Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای علی ، با تئوری شما اینکه امروز سرخپوستان قاره امریکا که زبان اجدادی شان به کلی با زبانهای اروپایی متفاوت است و نه ترکیبی است و نه تحلیلی چگونه در طرف چندصد سال همگی اسپانیایی زبان یا انگلیسی زبان شده اند جوابی ندارد! همینطور بومیان استرالیا که در مدت 200 سال زبان بومی پیوندی خودرا از دست داده و انگلیسی زبان شده اند هم با تئوری شما امری غیرممکن خواهد بود! پس تئوری تان درست نیست. دیگر این که تغییر زبان یکشبه رخ نمیدهد بلکه چند نسل طول میکشد. اینکه قبیله های دامدار.... ترک از مراتع سبز آذربایجان برای دامهایشان خوششان آمده و مقر حکومتی خودرا آنجا به پا کرده اندو مردم محلی را هم مجبور به تبعیت مستقیم از خود نموده اند دلیل مهمی بر پخش زبان آنها در این منطقه است.

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-دوستان این آقایان به همه مسایل وبخصوص به قدرت سیاسیون استقلال طلب ها واقفند.
مثلی است میگوید (پشیک گین الی اته چاتمازدیرمرداردی).ترجمه .گربه دسنش به گوشت نمی رسدمیگویدکثیف است.این دوستان حتی حرفشان دربین ده نفرخریدارندارد،ماتنهادرتهران وکرج بیش ترازنیروهای حکومتی میتوانیم نروجمع کرده شعارها ملی رافریادزنیم.باورکنیدمادراصفهان وشیرازهم ازتمام نیروهای چپ بیشترمیتوانیم نیروهای خودرابسیج کنیم.
اانها بخیال خودشان افتاده اند برای ایجادتفرقه .ولی کورخوانده اند.
پلیس ونیروهای امنیتی ازتمام روش هابرای متفرق کردن وسرکوب استفاده کردکارسازنشد،حال این جاده صاف کن هابرای سرکوب ودیکتاتوری میخواهندکارآنهارا راحترانجام دهند.
..................

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای شاملی منظورم این است که مقاله کامل آقای سعید نادری را کجا می توانم پیدا کنم و بخوانم؟ همانطور که آقای ائلیار نوشته است اگر لینکش را در اینجا بگذارید خیلی خوب است و از شما متشکر خواهم شد.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

شاملی عزیز ،
لطفا لینک نوشته ی سعید نادری را که تحت عنوان "چرا فواد مصطفی سلطانی؟" آورده اید همینجا درج کنید.

نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای امیرخیزی، تشکر به خاصر توجه تان. علت اش را دقیق متوجه نشدم. حالا دوباره ذخیره کردم. ظاهرا ایرادی ندیدم. امیدوارم برای همه چنین باشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

این آقا گفته ((جریانات ناسیونالیست تمام تلاششان را می کنند در جریان چنین اتفاقاتی در مقابل شعارهائی مثل: "آنا دیلینده مدرسه، اولمالیدی هر کسه" (مدرسه به زبان ترکی برای همه لازم است) و یا شعار "اورمو گؤلو سوسوزدو، میللت اویانماسا اوتوزدو" (دریاچه اورمیه تشنه است، ملت اگر بیدار نشود باخته است) شعارهای نژادپرستانه ضدفارس را به وسط پرت کند و به شعار مردم تبدیل کند!)).
من بعنوان کسی که در بطن این شعارها بوده ام و از نزدیک فعالین ملی آزربایجان را می شناسم باید بگویم که در ۴ سال قبل فقط شعارهای ملی ازجمله زبان مادری و دریاچه اورمو و -تبریز باکی آنکارا بیز هارا فاسلار هارا- و.... سرداده میشد بسیاری از فعالین ملی و به اصطلاح شما ناسیونالیستها توسط نیروهای امنیتی بازداشت و مجازات شدند و حق حضور در استادیوم را ندارند اکنون مردم عمدتا شعار یاشاسین آزربایجان آنهم با احتیاط سر میدهند

نوشته شده توسط: lachin

آقای تبریزی.. در فضای خفقانی مثل ایران, اگر آزادی های سیاسی نباشد و ملت نتواند خواسته های خود را از راه دمکراتیک , سالم و دور از خوشوشنت بدست بیاورد , ناگزیر هست دست به بازیهای سیاسی دیگری را بزند. فقط شما را به دیدن چند یوتیوب تیم تیراختور سازی را دعوت می کنم که متوجه بشوید خواسته های ملت ترک چیست . اگر شما این خواسته ها را نادیده میگیرید و یا « اانگ » ناسیونالیستی می زنید این برداشت شماست. ولی دنیای واقع عینی با دنیای فانتزی « انترناسیونالیستی » شما خیلی فرق دارد.

نوشته شده توسط: Anonymous

یک سوال از جناب تبریزی به عنوان نماینده آقای ابراهیمی و حزب کمونیست کارگری در سایت ایران گلوبال:
چرا چپ نمی تواند از استادیوم ورزشی و مسابقات تراکتورسازی تبریز برای بردن شعارهای خود به میان جوانان و عمومی کردن آن شعارها استفاده کند ولی ناسیونالیستها می توانند؟

نوشته شده توسط: Anonymous

تبریزی جان! شما هر قدر به حرکت ملی آذربایجان برچسب ناسیونالیست بزنید، آنها در راه رسیدن به حقوق ملی مدنی و فرهنگی و استرداد حقوق زبان مادری خود، مصرتر و تسلیم ناپذیر تر میشوند. من از شما سئوال میکنم، کی به رژیم پانفارس شاه و شیخ اجازه داده که زبان شما را به بیش از 50.000.000 انسان غیر فارس تحمیل بکند؟ مردم آذربایجان خنده شان میگیرد و وقتی می بینند، فردی مثل آقای ابراهیمی خود را نماینده آنان بحساب می آورد، در صورتیکه ایشان اصلا درد آنان را درک نمی کند. و برای خوشایند دشمنان مردم آذربایجان، مدام کلمه " ناسیونالیست ترک" را مثل آدامس میجود. در صورتیکه همین برچسبها از طرف رژیم منحوس اسلامی نیز بر مردم آذربایجان زده میشود. حالا فرق افکار شما ها با برچسب های رژیم مافیائی اسلامی تهران چیست؟

نوشته شده توسط: Anonymous

آیت الله شیرازی که واحدی ازش دفاع می کنه مگه همون نیست که چند تا کانال تلویزیونی داره که از صبح تا شب به سنی ها فحش میدن و سنی ها رو سب و لعن و نفرین می کنن! تا جنگ شیعه-سنی را بندازن؟! درست عین امپریالیستها حرف صلح و صفا میزنن اما در سراسر جهان تخم کین میکارن و تفرقه میاندازن و حکومت می کنن!

من این سوال رو قبلاً هم از واحدی کردم ولی اون نه تنها جواب سوال من رو نداده بلکه با این مقاله خودش رو به کوچه علی چپ زده و داره تو چشم مردم هم خاک می پاشه!

اگه این آیت الله شیرازی همونیه که در بالا عرض کردم، از سایت ایران گلوبال تقاضا می کنم که دقت بیشتری در انتشار حرفهای افرادی که ..... خط های جنگ طلبانه رو پیش میبرند بکنه؟!

مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،

نوشته شده توسط: Anonymous

آیا به فصل آخر داستان قلعه حیوانات رسیده ایم؟
زمانی برای جنگ خوکها
وقتی چند سال قبل کتاب قلعه حیوانات اثر جرج اورویل رل خواندم از شباهت بسیار زیاد شخصیتهای آن با نظام جمهوری اسلامی شگفت زده شدم

در اين داستان، انقلاب روسيه با تمثيل و زبان حيوانات به عنوان يك حركت عدالت‌خواهانه‌ي رنگ‌باخته، به نقد كشيده شده است. آغاز داستان از آن‌جاست كه مرزعه‌ي ارباب جونز دست‌خوش شورش و انقلاب مي‌شود تا بساط ظلم انساني نسبت به حيوانات برچيده شده جامعه‌اي بر اساس عدل و داد و برابري پديد آيد. حيوانات در ابتداي امر با شور و شوق فراوان مي‌كوشند تا چنين نظامي را پديد آورند، اما به تدريج خوك‌ها و در راس آن‌ها، ناپلئون، (خوك قدرت‌طلب) منشور انقلاب را زير پا گذاشته، هم‌جنسان خود و ساير حيوانات معترض را ازميان برداشته ضمن برقراري ديكتاتوري، نظامي به مراتب غير عادلانه‌تر و

نظامي به مراتب غير عادلانه‌تر و دهستناك‌تر را به نفع خويش و اربابان سودجو و معامله‌گر به وجود مي‌آورد. داستان، نمايان‌گر اين است كه تمايل انسان به قدرت مانع از شكل‌گيري جامعه‌ي بي‌طبقه مي‌شود.

معروفترین جمله این کتاب «همه حیوانات باهم مساویند، اما برخی مساوی ترند» است در زبان انگلیسی به صورت یک ضرب المثل و جمله کنایه آمیز وارد شده‌است.

در فصل آخر این کتاب خوکها بعد از اینکه با دشمنان خارجی مصالحه کردند خودشان به جان هم می افتند و داستان تمام میشود.

