خدمت جناب حق رأي-حق رأي براي زنان براي اولين مرتبه درتاريخ ايران وتاريخ شرق وحتي پيش ازخيلي ازكشورهاي اروپائي درسال ١٣٢٤توسط حكمت ملي آذربايجان برهبري اينترناسيوناليست كبير ميرجعفرجوادزاده ،پيشه وري كبيرا ده شد كه بخش افتخارآميزي درتاريخ ايران وآذربايجان است.لطفا حداقل تاريخ معاصررابخوانيد!
من کوچکترین شکی ندارم که خود مزدوران اطلاعاتی رژیم آخوندی ، شعار مبتذل و انحرافی "رضا شاه روحت شاد" را در میان جمعیت معترض سر داده و عده ای بسیار معدود و نادان هم با نفوذی های رژیم همراهی کرده اند.
نباید بی جهت قند در دل مرتجعین پهلوی چی علی اللخصوص رضا پهلوی آب شود؛ توده های محروم و زحمتکش ایران ، دیگر از آخوند و پاسدار و شاه و شازده عبور کرده اند و خواهان تشکیل جمهوری ملی و سکولار دمکراتیک در ایران هستند. مگر شعارهایشان را نمی شوید که فریاد می زنند: "استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی"
واقعیت این است که "رضا پهلوی" و مرتجعین پهلوی چی، هیچ گونه شانسی و توانی و اراده ای و خطری برای سرنگونی رژیم آخوندی ندارند. طرفداران رضاپهلوی و امثالهم مرد میدان نیستند و این مجاهدین خلق و هوادارانشان هستند که میدان نبرد و رهبری جنبش انقلابی مردم را در دست خواهند گرفت.
واقعا چقدر شرم آو و مشمئز کننده است که عده ای انگشت شمار و نادان ، فریب نفوذیهای رژیم را خورده و شعار انحرافی و مبتذل "رضا شاه روحت شاد" را سر می دهند. این جماعت انگشت شمار نمی دانند که "رضاخان قلدر" ثروتی اندوخت از تصاحب زمین ها و املاک در سراسر ایران. رضا قلدر، دهان فرخی یزدی را دوخت تا خفه شود حتی در زندان و بعد او را کشت. مبارز و اندیشمند بزرگ ایران "دکتر تقی ارانی" را با آمپول هوا به شهادت رساند.
باری، یکی از جدیدترین سیاستهای وزارت اطلاعات بدنام آخوندی که رد و آثارش را در جای جای فضای مجازی می بینیم، این سیاست که؛ ای مردم رژیم شاه را با رژیم فعلی مقایسه کنید و خواهید دید که چقدر رژیم شاه بهتر بود. گویی قرار است مردم در یک رفراندوم رای بدهند که رژیم سلطنتی را می خواهند و یا رژیم فعلی را؟! گویی رژیم پهلوی مربوط بوده است به پانصد سال پیش و هیچ نقشی در به وجود آمدن رژیم فعلی ندارد. انگار نه انگار که رژیم فعلی حاصل بلافصل رژیم پهلوی و سیاستهای سرکوب و اختناق رژیم وابسته ی پهلوی و ساواک خونخوارش می باشد و اگر شاه آن خیانتها و جنایات را مرتکب نمی شد و مبارزین و مخالفین را زندانی و اعدام نمی کرد و اگر در مقابل ، آخوندها را تقویت نمی کرد، رژیم آخوندی اکنون کشور ما را اشغال نکرده بود و کابوس و فاجعه ی جمهوری اسلامی پیش نمی آمد.
حال این سوال پیش می آید که چرا وزارت اطلاعات آخوندی قصد دارد شعار ارتجاعی "رضا شاه روحت شاد" را بر سر زبان ها بیندازد. رژیم پلید آخوندی با توجه به اینکه پهلوی چی ها و رضا پهلوی، شانسی و توانی و اراده ای و خطری برای سرنگونی حکومت آخوندی ندارند، اینگونه تبلیغ می کند:
("1- انقلاب ضدسلطنتی سال 57 اشتباه بود و باعث شد که رژیم بسیار بدتری جای رژیم شاه را بگیرد، پس انقلاب و براندازی رژیم آخوندی بدون شک به ضرر مردم خواهد بود و حکومتی که بر سر کار خواهد آمد حتما از حکومت فعلی بدتر خواهد بود. پس ای مردم ایران اشتباه گذشته را تکرار نکنید و هرگز از کسانی که برای سرنگونی این نظام مبارزه می کنند حمایت نکنید.")
("2- حکومت پهلوی حکومت خوبی بود و امتحانش را داده است. باید گفت که شاه داشت کشور را به ژاپن دوم تبدیل می کرد که مجاهدین و کمونیستها و ملیون (مصدقی ها) نگذاشتند و شاه را سرنگون و خمینی را آوردند. اما اصولا نظام سلطنتی برای ایران بهترین است. پس اگر کسی قصد مبارزه با رژیم و تغییر رژیم را دارد بهترین کار این است که از رضا پهلوی حمایت کند.")
باری، جوانان انقلابی و به پا خاسته ی ما باید نسبت به نقشه های شوم وزارت بدنام اطلاعات آخوندی آگاه و هوشیار باشند و از سر دادن شعارهای انحرافی و مبتذل و ارتجاعی مثل: "رضا شاه روحت شد"، "شاهنشاه روحت شاد"، "ما اشتباه کردیم که انقلاب کردیم، "ولیعهد کجایی به داد ما بیایی" و... پرهیز کنند.
به امید پیروزی خلق قهرمان ایران
پیش به سوی سرنگونی رژیم پلید آخوندی و تشکیل جمهوری ملی و لائیک ایران
یا مرگ یا آزادی
سالام _ ساغ اول چوخ گوزل خاطره ائیدی.
چه بلا و دردهاییکه ملت ما نکشیده است.ازشاه وشیخ این خاطرات شما ها یادگاری برای همه است،اگرحافظه تاریخی تعدادی اجازه دهد.
خانم مينا احدى
با سلام و تشكر از زحمات شما در رصد و رسوا نمودن يكى از خر مهره هاى رژيم جهل و جنايت. مسيله شكايت عليه هاشمى شاهرودى و پيگيرى ان كارى بسيار مهم و موثر در اين مرحله از جنبش مردمى است. خواهشمند است بدون در نظر گرفتن ملاحظات عقيدتى و سياسى از توان حقوقى و امكاناتى تمامى فعالين و نيروهاى سياسى استفاده نماييد و اين امر مهم و تاريخى را فرا سازمانى بنگريد. پيروزى در اين پيكار حقوقى، حقانيت نظرات ما و مردم ما را در برابر حكومت ضد بشرى حاكم بر كشورمان اثبات ميكند.
مثل اينكه اين خانم، چندان در باغ نيستند. جل الخالق، حق رأي به زنان از سوي رضاشاه؟!
از ويكي پديا بخوانيد كه دانش بيشتري از اين خانم دارد:
حق رأی زنان در ایران
پس از پیروزی انقلاب مشروطه ایران در سال ۱۹۰۶، مجلس نمایندگان مردم در تهران گشوده شد. مردم ایران برای نخستین بار با انتخاب نمایندگان خود برای حضور در مجلس شورای ملی، در امور سیاسی مشارکت مستقیم پیدا کردند. در نخستین نظام‌نامه انتخابات مجلس شورای ملی، زنان از حق رأی اعم از انتخاب شدن یا انتخاب کردن محروم شدند. در نظام‌نامه مجلس شورا زنان، خارج شدگان از دین اسلام، دیوانگان، تبعه خارجه، دزدان و قاتلین، گدایان و متکدیان و اشخاصی که کمتر از ۲۰ سال داشتند؛ فاقد حق رأی شناخته شدند.
در سال ۱۳۲۲ طرح اعطای حق رای به زنان از سوی نمایندگان حزب توده آذربایجان در مجلس ارائه شد.[۱]
محمد مصدق، در قانون انتخاباتی همچنان زنان را از حق رأی محروم دانسته بود؛ وقتی مشاوران مصدق با این استدلال که در قانون اساسی همه شهروندان برابرند، اعطای حق رأی به زنان را پیشنهاد کردند، علما با حمایت طلاب و بزرگان اصناف اعتراض کردند که در شرع اسلام حق رأی فقط به مردان داده شده‌است.[۲] کاشانی نیز تأکید کرد که دولت باید حتماً از دادن حق رأی به زنان جلوگیری کند، چرا که آنان باید در خانه بمانند و به وظیفه اصلی خودشان یعنی خانه‌داری و پرورش فرزند بپردازند.[۳] در دور دوم مجلس شورای ملی؛ ماده چهارم نظام‌نامه انتخابات به بحث و بررسی رسید. در این جلسه، محمدتقی وکیل‌الرعایا نماینده مردم همدان از حق رأی زنان پشتیبانی کرد و در مخالفت با نظام‌نامه انتخابات سخن گفت. سپس ذکاءالملک (محمد علی فروغی) و آیت الله سید حسن مدرس به عنوان مخالف در مجلس سخن گفتند و حق رأی زنان را مورد نکوهش قرار دادند. حسن مدرس، استدلال کرد که قوانین موجود به خوبی حقوق زنان را حفظ میکند و هشدار داد که اعطاء حق رأی به زنان به بی‌ثباتی سیاسی، فساد مذهبی و هرج و مرج اجتماعی خواهد انجامید.[۴] هنگامی که طلاب قم برای مخالفت و اعتراض با پیشنهاد اعطای حق رأی به زنان به خیابان‌ها ریختند، یک نفر کشته و دوازده تن مجروح شدند.
در سال ۱۳۴۱ (۱۹۶۲ میلادی)، لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی در هیئت دولت ایران به تصویب رسید. بر اساس این لایحه، زنان برای نخستین بار اجازه شرکت در انتخابات و نامزد شدن برای انتخابات را پیدا می‌کردند. روح‌الله خمینی جلسه‌ای در قم تشکیل داد و سرانجام تصمیم به ارسال تلگراف به محمدرضا شاه پهلوی در جهت به مخالفت با سه بند لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی از جمله اعطای حق رای به زنان ایرانی گرفت که اصل مربوط به حق رأی زنان از مهمترین اعتراضات وی بود.[۵] محمدرضاشاه، تصمیم‌گیری در این مورد را به دولت اسدالله علم واگذار کرد. اسدالله علم در یک سخنرانی حرکتهای علیه انجمن‌های ایالتی و ولایتی را حرکات مرتجع و مخالف ترقی زنان دانست. با این حال در آستانه انقلاب اسلامی ایران، آیت‌الله خمینی مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان را مطابق قوانین اسلام تلقی کرد و با مشارکت سیاسی زنان مخالفت نکرد.[۶]
هموطن عزیزم آقای اقبالی گرامی،شما باید با سند و مدرک ثابت کنید که سازمان مجاهدین خلق، به دنبال برپایی حکومت اسلامی( آنهم به قول شما درنده تر از حکومت فعلی) در ایران هستند. شما باید حرفتان را مستند کنید.
آقای اقبالی، واقعیت آن است که مجاهدین، با فدای حد اکثر و تقدیم هزاران هزار جان باخته به مردم ایران، برای سرنگونی حکومت اسلامی جنگیده است و همچنان نیز به نبرد خود برای سرنگونی حکومت اسلامی و استقرار جمهوری ملی و سکولار درایران ادامه می دهد.
برای تحقق لائیسیته و جمهور مردم و برپایی حکومت ملی در ایران، بیش از هرکسی دیگر نیاز به سازمانی مثل سازمان مجاهدین خلق است.
شکی در این نیست که خیلی از اعضا، و هواداران مجاهدین، مسلمان هستند؛ اما این موضوع ،دلیل بر آن نمی شود که مجاهدین به دنبال تشکیل حکومت اسلامی در ایران هستند!
یک مسلمان هم می تواند سکولار و یا حتی لائیک باشد، سکولاریسم و
لائیسیته، به معنای بی دینی و بی خدایی نیست.
تمامی برنامه ها و اساسنامه های شورای ملی مقاومت ایران(سازمان مجاهدین، عضو محوری این شورا می باشد) بر اساس جدایی دین از دولت است. یک مصوبه ی کامل و جامع در این باره وجود دارد. طبق این اساسنامه، دین رسمی در برنامه ی شورا و مجاهدین نیست. در حالیکه هم در قانون اساسی پایان زمان سلطنت قاجار و هم سلطنت پهلوی، دین رسمی کشور، شیعه ی اثنی عشری بود. در قانون اساسی بسیاری از کشورهای دمکراتیک نیز دین رسمی آمده است.
در پایان آقای اقبالی باید به شما بگویم که مجاهدین با حربه ی خود آخوندها به جنگ شان رفته اند. مجاهدین ، بیش از پنجاه سال است که در مبارزه با رژیم های شاه و شیخ ،از حربه ی مذهب برای به حرکت درآوردن توده های مردم استفاده می کند؛ امیدوارم که متوجه ی منظور من شده باشید.
به امید پیروزی خلق قهرمان ایران.
با این ادبیات ضعیف فارسی که این خانوم دارد تعجب میکنم چطور یک روزنامه نگار شده ولی اصلا هم تعجب نمیکنم که چرا اخراج شده. حتی اگر این فایل صوتی صحت داشته باشد اسنادی که انتشار داده شده واقعیتهای پشت پرده نظام را به وضوح نشان میدهد. حتی درخواست پول از اسرائیل یا هر کشوری که مخالف این نظام باشد هیچ اشکالی ندارد چون راه‌اندازی یک شبکه خرج دارد ولی اصل کار مهم هست و آن آگاه کردن مردم از حقایق پشت پرده نظام.
