Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

زبان پارسی به راستی از زبانهای توانمند و پرتاثیر جهان امروز است و به هرزبان خارجی نگاه کنید اثر فارسی و بسیاری از واژه هاکه از پارسی وارد آن زبان شده اند قابل یافت میباشند. پانترکهای ضد ایران که خودچیزی برای بالیدن ندارند و زبان گنگ وپسمانده شان مملو از واژه های فارسی و عربی است بیخود دست وپا میزنند تا به فارسی توانمند و سرفراز حمله کنند حال انکه گوته و براون و انگلس و بسیاری دیگر از بزرگان فرهنگ و ادب جهان فارسی را ستایش کرده اندو آن را اززیباترین و پرقدرت ترین زبانهای بشر دانسته اند. این فایل جالب آقای دکتر ملایری اطلاعات بسیارسودمندی از فارسی را بطور بسیار مختصر در اختیار میگذارد.

نوشته شده توسط: Anonymous

از مختوای کامنت ها و نظرها اعضای سایت، بخوبی می توان فهمید، هیچ کسی راه کاری عملی نمی تواند بدهد که اکثریت قاطع را راضی کند/ بدیهی است هیچ سیستمی می تواند همه راضی کند/ انکه منافع اش در ادامه استبداد می بیند هرگز تن به غیر استبداد نمی دهد و در مقابل اش جدایی طلب.
در میان استبداد و جدایی طلبی، راه حلی اس که نام های مختلف و جزئیات اندکی متفاوت ارائه می شود. مردم سالاری غیر متمرکز (فدرال دمکراسی). اما با وجود انواع بسیار موفق ان در ترایخ تاکنون، از سوئیس تا امریکا، همچنان برخی مدعیان دمکراسی خواهی و مدعیان حقوق اقلیت ها، حاضر به قبول این مدل رژیم سیاسی-حکومتی نیستند!
این نکته تاکید می کند، که در ایران مردمان این کشور، در دور باطل استبداد هزاران ساله شاهی و شبه شاهی مثل حکومت اخوندها و نظامیان مسلح، دچار عقب ماندگی فکری هستند که چنان در تاریکی زندگی کرده اند که عین الفکر المستضعف!

رژیم حکومتی، از دو حالت در جهان خارج نیست، یا استبدادی است و دمکراسی. بقیه زیر مجموعه این دو نوع است، گاه شبهه ای (ظاهری) از یکی و حقیقتی (باطنی) از دیگری! اگر از دو حالت ممکن بیرون شود، نهایت یا کشور تجزیه یم شود و به یکی از دو نوع باز تکه ها از تجزیه تبدیل می شود و یا کشور در حالت هرج و مرج می رود/ مثل حالت سوریه.
شواهد حاکی است، ایارن احتمال ماندگاری استبداد تا 50% و احتمال وقع حالت هرج و مرج 30% است و تنها 20% ممکن است نوعی دمکراسی و به احتمال قوی از نوع دمکراسی فدرال خواهد بود. این تقسیم قوا است و نه تقسیم تعداد هواخواه! در حالی به نظرم اکثریت قاطع مردم دمکراسی خواه ایران گرا هستند ولی قوای این اکثریت بیش ا از 70 درصد معادل 20 درصد قوا تاثیرگذرای است! دلیل این ضعف، همان تفرقه است. القائات دو نیروی استبداد و جدایی خواه، این نیروی دمکراسی خواه 70 درصدی به چنین ضعف کشانده است.
از برایند نروها و واقعیت جاری، شانس ماندگاری استبداد مرکزی 50% است و با توجه به اینکه دو قوا مجموعه جدایی خواه 30 درصدی و مجوعه دمکراسی خواه ایران گرا 20% است، یحتمل تا 30 سال دیگر استبداد ماندنی است و شادی با مرگ نسل مستبدان فعلی و جایگزینی نسل اینده میراث داران استبداد، کشور به سمت سقوط برود و تجزیه. نمونه اس سوریه. نسل دوم استبداد (پسر اسد) نتوانست میراث پدر نگهدارد و کشور به فروپاش یو هرج و رمج در غلتید! احتمالا عاقبت ایارن همین است در گذر که می تواند از یک سال دیگر شروع شود و در 5 سال شکل بگیرد ویا ترفندها استبداد و اقتضائات ابرقدرت ها این فاجعه به 20 الی 30 دیگر به تاخیر به اندزاد مگر تحولی جدی در نیروهیا مخالف بوقوع بپوندد و مثلا همه در یک شورای اپوزیسیون گرد بیاند و سر یک فدرال دمکراسی که شبیه انچه بشریت گفته همگرا شوند. شورای همگرایی فدرال دمکراسی خواهان تنها راه نجات واقعی از استبداد مرکزی است.
شورای همگرای فراگیر و حداکثری باید باشد. باید هر دو نیورهی دمرکاسی خواه و جدایی خواه مخالف استبداد مرکزی، از خواست های حداکثری چشم بپوشند بر اصول دمکراسی و فدرالیسم مناسب ایارن به توافق برسند. همان مدل ترکیبی از مدل های امریکایی و سوئیسی که می گید واحد شهرستان (کانتون) شروع فدرال دمکراسی باشد و در استان هماهنگ کننده و رابط کانتون با کشور (کانتری) باشد.
شورا تصمیماتش به صورت رای جمعی باشد. هر استان دو نماینده باشد و یا 30 گروه قومی-زبانی (اتنیکی) و حقوقی و اقلیت ها 60 نماینده، مجموعا 60 نماینده. مثلا حتما یک نفر نماینده برخی اقلیت ها حقوقی مثل دگرباش های جنسی، یک نماینده بی خدایان، یک نماینده خداباوران ب یدن، یک نماینده از هر عقیده-دین و ایین با جمعیت بالای هزار نفر مثل بهایی، یارسانی، دارویش، ... در این صورت، ختما از هر طرفدار سیستم سیاسی خاص مثل سلطنت طلب و کمونیست ها هم دست کم یک نماینده باشد.
شورای دیر اول و معاوننی و منشی ها و اعضای هیئت مدیره و کارگزران با رای اکثریت انتخاب کند. برای کی ساله و یا دو-سه ساله.
کشور کل-کانتر ، حامل اجزا یعنی شهرسان-کانتون است.
نوشته شده توسط: Anonymous

اگر بگویند زهر تلخ است دلیل شیرینی حنظل نیست. ملت کلمه ای ست که در زمان های مختلف و در مکان های مختلف و توسط اشخاص مختلف معانی و تفسیرهای مختلف دارد و هرکس میتواند مطابق میل خود یکی از این تعریف ها را بپذیرد. منظور من این ست که تفسیر کلمات نباید مبنای مصالح مشترک ما باشد. اگر گروهی ایران را چند ملیتی و گروه دیگر چند قومی میداند چه اشکال دارد که ما هردو کلمه را با هم و به احترام هم بکار بریم.

۷ قرن پیش فارس زبانی ازبلخ به قونیه ترکیه رفت و جدال فارس و ترک و عرب و رومی را بر سر کلمه انگور توضیح داد. آیا بعد از ۷ قرن آیا مای " فارس " و " ترک " باید همان را تکرار کنیم؟

چار کس را داد مردی یک درم
آن یکی گفت این بانگوری دهم
آن یکی دیگر عرب بد گفت لا
من عنب خواهم نه انگور ای دغا
آن یکی ترکی بد و گفت این بنم
من نمی‌خواهم عنب خواهم ازم

آن یکی رومی بگفت این قیل را
ترک کن خواهیم استافیل را
در تنازع آن نفر جنگی شدند
که ز سر نامها غافل بدند
مشت بر هم می‌زدند از ابلهی
پر بدند از جهل و از دانش تهی
صاحب سری عزیزی صد زبان
گر بدی آنجا بدادی صلحشان
نوشته شده توسط: Anonymous

-آقای نوری علا - شما بهتراست به فکر حل مشکل بی هویتی بقول خودتان "قوم جعلی فارس" یا همان فارس خجالتی باشید و از کرسی تکبُر و تمامیت خواهی پایین بیاید رهبرانیکه حتی هویت خود را " قوم جعلی فارس" میدانند حق تعیین تکلیف برای ملیتهای با هویت تاریخی را ندارند تاریک اندیشان پان فارس که ایده راسیستی خود را درپشت واژه ا.ی.ر.ا.ن قائم کرده اند از پان ایرانیستهای مکتب نازیسم گرفته تا چپ ورشکسته ومکتب فاشیستی حداد عادل ها باید بدانند که دستشان بدجوری رو شده است متأسفانه ایران گرایان اینچنینی اذعان به هویت اصلی خود را برابر با خودکم بینی و دراقلیت افتادن می بینند درحالیکه در جغرافیای ایران قوم وملیتی بنام ملت فارس و با هویت تاریخی خود وجود دارد که بیشتر درمناطق کرمان یزد اصفهان تهران فارس و خراسان متمرکز هستند ومشکل خاصی با آزادی و استقلال دیگر ملیتها را ندارند بلکه همین ملت فارس نیز با کسانیکه هویت .

