Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: مسؤل سابق کامنتها

جناب Azer گرامی، جناب معما و شما درگیری را با اما و اگر شروع کردید و بعد مساله از آن حد گذشت و جدی شد و اگر جلو این کار شما دو نفر گرفته نشود کار به جاهای باریک می کشد. به همین دلیل از انتشار ادامه کامنتهای شما دو نفر با مضمون اتهامی و... معذورم. اگر کامنتهای شما دو نفر در همان حد اما و اگر باقی می ماند آنها را منتشر می کردم ولی وقتی از خط قرمز سایت عبور کنید، متاسفانه نمی توانم آنها را منتشر کنم.
از هر دو شما خواهش می کنم که به نقد مقاله بپردازید.

نوشته شده توسط: Anonymous

وقتي در مورد بازديد از مراكز نظامي قيد مديريت شده را آنهم با تاكيد بسيار مي بينم، با خودم فكر مي كنم، نكند بازديد هاي ديگر ، غير مديريت شده است، يعني به زبان عاميانه هردمبيل است، كه بازديد از مراكز نظامي را مي خواهند مديريت كنند،

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب مسئول کامنتها، با سلام، امید وارم کامنت مرا در جواب شخص آقای "معما" در صفحه مربوط قرار دهید. من در هر فرصتی به این شخص که با اسم "معما" به بطور مستیقیم مرا تهدید و بمن توهین کرده است جواب خواهم داد. اگر منصف اید یا توهین و تهدید های ایشان را از صفحه مربوط بردارید، و یا جواب مرا در آنجا قید کنید قبلا از زحمات شما متشکرم.

نوشته شده توسط: Anonymous

درچنین مباحثی باید در معرفی مواضع صاحب نظران ابتدا در دو مورد اصرار و مطالبه کرد
1) دیدگاه اعتقادی به ارزشهای معرفی شده در قراردادها و قوانین حقوق بشری
2) عدم اعتقاد به این ارزشها و نگاه دگماتیک به ارزش ناسیونالیزم در چهار چوب جعرافیا و نه بافت قومی
یکی از دلایل ضرورت تفکیک و روشن کردن این مورد چنین است، که بیشتر نگرشها و تحلیلها بیشتر از جنبه های سیاسی ایده الوژیکی/استراتژیکی و در شرایطی بیشتر نیز احساسی بر اساس تجربه های تقلیل هویت و سایره بود. کمتر تحلیلگری تلاش در جمع آوری کردن و تشکیل یک مجموعه ای از این اهداف را از دیدگاه فنی کرده است و این نگرش چندان گسترس نیافته است.
با دریافت جواب آشکار به این سوالات میتوان چهار چوب بحث را مرزبندی کرد و از نشستهای دیالوگی نتیجه ای ثمردار گرفت. در غیر ایتصورت گروه 2 با پنهان کردن انگیزه ای حقیقی خود با توصل به ترفندهایی بحث را احساسی کرده

و تفکرات مردم نا آگاه را متشنج میکند و حرکتی را بر علیه انسانهای متعلق به گروه 1 برخواهد انگیخت، اختلافات و غیره بوجود خواهد آمد و هزارها اتهام و توهین و تحقیر در فضای باصطلاح مباحث روشنفکرانه تجربه خواهد شد.

