Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب موحدی,
فرمودید " یک عده افراد مغرض و نادان و اپورتونیست.... و تجزیه طلبان بی مقدار با سوء استفاده ..... داعیۀ تجزیه ایران" را دارند.
احتمالا میدانید که چین صاحب یکی از قدیمی ترین تمدن های دنیاست و خردمندان بسیار داشته است. یک ضرب المثل چینی میگوید زمانی که با انگشت اشاره, کسی را متهم میکنی سه انگشت دیگر به سوی خودت بر میگردد. بحث و گفتگو, جای توهین و اتهام نیست مگر آنکه کسی منظور و یا مأموریتی خاص داشته و یا الفبای ادب و تربیت را نخوانده باشد. حق تعیین سرنوشت ملت ها در منشور جهانی حقوق بشر تصریح شده است. اینکه اعمال چنین حقی امروزه به صلاح ماست جای تامل دارد و با این بیهوده گویی ها نمیتوان به توافق رسید.

نوشته شده توسط: Anonymous

در ایران در چهارچوب نظام سرمایه داری، امکان ایجاد یک فدرالیسم ملت ها بر پایه اصول دموکراتیک وجود ندارد. اگر هم معجزه ای رخ دهد و تحت نظام سرمایه داری، چنین فدرالیسمی در ایران ایجاد گردد، کارگران، توده های زحمتکش، ملت های کوچک نظیر ترکمن ها ،بلوچ ها و عربها از این فدرالیسم سودی عایدشان نخواهد شد. کسانی که ذره ای علاقه به رفع ستم ملی در ایران را در دل می پرورانند، باید این امر را مسلم بدانند که بدون سرنگونی سلطه استبدادی و قرون وسطائی رژیم جمهوری اسلامی توسط توده های زحمتکش، امکان رهائی از چنگ انواع ستمگری ها و از آنجمله ستم ملی در این کشور اسیر و دربند، وجود ندارد. کسانی که بر آنند که از طریق سازش با رژیم جمهوری اسلامی، در جهت رفع ستم ملی در آذربایجان گام بردارند ، بدترین دشمنان توده های زحمتکش این سرزمین می باشند. کسب آزادی و رهائی از

چنگال دشمن غداری نظیر رژیم جمهوری اسلامی، کار سهل و آسانی نیست و از مبارزین راه آزادی، فداکاری و مقاومت بی حد و حصر، طلب میکند. با سازش و تبانی با رژیم خودکامه جمهوری اسلامی و قدرت های امپریالیستی و ارتجاع منطقه، رهاپی خلق آذربایجان از انواع ستمگریها و از آنجمله ستم ملی، امکان پذیر نیست. در برخورد به مساله ستم ملی در ایران در عین حال همواره باید منافع کارگران و توده های زحمتکش خلق های تحت ستم در نظر گرفته شود. برای کارگران و توده زحمتکش آذربایجان، فرق ماهوی بین سرمایه داران فارس و ترک ، وجود ندارد. به نظر میرسد در بین هواداران جنبش ملی آذربایجان ، کسانی هم وجود دارند که خواهان حل مساله ملی در چهارچوپ رژیم جمهوری اسلامی می باشند . از دید این قبیل آدم ها که ظاهرا میخواهتند بطور گام به گام بر ستم ملی در آذربایجان چیره گردند، اظهار نظر های عوام فریبانه و نفاق افکنانه سردمداران رژیم در زمینه تدریس چند ساعت زبان ترکی در هفته در کنار زبان رسمی - زبان فارسی- امتیاز مهمی تلقی میگردد!! نهایت آرزوی این قبیل اشخاص داشتن آذربایجان ظاهرا مستقلی است که در آن زبان ترکی زبان رسمی باشد و سرمایه داران بومی با مکیدن خون کارگران و زحمتکشان، صاحب ثروتهای باد آورده گردند .
نوشته شده توسط: Anonymous

من اون نظرات شما که میگید اصلا حل شدنی نیست همون تجزیه بشه بهتر این جوری دردسر زیاد نمیشه هر قومی برای خودش حکومت کنه همین حکومت که به نام اسلام دارد ۳۵ سال اندی هست چه سودی داشته برای مردم ایران شما جز دومین کشور نژاد پرست شده حق حقوق هیچ نهادی رسیدگی نمیشه همون بهتره خودت عقب نشینی کنید هرکی برای خودش و هر کلتوری و هر نژاد و هر گویش بهتر است ایران تجزیه بشه عرب برای خودش و کورد برای خودش و فارس یا همون عجم برای خودش و ترک یا همون آذری برای خودش

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب کعبی به موضوع مهم و ناکاملی اشاره کرده اند که "شرایط کنونی ایران برای تحقق این آرمان را مساعد نمی دانم". حقیقت اینست تا زمانی که به عنوان مثال یکی از قدرت های موجود دنیا که ۵۶۲,۰۰۰ تسهیلات ( facility ) نظامی در ۴,۸۰۰ جایگاه ( site ) در ۱۵۶ کشور دارد و با تجزیه بالکان و عراق و لیبی و سوریه و غیره دنبال جایگاه های بیشتری میباشد باید گفت " شرایط کنونی دنیا برای تحقق این آرمان مساعد نیست" و خود را طعمه چنین غول هایی کردن شرط عقل نمیباشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

به عنصر فالانژ:
دوباره عنصر فالانژ .... با نام من کامنت گذاشته گفته است: " کمونیستها پیرو کیانوری هستند. کیانوری هم که یک کمونیست خائن و نوکر روس ها بود، نوه شیخ فضل الله نوری بود!" پایان نقل قول. این آقای فالانژ نمی داند، که من رفتار، شخصیت و افکار سیاسی افراد را سوای ریشه تباری و خانوادگی و عشیره ای وی ارزیابی میکنم. در ضمن کمونیستها پیرو کیانوری نیستند. و نبودند. هر سازمان چپی دارای خط مشی و جهان بینی خود است و اتفاقا تفاوتهای اساسی نیز با حزب توده دارند. حزب توده نماینده سازمانهای دیگر نیست و نبوده است. ....

نوشته شده توسط: Anonymous

عقلان دانند: آقای ملایری متاسفانه سواد کافی برای دخالت در مسائل زبانشناسی تاریخی ایران را ندارد. لذا مقداری دلایل قدیمی در بارۀ ترکی نبودن زبان قدیم آذربایجان را تکرار کرده است، که نادرستی شان سالهاست در مقالاتی که حتی در این سایت نیز درج شده اند، ثابت شده است. بعنوان نمونه کتیبۀ سارگن دوم بزبان اکدی در تنگه ور در هزارۀ اول پیش از میلاد (قریب سه هزار سال پیش!) از اسامی ترکی نواحی و قلاعی نظیر اوش کایا (اسکو) اسم می برد که اکنون به همان اسامی در آذربایجان موجودند. این حقیقت تاریخی نشان می دهد که در آذربایجان قدیم حداقل از سه هزار سال پیش به زبان ترکی سخن گفته می

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب علی، جناب تورک اوغلو، با سلام و تشکراز روشنگریتان درخصوص رفتار....که با نام من، وبا نام جناب تورک اوغلو، و سایرین مطلب مینویسد، اکنون با توجه به روشنگرهای دوستانه تان، و تلفنهای متعدد دوستان که درآن مورد نکات جالبی را خاطر نشان کردند، که گویا این عنصرسوپرفاشیست را میشناسند، همچنین با مقایسه دستخط و طرز نگرش و انشای ایشان، و استفده ازجملات تورکو، بر من و سایردوستان، وهمچنین برای خوانندگان روشن شد که رفتارهای فالانژیستی ....این دست پروده رجوی قادربه همه چیزاست. این عنصرفالانژ از اکانتی که از جناب آقای توکلی گرفته میتواند بطورمستقیم کامنت بگذارد، و دیگری نیازی ندارد کسی نوشته های فاشیستی اش را حذف کند. او نیز درست از این فرصت سو استفاده میکند. البته مسئولیت چنین رفتارناشایست متوجه جناب توکلی میباشد. لازم است از چنین عمل غیراخلاقی جلو گیری کند.

نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

رفقای مارکسیست لنینیست به اصل حق تعیین سرنوشت به مثابه یک اصل بنیادی باور دارند؛ آن آموزه های رهایی بخش و اصل حق تعیین سرنوشت مللی که در تفکر مارکسیستی وجود دارد و یک عده افراد مغرض و نادان و اپورتونیستهای چپ نما و تجزیه طلبان بی مقدار با سوء استفاده از آن امروز داعیۀ تجزیه ایران را مستند به آن می کنند هرگز در آثار مارکس و انگلس و لنین وجود نداشته است.
مقوله ملل تحت ستم که باید حق تعیین سرنوشت را به آنها داد اصولاً مقوله ای است که به اعتقاد لنین از عوارض جانبی ظهور امپریالیسم است که در سوسیالیسم باید حل شود و این امپریالیستها هستند که مورد خطاب قرار دارند. نه تنها ملل مورد نظر لنین شامل حال ساکنین ایران نمی شود بلکه اصولاً مربوط به سرزمین هایی است که کشورهای امپریالیستی با زور به خود الحاق کرده و یا به شکل مستعمره درآورده اند.

