Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

ایران با درس عبرت از گذشته از کردهای آریایی در برابر ترکهای آلتایی حمایت خواهند کرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

در آن بیابانهای حجاز و یمن با آن وضع معیشت سخت و کشت و کشتارهای قبیله ای و بچه زنده بگور کردن ها جمعیت زیادی نمی توانسته زندگی کند این جمعیت راه افتادند و تمام ایران و عراق و شام و آذربایجان و شمال افریقا را اشغال کردند و زبان خود را به بیشتر این مناطق تحمیل کردند اما خودشان در جمعیت بومی حل شدند که نمونه اش را در مصر یا لبنان می بینیم که زبان هر دو عربی است اما از نظر ظاهر و قیافه و ژنتیک با هم فرق دارند . مستندی از لبنان چند وقت پیش دیدم که با آزمایش خون اثبات کردند لبنانیها اکثرا بازمانده فنیقیها هستند و نه عربها! البته اینکه جمعیت کمی بتواند بر گروه زیادی سلطه پیدا کند چیز عجیبی نیست . عربها و مغولها و ترکها و استعمارگران انگلیسی و پرتغالی و اسپانیایی همینگونه بودند که با جمعیت کم کشورهای وسیعی را زیر سلطه گرفتند و زبان خود را به آنها تحمیل کردند همین الان بسیاری از کشورهای افرقایی

یا فرانسه و یا انگلیسی زبان هستند.
در ایران هم عربهای زیادی ساکن شدند ( به چه اجازه معلوم نیست!) اما تا حد زیادی در مردم بومی حل شدند و همینکه نتوانستند زبانشان را تحمیل کنند نشانه این موضوع است. البته وفور واژگان عربی بخاطر هم مرزی عربهای حیره با عراق است و نیز ممنوع کردن نوشتن کتاب به غیر عربی توسط عمر بطوریکه در حکومت سامانیان برای ترجمه تاریخ طبری به فارسی از فقهای ماورالنهر فتوا خواستند که آیا کتاب نوشتن به غیر عربی از نظر شرعی مجاز است. بیشتر عربها امروز به اسم سید شناخته میشوند هر جا که امامزاده و سید بیشتر باشد عربها هم بیشتر بوده اند. البته سیدهای زیای هستند که عرب نیستند.
کلا اختلاط نژاد باعث نابودی هویت ایرانی شده
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب سه تا XXX یکطرف «دعوا» مجاهدین را داعش و سازمان "قلعۀ الموت"می نامد و طرف دیگر ان را سازمانی ناجی خلق و دمکرات می نامند. حالا انتظاری دارید که دهان بهمن موحدی را ببندیم که اختلافات به خوشی و خوبی حل و فصل شود!؟ بهمن جان یکخورده آروم تر.... لطفا اتهام نزنید.

نوشته شده توسط: lachin

آقای اقبالی...لطفآ منبع تفسیر این خبر که (( فکر می کردم که به ایرانی ها شلیک کرده ام )) را درج بکنید. چون من هرچه به منابع انگلیسی این خبر که قاتل فکر میکرد که به (( ایرانی ها )) شلیک میکند را گشتم , پیدا نکردم...حتی به دنبال اعتراف او هم گشتم , ولی باز هم پیدا نکردم...دوستانی که بتوانند ادعای این قاتل که اعتراف کرده است که به (( ایرانی ها )) شلیک کرده است را در یکی از مجلات و یا اخبار انگیسی پیدا کرده اند, خواهشمند است در ایران گلوبال منتشر بکنند.
http://www.cnn.com/2017/02/24/us/kansas-olathe-bar-shooting/index.html

نوشته شده توسط: Anonymous

ٌ شاملو: بنده هنر بدون تعهد را دو پول ارزش نمی گذارم. هنرمند هميشه بر قدرت است نه با قدرت، حالا اگر يکی می خواهد برود با قدرت باشد، بگذار برود خودش را با بند تنبان فلان رئيس جمهور دار بزند. ٌ

ٌ آقای اصغر فرهادی نگاهی به آمار فقر بینداز، به آمار تنش فروشی زنان سرزمینتان نگاه بیندازید، به صدور زنان کشورتان به حوزه خلیج فارس توسط رفیق دوست ها و سرداران رژیمی که نقش سفیرش را بازی کردی. آقای اصغر فرهادی دیروز نقش غلام رژیمی را بازی کردی که خود کارنامه سیاهی در رعایت حقوق بشر،حقوق شهروندی و انسانی دارد.یک روز قبل از دریافت جایزه اسکار شما، مامورین شهرداری از روی کارتن خواب های مولوی تهران رد شدند. ٌ

نوشته شده توسط: Anonymous

ٌ این کارِ اصغر فرهادی دقیقا تنقس تازه ای بود که نظام بهش نیاز داشت. ٌ

ٌ این پیامی است که اصغر فرهادی در خدمت به رژیم به گوش جهانیان رساند و شاید توانست مشروعیت مقبولی را نصیب صاحبان قلاده اش کند. ٌ

ٌ اصغر فرهادی نخواست درد و رنجی که مردم ایران بدوش میکشند را از این تریبون فریاد بزند. ٌ

ٌ لورن کلری بعد از دریافت جایزه اسکار خطاب به اصغر فرهادی گفت: "ما به یک فیلمساز ایرانی جایزه می دهیم و او برای ما درباره ی دولت ما یک نطق می نویسد. بهتر نیست که خطاب به دولت ایرانی خودش خطابه بنویسد؟ ٌ

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب بهمن موحودی گرامی / امیدوارم که پیش بینی من غلط بوده باشد و مجاهدین خلق در صورت به قدرت رسیدن به وعده های برنامه ای خود که همانا انتخابات آزاد و« آزادی عقیده، بیان و مطبوعات و آزادی تشکیل احزاب و جمعیتهای سیاسی و امنیت قضایی همه آحاد مردم و حقوق مصرّح در اعلامیه جهانی حقوق‌بشر تضمین می‌شود.» وفادار بمانند. اما می دانیم که وعده های انتخاباتی و برنامه ای احزاب ، قبل از به قدرت رسیدن داده شد ، بعد ها بدست فراموشی سپرده شد.حتما به .یاد داریم که خمینی هم می گفت احزاب آزادند ، لیبرالها ومارکسیستها ازادند بشرط عدم توطئه ...ولی خمینی شش ماه پس از به قدرت رسیدن دست به سرکوب بی رحمانه احزاب سیاسی غیر خودی کردو هزاران نفر از اعضا و هوداران انان را اعدام کرد. حالا کار بجایی رسیده است که چاکران امام؛ هفت سال است که در حبس خانگی اند.نوه خمینی را هم در انتخابات رد صلاحیت کردند.

پس کمی به من و دیگران حق بده که یکی کمی به برنامه های احزاب مشکوک باشیم . دمکراسی از همین امروز است . اخیرا بطور تصادفی با یکی از روزنامه نویس های رزیم که علیه ایران گلوبال در مطبوعات جمهوری اسلامی مطلب می نویسد ، تماس گرفتم . پرسیدم چرا علیه ما می نویسی؟ و او هم گفت برای اینکه ایران گلوبال سیاه نمایی می کند و علیه اسلام می نویسد . گفتم ایران گلوبال بی طرف است . گفت مثلا مقالات دکتر گلمرادی ضد اسلامی را چاپ می کنید . گفتم برو در نقد این مقاله بنویس و من ان را در سایت چاپ می کنم . تعجب می کرد . گفتم بنویس و مطمنئن باش ؛ چاپ خواهد شد . اینجا سایت اپوزیسیون است ولی امکان پاسخ گویی مدافعان رژیم اسلامی هم محفوظ است . اینهم درکی از آزادی بیان است . ایا فکر می کنید ، مجاهدین و دیگر احزاب چپ و راست به چنین درکی رسیده باشند؟
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی! آیا شما به بهمن موحدی بدهکاری دارید که ایشان برای طلب خودش به همه فحش می دهد و همین که پای سازمان "قلعۀ الموت"(مجاهدین) به میان می آید از آنها دفاع می کند؟ این آقای مجاهد-توده ی-پیکاری -مصدقی-منصورحکمتی-پان ایرانیست-جبهه ملی که مثلا موحدی نام دارد، می تواند به هر نامی و به هر شکلی که هست در ایرانگلوبال کامنت بگذارد، اما چون اکانت ایرانگوبال دارد، به هر حال مورد تایید ایرانگلوبال است.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی. تا کی باید کامنت های مشمئز کنندۀ بهمن موحدی که اکانت ایراگلوبال را دارد، تحمل کرد؟
موحدی راه می رود یکی را خائن، دیگری را جاسوس؛ سومی را پان ترک، چهارمی را پان کورد می شمارد.
بهمن موحدی که پیدا نیست چه پیوندی با ایرانگلوبال دارد، مرگ همه را می خواهد جز رجوی جانش!
کامنت های بهمن موحدی بر ضد همۀ ایرانیان است. هر آنکس که حتی انتقادی به باند رجوی کند، موحدی به او یورش می برد. آقای توکلی شما خوشتان می آید که موحدی به همه حمله می کند و تا پای رجوی و دارو دسته اش پیش می آید دفاع!
تکلیف بهمن موحدی را باید روشن کرد! بهمن موحدی در نهایت یک مامور رجوی و یا مامور رژیم اسلامی است. چون بسیار نفاق افکن است.

