Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

مردم در آنزمان انقلاب، خوشی زده بوده زیر دلشان ...

بقال سوپرمارکت محله گفت: مردم در آنزمان انقلاب، خوشی زده بوده زیر دلشان؛ و مثال زد که بچه های افراد ثروتمند نیز وقتی خوشی میزند زیر دلشان، میروند معتاد میشوند و پولشان را به باد میدهند و میافتند گوشه خیابانها و بدبخت میشوند.

اما خوشی زده زیر دلشان یعنی چه؟!
خوشی زده زیر دلش: یعنی در خوشی و خوشبختی غرق شده است اما چنان نفهم است که نمیداند چه نظمی باعث به وجود آمدن این خوشیها و خوشبختیها شده است و چگونه میتواند آنها را برای خودش نگاه دارد؛ در نتیجه به دلیل نفهم بودن و احمق بودن و نداشتن بلوغ فکری، به عوامل و علل خوشبختی خودش بی اعتنا است و به منافع خودش لگد میزند و میخندد و خراب میکند و هدر میدهد، او غافل و نابینا از اینست که بداند اگر به کجراهی و بینظمی ادامه بدهد، به زودی همه آن نعمتها و فرصتها و منافع را از دست خواهد داد و به دوران بدبختی و بیچارگی و خفت و نیازمندی وارد خواهد شد. جالب اینکه هنوز برای بعضیها ثروت بجا مانده از پدرشان آنقدر زیاد است که با دهها کجراه رفتن و صدها غلط کردن، بازهم از این ارثیه و ثروت پدر، مقدار زیادی باقی میماند و چون این بچه نفهم بیشعور، هنوز نیازمند و بیچاره نشده است، پس فهمیدگی و عقل به وجود نمیاید و او به حماقتش ادامه میدهد.
نوشته شده توسط: Anonymous

""" فروشندهٔ هیچ چیز """ به دعوت یکی‌ از دوستانم، چند روزی برای شرکت در """ Eurasia Rail Turkey 2017 """ به استانبول رفته بودم، در این مدت، گویا فیلمی از جامعه شاهنامه خوان، جایزهٔ اسکار گرفته، جامعه‌ای که هیچ چیز تولید نمیکند و روحیه کار آفرینی آن در حد صفر است با فیلم "" فروشنده "" ناگهان از قحطی تولید به بهشت کالا پرتاپ شده، تناقض را می‌‌بینید؟ صنعت فیلم سازی ترکیه، برای میلیون‌ها انسان، کار و امرار معاش فراهم آورده، صنعت فیلم سازی اینها، با لقب "" فروشنده ""، چیزی برای فروش و عرضه ندارد. اگر در هنگام گرفتن جایزهٔ اسکار، با اشاره به شعری کزائی، که بر سر در سازمان ملل، از شاعری فارس، نصب شده، حضار و جهانیان را به نبوغ شاهنامه خوانان آگاه میکردند، شاید دست کم پاسپورت اینها، ارزش فروشی‌ داشت. متوجه شدم در نبود ترکان آزربایجانی در این ایران گلوبال، چقدر همه چیز کساد و حالت مرده به

خود می‌‌گیرد. قحطی تحلیل مبارکت باد.
نوشته شده توسط: Anonymous

بسیار مغرض تشریف دارید مطلب عالی و کاربردی بود دم احسان جان گرم

نوشته شده توسط: Anonymous

بسیار عالی و کاربردی بود تشکر از راهنمایی و مطالب مفید شما .

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب توکلی
اسم این سیاست خود را سازش قهرمانانه بگذارید!
شکست انقلاب ایران دلایل زیربنایی و روبنایی مشخصی داشت که در ترکیب با سیاست و شرایط بین المللی منجر به آن شد که شد. تصمیم این و یا آن گروه در رابطه با این موضع یا آن موضع تاثیر مهمی نميتوانست داشته باشد.
خود میگویید گروه هایی هم بودند و سازش کردند و با اینحال تارومار شدند. در ثاني از کدام جمهوري خواه غیر مذهبی صحبت میکنید؟
تنها راهی که میتوانست مسير انقلاب را طور متفاوتي رقم بزند ترور خمینی بود قبل یا بلافاصه بعد از انقلاب.

نوشته شده توسط: Anonymous

مردك بيسواد كه بااسم جعلي اومدي هنوز نمیداني فرق کپی با تحقیق چیه !!!
اون خطها وكلمات و ومطالب كپي را در اين مقاله ارائه بده در غير اينصورت برو اتاق پارازيتت.
بايد اينطور با امثال تو صحبت كرد اينطوري بيشتر زندگيم ايدال تَر مي شود. امثال شماها از اطلاعات خميني جنايتكار و جاني تَر هستيد .
هر کسی که منابع رابخونه میفهمه من چی می گم
والسلام سخنم تمام!!!!!!!
احسان فتاحي

نوشته شده توسط: Anonymous

دکتر محمد مصدق قربانی سیاست خارجی سه دولت امریکا و شوروی انگلیس وسه نیروی ارتجاعی داخلی یعنی دربار و حزب توده و اخوندها یعنی از شش جهت محاصره و دولت او سرنگون شد. انچه امروز بر ما میگذرد نتیجه دشمنی با ازادی با قانون و عدالت اجتماعی و میهن پرستى و نماد ان دکتر محمد مصدق است . نوش جانمان باد این شرنگ بی وطنی .

نوشته شده توسط: Anonymous

بمناسبت سالگرد در گذشت مرد بزرگ تاریخ ایران دکتر محمد مصدق :

تکریم مصدق ، در پنجاهمین سالگرد در گذشت آن بزرگ مرد تاریخ ایران

فوریه 28, 2017 دربیانیه ها










• دکتر محمد مصدق پس از تحمل سیزده سال حبس وحصر خانگی که بعد از کودتای ننگین 28 مرداد1332 به او تحمیل گشته بود در روز 14 اسفند1345 جان به جان آفرین تسلیم نمود وبه دیار باقی شتافت .

مصدق در آغاز جوانی در انقلاب آزادیخواهانه مشروطیت ایران فعال بود وپس از آن پیام آور آن انقلاب برای نسل های بعدی گردید وتا پایان عمر برای تحقق آزادی واستقلال و عدالت اجتماعی دراین سرزمین تلاش نمود. او در سال 1304 در مجلس پنجم در کسوت نمایندگی مردم با مخالفتی که با سلطنت رضا خان انجام داد، مورد غضب دستگاه دیکتاتوری واقع شد وتا پایان سلطنت رضا شاه در انزوا به سر برد . پس از حوادث سال 1320 و سقوط حکومت رضا شاه ، مصدق در انتخابات دوره چهاردهم مجلس ، بر کرسی نماینده اول مردم تهران در مجلس شورای ملی مستقر گردید . ودر همان مجلس بود که با سخنرانی ها وتبیین مواضع خود برای ملت ایران و مطرح کردن سیاست موازنه منفی وعدم وابستگی ، در مقابل دسایس مزدوران انگلیس در هیئت حاکمه وتحرکات انحرافی عوامل شوروی ، در جایگاه یک رهبر ملی مورد وثوق مردم قرار گرفت . دکتر مصدق در آبانماه 1328 برای نیل به تحصیل آزادی ها به ویژه آزادی انتخابات ، سازمان جبهه ملی ایران را بنیان گذاشت وسپس او و همراهانش در مجلس شانزدهم موفق شدند ، قانون ملی شدن نفت را در تاریخ 29 اسفند 1329 از تصویب نهایی بگذرانند ویک ماه بعد دولت ملی را برای اجرای آن قانون مهم وتاریخ ساز تشکیل دهند .

مجموعه افکار ورفتار دکتر محمد مصدق در طول بیش از 70 سال زندگی سیاسی پر فراز ونشیبش مشخصاتی را به دست میدهد که مکتب مصدق شناخته می شود . مصدق به آزادی های سیاسی عمیقا باور داشت و آزادی را سر منشاء توسعه و رفاه و اعتلای ایران می دانست . مصدق به استقلال و نبودن تحت یوغ ونفوذ اجانب به عنوان یک مسئله کلیدی برای پیشرفت وترقی کشور می نگریست . مصدق عدالت اجتماعی را محور اصلی بقای کشور وشکوفایی آن می دانست . مصدق جز با صداقت و راستگویی با مردم رفتار نکرد . او هرگز به مردم دروغ نگفت وهیچگاه در صدد فریب آن ها بر نیامد . از مصدق درتمام مناصب ومقاماتی که کسب نمود،جز درستکاری وپاک دستی دیده نشد . ودر حوزه مدیریت او هرگز فساد وسوء استفاده از اموال مردم واموال عمومی مشاهده نگردید . اعتقاد به تخصص وشایسته سالاری و ساده زیستی از دیگر ویژگی های مصدق بود . مصدق بر سر حفظ منافع ملی تا پای جان ایستادگی داشت وهرگز منافع شخصی را بر منافع ملی ارجح ندانست .