با درود
همانطور که فرمودید ایشان (پروفسور سمیعی) به وظیفه پزشکی خود که همانا نجات جان انسان است عمل میکند و این امر ی بسیار پسندیده است اما هر وقت به ایران می آید دست در دست جنایتکاران رژیم پلید ج.ا. دیده میشود. از این شخص و همانند او انتظار نمیرود در صفوف ملت به مبارزه علیه حکومت استبداد و استیفای حقوق ایرانیان بپردازد اما حداقل او میتواند با دشمنان مردم دوستی نکند.
در کلیله و دمنه آمده است: "اگر نمیتوانی با دشمن بجنگی با آنان دشمنانه زندگی کن"
ایشان هنوز هم به بقای موجودیت رژیم میاندیشد. در صورتیکه اوضاع سیاسی ایران مثل چهل سال پیش نیست.
رژیم قادر نیست مثل گذشته مردم بجان آمده را سرکوب کند. از این جهت گاهی با تهدید و گاهی با هجوم به مردم میخواهد جلوی اعتراضات را بگیرد. اما مردم ترسشان از رژیم ریخته است. رهبران رژیم پیر و فرسوده شده اند. عوامل خارجی که روزی رژیم را بر اریکه قدرت نشانده بودند، خواهان ادامه وضعیت موجود نیستند. ترامپ اینرا بارها تکرار کرده است. ترامپ حتا بارها با مرکل بر سر ول کردن رژیم اسلامی، جر و بحث داشته است. رژیم اسلامی برای حفظ خود، ایران را در بست در اختیار پوتین گذاشته است. اما سئوال این است پوتین اگر خیلی زرنگ است خود را از مخمصه اوکرائین و سوریه نجات دهد. آقای نگهدار میداند کار رژیم دیر یا زود ساخته است. اگر فضای سیاسی باز نشود رژیم زیر فشار مردم و قیامهای سراسری قرار خواهد گرفت. چون آتمسفر خفقان
شکسته است. کنترل عصیان مردم از دست رژیم خارج شده است. اگر فضای سیاسی باز نشود و رژیم به سرکوب بیشتر روی آورد، خشم خروشان مردم ممکن است اینبار تار و پود پوسیده رژیم را بر باد دهد! اگر بخواهد فضای باز سیاسی ایجاد کند بمعنای این است بر دیگ در حال جوشان منفذی ایجاد شود، آنوقت ممکن است دیگ بترکد. بکلی از هم بپاشد، آقای نگهدار بخوبی میداند که خلقهای ایران خواهان حقوق ملی مدنی، زبانی فرهنگی و خواهان کسب اختیارات حق تعیین سرنوشت خویش هستند، ایشان بدین منظور طوری صحبت میکند، گوئی در ایران هیچ خبری نیست و چنین خلقهائی وجود ندارد، آگاهانه بدون گفتن کلمه ای از خواست ملل اسیر در ایران، با بی تفاوتی از روی آن رد میشود. از نظر وی گویا تنها موضوع مهم این است بدون از هم پاشیدن رژیم، با اصلاحات جزئی طیف پان ایرانیستی مشابه ای در راس قدرت قرار گیرد و بدون آنکه آب از آب تکان بخورد دو مرتبه سلطه و سیطره پان ایرانیسم و پانفارسیسم مثل همیشه دوام داشته باشد. ایشان بخوبی درک میکند نتایج سرکوب مردم، درطول این چهل سال، رژیم را در تنگنای هولناکی قرار داده است. این معضل دیگر با شعارهای اصلاح رژیم چاره ساز نیست و پینه دوزی نمیشود. این در حالیست که ایشان یکی از بلند گوهائی است که به بهانه اصلاح رژیم اسلامی تهران، در تداوم عمر ننگین رژیم به چنین ابزاری متوصل شده است.
به نظر من شما ها که به محسن نامجو اعتراض می کنید مشکل دارید . ایشان نظر خیلی از مردم که به امام زمان اعتقادی ندارند را منعکس میکنه .اگر شما هم منطقی باندیشید چیزی به نام امام زمان امکان پذیر نیست و دکانی بیش نیست برای جهنم کردن دنیا به شما و پر کردن کیسه بعضی ها .
به نظر من شما ها که به محسن نامجو اعتراض می کنید مشکل دارید . ایشان نظر خیلی از مردم که به امام زمان اعتقادی ندارند را منعکس میکنه .اگر شما هم منطقی باندیشید چیزی به نام امام زمان امکان پذیر نیست و دکانی بیش نیست برای جهنم کردن دنیا به شما و پر کردن کیسه بعضی ها .
جنبش نوین ملی ایرانیان پیام خود را آشکارا زیر شعار های همگانی ؛ مرگ بر جمهوری اسلامی (جاروب میراث خمینی) و استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی به جهان رسانده است.
جبهه حکومت اسلامی؛ نیروی برانداز (جنبش نوین) را از سه مترسک می ترساند:
1- بازگشت جلادان ساواک زیر پرچم رضا پهلوی،
2- تحمیل حکومت اسلامی درنده تر (مجاهدین) توسط امریکا
3- شعله ور گشتن برادرکشی در کشور بر سر تقسیم ایران.
اما جنبش نوین به هر سه ارتجاع نه گفته و جمهوری ایرانی در گوهر با هر سه طیف مرز ماهوی دارد.
خیزش کنونی نتنها سرنگونی حکومت اسلامی را در دستور گذاشته، بلکه با طرح آلترناتیو سیاسی ایجاد یک نظام لائیک دمکراتیک، راه خود را از سه نیروی گذشته گرا، قرون وسطائی و بی رمق جدا کرده است.
تا سالها بعد از انقلاب پنجاه و هفت چه مقاله ها نوشته شد در انتقاد از هیجان زدگی و جو زدگی و پیوستن بسیاری، بدون تفکر به صفوفی که بعد ها صد جور به خودشان لعنب فرستادند. امروز هیجان زدگی و جو زدگی نه تنها درمان نشده که ابعادی غیر قابل توصیف پیدا کرده. هیجان زده های دیروز امروز پیر شده اند عجله دارند بروند انتقام سختیهای زندگی را با گرفتن بلند گو در میدان شهیاد جبران کنند. چشم هم بسته اند بر اینکه چند خانواده در این راه بچه های دسته گلش را از دست خواهد داد و چه ویرانی ها به بار خواهد آمد. یکی هست جرئت کند بدون انگ خوردن همراهی با رژیم این هیجان زدگی را به اندکی آرامش دعوت کند؟
شبیه اعترافات تلویزیونی وزارت اطلاعات هست .رژیم کارش تمام هست و کسی به این ویدیوهای تابلو و صداهای تکراری موجود در یوتوب که به عناوین مختلف برای سردرگمی ساخته شده ا ند توجه نمیکند.
اقاى نگهدار اگاهانه و به غلط دامنه نيروهاى سرنگونى طلب را به سلطنت طلبها و سازمان مجاهدين خلق ايران خلاصه ميكند. ايشان به راحتى ساير سازمان ها و احزاب سرنگونى طلب مانند احزاب و سازمان هاى قومى و نيروهاى گسترده چپ سوسياليستى را از قلم مياندازد.انگار ايشان ليدر چپ سوسياليستى ايران است و از طرف انها ( وقتى ميگويد ما) صحبت ميكند.
ايشان مثل هميشه وظيفه خود ميداند با پاشيدن بذر ياس و نااميدى، جنبش سرنگونى طلبى را كه در عمل و شعار شارلاتانيسم اصلاح طلبى را پشت سر گذاشته است در سطح خواسته هاى صنفى فروكاهد و فتيله جوش و خروش مردم گرسنه و به جان امده را پايين بكشد. لذا نيروهاى فعال و مردم را تشويق ميكند كه بجاى همراهى و همسويى با ساير نيروهاى سرنگونى طلب در صحنه عمل و مبارزه ميدانى با عامل بدبختى و فلاكت مردم، از همين امروز به مقابله با ان نيروها رفته تا مطابق نظر بديل ايشان صداى سوم ايجاد گردد.
اقاى نگهدار و تمامى اعوان و انصارشان بايستى بدانند كه مردم ايران سالهاست كه چه به لحاظ ذهنى و چه در عمل حكومت نماينده خود خوانده خدا بر زمين را بر نميتابند و استفاده ابزارى از اصلاح طلبان به معنى تاييد جمهورى جهل و جنايت نيست. اينكه ايرانيان ازاده در اين خيزش و يا ان خيزش به عبور از رژيم ضد بشرى حاكم بر ايران نايل شوند نيز تاثيرى بر اراده انان در نابودى رژيم در تمامى اشكال ان نخواهد داشت.
رژيم نگهدارهاى امروزى هيچ جايگاهى در روند حوادث جارى ندارند و بهتر ان است كه با اين تحليل هاى نماينده خدا پسندانه خود را بيش از اين مضحكه خاص و عام نكنند.
اگر شاهرودی با پاسپورت سیاسی در آلمان است و در بیمارستان بستری شده، او از مصونیت سیاسی برخوردار خواهد شد و از این رو بازداشتش و یا دادگاهی کردنش نمتواند در آلمال روی دهد. تنها مگر یک بازداشت بین المللی بر علیه وی انجام شده باشد و یا بزودی انجام بگیرد.
"" این نمونه نگاه آنارشیستی به ساختار جامعه است که خواهان کلنگی شدن خاورمیانه است "" بدون این نگاه آنارشیستی و حول دادن جامعه به پرتگاه سقوط نیز، بزودی میلیون‌ها انسان در خاورمیانه، به دلیل نا ملایمات جوی، شکست کامل کشاورزی، بی ثباتی سیاسی و پایان اقتصاد پترو دولار جلای وطن خواهند کرد، "" یک فرد مسئول، به جای فرضیه بافی برای کلنگی کردن بیشتر خاورمیانه، باید از خود بپرسد با بالا رفتن دیوار‌های چین بین اروپا با خاورمیانه و آفریقا، میلیون انسان فراری و جلای وطن شده، به کجا پناه خواهند برد؟ این در حالی است که با روباتیزه شدن سریع جوامع پیشرفته، گلوبلایزیشن و جهانی شدن، شکل معکوس به خود خواهد گرفت و خاورمیانه، بیشترین زیان را از روباتیزه شدن جوامع پیشرفته، متحمل خواهد شد. دنیای جدید با لشگر کارگران روبات، دنیای پیش پا افتاده کمونیستی نخواهد بود، پیشرفت ابتدا از "" هوش مصنوعی "" شروع خواهد
و با "" انقلاب ژنتیکی "" به اوج خود خواهد رسید، به جای افکار پوسیده کمونیستی، کلان شهر ها، نه حول کارگر، داس و چکش، بلکه جوامع دیجیتالی / غیر دیجیتالی و پیشتازان ژنتیک برای توانمند سازی استعداد‌های بشر در مقابل جوامع عقب مانده خاورمیانه، آمریکای مرکزی و جنوبی صف آرائی خواهند کرد.
عزیزان
اگر قرار باشد یکسال برای رفراندوم صبر کنیم همان می شود که ۳۹ سال جمهوری اسلامی هر بلائی سر ملت نازل کرد و هر بار جنبش ملت را سرکوب کرد. سال ۶۷ را حداقل شماها به دلیل سن تان خوب یاد دارید. ما نمی گذاریم دوباره جنبش ما را کسی خراب کند و ادامه خواهیم داد. شما بنشینید پای سخنانی که کاملا منفعل هستند و ۳۹ سال فقط صحبت کردید.
محتوای این مقاله این است که قیام فعلی اگر به سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی منجر شود، امپرالیسم غربی بر مملکت حاکم خواهد شد. نتیجه منطقی این برخورد این است که از قیام حمایت نکنید و نگذارید رژیم جمهوری اسلامی بدون هدف مشخص کمونیستی سرنگون شود. سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی فقط با هدف کمونیستی باید صورت پذیرد.
دلیل وجود چنین افکاری، چیزی است که من به آن میگویم کمونیسم ژنرالی. در این دیدگاه قیامهای خودبخودی کمک نیستند، مزاحمند. اما کمونیسم بردگان مزدی با این کمونیسم دفتری-میزی خیلی فرق دارد. ما از قیامها استقبال میکنیم چون در این قیامهاست که ذهن بردگان مزدی برای ساختن جامعه ای بهتر پرورش پیدا میکند. امکان سوء استفاده ارتجاعی هم از طریق روسیه ممکنک است و هم از طریق کشورهای غربی. نمیتوان گفت رادیو اکتیو خطرناک است راکتور اتمی نسازید.
مبدا مسیر شکست رژیم کهریزکی اقتصاد هست.اگر توان مالی در تشکیل بنیاد های مالی مخالف را نداشته باشید حداقل باید بتوانید منابع مالی و اقتصادی رژیم را کور یا ناتوان کنید.امروز وزارت اطلاعات رژیم آخوندی در هر اداره و شرکتی که سهل هست در هر تاکسی و خانواده یکنفر مزد بگیر دارد که تلاشها در جهت ایجاد ستاد جنبش یا تشکل در داخل مملکت را به راحتی خنثی می کند.
امپراطوری غربی دست بالا دارد و بطرف شرق در حرکت است، امپریالیسم غربی دارد دفاع میکند. ایران در کمپ امپریالیسم شرقی قرار دارد. امپریالیستها در شورای امنیت با هم پوکر سیاسی بازی میکنند. به امید آنها نباشید، خاک بر سر همشون.
اینطور نیست. راز ماندگاری رژیم در دو چیز است، قدرت سرکوبی که دارد، عدم وجود سازماندهی در بردگان مزدی. خارجی ها تاثیر جنانی در وضع داخل ایران ندارند و ما نمی خواهیم که داشته باشند. نه هواداری شان را میخواهیم و نه دشمنی اشان را.