دولت اعتدال و تیم وی که در برابر جاه طلبیهای اتمی و جنگ طلبانه جناح مقابل توان مقابله نداشتند با ظرافت تمام توانستند از طریق مذاکرات با آمریکا دست سپاه را ببندند و آچمز کنند.محدودیت در فن آوری هسته ای را امضا کردند و حتی با ادامه تحریمهای موشکی و تسلیحاتی نیز موافقت کردند یعنی علیرغم اینکه چین و روسیه خواستار رفع تحریمهای تسلیحاتی بودند اما مذاکره کنندگان ایرانی با کمال میل و مذاکره مستقیم با امریکا ادامه تحریمهای تسلیحاتی را پذیرفتند یعنی به نوعی محدودیتهای نظامیان و سپاهیان ایران را تمدید کردند تا مانع قدرت گیری بیشتر انها شده و بتوانند انها را مهار کنند یعنی دست سپاه را با کمک امریکا بستند تا نتواند به سیاستهای جنگ طلبانه اش در منطقه ادامه دهد

اما رهبر در شرایط ناامیدانه مجبور به قبول این توافق شده است و قادر به ایستادگی در برابر موج مذاکرات نبود اما از طرف دیگر سوزش های این پذیرش رفته رفته آشکارتر می شود و جناح جنگ طلب فرصت ابراز وجود خواهد یافت سخنان رهبر در عید فطر موید این تحلیل است
اگر جنگی اینجا اتفاق بیفتد آن‌کسی که سرشکسته از این‌ جنگ خارج خواهد شد آمریکای متجاوز است.
نکته بعدی درباره رجز خوانی‌های آمریکا در این چند روز است. در این چند روزی که بعد از پایان این مذاکرات ، دولتمردان آمریکایی مشغول رجز خوانی هستند. البته ما ایرادی به این کار نداریم. مشکلات داخلی آن‌ها ، آنان را ناچار کرده که رجزخوانی کنند. حقیقت قضیه چیز دیگری است. به ملت خود راست نمی‌گویند. حقیقت را به ملت خود نمی‌گویند. تسلیم ایران را مگر به خواب ببینند.
*سیاست امریکا در منطقه با سیاست‌های جمهوری اسلامی 180 درجه اختلاف دارد.
* با آمریکا در مورد مسائل دوجانبه مذاکره‌ای نداریم. گاهی در موارد استثنایی مثل این مورد هسته‌ای براساس مصلحت مذاکره کرده‌ایم.
* با این مذاکرات و با متنی که تهیه شده، در هر صورت سیاست ما در مقابل دولت مستکبر آمریکا هیچ تغییری نخواهد کرد. سیاست های آمریکا در منطقه با سیاست های جمهوری اسلامی 180 درجه اختلاف دارد.
* چه این متن تصویب بشود و چه تصویب نشود ما از حمایت دوستان خود در منطقه دست نخواهیم کشید.
*جمهوری اسلامی در زمینه قابلیتهای دفاعی و حریم امنیت کشور، آن هم در این فضای تهدیدی که دشمنها برایش به وجود میاورند هرگز تسلیم زیاده خواهی نخواهد شد.
خامنه ای با این سخنان کوشید تا بگوید که اینجا همه کاره منم و بدین ترتیب کنترل و هدایت قضیه مذاکرات را محکمتر در دست بگیرد.همچنین کوشید تا دشمنی با امریکا را بار دیگر هایلایت کند و این حربه را از دست ندهد اما غافل از اینکه این حنا دیگر رنگی ندارد و مردم پشیزی برای این شعارهای پوچ قایل نیستند.
همچنین رجزخوانی های فرماندهان س‍‍‍پاه در مورد توافق اتمی نیز این تحلیل را تایید می کند.

با رفع تدریجی فشارهای خارجی و کمرنگ شدن غرب ستیزی , مشکلات درونی نظام بیشتر عیان خواهد شد و انداختن تقصیر به گردن دشمن خارجی بی اثر خواهد بود . در این صورت باید منتظر ماند و تماشا کرد که خوکها چگونه به جان هم می افتند شاید برگ آخر داستان قلعه حیوانات ورق بخورد و برگ زرین آزربایجان جنوبی پدیدار شود
نوشته شده توسط: تبریزی

..... از همه خنده دارتر (و شاید گریه دارتر!) چسبیدن ناسیونالیست های ترک آذربایجانی از تیم های فوتبال آذربایجانی به ویژه تیم فوتبال تراکتورسازی تبریز است که آن را نماد ناسیونالیسم آذربایجانی می دانند! هیچ یک از فوتبالیست ها و گردانندگان تیم تراکتورسازی تبریز نه ناسیونالیست هستند و نه سر و کاری با سیاست و رویدادهای سیاسی دارند! گردانندگان و پشتیبانان تیم فوتبال تراکتورسازی تبریز هم فرماندهان سپاه پاسداران رژیم آخوندی هستند! پس این که ناسیونالیست های ترک آذربایجانی برای تیم فوتبال تراکتورسازی تبریز خود را به آب و آتش می زنند به جز آن که خودشان را فریب می دهند کار دیگری نمی کنند! .....همه نوشته در این لینک http://iranglobal.info/node/17485

نوشته شده توسط: مسؤل سابق کامنتها

صادق گرامی، منظور من گروه خاصی نیست بلکه خواهش من از همه دوستان کامنت نویس است.

نوشته شده توسط: Anonymous

مسئول محترم گرامی کامنتها.خوشبختانه شما بارها به این مسئله توجه کرده و تذکر داده ادید . ولی ما میدانیم که اب از سرچشمه گل الوداست .از کجا ؟ از سر چشمه بی وطنی و ایران ستیزی و دشمنی با ازادی و دمکراسی از دو جریان دینی و چپگرائی در ایران.ایران ستیزی کنونی تجزیه طلبان و دشمنی با مردم پارس زبان ایرانی بدون برنامه و شعار های حزب توده در ایران میسر و ممکن نبود. شعار خلقهای تحت ستم وستم ملی در حقیقت اکنون به بار نشسته و محصول ان چیزی جز نفرت از مردم پارسی گوی و زبان تاریخی ایرانیان نمیباشد. در حقیقت خود تجزیه طلبان اولین قربانی همین شعار های چپی و وارداتی از شوروی شدند. تجزیه طلب فکر میکند که سر او گلاه رفته و او از وطن خود اواره و در بدر کشور های بیگانه شده است. ارزوها و جوانی از دست رفته و نگاه به گشته درد اور و مملو از فریب اینده تاریک و نامعلوم .

تجزیه طلب اکنون میداند حزب و سازمان به او دروغ گفتند و دین وتشیع به او خیانت کردند .رفیق دیروز امروز دشمن است و شعار همبستگی خلقهای ستم دیده اکنون پشیزی ارزش ندارد و انچه باقی مانده خاطره ای تاریک از گذشته و اینده ای نا روشن.
اما تجزیه طلب نه به دنبال خطای فکر ی خود بلکه بیشتر برای انتقامجوئی و پیدا کردن دشمن خیالی به در دیوار میزند توهین میکند و گذشته های دور و اساطیر ر ا به میدان سخره میاورد. تجزیه طلب راحلی نداردوانچه عرضه میکند جنگ و ویرانی و تخریب است.
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-من میخواهم بامثل هاکه ریشه درزندگی مردم واندوخته تجربی مردم دارند،شروع کنم.میگویندآنچه راکه برای مردم نمی پسندی برای خودروامدار.جواب های هوی است.یک بام ودوهوایی برخوردمکن.من به این نتیجه رسیده ام که تعدادی هنوزعصر مدرنیسم ویاعصردیجیتالی رادرک نکرده ویاهنوزمردم وتمام انسانهارابعنوان حیوانهای بی فکرتصورمیکنند.
این دوستان یاخودرابه کوچه علی چپ می زنندویااینکه واقعاخودشان نتوانسته اندیخ های منجمدمغزخودراآب کنند.
اینهاهنوزدرک نکرده اندکه کمونیسم خیالی کنونی آنهایک زمانی که کشورهای کمونیستی وجودداشت،میتوانست یک آرمانی برای مبارزات وعدالت خواهی انگیزه ایجادمیکردهرچندکه آنجاهم یک رویاوتوهم وازدورخوش بوده است.
................
یادم می آیددردهه شصت روزی درفرودگاه مهرآبادآقای پنجعلی بازیکن