جبهه ملی ایران در پنجاهمین سالروز در گذشت دکتر محمد مصدق بنیانگذار جبهه ملی ایران به هموطنان عزیز تاکید می نماید که در اوضاع حساس کنونی کشور و وضعیت آشفته منطقه وجهان جز مطالبه آزادی و استقلال و عدالت اجتماعی وعدم وابستگی به قدرت های خارجی وعدم تعهد به آنها وتلاش و کوشش برای حفظ منافع ملی که همان آموزه های مصدق بزرگ است راه دیگری درپیش روی ما نیست .

تهــران – جبــهه ملـی ایـران

چهاردهم اسفند 1395

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای lachin نظر شما کاملا درست است کسی که ادعا می کند واژه های زیاد مغولی وارد زبان ترکی شده است. باید بداند بودن وازه های مشترک دلیل بریکی بودن دوزبان نیست اولا طبق کدام مدرک و دلیل واژه های مشترک مغولی وترکی از مغولی رفته به ترکی از کجا معلوم از ترکی نرفته به مغولی کستردگی ترک ها بسیار وسیع تر از مغول هاست ترک ها حدودا 400 ملیون و مغول ها حدودا 10 ملیون هستند چطوری واژه ها از اقلیت مغول رفته به اکثریت ترک مضحک نیست؟ ثانیا بودن وازه های مشترک دلیل بر هم ریشه بودن دو زبان نیست بلکه بودن اکثریت افعال مشترک بین دو زبان وگرامر دو زبان وروش فعل سازی دو زبان دلیل بر هم ریشه بودن دو زبان است تازه نمی توان گفت کدامی لهجه دیگری است باید با دلایل علمی و منطقی اثباط کرد کدامی لهجه دیگری است. اما نام برده جای دیگری می فرمایند که

امپراتوری "چنگیزخان" (۱۱۶۲-۱۲۲۷ م) که توسط مغولان و عموزادگان ترکشان تاسیس شد، بزرگترین امپراتوری تاریخ بشری بود و غالبا به هنگام گسترش خود،کشتار و قتل عام ملل شکست خورده را در دستورکار خود داشت.چنگیزخان و خویشان نرینه نزدیکش،به عنوان رهبران این امپراتوری جهنمی، زنان فراوانی داشته و از این روی فرزندان بسیار زیادی تولید می کردند.حتی پس از تجزیه امپراتوری مغولی،فرزندان و نوادگان و برادرزادگان چنگیزی برای نسل ها مناطق وسیعی را در اوراسیا تحت سلطه خود داشتند. اگر این موضوع درست باشد در این صورت کشتار ملل شکست خورده به دلیل خالی کردن مناطق و جای گزین شدنشان بوده . پس در این صورت ایران جزو شکست خوردگان مغول ها و پسر عمو های ترکشان بوده بنا بر این کشته شده ها در ایران باید آریایی ها باشند که جایشان را مغول ها و پسر عمو هایشان ترک ها گرفته اند. پس اگر صحت داشته باشد این دلیل دیگری بر غیر اریایی بودن مردمان فعلی ایران ومغول زاده و ترک زاده بودن ایرانیان باید باشد که زبانشان به هر دلیلی از مغولی وترکی به فارسی عوض شده است. یا باید سندی آورد مبنی بر اینکه اریایی ها دوباره به ایران حمله کرده و مغول زاده ها وترک زاده ها را کشته یااز ایران بیرون کرده و جای آنهارا گرفته ودر نتیجه فارسی گسترش پیدا کرده. اما کسانی که کلمه پادشاه را اختراع کرده اند بسیار متمدن بودندند و کسانی که کلمه پادشاه را بکار نمی بردند بسیار غیر متمدن بودند از جمله هخامنشیان کوروش (نه کوروش شاه) داریوش (نه داریوش شاه) ساسانیان انوشروان (نه انوشیروان شاه) بهرام گور (نه بهرام گور شاه) غزنویان سلطان محمود غزنوی (نه محمود غزنوی شاه) فردوسی هم اشتباه کرده نوشته آیا شاه محمود کشور گشا که بدون دلیل محمود غزنوی را در جرگه متمدنین پادشاه قرار داده سلجوقیان الپ ارسلان و شاه عباس غیر متمدن ترک را باید عباس خان نامید رضا شاه هم باید رضا نصف شاه گفت چون پدرش از ترک های غیر متمدن مهاجر قفقاز بود. محمد رضا شاه هم باید محمدرضا یک چهارم شاه گفت چون مادرش از ترک های غیر متمدن بیات ماکو بود شاد باشید دوستان انزابی
نوشته شده توسط: Anonymous

اقای توکلی و مسئولین دیکر ایران گلوبان ضمن سلام حق با آقای ناصر کرمی است بنده با آقای کرمی مخالف هم هستیم ولی بنده به هیچ عنوان به اقای کرمی توهین نمی کنم چون آقای کرمی یک فکراست بنده با فکر او مبارزه می کنم تا تاثیری درفکر ایشان بگذارم توهین به ایشان نتیجه عکس می دهد وزحمات بنده را بی ثمر. وشرا فتا هیچ زمان آقای ناصر کرمی هم توهینی به بنده نه کرده. در بحث هایی که با آقای اسامه داشتم ایشا ن بنده را عنزابی (عن= نجاست) ختاب کردند. آقای اسامه به دیگران هم توهین کرده اند. آقای توکلی سایت تان را به چاله میدان تبدیل نکنید. سال ها پیش chat room هایی داشتیم بسیار عالی افراد تحصیل کرده زیادی می آمدند و صحبت می کردند و بنده ودوستان دیگر هم یاد می گرفتیم با ورود فحاشانchat room ها را تبدیل کردند به چاله میدان و افراد تحصیل کرده ازاین chat room ها کذاشتند رفتند.

آقای توکلی اکثر توهین کنندگان و سازندگان جوک برای دیگران از هم وطنان تهرانی (که اقلیتی )هستند و خودشان را بالاتر از بقیه مردمان ایران می دانند. البته بخش بزرگی از هم وطنان تهرانی هم مودب هستند و هم کاری با توهین وجوک ندارند.آقای اسامه با این شخصیتی که داره می خواهد با بنده بحث آکادمیک داشته باشد عجیبه. اقای توکلی اجازه ندهید این سایت هم تبدیل بشه به چاله میدان. با تشکر انزابی
نوشته شده توسط: Anonymous

احسان فتاحی یک نصیحت برادرانه که برای یک زندگی ایده ال خوب است و آن اینکه خواهشا از کپی برداری دست بردار

نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

درگذشت پیشوای نهضت ملی ایران دکتر مصدق
چه زنده باشم و چه نباشم امیدوارم و بلکه یقین دارم که این آتش خاموش نخواهد شد و مردان بیدار کشور، این مبارزه ملی را آنقدر دنبال می‌کنند تا به‌نتیجه برسد…» - دکتر محمد مصدق
روز چهاردهم اسفندماه سال 1345 دکتر محمد مصدق، پیشوای نهضت ملی ایران، دیده ازجهان فروبست و میلیونها ایرانی را درغم فقدان خود سوگوار کرد.
مصدق در احمدآباد، تبعیدگاه چندین‌ساله‌اش به‌خاک سپرده شد.
مصدق كبیر در سال 1261 شمسی در تهران به‌دنیا آمد. در سال 1287 برای ادامه تحصیلاتش به‌ فرانسه عزیمت کرد و بعد از اتمام دورهٔ مدرسه‌ علوم سیاسی پاریس، وارد دانشگاه نوشاتِل سوئیس شد و در سال 1293 با اخذ دکترای حقوق از این دانشگاه ، به ایران بازگشت.
دکترمصدق در دوره‌های پنجم، ششم، چهاردهم و شانزدهم مجلس شورا در موضع نماینده مردم تهران با سیاستهای وابسته‌ساز و دیکتاتوری رضاخان قلدر و

محمدرضا پهلوی خائن مبارزه کرد و سرانجام رهبری جنبش ملی کردن صنعت نفت ایران را به‌دست گرفت و با حمایت عموم توده‌های مردم ایران، این جنبش را تا خلع ید کامل از شرکت نفت سابق (شرکت انگلیسی) و احقاق حقوق مردم ایران به‌پیش برد. دکترمصدق در اجرای همین قانون ملی‌کردن صنعت نفت و خلع ید از شرکت نفت سابق، پیشنهاد نخست‌وزیری را پذیرفت. دشمنان رنگارنگ مصدق در تمام مدت ۲سال‌ وچهارماهی که او در حکومت بود، حتی یک روز از توطئه علیه وی خودداری نکردند و بارها قصد جان وی و طرح کودتا علیه حکومت ملی او را کردند. سرانجام حکومت ملی دکتر مصدق با یک کودتای استعماری و امپریالیستی از جانب دولتهای آمریکا و انگلیس که به‌کمک عوامل دربار و ارتش و آخوندهای کثیف و رذل و خائنی از قبیل بهبهانی و کاشانی و لمپن هایی مثل شعبون بی مخ و طیب، ترتیب داده شده بود، در تاریخ 28 مرداد 1332سرنگون شد. دکتر مصدق دستگیر و در بیدادگاه نظامی شاه، به ۳سال زندان محکوم شد و سپس به احمدآباد تبعید گردید و سرانجام پس از 14سال تنهایی و انزوا در تبعید چشم از جهان فروبست. پیشوای نهضت ملی مردم ایران در غربت به‌درود حیات گفت اما این امید و بلکه اطمینان را داشت که فرزندان مبارزش، راه او را تا رسیدن به پیروزی نهایی ادامه خواهند داد :
«چه زنده باشم و چه نباشم امیدوارم و بلکه یقین دارم که این آتش خاموش نخواهد شد و مردان بیدار کشور، این مبارزه ملی را آنقدر دنبال می‌کنند تا به‌نتیجه برسد…».
نوشته شده توسط: Anonymous