صورت درست شعار مورد بحث، و نه نظر من:
-استقلال آزادی- جمهوری جمهوری
-استقلال آزادی -جمهوری ایران
---- از شعار های عمومی و مطابق نظر من:
- استقلال آزادی -عدالت اجتماعی
- استقلال آزادی - پوشش اختیاری
-نه به دیکتاتوری- نه به تبعیض
-استقلال، آزادی - جمهوری فدرال ( با محتوای دموکراتیک)
و...
تشكرازيونس شماملي،همانطوريكه بموقع وبجامتذكرشده ايد متاسفانه جناب نظمي افشارملت شريف ومبارزفارس را با رژيم فاشيستي "فارسي اسلامي"يكي گرفته است غافل ازاينكه ملت فارس نيزبجز درزمينه فرهنگي درتمام زمينه ها مثل ساير ملل ساكن ايران تحت ستم ميباشدواين يعني يكي گرفتن حاكميت فارس محورباملت فارس درشرايط كنوني نظري بغايت انحرافي است كه كاملا در خدمت رژيم است.
با سلام دوباره جناب رازیانه؛
نوشته اید:
شما مطالبی را مینویسید که هیچ گونه ربطی با رفراندوم در این مرحله از جنبش ایران ندارد. اینطور که من از نوشته های شما درک میکنم شما میخواهید بگوئید یا کمونیسم و یا هیچ چیز دیگر.
دوست گرامی! بی گمان اگر شما شناخت و دریافتی درست از کمونیسم داشته باشبید، آنگاه خواهیددانست که بدون یک سوسیالیسم پیشرفته، رسیدن به یک جامعه کمونیستی یک خیال واهی ست. پس دعاوی من معطوف به رسیدن به یک جامعه سیاسی ست که در آن اراده ی اجتماعی در قالب سیاسی حرف اول را بزند و تولیدکنندگان محتاج نان شب و یا بدتر از آن حتی نتوانند کار در آن ساختار بیابند. بنابرین تضاد سازش ناپذیر ما با این فرهنگ کهنه، فردی، گروهی، ناسیونالیستی و برتریجویانه و مذهبی این و آن است که همه دارائی ها و اراده ی سیاسی را بدست عده ای اندک می سپارد و توده های گرسنه را بنام این و آن ملت، مذهب، ریشه ی قومی
و تباری و... از راه اصلس دور و گمراه کرده و بجان هم می اندازد و اهداف واقعی آنها را به دست دمکراسی یکسویه و پوچ می سپارد. البت9ه اگر در عرب این دمکراسی بهتر استبدادمذهبی ست؛ با شما موافقم، اما با این دمکراسی حق انسان برابرانه و متمدنانه پاسخ خای ابتدانی خود را هم دریافت نمی کند.
من از شما پرسیدم کدام دمکراسی تاکنون توانسته اراده ی اجتماعی بیکاران و گرسنگان و سرخوردگان میلیونی را نمایندگی کند و پاسخ درخور به نیازهای حیاتی آنها بدهد؟ اگر هست نام ببرید.
با احترام بشما لازم می دانم این تضاد و تناقض موجود جامعه بشری را در قالب سیاسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی آنراغ، همانگونه بدانم و ببینم که تاکنون دشمنان آن، سرمایه سالاران، دیکتاتورها و پایداران حماقت (( ادیان و مذاهب)) هرگر خواست توده ها را برنتابیده اند و هرجا هم توده ها پافراترگذارده اند به خنین ترین شکل ممکن سرکوب شده اند. همانکاری آخوند امروز می کند و شاه دیروز کرد.
پرسشم از شما این بود که آیا با دمکراسی خالی، ما می توانیم به اهداف نان و کار و آزادی دست یابیم و بتوانیم به زدودن نابرابری های فاحش و تبعیض های ضدبشری پایان دهیم؟
شما بما بگویید چگونه راهبری می تواند ما را یاری دهد؟
باسپاس
موضع آقای شاملی در رابطه با ضرورت خیزش تورکهای آذربایجان وشرکت در مبا رزه سراسری در جهت سرنگونی رژیم فاشیستی حاکم کاملا اصولیست.
در حال حاضر هدف مرحله ای حرکت ملی آذربایجان در جهت تحقق حق تعین سرنوشت٬ سرنگونی رژیم می باشد. آذربایجان و هیچیک از ملیتهای ساکن ایران به تنهایی قادربه این کار نیست.
در پروسه خیزش سراسری٬ حرکت ملی آذربایجان میتواند با حفظ استقلال عمل٬ به سازماندهی هر چه بهترخود پرداخته و با کسب تجربه مبارزاتی٬ قدرتمندتر در جهت هدف نهایی حرکت ملی قدم بردارد.
جناب چنگائی عزیز،
شما مطالبی را مینویسید که هیچ گونه ربطی با رفراندوم در این مرحله از جنبش ایران ندارد. اینطور که من از نوشته های شما درک میکنم شما میخواهید بگوئید یا کمونیسم و یا هیچ چیز دیگر.
پس بهتر است در اینجا نقطه بگذارم و دیگر دنباله آنرا نگیرم.
با شادی برای شما
رازیانه
آذربایجان گرامی،
گویا سایت میکوشد به خاطر شرایط پیش آمده در ایران ، به جای دعوای فارس ترک، یا کرد ترک، مطالب همبستگی آفرین را منتشر کند.
---
کسانی از «تبلیغات چی ها» مقالات تبلیغاتی پخش میکنند مانند نوشته « توهم...» ، و آتش بیار معرکه اند. که کار درستی نیست. قبلا هم در مقاله نقد اشکالات سایت این مشکل تبلیغات را ذکر کرده ام .
من این نوشته پروپاگاندا را دیدم ، ارزش توجه ندارد.
تبلیغات، از آنجایی که « خود فریبی و دیگر فریبی» ست به زیان خود نویسنده و انتشار دهنده است. صد البته به زیان سایت که، وزین بودن آنرا نفی میکند. و یکی از کارهای تبلیغاتچی ها نیز همین خراب کردن حیثیت سایت است.
---
از دوستان آذربایجانی خواهش و تقاضا میکنم حداقل برای مدتی به تبلیغات شونیستها پاسخ ندهند.
آدم به چیزی جواب می نویسد که ارزش داشته باشد. این مطالب واقعاً بی ارزش اند.
---
هر کس آزاد است با شرکت در اعتراضات موافق یا مخالف باشد.
طبیعی ست می توان نظرات همدیگر را بررسی کرد ولی این با تبلیغات علیه دیگری فرق دارد.
- این ویدئوهای شرکت کنندگان در آذربایجان است:
http://www.iranglobal.info/node/63859
- دیگران هم حق دارند شرکت را اشتباه بدانند. و شرکت نکنند.
نوشته اید:
ما از کشوری سخن میگوئیم که در آن از سالها هیچگونه حزبی، سندیکائی و سازمانی مستقل و آزاد وجود نداشته . انقلاب هم درست در اینگونه کشورها با این گونه مشخصات یادآوری شده روی میدهد. وتاکنون هم هیچ انقلابی را من نمیشناسم که به دمکراسی انجامیده باشد. پس اگر ما از این گذشته آموزه ایی نیندوزیم، همه امیدهایمان دوباره دود خواهد شد.
بخشی از نوشته ی شما درست است ولی با نتیجه گیری شما موافق نیستم. که دگرگونسازی به دمکراسی نمی انجامد!
دوست گرامی شما بمن بگویید در کجای جهان مبارزه های مردمان به دمکراسی اقتصادی آنجامیده است؟
آیا ما قبول داریم که دمکراسی دوسو دارد؟ دمکراسی سیاسی و دمکراسی اقتصادی. دوست من! در جهان غرب جز از دمکراسی نیم بند بورژوائی خبری نیست. فقر و تنگدستی در خود آمریکای جهانخوار کو اروپا دارد ولاک و بیداد می کند.
بیاد بیاوریم جنبش وال استریت را که درخواست دمکراسی اقتصادی داشت و بسرعت توسط نیروی قهری سرکوب، خفه و ویران گشت؛ تا مگر ثبات سرمایه آسیب نبیند و راسیست میلیاردر و زن ستیزی همچون ترامپ از آن بدرآید.
در آلمان فدرال هم خواسته های دمکراسی اقتصادی و تند سرخوردگان و همراهان آنها در هامبورک بشدت سرکوب و پیشروان آن شناسائی و تحویل محاکم قضائی راست هار شدند. خوب این است راه حل غرب و سرمایه سالاری جهانی! مگر می شود با این دمکراسی یکسویه تحولی برای زندگی پائینی های 99%درصدی ایران، منطقه و جهان بدست آورد؟ سرمایه سر و مور گنده برجهان حکم می راند. همین!
فرزند من و شما چه گناهی دارد که پدرش ندار است و باید تاوان نداری او را بدهد؟! چرا نباید این سیستم جهانی و ضدبشری و راسیست درهمریخته و نابود شود؟ آیا با دمکراسی می توان به زدودن فقر و شکلگیری برابر در تکوین شخصیت دست یافت؟ هرگز!
و تمام دعوا هم برسر همین ناخوانی و نابرابری های ارزشی ست؛ که تاکنون در سطح ایران و جهان بی پاسخ مانده و تفاوت دارا و ندار بسان " کاه با کوه " شده است و روز بروز این فاصله بیشتر و بیشتر می شود و چرا؟ در حالیکه از نظر عددی درست برعکس می باشد و 99% ها در خدمت 1%های انگل و مفتخور می باشند و این بشدت مسخره است.
بهرحال من با خشونت تحت هیچ شرایطی موافق نیستم؛ اما دگرگونی را هم با دمکراسی یکسویه بیشتر یک طتز بی مزه و رسوا می دانم. باید ما راه حل هائی بیابیم که قدرت های داخلی و جهانی ما را در برابر هم نگذارند!
باسپاس از شما
با احترام فراوان جناب لاجوردی،
شما بخوبی، بسیاری از ناگفته را گفتید و کوشش کردید راهکارهایی را تا اندازه ایی در پیش روشن اندیشان بگذارید. اما آنچه که به رفراندم مربوط شد، نگرش شما بر این پایه است که رفراندوم پش از سقوط رژیم و آن هم پس از یک سال انجام بگیرد. اما جناب لاجوردی گرامی ما پس از یک سال و آنهم پس از ریزش رژم نیازی به رفراندمی برای گفتن آری و یا نه به رژیم اسلامی نداریم. پس از ریزش رژیم ما تنها به یک دولت گذرا یک ساله نیاز داریم که بدون هیچ ولی و امایی جایش را به دولتی با رای مردم بدهد.
با سپاس
....و میگه خمینی برنامه نداشت. عجب. حمینی تو کتاب ولایت فقیه میخواست جمهوری اسلانی بوجود آورد و زنا را با شتر غوض کند و سنگسار کند و ..... اینکه نتونست از برکت ساختارهای پادشاهان پهلوی است
آقای ائلیار دیشب یک فش نامه بر علیه مردم آذربایجان و فعالان ملی تحت عنوان « توهّمی بهنام پانترکیسم و سکوتِ تبریز » توسط
وحید فرخنده خوی فرد انتشار داده شده بود منهم یک کامنت در اعتراض و نشان دادن واقعیتهای اتفاقات دیروز استادیوم و شعار ها و رهپیمائی بعد از استادیوم را نوشته بودم که چاپ نشد شما به عنوان فرد بی طرف جویای این ماجرا شوید و اگر کوچکترین توهینی در کار و نوشته من بود بشکل آشکار بنویسید که بدین علت کامنت من درج نشده . خیلی ممنون
آقای رضا مال دولت شما که از هر فرصتی برای کوچک و حقیر نشان دادن حرکت ملی آزربایجان استفاده می کردی . چه شد که حالا به اهمیت و بزرگی این حرکت اعتراف می کنی و برای نابودی آن دعا می کنی؟! سانسور تهدید با چوبه دار و جوخه های اعدام و ناسزا گویی از طرف امثال شماها به حرکت ملی آزربایجان میدانید چقدر برای ما شیرین و سرگرم کننده است؟!!
جناب چنگائی گرامی،
ما از کشوری سخن میگوئیم که در آن از سالها هیچگونه حزبی، سندیکائی و سازمانی مستقل و آزاد وجود نداشته . انقلاب هم درست در اینگونه کشورها با این گونه مشخصات یادآوری شده روی میدهد. وتاکنون هم هیچ انقلابی را من نمیشناسم که به دمکراسی انجامیده باشد. پس اگر ما از این گذشته آموزه ایی نیندوزیم، همه امیدهایمان دوباره دود خواهد شد. پس بیایید راهی دیگر و با هزینه ای اندکتر بپیش بگیریم و از لاک آموزه های گذشته خود را رها کنیم.
شما از چاه نفت گفته اید . درصورتیکه در دوران پهلوی دوم این چاه نفت همچنان بی زبان بود. شما خاتمی و روحانی را با یک رفراندوم از سوی مردم و نهاهای ازاد یکی میدانید اما من از رفراندومی پشتیبانی میکنم که جنبش تا آن پایه پیش رفته باشد
که دولت کنونی توان کستاخیش را از دست داده باشد. من با این درآمد به این نتیجه میرسم که انقلاب زیاست اما تا آنجا که مردم بتوانند برای این لکوموتیو با شتاب بالا راننده ماهری را کابین آن نشانده باشند وگرنه این لکوموتیو همه مسافرانش را در دره ایی و یا در درون تونلی به کشتن خواهد داد.
جناب رزایانه سلام؛
از پانویس تان متشکرم.
نوشته اید:
در رفراندوم هم مردم با اندیشه های دمکراتیک، بیشتر آشنا خواهند شد و هم اینکه از یک انقلاب کور با هزینه بالا جلوگیری خواهد شد. در همین شش و یا یک سال پیش از رفراندوم مطمعنا شیرازه دولت از هم خواهد پاشید و دولت چندان دستی باز برای آوردن بسیج و یا سپاه و یا لباس شخصی را نخواهد داشت.
