Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای نوری علا، در فدرالیسم شما تمام اقتصاد ارتش و امور خارجه بدولت مرکزی با زبانفارسی سپرده می شود، و فقط در حد تعیین زمان روشن کردن بخاری استانها حق تصمیم گیری دارند که بر حسب بردرت منطقه ایی تصمیم بگیرند، چه فدرالیسم دست و دل بازانه ایی، حالا شما که اینطور فکر کنید ولی بحال بقیه پیشکسوتان جامعه فارسی، از اینرو است که ما استقلال را بجای گدایی فدرالیسم از بارگاه پانفارسیسم ترجیح می دهیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

چون ایرانیان معنی "چولوگ و چلیق " این فرد ازبک را نمیدانند از مسئول کمنت و سایت ، تقاضا میشود جلو پان ترک تجزیه طلب برای آلودگی زبان پارسی و اغتشاش معنی برای کاربران را بگیرد.
اساس کار این فرد عقده ای بر پایه تحریک دیگران و خودنمایی و دشمنی با فرهنگ و زبان پارسی ایرانیان است.
سوء استفاده از امکانات ایرانی همیشه مورد توجه ترک زیاده خواه بوده و هست و در پایان نمک دان میزبان را در میهن و یا در این سایت شکستن.

نوشته شده توسط: Anonymous

چلیق - چولوق
خودات خنده ات نمیگیره

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب حسام
چیزی را که در نوشته پیشین فراموش شد:
منابع نوشته شما درباره ژنتیک اذربایجان :
http://www.lrz-muenchen.de/~wschulze/Udigen1.htm
مطلقا فاقد اعتبار
...................
تنها منبع دانشگاهی که لیست
http://www.journals.uchicago.edu/AJHG/journal/issues/v71n3/023927/02392…
درباره ژنتیک گرجی ها و ارمنی ها بود که در کامنت قبل ربط ان به اصفهانی ها مشخص شد.
........................
http://www.lrz-muenchen.de/~wschulze/Udigen1.htm
و
http://link.springer.com/article/10.1023%2FB%3ARUGE.0000004149.62114.92

فرمی که خود شما هم میتوانید با عضو شدن هر اندازه خواستید تایپک بسازید
...................................
منابع شما غاقد ارزش بود بقیه نوشته لینک ویکیپدیا هم درباره تغیر زبان در اذربایجان و فرهنگ و فولکلور وووو بود که به ژنتیک اذربایجانی ها مطلقا ربطی نداشت

جعلیات هم خود شما میکنی که هنوز فرق دی ان ای میتوکندریایی را با Y دی ان ای تشخیص نداده اظهار فیض میفرمایید
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب سازاخ:
مگر شما تورک ها ادعا نمیکردید که فیروز نادری از تورکان شیراز هست:
کامنت ها را بخوان
http://www.iranglobal.info/node/58843

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب حسام :
یاد دوران جر و بحث با پسر تورک جلیل خان نارویی به خیر
اولا از کجا تشخیص دادی من عرب تبار ام از ادعای البو کرم استفاده کردی؟
بگذریم
من هم میخواهم زبان گیلکی یاد بگیرم علی الخصوص که شما گیلک هستی
لطف میکنی دو پاراگراف اول همین مقاله را به زبان شیرین گیلکی بنویسی ما هم یاد بگیریم

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب حسام:
مثل اینکه انگلیسی شما بسیار ضعیف تشریف دارد:

The latest comparative study (2013) on the complete mitochondrial DNA diversity in Irania ahas indicated that Iranian Azeris are more related to the people of Georgi

بسیار ممنون خواهیم شد اگر بدانید این نوشته به تحقیقات دکتر اشرفیان بناب که در سال 2013 تهیه شد اشاره دارد
اگر یک کم نوشته را درست میخوانی میدانستی که نوشته "اذربایجانی ها دی ان ای شبیه به گرجستانی ها دارند

حالا توجه حضرت تان را جلب میکنم به چارت ژنتیک گرجستانی ها:
https://mathildasanthropologyblog.files.wordpress.com/2009/12/caucasus-…

میبینید که گرجستانی ها 80 درصد هاپلوگروپ J2 در وجود مبارکشان دارند که حتی دکتر انزابی و دیرنه هم پذیرفتند که J2 به همراه J1 هاپلوگروپ نژاد شاخص عرب است (البته اولی را نجدی و دومی را یمنی مینامند)


این لینک نوشته من برای دی ان ای گرجستانی ها هست :

https://mathildasanthropologyblog.wordpress.com/2009/12/03/mitochondrial-dna-and-y-chromosome-variation-in-the-caucasus/
....................................

این هم لینکی که شما از ان برای ما کپی پیست فرمودید :

https://en.wikipedia.org/wiki/Origin_of_the_Azerbaijanis

فقط توجه داشته باش که من قبلا همه اینها را خواندم 5 تا زبان زنده دنیا را هم میدانم انگلیسی را هم وقتی نوجوان بودم خواندن نوشتن و گفتن ان را کامل یادگرفتم تورکی را هم جدیدا یاد گرفتم که میکند به عبارتی 6 زبان

این صفحه ویکی که گذاشتی به هیچ ازمایش ژنتیک دکتر بناب که در سال 2013 انجام شده اشاره ای نمیکند تنها نامی گذرا میبرد
ژنتیک مردم اذربایجان همان بود که گذاشتم البته نوشته شما یک نکته داشت که در مردم اصفهان هم 10 درصد از هاپلوگروپ جی هست که مربوط به مهاجرت گرجستانی ها به انجا است بیشترین ان در ایران هم مربوط به همان اصفهان است
نوشته شده توسط: Anonymous

در لغت نامۀ دهخدا ذیل فارس آمده است: آن که زبان فارسی دارد. آن که از مردم ایران است . در مقابل ترک ، عرب و جز آن . در پارسی باستان (کتیبه های هخامنشی ) پارسه آمده است که نام یکی از اقوام ایرانی مقیم جنوب ایران است و مقر ایشان را نیز پارس نامیده اند. از این قوم دو خاندان بزرگ پیش از اسلام به شاهنشاهی رسیده اند، یکی هخامنشیان و دیگر ساسانیان . معرب آن فارس است.
البته در تعریف فارس نیز می توان تجدید نظر کرد. پس از تأسیس جمهوری ترکیه هرکسی که در آن جمهوری می زیست، ترک نامیده شد. در حالی که ترک را به گویندگان به این زبان اطلاق می کردند. به نظر من، ملت فارس نداریم. ملت ایران داریم که شامل ترک و فارس و کرد و عرب و... است. این معنا هنوز هم رایج است. مثلاً شاعره ای به نام مریم عابدینی در پاسخ شهریار این شهرها را سروده است: البته شهریا به فارس و فارسی توهین نکرده و شعری در تقبیح تهرانی ها سروده که

از اصل اشتباه بود
هر جا كه نشان ز فارس دیدی
بنشین و لیاقتت نشان ده
در محضر فارس دم تكان ده
یادت نرود كه تورك هستی
بی ریشه و بی كلاس و پستی
یادت نرود گذشته ات را
اجداد فقیر گشنه ات را
یادت نرود كه كاسه لیسی
باید كه شبیه سگ بلیسی
ته مانده ی قوم آریا را
خوشحال كنی همیشه مارا
یادت نرود تو تورك هستی
از نسل شغال و گرگ هستی
دیگر نكنی زبان درازی
یا با دم شیر و ببر بازی
ای مایه ی ننگ و عار ایران
تو توركی و جیره خار تهران
نوشته شده توسط: Anonymous

کمنت این ترک عین سوفسطایی بازی است.
سوفسطائیان در یونان باستان کارشان بازی با کلمات و حرافی و لوث کردن موضوع و منحرف کردن بحث و ایجاد غبار نمودن بود.
نمیدانم ایشان چه اصراری دارند تا درباره هر نوشته ای در اینجا نظرات عجیب و غریب بیان کنند !
شاید احساس و حسادت به ایرانیان و فارسها است که پان ترک همیشه" یک اما و اگر و ولی " برای پرتاب بسوی ایرانیان در کیسه داشته باشد.

نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

سران رژیم زن ستیز و ضدبشری جمهوری اسلامی باید به‌علت اعمال تبعیض آمیزشان نسبت به زنان و تجاوز به دختران و مادران در زندانهایشان و تیرباران کردن مادران باردار و در راستای احیای تساوی حقوق زن و مرد و همچنین تحقق جنبش دادخواهی باید در مراجع و دادگاه‌های ذیربط بین‌المللی به محاکمه کشیده شوند.
در حالی روز جهانی زن را گرامی می‌داریم که رد پای رژیم ضدبشری و زن‌ستیزجمهوری اسلامی در تمامی 38سال گذشته با ستم مضاعف در حق زنان میهنمان بیش از هر ظلم و ستم دیگری خودنمایی می‌کند. خمینی خون آشام اولین جنایتش را با اجباری کردن حجاب و با شعار یا روسری یا توسری به زنان ایران‌زمین تحمیل کرد. بلافاصله با استقرار و تحمیل رژیم قرون‌وسطایی جمهوری اسلامی آنان را از مناصب قضا و مدیریت و وزارت و ریاست‌جمهوری محروم نمود و علناً و عملاً اعلام نمود که زنان در رژیم بنیادگرای جمهوری اسلامی جنس دوم محسوب شده و از

