بریدههای سیاسی . نیهلیستها. تجزیه طلبان مغول. سلطنت طلبان و غیره از هر اخبار ایرانی و افتحار ایرانی و کار ضد آخنوندی فقط بدگویی و ایراد و حماقت و ایجاداغتشاش فکری را در اختیار دارند.
به ایرادهای بی منطق این نیروهای ضد انسان و ضد ایران نباید اهمیت داد.
سعيد رضا :«ايا شما(کیانوش توکلی) واقعا بر اين باوريد كه اگر سازمان هاى سياسى همه به فراخوان روزنامه كار بعد از انشعاب لبيك ميگفتند و سياستى مانند حزب توده و سازمان اكثريت در پيش ميگرفتند، خمينى و نيروهاى متصل به او داراى چنان پتانسيلى بودند كه اجازه حتى حداقل فعاليت را به سازمان ها و نيروهاي دگر انديش تا سال ١٣٦٧ بدهند. ...اين بى انصافى بزرگى است كه حالا ما طلب كار انها نيز بشويم كه چرا با خمينى همكارى نكرديد و ما را از بين نبرديد.» اگر اینجانب سیاست ماجرا جویانه 30 خرداد مسعود رجوی را نقد می کشم به معنی درستی سیاست سازمان اکثریت و حرب توده نیست . این دو سازمان چپ به آنطرف بام افتاده بودند.. قبلا هم در باره سیاست های انحرافی آنان نوشتم و بازهم در باره سیاست سازمان اکثریت خواهم نوشت .( بویژه مطالبی دارم که تا به امروز پوشیده مانده است) اما در پاسخ به اظهارات جناب سعيد رضا:
واقعیت این است که خمینی و خمینی پرستان دو مقوله جداگانه بودند؛ این تفاوت در زمان انقلاب بسیار زیاد بود ؛ علت عدم شناختی بود که نسبت سیاستمداران همراه خمینی بود، در آن روز ها ،اکثر سیاستمداران سعی می کردند که خود و سیاست های خود را پشت نام و عکس خمینی پنهان سازند. آنقدر اوضاع شیر تو شیر بود که انگار همه نقش سایه خمینی را بازی می کردند . خمینی ابتدا به قم رفت ولی خمینی پرستان سوپر ارتجاعی او را تحریک کرده و آیت الله را به تهران برگرداندند و خمینی هم به محض رسیدن به تهران زیر اب نخست وزیری مهدی بازرگان که خودش او را به مسند قدرت رسانده بود _زد. بنی صدر و قطب زاده هر دو خمینی پرست و دست بوس آقا و..... یکی رئیس جمهور و دیگری وزیر امورخارجه شد ولی تاریخ نشان داد که این دو افکار خود را پشت نام خمینی پنهان کرده بودند و خط خود را پیش می بردند. سازمان مجاهدین ، پس از انقلاب بسرعت رشد کرد و جایگاه خود را داشت ، خوب اگر در مقابل فالانژهای اسلامی که مدام به دفاتر آنان حمله ور می شدند ، سعی می کردند، سیاست آرومی را در پیش گیرند وزیاد خود را بعنوان آلترناتیو و.. طرح نمی کردند . مثلا آن روز ها سر هر کوچه برزنی مجاهدین به هوادان خود(ملیشیا) آموزش نطامی می داند ، این موضوع بسیار تحریک آمیز بود ؛ معنی اش این بود که داریم خود را برای مقابله نظامی با جمهوری اسلامی آماده می کنیم که همینطور هم شد . مجاهدین در 30 خرداد 60 قیام مسلحنه ای را علیه حکومت خمینی آغاز نمودند. خوب این سیاست مسعود رجوی ماجرا جویانه بود در حالی که بدون بوق و کرنا می توانستند کار آرام سیاسی را از دورن و بیرون انجام دهند و احتیاجی نبود که سیاست حزب توده و اکثریت را دنبال نمایند؛ کافی بود خودرا هوادار بنی صدر و قانون می نامیدند.
عراقیها برای ورود به ایران باید ویزا بگیرند در حالیکه بدون ویزا می توانند به ترکیه بروند . سالی بیش از یک میلیون عراقی به سفر توریسیتی به ترکیه می روند و اگر بدنبال مسایل جن.سی باشند راحت تر و ارزانتر و با کیفیت تر را می توانند استفاده کنند نیازی به سفر به آنسوی ایران ندارند. این گزارش جعلی را یکبار یک تجزیه طلب پانعرب در همین سایت منتشر کرد و شما با انتشار دوباره آن فقط ایران و ایرانی را تحقیر می کنی.
البته شما اگر دلت برای ایران می سوزد بجای انتشار این گزارشهایی بی منبع به مشکلاتی در ایران از جمله در همان مشهد بپردازید که در رسانه های رسمی داخل انتشار یافته از جمله آسیبهایی اجتماعی که پناهندگان عراقی و جنگزده خوزستانی و افغانی در سالهای گذشته برای مردم در مشهد درست کرده اند از قتل و غارت و تجاوز تا ازدواجهای بی سرانجام. یا بیکاری 70 درصد کارگران در مشهد بعلت حضور بیگانگان مهاجر
همین چند روز قبل گزارش تجاوز دسته جمعی 11 مهاجر خارجی به یک کودک ایرانی که به مرگ او انجامید منتشر شد که با جار و جنجال ایران ستیزان سریع برداشته شد اما این گزارش مطمئن باش با استقبال ایران ستیزان و پانهای مختلف مواجه خواهد شد. جناب اقبالی گویا خوزستانی هستند ایا می دانید برای دفاع از خوزستان مردم خراسان بیشتراز همه جای ایران شهید دادند و در حالیکه بسیاری از استانها از جمله آذربایجان و اردبیل و لرستان و ... جنگزده های خوزستانی را راه ندادند باز این مردم خراسان بودند که اینها را پذیرفتند اما شما با انتشار این گزارشها آنها را تحقیر می کنید.
بعقیده من اگه قراره به بیرنگی لازم در صحنه مبارزه برای آزادی-برابری در سرزمینمون برسیم، چنین امر مهمی تنها ازدرون یه اتحاد، تشکل، جبهه و ائتلاف میتونه اتفاق بیفته.
اگه یادمون باشه بنی صدر، یعقوبی، برومند، خانبابا، اصفهانی، متین دفتری، سیدجوادی، پاکدامن، شکری، اتحادیه کمونستها، ... به حیث سازمانی و فردی حول میثاق و برنامه حداقل شورای ملی مقاومت تونسته بودن واسه مدتی بیرنگی و همکاری کنن.
بدلیل وجود این تجربه تاریخی، فکر می کنم بدون رجوی رذل و شرکا، اینها توان چنین اتحادی رو دارن. واسه همین اسامی مستقل فوق باید با اتحادی نو حول نسخ اصلاح شده اون متون (و یا متونی کاملاً نو)، زمینه اتحاد سیاسی لازم در داخل و خارج، تبدیل شدن به سخنگوی مبارزات داخل و کور کردن خطوط وابسته و جنگ طلب در خارج و داخل رو کلید بزنن.
مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
بر و بچه های اسیر هزار اشرف یادتون نره!
آیا باید از هر اسیر جمهوری اسلامی ، مقاومت بی قید و شرط در مقابل شکنجه و اعدام داشت ؟
ایکاش آخوندها ، آرشیو دفاعیات زندان سیاسی را آزاد میکردند تا مردم ببینند چند درصد در زمان شاه و شیخ توانستند مقاومت کنند.
متاسفانه مبارزه سیاسی در کشورهای دیکتاتوری جهان سوم بسیار سخت و تراژدیک است چون نیروهای امنیتی فاقد هر گونه انسانیت و پرتسیپ اخلاقی انسانی و دمکراتیک هستند.
هم میهنان گرامی توجه دارند که با شعار و تخریب و دعوت به شورش و نابودی ارگانهای نظامی نمیتوان به ازادی و امنیت دست یافت . فراخوان ضد ملی ستاد مجاهدین در درون کشور مایه ننگ یک سازمان سیاسی است که همواره در خدمت دولتهای بیگانه بوده و هم اکنون در خدمت دولت امریکا میباشد . بنا بر ادعای ان مقام عرب رجوی بی انکه محاکمه شود مرده و اکنون به یک جسد سیاسی تبدیل شده و دلیلی بر زنده باد گفتن اونیست .در این باره سکوت کردن نامی جز دروغ گفتن به ملت ایران ندارد . شعار زنده باد ارتش ازادی در حقیقت ایجاد جنگ داخلی و کشتار عمومی نظامیان ایرانی خواهد بود . ایجاد کانون اشرف معنائی جز ایجاد پادگانی کردن کشور و ترس وحشت و استبداد دیگری نیست .بهوش باشیم و فریب شعار های ویرانگر سازمان رجوی و نقشه شوم عرب و غرب و دولت یهود را نخوریم.
سازمانهای سیاسی ایرانی در درون و برون کشور و همین گونه ارگانهای نظامی از لشکری تا کشوری بدانند و اگاه باشند هر گونه فرصت دادن به گروه تروریستی مجاهدین یعنی نابودی صد در صد انها میباشد . وجود سازمان مجاهدین و سیاست ان باعث شد تا نظام اسلامی تا کنون دوام پیدا کند . سازمان مجاهدین هدفی جز باز سازی استبداد فردی حکومت اسلامی با برنامه اقتصادی حزب بلشویک ندارد .
خیلی مضحک است ، خیلی زننده است. فردی به نام "قمی"! برای لجن پراکنی های خود علیه مجاهدین از سایت وزارت اطلاعات به نام "ایران اینترلینک" منبع می آورد!!!!! واقعاً که خنده دار است . حتی فرد بریده و نادمی مثل ایرج مصداقی هم می گوید که سایت ایران اینترلینک از سایت های وزارت اطلاعات است.
نادر نادری ، مدیر سایت ایران اینترلینک می باشد. نادر نادري يكي ازماموران وزارت اطلاعات و ازاعضاي بسيج ضد مردمي گشتاپوي ملايان میباشد . نادر نادری درهنگام تقاضاي ورود به ارتش آزاديبخش به دليل اين كه شكهاي قوي امنيتي درمورد او وجود داشت ازپذيرش او برای ماهها خودداري شد.
او درجريان ترورآقاي حسين عابديني بوسيله رژيم خميني ( كه به جاي آقاي محمد محدثين مسول كميسيون خارجي شوراي ملي مقاومت مورد سوء قصد قرارگرفت ) درتركيه شديدا مورد سوء ظن بود و به همين دليل به تقاضاي او براي ورود به ارتش آزاديبخش مدتها ترتيب اثر
داده نشد و به اوپيشنهاد شد درخارج مانده و پناهندگي بگيرد . ولي او همواره تلاش میکرد اعتماد مسولين ارتش آزاديبخش را كسب كرده و به ارتش آزاديبخش اعزام شود. پس ازمدتي او موفق ميشود تاحدودي اعتماد برخي ازمسولين ارتش آزادیبخش را كسب كرده وبه ارتش اعزام شود ، ولي هم چنان شك وترديد امنيتي درمورد او باقي مي ماند. درمرداد ۱۳۸۳ تقاضاي رفتن به تيف ميكند .
به محض ورود به تيف با ماموران وزارت اطلاعات كه پيش از او درتيف حضور داشتند مانند : جواد فیروزمند و بهزاد عليشاهي و محمد رزاقي و مجيد روحي چفت شده وارتباطات خودش را با وزارت اطلاعات بر قرارميكند. پس ازاعزام جواد فيروزمند و بهزاد عليشاهي به فرانسه بوسيله وزارت اطلاعات , نادرنادري ازداخل تيف با آنها درفرانسه مرتبا درتماس بود و اخبارتيف را دراختيار آنها قرارميداد . به دلیل علنی بودن رابطه او با وزارت اطلاعات درتیف به « نادر پاسدار » معروف شده بود .
پس از انحلال تيف وبسته شدن آن توسط آمريكائيها, درزمستان ۱۳۸۶ به اربيل رفته و درقسمت داخلي خانه اي كه وزارت اطلاعات درجنب كنسولگري رژيم دراربيل برای مزدوران خودش و عضو گیری بقیه تهيه كرده بود ساكن شده و به توصيه وزارت اطلاعات براي به همكاري كشاندن نفرات تيف با وزارت اطلاعات تلاش ميكرد
بیش از دویست تا مقاله نوشته ام بزبان انگلیسی البته و این متن بسیار مفید وتحقیقی ارزشمندی به زبان سیال و روان هست . تمام منابع مطالعه شد و کپی پیستی دیده نشد .
درود به شما رفیق عزیز بهنام چنگائی؛ مقالۀ شما را خواندم و بسیار استفاده کردم. شما در مطلب خود به نکات مهمی اشاره کرده اید ، مخصوصاً آنجا که نوشته اید : «"نه مارگرت تاچر محافظه کار، و نه انجلا مرکل دمکرات مسیحی هیچکدام با توانائی سیاسی ایکه داشته اند متعهد به برابری سازی حقوق زم و مرد نگشته و نتوانستند در فرصت صدرات خویش به بازی ادیان و سرمایه در زمین بیدادرسی زنان پایان دهند. رهائی زنان جز با ایجاد اراده ی برابر سیاسی، آنهم جز در مسیر فراروئی بسوی سوسیالیسم، و بدون اهرم های برچیدن بهره کشی ها، و زدودن نابرابری های طبقاتی هرگز ممکن و متصور نسیت. "»
باری ، ستم جنسى يكى از اركان هرگونه نظام ستمگرانه در طول تاريخ بشرى بوده و ميباشد. در عصر ما نيز ستم جنسى و تبعيض عليه زنان ریشه در مناسبات تولیدی سرمایه داری دارد. منافع سرمايه از نابرابرى جنسى نه تنها نيمى از جمعيت را بصورت نيروى كار ارزان در
دسترس دارد بلكه بردگان جنسى را بطور سيستماتيک جهت حفظ موازنه مردسالارى به خدمت ميگيرد.ستم جنسیتی در تمام عرصه های جامعه یعنی اقتصاد، سیاست و فرهنگ جلوه گر بوده و بر زنان تحمیل می گردد و به انواع شیوه ها زنان را تحت ستم قرار می دهد. در این میان سرمایه داری از رهگذر ستم بر زنان، استثمار بیشتری را بر طبقه کارگر تحمیل می کند. حتی آنجا که زنان را به عرصه فعالیت های اقتصادی و اجتماعی کشانده است با هدف آزاد سازی زنان از قید اسارت نبوده و نیست بلکه هدف بهره کشی از نیروی کار ارزانتر بوده است.
بنابراين پا به پای ستم طبقاتی، ستم جنسیتی به شدیدترین وجه از طرف سیستم مردسالار اعمال گردیده و می گردد. امروزه زنان که نیمی از جمعیت جامعه را تشکیل می دهند به شدیدترین وجه از این سیستم رنج می برند.سرمایه داری حامی این ستم می باشد و در جهت تحمیل هر چه بیشتر آن تلاش می نماید، ستم جنسیتی را با بكار گيرى سازمانيافته نهاد دولت و كل مكانيزم و دستگاه توليد خرافه و مذهب توليد و باز توليد ميكند.
نابود باد سیستم سرمایه داری جهانی
پیش به سوی سوسیالیسم و کمونیسم
انسوی وقاحت اسلامی مسلط را مردم میشناسند .اما با این روی وقاحت اسلام انقلابی هم اشنا شویم.
مجاهد خلق موسی جابری فرد به جرم اقدام به تجاوز به پسر بچه یازده ساله آلبانیایی به زندان محکوم شد
آرش رضایی شنبه, مهر ۲۴, ۱۳۹۵ اخبار ارسال دیدگاه
ایران اینترلینک به نقل از مطبوعات آلبانی، دهم اکتبر ۲۰۱۶
موسی جابری فرد از نفرات اولیه مجاهدین خلق است که از کمپ لیبرتی به تیرانا آمد. وی در ماه مارس گذشته به جرم سعی در تجاوز به یک کودک دستگیرگردید. پسر بچه که توانسته بود از دست وی فرار کند به والدینش گفته است که وی لخت شده و قصد تجاوز به وی را داشته است.
دادگاه هفته گذشته موسی جابری فرد را گناهکار شناخت ولی بخاطر قبول جرم از طرف وی محکومیت سه ساله وی را به دو سال تقلیل داد.