هویت اصلی خود را گم کرده اند مشکل دارند در مقابل عناصر برتری طلب " قوم جعلی ایران" که معجونی از مهاجران آسیمیله شده و فارس زبان شده و نسلهای بعدیشان در تهران و حومه با درهم آمیختن با ساکنان قوم فارس دراثر سیاست یکسان سازی سیستماتیک توانستند لایه ای ازهویت جعلی ایران-فارس با لهجه تهرانی را ساخته و به ملیتهای دیگراز جمله فارسهای غیر تهرانی تحمیل کنند و سعی در جعل هر چیزی بنام ایرانی دارند موسیقی ایرانی رقص ایرانی زبان ایرانی فرش ایران و...از گفتن موسیقی فارسی و رقص فارسی خجالت میکشند وخنده دارتر اینکه درمیدان رقابت هم کم میآورند موسیقی و رقص ترکی آذری و عربی را بنام ایرانی و فرش تبریز و غذاهای آذربایجان را در خارج بنام پرشین- فارس تبلیغ میکنند خوشبختانه در دنیای آزادی ارتباطات هر چه میدوزند پنبه می شود
نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

جناب تورک اوغلی سلام؛

دروست گرامی رفتار شما از دو حال بیرون نیست، یا شما دیدگاه های مرا نمی شناسید و نادانسته بر من و مواضع ام برچسب ناسیونالیستی ـ شوینیستی می زنید، و یا می شناسید ولی عمدتا ترجیح می دهید که من نیز آنگونه فکر کنم و حرف بزنم و بنویسم که انها متناسب با خواسته های مورد نظر شما باشد.
بنا بر این من با هردو حالت دچار سردرگمی و ناروشنی می شوم و از شما انتظاردارم که مرا و گفته ها و نوشته هایم را ابنداء درست بخوانید و آنها را چنان که هستند بازگو کنید.

مثلا شما بمن بگویید که من کجا از قوم حرف زده ام، که آنرا به پای من می بندید؟ این چه سبکی ست که شما دارید و می خواهید یک دیالوگ سالم را به میدان خودزنی دو همدرد تغییر دهید و همینک داده اید؟!

اگر می خواهید به اشتباه برداشت خود از من پی ببرید، لطفا تنها همین مقاله ی بالا و پانویس های آنرا دوباره بازخوانی کنید.
باسپاس

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام. آقای حسن جداری از شما تشکر میکنم. بهمن موحدی بامدادان کاری جز کامنت نوشتن با اسامی دیگران ندارد. او یک شوونیست پان فارس است.

نوشته شده توسط: Anonymous

تیتر درست نیست فحش بدهی اعدام میشوی شرایطی رو به ذهن میاره که اعدام مجازات فحش به طور عام و به هر شخص در عر موقعیت شامل میشه باید این جوری تیتر میزدید به پیامبر اسلام فحش بدهید اعدام می شوید یک شخص خاص که اعتقادات میلیونها انسان رو در طول تاریخ نمایندگی میکرده بین این دو خیلی فرق هست

نوشته شده توسط: Anonymous

بقول معروف کار دارد بیخ پیدا میکند . اقای نوری اعلا بهتر میداند که شعا ر منحوس و خانمان بر باد ده خلقها دست اورد حزب توده است که بنا به میل مسکو ان شعار را وارد بازار سیاست کردند .پس از جنگ دوم و اشغال ایران این شعار همچو نقل نبات در دهان چپها می چرخید . متاسفانه تیر از چله گذشته و حزب توده ماموریت تاریخی خود را بخوبی بپایان رساند . اما حزب توده مرخض نیست و باید نه تنها پاسخگوی همکاری بانظام باشد بلکه باید شعار ملل تحت ستم را به ملت ایران تبدیل کند و اگر نکند مصیبتی بزرگ در راه است . با پیروی از شعار حزب توده جریانات تجزیه طلب که خود روزی عضو حزب توده و کومونیست بودند هم اکنون عامل سر سپرده غرب و دولت یهود و عربستان شده اند . برای جلوگیری از تنش های خونین جریان چپ باید ملت ایران را به جای ملل تحت ستم

به رسمیت بشناسد و برای تمامیت ارضی ایران کوشش کند. حزب توده بنیان گذار این شعار است و باید انرا به عنوان شعار ی ضد ملی ضد ایرانی و ضد وحدت ملی ما پس بگیرد. متاسفانه خود مقاله هم خالی از نفرت ویکی دانستن نظام حاکم و پیروان تمامیت ارضی خالی نیست. ایا با پذیرش شعار ملل تحت ستم راه پیروزی برای ایران و باشنده گان ان هموار خواهد شد و یا اینکه با پذیرش وجود خلق های تحت ستم سند جدائی را امضا کرده ایم؟ اساسن این قدرت قانونی بذل و بخشش واگزاری استانها به ملیتها را از کجا اورده اند ؟ بهترین راه حل بدون خونریزی و دخالت بیگانه فشار برای انتخابات ازاد در ایران است . این مجلس نماینده گان مردم است که میتواند رای نهائی را در باره تمامیت ارضی ایران و خلقهای مورد نظر و جدائی استانها صادر کند ونه دولتهای بیگانه .
نوشته شده توسط: Anonymous

اقای توکلی شما دادستان نیستید؟ که مثل ماماوران اطلاعاتی و ایرانیان ناسیونالیست سوال میکنید، چرا وقتی که ایران هر سال هزاران نفر را به ایران دعوت میکند و سمینار و کنفراس میزارد، نه شما اعتراض میکنید و نه ناسیونالیستها و کسانی که دردشان گرفته اشت.

نوشته شده توسط: Anonymous

کامنتی که به نام «ع.ب.تورک اوغلی» در این جا نوشته شده، معلوم نیست مال خود ایشان باشد، چون ایشان قاعدتا از توان درک محتوای این مقاله برخوردار هستند مگر آن که مقاله و کامنت ها را با دقت نخوانده باشند.
محور این مقاله دشمنی یا عدم دشمنی امریکا و رژیم ایران نیست. در این مقاله به روشنی و با وضوح کامل توضیح داده شده که «ماجراجویی های سپاه پاسداران با موافقت ولی فقیه» می تواند به جایی برسد که کنترل قضایا از دست امریکا و رژیم ایران خارج شود.
بر همین مبناست که در مقاله آمده است:
« آنچه می تواند جدی تر (اگرچه کمرنگ تر) باشد، نقش جاسوسان شماره دار و مأموران رسمی سرويس های اطلاعاتی موازی يا متقاطع يا متنافر خارجی، و نفوذی های بی شماره و غير رسمی و مقطعی آرزومند و حسرت به دل و رؤياپردازِ به خدمت گرفته شده يا متقاضی و متمنی به خدمت گرفته شدن توسط همان سرويس ها، در دل نظام و نهاد هايی همچون

سپاه پاسداران است. که البته، اين نيز چيزی جز محصول همان فساد ماهوی و ذاتی نظام ملايان نيست.»
نویسنده مقاله همچنین با توضیح ماجرای خلیج تانکن که زمینه ورود فعال و کیفا متفاوت با پیش آمریکا به جنگ ویتنام را فراهم آورد، توضیح داده که این بار سناریویی مثل سناریو خلیج تانکن، ممکن است به طوری تکرار شود که تنظیم کننده و اجرا کننده اش نه آمریکا و نه شاید حتی سپاه پاسداران باشد، بلکه عناصر نفوذی ذی نفعی باشند که ماجراجویی های سپاه و ولی فقیه امکان استفاده آن ها از موقعیت را فراهم می آورد.
نوشته شده توسط: Anonymous

بهمن موحد ی ( بامدادان) در کامنت هائی که مرتبا می نویسد، کاری جز هتاکی و ترور شخصیت انجام نمیدهد. این کامنت نویس فعال، سخت می کوشد ناسیونالیسم و شوونیسم خود را در پرچم ایرانی که در وسط آن ستاره سرخی می درخشد، به رخ همه بکشد. در کامنتی که اخیرا در زیر یکی از مقاله ها در رابطه با مساله ملی نوشتم ، اختصارا به ضد و نقیض گوئی های ایشان پرداخته، یاد آور شدم که ایشان نمیتواند در یک زمان هم کمونیست باشد و هم طرفدار سازمان مجاهدین که یک سازمان سیاسی دارای مرام مذهبی است. در همان کامنت مطرح ساختم که نظراتی که آقای موحدی در کامنت های خود ارائه میدهد، کوچک ترین نسبتی با مارکسیسم و کمونیسم ندارد. ایشان خود را کمونیست می نامد اما معتقد است که در ایران تنها یک ملت بنام ملت ایران وجود دارد و استعمال عبارت ملت ها در مورد این کشور، بهیچوجه درست نیست.