قبل از اینکه جنگ جهانی اول پایان یابد، بحث اینکه با مللی (کشورهایی) که زیر سلطه امپریالیستها بوده اند چه باید کرد، از جمله در آمریکا با دکترین مدون ویلسون وجود داشت و دنبال می شد. بنا به این دکترین ملل دربند نه تنها می بایست آزاد می شدند، بلکه کشوری که آن ملت یا کشور را به خود الحاق کرده و به بند کشیده بود موظف می شد که کمک های معینی را نیز به ملت یا کشور آزاد شده در این راه برساند.
اینگونه است که آنچه لنین و قبل تر از آن انگلس بعنوان "ملل" از آن نام می برند معنای تاریخی روشنی داشته و به هیچ روی نباید و نمی تواند دست مایۀ راست گراهای تجزیه طلب و اپورتونیستهای چپ نما قرار گیرد.
نوشته شده توسط: Anonymous

در ترکی ساق اول ( در استانبولی سائول) برای بیان تشکر بکار می رود مشابه ممنون
ساغ به معنی راست و درست است و اول به معنی باش
ساق یا ساخ فارسی می باشد از مصدر ساختن! ساخ یا ساق یعنی راست و درست. ساختن یعنی درست کردن . از آن سخت درست شده .ساق ( به قسمت راست پا گویند) - ساقه ( قسمت راست گیاهان) عکس ان نیز سوختن است!
در استانبولی برای سلام و درود ( سلام و مرحبا ) عربی بکار می برند! برای سپاسگزاری نیز یا تشکر یا همین ساقول ( سائول) در غرب ترکیه غ را نمی توانند تلفظ کنند مثلا اردوغان را اردوئان می گویند!
برای خواهش کردن واژه ( رجا ) عربی را بکار می برند. رجاادریم یعنی خواهش می کنم.
یک چیز خیلی عالی را می گویند شاهانه یا هاریکه که کوتاه شده خارق العاده است! (خ) را (ه) و (ق) را (ک) تلفظ می کنند. خارقه میشود هاریکه
برای ابراز

علاقه می گویند جان ( مثل جانم یا بابا جان) که این جان هم می دانیم فارسی است.
جانم کارداشیم ( یعنی برادر یا خوهر عزیزم) تمام اجزای آن فارسی است ( جان - م - کار + داش + م)
اعداد ترکی خیلی ها از فارسی گرفته شده مثلا بش که کوتاه شده و تغیر یافته پنج است.
پاشا کوتاه شده پادشاه است. شهزاده و پادشاه و پسونده زاده و لو و لی و چی و خانه و ... بنیادی ترین واژگان ترکی استانبولی را درست می کند.
عبارتهای فارسی نیز فراوان در ترکی استانبولی کاربرد دارد:
آسایش بر کمال !
نوشته شده توسط: Anonymous

میتوان گفت نیازی به نگرانی نیست . به زودی زود طوفان خشم توده ها خلق طورمار نظام پلید سرمایه داری را در هم خواهد پیچید . اری رفقا پرچم سر خ توده های تحت ستم در اسمان کشور خلقهای ستم دیده در هر میدانی به بالا خواهد رفت و خیلی شعار ها . اما من عجیب حس همدردی با اقای جداری دارم .از اینکه استعداد ادبی این مرد قربانی همان خزعبلات و شعار های دروغین بالا شد ه است . به زبانی دیگر افرادی ماند اقای جداری از نگاه من قربانی خیر خواهی وانسان دوستی و فریب بزرگی بنام عدالت در جامعه کومونیستی شده اند انسانهای بزرگواری که همه چیز خود را قربانی یک سراب کردند . نه فقط از ایران بلکه از همه جهان به مسکو رفتند و زندانی شدند و ناامید و سیبری زده و عاقبت در یافتند که نه انچه گفته بودند دروغی بیش نبود و گمنام به کام مرگ رفتند..

اثار باقی مانده از این گونه افراد چه ایرانی و یا غربی به اندازه یک کتابخانه است. از ستمی که دولت بلشویک برانها وارد کرد از دروغی که تحت عنوان برابری و برادری ومساوات و سوسیالیسم در ذهن خود ساخته بودند .

از خود میپرسم راستی خدمت اقای جداری فقط به خلق ترک و اذری چه بوده است ؟ اگر این مرد با استعداد و کوشا
مدیر یک شرکت صنعتی و یا کا رفرمای یک واحد تولیدی میبود بهتر نبود ؟
از این استعداد های شگرف در کشور ما ایران بسیار است و این استعداد ها چه دینی و چه غیر دینی همه و همه به کام اژدهای شعار های دروغین عدالت خواهانه رفتند . هرگز چنین مباد .
نوشته شده توسط: Anonymous

بقول دکتر شریعتی , خیلی زور زدید ولی یک اسم دانشمند و یا یک کتاب قبل از اسلام پید نکردید.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای هاشم خواستار به این عکس ها خوب نگاه کنید و متوجه شویدکه بچه های تورک آذربایجان خواستار چه هستند و از چه چیز رنج میبرند
دانش آموزان تورک در اورمیه با باز کردن پلاکاردی در مدرسه خواستار تحصیل به زبان مادری خود شدند + تصاویر
http://www.gunaz.tv/?id=2&vmode=1&sID=95178&lang=2

نوشته شده توسط: Anonymous

دانش آموزان تورک در اورمیه با باز کردن پلاکاردی در مدرسه خواستار تحصیل به زبان مادری خود شدند + تصاویر

http://www.gunaz.tv/?id=2&vmode=1&sID=95178&lang=2

نوشته شده توسط: Anonymous

خاک رژوه !!
همچین خاکی , احتیاج دارد آقای اقبالی بیاد براش رییس جمهور بشه !! بزودی وگرنه جل پلاس رژوه بازی جمع حواهد شد !!

نوشته شده توسط: lachin

آقای اثامه مجددی...
طنحا رفطم وبه یک واژه نامه طورکی نگاحی انداخطم و دیدم که ( وای دده ام وای ننه ام) , اسلن چند طا لغط طورکی نمی طوان پیدا کرد. چون حر سفهه را کی وزق می ظدم طمام لغت حا یا فارصی بود و یا اربی بود و یا روثی. مغولی حم پیدا نکردم. هتی دنبال لغط ( -انتزاعی 2-انتذاعی 3-انتظاعی- 4 انتضاعی 5- عنتذاعی 6-عنتزاعی 7-عنتظاعی 8-عنتضاعی 9-انطزاعی-10-انطذاعی 11انطظاعی-12 انطضاعی 13-عنطضاعی- 14-عنطزاعی 15- عنطظاعی-16- عنطضاعی-) حم گشطم ولی متاصفانه آن را حم پیدا نکردم. امیدوارم که در درث آینده ما را در باره این لغط بیشطر راحنمائی خواحید کرد. بحطرین حا را برای شما آرذومندم...

نوشته شده توسط: دیرنج مین ائللی

ایران مظاهر ظاهری تمدن همانند شهرهای نیمه مدرن و کامپیوتر و غیره را با پترودلارها از غرب خریده اما از نظر پیشرفت سیاسی و فرهنگی هنوز در دوران فئودالیسم درجا میزند. برای برقراری فدرالیسم بدون خونریزی , فرهنگ بالای سیاسی- اداری مدرن و نهادینه لازم است که جامعه ایرانی فاقد آن می باشد. سنت مذاکره و بده بستان سیاسی در ایران هنوز شکل نگرفته و اکثریت قریب به اتفاق سیاسیون دولتی واپوزیسیون ایرانگرا تعارفی, شعار زده و بی رحم هستند. در چنین کشوهائی انفجار توده ها و یا دخالت قدرتهای خارجی به خنثی شدن نیروهای سرکوب می انجامد و فرصت کوتاهی برای تغییر ایجاد میکند. آزربایجانیها تجربه دولت قوام السلطنه و توافق با پیشه وری را در انبان خود دارند و نتیجه فاجعه بار انرا می دانند. مطمئنم آزربایجانیها به هزار و یک دلیل,اینبار با استفاده از حق تعیین سرنوشت خود رای به استقلال خواهند داد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای هاشم خواستار آیا میدانی که امروز اول ماه مهر یعنی روز عزا و جزا برای بچه های غیر فارس در مکانی که ایران نامیده میشود است و این ظلم و ستم حدود ٩٠ سال است که به بچه های غیر فارس روا میشود . ای آنهائی که طرفدار حقوق بشر هستید ای آنهائی که طرفدار حقوق بچه هاهستید ای دمکراتها ای آنهائی که خود را انسان میدانید آیا از این ظلم و ستم بی خبرید ؟ چرا صدایتان را در نمی آورید سکوتپ در مقابل ظلم و ستم در این ابعاد به منزله اشتراک است .من اعتراض میکنم شما چی ؟

نوشته شده توسط: Anonymous

امروز اول ماه مهر یعنی روز عزا و جزا برای بچه های غیر فارس در مکانی که ایران نامیده میشود و این ظلم و ستم حدود ٩٠ سال است که به بچه های غیر فارس روا میشود . ای آنهائی که طرفدار حقوق بشر هستید ای آنهائی که طرفدار حقوق بچه هاهستید ای دمکراتها ای آنهائی که خود را انسان میدانید آیا از این ظلم و ستم بی خبرید ؟ چرا صدایتان را در نمی آورید سکوت در مقابل ظلم و ستم در این ابعاد به منزله اشتراک است .من اعتراض میکنم شما چی ؟

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقای نوری علا من شخصا فدرالیست هستم اما از اینکه شما به جریان استقلال طلب با یک دید منفی و چون شما سکولار و دمکرات هستید حتما به این جریان به عنوان جریانی غیر سکولار و غیر دمکرات می نگرید! در درجه اول دادن حقوق ملیت‌ها (البته چه کسی مالک این حقوق است که باید آن را بدهد؟) نباید به خاطر ترس از به قول شما تجزیه طلبها باشد بلکه به این دلیل که این حقوق بطور طبیعی متعلق به آنهاست و کسی آن را ربوده است! ثانیا استقلال طلبی یا به قول شما تجزیه طلبی، یک جرم نیست بلکه یک خواسته کاملا سیاسی است که در یک دمکراسی پیشرفته و نه نیم بند پذیرفته شده است و یکی از اصول غیر قابل انکار آن است که به وسیله حق تعیین سرنوشت محقق می شود. البته من شرایط کنونی ایران برای تحقق این آرمان را مساعد نمی دانم.