تیم ملی رادیدم ازبازی یکی ازکشورهای خارجی بازمیگشت وبه اوگفتم آقای پنجعلی اگرروزی من دراین مملکت کاره ایی بشوم تمام فتوبالیستهارابه اشدمجازات خواهم رساند.گفت برای چی گفتم اکنون جوانهای مردم رایکی یکی اعدام میکنند.
درحبهه هامردم رابه جلوی توپ وتانک می فرستند.ماتلاش میکنیم مردم وجوانان راآگاه کنیم ودستگیرمیشویم ولی شمافتوبالیست هانظرجوانان رابه سمت توپ وکارهای بیجا سمت وسومیدهید.
ایشان همین کلمه راگفت عجب آدم خشنی هستی ومن گفتم شماهابدترازماخشن ترباحکومت همکاری میکنیدوحکومت آدمکشی میکند.
آقای محسن ابراهیمی شماچرادرموردپرس پلیس واستقلال وسپاهان تابحال چشم های خودرابسته وماتورکان راکه درتجمع های تراختورشعارهای مدنی ودرخواست احترام به حقوق پایمال شده مان رامیدهیم هدف قرارداده اید.
اصلاگیرم که حکومت به مابال وپرمیدهددست های کاری پنه بسته !شماچراتاول زده وفیلت یادهندوستان افتاده است.لعنت براوکه درآن غش باشد.
ماتورکان آقازاده وبقلمون سرخ شده درشراب خورده ومست شده ایم ومیخواهیم درسطح بالاحکومت راتصرف کنیم وتورکان فارسپرست راحمایت کنیم.
اگرشماکمونیست های غاصب کمیته مرکزی سازمان فداییان وحزب توده وحرب زحمتکشان .حرب کارگری چرابه خواب درسایه حکومت تن داده اید؟
همین امروزعکسی ازآقای ظریف درکنارملایی باکتاب خاطرات محمدعلی فروغی این جاسوس انگلیس رادرسایت هاقرارداده بودندبه این که صدسال است انگلیس برمقدرات ایران توسط فارس هاحاکمیت میکندچرا چیزی نمی نویسید.؟
دوست گرامی این کشتی ایران شمادرحال غرق شدن.......... نیروهای فارس پرست راشماهارقم زده .................
ماآنرامی بینیم ولی شماچشم های خودرا............ بسته اید،هرچندکه تورکان درتمام نقاط ایران حضورفیزیکی دارند،ولی ماپیه تمام ضررهارابه تن خودمالیده ایم .
مادیگرباشماهانمیتوانیم درزیریک سقف زندگی کنیم چون شمادراین صدسال باتفکرمختلف امتحان خودراداده ونتوانسته ایداین هم بودن رادرک کنید.ونمره ردی گرفته اید.
بخاطراین است که مااگرنتوانیم خودرانجات دهیم باورکنیدکه این کشتی رابرای شماهم سالم نخواهیم گذاشته وآنراسوراخ خواهیم کرد.
سعی کنیداین رادرک کرده وکمترانگ های شایسته خودرابرمابچسبانید.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای شاملی آنطور که من متوجه شدم قسمت آخر مقاله یعنی از آنجا که می نویسید: <اندکی درباره فکر من در باره چپ> مقاله آقای سعید نادری است.آیا درست متوجه شده ام؟ آیا آن چیزی که آورده اید مقاله کامل آقای نادری است؟ اگر نه آیا میشود لطفا آدرس مقاله آقای سعید نادری با بنویسید تا مقاله کامل را در آنجا بخوانم؟

نوشته شده توسط: Anonymous

کسانی که برای به کرسی نشاندن اصول یک ارمان یا عمله های دست چندم را ترور میکنند و یا دست به خودکشی توسط دیگران !!میزنند و به خیال خود با نبود خود میخواهند باشندگی عقیده ای را پاینده نمایند از کجا معلوم آن ربایندگان قدرت بعدی ،مجریان بلا
منازع و بی کم وکاست اصول ارمانهای فناشوندگان (شهید !! چریک قبلی ) باشند . خلاصه انکه ازدی سبب انقلاب و شورش کور
هست ولی برعکس تا بحال محقق نشده است . هر نوع مبارزه که از منطق انسانی که همان کلام هست خارج شود نوعی....
خشونت هست . و خشونت زاینده خشونت هست بس.

نوشته شده توسط: Anonymous

جوانانی که در ورزشگاه های آذربایجان هارای هارای من ترکم و یاشاسین آذربایجان, فارسلار هارا بیز هارا را فریاد میکشند, نسل جوان و از طبقه زحمت کش و انتلکتوئل آذربایجان هستند و همه می بینند, تمامی آنهائیکه شعار آنتی کاپیتالیستی میدادند, به کشورهای کاپیتالیستی پناه برده اند . یعنی شعارهای قبلی وکنونی شان خود فریبی بیش نیست.

نوشته شده توسط: مسؤل سابق کامنتها

دوستان عزیز، هدف ما ایجاد محیطی دوستانه برای تبادل نظر است. آزادانه نقد و نظر خود را بنویسید اما خواهش می کنیم از برخوردهای شخصی بپرهیزید و فضایی ایجاد نمائید که بدور از توهین و اتهام و جوسازی و مسموم کردن محیط تبادل نظر باشد. توجه داشته باشید کامنتهایی که این موارد را در نظر نگیرند، منتشر نخواهند شد.
لطفا اعتراض، انتقاد و پیشنهاد خود را به آدرس info@iranglobal.info ارسال کنید. از پاسخ به اعتراضات در کامنتها معذوریم.

نوشته شده توسط: Anonymous

قبل از هر چیز باید بگویم که این حضرات حزب باصطلاح کمونیست کارگری که نام کارگر را یدک خود کرده اند واقعا هر بار که در رابطه با مسائل جامعه صحبت میفرمایند نشان میدهند که آگاهی آنها از درون جامعه صفر است و درست در همین نقطه است که باید به این حضرات گفت به همین خیال خوش باشید و به دکان دونبشه تان ادامه دهید « در ظاهر چپ چپ در عمل راست راست» .حتی با برخورد های مکانیکی به مسائل جامعه « لغت و عریان شدن را دفاع از حقوق زنان و برابری جنسیت نامیدن و امثالهم » .و هر از گاهی سر و کله آقا ابراهیمی را تحت عنوان مسئول حزب در آذربایجان به نمایش میگذارند که خود داستانی دارد حتی این آقا زبان ترکی با ٩٥ درصد فارسی صحبت میفرماید . منتها در پایان خدمت این حضرات باصطلاح کارگری باید بگویم که حرکت ملی آذربایجان از هر فرصتی و از هر تجمع به نفع ملت آذربایجان استفاده میکند منجمله فوتبال در تبریز ، زنجان ،

اردبیل و حتی تهران و والیبال در اورمیه و روز سیزده بدر برای دریاچه اورمیه و امثالهم حال اگر شما هم جرئت زندان و شکنجه شدن را دارید یکبار با پرچم حزب مبارک خود در داخل ظاهر شوید تا صورت مبارکتان را طبقه کارگر از نزدیک مشاهدت فرماید .
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب تبریزی! خدا بهت انصاف بده ! باور کن ایران گلوبال بدون حضور شما برای ما واقعا خسته کننده است. از خواندن کامنت ات در مورد تاریخ ترکان آریا، هم خوشحال شدیم و هم جایت خالی کلی خندیدم. جایتان واقعا خالی بود. با این نظرات جدید، چاشنی بحث مفصلی را در میان نهادید. من یکی، قبلا می دانستم که قوم آریا وجود خارجی ندارد، حد اقل این موصوع را دانشمندان ترک و غربی میدانند، که ریشه تبار و زبان بشریت به یک و یا چند زبان محدود است. اما فرمایشات شما، نظریه آبکی هند و اروپائی را بر باد میدهد. البته غربی ها خودشان موضوع را میدانند، اما رویشان نمی شود بگویند. اما استدلال اتنیکی جدید ترکان آریا، پدیده جدیدی است، که معروض میفرمائید. جایت خالی دوستان جمع اند، و نظریه جدید شما چاشنی بحثمان است. کلی بحث و گفتگو و بگو بخند. اگر فردا کسی بگوید، ترکها از مریخ آمده اند، تعجب نخواهم کرد. باور کنید.

نوشته شده توسط: فانون

شکی نیست که ظهور شبکه های اجتماعی مثل فیس بوک و تویتر و غیره نشانه پیشرفت تحسین برانگیز بشر در عرصه علم و تکنولوژی میباشد. مثل همیشه، بسیاری از هموطنان ما فقط بلدند تا از این دستاورد تکنولوژیک برای آمال ضدانسانی، فاشیستی و سادیستی استفاده کنند. هر میرغظب اوغلو چندین حساب فیس بوک و غیره برای خودش درست کرده و دست به تروریسم سایبری بر علیه انسانهای آزاده و مبارز میزند. خانم صدر گرامی، همانگونه که میدانید اینان موجودات حقیری هستند که عقده حقارتشان را در فضای مجازی به نمایش میگذارند. ما به پیروزی معیارها و آمالهای انسانی بر علیه اعمال فاشیستی ایمان داریم. آفرین بر شما و همکاران و همفکران آزاداندیشتان.

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-این برادرمان آقای تبریزی واردموضوعی شده که ازاستادان فارسی نویس سره آموخته ومیخواهدکم کم ماراباتاریخ باستان پیوند انترناسیونالیستی سوسیالیستی دهد.
ازسوسیالیسم ناب محمدی مارکسیستی رسیدیم به سرزمین های آریایی مدنی وآریایی کوهی ،ماهم کارمان یادگرفتن است بقول همشهری های رشتی ماتاریخ ما هفته بیجارشده ویاشده همه جورآجیل بلاخره بایدازتوش یک چیزی دربیاد.
ازداروین وهگل صرف نظرکرده بخداپناه میبرم که ملت ماراآنطوردوست دارندازدست این تاریخ دانهاواقتصاددان ها وسیاسیون
هفته بیجاری نویس نجات دهد.
من یکی پدرم مرده والامیرفتم یقه اش راگرفته تااوهم یقه پدرش وپدربزرگش والاآخرمیگرفتیم تابرماثابت شودکه کی درست میگوید.
من که گیج شدم ریشه ونسب مادرسته یااین محققین آقای کاوه جویا؟
من دیم دامنان داما.آقاکاوه میگویدبان نان بان نا.