بخاطر دارم که در زمان پادشاه فقید از خدمات علمی کارشناسان اسرائیلی در زمینه های داشت و برداشت و آبیاری و بیابان زدائی و جلوگیری از شن های روان استفاده می کردیم. خمینی و خامنه ای خیال کردند با فریاد دشمنی با اسرائیل می توانند دوستی اعراب را بچنگ آورند در حالیکه جمهوری اسلامی از هر دو سر به گند خورد. اینک هم اسرائیل با جمهوری اسلامی دشمن هست و هم اعراب و بویژه اعراب همسایه. شعار آزادیخواهان ایران " نه غزه ؛ نه لبنان؛ جانم فدای ایران " بوده و هست. حال اگر غیر ایرانیانی هستند که برای فلسطین تره خورد می کنند خوشحال می شوم که آش تره خوشمزه آنها را نوش جان کنم. پاینده ایران

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی اینکه شما میفرماید اکثر مردم ایران پشت سر خمینی بودند جای تامل دارد ،اگر این گفته شما درست باشد ،پس این گفته چپی ها ومخالفان خمینی که میگویند خمینی انقلاب را دزدید چه میشود؟اگر اکثر مردم پشت سرخمینی بودند پس او حق داشته نظریه خود را حتی اگر هم ارتجاعی باشد را پیاده کند

اخیرا گفتگویی از محمد رشاه با وزیر خارجه فرانسه در سایت بی بی سی قرار گرفته بود که درآن گفتگو‌ محمد رضا شاه میگوید :
این نیروهایی که خود را به خمینی چسبانده اند کاره ای نیستند وفقط برای خود نمایی این کار را انجام میدهند واصل کار خمینی است وبعد از ورود او به ایران همه این گروها رانده خواهند شد.
البته بسیار غیره منصفانه است که تمام کوزه ها سرخمینی شکسته شود ،هیچ کدام از نیروهای آنزمان آزادیخواه نبودند وچپی ها واژه لیبرال رابعنوان دشنام نثار مهدی بازرگان میکردند،انقلابی که کلمه لیبرال دشنام باشد آینده آن بهتر از این نخواهد بود ،من برخلاف شما اعتقاد دارم،خمینی وطرفدارانش ۲۵درصد انقلابیون را شامل میشدند ،منتهی برنامه های خود را بطور پیچیده پیش بردند وچون سایر نیروها نیز آزادیخواه نبودند واتحاد نداشتند ،یکی پس از دیگری قیچی شدند.اگر حزب توده ومجاهدین وفدایان بجای حمله به بازرگان قبل از تصویب قانون اساسی متحد بودندو برای آزادی میجنگیدند ،هیچ موقع انقلاب به اینجا نمیکشید،هیچ از خود سوال کرده اید چرا یک واکنش برعلیه اینکه خمینی بجای مجلس موسسان ،مجلس بسیار کوچک خبرگان را تاسیس کرد انجام نشد؟
نوشته شده توسط: Anonymous

معتقدید که مسئله دوران استالین تنها در سایه برخورد دیالکتیکی و همه جانبه ممکن خواهد شد. خیلی شیک فرموده اید ولی سایه برخورد دیالکتیکی و همه جانبه بر دوران استالین دیگر چه مقوله ایست؟ تعداد افرادی که بی هیچ علت در گولاک ها ناپدید میشدند و تفتیش عقایدی که انکیزیسیون کلیسا باید در برابرش لُنگ می انداخت بخشی ازین همه جانبه ها هست؟ یا نه توسط ارگان دیالکتیک قلم عفو و پرده پوشی بر اینها کشیده شده و جزو باید گردد ها محسوب میشود. بگذریم سایه دیالکتیک بر سرتان مستدام باد

نوشته شده توسط: Anonymous

کشتار انسانهای بی دفاع بخصوص کودکان ونوزادان وپیرزنها وپیرمردان ، جنایت علیه بشریت میباشد.اقای ارسن نظریان هر چطور نوشته باشد صورت مسئله را عوض نمیکند.در ثانی ایشان معمولا از نشریات ارمنی مخالف آدربایجان ترجمه مکنند

نوشته شده توسط: Anonymous

در این روزها روزنامه نگاری آلمانیـ ترک بنام دنیز یوسل به تعداد بیشمار روزنامه نگاران در بند ترکیه اضافه شده. دولت کودتای ترکیه قصد او را گروگان بگیرد تا دولت آلمان را وادار به دادن وام به ترکیه کرده و آزاد گذاشتن سخنرانی وزرای ترکیه جهت تبلیغات پانترکی و آماده کردن ترکهای ساکن در آلمان برای تغیر قانون اساسی ترکیه به نفع خودسری بیش اندازه اردوقان شود.
بدین جهت از جناب لوایی درخواست میشود بعنوان فردی آزاد و روزنامه نگاری متعهد از این روزنامه نگار و دیگر روزنامه نگاران دربند دفاع کند.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب توکلی،
گاهی فکر میکردم که شما سایتی را بنیان نهاده ای و آنرا به امید خدا رها کرده اید تا چه پیش آید. اما هراز چند گاهی که سوزنی روی پوستتان میخورد و کسانی قلقلتان میدهند آنگاه است که زبان گشوده و آگاهی سیاسی اجتماعی خود را به زبان روشن و قابل درک بیان میکنید. در بیرون از ایران، گذاشتن یک لیست طویل از آنچه جناب فرهادی میبایست (‌میبایست ) به نمایندگانش بگوید کار آسانیست. گرفتن اسکار برای به معنی دادن روزنه تنفس به رژیم نیست بلکه برعکس برای جهانیان این گوشزدی است که هنرمندان و مردم ایران هرچند گرفتار استبداد شده اند اما میتوانند انسانهایی برازنده باشند و تکلیفشان با حکومت میتواند جدا باشد. گرفتن اسکار رسمیت دادن به هنرمندان و بالا آوردن خواسته هایشان است.

نوشته شده توسط: Anonymous

اگر ما دیکتاتور نبودیم این همه از اقای فرهادی انتظار نمیداشتیم . ما میخواهیم از فرهادی یک پانترک ویا مجاهد خلق و یا فدائی ویا کرد و یا سلطنت طلب ووو بوجود اوریم و او باید بر میل ما فیلم بسازد و این خطا است . . منقدین محترم این فضا را برای اقای فرهادی و دیگران بوجود بیاروند تا ایشان انچه میخواهد بر روی پرده سینما بیاورد . یادمان نرود که شادروان شهر یار را نیز مجبور کردند برای جنایت کاری پلید و ددمنش مانند خمینی شعر بگوید . هنر و ادبیات حزبی دینی و نژادی نیست .ولی ما میدانیم که شاعری توده ای برای خمینی شعر گفت و نویسنده ای توده ای برای حسین عرب نوحه خواند . ازادی هنر و ادبیات و اندیشه با اما و اگر خوانائی ندارد .

نوشته شده توسط: Anonymous

نکته بسیار مهمی که شاید برخی ها عامدانه و یا غیر عامدانه!! به آن توجه نمی کنند, آنکه در ایران , ما « فرهنگ و هنر » مستقل نداریم. هرآنچه که تولید و صادر می شود « دولتی » است. براین منطق تا اجازه وزات خانه هایی منند ارشاد اسلامی و یا دوایر اطلاعات دولت و سپاه نباشند, اساسا اجازه پخش و یا صدور به فستیوال های بین المللی را نخواهند یافت.
موضوع بحث اساسا فرد آقای فرهادی نیست, بلکه دعوا در جای دیگری است, اینکه فرهادی خود را بازیچه دیکتاتوری مذهبی می کند, نه اولین نمونه آن و نه آخرین آنها خواهد بود. در دوران نازی ها هم همین وضعیت ساری و جاری بود, نگاهی کنید به زندگی نامه کارگردانی بنام « رنی رفینشتال» . درآن دوران هم زندگی مردم در تمامی زمینه ها با جوهر ایدئولوژیک حکومت گره خورده بود. اساس حکومت های فرقه گرا و ایدئولوژیک تمام برهمین پایه استوار است. شعار « ضد استکباری» فرهادی
ترجمه همین است