آنچه همینک مسلم است، فریاد سراسری و اعتراض مردم فقیر، بیکار، و ویرانگشته می باشد که بی کم و کاست خواست شفاف خود را در قالب " مرگ بر دیکتاتور و همچنین خامنه ای"طرح کرده است.
این مرحله از مبارزه ما با خواسته های بالا، هنوز نوپاست و در حال بودن و شدن، و روردروئی با زور کور رژیم می باشد. همزمان جنبش مردمی ما نیاز به تکوین ساز و برگ دفاعی خوددارد؛ همچنانکه باید به تراکم مواضع کنونی دست برد، و چگونگی اتتخاب تاکتیک و سیاست آتی خود را نیز چهره ای جهانی بخشد؛
راهبرد سیاستی که همگی آنها بستگی به شرایط نبرد، با پیشروی و یا با گام هائی به پس، بی گمان تغییر و تحول هائی در نحوه ی هدایت و مدیریت آن خواهدداشت؛ زیرا: با تحکیم هرخواسته ای و یا مقاومت رژیم در برابر آن، البته اگر پشتوانه خروش و حضور کلان اجتماعی داشته باشد می توان پله ای بالارفت و طبعا به آینده ی پیروزی مردم بر استبدادمذهبی امیدوارتر شد.
بنابرین تا همین حالا، عنصر آگاهی، سازماندهی مستقل و سراسری و خودمدیریتی مبارزه کنونی، رژیم کلاش و هزارچهره را غافلگیرکرده است.
مهمترین مسئله و نیاز این جنبش برای بقا و پیروزی همنوائی، همبستگی و اتحاد سراسری است که آن پدیده ی ناب بشکل چشمگیری در گوشه بگوشه ی کشور درخشش دارد.
نوشته اید: مطمئن باشید این خواستهای مدنی به طلب نمودن حذف نهادهای سرکوب از جمله اطلاعات رژیم و سپاه و بسیج - کنار نهادن شورای نگهبان و نظارت استصوابی - آزادی زندانیان سیاسی - انحلال مجلس خبرگان - آزادی تجمعات سیاسی - آزادی احزاب و انحلال کلیه نهادهای رژیم و نهایتا نابودی ولایت فقیه خواهد انجامید.
جناب رزایانه ی گرامی!
شما تمامیت رژیم را مثال آورده اید که اگر ما بتوانیم نیروی دگرگونساز و مردمی را همچنین که هست داشته باشیم خواهیم توانست با رفرم و رفراندوم همه آنها را بتاریخ بسپاریم. پرسش من از شما این است که آیا خاتمی موسوی بی آبرو توانستند رفرم ابکی خود را اعمال کند؟
آخر مگر می شود با یک حکومت دینی به زبان مسالمت آمیز گفت و قبولاند که دست از چاه های نفت بی زبان بهمین سادگی بردارد؟ اگر به گذشته های تمام روسای جمهوری نگاه کنیم، همه ی دیدگاه های رفرمیستی سرکوب شده و سرنوشت آنها بما می گویند که این رژیم دروغ است دروغ؛ این رژیم فریب است فریب. و نباید فرصت دوباره بیابد و آنرا بسوزاند. درعین حال دیدیم که رفرمیست ها فقط برای سکوت و خفه کردن مردم دست به اصلاح بخوان(( رفرم در کله شقی دینی))می خواستند ببرند که نتوانستند!؟
البته هیچ پدیده ی مطلقی وجود ندارد؛ و بنابرین اگر زور "سنبه" ی ما قوی تر باشد و سازمانیافته تر، و پیوسته در خیابان ها و مراکز کار و تولید و خصوصا "نفت" برپابشود، و تاب مقاومت دستگاه را ببرد؛ و همزمان در درون قوای قهریه سپاه، بسیج و ارتش سرخوردگی بیش از این راه بیابد، و اختلاف سه قوه و دولت و مراکز مذهبی بیش از این ریشه در ساختمان سست ولایت دواند، و مسئله صیانت نفس برای تک تک ملاها و مکلاها بیش از همیشه مطرح شود؛ آنگاه البته وضع طور دیگری خواهدشد و نرمش های آقا و کل سیستم هم، بسان تبعیت از برجام، جاخالی نمی توانندبدهد؛ و مجبور می شود تن به بخش هائی از خواسته ها و از جمله: آزادی زندانیان سیاسی، آزادی اعتصاب، تشکل های مستقل کارگری، تحصن ها و مهمتر از همه به برپائی آزاد تظاهرات، و بی ترس از بیکاری و دست از کارکشیدن ها یا اعتصاب ها، بویژه تحدید و دخالت مستقیم مردمی در تولید برنامه ریزی های رسانه ای، و خصوصا بدست گرفتن صدا و سیما و... می تواند مردم را بسوی نمرمش و قبول رفرماندوم با هدف این پرسش آیا(( حکومت اسلامی: آری یا نه)) و مهمتر از آن تضمین این انتخاب است که آن نیز می باید با اهرم های حصور و دخالت مستقیم مردمی، داخلی، منطقه ای و جهانی چنان دقیق باشد تا مردم را متقاعدکند. من شخصا به این خوشبینی نیستم که رژیم مرگ خود را با اجرای این رفراندوم شتاب بخشد. مگر بطور واقعی خیابان ها و ادرات و مراکز تولید توسط مردم تصرف شود. آنگاه دیگز رفراندم بی معنی ست
جای تردید ندارد که جنبش مدنی ما مخالف خشونت و به تبع آن مقابله قهری با رژیم است؛ اما آیا رژیم به این اصل ابتدائی پای بند هست؟ کشتارها، دستگیری ها و سرکوب های هولناک این چندروز بما می گویند که رژیم همچون همیشه تاریخی اش جز کشتن و تهدید و تباهی نشناخته است.
با سپاس از شما
وقتى نيروهاى اصيل دموكرات، ازاديخواه و سرنگونى طلب بجاى همراهى و همصدايى با همديگر و ايجاد يك الترناتيو قوى و مورد اعتماد براى مردم و نيروهاى داخلى، دور خودشان ميگردند و فرصتهاى تاريخى را يكى بعد از ديگرى ميسوزانند، كاملا واضح است كه شارلاتانهايى مانند فخر اور و اميد دانا و همراهان بدنامشان در پى موج سوارى بر امواج مردم به جان امده از رژيم ضد بشرى باشند.
ترامپ و دار دسته او اميدى براى رهايى مردم نيستند انها فقط و فقط در پى اهداف اقتصادى و سياسى خود در منطقه هستند و اين اهداف ماهيتنا در تضادى انتاگونيستى با ارمانهاى تودهاى مردم براى رسيدن به ازادى و برابرى است.
آقای جواد خیابانی گزارشگر ورزشی شبکه 3 سیما که تبریزی است از بیشعوری بعضی از تماشاگرانی که فحش میدادند ابراز انزجار کرد. او گفت بجای اخلاق و رفتار صحیح اینها بیشعوری را در ورزشگاه ترویج میکنند.
دریغ از تبریز که مهد آزادیخواهی بود امروز به پایگاه ارتجاع تبدیل شده است. در هر حرکت آزادیخواهانه تبریز پیشقراول حرکتهای مدرن و اومانیستی بوده است حتی در رفراندم جمهوری اسلامی به درخواست زنده یاد آیت الله شریعتمداری راه تحریم را برگزید اما امروز این حرکت ارتجاعی زمینه را برای عقب نشینی ملت ایران از خواستهای بحق خود از حکومت اسلامی فراهم می آورد. چون در جنگ و یا خطر برای کشور مردم از خواستهای خود دست کشیده و حول محور قدرت گرد می آیند. اینها و همه اینها بیانگر این واقعیت مهم است که معرکه گردان پانترکیسم سپاه وحکومت است. مردم بیدار تبریز
آزادیخواهان و خردورزان و آنانیکه به آینده مردم ایران علاقه دارند باید خود پرچم مبارزه بر علیه حکومت را بدست بگیرند تا خواستهای بحق مردم اینگونه توسط عده ای نژاد پرست نادان به انحراف برده نشود.
گرچه بنده به این گفته استوارت میل باور دارم که آزادی بیان باید برای همه وجود داشته باشد اما گاهی گفته کارل پوپر را بیاد می آورم که میگوید تساهل و مدارا با دشمنان آزادی و تساهل و مدارا قابل قبول نیست. بنابراین اگر این پدیده به هر وسیله ای برچیده شود جای تاسفی نخواهد ماند چه اینان در حساس ترین زمان ممکن خنجر را بر سینه مردم ایران فرو نمودند یکی جنبش سبز و دیگری در این زمان.
***ما همه باهم هستیم***
تبریز قهرمان به پا خواست. هموطنان شریف ترک ما امروز به خیابانهای تبریز ریختند و همان شعار هایی را سر دادند که از سایر شهرهای ایران شنیده میشود.
هموطنان آذربایجانی ما باید اتحاد رژیم پلید آخوندی و فاشیسم پان ترکی را درهم بشکنند و همچنین جدایی طلبان خائن را نیز از صفوف خود برانند.
نباید تردید داشته باشیم که رژیم پلید آخوندی شبانه روز برای جدایی انداختن میان خلق های ایران که برای سرنگونی این رژیم کثیف به پا خواسته اند توطئه می کند. فاشیستهای پان ترک هم با تفرقه افکنی و دامن زدن به مسائل و شعارهای انحرافی، تماما در خدمت این هدف کثیف رژیم آخوندی هستند. به طور نمونه این فاشیستهای پان ترک در سایت ایران گلوبال ، نوشته های (اباطیل) چندش آوری مانند "گریز از ایرانیت" و ... منتشر می کنند که در این مورد انتقادات زیادی به مدیریت سایت وارد است.
حسن آقا! اگر به گفته خودت باور داری، اجازه دهید از فردا زبان تورکی آزربایجانی، بعنوان زبان رسمی! در مدارس آزربایجان تدریش شود! وقتی شعار همه با هم برادریم سر میدهی! چه اشکالی دارد، هم نژاد و برادر تورکت زبان خود را در مدارس داشته باشد! اما اگر از این خواست دل درد میگیری، پس برادری و همخونی شما با تورکها چه معنا دارد؟!
این بیانیه که از سوی سازمان پان ایرانیست حکومتی نگاشته شده، بدون منبع می باشد و با جستجو در اینترنت هم نتوانستم همین بیانیه ی ادعایی را در تارنمای پان ایرانیسم ببینم. خوشحال می شوم چنانچه این خبر راست است، منبع آن "هتمن" درج شود !! در ضمن این جستار به هیچ روی به موضوع کوبانی نپرداخته است.
نمی دانم اینجا سیاره ی دیگری است با قواعدی دیگر، یا اینکه می توان برای سخن راست هم سند آورد !! اگر کسی در زیر این جستار که هیچ ربطی به موضوع کرد و کوبانی ندارد، دقیقن درباره ی این موضوع سخن می گوید، شاید برای خوردن غذا هم به جای رستوران به شهر بازی می رود !!
- درست کردن ایدئولوژی برای جدا کردن مردم از هم بغایت ارتجاعی و ضد بشری ست. مبتکر ادغام فرهنگها و ملیتهای جهان باشیم. چسب این همبستگی و درآمیختگی را مبارزه علیه بردگی مزدی می سازد. مردم آمریکا و چین و ترک و عرب و گنگو دی ان ای یکسانی با ما دارند، نزدیک به 99.99 درصد. دی ان ای من فارس ممکن است به یک آفریقائی نزدیک تر باشد تا یک ایرانی. با جهالت بجنگید، توجیهش نکنید. مطالعات دی ان ای کاملا علیه تمام خود مرکز بینی های ملی و اقلیمی ست. اثبات میکند که این دیدگاه درست است:
- بنی آدم اعضای یک پیکرند - که در آفرینش ز یک گوهرند، چو عضوی به درد آورد روزگار - دگر عضوها را نماند قرار، تو کز محنت دیگران بی غمی - نشاید که نامت نهند آدمی.
با این توضیح اضافه که علم امروز بما اثبات میکند که آفرینش ما توسط بیولوژی و اکولوژی زمین ممکن شده است نه خرافه ای ماورالطبیعه.
- نتیجه مطالعات دی ان ای در مورد انسان از دانشگاه ام آی تی:
http://web.mit.edu/racescience/in_media/what_dna_says_about_human/index.html
درود بر مولوی عبدالحمید
در تاریخ ایران روحانیت چه سنی و چه شیعه غیر از خیانت میراثی قابل ارج برای خود باقی نگذاشته است. میان اینان اندک هستند همچون نائینی! منتظری و مولوی عبدالحمید که صفوف خود را از استبداد جدا نموده و به یاری مردم آمده باشند.
خدمت جناب حق رأي-حق رأي براي زنان براي اولين مرتبه درتاريخ ايران وتاريخ شرق وحتي پيش ازخيلي ازكشورهاي اروپائي درسال ١٣٢٤توسط حكمت ملي آذربايجان برهبري اينترناسيوناليست كبير ميرجعفرجوادزاده ،پيشه وري كبيرا ده شد كه بخش افتخارآميزي درتاريخ ايران وآذربايجان است.لطفا حداقل تاريخ معاصررابخوانيد!
من کوچکترین شکی ندارم که خود مزدوران اطلاعاتی رژیم آخوندی ، شعار مبتذل و انحرافی "رضا شاه روحت شاد" را در میان جمعیت معترض سر داده و عده ای بسیار معدود و نادان هم با نفوذی های رژیم همراهی کرده اند.