به نظر من هرکس منکر وجود ملت های مختلف در ایران باشد ، نه تنها بوئی از مارکسیسم انقلابی به مشامش نخورده، بلکه یک انسان دموکراتی هم نمیتواند باشد. ۹۰ سال تمام است در ایران اسیر و دربند با اعمال زور و قلدری ملت های غیر فارس را از ابتدائی ترین حقوق انسانی محروم ساخته اند و هنوز هم ناسیونالیست ها و شوونیست هائی نظیر آقای بهمن موحد منکر وجود ملت ها در ایران هستند! ایشان در کامنت خود، مرا متهم می کند که خطای بزرگی مرتکب شده و از حق تعیین سرنوشت ملل دفاع به عمل آورده ام. چه کمونیست دموکرات منشی! حق تعیین سرنوشت در کشوری چند ملیتی مثل ایران یک حق انسانی و دموکراتیک است.که کمونیست های انقلابی آنرا قبول دارند. ایشان این حق دموکراتیک را منکر شده و لبه تیز حمله را متوجه آنهاپی میکند که بر این حق دموکراتیک صحه میگذارند. با این اظهار نظرات شوونیستی و ناسیونالیستی خود ، ایشان آشکارا بر بقای آقاپی و سروری ملت غالب، و تسلط زبان و فرهنگ آن ملت ، همچنان بر اسارت و تحت ستم ماندن ملت های غیر فارس ایرانُ، صحه میگذارد . به نظر من ماسک ستاره سرخ آقای موحدی تنها و تنها وسیله ای برای مخفی نگه داشتن نظریات بغایت ارتجاعی و شوونیستی این فرد در زمینه مساله ملی می باشد.
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-جناب چنگایی شمابالاخره به دام نوشته های بهمن موحدی بامدان افتاده وموضع شماکه برای ماروشن بودرابزبان آورده وباایشان همنظری خودرادرموردخیلی چیزهابیان داشتید.
من به شخصه باتوجه به نظرات انسان دوستانه ایی که بیان میداشتید،ازته ذهنی شمایک کمی آشنابودم ومیدانستم که تفکرتمامیت خواهی شمامثل دیگرروشنفکران فارس روزی عریان خواهدشد.
من دراول آشنایی بااین سایت ودرفواصل مختلف اعلان کرده بودم که چپ های ایران بعلت تغذیه فکری ویادگرفته های خودبیشترازمنابع دولتی بوده وافکارناسیونالیستی آنهابرتفکرمارکسیستی شان غالبیت دارد.
من نوشته بودم که به هیچ روشنفکرفارس درایران اعتمادی نیست وآنهادردقیقه نودبه جنبش های دموکراسی خواهی خیانت میکنند.
ازنظرمن وهمفکرانمم روشنفکران تمامیت خواه ومخصوصن فارس هاجاده صاف کن های حکومت های توتالیترودرنهایت یاریرسان حاکمان شئونیسم جابرهستند.
ماسک های چپی ومارکسیستی

همچون اسلامیون حاکم کنونی وعدالت خواهی آنهابرای خالی نماندن ازعریضه سیاسی ودورنماندن ازجامعه روشنفکرنمایی است.
این نیروهاوقتی عرصه رادرمبارزات دموکراسی خواهی براتینیک خودتنگ می بینند،دست بدامن حکومت هاشده تابهرشکلی افسارازدست اتینیک آنهاخارج نشود.اگربه نوشته های روشنفکران درخارج وداخل به سران جمهوری اسلامی رادرموردمجسمه فردوسی وفراکسیون تورک زبانهاراخوانده باشیدپی به گفته های من خواهیدبرد.
بهمن موحدی بااینکه درجبهه مجاهدین خلق ودارای افکارفاشیستی است ولی نسبت به بعضی ازسیاسیون رذل وموذی صادق ترمیباشد.چون نظرات خودرابصورت عریان بیان میکند.ولی شماچی؟آیابااستفاده ازکلماتی مثل قادان آلیم ویاچندکلمه تورکی ویابااعلام کردن اینکه مادرمحترمتان تورک است میتوانی باصداقت بگویی که یک ناسیونالیست درلفافه چپ هستی؟
من فکرنمیکنم این شهامت راداشته باشی.
آقای چنگایی استفاده ازکلمات آذری همچون سایت آذری ها واصراربراین کلمه دردشمارادرمان میکند؟
مامیگوییم ایران ازملل مختلف تشکیل شده است شمامیگوییداقوام .مامیگوییم بماتورک ازربایجانی خطاب کنیدشماتاکیدبرآذری دارید.فکرنمیکنید،شماهمچون بهمن موحدی درخط وفکرسازمان اطلاعات قدم برمی دارید؟
آقای چنگایی من به لرستان آشنایی مختصری دارم .آیاشمامیدانیدکه تعدادی ازروستاهای لرستان تورک تشریف داشته ولی مابه آنهاتورک آزربایجان نمی کوییم.ما به آنهاتورکان لرستان خطاب کنیم.یعنی لرخطاب نمیکنیم.زبان لررایکی ازشاخه های زیرمجموعه زبان هندی (تاجیکی)میدانیم .خدمتی که روشنفکرنماهای تمامیت خواه ازچپ وراست درلفافه پان ایرانیست به حاکمان شاه وشیخ کرده اند،عین روزبرهمه آشکاراست.

نوشته شده توسط: دیرنج مین ائللی

آقای نوری اعلا اینبار در این مقاله از میزان تعارفات معمول همیشگی کاسته و بر وزن رئالیسم اندکی افزوده اند, لکن همچنان به نسخه پیچی ها ادامه می دهند. تا زمانی که ایشان منشور حقوق بشر,حق تعیین سرنوشت و دیگر قطعنامه های سازمان ملل را تمام و کمال نپذیرفته اند و رای مردم با هویت فردی و اتنیکی را در تعیین اینده سیاسی خود, منبای مشروعیت قرار نداده اند, تحلیلها و راه حلهایشان به بیراهه ختم خواهد شد و حتی دموکرات بودنشان زیر سوال خواهد رفت. دموکراسی نافی حقوق بشر فردی و جمعی انسانها عین دیکتاتوریست. نکته دوم اینکه اگر در برخی از مدارک رسمی سازمان ملل ما, در جرگه ملتهای بدون دولت لیست شده است آقای نوری علا و تشکیلاتشان نیز نباید مارا قوم خطاب کنند. اگر نگران تمامیت ارضی ایران هستند که هستند اول صفوف خود را از ضد ترک ترین عناصر در تشکل جنبش سکولار-دموکراتها جدا کنند شاید فرجی حاصل شود!!!!

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-همه میدانند که آمریکاباهمدستی دول غربی جمهوری اسلامی راسرکارآورده است.
همه میدانندکه ناوگان آمریکاسی وهشت سال است درخلیج مسقرشده است وسالانه میلیاردها دلارهزینه نگهداری وحفظ این ناوگان برای آمریکاتمام میشود.واین هزینه رابخاطرچشم ابروی کشورهای عربی ویاایران نمیکند.
همه بایدتابحال دانسته باشندکه آمریکاباایران دراین سی وهشت سال به هم دری وری وفحش های گوناگون میدهندو
همه میدانندکه درمبارزه باصدام وسرکوب نیروهای چپ ،آمریکاوایران همکاری تنگاتنگی داشته است.
همه میدانندکه بزرگترین معاملات ایران باآمریکاصورت میگیرد.
پس دورژیمی که باهم برسرمنافعی همکاری درسایه دارند،چه جنگی میتوانندداشته باشند.
درضمن کدام کشوری میتواندباآمریکا جنگ کندکه ایران یکی ازآنهاباشد؟
ماسیاه شده خدایی هستیم شماماراسیاه نکنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام بخدمت آقای جداری.
آقای جداری هر پدر ، مادر عاقل از بچگی به کودکان خود مستقل بودن را توصیه کرده و نصیحت می کنند یعنی در اصل هم در عمل و هم در رفتار به آنها حسن مستقل بودن را یاد می دهند.
حال قبول این حق استقلال برای ملل چند ملیونی در جامعۀ ما چرا جا نمی افتد ، وبا این همه مشکل روبروست ؟ بنظر شما مشکل کجاست ؟ با سپاس

نوشته شده توسط: Anonymous

در باره مساله ملی در ایران حرف زدن و به جای عبارت ملت ، از کلمه قوم استفاده کردن، معنائی جز رد وجود ملت های مختلف در این کشور چند ملیتی ندارد. عبارت ملت و قوم با هم فرق فاحش دارند . تنها شوونیسم و برتری طلبی زبانی و ملی برخی ها را بر آن میدارد که در معایرت کامل با واقعیت های ملموس، ملت های مختلف ساکن در ایران را اقوام بنامند. در ازمنه قدیم، مثلا در دوران سلاطین غزنوی و صفوی در ایران کنونی اقوام زندگی میکردند وموجودی به نام ملت هنوز به دنیا نیامده بود . اما با باز شدن پای بورژوازی مدرن به ایران اقوام با هم ادغام شده و ملت های مختلف به وجود آمدند. یکی از مشخصات اصلی یک ملت مشخص و واحد، داشتن زبان مشترک است . ملتی که به زبانهای مختلف حرف بزند در هیچ جای دنیا نمیتواند وجود داشته باشد. امروزه در ایران زبانهای مختلف وجود دارند و

ملت های مختلف زندگی می کنند . یک ملت چند میلیون نفری را قوم خواندن، معنائی جز تعصب ملی و زبانی و نژادی ندارد.
نوشته شده توسط: Anonymous

وای به حال ملتی که باصطلاح نویسنده اش آقای نوری علا باشد و رئیش جوهورش هم چاه چمکران بسازد. ملتی که با شاهنامه فردوسی و کورش بخوابد و بخورد.