نوشته شده توسط: Anonymous

خبر مهم و جدید این خبر که احمد منتظری فرزند آیت الله منتظری امروز بخشیده شد . احمد منتظری خطرناک ترین اخبار کشتار دهه 60 را بر ضد جمهوری اسلامی منتشر کرده بود . در حالیکه طبق قانون و مجازات در جمهوری اسلامی به خاطر این افشا گری هایش باید 50 بار حکم اعدام می گرفت . اما یکهویی از اتهامات تبرئه و ازاد می شود ؟ قسم حضرت عباس و دم خروس مجاهدین خلق کاملا پیدا می شود که ارتباط تنگاتنگشان با جمهوری اسلامی برملا می شود . چطور نرگس محمدی و دیگر زندانیان سیاسی که ارتباطی با مجاهدین خلق ندارند و کارسیاسی و جنگ مسلحانه نکرده اند به 20 سال زندان محکوم می شوند ؟ اما احمد منتطری ازاد می شود ؟ افشاگری های احمد منتظری با نوار صوتی ایت الله منتظری ایا برای مظلوم نشان دان چهره مجاهدین خلق نیست ؟ این سیاست جمهوری اسلامی کاملا مشخص هست که در مواقع ضروری با این ترفندهای سیاسی اش

جو و محیط بیرون از ایران را برای مجاهدین خلق به عنوان یک اپوزیسیون قلابی کاملا فراهم می کند . اما باید بدانند این ترفندها به لطف تکنولوژی و اگاهی رسانی کهنه و نخ نما شده است .
نوشته شده توسط: ناصر کرمی

به کاربر ..گرامی...بهمن...مطالبی را که مطرح کرده اید، بجا و منطقی است. امّا در ایراندوستی من شک نکنید، تا آنجا که همین ایراندوستی باعث شده است، که مرا نژاد پرست، نازیسیم، هیتلری، و غیره خطاب کنند.
من معتقد به دمکراسی و بر این باورم که فرهنگ شناخت و شعور اجتماعی و همگانیِ ایرانیان در آن سطحی هست که این مطالب فدرالیسم، جدایی آذربایجان با دو استان، و برنامهء کردستان بزرگ، و جایگزینی زبان انگلیسی را مطرح کنند، و بهترین را انتخاب کنند.

از پرداختن به این مسائل هم ترس و وحشتی هم ندارم، امّا اگر طرفین بحث ، پایه ای و همه جانبه با شناخت کافی مطالب و جوانب آنرا را کوتاه و درازمدت مورد بررسی جدی قرار دهند و از همه مهمتر هدف رسیدن به یک مخرج مشترکی باشد که همزیستی مسالمت آمیز و وحدت ملّی را فراهم کند.

البته باید بگویم که پشت مطالب مطرح شده از سوی من، مراحل مختلف عملی و چگونگی داد و ستد و روابط کنش و واکنش گوناگون دیگر نهفته است. که به نمایش گذاشتن آنها بصورت نوشتار امری بسیار کوچک از اصل موضوع و فقط فاز دعوت به گفتگو در این زمینه هاست، که از قبل خود را برای چنین گفتمانی با توسل به کسب اطلاعات و تهیه کردن مطالب دیگر آماده کرده ام.
مقالهء جدایی آذربایجان، کردستان بزرگ، فدرالیسم، و زبان انگلیسی فقط واژه های کلیدی است
که فقط دروازه را باز میکند،
امّا پشت این دروازه چه مساحت و فضا و حجم و چه پدیده های شناخته شده و نشده وجود دارد، حد و مرز و وسعت و گستردگی آنرا میزان بینش و شناخت، و رشد فرهنگ و جهان بینی ها، از همه مهمتر ضرورتهای امروز و فردای ایران معیّن خواهند کرد، امّا گروهی و طبقاتی خاص از اساس از باز کردن دروازه ترس و وحشت دارند، چرا که پشت این در و دروازه پرتگاهی است که آنها برای همیشه در تاریح محو و سقوط خواهند کرد.
عصر مدرنیته و دوران رفرماتسیون و رنسانس و روشنگری، علاو بر اینکه درها را باز کرد، دیوارها را هم درهم فرو ریخت، به امید روزی که در ایران همهء درها باز شوند و دیورارها در هم فرو ریزند.
نوشته شده توسط: Anonymous

کیانوش توکلی درود بر شما که همواره منتطقی فکر میکنید.با ارزوی بهترین ها برای شما.

نوشته شده توسط: Anonymous

ایکاش این" رادیو فردا " و این "منظر جاوید" در مورد ضرب و شتم و قتل زنان و کودکان و بیگناهان فلسطینی هم این چنین با آب و تاب و تکراریات ، یاد صحرای کربلا و آتش زدن خیمه گاههای صحرای کربلا در منطقه می افتادند.
چاپلوسی و تعریف اغرار آمیز از دشمن نشانه بی هویتی بعضی از افراد قاتی در اپوزیسیون و دشمن ایران است.

نوشته شده توسط: ناصر کرمی

>>به مسئولین سایت، آقایان کیانوش توکلی، اقبال اقبالی،...، قرار بر این بود که افرادی که با نام مستعار و بدون شفافیّت بخشیدن به هویّت اصلی خود، به کاربران و نویسندگان با نام حقیقی و حقوقی توهین نکنند و موقعیّت خانوادگی، شخصی، اجتماعی، آنها وارد بحث ساسی و دیدگاهی نشود، تا فضای سایت برای یک گفتگو سالم ممکن شود.
کاربری تازه از راه رسیده بنام "اسامه" که مطالبی را که ایشان مطرح میکنند( از جمله زبان فارسی و تُرکی) 10 سال پیش ما آنها را مورد بحث و گفتگو و در واقع کالبد شکافی کرده ایم به میدان بحث وارد کرده است.
طبق نوشته خود ایشان، بیشر از دو سطر از مقاله مرا نخوانده، ولی در مورد آن چند کامنت نوشته است که فقط به مسائل جانبی و زبان توهین شخصی و خانوداگی را با من آغاز به اصل و نسب من توهین کرده است، مردمان عراقی، افغانی، کولی ها، و دیگران را تحقیر کرده است

من و دیگران را با اقتدار گرایی تهدید میکند.
همزمان با سیاست نظام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه علی خامنه ای، ایرانیان در تبعید و دو تابعیتی ها را مورد هدف قرار داده ، که میخواهد هویّت و تابعیّت ایرانی همهء ایرانیان مخالف رژیم و در تبعید را از آنها بگیرد و بی اعتبار کند، آیا یک فرد میتواند هویّت و تابعیّت یک ایرانی را از او سلب کند ؟ پشتوانهء این ادعا کجاست ؟

آیا هویّت و جایگاه و پایگاه طبقاتی و شغلی فردی مانند " اسامه" که سر بریدن و کشتن 700 هزار عراقی را نشانهء دلیری و رشادت میداند، در واقع خونریزی و خشونت بشکل داعشی ایدئولوژی ایشان است. و مسائل دیگر از این قبیل. برای شما شناخته شده و روشن هست ؟

آقای توکلی من هم مانند آقای م. سحر از پاریس به شما میگویم که آن دمکراسی که در دانمارک هست در آلمان هم هست، تازه دمکراسی آلمان یک کشور و حکومت قوی را دارد که در موارد، سیاسی و اقتصادی و نظامی درجهان تأثیر گذار است. که دانمارک در مقابل آن به حساب نمی آید.

همین دمکراسی آلمان از دو روز پیش، دو گردهمایی و همایش های بزرگ تُرک تباری را در سطح حکومت، وزراء، رئیس جمهور ، پرزیدنت و دادگستری ترکیه که قرار بود در آلمان بر گزار شوذ لغو کرد، آنهم صرفآ به مناسبت خدشه دار کردن و نبود دمکراسی و دیکتاتوری در ترکیه و برای جلو گیری از سوء استفاده حکومت ترکیه و شخص رجب طیب اردوغاناز دمکراسی در آلمان است.
بنا بر این آزاد گذاشتن افرادی بی هویّت با نام مستعار مانند" اسامه" در سایت ایران گلوبال بطور کلی با دمکراسی همسو نیست، و در واقع رواج و گسترش فرهنگ کهریزکی و بسیجی بی پرنسیپ هست که هر خویشتن شناسی که مواظب آبرو و موقعیّت سیاسی خود باشد، باید سایت ایران گلوبال را ترک کند.

شما بخوبی میدانید که من مخالف هر گونه سانسور هستم، و در مقابل نوشته های خود مسئولیّت پذیرفته و می پذیرم، و اکنون هم برای دیالوگ در مورد این نوشته به روش قانونمند و تحقیقی و اثباتی امّا با فرهنگ دیالوگ متین آماده هستم.

امروز می بینم که همین کاربر بنام "اسامه؟ نام مرا "عبدالناصر البوکرم " نوشته است، آقای توکلی در کدام دمکراسی به فردی چنین اجازه ای را میدهند که خود نام مستعار دارد و هویّت خود را پنهان میکند، امّا به هویّت و نام حقیقی و حقوقی افراد را مسخره و واژگونه نگاری میکند ؟ آیا سایت ایران گلوبال میدان مسخره و تئاتر است ؟ این فرهنگ نظام جمهوری اسلامی است که مخالفان خود را منزوی و نابود و از سر راه بردارد .
دمکراسی زمانی معنی و مفهوم پیدا میکند که افراد با نام حقیقی و حقوقی و مجسم در جمع ظاهر شوند.

