Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: محسن کردی

آقا سازاخ... بقول آقای قاطبه لطفا شکر نخورید.. قند نشکنید. همه مخالفان رضاپهلوی حتا اگر مثل بسیاری ایرانیان پیتزایی و بقالی داشته باشند کارگر زحمت کش هستند اما طرفداران رضاپهلوی قنادی باز کرده اند و مگس میپرانند. غرض از مزاحمت فقط این است که به اطلاع برسانم اتفاقا کسب و کار ما هم بد نیست و مگس نمی پرانیم. یه وقتایی هم برای خمیازه کشیدن در پاسخ اونهایی که در ایران چپ و راست جاویدشاه مینویسیند روی دیوار و رضاشاه روزت شاد جمع میشیم یه جا و خمیازه میکشیم. همین!

نوشته شده توسط: Anonymous

سوسیالیسم - یا - برده گی و توحش !
تعریف خمینی از اقتصاد را همه میدانند- اقتصاد مال خره.
سرمایه داری هم نظرات آدام اسمیت و ریکاردو و مالتوس را هدف میدانست. یعنی هدف، سود بیشتر و انباشت سرمایه و سرمایه گذاری بیشتر.که به رقابت فشرده تر و جنگ و رفاه بیشتر گروه کوچک صاحبان سرمایه، و نابودی محیط زیست، میشد.
سوسیالیسم هم هدف از تولید را، رفع نیاز انسانها و نه سود و استثمار تولیدکنندکان، و دسترسی به رفاه عمومی، و اوقات فراغت بیشتر برای استراحت و هنر و زیبایی و اخلاق و شناخت و انسانیت و و تفریح و احساس سعادت و رضایت و غیره میدانست.
حال باید پرسید کدام تعریف بیشتر قابل قبول است ؟ تعریف عرفانی و مذهبی خمینی، تعریف ناسیونالیستی پان ترکیسم پدران لیبرالیسم سرمایه داری ، یا تعریف هومانیستی نمایندگان زحمتکشان و کلاه-نمدی ها و آسمان-جل ها؟

نوشته شده توسط: تبریزی

دوستان گرامی، مر شما را گفتم پیش از این که عمومی سازی نهادهای اقتصادی یک سرزمین سوسیالیسم است، همچنین گفتم شما را که رژیم شوروی رژیمی سوسیالیستی نبود و با فروپاشی این رژیم آن چه از میان رفت سرمایه داری دولتی بود نه سوسیالیسم! و نسزد ما را نام بردن از رژیم شوروی با پیشوند و پسوند سوسیالیسم! از آن روی که آن سان که دانایان دانند با فروپاشی رژیم شوروی نه تنها سوسیالیسم در جهان از میان نرفت بلکه راه برای پیاده شدن سوسیالیسم حقیقی در جهان هموارتر شد!

بهتر آن باشد که اکنون بپردازیم به برخی از فلسفه بافی های زرسالاران و سرمایه داران که هم هست و نیست مردم یک سرزمین را به تاراج برند و هم برای تاراج ها و دزدی هایشان فلسفه ببافند و داستان بسازند و زان پس بستانکار نیز باشند! به این سخنان نگاه کنید: (..... سوسیالیسم در شعار خوب است اما قابل اجرا نمی تواند باشد! .....) چرا نمی تواند .....

..... قابل اجرا باشد؟ برای این که: (..... سوسیالیسم رکن اصلی رکود اقتصادی در کشورهای سوسیالیستی و کمونیستی است! .....) و از اینها گذشته: (.....اداره یک نهاد اقتصادی به خلاقیت، مدیریت، ریسک و سرمایه و از همه مهمتر به پشتکار و تلاش احتیاج دارد! .....) چرا که: (..... یکی از مزایای شرکت های خصوصی در ابداع و اختراع است و همچنین رقابت، این رقابت با شرکت های دیگر باعث رشد فکری و اقتصادی می گردد که همیشه هم به سود تولید کننده و هم به سود مصرف کننده است! .....)

دوستان گرامی، همواره دشمنان سوسیالیسم که همانا زرسالاران و سرمایه داران هستند هم پول های هنگفتی با ارقامی نجومی و باور نکردنی به جیب می زنند و هم درباره دزدی های بی حساب و کتابشان فلسفه بافی می کنند که نمونه هائی از آن فلسفه بافی ها را دیدیم! از دیرباز گفته اند که: (زر نباریده زآسمان به سرت / یا خودت دزد بوده ای یا پدرت!)

دوستان گرامی، بهتر است برای فهم بهتر این فلسفه بافی ها به نمونه ای از نهادهای خصوصی اقتصادی به نام بانک خصوصی بپردازیم، چند زرسالار میلیاردر که میلیاردها پول دارند و روشن نیست این پول ها را از جائی دزدیده اند یا از پدر دزدشان آن پول ها را گرفته اند گرد هم می آیند و پول هایشان را روی هم می گذارند و یک بانک خصوصی درست می کنند، سپرده گذاران که بسیاری از آنها نیز مردم کوچه و خیابان هستند در این بانک حساب باز می کنند و دارائی این بانک چند برابر می شود!

سپس این بانک خصوصی به مردم وام می دهد و از آنها بهره می گیرد و دارائی این بانک خصوصی در سایه رباخواری باز هم چند برابر می شود! وام گیرندگان دو گروه هستند، یک گروه کارگران و رنجبران و مردم کم درآمد کوچه و خیابان هستند که باید از بام تا شام کار کنند تا هم وامی را که از آن بانک خصوصی گرفته اند و هم بهره آن وام را به آن بانک بدهند وگرنه زندانی خواهند شد! گروه دیگر کارخانه داران و سرمایه داران و زرسالاران دانه درشت هستند که از آن بانک خصوصی وام های کلان گرفته اند تا کارخانه ها و بنگاه های اقتصادیشان را بگردانند که در آن کارخانه ها و بنگاه های اقتصادی نیز باز باید کارگران و رنجبران از بام تا شام کار کنند تا وام و بهره آن وام به آن بانک خصوصی پرداخت شوند!

همچنان که دیده می شود بانک خصوصی ابزاری برای چند رباخوار مفت خور برای به دست آوردن پول هائی با ارقامی نجومی و باور نکردنی است که آن دارائی هنگفت و مفت و باد آورده نیز فراورده دسترنج کارگران و رنجبران و دهقانان است و این بانکداران بی آن که کار کنند و رنج ببرند مانند زالو خون مردم را می مکند و روز به روز فربه تر می شوند!

این زالوهای سرمایه دار و زرسالار پس از به دست آوردن کوهی از پول برای خر کردن مردم و خرسواری فلسفه بافی کرده و درباره خلاقیت، مدیریت، پشتکار، تلاش، ابداع، اختراع، نوآوری رقابت، رشد فکری، رشد اقتصادی، کار آفرینی، اشتغال، بهره وری، صادرات، واردات و ..... داد سخن می دهند! البته بانک خصوصی یک نمونه ساده است وگرنه نمونه ها فراوانند!
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

«نمایندگی عمومی»، به جای نمایندگی « فردی یا گروهی»:

1-شکنجه گران « فرد یا افراد نماینده» را میگیرند، میکشند یا « روانی و ناقص العضو» میکنند.
برای خنثی کردن این عمل فاشیستی ، به نظر میرسد لازم است روش« نمایندگی عمومی» استعمال شود.
یعنی به جای اینکه « یک یا چند نفر» نماینده با حکومت طرف صحبت باشند، صحیح آن است که « عموم کارگران واحد تولیدی» در مورد مسایل شان در رابطه با حکومت طرف گفت و گو قرار بگیرند. به هر طریق ممکن که میتوانند، لازم است« نمایندگی عمومی» نشان دهند.
2-اکنون ضرورت دارد « لغو اخراج، و تأمین معاش و سلامتیِ اسماعیل بخشی» جزو خواسته های عمومی کارگران هفت تپه قرار گیرد.

نوشته شده توسط: lachin

دوستان...
پرسش: سوسیالیسم چیست؟
پاسخ: عمومی سازی نهادهای اقتصادی در یک سرزمین سوسیالیسم است. ( شعار خوبی است و باز هم قابل اجرا نمی تواند باشد ).
این درست رکن اصلی (( رکود اقتصادی )) در کشورهای به اصطلاح سوسیالیستی و کمونیستی است که حتی باعث (( رشد منفــــی )) اقتصادی هم میشود که همچون کشوری مثل شوروی را از هم متلاشی بکند.
در کشور های صنعتی ( به غیر از تعداد معدودی از کشور های نفتی که اقتصاد وابسته به نفت دارند و نمی دانند بعد از تمام شدن نفت چه کاری را بایستی بکنند ) , محرک اصلی اقتصاد در دست کار و کسب و دکانداران کوچک و یا بقول معروف در دارننده گان (( بیزینس های کوچک )) است. شرکت های بزرگ ماشین سازی, کشتی سازی , هواپیما سازی , ذوب آهن , ,جاده سازی کارخانه های وسایل دفاعی , و........ همه این ها صنابع مادر هستند ولی ( اقتصاد مادری ) نیستند. اجازه بدهید به یک آمار کوچک

امریکائی نظری بیافکنیم.

Small Business by the Number

As of the 2010 Census, there were 27.9 million small businesses registered in the United States, compared to just 18,500 companies of 500 employees or more. Included in that total figure are sole proprietorships (73.2 percent), corporations (19.5 percent), and franchises (2 percent). 52 percent of small businesses are home-based. The most important thing to note? 99.7 percent of U.S. employer firms are small businesses.
همانطور که مشاهده میکنیم بیش از 99 درصد آفرینش شغل و کار در دست شرکت های خصوصی فامیلی و کوچک است که به همان اندازه محرک اصلی اقتصادی هستند. هیچ یک از صاحبان این شرکت ها به همین سادگی به (( عمومی سازی )) تن در نخواهند داد به این خاطر این که اداره یک نهاد اقتصادی به خلاقیّت, مدیریّت, ریسک و سرمایه و از همه مهمتر به پشت کاری و تلاش احتیاج دارد.باز کردن یک کار کسب آسان است ولی اداره کردن و توسعه دادن خیلی سخت است. یکی از مزایاهای شرکت های خصوصی در ابداع و اختراع است و همچنین رقابت. این رقابت با شرکت های دیگر باعث رشد فکری و اقتصادی میگردد که همیشه به هم به سود تولید کننده و هم به سود مصرف کننده است. با این تلاش و سعی و کوشش و اختراعات و رقابت است که محرک اصلی اقتصاد به حرکت می افتد. اگر گارگری و یا کارمندی در نهاد های اقتصادی عمومی بداند که در آخر ماه حقوقش را خواهد گرفت بدون اینکه کار و تلاش بیشتری بکند و یا نکند , آن میل و رغبت و از همه مهمتر با بالا کشیدن ( پناسیل درونی خود و انسانی ) را دست میدهد و بعد از مدتی این نهاد در آمد تولیدی را از دست میدهد. خوشبختانه من با همچین رفتاری با دوستان آشنایان کمونیستی دو آتشه در انگلستان تجربه دارم. از تمام اشنایان کمونیستی دو اتشه من تنها یکی از دوستان بود که در سال اول دکترایش در اسکاتلند, در روزهای فستیوال فرهنگی با فروختن چند نوع لباس در دکه های خیابان همراه با همسرش متوجه شدکه میتواند (( بیزینس من )) خوبی شود . دانشگاه را ول کرد و با سعی و کوشش بیش از حد , توانست اولین مغازه را بزند و بعد از 5 سال کارخانه لباس سازی را در سال 1986 تاسیس کرد که بیش از 60 کارمند برایش کار میکردند . درست عین بیل گیت که دانشگاه هاروارد را ترک کرد تا کمپانی میکروسافت را تاسیس بکند. واقعآ احسن..و همچنین متاسفانه خیلی از دوستان دیگر که از مزایای های دولت انگلستان ( امپریالیستی ) از قبیل خانه , بهداشت عمومی , حقوق بیکاری و.... استفاده میکردند حوصله هیچ کاری را نداشتند.
یکی دیگر از شعار های گمرا کننده سوسیالیست ها و کمونیست ها مربوط به کشاورزان است..(( زمین از آنِ کسی است که در روی آن کار میکند )). ولی شارلاتان بازی کمونیست ها در این جاست که فراموش میکنند که بگویند ( بهره عایده از آن کار کشاورز و زمین مال دولت است )).
بعضی از دوستان شاید تجربه کرده باشند که شغل کشاورزی تنها یک (( شغل )) نیست بلکه یک رابطه ( عاطفی بین انسان و طبیعت ) هم هست. اگر زمین های کشاورزی, عمومی سازی شده و به (( کالخوز )) تبدیل گردد تا بهره این محصولات کشاورزی به جیب دولت برود , هیچ کشاورزی با عشق و جان زراعت نحواهد کرد. فاجعه کشاورزی شوروی را ما مشاهده کردیم که ملت با صف های طولانی در فروشگاه های مسکو منتظر نان و میوه بودند. یک کشاورز آمریکائی نان خانواده خود و 32 خانواده دیگر تهیّه میکند, یک کشاورز فرانسوی نان خانواده خود و 18 خانواده دیگر را تهیّه میکند , ولی یک کشاورز شوروی به آن همه زمین که ،آفتاب هیچ وقت طلوع نمی کرد , حتی نان خود و خانواده اش را نمی توانست تهیّه بکند. در کامنت های دیگر در باره این موضوع بیشتر بحث خواهد شد. بهترین ها را برایتان آرزومندم.