در مقاله نویسنده بدرستی یک تحریکی مطرح کرده است "...یعنی اصولا استقلال یک مفهوم ارزشی و مثبت است و کسانی که مخالف آن هستند باید دلایل خود را در مخالفت با آن اعلام بکنند. ... .
دقیقأ این سوال من را به عمومی کردن افکارخود در مورد اصرار به مشخص کردن مواضع طرفین بحث را درد این مکان تحریک کرد.
تا بحال آنچه تجربه شده است نیروی روشنفکر ناسیونالیست از چپ تا راست آگاهانه مواضع خود را در این دو پایگاه مشخص نکرده اند زیرا که حقیقت پوست کنده شده میتواند تضادهای فکری و بعضأ روحی افراد و تشکیلات را افشاء کند
بسیار جالب توجه است که من در بسیاری از دفعات در مقابل این سوال نیروی روشنفکر را در سکوت یافتم و این نشانگر واقعیتی است که، روشنفکران ضرورت تفکیک این مورد و تضاد حاصله از آن را در خارج از ذهنشان در معرض تحریک توضیح قرار نداده بودند.
من اعتقاد دارم که نیروی تحلیلگر مسائل قومی/ملی باید منتقدتر و حساستر در نامگذاری حرکات باشند و فراموش نکنند که این حرکات حرکات حقوق بشری است و با عناوین مختلف به تقلیل ارزش آن نباید مجال داد.
بدون اینکه موضعی در مورد استقلال یا عدم استقلال مردم تورک ایران از جعرافیای ایران داشته باشم تحلیل این مقاله را که در عمل جواب به سوالی است چنین: آیا استقلال پدیده ای است از حقوق پایه ای یک فرد و یا اجتماع و آیا این حق را زیر اندیشه های سیاسی/ایده الوژیکی باید کوبید و منکر شد. بنظر من نویسنده به کلی مسائل جهت توضیح این که استقلال انسان یکی از حقوق پایه ای بشر و بسیار مهم در جهان امروز است و حتی اینکه یک انسان استقلال در تصمیم گیری خود در مورد تداوم همزیستی با مردمی دیگر را در سرزمینی، را دارد و قابل احترام است بیان شده است.
نکته دیگری که در مورد نتایج استقلال و سناریوهای معرفی شده احتمالی نباید فراموش کرد، مشکل نیروهای سیاسی (و نه حقوق بشری) در عتم خواست و یا بوانیی درک پدیدۀ استقلال یا همان اصطلاح (که این نیروها به کوردهای عراق و تورکیه قایل هستند ) حق تایین سرنوشت بهای خود را دارد. هر تقییری فداکاری (ترک عادات و آفرینش و به دست آوردن ادوات جدید برای بهتر کردن شرایط حتی اگر تچربه نشان دهد که نتیجۀ آرزوشده حاصل نشد) میخواهد و با ترسیم تابلوهای خوف انگیز حس استقلال طلبی انسان از بین نمیرود ولی شاید زمانی استراتژیکی کُند عمل کند ولی از حرکت باز نخواهد ایستاد

باارزش بود با آرزوی رشد تعداد تحلیلهای چالشگر.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

E_Z_A گرامی، با شعار «جنگ مسلحانه -استقلال-سوسیالیسم » میخواهد مسئله آذربایجان را حل کند:
1- این شعار سه مقوله ای یک شعار «ناسیونال-سویالیستی ست». که در جریان حزب نازی آلمان امتحان شده است.
و همینطور توسط انوز خوجه و مانندهای او.
چپ آذربایجان وقتی میتواند چپ باشد که تکلیف خود را با ناسیونالیسم مشخص کند. متأسفانه دوستان سول گوناذ و مانند های آن هنوز این آگاهی را نیافته اند و در ورطه ی ««ناسیونال-سوسیالیسم» درجا میزند بدون اینکه به فرجام آن بیاندیشند.
«تحقق حقوق آری-ناسیونالیسیم نه!»
2- در ایران شعار سوسیالیسم تحقق ناپذیر است. تحقق سوسیالیسم در یک کشور ممکن نیست و تر لنینی عملا نادرستی خود را نشان داد. سوسیالیسم تنها در مقیاس جهانی میتواند تحقق یابد با وجود شرایط تحقق آن.