واقعا چقدر شرم آو و مشمئز کننده است که عده ای انگشت شمار و نادان ، فریب نفوذیهای رژیم را خورده و شعار انحرافی و مبتذل "رضا شاه روحت شاد" را سر می دهند. این جماعت انگشت شمار نمی دانند که "رضاخان قلدر" ثروتی اندوخت از تصاحب زمین ها و املاک در سراسر ایران. رضا قلدر، دهان فرخی یزدی را دوخت تا خفه شود حتی در زندان و بعد او را کشت. مبارز و اندیشمند بزرگ ایران "دکتر تقی ارانی" را با آمپول هوا به شهادت رساند.نباید بی جهت قند در دل مرتجعین پهلوی چی علی اللخصوص رضا پهلوی آب شود؛ توده های محروم و زحمتکش ایران ، دیگر از آخوند و پاسدار و شاه و شازده عبور کرده اند و خواهان تشکیل جمهوری ملی و سکولار دمکراتیک در ایران هستند. مگر شعارهایشان را نمی شوید که فریاد می زنند: "استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی"
واقعیت این است که "رضا پهلوی" و مرتجعین پهلوی چی، هیچ گونه شانسی و توانی و اراده ای و خطری برای سرنگونی رژیم آخوندی ندارند. طرفداران رضاپهلوی و امثالهم مرد میدان نیستند و این مجاهدین خلق و هوادارانشان هستند که میدان نبرد و رهبری جنبش انقلابی مردم را در دست خواهند گرفت.
باری، یکی از جدیدترین سیاستهای وزارت اطلاعات بدنام آخوندی که رد و آثارش را در جای جای فضای مجازی می بینیم، این سیاست که؛ ای مردم رژیم شاه را با رژیم فعلی مقایسه کنید و خواهید دید که چقدر رژیم شاه بهتر بود. گویی قرار است مردم در یک رفراندوم رای بدهند که رژیم سلطنتی را می خواهند و یا رژیم فعلی را؟! گویی رژیم پهلوی مربوط بوده است به پانصد سال پیش و هیچ نقشی در به وجود آمدن رژیم فعلی ندارد. انگار نه انگار که رژیم فعلی حاصل بلافصل رژیم پهلوی و سیاستهای سرکوب و اختناق رژیم وابسته ی پهلوی و ساواک خونخوارش می باشد و اگر شاه آن خیانتها و جنایات را مرتکب نمی شد و مبارزین و مخالفین را زندانی و اعدام نمی کرد و اگر در مقابل ، آخوندها را تقویت نمی کرد، رژیم آخوندی اکنون کشور ما را اشغال نکرده بود و کابوس و فاجعه ی جمهوری اسلامی پیش نمی آمد.
حال این سوال پیش می آید که چرا وزارت اطلاعات آخوندی قصد دارد شعار ارتجاعی "رضا شاه روحت شاد" را بر سر زبان ها بیندازد. رژیم پلید آخوندی با توجه به اینکه پهلوی چی ها و رضا پهلوی، شانسی و توانی و اراده ای و خطری برای سرنگونی حکومت آخوندی ندارند، اینگونه تبلیغ می کند:
("1- انقلاب ضدسلطنتی سال 57 اشتباه بود و باعث شد که رژیم بسیار بدتری جای رژیم شاه را بگیرد، پس انقلاب و براندازی رژیم آخوندی بدون شک به ضرر مردم خواهد بود و حکومتی که بر سر کار خواهد آمد حتما از حکومت فعلی بدتر خواهد بود. پس ای مردم ایران اشتباه گذشته را تکرار نکنید و هرگز از کسانی که برای سرنگونی این نظام مبارزه می کنند حمایت نکنید.")
("2- حکومت پهلوی حکومت خوبی بود و امتحانش را داده است. باید گفت که شاه داشت کشور را به ژاپن دوم تبدیل می کرد که مجاهدین و کمونیستها و ملیون (مصدقی ها) نگذاشتند و شاه را سرنگون و خمینی را آوردند. اما اصولا نظام سلطنتی برای ایران بهترین است. پس اگر کسی قصد مبارزه با رژیم و تغییر رژیم را دارد بهترین کار این است که از رضا پهلوی حمایت کند.")
باری، جوانان انقلابی و به پا خاسته ی ما باید نسبت به نقشه های شوم وزارت بدنام اطلاعات آخوندی آگاه و هوشیار باشند و از سر دادن شعارهای انحرافی و مبتذل و ارتجاعی مثل: "رضا شاه روحت شد"، "شاهنشاه روحت شاد"، "ما اشتباه کردیم که انقلاب کردیم، "ولیعهد کجایی به داد ما بیایی" و... پرهیز کنند.
به امید پیروزی خلق قهرمان ایران
پیش به سوی سرنگونی رژیم پلید آخوندی و تشکیل جمهوری ملی و لائیک ایران
یا مرگ یا آزادی
سالام _ ساغ اول چوخ گوزل خاطره ائیدی.
چه بلا و دردهاییکه ملت ما نکشیده است.ازشاه وشیخ این خاطرات شما ها یادگاری برای همه است،اگرحافظه تاریخی تعدادی اجازه دهد.
خانم مينا احدى
با سلام و تشكر از زحمات شما در رصد و رسوا نمودن يكى از خر مهره هاى رژيم جهل و جنايت. مسيله شكايت عليه هاشمى شاهرودى و پيگيرى ان كارى بسيار مهم و موثر در اين مرحله از جنبش مردمى است. خواهشمند است بدون در نظر گرفتن ملاحظات عقيدتى و سياسى از توان حقوقى و امكاناتى تمامى فعالين و نيروهاى سياسى استفاده نماييد و اين امر مهم و تاريخى را فرا سازمانى بنگريد. پيروزى در اين پيكار حقوقى، حقانيت نظرات ما و مردم ما را در برابر حكومت ضد بشرى حاكم بر كشورمان اثبات ميكند.
اينان هراسشان ز يگانگى ماست
مثل اينكه اين خانم، چندان در باغ نيستند. جل الخالق، حق رأي به زنان از سوي رضاشاه؟!
از ويكي پديا بخوانيد كه دانش بيشتري از اين خانم دارد:
حق رأی زنان در ایران
پس از پیروزی انقلاب مشروطه ایران در سال ۱۹۰۶، مجلس نمایندگان مردم در تهران گشوده شد. مردم ایران برای نخستین بار با انتخاب نمایندگان خود برای حضور در مجلس شورای ملی، در امور سیاسی مشارکت مستقیم پیدا کردند. در نخستین نظام‌نامه انتخابات مجلس شورای ملی، زنان از حق رأی اعم از انتخاب شدن یا انتخاب کردن محروم شدند. در نظام‌نامه مجلس شورا زنان، خارج شدگان از دین اسلام، دیوانگان، تبعه خارجه، دزدان و قاتلین، گدایان و متکدیان و اشخاصی که کمتر از ۲۰ سال داشتند؛ فاقد حق رأی شناخته شدند.
در سال ۱۳۲۲ طرح اعطای حق رای به زنان از سوی نمایندگان حزب توده آذربایجان در مجلس ارائه شد.[۱]
محمد مصدق، در قانون انتخاباتی همچنان زنان را از حق رأی محروم دانسته بود؛ وقتی مشاوران مصدق با این استدلال که در قانون اساسی همه شهروندان برابرند، اعطای حق رأی به زنان را پیشنهاد کردند، علما با حمایت طلاب و بزرگان اصناف اعتراض کردند که در شرع اسلام حق رأی فقط به مردان داده شده‌است.[۲] کاشانی نیز تأکید کرد که دولت باید حتماً از دادن حق رأی به زنان جلوگیری کند، چرا که آنان باید در خانه بمانند و به وظیفه اصلی خودشان یعنی خانه‌داری و پرورش فرزند بپردازند.[۳] در دور دوم مجلس شورای ملی؛ ماده چهارم نظام‌نامه انتخابات به بحث و بررسی رسید. در این جلسه، محمدتقی وکیل‌الرعایا نماینده مردم همدان از حق رأی زنان پشتیبانی کرد و در مخالفت با نظام‌نامه انتخابات سخن گفت. سپس ذکاءالملک (محمد علی فروغی) و آیت الله سید حسن مدرس به عنوان مخالف در مجلس سخن گفتند و حق رأی زنان را مورد نکوهش قرار دادند. حسن مدرس، استدلال کرد که قوانین موجود به خوبی حقوق زنان را حفظ میکند و هشدار داد که اعطاء حق رأی به زنان به بی‌ثباتی سیاسی، فساد مذهبی و هرج و مرج اجتماعی خواهد انجامید.[۴] هنگامی که طلاب قم برای مخالفت و اعتراض با پیشنهاد اعطای حق رأی به زنان به خیابان‌ها ریختند، یک نفر کشته و دوازده تن مجروح شدند.
در سال ۱۳۴۱ (۱۹۶۲ میلادی)، لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی در هیئت دولت ایران به تصویب رسید. بر اساس این لایحه، زنان برای نخستین بار اجازه شرکت در انتخابات و نامزد شدن برای انتخابات را پیدا می‌کردند. روح‌الله خمینی جلسه‌ای در قم تشکیل داد و سرانجام تصمیم به ارسال تلگراف به محمدرضا شاه پهلوی در جهت به مخالفت با سه بند لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی از جمله اعطای حق رای به زنان ایرانی گرفت که اصل مربوط به حق رأی زنان از مهمترین اعتراضات وی بود.[۵] محمدرضاشاه، تصمیم‌گیری در این مورد را به دولت اسدالله علم واگذار کرد. اسدالله علم در یک سخنرانی حرکتهای علیه انجمن‌های ایالتی و ولایتی را حرکات مرتجع و مخالف ترقی زنان دانست. با این حال در آستانه انقلاب اسلامی ایران، آیت‌الله خمینی مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان را مطابق قوانین اسلام تلقی کرد و با مشارکت سیاسی زنان مخالفت نکرد.[۶]
جناب بهمن موحدي بامدادان،متاسفانه آقاي اقبالي بسياررقيق به فرقه ارتجائي وخائن ملي مجاهدين پرداختند.سازمان مجاهدين پرافتخاريكه توسط مبارزين شريفي چون محمد حنيف نژاد،بديع زادگان وسعيدمحسن بوجودآمدودوشادوش سايرمبارزين وسازمانهاي انقلابي بإشاه وشيخ مبارزه كرد،متاسفانه بعدها به آلت دست صدام تبديل شد وتحت رهبري خائنانه ي فرد مزدور وعياش سياسي ،اين سازمان اعتبارسياسي تاريخي خودرا ازدست دادواكنون مورد تنفربحق مردم ايران است.وبدرستي طبق شواهد واسناد جداشدگان يك فرقه خيانت پيشه وفاسدترازآخوندهاچيزديگري نيست
هموطن عزیزم آقای اقبالی گرامی،شما باید با سند و مدرک ثابت کنید که سازمان مجاهدین خلق، به دنبال برپایی حکومت اسلامی( آنهم به قول شما درنده تر از حکومت فعلی) در ایران هستند. شما باید حرفتان را مستند کنید.
لائیسیته، به معنای بی دینی و بی خدایی نیست.آقای اقبالی، واقعیت آن است که مجاهدین، با فدای حد اکثر و تقدیم هزاران هزار جان باخته به مردم ایران، برای سرنگونی حکومت اسلامی جنگیده است و همچنان نیز به نبرد خود برای سرنگونی حکومت اسلامی و استقرار جمهوری ملی و سکولار درایران ادامه می دهد.
برای تحقق لائیسیته و جمهور مردم و برپایی حکومت ملی در ایران، بیش از هرکسی دیگر نیاز به سازمانی مثل سازمان مجاهدین خلق است.
شکی در این نیست که خیلی از اعضا، و هواداران مجاهدین، مسلمان هستند؛ اما این موضوع ،دلیل بر آن نمی شود که مجاهدین به دنبال تشکیل حکومت اسلامی در ایران هستند!
یک مسلمان هم می تواند سکولار و یا حتی لائیک باشد، سکولاریسم و
تمامی برنامه ها و اساسنامه های شورای ملی مقاومت ایران(سازمان مجاهدین، عضو محوری این شورا می باشد) بر اساس جدایی دین از دولت است. یک مصوبه ی کامل و جامع در این باره وجود دارد. طبق این اساسنامه، دین رسمی در برنامه ی شورا و مجاهدین نیست. در حالیکه هم در قانون اساسی پایان زمان سلطنت قاجار و هم سلطنت پهلوی، دین رسمی کشور، شیعه ی اثنی عشری بود. در قانون اساسی بسیاری از کشورهای دمکراتیک نیز دین رسمی آمده است.
در پایان آقای اقبالی باید به شما بگویم که مجاهدین با حربه ی خود آخوندها به جنگ شان رفته اند. مجاهدین ، بیش از پنجاه سال است که در مبارزه با رژیم های شاه و شیخ ،از حربه ی مذهب برای به حرکت درآوردن توده های مردم استفاده می کند؛ امیدوارم که متوجه ی منظور من شده باشید.
به امید پیروزی خلق قهرمان ایران.
با این ادبیات ضعیف فارسی که این خانوم دارد تعجب میکنم چطور یک روزنامه نگار شده ولی اصلا هم تعجب نمیکنم که چرا اخراج شده. حتی اگر این فایل صوتی صحت داشته باشد اسنادی که انتشار داده شده واقعیتهای پشت پرده نظام را به وضوح نشان میدهد. حتی درخواست پول از اسرائیل یا هر کشوری که مخالف این نظام باشد هیچ اشکالی ندارد چون راه‌اندازی یک شبکه خرج دارد ولی اصل کار مهم هست و آن آگاه کردن مردم از حقایق پشت پرده نظام.
با درود
همانطور که فرمودید ایشان (پروفسور سمیعی) به وظیفه پزشکی خود که همانا نجات جان انسان است عمل میکند و این امر ی بسیار پسندیده است اما هر وقت به ایران می آید دست در دست جنایتکاران رژیم پلید ج.ا. دیده میشود. از این شخص و همانند او انتظار نمیرود در صفوف ملت به مبارزه علیه حکومت استبداد و استیفای حقوق ایرانیان بپردازد اما حداقل او میتواند با دشمنان مردم دوستی نکند.