نوشته شده توسط: Anonymous

بنظر من اگر امروز انتخاب بین رجوی و دیگر نیرو ها باشد بدون شک رجوی بازنده است .شما خواننده گرامی با هر ایمان و عقیده و مرام سیاسی ایا حاظر هستید به رجوی و سازمان او رای مثبت بدهید و او رئیس کشور ایران شود ؟ هر چند او به ازادی انتخابات باور ندارد و تا کنون این سازمان یک 1 گنگره برگذار نکرده است .پرسش از من پاسخ از شما .
رجوی یا توده ای ؟ .رجوی یا فدائی ؟ .رجوی یا ملی گرا؟ .رجوی یا ازادی؟ رجوی یا شاهزاد پهلوی ؟ .رجوی یا نهضت ازادی ؟ .رجوی یا کرد؟ . رجوی یا تجزیه طلب ؟ رجوی یا اخوند مرتجع ضد فرهنگ و تمدن ؟ رجوی یا احمدی نژاد ؟ رجوی یا باز هم اخوند خمینی .راستی چه کسی به رجوی رای میدهد ؟ اگر کسی رای نمیدهد یک راه برای رجوی وجود دارد ان هم خشونت و کشتار بی دریغ و همکاری با غرب و عربستان و اسرائیل و شیخ های خلیج پارس .

نوشته شده توسط: Anonymous

ادامه نظر(2) با سلام:تمام غذاهارا اشپز ها می خورند و می میرند. بعدها هامان وزیر خشایارشاه از نفوذ یهودیان در در بار خشایار شاه بیمناک میشود و به بهانه این که یک عده می خواهند حکومت اورا سرنگون کنند اجازه اعدام مرد خای وبخش بزرگی از یهودیان را از خشایارشاه می گیرد جایی برای اعدام مرد خای درست می کند مردخای توسط استر جریان را به خشایار شاه اطلاع می دهد و جریان آشپز ها را به خشایار شاه گوشزد می کند و وفاداریشان را به خشایار شاه اعلام می کند و می گوید که هامان دروغ می گوید ما دنبال سرنگونی شما نیستیم. خشایار شاه اعصبانی مشود و دستور می دهد هامان را به جای مردخای دار می کشند وکلی زردشتی ها را خشایارشاه قتل عام می کند یاد آوری می کنم که هخامنشیان زردشتی نبودند جون مرده هایشان را دفن می کردند زردشتی ها مرده هایشان را دفن نمی کردند ایران را در حال حاضر نمیدانم . مراجعه شود به بخش استر تورات.

Peter Paul Rubensتابلوی بریدن سر کوروش توسط تمریس ملکه ترکان ماساژت اثر http://www.pubhist.com/w5187 و این تابلو مال قرن حاضر است و از تاریخ هردوت نشعت گرفته شده است مسلما از زمان کوروش باقی نمانده یک همچو نقاشی در ان زمان امکان نداشت وکوروش پسر تمریس ملکه ترکان ماسازت را نه کشت بلکه پسر تمریس در حالت مستی که در اثر حیله کوروش دستگیر شده بود به بهانه دستشویی رفتن دستش را باز کردند و خود زنی کرد وکوروش سر مرده پسر تمریس را برید و به تمریس فرستاد. مراجعه شود به تاریخ هرودوت http://www.documentacatholicaomnia.eu/03d/-484_-430,_Herodotus,_The_History,_EN.pdf
که در اثر جنگ شدید کوروش کشته می شود وتمریس سر کوروش را بریده در ظرف پر از خون می اندازد و می گوید شما از خون خوردن سیر نشده ای (دوستان ببخشند یادم رفته این جریان در کدام قسمت تاریخ نوشته شده به گردید پیدا کنید ممنون) . اقای اسامه بنده بحثم را با شما اینجا خاتمه می دهم چون شما ماشالاه وقت زیاد داری بنده بشدت مشغول ووقت کم نمیتوانم وقتم را برای داستان نویسی صرف کنم ممنون از شما شاد باشید انزابی
نوشته شده توسط: Anonymous

(نظر (1) آقای اسامه ضمن سلام بنده فکر می کنم که شما یا از ترک های تهران هستید یا از ارمنی های آذربایجان چون زبا ن ترکی وگرامر آنرا به خوبی می دانید. بخشی از ترک های تهران و اکثریت ارمنی ها ی ایران وآذربایجان با حقوق ملی ترک های آذربایجان شدید تر از نژاد پرستان فارس ضدیت می کنند. دلیل ارمنی ها معلوم است و بدون لو دادن خودشان را فارس معرفی کرده و شروع به دشمنی می کنند. بخشی از ترک های تهران ( ایران بایجانی ها) شدید تر از نزاد پرستان فارسبا حقوق ملی ترکان آذربایجان دشمنی می کنند چون اگر آذربایجان جدا بشود هم وطنان فارس بخشی از خا ک ایران و یک ملت غیور را از دست خواهند داد. ولی ترک ها ی آذربایجانی ساکن تهران در آذربایجان فامیل دارند اقربا دارند عمو دارند خاله دارند برادر و خواهردارند ملک دارند باغ دارند همه این ها را از دست خواهند داد.

به هر حال بنده تقلا می کنم که این مملکت تکه پاره نشود چون همه مان متضرر خواهیم بود که مسببش هم نژاد پرستان جور با جور خواهدبو د که مرگ بر هر چه نزاد پرست باد. به هر حال فکر نمی کنم بحث بنده با شما به جایی برسد چون شما تقلا می کنید با بازی کردن مدارک ومشابهت دادن آنها به هدف تان که تحکیم فارسیت وزبان فارسی در ایران ونادیده گرفتن حقوق مردمان غیر فارس است برسید. ولی بنده دنبال روشن شدن حقایق هستم اگر حقایق بر علیه ترک ها هم باشد با تمام وجودم خواهم پذیرفت. چون بنده هیچ نژادی به غیر از نژاد هموساپینس را به رسمیت نمی شناسم و ایران هم از آن مردمانی است که از 150-200 سال پیش در ایران زندگی می کنند و هیچ کسی حق ندارد به خاطر قبلا امدنش به ایران خودش را ایرانی اصیل و آنهایی که بعدا امده اند را ایرانی بدلی بداند. در هر صورت چون قلم در دست هم وطنان فارس بود جعلیات وسیعی صورت گرفته و تمام افتخارات مراسم سنت های دیگران را به اسم خودشان ثبت کرده اند بدون ان که متوجه بشوند روزی کتیبه ها خوانده خواهد شد. به خاطر این است که بنده زیاد منابع خارجی از جمله نویسندگان یونانی مخصوصا کتیبه ها بعضی قسمت های تورات را ملاک قرار می دهم. داستانی تعریف به کنم بعد بر یم سراغ مطالب شما. ماه پیش خانه یکی از دوستان که دکتر هستند دعوت بودیم چندین خوانواده هم دعوت شده بودند که اکثرا دکتر وتعدادی تحصیلات دانشگاهی داشتند یکی از دکترا ها که اهل شیراز بو د و جراح مغز واعصاب و خانمش هم متخخص بی هوشی بود عنوان کرد در زمان حمله اعراب خالدبن ولید گفت اگر از ایرانی ها آنقدر نکشید و از خون آنها آسیابی کار نیافتد وگندم آرد نشود و نان پخته نشود و من از آن نان نخورم آرام نخواهم شد دستور داد انقدر از ایرانی ها کشتند که نانی درست شد و ایشان خورد و از کشتن ایرانی ها دست کشید. همه هم این آقای دکتر را نگاه می کردند. گفتم آقای دکتر خون بعد از بریده شدن سر در عرض 5 دقیقه لخته می شود جطوری این خون وارد آسیاب می شود. تازه چطوری می شود مثلا 100000 انسان را در یک جوب جا داد و سرشان را در یک دم برید نگاهی کرد گفت راست میفرمایید دکتر جان ولی آیااز ایرانی ها نکشتند؟ عرض کردم اقای دکتر صد در صد کشتند ولی ماجرای آسیاب قبول کردنش مشکل هست. عرض کردم دکتر جان هر کس حمله کرده کشته هخامنشیان اشکانیان ساسانیان مغول ها ترک ها امیر تیمور وووو هر که حمله کرده کشته منتها عده ای کشتارهای خودشان را نمی گویند و لقب کبیر به رهبران خودشان می دهند به خاطر فتوحاتشان . و کشتارهای دیگران سر لوحه قرار می دهند. اقای اسامه بنده بخشی از صحبت های اقای مازیار اشر فیان بناب را گوش کرده ام اول گفت ایرانی ها آریایی نیستند بعد گفت من نه گفتم ایرانی ها اریایی نیستند گفتم ایرانی ها آریایی هستند. لطفا سایتی که تحقیقات اقای اشرفیان را چاپ کرده بدید. هامان و بقیه کشته شده ها زردشتی بودند اینها را یهودی ها نکشتند اگر یهودی ها این قدرقدرت داشتند که وزیر خشایار شاه را بکشند می توانستند خود خشایار شاه را هم بکشند و ایران را به گیرند اینها را خود خشایارشاه کشت. وخشایار شاه هامان را به دار کشید سرش را نبرید این ها را من مفصل خواندم ماجرا از این قرا ر بود خشایار شاه درجلسه بزرگان دربار در حال مستی از زنش می خواهد که برای آنها برقصد زنش امتنا ء می کند که در حال مستی دستور می دهد زنش را می کشند. بعد از هشیاری نا راحت می شود که بزرگان در بار استر را که یهودی بود به خشایارشاه می گیرند استر دایی داشت به نام مرد خای و چندین زبان می دانست و به دربار رفت وآمد میکرد روزی ازآشپزها شنید که آشپز ها سم وارد غذای خشایار شاه کرده اند که اورا بکشند این را توسط استر به گوش خشایار شاه می رساند. خشایار شاه دستور می دهد . بقیه در نظر (2)
نوشته شده توسط: Anonymous

مقایسه رژیم پهلوی با جمهوری اسلامی، مثل مقایسه سرماخوردگی با سرطان است.

نوشته شده توسط: Anonymous

از کامنت ها می توان فهمید سازمان مجاهدین خلق تا چه حد مورد تنفر مردم داخل ایران و خارج از ایران هستند . عملکرد تروریستی مجاهدین خلق قبل از انقلاب و بعد از انقلاب که ترورهای امریکایی ها و ایرانی ها و کرد ها را انجام دادند و همکاری تمام قد از خمینی دجال باعث شد مردم ایران از این سازمان تروریستی بیزار شوند .