نوشته شده توسط: Anonymous

تبریزی گرامی! باسلام، باز زدی به صحرای کرب وبلا، دوست عزیز! همه چیز را بهم ریختی. کوههای اورال یکی از سرزمنهای تاریخی و دیرینه ترکان است و سه هزار سال قبل از میلاد مسیح، بخشی از آنان، زمانیکه به چرا گاههای وسیع برای دامهایشان نیاز داشتند از قفقاز و از آناتولی، و اورومیه امروز (اورمو) بدانجا کشیده شده و در آنجا ماواگزیدند. دوست عزیز قدری انصاف داشته باش. و همه چیز را بهم نریز. فارسها بخش اندکی از مردمان هندو هستند، که از طریق کوههای پامیر به ایران کنونی سرازیر شده اند. و از طریق سلاطین و فرمانروایان ترک در نواهی مرکزی ایران اسکان داده شده اند.
دوست گرامی در مسائل تاریخی دقت بخرج بده و همین توری بیگداربه آب نزن. مرسی.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

از اینکه ایشچی عزیز، مسئله چپ را در مقالات مختلف اش تحلیل کرده ، لازم میدانم از زحمتهایش قدردانی کنم. همه اینها نشانگر
دل شیفته ی اوست برای آزادی و سعادت مردمان مختلف ایران- ازجمله خودمان. در نوشته ی حاضر نیز کوشیده مشکلات را پیدا کند تا شاید روزنه ی امیدی پیدا شود. اما وضع را خراب تر از پیش یافته است.
من ضمن احترام به نظریات ایشان تحلیل دیگری از موضوع دارم که اینجا کوتاه اشاره میکنم و گاها نیز در نوشته هایم به آنها پرداخته ام:
1- من به درون چپ ایران نمی توانم با دید «خرابکار - درستکار» یا ستون پنجمی نگاه کنم.
نه هیچ گروه و نظری در چپ ایران خرابکار و ستون پنجم نیست. این تضاد و تفاوتها همه پایه ی «تئوریک و پایگاه اجتماعی» دارند و یک چیز طبیعی ست. در کل «برداشتها و مشی های» گوناگون در مورد جامعه ی ماست. این چیزها بوده و خواهند بود.

2- ساختن تشکل بزرگ اگر متد اش درست نباشد شکست میخورد. همان طور که آب یک کاسه ی برزگ را در فنجان کوچک نتوان گنجاند-چپ ایران یا بخشی مهمی از آنرا نیز نمی توان در یک سازمان گرد آورد. خطای قدم اول بود و هست. من به موقع اش گفته ام که چپ مورد نظر نمی تواند در یک سازمان گرد آید و اگر هم گرد آید بعد از مدتی پراکنده میشود. ظرف لازم «جبهه ی چپ» بود نه «سازمان وحدت چپ». این تفکر و تز با واقعیت چپ مورد نظر در تضاد بود و هست. و شکست اش قطعی ست.

3- جبهه ی چپ آن ظرفی بود که می توانست تضادها و تفاوتها را بسیار کاهش دهد. بعد از جبهه در پروسه ی یک مبارزه ی چندین ساله شاید امکان پیدا میشد که برخی گروهها وحدت ایجاد کنند.

4- جامعه ما گروه ساز است نه اتحاد ساز. ما مردمان «بسته» ایم نه «باز» . باید ظرفی بزرگ باشد که خیلی ها را دربرگیرد وبا
«حفظ آزادی عمل» . نخست لازم بود «جبهه ی عملی چپ» تشکیل شود. بعد اگر تست جواب داد «شکل سازمانی جبهه» را. کسانی که نتوانند این قدمها را بردارند وحدت نمی یابند.
--------
5-بخش بزرگی از چپ سراسری دارای رگه ی «کم و بیش ناسیونالیسم فارسی» ست. و این خصلت ریشه ی تاریخی دارد و تازه نیست. لازم است از این رگه ی ناسیونالیستی الوداع گوید.
-------

6- چپ آذربایجان می تواند جبهه ی ( ائتلاف) عملی خود را تشکیل دهد . فکر درستی ست. ولی این چپ نمی تواند دید بسته ی «ناسیونالیستی» داشته باشد. چپ در عین حال که می تواند برای آذربایجان بکوشد ولی نمی تواند سعادت مردمان ایران را جدا از رهایی و سعادت خود بداند. چپ دید بسته ندارد. دید آن باز است. چون دنیای واقعیت بسته نیست و جهایی ست.
چپ ناسیونالیستی با چپ دموکرات نمی تواند وحدت ایجاد کند. و حتی جبهه تشکیل دهد.
مشکل ناسیونالیسم باید طی دیالوگ حل شود تا بتوان قدمهای مثبت عملی برداشت. این ائتلاف یا عدم ائتلاف بستگی به ماهیت ناسیونالیسم موجود دارد که در حد «واکنش به تبعیص» باشد با افراطی و کور.

---------
7- اما همه ی گروههای آذربایجانی از «راست و چپ» می توانند در مورد خواسته های عمومی «رفع تبعیض» عمومی خلق آذربایجان «جبهه ی عملی رفع تبعیض و ستم» یا «ائتلافی» را تشکیل دهند. که خواست عمومی است. این موضوع را در گذشته نیز مطرح کرده ام. اینان می توانند در چند اصل عمومی عملا و نه سازمانی متحد شود. و در همان موارد عمومی مشترکا واکنش نشان دهند.

8- جبهه ی عملی رفع ستم ملی (ائتلاف)- جبهه ی عملی چپ آذربایجان(ائتلاف) دو گام عملی ست که میشود برداشت. و به نفع آذربایجان حتی به نفع دگر خلقهای تحت ستم و تبعیض است.

9- دوستان زیادی از آذربایجانیها شخصیتهای شناخته شده ای هستند که می توانند در این راه عملا گام بردارند. دیگران هم میتوانند یاری نمایند.
نوشته شده توسط: Anonymous

هر که هستی خود باش ولی بدان از گذشته کشورخود از قوم خود و از دین اجباری رهائی نخواهی یافت.ترک باش ولی حقیقت پذیر .بی زحمت به این ویدئو نگاه کنند. تا یادمان نرود از کجا بکجا رفتیم

/www.youtube.com/watch?v=RaU7zYSB_7s
نوشته شده توسط: Anonymous

بولانماسا دورولماز
جنبش چپ ملت فارس در طول تاریخش همیشه در بحران و "بولاندرخ" بوده است. این وضع ، ترکهای چپ و سوسیالیست را هم با خود به اعماق خود برده و خفه کرده است. کمونیستها و سوسیالیستهای آذربایجان سالهای سال است با این وضع آشنا هستند اما هنوز هم هنوز است خود را قاطی آنها کرده و سردرگم شدند. رفیق گرامی ما چرا کاسه داغتر از آش بشویم. اصلا مدافعان و

مخالفان وحدت چپ اهمیتی به من و تو تورک زبان میدهند؟ اصلا توجهی کوچک هم به این مثل قدیمی و زیبای تورکی میکنند؟ تا کی ما ترکها آلت دست و سیاهی لشکر جریانات چپ و راست ایرانگرایان باشیم. ما چرا باید در کار آنها دخالت کنیم؟ بیائید صف خود را، یعنی صف چپ سوسیالیست آذربایجان را با چپ "بولانمش" ملت فارس جدا کنیم و به حال خود چاره ای بیابیم و اوضاع چپ آذربایجان را "دوب درو" بکنیم. باور بفرمائید شما در درون چپ ایران و وحدت جپ ایران هر چه هم صادق، فداکار، باوفا و با ایمان و دلسوز باشید باز هم اهمیت و جایگاهی در میان آنها نخواهید داشت. بگذارید سوسیالیستهای فارس خودشان مشکلات خودشان را حل کنند. ما هم بنا به این مثل زیبا که آوردید فکری بحال چپ خودمان بکنیم و چپ آذربایجان را متحد کنیم. لطفا برای وحدت چپ آذربایجان تلاش کنید و چپ فارس و ایران را بوش ورن (ول کنید). اگر روی خود را مقل چپ های کردستانی قدرتمند کردیم حتما به کمک چپ های ایرانگرا هم خواهیم رفت.
ساغ قالین
نوشته شده توسط: تبریزی

دوستان گرامی، مر شما را گفتم پیش از این که زبان پارسی زبان مادها و پارس ها و هخامنشیان بوده است و اکنون از میان رفته است و کمابیش دنباله زبان پارسی زبان کردی است و مر شما را گفتم که زبان دری زبان اشکانیان است و نام درست زبانی که هم اکنون زبان کاربردی ایرانیان است و از زمان اشکانیان به جای مانده است زبان دری است و گفتم شما را که سخن گفتن از زبانی به نام فارسی دری کاری است نادرست و ما زبانی به نام فارسی دری نداریم! شاید کسانی پیدا شده و بپرسند که چم واژه (دری) چیست؟ و چرا زبان اشکانیان دری نامیده می شود؟ پاسخ آن است که آریائیان هنگام کوچ از سوی کوه های اورال به سوی ایران از خاور دریای مازندران به این سرزمین آمدند، آریائیان سپس دو گروه شدند، یک گروه شهرنشین شدند و نام سرزمینی را که در آن می زیستند (آریان ویژه) یا سرزمین ویژه آریائیان نام نهادند که (آریان ویژه) سپس شد (آریان) و (آریان) هم ....

