و عمری را صرف حفظ " فرضیات پوچ جامعه شناسی " در غرب کردند."" حال و هوای کریسمس در جمهوری آزربایجان زیبا ""
https://www.youtube.com/watch?v=skz44mCgQjk
BAKU #2018 | BAKI NIN YENİ İLƏ HAZIRLIĞI | Merry Christmas | VLOG | 26.12.2018 |
جناب لاچین گرامی سلام؛
نوشته و پرسیده اید:
سوال: اگر کمونیست ها استقلال سیاسی خود را برجسته کرده و به عنوان یک نیروی قدرتمند وارد سیاست شده و حکومت را به دست گرفتند, آیا اجازه خواهند داد احزاب دیگر در زیر سایه دموکراسی به فعالیت خود ادامه دهند؟
دوست من!
خود برابر راست، راست میانی و طیف لیبرال ملی مذهبی ها بعنوان قطب قدرت جایگاه تعیین کننده ای حالا ندارند. و همینک و در همین آغاز روند فروپاشی و سرنگونی، و چالش پسادوران آن نیز می توانیم ببینیم و می بینیم که او نمی تواند به یک نیروی مقتدر سیاسی دست یافته و فراروید؛ چه رسد به اینکه او بخواهد به تنهائی قدرت سیاسی را تصرف کرده و بنا به "نگرانی" شما یکه تازی سیاسی کند. نه چنین چیزی متصور نیست، هم بخاطر باور و نجربه های خود و هم بخاطر پراکندگی آشکارش!بی گمان شما بخوبی آگاهید که دیکتاتوری شاهان پهلوی و خودکامگی های شیخان، و نسل کشی ها و ترورهای پیگیر و پیاپی آنها از نیروهای مترقی، دمکرات، چپ و کمونیست چه آسیب های سنگینی برجای گذارده است. همزمان و به تبع آن سرکوب ها و کشتارها، و دلایل وقوع شان در میان نیروهای چپ و کمونیست اختلاف جدی هست، یک روند پراکندگی ِبلند و یک سکتاریسم و گروه گرائی بیمارگونه در میان خانواده ی چپ و کمونیست ریشه دوانده که به باور من بسادگی قابل حل، درمان و زدودن نیست.
بنابرین! نیروهای چپ و کمونیست هماکنون یکدست و همگرا نیستند و ناگزیر در فراروئی مبارزه طبقاتی
اما از این بخش که بگذریم، می رسیم به اینکه یک حقیقت آشکار وجود عینی و قابل لمس دارد، آن اینکه نیروی های چپ و کمونیست ایران و جهان "پتانسیل مادی و اجتماعی طبقاتی" بالائی دارند؛ همانگونه که همزمان بحران ایدئولوژیک کمرشکنی را هم برکول می کشند.
و شرایط چندش آور و مرگبار سرمایه سالاری نئولیبرال جهانی، آنهم با دمل چرکین آن (( ترامپ)) می بینیم که با یاران صهیونیستی در منطقه، و با درندگان ناتوئی اش در جهان قصد ویرانی همه ی ارزش ها و دستاوردهای تاریخ نوع انسانی و مردمسالاری را دارد. البته اگر بتواند!؟ خودش که دیروز گفت: آمریکا نمی تواند برای همیشه ژاندارم جهان باقی بماند! و این درست است. کارگران و مردمان بیکار و گرسنه و خشمگین جهان بیش از این میلتاریسم ویرانگر امپریالیسم آمریکا و یارانش را تاب نمی آورند.
اما ما با تجربه های تلخ، درهم شکسته و ویرانگر چپ و کمونیستی گذشته، هم مای چپ ایرانی و هم کمونیست های جهانی درس های گران و فراوانی را از گذشته ها فراگرفته و کم و بیش سال هاست که بکارمی گیریم. با این تفاوت که روند دگرگونی بسان زایش نوزاد، برای مادر بسیار دردناک و سخت می باشد. همچنانکه حفظ دستآوردهای پیشینیان ما نیز در جای خود ارزشمندی تاریخی ولائی دارد که از آنها هم آموخته ایم.