آقای توکلی من ادعا میکنم که این کاربر بنام " اسامه" دستی بر آتش دارد، آیا شما میتوانید با سند و مدرک تأیید کنید که نه ندارد ؟ دمکراسی یعنی پرده برداری از مسائل، ژورنالیستی یعنی روشنی بخشیدن به مسائل، بنا بر این وظیفهء شماست که بدانید این "اسامه" کیست ؟
ایشان اگر راست میگویند و جرأت و شجاعت و دارای داشن و اصالت و نسب هستند، خود را به خوانندگان و کاربران معرفی کنند، تا بدانیم با چه کسی طرف هستیم. ایشان باید بدانند افرادی در این سایت بوده اند، که بادکنک آنها بسیار بزرگتر از بادکنک اسامه بود و ما همه را با ضربهء سنجاقکی از میدان به بیرون پرتات کرده ایم و میکینم.

نوشته شده توسط: Anonymous

به اقبال اقباللی. منبع شما از صفحه ای بنام پارسینه هست. صفحه پارسینه متعلق به دولت فارسها در ایران است و دولتی که خوزستان را از آبهای کارون و کرخه محروم و بیاان کرده تا اصفهانی ها و یزدیها و کرمانیها در ناز و نعمت زندگی کنند. دیگر می خواهید چه بگوئید؟

نوشته شده توسط: Anonymous

من ترک زبان نیستم. شناختی هم از این زبان ندارم. اما دلم به حال تو می سوزد که به جای آموختن دانش و هنر و فرهنگ وقت خودت را با این حرف های آشفته تلف می کنی. ناصر کرمی موضوعی جدی برای آیندۀ آن کشور مطرح می کند.

نوشته شده توسط: Anonymous

«و حالا ما در فاصله ی ميان دو توفان و باران، بر سر رنگ ها با يکديگر می جنگيم. بی آن که به اخم تلخ خورشيد، نگاه کنيم که در آن بالا، در آن بالای بالا، نظاره گر ماست و در تب و تاب درون خود می سوزد و می سازد.»
«توفانی آمده است و بارانی که در آغاز، نم نم بود؛ و در ميانه، رگبار شد؛ و در پايان، سيلاب. و توفانی در راه است و بارانی که اين بار، نه از نم نم، که از سيلاب، شروع خواهد شد. سيلابی که يا دشمنان ما را با خود خواهد برد و درهم خواهد کوبيد، و يا خود ما را.»

چه خوب است این مسؤولیت شناسی و مسؤولیت پذیری محمد علی اصفهانی زیبانویس ما که عمرش دراز باد و قلمش پرتوان مثل همیشه!

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب وضعی گرامی،
اصغر فرهادی نه یک مبارز است و نه نماینده کولبران و یا رئیس محیط زیست. البته سخن گفتن در مورد همه این دشواریهای اجتماعی ایران در یک چنین فرصتی به هیچ وجه بد که نیست بلکه میتواند جالب باشد. اما در این برش زمانی انتخاب ترامپ و محرومیت ویزا برای هفت کشور و نه برای صعودیها که دست مستقیم در ترورهای یازده سپتامر داشتند و توانستند با این تهدید که پولهایشان را از بازار آمریکا بیرون خواهند کشید، خود را از مخمسه برهانند، نیز بی اثر نبود.
آقای اصغر فرهادی را باید به همین شکل و قواره که دارد قبول کرد . ما ایرانیان از هر نویسنده و هنرمند بیکباره دها انتظار داریم. او کاری که از عهده اش بر آمده انجام داده و تا اینجا قابل احترام است. اگر هنرمند دیگری میتواند بیشتر از او برای جامعه انجام دهد و مسائل بیشتری را جهانی کند کار خوبی را انجام داده.

نباید فراموش کنینم که او در ایران زندگی میکند و نمیخواهد که روزی او را برای یک مصاحبه تلویزیونی و ندامتگویی بخوانند. بگذارید هر کسی به اندازه توانایش به مردم خدمت کند و کسی را وادار به افراتگری نکنیم راهی که شاید از توان هرکسی خارج باشد.
زنده باشید
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب با سلام مجدد،
من هم در ان دوران فعال بودم و بسياري از انچه شما در كامنت خود نوشته ايد را بسيار خوب در خاطر دارم.
انچه شما اذان ميداريد فقط يك جنبه از واقعيت است و اينكه نيروهاي مردمي و سكولار چه سياست هايي را در برابر موج خميني از خود نشان دادند و يا به نظر شما بايستى نشان ميدادند.
ولي يك واقعيت ديگر هم وجود داشت و ان سير شتابان و تمايل مطلق اعوان وانصار خميني براى دست يابى به تمامى نهادهاي دولتى و نظامى و امنيتى بود. خمينى پرستان نيز در دو سال اول در خواب نبودند كه تاكتيك هاى نيروهاى سياسى را متوجه نشوند. انها بيكار و بى تحرك هم نبودند و بطور منظم و مرتب همان محدود دستاوردهاى قيام ١٣٥٧ را كه شما برشمرده ايد مانند ازاديهاى نسبى مطبوعاتي و سياسى، حضور و فعاليت گروه هاى سياسى در دانشگاه ها، مدارس و حتى تا حدى در نهادهاى دولتى و... را به خوبى رسد ميكردند.

انها با برنامه ريزى و سازمان دهى نيروهاى متعصب مرتبا حملات گسترده و موثرى براى نابودى اين دستاوردها انجام ميدادند كه انقلاب فرهنگى نمونه بارز و مشخص ان است كه با هجوم اراذل و اوباش به دانشگاه هاى كشور، يكى از سنگر هاى اصلى مقابله با موج واپسگرايى را از دست نيروهاى انقلابى، سكولار و دگر انديش خارج كرد.
سياست حزب توده و سازمان اكثريت با عنوان اتحاد و انتقاد فقط و فقط يك خود فريبى بود چرا كه رژيم كار خود را ميكرد و خر خود را ميراند و حتى يك مقاله انتقادى در روزنامه كار را بر نميتافت كه منجر به دستگيرى و اعدام يكى از كادرهاى با سابقه ان سازمان گرديد كه چند و چون ان در اينجا ضرورتى ندارد.
ايا شما واقعا بر اين باوريد كه اگر سازمان هاى سياسى همه به فراخوان روزنامه كار بعد از انشعاب لبيك ميگفتند و سياستى مانند حزب توده و سازمان اكثريت در پيش ميگرفتند، خمينى و نيروهاى متصل به او داراى چنان پتانسيلى بودند كه اجازه حتى حداقل فعاليت را به سازمان ها و نيروهاي دگر انديش تا سال ١٣٦٧ بدهند.
من با توجه به شرايط ان دوران و تنوره ديو ارتجاع، چنين پتانسيلى را متصور نيستم و اين باور را بسيار غير واقعى ميدانم. خمينى به بني صدر، قطب زاده، شريعتمدارى..... و بسيارى ديگر از همراهان و همرزمان و حتى نايب خود نيز رحم نكرد.
در كامنت قبلى هم نوشتم كه مجاهدين بواسطه دين باورى شرايط ويژه اى داشتند و نميتوانستند شتر سوارى دولا دولا بكنند، يا بايستى هژمونى خمينى را ميپذيرفتند و با ورود به نهاد هاى امنيتى و دولتي و توان و شناختى كه از ساير گروه هاى غير مذهبى داشتند به خواست خمينى سركوب گسترده انها را شروع ميكردند و يا در برابر خواست او مى ايستادند و بهاى سنگين اين نافرمانى را نيز با پوست و گوشت و روى تخت هاى شكنجه و سكوهاى دار ميپرداختند كه چنين كردند.
اين بى انصافى بزرگى است كه حالا ما طلب كار انها نيز بشويم كه چرا با خمينى همكارى نكرديد و ما را از بين نبرديد.
چرا راه دور برويم، همين الان هم ٣٥ سال بعد از ١٣٦٠ چنين پتانسيلى براى انتقاد پذيرى در حكومت نماينده خدا بر روى زمين وجود ندارد و بخش اصلاح طلبان در واقع همان جانيان سابق هستند كه هدفشان ورود مجدد به حوزه قدرت است نه حفظ منافع واقعى توده هاى محروم از ازادى و زندگى شرافتمند.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب حسام
این کرمی چجور ایراندوستی است که اول که دو استان را به ترکها بخشید تا خوب و خوش جدا شوند بعد اجازه جدا کردن بخشی از ایران را به کردها داد تا اگر خواستند بمانند اگر نه جدا شوند! بعد تز ریشه کنی زبان فارسی را داد و الان هم فدرالیسم می خواهد آنهم وقتی جغرافیای پارس که سند ششدانگ آنرا بنام خود زده را تا مرزهای جنوب و خوزستان ادامه داده یعنی بیشتر منابع نفت و گاز !
البته نمی داند برای حفظ جغرافیای فارس نیاز به نیروی انسانی اصفهان و تهران و خراسان دارد مثل زمان جنگ