..... سپس شد (ایران) ، سرزمین ایران در آن زمان به زمین های جنوب خاوری دریای مازندران، بخشی از زمین های خاور دریای مازندران، بخشی از خراسان، بخشی از سیستان و بلوچستان کنونی و بخشی از افغانستان کنونی گفته می شد، گروه دوم آریائیانی بودند که به جای شهرنشینی چادرنشینی را برگزیدند و با آریائیان شهرنشین به زد و خورد برخاستند، آریائیان شهرنشین نام این گروه را (ترا آریان ویژه) یا (جدا از آریان ویژه) نام نهادند که (ترا آریان ویژه) سپس شد (ترا آریان) و (ترا آریان) هم سپس شد (توران) ، از روی نبردها و زد و خوردهائی که ایرانی ها و تورانی ها که هر دو گروه هم آریائی بودند اما یکی شهرنشین و دیگری چادرنشین و بیابانگرد بود داستان ها و افسانه هائی نیز ساخته شدند، با این بخشبندی، مادها و هخامنشیان وابسته به آریائیان شهرنشین (ایرانی) و اشکانیان و ساسانیان وابسته به آریائیان چادرنشین (تورانی) هستند! سرانجام بسیاری از تورانی ها که آریائیان بیابانگرد بودند از چادرنشینی و تاخت و تاز دست کشیدند و شهرنشین شدند و پس از برپائی شاهنشاهی هخامنشی همه آریائیان کوچنده به ایران در سرزمین بزرگی که آن هم مانند ایران کهن، ایران نامیده می شد گرد آمدند، این نکته را نیز نباید از یاد برد که کورش بنیانگزار شاهنشاهی هخامنشی در نبرد با گروهی از آریائیان بیابانگرد که ماساژت نامیده می شدند و آنها را نیز می توان در گروه کسانی که (ترا آریان ویژه) یا (تورانی) بودند گنجاند کشته شد! پس از تازش یونانیان به ایران و از میان رفتن شاهنشاهی هخامنشی، گروهی از آریائیان بیابانگرد که پارت نامیده می شدند یونانیان را از ایران راندند و شاهنشاهی اشکانی را برپا کردند اما زبانی که اشکانیان با آن سخن می گفتند زبان دری بود! اگر پرسش این است که چم واژه (دری) چیست؟ پاسخ این است که واژه (دری) دگرگون شده واژه (تورانی) است، (تورانی ← ترانی ← تری ← دری) پس از برافتادن فرمانروائی اشکانیان و برپائی شاهنشاهی ساسانی زبان دری همچنان زبان کاربردی ایرانیان ماند اما زبان کاربردی دربار ساسانی زبان پهلوی بود که آن زبان نیز ناهمسانی چندانی با زبان دری نداشت، پس از تازش مسلمان ها به ایران تا دیرگاهی چمگران نسک هائی را که از نسکستان های ایران به دست می آوردند و بسیاری از آنها نیز به زبان پهلوی بودند از زبان پهلوی به زبان عربی چم می کردند تا آن که سرانجام زبان پهلوی نیز از میان رفت و زبان دری جای همه زبان ها را در میان زبان های کاربردی ایرانی گرفت. ********** چم = ترجمه، معنی *** چمگر = مترجم، معنی کننده *** نسک = کتاب *** نسکستان = کتابخانه ***
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای انصاف! اگر این است بقول شما، کارشناس زبانشناس و خاورشناس فارس!، وای بحال آن مردمی که چنین کارشناسان بیسوادی دارند.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای مداین و امثالهم میفرمایند؛ در ایران ادبیات ترکی نیست، اگر دیکتاتورهائ شاه و شیخ اجازه میدادند، حجم ادبیات ترکی الان دو برابر حجم ادبیات فارسی میشد. رژیم های دیکتاتور با رسمی کردن زبان....... فارسی، زمینه سرکوب و قتل عام فرهنگی و زبانی ملل دیگر را درایران فراهم آوردند. در ضمن زبان یک ملت و همچنین زبان ترکی ملت آذربایجان تنها ابزار نوشتن نیست، بلکه زبان، روح و جان و هویت معنوی یک ملت تلقی میشود. بدون زبان مادری، ملت هویت تباری، فرهنگی، و تمام ارزش های معنوی و تاریخی خود را از دست میدهد و به یک عنصر بی هویت و بی خاصیت تبدیل میشود. در واقع زبان خلاقیت و حافظه یک ملت است. وبدون آن حافظه تاریخی و موجودیت یک ملت از بین میرود. از گفتار آقای مداین بوی نا آگاهی، کم سوادی...... می آید.

نوشته شده توسط: تبریزی

چگونگی آتش زدن سینما رکس آبادان در ۲۸ مرداد ۱۳۵۷
http://www.iranglobal.info/node/23343

نوشته شده توسط: Anonymous

حال این سوال مطرح می شود که آیا تصویب قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت درباره توافق اتمی یک بازی سیاسی هست؟ درصورت نغض این توافق از سوی طرفین چه پیامدهای را برای هر کدام از کشورها در بر خواهد داشت؟

نوشته شده توسط: Anonymous

چون عربها نوشتن کتاب به غیر عربی را خلاف شرع می دانستد مدتها کار انتشار کتاب به فارسی دری به تاخیر افتاده بود تا اینکه در زمان امیر اسماعیل سامانی برای ترجمه تاریخ طبری از عربی به فارسی از فقهای خراسان فتوی می گیرند. مترجم این کتاب در مقدمه می گوید که امیر سامانی فقیهان را از سراسر خراسان از مرو و توس و بلخ و اسپیجاب و بخارا و خوارزم و ... گرد آورد و از آنها پرسید آیا روا باشد که ما این کتاب را به پارسی ترجمه کنیم؟!
می بینیم که خود آنها زبانشان را پارسی می نامند.
در متون اولیه فارسی نامهای فارسی - فارسی دری - دری و حتی پهلوی برای این زبان بکار فته است
در شاهنامه فردوسی بسته به قافیه از فارسی یا دری یا پهلوی استفاده شده است
بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی
اگر ندانی پهلوانی زبان / به تازی تو اروند را دجله

المقدسی جغرافی دان اسلامی ضمن برشمردن سرزمینهای مملکت فارس از خراسان تا آذربایجان و اران می گوید "زبان همه اینها فارسی است برخی دری و برخی پیچیده و ناروشن است ولی همه آنها فارسی خوانده می شوند." یعنی دری صفت فارسی است به معنی زیبا رسا شیوا و رسمی به زبان امروز یعنی رسمی و کتابی
وجود تعداد زیادی لغت فارسی در عربی و حتی در قران نشان دهنده ارتباط فارس زبانهای عراق با عربهای شمال حجاز بویژه دولت دست نشانده حیره پیش از اسلام می باشد.فارسی از فرات تا جیحون و از قونیه تا کاشغر و ختن حتی قبل از اسلام زبان رسمی و رایج بوده است و دری از دربار ساسانی در تیسفون عراق به خراسان منتقل شده است.
طبق گفته پسر مولانا زبان مردم کوچه و بازار قونیه فارسی بوده است.
آنچه بر سر فارس زبانهای آناتولی آمد بسی بدتر است از آنچه بر سر ارمنیها آمد.
نوشته شده توسط: Anonymous

دقت کنید قبل از رسیدن نیروهای دولتی خود مردم ایران خواه تبریز بساط فرقه را جمع کردند و آنها را لت و پار کردند .امروز هم مطمئن باشید در همان آذربایجان گروههایی هستند که خود را ایرانی می دانند و از فرهنگ مهاجم ترکی بیزارند و می دانند ترکها اقلیتی مهاجر در آذربایجان هستند که اکثریت مردم آنجا را ایل کرده اند و زبانشان را به مردم تحمیل کرده اند همانطور که مذهب آذربایجان را به زور شمشیر و تجاوز به علوی بکتاشی( غلات شیعه) تغییر دادند.
ترکها کمتر از 20 درصد مردم آذربایجان را تشکیل می دهند که قزلباشهای آمده از آناتولی در زمان اسماعیل صفوی هستند. اسم و رسم آنها در کتب تاریخی آمده است( به کتاب قزلباشان امیر حسین خنجی مراجعه کنید)

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب محمد حسین یحیایی عزیز و گرامی‌, من به دلائلی این خوشبینی شما را بر نمی‌‌تابم، اول نگاهی‌ به یونان بکنیم، بحران اقتصادی یونان در حال تغییر این کشور به کشوری جهان سومی‌ است، این واقعیت را به این دلیل گفتم تا به " نقش اقتصاد " در تغییر اجتمائی بافت یک جامعه دقیق بشویم، کشور‌های خاورمیانه، برای دهه ها، با قیمت بالای نفت و گاز، بقای خود را تضمین کرده اند، ما وارد دوره ای جدید شده ایم که قیمت‌های نفت برای مدت‌های مدیدی، بالا نخواهند رفت، مردم خاورمیانه در چنین جوی، با اتکا به کدام منبع، بقای خود را تضمین خواهند کرد؟ این فقط یک سوی سکّه‌ است، خاورمیانه وارد دوران خشکسالی شده است، فقط همین ۲ دو عامل " کم آبی‌ و نزول قیمت نفت و گاز " خاورمیانه را دچار بی‌ ثباتی خواهد کرد از طرفی‌ " توافق اتمی‌ " ایران با غرب، تشدید تنش ایران با همسایگان را اجتناب ناپذیر کرده است، چند هفته پیش عربستان پیشنهاد