نوشته شده توسط: Anonymous

به بهمن موحدی : کمونیستها پیرو کیانوری هستند. کیانوری هم که یک کمونیست خائن و نوکر روس ها بود، نوه شیخ فضل الله نوری بود!

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای چنگالی، تفکرات تجزیه طلبانه پان ترکی محکوم است.

نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

جنابان يوسف آذربايجان و تهرانلی سلام؛

نوشته اید:
آقای بهنام عزیز! با سلام من با محتوای مقاله ات کاری ندارم. و حتا با تمام اشکالاتش نمی گویم که بد است. اما عزیزم. رفیق عزیز! بارها گفتیم بار دیگر به محضرت عرض میکنم؛ روی ملت تورک آزربایجان اسم نگذار.

دوستان گرامی! اینجا من ترجیح می دهم که همان نام را برای شما بخواهم و بگویم که خود شما می خواهید و می گوئید.

اما اگر توجه کرده باشید اینجا و برای من تنها رابطه وصف و موصوف است و نه بیشتر که در دستور زبان نیز چنین فراگرفته ایم
فردی که در آذربایجان بدنیا آمده است، وصف و موصوف او آذری است. همین!

حال دوستان من، شما حق مسلم دارید که خود را ترک بدانید و منهم آنرا می پذیرم. اما اصل موضوع برایم همچنان ثابت است بنا بر این هر زاده ی لرستان ـ لر هست و ... اما آیا می شود به شما که می گویید ترک هستید، مثلا ترکستانی گفت؟ قطعا فعلا نه!

ولی شاید روزی چنین امکان تغییری، البته اگر لازم و مفید باشد، به خواست جمعی و ملیتی شما داد و چرانه؟! تندرست باشید
نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام به بهمن عزیز ؛ تمام اطلاعاتی که در مورد آمار رضا ملک و کدیور نوشته اید قبول دارم و میدانم ؛ من عمدآ میخواستم اعترافات نفراتی را شاهد بگیرم که خود خود در زمان قتل عام با رژیم همکاری داشته اند . در همین رابطه آمار رضا ملک را هم از سخنان مهدی خزعلی نوشته ام

نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

چقدر زشت و ناپسند است که فردی خود را نماینده تمامی کمونیستهای ایران بداند و از جانب آنها سخن بگوید. این آقای حسن جداری فکر می کند نماینده کمونیستهای ایران است!!! یک کمونیست راستین ایرانی هیچ گاه از تکه وپاره شدن ایران حمایت نمی کند زیرا مارکس و لنین وانگلس "حق تعیین سرنوشت ملل" را برای کشورها و ملتهای الحاق شده به وسیلۀ امپریالیستها و استعمارگران به رسمیت می شناختند و نه برای کشوری مثل ایران. هر کمونیستی که خواهان تکه وپاره شدن ایران باشد، در واقع اپورتونیستی بیش نیست. بله؛ کمونیستها مدافع اصل حق تعیین سرنوشت ملل هستند و از مبارزات ملل تحت ستم دفاع می کنند اما اصل حق تعیین سرنوشت ملل هیچ تناسبی با موقعیت ساکنین ایران ندارد، نه از دیدگاه رهایی بخش مارکسیستی و نه ازدیدگاه حقوقی و سازمان ملل.
محمدعلی عمویی کمونیست و از اعضای برجستۀ حزب توده در مصاحبه ای در باره شکل گیری حزب توده می گوید:

«"در هفتم مهر سال 1320 ، شماری از فعالان سیاسی جامعه ایران نشستی داشتند و طی سه روز درباره چگونگی جامعه، ترکیب طبقاتی و ویژگی های اجتماعی ایران بحث های طولانی کردند. آنجا حزبی پایه گذاری شد که متکی به توده مردم باشد و برای بهبود شرایط زیست مردم ایران فعالیت کند؛ "ضمن دفاع از تمامیت ارضی کشور نه بر مبنای ناسیونالیسم بلکه بر مبنای میهن دوستی ایرانیان"»
اینجا نتیجه می گیریم که از دید آقای حسن جداری، بنیانگذاران کمونیست حزب توده ایران همگی ناسیونالیست و شوونیست بودند به این دلیل که مدافع تمامیت ارضی ایران بودند.
بازهم تاکید می کنم که بر اساس آموزه های بزرگانی مثل مارکس و انگلس و لنین، حق تعیین سرنوشت ملل هیچ تناسبی با موقعیت ساکنین ایران ندارد.
نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

جناب بهمن موحدی(بامدادان) سلام؛
دوست گرامی! از شما انتظاردارم که دیدگاه های مرا آنچنان که هستند با بردباری بپذیرید، و همزمان این حق مسلم شما و دیگران است که آنها را به هرنحویکه برایتان مطلوب است رد و زیر نقد بکشید، تا مگر دیدگاه های ما با همفکرهای مسئولانه جمعی هرجه بیشتر و بهتر پالایش یافته، و روزی بتوانند در بررسی های آتی، و برای ساختن ساختاری انسانی و فضائی سالم و پویا بکار نوع بشر ایرانی درآیند.

و اما این نکته مورد نظر شما درست است و مرا نیز جدا نگران می کند که نوشته اید:

تجزیه طلبان در راه مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی اخلال ایجاد می کنند و در بین مردم و در بین نیروهای اپوزیسیون تفرقه ایجاد می کنند. این جماعت خائن و وطن فروش قصد دارند که مبارزات ضد رژیمی و آزادیخواهانۀ مردم ایران را به انحراف بکشانند و بزرگترین خدمت را به رژیم جنایتکار و چپاولگر جمهوری اسلامی می کنند.

بله چنین است. و عده ای پا در یک کفش کرده و جز به تجزیه و استقلال "فرقه حقیر" خویش از ایران تن درنمی دهند. در حالیکه اینان سخت در اشتباه هستند و لااقل نمی بینند که جامعه مشترک اروپا، با همه توان های مستقلی که اغلب دارند، ترجیح داده و می دهند که در چهارچوب گسترده سیاسی و اقتصادی اروپای مشترک باشند تا مگر از موضع جمعی بسود منافع عمومی ملت های خویش برسند و آنرا بهتر تضمین و تأمین کنند.

تازه دعوای آنها بسیار ذهنی و دور از واقعیت است، چراکه فعلا نه کشور و نه منطقه ای هست که آنها بر سر آن نزاع کنند. از آن گذشته وضع عمومی اپوزیسیون پراکنده و اغلب رودررو هم پا در هواست. و رسما همین حالا نه به بار است و نه به دار که می بینیم این خلایق بجای تلاش برای تراکم نیرو برابر رژیم آدمخوار، عملا مقابل دیگران همدرد و تلاش های شان ایستاده و دم از جدائی و ستیز قهرناک می زنند. (( این توهم مالیخولیائی براستی چندش آوراست! ))

و این در شرایطی ست که تمامیت موجودی ایران، مردمانش، اقتصادش و سیاستش، قوانین اش، قوای سه گانه اش و خلاصه همه اهرم های قدرت و ثروتش یکجا در دست این کاست حکومتی ست و اینها اینجا باد در غبغب کرده و با اپوزیسیون فلکزده و سر (( یک کاسه ماست و دریائی دوغ )) کلنجار می روند.

حق با شماست این بازتاب های غلط در خدمت به تحکیم مواضع رژیم ستمگر ولائی ست. تندرست باشید
نوشته شده توسط: Anonymous

زمانی که خشت اول کج نهاده شد احتیاجی به بالا بردن دیواربلند نیست و این همان کاری ست که جناب نوری علا پس از پاراگراف اول کرده اند. اگرما قبول نکنیم که گروه بسیار بزرگی از ایرانیان خود را " ملت " و نه " قوم " میدانند چگونه میخواهیم با آنها به تفاهم و همکاری برسیم؟ چه زیانی داشت اگر جناب ایشان مقاله را با " قوم/ ملت " شروع میکردند و چنین دیوار کجی را بالا نمی بردند؟

نوشته شده توسط: Anonymous

مدیریت سایت
در کامنتی که فرستادم اشتباهی به جای دیار پهله آقای چنگائی را خطاب کردم. اگر ممکن است تصحیح فرمایید

نوشته شده توسط: Anonymous

مدیریت سایت
در کامنتی که فرستادم اشتباهی به جای دیار پهله آقای چنگائی را خطاب کردم. اگر ممکن است تصحیح فرمایید

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب موحدی,
ممنون از توجه, منظور من از کامنت بر جمله جناب چنگائی بحث در باره " حق تعیین سرنوشت ملیت ها تا سرحد جدائی " بطور کلی ست نه دمیدن بر آتش گفتگوهای قوم گرایانه که منظور و مقصود دشمنان داخلی و خارجی ما و همدستان آنها میباشد. بهر حال چه لنین منشاء این موضوع باشد یا نه حق تعیین سرنوشت ملت ها در منشور جهانی حقوق بشر تصریح شده است.

منشور جهانی حقوق بشر ۷۱ سال پیش با فشار ایالات متحده امریکا به تصویب رسید. زمانی که به نماینده ایران دستور رسید که در جلسه تصویب شرکت کند خندید و گفت تمام این منشور بر ضد آن چیزی ست که در ایران اجرا میشود. به او دستور رسید که فضولی موقوف وهمانطور رای دهد که نماینده آمریکا رای میدهد.