3- مسئله ی آذربایجان یک مشکل سیاسی ست. مسئله ی سیاسی راه حل درست اش «سیاسی» ست - نه نظامی.
مسئله ملی در ایران راه حل نظامی ندارد. تلاش کردها و پیشه وری هم این اصل را نشان داده است.
همینطور بیش از 30 هزار کشته در ترکیه.
4- کاراترین سلاح تبعیض دیدگان «رأی دموکراتیک اکثریت آنان برای رفع تبعیض» است. که هم داخل و هم جهان را میتواند
به حقانیت خود متقاعد کند.
5- شعار «جنگ مسلحانه در جنبش ملی » شعار حکومتی هاست که میخواهند تز« جنگ تروریستی» را عملا به داخل و خارج اثبات کنند و «جنبش رفع تبعیض» را برای همیشه توسط نیروی نظامی حکومتی تا دندان مسلح خود نابود کنند. حرکت مسالمت آمیز رفع تبعیض در آذربایجان عملا تا کنون به این دام نیافتاده است.
6- تحقق درست شعار «دموکراسی - فدرالیسم- در صورت انتخاب دموکراتیک اکثریت تبعیض دیدگان، استقلال» به چگونگی
«محتوای عملی آن با اجبار مردمی » بستگی دارد. خود مقولات حاوی چیزی مهمی نمی توانند باشند. تنها محتویات آنهاست که می تواند مشکلی را حل کند-به شرطی که «اجبار رأی دموکراتیک اکثریت مردم» از آن پشتیبانی کند. و این حاصل نمیشود مگر با «نیروی عملا متحد "اکثریت سیاسی - مردمی" مثلا آذربایجان یا دیگرجاها در ایران»؛ با "استراتژی-تاکتیک » درست مسالمت آمیز، که در شعار بالا منعکس است.
7- درخت هیچ ستمی از جا کنده نمی شود ، مگر اینکه آنرا براندازی. و هیچ حقی تحقق نمی یابد مگر اینکه «اجبار دموکراتیک مردمی» آنرا به اجرا درآورد. کلمات پاکتی از قبیل- آزادی-دموکراسی-استقلال-فدرالیسم و..- همه خالی اند، مگر اینکه چیز معلومی را درون پاکت بگذاری. و آنرا نیز تحقق بخشی.
8- معیار سیاست درست و غلط ، «اشک و لبخند کودکان ایران» است. هرجا سیاست، اشک برچشمان کودکان نشاند باید دانست که غلط است. و هرجا لبخند برگونه یشان نشاند باید دانست که عمل درست است. «اشک و لبخند کودکان» شاقول سیاست درست در قرن ماست.
9- متاسفانه بیشتر سیاستهایی که تاکنون در مورد حل مسئله ملی در ایران ارائه شده طبق شاقول «اشک و لبخد کودکان» مردود است. راه حلی بیاورید که با شاقول سیاست مدرن بخواند.

10- «حق انتخاب» داوطلبانه، برای خلقها ی ایران ، جهت ماندن یا نماندن در داخل کشور، مسالمت آمیز است. که در فضای دموکراتیک میتواند تحقق یابد. جنگ مسلحانه ناقض حق انتخاب داوطلبانه در فضای مسالمت و دموکراتیک است. در فضای جنک «انتخاب آگاهانه،آزادانه، مسالمت آمیز، دموکراتیک» وجود ندارد. به هیچ بهانه ای نمی توان این انتخاب را با شرایط خاص انسانی خود نقض کرد. سیاست سوسیالیستی نمی تواند متضاد با «آزادی انتخاب داوطلبانه» باشد. اگر باشد ربطی به سوسیالیستی بودن آن ندارد. «ناسیونالیست- سوسیالیستها» نمی توانند سیاست سوسیالیستی مبتی بر حق انتخاب داوطلبانه پیشه کنند. که خلاف شعار «جنگ و استقلال» آنهاست. و از این رو نیز نمی توانند سوسیالیست باشند.

نوشته شده توسط: تبریزی

دوستان گرامی، اطلاعیه ای که با امضاهای ساختگی چند تن از زندانیان سیاسی درباره برنامه بی بی سی پخش شده است کار وزارت اطلاعات رژیم دژخیمان و شکنجه گران بوده و برای پیاده کردن نقشه های پیچاپیچ این رژیم دوزخی نوشته شده است و نوشته شدن این اطلاعیه از سوی زندانیان سیاسی سخنی صد در صد دروغ بوده و کذب محض است! زندانیان سیاسی نوشته شدن این اطلاعیه و امضای آن از سوی خودشان را تکذیب کرده و این چنین می گویند: ( تکذیبیه زندانیان کارگری، ما بیانیه ضد آزادی و برابری را امضا نکردیم!!! قبول ادامه حضور در قالب یک کشور برای تمامی یا چند تائی از خلق ها فقط و فقط در صورتی قابل پذیرش و دفاع است که به طور داوطلبانه و آزادانه انتخاب شده باشد و دقیقا جدا شدن و کسب استقلال و تشکیل کشور مستقل نیز به اندازه ماندن در قالب یک کشور حق مسلم تمامی خلق هاست و مخالفت با چنین آزادی و برابری از جانب هر نیروئی حرکتی .....