انقلاب ایدئولوژیک
لینک به برخی از گزارشات از نتیجه دادگاه در مطبوعات آلبانی
Tiranë, ngacmoi seksualisht një të mitur; 2 vite burg iranianit
////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
اعترافاتی تلخ
یکی از زنان جداشده از منافقین گفت: در یکی از روزها نوبت هم‌بستری با مسعود رجوی به من رسید. مریم مرا فرا خواند و گفت: امشب شب عروسی و شب معراج توست!!! به هنگام شب به محل اقامت مسعود رفتم و مریم مرا تا اتاق خواب او همراهی کرد و مسعود با من همبستر شد و رابطه جنسی برقرار کرد.
من که اصلا باور نمی کردم که رجوی دست به اینکار بزند و در برابرش شوکه شده بودم به جرأت می‌توانم بگویم که تصمیم به ترک تشکیلات مجاهدین از همین جا در من حتمی شد و فقط منتظر یک فرصت بودم که فرارم تضمین داشته باشد.)
آقای بهروز وثوقی، بعنوان یک تورک آزربایجانی، ابر مرد سینمای ایران، این شخصیت را دارد به کسی مثل آقای فرهادی که گویا از جنبه سیاسی اسکاری بهش دادند، با صمیمیت به وی تبریک میگوید. در صورتیکه وقتیکه خوانندگان آزربایجان شمالی در مسابقات خوانندگی "یورو ویژیون" در اروپا مقام اول را کسب کردند، پانفارسها و جامعه فارس از شدت حسادت ماتم گرفت و مهر سکوت بر لب زد. و دم بر نیاورد. این است آری فرق بین صمیمیت یک تورک آزربایجانی و جامعه گستاخ و استعمارگر پانفارسیسم! پانفارسیسمی که فکر میکند، آقای دنیاست، درصورتیکه آهی در بساط ندارد. سرش با دوران پارینه سنگی شاهنامه خوانی گرم است. سده هاست با افتخار کاذب به اساطیر و افسانه های تخیلی از پیشرفت و علم و صنعت جامعه جهانی عقب مانده، در منجلاب خرافات، عقب ماندگی و استبداد گیر کرده است!
فراخوان ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور به‌مناسبت جشن ملی چهارشنبه سوری
هم میهنان!
جوانان اشرف‌نشان و رزمنده ایران!
با برافروختن آتشها در جشن ملی چهارشنبه سوری، به استقبال بهار و نوروز همیشه پیروز بشتابیم.
زمستان استبداد را با فریادهای «مرگ بر اصل ولایت‌فقیه»، «زنده باد ارتش آزادی»، به لرزه در آوریم.
برای برپایی هزار اشرف و کانون ظلمت سوز شورشی در سراسر میهن اشغال شده، تجدید پیمان کنیم.
این، تنها پاسخ کارساز به سرکوب و تباهی و تاریکی و فقر و بیکاری و چپاولهای نجومی است.
پیروزی مجاهدان اشرفی در انتقال بزرگ و شکست توطئه‌ها و موشکها با « مقاومت به هرقیمت» رقم خورده است. و همین مقاومت است که خلیفه ارتجاع را در باتلاق بحرانهای بیرونی و درونی به دام انداخته و اهرمهای حفظ نظام ولایت فقیه را از جنگ ضدمیهنی تا پروژه تسلیحات اتمی و دخالتهای تروریستی، درهم شکسته است.
در آستانه نمایش ننگین انتخاباتی، ولایت طلسم شکسته و زهرخورده خامنه‌ای و باندهای درهم ریخته آخوندی، در باتلاق جنگ قدرت و غارت، دست و پا می‌زنند و با خشم و نفرت فزاینده مردمی روبه‌رو هستند.
در اهواز و خوزستان به‌پاخاسته و در سراسر میهن اشغال شده، مردم به ستوه آمده از تبهکاری و چپاول و سرکوب آخوندی در جوش و خروشند.
به دشمن درمانده امان ندهیم. در هر فرصت، در هر زمان و در هر مکان، به اعتراض و قیام برای آزادی برخیریم.
در جشن ملی چهارشنبه سوری، در همراهی با اعتراضات اجتماعی، با پایداری و همبستگی و با کار جمعی و انقلابی، میتوان و باید بساط رعب و وحشت آخوندها را درهم شکست.
میتوان و باید، تیمها، دسته‌ها و یکانهای ارتش آزادی را در جای جای میهن اشغال شده، تشکیل داد.
میتوان و باید «هزار اشرف رهایی بخش»، «هزار کانون شعله‌ور شورشی» و «هزار کانون نبرد و مقاومت» برپا کرد.
میتوان و باید زمینه‌ها را برای نوروز پیروزی و بهاران خجسته آزادی فراهم کرد.
نصر من الله و فتح قریب-مرگ بر این رژیم مردم فریب
سلام بر آزادی-درود بر رجوی
ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور
15اسفند ۱۳۹۵
رژیم روسپی پرور و سفاک و غارتگر جمهوری اسلامی، پس از گشایش روسپی خانۀ حضرت در کنار مرقد امام امام هشتم شیعیان به تدریج با صیغه گری که فحشای رسمی اسلامی است در سراسر ایران رواج و اشاعه داد. به طوری که امروزه در هرگوشه و کنار کشور به ویژه در کنار اماکن مذهبی به میزان فراوان دیده می شود. شی و روسپیگری بیشتر زائیده فقر وتنگدستی است. از 38 سال پیش تا کنون که به تدریج طبقه متوسط جامعه به دلیل نداشتن شغل و یا درآمد ناچیز که نمی تواند با آن نیازهای نخستین و ابتدائی خانواده خود را پاسخ گو باشد، و یا روی آوردن مردان و حتی زنان به اعتیاد که بازهم چهار ستون خانواده رااز هم گسسته و آنان را به سوی فقر و درماندگی رانده است، در این دو مورد نیاز شدید به درآمدهای ناسالم و غیر اخلاقی مانند روسپیگری احساس، و هردوگروه را به سوی تن فروشی و روسپیگری گرایش داده است.
سرنگون باد رژیم سفاک جمهوری اسلامی
به قمی !
واقعاً که این نام "قمی" برازندۀ تو می باشد! این روش های مضحکِ شما طرفداران رژیم دیگر کهنه و نخ نما شده است. شما طرفداران رژیم در آغاز کامنت های خود ابتدا چند فحش و لیچار ، نثار سران رژیم جمهوری اسلامی و دین اسلام می کنید و سپس علیه مجاهدین و رهبران آن لجن پراکنی و توهین های زننده می کنید. حنای شما دیگر رنگی ندارد و دست شما برای مردم و جوانان مبارز ایرانی رو شده است. منتظر چهارشنبه سوری باشید.
مرگ بر خامنه ای جلاد
درود بر سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران و درود بر کمونیستهای ایران
موضوع این نوشتار بررسی چگونه شکسته شدن احسان طبری است . متاسفانه کسی گوشش بدهکار موضوع مقاله نیست . اینجانب مخالف ایدئولوژی و سیاست حزب توده ایران (چه در آن دوره و چه امروز) هستم .اما نه احسان طبری و نه هیج زندانی سیاسی دیگر به دل خواه در زندان نادم و تواب نشد . بهر حال از نظر من این نوشتار تماما متکی است به اسناد جمهوری اسلامی ؛ در حالی که خانم مهرنوش هاتفی نویسنده و یا نتظیم کننده این مقاله می بایست با زندانیانی که در ان سالها با احسان طبری همبند بوده و مطالبی را گرد آوری می کرد. شخصا از یکی از زندانیان سیاسی ان سالها شنیده بودم که طبری را داخل گونی کرده بودند و هر کسی از راهرو رد می شد لگدی به این پیرمرد می زد .
جمهوری اسلامی ادعا می کند که احسان طبری با میل خودش، تغییر ایدئولوژی داده بود و کتاب کژراهها را نوشته است.
خوب اگر اینطور بود؛ چرا طبری حتی پس از آزادی از زندان همچنان در حبس خانگی بسر می برد . چرا حتی مجاز نبود که به بالین زن بیمارش(که در حال مرگ بود) برود ؟
اما در باره حزب توده ویا بعبارت مشخص تر در باره سیاست های کیانوری در دوره 1357 تا 1361 یعنی چهار سالی که دبیراولی این حزب را بعهده داشت. این حزب دارای سیاست های متناقصی بود. کیانوری در حالی که بطور علنی از« خط امام» که خود ابداع کرده بود و با این تئوری از جمهوری اسلامی در کلیت اش دفاع می کرد و نوک تیز تبلیغاتی اش علیه امریکا ، مدافعین نظام پهلوی و راست سنتی یعنی جناح افراطی رژیم اسلامی بودولی در خفا سازمان نظامی _ اطلاعاتی را در نهاد های نظامی ، اطلاعاتی جمهوری اسلامی تدارک می دید و با سازمان جاسوسی ک .گ ب ارتباط داشت و اطلاعات خود را در اختیار آنان می گذشت . کوزیچکین یکی از کارکنان سفارت اتحاد شوروی وقت در ایران بعد از انقلاب بود.او در سال 1361 ناپدید می شودو بعدها سر از انگلستان در آورد. برمبنای نوشته‌ها و ادعاهائی که به او نسبت داده‌‌اند و بعدها بصورت یک کتاب هم منتشر شد، یک پرونده برای حزب توده ایران درست کردند مبنی بر ارتباط رهبری حزب توده ایران با کارمندان سفارت شوروی وقت و این پرونده را در پاکستان تحویل محمدغرضی وزیر وقت پست و تلگراف جمهوری اسلامی در کابینه میرحسین موسوی دادند..سیاست متناقص دیگرحزب توده ،اختلافات جدی کیانوری با شوروی ها بود . می دانیم شوروی از ترس رشد جنبش های اسلامی که تحت تاثیر انقلاب اسلامی ایران در جمهوری های مسلمان نشین داشت . حتی یک عکس از خمینی را در تلویزیونهای شوروی نشان داده نشد . بنابر اینگونه اختلافات حزب با شوروی ها بود کیانوری در سال 1360 مخفیانه به اتحاد شوروی می رود و ملاقاتی در باکو ما بین کیانوری و تئوریسین راه رشد غیر سرمایه داری (الیانفسکی) انجام گرفت . شوروی ها چندان نظر خوبی به روندها در جمهوری اسلامی نداشتند . بطور مثال سیاست حزب توده دفاع از جنگ میهنی علیه صدام حسین بود در حالی که شوروی ها تمام قد از صدام در مقابل ایران دفاع می کردند ...
عبدالله شهبازی یکی از اعضای حزب توده که بعدا ها در خدمت جمهوری اسلامی در آمد ؛ در باره خاطرات كوزيچكين چنین نوشت:
تحت پوشش كميسيون مشتركي از سيا و اينتليجنس سرويس (MI - 6) قرار گرفته است. بنابراين، خاطرات كوزيچكين را بايد اثري دانست كه با نظارت دو سرويس اطلاعاتي فوق تنظيم شده و حاوي نقطه‌نظرهاي تبليغي ـ سياسي و القائات هدفمند آنان است. بخش قابل توجهي از اين كتاب (بيش از دو سوم) به ايران اختصاص يافته و اين مطالب حاوي چنان ظرايف تبليغي و سياسي و جهت‌گيري‌هاي معني‌دار است كه دست پنهان كارشناسان مسائل ايران ـ و شايد كارشناسان «ايراني» ـ را در تنظيم آن برملا ميكند.
خوب است بعضی از دوستان در این سایت که به جای متمرکز شدن بر هدف رهایی مردم این سرزمین با هر ملیتی که دارند از دست رژیمی که به همه ستم می کند اولویت را به مسائل قومی و ملیتی می دهند این نوشته دلنشین آقای اصفهانی را بخوانند و به یاد داشته باشند که:
«همه مان را زده اند و همه مان خورده ايم. و آن ها که ما را زده اند، رنگ هامان را از ما نپرسيده اند .
و ما که خورده ايم، رنگ هامان را از يکديگر پرسيده ايم. حتی در برابر گلوله هاشان. حتّی در زير شلاق هاشان. حتی در سلول های تنگ و تارشان برای ما.
و حتی در گورستان های بی نام و نشان.»
آذربایجانیهای مقیم در خارج از ایران میتوانستند با تشکیل پارلمان موقتی خویش شروع به گفتگو ومذاکره با سازمانهای خلقهای دیگر و قبل از همه با کردها را آغاز کنند. این مذاکرات میتوانست کمکی به روشن شدن و شاید حل بسیاری از مسائل و مشکلات آینده باشد. بدبختی اینجاست که دستهای زیاد خارجی و داخلی در کار هست که جلو چنین تشکیلاتی را میگیرد.
آقای احسان فتاحی... خیلی ممنون از این مقاله خوب.. دوستان اگر متوجه باشید آقای فتاحی منابع این مقاله ها را با آدرسهای اینترنتی درج کرده است. کار برانی که به ایشان (( نصیحت برادرانه )) میکنند و یا اینکه ایشان را با صفاتی همچون (( مردک)) و (( بیسواد)) قلمداد میکنند , بهتر است بدانند که آقای فتاحی به عنوان یک شخص آزاد به آزادی های فردی و خصوصیش بیشتر از همه احترام میگذارد. آنچه که ایشان نوشته اند و یا بقول بعضی ها (( کپی و پیست )) کرده اند , تجربه شخصی مرا به عنوان یک مهاجر , آشکار میکند...بهترین ها را برای همه آرزومندم.....
جناب راز،
فکر میکنید چون شما نام خودتان را راز گذاشته اید پس پرجرأت هستید! شما میتوانید مرا بی راز بنامید تا راضی شوید.
شما نوشته اید که ایران در تب انقلاب بود، خوب بهتر از این دیگر چی؟ درایران پر از تب انقلاب، اگر خمینی که در آن زمان یکه تاز بود کشته میشد، نه تنها بختیار نمیتوانست نخست وزیر شود بلکه مجاهدین، توده ها و فدائیان وارد کارو زار مبارزه مسلحانه میشدند و از طرف دیگر طرفداران خمینی و شریعتمداری ساکت نمیماندند
میگوئید که ترور فردینالد باعث جنگ جهانی اول شد ولی نمیتوانید بگوئید که ترور وی باعث صلح جهانی شد، آیا اینطور نیست؟
میگوئید که قرار شد هیتلر را ترور کنند، شاید بسیاری هم از ترور او خرسند میشدند اما هیتلرتنها نبود. مگر هیتلر تنها بود و معاونی نداشت؟ حتا در حزب افرادی بانفوذ و میتوان گفت از هیتلر افراطی تر بودند که برای رسیدن به مقام رایش ثانیه ایی درنگ
نمیکرد و در پایان جنگ داخلی بدون انتها دامنگیر جامعه میشد.
میبنید که هیچ کدام از این پیش بینیها را از کتابی بیرون نیآورده ام و کافی است که چشمی به واقیتها اطراف انداخت تا به تلخی و کودکانه بودن تئوری ترور پی ببرید.