نوشته شده توسط: lachin

کاربر گرامی آقای دکتر ادوارد......مشکل ما ترک ها در این است که چون شونیت فارس از فرهنگ ما بی خبر است خیال میکنند که که ما بی فرهنگ تشریف داریم. بارها اشاره کرده ام که نادانی این آقایان دلیل بر بی فرهنگی ما نیست. کسی که در باره (( سوراخ سنبه و باجا ...ماجا )) مینویسد , محیط دایره فکریش هم به همان اندازه سوراخ سنبه است.. زیاد نبایستی از این آقایان انتظار داشت. تازه این آقا شروع کرده که برای ما درس فارسی هم بدهد...

نوشته شده توسط: Anonymous

مثلا در آمریکا بین دولت آقای اوباما و حزب دموکرات چه تضاد و اختلافی هست..؟ عنوان این نوشته تضاد حزب و دولت است. اصلا در معنا نا مرتبط و آشفته مطالب پشت سر هم ردیف شده اند.

نوشته شده توسط: Anonymous

مارکس و انگلس 150 سال پیش مردند و در حال حاضر اجسادشان به همراه افکار ارتجاعیشان هم پوسیده است. باید گذشته را رها کرد و در زمان حال فکر چاره ای کرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

از متن اعتراضی این مطلب، چیزی متوجه شدم، نگارنده همه فدرالیست ها یا طرفداران دمکراسی فدرال را غیر فارس گفته است! در حالی من خودم فارس هستم و در عین هودار فدرال دمکراسی هستم. حتی اگر ایران چندقومی و چندزبانی هم نبود باز هم فدرال دمکرسی برای ایران مناسب است.
استعداد مزمن کشورهای منطقه ما، برای ادامه دور باطل استبداد، از طرفی بزرگ بودن کشوری مثل ایران (و کشور های مشابه) و تنوع اقالیم جغرافیایی، ضرورت یک نظام مردم سالار غیر متمرکز نشان می دهد.
مثالا مردم تفاوت اقلیمی شهرستان ساری و با شهرستان زابل، موجب می شود بومیان هر منطقه بهتر بتوانند مشکلاتشان حل کنند. در نتیجه مدیریت هر شهرستان در اختیار افراد بومی باشد بهتر است.
این بحث دنبال می کنم و امیدوارم نتایج خوبی عاید شود از رشد فکری و درک متقابل.
http://iranglobal.info/node/56807

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-حرکت ملی آزربایجان دریک تفکرخاص خلاصه وتمام نمیشود.مبارزان جنبش آزادیخواهی تورکان ایران وخصوصاآزربایجان درتمام جبهه های فکری برای رهایی ازاستبدادحاکمیت سیاسی وفرهنگی واقتصادی مبارزات گسترده ایی دارند.مابرای مبارزان خودخط ومشی خاصی راسفارش نکرده ویا تونل سیاسی تاریک ایجادنکرده ایم.
کسانی که به تفکرسوسیالیستی ویاکمونیستی معتقدهستند،آنهاخوددانندوازنظرمانیزدراین جبهه میتوانندقرارگیرند.
ماعقداخوت باتفکرفدرالیستی نیزنبسته ایم.این هم یک تفکربرای مبارزان ماست.جبهه آزادیبخش تورکان آزربایجان بخاطرهمین تنوع اندیشی به بزرگترین نیروی کارسازدربین دیگرنیروهای جزم اندیش توانسته به تعیین کننده ترین نیروتبدیل گردد.
جناب آقای جداری عزیزسنگ بزرگ برداشتن علامت نزدن است.کسانیکه میخواهندکوه راجابجاکننداین هادررویا وتوهم زندگی می کنند.آرمانهای عالی شمااکنون درایران وبرای آزربایجان یک آرمان زیباست ولی

کارسازنیست.ماوتمام نیروهای چپ متنوع وشایدهم بلوف زن توان وفکرجنگ وکشتارباجمهوری اسلامی رانداریم ونمیخواهیم همچون حزب دموکرات کردستان دست به انتحاربزنیم.
بلی ماجمهوری اسلامی رااستبدادی ودیکتاتورمیدانیم .ولی باچراغ های خائینانه چپول های تمامیت خواه نمیتوانیم واردچاه شده وفاتحه بزرگترین نیروی سرنوشت سازرابخوانیم.
شمادرموردستم ملی وشئونیسم وحاکمیت پان فارسیسم نظرات خوبی دارید ولی نظرات شماازنظرسوسیالیستی بوده ودراین برهه اززمان برای تورکان آزربایجان چاره سازنیست.
مادوست داریم وتلاش میکنیم ازهرحرکتی وازهرجنبشی حتی دررون نیروهای حکومتی برای اعتلای جنبش ملی آزربایجان استفاده کنیم .
مامیدانیم که مسئولان جمهوری اسلامی براحتی به خواسته های ماتن نمی دهد.ولی ماتوانسته ایم درهرشهروروستابرای خودنشریات هرچندضعیف وغیرقابل قبول داشته باشیم.ماتوانسته ایم بهرشکل ونحونیروهایی رادردرون حاکمیت مجبوربه تشکیل فراکسیون تورک زبانان کرده وواکنش فاشیست های داخلی وخارجی روشنفکرنماهاراخودتان شاهدبودید.
آقایان مانمیتوانیم تن به حکومت دیگری شایدهم بدترازجمهوری اسلامی داده وچهل سال دیگرهم درآن سیستم منظربذل وبخشش آنهابمانیم.
چه فرقی بین سیستم حکومت کنونی باحکومت رجوی ویاافرادی مثل اقبال اقبالی وناصرکرمی وکورش زعیم هامی بینید؟
خواهشا حکومت سوسیالیستی را بگذاریدبرای کشورهای اروپایی ویاروسیه ،شایدکه بتوانندنظم نوینی راازنوبرقرارسازند.
ماهم اکنون به مدرسه بزبان مادری خودنیازداشته وشماها اگرمیتوانیدسازمانها واحزاب چپ رامتقاعدکنیدتادرمجامع بین المللی وآزادیخواهی این درخواست کوچک ملت ماراحامی شده وبخواهند.ازگروه های خارج نشین بخواهیداین حقوق انسانی ابتدایی راازسران حکومت بخواهندورسمااعلام کنند.
نوشته شده توسط: Anonymous

با عرض سلام خدمت اقای حسن جداری! کاملا درست فرمودید که:"مارکس و انگلس هر دو همواره در نهایت سرسختی از مبارزات ملت های اسیر و تحت ستم دفاع به عمل آورده اند. مارکس مدافع پیگیر حق تعیین سرنوشت ملل اسیر و در بند بود ".
اکثر اثار کارل مارکس و فدریخ انگلس در باره ستم ملی و حقوق اقلیت های ملی به زبان فارسی ترجمه نشده و یا نخواستند که ترجمه شود. چند اثر مهم و کلاسیک در رابطه با مسئله ملی در هند و ملیتهای ساکن در ان .
1-کارل مارکس و فدریخ انگلس ، نتایج اتی تسلط بریتانیا بر هند.
2-کارل مارکس و فدریخ انگلس، انگلیس،اریستوکراسی (اشرافیت) بومی و شاهزادگان در هند.
3- کارل مارکس ، اقتباس ترتیب زمانی تاریخ هند. و ........
در ان دوره که این اثار تالیف ونوشته میشد، تازه پروسه شکل گیری طبقه کارگر در هند انجام میگرفت.

گذشته از اینکه بزرگان و اندیشمندان زیادی در مورد ستم ملی در ابعاد کلی و در چارچوب یک کشور و زیانهای ان یاد اور شده اند باید متذکر شد که تا رفع کامل تبعیض و ستم ملی در ایران هیچگونه گرانتی بابت پیشرفت و رفاه وجود ندارد.تنها یگانه راه حفظ تمامیت ارضی و پیشرفت و ترقی ایران از بین بردن ستم ملی و برابری ملیت های ساکن در ان (نه در حرف بلکه عملا)میباشد.
نوشته شده توسط: Anonymous

من این بحث دنبال خواهم کرد و منتظر نشر کامنتهایم هستم.
باز کامنت تکمیلی دیگر.
اینکه سوال شود چرا می گویم: استبداد، همیشه حکومت اقلیت است! اعتراض شود که یعنی اکثریت نمی تواند استبداد داشته باشد؟! من می گویم ممکن است به طور موقتی و آن هم در یک دمکراسی ناقص (مثل 1933 و روی کار امدن نازیسم در المان)، اکثریت مطلق یا نسبی، یک دیکتاتوری ایجاد کنندف ولی ذات و بنیان استبداد سیر قهقرایی دارد و زود به استبداد اقلیت می رسد. یعنی حتی همان اکثریتی که با رای انها استبداد بوجود امده نیز دیگر نمی توانند ان با رای دوباره برکنار کنن، مثل وضعیت استبداد مذهبی موجود در ایران!
سال 1358 دو-سه نسل قبل، برفرض انتخابات ازاد و سالم- مردم این نظام انتخاب کردند، ولی کمتر از 20 سال بعد با در انتخابات نسبتا ازاد 1376 با ریاست جمهوری خاتمی به روشنی پیام نارضایتیشان گفتند و تاکنون شدیدتر و بیشتر شده!