حالابرگردیم به کشورمان و یافتن پاسخی به نابرابری ها و سرکوب ها و تبعیض هائی قومی، مذهبی، اتنیکی و ملی ایکه بواقع نه تنها وجود شرم آور، بلند و دردآور داشته، بلکه همچنین وجود آنها مایه چنددستگی، ناتوانی قدرت اجتماعی طبقاتی و هراسناکتر از همه مادر ستیزهای کور قومی و ملی در میان جامعه ی رنگین کمانی ما شده، و پیوسته بسود این یا آن خودکامگان شاهی و شیخی بکاررفته است. خیانت به حقوق بشری که به هیچوجه نباید دوباره تکرارشود. مگر می شود فراموش کرد که راسیسم ...نادان به من " لر" خر می گفت؟ و یا ...! نه هرگز.
در این زمانه ی پرآشوب و رشد گردنه گیری های سرمایه سالاری نئولیبرال و بهره کشی ظالمانه " ملی داخلی" و " منطقه ای جهانی" از کارگران و زحمتکشان نشان می دهد که (( درد و درمان "نوع انسان کار" در همه ی "جهان" یکی ست.))، و دیگر عصر یکه تازی مذهبی، قومی و قبیله ای و سرکوب های اتنیکی شاهی و شیخی نباید مانع همبستگی آنها شود! و می باید برای همیشه تبعیض به پشت سر سپری شده، و حق تعیین سرنوشت ملت ها بدست خود آنها باشد و می باید بخواست مستقل هریک از آنها خودمدیریتی سپرده شود؛ همچنانکه آموزش بزبان مادری و ترویج و تشویق اتنیک آنها و یافتن ابزارهای همزیستی مسالمتجویانه در یک کشور به میل و به اختیار دلبخواهی!
ما اجازه نداریم فراموش کنیم که برتریجوئی های رایج گذشته میان این ملت علیه ملت دیگری، و جدائی ها و شکاف های میان آنها می تواند همگی را بسادگی به تیغ جهانخواران خارجی، و در داخل به دندان تیز درندگان فاشیست، ناسیونالیست، فناتیست، پانیست و ...بسپارد. هوشیارباشیم! ما از مزایای عدم تمرکز قدرت، قدرت افقی و قدرالیسم کم کم می دانیم و ناگزیر باید با امیدواری و یکپارچگی کنارهم بایسیم!
در این راستا بنا به گواه تاریخ، چپ ها و کمونیست ها همیشه در کنار کارگران و توده ها بوده و بی کوتاهی و مضایقه مدافع برابریجوئی و تبعیض زدائی بوده و خواهدماند.
باسپاس
سیدامیرحسین قاضی‌زاده هاشمی عضو هیات رئیسه مجلس گفت: در گرانی‌های اخیر کاسه چه کنم چه کنم دست گرفته‌ایم.
آقای هاشمی،
گرانی‌ها پاشنه آشیل جمهوری اسلامی میباشد زیرا طی چهل سال انحصار طلبی مملکت را به پرتگاه سقوط کشانده است،
جمهوری اسلامی هیچ چاره ای ندارد بجز اینکه تا به سرنوشت امثال:
لوئی16، نیکلای دوم، هیتلر، موسولینی، صدام حسین، معمر قذافی، چائوشسکو،
گرفتار نشده خودش را برهاند،
سرور گرامی،
تنها راه نجات کشور اتحاد ماست که همصدا جمهوری اسلامی را تشویق به انجام دو فوریت نماییم:
1- مذاکره با آقای ترامپ برای دفع تهدیدات خارجی،
2- به رسمیت شناختن حق آزادی بیان مصوب قانون اساسی جهت حل مشکلات داخلی،
با تشکر از توجه شما،
با گذشت زمان و کاوشهای بیشتر پیرامون تاریخ انقلاب اکتبر و نقش این انقلاب بر جهان متوجه سود و زیان ان میشویم.انقلاب اکتبر نه تنها روسیه بلکه اروپای شرقی و ایران را به نابودی کشاند .