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب kurdistan خطاب به اینجانب می نویسد :«میگوید چرا رهبران سازمان مجاهدین خلق دست خمینی را نبوسیدند ،عجیب اینجاست که آقای توکلی فورا به سرنوشت دستبوسان هم اشاره میکند.» پاسخ اینجانب: مهدی بازرگان همان زمان می گفت « باران می خواستیم ، سیل امد» آری ، انقلاب 57 سیل بنیان کنی بود که همه ی دستاوردهای سکولار جامعه ایران را با خود می برد. در مقابل خمینی؛ سکولار ها ، چپ ها، لیبرالها ، سلطنت طلب هاو ...دو راه در پیش داشتند:1_ یا باید با این سیل خانمانسوز که_ رهبرش غم پیاده کردن قوانین 1400 سال پیش را در سر داشت_ همراهی می کرد ویا در مقابل سیل، مقاومت سیاسی را از دورن وبیرون حکومت، سازمان می داد. احزاب و سیاتمداران دو دسته شدند . درهمراهی،هرکسی در فکر پیش برد خط فکری خود بود. رفسنجانی ، خامنه ای ، بازرگان ، بنی صدر و قطب زاده و حزب توده و مجاهدین و... بدنبال پیش برد خط سیاسی خود بودند

و بعبارت دیگر در همراهی همه « خط خود» را در پشت نام خمینی مخفی می کردند . بیاد دارم که آن روزها حزب توده از خط امام زیاد صحبت می کرد؛ روزی یکی از رهبران فدائی از کیانوری می پرسد « واقعا خمینی خط دارد ؟» دبیر اول حزب توده با خنده پاسخ داد که «خمینی خط ندارد ولی ما بخشی از استراتژی علنی حزب را بنام «خط امام» پیش می بریم . کیانوری در کنار «خط امام» سازمان نظامی را در ارتش و نهاد های امنیتی را سازمان می داد.
اما مجاهدین در عرض چند ماه دست از این همراهی با خمینی برداشت ولی مسعود رجوی به اشتباه فکر می کرد که زمان انتقال قدرت سیاسی فراهم شده است . حوادث پس از 30 خرداد به وضوع نشان داد که این برداشت مسعود رجوی از تناسب قوا بسیار اشتباه آمیز بودالبته این ارزیابی در همان 30 خرداد وجود داشت و احتیاج به گذشت زمان نبود که بعد ها «کشف» شود.
شخصا در ان روزها ی تاریخی 30 خرداد در خیابانها ناظر جنگ و گریز مجاهدین و حزب الهی بودم . همان زمان فکر می کردم که این مبارزه نا برابر و بسیار خطرناک است چرا که اکثریت مردم ایران متاسفانه بدنبال خمینی بودند و کلیه ارگانهای اطلاعاتی و نظامی هم دست طرفداران خمینی بود.اگر مسعود رجوی و سایرین به لحاظ سیاسی جناح بنی صدر را از بیرون تقویت می کردند و دست به مبارزه مسلحانه نمی زدند و همچنین با کار سیاسی مداوم جبهه جمهوریخواهان غیر دینی را تقویت می کردند و.... آنوقت می شد انتظار داشت که پس از مرگ خمینی ؛ اوضاع سیاسی بسود ماندگاری دستاوردهای سکولار چرخش می کرد . بیاد بیاوریم که تا دوسال اول انقلاب ؛خمینی_ علیرغم قدرت بی بدیل_ نتوانست ؛ حجاب را در خیابنها را اجباری کند. زنان بی حجاب همچنان در خیابنها دیده می شند .... آزادی سیاسی نسبی هم وجود داشت. احزاب داری دفاتر بودند و روزنامه احزاب در خیابنهای تهران بفروش می رسید . برخی تظاهرات و آکسیونها اجازه برگزاری می یافتند . هر چند فالانژهای اسلامی به این تجمعات و مراکز فروش روزنامه ها حمله ور می شدند .. اما.با شکست قیام 30 خرداد مجاهدین ؛ دستاوردهای جامعه سکولار ایران یک به یک نا بود شد و حداقل ازادی های سیاسی هم از جامعه ، . پس از انقلاب 22 بهمن دو شانس برای دو سازمان سیاسی پیدار شد . دوسال اول به دلیل مقاومت چریک های فدایی در مقابل قدرت گیری حکومت آخوند ی ، اقشار میانه جامعه و احزاب اتنیکی بسمت سازمان چریکهای فدایی جلب شدند ولی بدنبال جهت گیری سیاسی اشتباه آمیز رهبران چریک ها ، این پایگاه اجتماعی ، بسمت مجاهدین خلق گرایش پیدا کردند . با شکست قیام 30 خرداد؛ دستان ارتجاعی ترین جناح حکومت آخوندی در جامعه سیاسی ایران باز گذاشته شد.
نوشته شده توسط: Anonymous

اقای بهار دست شما درد نکند . امیدوارم که در مقاله ای هم به لنین به عنوان یک جنایت کار علیه طبقه کار گر و دهقانان های جهان مطلبی منتشر کننید . استالین در حقیقت روح لنین است و هر دو در قتل و جنایت علیه مردم روسیه و جهان شریک هستند. البته جناب خروشچف هم در زمان استالین عامل بسیاری از اعدامها در کشور روسیه بود . هنوز هم احزاب چپ بر طبل لنین و اصول ان میکوبند . جدا سازی استالین از لنین فریب دیگری برای جنایتی دیگر است . لنین به عنوان یک کودتاچی مسئول کشتار هزاران انسان بیگناه در روسیه و دیگر کشور ها میباشد . اینده دمکراسی در ایران بدون بر خورد با استبداد چپ و فلسفه ان بی معنا و مفهوم خواهد بود .

نوشته شده توسط: Anonymous

بنظر میرسد این رامین پانفارس مثل سران رژیم اسلامی، با گفتارهای آمرانه، بدون رعایت حرمت مردمان جغرافیای چند ملیتی موسوم به ایران، کلمه "قوم" را مثل نقل و نبات در مورد آنان بکار میبرد. گوئی آدامس مفتی گیرش افتاده هی آنرا میجود. کسی که هنوز ملتفت نشده است دوران آقابالا سری پانفارسیسم و پان ایرانیسم شعوبیه، در جهنم موسوم به ایران به پایان رسیده است. آیا نمی داند توفان سهمناکی در راه است؟! توفانیکه بنیان رژیم اسلامی پانفارس را از بیخ و بن خواهد کند! آیا ملتفت نیست سلطه استعماری زبانی، فرهنگی، سیاسی ـ اقتصادی سلطه گران پانفارسیسم شعوبی در سراشیبی سقوط قرار گرفته، میرود در فراسوی عدم به دیار باقی بشتابد؟ ایشان گویا نوبر آورده است! چنان باد برغبغب میندازد، گوئی در عمرش کلمه "احترام به ملل ایران" بگوشش نخورده است! کسی که گویا هنوزبفکرش نرسیده است، درک کند قوم و خویش

به خویشاوندان و فک و فامیلهای یک خانوده و یا طایفه اتلاق میشود. به میلیونها ملت عرب الااحواز، به بیش از 35.000.000 ملت تورک آزربایجان قوم خطاب کردن، به معنای توهین به این ملتهاست. کسی که الفبای سیاسی بلد نیست آیا مجبور است به کار سیاست بپردازد به میلیونها ملل جغرافیای موسوم به ایران دهن کجی کند؟! آیا چنین کاری پسندیده اخلاق است؟ آیا چنین کسانی فردا در مقابل عصیان توده های خشمناک چه پاسخی خواهند داشت؟!

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

جناب اسامه گرامی؛
ممنون از توجه شما.
تاکید شما در ارتباط با ضرورت روشنگری کاملن درست است.
بامید آزادی و سربلندی ایران و ایرانیان
با مهر و احترام
اقبال

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

پاسخ به کمنتارنویس گمنام "توسط َA" که ادعا کرده است: "معلومات شما از ویکیپدیای پان ایرانیستها است. همین کافی است":

1- خوزستان زادگاه من است!
2-معلومات من از خوزستان حاصل مشاهدات و تجارب شخصی، و دانسته هائی ست که سینه به سینه انتقال یافته اند.
3-اگر روزی هزار بار مچ شما در حین خلاف گوئی گرفته شود، شهامت و صداقت انتقاد از خود را ندارید!!!
4-شما که نه خبر از زادگاه، ریشه و وابستگی های من دارید، با استناد به کدام "ویکیپدیای پان ترکی" در مورد معلومات من از خوزستان در این سایت سیاسی "فرمایشات" فرمودید؟
در پایان؛
به امید روزی که ایران از آفت دروغ رها گردد!

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

تئاتر اسکار، کاریکاتور شعار مرگ بر آمریکا:

-جوایز تحت تأثیر سیاست قرار میگیرند و هنر موضوعی فرعی میشود.
اسکار فیلم فروشنده سیاسی ست نه هنری. تحت تأثیر شرایط « ممنوعیت هفت کشور و اعتراض کارگردان و خود داوران به وضعیت» نصیب فرهادی شده است.
داوران عموما تحت تأثیر شرایطی که ترامپ درست کرده، نتوانسته اند جنبه ی هنری کار را تعیین کننده ببینند .