نوشته شده توسط: جمال

ببینید اسکار دادان بە کی تلویزیون ایران و حکومت ایران کە فرهادی نامە ی فدایت شوم برای روحانی هم میفرستد اسکار را هم بە لجن کشیدن فرهادی اول بهتر بود بە عنوان اعتراض بە حکومت فاشیست مذهبی ایران کە 6000000 مردم ایران مجبور بە مهاجرت و تبعید اجباری در غرب شدند و حق باز گشت بە ایران را ندارند ایشان هم بە عنوان اعتراض مثل بهمن قبادی بە ایران بر نمیگشتند دوم فرهادی 2 نفری کە برای گرفتن جایزەاش معرفی کردە بود عمق راسیسم و نژاد پرستی ایرانی را بە نمایش گذاشت هنر نزد ایرانیان است و بس ایشان میتوانست 2 کارگر یا شهروند سادە در آمریکا معرفی کنند بە جای پز دادن ایران کە بلە ما ایرانی فضا نورد زن داریم و مدیرکارمند ارشد ناسا
http://www.independent.co.uk/arts-entertainment/films/news/oscars-2017-… این هم از افتضاح

حکومت فرهادی و کشور فرهادی
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی این چندمین بار است که این تهدیدها را می کنید و این وعده ها را می دهید؟
هر دفعه این تهدیدها را می کنید و بعد کامنتهایی را که درست شامل همان تهدیدها می شوند منتشر می کنید و بعد دوباره تهدید!!!
آیا بهتر نیست که برای خدشه دار نشدن وجهه خودتان هم که شده یا یک بار تصمیم بگیرید و اجرا کنید و یا اینکه سکوت کنید و به انتشار کامنت های آنجنانی ادامه بدهید تا ما هم خیالمان راحت شود که ایرانگلوبال اصلاح ناپذیر است.

نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

یکی از حربه های کثیف و موذیانۀ مزدوران ارتش سایبری رژیم جمهوری اسلامی، این است که با نقاب و ماسک پادشاهی خواهی و رضاپهلوی خواهی و یا گاهی با نقاب و ماسک پان ترکیستی و پان ایرانیستی به سایت های اپوزیسیون می آیند و کامنت می نویسند و اول خود را به عنوان مخالف رژیم و سلطنت طلب و یا پان ترک و یا پان ایرانیست معرفی می کنند و بعد به نیروهای اصیل و برانداز ( مجاهدین و مارکسیستها) توهین می کنند و علیه این نیروهای صادق و فداکار و جان برکف لجن پراکنی می کنند. حربۀ موذیانه و کثیف دیگر مزدوران سایبری رژیم که ما در این سایت شاهد آن هستیم این است که با نام کاربران کامنت نویس سایت های اپوزیسیون کامنت می نویسند که هدف آنها از این کار دو بهم زنی و ایجاد اختلاف و از همه مهمتر منحرف کردن اذهان خوانندگان و منحرف کردن بحث های مبارزین است. رژیم مزدوران سایبری خود را به دو دسته تقسیم کرده است :

گروه اول کسانی هستند که اطلاعات کافی در رابطه با مسائل سیاسی معاصر دارند. آنها در کامنت هایی که می نویسند تلاش می کنند حقایق و دروغ را با هم قاطی کنند تا خواننده را جذب نمایند و در بین کامنت های خود تلاش می کنند به هدف خود که زهر ریختن به مجاهدین و مارکسیستها است دست یابند .
اما بیشترین شناسه های مجهول ارتش سایبری افرادی هستند که با رکیک ترین توهین های ناموسی و اخلاقی در تارنماهای اپوزیسیون و فیس بوک و سوشیال مدیا فعال هستند و متاسفانه خیلی از آنها در لیست دوستی بعضی از مسئولین تارنماها و احزاب هم وجود دارند.
مزدوران ارتش سایبری رژیم جمهوری اسلامی، توله سگهای خامنه ای جلاد هستند، پس با صدای رسا باید گفت:
"مرگ بر توله سگهای رهبر"

نوشته شده توسط: Anonymous

ترک اردغانی ضد ایرانی و ضد فارس ،نظامیان سابق و ساوامی های رژیم شاهنشاهی ، از درک اهمیت نجات زحمتکشان و مبارزه طبقاتی ناتوان است چون خودش وابسته به طبقه استثمارگر و ارتجاعی است .
برای مجاهد و فدایی و توده ای و کمونیست و چپ و سوسیالیست و دمکرات، مبارزه انقلابی و پیروزی بر اهریمن اسلام داعشی و سرمایه داری مهم است و نه مسائل خصوصی افراد مانند مستراح و رختخواب و خیال درونی و جهنم و نجس و حلال.

نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

به یوسف آذربایجان قلابی
آری میشود؛ رفیق شهید شکرالله پاکنژاد، مارکسیست بسیار معتقدی بود و در عین حال حامی و طرفدار دو آتشه و جدی و پروپاقرص مجاهدین بود و به مسعود رجوی ارادت زیادی داشت. ویا در حال حاضر رفیق مهدی سامع و سازمان چریکهای فدائی خلق ایران ، متحد و پشتیبان مجاهدین هستند .
در ضمن آقای کامی و منصور حکمت و کارل مارکس و قوچعلی و ریز بین و Anonymous و ایرانی و تورک سرافراز و بهمن موحدی قلابی ، علی قلابی ، تورک اوغلی قلابی، و نسیم قلابی و دنیز ایشچی قلابی و جدیداً یوسف آذربایجان قلابی،
کامنت نوشتن با اسامی دیگران کار زشتی است، اینرا یاد بگیر.

نوشته شده توسط: Anonymous

اسامه به ما بگویید شما اهل کجا هستید؟
این کتاب را بنگرید.

پس از اسلام، در نخستین قرن‌های هجری کم‌تر شهر ایرانی می‌شد یافت که بخش عمده ای از مردمش عرب نباشند. یعقوبی، مورخ و جغرافی‌دان قرن سوم هجری، در «کتاب البُلدان» چندین شهر بزرگ و مهم ایران را نام می‌برد و می‌گوید: « و اهلها اخلاط من العرب و العجم» (مردمش آمیزه ای از عرب و عجم اند). مانند سیروان و صیمره ( در بلاد جبل و خوزستان)، حلوان (در چند فرسنگی قصر شیرین) دینور، قزوین، نهاوند، ری، اصفهان، طوس، مرو، هرات، نیشابور و بخارا. به گفتۀ او، در همۀ شهرهای خراسان گروه‌هایی از اعراب از مُضَر و ربیعه و دیگر تیره‌های یمن جایگیر شده بودند مگر در اُسْروشَنه (در ماوراءالنهر) که مردمش عربان را به شهر راه نمی‌دادند تا آن که مردی از بنی شیبان به آنجا رفت و نشیمن گرفت و با زنی از ایشان ازدواج کرد. سندی در دست نیست که نشان دهد همۀ آن اعراب سپس شهرهای ایران را ترک کرده به جزیره العرب بازگشته باشند. آنان پیش از برآمدن حکومت‌های ایرانی با مردم آن شهرها درآمیخته و بومی شده بودند. بد نیست بدانیم که خاندان بنی شیبان به مدت دو قرن از زمان نادرشاه تا اوایل دورۀ پهلویِ اول بر طبس و نواحی آن فرمان می‌راندند.

در قرن گذشته بسیاری از ادیبان ایرانی گناه درآمیختگی بی‌حساب عربی و فارسی را یکسره به پای منشیان و نویسندگان به اصطلاح «عرب‌مآب» ایرانی نوشتند، اما فراموش کردند که یکی از علت‌های اصلی جا خوش کردن آن همه واژۀ عربی در فارسی، فراوانی و انبوهی اعراب در قرن‌های اول هجری در شهرهای ایران به ویژه در خراسان بود. سره‌نویسان ایرانی شاید روزی بتوانند زبان فارسی را از واژه‌های عربی بپیرایند، اما به راستی با مردمی که نیاکانشان با عرب درآمیخته اند، چه خواهند کرد؟
نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

با درود به عموم معترضان زحمتکشی که پس از دهها سال کار از ابتدایی‌ترین حقوق خود محرومند، خلق ایران به‌ویژه جوانان دلیرما باید به حمایت و همبستگی با اعتراضات این کارگران زحمتکش اقدام کنند. راه تحقق یک زندگی شرافتمندانه و سزاوار خلق ایران همدلی و همبستگی عموم توده ها برای سرنگونی رژیمی است که سرمنشا همه نابسامانیها و تیره روزیهای است که خلق ما طی38سال گذشته با آن دست به گریبان بوده‌اند.
کارگران و توده های تحت ستم ایران باید رژیم ضدکارگری جمهوری اسلامی را با قیام قهرآمیز خود سرنگون کنند و پرچم جمهوریخواهی و لائیسیته و سوسیال دمکراسی را در میهن برافراشته کنند .

نوشته شده توسط: Anonymous

منم بابک خرمدین از آذربایجان: روحش شاد باد جناب عبدالرضا کريمی پهلو انی بود بی نظیر امیدوارم همانند های همچون خود دش راست گو را باز تولید کند.
پاینده و جا و ید باش ای ایران از دروغ و دروغگویان بدور

نوشته شده توسط: Anonymous

مجاهدین خلق همان جمهوری اسلامی با نقابی دیگر است! این بهمن موحدی هم دروغ میگوید. مگر میشود کسی هم طرفدار مجاهدین باشد که سازمانی با مرام مذهبی است و هم مارکسیست باشد که ضد مذهب است؟!

نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

جناب داور سلام و سپاسگزارم و از اجرای آن برنامه نیز آگاهم. منهم به علاقمندان، دیدن این مستند تاریخی و تاریخساز را پیشنهادمی کنم.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

چه کامنت هایی منتشر نخواهد شد:
1_کسانی که با نام مستعار ویا واقعی علیه اشخاص حقیقی و حقوقی به ویژه نویسندگان سایت توهین و یا اتهامات نا روا می زنند. بعبارت دیگر بدون مدرک ، سند ویا دلیل اتهاماتی را به اشخاص وارد می کنند
2_ کسانی که با نام شخصیت های مشهور سیاسی مانند ، کارل مارکس ، پرویز ثابتی ، منصور حکمت، مسعود رجوی و.... کامنت می گذارند

3_کسانی که با اسامی کامنت نویسان دائمی سایت مطلب می گذارند.
4_کسانی که بنام «پان ترک» ، «پان فارس» ، «مغول» و یا اسامی که آشکاراتوهین به گروههای اتنیکی محسوب می شوند.
5_اسامی که با کلمات زشت و رکیک به فارسی و یا ترکی کامنت می گذارند.
وظیفه ما نقط چین کردن کامنت ها نیست . از این پس هر کامنتی که نقص موارد 5 گانه فوق باشد؛. منتشر نخواهد شد. این موارد شامل حال کامنمت نویس های کد دار هم می شود و اگر نمونه را می شناسید لطفا به ما اطلاع دهید.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب علی گرامی/ کامنت شما به این دلیل نقطه چین شد که از کسی نام بردید . «نقطه چین» کردن وظیفه ما نیست ولی بخاطر اینکه کامنت تان منتشر شود ،این زحمت را به خود دادیم . حال اگر فکر می کنید ؛ دیگران مثلا بهمن موحدی هم از دیگران نام می برد و به انان اتهام می زند را نشان بدهید حتما برخورد خواهد شد . ما مجبوریم جلوی هر کسی که محیط بجث را منحرف می کند ، بگیریم . گرایشات سیاسی در این عدم انتشار ها جای نخواهد داشت.

نوشته شده توسط: جمال

بخش دوم نوشتەی دوم صلاح الدین خدیو

تبعات این حوادث نخست خود را در مصطلحات الاربعه ابوالاعلی مودودی نشان داد و سپس به آرای سید قطب در نظریه جاهلیت و استخلافش رسید.
از قضا در دهه هفتاد نه شریعتی بلکه تشیع سیاسی شده و روحانیت مبارز ایران بودند که با طیب خاطر این اندیشه ها را پذیرا شدند.
درونمایه اصلی اندیشه قطب و مودودی ایده هویت بود که آن را جانشین ایده پیشرفت کردند.
قبول دارم که عام گرایی ملازم ایده پیشرفت، ظرفیتهای بیشتری از خاص گراییهای هویتی داشت.
مقصود اما این است که اندیشه قوچانی نه گذار از هویت خواهی مورد انتقاد موصوف بلکه درست در امتداد آن و صد البته قرائتی نابتر و به همان میزان تنگ نظرانه تر است.
اگر استقلال پاکستان بر اساس هویت اسلامی و اشغالگری اسرائیل فضای عینی را برای تطورهای بعدی اندیشه اسلامی فراهم کرد،

اشغال عراق توسط آمریکا برای برساختن اندیشه بازگشت به تشیع صفوی وی منزلتی مشابه دارد.
سقوط صدام ژئوپلتیک خاورمیانه را دگرگون نمود و حکومت شیعیان در بغداد پایتخت خلافت عباسی و یکی از نمادها و مراکز تاریخی اسلام سنی هم نزاع پارسی / عربی را زنده کرد و هم گسل شیعه / سنی را فراختر نمود.
دفاع از تشیع صفوی یکی از پیامدهای تقسیم هویت خواهی اسلامی به دو شاخه شیعی و سنی و رویارویی آنان در خاورمیانه کنونی است.
نویسنده بازگشت به تشیع صفوی از پارادایم شریعتی خارج نشده بلکه به یکی از تالیهای غیرمنتظره و نه لزوما غیرمنطقی آن چسپیده است.
و این همان نکته ایست که تناقض نقد سبکسری ترامپیسم و سپس گرفتار شدن در کمند مفروضه های آن را هویدا می سازد.
تفسیر تاریخ ـ بخوانید تحریف تاریخ ـ به سبک قوچانی کار دشواری نیست.
ترکها می توانند بگویند اگر شاه اسماعیل و خنجر در پشت فروکرده آن نبود، اکنون نه تنها وین و اروپای مرکزی، بلکه اروپای غربی را هم فتح کرده بودند.
کردها می توانند ادعا کنند جنگهای بردوام و همیشگی عثمانیها و صفویان در سرزمین آنان اتفاق افتاد، درست زمانی که اروپا داشت از خواب قرون وسطی بیدار می شد. بنابراین هزینه پیشرفت غرب مسیحی را کردهای بی دولت فعلی پرداختند و اکنون اروپا وامدارشان است!
از هرچه که بگذریم ترجیح شمشیر صفوی بر قلم و اندیشه نائینی برای روزنامه نگاری که عمری صلای جامعه مدنی داده است، نکوهیده تر است.
برخلاف تصور قوچانی ایده شورا در سیاست عملی و فقه سیاسی سنی بسی کارگشاست، دستکم در مبادی و آغازگاهها.
هنر نائینی این بود که در غیاب اصل کارگشای شورا در فقه شیعی، خلاقانه راهی میانبر یافت.
وی عرصه مباحات را نقطه عزیمت قرار داد و از مفهوم اسلامی معامله و قرارداد به تقریر قانون و تاسیس دولت ملی رسید.
دریغا که راه نائینی و تجربه مشروطیت در تلاطم تاریخ معاصر گم شد، راهی که هنوز پوینده و جوینده می خواهد.
دهه پنجاه شمسی فقط اسدالله علم نبود که مفهوم ایران را تقریر می کرد، محمود جعفریان هم به خاورمیانه غرب آسیا می گفت و شاهنشاه هم دمکراسی غربی را محکوم و نوید رسیدن ایران به تمدن بزرگ را می داد.
رژیم از شیعیان لبنان هم حمایت می کرد
3.6K
و از حوزه نجف تلگراف تبریک و تسلیت و دعای سلامتی برای تنها پادشاه شیعه جهان دریافت می کرد.
در آنسوی ماجرا البته روشنفکران منتقد و مخالف هم بودند که برطبل بومی گرایی و هویت خواهی می کوفتند.
در میان این هیاهوها کمتر کسی به آرمانهای مشروطه و رویاهای نائینی می اندیشید.
محمد قوچانی و تیم مطبوعاتیش ده سال قبل در بزرگداشت انقلاب مشروطه سنگ تمام گذاشتند.
هر چه باشد اما سخنان فعلی منورالفکرانه است ولی مشروطه خواهانه نیست.
نگرانی از سرنوشت هشتاد میلیون شیعه خاورمیانه در هنگامه تکفیر و افراط گرایی مذهبی، دغدغه ای اخلاقی و انسانی است.
اما آیا در " ایران نوین " قوچانی می توان جایی برای ده میلیون هموطن اهل سنت و میلیونها ترک و کرد و عرب و ترکمن و بلوچ و ...پیدا کرد؟
نوشته شده توسط: جمال

نوشتەی دوم دکتر صلاح الدین خدیو

بازگشت به تشیع پهلوی
سرمقاله آخرین شماره مهرنامه آخرین پوست اندازی نظریات محمد قوچانی هم محسوب می شود.
" بازگشت به تشیع صفوی " خطابه ای غرا در ستایش دولت سازی صفویها و نکوهش نقدهای علی شریعتی بر سفاکیها و افراط گریهای این سلسله است.
منابع متعدد و معتبر تاریخی بر کشتارهای دسته جمعی و انبوه صفویان بویژه در مرحله تاسیس این سلسله گواهی می دهند. بنابراین محاجه در این زمینه و به طریق اولی تلاش برای تبرئه آنان و تطهیر سیمایشان تلاشی بیهوده است.
منطق نوشته قوچانی اما قابل تامل و جای ترس و نگرانی است. جای تعجب است کسی که در سرمقاله دو شماره قبل هفته نامه صدا ظهور ترامپ و نسل جدید سیاستمداران راستگرا را نشانه زوال سیاست و انحطاط فرهنگ در جوامع غربی می خواند، خود در دام همان منطق می افتد.
دوره جهان وطنی و بی وطنی به سر آمده است.