زنده باد سوسیالیسم
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای پرویز عزیز عدالت اجتماعی در ایران تنها با استقرار نظام سوسیالیستی می تواند به وجود بیاید. نیروهای چپ و کمونیست در این کشور بلا دیده، طی صد سال گذشته در فعالیت های سیاسی خود طبیعتا دچار اشتباهات و لغزش های فاحشی شده اند . برخی از رهبران مدعی سوسیالیسم و کمونیسم ، به ورطه خیانت به منافع توده های زحمتکش نیز در غلطیده اند . اما در طول یک قرن گذشته، چپ ها و کمونیست ها در ایران حکومت و فرمانروائی نکرده اند .چپ ها و کمونیست های ایرانی، تحت رژیم های سرکوبگر شاه و شیخ، همواره در معرض بدترین سرکوب ها و ستمدیدگی ها قرارداشته اند و بیشمارانی از آنها به خاطر وفاداری به آرمانهای توده های محروم و زحمتکش، توسط مرتجعین خاکم در این کشور، جان باخته اند . قبل از به قدرت رسیدن رضا خان توسط انگلیسی ها ، شاهان دست نشانده و مستبذ قاجار کوچک ترین فریاد آزادیخواهی را

در گلو ها خفه میکردند . در انقلاب مشروطیت، هزاران تن از انقلابیون و چپ ها و کمونیست های ایران، توسط محمد علی شاه قاجار و اربابان روسی وی، در تبریز و تهران و دیگر شهرهای ایران ، به قتل رسیدند. رضا خان که در روز سوم اسفند سال 1299 زمام قدرت را در ایران در دست گرفت، در طول حکو مت استبدادی 20 ساله، به فریاد آزادیخواهی کارگران و نیروهای دموکران،چپ و کمونیست، با شکنجه و کشتار ، پاسخ داد . بسیاری از مبارزین و آزادیخواهان ایران و از آنجمله چپ ها و کمونیست ها به دستور رضا شاه به خاطر دفاع از آزادی و دموکراسی در دوران قذرت نمائی وی به قتل رسیدند . مردم ستمدیده ایران از دام شاهان قاجار رها نشده، افتادند به چنگال خون آلود رضا خان که در سال 1204 با خلع سلسله قاجار ، سلطنت را از آن خود ، ساخت . در شهریور سال 1320 ، ارتش های متفقین ایران را فتح کرده، رضا شاه را که با آلمان هیتلری دوست و متحد بود، از ایران اخراج کردند . با به پایان رسیدن دوران زور و قلدری رضا شاه، مردم ستمدیده نقس راحتی کشیدند و استبداد رضا خانی، جایش را به آزادی و دموکراسی نسبی داد. جند سالی در ایران رسته از چنگ مخوف ترین استبدادها، آزادی و دموکراسی حاکم بود و احزاب سیاسی آزادانه فعالیت های خود را دنبال میکردند. در سال های بین استبداد رضا شاهی و محمد رضا شاهی بود که در سرتاسر ایران توده های زحمتکش در جهت رهائی خود از چنگال فقر و مسکنت مجدانه به تلاش بر خاسته و نیروهای عدالت خواه و چپ و کمونیست در بین توده های زحمتکش به فعالیت پرداختند. در آذر ماه 1324 در آذربایجان، فرقه دموکرات آذربایجان قدرت سیاسی را در دست گرفت . اندکی بعد ،در بخش هائی از کردستان نیز فرقه دموکرات کردستان به رهبری قاضی محمد، تشکیل حکومت داد . در طول یک سال حکومت فرقه دموکرات آدربایجان، اصلاحات عمیقی در شئون مختلف زندگی مردم این دیار، به وجود آمد . ارتش ایران به دستور شاه که مطیع فرامین امپریالیست های امریکا و انگلیس بود، به آذربایجان لشکر کشیذ و با زور و کشتار و جنایت به عمر حکومت دموکراتیک خلق آذربایجان پایان داد . در طول چند ماه پس از حمله ارتش شاه به آذربایجان، بیش از سی هزار تن از مبارزین فرقه دموکرات که افراد چپ و کمونیست نیز در بینشان کم نبودند، بیرحمانه قتل عام شدند . در سال 1329 شمسی قانون ملی شدن نفت از مجلسین گذشت و در اردیبهشت سال 1330 ،مجلس به نخست وزیری دکتر مصدق رای داد . در دو سال و اندی که مصدق در مقام نخست وزیری، در جهت اجرای قانون ملی شدن نفت و مبارزه با اسعمار انگلیس، کار میکرد ، ارتجاع ایران و دربار پهلوی مشغول توطئه در جهت سرنگون ساختن حکومت دکتر مصدق بودند . در 28 مرداد سال 1332 ، جکومت مصدق توسط سیا ،سرنگون شد. شاه ودربار پهلوی در این کودتای ارتجاعی امپریالیستی، به مثابه آلت دست استعمار، شریک و سهیم بودند . سخن را کوتاه کنم . پس از این کودتای ننگین به مدت 25 سال، استبداد کامل در ایران ،حکومت میکرد . در طول این مدت بساری از انسانهای آزاده، دموکران وچپ و کمونیست، توسط رژیم شاه کشته و اعدام شدند . پس از سرنگونی رژیم پهلوی به دست توده های زحمتکش، این بار، نوبت رژیم ارتجاعی و قرون وسطائی جمهوری اسلامی بودکه در شکنجه و قتل و کشتار نیروهای دموکرات و چپ و کمونیست ،حد و مرزی نشناسد . در طول چهل سال گذشته ، هزاران تن از مبارزین آرمان طلب و ترقی خواه و چپ ها و کمونیست ها توسط این رژیم تاریک اندیش که در بربریت و وحشیگری در دنیا نظیر و تالی ندارد، به قتل رسیده اند . چنانکه می بینیم در ایران اسیر و دربند ، به مدت بیش از صد سال،حاکمیت در دست مرتجعین و راست ها بوده و چپ ها و کمونیست ها همواره قربانی امیال پلید حاکمان مرتجع وراست، بوده اند.
نوشته شده توسط: سازاخ

زبان فارسی را دوست دارم و موسبقی و فرهنگ آنرا ولی وقتی احترام بزبان فارسی معادل محو هویت و زبان فرهنگ زبان مادریم ترکی می شود آنموقع است که احساس می کنم بوی تجاوز می آید و احساس بدی بمن دست می دهد و احساس می کنم این هموطنی معادل احترام به زبان و فرهنگ فارسی و تحقیر زبان ترکی و ممنوعیت آن را بدنبال دارد ، بعد این احساس در من بوجود می آید که عشق به وطنی بنام ایران معادل از دست دادن هویت ترک بودنم و به ممنوعیت زبان مادریم خاتمه پیدا خواهد کرد، یعنی از خود بیکانکی و اگر هم یک لحظه کوچکترین ارزشی و احترامی بزبان مادریم بگذارم و یک لحظه به جوکهای یه ترکه بود نخندم اسمم را تجزیه طلب پانترکیست خواهند گذاشت، من نمی دانم در دست این هویت خواران هموطن نما چکار باید بکنم، آیا من با حفظ هویت خود نمی توانم هموطن تو باشم، پس خدا حافظ ایران، پیش بسوی استقلال آزربایجان جنوبی.

نوشته شده توسط: lachin

آقا و یا خانم ترک و آخوند....مارکس نه زن بود و نه مرد. مارکس برای بعضی ها فرشته بود. برای بعضی ها خدا بود. برای بعضی ها اسمی بود که ( پوز ) بدهند. برای بعضی ها مکتبی بود که تحقیق و پژوهش بکنند. برای بعضی ها مثل شما ( کمدی ) است که دیگران را به باد مسخره بگیرند و اصلآ نمی دانند که در باره چه موضوعی صحبت میکنند.

نوشته شده توسط: تبریزی

پرسش: سوسیالیسم چیست؟

پاسخ: عمومی سازی نهادهای اقتصادی در یک سرزمین سوسیالیسم است.

دوستان گرامی، برای فهم بهتر عمومی سازی (سوسیالیسم) نخست نگاهی به کارکرد رژیم گندیده و پوسیده ولایت فقیه می کنیم که کارش خصوصی سازی نهادهای اقتصادی در دوزخی بی همتا در جهان به نام ایران است! برای نمونه بانکداری در سایه این رژیم برخاسته از گور به بخش خصوصی واگذار شده است، واگذار شدن بانکداری به بخش خصوصی برابر با آن است که چند زرسالار وابسته به رژیم گدایان مفت خور آخوندی نخست بانک درست می کنند و سپس پول های بادآورده ای را که از راه وام دادن به مردم و رباخواری به دست آورده اند به جیب می زنند و به دارائی هائی با ارقامی نجومی و باور نکردنی دست می یابند!

در سایه خصوصی سازی های ایران بر باد ده رژیم دوزخی ولایت فقیه بیمارستان ها نیز به بخش خصوصی واگذار شده اند و اگر کسی بیمار شد یا باید پول .....

..... داشته باشد تا در آن بیمارستان های خصوصی درمان شود و یا از بی پولی بمیرد! روشن است که تنها پولداران می توانند از درمان های آن بیمارستان های خصوصی برخوردار شوند و کارگران و رنجبرانی که بیل و کلنگ و داس و چکش به دست گرفته و از بام تا شام کار می کنند و حتی توان خریدن نان ساده را هم ندارند در آن بیمارستان ها درمان نشده و خواهند مرد!

رژیم دوزخی ولایت فقیه کارخانه ها را نیز به بخش خصوصی واگذار کرده است و کارگران مانند جانوران در آن کارخانه ها از بام تا شام کار می کنند تا جیب های سرمایه داران و زرسالارانی که آن کارخانه ها را در دست گرفته اند با پول های مفت و بادآورده پر شوند! اگر هم کارگران برای پائین بودن دستمزد و یا پرداخت نشدن چند ماهه مزدشان دست از کار بکشند با پلیس ضد شورش و وزارت اطلاعات و پرونده سازی و زندان و شکنجه از آنها پذیرائی خواهد شد!

رژیم دوزخی ولایت فقیه مهد کودک ها، کودکستان ها، دبستان ها، دبیرستان ها، دانشگاه ها و همه کانون های آموزشی را نیز به بخش خصوصی واگذار کرده است و اگر کسی پول نداشته باشد نمی تواند فرزندش را برای آموزش به آن کانون های آموزشی بفرستد!

به جز اینها اتوبوس شهری، مترو، راه آهن، فرودگاه ها، پست و تلگراف و تلفن و در یک واژه هست و نیست یک کشور در دوزخی بی همتا در جهان به نام ایران به بخش خصوصی واگذار شده است!

اما در سایه عمومی سازی (سوسیالیسم) بانک ها از آن همه مردم هستند و دولت برگزیده شده از سوی مردم به نمایندگی از مردم بانک ها را می گرداند و چون در سایه بانکداری عمومی (سوسیالیستی) بانک ها به خزانه کشور پیوند دارند چیزی به نام ورشکستگی بانک ها رخ نخواهد داد (پدیده ای که در سایه رژیم ولایت فقیه به فراوانی دیده می شود) و هیچکس نیز از راه وام دادن به مردم و راه اندازی دستگاه رباخواری به دارائی هائی با ارقام نجومی و باور نکردنی دست نخواهد یافت!

در سایه عمومی سازی (سوسیالیسم) بیمارستان ها نیز از آن همه مردم خواهند بود و درمان مردم در بیمارستان ها رایگان خواهد بود.

در سایه عمومی سازی (سوسیالیسم) کارخانه ها نیز از آن همه مردم خواهند بود و سود به دست آمده در کارخانه ها نیز به کارگران و رنجبرانی داده خواهد شد که در آن کارخانه ها کار می کنند.

در سایه عمومی سازی (سوسیالیسم) مهد کودک ها، کودکستان ها، دبستان ها، دبیرستان ها، دانشگاه ها و همه کانون های آموزشی نیز از آن همه مردم خواهند بود و آموزش در آن کانون های آموزشی رایگان خواهد بود.