کارگردان، فرهادی، از نظر شخصیت روحی و دید سیاسی ، عملا « یک اطلاح طلب متوسط» در چهارچوب نظام اسلامی حاکم است . که در جریان موسوی هم آنرا نشان داده. بیشتر از این ، افق دید ندارد.
-اعتراض به ممنوعیت 7 کشور مسلمان هم باز در راستای همین دیدش صورت گرفته است.

در انتخاب کاراکتر معمولا تیپ ها را که قاعده است بر میگیزیند و نه استثناها را. انتخاب پیرمرد اینجا استثناست.

هنر ، کار حزبی و سیاسی نیست . هنرمند هم الزاما مبارز سیاسی نیست.
اما هنرعمیق و نه سطحی « چند سویه و ریشه ای» به مسایل می پردازد.
نگاه فرهادی به موضوعات ، در فیلم ، دیدی سطحی ست. در حد یک دید اصلاح طلب اسلامی .
با توجه به طرحی که داستان فیلم دارد:

زن و شوهری به علت خرابی ساختمان ، به خانه ی جدید نقل مکان میکنند .
در خانه ی جدید، زن به خطا در را باز میکند و توسط پیرمردی( ؟ انتخاب استثنا به جای قاعده ، که معمولا از آن جوانترهاست) مورد آزار جنسی ( تجاوز) قرار میگیرد
زن عاقبت( خواه ناخواه) عمل را می بخشد
ولی مرد متجاوز را پیدا کرده و کتک اش میزند . تمام.

----
مثلا مرد غیرتی را مطرح کرده
و زن بخشایشگر را.
----
نتیجه ی اخلاقی
در چنین مشکلاتی غیرتی نباشید و ببخشید .
این پیام یک هنرمند اصلاح طلب محدود در « چهارچوب حکومت اسلامی، و خودیت به اصطلاح ایرانی» ست.
----
روح هنر، با هر کلمه ی پسوندی که اضافه شود، « اعتراض» است.
کسی که آنرا نشناسد و دست به کار ببرد ، جز گندکاری جیزی ببار نمیاورد.
اعتراض الزاماً ، به معنی سیاسی بودن نیست.
اعتراض میتواند به «گذر زمان» هم باشد. و با « عکسی و تابلویی» آن را در « گذرگهی » واقعیت بخشد.
و همینطور به اوضاع اجتماعی. ووو، خلاصه به هرچیز و همه چیز.

اما در هر حالتی کار عمیق و سطحی متفاوت اند.
بر این اساس فیلم فروشنده اثری سطحی و پیش پاافتاده است. و « اسکار و اعتراض کارگردان و داورانس»
چیزی به « عمق» اثر نمی افزاید.
----
« تئاتر اسکار فروشنده »، کاریکاتور شعار «مرگ برآمریکا»ی خمینی ست.

تئاتر در تئاتر ؛ یا به قول ما « lab tiyatır»:

- چپ میگفت « مرگ بر روابط نواستعماری نظام اقتصادی-سیاسی آمریکا، که اسارت بار است» . تحت عنوان « مرگ بر امپریالیسم آمریکا»
در تئاتر خمینی این شعار تبدیل شد به « مرگ بر آمریکا»

یعنی مرگ بر حکومت آمریکا که با حکومت اسلامی و گسترش اقتدار شیعه در سطح جهان مخالف است. ( در حالی که میدانستند آمریکا در مقابل همسایه ی شمالی یگانه آلترناتیو خود را انتخاب کرده بود و زیاد هم مخالف اسلام آقایان نبود؛ اما تئاترباید اجرا میشد که شد )

فرهادی با فیلم خود و تئاتر اسکارش شعار میدهد:
- «مرگ بر ناهنجاریها و مشکلات اجتماعی » ؛ اما به شیوه ی « اصلاح طلب اسلامی»
- « مرگ بر تبعیض اعمالی آمریکا»؛ اما به شیوه ی « اصلاح طلب اسلامی»
و حکومت هم قند تودلش آب میشود که « اسلامی ها، گوشت یکدیگر را میخورند- اما استخوانش را دور نمیاندازند»
چرا همه اش با پسوند « اسلامی»؟

چون بدون پسوند اسلامی « نه راه حلی برای چیزی هست و نه فیلم و هنری». و نه حتی « آدمی»!

چون در نظام مقدس حاکم همه چیز باید حجاب و صندوق « اسلامی» داشته باشد و گرنه « کفر و کافر و نفوذی» ست.
هیچ جا و هیچ چیز نباید بدون « حجاب و صندوق» اسلامی باشد. حتی « رختخواب و تخت خواب و، حمام و توالت ووو، و حتی تن فروشی و فیلم و هنر و اسرار مگوها».
از اینرو در پرداختن به مسایل « جنسی و هنری و اجتماعی داخلی و جهانی » باید
حجاب برقرار و صندوق باز باشد. و پرچم مسجد و منبر در اهتزاز.
و عنوان « اصلاح طلب اسلامی» نیز از همینجا ست( که از جلوبرآمدگی کرده است.)

و ریشه ی شعارهای فیلم و تئاتر اسکار نیز از همینجا برخاسته که گوید:
- «مرگ بر ناهنجاریها و مشکلات اجتماعی » ؛ اما به شیوه ی « اصلاح طلب اسلامی»
- « مرگ بر تبعیض اعمالی آمریکا»؛ اما به شیوه ی « اصلاح طلب اسلامی»
شیوه ی اسلامی یعنی چه؟
یعنی « فکر و متد» ی که « غسل» اسلامی انجام داده است.

و جنین است که این « فیلم و تئاتر و اسکار» فاقد عمق و ژرفاست.
و به درستی
« تئاتر اسکار فروشنده »، کاریکاتور شعار «مرگ برآمریکا»ی خمینی ست.

نوشته شده توسط: Anonymous

خدا ترا هم براه راست هدایت کند تا بجای فسیل های گذشته به موضوعات ایرانی و امروزی کشورت بپردازی. آمین

نوشته شده توسط: Anonymous

آخر جامعه اسلامی چه چیزش درست است که فیلمسازش و اسکارش و نوبل صلخ اش درست باشد ! ؟
به آخرین نمایش فیلم دهه فجر در 2 هفته پیش در یوتوپ نگاه کنید ببینید چقدر فساد و مافیا و ابتذال و حیله و دزدی و افتضاء در رسانه های خودشان در کانال یا تلویزیون 7 مطرح شد.
مثلا چند روز پیش اعلان شده که خورشت قیمه نذری را سازمان ملل باید به رسمیت بشمارد و فرقش با خورشت قیمه معمولی هزارساله ایران در آنحاست که گوشتش نذری است و مزه دیگری دارد و برای تعاد بیشتری پخته میشود.
منظور اینکه متاسفانه آخوند شیعه داعشی، فرهنگش از زمان شاه و لس آنجلسی های امروزه ، و تجزیه طلبان آذری مبتذل تر گردیده.
دیور یک باغدار و زمیندار در آذربایجان اعلان کرد که با صدای اذان درختهایش ثمر بیشتر میدهند و گاوهایش بیشتر شیر میدهند. و این خبر را در رسانه های آخوندی اعلان کردند و حالا غالب کشاورزات تقاضای پخش اذان و قرآن برای گیاهان

و حیوانات اهلی نموده اند.!
نوشته شده توسط: Anonymous

مرحوم مادرم همیشه گوشزد می کرد که اگرحرف جدیدی برای گفتن نداری بهتر است سکوت کنی، شاید شما هم بهتر است اینکار را بکنید، روشنفکران ایرانی نمی خواهند چاله ائی را پر کنند، و اگر هم پر کنند چاله دیگری ایجاد می کنند. تسلسل این برخورد که شاه می رود خمینی می آید ، و احتمالا پانیرانیسم هار جای رژیم اسلامی را بگیرد، بعید نیست. و حذف و قتل عام ملتهای هویت طلب دور از انتظار نیست.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی چندی پیش در نوشتاری ازاینکه در یک انقلابی که یک آخوند رهبر آن بود شرکت کرده بود ،ابراز پشیمانی کرد ،اما الان در یک چرخش ۱۸۰درجه ای میگوید چرا رهبران سازمان مجاهدین خلق دست خمینی را نبوسیدند ،عجیب اینجاست که آقای توکلی فورا به سرنوشت دستبوسان هم اشاره میکند.