حزب توده و پیروان چپ بی انکه بخواهند برده یک اندیشه ضد تکاملی وضد اقتصاد ازاد شدند و میدان رقابت ورشد اقتصادی را به غرب واگذار کردند .گناه این فاجعه جهانی از شعار همه قدرت برای پرولتاریا بر میخیزد .براساس این شعار وهدف ان چپ در ایران پا به حیات سیاسی گذاشت و انگیزه کودتای 28 مرداد و دشمنی با هر چه نام ملی داشت شد.شعار قدرت برای پرولتاریا در نهایت چپ را همکار اخوند کرد و ایران را به قرون وسطا پرتاب کرد .به راستی میتوان چپ راضحاک روشنفکران این مرز وبوم تاریخی دانست.
مخالفت فاضل غیبی، فیلسوف سابق ، با جریان چپ، شاید بدلیل بهایی بودن و مذهبی بودن ایشان باشد. ایشان گویا در زمان فعالیت کنفدراسیون در غرب ، خودش مدتی هوادار حزب توده بوده.
نوحه جانسوز در عزای حضرت آیت الله العظمی هاشمی رفسنجانی
https://www.youtube.com/watch?v=BMinKDEkUWk
نوحه جانسوز در حضور حضرت آیت اله العظمی امام خامنه ای و بسیجیان
https://www.youtube.com/watch?v=iHOU9o8usgE
نوحه جانسوز در محضر حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای ولی امر مسلمین جهان
https://www.youtube.com/watch?v=2nS0OqsZjbw
نوحه حضرت حجت الاسلام و المسلمین حسن روحانی هنگام رفتن به نیویورک
https://www.youtube.com/watch?v=U3PT6rKre4w
اینجانب قصد دفاع از توده ای ها ویا حزب توده ایران ندارم ولی نمی توانم در مقابل کج اندیشی نویسنده سکوت کنم.آقای فاصل غیبی می نویسد:"اهمیت رشد سریع حزب توده در این بود که پیش از آنکه هویت ملی ایرانی استوار شود، با طرح شعارهای «ضد ملی» و نکوهش «تاریخ ستم‌شاهانه» بر آن ضربه‌ای جانکاه وارد آورد. فراتر از آن، دیری نگذشت که ملایان دریافتند، هدف «توده‌ای‌های کافر» فقط سرنگونی حکومت است و نه تنها خدشه‌ای بر پایه‌ی قدرت آنان وارد نمی‌کنند که با «احترام به عقاید توده» پشتیبان آنان در حفظ خرافات و دشمنی با حکومت خواهند بود. بدین ترتیب برای جوانان سوادآموخته‌ی ایرانی هویت دوگانه‌ی «شیعی‌ـ توده‌ای» جای فرهنگ ملی را گرفت و به هویت غالب بدل شد."