آیا از خودتان پرسیدید دلیل این همە دشمنی با ملت ارمنی و کورد و فارس و کینەی شتری پان تورک در ایران و فاشیزم تورک در تورکیە بە این 3 ؟ در رابطە با فاشیزم پان تورک و هویت طلبان تورک در ایران و دشمنی آن با ملت فارس ، کورد و ارمنی کاملأ واضح است اگر بە نقشە نگاه کنید کاملأ واقعیت این همە دشمنی تا حد فاشیزم و بربریت کاملأ برایتان مشخص میشود آذربایجان چە شمالی و چە جنوبی بخصوص آذربایجان جنوبی کە جمعیت بیشتر ترکان آذربایجان در آن جای میگیرد کاملأ بستە و بە هیچ جای راه ندارد تا آنجا کە بە ملت فارس مربوط میشود ترکان آذربایجان خود و هویت خود را مظلوم شدە و سرکوب شدە و تحت اشغال و انعقاد ایران و ملت فارس میدانند و بنا بر این تمام کمبودها و بدبختی ها و نابربریهای زبانی فرهنگی و اقتصادی خود را از چشم ایرانگرای و ملت فارس میدانند و ملت فارس نیز در مرز های شرقی ترک آدری قرار گرفتە
بنا بر این این یکی از تنفرهای ملت تورک آذری از ملت فارس است ولی اگر فرض کنیم همین امروز ملت فارس و ایران آزادی کامل در حد جدائی بە ملت تورک آذری بدهند و آذربایجان جنوبی از هر لحاظ و در تمام ضمینەها کاملأ مستقل شود کشوری مردە خواهد بود و بیش از 2 یا 3 سال دوام نخواهد آورد و اینجاست کە دشمنی هستریک و کینەی شتری پان تورک آذری بە 2 ملت ارمنی و کورد پیش می آید آذربایجان کشوری خواهد بود بستە کە از هر طرف راه ارتباط آن چە از شرق و چە از غرب مسدود است بخصوص با وضعیت خشکی دریاچەی ورمیە این بحران بە معنی مرگ و نابودی کامل آذربایجان خواهد بود بدون باز شدن راه آذربایجان بە غرب ومتسل شدن بە تورکیە و باز اگر بە نقشە نگاه کنید تورک آذری و پان تورک ٢ ملت را در پیش روی خود دارد بە نقشە نگاه کنید ارمنستان در شمال این راه را مسدود کردە و در چنوب نیز کوردها چە در ایران و چە در تورکیە راه را برای متسل شدن آذربایجان بە دنیای آزاد و ارتباط با غرب مسدود کردە بنا بر این موقعیت سوق الجیشی و جغرافیای آذربایجان در محدودەی میرا و مردن و خشک شدن قرار دارد و از همین لحاظ باید این تنفر و دشمنی پان تورک در ایران را معنی کرد از طرف دیگر تورکیە قرار دارد هر چند کە تورکیە در یک موقعیت بسیار عالی سوق الجیشی و جغرافی قرار دارد و این کشور میتوانست از نمونەهای بهترین کشور جهان باشد ولی رهبران نادان و متکبر و فاشیست آن این کشور را بە لبەی پرتگاه نزدیک کردەاند تورکیە از طرف غرب با بی مهری ربرو شدە و از طرف شرق نیز مرزهای آن از همان کنارەهای دریای مدیترانە تا جلفا از طرف ملت کورد در حال مسدود شدن است و برای تورکیە نیز پیوستن بە جهان تورک آذرىایجان شمالی و جنوبی و ارتباط با شرق در حال تکوین است این تمام معمای نفرت و دشمنی و فاشیزم تورک در برابر 2 ملت کورد و ارمنی میباشد کە نقشەهای فاشیزم پان تورک و بازی را برای آن بە هم زدە در هر صورت شانس یک کوردستان مستقل و آباد و رسیدن بە آبهای گرم بسیار بیشتر از شانس یک آذربایجان مستقل و محدود و زندانی در بین 3 ملت کورد ، فارس و ارمنی کە پان تورک هر 3 این ملتها را بە دشمن خود تبدیل کردە بیشتر است پان تورک بازی رسیدن بە آزادی و همزیستی مسالمت آمیز و همکاری و مراودت را نمیداند بنا بر این خود متأسفانە مرگ جغرافیای خود را تسریع میبخشد
حزب توده جز نکبت و بدبختی ارمغان دیگری برای ایران و ایرانی نداشت. بابک امیرخسروی که در سالهای آخر عمرش با نگاهی انتقادی به تاریخ آن حزب می نگرد، چیز افتخار آمیزی در کارنامۀ آن حزب نمی بیند. محمدرضا شاه را نادمان آن حزب آریامهر و بزرگ ارتشتاران کردند و به آن سرنوشت دردناک دچارش کردند. آن حزب از تجزیۀ ایران هنگامی که باب میل اربابش بود، دفاع می کرد.
مسئول کامنت ها کامنتی را که من فرستادم اشتباه به این تایپک امده مربوط بهع تایپک همنشینی با پانترکلن بود اگر امکان دارد منتشر نشود به جای خوداش منتشر شود
علی:
حال به زندگی آیت الله سید جواد خامنه ای پدر رهبر انقلاب می پردازیم:
آیت الله حاج سید جواد خامنه ای در جمادی الآخر 1313 در نجف اشرف به دنیا آمد. دو سه ساله بود که در بازگشت خانواده به آذربایجان به تبریز آمد. دوران نوجوانی را در جریان رخداد های نهضت مشروطه گذراند. جنگ های محله امیر خیز، شهادت ثقه الاسلام و جنازه به دار کشیده او در روز عاشورا، سخنرانی های پرشور و بلند شوهر خواهر خود، شیخ محمد خیابانی را که گاه تا 4 ساعت ادامه می یافت از نزدیک دید.
وی علوم مقدماتی را در مدارس تبریز خواند. حدود 9 ماه در مشهد توقف کرد و سپس به تبریز بازگشت. در این مدت مادرش از دنیا رفته بود. گفته می شود در این زمان شاهراه (جاده تهران به مشهد) نا امن بود و راهزن های منطقه استر آباد مدام در تاخت و تاز به این جاده بودند.
درباره اینکه چه کسی هندی و کولی است قبلا یکبار صحبت شد این بغض 50 درصد عربزادگی و کولی قره چی هندی الاصل بودن مغول زبان توی گلوی تو گیر میکنه اخر اش کامنت ها را بخوان اثبات همین موضوع است برای شما اذربایجانی های خوش نژاد
http://www.iranglobal.info/node/58326
سید جواد به بادکوبه رفت و از طریق بحر خزر راهی عشق آباد شد و از آن صوب به خراسان رسید. وی در مشهد نزد آقایان حاج سید حسن قمی، میرزا محمد آیت الله زاده خراسانی، حاج فاضل خراسانی و میرزا مهدی اصفهانی تلمذ کرد.
بانو خدیجه میردامادی تنها فرزند آیت الله سید هاشم نجف آبادی از همسر اول بود.وی در 16 اردیبهشت 1293 در نجف اشرف به دنیا آمد. مادرش بی بی سکینه زود از دنیا رفت و این کودک در آستان فقدان محبت مادر از چشمه مهر مادر بزرگ سیراب شد. به احتمال زیاد خدیجه خانم در 15 سال نخست زندگی از محضر علمی پدر بهره برده و غیر از سواد معمول با برخی متون نیز آشنایی یافت.
وی همراه پدر به ایران مهاجرت کرد و در 20 سالگی به عقد سید جواد خامنه ای در آمد. او زبان عربی و فارسی را به موالات هم آموخته بود و رفته رفته زبان ترکی را نیز فرا گرفت. اندوخته علمی بانو خدیجه با مطالعات در تفاسیر قرآن و کتب تاریخی چون "روضه الصفا" به جایی رسید که زندگی انبیا معصوم و شخصیت های قرآن را در قالب داستان ها و روایت های شنیدنی برای فرزندانش باز می گفت.
جناب سمندون / اگر مدرک و دلیل دارید که مقاله «مهاجرت وفرهنگ پذيري» کپی برداری از مقالات دیگران است لطفا لینک مطلب را ارسال کنید . بنده حتما پیگر خواهم کرد.
من هرچیزی را نمیپذیرم مگر با موشکافی دقیق موضوع. درباره کتاب رفیق آیت الله با شک و تردید جلو رفتم اما هنوز چند صفحه ای بیشتر نخوانده بودم که کاملا به تیزهوشی و زبردستی نویسنده کتاب پی بردم و اینکه چگونه همانند شرلوک هولمز یا هرکول پوارو موضوعات را بصورتی دقیق مورد مداقه و مکاشفه قرار میدهد و در پایان کتاب زندگی من به دو بخش قبل از خواندن و بعد از خواندن کتاب تقسیم شد. قبل از خواندن کتاب من در دنیای معاصری پر از معما زندگی میکردم ولی بعد از انکه اقای فخر اور با هوشمندی یک کاراگاه تاریخی مسایل را برایم روشن کرد و تکه های پازل را سر جایش قرار داد ذهنم درخشید. در یکتا بودن این اثر هیچ تردیدی نیست.............اما تعجب من بعد از دیدن کلیپهای مختلف بود که این اقای مصداقی چنان لبه شمشیر تیز خود را حواله فخر اور کرده است که انسان اصلا شک میکند این شخص در فکر تغییر نظام باشد.تهمتهایش اخبار ۲۰،۳۰ است
دین اسلام از هر هر نوع ان چه انقلابی و چه سنتی دین شهوت دین پول پرستی دین بی وطنی دین ادم کشی و دین قرمساقی است . تبریک وتهنیت به اقا امام زمان و حجج اسلامی و مومنان .همین محمد پیامبر با عروس خود هم بستر شد و ایه مبارکه فتبارك الله احسن الخالقين را صادر کرد و یا همین برادر که همسر خود مریم را به مسعود بخشید . والله اعلم .
""" به دلیل قحطی تحلیل در مدیا شاهنامه خوانان، به مسائلی اشاره خواهم کرد """ خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، تنها با "" ائتلاف ترکیه - انگلستان "" امکان عملی شدن خواهد یافت، برای آن دسته از شاهنامه خوان‌ها که شاهنامه خوانی، قدرت قضاوت و استدلال را از آنان گرفته، این یعنی هر کشوری که قصد خروج از اتحادیه را داشته باشد، ترکیه حامی جدید آنان خواهد بود تا "" بقای اقتصادی و ارتباط با آسیای مرکزی، خاورمیانه، شرق را از دست ندهند. اتحادیه اروپا امروز هیچ برنامه دراز مدتی ندارد، با ترامپ، دیگر هیچ " مارشال پلن "" در کار نیست، اینها یا به زیر سلطه روسیه خواهند رفت یا با نزدیکی به ترکیه، راه و چاره دیگری را برای بقا انتخاب خواهند کرد. این تنش کشورهای اتحادیه اروپا - ترکیه از اینجا ناشی میگیرد، پس شاهنامه خوانان و ارامنه زیادی با این تنش‌های اتحادیه اورپا - ترکیه به خودتان تسکین ندهید، به هما
به همان دنیای پوچ شعر و شاعری پناه ببرید بهتر است.
جنابی که خطاب به من کامنت گذاشته اید.
از خود شما شروع کنیم که جرأت ندارید خود را معرفی کنید. آورین!
لطفن توضیح دهید ماهیت مرا چطور شناختید و آن هم چگونه ماهیتی است تا اگر بد است خود را اصلاح کنم.
زیر بنا و روبنا را که نمیشود در جریان انقلاب تغییر داد! ولی رهبری انقلاب را میشود و می شد. پر واضح است که خمینی
رهبر بلا منازع انقلاب بود. مردم را تب انقلابی گرفته بود نه درک انقلابی و در نبود یک رهبر دمكرات همه دنبال رو خمینی
شدند. البته این بحث را میشود خیلی پیچاند ولی بطور خلاصه:
- اگر خمینی در نجف یا پاریس ترور میشد و یا هواپیمای او ساقط میشد کسی نمیبود به دولت بختیار سیلی بزند. توافق با آمریکا که دست ارتش را بست جزو همان شرایط بین المللى است که تاثیر گزار مسیر انقلاب شد.
- اوائل انقلاب خود خمینی هم نمیدانست چقدر می توانست برنامه ولايت فقیه را پیاده کند. اگر او در زمان بازرگان...
یا حتا بنی صدر از بین برده میشد نتیجه انقلاب بهتر میشد. اوائل انقلاب هم مجاهدين و هم فدائيان توان ترور او را داشتند. اشتباه محاسبه آنها منجر به فاجعه ای شد که پیش روی ماست.
ترور شخصیت ها حوادث بزرگی را در تاریخ انسان رقم زده است. جنگ جهانی اول با ترور فرانتس فرديناند شروع شد.
به هيتلر سوئ قصد ناموفقی از طرف میهن دوستان المانی شد تا جنگ تمام شود.
هم اکنون هم که پوتین تمام شخصیت های مخالف را یا ترور میکند یا زندانی.
انقدر کتابی فکر نکنید.
زمانی که اتحادیه اروپا خواهان مذاکره با ترکیه برای عضویت بود، بیشتر کشورهای اروپایی از طرف احزاب سوسیال دموکراسی اداره می شودند و ایده برابری انسانها با فرهنگهای گوناگون دست بالا را داشت. اروپایی کنونی شاهد رشد سریع نژادپرستی و اسلام هراسی و تفکیک فرهنگها می باشد. سیاست برخورد دوگانه به معضل تروریسم، ممنویت اجتماع اقلیتها و غیره نمونهای این تغیر جوه حاکم بر اروپا هستنذ. پر واضح است که در چنین وضیعتی مذاکره با ترکیه نمتواند مطرح باشد.
به بهمن موحدی و سایر پانفارسهای ضد تورک!
هیچ گروهی در جهان، در مردم فریبی، شانتاژ و بی اخلاقی ، به پای شما پانفارسهای مثلاً ایرانی نمیرسد. شما پانفارسهای بی اخلاق، هوچگر و مغلطه کار، بی نهایت ضد خلق و ضد مردم غیر فارس ایران هستید و به خون آنان تشنه اید. شما پانفارسهای تجزیه طلب، که هیج حقوقی زبانی، فرهنگی، ملی مدنی، آزادیهای سیاسی بمردم و ملل ایران قائل نیستید، با انکار حقوق ملی مدنی و اجتماعی آنان!، جغرافیای موسوم به جهنم ایران را به سراشیبی فرو پاشی و اضمحلال سوق میدهید! در واقع رفتار و عملکرد شما در خدمت اهداف شوم و غیر انسانی رژیم آخوندی پانفارس قرار دارد. و رژیم بیشترین بهره را از شما پانفارسهای به ظاهر ایرانی میبرد. وجه مشترک شما، با رژیم آخوندی، دشمنی با ملل غیر فارس و تاریخ و تمدن، و فرهنگ آنان است.
به تهرانلی و ناظر و 50 اسم دیگر
هیچ گروهی در جهان، در شانتاژگری و بی اخلاقی ، به پای شما پانترکهای مثلاً ایرانی نمی رسد.
شما پانترکهای بی اخلاق و هوچی گر و مغالطه کار، بی نهایت ضدکمونیست و ضدایرانی هستید و به خون ایرانیان تشنه می باشید.
شما پان ترکیستها و تجزیه طلبان آذربایجانی در خدمت اهداف شوم رژیم ضدایرانی و ضدبشری جمهوری اسلامی هستید. بیشترین بهره از شما پانترکیستها را در حال حاضر رژیم جمهوری اسلامی می برد. وجه اشتراک شما پان ترکها با رژیم ضدایرانی جمهوری اسلامی، دشمنی با تاریخ و فرهنگ و تمدن ایران است .
درود به روان پاک دکتر محمد مصدق بزرگمرد تاریخ معاصر ایران زمین و درود به روان تابناک دکتر حسین فاطمی شهید بزرگ جبهه ملی ایران.
ننگ و نفرت بر شاه خائن ، ننگ و نفرت ابدی بر خاندان پهلوی.
شاه خائن با شهید کردن دکتر حسین فاطمی که جرقۀ ملی کردن نفت را ایشون زدند ، نشان داد فقط به دنبال سلطنت خودش و خاندان نحس خودش در ایران است. این شاه خائن دستور اعدام کسی را داد که یکی از خادم ترین افراد به خلق ایران بود ، یکی از مهمترین افرادی که تلاش کرد برای آزادیخواهی و استقلال طلبی در ایران. شاه خائن نه تنها خیانت کرد بلکه جنایت هم کرد در حق مردم ایران. شاه حکومتش را مدیون امپریالیسم انگلیس و آمریکا و آخوندهای رذل و کثیف مانند کاشانی و بهبهانی و شعبون بی مخ ها و طیب ها بود. بعد از کودتای ننگین 28 مرداد سال 32 ، شاه خائن دیگر هیچ آبرو و اعتبار سیاسی نداشت ، خاندان پهلوی فقط به زور ساواک و
ارعاب، به زندگی انگلی خودشان ادامه میدادند.
به کوری چشم سلطنت طلبان و رضا پهلوی چی ها می گویم که : درود بر مصدق کبیر، شرم و ننگ و نفرین بر پهلوی ها. هنوز سخن میهن پرستانه دکتر مصدق در سازمان ملل را هیچ کس از یاد نخواهد برد .
حزب توده سرتا پای وجودش درخدمت مسکو بود. مثل یک خدمتکار بیمزد در اختیار تبلیغ ناسیونالیسم روس قرارداشت. با چندرغاز پول و امکاناتی که ازطرف استالین به رهبران آن داده میشد، حزب توده هیچگونه ارده ای از خود نداشت. بمثابه گماشته مسکوعمل میکرد. درثانی این آقای "تبری" را بیخود بزرگ کرده بخورد هواداران حزب میدادند. بهش لقب فیلسوف داده بودند. درصورتیکه سواد آنچنانی نداشت. نوشته هایش را بخوانید می بینید چقدرسطحی، تقلیدی و تقریبا کپی نوشته های دیگران است. همین دانشجویان ایرانی، نسل جدید امروز که دراروپا درس میخوانند، و یا درسشان را به اتمام رسانده اند، و حتا سیاسی هم نیستند، سطح سوادشان در قیاس با چنین افرادی، چهار برابر احسان طبریها است. هم سواد سیاسیشان، هم سواد اجتماعیشان، و هم سواد علمیشان. پانفارسیم عادت کرده است چنین افرادی را بزرگ کرده بخورد دیگران بدهد. برای خود افتخار کاذب کسب کند.