این همه دست بوسیدند و ای شوخ چشم
هیچ نگرفتی از ایشان اعتبار
نام نکو‌گربماند ز آدمی
به ربوسش آن دیو خونخوار

نوشته شده توسط: Anonymous

برای معرفی فیلمی برای اسکار آینده، کارگردانی از ترکیه فیلمی از نوجوانی تا بزرگسالی رئیس جمهور ارودقان کبیر ساخته که شاید یادآوری فیلمی باشد که در عراق ساخته شد و از کودکی صدام حسین کبیر تا بدست گرفتن قدرت در عراق را نشان میداد. ما امیدواریم هرچه زودتر این فیلم با کیفیت بالا و محتوای بسیار جالب برای اسکار معرفی شود و اسکار را بروباید. سیما کاران ترکیه در این چند سال گذشته فیلمهایی بسیار آموزنده و با کلاس بالا برای تلویزیون ها به بازار آورده اند که نه تنها در کشور های همسایه به معرض دید خانواده ها قرار میگیرد بلکه در کشور آمریکا و کشورهای اروپایی از ساعت دو بعد از ظهر تا ساعت دوازده شب از تلویزیونها پخش میشود. فروش این گونه فیلمهای با ارزش موجب رونق اقتصاد سینما در ترکیه شده. هنرمندان سینماگر از هم دنیا خود را برای آموزش در کلاسهای سینمای ترکیه ثبت نام کرده اند .این کلاسها در

تابستان آینده و در هتلی در کنار دریا اجرا خواهند شد. شما هم میتوانید دوستان خود را که علاقه به کارگردانی دارند در جریان این گزارش قرار دهید.
نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

در زمان صفوی بیشترین موج مهاجرت طوایف عرب جنوب عراق به غرب خوزستان اتفاق افتاد؛ و آن زمانی بود که کردستان و عراق را عثمانی‌ها ازایران گرفتند، و به سبب آنکه جنگهای صفوی و عثمانی حالت جنگ شیعه و سنی داشت، همانگونه که در ایران سنی‌ها با شدیدترین فشارها روبرو بودند، در عراق نیز شیعه‌ها تحت فشار قرار داشتند؛ و دراثر این فشارها برخی از طوایف عرب شیعه به درون خوزستان سرازیر شدند. بسیاری از طوایف کنونی عرب خوزستان، که هنوز لهجه‌ شان کاملاً شبیه لهجۀ بسیاری از قبایل جنوب عراق است، در زمانهای متاخر و در دوران زندیه و قاجاریه به خوزستان مهاجرت کردند. طایفه‌های بنی‌کعب و بنی‌طرف را میتوان از این جمله دانست.
اکثریت جمعیت خوزستان را بومیان بختیاری و لر و فارس زبان تشکیل می دهند. با تمام این اوصاف ، برادران و خواهران شریف عرب خوزستانی، ایرانی و هموطن ما هستند و تا ابد نیز هموطن ما باقی خواهند

ماند و روا داشتن کوچکترین تبعیض و ستم و توهینی نسبت به هموطنان عرب خوزستانی ما به هیچ وجه قابل تحمل نیست.
در ضمن اینرا را هم باید بگویم که ایرانیان بر سر حفظ یکپارچگی و تمامیت ارضی ایران، با هیچ تجزیه طلبی، و با هیچ مزدور پان عرب و پان ترک و پان کردی، شوخی ندارند و اگر لازم باشد دست به اقدامات نظامی هم خواهند زد.
نوشته شده توسط: Anonymous

منم بابک خرم دین از آذربایجان : صد افسوس به این سانسورچی وطن فروشی و خودفروشی آزاد آما وطن دوستی ایران دوستی دفاع از خا نه پدری طبق مرام ولایت فقیه ایران گلوبال ممنوع .صلح و دوستی ممنوع جناب توکلی و مسیولین کلاه تان کمی بالاتر بگذارید شاید ایرج مصداقی بد نمی گه .
پاینده و جاوید باش ای ایران بدور از دورغ و دروغگویان .

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب حسام:
عبدالناصر البوکرم هرچه درباره فارسی که نوشت پاسخ اش را هم دریافت کرد
شما به فکر لهجه مغولی زبان خودات باش
من در همین تایپک اثبات کردام زبانی با نام تورکی وجود ندارد کامنت های من در اینباره همبن جا هست ان هم لهجه غربی زبان مغول است اگر حرفی داری درباره این لهجه غربی زبان مغول همه میشنویم

تورکی که هر دو از زبان های التصاقی التایی هستند
حالا شما بگو زبانی که
نام ھای اعضای بدن
نام اسباب خانه
نام گیاهان
نام پرنده ها
نام حشرات
نام ماهی ها
نام مناطق
نام افراد
نام خوراک
تقریبا همه پسوند های اصلی
تقریبا همه دستور زبان
با زبان دیگری با نام مغولی یکی است و هر انچه هم که این نیست از فارسی یا عربی هست ایا میتوان یک زبان مستقل نامید
حقیقت این است که زبان به اصطلاح تورکی از برخورد زبان مغول با زبان های عربی و فارسی به وجود امده
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب بامسی:
1- زبانی به نام زبان تورکی وجود ندارد من به شما اثبات کردام که همه لغاتی که ادعا میکنید تورکی است اصلا مغولی میباشد کامنت من هم در همین تایپک است لطف کنید لهجه غربی زبان مغول را زبان مستقل ننامید
2-به چه مدارکی ادعامی شود تورک ها پادشاهی با نام محمود غزنوی داشته اند بیشتر حضرات روشنفکر و دانشمندتورک در مقابل این سوال که: «معادل تورکی کلمه "پادشاه" چیست؟»، بارها گفتند: «خان»،
اکنون که فکر می کنم ، آنها نام هیچ پادشاهی را در تاریخ جعلی خود، ندارند ولی ادعایشان بسیار بزرگ در سر دارند و حال اینکه تورک ها برای کلمه "پادشاه" هیچ معنی و معادلی در زبان خود پیدا نمی کنند! این یعنی اینکه در حد و اندازه هایی نبوده اند (از لحاظ جمعیت در طول تاریخ) که برای کلمه "پادشاه" لغتی درست کنند.
آیا به راستی می توان با چنین خیره سرانی به گفتگوی علمی و منطقی پرداخت

میتوانید جعلی بودن هرانچه زبان تورکی و لغت تورک و تاریخ تورک وووو مینامید را در لینک زیر ببینید

اصلا این محمود و طغرل مگر کاخ و دیوان نداشته اند کاخ طغرل و الب ارسلان یا خوارزمشاه را نشان بده یا باید فکر کنیم اینها در چادر زندگی میکرده اند

http://www.iranglobal.info/node/58326

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب اقبالی:
زنده باد و پاینده باشید
این نوع گزارش ها بسیار بجا و روشنگرانه است
باید اقوام ایرانی و منابع ایران و جایگاه هرکدام به روشنی و با امار و ارقام دقیق مشخص شود که جلوی جعل و امار سازی و ادعاهای پوچ تجزیه طلبان گرفته بشود
باز هم بابت این گزارش سپاسگذار شما هستیم

نوشته شده توسط: Anonymous

قای اقبالی حتما میدانید اگر در دنیا 500 ملت داشته باشیم و 500 نوع هم ویکی پدیا داریم. معلومات شما از ویکیپدیای پان ایرانیستها است. همین کافی است

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

برای مشاهده نقشه قومیت ها در خوزستان می توان به گوگل مراجعه کرد.
https://www.google.de/search?
q=%D9%82%D9%88%D9%85%DB%8C%D8%AA%D9%87%D8%A7%DB%8C+%D8%AF%D
8%B1+%D8%AE%D9%88%D8%B2%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86&rlz=1C1CHBD_de

https://www.google.de/search?
q=%D9%82%D9%88%D9%85%DB%8C%D8%AA%D9%87%D8%A7%DB%8C+%D8%AF%D
8%B1+%D8%AE%D9%88%D8%B2%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86&rlz=1C1CHBD_de
DE726DE726&espv=2&tbm=isch&imgil=kofQJYWbm25dVM%253A%253BHHUuB-
ujlSNN8M%253Bhttp%25253A%25252F%25252Fwww.parsine.com%25252Ffa%25252Fnews
%25252F234935%25252F%25252525D8%25252525B9%25252525DA%25252525A9%2525252
5D8%25252525B3%25252525D9%2525252582%25252525D9%2525252588%25252525D9%25
25252585%25252525DB%252525258C%25252525D8%25252525AA-
%25252525D9%2525252587%25252525D8%25252525A7-
%25252525D8%25252525AF%25252525D8%25252525B1-
%25252525D8%25252525AE%25252525D9%2525252588%25252525D8%25252525B2%25252
525D8%25252525B3%25252525D8%25252525AA%25252525D8%25252525A7%25252525D9
%2525252586&source=iu&pf=m&fir=kofQJYWbm25dVM%253A%252CHHUuB-
ujlSNN8M%252C_&usg=__4W59iuFsT5IZyjUvyCRvP4cYWI0%3D&biw=1201&bih=743&ved=0
ahUKEwif9Ynl1LrSAhVEECwKHYPbClYQyjcIPQ&ei=Uo25WJ-
ECMSgsAGDt6uwBQ#imgrc=kofQJYWbm25dVM:
نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

جناب آسلان شما فرمایش بابجا می فرمائید. من نه در مقاله و نه در نقشه دست نبرده ام (منبع نقشه مشخص است) و چنین خلافکاری هائی در دنیای کسانی جاری است که با حداقل پرنسیب های انسانی بیگاانه هستد. تنها یک مغز معلول می تواند چنین اتهاماتی را مکتوب کند. من نیازی به جعل سند ندارم!!! آفتاب آمد دلیل آفتاب! چگونه میشود موجودیت و جغرافیای زیست مردم را انکار کرد؛ هنگامی که حضور عینی دارند.
باید به افترازن گفت؛ شرمتان باد که به هیچ اخلاق و مرام انسانی پایبند نیستید!