در کلیله و دمنه آمده است: "اگر نمیتوانی با دشمن بجنگی با آنان دشمنانه زندگی کن"
اگر نمیجنگی حداقل بی طرف باش!!!
ایشان هنوز هم به بقای موجودیت رژیم میاندیشد. در صورتیکه اوضاع سیاسی ایران مثل چهل سال پیش نیست.
شکسته است. کنترل عصیان مردم از دست رژیم خارج شده است. اگر فضای سیاسی باز نشود و رژیم به سرکوب بیشتر روی آورد، خشم خروشان مردم ممکن است اینبار تار و پود پوسیده رژیم را بر باد دهد! اگر بخواهد فضای باز سیاسی ایجاد کند بمعنای این است بر دیگ در حال جوشان منفذی ایجاد شود، آنوقت ممکن است دیگ بترکد. بکلی از هم بپاشد، آقای نگهدار بخوبی میداند که خلقهای ایران خواهان حقوق ملی مدنی، زبانی فرهنگی و خواهان کسب اختیارات حق تعیین سرنوشت خویش هستند، ایشان بدین منظور طوری صحبت میکند، گوئی در ایران هیچ خبری نیست و چنین خلقهائی وجود ندارد، آگاهانه بدون گفتن کلمه ای از خواست ملل اسیر در ایران، با بی تفاوتی از روی آن رد میشود. از نظر وی گویا تنها موضوع مهم این است بدون از هم پاشیدن رژیم، با اصلاحات جزئی طیف پان ایرانیستی مشابه ای در راس قدرت قرار گیرد و بدون آنکه آب از آب تکان بخورد دو مرتبه سلطه و سیطره پان ایرانیسم و پانفارسیسم مثل همیشه دوام داشته باشد. ایشان بخوبی درک میکند نتایج سرکوب مردم، درطول این چهل سال، رژیم را در تنگنای هولناکی قرار داده است. این معضل دیگر با شعارهای اصلاح رژیم چاره ساز نیست و پینه دوزی نمیشود. این در حالیست که ایشان یکی از بلند گوهائی است که به بهانه اصلاح رژیم اسلامی تهران، در تداوم عمر ننگین رژیم به چنین ابزاری متوصل شده است.رژیم قادر نیست مثل گذشته مردم بجان آمده را سرکوب کند. از این جهت گاهی با تهدید و گاهی با هجوم به مردم میخواهد جلوی اعتراضات را بگیرد. اما مردم ترسشان از رژیم ریخته است. رهبران رژیم پیر و فرسوده شده اند. عوامل خارجی که روزی رژیم را بر اریکه قدرت نشانده بودند، خواهان ادامه وضعیت موجود نیستند. ترامپ اینرا بارها تکرار کرده است. ترامپ حتا بارها با مرکل بر سر ول کردن رژیم اسلامی، جر و بحث داشته است. رژیم اسلامی برای حفظ خود، ایران را در بست در اختیار پوتین گذاشته است. اما سئوال این است پوتین اگر خیلی زرنگ است خود را از مخمصه اوکرائین و سوریه نجات دهد. آقای نگهدار میداند کار رژیم دیر یا زود ساخته است. اگر فضای سیاسی باز نشود رژیم زیر فشار مردم و قیامهای سراسری قرار خواهد گرفت. چون آتمسفر خفقان
به نظر من شما ها که به محسن نامجو اعتراض می کنید مشکل دارید . ایشان نظر خیلی از مردم که به امام زمان اعتقادی ندارند را منعکس میکنه .اگر شما هم منطقی باندیشید چیزی به نام امام زمان امکان پذیر نیست و دکانی بیش نیست برای جهنم کردن دنیا به شما و پر کردن کیسه بعضی ها .
موفق با شید و اندیشمندبه نظر من شما ها که به محسن نامجو اعتراض می کنید مشکل دارید . ایشان نظر خیلی از مردم که به امام زمان اعتقادی ندارند را منعکس میکنه .اگر شما هم منطقی باندیشید چیزی به نام امام زمان امکان پذیر نیست و دکانی بیش نیست برای جهنم کردن دنیا به شما و پر کردن کیسه بعضی ها .
جنبش نوین ملی ایرانیان پیام خود را آشکارا زیر شعار های همگانی ؛ مرگ بر جمهوری اسلامی (جاروب میراث خمینی) و استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی به جهان رسانده است.
جبهه حکومت اسلامی؛ نیروی برانداز (جنبش نوین) را از سه مترسک می ترساند:
1- بازگشت جلادان ساواک زیر پرچم رضا پهلوی،
2- تحمیل حکومت اسلامی درنده تر (مجاهدین) توسط امریکا
3- شعله ور گشتن برادرکشی در کشور بر سر تقسیم ایران.
اما جنبش نوین به هر سه ارتجاع نه گفته و جمهوری ایرانی در گوهر با هر سه طیف مرز ماهوی دارد.
خیزش کنونی نتنها سرنگونی حکومت اسلامی را در دستور گذاشته، بلکه با طرح آلترناتیو سیاسی ایجاد یک نظام لائیک دمکراتیک، راه خود را از سه نیروی گذشته گرا، قرون وسطائی و بی رمق جدا کرده است.
این مقاله تناقض دارد . چون ندا امین می گوید روح الله زم جاسوس اسرائیل است و شما می گوئید جاسوس ایران است. بنظرم هر دو غلط است .
تا سالها بعد از انقلاب پنجاه و هفت چه مقاله ها نوشته شد در انتقاد از هیجان زدگی و جو زدگی و پیوستن بسیاری، بدون تفکر به صفوفی که بعد ها صد جور به خودشان لعنب فرستادند. امروز هیجان زدگی و جو زدگی نه تنها درمان نشده که ابعادی غیر قابل توصیف پیدا کرده. هیجان زده های دیروز امروز پیر شده اند عجله دارند بروند انتقام سختیهای زندگی را با گرفتن بلند گو در میدان شهیاد جبران کنند. چشم هم بسته اند بر اینکه چند خانواده در این راه بچه های دسته گلش را از دست خواهد داد و چه ویرانی ها به بار خواهد آمد. یکی هست جرئت کند بدون انگ خوردن همراهی با رژیم این هیجان زدگی را به اندکی آرامش دعوت کند؟
شبیه اعترافات تلویزیونی وزارت اطلاعات هست .رژیم کارش تمام هست و کسی به این ویدیوهای تابلو و صداهای تکراری موجود در یوتوب که به عناوین مختلف برای سردرگمی ساخته شده ا ند توجه نمیکند.
اقاى نگهدار اگاهانه و به غلط دامنه نيروهاى سرنگونى طلب را به سلطنت طلبها و سازمان مجاهدين خلق ايران خلاصه ميكند. ايشان به راحتى ساير سازمان ها و احزاب سرنگونى طلب مانند احزاب و سازمان هاى قومى و نيروهاى گسترده چپ سوسياليستى را از قلم مياندازد.انگار ايشان ليدر چپ سوسياليستى ايران است و از طرف انها ( وقتى ميگويد ما) صحبت ميكند.
اقاى نگهدار و تمامى اعوان و انصارشان بايستى بدانند كه مردم ايران سالهاست كه چه به لحاظ ذهنى و چه در عمل حكومت نماينده خود خوانده خدا بر زمين را بر نميتابند و استفاده ابزارى از اصلاح طلبان به معنى تاييد جمهورى جهل و جنايت نيست. اينكه ايرانيان ازاده در اين خيزش و يا ان خيزش به عبور از رژيم ضد بشرى حاكم بر ايران نايل شوند نيز تاثيرى بر اراده انان در نابودى رژيم در تمامى اشكال ان نخواهد داشت.ايشان مثل هميشه وظيفه خود ميداند با پاشيدن بذر ياس و نااميدى، جنبش سرنگونى طلبى را كه در عمل و شعار شارلاتانيسم اصلاح طلبى را پشت سر گذاشته است در سطح خواسته هاى صنفى فروكاهد و فتيله جوش و خروش مردم گرسنه و به جان امده را پايين بكشد. لذا نيروهاى فعال و مردم را تشويق ميكند كه بجاى همراهى و همسويى با ساير نيروهاى سرنگونى طلب در صحنه عمل و مبارزه ميدانى با عامل بدبختى و فلاكت مردم، از همين امروز به مقابله با ان نيروها رفته تا مطابق نظر بديل ايشان صداى سوم ايجاد گردد.
رژيم نگهدارهاى امروزى هيچ جايگاهى در روند حوادث جارى ندارند و بهتر ان است كه با اين تحليل هاى نماينده خدا پسندانه خود را بيش از اين مضحكه خاص و عام نكنند.
اينان هراسشان ز يگانگى ماست
هر چند مجاهدین با طعم دموکراتیک
بر چهره زشت اسلام زده اند ماتیک
این فرخ ما هم داد رای به جمهوری
سالها فروکردند اصلاح طلبی زوری
اگر شاهرودی با پاسپورت سیاسی در آلمان است و در بیمارستان بستری شده، او از مصونیت سیاسی برخوردار خواهد شد و از این رو بازداشتش و یا دادگاهی کردنش نمتواند در آلمال روی دهد. تنها مگر یک بازداشت بین المللی بر علیه وی انجام شده باشد و یا بزودی انجام بگیرد.
آفرین ، صد آفرین آقای نگهدار
"" این نمونه نگاه آنارشیستی به ساختار جامعه است که خواهان کلنگی شدن خاورمیانه است "" بدون این نگاه آنارشیستی و حول دادن جامعه به پرتگاه سقوط نیز، بزودی میلیون‌ها انسان در خاورمیانه، به دلیل نا ملایمات جوی، شکست کامل کشاورزی، بی ثباتی سیاسی و پایان اقتصاد پترو دولار جلای وطن خواهند کرد، "" یک فرد مسئول، به جای فرضیه بافی برای کلنگی کردن بیشتر خاورمیانه، باید از خود بپرسد با بالا رفتن دیوار‌های چین بین اروپا با خاورمیانه و آفریقا، میلیون انسان فراری و جلای وطن شده، به کجا پناه خواهند برد؟ این در حالی است که با روباتیزه شدن سریع جوامع پیشرفته، گلوبلایزیشن و جهانی شدن، شکل معکوس به خود خواهد گرفت و خاورمیانه، بیشترین زیان را از روباتیزه شدن جوامع پیشرفته، متحمل خواهد شد. دنیای جدید با لشگر کارگران روبات، دنیای پیش پا افتاده کمونیستی نخواهد بود، پیشرفت ابتدا از "" هوش مصنوعی "" شروع خواهد
و با "" انقلاب ژنتیکی "" به اوج خود خواهد رسید، به جای افکار پوسیده کمونیستی، کلان شهر ها، نه حول کارگر، داس و چکش، بلکه جوامع دیجیتالی / غیر دیجیتالی و پیشتازان ژنتیک برای توانمند سازی استعداد‌های بشر در مقابل جوامع عقب مانده خاورمیانه، آمریکای مرکزی و جنوبی صف آرائی خواهند کرد.عزیزان
اگر قرار باشد یکسال برای رفراندوم صبر کنیم همان می شود که ۳۹ سال جمهوری اسلامی هر بلائی سر ملت نازل کرد و هر بار جنبش ملت را سرکوب کرد. سال ۶۷ را حداقل شماها به دلیل سن تان خوب یاد دارید. ما نمی گذاریم دوباره جنبش ما را کسی خراب کند و ادامه خواهیم داد. شما بنشینید پای سخنانی که کاملا منفعل هستند و ۳۹ سال فقط صحبت کردید.
محتوای این مقاله این است که قیام فعلی اگر به سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی منجر شود، امپرالیسم غربی بر مملکت حاکم خواهد شد. نتیجه منطقی این برخورد این است که از قیام حمایت نکنید و نگذارید رژیم جمهوری اسلامی بدون هدف مشخص کمونیستی سرنگون شود. سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی فقط با هدف کمونیستی باید صورت پذیرد.
دلیل وجود چنین افکاری، چیزی است که من به آن میگویم کمونیسم ژنرالی. در این دیدگاه قیامهای خودبخودی کمک نیستند، مزاحمند. اما کمونیسم بردگان مزدی با این کمونیسم دفتری-میزی خیلی فرق دارد. ما از قیامها استقبال میکنیم چون در این قیامهاست که ذهن بردگان مزدی برای ساختن جامعه ای بهتر پرورش پیدا میکند. امکان سوء استفاده ارتجاعی هم از طریق روسیه ممکنک است و هم از طریق کشورهای غربی. نمیتوان گفت رادیو اکتیو خطرناک است راکتور اتمی نسازید.
مبدا مسیر شکست رژیم کهریزکی اقتصاد هست.اگر توان مالی در تشکیل بنیاد های مالی مخالف را نداشته باشید حداقل باید بتوانید منابع مالی و اقتصادی رژیم را کور یا ناتوان کنید.امروز وزارت اطلاعات رژیم آخوندی در هر اداره و شرکتی که سهل هست در هر تاکسی و خانواده یکنفر مزد بگیر دارد که تلاشها در جهت ایجاد ستاد جنبش یا تشکل در داخل مملکت را به راحتی خنثی می کند.
امپراطوری غربی دست بالا دارد و بطرف شرق در حرکت است، امپریالیسم غربی دارد دفاع میکند. ایران در کمپ امپریالیسم شرقی قرار دارد. امپریالیستها در شورای امنیت با هم پوکر سیاسی بازی میکنند. به امید آنها نباشید، خاک بر سر همشون.