به جز اینها در سایه عمومی سازی (سوسیالیسم) اتوبوس شهری، مترو، راه آهن، فرودگاه ها، پست و تلگراف و تلفن و در یک واژه دارائی یک کشور از آن همه مردم آن کشور خواهد بود نه از آن چند سرمایه دار و زرسالار مفت خور!

دوستان گرامی، این بود فشرده ای برای فهماندن سوسیالیسم (عمومی سازی) با زبانی بسیار، بسیار ساده!
تظاهرات کفن پوشان طومار نویس بر علیه نماینده سراوان
نوشته شده توسط: دكتر عبدالستار دوشوكي

بیش از چهار هزار انجمن و حزب و گروه بیانیه برای حضور در تظاهرات امروز دادند. اما فقط حدود صد نفر جمع شدند
عکس تظاهرات بسیجی های ساندیس خور را در مقابل مجلس (امروز شنبه) در لینک زیر ببینید

https://www.mashreghnews.ir/photo/921823/%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D8%AA%D8%A…

اپوزیسیون، تهدیدی برای بقای حکومت؟
نوشته شده توسط: سعیدرضا

رژیم جهل و جنایت از نزدیکی و همصدایی نیروهای آزادیخواه و برابری طلب در جبهه ای فراگیر و ملی به حق می ترسد و ترس خود را با صدای بلند اعلان نموده و سالهاست که دم و دنبالچه های خود را با هر رنگ و مرامی برای تفرقه افکنی و وحدت شکنی در صفوف نیروهای مردمی بسیج کرده است.
طنز تلخ این دوران اما در این است که خود نیروهای آزادیخواه و برابری طلب هم از همگرایی و همصدایی برای مبارزه ای مشترک و درخشان با دشمنی مشترک، هراس دارند و با گیر افتادن در تار و پود خود محوری و خود بزرگ بینی سالهاست فرصت سوزی میکنند.

گرگ ها همراه و انسانها غریب
با که باید گفت این حال عجیب

باید یکی شویم، اینان هراسشان ز یگانگی ماست

عدالت اری کومونیسم نه
نوشته شده توسط: Anonymous

اقای جداری گرامی رسیدن به عدالت اجتماعی بسیار سخت تر از رسیدن به سوسیالیسم است .این سوسیالیسم در شوروی حاکم بود وپایان ان را میدانیم .امیدوارم بزودی سفری به کوبای سوسیالیستی کنید تا انچه در باره سوسیالیسم گفته وعمل شده را در کوبا ببینید .
ما در ایران به حکم چپ نه به ازادی بورژوایی رسیدیم و نه به عدالت اجتماعی و مروجان ایده سوسیالیسم مدافع اخوند شدند و زندگی خود وملتی تباه کردند . بسیار خنده دار است که همه آنها سر از همین غرب در اوردند وکسی داوطلبانه در شوروی باقی نماند .در غرب امپریالیستی زندگی کردن وشعار سوسیالیسم دادن نامی جز عوامفریبی از سوی حزب توده و فداییان ندارد .در سرتاسر جهان کومونیستیها فقط از راه ترور وکودتا قدرت دولتی را بنام طبقه کارگر وبگام خود در دست گرفته اند .

از درون همین پیروان چپ جریان تجزیه طلب رشد کرده است که در خدمت قدرت‌های غربی علیه کشور ایران کوشا هستند .پرسیدنی با این هرج ومرج فکری و گروهای تجزیه طلب کرد مسلح وعرب و ترک سوسیالیسم مورد نظر در کجا می‌خواهد عملی شود ؟
نوشته شده توسط: Anonymous

مارکس و پان ترک.
چرا این گروه 4-2 نفره پان ترک تجزیه طلب، تاکنون هیچ گاه به حکومت آخوندی و اسلام حاکم، در ایران نپرداخته ؟ ولی پای مارکس و کورش و فردوسی و زردشت و آریا و خلیج فارس و دریاچه ارومیه و .... را برای حاشیه سازی و انحراف طرح بحران سیاسی فعلی در ایران.. به میان میکشد.! ؟
پان ترکی که در آغاز میپرسد مارکس زن بود یا مرد ! و مارکس گفته او مارکسیت نیست، بلکه طرفدار تیم ترلاختورسازیست، حالا بعد از درسهای دیالکتیکی تبریزی و جداری، نتیجه گیری میکند که سوسیالیسم برای ایران ،مضرتر از تجزیه و جنگ داخلی و آخوندیسم و ترامپیست و سلطنت و .... است.
باز هم می بینیم که چگونه ناسیونالیسم شونیستی، موجب نارسیسم و خود شیفتگی، ساده لوحی و رمانیسم، و بعضا شارلاتانیسم و تحریف، و غبارآلود کردن روشنگری واندیشه ، در این سایت میشود.
این همان داستان نظامی گنحویست ،که در پایان دیوان ، شنونده ای میپرسد،

لیلی زن بود یا مرد ؟!
نوشته شده توسط: تبریزی

دوستان گرامی، مارکسیسم کهن و کلاسیک کاستی های فراوان دارد که در کامنت های لینک زیر به پاره از آنها پرداخته شده است

http://iranglobal.info/node/36141

از سوی دیگر کارل مارکس خواهان راه انداختن بزن، بزن در کشورهای گوناگون برای رسیدن به سوسیالیسم و کمونیسم (آن چنان که بسیاری در ذهن دارند) نبود! از لینک زیر فیلمی را می توانید دانلود کرده و با پاره ای از اندیشه های کارل مارکس آشنا شوید (هرچند این فیلم پر از کاستی های ریز و درشت درباره مارکس است)

https://www.film2movie.ws/50036/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d…

نوشته شده توسط: lachin

دوستان... همانطور که می بینید و همانطور که ما تا اندازه ای با مکتب مارکس آشنا هستیم می توانیم این ادعا را بکنیم که مارکس شاید بیشتر از همه ( درد و بیمارهای ) اجتماعی را تشخیص میدهد ولی نسخه ای که برای این بیماری می دهد هم اشتباه است و هم بی اثر. اگر طبقه کارگر فقط با زور و اسلحه, قدرت سیاسی را در یک جامعه ای به دست گرفت , برای نگهداری این سیستم بایستی باز از همان زور و اسلحه و زندان استفاده بکند. منتقدانش را اعدام و یا تبعید بکند جامعه ای که فقط زیر قلدری و زور و پلیس و ارتش باشد, این جامعه محکوم به فنا ست. گرفتن قدرت سیاسی طبقه کارگر با زور و اسلحه درست مثل گرفتن قدرت سیاسی آقای ( اگستو پینوشه ) در شیلی می باشد....

خبر فوری- شکنجه اسماعیل بخشی در زندان؛ از باتوم زدن به بیضه‌ها تا خوراندن قرص‌های توهم زا
نوشته شده توسط: Anonymous

گفتگو با یکی از بستگان اسماعیل بخشی:.خلاصه‌اش این‌که: به اسماعیل بخشی در زندان داروهای توهم زا داده‌اند. او را به شدت شکنجه‌ کرده‌اند از جمله به بیضه‌هایش با باتوم ضربه زده‌اند. در اثر شکنجه‌ها چند بار بیهوش شده است. اکنون هم علاوه بر عوارض شکنجه‌ها، ارتباطات اجتماع یاشان را محدود کرده‌اند، از کار اخراجش کرده‌اند و حساب‌های بانکی او را هم مسدود کرده اند.
https://archiverosa.blogspot.com/2018/12/blog-post_22.html

شکنجه اسماعیل بخشی در زندان؛ از باتوم زدن به بیضه‌ها تا خوراندن قرص‌های توهم زا
با گذشت ده روز از آزادی اسماعیل بخشی از زندان هنوز هیچ خبرنگار و فعال مدنی موفق به تماس، گفت‌وگو و دیدار با او نشده است. تماس‌های مکرر خبرنگاران خارج از کشور با او بی‌پاسخ مانده و خبرنگاران و فعالان مدنی داخل ایران هم موفق به گفت‌وگو و دیدار با این فعال کارگری نشده‌اند.
اسماعیل بخشی یکی از نمایندگان سندیکای کارگری هفت تپه است که سخنرانی‌های پرشور او در اعتراضات هفت‌تپه مورد توجه عموم قرارگرفت و بارها در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک گذاشته شد. او روز ۲۷ آبان ماه در چهاردهمین روز از اعتصابات هفت‌تپه بازداشت شد و روز چهارشنبه ۲۱ آذرماه خبر آزادی‌اش با وثیقه ۴۰۰ میلیون تومانی منتشر شد. از روز آزادی تا کنون اما نه در شبکه‌های اجتماعی فعالیت می‌کند و نه در جمع کارگران هفت‌تپه حاضر شده است. شاهد علوی روزنامه‌نگار در گفت‌وگو با یکی از بستگان‌ این فعال کارگری از اسماعیل بخشی سراغ گرفته و فایل صوتی این گفت‌و گو را منتشر کرده است. به گفته این منبع مطلع شرایطی به و جود آمده که امکان برقراری ارتباط با اسماعیل وجود ندارد. او توضیح می‌دهد که اسماعیل بخشی در زندان تحت شکنجه شدید جسمی و روحی قرار گرفته است: «او را چندین بار تا حد مرگ زده‌اند. با کابل به بیضه‌هایش زده‌اند و الان در نشستن، راه رفتن و خوابیدن مشکل دارد.» این اولین بار نیست که موضوع شکنجه اسماعیل بخشی مطرح می‌شود.
پیش از آزادی او از زندان، سندیکای کارگران هفت تپه از ضرب و شتم این فعال کارگری و انتقال او از زندان به بیمارستان خبر داده بود اما این موضوع بلافاصله از سوی مسئولان خوزستان تکذیب شد. غلامرضا شریعتی استاندار خوزستان و صادق جعفری چگینی رئیس دادگستری شوش خبر شکنجه او را شایعه دانسته بوده و اعلام کردند که او درصحت کامل به سر می‌برد. با این حال فعالان کارگری به نقل از خانواده‌اش از آثار کبودی و تورم در ناحیه سر و صورت این فعال کارگری خبر داده بودند. حالا یکی از بستگان اسماعیل بخشی توضیح می‌دهد که او تنها تحت شکنجه جسمی قرار نگرفته: «هربار بعد ازشکنجه اسماعیل از هوش می‌رفته و بعد که از شدت درد به هوش می‌آمده به اسم مسکن داروهای اعصاب و روان و توهم زا به او می‌داده‌اند.»
شاهد علوی به ایران وایر می‌گوید: « این بار برخورد با اسماعیل بخشی به دو شکل صورت گرفته. هم برخورد فیزیکی و آزار جسمی مثل کتک زدن، شکنجه، زدن باتوم به بیضه‌های ایشان صورت گرفته و علاوه بر آن شکنجه‌های درمانی که مدتی است زندانیان سیاسی درباره‌اش صحبت می‌کنند و باب شده هم درمورد ایشان اعمال شده. احتمالا ایشان در اثر شکنجه درد داشته و آنطور که من حدس می‌زنم احتمالا کسی که نقش بازجوی خوب را داشته، گفته: ما بهت دارو می‌دهیم، آرام‌بخش می‌زنیم و مسکن می‌دهیم که دردت کمتر شود و این داروها توهم زا بوده‌اند.» به گفته منبع اطلاعاتی شاهد علوی، اسماعیل بخشی علاوه بر مشکلات ناشی از شکنجه جسمی و درد هنوز درگیر عوارض داروهایی است که در زندان به اسم مسکن به او داده شده: « بعضی وقت‌ها هنوز هم دچار توهم می‌شود، انگار الان هم در زندان است. می‌ترسد. مرتب دچار دچارتب و لرز می‌شود و درواقع سلامت روحی و روانی‌اش به هم ریخته است.»
به عقیده شاهد علوی، شدت خشونت و شکنجه‌ای که در حق اسماعیل بخشی اعمال شده احتمالا واکنشی است به نقشی که او در معرفی جنبش کارگری هفت تپه داشته است. بسیاری نقش او را به خاطر سخنرانی‌های شجاعانه ‌اش در اعتراضات کارگری هفت تپه کلیدی عنوان می‌کنند.
در چند روز گذشته خبرهایی مبنی بر حصر خانگی اسماعیل بخشی منتشر شده بود، شاهد علوی درباره این موضوع هم سوال کرده: «در واقع به من گفتند ایشان در حصر نیست و کنترل فیزیکی به آن معنا وجود ندارد
زنده باد سوسیالیسم
نوشته شده توسط: Anonymous