اینجانب قصد دفاع از توده ای ها ویا حزب توده ایران ندارم ولی نمی توانم در مقابل کج اندیشی نویسنده سکوت کنم.آقای فاصل غیبی می نویسد:"اهمیت رشد سریع حزب توده در این بود که پیش از آنکه هویت ملی ایرانی استوار شود، با طرح شعارهای «ضد ملی» و نکوهش «تاریخ ستم‌شاهانه» بر آن ضربه‌ای جانکاه وارد آورد. فراتر از آن، دیری نگذشت که ملایان دریافتند، هدف «توده‌ای‌های کافر» فقط سرنگونی حکومت است و نه تنها خدشه‌ای بر پایه‌ی قدرت آنان وارد نمی‌کنند که با «احترام به عقاید توده» پشتیبان آنان در حفظ خرافات و دشمنی با حکومت خواهند بود. بدین ترتیب برای جوانان سوادآموخته‌ی ایرانی هویت دوگانه‌ی «شیعی‌ـ توده‌ای» جای فرهنگ ملی را گرفت و به هویت غالب بدل شد."همانجور که نوشتم ،نویسنده پادشاهی را = "ملی"فرض می نماید .اینکه آخوند ها بر همه چیز این کشور گند زدند و دستاوردهای دوران پهلوی را نا بود کردند ، جای شک و تردیدی نیست ولی اینکه منکر "ستم شاهی" در تاریخ ایران شویم ، از آن حرف های نپخته است که مرغ پخته هم خنده اش می گیرد . نسل انقلابی اشتباه بزرگی مرتکب شدند که با زنده یاد شاهپور بختیار همراهی نکردند ،صدای او که می گفت:"دیکتاتوری نعلین هزار بار از چکمه نظامیان خطرناک تر است " درک نشد و متاسفانه جبهه ملی و ما چپ ها شاهپور بختیار را بایکوت کردیم .
از دید اقای فاضل غیبی "راست ملی"=هوادارن نظام پادشاهی ویا بعبارت درست تر، هواداران شاهزاده رضاپهلوی که می خواهد به کمک ترامپ ، اسراییل و عربستان حکو مت مذهبی آخوندی غیر وابسته را بر اندازد . براستی "ملی "یعنی چی؟ برخلاف نطر نویسنده که روزگاری مثل بنده چپ بوده ، چپ های ایران بطور مشخص توده ای ها بسیار هم ایران دوست و ناسیونالیست بوده اند . نگاهی به هواداران پرو پا قرص رضا پهلوی نشان می دهد که بسیاری از آنان همان" چپ ضد ملی" هستند . اینکه توده ای ها به مذهب و دین مردمان احترام می گداشتند،زمانی بود که حکومت سکولار بود و جامعه بشدت مذهبی بود،همه از بچه و بزرگ می دانستند که :"کمونیست یعنی خدا نیست" بله " راست ملی"خواهان بمباران ایران است و چپ "ضد ملی"مخالف دخالت خارجی ها در مسایل داخلی هستند و بشدت در مقابل حمله نظامی ایستاده اند البته اینجانب موافق دخالت خارجی در مسایل داخلی ایران بطور
از دید اقای فاضل غیبی "راست ملی"=هوادارن نظام پادشاهی ویا بعبارت درست تر، هواداران شاهزاده رضاپهلوی که می خواهد به کمک ترامپ ، اسراییل و عربستان حکو مت مذهبی آخوندی غیر وابسته را بر اندازد . براستی "ملی "یعنی چی؟ برخلاف نطر نویسنده که روزگاری مثل بنده چپ بوده ، چپ های ایران بطور مشخص توده ای ها بسیار هم ایران دوست و ناسیونالیست بوده اند . نگاهی به هواداران پرو پا قرص رضا پهلوی نشان می دهد که بسیاری از آنان همان" چپ ضد ملی" هستند . اینکه توده ای ها به مذهب و دین مردمان احترام می گداشتند،زمانی بود که حکومت سکولار بود و جامعه بشدت مذهبی بود،همه از بچه و بزرگ می دانستند که :"کمونیست یعنی خدا نیست" بله " راست ملی"خواهان بمباران ایران است و چپ "ضد ملی"مخالف دخالت خارجی ها در مسایل داخلی هستند و بشدت در مقابل حمله نظامی ایستاده اند البته اینجانب موافق دخالت خارجی در مسایل داخلی ایران بطورمشخص دخالت در مسایل حقوق بشری هستم ولی خود را ملی ویا چپ هم نمی دانم
سالام ـ دوست عزیزومحترم وآرمانخواه ماجناب چنگائی انسان محترم وبانیت صادقانه وآرمانخواهی عدالت گرانه ایی مبارزه میکند،دوست دارد،خدمتی به مردم یاملل ایران بنماید،
رابهم وصل کرد،آیا منطق،علم،عقل،وعصراین شعارهارامی پذیرد؟جناب چنگائی ،همچون مبارزان عصرآرمانخواهان قبل انقلاب اکتبر
آرزو وآرمان انسانی خیرخواهانه راسرلوحه زندگی ومبارزات خود
کرده است.