ولی استبداد مذهبی، در سیر قهقرایی اجازه نمی دهد اکثریت مردم اعمال نظر کنند! این را اکثریت قاطع مردم باور دارند.
اقلیت شاید بین 10 تا 20 درصد بخاطر منفعت از این نظام حمایت کنند ولی قطعا بیش از 80 درصد ناراضی اند/ حتی از انتخابات هر از گاهی نسبتا ازاد در این نظام هم می توان فهمید اکثریت قاطع مردم این نظام استبدادی نمی خواهند و در خواهان یک نظام دمکراسی واقعی هستند که در آن آزادی و رفاه باشد و از فساد و محدودیت و محرومیت و تبعیض و بی عدالتی خبری نباشد و یا دست کم این قدر زیاد و سیستمی نباشد!
برای همین می گویم: دمکراسی ناقص فرقش با با دمکراسی کامل، در وجود اصل دائمی حق تغییر است.
این اصل دائمی تغییر، موجب می شود حتی اگر نسلی اشتباه کرد، نسل بعدی ان اشتابه اصلاح کند. پس باید دمکراسی چنان قاعئه مند باشد که هیچگاه اجازه اشتباه تکرار برامدن استبداد را ندهد! یعنی اصلا دمکراسی نباید اجازه فعالیت به طرفدارن نظام برقراری نظام استبدادی بدهد مثل همین بنیادگرایان مذهبی و قومی... هر فرد و یا جمعی بخواهد استبداد را برقرار کند نباید حق فعالیت و رای داشته باشد.
دمکراسی حکومت اکثریت نیست، بلکه رژیم جلب رضایت عمومی است، از اکثریت تا اقلیت. البته ممکن است حتی 99% هم از دمکراسی موجود راضی باشند ولی یک ردصدنه! در این صورت باز دمکراسی کامل استف چون اصل دائمی تغییر منظور است، آن یک درصد در فرصت های زمانی مختلف، مثل انتخابات شوراها/ ریاست جمهوری، همه پرسی های باری تغییر قانون اساسی.. فرصت دارند ان 99 درصد به طرف خود جلب کنند! بازه زمانی بسته نوع انتخابات، میتواند از 4 سال برای مجلس تا 30 سال برای تغییر رزیم باشد.
قبل از اینکه مردم دست به انقلاب و مبارزه علیه استبداد بزنند، بایست بدانند چی نمی خواهند و چی می خواهند؟ بایتس انها بینان دمکراسی درست و کامل بشناسند. وگرنه باز استبدادی می رود و استبداد دوباره می اید و این دور باطل استبداد و ویرانی و از دست دادن فرصت ها و نسل سوزی ادامه میابد.
نوشته شده توسط: Anonymous

در پاسخ ادعاهای برخی در باره ملیت و قومیت و پان و اینها، همه بر می گردد به سوتفاهم ها و البته سواستفاده از مفاهیم، من و دیگران بحث مهمی را دنبال می کنیم پیشنهاد شما هم دنبال کنید.
http://iranglobal.info/node/56807

نوشته شده توسط: Anonymous

هر چند اصل حرفش درست/ ولی فقط بخشی از واقعیت می گوید/ سیاست بزان این گونه اند که دروغ با راست مخلوط می کنند/ استبداد و تروریستی یک حکومت توجیه گر استبداد و تروریستی حکومت دیگر نیست/دیگ به دیگ می گوید روت سیاه!

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

توضح سفر (حج 2016) که تعدادی از اعضای تشکل « کنگره ی ملیتهای ایران فدرال» انجام دادند ،
از زبان آقای حافظ فاضلی. نوشته ی ایشان نشان میدهد که خود از اعضای تشکل مذکور است : شماره گذاری ها از من .
ایشان مینویسند:

1-« هیچ مخالفتی با برقراری تماس میان احزاب مختلف اپوزیسیون و کشورهای مختلف جهان از جمله پادشاهی عربی سعودی نداریم بلکه توسعه روابط اپوزیسیون در سطح بین‌المللی را به ویژه با کشورهای دوست و پیشاپیش آنها کشورهای عربی مخالف رژیم جمهوری اسلامی را یک ضرورت می‌دانیم، اما اگر بحث و یا انتقادی از شیوه چنین تماس‌های صورت می‌گیرد هدف بهبود بخشیدن به روابط فرهنگی و عادی کنگره ملیت‌های ایران فدرال بوده.»

2- «اکثر دعوت شدگان در مراسم حج امسال، از جمله دکتر حسین بر، فعال برجسته بلوچ، دکتر ضیاء صدر الاشرافی فعال سیاسی و فرهنگی ترک آزربایجانی جناب پور کریم روزنامه نگار و فعال کُرد، و… همگی از فدرالیسم خواهان و از اعضای کنگره ملیت های ایران فدرال هستند!»

3- «همسفران فدرالیست شما[ اشاره به یعقوب حر تستری] نظر به درک عمیقی که دارند، در مصاحبه‌های خود تاکید کرده‌اند که مقامات پادشاهی سعودی، آنها را بر مبنای اینکه از فرزندان ملیت‌های غیرفارس و فعال رسانه‌ای هستند، به حج امسال دعوت کرده‌اند.»
منبع: http://www.iranglobal.info/node/56817

----------
توضیح سفر حج 2016 از زبان یعقوب حر التستری : شماره گذاری از من :
http://www.iranglobal.info/node/56781

1- « ارتباط ملل غیر فارس و تلاش برای کسب پیشتیبانی وهم پیمان بدون هیچ شکی به نفع ملل عرب احوازی، ترک ازری، کورد وبلوچ خواهد بود و تنها متضرر این امر شوونیسم فارس حاکم در تهران و اپوزسیون ان در کشورهای مختلف دنیا است، بدون شک هر گونه ارتباط و کمک به احزاب این ملل جایگاه انها را قدرتمند تر و مستقل تر خواهد کرد واین امر ترس و وحشت بی سابقه فارس ها را تفسیر می کند.»

2- «حق ملل غیر فارس در پیدا کردن همپیمان حتی از کشورهای مختلف
تلاش احزاب ملل غیر فارس برای ایجاد پیشتیبان و هم پیمان تا زمانی که به قیمت منافع ملل انها نباشد یک حق مشروع است. در سفر رسمی مهمانان ملل غیرفارس به مملکت عربی سعودی و دیدار انها با خادم حرمین شریفین و دیگر مسئولان تراز اول کشور نه تنها با منافع ملل عرب احوازی و کرد و ترک ازری و بلوچ منافاتی ندارد بلکه نمایندگان این ملل به صورتی خستگی ناپذیر از هیچ تلاشی برای نشان دادن اهمیت مبارزات ملل خود و ضرورت پیشتیباتی از ان دریغ نکردند. خصوصا که مملکت عربی سعودی در حال حاضر رهبری جهان عرب وکشورهای اسلامی را در رویایی با سیاستهای مدخله جویانه ومخرب ایران را برعهده گرفته است. لذا اگر در این میان متضرری باشد تنها شوونیسم فارس خواهد بود. دشمنی تاریخ فارس با امت عرب و مملکت عربی سعودی هیچ ربطی به ملت های غیر فارس ندارد.»

3-« صرف حضور نمایندگان ملل غیر فارس در رسانه ها نه تنها امری منفی نیست بلکه نشان از توانایی این افراد در بسیج کردن رسالنه های رسمی و غیر رسمی عربی در یک وقت بسیار حساس به نفع مبارزات ملل مطبوعشان است. و حرفهای مهمانان رسمی مملکت عربی سعودی بر وضعیت اسفناک ملل غیر فارس و جرائمی است که توسط شوونیم فارس بر این ملل روا می شود. واگر در این میان صحبتهائی در مورد مملکت عربی سعودی زده شد در واقع بیان حقیقتی بود که این نمایندگان با چشم خود در اینجا دیدند و تمام امارها و شواهد موجود انها را تایید می کند. وتنها یک نژاد پرست فارس یا کسی که کورکورانه از انها تبعیت می کند می تواند سطح رفاه و عدالت اجتماعی و عدم وجود فقر و بیکاری را در مملکت عربی سعودی منکر شود. »
----------
توضیح آ. ائلیار
این دو مقاله [ از حافظ فاضلی و یعقوب حر التستری ]
و نقل قولها به خوبی ماهیت « سفر» حج 2016 را نشان میدهند.

آغاز جنگ مسلحانه در کردستان، اختلاف بین تهران و ریاض، شرکت عربستان در مراسم مجاهدین، و دعوت از فعالان سیاسی ملیتها به مراسم حج، و انجام سفری با این ماهیت، خود پروسه ایست که توضیحات مقاله ی مرا تکمیل میکند؛ و به درستی آمده که:
رابطه ی برابری بین یک دولت و یک سازمان نمیتواند وجود داشته باشد. لاجرم سازمان در یک پروسه ی مناسب و لازم و ضروری عملاً تبدیل به نوکر دولت میشود.
نوشته شده توسط: Anonymous

پیروی دو کامنت اخیرم، نظرات تکمیلی می دهم. چه بهتر در این فضا، سوتفاهم برطرف شود.
می گویند، انسان جایزالخطا است. ولی معنی اش این نیست که هر چه دلش خواست خطا کند،
خب من در تایپ نام جناب"آ. ائلیار" کردم، یک یک اشتباه شخصی است به شخصی دیگر که با عذرخواهی من و پذیرش جناب "آ. ائلیار"و اصلاح اشتباهم قابل جبران است.
ولی برخی اشتباهات، فراتر از یک شخص و حتی یک جامعه است، اشتباه و خطا نباید از حدی فراتر رود به اشخاص ثالثی برخورد که در آن موقعیت زمانی-مکانی حضور ندارند و از حق ازادی انتخاب محروم هستند! مانند نسل بعدی، فزرندان نسل بعدی انقلاب 1357 و انتخبات 1358، که دیگر نتوانستند حق ازادی انتخاب خود به واقع داشته باشند. امروزه بدیهی است اگر انتخابت ازادی بشود، حداقل اتفاقی خواهد فاتاد، ساقط شدن نظام استبداد مذهبی است. این را هر منصفی می تواند حدس بزند!
جناب "آ. ائلیار" امدید کاری خوبست ولی...