۷۱ سال زمانی دراز و برابر عمر اتحاد جماهیر شوروی یعنی اجرای عقاید کمونیستی بنا بر تفسیر لنین و استالین بوده است. هیچ قانونی بشری در دنیا ابدی نیست مضاف بر اینکه بسیاری

از مواد همین منشور هم توسط امریکا اجرا نشده است. منظور من طرح مسائلی ست که در کامنت های قبلی ذکر کرده ام . این گوی و این میدان.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب چنگائی، شما ادعا دارید که " تجزیه طلبی در حقوق بین الملل جنایت جنگی است که دولتها حق دارند آنرا حتی بشکل خشونت آمیز سرکوب کنند". لطفا بفرمایید این ادعای شما در کدام "حقوق بین الملل" نوشته شده است؟

آیا دانسته این دروغ را به خورد مردم می دهید یا ندانسته نوشته اید؟ چرا جدایی خواهان شرق کاناد ، سکاتلاند و یا بلژیک جنایتکاران جنگی نیستند ؟ آیا میدانید ک " جنایتکار جنگی" ربتی به استقلال طلبی ندراد و بلکه حاکمان و فرماندهان نیروهای مسلح و عاملان کشتارهای جمعی جناتکار جنگی هستند؟
آیا میدانید که حق تائین سرنوشت یکی از قوانین سازمان ملل برای ملل زیر ستم مثل ما ترکهای آذربایجان اجازه جدایی از ایران می دهد؟
لطفا به مفهوم واژه های زیر در اسناد سازمان ملل دقت فرمایید:
Self determination
War crimes
universal declaration of human rights
united nations declaration on the rights of minoritie

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-بازهم درساعت 12.34این جاعل بنام متنی نوشته است.من زبان فارسی رازبان زوری وزبان حاکمیتی استعماری تحمیل شده انگلیس دانسته واین زبان رایکی اززبان های بومی هندی عقب مانده دانسته ویکی ازعلل عقب ماندگی ایران .افغانستان وتاجیکستان راحاکمیت آن میدانم

نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

به هموطن گرامی peerooz
مارکس و انگلس و لنین، حق تعیین سرنوشت ملل را برای کشورهای الحاق شده و اشغال شده به دست استعمارگران و امپریالیستها به رسمیت می شناختند نه برای کشوری مثل ایران. یک عده اپورتونیست چپ نما از آموزه های این بزرگان سوء استفاده کرده وآنرا بد تفسیر کرده و به نفع خود مصادره کرده اند. از دیدگاه رهایی بخش مارکسیستی ، "حق تعیین سرنوشت ملل" هیچ تناسبی با موقعیت ساکنین ایران ندارد.

نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

با درود به شما هموطن گرامی جناب بهنام چنگائی؛
هرچند می دانم که شما خواهان "خودمدیریتی" در ایران هستید و مخالف تجزیۀ ایران می باشید اما خواهش می کنم اینقدر ملیت ملیت نکنید، این ملیت گفتن شما آب به آسیاب ریختن این تجزیه طلبان بی همه چیزِ خائنِ وطن فروش است. ما یک ملتیم و یک خلقیم به نام ملت ایران و خلق ایران و آرمانمان سرنگونی رژیم جنایتکار وچپاولگر جمهوری اسلامی و آبادانی وپیشرفت ایران مان است. تجزیه طلبان خائن و بی همه چیز می گویند که ملتی به نام ملت ایران وجود خارجی ندارد؟؟!!! بلکه به طور مشخص ترک وکرد و فارس و عرب و گیلک و مازندرانی وجود دارد؛ با این حساب ملتی به نام آمریکا هم وجود خارجی ندارد بلکه نیویورکی و واشنگتنی و تگزاسی وجود دارد. پریشان ذهنی و پریشان حالی تا کجا؟
جناب چنگائی گرامی؛ بنده برعکس شما خواهان برخورد شدید و سرکوب تجزیه طلبان خائن وطن فروش می باشم و باید آنها را

به جایی فرستاد که عرب نی بیندازد. دولتهای سوئد و نروژ و دانمارک هم که از آزاد ترین کشورهای جهان هستند با کسانی که قصد تکه وپاره کردن کشورشان را دارند با شدت برخورد می کنند.
تجزیه طلبان در ایران از افراد خارج از فرم و نرم جامعۀ ایران هستند و پس از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی وظیفۀ دولت جدید این است که با تجزیه طلبان با شدت و بدون کوچکترین ترحمی برخورد کند.
تجزیه طلبان در راه مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی اخلال ایجاد می کنند و در بین مردم و در بین نیروهای اپوزیسیون تفرقه ایجاد می کنند. این جماعت خائن و وطن فروش قصد دارند که مبارزات ضد رژیمی و آزادیخواهانۀ مردم ایران را به انحراف بکشانند و بزرگترین خدمت را به رژیم جنایتکار و چپاولگر جمهوری اسلامی می کنند.
جناب چنگائی گرامی ، حق تعیین سرنوشت ملل هیچ تناسبی با موقعیت ساکنین ایران ندارد، نه از دیدگاه حقوقی و سازمان ملل و نه از دیدگاه رهایی بخش و مارکسیستی. حق تعیین سرنوشت ملل برای ملتهای الحاق شده به دست استعمارگران و امپریالیستها به رسمیت شناخته می شود، مانند اسکاتلند ، ایرلند شمالی، فلسطین ، صحرا تحت اشغال مراکش و...
وظیفۀ نیروهای چپ و آزادیخواه این است که از حق تعیین سرنوشت و مبارزات مردم کشورهای الحاق شده ای مثل فلسطین و ایرلند شمالی و اسکاتلند و... حمایت کنند و پشتیبان آنها باشند.
**زنده باد ایران**
**زنده باد خلق ایران**
مرگ بر رژیم پلید جمهوری اسلامی
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقای مسئول کامنتها، لطفا جلوی بهمن موحدی را بگیرید. بهمن موحدی به اسم دیگران کامنت مینویسد.

نوشته شده توسط: Anonymous

به علی : مثل این که شما هم تحت تاثیر دروغهای بهمن موحدی بامدادان قرار گرفته اید! آیا شما بنده را میشناسی که به من اتهام میزنی؟ هیچ وقت در مورد دیگران زود قضاوت نکن. میگویند روزی یک نفر دزدی کرده بود و میدوید و فریاد میزد : آی دزد ، آی دزد، دزد رو بگیرید! حکایت بهمن موحدی بامدادان، حکایت همان دزد هست. او دیواری کوتاه تر از دیوار بنده گیر نیاورده، در حالی که اوست که به اسم دیگران کامنت مینویسد.

نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

با درود به جناب محمود خادمی گرامی
خادمی عزیز؛ آقای رضا ملک، یکی از معاونین سایق وزارت اطلاعات در دوران آخوند علی فلاحیان اعلام کرده است که 33700 زندانی سیاسی خونین بال در تابستان خونین سال 67 اعدام شده اند. این آمار 20 هزار تن را مهدی خزعلی ارائه کرده است.
به طور قطع آمار جانباختگان تابستان خونین سال 67 حتی از 33700 نیز بیشتر است که بالاخره روزی آمار واقعی مشخص خواهد شد.
خادمی عزیز، این آخوند محسن کدیور تلاش بسیار می کند که نقش خمینی خون آشام را در نسل کشی تابستان 67 کمرنگ جلوه بدهد و حتی نقش خمینی را در آن نسل کشی در اذهان عمومی پاک کند، او سعی می کند چهره خمینی خون آشام را موجه جلوه بدهد. آخوند محسن کدیور، نفوذی رژیم در خارج از کشور است و برای رژیم لابی گری می کند.
انتشار فایل صوتی منتظری به این دلیل اهمیت دارد که خود او از مقامات رژیم در آن دوره بوده است و گوشه ای از بحث های