جناب راز چه خوب که شما ماهیت خودتان را بخوبی نشان دادید! زهی بر این خیال خام که تنها یک سوی بعد را میبیند و نه همه ابعاد آنرا! شاید بهتر بود این بار هم نام خود را برای بهتر به پیش بردن دلایل تان و نشان دادن عمق تفکرتان مینوشتید ( دکتر راز).
پس وقتیکه شما از دلایل زیربنایی و روبنایی انقلاب سخن میگویید چگونه میتوانید با ترور یک شخصیت این عوامل نامبرده از سوی شما را تغییر داد؟
از آن طرف جناب وکیل آزاد حکم جاسوسی آقای پیمان عارف را بدون سند و مدرک و تنها به جهت حدث خودش میدهد و حالا هم دکتری که باید شفا دهد، ترور را راه علاج میداند و از بین بردن عوامل سرطان را نادیده میگیرد.
شادروان احسان طبری یکی از دانشمندان ایران زمین است که در جوانی فریب حزب توده و جریان دروغین سوسیالیسم را خورد و زندگی خود را تا پایان در سرزمین بیگانه و در بدری و زندان سیاه اسلام به تباهی کشاند .از این فرزانه بزرگ تاریخ ایران بسیار دشوار است که پذیرفت چرا و چگونه این همه رنج و مصیبت و اتهام بر خود خرید ؟
پاسخ روشن است او قربانی هفت خطی بنام کیانوری و دستگاه فاسد و وابسته حزب توده شده بود . بسیار ساده لوحانه است که بتوان باور کرد مردی که کتاب برخی بررسیهائی تاریخی را نوشته است این گونه به دفاع از ارتجاع سیاه برود .بقول شاعر نه نه من باور نمیکنم این گردش ناگهانی این مرد بزرگ را .اما چه میتوان گفت که ادمی در هر مقامی خطا کار است و طبری متاسفانه با انکه میدانست حزب توده و جمهوری اسلامی به چه راهی خطرناک میروند استقلال فکری خود
را قربانی سیاست حزب توده و فرد کیانوری کرد .هنوز اسناد درون حزبی خاک میخورد و مردم نمیدانند که تا چه اندازه طبری با سیاست حزب توده مخالف و یا موافق بوده است .شاد روان خلیل ملکی با یک اقدام تهور امیز در دوران یکه تازی استالینیسم راه خود را از حزب سرتا پا فاسد توده جدا کرد و نامی جاوید در فرهنگ مقاومت ایران زمین بجا گذاشت و طبری با سکوت خود در برابر رهبر ی حزب به استقبال اسارت ومرگ یک ملت و تسلط استعمار اسلامی بر ایران شد .
تعجب من برآنست که چگونه اتحادیه اروپا تا این اندازه ساده انگار بوده و با ترکیه که نه مردمی اروپایی دارد و نه ذاتٱ حاظر به پذیرفتن قوانین حقوق بشر و آزادی روزنامه‌نگار ی است به جرقه و یا حاشیه کنفرانسهای اروپایی دعوت کند!
اگر توجه شود از کامنتهای ترک و پانترکها میتوان به بخوبی به درون و کنه عقاید زمخت آنها پی برد. من شخصٱ معتقدم که همه این دادو غالهای درون رژیم و ناسازگاریش با جامعه مدنی و جنگ و دشنامهایش نسبت به اروپا و آمریکا از روش و منش ترکهای فعال در دولت ایران است.
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاه داری و آیین سروری داند
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که دوست خود روش بنده پروری داند
غلام همت آن رند عافیت سوزم
که در گداصفتی کیمیاگری داند
وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی
وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند
بباختم دل دیوانه و ندانستم
که آدمی بچه‌ای شیوه پری داند
هزار نکته باریکتر ز مو این جاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند
مدار نقطه بینش ز خال توست مرا
که قدر گوهر یک دانه جوهری داند
به قد و چهره هر آن کس که شاه خوبان شد
جهان بگیرد اگر دادگستری داند
ز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاه
که لطف طبع و سخن گفتن دری داند
به حسن
از 30 تير سال1331 حزب توده ايران وفادارترين طرفدار دکتر مصدق بود، حتی نسبت به گروه ملی هايی که در اطراف دکتر مصدق بودند.
دولت نخست دکتر مصدق ترکيبی داشت که حزب توده نمی توانست با آن موافق باشد. وجود سرلشگر زاهدی با توجه به سوابقی که داشت و وجود گلشاييان در دولت نمی توانست ترکيب دولت ملی باشد.
در پی قيام عظيم مردمی 30 تير 1331، شاه مجبور شد دوباره مصدق را به نخست وزيری دعوت کند، اما اين بار با پذيرش اختيارات مورد نظر او و اين پيروزی بزرگی برای ملت ايران بود. دکتر مصدق در يک موضع جديد قرار گرفت و دولتی که اين بار تشکيل داد با دولت قبلی اش بسيار متفاوت بود و پس از آن حزب توده به نزدیک ترین یار و متحد دکتر مصدق و جبهه ملی تبدیل شد.
باری ، سرانجام حکومت ملی دکتر مصدق با یک کودتای استعماری و امپریالیستی از جانب دولتهای آمریکا و انگلیس که به‌کمک عوامل دربار شاه خائن و ارتش و آخوندهای
کثیف و رذل و خائنی از قبیل کاشانی و بهبهانی و لمپن هایی مثل شعبون بی مخ و طیب، ترتیب داده شده بود، در تاریخ 28 مرداد 1332سرنگون شد.
به اعتراف " ایاز مطلب اف " رییس جمهور پیشین آذربایجان ، اگر ارمنیان واقعا قصد کشتار مردم خوجالی را داشتند ، بدون آنکه به این مردم اجازه خروج از شهر را بدهند ، همه آن ها در خود خوجالی یا لااقل در نزدیکی این شهر می کشتند و این کار را در نزدیکی شهر آغدام ( محل یافته شدن اجساد ) انجام نمی دادند چرا که آغدام در آن زمان یکی از محل های تمرکز نیروهای نظامی آذربایجانی بود و این نیروها به راحتی می توانستند مانع از کشتار غیر نظامیان فراری از خوجالی شوند . در نهایت نباید فراموش کرد که آغاز گر کشتار و پاکسازی قومی در مناقشه قره باغ ، دولت جمهوری آذربایجان و پان ترکیست های نژادپرستی بوه اند که سال ها قبل از آغاز جنگ در منطقه آرتساخ ( قراباغ ) ، اقدام به قتل عام ارمنی ها در شهرهای " سومگاییت " در فوریه ۱۹۸۸ میلادی و باکو در ژانویه ۱۹۹۰ میلادی و گنجه و ... نمودند .
در جریان جنگ نیروهای ارمنی
از طریق بلندگو در مورد عملیات قریب الوقوع به مردم خوجالی هشدار می دادند و از آن ها می خواستند که از طریق گذرگاه انسان دوستانه ای که برای همین منظور ( خروج غیر نظامیان از خوجالی )
در طول رودخانه " کار کار " در نظر گرفته شده بود ٬ شهر را ترک کنند . بنا به گفته خود مهاجران خوجالی ٬ آن ها از این گذرگاه استفاده نمودند و عملا نیروهای ارمنی مستقر در اطراف این گذرگاه ٬ اقدامی برای شلیک کردن و کشتن غیرنظامیان در حال خروج از خوجالی انجام ندادند . اما سربازان واحدهای نظامی " جبهه خلق آذربایجان " ( نیروی مخالف دولت وقت جمهوری آذربایجان ) ٬ بنا به دلایلی گروهی از ساکنان خوجالی را به سوی روستای " ناخیجوانیک " که در آن زمان در کنترل نیروهای ارمنی مستقر در " عسکران " قرار داشت ٬ هدایت نمودند . بقیه سکنه در نزدیکی آغدام ( محل تمرکز نیروهای آذربایجانی ) مورد شلیک قرار گرفتند . "
( در واقع اجساد قربانیان خوجالی در جایی پیدا شدند که تحت کنترل نیروهای آذربایجانی بود و نه نیروهای ارمنی و این احتمال تقویت می شود که آن ها این گروه را با ارامنه مهاجم اشتباه گرفته و مورد شلیک توپخانه و اسلحه های خود قرار دادند و برای پنهان نمودن این خطای فاحش خود ٬ اجساد قربانیان را قبل از مرحله دوم تهیه گزارش توسط خبرنگاران ٬ مثله نمودند تا وانمود کنند که ارمنی های مسئول این حادثه بوده اند .
"نابود باد تفکر پلید پان ترکیسم"
آقای بهمن موحدی(بامدادان)، آزموده را آزمودن خطاست. یعنی عمل کرد مجاهدین در بعد از انقلاب کافی نیست که ما از آن ها شناخت پیدا کنیم. دست بوسی صدام و مبارزه علیه ملت خود و نیز برپایی دیکتاتوری ترین سیستم درون سازمانی علیه خود اعضا مگر یک موقع به فکر ترک سازمان و مبارزه کورکورانه باشند.
""" فروشندهٔ ژست شبه روشنفکر """ شاهنامه خوانان گرفتار حکومت شیعه داعش شاهنامه خوانان شده اند، در رسیدن به مدرنیته کله پاا شده اند، ولی " گفتمان‌های کزائی فوق روشنفکری، پست مدرنیستی، پسا ساختار گرائی "" اینها در کافی شاپ‌ها حتی خود دریدا و دیگر فیلسوفان غرب را مدهوش میکند. لاک پشتی که مدام از مرداب تغذیه میکند ولی لاف پرواز در بلندای آسمان را میدهد، امر بر خودشان نیز مشتبه شده که گویا "" قوم برتر و بر گزیده "" هستند، حتی قادر نیستند ببینند که زبانشان هنوز اسیر شعر و شاعر است، و کیست که نداند شعر و شاعر زبان انسان ابتدائی و عقب مانده است. شعر و شاعری دنیای آن بیمار اسکیزوفرنی یا شیزوفرنی است که با "" مونولوگ و تک صدا ئی مدام با خود حرف میزند ولی متوهم بیچاره چنین می‌‌پندارد با میلیون‌ها اشباح طرف گفتگو است.
خمينی؛ عارف يا جادوگر ؟ قسمت اول
حزب ميهن؛ شهريار شادان - ازتشکيلات درونمرزی حزب ميهن
خمينی؛ آیا عارف بود يا اینکه جادوگر ؟ قسمت اول
آدلف هيتلر ميگويد: حقيقت همان دروغي است كه بارها و بارها تكرار شده است . از جمله دروغ هايي كه ماشين تبليغاتي حكومت اسلامي با تكرارش به شستشوي مغزي مردم ايران اقدام كرد شخصيت خميني بود. نقش خميني به عنوان رهبر مذهبي و سپس رهبريت سياسي از چندين دهه پیش بوسيله غربی ها مورد استفاده ابزاری قرار گرفته بود . غرب حساسيت و خواستگاه مردم ايران را مي دانست . نياز و باور به منجي و ماوراء و متافيزيك . پیش از انقلاب ایران سران قدرتهای جهانی در كنفرانس گوادلوپ تصميم به سرنگونی رژیم محمد رضا شاه پهلوي گرفته بودند تا به آسوده گی بتوانند از منابع و مواهب طبیعی و زير زميني ايران استفاده نمايند . در اين ميان حكومت پنهان جهاني يا استعمار نوين ( آمريكا ، انگليس و شركاء اروپايي شان ) با حمايت مستقيم و غير مستقيم از خميني او را به وسط صحنه دعوت كردند .
با پيروزي انقلاب، نيروهاي انقلابي بي درنگ اقدام به اعدام سران حكومت شاه كردند . برخی از ناظران بيان ميدارند كه يك تيم مجهز تلويزيوني با بر پا كردن آنتن ماهواره اي تمامي اعدامها را بطور مستقيم و زنده براي سران قدرتهاي پشت پرده جهاني ارسال مي كردند تا آنها از حذف فيزيكي سران حكومت شاه مطمئن شوند . در این حال خميني به عنوان رهبر انقلاب از تمامي حوادث آگاه بود . اما در اين ميان مردم در روي صحنه چه نقشي داشتند؟ مردم ملتهب و هيجان زده ايران در جستجوي يك عارف يك پير و معجز ه گر بودند تا همه چيز اين دنيا را به بهشت برين مبدل سازد . پيري كه گفته ميشد نائب امام زمان است .
بی ترديد همواره نيروهاي اهريمني و شيطاني در قالب هاي زيبا و مردم پسند ، آنگونه که مردم باور دارند پا به عرصه ميگذارند و از نا آگاهي و جهل درونی توده مردم بيشترين و بهترين استفاده ها را مي برند . ظاهر عارف گونه خميني با عمامه سياه سيادت و ريش سفيد و بلند از او يك پير و سالك راه حق ساخته بود كه نه تنها مردم بلكه تحصيل كردگان خارج رفته ای چون بني صدر نيز اغفال شدند . اولين رئيس جمهور ايران اسلامي ميگويد : من در اوايل دهه 1350 براي ديدن خميني به عراق رفتم زندگي او ساده وعارفانه بود چنان كه او مگس داخل اطاقش را نمي كشت . این در حالی است که همسر بنی صدر در اولین دیدار از خمینی به بنی صدر هشدار میدهد که در چهره خمینی خشونتی پنهان و نهفته را می بیند اما بنی صدر به این نظر همسرش توجهی نمی کند .
و حكايت ها از كرامات و عرفان خميني بسيار گفته اند . چند ی پيش بمناسبت دهه فجر(1383) تلويزيون حكومت فيلمي گزارشي در باره رزمنده اي كه در اوايل جنگ از ناحيه سر مجروح شده بود پخش كرد . اين رزمنده بخاطر صدمات مغزي بنوعي فلج دچار شده بود . او شبي خواب حضرت علي را مي بيند كه از او مي خواهد يا شفايش دهد و يا مرگش را تعجيل كند حضرت علي او را به خميني حواله ميدهد . روز بعد رزمنده با خانواده اش بسراغ خميني ميروند و خميني 15 دقيقه به نوشيدني دعا ميخواند و رزمنده مي خورد و لحظه به لحظه بهبودي اش حاصل ميشود . براي من عجيب است كه چرا حكومت ملاها اين جادوی خميني را پس از سالها پخش كرد . بی تردید ماشین تبلیغاتی رژیم بسته به نیازش برای ادامه حیات شیطانی خود دست به هرنوع دروغ پردازی می زند.
باری هنوز بسیاری از هموطنان ما بر این باورند که خمینی انسانی وارسته و دلسوز ایران و ملت ایران بود آنچنان که در هنگامه حیاتش کسی جرات خطا نداشت. هنوز خمینی بت بسیاری از مردم ساده پندار ماست و البته این از کلی نگری و تک بعدی نگریستن مردم ما حکایت دارد . ادامه در قسمت دوم
""" آیا هم نشینی، کالائی است که در دکان فروشنده، یافت میشود؟ """ گویا " شیخی " فتوائی صادر کرده که "" هم نشینی با پارسیان بهتر از پان ترکان است "" یا چیزی توی همین مایه‌ها و این مقاله زهر آگین در ایران گلوبال چاپ شده، آیا کسی به شیخ ما نگفت که ای زاهد، تو که عمری عزت گذشته، آیا نمیدانی، پیش شرط "" هم نشینی "" در درجهٔ اول "" تضمین بقا و موجودیت "" است. کردستان شما با کدام "" شاهنامه خوانی "" بقای خود را تضمین خواهد کرد که شما نوعی، فرصت هم نشینی نیز، داشته باشید. اگر فرصتی شد اطلاعاتی را راجع به این نمایشگاه Eurasia Rail Turkey 2017 در اختیار علاقمندان خواهم گذاشت.
بریدههای سیاسی . نیهلیستها. تجزیه طلبان مغول. سلطنت طلبان و غیره از هر اخبار ایرانی و افتحار ایرانی و کار ضد آخنوندی فقط بدگویی و ایراد و حماقت و ایجاداغتشاش فکری را در اختیار دارند.
به ایرادهای بی منطق این نیروهای ضد انسان و ضد ایران نباید اهمیت داد.