بایست نظرات نقد شود تا یک طرح پخته و کامل شود.
بحث نظری تکراری بیفایده است. من احساس می کنم باید از اشتباهات گذشته درس گرفت و تکراز اشتباه نکرد.
تکرار حرف تنش زا که سودی برای دمکراسی خواهی ندارد، یک خطا است. نادیده گرفتن نظر دیگران بخصو دارای جمعیت بزرگی هم باشند اشتباه است. دیکتاتوری چه مدعیان اکثریت و چه مدعیان اقلیت اشتباه است. خشونت نسبت به کسانی که تنها نظر و عقیده شان می گویند یک جنایت است.
اشتباه برداشت از دمکراسی و نوع فدرال دمکراسی، می تواند فاجعه تکراز استبداد شود، چه استبداد در یک کشور بزرگ یا چندپاره ازآن.
اینکه کاربر "بشریت" می آید می گوید: حق تعیین سرنوشت، بهتر است در زمان مناسب باشد، دلایل واقعی است. طبق برخی نظر روان شناسان، انسان ها در حالت هیجانی شدی مثل عصابیت و نفرت، ممکن است تا 70% از هوششان کاهش یابد یک انسان معمولی در حد یک کودک تصمیم بگیرد! در مورد حق جدایی و تعیین سرنوشت، ارامش بایست باشد. این رامش در یک بزاه نسلی ممکن است روی دهد و نه بحبوحه انقلاب و تغییر نظام و سرنگونی استبداد. همان اشتباهاتی در انقلاب منطه شد. شاید تنها نمونه موفق فعلی کشور تونس است که آن پس 5 سال از سقوط استبداد، و داشتن ارمش نسبی به نتایج ملموسی دارند می رسند.
http://iranglobal.info/node/56788
برخی می گویند، از دلایل اشتباه سال 1358 در تاسیس نظام استبداد مذهبی با نام فریبنده "جمهوری اسلامی" همین احساسی و هیجانی بودن زمان انتخابات بود، یعنی می گویند بهتر بود یک قانون اساسی موقت می بود و بعد چند سال پس از قانون اساسی دائمی می شد. عجله و ان شتاب، بدیهی بود، مردم زا دچار اشتباه می کند.
به نظر من از از اهداف دمکراسی جلوگیری از خطا و اشتباه تصمیم گرفتن است. فلسفه دمکراسی خرد جمعی است برای همین منظور، تا تکرار خطا - مثل ایجاد استبداد - جلوگیری شود.
نوشته شده توسط: Anonymous

همین پانکرد های عضو دموکرات که بعد از کردیزاسیون لرستان و ایلام و کهکولیه برای اتصال به خلیج فارس سراغ کشتار عربهای خوزستان آمدند آن وقت میفهمید حمایت از گروهک های پانکرد سربر چقدر کره دارد؟!
در همین سوریه و عراق عربی همین پانکرد ها مگر ساز تجزیه این کشورهای عربی را نزده اند؟!
واقعا که...

نوشته شده توسط: Anonymous

لرستان!!!
در نقشه کردستان بزرگ پانکرد های تروریست لرستان جز کردستان هست اعتراض کنید سرتان را میبرند.

نوشته شده توسط: Anonymous

اگر چشممان را خوب باز کنیم متوجه میشویم که ارتجاع سیاه حاکم د رایران و ارتجاع سرخ در برون و تجزیه طلبان هدف حمله خود را به عناصر ملی و میهن پرست و ضد تجزیه و مخالفان جنگ داخلی هم اهنگ کرده اند .
در حالیکه در ایران مردم میهن پرست و سازمانهای ملی امکان فعالیت ندارند جریانات تجزیه طلب با کمک دولتهای بیگانه اقدام به بر گزاری کنگره میکنند و نه مزدوری مزاحم انها میشود و نه اطلاعاتی خودی نشان میدهد ونه پیروان سید علی یقه میدرانند .گویا نظام سازمان جاسوسی ندارد و این اقایان با خیال راحت مشغول تقسیم ارث و میراث اخوندی هستند . نظام میداند این افراد خطری برای نظام ندارند وخودی هستند . یادمان هست که بختیار به قتل رسید و فریدون فرخزاد گشته شد و بسیاری دیگر جان باختند که نه چپی بودند و نه عامل اجنبی .

اگر امروز در برابر تجزیه طلب ایستاده گی نکنیم فردا سرنوشت مردم یهود که روانه کورهای ادم سوزی شدند را پیدا میکنیم. ایجاد جو ضد ایرانی از سوی تجزیه طلبان و قومی پارس را به عنوان دشمن نشان دادن یاداور سرنوشت تلخ یهودان المانی در دوران ادولف است . ما میدانیم که در افریقا چند ملیون گشته شدند و گشتار ارامنه هنوز زنده است. اجازه ندهیم گشتار پارسی زبانان از سوی تجزیه طلبان عملی شود . تهدید قتل عام مردم ایران را توسط تجزیه طلبان جدی بگیریم .
نوشته شده توسط: Anonymous

همان طور در کامنت قبلی اشاره کرده ام، نظام حکومتی در کشور دو حالت دارد یا استبدادی است یا دمکراسی، در غیر این صورت کشور هرج و مرج حاکم می شود:
1- استبداد، همیشه حکومت اقلیت بر احاد یک کشور است.
فرقی نمی کند این استبداد چه بهانه و ایدئولوژی دارد، اسلام، تشیع، مسیحیت، کمونیسم، بی خدایی، قومیت، نژاد، زبان... د رنهایت ماهیت . ذات نظام استبدادی، اقلیتی کوچک از فراد را بر اکثریت و احاد یک کشور حاکم میکند. استبداد سیر قهقهرایی به سمت تامین منافع اقلیت حاکم دارد.
2- دمکراسی، حکومت بر اساس رضایت عموم مردم.
شکل حقیقی اش اینست که جلب رضایت عموم بادش چه اکثریت و چه اقلیت.
منتها ممکن است یک دمکراسی ناقص باشد مثل دوران نازیسم. در این صورت دمکراسی مثل کالای یک بار مصرف می شود! در حالی دمکراسی یک جریان دائمی باید باشد.
ولی چیزی ذات و ماهیت دمکراسی است و فرقش با استبداد، در بنیان حق تغییر است...

این بنیان حق تغییر، مثل حق ازادی بیانف با مسئولیت است. نظام استبدادی یک نظام غلط است. دمکراسی هدفش جلوگیزی از تکرار غلط است. پس دمکراسی نباید اجازه دهد مردم راه غلط انتخاب کنند، در غیر این صورت، دمکراسی کالای یک بار مصرف می شود، از طرفی چگونه می توان حق ازادی انتخاب تامین کرد ولی مردم هم اشتباه نکنند، چون بنا بر ذات دمکراسی، مردم حق ازدای انتخاب دارند!
نکته همین است، دمکراسی نظر اکثریت نیست، بلکه نظر رضایت عموم است. دمکراسی واقعی باید بتواند حداقل رضایت عمی- اعم از اکثریت و اقلیت- داشته باشد.
نکته کلیدی، در همان اصل حق تغییر است. اگر در دمکراسی، مردم یک نسل اشتباه کردند، این حق در نزد نسل بعدی باید محفوظ باشد که آن اشتباه را جبران کنند! مثلا اگر در سال 1358 رای مردم بر جمهوری اسلامی و پیامدهای بعدی اش که اشتباه بود، مردم امروز یا فردا حق دارند این اشتباه را اصلاح کنند.
اگر مردم نظر به جدایی دادند، حق دارند در بازه زمانی- که معمولا بین نسلی است- نظرشان عوض کنند. این می شود دمکراسی کامل.
فرق دمکراسی ناقص با دمکراسی کامل، در همین اصل دائمی بودن حق تغییر است.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

فرصت پرداختن به نکات مختلف این نوشته را ندارم ولی موضع درستی ست که نوشته اند :
« در طی نیم قرن گذشته ، عربستان در مرگز ثقل ارتجاعی ترین سیاست ها در منطقه خاورمیانه بوده است و با کوچکترین گرایش دموکراتیک حتی در بین کشورهای عربی دشمنی ورزیده است .این کوته بینی سیاسی خواهد بود که گروه یا یک سازمان مدعی حقوق دموکراتیک، ایده آل خود را با آن گره زند. بگذارید تنها و تنها به ایده آل آزادی و خواست دموکراتیک مردم خود وفادار بمانیم.»
امید وارم فعالان آذربایجانی گروههای دیگر و برخی شخصیتها نیز موضع خود را در مورد « ارتباط یا عدم ارتباط ایده آل خود با دولتهای خارجی» به خصوص در شرایط حاضر با عربستان اعلام کنند.