این شعار آغازین نوشته قوچانی در حقیقت مانیفست فکری ترامپ و سیاستمداران راست افراطی‌ اروپایی است.
هر آنچه قوچانی نوشته به شرط تغلیظ‌ و بازپروری به کار صورت بندی یک نظریه فاشیستی تمام و کمال می آید.
هویت ایرانی از مذهب شیعه، زبان فارسی و اندیشه ایرانشهری ساخته شده است.
این عبارت قوچانی طنینی آشنا دارد. درست چهل سال قبل از این تقریر، اسدالله علم این را به سفیر آمریکا می گوید:
سلطنت، زبان فارسی و مذهب شیعه اجزای سازنده هویت ایرانی هستند.
بدون شک هم سخن قوچانی و هم گفته وزیر دربار پهلوی دوم مایه هایی از حقیقت را در خود دارند.
اما مشکل زمانی رخ می دهد که کسی تعمدا به تغلیظ این انگاره ها پرداخته و در دام رمانتیسیسم و باستانگرایی بیفتد و از توجه به وجوه سیاسی و حقوقی مفهوم ملت غافل بماند.
سراسر نوشته قوچانی لبریز از تناقضهای منطقی و شیفتهای گفتمانی و تفاسیر دلبخواهی از تاریخ است.
کسی که نفرت از شمشیر اسلام‌ گستر خلیفه دوم را پنهان نمی کند، زبان به ستایش از رویکرد قهر‌ و غلبه شاه اسماعیل صفوی می‌ گشاید.
کسی که شریعتی و سید جمال الدین اسد آبادی را نیای فکری داعش می خواند، منطقا دست رد بر سینه ایده ها‌‌ و آرمانهای بسیاری زده است.
کسی که بر شانه های امروز ایستاده و اهالی دیروز
را با طعنه ندانستن می نوازد، تنها دوایش خواندن اندکی لویناس و لاکان است.
فایده خواندن لاکان و لویناس تنها در دیدن ایرانیان غیر فارس و غیر شیعه و اساسا انسانهای متفاوت نیست، بلکه منزلت آن در تردیدی است که نسبت به قطعیت امر شناخت ایجاد می کنند.
اگر گذشت تنها دو دهه زمان برای تردید در شناخت شناسی آل احمد و علی شریعتی و همه جهان سوم گرایان و بومی اندیشان کافی بود، این درس باید آموخته شود تا فروتنی و تواضع نسبی گرایانه جای مطلق اندیشی و نظریه پردازی را بگیرد.
این استدلال سستی است که چون داعش با صفویه مخالف است، پس صفویه خوب است و چون شریعتی هم منتقد تشیع صفوی بود، پس آموزگار عقیدتی جهادگرایان اهل سنت است.
با این وصف گزاره های اصلی نوشته قوچانی مبتنی بر این مفروضه های خودساخته است.
گزاره های فرعی آن چون تحقیر و تصغیر اصل شورا در فقه سیاسی اهل سنت نیز این چنین سست بنیادند و به منظور ترمیم پنداشته های بالا ساخته شده اند.
تقلیل گراییها و بی دقتیهای از این دست در نوشته های اخیر قوچانی کم نیستند. نمونه اش تقلیل بیش از یک سده مواجهه فکری مسلمانان و نحله های گوناگون آن به سلفی گری و نامیدن آن به پروتستانتیسم اسلامی.
هر پژوهشگری مبتدی این وادی می داند که نخستین کوشندگان این حوزه در هر سه جهان ترکی و ایرانی و عربی و حتا هندی بیشتر دغدغه " پیشرفت " مسلمین و سازگار کردن اسلام با مقتضیات عصر جدید و لوازم تجدد را داشتند.
از آن جمله سید جمالی که قوچانی به بی وطنی متهمش کرده و تمام متفکرانی که عصر گشودگی و لیبرالیسم اسلامی دهه های نخست سده گذشته را رقم زدند.
دل چرکینی مسلمانان از غرب در پی دو حادثه استقلال پاکستان و اشغال فلسطین به ترتیب در دو سال پیاپی 1947 و 1948 پدید آمد.
نوشته شده توسط: جمال

بقیەی نوشتەی اول ..
شاید بتوان از کردستیزی بدوی و نفرت انگیز این فرقه دررسانه ها گذشت. رسانه هایی که به یمن تساهل و مدارای مثال زدنی این خطه آشکارا در تنور قوم گرایی ونژاد پرستی میدمند و تا بحال کسی هم دم بر نیاورده است. اما اگر این کردستیزی جای پایی درسیاست قدرت آنگاه بیابد باید نگران شد. برچیدن تندیس فردوسی درسلماس همتاهای فراوانی از جنس تبعیض قومی در این استان دوقومی وحساس دارد که جا دارد کوشندگان جامعه مدنی و زعمای قوم ازکنارآنها نگذرند.مهندسی انتخابات با سویه های قومی درشهرهای دوقومیتی استان و مهندسی توسعه با چاشنی قومی - از سیاستهای حوزه تقسیمات کشوری گرفته تا اختصاص بودجه های مختلف و اجرای طرحهای عمرانی - همه و همه مصادیقی ازاین سیاستهای مخل امنیت و وحدت ملی هستند که صدالبته در تهران و قم به زبانی مذهبی ترجمه می شوند.

جای تاسف است که دراین استان غلظت قومگرایی در میان برخی مدیران تا جایی است که حتی هویتهای سیاسی اصلاح طلبی و اصولگرایی هم حداکثر لباسی بر تن این نو قبیله گرایی هستند تا نقطه عزیمتهای سیاسی و فکری جدی. از این لحاظ بدون انقلابی ساختاری در این وضعیت ایستا و متصلب نمیتوان به اصلاحی واقعی و موثر امید بست.
برچیدن مجسمه فردوسی در سلماس نوک کوه یخ قومگرایی در این استان حساس و چند قومیتی بود. دهها و صدها مساله ریز و درشت دیگر ازاین قبیل عمدتا و عمدا ناشنیده و ناگفته باقی مانده است. هجوم افراط گرایان به یادمان سراینده شاهنامه بعد از فتح خاکریزهایی از جنس حقوق حداقلی کردها صورت گرفت. آنها بسان گرگهای خاکستری نرکیه کردها را اقلیتی کم شمار در حد مسیحیان ویهودیان می پندارند و جمعیت میلیونی آن ها را انکار می کنند و با همین نگرش به سراغ شاعر شوینیست فارس! رفتند. غافل از اینکه اگر در اولی به یمن سیاست دستان باز و سنگهای بسته توانستند کاری از پیش ببرند در دومی باز شدن سنگ ها همان و
نوشته شده توسط: جمال

2 نوشتە از صلاح الدین خدیور من سعی میکنم تا آنجا کە کامنتها اجازە دهد این 2نوشتە را کە بیشتر در نقد پان تورک و تشیع صفوی میباشد بگذارم نوشتەهای قابل استفادە و در همان حال حاوی اخبار و طلاعات مهم از داخل کشور نیز میباشد ...
نوشتەی اول ..
لە دوکتور سەلاحەدین خەدیو February 28, 2015 ·
«سلماس فردوسی را بدرقه کرد»، «فردوسی با اقتدار و افتخار به سلماس بازگشت». این دو گزاره به تنهایی جهت توصیف وقایع جنجالی اخیر سلماس کفایت می کنند. قوم گرایان ترک از مدتها قبل بر اساس تفسیر های تاریخی خود فردوسی را نماد نژادپرستی می خواندند و سرانجام به مصاف آن رفتند، ملی گرایان ایرانی اما اینرا زنگ خطری می دانستند که خبر از آینده ای روشن نمیداد. در ماجرای اخیر قوم گرایان ترک مانند همیشه خود را در پشت نقاب " انقلاب " و "تشیع" پنهان ساخته بودند. نگران کننده ترین سویه قضیه در همین جا نهفته است،

، کل ماجرا ربطی به تکثرگرایی و چند فرهنگ گرایی ندارد بلکه نمودی است از یک اراده یکسان ساز و تساهل ناپذیر قومی. اما فارغ از این مباحث، آنچه حادثه سلماس را به یک نقطه عطف تبدیل کرد، این بود که برای نخستین بار حجاب از رخسار این افراد برافتاد و سیمای واقعی¬شان آشکار شد.
اشتباه مهلک قوم گرایان ترک این بود که تصور می کردند با حمایت مسئولان محلی و نقاب انقلابیگری می توانند با نماد ملی گرایی ایرانی دربیفتند. برچیدن یادمان فردوسی برای آنان هدفی سهل الوصول می نمود، درست همانند کنار زدن فلان کاندیدای کرد از صحنه انتخابات شورای فلان شهر و یا هدایت بودجه عمرانی فلان شهر کردنشین به ولایتی دیگر و... . اما مبارزه جویی آنها با فردوسی از همان ابتدا محکوم به شکست بود زیرا هم در برآورد قدرت خود و هم در برآورد جایگاه فردوسی مرتکب خطاهایی فاحش شده بودند. برای مثال اگر کارزار مبارزه با فردوسی در ماه های آغازین انقلاب شکل می گرفت، شانسی اندک برای آن قابل تصور بود.شاید آن هنگام می شد تحت لوای مبارزه با نمادهای حکومت پهلوی و بازمانده های نظام شاهنشاهی ، سر پرشور انقلابیون را چند صباحی گرم کرد و به مصاف فردوسی رفت.
مسئله اما این است که آنزمان " پان ترکیسم " محلی از اعراب نداشت !چرا که تمام داستان به دو دهه اخیر باز می گردد. یعنی دوره استقلال جمهوری آذربایجان و بویژه ظهور دولت مستعجل جبهه خلق آذربایجان به رهبری ابوالفضل ایلچی بیگ که هیچگاه اهمیت و جایگاه همسایگان بزرگ جنوبی و شمالی اش را درک نکرد و در جستجوی آذربایجانی واحد بود. پیامدهای این سیاست پنداربافانه بزودی آشکار شد دولت ایلچی بیگ از پس همسایه کوچک ارمنیش برنیامد و در کوته زمانی بیست درصد خاک کشور را از دست داد. طنز ماجرا اینجا بود که تهران در اوایل دهه هفتاد باکو را در هیات دومین پایتخت شیعی جهان و امتداد تمدنی اش ارج می نهاد و در اندیشه پیوندهای جدی و استوار بود . درست همانند فرهنگ انگلوساکسونی که چونان رشته ای محکم در دوسوی اقیانوس لندن و نیویورک را به هم پیوند می دهد. اما باکو پس از تجربه هفتاد ساله کمونیستی رویایی دیگر در سر داشت و نگاهش یکسره به روی آمریکا، اسراییل و جهان غربی معطوف شده بود بود. نگاهی که با استراتژی روسی قفقاز به مثابه حیاط خلوت این کشور و نیز رویکرد ایران نسبت به جمهوری های تازه استقلال یافته عمیقا تعارض داشت. چنین بود که نه ناگورنو/قره باغ به دامان این کشور نوپا بازگشت و نه بانگ آذربایجان واحد در میان آذریهای ایرانی طنینی رسا یافت و اگر شیرهای سخاوتمند نفت نبود امروز این کشور همچنان در منجلاب فساد و فقر دست و پا میزد.
باری این اندیشه خام و نارسا البته در میان محافلی کم شمار مخاطبانی پیدا کرد. البته نه درمیان افراد طبقه متوسط ترک ایران -که بیشتر از هرقوم دیگری در روند ملت سازی معاصر ادغام شده اند و سرآمدان آن در واقع نامهای آشنای تاریخ و فرهنگ ایران معاصر هستند- بلکه در میان افرادی معدود از اقشار حاشیه ای جامعه. این فرقه سیاسی هرازچندگاهی با دستاویز هایی چون خشک شدن تدریجی دریاچه ارومیه و یا هشدار دادن در مورد خطر موهوم و خیالی "کرد " وتهدید آن برای آذربایجان عرض اندام می نماید. درست به سیاق فاشیستهای هیتلری که از خطر یهود می گفتند و می باوراندند. تبعات این سیاستهای نامسوولانه و غیرانسانی چیزی نیست که ازدیده ها پنهان باشد و می تواند همزیستی نسل های آینده را دچار خطر سازد.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ایجادی خودشان به عینه این فیلم را دیدند؟ و یا اینکه چون ایرانی ساخته لابد حتما چیز فوق اللعاده و عالی باید بوده باشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