حقوق انسانی برخوردار نیستند. و در سالهای بعد توسط شاگردان و عمال خود از جمله رفسنجانی، خامنه‌ای، رئیسی، نیری، پورمحمدی، خاتمی، روحانی، کروبی و... . که همگی طی سالهای قبل و جاری از مقامات درجه یک رژیم اسلامی بوده و می‌باشند به دستور خمینی جلاد به بسیاری از دختران و زنان و مادران این مرز و بوم تجاوز شد و بسیاری از آنان تیرباران گردیدند. حتی مادران باردار را نیز تیرباران نمودند.
این گونه جنایات با شدت بیشتری بعد از خمینی خون آشام به دستور خامنه‌ای جلادِ جنایتکار تا حال حاضر ادامه داشته و دارد و اگر شیر دختری مانند ریحانه در دفاع از خود مأمور اطلاعات آخوندی را به سزای عمل پلید خویش برساند، خامنه‌ای توسط مزدورانش در قوه به‌اصطلاح قضاییه آنان را بدار می‌آویزند و دیوگونه تنوره می‌کشند که زنان و دختران در حکومت بنیادگرای جمهوری اسلامی از هیچ‌گونه حقوق انسانی برخودار نیستند.
آخوندهای جنایتکار با دایر کردن خانه‌های عفاف به بهره کشی جنسی از زنان و دختران می‌پردازند و با اعمال قوانین زن‌ستیزانه دخترکان 8 الی 12ساله را به اسم ازدواج در معرض خرید و فروش قرار می‌دهند. آمار زنان بی‌سرپناه تحت عنوان کارتن خواب طبق آمار خود رژیم بیش از 5000 در تهران می‌باشد.
اگر زنان و دختران آگاه ایرانی نسبت به جنایات رژیم جمهوری اسلامی اعتراض کنند توسط قصابان اطلاعات سلاخی شده و یا به زندان و زنجیر کشیده می‌شوند و جان می بازند.
مرگ بر رژیم جمهوری اسلامی
درود بر زنان مبارز ایران زمین
نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

رهایی زنان نمی­تواند بدون پیروزی سوسیالیسم به دست آید. اصلاً این مارکسیستها بودند که 8 مارس را به عنوان روز جهانی انتخاب نمودند. مبارزات زنان برای رهایی و حقوق مساوی با مردان و نابودی مردسالاری ، با مبارزات مارکسیستی گره خورده است. ستم بر زنان عادی یا طبیعی نیست، بلکه جزء لاینفک از تقسیم جامعه به استثمار کننده و استثمارشونده است، در نظام سرمایه داری-امپریالیسم کنونی تنیده، دائمی و جاودانه شده و ادامه پیداکرده است. پیدایش مالکیت خصوصی بر پایه و اساس روابطی بود که مردم به استثمارگر و استثمارشونده تقسیم شدند و دولت برای به اجرا درآوردن سلطه یک طبقه بر دیگری به وجود آمد. در ارتباط با چنان توسعه و تکاملی بود که دگرگونی(تحول) بیشتری در بخش اصلی تقسیم‌کار جنسی به یک رابطه ستمگرانه و ظالمانه چیرگی و غلبه مردان برزنان نهادینه شد. استثمار و ستم زنان برای سرمایه‌ی امپریالیستی یک منبع "نیروی کار

ارزان" و صرفاً یک ماشین تولید بچه‌ و حامله شدن و پرورش نسل جدیدی از "نیروی کار ارزان" هستند. این در عمیق‌ترین کارکرد سرمایه‌داری امپریالیسم به‌طور دائم در حال تولید و بازتولید شدن است و به همین دلیل است که سرمایه‌داری امپریالیسم "دموکراتیک" و "روشنگر" نه‌تنها در فکر از بین بردن اشکال "مدرن" ستم و سرکوب زنان نیست بلکه در کنار آن شکل "قرون‌وسطی" آن را به مرحله اجرا می‌گذارد.
رهایی کامل زنان از طریق انقلاب سوسیالیستی دست یافتنی است.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

اشکال جهانبگلو در این صحبت:
او در روند سیاست ، فقط « عقل» را می بیند ، « منافع» و « تاکتیک » افراد را فراموش میکند.که عقل را هدایت میکنند.
عمل سیاسی تنها از عنصر عقل تبعیت نمیکند، بل تابع منافع و تاکتیک( درست یا غلط) نیز هست.

خیلی ها ، به خصوص دولتها، در عمل سیاسی برای رسیدن به منافع فردی یا جمعی خود از «هر راه و ابزاری» طبق متد ماکیاولی سود میجویند. و تنها « منافع و روش و هدف خودشان» برایشان مهم اند. این روند نیز « عقل سلیم» را میزداید.
اگر عقل سلیم را به « قدرت فکری تشخیص درست« ارتباط » منافع فردی و گروهی و جمعی و بشریت» معنی کنیم، این « قدرت فکری» تابع همان « منافع و روشهای» رسیدن به هدف است.

چیزهایی که عقل را در تابعیت خود دارند همان « منافع و روشها و ابزار» هستند.
عقل به معنی « سطح آگاهی» نیز توسط « جامعه» و در « میان روابط اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و غیره» شکل میگیرد.
مسئله « درست و غلط» هم باز قابل سئوال است که چه « مناسباتی» درست یا غلط به حساب میایند.
اگر معیار « غلط و درست» را « راحتی نسبی همگانی» در نظر گیریم ، به « انتخاب و اجرای قوانین دموکراتیک» میرسیم.
-----
اینجا باز به اول چرخه ی روند عمل سیاسی که از « عقل و منافع و ابزار» تبعیت میکند، میرسیم.

واقعیت این است که« منافع و ابزار» متضاد اند ، و از اینرو « کشمکش و مبارزه» زاده شده است.
کسانی میخواهند این کشمکش خردمندانه باشد، با توجه به دموکراسی(آزادی و برابری) ، ولی خیلی ها از راه « دیکتاتوری و اگر نشد مخلوط با کمی دموکراسی» استفاده میکنند.
-------
بهر صورت سه عنصر مهم عمل سیاسی « عقل و منافع و ابزار» هستند.
و راه حل خردمندانه نمودن« کشمکشها» نیز « آزادی و برابری» انسانهاست. که راه زندگی « فردی و جمعی» خود را « خودشان انتخاب» کنند. در یک شرایط « مسالمت آمیز».
-----
اما کسانی هستند که عملا به « قوانین بازی» پایبند نیستند و راه « نابود کردن دیگران» را پیش میبرند.
مسئله اساسی « نبرد بین دیکتاتوری و دموکراسی» ست.
که از تضاد « بردگی و آزادی» برمیخیزد .
در سیستمی که بر اساس « بردگی انسان» پی ریزی شده، همیشه « آزادی و برابری و سعادت عمومی» نفی شده و میشود. و خواهد شد.
دموکراسی راه و ابزاری ست که میتوان توسط آن این « نفی» شدگی همیشگی را « کاهش» داد.
------
اگر اکثریت مردمان دموکراسی خواه یک جامعه نتوانند از راه « بازی قوانین دموکراتیک» حکومت دیکتاتوری را « از قدرت خلع ید کنند» ، چرا که حکومت « از ابزار کشتار» استفاده میکند، ضرورت دارد و حق مشروع مردمان آن جامعه است که « توسط قیام عمومی مسلحانه» حکومت را خلع ید کنند. نمی توان اکثریت مردمان جامعه را از حق مشروع خود منع کرد.
----
قیام مسلحانه ی عمومی و از روی ناچاری، الزاماً به معنای آن نیست که « خشونت قیام » حتماً بعد ها توسط حکومت جدید تکرار میشود. نه، بستگی به « ماهیت حکومت جدید دارد» که « دموکراتیک باشد یا باز دیکتاتوری» پیشه کند. ربطی به
قیام مسلحانه یا غیر مسلحانه ندارد.
-در کشورهای اروپایی بعد از « سرکوبی مسلحانه ی فاشیسم و نازیسم» حکومتها راه « دموکراسی و حتی عدم خشونت» را پیش گرفتند.

- در نیکاراگوئه ساندنیستها با جنگ چریکی و قیام مسلحانه به قدرت رسیدند، اما بعد ها تابع دموکراسی شدند و چون رای نیاورند از قدرت کنار رفتند.
----
راه دموکراسی و مسالمت برای خلع ید حکومت دیکتاتوری از قدرت ایده آل است، اما نمی توان گذاشت اکثریت مردمان جامعه
جلو چشم جهانیان توسط «سلاح و کشتار » حکومت نابوذ شوند و دست به اسلحه نبرند.
قیام مسلحانه تنها آخرین اقدام عمومی و از روی ناچاری ست.


نوشته شده توسط: Anonymous

http://news.gooya.com/politics/archives/2015/11/205315.php
در باره رامین جهانبگلو

http://news.gooya.com/politics/archives/2015/11/205315.php
در ارتباط با سخنان جهانبگلو
نوشته شده توسط: Anonymous

مگر آقای فرهادی پیامی که فرستادند هنری و یا نقد و یا دفاع از سیمنای هالیودی بود !؟
در حقیقـت حـرکـت سیاسی اصغر فرهادی کارگردان جمهوری اسلامی، انسـان را در حیـرت فـرو می بـرد چرا که، ایشان اعتراض به چیزی می کند که خود، در سرزمینی زندگی می کند که حکومت اش 38 سال است اجازه ورود به انسان هایی که غیر از آنها فکر می کنند نمی دهد و خیلی از این انسان ها را چه در خارج و چه کسانی که متاسفانه بهر دلیلی گول خوردند و به آن دیار رفته اند سلاخی کرده است حال ایشان به یک کشور اجنبی و یا به قول امام شان "شیطان بزرگ"، می گوید:"
چرا ویـزا نمی دهی، جلـل الخـالـق.