من بشخصه برای شخصیت وبرای تفکرایشان ارزش وافری قایل هستم.
خلل وسوئ نیتی درذات جناب چنگائی نیست، این تفکرنتیجه اش
چه میشود؟دراین مورد اطلاعاتش رانه منطقی میدانم ،نه نتیجه این مبارزات راسودمنددانسته ومیدانم، نتیجه این مبارزات وجانفشانی را همچون مبارزات بلشویک ها میدانم که چه شهامت وجانفشانی هاکردند،
دراین آرمان که پس ازهفتادسال حکومت کمونیستی مردم و سیاسیون بازبه خانه اول برگشتند،ازهمین الان گواه بر ناراستی این مبارزات رابایددید.
درکتاب هاخیلی میتوان شعارداد،یادرسخنرانی ها میتوان حسابی آسمان وریسمان
من چرا فرق بین شخصیت،تفکر،وبه آرمان افرادی همچون جناب چنگائی وتبریزی که هردو آرمان ها وسیستم کمونیستی راسرلوحه مبارزات وآرمان خودقرارداده اند،فرق میگذارم؟
چون دریکی صداقت وراستی،وسلامت فکررادیده ودرآن دیگری ناراستی سیاسی وانحراف مبارزاتی ووو،،،رامی بینم،
ولی نتیجه عمل اگر هریک این دو موفق شوند،رایکی میبینم،یعنی
آب درهاون کوبیدن مردم که نتیجه هردو پس ازسالها شکست خواهدبود.
نتیجه کاراین دو وامثال آنها،فروپاشی شوروی،تجدیدنظردرچین، برخاستن لخ ولسا درلهستان،فقروتنگ دستی درویتنام،ازهمپاشی یوگسلاوی،برهم ریختن آلبانی،برخاستن افرادی مثل استالین، صدام،شاه،خمینی نتیجه تفکرات این دو ودیگرچپ هاخواهدشد.
چراکاری کنیم ،که درآینده ملل درون را بازهم بعد،پنجاه،شصت سال زحمت اندازیم؟
جناب چنگائی عزیز،درکشوری که چندملیتی،چندجغرافیایی، چنداقتصادی،چندآب وهوایی،باشد،وما درحال زندگی نکنیم ،یعنی عصرمدرنیسم،ربات ها،علم،پیشرفت دقیقه ایی زمان رانبینم برپایی سیستم کمونیستی یک فاجعه خواهدبود.
شماونیت شما هرچقدرآرمانی ،انسانی وعدالتخواهانه باشد،این فقط یک آرمان است وبس .
همانطورکه قبلا نیزبعرض دوستان رسانده ام،درکشوری با مختصات ایران دروجه همگرایی تنهاراه برون رفت فدرالیسم باتمام پیش شرط های قبلن گفته ،میباشد.
یعنی فدرال غیرمتمرکزوغیرانحصاری گروهی،
دراین سیستم،امکان اینکه ایالتی بصورت سیستم سوسیالیستی اداره شود،بایدوجودداشته باشد.
والا زحمات شما نیزپس ازگذشت سالها بربادخواهدرفت.
بفکرم،مبارزان واقع گرای اتینیک های غیرفارس اگروارداین معقوله شوند،نتیجه اش ازهمین حالا بازهم بنفع استعمارگران وپان فارس خواهدبود،که آنهارامن ازهمین حالا آگاه کرده و هشدارمیدهم که این تفکریک دام برای انحراف مبارزات راستین
آنها خواهدشد.