استاد گرامی لوایی عزیز
شما بارها نشان داده اید که قلمتان خوب نقد می کند. لطفاً حرکت ملی را روشن نقد کنید. از هیاهو و حاشیه نترسید که ما باید این حرکت را شخم بزنیم و از نو بسازیم. مغزها و متفکرهای این حرکت کنار رانده شده اند. بعضی از لمپن ها و تاجران و بیسوادان بر تخت حرکت نشسته اند. می خواهند حرکت را با تخریب و زشتی ها به قول خودتان به گند بکشند. کار شما سخت است اما مطمیٔن باشید ما شما را تنها نمی گذاریم. همچنان که نشان داده اید ما اهل منطق و نقد سالمید پس به این کار ادامه دهید. خسته نباشید

نوشته شده توسط: Anonymous

بازشکافی گفتمان انسانی ونه اسلامی را نمیتوان بدون پرداختن به جامعه سوسیالیستی مورد نظر چپ بررسی کرد.
امشب در باره همین مقوله سوسیالیستی تلوزیون ارته بمناسبت 100 مین سال انقلاب اکتبر برنامه ای دارد تماشای این مستند تاریخی را پیشنهاد میکنم. TV Arte 20 .30

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب انزابی:
تحقیقات دکتر بناب توسط دانشگاه پورتموث انگلستان که خود دکتر بناب عضو هیئت علمی ان است با سرپرستی خود ایشان انجام گرفته و تمام هزینه های ان را دولت ایران پرداخته این تحقیقات جامع ترین ازمایش های ژنتیک درباره مردم سراسر ایران است که حتی از گورهای 5000 ساله شهر سوخته و مومیایی های ایلامی را هم پوشش داده است
دکتر مازیار اشرفیان بناب در حال حاضر عضو رسمی آکادمی آموزش عالی کشور انگلستان بوده (Higher Education Academy) و بعنوان محقق و عضو هیئت علمی دانشگاه مشغول تدریس و تحقیق در رشته ژنتیک پزشکی و جمعیتی و همچنین پزشکی قانونی است. وی همچنین عضو رسمی و برجسته انجمن علوم قانونی انگلستان (Forensic Science Society) است.

پس ازمایش های ایشان مرجع علمی است چون هم توسط نهاد معتبر علمی خارج از ایران تهیه شده و هم خود ایشان پژوهشگر مهمی میباشند

اما درباره ان عکس که برای شما سند شده قبلا توضیح داده شد که:
همانگونه که داستان استر را در کتاب تورات عهد عتیق خوانده ایم می دانیم:
بعد از حمله حاکمیت بین النهرین (بابل، به رهبری بخت النصر) به اورشلیم، یهودیان دوران آوراگی و اسارت خود را در منطقه می گذراندند. آن ها برای رهایی از این مصائب در نهایت به ملکه استر متوسل می شوند و طی برنامه ای طراحی شده، در قتل عامی با نام پوریم (به معنی قرعه) بر دشمنان خود چیره شده و بنابر نقل قول عهد عتیق از شر همه دشمنان خود رهایی می یابند. آن ها حدود 75000 نفر را از دم تیغ می گذرانند. در بین این کشته ها هامان (وزیر پادشاه، خشایار) و پسرانش حضور داشتند. آن ها در نهایت به اورشلیم باز می گردند تا قدرت قبلی خود را بازیابی کنند.
داستان دیگری نیز در ارتباط با هخامنشیان وجود دارد. این رویداد به ظاهر تاریخی را به استناد کتاب تاریخ هرودوت چنین نقل می کنند:

در این داستان شخصی به نام کوروش با مکر و نیرنگ، پسر ملکه تومروس را فریب داده و او را می کشد. ملکه از این امر خشنود نمی شود و از کوروش انتقام می گیرد.
جاعلان دروغگو و حقه باز برای اثبات تاریخی این دو حادثه به تدارک اسنادی دست زده اند. در تابلوهای طراحی شده برای این دو واقعه، زنی با مردی کهن سال در کنار هم ایستاده و یا نشسته اند. در برخی از این تابلو ها که منتسب به تومروس می باشد، مردی سر بریده ای را از موهایش گرفته است و در ظرفی پر از خون وارد می کند! این تنها تفاوت عمده نقاشی های موجود می ‏باشد.

اگر تصور کنیم آن سر بریده مربوط به هامان، آن زن جوان و خوش هیکل استر و آن مرد کهنسال ایستاده و یا نشسته در کنار زن همان مردخای می باشد در نتیجه توانسته ایم یک معمای مهم را کشف رمز نماییم.

بنده تصاویری را برای اثبات گفته هایم ارائه می دهم. دوستان می توانند نمونه های مشابه آنرا در اینترنت جستجو کنند:
http://s3.picofile.com/file/7924410214/1khashayarshah_ester.jpg
http://s2.picofile.com/file/7924411826/10972_8_15_esther_faints_coypel.jpg
http://s3.picofile.com/file/7924412896/gelder_esther.jpg
http://s4.picofile.com/file/7924413759/azadnegar_news_1348293129_565273_Ex.jpg
http://s2.picofile.com/file/7924414622/1288971312_5388_FT0_21265508.jpg
http://s3.picofile.com/file/7924415157/1297466120_7037_FT32346_picture.jpg

شکی در آن نیست که تصاویر دارای منشا یکسانی هستند. به طوری که می بینید، سبک تمامی نقاشی ها در صحنه پردازی، قیافه ها، لباس ها و دکوراسیونبا کمال اطمینان اروپایی بودن رسامان را فریاد می زند. این تابلو ها که هیچ کدام نمی توانند عمری دور و دراز داشته باشند، م
مدعیان تاریخی و بخصوص قوم پرستان تورک ، برای اثبات حضور تومروس در تاریخ، نمی توان به غیر از این تابلو ها چیز دیگری ارائه دهند
نوشته شده توسط: Anonymous

سازاخ محترم، لوايى بى توجه به هارت پورت اطراف مى نويسد. او جواب تخريب كننده ها را نمى دهد. يك كامنت در اينجا نشان دهيد كه مطلب لوايى را نقد مى كند. كامنت نويسها هم در اصل كار جمهورى اسلامى را مى كنند. حاشيه و حاشيه. هر وقت لوايى يك مطلب مى نويسد چته هاى معلوم به كامنت نوشتن از در و ديوار رو مى آورند. در جواب آنها همين پاراگراف از مقاله كافيست:<< حكومت نمى خواهد فعالين واقعى حركت به اسطوره و قهرمان تبديل شوند. در نظر حكومت اين فعالين بايد مدام تخريب و تحقير و كوچك شوند ( به قول خودشان به گند كشيده شوند). و اعتماد ملت به آنها از دست برود تا حكومت بتواند اسطوره ها و قهرمانان ساختگى خويش را وارد صحنه كند. >>

نوشته شده توسط: Anonymous

تا مرد سخن نگفته باشد عیب وهنرش نهفته باشد.
این سخن زیبا به نویسنده مقاله فوق و همه اضداد بی مقدار مجاهدین صدق و فدا اشاره دارد.
قابل توجه است ملت ایران دوست و دشمن خودشان را خوب تشخیص میدهند.
اگر کمی دقت کنید اتفاقا دشمن غدار یعنی حکومت و همه دم و دمبالچه هایش هم خوب می فهمند که قدرت مجاهدین خلق ایران یعنی چی، به همین دلیل وارد میدان میشوند و دهان دریدگی میکنند.
همه ما میدانیم رژیم به اندازه کافی رسانه و لابی، سایت و رادیو و تلویزیون دارد از همه مهم تر پول دارد، پس از این بابت مشکلی ندارد.
تاسف اینجاست که رسانه هایی که مدعی بودن در جبهه خلق را هستند چرا به مزدوران بی مقدار رژیم اجازه میدهند تا در زمین مبارزان بازی کنند و مانند ویروس وانگل بدن مبارزان را الوده کنند! بهمین دلیل جای بسی تاسف دارد.
مرزبندی در نفی کامل رژیم و همه مزدوران بی مقدارش است.

نوشته شده توسط: Anonymous

لوایی عزیز ، در حوزه های علمیه به طلبه ها در حین آموزش همیشه گوشزد می کنند که افرادی که به مرثیه می آیند دلشان پر است، یکی بدهکار است، آنیکی عزیزش را از دست داده و یا اینکه یکی در عشق شکست خورده، خلاصه اینکه باید سعی کنید زیادی موعظه را کش ندهید، که همه چرتشان می گیرد و آنوقت نانتان آجر می شود، سعی کنید حتما در خاتمه کریزی به صحرای کربلا بزنید، و حضرت ابوالفضل و اکبر و اصغر و ذینب را بکشید به وسط میدان و صحنه و مصیبت را آنچنان سه بعدی برایشان تشریح کنید که همه های های گریه کنند و بزنند به فرق سرشان تا از گریه دسته و ارکستر اموات فیض یاب بشوند، مثل اینکه بعضی از خوانندگان نوشته های شما هم، منتظر این هستند تا شما هم گریزی بزنید به مصائب ماوقع در گوناز ، تا بدین طریق باعث انبساط خاطر آنان گردید،

نوشته شده توسط: Anonymous

تا مرد سخن نگفته باشد عیب وهنرش نهفته باشد.
این سخن زیبا به نویسنده مقاله فوق و همه اضداد بی مقدار مجاهدین صدق و فدا اشاره دارد.
قابل توجه است ملت ایران دوست و دشمن خودشان خوب تشخیص میدهند، اگر کمی دقت کنید اتفاقا دشمن غدار یعنی حکومت و همه دم و دمبالچه هایش هم خوب می فهمند که قدرت مجاهدین خلق ایران یعنی چی، به همین دلیل وارد میدان میشوند و دهان دریدگی میکنند.
همه ما میدانیم رژیم به اندازه کافی رسانه و لابی سایت و رادیو و تلویزیون دارد از همه مهم تر پول دارد، پس از این بابت مشکلی ندارد.
تاسف اینجاست که رسانه هایی که مدعی بوددر جبهه خلق را دارند چرا به مزدوران بی مقدار رژیم اجازه میدهند تا در زمین مبارزان بازی کنند و مانند ویروس وانگل بدن مبارزان را الوده کنند! بهمین دلیل جای بسی تاسف دارد.
مرزبندی در نفی کامل رژیم و همه مزدوران بی مقدارش است.