نوشته شده توسط: Anonymous

بهنام جان این مشکل شما نیست، این منم که نمی توانم بین معتادان به دین (دین گراها) و معتادان به ایدئولوژی (آرمانگراها) و معتادان به (مواد مخدر ، الکل و قمار ) فرق بگذارم، همه این سه گروه با تمام و انواع اقسام زیر مجموعه شان، پایشان خیلی محکم با طنابی خیلی ظخیم به درختی کهن بسته شده، آنها دنیا را در محدوده آن طول طناب می بینند، برای ورود بدنیای دمکراسی در وحله اول باید آن طناب فکری را باید ببرند و از آن درخت کیلومترها فاصله بگیرند، تا بتوانند دنیارا به همانگونه که هست ببینند، برخورد به مساله تبعیض جنسیتی و رهائی زنان و رشد فیمنیسم و مساله رهائی ملت های بدون دولت از قیمومیت ملت حاکم با رشد استقلال طلبی ، نباید از روی ترحم و با برخورد ابزاری در جهت بال و پر دادن به دین و یا ایدئولژی صورت گیرد، ولی تجربه نشانداده، دیندارها و کمونیستها تمام اعمالشان در جهت ترویج مکتبشان است،

نوشته شده توسط: Anonymous

نوشته ای در تارنمای افتابکاران مرا بر ان داشت تا نظر شما خوانند ه گرامی را جویا شوم که ایا انچه شورای ملی مقاومت مجاهدان انجام میدهند همان ادامه راه مصدق است ؟ امروزمطلبی از خانم رجوی خواندم که قضاوت نهائی را به شما وا گذار میکنم .خانم رجوی میگوید که (شورای ملی مقاومت ایران مفتخر است که راه مصدق بزرگ را در مداری تکامل یافته، با اتکا به‌ زنان و مردان از جان‌گذشته‌یی که‌ به‌قول او «در راه آزادی و استقلال ایران عزیز از همه چیز خود می‌گذرند»، ادامه داده است.)

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب اسامه،
شما می خواهید خودتان را که عرب تبار هستید به آذربایجانی ها نزدیک کنید. ایرادی ندارد. آزاد هستید. اما آزمایش های ژنتیکی در بارۀ آذری ها را در زیر بخوانید که بسیار معتبر تر از جعلیات شماست. من گیلک ام و همسرم آذری است و گمان نمی کنم بحث های نژاد پرستانۀ شما در همبستگی ایرانیان تأثیری داشته باشد. البته اگر انگلیسی بلدید؟

Genetic studies demonstrate that northern Azerbaijanis are more closely related to other Caucasian people like Georgians and Armenians than they are to Iranians or Turks.[126] Iranian Azerbaijanis are genetically more similar to northern Azerbaijanis and the neighboring Turkic population than they are to geographically distant Turkmen populations.[127] However, it is also significant that the evidence of genetic admixture derived from Central Asians (specifically Haplogroup H12), notably the Turkmen, is higher for Azerbaijanis than that of their Georgian and Armenian neighbors.[128] Iranian-speaking populations from Azerbaijan (the Talysh and Tats) are genetically closer to Azerbaijanis of the Republic than to other Iranian-speaking populations (Persian people and Kurds from Iran, Ossetians, and Tajiks).[129] Such genetic evidence supports the view that the Azerbaijanis originate from a native population long resident in the area who adopted a Turkic language through a process of "elite dominance", i.e. a limited number of Turkic immigrants had a substantial cultural impact but left only weak patrilineal genetic traces.[125][126][127]

The MtDNA subclade U7a4 peaks among the modern inhabitants of Azerbaijan (26%) and Azerbaijani inhabitants of northwestern Iran (16-22%), while occurring in the rest of Iran at frequencies from 2-16%.

MtDNA analysis indicates that Persians, Anatolians and Caucasians are part of a larger West Eurasian group that is secondary to that of the Caucasus.[130][131] While genetic analysis of mtDNA indicates that Caucasian populations are genetically closer to Europeans than to Near Easterners, Y-chromosome results indicate closer affinity to Near Eastern groups.[126]

Iranians have a relatively diverse range of Y-chromosome haplotypes. A population from central Iran (Isfahan) shows closer similarity in terms of haplogroup distributions to Caucasians and Azerbaijanis than to populations from southern or northern Iran.[132] The range of haplogroups across the region may reflect historical genetic admixture,[133] perhaps as a result of invasive male migrations.[126]

The latest comparative study (2013) on the complete mitochondrial DNA diversity in Iranians has indicated that Iranian Azeris are more related to the people of Georgia, than they are to other Iranians, as well as to Armenians. However the same multidimensional scaling plot shows that Azeris from the Caucasus, despite their supposed common origin with Iranian Azeris, cluster closer with other Iranians (e.g. Persians, etc.) than they do with Iranian Azeris.[
نوشته شده توسط: Anonymous

از اینکه جامعه آخوندی حتی این جهانبگلوی صلح طلب و گاندی گرا و ضد چپ را تحمل نکرد و او را به زندان و مصاحبه اجباری تلویزیونی آورد، نشان میدهد که فقط مجاهدین و چپ ها باید حریف آخوند شیعه داعشی بشوند.
جامعه ای که جوانان سیاسی اش 2 کتاب از 40 کتاب جهانبگلو را نخوانده و نمی شناسد، نشان میدهد که در چه وضعی است و روشنفکرش کجاست.---
آشنایی افلاتون با سقراط سبب شد که او اشعار ونمایشنامه های تراژدیک خود را بسوزاند و به تحصیل فلسفه بپردازد. از جمله آثار او- دفاعیه سقراط - آخرین لحظات سقراط - شجاعت و شهامت- تقوا- خویشتنداری نفس- تقوا دانایی است- دانش شناخت مجدد- جلسه بحث ومهمانی- ایدیت روح- دولت سیاست ماهیت نیکوکاری- و آفرینش جهان- هستند. او میان سالهای 347-427 پیش از میلاد در آتن زیست. آثار افلاتون شامل آموزشهایی پیرامون تئوری شناخت و تئوری روح و جهان شناسی و اخلاق و تئوری دولت و سیاست هستند.

ارسطو مرد جهان بود و افلاتون مرد خدا. نیچه نوشت مسیحیت یعنی افلاتون گرایی تودههای بیچاره و بخت برگشته. سیسرو میگفت سقراط فلسفه را از آسمان به زمین آورد و افلاتون آنرا دوباره ازمیان مردم به آسمان برد. از نظرسیاسی افلاتون یک مصلح اجتماعی است که خواهان مسئولیت فیلسوفان و روشتفکران در بالای هرم قدرت دولتی است.
فلسفه افلاتون فلسفه عاشقان است ولی باید پرسید معشوقه کیست یا چیست؟ او عشق را کوششی برای رسیدن ابدی به زیبایی میدانست ومیگفت عشق جسمی واحساسی باید با عشق فلسفی و فکری واستتیک تعویض گردد. اساس جهانبینی افلاتون متکی به زیباشناسی ونیکوکاری بود. درنظر او عاشقی یعنی عشق به فلسفه و به زیبایی و به شناخت و به حقیقت و به ایده و به عدالت. تنها جایی که زندگی معنی وارزش می یاید مکانی است که انسان را زیبایی ها احاطه کرده باشند. زیبایی باید آدم را به یاد حقیقت بیندازد.
افلاتون پیرامون حقوق زنان نماینده وضعیت مردسالاری وپاشاگرایی شرقی است. درآثار او هیچ جا سخن از برابری زن و مرد نرفته. او ارزش واحترام خاصی برای جنس زن قائل نبود وزنان را موجوداتی سطحی وخرافاتی واحساساتی و پرخاشگر وتندخو وترسو ومردد میدانست و میگفت زنان از نظر تقوا وپرهیزکاری در سطح و پله ای پایین تر از مردان قرار دارند. او زن بودن را نوعی نفرین و لعنت خدایان میدانست ومیگفت مردانیکه از وظایف خود کوتاهی کردند و ترسو وغیرعادل وزورگو بودند و تسلیم نفس واراده شدند بعدها بر اساس جریمه وجزای خدایان بصورت زن به دنیا می آیند. او توصیه میکرد در دولت آرمانی آینده بهتر است با کمک قوانین دولتی در زندگی زناشویی مردم دخالت گردد.
افلاتون همچون شاگردش ارسطو در طرح مکتب فلسفی ایده الیسم و متافیزیک یک نابغه بود. بزرگ ترین شاهکار او غیراز نظریاتش درباره دولت و سیاست عقایدش پیرامون ایده بود. به نظر او ایده علت آغازین هستی و وجود است. افلاتون پایه گذار فلسفه ایده الیستی بود و تئوری هایش غالبا براساس فلسفه ایده آلیسم هستند. سه چهارم فلسفه سیاسی او پیرامون تئوری دولت و سیاست و عدالت است. او خلاف سوفسطائیان پیش از سقراط که انسان را میزان همه چیز میدانست حقیقت را پایه هر قضاوتی بشمار می آورد. به نظر او شناخت یعنی دوباره شناسی و بیاد آوردن مجدد. شناخت هایی که براساس شکل ظاهرجهان و اشیاء باشند نظرات و عقاید شخصی مشاهده گر میشوند. برای سیاست عادلانه، مردم باید با روشنگری و شناخت نظرات گوناگون آشنا گردند.
شاگردان افلاتون قرنها فلسفه و فرهنگ رنسانس و مکتب ایده آلیسم و الهیات مسیجی را تحت تاثیر قرار دادند. افلاتون چون ارسطو مسیحیت و اسلام را تا عصر جدید زیر تاثیر خود داشت. افلاتون چون ارسطو یک نابغه ایده آلیست بود. دولت آرمانی وی سبب طرح دهها اتوپی سیاسی بعدی گردید. گوته میگفت هر چه او بیان کرده در رابطه با نیکی و عدالت و حقیقت و تکامل و زیبایی است.
عشق و علاقه افلاتون نسبت به فلسفه بدلیل سرخورده گی وی از اوضاع سیاسی بحران زده آنزمان آتن و حکم اعدام سقراط بود. نظریه دوجهانی این دنیا-آن دنیای او از طریق مسیحیت، عقیده عمومی در غرب گردید. ایده آلیسم او را نیز مانند مورد ارسطو، رئالیستی می نامند. او در آثارش از سبک وطنز خاص سقراطی برای روشنگری فاصله گرفت وبا کمک دیالوگهایش راهی برای طرح موضوعات فلسفی یافت.
افلاتون نوشت که اعدام سقراط توسط دولت اشرافی برده دار آتن به دلیل کوششهای سقراط در راه عدالت و تقوا بود و اعدام وی نشانه سقوط و ابتذال و فساد و شکست های نظامی و سیاسی آن دولت بود چون سقراط پرسید چرا باید دو دولت و دوطبقه داراها و ندارها در جامعه وجود داشته باشد؟
نوشته شده توسط: Anonymous