اینطور نیست. راز ماندگاری رژیم در دو چیز است، قدرت سرکوبی که دارد، عدم وجود سازماندهی در بردگان مزدی. خارجی ها تاثیر جنانی در وضع داخل ایران ندارند و ما نمی خواهیم که داشته باشند. نه هواداری شان را میخواهیم و نه دشمنی اشان را.
صورت درست شعار مورد بحث، و نه نظر من:
-استقلال آزادی- جمهوری جمهوری
-استقلال آزادی -جمهوری ایران
---- از شعار های عمومی و مطابق نظر من:
- استقلال آزادی -عدالت اجتماعی
- استقلال آزادی - پوشش اختیاری
-نه به دیکتاتوری- نه به تبعیض
-استقلال، آزادی - جمهوری فدرال ( با محتوای دموکراتیک)
و...
تشكرازيونس شماملي،همانطوريكه بموقع وبجامتذكرشده ايد متاسفانه جناب نظمي افشارملت شريف ومبارزفارس را با رژيم فاشيستي "فارسي اسلامي"يكي گرفته است غافل ازاينكه ملت فارس نيزبجز درزمينه فرهنگي درتمام زمينه ها مثل ساير ملل ساكن ايران تحت ستم ميباشدواين يعني يكي گرفتن حاكميت فارس محورباملت فارس درشرايط كنوني نظري بغايت انحرافي است كه كاملا در خدمت رژيم است.
با سلام دوباره جناب رازیانه؛
و تباری و... از راه اصلس دور و گمراه کرده و بجان هم می اندازد و اهداف واقعی آنها را به دست دمکراسی یکسویه و پوچ می سپارد. البت9ه اگر در عرب این دمکراسی بهتر استبدادمذهبی ست؛ با شما موافقم، اما با این دمکراسی حق انسان برابرانه و متمدنانه پاسخ خای ابتدانی خود را هم دریافت نمی کند.نوشته اید:
شما مطالبی را مینویسید که هیچ گونه ربطی با رفراندوم در این مرحله از جنبش ایران ندارد. اینطور که من از نوشته های شما درک میکنم شما میخواهید بگوئید یا کمونیسم و یا هیچ چیز دیگر.
دوست گرامی! بی گمان اگر شما شناخت و دریافتی درست از کمونیسم داشته باشبید، آنگاه خواهیددانست که بدون یک سوسیالیسم پیشرفته، رسیدن به یک جامعه کمونیستی یک خیال واهی ست. پس دعاوی من معطوف به رسیدن به یک جامعه سیاسی ست که در آن اراده ی اجتماعی در قالب سیاسی حرف اول را بزند و تولیدکنندگان محتاج نان شب و یا بدتر از آن حتی نتوانند کار در آن ساختار بیابند. بنابرین تضاد سازش ناپذیر ما با این فرهنگ کهنه، فردی، گروهی، ناسیونالیستی و برتریجویانه و مذهبی این و آن است که همه دارائی ها و اراده ی سیاسی را بدست عده ای اندک می سپارد و توده های گرسنه را بنام این و آن ملت، مذهب، ریشه ی قومی
من از شما پرسیدم کدام دمکراسی تاکنون توانسته اراده ی اجتماعی بیکاران و گرسنگان و سرخوردگان میلیونی را نمایندگی کند و پاسخ درخور به نیازهای حیاتی آنها بدهد؟ اگر هست نام ببرید.
با احترام بشما لازم می دانم این تضاد و تناقض موجود جامعه بشری را در قالب سیاسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی آنراغ، همانگونه بدانم و ببینم که تاکنون دشمنان آن، سرمایه سالاران، دیکتاتورها و پایداران حماقت (( ادیان و مذاهب)) هرگر خواست توده ها را برنتابیده اند و هرجا هم توده ها پافراترگذارده اند به خنین ترین شکل ممکن سرکوب شده اند. همانکاری آخوند امروز می کند و شاه دیروز کرد.
پرسشم از شما این بود که آیا با دمکراسی خالی، ما می توانیم به اهداف نان و کار و آزادی دست یابیم و بتوانیم به زدودن نابرابری های فاحش و تبعیض های ضدبشری پایان دهیم؟
شما بما بگویید چگونه راهبری می تواند ما را یاری دهد؟
باسپاس
موضع آقای شاملی در رابطه با ضرورت خیزش تورکهای آذربایجان وشرکت در مبا رزه سراسری در جهت سرنگونی رژیم فاشیستی حاکم کاملا اصولیست.
در حال حاضر هدف مرحله ای حرکت ملی آذربایجان در جهت تحقق حق تعین سرنوشت٬ سرنگونی رژیم می باشد. آذربایجان و هیچیک از ملیتهای ساکن ایران به تنهایی قادربه این کار نیست.
در پروسه خیزش سراسری٬ حرکت ملی آذربایجان میتواند با حفظ استقلال عمل٬ به سازماندهی هر چه بهترخود پرداخته و با کسب تجربه مبارزاتی٬ قدرتمندتر در جهت هدف نهایی حرکت ملی قدم بردارد.
جناب چنگائی عزیز،
شما مطالبی را مینویسید که هیچ گونه ربطی با رفراندوم در این مرحله از جنبش ایران ندارد. اینطور که من از نوشته های شما درک میکنم شما میخواهید بگوئید یا کمونیسم و یا هیچ چیز دیگر.
پس بهتر است در اینجا نقطه بگذارم و دیگر دنباله آنرا نگیرم.
با شادی برای شما
رازیانه
آذربایجان گرامی،
گویا سایت میکوشد به خاطر شرایط پیش آمده در ایران ، به جای دعوای فارس ترک، یا کرد ترک، مطالب همبستگی آفرین را منتشر کند.
---
کسانی از «تبلیغات چی ها» مقالات تبلیغاتی پخش میکنند مانند نوشته « توهم...» ، و آتش بیار معرکه اند. که کار درستی نیست. قبلا هم در مقاله نقد اشکالات سایت این مشکل تبلیغات را ذکر کرده ام .
من این نوشته پروپاگاندا را دیدم ، ارزش توجه ندارد.
هر کس آزاد است با شرکت در اعتراضات موافق یا مخالف باشد.تبلیغات، از آنجایی که « خود فریبی و دیگر فریبی» ست به زیان خود نویسنده و انتشار دهنده است. صد البته به زیان سایت که، وزین بودن آنرا نفی میکند. و یکی از کارهای تبلیغاتچی ها نیز همین خراب کردن حیثیت سایت است.
---
از دوستان آذربایجانی خواهش و تقاضا میکنم حداقل برای مدتی به تبلیغات شونیستها پاسخ ندهند.
آدم به چیزی جواب می نویسد که ارزش داشته باشد. این مطالب واقعاً بی ارزش اند.
---
طبیعی ست می توان نظرات همدیگر را بررسی کرد ولی این با تبلیغات علیه دیگری فرق دارد.
- این ویدئوهای شرکت کنندگان در آذربایجان است:
http://www.iranglobal.info/node/63859
- دیگران هم حق دارند شرکت را اشتباه بدانند. و شرکت نکنند.
سلام جناب رزایه؛
نوشته اید:
ما از کشوری سخن میگوئیم که در آن از سالها هیچگونه حزبی، سندیکائی و سازمانی مستقل و آزاد وجود نداشته . انقلاب هم درست در اینگونه کشورها با این گونه مشخصات یادآوری شده روی میدهد. وتاکنون هم هیچ انقلابی را من نمیشناسم که به دمکراسی انجامیده باشد. پس اگر ما از این گذشته آموزه ایی نیندوزیم، همه امیدهایمان دوباره دود خواهد شد.
بخشی از نوشته ی شما درست است ولی با نتیجه گیری شما موافق نیستم. که دگرگونسازی به دمکراسی نمی انجامد!
دوست گرامی شما بمن بگویید در کجای جهان مبارزه های مردمان به دمکراسی اقتصادی آنجامیده است؟
آیا ما قبول داریم که دمکراسی دوسو دارد؟ دمکراسی سیاسی و دمکراسی اقتصادی. دوست من! در جهان غرب جز از دمکراسی نیم بند بورژوائی خبری نیست. فقر و تنگدستی در خود آمریکای جهانخوار کو اروپا دارد ولاک و بیداد می کند.
بیاد بیاوریم جنبش وال استریت را که درخواست دمکراسی اقتصادی داشت و بسرعت توسط نیروی قهری سرکوب، خفه و ویران گشت؛ تا مگر ثبات سرمایه آسیب نبیند و راسیست میلیاردر و زن ستیزی همچون ترامپ از آن بدرآید.در آلمان فدرال هم خواسته های دمکراسی اقتصادی و تند سرخوردگان و همراهان آنها در هامبورک بشدت سرکوب و پیشروان آن شناسائی و تحویل محاکم قضائی راست هار شدند. خوب این است راه حل غرب و سرمایه سالاری جهانی! مگر می شود با این دمکراسی یکسویه تحولی برای زندگی پائینی های 99%درصدی ایران، منطقه و جهان بدست آورد؟ سرمایه سر و مور گنده برجهان حکم می راند. همین!
فرزند من و شما چه گناهی دارد که پدرش ندار است و باید تاوان نداری او را بدهد؟! چرا نباید این سیستم جهانی و ضدبشری و راسیست درهمریخته و نابود شود؟ آیا با دمکراسی می توان به زدودن فقر و شکلگیری برابر در تکوین شخصیت دست یافت؟ هرگز!
و تمام دعوا هم برسر همین ناخوانی و نابرابری های ارزشی ست؛ که تاکنون در سطح ایران و جهان بی پاسخ مانده و تفاوت دارا و ندار بسان " کاه با کوه " شده است و روز بروز این فاصله بیشتر و بیشتر می شود و چرا؟ در حالیکه از نظر عددی درست برعکس می باشد و 99% ها در خدمت 1%های انگل و مفتخور می باشند و این بشدت مسخره است.
بهرحال من با خشونت تحت هیچ شرایطی موافق نیستم؛ اما دگرگونی را هم با دمکراسی یکسویه بیشتر یک طتز بی مزه و رسوا می دانم. باید ما راه حل هائی بیابیم که قدرت های داخلی و جهانی ما را در برابر هم نگذارند!
باسپاس از شما
با احترام فراوان جناب لاجوردی،
شما بخوبی، بسیاری از ناگفته را گفتید و کوشش کردید راهکارهایی را تا اندازه ایی در پیش روشن اندیشان بگذارید. اما آنچه که به رفراندم مربوط شد، نگرش شما بر این پایه است که رفراندوم پش از سقوط رژیم و آن هم پس از یک سال انجام بگیرد. اما جناب لاجوردی گرامی ما پس از یک سال و آنهم پس از ریزش رژم نیازی به رفراندمی برای گفتن آری و یا نه به رژیم اسلامی نداریم. پس از ریزش رژیم ما تنها به یک دولت گذرا یک ساله نیاز داریم که بدون هیچ ولی و امایی جایش را به دولتی با رای مردم بدهد.
با سپاس
....و میگه خمینی برنامه نداشت. عجب. حمینی تو کتاب ولایت فقیه میخواست جمهوری اسلانی بوجود آورد و زنا را با شتر غوض کند و سنگسار کند و ..... اینکه نتونست از برکت ساختارهای پادشاهان پهلوی است
آقای ائلیار دیشب یک فش نامه بر علیه مردم آذربایجان و فعالان ملی تحت عنوان « توهّمی بهنام پانترکیسم و سکوتِ تبریز » توسط
وحید فرخنده خوی فرد انتشار داده شده بود منهم یک کامنت در اعتراض و نشان دادن واقعیتهای اتفاقات دیروز استادیوم و شعار ها و رهپیمائی بعد از استادیوم را نوشته بودم که چاپ نشد شما به عنوان فرد بی طرف جویای این ماجرا شوید و اگر کوچکترین توهینی در کار و نوشته من بود بشکل آشکار بنویسید که بدین علت کامنت من درج نشده . خیلی ممنون
جناب توکلی گرامی،
پیش از آغاز گفتگو با مهمان خود بخواهید تا مهمان گرامیتان صدای زنگ گوشی و تلفن خود را روی لرزش قرار دهد.
با سپاس
آقای رضا مال دولت شما که از هر فرصتی برای کوچک و حقیر نشان دادن حرکت ملی آزربایجان استفاده می کردی . چه شد که حالا به اهمیت و بزرگی این حرکت اعتراف می کنی و برای نابودی آن دعا می کنی؟! سانسور تهدید با چوبه دار و جوخه های اعدام و ناسزا گویی از طرف امثال شماها به حرکت ملی آزربایجان میدانید چقدر برای ما شیرین و سرگرم کننده است؟!!
جناب چنگائی گرامی،
که دولت کنونی توان کستاخیش را از دست داده باشد. من با این درآمد به این نتیجه میرسم که انقلاب زیاست اما تا آنجا که مردم بتوانند برای این لکوموتیو با شتاب بالا راننده ماهری را کابین آن نشانده باشند وگرنه این لکوموتیو همه مسافرانش را در دره ایی و یا در درون تونلی به کشتن خواهد داد.ما از کشوری سخن میگوئیم که در آن از سالها هیچگونه حزبی، سندیکائی و سازمانی مستقل و آزاد وجود نداشته . انقلاب هم درست در اینگونه کشورها با این گونه مشخصات یادآوری شده روی میدهد. وتاکنون هم هیچ انقلابی را من نمیشناسم که به دمکراسی انجامیده باشد. پس اگر ما از این گذشته آموزه ایی نیندوزیم، همه امیدهایمان دوباره دود خواهد شد. پس بیایید راهی دیگر و با هزینه ای اندکتر بپیش بگیریم و از لاک آموزه های گذشته خود را رها کنیم.