پشت پرده را بازگو می کند که خود به خود مورد توجه قرار می گیرد. این را هم باید گفت که هزار بار بیشتر از آنچه منتظری در مورد قتل عام تابستان خونین سال 67 گفته است ، توسط زندانیان سیاسی آن دوره و نیروهای اپوزیسیون بازگو شده است ، اهمیت صحبت منتظری در این است که او خود از مقامات رژیم بود و طبیعی است که حساسیت و توجۀ ویژه ای ایجاد می کند. مخالفین رژیم نیز به سرعت از این فایل صوتی به عنوان یک سند تاریخی استفاده کردند تا بار دیگر افکار عمومی را از آنچه اینها بر سر مردم آوردند مطلع کنند.
با اینکه اعتراض منتظری به حکم خمینی خون آشام در جای خود قابل تحسین و احترام است اما باید واقعیت ها را گفت. نگرانی منتظری همانگونه که خود به صراحت بیان می کند بیش از هر چیز برای اسلام و نظام اسلامی بود که خود یکی از پایه گذاران آن بود. منتظری در قبال کشتارهای هولناک زندانیان سیاسی مجاهد و مارکسیست در سالهای 1360 تا 1363 ساکت بود و همچنین در قبال کشتارهای کردستان وگنبد نیز سکوت کرده بود. اما به هر حال منتظری با این اعتراض خود نام بهتری از خود باقی گذاشت که قابل مقایسه با هیچ آخوند دیگری نیست.
رژیم جمهوری اسلامی ، یکی از جنایتکارترین رژیم های دیکتاتوری جهان است، این رژیم پدرخواندۀ بنیادگرایی و تروریزم اسلامی (چه ازنوع سنی و چه از نوع شیعه) می باشد.علاوه بر رژیم جمهوری اسلامی، کل جنبش اسلام سیاسی از داعش و جبهه النصره تا بوکوحرام و طالبان و دولت ترکیه، امروز به همان جنایتی مشغول هستند که رژیم جمهوری اسلامی پیشقراول آن بود. داعش دقیقاً کارهای رژیم جمهوری اسلامی را انجام می دهد. داعش ، سرکودکان دوازده و سیزده ساله را هم می برد، این جنایت بر می گردد به 35 سال پیش، در سال 1360 دو دختر کوچک 10 ساله و 12 ساله به نامهای نفیسه اشرف جهانی و فاطمه مصباح در دوران خمینی خون آشام تیرباران شدند. رژیم جمهوری اسلامی ، پدرخواندۀ داعش است.
امروز بیش از هر زمان دیگری وقت آن رسیده است که مردم زجر کشیدۀ ایران برپا خیزند و خواهان به زیر کشیده شدن جانیان ودزدان حاکم بر میهن مان شوند و خواستار محاکمۀ تک تک جنایتکاران از پورمحمدی و رفسنجانی تا خامنه ای و روحانی و مرتضوی و لاریجانی و سایر مقامات و کارگزاران رژیم جمهوری اسلامی شوند.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اسامه مجددی این که مرا مخاطب کرده ای چه ربطی به ظلم و ستم دولت ایران به ملل غیر فارس دارند و در ضمن استالین گورجی بزرگترین ظلم را بر ملت گورجستان کرد تیتو رهبر یوگسلاوی که کروات اصل بود بزرگترین ظلم را بر ملت کروات کرد حالا علی بالا خامنه ای نصف تورک و نصف فارس « مادرش » ظلم و ستم را برملت تورک روا میکند تعجب دارد و در ضمن آقا زاده های علی بالا خامنه ای نه تنها تورکی بلد نیستند حتی پایشان را به آذربایجان نیز نگذاشته اند .منتها آقای اسامه مجددی تو دنبال انحراف بحث هستی ولی هم تو و هم وزارت اطلاعات رژیم خونخوار دستشان رو شده و حنایتان رنگش را از دست داده

نوشته شده توسط: Anonymous

«گاندی ثابت کرد که امکان‌پذیر است کسی برای مردمش مبارزه کند و پیروز شود بدون اینکه حتی یک لحظه احترامِ دنیا را از دست دهد.»
آلبر کامو
ادعای افراد مثل من ب رهویت ثابت شدنی نیست مگر کسی از متن به باور برسد!من یک فارسی زبانم/ تا چند وقت پیش با حرارت و شدت بر تمامیت ارضی ایران تاکید می کردم. ولی با با اطلاع از اخبار فجایع افغانستان، عراق، سوریه و اخبارفجایع قبل تر مثل جنگ جهانی و روآندا و یوگسلاوی... نا امید شده ام. این متون و این وسال ها، بیشتر بیشتر نا امیدم کرده/ سالهاست این مبارزات رسانه ای است/چند گروه کوچک کرد بلوچ هم به اسم ملت و خلق کرد وبلوچ چند تیر و انفجار می کنند. ولی ما نسلمان سوخت و نه استبداد رفت، نه تجزیه ای صورت گرفت، و نه دمکراسی و حقوق بشر آمد!
ما ماندیم و عمر تلف شده/

نوشته شده توسط: Anonymous

میگویند اگر نمیدانی به کجا میروی بجایی میرسی که نمیدانی کجاست. زمانی که ملت ( ملت ها ؟ ملیت ها ؟ ) " آن خدا بیامرز " را بیرون کردند فکر نکردند که چه چیز جای آنرا خواهد گرفت و شعار ملی سر دادند که " چو فردا شود فکر فردا کنیم ". امروز " حق تعیین سرنوشت ملیت ها تا سرحد جدائی " که ظاهرا از مارکس یا لنین شروع و در طول زمان بنا به منافع, تفسیر گردیده, وحی منزل شده و زمانی که میپرسی معنی و حدود آن چیست جواب - اگر جوابی باشد, که نیست - همان است : چو فردا شود فکر فردا کنیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای بهنام چنگائی حالا با این جوابی که شما بمن داده اید باید بگویم که وزارت اطلاعات و روزنامه تابناک برهبری پاسدار محسن رضائی خیلی موفق بود که بر دانش اجتماعی آنهم در سطح رونفکران نیز تاثیر گذاشته .آقای بهنام چنگائی حدود 20 سال پیش همه ملت آذربایجان تورک خطاب میکردند منتها بعد از اوج گیری حرکت ملی در آذربایاجن جنوبی بالخص در رابطه با توهین روزنامه ایران به ملت آذربایجان اصطلاح آذری جانشین تورک شد و همگی بیاد دارند که شاخص اعتراضات به رژیم در تظاهراتها شعار « هارای هارای من تورکم » و امروز برخی از باصطلاح مخالفین رژیم مانند خود رژیم بجای استفاده اصطلاح واقعی تورک « کلمه تورک مترسک رژیم ایران » از اصطلاح آذری استفاده میکنند در صورتیکه اگر به تمامی اسناد بالخص مطبوعات ٢٠ سال قبل مخالفین نگاه کنید در رابطه با ملت آذربایجان از اصطلاح ملت و یا خلق تورک استفاده شده و این همسوئی برخی ها با

برخی ها با رژیم خیلی معنی دار است و امیدوارم شما نیز این اعتراض مرا از جنبه مثبت نگاه کنید
نوشته شده توسط: Anonymous

زبان فارسی با همه ضعف هایش مثل هر زبان دیگر
از نظر ارزش انسانی و خلاقیت ادبی در رتبه 5-1 در جهان قرار دارد
اگر آثار حافظ و مولوی و سعدی و فردوسی و خیام را با شاهکارهای غرب مانند هومر و دانته و سروانتس و شکسپیر و گوته مقایسه کنبم می بینیم چیزی کمتر ار آنها ندارند
اگر زبان فارسی قدری جهانی تر گردد و یا اینگونه آثار کلاسیک فارسی بشکل مناسب به زبانهاب غربی ترجمه شوند خواهیم دید که اندیشه و هنر و نقد و هومانیسم ایرانی پارسی چه خدمت شایانی به بشریت نموده .
شونیسم آذری تجزیه طلب بدلیل بی هویتی و بی فرهنگی و بی تاریخی و بی زبانی و بی وطنی و داشتن عقده و حسادت و کینه اکنون بیش از اعراب دشمن ایران و ایرانیست که باید در تمام جبهه های بحری ارضی سماوی اینترنتی مورد حمله قرار گرفته و نابود شود تا سر خر را کج کند و سراغ مغول و چنگیز و اردغان و گولبن برود
یا اینکه به مطالعه بی طرفانه و غیر غرض

ورزانه تاریخ و فرهنگ ایران و ایرانی بپردازد و در پایان یک اشهد بگوید که هنر زآن ایرانیان است و بس ، ندادند شیر ژیان را به کس و ناکس .
نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

جناب يوسف آذربايجان سلام؛

راستش را بگویم که من و دانش اجتماعیم از ملیت ها همان است که نوشته ام و بیایید به من لطف کرده و اجازه بدهید همانگونه بنویسم که آنها را در مجموع شناخته ام.
مثلا بلوچ ـ بلوچستان، کرد ـ کردستان، آذری ـ آذربایجان ـ لر ـ لرستان، گیلک ـ گیلان و... باسپاس

نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

جناب دیار پهله سلام،

نوشته اید:

بد نیست بدانید تجزیه طلبی در حقوق بین الملل جنایت جنگی است که دولتها حق دارند آنرا حتی بشکل خشونت آمیز سرکوب کنند.
و یا:

قومیتی هم اگر در ایران داشته باشیم تنها حقوق شهروندی دارد نه حقوق قومی و یا مالکیت بر گوشه ای از این سرزمین. ایران ملک مشاع همه شهروندان است.کسی ناراضی است می تواند همانطور که آمدند بروند.

جناب دیار پهله با حرمت به دیدگاه شما، اجازه می خواهم که رسما بگویم که با این سبک اگاه و نامگذاری شما از ملیت ها من بیگانه هستم و در نتیجه فاصله ی دید شما و برداشت تاریخی تجربی من از رنگینی ایران بسیار متفاوت است.
چاره چیست؟
پیشنهاد من در متن کوتاه مقاله گنجانده شده است و شما هم کم و بیش انگاره ی خود را بازتاب داده اید، می ماند بازتاب دیگران که آنها را هم ما تاکنون دیده و خوانده ایم.

بنا بر این تلاش متعهدانه همگانی بر سر این است که این تناقض ها و تعارض ها و رودرروئی ها را در ظرفی جای دهیم که منافع و خواسته های جمع را پاسخ داده و تأمین کند.