بنظر من این غربی ها زیادی رُک شده اند. اگر من جای سرکوزی و ترامپ بودم بجای قانون منع برقعه و ممنوعیت ورود اتباع این چند کشور سیاست دیگری در پیش میگرفتم تا برخورد و تضادی هم با پارلمان و دیگر رقبا نمیداشتم.
در مورد برقعه . فقط کافی بود به پلیس دستور بدهند هر کسی که در خیابان صورتش را پنهان کرده با ضن اینکه تروریست است دستگیر و برای بازجوئی به مراکز پلیس برده و چند ساعت تحقیقات رویش اعمال شود . کاری کاملا قانونی و عادی.برقعه دارها یا باید تن میدادند به اینکه هرروز چند ساعت از وقتشان در بازداشتگاه موقت پلیس بگذرد یا برقعه را کنار بگذارند.
در مورد ممنوعیت ورود ترامپ هم دستور میدادم پرونده این گروه متقاضیان ورود به کشور مثلا پنج بار وتوسط پنج ارگان جدا مورد برسی دقیق قرار گیرد و تعداد کارمندان آن ارگانها را هم کم میکردم.خود بخود چند سال پرونده ی این افراد برای ورود به آمریکا طول میکشید وخب؟

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

کامنت نویسی برایم حکم « مشق » نویسی دم صبح را دارد که معلم ها روز بعد ، خطی ویا ضربدری بر ان می کشند و نمره ای می دهند .آری کامنت نویسی را دوست دارم ؛ اینجا می نویسم و دیگران با اسامی مستعار نظر بی پرده خود را می نویسند و برخی مواقع ، قدری حالم را جا می آورند . بر عکس ؛وقتی نوشته ات را به دوستی قبل از انتشار نشان می دهی ، اگه تو دلش خوشش نیامد، برحسب تعارب می گوید «خوب است» ویا «بد نیست ویا در کل خوب بود» کسی روک راست نمی گوید ، «رفیق چرند نوشتی » ویا نوشته بی ربطه و... . مدتی است که صبح های خیلی زود بیدار می شوم و خاطراتی از آن سالها را می نویسم . این بار در باره سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت ) ویا آنچه تنها گفته می شود «اکثریت » البته بسیاری هم آن را با صفت «خائن » مزین می کنند. تا کنون دو گونه نوشته در باره اکثریت انتشار یافته است :

برخی یکسر توجیه و تمجید ودر طرف دیگر یک سر بد گویی و لجن پراکنی تهوع آور . ..کمتر نوشته ای منصفانه و رئالیستی در باره «اکثریت » دیده ام . البته ، این نگاه «سیاه و سفید» در مورد همه ی سازمانهای سیاسی ایران وجود دارد . در نقد مجاهدین ، مسعود رجوی و تقی شهرام سعی کردم که بدور از این نگاه باشم . در بررسی اکثریت سعی می کنم ، تجربیات شخصی ، دیده و شنیده را و اصولا چرا سازمان چریک های فدایی که با تند روی های یک سال و نیم اول ؛ به دو بخش اقلیت و اکثریت مبدل شد و سرانجام اینکه تفاوت ماهوی اکثریت و حزب توده را از جوانب مختلف را بررسی کنم . بخش نخست «گفتگوی کیانوری با چریک های فدایی» نام دارد : نوشته بودم که چند ماه مانده به انقلاب چریک ها در «خواب» جنگ و گریز با ساواک بودند و هیج نمی دانستند که ساواک در حال فروپاشی است و کنترل از دست آنان خارج شده است. ولی چریک ها همچنان در خانه های تیمی گرفتار مقرارات خود ساخته بودند، از یک سال قبل از انقلاب خانه ای درمجیدیه تهران کرایه کرده بودیم , خانه ای تازه ساخت ، یک طبقه با دو اتاق و یک حیاط نسبتا بزرگ کرایه شده بود خانه تیمی ما ؛ متشکل از یک زن و شوهر (مصلحتی) و منهم بعنوان دایی ... مریم سطوت هم مسئول تیم ما بود و هر از گاهی به ما سر می زد تا اینکه درست یک روز مانده به 22 بهمن.....
نوشته شده توسط: Anonymous

سازمان مجاهدین خلق را از عراق اخراچ کردند واسه اینکه عراقی ها فهمیدن این سازمان مجاهد خلق واسه رژیم ایران کار می کنه . همه شون رو ریختن بیرون از عراق . الان هم تو یک کشور اروپایی با دبختی زندگی می کنن همه شونم مریض حال هستن . نتیجه خیانت به مردم همین میشه دیگه از اینجا رونده از اونجا رونده شدن 35 سال بچه های مردم رو فریب دادن بردن عراق پیرشون کردن .

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای سازاخ بنظر میرسد که شما متوجه مطلب آقای انصاری نشده اید. بد نیست یک بار دیگر مطلب را با دقت بخوانید. اگر باز هم متوجه نشدید از آقای فرهادی کاردان به پرسید.

نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

جناب سازاخ سلام؛
برادر من!
پیش از پاسخ به نقد شما، می خواهم از شما بپرسم که آیا شما به حق مسلم آزادی عقیده، وجدان و بیان پایبند هستید یا نه؟
اگر پاسخ شما آری ست؛ پس بمن اجازه بدهید آنگونه فکرکرده و بنویسم که دهه ها به آن باورداشته، هنوز دارم و تا زنده باشم به این "اصول پایه" و"غیرایدئولوژیک" و درست برخلاف نگاه شما کاملا "نوع انسانی" متعهد باقی خواهم ماند.

اما اگر پاسخ شما نه می باشد؛ برایم آنرا روشن کنید تا پاسخ درخور بدهم. یادآورشوم که من بسیار خشنود خواهم شد که شما مواضع خود را پیرامون روز فرخنده 8 مارس آنگونه بازتاب دهید که می خواهید و باوردارید.

اما رابطه ی دفاع از برابری سازی حقوق زنان با مردان، و اصولا نوع انسان توسط سوسیالیسم، در این است که منشأ جاهطلبی ها و برتریجوئی ها را که ریشه در مناسبات سودِ سرمایه و انباشت ثروت سرمایه سالارها دارد، از ریشه کنده و الزاما بخشکانیم.

و حق مسلم زندگی و شککلیری برابر برای بچه های مردم تنگدست را فراهم و مهیا کنیم؛ و آنهم نه با بخشش، بل با اراده توانای خود آنها، می توان هستی علمی، رشددانش اجتماعی و شکوفائی بالای صنعتی را بسرعت چنان متحول کنیم که بهره کشی انسان از انسان معنی خود را از دست داده و ممکن نشود؛ همزمان سرکوب عقاید مذهبی، یا مقاومت در برابر خواسته های ملی ضرورتش دیگر متصور نباشد؛ و در چنان فضائی مگر میسر است که تبعیض زن و مرد در حیات و افکار اجتماعی باقی بماند؟! به باور من در چنان شرایطی تبعیض ها و نابرابری ها برای همیشه به تاریخ سپرده خواهندشد.

با اهرم سوسیالیسم، دگرگون کردن جامعه طبقاتی، و مفید و موفق ساختن زندگی برای همگان آسان است. زیرا پشتوانه آن خود سازندگان آن کارگران و توده ها هستند و مسیر حرکت فردا انسانمداری آن ساختارست. و بی گمان قوانین و تولید اجتماعی رو به سمت منافع کلان اجتماعی و رفاه آنان " 99%ها " دارد که باید فرامی روید و نه یک اقلیت متمول دارا، و یا بسان همین کاست روحانیت.

این چشم انداز و پیروزی آن جز توسط کارگران و توده ها و حضور میلیونی و دخالت مستقیم و همیشگی سیاسی آنها، هیچگاه ممکن و متصور نیست و دوام نمی آورد. انقلاب کار توده هاست و نه در توان چند نیروی صادق و بردبار چپ، کمونیست! و از همه مضحکتر حزب کموونیست!

((در این میدان فراملی و انسانی اما، جریان های پانیستی، ناسیونالیستی، شوینیستی و مذهبی اصلا هیچ محلی از اعراب ندارند و در این حوزه نوع انسانی هرگز جسارت آفتابی شدن نداشته و نمی شوند. ))

تکرارمی کنم که: ((سرمایه جز انباشت ثروت، آنهم به هرقیمت نمی خواهد. )) او همراه با یاران همیشگی اش مفتخوران ادیان و خصوصا "سران اسلام" جز به سکس، قدرت و ثروت نیاندیشیده و نخواهند اندیشید. و در این بازی باخت باخت مردم، و اصولا غیراخلاقی، زنان و بویژه بخش تنگدست آنها همیشه زمین بازی کالائی و توامان منشأ بهره کشی ظالمانه ی آنها بوده اند.
باسپاس از پانویس تان
نوشته شده توسط: Anonymous

تا زمانیکه دین و مروجان دینی برای انسان و بویژه زنان تصمیم می گیرند این ستم بر زن ایرانی ادامه خواهد داشت . فراموش نشود با سرنگونی نظام اسلامی باز هم اخوند از درون مسجد بر روح و جسم زن ایرانی فرمان خواند راند . بنابر این فقه شیعه و اسلامی و موازین مرتجعانه قران باید غیر قانونی و ضد انسانی اعلام شود .در دوران حکومت پهلوی همین اخوندها با اصل انتخاب شدن بانوان و حق رای مخالفت کردند و انگیزه شورش خرداد 42 بر همین باور ارتجاعی به اسلام استوار بود . در همین تبریز تعصب دینی باعث شد که مدرسه دخترانه به اتش کشیده شود و ان مرد بزرگ ترک وطن کند . مشهور است که همسر شاه قاجارازاوردن قلیان یرای شاه سرباز زد و حکم شرعی را به شاه گوشزد کرد .بسیار ابلهانه بنظر میرسد که گروهی دین فروش سنت بدوی عرب 1500 سال پیش را ائین و قانون کشور ایران کنند.