شما از چاه نفت گفته اید . درصورتیکه در دوران پهلوی دوم این چاه نفت همچنان بی زبان بود. شما خاتمی و روحانی را با یک رفراندوم از سوی مردم و نهاهای ازاد یکی میدانید اما من از رفراندومی پشتیبانی میکنم که جنبش تا آن پایه پیش رفته باشد
این پشتبانیهای روسیه و چین بخاطر. مستعمره بودن و نوکری رژیم. اخوندی و باج دادن وچهل سال خیانت ودزدی و عارت ایران مهیا شده است.
جناب رزایانه سلام؛
از پانویس تان متشکرم.
نوشته اید:
در رفراندوم هم مردم با اندیشه های دمکراتیک، بیشتر آشنا خواهند شد و هم اینکه از یک انقلاب کور با هزینه بالا جلوگیری خواهد شد. در همین شش و یا یک سال پیش از رفراندوم مطمعنا شیرازه دولت از هم خواهد پاشید و دولت چندان دستی باز برای آوردن بسیج و یا سپاه و یا لباس شخصی را نخواهد داشت.
آنچه همینک مسلم است، فریاد سراسری و اعتراض مردم فقیر، بیکار، و ویرانگشته می باشد که بی کم و کاست خواست شفاف خود را در قالب " مرگ بر دیکتاتور و همچنین خامنه ای"طرح کرده است.
این مرحله از مبارزه ما با خواسته های بالا، هنوز نوپاست و در حال بودن و شدن، و روردروئی با زور کور رژیم می باشد. همزمان جنبش مردمی ما نیاز به تکوین ساز و برگ دفاعی خوددارد؛ همچنانکه باید به تراکم مواضع کنونی دست برد، و چگونگی اتتخاب تاکتیک و سیاست آتی خود را نیز چهره ای جهانی بخشد؛
راهبرد سیاستی که همگی آنها بستگی به شرایط نبرد، با پیشروی و یا با گام هائی به پس، بی گمان تغییر و تحول هائی در نحوه ی هدایت و مدیریت آن خواهدداشت؛ زیرا: با تحکیم هرخواسته ای و یا مقاومت رژیم در برابر آن، البته اگر پشتوانه خروش و حضور کلان اجتماعی داشته باشد می توان پله ای بالارفت و طبعا به آینده ی پیروزی مردم بر استبدادمذهبی امیدوارتر شد.بنابرین تا همین حالا، عنصر آگاهی، سازماندهی مستقل و سراسری و خودمدیریتی مبارزه کنونی، رژیم کلاش و هزارچهره را غافلگیرکرده است.
مهمترین مسئله و نیاز این جنبش برای بقا و پیروزی همنوائی، همبستگی و اتحاد سراسری است که آن پدیده ی ناب بشکل چشمگیری در گوشه بگوشه ی کشور درخشش دارد.
نوشته اید: مطمئن باشید این خواستهای مدنی به طلب نمودن حذف نهادهای سرکوب از جمله اطلاعات رژیم و سپاه و بسیج - کنار نهادن شورای نگهبان و نظارت استصوابی - آزادی زندانیان سیاسی - انحلال مجلس خبرگان - آزادی تجمعات سیاسی - آزادی احزاب و انحلال کلیه نهادهای رژیم و نهایتا نابودی ولایت فقیه خواهد انجامید.
جناب رزایانه ی گرامی!
شما تمامیت رژیم را مثال آورده اید که اگر ما بتوانیم نیروی دگرگونساز و مردمی را همچنین که هست داشته باشیم خواهیم توانست با رفرم و رفراندوم همه آنها را بتاریخ بسپاریم. پرسش من از شما این است که آیا خاتمی موسوی بی آبرو توانستند رفرم ابکی خود را اعمال کند؟
آخر مگر می شود با یک حکومت دینی به زبان مسالمت آمیز گفت و قبولاند که دست از چاه های نفت بی زبان بهمین سادگی بردارد؟ اگر به گذشته های تمام روسای جمهوری نگاه کنیم، همه ی دیدگاه های رفرمیستی سرکوب شده و سرنوشت آنها بما می گویند که این رژیم دروغ است دروغ؛ این رژیم فریب است فریب. و نباید فرصت دوباره بیابد و آنرا بسوزاند. درعین حال دیدیم که رفرمیست ها فقط برای سکوت و خفه کردن مردم دست به اصلاح بخوان(( رفرم در کله شقی دینی))می خواستند ببرند که نتوانستند!؟
البته هیچ پدیده ی مطلقی وجود ندارد؛ و بنابرین اگر زور "سنبه" ی ما قوی تر باشد و سازمانیافته تر، و پیوسته در خیابان ها و مراکز کار و تولید و خصوصا "نفت" برپابشود، و تاب مقاومت دستگاه را ببرد؛ و همزمان در درون قوای قهریه سپاه، بسیج و ارتش سرخوردگی بیش از این راه بیابد، و اختلاف سه قوه و دولت و مراکز مذهبی بیش از این ریشه در ساختمان سست ولایت دواند، و مسئله صیانت نفس برای تک تک ملاها و مکلاها بیش از همیشه مطرح شود؛ آنگاه البته وضع طور دیگری خواهدشد و نرمش های آقا و کل سیستم هم، بسان تبعیت از برجام، جاخالی نمی توانندبدهد؛ و مجبور می شود تن به بخش هائی از خواسته ها و از جمله: آزادی زندانیان سیاسی، آزادی اعتصاب، تشکل های مستقل کارگری، تحصن ها و مهمتر از همه به برپائی آزاد تظاهرات، و بی ترس از بیکاری و دست از کارکشیدن ها یا اعتصاب ها، بویژه تحدید و دخالت مستقیم مردمی در تولید برنامه ریزی های رسانه ای، و خصوصا بدست گرفتن صدا و سیما و... می تواند مردم را بسوی نمرمش و قبول رفرماندوم با هدف این پرسش آیا(( حکومت اسلامی: آری یا نه)) و مهمتر از آن تضمین این انتخاب است که آن نیز می باید با اهرم های حصور و دخالت مستقیم مردمی، داخلی، منطقه ای و جهانی چنان دقیق باشد تا مردم را متقاعدکند. من شخصا به این خوشبینی نیستم که رژیم مرگ خود را با اجرای این رفراندوم شتاب بخشد. مگر بطور واقعی خیابان ها و ادرات و مراکز تولید توسط مردم تصرف شود. آنگاه دیگز رفراندم بی معنی ست
جای تردید ندارد که جنبش مدنی ما مخالف خشونت و به تبع آن مقابله قهری با رژیم است؛ اما آیا رژیم به این اصل ابتدائی پای بند هست؟ کشتارها، دستگیری ها و سرکوب های هولناک این چندروز بما می گویند که رژیم همچون همیشه تاریخی اش جز کشتن و تهدید و تباهی نشناخته است.
با سپاس از شما
وقتى نيروهاى اصيل دموكرات، ازاديخواه و سرنگونى طلب بجاى همراهى و همصدايى با همديگر و ايجاد يك الترناتيو قوى و مورد اعتماد براى مردم و نيروهاى داخلى، دور خودشان ميگردند و فرصتهاى تاريخى را يكى بعد از ديگرى ميسوزانند، كاملا واضح است كه شارلاتانهايى مانند فخر اور و اميد دانا و همراهان بدنامشان در پى موج سوارى بر امواج مردم به جان امده از رژيم ضد بشرى باشند.
ترامپ و دار دسته او اميدى براى رهايى مردم نيستند انها فقط و فقط در پى اهداف اقتصادى و سياسى خود در منطقه هستند و اين اهداف ماهيتنا در تضادى انتاگونيستى با ارمانهاى تودهاى مردم براى رسيدن به ازادى و برابرى است.
اينان هراسشان ز يگانگى ماست
آقای جواد خیابانی گزارشگر ورزشی شبکه 3 سیما که تبریزی است از بیشعوری بعضی از تماشاگرانی که فحش میدادند ابراز انزجار کرد. او گفت بجای اخلاق و رفتار صحیح اینها بیشعوری را در ورزشگاه ترویج میکنند.
دریغ از تبریز که مهد آزادیخواهی بود امروز به پایگاه ارتجاع تبدیل شده است. در هر حرکت آزادیخواهانه تبریز پیشقراول حرکتهای مدرن و اومانیستی بوده است حتی در رفراندم جمهوری اسلامی به درخواست زنده یاد آیت الله شریعتمداری راه تحریم را برگزید اما امروز این حرکت ارتجاعی زمینه را برای عقب نشینی ملت ایران از خواستهای بحق خود از حکومت اسلامی فراهم می آورد. چون در جنگ و یا خطر برای کشور مردم از خواستهای خود دست کشیده و حول محور قدرت گرد می آیند. اینها و همه اینها بیانگر این واقعیت مهم است که معرکه گردان پانترکیسم سپاه وحکومت است. مردم بیدار تبریز
گرچه بنده به این گفته استوارت میل باور دارم که آزادی بیان باید برای همه وجود داشته باشد اما گاهی گفته کارل پوپر را بیاد می آورم که میگوید تساهل و مدارا با دشمنان آزادی و تساهل و مدارا قابل قبول نیست. بنابراین اگر این پدیده به هر وسیله ای برچیده شود جای تاسفی نخواهد ماند چه اینان در حساس ترین زمان ممکن خنجر را بر سینه مردم ایران فرو نمودند یکی جنبش سبز و دیگری در این زمان.آزادیخواهان و خردورزان و آنانیکه به آینده مردم ایران علاقه دارند باید خود پرچم مبارزه بر علیه حکومت را بدست بگیرند تا خواستهای بحق مردم اینگونه توسط عده ای نژاد پرست نادان به انحراف برده نشود.
***ما همه باهم هستیم***
تبریز قهرمان به پا خواست. هموطنان شریف ترک ما امروز به خیابانهای تبریز ریختند و همان شعار هایی را سر دادند که از سایر شهرهای ایران شنیده میشود.
هموطنان آذربایجانی ما باید اتحاد رژیم پلید آخوندی و فاشیسم پان ترکی را درهم بشکنند و همچنین جدایی طلبان خائن را نیز از صفوف خود برانند.
نباید تردید داشته باشیم که رژیم پلید آخوندی شبانه روز برای جدایی انداختن میان خلق های ایران که برای سرنگونی این رژیم کثیف به پا خواسته اند توطئه می کند. فاشیستهای پان ترک هم با تفرقه افکنی و دامن زدن به مسائل و شعارهای انحرافی، تماما در خدمت این هدف کثیف رژیم آخوندی هستند. به طور نمونه این فاشیستهای پان ترک در سایت ایران گلوبال ، نوشته های (اباطیل) چندش آوری مانند "گریز از ایرانیت" و ... منتشر می کنند که در این مورد انتقادات زیادی به مدیریت سایت وارد است.
حسن آقا! اگر به گفته خودت باور داری، اجازه دهید از فردا زبان تورکی آزربایجانی، بعنوان زبان رسمی! در مدارس آزربایجان تدریش شود! وقتی شعار همه با هم برادریم سر میدهی! چه اشکالی دارد، هم نژاد و برادر تورکت زبان خود را در مدارس داشته باشد! اما اگر از این خواست دل درد میگیری، پس برادری و همخونی شما با تورکها چه معنا دارد؟!
این بیانیه که از سوی سازمان پان ایرانیست حکومتی نگاشته شده، بدون منبع می باشد و با جستجو در اینترنت هم نتوانستم همین بیانیه ی ادعایی را در تارنمای پان ایرانیسم ببینم. خوشحال می شوم چنانچه این خبر راست است، منبع آن "هتمن" درج شود !! در ضمن این جستار به هیچ روی به موضوع کوبانی نپرداخته است.
نمی دانم اینجا سیاره ی دیگری است با قواعدی دیگر، یا اینکه می توان برای سخن راست هم سند آورد !! اگر کسی در زیر این جستار که هیچ ربطی به موضوع کرد و کوبانی ندارد، دقیقن درباره ی این موضوع سخن می گوید، شاید برای خوردن غذا هم به جای رستوران به شهر بازی می رود !!
- درست کردن ایدئولوژی برای جدا کردن مردم از هم بغایت ارتجاعی و ضد بشری ست. مبتکر ادغام فرهنگها و ملیتهای جهان باشیم. چسب این همبستگی و درآمیختگی را مبارزه علیه بردگی مزدی می سازد. مردم آمریکا و چین و ترک و عرب و گنگو دی ان ای یکسانی با ما دارند، نزدیک به 99.99 درصد. دی ان ای من فارس ممکن است به یک آفریقائی نزدیک تر باشد تا یک ایرانی. با جهالت بجنگید، توجیهش نکنید. مطالعات دی ان ای کاملا علیه تمام خود مرکز بینی های ملی و اقلیمی ست. اثبات میکند که این دیدگاه درست است:
- نتیجه مطالعات دی ان ای در مورد انسان از دانشگاه ام آی تی:- بنی آدم اعضای یک پیکرند - که در آفرینش ز یک گوهرند، چو عضوی به درد آورد روزگار - دگر عضوها را نماند قرار، تو کز محنت دیگران بی غمی - نشاید که نامت نهند آدمی.
با این توضیح اضافه که علم امروز بما اثبات میکند که آفرینش ما توسط بیولوژی و اکولوژی زمین ممکن شده است نه خرافه ای ماورالطبیعه.
http://web.mit.edu/racescience/in_media/what_dna_says_about_human/index.html
درود بر مولوی عبدالحمید
در تاریخ ایران روحانیت چه سنی و چه شیعه غیر از خیانت میراثی قابل ارج برای خود باقی نگذاشته است. میان اینان اندک هستند همچون نائینی! منتظری و مولوی عبدالحمید که صفوف خود را از استبداد جدا نموده و به یاری مردم آمده باشند.
جناب لاچین! دستت درد نکند. واقعییتها را گفتی. اما کلی خندیدیم. این است واقعیت یک جامعه بیمار که نامش ایران باشد!