و سهم همه ی ما در این میدان اخلاقمند انسانی، جز بررسی امور کهنه، درهم تنیده و به بن بست کشیده شده ی گذشته و کنونی بیش نیست. یک اصل پایه اینجا وجوددارد که یا همه ی ما وارد گود راهکاریابی ها و راهسازی های اجتناب ناپذیر فردای ناهموار می شویم و مسلما چاره ها را می یابیم و همچون قرن های پیش باهم زندگی می کنیم.

و یا بی توجه به دمل های چرکین، انفجار خونین آنها را به دست جنبش های وابسته، خودبخودی و طعمکار در دنیای آشوبزده ی سرمایه سالاری و میلیتاریستیم قهار او می سپاریم. یادمان نرود که عموسام (امپریالیسم آمریکا) و یاران ناتوئی او مترصد این فرصت طلائی هستند.

اما باور خود من بر این است که ما به حد کافی شعور و دانش تاریخی ـ اجتماعی داریم که از بروز انفجار آتشفشانی و مخرب آن جلوگیری کنیم. باسپاس
نوشته شده توسط: Anonymous

برخی از بهانه هایی مثل حق تدریس به زبان مادری در جهت تفکرات تجزیه طلبانه استفاده میکنند. زبان ملی همه ایرانیان زبان فارسی است. بعد از آموزش زبان فارسی، هر کس دوست داشت میتواند به زبان مادری تکلم کند. زبان فارسی زبان ریشه ای و اصیل همه ایرانیان است.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای بهنام عزیز! با سلام من با محتوای مقاله ات کاری ندارم. و حتا با تمام اشکالاتش نمی گویم که بد است. اما عزیزم. رفیق عزیز! بارها گفتیم بار دیگر به محضرت عرض میکنم؛ روی ملت تورک آزربایجان اسم نگذار. کلمه آزری برما نمیچسبد! برایمان بی مفهوم است. ما هم تبارمان تورک است، هم زبانمان. در ضمن من از کسانی هستم که با همین نسل روزگاری در این سازمانهای سیاسی عمر خود را سپری کرده ام. همه تان را نیز میشناسم. بیش از سه دهه در میانتان بودم. از اقلیت و اکثریتش بگیر تا سازمان فدائیان خلقش! فکر سیاسی اغلب این حضرات را از نزدیک تجربه دارم و هنوزهم با خیلی هایشان رابطه دوستی دارم. خیلی از اینان بنا بر ناچاری و امرار معاش عمر نازنین خود را درایستگاههای مسافر کشی سپری میکنند. با تمام این تجربیات من شخصا به این نتیجه رسیده ام، هر خلقی لازم است، خود آقای خود باشد. هیچ خلقی آقا بالا سر لازم

ندارد. هیچکس نه نژادش از دیگری برتراست و نه شخصیت اش! کسی که با زبان و فرهنگ با آداب وسنن، ملتی دشمن باشد، هرگز دلش به آن خلق نمی سوزد. پانفارسیسم و پان ایرانیستهای نژاد پرست بمثابه دشمن خلق، دلسوز هیچ ملتی نیستند. بخیال خامشان خود را از دیگران بالاتر میدانند. اینان بقدری کوته فکر، از خود راضی، گستاخ و نژاد پرستند، فکر میکنند ملل غیر فارس برده اینانند! یکقرن تمام است پانفارسیسم و پان ایرانیسم به بهانه شوم "تمامیت ارضی" ملل غیر فارس را تا این لحظه که این کامنت را برایت تقدیم میدارم بخاک خون کشیده است. زبان و فرهنگشان را قتل عام و قدغن کرده است. حقوق انسانی، ملی مدنیشان را لگدمال کرده است. هنوز که هنوز است به بهانه تمامیت ارضی جنایت علیه بشریت در ایران ادامه دارد! یکقرن تمام است که بین ملل ایران و پانفارسیسم دریائی از خون ایستاده است. تنها راه نجات ملل ایران، بیرون آمدن از سلطه و سیطره، استعمار زبانی، فرهنگی، اقتصادی، مخصوصا حق تعیین سرنوشت ملل ایران است. درجغرافیای موسوم به ایران که سردمداران و حکومت گرانش بدست اجنبی ها بر مردم مسلط شده اند، راه نجات دیگری جز رهائی از دست پانفارسیم برای مردمان ایران باقی نمانده است. 43.000.000 مردم آزربایجان به مثابه مستعمره در دست شوونیسم فارس اسیراست. زبانش قدغن است. ادبیاتش قدغن است. موسقی اش قدغن است. تاریخش قدغن است. فرهنگش قدغن است. هویت انسانیش قدغن است. نامش قدغن است. حرمت انسانی اش قدغن است. ذخایر و منابع زیر زمینی اش بدست استعمارگران پانفارسیسم مکیده به مناطق فارس نشین برده میشود. آثار باستانی، گنجینه های زیر زمینی، تاریخی اش غارت و تارج میشود. انواع جوکهای تحقیر آمیز بدست ماشین تبلیغاتی پانفارسیسم در جریان است. لحظه ای از توهین و تحقیر بمردم آزربایجان باز نمی ایستد. آنوقت با پر روئی به ما هموطن میگویند؟! درپاچه اورمو به عمد خشکانده میشود. آزربایجان را به نمکزار و بیابان مبدل میکنند. چاههای آب مناطق آزربایجان روز به روز تلخ تر مناطقش غیر قابل کشت و غیر قابل سکونت میشود. پانفارسیسم یکقرن است که نقشه نابودی مردم و منطقه آزربایجان به مرحله اجرا گذاشته است. تجربه خونین یک قرن در جلوی چشم ماست. کسیکه آن را نمی بیند، یا احمق است، یاشعور سیاسی ندارد، و یا خود شخصا همفکر پانفارسیم و استعمارگران است. ملل ایران اعمم از تورک آزربایجانی، و یا امثالهم، دیگر به وعده و عید های هیچ بنی بشری باور ندارند. البته مردم آزربایجان از قبل نیز از نقشه پانفارسیسم با خبر بود. منتها شدت سرکوب وخفقان و قتل کشتار، در جهنم ایران به حدی است اگر رژیم جنایتکار اسلامی لحظه ای از سرکوب و اعدامهای دسته جمعی دست بردارد، عصیانهای عمومی به مثابه آتش زیر خاکستر سر بر خواهد افراشت. خودت بنا به تجربه نیم قرن زندگی نیز آن را حس میکنی. موضوع برای همه ملموس است. جغرافیای موسوم به ایران به مثابه انبار باروت منتظر جرقه است تا بکلی ازهم بپاشد.
نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

سلام آ. ائلیار گوزلیم؛

من هم بسیار متاسفم که سرخوردگی از باور به اراده ی مقتدر مردم، چنین توهم واهی ای را در عده ای ایجادکرده و امید بستن آنها به دستآویز یکی از فاسدترین و مرتجع ترین ساختارهای منحط وهابی ـ سلفی آنهم فامیلی ـ جدا دردآوراست.

ستمگری رژیم اعدام و چپاول های میلیاردی ولائی و باندها و مافیاهایش باید تنها توسط خود توده ها و کارگران و زنان و جوانان و نوعدوستان و ملیت های ستمکشیده و بخاک نشسته ممکن و میسر شود و خواهدشد.

گذر از کلیت رژیم نه اهرم اش صادرکردنی ست و نه ابزار سرنگونی اش وارداتی ست. بلکه وظیفه اش تا بوده و بوده تنها برکول مردمانی کشیده شده ست که هماکنون نیمی از آنها بیکار و کرسنه و زمینگیر می باشند.

هرگونه دخالت خارجی بدون طمع تاکتیکی و هدف سوء استراتژیکی متصورنیست. خوشبینی و دست بردن به این فتیله ی انفجاری حتما می تواند تاوان سنگینی داشته باشد.
قادان آلم

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب "ع.ب.تورک اوغلی" در جواب "بشریت" نکاتیگفتید/برفرض درست گفته شما/ پس چکار باید کرد؟
آیا دست روی دست گذاشت استبداد ادامه یباد یا با این تفرقه، جنگ داخلی شود؟
تجزیه ایران غیر راه دمکراتیک و جلب نظر مردم دیگر، تنها با خون و جنگ و فرسایش منابع و عقب ماندگی ممکن است/ مگر اینکه ایارن به اشغال سریع و سنگین قوای خارجی در بیاد و ابرقدرت ها چنان نیورها بیاورند که هیچ نیوری داخلی قدرت مخالفت نداشته باشد که در این صورت باید ده برابر انچه که در افغانستان و عراق و سوریه نیرو وارد کردند وارد کنند. ایارن کشور بزرگی است و بعید است به یان راحتی تجزیه شود. فارس ها و اقوام هم پیمانشان بخصو لر و بختیار یو شمالی مقاومت سرسختی خواهند کرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب لاچین لشکر 110اردبیل اصلا در نبرد خرمشهر نبوده
با اینکه من اعتقاد تمام دارم که یک تورک اصولا جز تورک یا چیزی که مال تورک باشد را نمیتواند اصولا ببیند ولی با این حال شما را به یک کم مطالعه درباره عملیات بیت المقدس و شرک نزدیک به10 لشکر سرباز ایرانی میکنم هر چند که بی فایده است مرغ شما ها اصولا یک پا داشته و دوبارهم مثل نماینده محترم تان اقای سردار ارتشبد قاضی پور که در یکجا سر 700 نفر(یک هنگ) را تنهایی در جبهه فاو البحار با دوازده تا ارومیه ای بریده و برگشته(قابل توجه نویسنده کتاب امیر ارسلان به جهت تکمیل متن) و خرج جنگ را هم زنان تورک با فروختن طلا هایشان دادند و فارس ها فقط دنبال صلح بودنند دوبار همان را تکرار میکنی
https://fa.wikipedia.org/wiki/عملیات_بیت‌المقدس
بقیه در ادامه