انچه ما نیاز داریم ان قانون اساسی است که مرد و زن را هم رای ودارای حقوق مساوی اعلام کند و این در دین اسلام و فرقه صفووی شیعه وجود ندارد و مدعیان اسلامگرا هم به تساوی حقوق زن و مرد باور ندارند .


نوشته شده توسط: Anonymous

ساخی جان!
آقای اصفهانی نازنین ما با ناسیونالیسم، چه ناسیونالیسم قومی و ملیتی باشد و چه ناسیونالیسم جغرافیایی، میانه ای ندارد و معتقد به یک وطن واحد به نام زمین و یک شهروند واحد به نام انسان است.
شعار ثابت سایت ققنوس که همراه لوگوی آن است و در زیر نوشته های آقای اصفهانی در همین سایت هم می بینید «ققنوس ـ سیاست انسانگرا» ست.

حالا همین مانده بود که شما او را دعوت به مبارزه برای استقلال اصفهان از ایران بکنید!
البته اگر نمی دانید، بدانید که آقای اصفهانی بار ها نوشته و گفته است که بچه جنوب شهر تهران، کوچه غریبان، زیر گذر «باشی» است و ریشه اجدادیش هم به گیلان می رسد نه اصفهان.
بنابر این شاید بهتر باشد که او را تشویق به مبارزه برای استقلال تهران یا همان «فارسستان» شماها از ایران بکنید!!
(من به کامنت تو رأی منفی نداده ام ها. من اهل منفی دادن به آدم های دوست داشتنی نیستم!)

نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

به سازاخ
من به اسلام و به هیچ دین و مذهب دیگری اعتقاد ندارم. قدری پرنسیب سیاسی داشته باش و غرض ورزی نکن. در ضمن برای هزارمین بار می گویم که اینجانب نه عضو مجاهدین هستم و نه هیچگونه رابطه ای با آنها دارم و به سازمانهای سیاسی دیگر نیز هیچگونه وابستگی ندارم.

نوشته شده توسط: Anonymous

میلیونها بیکار درست اما میلیونها گرسنه رو از کجا اوردی؟

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای انصاری از کی اظهار نظر هم همانندکالاهای اساسی کوپونی شده؟ نکند روشنفکران ایرانی اظهار نظر را هم کوپونی کردند!

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اصفهانی احساسات را کتار بگذارید ، چند تا وزیر اصفهانی در کابینه روحانی است؟ و ترکها با حداقل بیش از پنجاه در صد جمعیت ایران چند تا وزیر در کابینه روجانی دارند؟

نوشته شده توسط: Anonymous

یک فیلم و این همه تفسیر از کجا دراوردی اینا را؟یک فیلم معمولی بود یک ساعت سرگرم بودیم تازه به نظر من ابد ویک روز صد برابر از این فیلم جذاب تر بود وخیلی از فیلم های دیگه واقعا نمیدونم چرا اسکار گرفت اصلا نمیدونم چرا این فیلم باید نمایند ایران باشه بازیگرهاش فوق العاده اند اما توهمه فیلم هایی که بازی کردند مثل سوپراستار من ترانه 15 سال دارم و...این فیلم به نظرم فیلمی نبود که حتی واسه یک ماه تو ذهن من تماشاگر ایرانی بمونه اما یک فیلم مثل ابد ویک روز حتی تو صحنه هایی که خنده رو لب میاورد تو سینما اون تلخی خاص ماجرایی که روایت میکرد رو من ایرانی تو سینما با تمام وجود حس میکردم دید من رو نسبت به یک قشر از جامعه ام تغییر میداد یک ساعت من خودم رو گذاشتم جای اونا ودر پایان یک تلخی توام با سکوتی از سر شرم برامون باقی گذاشت ودرعین حال حس خوش بخت بودن به خاطر داشتن یک خانواده خوب من حاضر نیستم

فروشنده رو باردوم نگاه کنم سوژه تو ایران تکراری بود دور از واقعیت وتصنعی حتی برخوردها تو ایران با این موضوع این جوری نیست اما فیلم هایی مثل ابد ویک روز و...رو هم دوباره دیدم وهم روزی برای فرزندم میذارم ببینه اما اینکه شما همه چیز رو به به سیاست وقوم ربط میدید نوبر به خدا هیچکس تو ایران به فیلم ها این جوری نگاه نمیکنه
نوشته شده توسط: Anonymous

من در مشهد زندگی میکنم و چنین چیزی رو نه به چشم دیدم ونه باهاش برخورد داشتم نمگم فساد تو ایران نیست چرا هست اما نه بیشتر از دیگر شهرهای بزرگ دنیا مگه تو شهرهای اروپا وامریکا زنانی نیستند که از این راه امرار معاش میکنند ؟ این موضوع برای جامعه بشری رنج اور که زنی به خاطر پول این شغل رو انتخاب کنه اما تو همه جا بده این جوری که شما نوشتید انگار مشهد یک فاحشه خونه است در صورتی که اصلا این جوری نیست فساد تو این شهر همون قدر که تو دیگر شهرهای ایران وحتی خیلی از شهرهای بزرگ دنیا واقع بین باشید ایران صدها زن توانمند شاغل مستقل دارد مثل همه دنیا فقیر داره پولدار داره اگر اوضاع ایران در این حد که شما می نویسد وحشتناک بود پس خرج تحصیل این همه دانشجو تو دانشگاه ازاد و غیر انتفاعی و...از کجا میاد ؟ این همه خرید خونه ومسکن که هر سال تو دفاتر رسمی ثبت میشه رو کی انجام میده ؟17 میلیون خودرو رو کی

خریده؟این همه مسافرت داخلی وخارجی رو کی میره؟ ماشین های وارداتی رو کی میخره؟ همه خانواده های طرفدار حکومت هستند که صاحب خونه ماشین ومسافرت و تحصیل تو دانشگاه و... هستند؟ پس چقدر حکومت طرفدار داره؟فساد فقر در ایران هست اما نه به شدتی که شما ادعا میکنید
نوشته شده توسط: Anonymous

بهنام جان این اصلا در قالب اصول انسانی نمی گنجد که ما دفاع از حقوق زن را ابزاری برای تبلیغ ایدوئولوژی بی سرانجام کمونیسم وسوسیالیسم قرار دهیم، وجود این همه زنان خود فروش روسی در ترکیه و دیگر کشور های عربی نماینگر چگونگی حقوق زنان در جوامع سوسیالیستی سابق می باشد، و در خاتمه با درود بر مجاهد کبیر مدافع حقوق زنان مسلمان تمام دنیا و یار خستگی ناپذیر شما در سایت ایران گلوبال جناب موحدی

نوشته شده توسط: Anonymous

""" ۱۴ سال بعد از عدم اجازهٔ ترکیه به آمریکا برای سرنگونی صدام، و ۶ سال بعد از بهار عربی‌ """ خاورمیانه با بزرگترین چالش‌های تاریخی دست به گریبان است که عبارتند از ۱- فروپاشی و بی‌ ثباتی جوامع متکی‌ به پترو دلار ۲- بی‌ آبی‌ " ترکیه با بستن آب به سوریه باید نابودی تروریست‌های کمونیست پ ک ک این سربازان امپریالیزم را عملی‌ کند " ، ۳- فرار مردمان خاورمیانه و شمال آفریقا به سوی شمال، ۴- تکمیل نصف دیوار بین مرز ترکیه / سوریه ۵- فروپاشی اقلیم تروریست‌های جهادی داعش ۶- نزدیکی‌ اقلیم کردستان به ترکیه در نابودی کامل تروریست‌های کمونیست پ ک ک و ۶- تلاش کشور‌های منطقه در بیرون آوردن عراق از دایرهٔ رژیم شاهنامه خوان ایران مواجهیم. خاورمیانه اینک آماده است تا با درس آموزی از تنها کشور خاورمیانه با اقتصاد بدون نفتی‌ و جزئی از "" بیشت ۲۰ اقتصاد برتر دنیا "" با بی‌ ثباتی، تضمین اقتصاد کارا با امکان کار و

و امرار معاش برای همه، خود را احیا کند.
نوشته شده توسط: Anonymous

حیثیت علمی آقای فیروز نادری در راه شیری کهکشانها و هزینه پرواز سه ملیون دلاری خانم انوشه انصاری به فضا با دخالت در امور سیاسی کثیف جمهوری اسلامی باد شد رفت هوا، بطور قطع و یقین آنها هم از قرص روانگردان تاریخ ایران باستان در مدارس ایران مصرف کرده اند که تصور می کنند که ایرانیان اشرف مخلوقات عالم می باشد،، و ترک و عرب عامل همه بدبختیها است. من سر در نمی آورم که علم فضا و فضانوردی چه ربطی به شقیقه دارد؟!

نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

تنها راه رهایی و نجات زنان مظلوم میهن مان، سرنگونی تام و تمام رژیم سفاک و غارتگر جمهوری اسلامی با تمامی باندهای دزد وجنایتکارش ( اصولگرا ، اصلاح طلب ، میانه رو) به دست خلق قهرمان ایران می باشد. چاره فقط در مبارزۀ قهرآمیز و مسلحانۀ توده ای است. رژیم ضد بشری و ضد ایرانی حاکم را باید با کنش مسلحانۀ توده ای از جای برانداخت. فقط و فقط برچیدن رژیم سفاک و غارتگر جمهوری اسلامی . خلق قهرمان ایران خواهان براندازی رژیم اسلامی و نهادینه کردن جمهوریخواهی ، سوسیالیسم ، لائیسیته و دمکراسی اند.
باری ، زنان مظلوم میهن مان بزرگترین قربانیان رژیم اسلامی اند. نخست در زمان خمینی خون آشام آنان را از ادارات و شرکت ها بیرون کردند که در نتیجه شماری دست به خودکشی زدند و یا بیماری روانی پیدا نمودند. خامنه ای جلاد نیز به دنبال زن ستیزی خمینی، هرسال و هرزمان عرصه را بر زنان تنگتر کرده است. همگی اینها دال بر

زن ستیزی و دشمنی این آخوند های پلید با زنان کشورمان است.