سرمایگذاری ۱۰ ده بیلیون دلاری به طرف روسی داد، در ۲۰ سال آینده، روسیه نزدیک به ۱۸ نیروگاه اتمی‌ در عربستان خواهد زد، آیا روسیه و عربستان در خفا به توافق رسیده اند که ایران با غرب به توافقی برسد تا هدف‌های ژئوپلتیکی خود را در منطقه به پیش ببرند؟ تنها کشور منطقه که بدون نفت و گاز قادر به ادامه حیات اقتصادی خود است ترکیه است، اگر به فکر رفاه، سعادت و هتی سکولاریزم در منطقه هستیم باید مرکز ثبات منطقه را برای برای رسیدن به رفاه و سکولاریزم منطقه از بی‌ ثباتی مصون نگاه داشت.
نوشته شده توسط: lachin

اقاي تبريزي .... من واقعا تعجب ميكنم كه اگر زبان به غير از رابطه ارتباطي ارزش ديگري را ندارد پس چرا شما اين همه وقت و انرژي صرف ميكنيد كه در باره زبان هاي دري- فارسي و.... انشاء بنويسيد . خيلي جالب است كه شما حتي چند كلمه اروپايي را ميخواهيد مطابق فارسيش را هم بنويسيد. كساني كه به اين سايت رجوع ميكنند معناي چند كلمه سياسي را ميدانند. ما ها كه همه (مفت خور و بورژوا زاده) هستيم زرسالاري ديگر چه صيغه اي است...؟........................... بهترين ها را برايتان ارزومندم...

نوشته شده توسط: lachin

خانم مريم...معاملات سياسي دنيا بغرنج تَر از است كه شما فكر ميكنيد. زنده ياد پيشه وري بخاطر بدست اوردن ارمان هاي سياسي خودش در ايران دست كمك به هر كشور از جمله به روسيه كرد ولي پايان جنگ جهاني دوم و بودن بمب جديد اتمي استالين را از اين كمك بازداشت. هيچ وقت يادتان نرود مهاتما گاندي برأي استقلال هند با هيتلر مذاكره ميكرد . براي سرنگوني دولت افريقاي جنوبي، حزب ا ن سي از تمام كشورها كمك ميگرفت و مهمترين كمك را از فيدل كاسترو گرفت...

نوشته شده توسط: Anonymous

مگرترک ها دارای تبار ایرانی هستند که زبان آنان زبان دوم ایران بشود؟

نوشته شده توسط: Anonymous

من می خواستم از آقای جوادی و از کسانیکه معتقدند زبان مردم آذربایجان از زمان سلجوقیان ترکی شده و قبل از آن تاتی و یا تالشی و غیره بوده بپرسم : سلجوقیان حدود 160 سال در ایران حکومت کردند و پایتخت دائمی آنها هم شهر نیشابور ، شهر ری و اصفهان بوده فقط پایتخت تابستانی تعدادی از این سلاطین شهر همدان بوده است و هیچکدام از شهرهای مهم و مشهور آذربایجان چون : اردبیل، تبریز ، اورمیه ، زنجان و مراغه پایتخت سلجوقیان نبوده است. پس چطور می شود زبان مردم پایتخت و زیر پای سلجوقیان یغنی زبان مردم نیشابور ، اصفهان و شهر ری به ترکی تبدیل نمی شود ولی زبان مردم مناطق آذربایجان که فاصله صدها و حتی هزارها کیلومتر با پایتخت و مقر حکومت سلجوقیان فاصله داشته به ترکی تبدیل می شود ؟ اگر زبان مردم بومی آذربایجان خانواده ای از زبان ترکی نبود هرگز با مهاجرت اقلیت ترک به آذربایجان زبان محلی مردم به ترکی تبدیل نمی شد!

اما با مهاجرت ترکان اقلیت به آذربایجان و مساعد بودن ترکیب اکثریت جمعیت آذربایجان جهت تبدیل شدن زبان آنها از التصاقی به ترکی که از یک خانواده بودند ، زبان اکثریت مطلق مردم آذربایجان ترکی می شود . تبدیل شدن زبان قبطی مصر و یا زبان سورانی سوریه به عربی را دلیل بر تبدیل شدن زبان باصطلاح غیر ترکی آذربایجان به ترکی ندانید که این مقایسه اشتباه است ، چرا که هم زبان عربی از گروه زبانهای سامی است هم زبان قبطی و سورانی و تبدیل شدن آنها به هم راحت است. از طرفی زبان عربی زبان رسمی نوشتاری و زبان دینی اعراب بعد از حاکمیت اعراب در مصر و یونلن می شود در حالی که سلجوقیان زبان دری را تقویت و از آن حمایت می کردند نه زبان ترکی را . ضمنا زبان ترکی هیچ نزدیکی و قرابت گروهی و ریشه ای هم با زبان تالشی و تاتی ندارد که این زبانها به راحتی به زبان ترکی تبدیل شوند .
نوشته شده توسط: Anonymous

فرض کنیم ایشان یا هر کس دیگری تجزیه طلب است، ممکن است بگوئید چرا مزدور بیگانه می نامیدش؟
همین نشان نمیدهد که شما هم به نوعی پان هستید؟
بیگانه تر از دولت احمدی نژاد یا سرگردنه بگیران دزد و قاتل سپاه کسی را حتی در جنگل های آمازون میشناسید؟
انسان و انسانیت را بگذاریم و میراث دار استخوان های پوسیده با سوابق تاریخی پوسیده تر شویم؟
از خواب برخیزید، قرن بیست و یکم و دهکده جهانی انسان هاست.

نوشته شده توسط: Anonymous

آفتاب آمده دلیل آفتاب.دیگر جائی برای تخمین، حدس و گمانه زنی و تفسیر های بی دلیل نمانده است.سه سند «فوق العاده سّری» افشا شده به آخرین شک و شبهه ها پایان داده جز کوتاه بینهای محلی قومگرا که بی خبر از اوضاع خارج از محیط کوچک خودشان آماده هستند با شعر و شعار هایشان «امیر بازاری یانسین، منه بیر دستماللیخ چیخسین» . بگذار بازار امیر بسوزد اما من صاحب یک تکه پارچه برای یک دستمال شوم.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

" بولانماسا دورولماز" یا " سو بولانماسا دورولماز"؛
تا گل آلود نشود-صاف نگردد.
تا آب گل آلود نشود -صاف نگردد.
---------
برابر در فارسی:
- تا کار پریشان نشود-به سامان نرسد.
- تا نسوزد-بوی برنخیزد .
-تا برآتش ننهی- بوی بر نخیزد ز عبیر.
----------
معنی ضرب المثل بستگی دارد به اینکه در چه موردی بکار رود.
که معانی مجازی زیادی پدید میاید. و میتوان آنها را نسبت به مورد مشخص تفسیر کرد و نوشت.
---------
به ضرب المثل ها (حتی ایده های دیگر» نباید دگماتیک و آیه وار برخورد کرد. هر ایده ای بستگی به یک
وضعیت مشخص دارد که میتواند درست-خطا یا آمیخته با «صحت-سقم» باشد.
گاها چیز «" بولانماسا دورولماز"»
گاها «بولانسا دورولماز».
گاها " بولا نسا دورولوب-دورولمازی وار".
و هابئله...
برای اشاره به وضع خاص از «اینجا» ، «اکنون» و «عامل» مشخص نام می برند.
«ایندی بوردا بئله بیر عامل لره( ...xyz) باخاراق دئمه لییک " سو بولانماسا دورولماز".

نوشته شده توسط: Anonymous

برای درک عينى و واقع بينانه سازماندهی اقدام تجزیه طلبانه در آذربایجان و دیگر استان های شمالی ایران در استان های گیلان، مازندران، گرگان و خراسان برهبری استالین ، مشكل تا فروپاشى حكومت مطلقه حزب كمونيست شوروى بود و علنى شدن بسيارى از اسناد سرّى اين حزب و ورق برگشت و همه چيز برملا شد. كه چپ روسی در ایران در اين ميان نقش اصلى و تعيين كننده شوروى و استالين را در اين ماجرا تكذيب ميكرد.!!
سه سند که نقش کلیدی دارند:۱- فرمان دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی یعنی رهبری عالی شوروی -ششم ژوئیه ۱۹۴۵،۲-دستور جلسه همان دفتر سیاسی از شش ماه بعد ۲۹ دسامبر ۱۹۴۵ ۳- نامه تاریخی استالین به پیشه وری بعد از شکست فرقه و فرار رهبران آن به شوروی هشتم مه۱۹۴۶..........