نوشته شده توسط: Anonymous

درود بر بهنام عزیز. مثل همیشه قلم شیوایی داشتی.

نوشته شده توسط: Anonymous

معمولا فیلمهایی با محتوای هیجانی و استثنایی که بیننده را انگشت به دهان می گذارد، شانس برنده شدن در انتخاب جایزه اسکار می شوند، کارگردانان ایرانی با بکارگیری هنرپیشه های ارزان قیمت و با شکار افراد آسیب دیده های اجتماعی، دست به ساختن فیلم های مستند می زنند، کودکی آسیب دیده از جنگ که وحشت جنگ را تجربه کرده اند و یا پیر مردی و یا زنی که دربدری و فقر را در زندگی روزمره بر دوش می کشند، قربانیان مستند سازی این کارگردانان می شوند و با گرفتن ساندویچی و یا یک وعده غذا فیلمی را خلق می کنند که شایسته جایزه اسکار و دیگر جایزه ها می شوند و آنها بعد از پایان فیلم در کوچه های نا امن رها می شوند ، آنها هرگز در روز اخذ اسکار حظور ندارند و یک دلار هم نصیب آنها نمی شود و حتی پولی ندارند تا فیلمی را که خودشان خلق کرده اند تماشا کنند آنها حتی خبردار نمی شوند که

فیلمشان چه سود و شهرتی نصیب گارگردانان در ظاهر انساندوست ایرانی نصیب کرده و برای پانیرانیستها از هر نوع طرز فکری مسائل پشت پرده و زیر پا گذاشتن اصول انسانی اصلا مطرح نیست برای آنها تنها چیزی که اهمیت دارد این است که نام ایران در بین برترینها در صدر جدول رسانه های جهانی بدرخشد، تا بدین طریق برتریت نژادی ایرانیان(ملت فارس) بر جهانیان گوشزد و اثبات گردد
نوشته شده توسط: Anonymous

مارکسیت ها که به علوم اجتماعی علمی مسلح وآگاه هستند ،
اشاره میکنند که ریشه تئوری و عمل سازمان مجاهدین در جامعه ایران وجود دارد و از هزارسال پیش تا هزار سال آینده ، اینها در هر جنبش ایرانی شرکت خواهند داشت و از بین رفتنی نیستند ؛ مخصوصا تجزیه طلبان آذری را اینها در آینده نابود خواهند نمود.
مجاهدین خودرا از سلاله میرزا کوچک و ستارخان و مزدک و با بک و حلاج و گلسرخی و حنیف و نسیمی شاعر و موسی خیابانی و اشرف دانسته و میدانند.
همانطور که روشنفکران انقلابی فارس ایرانی و پرولتاریای ایرانی در هر مبارزه سیاسی در صف اول بوده و خواهند بود، مجاهدین به عنوان رادیکال ترین و اصیل ترین نیروی مردمی و ایرانی در آینده دمار از شاه و شیخ و تجزیه طلب مغول تبار ترک خواهد درآورد.
حتی اگر سازمان مجاهدین امروزی؛ مانند سال 54 منحل گردد ، در داخل ایران فوری هسته های مقاومت مجاهد در صف اول مبارزات مردمی ظاهر

خواهند شد و تشکیل جبهه مقاومت ملی را رهبری خواهند نمود.
ارتجاع اسلامی و ارتجاع شاهنشاهی و ارتجاع ضد کمونیستی و ارتجاع ملی لیبرالی امریکایی و ارتجاع شونیست تجزیه طلب ترک در مقابل نیروهای مبارز مردمی ایرانی مجاهد و چپ و ملی و سکولار و دمکرات و سوسیال ، نیرویی رو بزوال هستند که در تاریخ ایران محکوم به نابودی می باشند.
پیش بسوی جبهه متحد خلق- علیه نیروهای ارتجاعی ضد ایرانی ضد مجاهد ضد چپ ضد فارس ضد تمامیت ارضی درقاره ایران!
نوشته شده توسط: Anonymous

No comment

پیشنهاد اسرائیل به کشورهای عربی برای ائتلاف نظامی علیه ایران

• اسرائیل به کشورهای "میانه‌رو" عربی پیشنهاد کرده یک ائتلاف دفاعی نظیر ناتو علیه ایران تشکیل دهند. وزیر دفاع اسرائیل می‌گوید کشورهای عربی دریافته‌اند که خطر اصلی از جانب ایران متوجه آنهاست ...

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱٣۹۵ - ۲٨ فوريه ۲۰۱۷


اسرائیل به کشورهای "میانه‌رو" عربی پیشنهاد کرده یک ائتلاف دفاعی نظیر ناتو علیه ایران تشکیل دهند. وزیر دفاع اسرائیل می‌گوید کشورهای عربی دریافته‌اند که خطر اصلی از جانب ایران متوجه آنهاست.

پیش از این خبرها و شایعاتی درباره همکاری احتمالی اسرائیل و برخی کشورهای عربی منطقه، از جمله عربستان سعودی برای مقابله به آنچه خطر جمهوری اسلامی خوانده می‌شود منتشر شده بود.
به گزارش دویچه وله، روزنامه آلمانی "دی‌ولت" صبح سه‌شنبه (۲۸ فوریه/ ۱۰ اسفند) به نقل از آویگدور لیبرمن، دشمن مشترک اسرائیل و کشورهای عربی "میانه‌رو" منطقه را ایران معرفی کرده و خواستار ایجاد ائتلافی دفاعی مطابق الگوی سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) شده است.
وزیر دفاع اسرائیل تاکید کرده که اکنون زمان آن فرارسیده که همه‌ی کشورهای "میانه‌رو" خاورمیانه به شکل علنی یک "ائتلاف ضد ترور" تشکیل دهند.
لیبرمن می‌گوید کشورهای سنی‌مذهب "میانه‌رو" به این واقعیت پی برده‌اند که "خطر بزرگ" برای آنها نه اسرائیل بلکه جمهوری اسلامی ایران است. او افزود: «به باور من کشورهای میانه‌روی عربی برای بقا به اسرائیل بیشتر نیاز دارند تا اسرائیل به آنها.»

اتحاد نانوشته و ائتلاف آشکار
وزیر دفاع اسرائیل با بیان این که وجود یک "اتحاد نانوشته" کافی نیست تصریح کرد، وقتی یک "ائتلاف واقعی" شکل بگیرد، همه‌ی طرف‌ها تعهدات واقعی خواهند داشت.
پیمان آتلانتیک شمالی بر پایه این اصل شکل گرفته که هر کشور عضو در برابر خطرهای احتمالی از دیگر اعضا حفاظت می‌کند و از سوی آنها محافظت می‌شود.
به گفته‌ی لیبرمن، اسرائیل کشوری قدرتمند و قادر به حفاظت از خود است و این توانایی می‌تواند برای کشورهای عربی یک امتیاز باشد زیر آنها از ظرفیت و تجربه نظامی قابل قیاسی در مبارزه با تروریسم برخوردار نیستند.

انتقاد از کشورهای اروپایی
وزیر دفاع اسرائیل کشورهای اروپایی را متهم به طرفداری یک‌جانبه از فلسطین و داشتن رویکردی "بسیار غیرسازنده" در خاورمیانه کرده و می‌افزاید، بهترین نقشی که اروپا می‌تواند بر عهده بگیرد این است که "خیلی ساده، خاورمیانه را فراموش کند".
لیبرمن ابتدای بهمن ماه امسال نیز در دیدار با دیوید پترائوس، رییس سابق سیا، پیشنهاد شکل‌گیری یک "ائتلاف ضد ترور" با کشورهای "میانه‌رو" عربی را مطرح کرد و آن را راهی برای دستیابی به یک راه حل سیاسی برای حل مناقشه میان اسرائیل و فلسطین دانست.
به گزارش روزنامه تایمز اسرائیل، لیبرمن در این دیدار تنها راه پایان دادن به اختلاف میان اسرائیل و فلسطین را یک توافق منطقه‌ای و شکل‌گیری "ائتلاف ضد ترور" عنوان کرد.
نوشته شده توسط: Anonymous

تاریخ ایران باستان را از این ایرانشناس واقعی بشنوید !
https://www.youtube.com/watch?v=yzWcFDvVNZQ

نوشته شده توسط: Anonymous

ائلیار عزیز، علیدوستی و فرهادی نان را به نرخ روز میخورند! این 2 نفر چرا به هوای آلوده و قطع برق و گاز در خوزستان اعتراض نمیکنند؟! چونکه هزینه دارد و این 2 حاضر به پرداخت هزینه ی آن نیستند!

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کیانوش توکلی، چرا کامنتهای من سانسور میشود؟!