چشمان جهان امروزی ما با خشونت و تبعيض عليه زنان آشناست. در همة عرصه ها، اقتصادی، سياسی، اجتماعی و فرهنگی. درهر 18 ثانيه يک زن مورد آزار و اذيت قرار مي‌گيرد. طبق آمارها، 70 درصد از زنان تحت خشونت واقع مي‌شوند. خانواده، اولين جايي است كه زن را با اين مفهوم آشنا ميسازد؛ و بعد از آن جامعه و عرصة اجتماع. اما…
اما وقتي به خيابانهای ميهن اسير ما می رسيد، بايستي هر تصور ديگری را كه از خشونت سخت نسبت به زن داريد، به كناری بگذاريد. همة تصورات شما بر باد رفته است. اينجا در ذهنتان، تصوير جديدی از خشونت شكل خواهد گرفت.
اينجا ايران است. زشت ترين نماد نظام مند تبعيض و ستيزِ با زنان! حاكميتي نامشروع كه اكنون در چنبره يي از تضادهای لاعلاج اسير شده است. در اين خيابانها سركوب زنان، نوک پيكان خشونت و سخت سری با تمامي مردم است. زنان در هيچ كجا از خشونت در امان نيستند. در همه جا در كمينشان هستند؛ نشانشان ميكنند و بسا فراتر از تحقير و تهديدآنها را مي سوزانند نه با آتش با اسيد…
همه وعده های دروغين به درد آورترين و درعين حال سبعانه ترين شكل، رسوا شده است و ادعاهايي كه هيچ كس را نفريفت اكنون در اسيد پاشي اعتدالي مي رود تا كابوس مرگ رژيم آدمكشان را با همه باندهايش با نابودی دمساز كند…
: 37 سال بعد از اجباری شدن حجاب توسط خميني در ايران، سركوب آزاد پوشش همچنان حربۀ اصلي رژيم جمهوری اسلامی است. هر چند در برابر اين توحش مقاومتها هر روز رنگي تازه تر به خودش ميگيرد. چرا كه زنان آزاده ايرانی هيچگاه تن به مقررات ارتجاعي آخوندها نداده و نمي دهند.
سرنگون باد رژیم زن ستیزِ اسلامی
پیش به سوی سوسیالیسم و جمهوریخواهی و لائیسیته و دمکراسی.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقاي بهمن موحدي,شما درمورد ازدواج ايدئولوژيك رهبرهميشه درحجله هنوز موضع نگرفته ايد آيا يك روزي در همچون شرايطي كه رهبرتان مسعود رجوي خانم دوست همسازوانيش ،زن مهدي ابريشمچي را تصاجب كرد شماهم ميتوانيد همسرتانرا بيك دوست ورفيق همسازماني تقديم كنيد ؟؟؟لطفآ جواب دهيد

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب محمد:
یکبار در تایپک زیر اثبات شد چیزی که شما ان را تورکی مینامی زبانی مستقل نیست و "لهجه غربی زبان مغولی میباشد" من نمیدانم شما از اصل و واقعیت خودات بدات میاید یا دوست داری در دنیایی که در تخیل خودات ساختی زندگی کنی

کامنت ها را بخوان :

http://www.iranglobal.info/node/58685

کسی صحبت از زنا زادگی و حرامزادگی یا مغول زادگی نکرده که شما طلبکاری .دقیق ترین ازمایش ژنتیک که در ایران انجام شده نشان میدهد:
49 درصد مردم اذربایجان این هاپلوگروپ ها را نشان میردهند
J1-M267

J1-PAGEO8
J2-M410

J2-M12
باید این را بدانید که هاپلوگروپ ها گروه J1وJ2 شاخصه نژاد عرب میباشد
هاپلو گروپ بعدی C-M216 است که مربوط به نژاد تورک است
همچنین Q-M242 که به ویژه در میان ترکمن ها 70 درصد است در اذربایجان 10 درصد هستند

هاپلوگروپ بعدیT-M70 که این هاپلوگروپ متعلق به اعراب شمال شرقی افریقا(حامیان) یعنی کشورهایی چون مصر و اتیوپی است و بیشترین امار این شناسه متعلق به اذربایجان است که حاکی از کوچ گسترده اعراب به این سرزمین است.صاحبین این مارکر با چهرهای خاص و با پوست های تیره و نوع لب کلفت مشخص هستند

یعنی سرجمع 60 درصد عرب زاده نه مغول زاده بلکه مغول زبان که اثبات ان در تایپک کذاشته شده هست
البته این گفته ها را من برای کسانی مینویسم که چون شما خودشان را قدری بیشتر از دیگران میپسندند از این رو به بقیه اعتراض بیجا میکنند
پس لطف کن دگم بودن و تعصب بیجا بر چیزهای الکی را کنار بگذار ان هم چیز هایی که وجود ندارد و ساخته خیالات خام و ذهن مریض مشتی پانترک است اگر نه قبول نداری که مغول زبانی همه منتظر پاسخ شما به کامنت هایی که درباره اثبات ان در لینک گذاشته شده است. هستیم این گوی و این میدان
( بخصوص اینکه گفتگو با شما تورکان مثل جر و بحث با البوکرم تف سربالا نیست )
نوشته شده توسط: Anonymous

""" شاید دنیای ترک، جامعه شاهنامه خوان را، به درجهٔ ( توانمند سازی ) فروشنده نائل خواهد کرد""" تا تابستان امسال " سال میلادی " جمهوری آزربایجان، گرجستان از طریق ترکیه، به طور مستقیم، با تکمیل شدن خط آهن "" باکو، تبلیس و قارص "" به دریای سیاه وصل خواهند شد. این خط آهن، با شروع پروژهٔ بزرگ "" جاده ابریشم، شرق چین را، به غرب اروپا و آفریقا وصل خواهد کرد. از طرفی‌ "" هند نیز به فکر ساختن جاده ابریشم خود "" افتاده و قصد دارد با اتصال به این خط آهن، به اروپا و آفریقا وصل شود. با دیدار رئیس جمهور آزربایجان از ایران، شاهنامه خوانان از اهمیت ژئوپلتیک دنیای ترک آگاه خواهند شد، بدون شک، ایران نمی‌خواهد تبدیل به ارمنستانی دیگر شود، آیا امروز باد سردی در ارمنستان می‌‌وزد؟ دنیای ترک فقط قصد دارد جامعه شاهنامه خوان را، تبدیل به فروشنده کند.

نوشته شده توسط: Anonymous

""" پرسش سوسیالیسم """ نقل به مضمون "" امیدها و سرخوردگی‌های بهار عربی، از احتمال دیر نپاییدن پیوند مسکو-تهران، از شوونیسم کردی در سوریه """ پایان نقل قول، هم اکنون نزدیک به ۱۱ میلیون مهاجر غیر قانونی‌ "" نه از مکزیک، بلکه آمریکای مرکزی کمونیست زده "" در امپریالیزم آمریکا سکنی گزیده آند، به عنوان اولین کسی‌ که به "" پدیدهٔ بازگشت تاریخ اشاره کردم و جنبه‌ رقابت را برجسته کردم "" پرسش سوسیالیسم نمیتواند در خلأ شکل بگیرد و گرنه ونزوئلا، کوبا، کرهٔ شمالی‌ دوباره باز تولید خواهند شد. ۱- چگونه از فرار مغز‌ها جلوگیری خواهیم کرد. ۲- چگونه سرمایگذاری را جذب خواهیم کرد ۳- چگونه روحیه کار آفرینی را تشویق خواهیم کرد. برخلاف مزخرفات " فکویاما " پایان تاریخی را در افق نمی‌‌بینم، ولی‌ پایان کمونیزم / سوسیالیسم با "" گفتمان بقا "" به زباله دان تاریخ انداخته شده.

نوشته شده توسط: Anonymous

من اگر جای آقای فرهادی بودم نماینده ارومیه در مجلس آقای قاضی پور برای دریافت اسکارم بعنوان نایب خودم به آمریکا میفرستادم. بعدش خیالم راحت میشد و ترکها دست از سرم برمیداشتند. یا اینکه جایزه را نمیگذاشتم به ایران برسد و هنگام توقف هواپیما در استانبول جایزه را به آقای اردقان بخاطر اعمال بشردوستانه اش و پادرمیانیش برای آزادی همه زندانیان دربند، تقدیم میکردم. چطوره؟ دمشگرم!