جناب بهنام چنگائی عزیز..
نتیجه این رای ( استقلال و یااتحاد با ممالک محروسه ایران ) همیشه محترم شمرده شود؟ بهترین ها را برایتان آرزومندم....سوال: اگر کمونیست ها استقلال سیاسی خود را برجسته کرده و به عنوان یک نیروی قدرتمند وارد سیاست شده و حکومت را به دست گرفتند, آیا اجازه خواهند داد احزاب دیگر در زیر سایه دموکراسی به فعالیت خود ادامه دهند؟
پاسخ سر راست منِ سوسیال دموکرات استقلال طلب آزربایجانی: هــــــــرگــــــز!!.
چون تاریخ نشان داده است که دولت های تک حزبی همچون حزب نازیست ها, کمونیست ها, رستاحیزی ها, حزب اللهی ها , سلطنت طلبی ها, ( هرگز ) اجازه نخواهند داد احزاب دیگر به فعالیت بپردازند. بدان جهت است که دولت های تک حزبی زود و یا دیرتر از هم متلاشی شده و میشوند.
سوال 2- آیا شما به عنوان یک کمونیست موافق هستید ملت آزربایجان همین حالا به یک صندوق رای بدون تقلب و در گیری و در تحت نظارت بین المللی رفته و برای اولین بار با استفاده از دموکراسی , برای تعین سرنوشت خویش رای گیری بکنند و
"" خواندن این مقاله را به فعالین تورک آزربایجانی پیشنهاد میکنم "" در حالیکه دنیای امروز را "" واحد‌های ژئوپلوتیکی "" تشکیل میدهند نگاه این مقاله به شدت از دریچه "" تک بعدی تنگ پان ایرانیستی "" است. ژئوپلوتیک کوردستان را، برخلاف ادعای این مقاله، محدود خواهد کرد، این مقاله با این "" پیش زمینه "" وارد میدان بحث میشود که فارسستان در صورت درگیری با کرد‌ها و عرب ها، باید بیشتر روی خطر کرد‌ها حساب باز کند، در حالیکه در صورت جنگ، فارسستان با ۶ جبهه، وارد نبرد موجودیت خواهد شد. با حذف فارسستان از سوریه به همت اتحادیه عرب، اعراب با تمام توان، ۶ جبهه را بر علیه فارسستان، وارد میدان خواهند کرد.
جناب لاچین گرامی سلام؛
همزمان لازم می دانم بگویم که جریان های چپ و کمونیست می باید استقلال سیاسی خود را در برابر دیگر جریان های برجسته سازند و سپس بعنوان یک نیروی قدرتمند وارد سیاست های همکاری شوند.پرسیده اید:
آیا شما فکر میکنید تنها یک حزب بتواند در سرزمین جغرافیائی همچون ایران امور سیاسی را بدست بگیرد و حکومت بکند؟
+
پاسخ سرراست من کمونیست: نه هرگز! چون در مضمون نظری، عملی و پایه ای آن، چنان ساختاری متضاد و متناقض با الزام و ضرورت همکاری ها بسود "ساختن جمعی فردا "ست و از همنیرو هیچگاه تصورش هم جایزنیست؛ چه رسد به تک قطبی شدن سیاست. زیرا جوامع ما بشدت طبقاتی و منافع آنها بسیار چنددست و متفاوت می باشد وز همینرو اجتناب ناپذیری تمرکززدائی و ایجاد قدرت پراکنده و افقی را ایجاب می کند.
+
چراکه ساختارهای یکسویه، فردی، مذهبی خودکامه ی شاه و شیخی و تمرکز فوق مطلق و تصرف آنها بر سیاست و اقتصاد کشور به تک تک ما درس های برجسته و فراموش نشدنی ای داده است که هیچگاه جایز نیست ساده گرفته و بدتر از همه اینکه فراموش شود؛ آنهم در یک کشور پُراتنیک و رنگین کمانی.