بد گویان نسبت فیروز نادری حالا بایستی پاسخ دهند
سعيد رضا :«ايا شما(کیانوش توکلی) واقعا بر اين باوريد كه اگر سازمان هاى سياسى همه به فراخوان روزنامه كار بعد از انشعاب لبيك ميگفتند و سياستى مانند حزب توده و سازمان اكثريت در پيش ميگرفتند، خمينى و نيروهاى متصل به او داراى چنان پتانسيلى بودند كه اجازه حتى حداقل فعاليت را به سازمان ها و نيروهاي دگر انديش تا سال ١٣٦٧ بدهند. ...اين بى انصافى بزرگى است كه حالا ما طلب كار انها نيز بشويم كه چرا با خمينى همكارى نكرديد و ما را از بين نبرديد.» اگر اینجانب سیاست ماجرا جویانه 30 خرداد مسعود رجوی را نقد می کشم به معنی درستی سیاست سازمان اکثریت و حرب توده نیست . این دو سازمان چپ به آنطرف بام افتاده بودند.. قبلا هم در باره سیاست های انحرافی آنان نوشتم و بازهم در باره سیاست سازمان اکثریت خواهم نوشت .( بویژه مطالبی دارم که تا به امروز پوشیده مانده است) اما در پاسخ به اظهارات جناب سعيد رضا:
واقعیت این است که خمینی و خمینی پرستان دو مقوله جداگانه بودند؛ این تفاوت در زمان انقلاب بسیار زیاد بود ؛ علت عدم شناختی بود که نسبت سیاستمداران همراه خمینی بود، در آن روز ها ،اکثر سیاستمداران سعی می کردند که خود و سیاست های خود را پشت نام و عکس خمینی پنهان سازند. آنقدر اوضاع شیر تو شیر بود که انگار همه نقش سایه خمینی را بازی می کردند . خمینی ابتدا به قم رفت ولی خمینی پرستان سوپر ارتجاعی او را تحریک کرده و آیت الله را به تهران برگرداندند و خمینی هم به محض رسیدن به تهران زیر اب نخست وزیری مهدی بازرگان که خودش او را به مسند قدرت رسانده بود _زد. بنی صدر و قطب زاده هر دو خمینی پرست و دست بوس آقا و..... یکی رئیس جمهور و دیگری وزیر امورخارجه شد ولی تاریخ نشان داد که این دو افکار خود را پشت نام خمینی پنهان کرده بودند و خط خود را پیش می بردند. سازمان مجاهدین ، پس از انقلاب بسرعت رشد کرد و جایگاه خود را داشت ، خوب اگر در مقابل فالانژهای اسلامی که مدام به دفاتر آنان حمله ور می شدند ، سعی می کردند، سیاست آرومی را در پیش گیرند وزیاد خود را بعنوان آلترناتیو و.. طرح نمی کردند . مثلا آن روز ها سر هر کوچه برزنی مجاهدین به هوادان خود(ملیشیا) آموزش نطامی می داند ، این موضوع بسیار تحریک آمیز بود ؛ معنی اش این بود که داریم خود را برای مقابله نظامی با جمهوری اسلامی آماده می کنیم که همینطور هم شد . مجاهدین در 30 خرداد 60 قیام مسلحنه ای را علیه حکومت خمینی آغاز نمودند. خوب این سیاست مسعود رجوی ماجرا جویانه بود در حالی که بدون بوق و کرنا می توانستند کار آرام سیاسی را از دورن و بیرون انجام دهند و احتیاجی نبود که سیاست حزب توده و اکثریت را دنبال نمایند؛ کافی بود خودرا هوادار بنی صدر و قانون می نامیدند.همین مانده یک وهابی بیاید درس اخلاق به مرم ایران بدهد.
تو خودت از کجا به ایران مهاجرت کرده ای؟
عراقیها برای ورود به ایران باید ویزا بگیرند در حالیکه بدون ویزا می توانند به ترکیه بروند . سالی بیش از یک میلیون عراقی به سفر توریسیتی به ترکیه می روند و اگر بدنبال مسایل جن.سی باشند راحت تر و ارزانتر و با کیفیت تر را می توانند استفاده کنند نیازی به سفر به آنسوی ایران ندارند. این گزارش جعلی را یکبار یک تجزیه طلب پانعرب در همین سایت منتشر کرد و شما با انتشار دوباره آن فقط ایران و ایرانی را تحقیر می کنی.
همین چند روز قبل گزارش تجاوز دسته جمعی 11 مهاجر خارجی به یک کودک ایرانی که به مرگ او انجامید منتشر شد که با جار و جنجال ایران ستیزان سریع برداشته شد اما این گزارش مطمئن باش با استقبال ایران ستیزان و پانهای مختلف مواجه خواهد شد. جناب اقبالی گویا خوزستانی هستند ایا می دانید برای دفاع از خوزستان مردم خراسان بیشتراز همه جای ایران شهید دادند و در حالیکه بسیاری از استانها از جمله آذربایجان و اردبیل و لرستان و ... جنگزده های خوزستانی را راه ندادند باز این مردم خراسان بودند که اینها را پذیرفتند اما شما با انتشار این گزارشها آنها را تحقیر می کنید.البته شما اگر دلت برای ایران می سوزد بجای انتشار این گزارشهایی بی منبع به مشکلاتی در ایران از جمله در همان مشهد بپردازید که در رسانه های رسمی داخل انتشار یافته از جمله آسیبهایی اجتماعی که پناهندگان عراقی و جنگزده خوزستانی و افغانی در سالهای گذشته برای مردم در مشهد درست کرده اند از قتل و غارت و تجاوز تا ازدواجهای بی سرانجام. یا بیکاری 70 درصد کارگران در مشهد بعلت حضور بیگانگان مهاجر
اگر میخواهی به یک ملت حاکم بشی اول بایستی زن های اون جامعه رو ضعیف کنی.نظام میدونه جسارت زن ایرانی میتونه حتی مذهب خرافاتیش رو هم نابود بکنه.
بعقیده من اگه قراره به بیرنگی لازم در صحنه مبارزه برای آزادی-برابری در سرزمینمون برسیم، چنین امر مهمی تنها ازدرون یه اتحاد، تشکل، جبهه و ائتلاف میتونه اتفاق بیفته.
اگه یادمون باشه بنی صدر، یعقوبی، برومند، خانبابا، اصفهانی، متین دفتری، سیدجوادی، پاکدامن، شکری، اتحادیه کمونستها، ... به حیث سازمانی و فردی حول میثاق و برنامه حداقل شورای ملی مقاومت تونسته بودن واسه مدتی بیرنگی و همکاری کنن.
بدلیل وجود این تجربه تاریخی، فکر می کنم بدون رجوی رذل و شرکا، اینها توان چنین اتحادی رو دارن. واسه همین اسامی مستقل فوق باید با اتحادی نو حول نسخ اصلاح شده اون متون (و یا متونی کاملاً نو)، زمینه اتحاد سیاسی لازم در داخل و خارج، تبدیل شدن به سخنگوی مبارزات داخل و کور کردن خطوط وابسته و جنگ طلب در خارج و داخل رو کلید بزنن.
مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
بر و بچه های اسیر هزار اشرف یادتون نره!
آیا باید از هر اسیر جمهوری اسلامی ، مقاومت بی قید و شرط در مقابل شکنجه و اعدام داشت ؟
ایکاش آخوندها ، آرشیو دفاعیات زندان سیاسی را آزاد میکردند تا مردم ببینند چند درصد در زمان شاه و شیخ توانستند مقاومت کنند.
متاسفانه مبارزه سیاسی در کشورهای دیکتاتوری جهان سوم بسیار سخت و تراژدیک است چون نیروهای امنیتی فاقد هر گونه انسانیت و پرتسیپ اخلاقی انسانی و دمکراتیک هستند.
هم میهنان گرامی توجه دارند که با شعار و تخریب و دعوت به شورش و نابودی ارگانهای نظامی نمیتوان به ازادی و امنیت دست یافت . فراخوان ضد ملی ستاد مجاهدین در درون کشور مایه ننگ یک سازمان سیاسی است که همواره در خدمت دولتهای بیگانه بوده و هم اکنون در خدمت دولت امریکا میباشد . بنا بر ادعای ان مقام عرب رجوی بی انکه محاکمه شود مرده و اکنون به یک جسد سیاسی تبدیل شده و دلیلی بر زنده باد گفتن اونیست .در این باره سکوت کردن نامی جز دروغ گفتن به ملت ایران ندارد . شعار زنده باد ارتش ازادی در حقیقت ایجاد جنگ داخلی و کشتار عمومی نظامیان ایرانی خواهد بود . ایجاد کانون اشرف معنائی جز ایجاد پادگانی کردن کشور و ترس وحشت و استبداد دیگری نیست .بهوش باشیم و فریب شعار های ویرانگر سازمان رجوی و نقشه شوم عرب و غرب و دولت یهود را نخوریم.
سازمانهای سیاسی ایرانی در درون و برون کشور و همین گونه ارگانهای نظامی از لشکری تا کشوری بدانند و اگاه باشند هر گونه فرصت دادن به گروه تروریستی مجاهدین یعنی نابودی صد در صد انها میباشد . وجود سازمان مجاهدین و سیاست ان باعث شد تا نظام اسلامی تا کنون دوام پیدا کند . سازمان مجاهدین هدفی جز باز سازی استبداد فردی حکومت اسلامی با برنامه اقتصادی حزب بلشویک ندارد .خیلی مضحک است ، خیلی زننده است. فردی به نام "قمی"! برای لجن پراکنی های خود علیه مجاهدین از سایت وزارت اطلاعات به نام "ایران اینترلینک" منبع می آورد!!!!! واقعاً که خنده دار است . حتی فرد بریده و نادمی مثل ایرج مصداقی هم می گوید که سایت ایران اینترلینک از سایت های وزارت اطلاعات است.
داده نشد و به اوپيشنهاد شد درخارج مانده و پناهندگي بگيرد . ولي او همواره تلاش میکرد اعتماد مسولين ارتش آزاديبخش را كسب كرده و به ارتش آزاديبخش اعزام شود. پس ازمدتي او موفق ميشود تاحدودي اعتماد برخي ازمسولين ارتش آزادیبخش را كسب كرده وبه ارتش اعزام شود ، ولي هم چنان شك وترديد امنيتي درمورد او باقي مي ماند. درمرداد ۱۳۸۳ تقاضاي رفتن به تيف ميكند .نادر نادری ، مدیر سایت ایران اینترلینک می باشد. نادر نادري يكي ازماموران وزارت اطلاعات و ازاعضاي بسيج ضد مردمي گشتاپوي ملايان میباشد . نادر نادری درهنگام تقاضاي ورود به ارتش آزاديبخش به دليل اين كه شكهاي قوي امنيتي درمورد او وجود داشت ازپذيرش او برای ماهها خودداري شد.
او درجريان ترورآقاي حسين عابديني بوسيله رژيم خميني ( كه به جاي آقاي محمد محدثين مسول كميسيون خارجي شوراي ملي مقاومت مورد سوء قصد قرارگرفت ) درتركيه شديدا مورد سوء ظن بود و به همين دليل به تقاضاي او براي ورود به ارتش آزاديبخش مدتها ترتيب اثر
به محض ورود به تيف با ماموران وزارت اطلاعات كه پيش از او درتيف حضور داشتند مانند : جواد فیروزمند و بهزاد عليشاهي و محمد رزاقي و مجيد روحي چفت شده وارتباطات خودش را با وزارت اطلاعات بر قرارميكند. پس ازاعزام جواد فيروزمند و بهزاد عليشاهي به فرانسه بوسيله وزارت اطلاعات , نادرنادري ازداخل تيف با آنها درفرانسه مرتبا درتماس بود و اخبارتيف را دراختيار آنها قرارميداد . به دلیل علنی بودن رابطه او با وزارت اطلاعات درتیف به « نادر پاسدار » معروف شده بود .
پس از انحلال تيف وبسته شدن آن توسط آمريكائيها, درزمستان ۱۳۸۶ به اربيل رفته و درقسمت داخلي خانه اي كه وزارت اطلاعات درجنب كنسولگري رژيم دراربيل برای مزدوران خودش و عضو گیری بقیه تهيه كرده بود ساكن شده و به توصيه وزارت اطلاعات براي به همكاري كشاندن نفرات تيف با وزارت اطلاعات تلاش ميكرد
بیش از دویست تا مقاله نوشته ام بزبان انگلیسی البته و این متن بسیار مفید وتحقیقی ارزشمندی به زبان سیال و روان هست . تمام منابع مطالعه شد و کپی پیستی دیده نشد .
با تشکر
درود به شما رفیق عزیز بهنام چنگائی؛ مقالۀ شما را خواندم و بسیار استفاده کردم. شما در مطلب خود به نکات مهمی اشاره کرده اید ، مخصوصاً آنجا که نوشته اید : «"نه مارگرت تاچر محافظه کار، و نه انجلا مرکل دمکرات مسیحی هیچکدام با توانائی سیاسی ایکه داشته اند متعهد به برابری سازی حقوق زم و مرد نگشته و نتوانستند در فرصت صدرات خویش به بازی ادیان و سرمایه در زمین بیدادرسی زنان پایان دهند. رهائی زنان جز با ایجاد اراده ی برابر سیاسی، آنهم جز در مسیر فراروئی بسوی سوسیالیسم، و بدون اهرم های برچیدن بهره کشی ها، و زدودن نابرابری های طبقاتی هرگز ممکن و متصور نسیت. "»
دسترس دارد بلكه بردگان جنسى را بطور سيستماتيک جهت حفظ موازنه مردسالارى به خدمت ميگيرد.ستم جنسیتی در تمام عرصه های جامعه یعنی اقتصاد، سیاست و فرهنگ جلوه گر بوده و بر زنان تحمیل می گردد و به انواع شیوه ها زنان را تحت ستم قرار می دهد. در این میان سرمایه داری از رهگذر ستم بر زنان، استثمار بیشتری را بر طبقه کارگر تحمیل می کند. حتی آنجا که زنان را به عرصه فعالیت های اقتصادی و اجتماعی کشانده است با هدف آزاد سازی زنان از قید اسارت نبوده و نیست بلکه هدف بهره کشی از نیروی کار ارزانتر بوده است.باری ، ستم جنسى يكى از اركان هرگونه نظام ستمگرانه در طول تاريخ بشرى بوده و ميباشد. در عصر ما نيز ستم جنسى و تبعيض عليه زنان ریشه در مناسبات تولیدی سرمایه داری دارد. منافع سرمايه از نابرابرى جنسى نه تنها نيمى از جمعيت را بصورت نيروى كار ارزان در
بنابراين پا به پای ستم طبقاتی، ستم جنسیتی به شدیدترین وجه از طرف سیستم مردسالار اعمال گردیده و می گردد. امروزه زنان که نیمی از جمعیت جامعه را تشکیل می دهند به شدیدترین وجه از این سیستم رنج می برند.سرمایه داری حامی این ستم می باشد و در جهت تحمیل هر چه بیشتر آن تلاش می نماید، ستم جنسیتی را با بكار گيرى سازمانيافته نهاد دولت و كل مكانيزم و دستگاه توليد خرافه و مذهب توليد و باز توليد ميكند.
نابود باد سیستم سرمایه داری جهانی
پیش به سوی سوسیالیسم و کمونیسم
انسوی وقاحت اسلامی مسلط را مردم میشناسند .اما با این روی وقاحت اسلام انقلابی هم اشنا شویم.
مجاهد خلق موسی جابری فرد به جرم اقدام به تجاوز به پسر بچه یازده ساله آلبانیایی به زندان محکوم شدآرش رضایی شنبه, مهر ۲۴, ۱۳۹۵ اخبار ارسال دیدگاه
ایران اینترلینک به نقل از مطبوعات آلبانی، دهم اکتبر ۲۰۱۶
موسی جابری فرد از نفرات اولیه مجاهدین خلق است که از کمپ لیبرتی به تیرانا آمد. وی در ماه مارس گذشته به جرم سعی در تجاوز به یک کودک دستگیرگردید. پسر بچه که توانسته بود از دست وی فرار کند به والدینش گفته است که وی لخت شده و قصد تجاوز به وی را داشته است.
دادگاه هفته گذشته موسی جابری فرد را گناهکار شناخت ولی بخاطر قبول جرم از طرف وی محکومیت سه ساله وی را به دو سال تقلیل داد.
انقلاب ایدئولوژیک
لینک به برخی از گزارشات از نتیجه دادگاه در مطبوعات آلبانی
http://durreslajm.com/kronike/tentoi-të-përdhunonte-11-vjeçarin-shqiptar-burg-për-iranianin
Tentoi të përdhunonte 11- vjeçarin shqiptar, burg për iranianin
Shtetasi iranian Mousa Jaberibar ka mbërritur në Shqipëri me një grup muxhahedinësh, por nuk është pjesë e tyre.
**
http://top-channel.tv/lajme/artikull.php?id=336517&fundit
Tiranë, ngacmoi seksualisht një të mitur; 2 vite burg iranianit
////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
اعترافاتی تلخ
یکی از زنان جداشده از منافقین گفت: در یکی از روزها نوبت هم‌بستری با مسعود رجوی به من رسید. مریم مرا فرا خواند و گفت: امشب شب عروسی و شب معراج توست!!! به هنگام شب به محل اقامت مسعود رفتم و مریم مرا تا اتاق خواب او همراهی کرد و مسعود با من همبستر شد و رابطه جنسی برقرار کرد.