در دنیای پر تلاطم کنونی، همه جا سوسیالیسم انقلابی در مقابله با "سوسیالیسم دموکراتیک" قرار دارد . سوسیالیسم یعنی سرنگونی سلطه سرمایه داری و به قدرت رسیدن طبقه کارگر . در تمام جوامع سرمایه داری، بدون استثنا، حاکمیت در دست بورژوازی است . در برخی از کشورهای سرمایه داری، سرمایه داران از طریق انتخابات و پارلمانتاریسم حکومت می کنند و در برخی دیگر از این کشور ها ، رژیم های مدافع نظام سرمایه داری برای تداوم سلطه طبقاتی خود، به زوز و قلدری آشکار، متوسل میشوند. چه در کشور های دموکراتیک بورژوائی وچه در کشورهای سرمایه داری که در آنها ترور و اختناق حاکم است، دیکتاتوری سرمایه داران حاکم به نحوی از انحا بر کارگران و توده های زحمتکش، اعمال میشود. ارتش و پلیس و دستگاه های عریض و طئویل بوروکراسی در تمام کشورهای سرمایه داری از منافع سرمایه داران دفاغ به عمل آورده و توده های زحمتکش را

به اطاعت و سر فرود آوردن به سیادت بورژوازی وا میدارند. حال اگر طبقه کارگر در اتحاد با خیل زحمتکشان، در این یا آن کشور سرمایه داری بخواهد قدرت سیاسی را از دست سرمایه داران حاکم بیرون بیاورد، چاره ای جز این ندارد که با توسل به قهر انقلابی و زور اسلحه، سلطه سرمایه دازان حاکم را بیاندازد. در هیچکدام از کشورهای سرمایه داری، طبقه کارگر از طریق رفرم و اصلاخات و مبارزه آرام پارلمانی نمی تواند قدرت سیاسی را از کف سرمایه داران، بیرون بیاورد. طبقه کارگر برای سرنگون ساختن سلطه سرمایه داران، به قهر و زور و انقلاب احتماعی نیاز دارد . کارل مارکس، 1883-1818 که در دوران سرمایه داری رقابتی زندگی میکرد، چنین می پنداشت که در انگلستان و امریکا که در قرن نوردهم فاقد بوروکراسی و ارتش منظم بودند ، پرولتاریا شاید بتواند بدون توسل به قهر انقلابی، قدرت سیاسی را به دست بیاورد . مارکس، انقلابی و اتدیشمند شهیر ، در سال 1883 وفات یافت . در سال های آخر قرن نوزده و آغاز قرن بیستم ، سرمایه داری رقابتی جای خود را به سرمایه داری انحصاری داد و امپریالیسم به مثابه فاز آخر سرمایه داری، پا به عرصه وجود نهاد . لنین، که کتاب ارزشمندی در زمینه امپریالیسم ، به رشته تحریر در آورده بود ، با بررسی دقیق ماهیت سرمایه داری امپریالیستی، به این نتیجه درست رسید که در دوران امپریالیسم، در تمام کشورهای سرمایه داری حتی در انگلستان و امریکا نیر ، طبقه کارگر برای در چنگ گرفتن قدرت سیاسی و استقرار نظام سوسیالیستی، راهی جز توسل به زور و قهر انقلابی ندارد. این نظریه سنجیده و داهیانه لنین در زمینه انقلابات سوسیالیستی در طول بیش از صد سالی که از ظهور پدیده امپریالیسم می گذرد در موارد مختلف، حقانیت و درستی خود را نشان داده است . طبقه کارگر برای اینکه قدرت سیاسی را به دست آورده و بر استثمار انسان از انسان غلبه پیدا کند ، مجبور است در مبارزه ای سخت و طولانی و پر نشیب و فراز با بورژوازی، از طریق قهر انقلابی، ماشین دولتی بورژوازی را خورد و واژگون ساخته و بر خرابه های نظام سرمایه داری، دولت انقلابی خود را ایجاد کند . از طریق مدارا و مماشات و مبارزه آرام پارلمانی، پرولتاریا هرگز قادر نخواهد بود در هیچکدام از کشور های سرمایه داری و از آنجمله در ایران اسیر چنگال خونین رژیم جمهوری اسلامی، قدرت سیاسی را از دست سرمایه داران حاکم بیرون آورده و به سیادت و آقائی بورژواری خاتمه دهد. تنها کسانی که به سود بورژوازی در اصول و تئوریهای انقلابی جهانشمول مارکس ، لنین و دیگر رهبران طبقه جهانی کارگر ، تجدید نظر به عمل می آورند ، مبلغین و اشاعه دهندگان نظریه نیل به سوسیالیسم و حکومت کارگری از طریق مبارزه آرام پارلمانی میباشند.
استعفای وزیر ترامپ
نوشته شده توسط: آشچی

این قضیه خروج نیروهای آمریکایی از سوریه موضوع خیلی مهمیه که احتمالا تاثیرات جدی بر منطقه خواهد گذاشت. اگه این موضوع تحقق پیدا بکنه و آمریکاییها واقعا خارج بشن از سوریه، در درجه اول به نظر من نتیجه اش این خواهد بود که رویای کردستان بزرگ یک بار برای همیشه تمام خواهد شد. حداقل غرب دیگه روی این موضوع سرمایه گذاری نخواهد کرد. مناطق تحت کنترل ی.پ.گ هم به زودی یا تحت کنترل دولت مرکزی در خواهد اومد یا تحت تسلط ترکیه. از نگاه من، این نتیجه مثبت ماجراست که بساط این گروه عمله اکره آمریکا و دولتهای غربی جمع خواهد شد. اما جنبه منفی قضیه:
ا- احتمالا خروج نیروهای آمریکایی قبل از انتخابات شهرداریها در ترکیه به پایان خواهد رسید. وضع آرای آک پارتی در انتخابات پیش رو، تعریف چندانی نداره. یعنی که احتمال از دست رفتن شهرهای آنکارا و استانبول از دست آک پارتی وجود داره.

وضع اقتصادی ترکیه اصلا خوب نیست. ارزش لیره بعد از انتخابات ریاست جمهوری شدیدا افت کرد و حتی به 7.5 لیر در ازای یک دلار رسید. در حالی که قبلش یک دلار 4.5 لیر بود. حالا بین 5 تا 5.5 لیره که خیلی زیاده چون ترکیه مبالغ هنگفتی ارز خارجی بدهکاره. یعنی که بالا رفتن ارزش دلار، قرضهای ترکیه رو بیشتر هم میکنه و باعث ورشکستگی شرکتهای بزرگ میشه. در یک چنین وضعیتی، اردوغان سیاست تفرقه افکنی، دودسته کردن و رو در رو قرار دادن مردم رو مثل همیشه در پیش گرفته. با بی شرمی در اجتماعات به روزنامه نگاران آزاد حمله میکنه و رسما اونها رو تهدید میکنه. یک نمونه اش خبرنگاری به نام فاتح پرتاکال خبرنگار شبکه فوکس تی وی. اسم فامیل این بنده خدا در ترکی همون پرتقال هست. حالا اردوغان در اجتماع مردمی با یک لحن لاتی دراومده بود که نمیدونم این پرتقاله، نارنگیه، نارنجه...بعدش هم تهدید میکرد که اگه حد و حدودش رو نشناسه، ملت گردنش رو خورد خواهد کرد (یاد امت همیشه در صحنه آخوندهای خودمون افتادم). دوباره اتهامات مسخره فتوچی بودن به نویسندگان روزنامه های دموکراتیک شروع شده. این بار روزنامه سؤزجی هدف هست که از آخرین سنگرهای دفاع از آزادی قلم به شمار میره. یکی دیگه از محورهای حماسه سرایی اردوغان تهدید به حمله به شمال سوریه هست. این موضوع صرفا به خاطر انحراف افکار عمومی از موضوعات مهمتر اقتصادی قراره که انجام بگیره. برخی کارشناسان در ترکیه میگن اینکه درست قبل از انتخابات شهرداریها قرار نیروهای آمریکایی سوریه رو ترک بکنن، بی دلیل و اتفاقی نیست. بلکه این کار کمک غیر مستقیمی هست به اردوغان از طرف ترامپ. کلا آک پارتی یک پروژه دست ساز از طرف آمریکاییها برای محو نهادهای دموکراتیک و سکولار ترکیه و همتراز کردن ترکیه با یکی از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس هست. بنابراین اصلا عجیب نیست که چنین کمک غیبی به اردوغان انجام بشه. توضیح اینکه انتخابات شهرداریها در ترکیه اهمیت زیادی داره. مثلا بودجه استانبول از بودجه وزارت دفاع بیشتره و رانت عجیبی این وسط وجود داره. از دست رفتن هر یک از دو شهر آنکارا یا استانبول میتونه ضربه جدی به اردوغان و رانت خوارهای دور و برش وارد بکنه. در چند روز گذشته، عمر البشیر رئیس جمهور سودان وارد دمشق شد. این قضیه در ایران سر و صدایی به پا نکرد ولی در ترکیه موضع بحث جدی قرار گرفت. البشیر با اردوغان روابط خوبی داره. بنابراین عجیب بود که به دیدن اسدی بره که اردوغان دل خوشی ازش نداره. برخی کارشناسان ترکیه اعتقاد دارن که عمر البشیر به نیابت از اتحادیه عرب به دمشق رفته تا به اسد درباره اینکه اتحادیه عرب پیروزیش رو قبول کرده، اطمینان بده. بعد اتحادیه عرب از اسد حمایت خواهد کرد تا سوریه رو بازسازی بکنه. در عوض، هم نیروهای ایرانی و هم ترک باید از سوریه خارج بشن.
در مورد ایران، من فکر میکنم که این موضوع باعث اعتماد بنفس کاذب بیشتر آخوندها و پاسداران خواهد شد که بگن بعله! وعده الهی تحقق پیدا کرد و اسلام پیروز است و از این چیزها. بعدش ولی ترس من اینه که اون قدر شر به پا بکنن که رئیس جمهوری بعدی آمریکا مجبور بشه به ایران حمله بکنه و جنگ خانمانسوزی بر این مملکت تحمیل بشه.
موضوع بعدی از دید اوپوزوسیون سلطنت طلبی و فرشگردی هست که هر وقت بوی کباب به مشامش برسه شروع میکنه به سر و گوش جنبوندن. بعد هم که دید خبری نیست، بر میگرده سر خونه اول و فحش دادن به همدیگه در تلویزیونهای لس آنجلسی. به هر حال شاید آخر و عاقبت ی.پ.گ برای این افراد درس عبرتی بشه که نمیشه با طناب ترامپ یا هر شخص اجنبی دیگه به چاه رفت. یعنی امیدوارم که این طوری بشه.
نوشته شده توسط: تبریزی

نیازی نیست که ما بگوئیم: (..... آیا زمان آن نرسیده است که پرچم آلترناتیو سوسیالیستی را با سربلندی برافراشت .....) جهان دیرگاهی است که گام در راه سوسیالیسم گذاشته است و هر کس که در روند سوسیالیزه شدن جهان بایستد در لابلای چرخدنده های سوسیالیزه شدن جهان خرد و نابود خواهد شد!

از سوی دیگر اگر ما به نادرست رژیم شوروی پیشین را رژیمی کمونیستی بدانیم و بگوئیم که با فروپاشی این رژیم سوسیالیسم در جهان از میان رفت و ما بهتر است از نو به سوی سوسیالیسم برویم دچار پندار نادرست و دارای فهم نادرست از سوسیالیسم هستیم!

با فروپاشی رژیم شوروی پیشین آن چه از میان رفت سرمایه داری دولتی بود نه کمونیسم! رژیم شوروی پیشین رژیمی کمونیستی نبود که با فروپاشیش سوسیالیسم نیز از میان برود! با فروپاشی رژیم شوروی پیشین نه تنها سوسیالیسم از میان نرفت بلکه راه برای رفتن جهانیان به سوی سوسیالیسم حقیقی هموارتر شد!