نوشته شده توسط: Anonymous

اقایان و خانومها. این اقایی که در این سایت اسم خودش را ....... گذاشته است و هر روز 50 تا حداقل کامنت می گذارد نه از مجاهدین خلق است و نه از سازمانهای سوسالیستی و کومونیستی است. گرایش ایشان تقریبا به جبهه ملی است
و چرا وانمود می کند که چب است یا مجاهد ؟ بنظر خودش این سازمانها را برای حفظ تمامیت ارضی ایران و سرکوب ملتهای غیر فارس تشویق می کند. برای ایشان هر کس و یا هر سازمانی سیاسی و غیر ساسی که از تمامیت ارضی ایران دفاع کند ایشان متعلق به ان سازمان است. یک احساس ناسیونالیستی افراطی و شوونیستی فارس در ایشان ریشه دوانده است. و بنده اصلا حوصله خواندن کامنتهای ایشان را ندارم. یعنی فقط تلف کردن است.
مسئول کامنتهای محترم چندین کامنت بنده را منتشر نکرده ای. اگر به این کار ادامه دهی با اقای کیانوش توکلی تماس خواهم گرفت. متشکر

نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

در حال حاضر سازمان مجاهدین خلق در نزد مردم ایران محبوبیت زیادی دارد و تنها آلترناتیو قدرتمند و دمکراتیک می باشد و به احتمال بسیار زیاد پس از سرنگونی رژیم سفاک و غارتگر جمهوری اسلامی ، قدرت را بدست می گیرد.
محبوبیت سازمان مجاهدین خلق در نزد مردم ایران به دوران مبارزه قهرمانانه آنها ( درکنار و همراه با مارکسیستهای قهرمان) با رژیم شاه خائن و انقلاب بزرگی که علیه آن انجام دادند بر می گردد. بعد از انقلاب نیز این محبوبیت افزایش یافت و در سخنرانی های مسعود رجوی رهبر سازمان،-که پس از متلاشی شدن رژیم شاه از زندان آزاد شد- بیش از 300 هزار نفر از مردم ایران شرکت می کردند. این استقبال مردمی از مجاهدین پیام خطرناکی برای خمینی خون آشام داشت. از آن زمان رژیم از مجاهدین وحشت کرد و هنگامی که از تسلیم شدن سازمان ناامید شد برای از بین بردن آن به شیوه های مختلفی متوسل گردید و با بسیج نیروهای خود حملات

وحشیانه ای را علیه آن آغاز نمود. زیرا می دانست که سازمان مجاهدین خلق بزرگترین نیروی مخالف اوست که از حمایت گسترده مردم سراسر ایران برخوردار است.
حقیقتی که هیچگاه برای رژیم جمهوری اسلامی قابل درک نبوده این است که سازمان مجاهدین با سرکوب نظامی و دستگیری و اعدام و زندان از بین رفتنی نیست. زیرا همانگونه که منتظری ولیعهد خمینی خون آشام گفته بود مجاهدین خلق یک طرز فکر است که با دستگیری و زندان از بین نمی رود بلکه مقاوم تر می شود.
رژیم سفاک و غارتگر جمهوری اسلامی در راه حذف سازمان مجاهدین خلق ایران مقابل دو دیوار بلند قرار گرفته است. یکی اعتماد و علاقه مردم به مجاهدین. بخصوص اینکه این سازمان از زمان تاسیس خود در سال 1344 که مبارزه با دیکتاتوری شاه خائن را آغاز کرد، محبوبیت و تجربه درخشانی در مبارزه داشته است. دوم توانایی و پایبندی بی نظیر اعضای سازمان به آرمان های آن در سخت ترین شرایط. بطوری که در قتل عام تابستان خونین 1367 که رژیم به فتوای خونریز خمینی خون آشام بیش از 30 هزار تن از اعضا و هواداران مجاهدین را اعدام کرد هیچکدام از آنها به سازمان پشت نکرد و تسلیم دشمن نشد و همگی جانشان را در راه آرمان مجاهدین فدا کردند. رژیم سفاک و غارتگر جمهوری اسلامی می داند که تنها راه نجات آن از سرنگونی، قطع علاقه مردم به مجاهدین و شکستن مقاومت اعضای سازمان است. اما این رژیم هیچ وسیله ای برای رسیدن به چنین هدف های سخت و پیچیده ای ندارد و با وجود یک تلاش مستمر 38 ساله، در این مسیر به بن بست رسیده است. در واقع از بین بردن مجاهدین برای رژیم پلید جمهوری اسلامی به آرزویی محال تبدیل شده است. به همین دلیل پیوسته متوسل به دروغ و فریب می شود و تلاش می کند با تبلیغات دروغ و تهمت زدن به مجاهدین حقایق را واژگونه نشان دهد.


نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

رژیم سفاک و غارتگر جمهوری اسلامی، نوع شیعی داعش می باشد. نه سازمان میهن پرست و سکولار و انقلابی مجاهدین خلق ایران. رژیم داعش شیعۀ جمهوری اسلامی ، نام ایران و ایرانی را لجن مال کردند وکشورمان را به ورطه نابودی کشاندند. رژیم داعش شیعۀ جمهوری اسلامی، 38 سال پیش در ایران تشکیل شد. و اکنون داعش سنی، از آخوندهای حاکم بر ایران الگوبرداری و تقلید می کند. رژیم جمهوری اسلامی ، پدرخواندۀ داعش است و باید به آخوندهای حاکم بر ایران گفت : "ابوداعش".
محرک محوری پیدایش داعش و القاعده ، اسلام سیاسی، رادیکالیسم اسلامی و ناپایداری منطقه با استقرار رژیم پان اسلامیست و فرقه گرای شیعۀ جمهوری اسلامی در ایران شکل گرفت. پیش از قدرت گرفتن خمینی خون آشام، خاورمیانه، منطقه ای با ثبات و پایدار بود. مسالۀ رویارویی شیعه و سنی وجود نداشت. رژیم جمهوری اسلامی، همواره به دنبال تحمیل سلطۀ بنیادگرایی شیعه خود در

منطقه‌ بوده است، و این خود بانی واکنش گروه های سنی شده که امروز به بدترین شکل از سوی بنیادگرایان سنی دیده می شود.
آخوندهای حاکم بر ایران (داعش شیعه) و دولت اسلامی عراق و شام (داعش سنی) دو روی یک سکه هستند که باید نابود شوند.
نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

آقای کیانوش توکلی گرامی , این چه فرمایشاتی است که شما می فرمایید؟! شما با چه اطمینانی می گویید که : «"مجاهیدن هم به قدرت می رسیدند ؛ حکومتی در قد و قواره صدام در ایران درست می کردند ".» آخر یعنی چه!؟
مسعود رجوی در بحبوحۀ موج اعدامهای جنون‌آمیز خمینی و در سیاهترین روزهای حاکمیت اختناق در تهران خون‌ گرفته، تاسیس شورای ملی مقاومت ایران را اعلام کرد. بر اساس مصوبات شورای ملی مقاومت که مرهون تلاش مجاهدین خلق است، در ایران فردا، انتخاب و آرای عمومی اساس مشروعیت نظام آینده کشور است. آزادی عقیده، بیان و مطبوعات و آزادی تشکیل احزاب و جمعیتهای سیاسی و امنیت قضایی همه آحاد مردم و حقوق مصرّح در اعلامیه جهانی حقوق‌بشر تضمین می‌شود. همه امتیازهای جنسی و قومی و عقیدتی لغو می‌شوند و هر گونه تبعیض در مورد پیروان ادیان و مذاهب مختلف ممنوع خواهد بود و هیچ‌کس به‌دلیل اعتقاد یا عدم اعتقاد به‌یک دین یا

مذهب هیچ امتیاز یا محرومیتی نخواهد د‌اشت.
آقای توکلی , هر کشوری شرایط خاص خود را دارا است وطبیعتاً سازمان مجاهدین خلق ایران و یا سازمانهای کمونیستی ایران هم شرایط خاص خود را دارا می باشند ومنطبق با شرایط ایران هستند ، مجاهدین و کمونیستهای ایرانی را نباید با دولت ساقط شدۀ صدام حسین و یا اتحاد جماهیر شوروی سابق مقایسه وشبیه سازی کرد.
در آخر می خواهم بگویم وتا کید کنم که یک موی گندیدۀ سازمان مجاهدین خلق ایران و سازمانهای کمونیستی ایران ، (سازمانهای کمونیستی که می گویم منظورم از ساز مان چریکهای فدایی خلق اقلیت هست تا فداییان خلق اکثریت از مائوئیست ها گرفته تا حزب توده وحزب کمونیست کارگری وراه کارگر وپیکار وجبهه دموکراتیک ملی) هزاربار به رژیم سفاک و غارتگر جمهوری اسلامی ورژیم استبداد سلطنتی پهلوی می ارزد.
به امید اتحاد سازمان مجاهدین خلق ایران با تمامی سازمانهای کمونیستی ایران و تشکیل جبهه متحد خلق و سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و تشکیل یک دولت ائتلافی به دست مجاهدین و کمونیستها.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب اسامه ضمن سلام بنده هم قانون خودم را دارم کسی که به بنده توهین بکند جوابش را نمی دهم چون خودم را پایین تر از سطح آن فحاش می دانم و هیچ کس نخواهد توانست بنده را با توهین وفحاشی وادار بکند که بنده هم مقابله به مثل به کنم. شما اگر مخالف ان عکس هستید باید یقه Peter Paul Rubens و دانشگاه بوستون و هرودوت را بگیرید نه بنده را. شما می توانستید با سندو مدرک آن عکس و نوشته های هرودوت را رد بکنید. این توهین شما نشان گر آن است که در صدد جلو گیری از آزادی قلم و بیان هستید. بارها به ما مغول زاده گفتند چرا من توهین نکردم. در ضمن برای بنده تحقیقات ایرانیان از جمله پارسا بناب ملاک نیست ملاک تحقیقات بین المللی است اگر در رابطه با اظهاراتتان سند و مدرک بین المللی دارید ارایه بدید با کمال میل خواهم خواند شاد باشید انزابی