به ویژه کسانی که در کنگره ی ملیتها شرکت دارند.
نوشته شده توسط: Anonymous

نظرات من این پست بد نیست برای شما
http://iranglobal.info/node/56807

هر چند بنیاد حرف های شما درست است و من قبول دارم ولی چند ایراد بزرگ دارد. شما هم دراید بر خلاف منش دمکراسی و عرف نظام دمکراسی سخن می گویید. بگذارید بجای اصرار کلمات تنش زا و اختلاف برانگیز، از اشتارکات دموکراتیک بهره ببریم.
تفرقه به نفع استبداد است.

نوشته شده توسط: Anonymous

من سالهاست سایت های فارسی زبان خارج ایران می خوان. به لطف آزادی بیان و تسهل برخی وب سایتف مردم ناشناس - مثل خود من- میایند نظرشان می گیوند، برخی مثل سایت ایران گلوبال تسهیل گراتر است که حتی تندترین سخنان منتش رمیکند! هم امتیاز هست و هم ریسک بالا و احتمال رنجش دیگران بخاطر سوتفاهم و احساس اهانت شدن از سوی دیگران! ولی کامنت هیچگاه نظر سایت نیست اگر اصل انصاف و بی طرفی رعایت شود.
در مرود سخنان جناب ائیلیار، اصل سخن درست است
نکته ایجاست، از منظر درونی، استبداد مذهبی نمی شود با التماس یا حرکات کم اثر چند اعتراض یا تیردرکردن و فلنگ بستن چند گوره ملیشیا از بین برد.
کاربران نام بشریت، راه حل ها و نظراتی دادند، حتی اعلام کردند فارسی زبانند، هر چند هیچ اثبات هویت یک ناشناس نیست مگر از روی متن دیگران حس کنند.
نگاه از منظر کسی متهم است قوم/گروهز بانی اش در یک کشور حاکمیت استبدادی دارد و متهم

به فاشیسم و تبعیض قومی است. خیلی سخت است چنین اعمال حکومت به قوم و همزبانش نسبت دهند در حالی خودش و اکثریت هم هویتهایش میبیند و میداند که کمابیش همان رنجهای غیرفارسی زابن می بیند/ تنها فرق مهمش این است در کشورش زبان فارسی رسمی است و در سیستم ادرای و اموزشی زبان فارسی نوشتاری منتسب به گروه هم هویت او است. همین کافیست هر نوع توهین و تهمت از دیگران تحمل کند!
من سعی کرد از منظر دیگران هم موضع درک کنم. این توانم در در دیگران کم شاید باشد ولی سعی ام کرده ام. ایا طرف مقبال چنین کاری می کند.
فروکاستن دمکراسی به مسائل قومی، تک روی، خودخواهی، برتری جویی ووامتیازخواهی مشکل حل نمی کند مثل شرایط حاضر. این شرایط فعلی تفرقه و تنفر از یکدیگر، شرایط ایده ال تدوام استبداد است. استبداد همین را می خواهد.
تفرقه بهترین ابزار تدوام استبداد است. تفرقه نیوری دمکراسی خواه، یعنی به دست خودشان برای تدوام استبداد عمل کردند.
هی نظریات التقاطی دادن.
نظام حکومتی دو نوع نیست در دنیا/ یا دیکتاتوری (خودکامه/استبدای) است یا دمکراسی (مردم سالاری). این پیشوند و پسوندها، جزئیات است. اگر صفات وندی به دمکراسی یا استبداد، در راستای ماهیت انها باشد مشکلی ینست ولی اگر برخلاف باشد مشکل ساز می شود مانند اصطلاح پاردوکسی "جمهوری اسلامی" مثل ایران، افغانستان، پاکستان، مورینتانی..! مثل "جمهوری عربی" که در نام ر سمی چند کشور منطقه است. مثلا جمهوری عربی سوریه/مصر..! اینها از همان ابتدا مفهوم جمهوریت که صورتی دیگر نظام دمکراسی است مخدوش و بی معنی کرده اند.
هر محدوده جغارفیای که تحت صفت و وندی از این قبیل باشد از زبان، مذهب و دین، قومیت، نژاد، جنسیت، که برخلاف تامین جلب مه مردم باشد، یک نوع رفتن به سمت استبداد است.
صد سال دیگر این وضع ادامه یابد، ایران در استبداد می ماند، حتی به احتمال کم تجزیه شود، باز تقسیم و تکثیر استبداد است.
باز امثال استبداد با بهانه مذهب یا قومیت و ناسوینالیزم بوجود خواد امد. مگر تجزیه شوروی برای ان 15 جمهوری دمکراسی و ازدی و رفاه عمومی آورد؟
اصرار بر کلمه کلیدی ملیت ها/ملل ایرانی، از همان ابتدا تمام تعامل می یگرد. اشتباه فعالاتورک و کورد همین است که گمان می کنند در این فارس ها حاکمیت دارند و دیگر مردم غیر فارس همه مشابه انها فکر می کنند. نه، شما شاتباه می کنید د راین استبداد است. استبداد همیشه حکومت اقلیت ها است. حتی از نژاد خالص تخیلی اریایی و پارسی در ایران باشد باز حکئمت اقلیت است و اتفاق خود همین نژاد تخلیلی و فرضی اریایی و پارسی نیز در رنج استبداد حاکمیت خواهد بود.
این نظر من است. استبداد حکومت اقلیت است و بفپقیه بهانه باری فریب عوام است.
ولی در دمکراسی می توان به حامکیت مردمی و رضایت عمومی رسید ولی ممکن است دمکراسی هم به خطا برود مثل جریان نازیسم که از دمکراسی سواستفاده کرد!
پس دمکراسی نباید ره به خطا برود. من قبول ندارم مرد حق خطا دارند. ما نسل امروز در مقابل نسل فردا مسئول هستیم. خودخواهی مورد قبول نیست. نسل پیش از ما خودخواهان یک تصمی اشتابه رگفتند اکنون ما و چند نسل باید بخاطر ان اشتباه بسوزند.
به نظرم دمکراسی باید با بهره گیری از تاریخ و تجربه موفق دیگران جلوی انتخاب اشتباه بیگرد. حداقل اصل دمکراسی حق تغییر است که حق تعیین سرنوشت جزئی از ان است. اگر مردم بریتانیا رای بر جدایی از اتحادیه اروپا دادند دمکراسی است ولی بعدا مردم پی به اشتباهشان بردند حق باید داشته باشند برگدند به اتحادیه اروپا! این همان شاه کلید دمکراسی است. حق تغییر در بازه زمانی مناسب مثل بین نسلی.
حق تغییر- دست کم بین نسلی- بنیاد دمکراسی است و این باعث می شود دمکراسی کالای یک باز مصرف نباشد. دمکراسی جریان دائمی است.
نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

جناب سازاخ سلام؛

من بخودم اجازه نمی دهم که شما را به خاطر این بدبینی ها و چشم اندازهای تیره یتان ملامت کنم. اما اجازه می خواهم از شما درخواست که به توان توده ها باور بیاوریم و ( گل دوراخ و سازاخ)!

حقیقت را بخواهی من و رفیقم جناب جداری که شما اشاره کرده اید و دریغا که ایشان را من نمی شناسم و همه ی ما های همفکر در سطح ایران و جهان، تناسب و تعادل عقلی و عاطفی خودمان را با این اهرم های انسانی ـ مردمی حفظ می کنیم و بیاری چنین نگرش هائی روح و جان و اندیشه هایمان را به امید فردائی بهتر و انسانی تر برای هموندانمان جلا می دهیم.

البته در این راه توپ و تشرهای مخالفان را هم بجان می خریم اما تلاش ها بر سر اندکی دگرگونی اجتماعی بسوی انسانمداری ها را قطعا ادامه خواهیم داد، حتی اگر در زمان زندگی خود شاهد پیروزی مردم و اعِمال اراده ی آزاد و شکوفائی قدرت توده ها و ساختار مردمی آنها نباشیم.
باسپاس

نوشته شده توسط: Anonymous

سوال این است که چرا وزارت اطلاعات و رژیم و حتی ناسیونالیستهای شونیست، بیشتر به فدرالیستها و نیروی عقلانی حمله میکنند تا به نیروهایی که تندرو و خشونت طلب هستند؟ چرا؟ ایا برای این نیست که احزاب تندرو بهانه بهتری برای سرکوب بدست سپاه پاسداران میدهند تا نخبگان عرب و ملیتها را در ایران سرکوب کنند. بخصوص در عربستان ایران (خوزستان) نه کوه دارد و نه جنگل. پس سیاست روشنگری مردم و مبازره مصالحت امیز که حامی جهانی دارد، زهری است برای نظام ضد بشری تهران.

نوشته شده توسط: ماندگار، خبرنگار آزاد

آقای محمد گرامی، کامنت پیشین شما که بلوک شد، واژه های توهین آمیزی چون " پستِی"، "مزدوری" و ..... در بر داشت. کامنت شما در تارنمای ایران گلوبال محفوظ است. اگر آن را فراموش کرده اید، می توانم آن را برایتان بفرستم، تا به یاد آورید!