اينها سه سند کلیدی که ريشه و شكل پيدايش فرقه تجزیه طلب پيشه ورى در آذربايجان را بیان ميكنند. بسته به بحث و نظر بنده و كس ديگرى نيستند. اينكه کسی از پيشه ورى خوشش بيايد يا نه، چيزى ثانوى است و صورت مسئله یعنی چگونگى حوادث ما وقع را تغيير نميدهد.
نوشته شده توسط: Anonymous

بولانماسا دورولماز یعنی نظم در پی هر شورش
پولانماسا دورولاز یعنی اندیشه منسجم پس از بر اشفتگی فکری
بولانماسا دورولماز یعنی تا هم نزنی نمیدانی چه چیزی را باید تصفیه کنی
بولانماسا دورولما یعنی پپدا کردن راه حل بعداز Brain Stroming
...
قدرت بیان زبان مادریمان براستی وصف ناپذیر است

نوشته شده توسط: تبریزی

باورداشت (ایدئولوژی) من تک میهنی (اینترناسیونالیسم) است و همچنان که همگان دیده اند من مانند ناسیونالیست های میلیاردرزاده مفت خور با رها کردن هزاران درد و رنج و تیره روزی مردم دردمند و درمانده و گرسنه ایران در بگومگوهائی که ناسیونالیست های وابسته به زرسالاری (بورژوازی) به راه می اندازند و از هزار سوراخ سنبه مدرک و دلیل و آمار و سند گردآوری می کنند تا گفته باشند: "ما برتر از دیگرانیم!" پا در میانی نمی کنم! زبان برای اینترناسیونالیست ها ابزاری برای پیوند میان انسان ها و ابزاری برای پیام رسانی است و جز این هیچ ارزش دیگری ندارد و سخن گفتن به یک زبان ویژه نشانه برتری هیچکس بر دیگری نیست! زبان کاربردی هفتاد میلیون ایرانی هم اگر فارسی یا ترکی یا عربی یا انگلیسی یا روسی یا ماندارین یا فرانسوی یا اسپانیولی یا ایتالیائی و یا هر زبان دیگری باشد می تواند باشد و دیدگاه من درباره زبان ها مانند همه .....

..... اینترناسیونالیست ها دیدگاهی بی سویانه است. ********* چون زبانی که به نادرست (فارسی) نامیده می شود و نام درست آن (دری) است هم اکنون زبان کاربردی هفتاد میلیون ایرانی است من نه برای فسیل های ناسیونالیستی که در فرامرز و در اروپا و آمریکا نشسته اند و از بس خورده و نوشیده اند که از سیری دارند می ترکند بلکه برای جوانان کم سن و سال و ساده دلی که پژوهش های ژرفی در این زمینه ها نداشته اند ناچارم چند نکته را روشن کنم: ********** نخست آن که ما زبانی به نام (فارسی دری) نداریم! زبان پارسی زبان مادها و هخامنشیان و کسانی مانند کوروش و داریوش و پارس ها بوده است و اکنون از میان رفته است و هیچکس در هیچ کجای جهان به این زبان سخن نمی گوید! می توان گفت که کمابیش دنباله و دگرگون شده زبان پارسی زبان کردی است و کورش و داریوش اگر زنده شوند به زبانی که کمابیش مانند زبان کردی است با ما سخن خواهند گفت نه با زبان مردم تهران! پس از تازش اسکندر و یونانی ها به ایران و از میان رفتن شاهنشاهی هخامنشی و فرمانروائی سلوکیان که یونانی بودند تا دیرگاهی زبان یونانی زبان کاربردی در ایران بود، پس از آن بخشی از پارت ها که گروهی ایرانی بودند و اشکانی نامیده می شدند به فرمانروائی یونانی ها پایان دادند و شاهنشاهی اشکانیان را برپا کردند، از زمان فرمانروائی پادشاهان اشکانی زبان کاربردی در ایران زبان (دری) شد که زبان اشکانیان بود و زبانی که هم اکنون به نادرست (فارسی) نامیده می شود و نام درست آن (دری) است به جای مانده از زمان اشکانیان است! پس از به روی کار آمدن پادشاهان ساسانی زبان کاربردی مردم ایران همچنان (دری) بود اما زبان (پهلوی) که زبان ساسانیان بود و ناهمسانی چندانی هم با زبان (دری) نداشت زبان درباریان ساسانی بود. ********** شاید کسانی بپرسند که اگر نام زبان کاربردی ایرانیان (دری) است گذاشته شدن نام (فارسی) به روی این زبان برای چیست؟ پاسخ آن است که پس از برپائی شاهنشاهی هخامنشی مردم ایران سرزمینشان را (ایران) می نامیدند اما چون هخامنشیان از تبار (پارس) بودند یونانیان به جای (ایران) می گفتند: (پرس) و به جای (تخت جمشید) می گفتند: (پرس پولیس) یا (پارس شهر) و عرب ها به جای (ایران) می گفتند: (فارس) و به جای دریای (کنگار) که نامی بود که از زمان فرمانروائی سومریان بر روی آن دریا گذاشته شده بود می گفتند: دریای (فارس) که هم اکنون آن دریا خلیج فارس نامیده می شود! پس از پیدایش دین اسلام و تازش مسلمان ها به ایران چون بسیاری از تازندگان مسلمان عرب بودند و زبان مردم ایران را که آن را سرزمین (فارس) می نامیدند نمی فهمیدند زبان مردم ایران را (فارسی) نامیدند و از آن زمان نام نادرست (فارسی) بر روی زبانی که نام درست آن (دری) است به جای ماند! همچنان که ما زبانی به نام زبان (یمنی) نداریم و زبان مردم یمن (عربی) است و یا ما زبانی به نام زبان (کانادائی) نداریم و زبان مردم کانادا (انگلیسی) است هنگام تازش مسلمان ها به ایران نیز زبانی به نام (فارسی) نبود و نام آن زبان (دری) بود! به هر روی نام درست زبانی که هم اکنون به نادرست (فارسی) نامیده می شود (دری) است و ما زبانی به نام (فارسی دری) نداریم!
نوشته شده توسط: Anonymous

اکنون که جناب همایون سنجری، تقاضای خوانندگان را اجابت فرمودند، و با اسم واقعی خویش خود را مورد تقبل و توجه آنان قرار دادند، باید از این کار ایشان قدردانی نمود، و بمحضر جناب ایشان تبریک گفت. وخاطر نشان ساخت هرگاه در صورت ممکن، مثل آقای اژدربهنام، تصوری هرچند قدیمی نیز ارائه فرمایند، تا رسم دمکراتیک و فضای باز بحث و گفتگو در سایت ایران گلوبال، گام مثبتی را در جهت اعتماد بیشتر نسبت به خوانندگان و طرف بحث برداشته باشد که این نمونه سرمشقی باشد، برای کسانیکه هنوز با نوشتن مطالب جالب، و بحث انگیز، متاسفانه خوانندگان را از حس اعتماد دوجانه محروم و مغموم می نمایند. این کار جناب سنجری را باید ستود. اگر چه اینجانب موافق نظر ایشان نیستم. اما به آزاد اندیشی، خصلت دمکراتیک و ایجاد فضای باز گفتگوی ایشان ارج می نهم، و از آن پشتیبانی میکنم. حتا اگر اظهارات وی مخالف عقیده ام باشد.

من شخصا بعنوان یک ترک آذربایجانی، جناب "ناصر کرمی" را بدان جهت ارج مینهم که بی مهابا و بدون رودر بایستی نظر خود را میگوید، و این خود یکی از اساس و ارگان دمکراسی است. وی عکس جوانی خود را نیز بالای نوشته اش قرار میدهد. واین امر خود بخود نسبت به وی حس سمپاتی خواننده را بهمراه میآورد. اگر چه هرگز با نظراتش موافق نیستم. اما به آزاد اندیشی وی احترام قائلم. و لازم است خاطر نشان شوم که دمکراسی فرهنگ هارمونی نیست! دمکراسی فرهنگ بحث و جدل و مذاکره و گفتگوست. و در یک چنین آتمسفری است که میتوان به یگدیگر نزدیک شد، و نکته نظرات دیگران را شنید و بدان احترام گذاشت. اگر حتا مخالف نظرمات ما باشد. از نظر اینجانب، در بحث سیاسی برنده و بازنده وجود ندارد، دربحث سیاسی توافق و یا عدم توافق وجود دارد. و تنها با بحت و گفتگو میتوان بدان دست یافت و درآن خصوص با یکدیگر صحبت کرد، و به هم دیگر نزدیک شد. در پایان بعنوان خواننده، دو مرتبه ازاقدامات دمکراتیک جناب سنجری قدردانی میکنم. امیدوارم دوباره سلامتی خویش را باز یابند، و سالیان سال زنده باشند. و بحث وانتقاد ها را زیاد جدی نگیرند، وهمچنان نظرات انتقادی خویش مرقوم فرمایند.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای مدائن چنان از انتقال زبان و فرهنگ صحبت می کنند که به نظر زبان و فرهنگ هم مانند یک کالای مصرفی است، مثل فارسها در خانه خود تلویزیون سونی داشتند، ولی تلویزیون خراب می شود و برای سرویس آنرا به ژاپن می فرستند، و تعمیر این تلویزیون و باز گزداندن آن هزار سال طول می کسد و در این مدت هم مردم از تلویزیون الجی استفاده می کنند پس از بازگردانده شدن تلویزیون قدیمی هم تلویزیون الجی را کنار گذاشته و از همان سونی خود استفاده می کنند.
زبان دری با وجود آن که با زبان پهلوی از یک خانواده است ولی ارتباطی با زبان پهلوی ندارد و توسط مردمان جداگانه ایجاد و بسط داده شده اند، در دوره طلائی ماورائ النهر زبان آنها(زبان دری) نیز جهانی شده است و در نقاط مختلف دنیا مورد استفاده قرار گرفته است ولی

به مرور از قدرت آن کاسته شده است و در اکثر نقاط دنیا کنار گذاشته شده است در فارسستان نیز زبان پهلوی به مرور منقرض شده است و از 500 سال پیش به این طرف، زبان فارسی به مرور در فارسستان استفاده شده و رایج گشته است. زمانی که زبان دری در همه جای دنیا کنار گذاشته می شد و زبان بومی استفاده می شد، فارسها این فرایند را طی نکردند و زبان دری را تصاحب کرده و به مرور نام آن نیز به فارسی تغییر داده شد.
http://www.iranglobal.info/node/6896
http://www.iranglobal.info/node/10045
نوشته شده توسط: Anonymous

بیاد شادروان صئب تبریزی ..