نوشته شده توسط: Anonymous

هم صادق قطب زاده، هم کردها و بلوچها و ترکمنها و هم شرکت کنندگان در کودتای نوژه آگاهی چندانی از نتیجه احتمالی کاری که داشتند به ان دست میزدند نداشتند. آنها همه دست به یک قمار زدند. از نوع قماری که انقلابیون 57 زدند که شاید خمینی برود به قم و به سیاست کاری نداشته باشد. حتا خود آخوندها نیز نمیدانستند که ده سال بعد حاکم بلامنازع کشور خواهند بود. مسعود رجوی دست رد بر سینه خمینی آری. من هم دست رد بر سینه خمینی زدم اما سلاح بر نداشتم و به سرنوشت خودم و هزاران جوان هوادارم (فرضی) مهر نیستی نکوبیدم. البته رژیم خمینی خون آشان و مستبد و دیکتاتور بود. اما تو آقای مسعود رجوی، تو مجاهد به نمایندگی از طرف چه کسی دست به اسلحه بردی؟ مگر از جانب مردم چنین ماموریتی به تو واگذار شده بود؟ تو بطور خودخوانده خود را سرباز خلق خواندی. در چنین مواردی، وقتی از آن بدتر میکنی و میروی به عراق و عملیات مروارید

عملیات مرواید براه میاندازی، باید و باید و باید که تا خود تهران بتازی و پیروز شوی. آنگاه بله.. مردم چه بخواهند وچه نخواهند باید بپذیرند که نماینده شان بوده ای. یعنی محکومی که پیروز شوی. و باید بپذیری که اگر پیروز نشدی بجز یک یاغی که کشور را به هرج و مرج میکشد نیستی. اگر جنگ مسلحانه کار درستی هست همه شما که عمل مجاهدین را تایید میکنید چرا امروز دست به اسلحه نمیبرید؟ پاسخ مشخص است. برای آنکه کار درستی نیست. نه در خرداد شصت و پس از آن و نه امروز. متنها در خرداد سال 60 آگاهی سیاسی به اندازه امروز نبود. همه اینها به کنار.. از کار قطب زاده حیرانم که میخواست کودتا کند هاهاهاها
نوشته شده توسط: Anonymous

روشنفکران ما شعورشون در حد دیدن عکس آقا تو ماه بود و حالا هم از همین 20 ایرادی که فیروز نادری اینجا براشون توضیح داد مشخص میشه که ما هنوز همونجاییم. درست همونجا که آخوندها پس از خرداد 60 همه رو قلع و قمع کردند. ایرانی با این نسل و این تفکر واپسمانده را اگر آزاد کنند یکدیگر را خواهند خورد. خدا پدر آخوند رو بیامرزه که زد همه رو ناکار کرد. اگر به مجاهد و فدایی و توده ای و گروههای کرد و ترکمن امکان نشو و نما میدادند ایران میشد افغانستان امروز یا لیبی امروز. تکه تکه میشد و در خود اون مناطق هم هر گردن کلفتی دیگری را به چالش میکشید. فکر نکنید که سلطنت طلبان را از این لیست جدا کرده ام. سلطنت طلبان گروه تروریستی و مسلح در آن زمان در داخل ایران نداشتند اگرنه ایرانی ایرانیه. بیله دیگ بیله چغندر. ما فعلا لیاقت دمکراسی نداریم. ایران سوئد نیست.

نوشته شده توسط: Anonymous

در تارنمای افتاب کاران این دستگاه تبلیغاتی.... رجوی برای عقب نماندن از دشمنی با جایزه اسکار اقای فرهای این نوشته تجزیه طلبانه در ج شده است .گویا فرهادی مسئول همه بدبختی ها مردم است .خانم مریم رجو ی اگر ذره ای صداقت دارید اجازه بدهید خبر نکاری از وضعیت زندگی مجاهدان در البانی و زندگی اعضا بالای سازمان و اماری از وضعیت اقتصادی سازمان شما گزارشی تهیه کند..(

کاسه گدایی گرفتن و حق خود را با در یوزه گی از حکام طلبیدن چیزی جز تجلی نوعی از اختگی سیاسی هنری مدرن نیست؛ حال می توان با جدیت فهمید و دید که ما از کجا و چطور سقوط کرده ایم؛ هنرمندان آن جامعه آن بی انتها مستقلان و گردن کشانند و باید برهنر و هنرمند آن سرزمین گریست وقتی اینگونه خوار و خفیف می شوند؛ در گرودار امنیت نان و نام حیثیت خویش را اسیر نشیمنگاه دولتمردان می کنند ،که البته هیچ کدام نصیبشان نخواهد شد. که هر آنچه هنوز دارید را نیز از شما خواهند ربود…آقای فرهادی؛ این نامه نامه تبریک نیست، چرا که شما به این تبریک نیازی ندارید نه من آنم که در قرن ارزانی انسان برای اسکاری بنویسم که از امروز بهبود بی بی سی نشین برایش سند رو می کند که نه به ترامپ ربط داشت و نه سیاسی بود!!!و یاوه گویی هايش را با دستمال چرکین بی بی سی نشین از این پس به سلامتی شما بالا ببرد و ما هم می گوییم شبیه سازی شده ی نوبل عبادی نبود و زبان این نوشته هم که به زبان فقر و رزقان است و سرباز، زبان استثمار شده شیبان و خفاجیه (شما بخوانیدش سوسنگرد) آقای فرهادی؛ آیا تا به حال فیلم له شدن پسر شهین را درکف خیابان های تهران دیده اید یا که فیلم له کردن کارتن خوابهای خیابان مولوی را؟؟؟به خودم می گویم هرگز ندیده اید که اگر می دیدید و برایتان مهم بود به سراغشان می رفتید و شبانه از گور بر نمی خواستید که از همسایه های گورخوابتان بگوییئد…آقای فرهادی؛ هنربند هنرفروش بودن آسان است به آسانی له کردن پسر شهین در کف خیابان و آسانتر از موی نشیمنگاهِ روباهِ سبزِ بنفش شده، شدن… و به همان اندازه هنرمند ماندن سخت است به سختی مادر شهناز شدن که از داغ بی فرزند شدنش زندان کشید و سخت است به سختی جست و جوی ١٧ ساله استخوان های پاره تن اکرم به صبر و طاقت مادر بهکیش سخت است…آقای فرهادی؛ کاش به جای شبی گورخواب شدن سری به خیابانهای شوش و دروازه غار می زدید و تن فروشی عریان هموطنان آریاییتان !!! در کف خیابان را می دیدید و سری هم به قبرستان می زدید و دخترک گلفروش سینه قبرستان را می نگریستید و می فهمیدید تیر آرش ،جان آتش گرفته صمد و احمد شد بر وجدان به خواب زده آریایی رنگان!!!آقای فرهادی اسکار دومتان مبارک!!!اما تن به حراج رفته زنی در خیابانهای تهران، که سینه هایش لای پنجه هرزه ای شهوت پرست برای انزالی از عقده، خون می شود و زنی که از مرگ بر جگر می کشد فریاد را در کدام سکانس به تصویر کشیده اید؟ یا که سکانس رقص کولبر با گلوله و بهمن؟! سکانس دختری که در پستوی خانه از نداری پدر به فروش می رود…؟؟! تجاوزهای شب اعدام و خاوران کو؟؟؟ ٤ بهمن ٨٢ و کشتار کارگران خاتون آباد و تابلوی شلاق خوردن کارگران آق دره کو؟؟؟ جان بیجان آرش و هفتاد و هفت روز گرسنگیش پیشکش، چشمان بی سو شده زینب جلالیان در حسرت زریوار و آبیدر یا که گمنامی رفیق کودکان کوبانی امیرامیرقلی را چه می گویی؟!یا که سپیده به سپیده ی تولد هر روزه زانیار و لقمان مرادی و هوشنگ رفیعیان را با کدام شمع سرزمینت روشن نگه میداری؟ یا که ٢٣ سال حبس محمدنظری و ١٧ سال حبس سعید ماسوری که علم کوه و دماوندتان از نامش در خورشید خم می شوند…آقای فرهادی؛ سکانس های سرزمینت اینان هستند که از برزبان آوردنشان حذر دارید مبادا که بنفش نشینان زامبی شوند یا در ستیز تگرگ و گلبرگ و در نبرد ارکیده و داس خدشه ای به غرور آریاییتان وارد شود.سعید شیرزاد زندانی سیاسی زندان رجایی شهر کرج (گوهردشت) ١٤ اسفندماه)

نوشته شده توسط: Anonymous

مگر تهرانقلی از ایران دفاع کند. زنده باد تهرانقلی! ده ها نمایندۀ مجلس از اسکار فرهادی اظهار شادمانی کردند. حسن روحانی و مردم همیشه در صحنه ایران از این جایزه شادمان شدند.حسودها و دم بریده های سیاسی و مغول ها و مونارشیست ها و آنارشیست ها و نیهیلیست ها دلخورند. به درک!

نوشته شده توسط: Anonymous

رفتار آقای نادری در قبال ملت ایران
درست مانند رفتارکیانوش توکلی در برابر ترک ها و اعراب ایران است ...

من یک مثال ساده می زنم
اینجا متنی نوشته شده است و جایزه ای گرفته شده است !
حال به اولین کامنت درج شده توجه کنید :"بریدههای سیاسی . نیهلیستها. تجزیه طلبان مغول ..."
یعنی کسی اینجا است که اولن حاضر نیست حق تعیین سرنوشت ملتی را بپذیرد و ضمنا بهآنها و هویت آنها و حتی ریشه آنها توهین می کند
با لغت "تجزیه طلب مغول" یعنی با استتفاده از مارک تجزیه طلب هر حرکتی حتی صحیح را در جا به هیچ می گیرد و با لغت مغول 25 میلیون نفر را زنا زاده معرفی می کند !!
حال سایت منتسب به کیانوش توکلی چه واکنشی از خود نشان می دهد
بدون توجه به آنکه که کرد ها و بلوچ ها ترکمن ها و عرب ها حتی لر ها در یک انتخابات آزاد هرگز حاضر به باقی ماندن در قالب ایران نسیتند و خاستار حقوق حقه خود هستند

و بدون توجه به آنکه اکثر توهین کنندگان به فرهادی و نادری از میان خود فارس زبانان هستند .
با تایید کامنت فوق تلویحا مغول زادگی را تایید می کنند
و اگر از آنها بپرسید این کار آیا با روح همزیستی و دموکراسی هم خوانی دارد یا نه ؟ سریع از آزادی بیان دم می زنند ...