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

آتش عزیز،
حق با شماست که خیلی روشن و زیبا نوشته اید:
«... این هژمونی حاکم بدون در نظر گرفتن خواستها، منافع ما با همه در منطقه بر علیه خواستها و منافع ما درگیر است. آخر چرا باید با همه جنگید ؟ آخر چرا سیاست دشمن تراشی؟ آخر چرا ما نتوانیم در سر نوشت خود دخیل باشیم ؟ ما آذربایجانیها موافق جنگ طلبی این هژمونی نیستیم ، ما می خواهیم در تصمیمگیری های مملکت خود شریک باشیم، ما می خواهیم همسایگان ما بعنوان پتانسیل دیده شوند نه بعنوان دشمن ! دیگر بس است؛ آذربایجانیها با نیت سازندگی دنبال گفتمان هستند...»
گرامی، میکوشم جوابی به این « چرای به حق» شما پیدا کنم:

علت جنگهای مختلف : قدرتمندان که نیروی راه اندازی جنگها را دارند در کل و عموماً، به چند علت و هدف، جنگها را راه میاندازند:
1- برای : فرمانروایی و قدرت ؛ 2- گسترش قلمرو نفوذ؛ 3- امنیت خود؛ 4- و سود مادی و فرهنگی؛ 5- رقابت

از آنجایی که در روی کره ی زمین یک « سیستم برده داری نوین» عمل میکند، و حافظان و اداره کنندگان آن نیز ماهیت رابطه یشان با 90 در صد ساکنین زمین براساس « برده داری -و- بردگی» نوین است؛ از راه « رقابت» وارد شده و برای تأمین چهار خواست دیگر، از « ایجاد جنگ» به عنوان وسیله استفاده میکنند.
این « عملکرد» و « 5 خواسته» در مورد دولتها، احزاب، و خیلی از شخصیتها نیز صادق است.
دولت ایران، احزاب و گروههای به قول شما دارای « هژمونی حاکم » تاریخی، نیز تنها و تنها به خاطر همان 5 خواسته ی مذکور یعنی
در کل « سود» خود؛ همه کار میکنند. و هرچه هم میگویند و انجام میدهند در جوهر قضیه فقط برای کسب آن « سودها»ست.
زندگی بردگان زیر دست از کودک و بزرگسال، از هر ملیت و مذهب و جنس که باشند ، مهم نیست ، همه را قربانی « اهداف» خود میکنند. همه را در آستانه ی « سود» خود سرمی برند. تا بر پیشانی شان « داغ بردگی ابدی» را حک کنند، و میکنند.

در این اوضاع و احوال، « ستمکشان» جز حمایت از یکدیگر، جز کسب ایده های مدرن و مدنی، جز مبارزه ی جمعی، در مقابل این قصابان چاره ای ندارند.
**
واقعیت این است که 90 در صد مردم جهان - شاید هم بیشتر، با انسان طرف نیستند با « قصابان» طرف اند و اینان مردمان را
در آنسوی فریب و دروغ و ریای خود « گوسفند و بره» حساب میکنند.

حکومت ایران، عربستان، تبعیض گران حکومتی و غیر حکومتی، احزاب و گروههای قدرت طلب و شونیست و... همه در جرگه ی این برده داران نوین هستند.

اعمال راسیسم و تبعیض و بیعدالتی و ایجاد فقر و فحشا و جنگ، همه و همه برای « آقایی» خودشان است.
« حرفهای خوب خوب و زیبا» تنها برای فریب ستمکشان است.

متأسفانه ما حتی در جنگل حیوانات هم زندگی نمیکنیم ، که دنیای حیوانات بهتر از دنیای این « موجود دوپا»ست. که جهان را
به جهنم تبدیل کرده و به سوی نابودی می برد.

به گمانم چنین است پاسخ « سیاست دشمن تراشی » و چرا های دیگر .

اما همانطور که گفتیم « در این شرایط ستمکشان جز حمایت از یکدیگر، جز کسب ایده های مدرن و مدنی، جز مبارزه ی جمعی، در مقابل این قصابان چاره ای ندارند. »
تاریخ نشان داده که میتوان اینان را از قصابی باز داشت، میتوان زندگی و جهان بهتری هم ساخت.

این هم نظر بان کی مون-رئیش سازمان ملل- در مورد جنگ 5ساله ی سوریه:
«در این مجمع، نمایندگان دولت‌هایی حاضر هستند که وحشی‌گری علیه مردم سوریه را نادیده گرفتند، انجام آن را ممکن ساختند، بودجه‌ی اجرای آن را تامین کردند، خود در آن شرکت داشتند، حتی آن را طرح‌ریزی کرده و به مرحله‌ی اجرا درآورده‌اند.»
منبع DW

ساغ اولون وار اولون
نوشته شده توسط: Anonymous

همانطوریکه کشاورزی و برداشت محصول در کویر ممکن نیست فدرالیسم هم در ایران ممکن نیست. چرا؟
چونکه اولا - فدرالیسم نمی تواند ستم ملی را حل کند و حق تعیین سرنوشت را به ملتها به ارمغان بیاورد. ملت تحت ستم میخواهد ارتش خود را داشته باشد اما در فدرالیسم ممکن نیست. ملت میخواهد پول و سیستم مالی خود را داشته باشد اما در فدرالیسم ممکن نیست. ملت تحت ستم میخواهد سیاست خارچی خود را داشته باشد اما در فدرالیسم ممکن نیست. ملت تحت ستم میخواهد در سیاستهای کلان اقتصادی خودش تصمیم گیری کند اما در فدرالیسم ممکن نیست و تصمیم گیریهای مختلف دیگر که ملت تحت ستم از اتخاذ آنها عاجز و محروم است.
دوما - تجربه صد سال گذشته نشان داده است که ملت حاکم فارس که تمامی امکانات ، توانائیها، قدرت مالی، قدرت اقتصادی و کنترل روابط و مناسبات بین المللی و غیره را در دست دارد هنوز هم شدیدا افکار برتری طلبانه شوونیستی

دارد و آمادگی گذیرش دمکراسی و برابری ملل موجود در ایران را ندارد. ملت فارس، احزاب و دولتهای فارس ایران را از آن خود می دانند و خود را صاحب ایران می دانند. آنها حاضر به قبول شریک در ایران نیستند. تمامی نیروها سیاسی ایرانی، احزاب سیاسی و دولت ایران ضد دمکراتیک هستند و حقوق ملل تحت ستم تورک، کورد، عرب، بلوچ و تورکمن را ندیده می گیرند. بنابر این در ایران فدرالیسم غیر ممکن است. فدرالیسمی که از حل ستم ملی عاجز است.
سوما - بقول کارل مارکس، فدرالیسم آلتراناتیو حل ستم ملی نیست بلکه یک قرارداد سیاسی است.
چهارما - چه دلیلی دارد که ملتها از ایران جدا نشوند و خود را دچار بلایای بیکران و تمام نشدنی فدرالیسم بکنند. مگر غیر از این است که فدرالیسم در سطح جهانی شکست خورده است و همین امروز کردهای عراق جانشان از فدرالیسم به لب رسیده و برای کسب استقلال ملی و کشور مستقل کردستان مبارزه میکنند. چه دلیلی دارد تورکهای آذری آذربایجان بعد از این همه تجربه در جهان و منطقه همچنان به دنبال آلترناتیو شکست خورده برود.
پنجما - جنبش فدرال دموکرات آذربايجان جریانی پاسیو و نافعال است و تشکیلاتی غیر منسجم و غیرجدی دارد . این گروه چند نفره توان سازماندهی و رهبری افراد خود را ندارند چه بماند که میلیونها آذربایجانی را رهبری کنند.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب اقای تورک اوغلی اوغلو اغلان اغلن مغولو
جدیدا خیلی پر کار شده اید
این چند روز که رفیق ات یکنفر نیست با چند تا اسم کامنت میگذاری
تورک اوغلی- اتش -تهرانلی -تورک سرافراز - Anonymous
لطفا دیگه انکار نکن حتی نرم افزار نشا ن میده با احتمال 99.5 درصد همه این کامنت های با این نامها را شما نوشتید
بعد اعتراض هم میکنی به نحوه کامنت نویسی در تارنگار

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب لاچین :
تنها برو یک نگاه به واژه نامه تورکی بیانداز ببین چند تا لغت تورکی در هر صفحه پیدا میکنی همه یا فارسی یا عربی یا روسی و مغولی
یاد ات میاد در تایپک چرا ات من را اسب مینویسید واژه های روسی اتوشکا و پوتوشکا را واژه تورکی غالب میکردی
این واژه ها را هم تنها با یک نگاه به لغت نامه تورکی پیدا کردام
درباره قفص باید به عرض شما برسانم کسس که خوداش را در زندان حبس کرده و دائم برای خوداش چاخان میکنه که سومری ها تورک اند و محمد و موسی هم تورک بودنند و از این فرضیات و ادم فضایی ها هم تورک اند(نییکیتا هایدن دیده) تورک ها هستند
بعلاوه از زبان عقیم تورکی برای خوداش هنجار ساخته از این قفص تورکی بیا بیرون و کمی هم در اسمان واقعیت پرواز کن
با ارزوی کمی بیداری برای کسی که خوداش را به خواب زده

نوشته شده توسط: Anonymous

برای مقدمه، فعالین جنبش فدرال دموکرات آذربایجان برای یک ایران دموکراتیک را مخاطب قرار داده و سوآلات زیر را در مورد اغلام مواضع این گروه سیاسی مطرح مبسازم . در فرصت دیگر نظرات خود را در مورد مطالب اطلاعیه این تشکیلات سیاسی فدرالی، بیان خواهم کرد. .