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب لوائی عزیز! جامعه توخالی و توهم زده ایرانییت که با توهمات مذهبی و چاخان های اسطوره پرستی، صدها سال از قافله تمدن عقب مانده است، شبیه جنازه ای است که بکمک عوامل پشت پرده بر پا نگه داشته شده است، ...
گرچه نژاد پرستان پانفارسیسم، عظمت طلبان آریائی، با انکار حقوق زبانی ملی مدنی، انکار آزادیهای سیاسی، انکار حق تعیین سرنوشت مللتهای ساکن ایران، هماره تلاش دارند، جنازه ایرانیت را با لعاب چاخان و گنده گوئی های اسطوره ای، از مرگ حتمی نجات دهند، غافل از اینکه جامعه استعمار زده جغرافیای ایران سالهاست در فکر و ذهن مللتهای تشکیل دهنده آن، از هم پاشیده است. اما پانفارسیسم تمامیت خواه به جای قبول واقعیت موجود، هنوز که هنوز است تلاش دارد با کوبیدن در

طبل اوهام و تخیلات دروغین آریائی، خود را از این مخمصه نجات دهد، در صورتیکه خود نیز در باطن خویش واقف است، دیگر کار از کار گذشته و خیلی دیر شده است. تنها باید به امداد های غیبی حضرت جمکران امید بست تا از این مخمصه نجات یابند! اما امدادهای غیبی مسکو، پکن، اروپا و آمریکا نیز بخوبی میدانند، که قطار تمامیت ارضی عظمت طلبان و اسطوره گرایان پان ایرانیستهای مرکز گرا، ترمز بریده با سرعت سرسام آوری بسوی صخره های مرگ پیش میرود. خودشان نیز بخوبی میدانند که قضیه تمام شده است. مگر اینکه به حقوق مسلم مردم غیر فارس گردن نهند! از آنان بطور رسمی عذر خواهی کنند! اداره و سرنوشت هر مللتی را بدست خود سپارند. هیچ ملتی آقا بالاسر نیاز ندارد! پانفارسیسم باید این گفته را برای همیشه بر مخ یخزده اش فرو کند! حدود خود را بشناسد! به آن قانع شود! زیرا دوران زیاده طلبی و فرمانروائی بر دیگران بسر آمده است. پانفارسیسم لازم است بداند که هیچگونه ارجحییتی بر ملل دیگر ندارد! نه از نظر سیاسی!، نه از نظر فرهنگی! و نه از نظر دانش اجتماعی! دوباره تکرار میکنم: هیچ ملتی آقابالا سر نیاز ندارد!
نوشته شده توسط: سازاخ

فوجی از ساواکی ها و گارد شاهنشاهی و ارتشی وفادار به شاه و فرزندانشان در لوس آنجلس (یا تهران جلس ) دور هم جمع شدند، و اکثرا هم دکان بقالی و آجیل فروشی و چلو کبابی باز کردند، و تعدادشان هم آنقدر زیاد است که مگس می پرانند، و صبح تا عصر کارشان فقط لایک کردن سخنان رضا پهلوی و بد و بیراه نوشتن به مخالفین او می باشد، آنها در دنیای مجازی، بخاطر بیکاری، شاید آمار به چشم خوری داشته باشند، ولی در داحل کشور هیچگونه پایگاه چشمگیر مردمی ندارند، و آنچه که مهم است داخل کشور است، و خواست واقعی مردم ،،،،، بقول معروف با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمیشه.

نوشته شده توسط: تبریزی

(.....آن سوسیالیستی که اقتصاد حاکم در شوروی را در دوران لنین و استالین سرمایه داری دولتی قلمداد می کند نه تنها درک درستی از تاریخ مبارزات طبقه کارگر روس ندارد، نه تنها انقلاب کبیر اکتبر را نفی می کند بلکه در لباس سوسیالیسم در صحنه سیاست ظاهر شده و از منافع سرمایه داری جهانی دفاع به عمل می آورد! .....)

آن سوسیالیست پیش از این درباره این که چرا رژیم شوروی پیشین رژیمی کمونیستی نبود و در آن رژیم سرمایه داری دولتی به نام کمونیسم به خورد مردم بخت برگشته شوروی داده می شد سخنانی نوشته است که همگان می توانند آنها را در کامنت های لینک زیر ببینند (به کامنت های این لینک نگاه کنید)

http://iranglobal.info/node/63220

نوشته شده توسط: lachin

آقاس حسن جداری.....آن انقلاب با شکوه اکتبر که پرولتاریا را به طبقه حاکم مبدّل کرد, آن نظام با شکوه سوسیالیستی که سرمایه داری جهانی را به وحشت انداخته بود , آن سیستم با شکوهی که 14 ارتش امپریالیستی جهانی نتوانستند شکست بدهند, چطور سیستم با شکوهی است که بعد از مدتی از ( درون گندیده ) و متلاشی شد؟ چون عمو های پدرم که در روسیه زندگی میکردند از اخبار و نحوه زندگی در این امید گاه زحمتکشان جهان را طور دیگری بازگو میکردند. یکی از دوستان که در اسکاتلند معاون رئیس سندیکای کارگران ذغال سنگ منطقه بود , هنگام اعتصابات سراسری به مدت یک سال این گارگران به رهبری (( آرتور اسکارگیل )) در زمان خانم تاچر عازم شوروی شد تا از کمک های این کشور و هم چنین از کشور های بلوک شرق که از طرف سندیکا های مختلف به این کارگران ذغال سنگ داده شده بود , ابراز خشنودی و تشکر بکند. موقع برگشت , نه تنها این شخص

عوض شده بود بلکه می گفت خوب شد که من به این (( امیدگاه زحمتکشان جهان )) رفتم و با چشم خود دیدم که چه سیستم (( گَند و مضحکی )) جامعه شوروی را کنترل میکند. این شخص در انتخابات بعدی انگلستان , توانست از طرف حزب گارگر به شورا های شهری انتخاب شده و بعد به پارلمان انگلستان راه پیدا بکند. کاش در زمان پهلویان غیر قانونی, مرز های ایران و شوروی باز بود تا ایرانیان که به این کشور شورا ها سفر میکردند تا بفهمند چه سیستم (( گَندی )) در آنجا حاکم بود.
نوشته شده توسط: Anonymous

آنهایی که سره نویسی و فارسی بازیشان معده آدمی را آزار می دهد حق ندارند اسم پیشه وری را به زبان بیاورند. پیشه وری هر چه بود دردش آزربایجان بود و بس. کسانی که مدافع حاکمیت فارس جماعت بر آزربایحان هستند حق اظهار نظر در مورد پیشه وری را ندارند.

کمونیست ها تنها خائنانی هستند .......
نوشته شده توسط: Anonymous

آیا در شوروری در زمان لنین و استالین یعنی به مدت 36 سال، سوسیالیسم وجود داشته یانه؟ به عبارت دیگر آیا شوروی در زمان لنین و استالین یک کشور سوسیالیستی بود یا خیر؟ به نظر من هر کسی که خودرا مدافع منافع کارگران و زحمتکشان میداند، باید به این سوآل مهم پاسخ دهد . آن " سوسیالیستی" که اقتصاد حاکم در شوروی را در دوران لنین و استالین، سرمایه داری دولتی قلمداد میکند ، نه تنها در ک درستی از تاریخ مبارزات طبقه کارگر روس ندارد ، نه تنها انقلاب کبیر اکتبر را نفی میکند، بلکه در لباس سوسیالیسم در صحنه سیاست ظاهر شده و از منافع سرمایه داری جهانی ، دفاع به عمل می آورد. . انقلاب اکتبر1917،تحت رهبری لنین و حزب بلشویک ، انقلاب پیروزمند سوسیالیستی بود که برای نخستین بار در تاریخ جهان، در کشور پهناوری ، پرولتاریا را به طبقه حاکم مبدل ساخت . کارگران روس در همراهی با دهقانان

فقیر و تهی دست، حاکمیت بورژوازی را سرنگون ساخته و مجدانه در جهت ساختمان سوسیالیسم و ایجاد دنیائی عاری از استثمار گام بر داشتند . سرمایه داری جهانی که از سرنگونی حاکمیت سرمایه در روسیه سخت به وحشت افتاده بود ، دولت نو پای شورا ها را مورد حمله وحشیانه قرار داده ، ارتش های 14 کشور امپریالیستی به خاک شوروی تجاوز کردند . در طول سه سال جنگ دهشتناک داخلی که طی آن هزاران تن کشته شدند ، شوروی سوسیالیستی بر قدرت های متجاوز امپریالیستی غلبه کرده و زحمتکشان آن کشور در اتحاد و همبستگی انقلابی، پوزه کثیف ارتجاع بین المللی را به خاک مالیدند. لنین پیشوای عالی قدر شوروی که داهیانه انقلاب سوسیالیستی روس را رهبری کرده بود ، در سال 1924 در پنجاه و چهار سالگی وفات یافت . پس از مرگ لنین، استالین به مدت 29 سال در رهبری حزب بلشویک و دولت سوسیالیستی قرار داشت . در دوران استالین . در جهت تحکیم پایه های اقتصاد سوسیالیستی در شهر و ده، گام های محکم بر داشته شد.کشوری که در نتیجه چهار سال جنگ جهانی و سه سال جنگ با امپریالیست های تجاوزگر ، سخت آسیب دیده بود، در دوران استالین در زمینه های اقتصادی و اجتماعی، پیشرفت های محیر العقولی کرده و به دومین کشور صنعتی جهان، مبدل شد . در سال 1941، وقتی فاشیست های هیتلری برای نابودی شوروی سوسیالیستی ، این امید گاه زحمتکشان جهان ، خاک شوراها را مورد حمله قرار دادند ، خلق های شوروی تحت فرمان استالین، در تمام جبهه ها علیه فاشیسم جنگیده ، قهرمانی ها نشان داده و شکست های مهلکی بر آلمان نازی وارد ساختند. به عبارت دیگر ، این، ارتش سزخ شوروی بود که بشریت را از جنگال خون آلود فاشیسم، نجات داد. تنها کسانی که در لباس سوسیالیست و کمونیست، به اهداف بورژوازی جهانی خدمت می کنند ، می توانند مدعی شوند که در شوروی در دوران لنین و استالین ، نه نظام پر شکوه سوسیالیستی، بلکه سرمایه داری دولتی، حاکم بود.
نوشته شده توسط: تبریزی

دوستان .. جا دارد که بعد از این همه بحث یک نتیجه گیری کلی بکنیم و به این داستان پایان دهیم، همان طور که متوجه شدیم (تنها) کسانی که در جهان خائن هستند و به بشریت از پشت خنجر زده اند کمونیست ها هستند و به جز کمونیست ها هیچکس در هیچ کجای جهان به هیچکس هیچ خیانتی نکرده است!!! از این روی:

یک - هیتلر و آیشمن و پهلوی و صدام و خمینی و خامنه ای و خلخالی و لاجوردی و ..... چون کمونیست نیستند پس خدمت گزاران دلسوز بشریتند!!!

دو - جعفر پیشه وری و صمد بهرنگی و بهروز دهقانی و علیرضا نابدل و روح انگیز دهقانی و مهدی برادران خسروشاهی و یوسف آلیاری و شاهرخ زمانی و محمد جراحی و ..... خائن هائی هستند که به بشریت از پشت خنجر زده اند چون کمونیست هستند!!!

سه - پان ترک ضد کمونیستی به نام لاچین هم پیشه وری کمونیست را خائن می داند و هم درباره پیشه وری می گوید: نازی، نازی، گل پیازی!!! Good Luck

کمونیست ها تنها خائنانی هستند .......
نوشته شده توسط: Anonymous

آیا در شوروری در زمان لنین و استالین یعنی به مدت 36 سال، سوسیالیسم وجود داشته یانه؟ به عبارت دیگر آیا شوروی در زمان لنین و استالین یک کشور سوسیالیستی بود یا خیر؟ به نظر من هر کسی که خودرا مدافع منافع کارگران و زحمتکشان میداند، باید به این سوآل مهم پاسخ دهد . آن " سوسیالیستی" که اقتصاد حاکم در شوروی را در دوران لنین و استالین، سرمایه داری دولتی قلمداد میکند ، نه تنها در ک درستی از تاریخ مبارزات طبقه کارگر روس ندارد ، نه تنها انقلاب کبیر اکتبر را نفی میکند، بلکه در لباس سوسیالیسم در صحنه سیاست ظاهر شده و از منافع سرمایه داری جهانی ، دفاع به عمل می آورد. . انقلاب اکتبر1917،تحت رهبری لنین و حزب بلشویک ، انقلاب پیروزمند سوسیالیستی بود که برای نخستین بار در تاریخ جهان، در کشور پهناوری ، پرولتاریا را به طبقه حاکم مبدل ساخت . کارگران روس در همراهی با دهقانان