من که اصلا باور نمی کردم که رجوی دست به اینکار بزند و در برابرش شوکه شده بودم به جرأت می‌توانم بگویم که تصمیم به ترک تشکیلات مجاهدین از همین جا در من حتمی شد و فقط منتظر یک فرصت بودم که فرارم تضمین داشته باشد.)
آقای بهروز وثوقی، بعنوان یک تورک آزربایجانی، ابر مرد سینمای ایران، این شخصیت را دارد به کسی مثل آقای فرهادی که گویا از جنبه سیاسی اسکاری بهش دادند، با صمیمیت به وی تبریک میگوید. در صورتیکه وقتیکه خوانندگان آزربایجان شمالی در مسابقات خوانندگی "یورو ویژیون" در اروپا مقام اول را کسب کردند، پانفارسها و جامعه فارس از شدت حسادت ماتم گرفت و مهر سکوت بر لب زد. و دم بر نیاورد. این است آری فرق بین صمیمیت یک تورک آزربایجانی و جامعه گستاخ و استعمارگر پانفارسیسم! پانفارسیسمی که فکر میکند، آقای دنیاست، درصورتیکه آهی در بساط ندارد. سرش با دوران پارینه سنگی شاهنامه خوانی گرم است. سده هاست با افتخار کاذب به اساطیر و افسانه های تخیلی از پیشرفت و علم و صنعت جامعه جهانی عقب مانده، در منجلاب خرافات، عقب ماندگی و استبداد گیر کرده است!
فراخوان ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور به‌مناسبت جشن ملی چهارشنبه سوری
در آستانه نمایش ننگین انتخاباتی، ولایت طلسم شکسته و زهرخورده خامنه‌ای و باندهای درهم ریخته آخوندی، در باتلاق جنگ قدرت و غارت، دست و پا می‌زنند و با خشم و نفرت فزاینده مردمی روبه‌رو هستند.هم میهنان!
جوانان اشرف‌نشان و رزمنده ایران!
با برافروختن آتشها در جشن ملی چهارشنبه سوری، به استقبال بهار و نوروز همیشه پیروز بشتابیم.
زمستان استبداد را با فریادهای «مرگ بر اصل ولایت‌فقیه»، «زنده باد ارتش آزادی»، به لرزه در آوریم.
برای برپایی هزار اشرف و کانون ظلمت سوز شورشی در سراسر میهن اشغال شده، تجدید پیمان کنیم.
این، تنها پاسخ کارساز به سرکوب و تباهی و تاریکی و فقر و بیکاری و چپاولهای نجومی است.
پیروزی مجاهدان اشرفی در انتقال بزرگ و شکست توطئه‌ها و موشکها با « مقاومت به هرقیمت» رقم خورده است. و همین مقاومت است که خلیفه ارتجاع را در باتلاق بحرانهای بیرونی و درونی به دام انداخته و اهرمهای حفظ نظام ولایت فقیه را از جنگ ضدمیهنی تا پروژه تسلیحات اتمی و دخالتهای تروریستی، درهم شکسته است.
در اهواز و خوزستان به‌پاخاسته و در سراسر میهن اشغال شده، مردم به ستوه آمده از تبهکاری و چپاول و سرکوب آخوندی در جوش و خروشند.
به دشمن درمانده امان ندهیم. در هر فرصت، در هر زمان و در هر مکان، به اعتراض و قیام برای آزادی برخیریم.
در جشن ملی چهارشنبه سوری، در همراهی با اعتراضات اجتماعی، با پایداری و همبستگی و با کار جمعی و انقلابی، میتوان و باید بساط رعب و وحشت آخوندها را درهم شکست.
میتوان و باید، تیمها، دسته‌ها و یکانهای ارتش آزادی را در جای جای میهن اشغال شده، تشکیل داد.
میتوان و باید «هزار اشرف رهایی بخش»، «هزار کانون شعله‌ور شورشی» و «هزار کانون نبرد و مقاومت» برپا کرد.
میتوان و باید زمینه‌ها را برای نوروز پیروزی و بهاران خجسته آزادی فراهم کرد.
نصر من الله و فتح قریب-مرگ بر این رژیم مردم فریب
سلام بر آزادی-درود بر رجوی
ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور
15اسفند ۱۳۹۵
رژیم روسپی پرور و سفاک و غارتگر جمهوری اسلامی، پس از گشایش روسپی خانۀ حضرت در کنار مرقد امام امام هشتم شیعیان به تدریج با صیغه گری که فحشای رسمی اسلامی است در سراسر ایران رواج و اشاعه داد. به طوری که امروزه در هرگوشه و کنار کشور به ویژه در کنار اماکن مذهبی به میزان فراوان دیده می شود. شی و روسپیگری بیشتر زائیده فقر وتنگدستی است. از 38 سال پیش تا کنون که به تدریج طبقه متوسط جامعه به دلیل نداشتن شغل و یا درآمد ناچیز که نمی تواند با آن نیازهای نخستین و ابتدائی خانواده خود را پاسخ گو باشد، و یا روی آوردن مردان و حتی زنان به اعتیاد که بازهم چهار ستون خانواده رااز هم گسسته و آنان را به سوی فقر و درماندگی رانده است، در این دو مورد نیاز شدید به درآمدهای ناسالم و غیر اخلاقی مانند روسپیگری احساس، و هردوگروه را به سوی تن فروشی و روسپیگری گرایش داده است.
سرنگون باد رژیم سفاک جمهوری اسلامی
به قمی !
واقعاً که این نام "قمی" برازندۀ تو می باشد! این روش های مضحکِ شما طرفداران رژیم دیگر کهنه و نخ نما شده است. شما طرفداران رژیم در آغاز کامنت های خود ابتدا چند فحش و لیچار ، نثار سران رژیم جمهوری اسلامی و دین اسلام می کنید و سپس علیه مجاهدین و رهبران آن لجن پراکنی و توهین های زننده می کنید. حنای شما دیگر رنگی ندارد و دست شما برای مردم و جوانان مبارز ایرانی رو شده است. منتظر چهارشنبه سوری باشید.
مرگ بر خامنه ای جلاد
درود بر سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران و درود بر کمونیستهای ایران
موضوع این نوشتار بررسی چگونه شکسته شدن احسان طبری است . متاسفانه کسی گوشش بدهکار موضوع مقاله نیست . اینجانب مخالف ایدئولوژی و سیاست حزب توده ایران (چه در آن دوره و چه امروز) هستم .اما نه احسان طبری و نه هیج زندانی سیاسی دیگر به دل خواه در زندان نادم و تواب نشد . بهر حال از نظر من این نوشتار تماما متکی است به اسناد جمهوری اسلامی ؛ در حالی که خانم مهرنوش هاتفی نویسنده و یا نتظیم کننده این مقاله می بایست با زندانیانی که در ان سالها با احسان طبری همبند بوده و مطالبی را گرد آوری می کرد. شخصا از یکی از زندانیان سیاسی ان سالها شنیده بودم که طبری را داخل گونی کرده بودند و هر کسی از راهرو رد می شد لگدی به این پیرمرد می زد .
جمهوری اسلامی ادعا می کند که احسان طبری با میل خودش، تغییر ایدئولوژی داده بود و کتاب کژراهها را نوشته است.خوب اگر اینطور بود؛ چرا طبری حتی پس از آزادی از زندان همچنان در حبس خانگی بسر می برد . چرا حتی مجاز نبود که به بالین زن بیمارش(که در حال مرگ بود) برود ؟
اما در باره حزب توده ویا بعبارت مشخص تر در باره سیاست های کیانوری در دوره 1357 تا 1361 یعنی چهار سالی که دبیراولی این حزب را بعهده داشت. این حزب دارای سیاست های متناقصی بود. کیانوری در حالی که بطور علنی از« خط امام» که خود ابداع کرده بود و با این تئوری از جمهوری اسلامی در کلیت اش دفاع می کرد و نوک تیز تبلیغاتی اش علیه امریکا ، مدافعین نظام پهلوی و راست سنتی یعنی جناح افراطی رژیم اسلامی بودولی در خفا سازمان نظامی _ اطلاعاتی را در نهاد های نظامی ، اطلاعاتی جمهوری اسلامی تدارک می دید و با سازمان جاسوسی ک .گ ب ارتباط داشت و اطلاعات خود را در اختیار آنان می گذشت . کوزیچکین یکی از کارکنان سفارت اتحاد شوروی وقت در ایران بعد از انقلاب بود.او در سال 1361 ناپدید می شودو بعدها سر از انگلستان در آورد. برمبنای نوشته‌ها و ادعاهائی که به او نسبت داده‌‌اند و بعدها بصورت یک کتاب هم منتشر شد، یک پرونده برای حزب توده ایران درست کردند مبنی بر ارتباط رهبری حزب توده ایران با کارمندان سفارت شوروی وقت و این پرونده را در پاکستان تحویل محمدغرضی وزیر وقت پست و تلگراف جمهوری اسلامی در کابینه میرحسین موسوی دادند..سیاست متناقص دیگرحزب توده ،اختلافات جدی کیانوری با شوروی ها بود . می دانیم شوروی از ترس رشد جنبش های اسلامی که تحت تاثیر انقلاب اسلامی ایران در جمهوری های مسلمان نشین داشت . حتی یک عکس از خمینی را در تلویزیونهای شوروی نشان داده نشد . بنابر اینگونه اختلافات حزب با شوروی ها بود کیانوری در سال 1360 مخفیانه به اتحاد شوروی می رود و ملاقاتی در باکو ما بین کیانوری و تئوریسین راه رشد غیر سرمایه داری (الیانفسکی) انجام گرفت . شوروی ها چندان نظر خوبی به روندها در جمهوری اسلامی نداشتند . بطور مثال سیاست حزب توده دفاع از جنگ میهنی علیه صدام حسین بود در حالی که شوروی ها تمام قد از صدام در مقابل ایران دفاع می کردند ...
عبدالله شهبازی یکی از اعضای حزب توده که بعدا ها در خدمت جمهوری اسلامی در آمد ؛ در باره خاطرات كوزيچكين چنین نوشت:
تحت پوشش كميسيون مشتركي از سيا و اينتليجنس سرويس (MI - 6) قرار گرفته است. بنابراين، خاطرات كوزيچكين را بايد اثري دانست كه با نظارت دو سرويس اطلاعاتي فوق تنظيم شده و حاوي نقطه‌نظرهاي تبليغي ـ سياسي و القائات هدفمند آنان است. بخش قابل توجهي از اين كتاب (بيش از دو سوم) به ايران اختصاص يافته و اين مطالب حاوي چنان ظرايف تبليغي و سياسي و جهت‌گيري‌هاي معني‌دار است كه دست پنهان كارشناسان مسائل ايران ـ و شايد كارشناسان «ايراني» ـ را در تنظيم آن برملا ميكند.
خوب است بعضی از دوستان در این سایت که به جای متمرکز شدن بر هدف رهایی مردم این سرزمین با هر ملیتی که دارند از دست رژیمی که به همه ستم می کند اولویت را به مسائل قومی و ملیتی می دهند این نوشته دلنشین آقای اصفهانی را بخوانند و به یاد داشته باشند که:
«همه مان را زده اند و همه مان خورده ايم. و آن ها که ما را زده اند، رنگ هامان را از ما نپرسيده اند .
و ما که خورده ايم، رنگ هامان را از يکديگر پرسيده ايم. حتی در برابر گلوله هاشان. حتّی در زير شلاق هاشان. حتی در سلول های تنگ و تارشان برای ما.
و حتی در گورستان های بی نام و نشان.»
آذربایجانیهای مقیم در خارج از ایران میتوانستند با تشکیل پارلمان موقتی خویش شروع به گفتگو ومذاکره با سازمانهای خلقهای دیگر و قبل از همه با کردها را آغاز کنند. این مذاکرات میتوانست کمکی به روشن شدن و شاید حل بسیاری از مسائل و مشکلات آینده باشد. بدبختی اینجاست که دستهای زیاد خارجی و داخلی در کار هست که جلو چنین تشکیلاتی را میگیرد.
آقای احسان فتاحی... خیلی ممنون از این مقاله خوب.. دوستان اگر متوجه باشید آقای فتاحی منابع این مقاله ها را با آدرسهای اینترنتی درج کرده است. کار برانی که به ایشان (( نصیحت برادرانه )) میکنند و یا اینکه ایشان را با صفاتی همچون (( مردک)) و (( بیسواد)) قلمداد میکنند , بهتر است بدانند که آقای فتاحی به عنوان یک شخص آزاد به آزادی های فردی و خصوصیش بیشتر از همه احترام میگذارد. آنچه که ایشان نوشته اند و یا بقول بعضی ها (( کپی و پیست )) کرده اند , تجربه شخصی مرا به عنوان یک مهاجر , آشکار میکند...بهترین ها را برای همه آرزومندم.....
جناب راز،
نمیکرد و در پایان جنگ داخلی بدون انتها دامنگیر جامعه میشد.فکر میکنید چون شما نام خودتان را راز گذاشته اید پس پرجرأت هستید! شما میتوانید مرا بی راز بنامید تا راضی شوید.
شما نوشته اید که ایران در تب انقلاب بود، خوب بهتر از این دیگر چی؟ درایران پر از تب انقلاب، اگر خمینی که در آن زمان یکه تاز بود کشته میشد، نه تنها بختیار نمیتوانست نخست وزیر شود بلکه مجاهدین، توده ها و فدائیان وارد کارو زار مبارزه مسلحانه میشدند و از طرف دیگر طرفداران خمینی و شریعتمداری ساکت نمیماندند
میگوئید که ترور فردینالد باعث جنگ جهانی اول شد ولی نمیتوانید بگوئید که ترور وی باعث صلح جهانی شد، آیا اینطور نیست؟
میگوئید که قرار شد هیتلر را ترور کنند، شاید بسیاری هم از ترور او خرسند میشدند اما هیتلرتنها نبود. مگر هیتلر تنها بود و معاونی نداشت؟ حتا در حزب افرادی بانفوذ و میتوان گفت از هیتلر افراطی تر بودند که برای رسیدن به مقام رایش ثانیه ایی درنگ
میبنید که هیچ کدام از این پیش بینیها را از کتابی بیرون نیآورده ام و کافی است که چشمی به واقیتها اطراف انداخت تا به تلخی و کودکانه بودن تئوری ترور پی ببرید.