حرکت نادری ها و فرهادی ها هم همین است حاضر به دست کشیدن از آمریکا نیستند زیرا آمریکا آتلانتیس دوران ماست اما حاضر به دست کشیدن از باستان پرستی و اخلاق های زشت خود هم نیستد و به رسم کردار زشت پان ایرانیسم دست از ترک ستیزی و عرب ستیزی نخواهند کشید چه با بیان صادقانه انچه در دلشان است
چه مثل کیانوش ها با سکوت در مقابل زشتی ها ...
نوشته شده توسط: Anonymous

لطفا این مقاله مندرج در سایت ایران گلوبال را در رابطه با نوشته فوق مطالعه فرمائید
http://www.iranglobal.info/node/13181

نوشته شده توسط: Anonymous

بهروز جان من هم وقتی مصاحبه شما را شنیدم، خندیدم، و یاد شعری افتادم: خنده تلخ من از گریه غم انگیزتر است // کارم از گریه گذشته است بدان می خندم, شما بعنوان یک ترک آزربایجانی بزبان مادریتان بیسواد نگهداشته شده اید و تمام عمرتان و هنرتان را فقط و فقط صرف ترویج زبانفارسی و هنر و فرهنگ فارسی گردیده است، شما چطور می توانید به ایرانی بودن خود افتخار کنید؟ طبیعتا وقتی هویت انسانی نابود گردد، شخصیت و اعتماد بفس او هم نابود می شود،

نوشته شده توسط: Anonymous

این آقای بهمن موحدی خود نوشته را همیشه کنار میگذارد و مثل رهبر عقیدتی مفقود شده اش و ابا و انثارش به این - آن حمله میکند آقای مجاهد حداقل یک سطر نیز در رابطه مقاله بنویس تا دیگران نیز بفهمند که تو علاوه بر پر خاش و اتهام زنی حرف دیگری نیز برای گفتن داری . و اما نظر شخصی من در رابطه با مقاله و مسئله نادم و تواب . حقیقت اش اینست که تا چند سال پیش من موضع بسیار تند در قبال نادم و تواب داشتم تا اینکه یک نوشته و یک مصاحبه از پرویز قلیچ خانی را خواندم و مصاحبه را گوش دادم و با کلی فکر کردن به موضوع شکنجه و شرایط ناهنجار بازجوئی نظرم به کلی عوض شد و الان نادم و تواب را در چهارچوب شکنجه و شرایط ناهنجار بازجوئی میبینم ولی بهیچوجه این اعترافات را با تغیر مواضع داده ها و آنهائی که بخاطر گرفتن پاسپورت و سفر به ایران تبدیل به نادم و تواب عافیت جو شده یکی نمیدانم و الان مد شده هر شخص سیاسی که دنبال

این آقای بهمن موحدی خود نوشته را همیشه کنار میگذارد و مثل رهبر عقیدتی مفقود شده اش و ابا و انثارش به این - آن حمله میکند آقای مجاهد حداقل یک سطر نیز در رابطه مقاله بنویس تا دیگران نیز بفهمند که تو علاوه بر پر خاش و اتهام زنی حرف دیگری نیز برای گفتن داری . و اما نظر شخصی من در رابطه با مقاله و مسئله نادم و تواب . حقیقت اش اینست که تا چند سال پیش من موضع بسیار تند در قبال نادم و تواب داشتم تا اینکه یک نوشته و یک مصاحبه از پرویز قلیچ خانی را خواندم و مصاحبه را گوش دادم و با کلی فکر کردن به موضوع شکنجه و شرایط ناهنجار بازجوئی نظرم به کلی عوض شد و الان نادم و تواب را در چهارچوب شکنجه و شرایط ناهنجار بازجوئی میبینم ولی بهیچوجه این اعترافات را با تغیر مواضع داده ها و آنهائی که بخاطر گرفتن پاسپورت و سفر به ایران تبدیل به نادم و تواب عافیت جو شده یکی نمیدانم و الان مد شده هر شخص سیاسی که دنبال پاسپورت رژیم است اول شروع میکند به حمله کردن به تورکها و آذربایجان بعد وارد سفارت رژیم میشود .
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای نادری شما و خانم انصاری انصاف نبود که بعنوان متخصص در رشته علمی فضائی خودتان را درگیر یک مساله سیاسی هنری بکنید، از قدیم گفتند، مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد، راستش همین بازیگران پشت پرده اسکار سال 57 خمینی را در ماه به ما نشان دادند، محصولش را از سال 60 تا 67 را در اوین و کمیته مشترک مشاهده کردیم و حالا تبلیغ وسیع ناسیونالیزم ایرانی که گویا ایرانی ها همه دانشمند و پژوهشگر و هنرمند برتر جهان هستند، می خواهند به جهانیان معرفی کنند، آیا این یک زمینه سازی هست برای قلع و قمع حرکت های ملی ملتهای غیر فارس، که برای اعاده و حفظ زبان مادری خود تلاش می کنند، در کشوری که مرا از تحصیل بزبان مادریم محروم ساخته اند، شرم می کنم خودم را ایرانی معرفی کنم و حالا چه رسد به اینکه به آن افتخار هم بکنم،

نوشته شده توسط: Anonymous

مشکل شرق ، عرفان و ایده آلیسم و متافیزیک و خرافات و دین بود و هست. هند و مصر و چین و ایران و عرب و یهود نمونه این گمراهی . بدبختی و مثال است.
یونان و غرب سراغ شناخت طبیعت و انسان وجهان و دمکراسی و زیباشناسی و پلورالیسم و شادی رفت.
غرب 800 سال پیش از میلاد به بحث در باره دولت و دمکراسی پرداخت.
شرق گفت نظام شاهنشاهی نیازی به این حرفها ندارد.

در یونان.
تئوری سیاسی بخشی از فلسفه سیاسی است. معرفی تاریخ سیراندیشه سیاسی بشر، کوششی است عملی برای روشنگری سیاسی امروزه.نیاز شهر-دولت های جمهوری یونان باستان به اندیشه و نظریه سیاسی بیش از حکومتهای سلطنتی؛مانند ایران آنزمان بود. در دمکراسی همه مردم شرکت میکنند، در نظام اریستوکراتی فقط مهم ترین ها دخالت می نمایند،در حکومت مطلقه و سلطنتی، فقط یک نفر تصمیم میگیرد.
در دوره آرشایی 8-6قرن پیش ازمیلاد برای نخستین بار در آتن و در شهر-دولت های دیگر یونان، ساختارهای دولتی-سیاسی بوجود آمد. سولون آتنی در سال 610 پیش از میلاد مسئول تشکیل نظمی جدید شد چون او عضو شورای هفت نفره متفکران شهر بود. پولیس یا شهر-دولت ها آنزمان مکانی مناسب برای اجتماعی نمودن انسان وآزمایش تئوری و نظریه های سیاسی بودند.
در یونان باستان از میانه قرن پنجم پیش از میلاد، قوانین اساسی دولتهای ایده آل طرح گردید. سقراط هیپودامس را نخستین تئوریسین دولت و معمار شهر-دولت ها میدانست. تئوریهای سیاسی در قرن 5 پیش از میلاد با تحلیل واقعیات برای تشکیل سازمانهای دولتی به اوج خود رسید و در قرن 4 پیش از میلاد موجب تشکیل مدارس فلسفی برای بحث های سیاسی شد.مشهورترین مدارس را افلاتون،ارسطو، اپیکور،زنون و بعضی از رواقیون میان قرون 3و4پیش ازمیلاد تشکیل دادند.
اعضای مکتب فلسفی سوفسطایی در سال 450 پیش از میلاد به تعمیم اصول فلسفه طبیعی ایونی، روی پدیدههای اجتماعی پرداخت. سقراط میگفت درسیاست مانند سایر شاخه های زندگی، انسان باید اهل فن، تخصص و صاحبنظرباشد. سرانجام اعدام تراژدیک وی در سال 399 پیش از میلاد باعث شد که افلاتون به رد تمام انواع و مدلهای دولتی آنزمان بپردازد و بهترین حکومت را حاکمیت سیاسی فیلسوفان بداند.
طرح دولت ایده آل در قرون 4و5 پیش از میلاد در اتوپی های دولت و در دوره هلنی درقرن سوم پیش از میلاد مشاهده میشود. افلاتون در کتاب "قوانین" به طرح شرایط تشکیل یک دولت پرداخت وارسطو در کتاب "سیاست" به شرح نظرات سیاسی پیرامون قوانین 158 دولت آنزمان همت گذاشت. اوج تئوری سیاسی یونان باستان در دو اثر مهم سیاسی افلاتون مطرح شده اند.
جامعه اسپارت در قرن 4 پیش از میلاد کوشید تا قوانین خود را بر اساس حکومتهای سلطنتی، اریستو کراتی و دمکراسی بنا کند. گزنفون دولت ایده ال را سلطنت میدانست و سنکا خطاب به نرون دولت ایده آل خودرا پیشنهاد نمود. مکتب فلسفی واخلاقی رواقی، دیگر فقط یک سنت فلسفی نبود بلکه راهنمای قشری از اشراف و برگزیدگان طبقه حاکم گردید که روی حاکمانی مانند آنتی گنوس درسال 250 پیش از میلاد و روی پادشاه مقدونی تاثیرنهاد.
درقرن 4 پیش از میلاد در اطراف یونان آنزمان حکومتهای سلطنتی و مطلقه در مقدونیه،سیسیل،ایران، و قبرس وجود داشت.پروتاگوراس یکی از متفکرانی است که به دفاع بنیادین از دمکراسی پرداخت. فیلسوفان سوفسطایی، آموزگاران حرفه ای بودند که درسهای سیاسی را به میان جوانان خارج از آتن منتقل میکردند. باید اشاره نمود که شهروندان نظام برده داری آنزمان با جوامع معمولی امروزی در نظامهای دمکراسی و پارلمانی فرق داشتند.
وجود لغات و مفاهیمی مانند دمکراسی، الیگارشی، و اریستوکراتی، نشان از مخالفت با نظام مطلقه بود. با کنار زدن حکومت مقدونی در سال 168 پیش از میلاد، دولت روم در جنوب ایتالیا روی کار آمد. بجای حکومتهای دمکراسی، رومیها مبلغ حکومت الیگارشی شدند. آنتی گنوس میگفت نظام پادشاهی، یک نوکری احترام آمیز در مقابل و در خدمت خلق است.اریستوکراتها میگفتند لیبرالیسم یعنی رقابت آزاد برای رهبری و سلب قدرت از یک نفر.
سیسرو نخستین بار در سال 54 پیش از میلاد آثار تئوریک سیاسی خود را منتشر کرد. معلم او در طرح نظریه سیاسی دولت، پولیپیوس بود. سیسرو مدعی بود که فوانین اساسی و حقوقی در جمهوری روم بهترین