باسپاس
"" فردا ئی بدون روبات‌های کارگر وجود ندارد "" جوامع‌ای که راه پیشرفت را طی کرده اند با " انتقال به اقتصاد دانش محور " روبات‌ها را در سطحی وسیع جایگزین انسان خواهند کرد، با " بستن مالیات به روبات‌های کارگر " این جوامع پیشرفته قادر خواهند بود با آن مالیات، برای شهروندان، Universal Basic Income (UBI) مقرری ماهیانه پرداخت کنند، جوامع امروز " خاورمیانه نفتی " و " امریکای لاتین کمونیست زده " قادر به ورود به این مرحله از " دوره انتقال " نخواهند شد، پ ک ک و روژاوا در خاورمیانه، با حمله به کارفرینی، ترویج فرهنگ کولبری، الان جنگ به جوامع‌ای با اقتصاد غیر نفتی از جمله " ترکیه " ، فقر و بدبختی را در خاورمیانه فقط تشدید خواهند کرد.
"" حال و هوای کریسمس در جمهوری آزربایجان زیبا "" کریسمس را با شادی این دختر‌های در حال رقص در باکو، جشن بگیریم.
https://www.youtube.com/watch?v=1JV2iGd0-SA
Christmas celebrate in baku 2018 باکو میں کرسمس کا دن
آقای بهنام چنگائی...متاسفانه و یا خوشبختانه اکثر خانواده های مهاجر نسل اول ایرانیان بعد از سال 57 به اورپا و امریکا با رژیم استبدادی غیر قانونی تا اندازه ای آشنائی دارند. حتی خیلی از خانواده های مثل ما , این درد و رنج را با خون و گوشتمان هم چند مدتی لمس کردیم و تجربه شخصی هم داشتیم. خوب میدانیم که حزب الله , تفاله و پس مانده های حزب رستاخیز هم هست.
مشترک آلمانی دارند. .هراس آینده من باری.. زندگی در یک سرزمینی است که تنها یک حزب امور قدرت سیاسی را بدست بگیرد و یک دیکتاتوری از نوع « پرولتاریائی » جامعه را در بر گیرد و فضای باز سیاسی را برای دیگران محدود سازد و یک جامعه (( تک حزبی )) دیگری را بجای رستاخیز و یا حزب الله جای گزین سازد. در این دنیای باشکوه دیجتالی افکار و نوع اندیشه انسان ها چنان فرق کرده است که آنگلا مرکر با هزاران سختی توانست یک دولت ائتلافی تشکیل دهد آنهم در کشوری که یک زبان مشترک و یک نژاد
جامعه تک زبانی و تک نژادی آلمان , بخاطراندیشه های مختلف , عقاید مختلفی در باره اداره کشور آلمان را دارند. حال برسیم به ممالک محروسه ایران با ملل مختلف, با زبان و فرهنگ مختلف . در کشور انگلستان لااقل پنچ حزب فعالیّت دارند. آیا شما فکر میکنید تنها یک حزب بتواند در سرزمین جغرافیائی همچون ایران امور سیاسی را بدست بگیرد و حکومت بکند؟...
"" حال و هوای کریسمس در جمهوری آزربایجان زیبا ""
https://www.youtube.com/watch?v=iXAiOqQ5U6I
Christmas Greeting From Baku 2018
https://www.youtube.com/watch?v=epLTic4TOd0
Christmas festival in baku 2018 part 1 باکو کرسمس کےتہوارکی تیاری
یعنی ""رئیس جمهور فقید عراق"" توجه کنید از دید نویسنده "فقید" که از توی سوراخی که شبیه لانه سگ های ولگرد بود بیرون کشیده شد حالا این جزئیات جدید چی هست یا چی بوده چه فرقی میکند