فقیر و تهی دست، حاکمیت بورژوازی را سرنگون ساخته و مجدانه در جهت ساختمان سوسیالیسم و ایجاد دنیائی عاری از استثمار گام بر داشتند . سرمایه داری جهانی که از سرنگونی حاکمیت سرمایه در روسیه سخت به وحشت افتاده بود ، دولت نو پای شورا ها را مورد حمله وحشیانه قرار داده ، ارتش های 14 کشور امپریالیستی به خاک شوروی تجاوز کردند . در طول سه سال جنگ دهشتناک داخلی که طی آن هزاران تن کشته شدند ، شوروی سوسیالیستی بر قدرت های متجاوز امپریالیستی غلبه کرده و زحمتکشان آن کشور در اتحاد و همبستگی انقلابی، پوزه کثیف ارتجاع بین المللی را به خاک مالیدند. لنین پیشوای عالی قدر شوروی که داهیانه انقلاب سوسیالیستی روس را رهبری کرده بود ، در سال 1924 در پنجاه و چهار سالگی وفات یافت . پس از مرگ لنین، استالین به مدت 29 سال در رهبری حزب بلشویک و دولت سوسیالیستی قرار داشت . در دوران استالین . در جهت تحکیم پایه های اقتصاد سوسیالیستی در شهر و ده، گام های محکم بر داشته شد.کشوری که در نتیجه چهار سال جنگ جهانی و سه سال جنگ با امپریالیست های تجاوزگر ، سخت آسیب دیده بود، در دوران استالین در زمینه های اقتصادی و اجتماعی، پیشرفت های محیر العقولی کرده و به دومین کشور صنعتی جهان، مبدل شد . در سال 1941، وقتی فاشیست های هیتلری برای نابودی شوروی سوسیالیستی ، این امید گاه زحمتکشان جهان ، خاک شوراها را مورد حمله قرار دادند ، خلق های شوروی تحت فرمان استالین، در تمام جبهه ها علیه فاشیسم جنگیده ، قهرمانی ها نشان داده و شکست های مهلکی بر آلمان نازی وارد ساختند. به عبارت دیگر ، این، ارتش سزخ شوروی بود که بشریت را از جنگال خون آلود فاشیسم، نجات داد. تنها کسانی که در لباس سوسیالیست و کمونیست، به اهداف بورژوازی جهانی خدمت می کنند ، می توانند مدعی شوند که در شوروی در دوران لنین و استالین ، نه نظام پر شکوه سوسیالیستی، بلکه سرمایه داری دولتی، حاکم بود.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب سازاخ,
دانش من قطعا و دانش شما احتمالا در حدی نیست که وارد گفتگو در باره این مساله کاملا آکادمیک اقتصادی-سیاسی-اجتماعی شویم و من احتیاجی به آن نمی بینم. برای من کافیست بدانم که با تمام اتفاقات صد سال گذشته و علی رغم تمام کوشش های کاپیتالیسم با ایجاد ۱۰۰۰ پایگاه نظامی در دنیا و فشار اقتصادی متکی به چاپ دلار مجازی, و تحریم ها و هم چنین اشباع دنیا با آخرین روش های تبلیغاتی جهت محو مخالفین خود, هنوز بیش از نیمی از جمعیت دنیا کمونیست-سوسیالیست-سوسیال دمکرات و غیره میباشد. گمان نمیکنم که من چیزی بیش از نیمی از جمعیت دنیا بدانم. کوبای فسقلی بیش از ۷۰ سال است که با تمام فشار نظامی اقتصادی تبلیغاتی و خرابکاری توانسته است زندگی نسبتا مرفهی برای شهروندان خود فراهم نماید و لازم نیست که کمونیسم-سوسیالیسم-سوسیال دمکراسی امروز, همان فرمایشات مارکس باشد. کامنت

من جهت اقناع شما نیست. منظور یادآوری حقایقی ست که من به درستی آن باور دارم.لطفا مقاله فوق را بخوانید.
نوشته شده توسط: سازاخ

پیروز عزیز،، شاید خیلی ها بدون دانش ریاضی کتابهای کاپیتال مارکس را همانند کتابهای داستان فقط برای پوز دادن به دیکران خوانده اند ولی واقعیتی که هست پرولتاریای قهرمان با ۹ کلاس سواد مثل آقای تبریزی و یا احتمالا شما قادر بدرک آن نمی تواند باشد، که؟مارکس بدون توجه به ذات انسان در رابطه با مالکیت خصوصی و بدون توجه به استعداد کار آفرینی صاحبان صنایع و کارخانجات، فقط ارزش اضافه را دیده که باید همین امروز به جیب پرولتاریا باید سرازیر شود و آنها بلافاصله آنرا هپلی هپو بکنند و نسل آینده هم کشکش را باید بسابد و بخاطر مرگ نو آوری و کار آفرینی و اختراع و رقابت در جا بزند و جامعه را به بن بست و قهقرای اقتصادی مبتلا سازد،

نوشته شده توسط: lachin

دوستان..جا دارد که بعد از این همه بحث یک نتیجه گیری کلی بکنیم و به این داستان پایان دهیم..همانطور متوجه شدیم مکتب کمونیسم سنّتی از 1500 پیش آغاز شده است ولی چون هیچ کشوری در این پانزده قرن دولتی را بر مبنای این سیستم پیاده نکرده است, این کمونیسم سنّتی در قرن بیست و یک به ( کمونیسم نـــــو و یا کمونیسم تـــــبریـــزی) تبدیل گشته است که به سوی جهان تک میهنی پیش میرود. این کمونیسم جدید.
1- از مارکسیسم ,مارکسیت تر است بدان جهت که مارکسیسم سنّتی ,بنا به گفته آقای تبریزی,کاستی های فراوان دارد.
2-از لنینیسم, لنینیسم تر است بدان جهت که افکار انسانی را بیش از حد پیش (( محدود )) میکند و دیکتاتوری پرولتاریای به حد اعلا می رساند.
3- از استالینیزم , استالینز تر است بدان جهت که این مکتب جدید نه تنها تمام اعضای پولیت بورو را خواهد کشت بلکه بیشتر از 100 میلیون قربانی خواهد گرفت. Good Luck

نوشته شده توسط: Anonymous

مدت هاست که خود را از شرکت در گفتگوهای این سایت معاف کرده ام. اخیرا گفتگوهای احساساتی و سطحی و گاه کودکانه در باره کمونیسم-کاپیتالیسم - موضوعی که سال هاست در سطح دانشگاهی مورد بحث بوده است - در این سایت بجایی رسیده است که محتاج تذکر است.

بنا به گفته مارک تواین در باره خبر مرگ ما ( بخوانید سوسیالیسم) بسیار اغراق شده است. در دنیا چندین کشور وحود دارد که خود را رسما کومونیست میدانند - و ما کی باشیم که معنی کمونیسم را برای آنها تعریف کنیم ( مایی که نمیدانیم کومونیسم خوردنی ست و یا پوشیدنی). جمعیت این کشور ها در حدود یک و نیم میلیارد یعنی یک پنجم جمعیت جهان است. علاوه بر آن بسیاری کشورهای دیگر خود را سوسیالیست میدانند و گروه بزرگتری سوسیال دموکرات اند: https://en.wikipedia.org/wiki/List_of_socialist_states

جهت اطلاع بیشتر, آشنایان به زبان انگلیسی میتوانند به مقاله عملی

Charles McKelvey استاد بازنشسته Presbyterian College, Clinton, South Carolina که عمرش را در کوبا و ایالات متحده امریکا بسر برده مراجعه نمایند. ایشان معتقدند که دنیا در مراحل اولیه پیشرفت به سوی سوسیالیسم است.
https://www.counterpunch.org/2018/12/20/what-socialism-can-and-cant-do/
نوشته شده توسط: سازاخ

ناسیونالیستهای نژادپرست بجای الله ، مرزهای پر گهر را گذاشته اند، و هر جیزی که با مقدس سازی شروع شود، در نهایت به دیکتاتوری و آدمکشی منجر خواهد شد، مرزها خطوطی قراردادی هستند بین ملتها، و اکر یک روزی ملتی نخواهد سرزمینش دار داخل مرزهای مشخصی باقی بماند هیچ بنی بشری طبق قوانین حقوق بشر قادر نخواهد بود که آن ملت را در محدوده ذهنی و مقدسش نگهدارد، دوران الله سازی از مرزهای پرگهر به انتهای راه رسیده، دیگر نه کمونیستهای و نه اومانیستهای مدعی عدالت و نه رضا شاه کبیر و صغیر نحواهد توانست ملتها را با زنجیر مرزهای مقدس به صلابه بکشند، زمان عوض شده و جوانان آسیب های بی هویت سازی را با گوشت و پوست و استخوان درک کرده اند، کدام قدرتی قادر است در مقابل خواست ملتی قد علم کند؟
آقای تبریزی با فارسی سره نویسی و با لغتهای مذهبی بهکیش و فرجگشا هم نمی شود، ملتی که خواستار رهائی است، به بند کشید

یک ناسیونالیست درلفافه چپ مجبوربه دفاع ازدیگرناسیونالیست میباشد.
نوشته شده توسط: Anonymous

سالام ـ من بهیچ وجه باورندارم ،که جناب تبریزی یک کمونیست باشد.
یک ناسیونالیست مجبوراست ازهمفکرناسیونالیست خودبهرشکل دفاع کند.
اگریک فارس،یاتورک،یایک روس تبار درلفافه کمونیسم،اسلام، یهودیت،وغیر از رفقای همفکرخوددفاع کنند،دلیلی بردفاع از ائدئولوژی ندارد،بفکرم همانطورکه ازاول آشنایی باجناب تبریزی جعلی،
بعرض دوستان رارساندم،ایشان بایک توهم آفرینی برای خود،جهت مشغولیت کاربران کمونیسم را ابزاری در مشروعیت دادن به تفکرات ناسیونالیستی پان ایرانیستی بانگاه پان فارسی
ماراسرگرم انحراف درمباحث میکند.
ایشان ازطرفی کل سیستم شوروی را سرمایه داری دولتی میخواند،ازطرفی باتناقض گویی ازنمادهمین دولت استالین دفاع میکند.
دیگران رابه پان تورک متهم ولی خودش آموزش سره نویسی راه می اندازد.
قتل عام تاتارها،چچن ها،تبعیدگاه سیبری را لاپوشانی میکند.
تصرف سرزمین تاتارها که کل جنوب روسیه فعلی بتوسط روس های اسلاو

رانادیده میگیرد.
آقای تبریزی لطف کرده بفرمایند،جایگاه انگیزه رقابت ورشد درجامعه که انسانهادرذات خوددارند،درکمونیسم کجاقرارمیگیرد؟
بفرمایند،جایگاه بیل گتس،استیوجابز،ارشمیدس،ادیسون، درحکومت کمونیستی کجامیباشد؟
افرادی که دارای تلاشگر و هوش بالایی دراختراعات هستند ،ودوست دارند،ازآن زحمت خودبرای خودبهره مندشوندکجامیباشد؟
کسی که دارای تحصیلات وعلم نه ازنوع ایرانی بلکه سخت کوش غربی هستند،درکمونیسم کجاقرارمیگیرند؟
آیا آنها پادشاه وفرماندهان کشور کمونیسم خواهندبود؟
نقش ربات ها ،تکنولوژی برتردر یاری به جامعه چی خواهدبود؟
دوستان ما بجای اینکه سرگرم راهکاریابی درمبارزات مدنی واجتماعی باشیم،با تفکرات انحرافی این دوستان سرگرم گشته ایم،
عملا مارا مشغول ساخته است،همین آقا اگریک جمله دردفاع ازحقوق پایمال شده مدنی تورکان درایران بنویسد،هزاران اتهام وانگ بر
گرده وی آویزان خواهندکرد.
حدودچهارماه پیش یکباراین کارراکرد،فورا ده ها توهین به اونوشتند.
فکرکنم،اخطارشدیدگرفته تا درنقش خود درست بازی کند.
والا حذف خواهدشد.
نوشته شده توسط: تبریزی

پرسش: سرمایه داری چیست؟

پاسخ: بهره برداری گروه انگشت شماری از مردم یک سرزمین که دارای ابزار کار (سرمایه) هستند از دارائی های آن سرزمین و تهیدست ماندن و گرسنه ماندن انبوه میلیونی مردم آن سرزمین سرمایه داری است!

دوستان گرامی، به این نوشته نگاه کنید: (.....انسان تنها به نسبت خلاقیت و پشتکار خود می تواند از موقعیت های اجتماعی که به طور مساوی برای همه ایجاد شده اند به نفع خود استفاده بکند! .....)

اما در سیستم سرمایه داری آن (موقعیت های اجتماعی که به طور مساوی برای همه ایجاد شده اند) کو؟ هست و نیست یک سرزمین در سیستم سرمایه داری در دست سرمایه دارانی است که از کارگران بهره کشی می کنند و سپس فلسفه بافی کرده و می گویند که چون ما بیشتر کار کردیم و تنبل نبودیم و خلاقیت داشتیم و پشتکار داشتیم و ..... پس دارنده انبوهی از سیم و زر هستیم، همان سیم و زری که فراورده کار کارگران است!