آیا از خودتان پرسیدید دلیل این همە دشمنی با ملت ارمنی و کورد و فارس و کینەی شتری پان تورک در ایران و فاشیزم تورک در تورکیە بە این 3 ؟ در رابطە با فاشیزم پان تورک و هویت طلبان تورک در ایران و دشمنی آن با ملت فارس ، کورد و ارمنی کاملأ واضح است اگر بە نقشە نگاه کنید کاملأ واقعیت این همە دشمنی تا حد فاشیزم و بربریت کاملأ برایتان مشخص میشود آذربایجان چە شمالی و چە جنوبی بخصوص آذربایجان جنوبی کە جمعیت بیشتر ترکان آذربایجان در آن جای میگیرد کاملأ بستە و بە هیچ جای راه ندارد تا آنجا کە بە ملت فارس مربوط میشود ترکان آذربایجان خود و هویت خود را مظلوم شدە و سرکوب شدە و تحت اشغال و انعقاد ایران و ملت فارس میدانند و بنا بر این تمام کمبودها و بدبختی ها و نابربریهای زبانی فرهنگی و اقتصادی خود را از چشم ایرانگرای و ملت فارس میدانند و ملت فارس نیز در مرز های شرقی ترک آدری قرار گرفتە
بنا بر این این یکی از تنفرهای ملت تورک آذری از ملت فارس است ولی اگر فرض کنیم همین امروز ملت فارس و ایران آزادی کامل در حد جدائی بە ملت تورک آذری بدهند و آذربایجان جنوبی از هر لحاظ و در تمام ضمینەها کاملأ مستقل شود کشوری مردە خواهد بود و بیش از 2 یا 3 سال دوام نخواهد آورد و اینجاست کە دشمنی هستریک و کینەی شتری پان تورک آذری بە 2 ملت ارمنی و کورد پیش می آید آذربایجان کشوری خواهد بود بستە کە از هر طرف راه ارتباط آن چە از شرق و چە از غرب مسدود است بخصوص با وضعیت خشکی دریاچەی ورمیە این بحران بە معنی مرگ و نابودی کامل آذربایجان خواهد بود بدون باز شدن راه آذربایجان بە غرب ومتسل شدن بە تورکیە و باز اگر بە نقشە نگاه کنید تورک آذری و پان تورک ٢ ملت را در پیش روی خود دارد بە نقشە نگاه کنید ارمنستان در شمال این راه را مسدود کردە و در چنوب نیز کوردها چە در ایران و چە در تورکیە راه را برای متسل شدن آذربایجان بە دنیای آزاد و ارتباط با غرب مسدود کردە بنا بر این موقعیت سوق الجیشی و جغرافیای آذربایجان در محدودەی میرا و مردن و خشک شدن قرار دارد و از همین لحاظ باید این تنفر و دشمنی پان تورک در ایران را معنی کرد از طرف دیگر تورکیە قرار دارد هر چند کە تورکیە در یک موقعیت بسیار عالی سوق الجیشی و جغرافی قرار دارد و این کشور میتوانست از نمونەهای بهترین کشور جهان باشد ولی رهبران نادان و متکبر و فاشیست آن این کشور را بە لبەی پرتگاه نزدیک کردەاند تورکیە از طرف غرب با بی مهری ربرو شدە و از طرف شرق نیز مرزهای آن از همان کنارەهای دریای مدیترانە تا جلفا از طرف ملت کورد در حال مسدود شدن است و برای تورکیە نیز پیوستن بە جهان تورک آذرىایجان شمالی و جنوبی و ارتباط با شرق در حال تکوین است این تمام معمای نفرت و دشمنی و فاشیزم تورک در برابر 2 ملت کورد و ارمنی میباشد کە نقشەهای فاشیزم پان تورک و بازی را برای آن بە هم زدە در هر صورت شانس یک کوردستان مستقل و آباد و رسیدن بە آبهای گرم بسیار بیشتر از شانس یک آذربایجان مستقل و محدود و زندانی در بین 3 ملت کورد ، فارس و ارمنی کە پان تورک هر 3 این ملتها را بە دشمن خود تبدیل کردە بیشتر است پان تورک بازی رسیدن بە آزادی و همزیستی مسالمت آمیز و همکاری و مراودت را نمیداند بنا بر این خود متأسفانە مرگ جغرافیای خود را تسریع میبخشددر اصل ایران گیج بوده.
حزب توده جز نکبت و بدبختی ارمغان دیگری برای ایران و ایرانی نداشت. بابک امیرخسروی که در سالهای آخر عمرش با نگاهی انتقادی به تاریخ آن حزب می نگرد، چیز افتخار آمیزی در کارنامۀ آن حزب نمی بیند. محمدرضا شاه را نادمان آن حزب آریامهر و بزرگ ارتشتاران کردند و به آن سرنوشت دردناک دچارش کردند. آن حزب از تجزیۀ ایران هنگامی که باب میل اربابش بود، دفاع می کرد.
مسئول کامنت ها کامنتی را که من فرستادم اشتباه به این تایپک امده مربوط بهع تایپک همنشینی با پانترکلن بود اگر امکان دارد منتشر نشود به جای خوداش منتشر شود
علی:
حال به زندگی آیت الله سید جواد خامنه ای پدر رهبر انقلاب می پردازیم:
آیت الله حاج سید جواد خامنه ای در جمادی الآخر 1313 در نجف اشرف به دنیا آمد. دو سه ساله بود که در بازگشت خانواده به آذربایجان به تبریز آمد. دوران نوجوانی را در جریان رخداد های نهضت مشروطه گذراند. جنگ های محله امیر خیز، شهادت ثقه الاسلام و جنازه به دار کشیده او در روز عاشورا، سخنرانی های پرشور و بلند شوهر خواهر خود، شیخ محمد خیابانی را که گاه تا 4 ساعت ادامه می یافت از نزدیک دید.
وی علوم مقدماتی را در مدارس تبریز خواند. حدود 9 ماه در مشهد توقف کرد و سپس به تبریز بازگشت. در این مدت مادرش از دنیا رفته بود. گفته می شود در این زمان شاهراه (جاده تهران به مشهد) نا امن بود و راهزن های منطقه استر آباد مدام در تاخت و تاز به این جاده بودند.
درباره اینکه چه کسی هندی و کولی است قبلا یکبار صحبت شد این بغض 50 درصد عربزادگی و کولی قره چی هندی الاصل بودن مغول زبان توی گلوی تو گیر میکنه اخر اش کامنت ها را بخوان اثبات همین موضوع است برای شما اذربایجانی های خوش نژادhttp://www.iranglobal.info/node/58326
سید جواد به بادکوبه رفت و از طریق بحر خزر راهی عشق آباد شد و از آن صوب به خراسان رسید. وی در مشهد نزد آقایان حاج سید حسن قمی، میرزا محمد آیت الله زاده خراسانی، حاج فاضل خراسانی و میرزا مهدی اصفهانی تلمذ کرد.
بانو خدیجه میردامادی تنها فرزند آیت الله سید هاشم نجف آبادی از همسر اول بود.وی در 16 اردیبهشت 1293 در نجف اشرف به دنیا آمد. مادرش بی بی سکینه زود از دنیا رفت و این کودک در آستان فقدان محبت مادر از چشمه مهر مادر بزرگ سیراب شد. به احتمال زیاد خدیجه خانم در 15 سال نخست زندگی از محضر علمی پدر بهره برده و غیر از سواد معمول با برخی متون نیز آشنایی یافت.
وی همراه پدر به ایران مهاجرت کرد و در 20 سالگی به عقد سید جواد خامنه ای در آمد. او زبان عربی و فارسی را به موالات هم آموخته بود و رفته رفته زبان ترکی را نیز فرا گرفت. اندوخته علمی بانو خدیجه با مطالعات در تفاسیر قرآن و کتب تاریخی چون "روضه الصفا" به جایی رسید که زندگی انبیا معصوم و شخصیت های قرآن را در قالب داستان ها و روایت های شنیدنی برای فرزندانش باز می گفت.
منبع سایت خبرنگاران جوان رسانه رسمی جمهوری اسلامی
http://www.yjc.ir/fa/news/5316067/%D9%BE%D8%AF%D8%B1-%D9%88-%D9%85%D8%A7%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1-%D9%85%D8%B9%D8%B8%D9%85-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D9%87%D8%AA%D8%B1-%D8%A8%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D8%AF-%D8%B9%DA%A9%D8%B3
جناب سمندون / اگر مدرک و دلیل دارید که مقاله «مهاجرت وفرهنگ پذيري» کپی برداری از مقالات دیگران است لطفا لینک مطلب را ارسال کنید . بنده حتما پیگر خواهم کرد.
آیا آقای کریستین کرن صدر اعظم اترش! از آنگلا مرکل اجازه گرفته است این حرف را میزند؟ و یا سفارش مرکل است که چنین دور برداشته اشت؟
من هرچیزی را نمیپذیرم مگر با موشکافی دقیق موضوع. درباره کتاب رفیق آیت الله با شک و تردید جلو رفتم اما هنوز چند صفحه ای بیشتر نخوانده بودم که کاملا به تیزهوشی و زبردستی نویسنده کتاب پی بردم و اینکه چگونه همانند شرلوک هولمز یا هرکول پوارو موضوعات را بصورتی دقیق مورد مداقه و مکاشفه قرار میدهد و در پایان کتاب زندگی من به دو بخش قبل از خواندن و بعد از خواندن کتاب تقسیم شد. قبل از خواندن کتاب من در دنیای معاصری پر از معما زندگی میکردم ولی بعد از انکه اقای فخر اور با هوشمندی یک کاراگاه تاریخی مسایل را برایم روشن کرد و تکه های پازل را سر جایش قرار داد ذهنم درخشید. در یکتا بودن این اثر هیچ تردیدی نیست.............اما تعجب من بعد از دیدن کلیپهای مختلف بود که این اقای مصداقی چنان لبه شمشیر تیز خود را حواله فخر اور کرده است که انسان اصلا شک میکند این شخص در فکر تغییر نظام باشد.تهمتهایش اخبار ۲۰،۳۰ است
دین اسلام از هر هر نوع ان چه انقلابی و چه سنتی دین شهوت دین پول پرستی دین بی وطنی دین ادم کشی و دین قرمساقی است . تبریک وتهنیت به اقا امام زمان و حجج اسلامی و مومنان .همین محمد پیامبر با عروس خود هم بستر شد و ایه مبارکه فتبارك الله احسن الخالقين را صادر کرد و یا همین برادر که همسر خود مریم را به مسعود بخشید . والله اعلم .
""" به دلیل قحطی تحلیل در مدیا شاهنامه خوانان، به مسائلی اشاره خواهم کرد """ خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، تنها با "" ائتلاف ترکیه - انگلستان "" امکان عملی شدن خواهد یافت، برای آن دسته از شاهنامه خوان‌ها که شاهنامه خوانی، قدرت قضاوت و استدلال را از آنان گرفته، این یعنی هر کشوری که قصد خروج از اتحادیه را داشته باشد، ترکیه حامی جدید آنان خواهد بود تا "" بقای اقتصادی و ارتباط با آسیای مرکزی، خاورمیانه، شرق را از دست ندهند. اتحادیه اروپا امروز هیچ برنامه دراز مدتی ندارد، با ترامپ، دیگر هیچ " مارشال پلن "" در کار نیست، اینها یا به زیر سلطه روسیه خواهند رفت یا با نزدیکی به ترکیه، راه و چاره دیگری را برای بقا انتخاب خواهند کرد. این تنش کشورهای اتحادیه اروپا - ترکیه از اینجا ناشی میگیرد، پس شاهنامه خوانان و ارامنه زیادی با این تنش‌های اتحادیه اورپا - ترکیه به خودتان تسکین ندهید، به هما
به همان دنیای پوچ شعر و شاعری پناه ببرید بهتر است.جنابی که خطاب به من کامنت گذاشته اید.
یا حتا بنی صدر از بین برده میشد نتیجه انقلاب بهتر میشد. اوائل انقلاب هم مجاهدين و هم فدائيان توان ترور او را داشتند. اشتباه محاسبه آنها منجر به فاجعه ای شد که پیش روی ماست.از خود شما شروع کنیم که جرأت ندارید خود را معرفی کنید. آورین!
لطفن توضیح دهید ماهیت مرا چطور شناختید و آن هم چگونه ماهیتی است تا اگر بد است خود را اصلاح کنم.
زیر بنا و روبنا را که نمیشود در جریان انقلاب تغییر داد! ولی رهبری انقلاب را میشود و می شد. پر واضح است که خمینی
رهبر بلا منازع انقلاب بود. مردم را تب انقلابی گرفته بود نه درک انقلابی و در نبود یک رهبر دمكرات همه دنبال رو خمینی
شدند. البته این بحث را میشود خیلی پیچاند ولی بطور خلاصه:
- اگر خمینی در نجف یا پاریس ترور میشد و یا هواپیمای او ساقط میشد کسی نمیبود به دولت بختیار سیلی بزند. توافق با آمریکا که دست ارتش را بست جزو همان شرایط بین المللى است که تاثیر گزار مسیر انقلاب شد.
- اوائل انقلاب خود خمینی هم نمیدانست چقدر می توانست برنامه ولايت فقیه را پیاده کند. اگر او در زمان بازرگان...
ترور شخصیت ها حوادث بزرگی را در تاریخ انسان رقم زده است. جنگ جهانی اول با ترور فرانتس فرديناند شروع شد.
به هيتلر سوئ قصد ناموفقی از طرف میهن دوستان المانی شد تا جنگ تمام شود.
هم اکنون هم که پوتین تمام شخصیت های مخالف را یا ترور میکند یا زندانی.
انقدر کتابی فکر نکنید.
زمانی که اتحادیه اروپا خواهان مذاکره با ترکیه برای عضویت بود، بیشتر کشورهای اروپایی از طرف احزاب سوسیال دموکراسی اداره می شودند و ایده برابری انسانها با فرهنگهای گوناگون دست بالا را داشت. اروپایی کنونی شاهد رشد سریع نژادپرستی و اسلام هراسی و تفکیک فرهنگها می باشد. سیاست برخورد دوگانه به معضل تروریسم، ممنویت اجتماع اقلیتها و غیره نمونهای این تغیر جوه حاکم بر اروپا هستنذ. پر واضح است که در چنین وضیعتی مذاکره با ترکیه نمتواند مطرح باشد.
به بهمن موحدی و سایر پانفارسهای ضد تورک!
هیچ گروهی در جهان، در مردم فریبی، شانتاژ و بی اخلاقی ، به پای شما پانفارسهای مثلاً ایرانی نمیرسد. شما پانفارسهای بی اخلاق، هوچگر و مغلطه کار، بی نهایت ضد خلق و ضد مردم غیر فارس ایران هستید و به خون آنان تشنه اید. شما پانفارسهای تجزیه طلب، که هیج حقوقی زبانی، فرهنگی، ملی مدنی، آزادیهای سیاسی بمردم و ملل ایران قائل نیستید، با انکار حقوق ملی مدنی و اجتماعی آنان!، جغرافیای موسوم به جهنم ایران را به سراشیبی فرو پاشی و اضمحلال سوق میدهید! در واقع رفتار و عملکرد شما در خدمت اهداف شوم و غیر انسانی رژیم آخوندی پانفارس قرار دارد. و رژیم بیشترین بهره را از شما پانفارسهای به ظاهر ایرانی میبرد. وجه مشترک شما، با رژیم آخوندی، دشمنی با ملل غیر فارس و تاریخ و تمدن، و فرهنگ آنان است.
به تهرانلی و ناظر و 50 اسم دیگر
هیچ گروهی در جهان، در شانتاژگری و بی اخلاقی ، به پای شما پانترکهای مثلاً ایرانی نمی رسد.
شما پانترکهای بی اخلاق و هوچی گر و مغالطه کار، بی نهایت ضدکمونیست و ضدایرانی هستید و به خون ایرانیان تشنه می باشید.
شما پان ترکیستها و تجزیه طلبان آذربایجانی در خدمت اهداف شوم رژیم ضدایرانی و ضدبشری جمهوری اسلامی هستید. بیشترین بهره از شما پانترکیستها را در حال حاضر رژیم جمهوری اسلامی می برد. وجه اشتراک شما پان ترکها با رژیم ضدایرانی جمهوری اسلامی، دشمنی با تاریخ و فرهنگ و تمدن ایران است .
درود به روان پاک دکتر محمد مصدق بزرگمرد تاریخ معاصر ایران زمین و درود به روان تابناک دکتر حسین فاطمی شهید بزرگ جبهه ملی ایران.
ارعاب، به زندگی انگلی خودشان ادامه میدادند.ننگ و نفرت بر شاه خائن ، ننگ و نفرت ابدی بر خاندان پهلوی.
شاه خائن با شهید کردن دکتر حسین فاطمی که جرقۀ ملی کردن نفت را ایشون زدند ، نشان داد فقط به دنبال سلطنت خودش و خاندان نحس خودش در ایران است. این شاه خائن دستور اعدام کسی را داد که یکی از خادم ترین افراد به خلق ایران بود ، یکی از مهمترین افرادی که تلاش کرد برای آزادیخواهی و استقلال طلبی در ایران. شاه خائن نه تنها خیانت کرد بلکه جنایت هم کرد در حق مردم ایران. شاه حکومتش را مدیون امپریالیسم انگلیس و آمریکا و آخوندهای رذل و کثیف مانند کاشانی و بهبهانی و شعبون بی مخ ها و طیب ها بود. بعد از کودتای ننگین 28 مرداد سال 32 ، شاه خائن دیگر هیچ آبرو و اعتبار سیاسی نداشت ، خاندان پهلوی فقط به زور ساواک و
به کوری چشم سلطنت طلبان و رضا پهلوی چی ها می گویم که : درود بر مصدق کبیر، شرم و ننگ و نفرین بر پهلوی ها. هنوز سخن میهن پرستانه دکتر مصدق در سازمان ملل را هیچ کس از یاد نخواهد برد .
حزب توده سرتا پای وجودش درخدمت مسکو بود. مثل یک خدمتکار بیمزد در اختیار تبلیغ ناسیونالیسم روس قرارداشت. با چندرغاز پول و امکاناتی که ازطرف استالین به رهبران آن داده میشد، حزب توده هیچگونه ارده ای از خود نداشت. بمثابه گماشته مسکوعمل میکرد. درثانی این آقای "تبری" را بیخود بزرگ کرده بخورد هواداران حزب میدادند. بهش لقب فیلسوف داده بودند. درصورتیکه سواد آنچنانی نداشت. نوشته هایش را بخوانید می بینید چقدرسطحی، تقلیدی و تقریبا کپی نوشته های دیگران است. همین دانشجویان ایرانی، نسل جدید امروز که دراروپا درس میخوانند، و یا درسشان را به اتمام رسانده اند، و حتا سیاسی هم نیستند، سطح سوادشان در قیاس با چنین افرادی، چهار برابر احسان طبریها است. هم سواد سیاسیشان، هم سواد اجتماعیشان، و هم سواد علمیشان. پانفارسیم عادت کرده است چنین افرادی را بزرگ کرده بخورد دیگران بدهد. برای خود افتخار کاذب کسب کند.