مايه اصــــل و نسب در گردش دوران زر است
هر كسي صاحب زر است او از همه بالاتر است

دود اگر بالا نشيند كســـر شــأن شــعـله نيست
جاي چشم ابرو نگيرد چونكه او بالا تراست

ناكسي گر از كسي بالا نشيند عيب نيست
روي دريا، خس نشيند قعر دريا گوهر است

شصت و شاهد هر دو دعوي بزرگي ميكنند
پس چرا انگشت كوچك لايق انگشــــتر است

آهن و فولاد از يك كوه مي آيند برون
آن يكي شمشير گردد ديگري نعل خر است

كــــره اسـب ، از نجابت از پـس مــــادر رود
كــــره خــر ، از خــريت پيش پيش مــــادر است

كاكـل از بالا بلندي رتبــه اي پيدا نكرد
زلف ، از افتادگي قابل به مشك و عنبر است

پادشه مفلس كه شد چون مرغ بي بال و پر است
دائماً خون ميخورد تيغي كه صاحب جوهر است

سبزه پامال است در زير درخت ميوه دار
دختر هر كس نجيب افتـاد مفت شوهر است

صائبا !عيب خودت گو عيب مردم را مگو
هر كه عيب خود بگويد، از همه بالا تر است
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

ادامه کامنت پیشین..
اینکه آقای بهزاد کریمی گفته‌اند که تمامیت ارضی مقدس نیست، باعث خوشحالی من است. من اولین بار صراحتا در سال 1388 و بارها پس از آن این را نوشته‌ام. این باور من است. ایشان یا هر کس دیگری با دلیل و منطق به من نشان دهند که تمامیت ارضی مقدس است تا من هم بپذیرم.
ایشان از چپ صحبت می‌کنند. از حزب توده و شرکا و از دیگران صحبت می‌کنند.
من نماینده کسی نیستم. من تنها و تنها نماینده خودم هستم و سالهای طولانیست که یاد گرفته‌ام از مجموعه دانش بشری، از چپ و راست، از انسان‌دوستانه‌ترین آنها تا فاشیستی‌ترین آنها یاد بگیرم و با مغز خودم فکر بکنم و نه با مغز دیگران. نه مارکس و انگلس و لنین مرجع من هستند و نه هیچ حزب و سازمانی و نه هیچ فردی.
من آن هستم که هستم. با خصوصیات و افکار و نظرات خودم! چه درست و چه نادرست! چه بد و چه خوب!

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

گویا آقای همایون سنجری حرفهایشان را زده‌اند و دیگر نمی‌خواهند با من حرفی بزنند. و به این می‌گویند قبول مسؤلیت! به هر حال من توضیح خودم را از نوشته ایشان به خوانندگان گرامی ارائه می‌کنم.
نام من اژدر بهنام است. نظراتم را می‌توانید در همین سایت بخوانید. من در برابر آنچه که می‌نویسم مسؤل و پاسخگو هستم. نشان داده‌ام هر جا که به اشتباه خودم پی برده‌ام، صمیمانه پوزش خواسته و اشتباهم را تصحیح کرده‌ام.
ممکن است در این یا آن عرصه، با این یا آن شخص یا گروه هم نظر باشم ولی همواره خودم هستم که مسؤل آن نظرات هستم. آنچه که دیگران انجام می‌دهند، یا می‌گویند و می‌نویسند ربطی به من ندارد. من خودم هستم. با خصوصیات و تفکرات خودم. بنابراین از دوستان عزیز انتظار دارم که مرا نقد کنند. مرا با نظرات و اعمال دیگران مورد قضاوت و نقد قرار ندهند. من فعلا به حزبی، سازمانی، گروهی، دسته‌ای تعلق ندارم.

اینکه در ایران‌گلوبال چه مقالاتی منتشر می‌شوند و کامنت نویسان چه برخوردی با آنها می‌کنند، چه ربطی به من دارد؟ لطفا کامنتها و مقالات مرا نقد کنید. من در برابر آنها مسؤلم.
آیا من تا به حال جایی سخنی از "ستم فارس ها بر دیگر ملل ساکن ایران" نوشته یا گفته‌ام و یا ادعای "نسل کشی" کرده‌ام؟
آقای سنجری از دوستان من حرف می‌زنند! ولی این دوستان را به من هم نشان نمی‌دهند. ایشان از "هم اندیشان" من حرف می‌زنند. ولی آنها را به من نشان نمی‌دهند!
می‌نویسند: "شما.... خود را مخالف تجزیه نشان می‌دهید" واقعیت این نیست! من خودم را مخالف تجزیه نشان نمی‌دهم. من همانگونه که بارها نوشته‌ام، مخالف تجزیه هستم. و ادامه می‌دهند: "اما ، حیرتا ! .... شما هم عیناً ، همان حرف‌هایی را می‌زنید که بی‌وقفه از تجزیه طلب‌ها می‌شنویم! " اما نمی‌گویند که این حرفها کدامند! آیا من مانند "تجزیه طلبها" می‌گویم که ما می‌خواهیم جدا شویم؟ می‌گویم که تنها راه ما "استقلال" است؟ می‌گویم که زبان فارسی عامل بدبختی ماست؟ از رژیم فارس حرف می‌زنم؟ از ملت فارس می‌نویسم؟ متاسفانه یک نمونه از این حرفها را به من نشان نمی‌دهند. به نظر من اشکال در آنجاست که ایشان قادر به تفاوت گذاشتن بین حق انسانها و استفاده از آن حق نیستند.
ایشان راجع به کار آقای لوایی صحبت می‌کنند و ایشان را دوست و همفکر من قلمداد می‌کنند. آخر کار آقای لوایی چه ربطی به من دارد؟ من نه آقای لوایی را تا به حال دیده‌ام، نه یک کلمه با ایشان حرف زده‌ام، نه ایشان را می‌شناسم و نه با نظرات جدایی‌خواهانه ایشان توافقی دارم. تنها نقطه مشترک فکری من و ایشان می‌تواند، تا اندازه‌ای و نه تماما، درباره وجود تبعیض در ایران و حق هر انسانی در آموزش به زبان مادریش باشد. اگر آقای سنجری همفکری دیگری از من و ایشان سراغ دارند، ممنون می‌شدم اگر مرا روشن می‌کردند.
نزدیک به نصف مقاله آقای سنجری گرامی مربوط به "دوستان" من است. "دوستان"ی که من نه آنها را می‌شناسم و نه سابقه دوستی با آنها دارم و نه با بسیاری از نظراتشان موافقم. آیا بهتر نبود که در این باره با خود این "دوستان" صحبت می‌کردند و نه با من!
ایشان بحث حاکمیت ملی را خیلی ساده و سطحی گرفته‌اند. می‌توان بحثی مستقل در این باره داشت که از حوصله یک کامنت خارج است.
من می پرسم: " آیا بی بی سی در امور داخلی ایران مداخله کرده است؟ آیا گذاشتن تریبونی....." و ایشان بجای اینکه نشان دهند بر اساس کدام میثاق بین‌المللی، این کار بی بی سی دخالت در امور داخلی ایران است، مرا متهم به دفاع از بریتانیا می‌کنند و لیستی از دخالت‌های آن در ایران می‌آورند. آیا ایشان می‌توانند این دفاع مرا از بریتانیا نشان دهند؟ آیا اینکه بریتانیا در هزاران مورد در امور داخلی ایران دخالت کرده، دلیل مداخله‌گرانه بودن برنامه پرگار است؟ چرا ایشان به مورد مشخص مورد بحث نمی‌پردازند؟ آیا فکر می‌کنند که اگر این کار بی بی سی، بر اساس قوانین بین‌المللی، دخالت در امور داخلی ایران به حساب می‌آمد، وزارت خارجه جمهوری اسلامی ساکت می‌نشست و اعتراض نمی‌کرد؟
متاسفانه ایشان در مورد من غیب گویی می‌کنید. آیا تا به حال، جز مصاحبه‌ای با کیانوش توکلی درباره سایت خودم، مصاحبه دیگری از من دیده و یا شنیده‌اند؟ آیا ایشان خبر دارند که از من به مصاحبه دعوت شده یا نشده؟ که آیا من انجام مصاحبه‌ای را رد یا قبول کرده‌ام؟ چطور این غیب‌گویی را می‌کنند که من می‌خواهم دل گردانندگان بی بی سی را به دست آورم؟ باور کنید غیب‌گویی و قضاوت بی اساس، در جامعه مدنی جایی ندارد!
اینکه آقای بهزاد کریمی گفته‌اند که تمامیت ارضی مقدس نیست، باعث خوشحالی من است. من اولین بار صراحتا در سال 1388 و بارها پس از آن این را نوشته‌ام. این باور من است. ایشان یا هر کس دیگری
ادامه در کامنت بعدی...