ورشکستگی جریانی بنام اوپوزیسیون
نوشته شده توسط: Anonymous

اگر فریب را کنار بگذاریم حقیقت این است که مخالفان نظام نه متحد هستند ونه دارای برنامه برای اینده. اخراج دو دیپلمات نظام شاید برای گروه مجاهد مسکن باشد ولی این اخراج در خدمت دولت یهود است.سازمان رجوی جریانی ورشکسته است که بتواند از این اخراج اهرمی علیه نظام بسازد.برای گرفتارانی که اسیر شیطانی بنام رجوی شده‌اند هیچ کمکی نخواهد بود وانان که جوانی و هستی خود را برای سازمان گذاشتند بخوبی میدانند که انچنان اراده خود را از دست داده اند که بیرون از سازمان مرده های متحرک برای بیش نیستند .اکنون ما با مردان و زنانی روبرو هستیم که اخرین سالهای عمر خود را سپری میکنند .پدران و مادرانی در سازمان رجوی وجود دارند که فرزندان خود را ندیده اند وفرزندان هرگز خواهان دیدن ا ین پدران و مادران که انها را تنها گذاشتند وبه بیگانه سپردند نیستند .از این اخراج چیزی عاید رجوی جز فریب مردم نخواهد شد.

خمینی ورجوی و رفقا نگهدار وشادروان کیانوری جز نکبت وبدبختی و مصیبت برای مردم ایران چیزی به ارمغان نیاوردند .
اگر شما نکته مثبتی در این افراد سراغ دارید ما را اگاهی کنید .
نوشته شده توسط: سازاخ

جامعه مدرن امروز بکمک زبده ترین کارشناسان و مدیران با هزاران مشکلات عدیده ائی روبرو است و هنوز هم که هنوز است قادر به جوابگوئی به خیلی از مسائل لاینحل جوامع نیستند،، تازه در این شرایط بغرنج، آقای تبریزی می خواهند این جوامع را از دست این کارشناسان بگیرند و بدهند بدست دیکتاتوری پرولتاریای نه کلاسه که بجز شکم و زیر شکم به هیچ چیز دیگری فکر نمی کند، که در یک دست چکش و در یک دست داس، می خواهد بیل گیتس و استیو جابز را بجرم ابداع و نوآوری و کار آفرینی و خدمت به کاپیتالیسم و امپریالیسم در زمینه ارتباطات الکترونیک جهانی، در دادگاه خلقی پرولتاریا به محاکمه بکشند، در ضمن جالب اینجاست که خودشان هم به کمک اختراعات همین امپریالیستها و بکمک کامپیوتر یا آیپد یا تلفن جیبی نظراتشان را در دنیای مجازی ذرج می فرمایند.

نوشته شده توسط: lachin

آقای تبریزی.. خواهشمند هستیم که معنی اصلی یک عبارت را به نفع حود تغیر ندهید. هر انسان از نظر ( بیولوژی ) بی نظیر است. کسی که بجای 8 ساعت می خواهد 12 و یا 16 ساعت کار بکند , کسی که شب و روی تلاش کرده تا یک اختراعی را برای بشریّت اراعه دهد و کسی که میخواهد در خانه فقط به برنامه های ورزشی تلویزیونی تما شا بکند نه ربطی به نژاد دارد و نه ربطی به ناسیونالیسم دارد و نه ربطی به ( کمونیسم جدید ). انسان تنها ( به نسبت ) خلاقیّت و پشت کاری خود می تواند از موقیعیت های اجتماعی که بطور مساوی برای برای همه ایجاد شده است به نفع خود استفاده بکند. پایان داستان...

نوشته شده توسط: تبریزی

دوستان گرامی، به این نوشته نگاه کنید: (..... انسان ها هیچ وقت از نظر استعداد، هوش، خلاقیت، میل به کار کردن و ..... باهم برابر نیستند! این نابرابری در ذات و خلقت انسان هاست که از قوانین تکامل انسانی نشأت می گیرد! .....)

دوستان گرامی، این همان نژادپرستی است که ناسیونالیست ها در همه جهان و همه تاریخ به آن باورمند بوده اند و در سرتاسر جهان و سرتاسر تاریخ حتی یک ناسیونالیست را نیز نمی توان پیدا کرد که نژادپرست نباشد! ناسیونالیست ها می گویند که چون ما از فلان نژاد هستیم و فلان نژاد نیز نژاد برتر است از این روی تواناترین، باهوشترین، خردمندترین، پیشرفته ترین، زیباترین، دلاورترین، تندرست ترین و ..... مردم جهان هم ما هستیم!

البته پوچ بودن سخنان نژادپرستانه هزاران بار آشکار شده است و تا کنون چیزی به نام نژاد برتر به جز مغز پندارباف ناسیونالیست ها در هیچ جا یافت نشده است!

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

*« yandı-qındı»(علامت دماغ سوخته)، و kiri (بینی) سومری:
----
kiri سومری، بینی : برابر qını ترکی، بینی
qını و qını-qını

واژه ی qını؛ قبل از پرداختن به آن، اول به قصه چند واژه توجه کنیم:

yan-dıq : سوختیم. به معنی yanmış : "سوخته " .
yandı : سوخت. yandı-yandı سوخته-سوخته ( نام حرکتی ست) « دل سوختگیِ » طرف مقابل را نشان اش دادن.
« عمداً دل کسی را سوزاندن»
yandı-yandı eləmək سوزاندن دل طرف مقابل، با حرکت خود.
yan-dıq vermək سوخته نشان دادن ( دل طرف مقابل با حرکت خود. یا سوزاندن دل طرف مقابل با سخن و رفتار خود): «سوزاندن دل دیگری»
*
!Yandı-yandı eləyir : دلم را می سوزاند، (منظور عمداً). با «حرکت» خود. حرکت را در پایین توضیح میدهم.
!Yandıq verir : دلم را می سوزاند ، ( منظور عمداً). با حرکت مخصوص.

حرکت yandıq یا yandı-qındı یا qını-qını

شخص انگشت خود را « چند بار روی دفاغ خود زده» و به طرف مقابل لبخند میزند.
او با این حرکت به دیگری میگوید « دماغ سوخته میخریم». با اصطلاحات:
yandı-qındı eləyir
یا
(yandıq verir (deyir
یا
(qını-qını eləyir( deyir
به معنی اینکه: او انگشت خود را روی بینی اش زده به دماغ سوختگی من می خندد.
*
اما معنی qını چیست؟ معلوم است « دماغ». ولی در ترکی دماغ را burun گوییم؛ پس این qını از کجا آمده است؟
واژه qın به معنی بینی به «ادبیات کودک و شفاهی» تعلق دارد. «حرکت« yandı-qındı»(علامت دماغ سوخته) نیز مخصوص کودکان است. دماغ سوخته در ترکی آذربایجان acı qını ; acı qıcıq ; na-nıq ; buyri ; ala; yandı-qındı گفته می شود. منبع فرهنگ بهزادی.
*
دماغ burun در سومری kiri گفته شده:
kiri [NOSE] wr. kiri3 "nose" Akk. appu
با تغییر یافتن k به q که در ترکی مرسوم است، و r به n کلمه پدید آمده:
ki-ri , qi-ni

چگونه r به n تبدیل شده ؟

yazar=yazan ( نویسنده)
n=r
aça-r=aça-n ( آچار)
n=r
به عبارت دیگر:
yana-r ( فروزان)
yana-n( فروزان)
یعنی: صدای r به n هم تبدیل می شود.
و kiri به qını
از قرار معلوم، به احتمال زیاد، برای پیدایش واژه qını چنین حادثه ای رخداده است.

**
--عید مبارک
ترکی:
Bayramınız mobarək
Bayramınız uğurlu olsun
سومری:
šag4 hul2 zag-mu
ürək xoş, yeni il
Happy New Year
لغات:
šag [HEART] wr. šag4; ša; ša3-ab "inner body; heart; in, inside" Akk. libbu
hul [REJOICE] wr. hul2; hu-ul "joy, rejoicing; to rejoice" Akk. hidûtu
mu [YEAR] wr. mu "year" Akk. šattu
zagmuk [NEW YEAR] wr. zag-mu "new year; beginning of a cycle?" Akk. zagmukku

**
Ağırlığım, uğurluğum
در آذربایجان:
--- پدر و مادر کودکان را به اجرای این رسم تشویق میکنند:
در چهارشنبه ی آخر سال، صبح زود، بچه ها هنگام پرش از روی جوی آب، میگویند:
!Ağırlığım, uğurluğum, tökül bu suyun üstünə
منظور : «وقار و سعادتم جاری باد! »
« با وقار و سعادتمند باشم».
وقار و سعادتم جاری باد. همیشه با وقار و سعادتمند باشم.
واژه به واژه:
« سنگینی من ( توان و وقارم) ، سعادتم ، بر روی این آب بریزد( منظور با آب جاری شود، به آینده من.»
کوتاه و به قول معروف « خوشبخت و سعادتمند باشم».

زیبایی این رسم، در بیان جمله ای ست که: در آن « وقار و سنگینی و سعادت کودک» را با « روانی آب» پیوند میزند، و به آینده و آرزو وصل میکند.
«زاویه نگاه حسی» به پدیده ها و اشیا، و چگونگی بیانِ « آرزوی سعادنمندی» در مقایسه با دیگر زبانها، ویژگی خاص خود را دارد، که بسیار قابل توجه است.

---** دلباختگی sevgi
love
šag4 ki aĝ2-zu-u3 ud he2 -em-su3-re6-e
Sevginiz davamlı olsun
May your love be lasting
--
za.e ki-AĜ2-gu10
"you are my beloved"
Sən mənim sevgilimsən"

.It would be pronounced, ze ki angu, where ang is as in English bong or dong
منبع:
Sumerian Lexicon
John A. Halloran
http://www.sumerian.org/
59...Sumerian Questions
--
lu; -lı; -li- در آخر اسامی ترکی که به عنوان وند میایند برابر همان lu در سومری ست. به معنی شخص یا آدم. ( مرد یا زن).
* جمله:
šag4-ge guru7-ĝa2 an-ta ga-ab-gi4
.Qəlbim istədiyi yerə getməliyəm
.Qəlbim istədiyi yerə getməyimə icazə verin
Let me go down to wherever my heart desires

(šà-gi8[IGI]-guru6/7: a voluntary offering ('heart' + 'eyes' + 'to shine, be bright; grain heap
.anta [UPPER] wr. an-ta "upper"
.(gaba-gi4: opponent; opposition ('rival' + 'to besiege
این قسمت ادامه دارد.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

آقای بنی طرف گرامی، لطفا وقتی مقاله ای از خودتان را منتشر می کنید، نام خود را از لیست "نویسندگان سایت" انتخاب کنید و گزینه "نام نویسنده" را خالی بگذارید.
درضمن آدرس ایمیل شما عوض شده است. لطفا آدرس جدید را برایمان بفرستید.
با تشکر

نوشته شده توسط: lachin

دوستان..جا دارد که از آقای تبریزی بخاطر تعریف کمونیسم تشکر بکنیم...
پرسش: کمونیسم چیست؟
پاسخ: بهره برداری برابر و مشترک مردم یک سرزمین از دارائی های آن سرزمین کمونیسم است.
هرچند که تعریف این کمونیسم (( خوش آیند )) بنظر میرسد ولی هیچ وقت امکان ندارد عملی بشود. دلیلش هم خیلی ساده است . برای بهره برداری از « دارائی های » یک سرزمین به دو عامل احتیاج است.1- نیروی کار. 2- وجود دارائی. چون ایجاد ( نیروی کار ) تنها و تنها به انسان وابسته است ( چه از نظر جسمی و چه از نظر هوشی, استعداد و خلاقیّت, اختراع , و.....) , و انسان ها هیچ وقت از نظر ( استعداد, هوش , خلاقیّت , میل به کار کردن و..و..و ) باهم برابر نیستند . این نا برابری در ذات و خلقت انسان ها ست که از قوانین تکامل انسانی نشئت میگیرد. و درست به همین خاطر ( نا برابری انسان ها) این معادله ( کمونیسم جدید ) هم مساوی است با صـفر بزرگ.