هر دم از این باغ، بری میرسد آقایان فدرالیست های آذربایجان ! راستی عبارت گنگ و مبهم فراروی از جمهوری اسلامی یعنی چه ؟ شما میخواهید در همراهی با بورژوازی دیگر ملت های ایران یک حکومت سرمایه داری فدرالی در ایران ایجاد کنید و هنوز در مورد رژیم ضد مردمی جمهوری اسلامی، این عامل اصلی سیاه روزی توده های محروم و ستمدیده موضع قاطع و روشنی ندارید . آیا این حکومت فدرالی شما بدون سرنگونی این رژیم ارتجاعی و شوونیست به دست توده های زحمتکش ایران و صرفا از طریق « فراروئی» و نوعی سازش و کنار آمدن، ایجاد خواهد شد؟ شاید نقشه و برنامه دیگری دارید. ضروری است که شما این نکات مهم را برای همه اهالی کشور بویژه خلق تحت ستم آذربایجان که داعیه رهبری اش را دارید، روشن کنید. فدرالیسم منظور نظر شما اگر یک نظام غیر سرمایه داری است لطفا در این مورد نیز نظر خود را بیان سازید. اما اگر همانطور که حدس زده ام حکومت فدرالی شما حکومتی بورژوائی خواهد بود ، در چنین صورتی موضع این حکومت در مورد کارگران و زحمتکشان که اکثریت اهالی آذربایجان و ایران را تشکیل میدهند، چه خواهد بود.؟
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب دکتر ادوارد شما اصلا نمیدانید واژه انتزاعی یعنی چه

نوشته شده توسط: Anonymous

از دیگر ثمرات و برکات مذهب شیعه یه عثنی عشریه یه امامیههههه
کسی که مینویسی از جان و دل
کجای قران چنین چیزی را نوشته که بر قبر مرده باید بتکده ساخت و به زیارت رفت و به جای خدا از مرده حاجت خواست
این همه اش یعنی شرک
یکی برای خدا این امام و امام زاده ها را منفجر کند که یک ملت را نجات بده
خدا لعنت کند صفویه را و قزلباشان و قزلباش زادگانی مثل علی خامنه ای را که این کشور را انها به گند کشیدنند
اولین جایی که باید نابود بشه همین کربلای .... هست

نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

جناب آتش سلام؛
پرسیده اید:

طرح عملی شما برای این اعتلاف فدرالی چه بوده ؟ و چه می تواند باشد ؟ و چه رلی به پتانسیل سازندۀ آذربایجان قائل هستید ؟

جناب آتش! اگرچه ائتلاف به معنی " به هم پیوستن، با هم پیوستن با هم شدن " است، ولی در این راستای که شما نوشته اید منظور نیست. زیرا فدرالیسم یک ساختار و شیوه قانونمنداری سیاسی ست که چگونگی آن تصویب می شود و طبق مصوبه های آن ایالت ها ناگزیر به اجراء هستند؛ و یا اختیارهائی طبق قانون اساسی دارند که مستقلا به پیش می برند و تابع مرکز نیستند.
اما فدرالیسم مورد نظر من چیست؟
شاید بتوان چنین کوتاه و مفید بیان کرد که این راهکار هرنامی می خواهد داشته باشد مهم نیست، اما یک اصل را می باید پیوسته تابلوی راهنمای خود و اهداف کوتاه و بلندش کند که هرگز " میان انسان ها و فرهنگ و عقاید آنها" هیچ نابرابری های را برنتابد و کاملا پشتوانه ی اراده اجتماعی باشد!

برای این منظور می باید قطب های قدرت موازی بوجودآیند و اراده ی تکقطبی تاکنونی از ریشه کنده شود. پس این دستگاه باید چنان باشد که در ساختارغیرمتمرکزش، هیچگونه امکان و استعداد ظهور گردنکش ها، ماه نشینی ها بسان خمینی، و یا شاه سایه ی خدا را میسر نکند و نشود.

بدبیاری عمومی ما در تمام دوره های تاریخی این بوده و اینک هم با ستمگری مذهبی به مراتب ویرانگرتر شده است که جایگاه نوع انسان ایرانی در قوانین این دو ساختار فرسوده شیخی و شاهی همیشه بشکل رعیت و امت گنجانده شده بود و می باشد.

رهائی از این واماندگی تاریخ تکروانه شاهی و نجات از سرسپردگی و تبعیت مذهبی بنده وار و کورکورانه به خلافت زمینی شیخان، بی گمان بزرگترین ره آورد ساختارغیر متمرکز و یا فدرالیسم مورد نظر فردای من است؛ که مستقیما به سود اراده ی دخالتگری بی واسطه اجتماعی و شکوفائی شعورمند مستقل مردمی می انجامد و پیدائی این ضرورت تاریخی، پایه ای ترین خواست عاجل همه ما و ملیت های تبعیض زده و ستمدیده کشور است.

اما آذربایجان ها چه نقشی در آن تحول هستی ساز بسود خود و دیگر ملیت ها می توانند داشته باشند؟

حتما خود شما بهتر از من می دانید که آذربایجانی ها در اغلب رشته های علمی، فنی، رسانه ای، هنری، ادبی، جامعه شناسی اقتصادی و خلاصه علوم روز و خصوصا سیاسی از سرآمدها هستند و بخشی از برجسته ترین اندیشمندان چپ و کمونیست آذری بوده و هستند و پرچم آزادیخواهی و برابریجوئی را تاکنون به قیمت سنگینی برکول کشیده اند.

فراموش نکنیم که هرکدام از آنها، بسان بسیاران دیگر ملیت ها، اگر تعهدی به همبستگی و همگامی با نوع انسان دردمند و غارتشده نمی داشتند، با توانائی هائی داشته و دارند می توانستند زندگی آنچنانی داشته باشند که هرگز نداشته اند. ولی خود را از صف مردم هرگز جدا نکرده اند.
وزن کمی و کیفی این ملت بزرگ و گرانقدر برای ثبات سیاسی اقتصادی ایران ما بالاست و آینده ی مبارزه ی برابریخواهانه ی ما بدون آذری ها بسیار سخت و شکننده خواهدبود.
باسپاس
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب کیانوش توکلی
در دادن «اکانت» بی در و پیکر به افراد به صِرف این که از یک نام مستعار ثابت (یا ظاهرا غیر مستعار و شبیه نام واقعی) استفاده می کنند دست نگه دارید، چون بلبشوی عجیب و غیر قابل کنترلی به پا خواهد شد. مورد یک کامنت نویس معلوم که نامش را نمی آورم، و به همین بهانه (یا دلیل) به او «اکانت» داده اید و کار هایی که می کند و به همه می پرد و اتهام می زند و بدون کنترل شما و مسئول کامنت ها هر چه دلش می خواهد می کند کافی است و برای هفت پشت شما و ایران گلوبال بس است!
من راه حل بسیار ساده زیر را پیشنهاد می کنم:
به هر کدام از افرادی که موردشان را در بالا نوشتم، یک کد اختصاصی بدهید که هر وقت کامنتی نوشتند و خواستند پست کنند، آن کد اختصاصی را هم مثل کاراکتر هایی که

باید به هنگام ارسال کامنت ها از روی CAPTCHA کپی کرد، در قسمت مخصوصی که مسئول فنی سایت در نظر خواهد گرفت وارد کنند.
به این ترتیب، کامنت های آن ها مثل کامنت های دیگران، با فاصله و بعد از تایید شما یا مسئول کامنت ها منتشر خواهد شد. هم کنترل محتوای سایت از دست مسئولان سایت، خارج نخواهد شد، و هم مشکل مورد نظر شما حل می شود.
نوشته شده توسط: Anonymous

در جواب نسیم محترم برخلاف نظر شما ، مارکس و انگلس هر دو همواره در نهایت سرسختی از مبارزات ملت های اسیر و تحت ستم دفاع به عمل آورده اند. مارکس مدافع پیگیر حق تعیین سرنوشت ملل اسیر و در بند بود . بهمین جهت نیز کسی نمی تواند مارکس و انگلس را در مساله دفاع از ملت های تحت سلطه از لنین و بلشویک ها جدا کند.کاری که آنارشیست ها میخواهند انجام دهند. مارکس موکدا از جنبش های رهائی بخش ایرلندیها و لهستانی ها علیه کشورهای زور گوئي که بر این ملت ها حاکم بودند، دفاع میکرد. مارکس گر چه در ابتدا در رابطه با مساله اسارت ایرلندی ها توسط امپراطوری بریتانی بر آن بود که جنبش انقلابی -سوسیالیستی - طبقه کارگر انگلیس، ایرلند را رها خواهد ساخت ، بعد ها و پس از تعمیق هرچه بیشتر اندیشه های خود وتغییرات سیاسی مهم در انگلستان و ایرلند، این نقطه نظر خود را کاملا تغییر داده و بر آن شد که تا ایرلند

از چنگ اسارت انگلستان رها نشده است ،طبقه کارگر انگلیس از یوغ سرمایه داری آزاد نخواهد شد. در این زمینه مارکس چنین می گوید: « من مدت های طولانی تصور میکردم که از بین بردن نظام حاکم در ایرلند می تواند به دست طبقه کارگر انگلستان صورت پذیرد..... بعد از مطالغه دقیق مساله و تعمق در آن موضوع، من به این نتیجه رسیدم که بر خلاف اعتقادات قبلی خود، به مساله نگاه کنم . طبقه کارگر انگلستان نمیتواند به هیچ کاری دست بزند مگر از ایرلند رهائی یابد. .... بنا بر این، طبقه کارگرانگلیس به هیچگونه اقدامی دست نخواهد زد مگر اینکه ایر لند از سلطه انگلیس رهائی یابد. »مارکس همچنان مطرح میساخت که «بلا و مصیبت بزرگی است که ملتی ملت دیگری را به بردگی بکشاند.»