الف - نیروی زمینی:لشکر ۲۱ پیاده، لشکر ۹۲ زرهی، لشکر ۱۶ زرهی، تیپ ۵۸ تکاور، تیپ ۲۳ نوهد تیپ ۳۷ زرهی، تیپ ۳ لشکر ۷۷،

ب_هوانیروز با حد اکثر توان بالگردی خود

ج - نیروی هوایی: عملیات پشتیبانی نزدیک هوایی، ترابری نیرو و بار، تخلیه مجروحین

د_گروه‌های ۲۲ و ۳۳ توپخانه

ز_ گروه ۴۲۲ مهندسی و گردان ۴۱۲، مهندسی رزمی، گروه مخابرات.

۲- سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

الف – نیروهای بسیج مردمی که در قالب ۳ لشکر و تعدادی تیپهای مستقل سازمان یافته بودند

3_ جهاد سازندگی

عمدتاً به صورت پشتیبانی مهندسی از عملیات یگانهای نیروی زمینی ارتش و سپاه پاسداران در قالب ۳ قرارگاه عملیاتی نصر، فتح و قدس سازمان یافته بودند.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب یوسف از اذربایجان لطفه برای ما توضیح بدهید این دزدهای زیر به کدام لحجه تورکی در بدو تولد یا علی میگفتند

- علی خامنه ای، ترک آذربایجانی و سردمدار رژیم ولایت فقیه در روستای خامنه در پیرامون شبستر در هشتاد کیلومتری تبریز زاده شد، شیخ جواد خامنه ای پدر علی خامنه ای سال ها پیشنماز مسجد جامع تبریز بود و خانه اش در کوی قره باغی ها در تبریز و در چهار راه منصور (شهید بهشتی کنونی) بود، گفته می شود که علی خامنه ای از سوی مادر با شیخ محمد خیابانی ترک تبریزی خویشاوند است، سرانجام شیخ جواد خامنه ای به همراه خانواده اش به مشهد کوچید و در آنجا برای علی خامنه ای شناسنامه مشهدی گرفت! هواداران علی خامنه ای او را سید خراسانی می نامند! بی آن که روشن کنند چگونه علی خامنه ای که در روستای خامنه زاده شده است می تواند خراسانی باشد؟!

؟! آن هم در حالی که علی خامنه ای در تاریخ ۵ مرداد ۱۳۷۲ به تبریز آمد و به زبان ترکی سخنرانی کرد و گفت که ترک آذربایجانی است!
۲- مهدی بازرگان، ترک آذربایجانی که در تبریز زاده شد و نخستین نخست وزیر رژیم ولایت فقیه بود.
۳- میرحسین موسوی، ترک آذربایجانی که مانند علی خامنه ای در روستای خامنه زاده شد و تا هنگامی که پستی به نام نخست وزیر از قانون اساسی جمهوری اسلامی حذف نشده بود هشت سال نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران بود.
۴- علی مشکینی، ترک آذربایجانی زاده شده در مشکین شهر که سال ها رئیس مجلس خبرگان رژیم ولایت فقیه بود.
۵- عبدالکریم موسوی اردبیلی، ترک آذربایجانی زاده شده در اردبیل که سال ها رئیس قوه قضائیه رژیم ولایت فقیه بود و هنگام کشتار زندانیان سیاسی در تابستان سال ۱۳۶۷ از مهره های کلیدی بود.
۶- صادق خلخالی، ترک آذربایجانی زاده شده در خلخال که از قضات دانه درشت رژیم ولایت فقیه بود و صدها تن به ویژه سران رژیم پهلوی را به اعدام و زندان محکوم کرد.
۷- سیدحسین پورمیرغفاری معروف به سیدحسین موسوی تبریزی، ترک آذربایجانی زاده شده در تبریز که از کارگزاران دانه درشت رژیم ولایت فقیه بود و سال ها رئیس دادگاه های انقلاب اسلامی، دادستان کل انقلاب اسلامی، نماینده مجلس، رئیس کمیسیون اصل نود، رئیس خانه احزاب و ..... بود و در اعدام و سرکوب و کشتار هزاران تن از دشمنان رژیم ولایت فقیه دست داشته و یکی از خونخوارترین مهره های رژیم ولایت فقیه است
- سیدابوالفضل سیدریحانی معروف به سیدابوالفضل موسوی تبریزی، ترک آذربایجانی زاده شده در تبریز که از کارگزاران دانه درشت رژیم ولایت فقیه بود و سال ها دادستان کل کشور و رئیس دیوان عدالت اداری و سردمدار بخش های دیگر رژیم جمهوری اسلامی بود.
۹- صادق محصولی، ترک آذربایجانی زاده شده در اورمیه که دارائی چند صد میلیاردی او زبانزد همگان است و سال ها فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شمال باختری کشور یعنی آذربایجان و اردبیل بود و پس از رسیدن به پست های گوناگون، در دولت محمود احمدی نژاد وزیر کشور و وزیر رفاه شد و از صحنه گردانان اصلی کودتای انتخاباتی سال ۱۳۸۸ بود.
۱۰- محمدرضا میرتاج الدینی، ترک آذربایجانی زاده شده در تبریز که دارای پست های گوناگون در رژیم ولایت فقیه بود و در دولت محمود احمدی نژاد به پست معاونت پارلمانی ریاست جمهوری رسید

به این لیست بابک زنجانی و رضا صراف را هم اضافه کن
نوشته شده توسط: Anonymous

روزی ملا نصرالدین برای اینکه بچه ها را از خوداش دور کند که اذیت اش نکنند گفت مگر نمیدانید در خانه ملانصرالدین حلوا خیرات میکنند.
بچه ها هم با شنیدن این جمله شروع به دویدن به طرف خانه ملا کردنند
خود ملا هم پس از چند لحظه به دنبال بچه ها شروع به دویدن کرد و میگفت "نیک ندانم شاید الان واقعا در خانه خودام حلوا خیرات میکنم "
حکایت تورک ها و سومری ها هم شده حکایت ملا نصر الدین
یک واژه تمدنی و انتزاعی در زبان عقیم اش وجود نداره ادعای تمدن سومر با دها هزار کیلومتر فاصله از خاستگاه اولیه اجداد تورک اش را هم دارد

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب لاچین
زبان عقیم و عقب مانده تورکی بسیار بیقاعده و فاقد منبع واژگانی هست واژه های انتزاعی هم ندارد
برای نمونه واژه سازی زبان تورکی

باجا: سوراخ سقف
باجا:پنجره
باجا:پذیرش
باجا:کوشک تلفن
باجا: اتاقک روزنامه فروشی
باجا:سوراخ در هر چیز مثل جای میخ روی دیوار
باجا:غار
باجا:تونل
باجا:چاله
باجا:حفره
باجا:کنده شده
باجا: کانال
باجا: جوی اب
باجا: در(که درب هم میگویند)
یاجا زیرگذر

نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

دامنۀ واژگان و تنوع واژه ها در زبان فارسی بسیار بزرگ و پرمایه است و یکی از غنی ترین زبان های جهان از نظر واژه ها و دایره لغات به شمار می آید. در کمتر زبانی ، فرهنگ لغاتی چون دهخدا (16 جلد) و یا فرهنگ معین (6 جلد) دیده می شود. در ایران زبان نخست 53 در صد مردم فارسی است.اکثریت مردم افغانستان و تاجیکستان نیز فارسی زبان هستند، زبان فارسی ، گویش ورانی در ازبکستان و هند وپاکستان دارد.
این پانترکهای گستاخ و پررو و نادان و متعصب و دروغگو که در ایران موسوم به حرکت ملی آذربایجان جنوبی هستند، تلاش بیهوده ای می کنند برای هموطنان شریف آذربایجانی ما هویتی جداگانه و متمایز بتراشند و تخم نفرت و کینه را بین ایرانیان بکارند و همه را دشمن آذربایجانی ها معرفی کنند.فاجعۀ نسل کشی ارمنیان در ترکیۀ عثمانی در سال 1915 نشان دهنده آن است که تفکرپان ترکیسم خطری جدی در منطقه است. در حالی که غول ساختگی و خیالی

پان ایرانیسم و پان فارسیسم چیزی نیست به جز ترس پان ترکها از آگاهی ایرانیان نسبت به هویت اصیل خود. برای همین است که امروز پان ترکها مذبوحانه تلاش می کنند که چهره های فردوسی و کورش کبیر و زبان فارسی و تمدن ایرانی را با دروغ و تحریف ویران کنند.