جناب راز چه خوب که شما ماهیت خودتان را بخوبی نشان دادید! زهی بر این خیال خام که تنها یک سوی بعد را میبیند و نه همه ابعاد آنرا! شاید بهتر بود این بار هم نام خود را برای بهتر به پیش بردن دلایل تان و نشان دادن عمق تفکرتان مینوشتید ( دکتر راز).
پس وقتیکه شما از دلایل زیربنایی و روبنایی انقلاب سخن میگویید چگونه میتوانید با ترور یک شخصیت این عوامل نامبرده از سوی شما را تغییر داد؟
از آن طرف جناب وکیل آزاد حکم جاسوسی آقای پیمان عارف را بدون سند و مدرک و تنها به جهت حدث خودش میدهد و حالا هم دکتری که باید شفا دهد، ترور را راه علاج میداند و از بین بردن عوامل سرطان را نادیده میگیرد.
دکتر انزابی جان تفاوت کیفیت و کمیت در همینجاست.
شادروان احسان طبری یکی از دانشمندان ایران زمین است که در جوانی فریب حزب توده و جریان دروغین سوسیالیسم را خورد و زندگی خود را تا پایان در سرزمین بیگانه و در بدری و زندان سیاه اسلام به تباهی کشاند .از این فرزانه بزرگ تاریخ ایران بسیار دشوار است که پذیرفت چرا و چگونه این همه رنج و مصیبت و اتهام بر خود خرید ؟
را قربانی سیاست حزب توده و فرد کیانوری کرد .هنوز اسناد درون حزبی خاک میخورد و مردم نمیدانند که تا چه اندازه طبری با سیاست حزب توده مخالف و یا موافق بوده است .شاد روان خلیل ملکی با یک اقدام تهور امیز در دوران یکه تازی استالینیسم راه خود را از حزب سرتا پا فاسد توده جدا کرد و نامی جاوید در فرهنگ مقاومت ایران زمین بجا گذاشت و طبری با سکوت خود در برابر رهبر ی حزب به استقبال اسارت ومرگ یک ملت و تسلط استعمار اسلامی بر ایران شد .پاسخ روشن است او قربانی هفت خطی بنام کیانوری و دستگاه فاسد و وابسته حزب توده شده بود . بسیار ساده لوحانه است که بتوان باور کرد مردی که کتاب برخی بررسیهائی تاریخی را نوشته است این گونه به دفاع از ارتجاع سیاه برود .بقول شاعر نه نه من باور نمیکنم این گردش ناگهانی این مرد بزرگ را .اما چه میتوان گفت که ادمی در هر مقامی خطا کار است و طبری متاسفانه با انکه میدانست حزب توده و جمهوری اسلامی به چه راهی خطرناک میروند استقلال فکری خود
تعجب من برآنست که چگونه اتحادیه اروپا تا این اندازه ساده انگار بوده و با ترکیه که نه مردمی اروپایی دارد و نه ذاتٱ حاظر به پذیرفتن قوانین حقوق بشر و آزادی روزنامه‌نگار ی است به جرقه و یا حاشیه کنفرانسهای اروپایی دعوت کند!
اگر توجه شود از کامنتهای ترک و پانترکها میتوان به بخوبی به درون و کنه عقاید زمخت آنها پی برد. من شخصٱ معتقدم که همه این دادو غالهای درون رژیم و ناسازگاریش با جامعه مدنی و جنگ و دشنامهایش نسبت به اروپا و آمریکا از روش و منش ترکهای فعال در دولت ایران است.
غزلی هم از حافظ.
نه هر که چهره برافروخت دلبری داندنه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاه داری و آیین سروری داند
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که دوست خود روش بنده پروری داند
غلام همت آن رند عافیت سوزم
که در گداصفتی کیمیاگری داند
وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی
وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند
بباختم دل دیوانه و ندانستم
که آدمی بچه‌ای شیوه پری داند
هزار نکته باریکتر ز مو این جاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند
مدار نقطه بینش ز خال توست مرا
که قدر گوهر یک دانه جوهری داند
به قد و چهره هر آن کس که شاه خوبان شد
جهان بگیرد اگر دادگستری داند
ز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاه
که لطف طبع و سخن گفتن دری داند
به حسن
کثیف و رذل و خائنی از قبیل کاشانی و بهبهانی و لمپن هایی مثل شعبون بی مخ و طیب، ترتیب داده شده بود، در تاریخ 28 مرداد 1332سرنگون شد.از 30 تير سال1331 حزب توده ايران وفادارترين طرفدار دکتر مصدق بود، حتی نسبت به گروه ملی هايی که در اطراف دکتر مصدق بودند.
دولت نخست دکتر مصدق ترکيبی داشت که حزب توده نمی توانست با آن موافق باشد. وجود سرلشگر زاهدی با توجه به سوابقی که داشت و وجود گلشاييان در دولت نمی توانست ترکيب دولت ملی باشد.
در پی قيام عظيم مردمی 30 تير 1331، شاه مجبور شد دوباره مصدق را به نخست وزيری دعوت کند، اما اين بار با پذيرش اختيارات مورد نظر او و اين پيروزی بزرگی برای ملت ايران بود. دکتر مصدق در يک موضع جديد قرار گرفت و دولتی که اين بار تشکيل داد با دولت قبلی اش بسيار متفاوت بود و پس از آن حزب توده به نزدیک ترین یار و متحد دکتر مصدق و جبهه ملی تبدیل شد.
باری ، سرانجام حکومت ملی دکتر مصدق با یک کودتای استعماری و امپریالیستی از جانب دولتهای آمریکا و انگلیس که به‌کمک عوامل دربار شاه خائن و ارتش و آخوندهای
به اعتراف " ایاز مطلب اف " رییس جمهور پیشین آذربایجان ، اگر ارمنیان واقعا قصد کشتار مردم خوجالی را داشتند ، بدون آنکه به این مردم اجازه خروج از شهر را بدهند ، همه آن ها در خود خوجالی یا لااقل در نزدیکی این شهر می کشتند و این کار را در نزدیکی شهر آغدام ( محل یافته شدن اجساد ) انجام نمی دادند چرا که آغدام در آن زمان یکی از محل های تمرکز نیروهای نظامی آذربایجانی بود و این نیروها به راحتی می توانستند مانع از کشتار غیر نظامیان فراری از خوجالی شوند . در نهایت نباید فراموش کرد که آغاز گر کشتار و پاکسازی قومی در مناقشه قره باغ ، دولت جمهوری آذربایجان و پان ترکیست های نژادپرستی بوه اند که سال ها قبل از آغاز جنگ در منطقه آرتساخ ( قراباغ ) ، اقدام به قتل عام ارمنی ها در شهرهای " سومگاییت " در فوریه ۱۹۸۸ میلادی و باکو در ژانویه ۱۹۹۰ میلادی و گنجه و ... نمودند .
از طریق بلندگو در مورد عملیات قریب الوقوع به مردم خوجالی هشدار می دادند و از آن ها می خواستند که از طریق گذرگاه انسان دوستانه ای که برای همین منظور ( خروج غیر نظامیان از خوجالی )در جریان جنگ نیروهای ارمنی
در طول رودخانه " کار کار " در نظر گرفته شده بود ٬ شهر را ترک کنند . بنا به گفته خود مهاجران خوجالی ٬ آن ها از این گذرگاه استفاده نمودند و عملا نیروهای ارمنی مستقر در اطراف این گذرگاه ٬ اقدامی برای شلیک کردن و کشتن غیرنظامیان در حال خروج از خوجالی انجام ندادند . اما سربازان واحدهای نظامی " جبهه خلق آذربایجان " ( نیروی مخالف دولت وقت جمهوری آذربایجان ) ٬ بنا به دلایلی گروهی از ساکنان خوجالی را به سوی روستای " ناخیجوانیک " که در آن زمان در کنترل نیروهای ارمنی مستقر در " عسکران " قرار داشت ٬ هدایت نمودند . بقیه سکنه در نزدیکی آغدام ( محل تمرکز نیروهای آذربایجانی ) مورد شلیک قرار گرفتند . "
( در واقع اجساد قربانیان خوجالی در جایی پیدا شدند که تحت کنترل نیروهای آذربایجانی بود و نه نیروهای ارمنی و این احتمال تقویت می شود که آن ها این گروه را با ارامنه مهاجم اشتباه گرفته و مورد شلیک توپخانه و اسلحه های خود قرار دادند و برای پنهان نمودن این خطای فاحش خود ٬ اجساد قربانیان را قبل از مرحله دوم تهیه گزارش توسط خبرنگاران ٬ مثله نمودند تا وانمود کنند که ارمنی های مسئول این حادثه بوده اند .
"نابود باد تفکر پلید پان ترکیسم"
آقای بهمن موحدی(بامدادان)، آزموده را آزمودن خطاست. یعنی عمل کرد مجاهدین در بعد از انقلاب کافی نیست که ما از آن ها شناخت پیدا کنیم. دست بوسی صدام و مبارزه علیه ملت خود و نیز برپایی دیکتاتوری ترین سیستم درون سازمانی علیه خود اعضا مگر یک موقع به فکر ترک سازمان و مبارزه کورکورانه باشند.
""" فروشندهٔ ژست شبه روشنفکر """ شاهنامه خوانان گرفتار حکومت شیعه داعش شاهنامه خوانان شده اند، در رسیدن به مدرنیته کله پاا شده اند، ولی " گفتمان‌های کزائی فوق روشنفکری، پست مدرنیستی، پسا ساختار گرائی "" اینها در کافی شاپ‌ها حتی خود دریدا و دیگر فیلسوفان غرب را مدهوش میکند. لاک پشتی که مدام از مرداب تغذیه میکند ولی لاف پرواز در بلندای آسمان را میدهد، امر بر خودشان نیز مشتبه شده که گویا "" قوم برتر و بر گزیده "" هستند، حتی قادر نیستند ببینند که زبانشان هنوز اسیر شعر و شاعر است، و کیست که نداند شعر و شاعر زبان انسان ابتدائی و عقب مانده است. شعر و شاعری دنیای آن بیمار اسکیزوفرنی یا شیزوفرنی است که با "" مونولوگ و تک صدا ئی مدام با خود حرف میزند ولی متوهم بیچاره چنین می‌‌پندارد با میلیون‌ها اشباح طرف گفتگو است.
بقول آلماني هاimmerhinپس ازمدتها پريشان نويسي,يك پيام خوب درموردمصدق كبيرازطرف بهمن موحدي تماميتخواه نوشته شدوفكركنم اين تنها پيامي باشد كه نمرات مثبتش بيش ازمنفي هاي هميشگي باشد
خمينی؛ عارف يا جادوگر ؟ قسمت اول
خمينی؛ آیا عارف بود يا اینکه جادوگر ؟ قسمت اولحزب ميهن؛ شهريار شادان - ازتشکيلات درونمرزی حزب ميهن
آدلف هيتلر ميگويد: حقيقت همان دروغي است كه بارها و بارها تكرار شده است . از جمله دروغ هايي كه ماشين تبليغاتي حكومت اسلامي با تكرارش به شستشوي مغزي مردم ايران اقدام كرد شخصيت خميني بود. نقش خميني به عنوان رهبر مذهبي و سپس رهبريت سياسي از چندين دهه پیش بوسيله غربی ها مورد استفاده ابزاری قرار گرفته بود . غرب حساسيت و خواستگاه مردم ايران را مي دانست . نياز و باور به منجي و ماوراء و متافيزيك . پیش از انقلاب ایران سران قدرتهای جهانی در كنفرانس گوادلوپ تصميم به سرنگونی رژیم محمد رضا شاه پهلوي گرفته بودند تا به آسوده گی بتوانند از منابع و مواهب طبیعی و زير زميني ايران استفاده نمايند . در اين ميان حكومت پنهان جهاني يا استعمار نوين ( آمريكا ، انگليس و شركاء اروپايي شان ) با حمايت مستقيم و غير مستقيم از خميني او را به وسط صحنه دعوت كردند .
با پيروزي انقلاب، نيروهاي انقلابي بي درنگ اقدام به اعدام سران حكومت شاه كردند . برخی از ناظران بيان ميدارند كه يك تيم مجهز تلويزيوني با بر پا كردن آنتن ماهواره اي تمامي اعدامها را بطور مستقيم و زنده براي سران قدرتهاي پشت پرده جهاني ارسال مي كردند تا آنها از حذف فيزيكي سران حكومت شاه مطمئن شوند . در این حال خميني به عنوان رهبر انقلاب از تمامي حوادث آگاه بود . اما در اين ميان مردم در روي صحنه چه نقشي داشتند؟ مردم ملتهب و هيجان زده ايران در جستجوي يك عارف يك پير و معجز ه گر بودند تا همه چيز اين دنيا را به بهشت برين مبدل سازد . پيري كه گفته ميشد نائب امام زمان است .
بی ترديد همواره نيروهاي اهريمني و شيطاني در قالب هاي زيبا و مردم پسند ، آنگونه که مردم باور دارند پا به عرصه ميگذارند و از نا آگاهي و جهل درونی توده مردم بيشترين و بهترين استفاده ها را مي برند . ظاهر عارف گونه خميني با عمامه سياه سيادت و ريش سفيد و بلند از او يك پير و سالك راه حق ساخته بود كه نه تنها مردم بلكه تحصيل كردگان خارج رفته ای چون بني صدر نيز اغفال شدند . اولين رئيس جمهور ايران اسلامي ميگويد : من در اوايل دهه 1350 براي ديدن خميني به عراق رفتم زندگي او ساده وعارفانه بود چنان كه او مگس داخل اطاقش را نمي كشت . این در حالی است که همسر بنی صدر در اولین دیدار از خمینی به بنی صدر هشدار میدهد که در چهره خمینی خشونتی پنهان و نهفته را می بیند اما بنی صدر به این نظر همسرش توجهی نمی کند .
و حكايت ها از كرامات و عرفان خميني بسيار گفته اند . چند ی پيش بمناسبت دهه فجر(1383) تلويزيون حكومت فيلمي گزارشي در باره رزمنده اي كه در اوايل جنگ از ناحيه سر مجروح شده بود پخش كرد . اين رزمنده بخاطر صدمات مغزي بنوعي فلج دچار شده بود . او شبي خواب حضرت علي را مي بيند كه از او مي خواهد يا شفايش دهد و يا مرگش را تعجيل كند حضرت علي او را به خميني حواله ميدهد . روز بعد رزمنده با خانواده اش بسراغ خميني ميروند و خميني 15 دقيقه به نوشيدني دعا ميخواند و رزمنده مي خورد و لحظه به لحظه بهبودي اش حاصل ميشود . براي من عجيب است كه چرا حكومت ملاها اين جادوی خميني را پس از سالها پخش كرد . بی تردید ماشین تبلیغاتی رژیم بسته به نیازش برای ادامه حیات شیطانی خود دست به هرنوع دروغ پردازی می زند.
باری هنوز بسیاری از هموطنان ما بر این باورند که خمینی انسانی وارسته و دلسوز ایران و ملت ایران بود آنچنان که در هنگامه حیاتش کسی جرات خطا نداشت. هنوز خمینی بت بسیاری از مردم ساده پندار ماست و البته این از کلی نگری و تک بعدی نگریستن مردم ما حکایت دارد . ادامه در قسمت دوم
""" آیا هم نشینی، کالائی است که در دکان فروشنده، یافت میشود؟ """ گویا " شیخی " فتوائی صادر کرده که "" هم نشینی با پارسیان بهتر از پان ترکان است "" یا چیزی توی همین مایه‌ها و این مقاله زهر آگین در ایران گلوبال چاپ شده، آیا کسی به شیخ ما نگفت که ای زاهد، تو که عمری عزت گذشته، آیا نمیدانی، پیش شرط "" هم نشینی "" در درجهٔ اول "" تضمین بقا و موجودیت "" است. کردستان شما با کدام "" شاهنامه خوانی "" بقای خود را تضمین خواهد کرد که شما نوعی، فرصت هم نشینی نیز، داشته باشید. اگر فرصتی شد اطلاعاتی را راجع به این نمایشگاه Eurasia Rail Turkey 2017 در اختیار علاقمندان خواهم گذاشت.