سالی کە گذشت، سالی کە در راە است
نوشته شده توسط: Anonymous

نوشته های آقای صوفی زاده و تحولا اخیر در منطقه: طبق آخرین خبر: آمریکا نیروهای خود را از سوریه خارج میکند, نشان میدهد آقای صوفی زاده تحلیل گر بی اطلاعی است

نوشته شده توسط: Anonymous

توصیه میشود ،به دشمنان راسیست و شونیست خدا و خلق و ایرانزمین، بیش از این آموزش ندهید، و لقمه جویده را توی دهان اینها نگذارید، و اجازه دهید تا خودشان بجای صرف وقت و انرژی در راه های ارتجاعی و انسان ستیزی و بیگانه پرستی، دنبال منابع بروند و قدر دانش و هومانیسم و حرمت انسانی را یاد بگیرند و بدانند.
کتابچه "مانیفست کمونیست" مارکس شاید 30 صفحه بشود، به اینها بگویید این کتاب را بجای منابع فاشیستی مورد علاقه شان، 30 بار بخوانند تا بدانند بعضی تئوریهای مارکس مانند دیکتاتوری پرولتاریا در قرن 21 گلوبال، تغییر کرده و مارکس همیشه گفته خودتان را با دانش و شرایط روز "دانلود و بروز " کنید.
اینها نباید بیش از این وقت شان را صرف پول و شغل و تفریح و خاویار و شامپاین و آبگوشت بزباش و ماهی قزل آلا و فارس ستیزی و دشمنی با ایران نمایند، و به مطالعه آثار انسانی اجتماعی روشنگری مردم گرایانه بپردازند

و اینقدر وقت اپوزیسیون را در این سایت نگیرند. ما انقلابیون حرفه ای، مسئول بی دانشی و ناتوانی سیاسی اینها نیستیم و نمی توان تا پایان عمر اینها را در این سایت آموزش داد و اصلاح نمود و دستشان را گرفت و بقول شاعر، پا به پا برد، تا شیوه راه رفتن آموخت.
"ماکارنکو" میگفت به خلافکاران باید با شیوه شلاق و هویج آموزش پویا و دینامیک داد. اینها که در امریکا و غرب نشسته اند و از جنگ "ستارگان عمو سام" سخن میگویند و افتخار میکنند، نیاید وقت اپوزیسیون را برای آموزش الفبای برنامه سیاسی بیامورند. این نیرو را باید برای مردم درون ایران سرمایه کذاری نمود.
مواظب یاشد شما دچار پوپولیسم نشوید . به دشمنان خدا و خلق و ایران نباید رحم نمود. تکلیف اینها در درون ایران و در میدان سرخ انقلاب ورق زده میشود.
نوشته شده توسط: تبریزی

پرسش: کمونیسم چیست؟

پاسخ: بهره برداری برابر و مشترک مردم یک سرزمین از دارائی های آن سرزمین کمونیسم است.

پرسش: دیکتاتوری پرولتاریا چیست؟

پاسخ: آن چنان که کارل مارکس می گوید دولت در هر زمانی و در هر سرزمینی برابر است با ابزار چیره شدن یک اشکوب بر اشکوب های دیگر، چنان که در زمان برده داری دولت ابزار چیره شدن برده داران بر دیگران است و در زمان دهداری دولت ابزار چیره شدن دهداران بر دیگران است و در زمان سرمایه داری دولت ابزار چیره شدن سرمایه داران بر دیگران است، از این روی هنگام انقلاب کمونیستی نیز دولت باید ابزار چیره شدن کارگران و رنجبران و دهقانان (پرولتاریا) بر دیگران باشد تا آن هنگام که نابرابری میان اشکوب های گوناگون از میان برود! البته سخنان کارل مارکس کاستی های فراوان دارند که در یک یادداشت کوتاه نمی توان به یکایک آنها پرداخت. ***** اشکوب = طبقه

همان شد،که من عرض کردم.
نوشته شده توسط: Anonymous

سالام ـ دوستان ،،همانطورکه عرض کرده بودم،جناب تبریزی ستاره داراعتراف کردند،که درشوروی کمونیست حاکم نبوده است.
درچین حاکم نیست، دراروپای شرقی اصلن حاکم نبوده چون که اصلن استقلالی نداشتند،وفرمانبرشوروی بودند.
درافغانستان وکره شمالی وکوبا وویتنام هم کودتایی نظامی،کودتایی حزبی ودرمجموع زیرچتر شوروی یابهتربگویم اسلاوهای روس بودند.
درآلمان شرقی نیزنمیتوان قبول کرد،که حکومت مستقلی داشتند.چون آلمان مابین روس وآمریکاتقسیم شده بود.
حال جناب تبریزی بفرمایند،درکجا این کمونیسم پیاده شده است؟
آیا درکامبوج ولائوس درزمان پولپوت هاپیاده شده بود؟
آیاانورخوجه درآلبانی پیاده کرده بود؟
یا بتوسط رضاپالانی بادستورآمریکا،انگلیس،وباکمک وباتز احمدکسروی ومحمدعلی فروغی پیاده شد؟
نکند،هم اکنون بتوسط امام خمینی درایران بانگرش اسلامی پیاده شده ومانمی دانیم؟
کسی نیست،به این ستاره دارجعلی پان فارس بفرماید،درکجا و

وازروی چه تز وکدام نظریه پردازپیاده شده است؟
جناب تبریزی،وقتی این تفکردراروپای صنعتی ودرکشورهای اسماکمونیستی بقول شماکمونیست دولتی درهفتادسال نتوانست
،چطوردرکشورایران یاشبه ایران که هنوزتعدادی بصورت عشیره ایی وچندمیلیتی هستندوزندگی میکنند،تزشمامیخواهدپیاده شود؟
جناب تبریزی عزیز،شمادراین سایت مدتهاست مردم وچالشگران راسرکارگذاشته اید.
وقتی سوسیالیسم ،،درمرکزتولد خودکه بهترین تشکیلات را دارند
طرفداراکثریتی ندارند،شماچطوردریک کشورعقب مانده فرهنگی،اقتصادی،سیاسی،احتماعی این تفکررامیخواهیدپیاده کنید؟آیافرمایش شماخنده دارنیست؟
نکند،قصددیکتاتوری پرولتالیاراباتفنگ میخواهید پیاده کنید؟
عزیزدلم،بیدارشو.الان قرن بیست ویک است.
شماوالله هم خودت راسرکارگذاشته ایی هم مارا.
من به سوسیالیسم همچون اسلام مینگرم،هیچ فرقی باهم ندارند.
درعمل هردو یکی ویکی هم همان سرمایه داری بانام عوامفریب
عدالت برماحاکم شدند.
بلی یک زمانی تعدادی انسان شریف ومبارز،بالیاقت که دنبال عدالت بودند،سراین تفکرغلط جان ومان خودرادادند،برایمان ارزشمندهستند.
تفکرکمونیستی نیزدهن پرکن ولی غیرعملی است،درایران آنرا
افرادی مثل شما برای انحراف مبارزات علم میکنند،تافرزندان راستین وخصوصا تورک ایران را ازحق وحقوق مدنی خودمنحرف کنند.
شمایکی ازآن افرادبد نیت وبدخواه هستید.اگرراست میگویی از
حقوق ابتدایی انسانی ومدنی خودسخن بگو.
سنگ بزرگ برداشتن و شعارهای متوهمانه علامت نزدن وانحراف مبارزات است،که شماانجام میدهید.
نوشته شده توسط: lachin

دوستان... از آقای تبریزی خواهشمند هستیم که تعریف «کمونیزم » و یا (( دیکتاتوری پرولتاریائی )) را از دید و برداشت خودشان در یک مقاله کوچک و بدون ارجاع به لینک های تکراری در این سایت بکنند.

شوروی کومونیستی نبود ؟
نوشته شده توسط: Anonymous

اگر ادعای اقای تبریزی را بپذیریم که شوروی کشور شوراها کومونیستی نبود یعنی نفی لنینیسم و انقلاب اکتبر ومهمتر انکه کوشش واز بین رفتن هزاران کومونیست ایرانی توده ای ها و فداییان وفرقه دمرکرات اذربایجان و قاضی محمد همه و همه برای هیچ وپوچ بوده است .
اگر سرشت ادمی را کنکاش کنیم این موجود اساسن ضد کومونیست از هر نوع ان است وبه سختی میتوان پذیرفت که بشریت روزی تن به تساوی
وان کومونیستی بدهد که مورد نظر اقای تبریزی می‌باشد .

نوشته شده توسط: Anonymous

ایران، و ایران باستان، و ایرانشهری، و ایرانزمین، و ایران مدرن، و ایران فقاهتی، بیش از 5 هزار سال است که میهن اقوام اصیل ایرانیست .ولی در 400 سال پیش اقوام مغول و ترک را بشکل مهمان و پناهنده و گله چران و دامدار، به درون خود جا داد ، و اکنون تجزیه طلبان ترک را به امریکا و اروپا تبعید نموده و جنازه آنان را هم حتی برای خاکسپاری در قبرستانهای خود، راه نخوواهد داد.
در ایران سکولار دمکرات وسوسیال متحد و سنترال آینده، نیز جایی برای مبلغان راسیسم ضد ایرانی و ضد پارس نوادگان مغول وجود نخواهد داشت، و با کوچکترین سخن ضد ملی، ضد آریایی آنان را از مرز ترکمنستان راهی مغولستان و اویغوزستان نزد اسلاف تورانی شان خواهند نمود.

حکومت قانون ودشمنانش
نوشته شده توسط: Anonymous

اقای توکلی گرامی
از اقای رضا پهلوی ویا شاهزاده فقط یک چیز بخواهید وان دفاع از حکومت قانون است .
اگر در این کشور از دربار تا جریانات دینی وچپی حکومت قانون هدفشان بود هر گز این بدبختی بزرگ بوجود نمی امد .
دشمنی دربار با انتخابات ازاد ونبود ازادی احزاب ودشمنی آنها با نظام قانونی کشور منجر به کودتا و گسترش باتلاق اسلامی شد. توجه دارید که در دوران محمد رضا شاه یک انتخابات ازاد وجود نداشت و راه برای چپ روی دینی وضد دینی هموار شد .
هنوز هم حکومت قانون اصل طلایی هر نوع نظام سیاسی در ایران و جهان است.نه تنها در ایران بلکه در همه جهان دشمنی با انتخابات ازاد و حکومت قانون یک اصل شده است .در ایران شاه سلطنت نکرد بلکه مدیر گل بود .شاهزاده ورجوی و رفقای چپ راهی جز قانونگرایی ندارند و فرار از حکومت قانون یعنی ادامه نکبت اسلامی .

نوشته شده توسط: تبریزی

دوستان گرامی، من بارها گفته ام رژیم شوروی پیشین رژیمی کمونیستی نبود و پس از فروپاشی این رژیم آن چه از میان رفت سرمایه داری دولتی بود نه کمونیسم! اما کسانی که فهم درستی از کمونیسم ندارند تا کسی سخن از کمونیسم می گوید بی درنگ فروپاشی رژیم شوروی پیشین را مانند گرزی بر سرش می کوبند! نه من و نه هیچ یک از کمونیست های بهکیش خواستار برپائی رژیمی مانند شوروی در ایران نیستیم!

از سوی دیگر گزافه گوئی ها و آمارتراشی های فراوانی درباره کشتار انسان ها به دست کمونیست ها در گفته ها و نوشته های دشمنان کمونیسم دیده می شوند! به این نوشته ها نگاه کنید: (..... کمونیسم صد میلیون نفر را در قرن بیستم کشته است! .....) نام و نام خانوادگی و آرامگاه آن صد میلیون نفر کو؟ و یا (..... زنان نیز در اردوگاه های گولاگ در امان نبودند، بسیاری مورد شکنجه و تجاوز قرار گرفتند! .....) نام و نام خانوادگی زن هائی .....

..... که در اردوگاه های گولاگ به آنها تجاوز شده است به همراه اسناد و مدارک کو؟ تجاوز کننده چه کسی بوده است؟ در چه تاریخی تجاوز شده است؟ نام و نام خانوادگی کسانی که شاهد تجاوز بوده اند کو؟ کسی که این سخنان را می گوید و می نویسد حتی نمی تواند نام ده زن را نیز ببرد که در اردوگاه های گولاگ به آنها تجاوز شده است! و یا (..... تخمین زده می شود که مائو هفتاد میلیون نفر، استالین چهل میلیون نفر را کشته اند! .....) و ..... و ..... و .....

دوستان گرامی، من می پذیرم برای آن که ساختار رژیم شوروی پیشین بر پایه سرمایه داری دولتی بود ستم های فراوانی درباره مردم آن کشور از سوی گردانندگان آن رژیم انجام شده اند و من هرگز وکیل مدافع رژیم شوروی پیشین نیستم اما گزافه گوئی ها و آمارتراشی هائی که درباره آن ستم ها از سوی دشمنان کمونیسم گفته و نوشته می شوند یادآور آن سخن یوزف گوبلز ناسیونالیست هستند که می گفت: "دروغ را آن چنان بزرگ بگوئید که همه باور کنند و آن چنان تکرار کنید که خودتان نیز باور کنید!" درباره این گزافه گوئی ها و آمارتراشی های خنده دار نگاه کردن به نوشتاری در لینک زیر سودمند است

http://burier.blogspot.com/2011/09/blog-post.html