ارتجاعی و ضد انسانی است و ما از انتخاب آزادانه و داوطلبانه، هر دو شکل را حق مسلم تمامی خلق ها می دانیم و با تمام وجود از آزادی انتخاب آنها دفاع کرده و هر گونه حرکت، عمل و یا گفتاری که آزادی خلق ها را خدشه دار نماید را محکوم می کنیم و ما امضا کنندگان زیر این تکذیبیه اعلام می داریم متنی را که با عنوان: "حاکمیت ملیِ ایران مطلقا تقسیم پذیر نیست" و در جهت جواب دادن به برنامه های دولت بریتانیا منتشر شده و امضای ما را نیز زیر آن گذاشته اند نمی پذیریم و اعلام می داریم ما چنین متنی را امضا نکردیم! همچنین فکر و اندیشه جاری در متن فوق را ضد آزادی و ضد برابری انسان ها و خلق ها تلقی می کنیم و ضمن مخالفت با هر گونه دخالت خارجی از تمامی کارگران و مردم آزادی خواه و برابری طلب می خواهیم به حقوق برابر خلق ها و انسان ها احترام بگذارند و از دنباله روی از هر گونه شوونیسم دوری کنند، دفاع از تمامیت ارضی بدون احترام به حقوق آزادانه خلق ها چه در قالب امت اسلامی و چه در قالب رعیت پادشاهی ناقض صد در صدی حقوق اولیه انسان ها حتی نسبت به قوانین حقوق بشری موجود در جهت حق تعیین سرنوشت خلق هاست، چنین حرکتی که مخالف آزادی انتخاب خلق هاست حتی در چهار چوب آزادی های دموکراتیک محدود موجود در نظام سرمایه داری نیز قابل پذیرفتن نیست و همچنین در کشوری مانند ایران دفاع از تمامیت ارضی با هر بهانه ای برابر با دفاع از چپاول نود و نه در صد مردم توسط مولتی میلیاردرهای غارتگر روحانی، نظامی و اطلاعاتی است! زنده باد آزادی، زنده بادحق انتخاب، زنده باد برابری خلق، زنده باد استقلال - کارگران زندانی: محمد جراحی، سعید شیرزاد، شاهرخ زمانی، بهنام ابراهیم زاده، مهدی فراحی شاندیز، امیر امیرقلی

http://chzamani.blogspot.com/2015/07/blog-post_10.html
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای لاچین من فکر میکنم پانترک ها نژادپرست ترین گروه در جهان امروز هستند. به این نوشته از سایت پانترک قیرمیز توجه کنید: " با برگزاری تظاهراتهای روز جهانی قدس در سراسر کشور که در آخرین جمعه هر ماه مبارک رمضان صورت می گیرد گروهی از تظاهرات کنندگان در برخی از شهرهای آذربایجان ایران چون تبریز و اهر، اقدام به حمل پرچمهای منسوب به ترکستان شرقی و نیز پانکاردهایی در حمایت از همنژادان ترک خود در منطقه خودمختار سین کیانگ چین و نیز محکومیت اقدامات حکومت ارمنستان ...". مسئله حمایت از " همنژادان ترک" است! حالا بازهم رویتان میشود بیایید از بدی نژادپرستی برایمان موعظه کنید؟
آدرس نوشته: https://www.qirmiz.com/hot-topic//

نوشته شده توسط: Anonymous

برخلاف گفته پانترک ها که میخواهند از این هویت چی های حزب الهی قهرمان اپوزیسیونی بسازند در این راهپیمایی روز قدس فقط 5 نفز بازداشت شدند که 3 نفرشان پس از چند ساعت آزاد شدند و برای 2 نفر دیگر هم قرار وثیقه 50 میلیون تومان صادر شده که قرار نسبتا سبکی است و احتمالا تا حالا وثیقه را گذاشته و آزاد شده اند. رژیم با خیلی از آدمهای وابسته به خودش که از جناح دیگر هستند از این هویت چی ها شدیدتر برخورد میکند. بیخود از اینها مبارز ضد رژیم نسازید.

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-من فکرمیکنم این آقای قادری هیچ تقصیری نداشته بنده خدامیخواهدبرای کردهاکه درطی تاریخ بشریت هیچ وقت دولتی وهویتی نداشته ودراین جوعصراحترام به حقوق انسانی درغرب میخواهدبرای خودشان یک تاریخ بسازد.آیاازنظرشماآقای آذرگون اشکالی دارد.؟شماماشاء الله دکترتشریف داریدوایشان هم دکترند.
مگرهمین کارراخودهمین فارس های ایران ما،درسرزمین پاک نژادان نکردند؟مگردرسایه همین دولت فخیمه وکبیرهمدستی نکردند،تانفت منطقه عرب نشین بیچاره رابه قول جناب دکتر ! احمدی نژادهاپولوکنند،تاشماجناب دکترآذرگون همچون آقای احمدی نژاددکترشوید؟
چه ایرادی ازنظرشماداردکه ،یکی هم پس ازگرفتن دکترا وآنهم درآمریکابخواهدبرای خودوایل تبارخودهویت وتاریخ درست کنند؟من فکرمیکنم کمی راه رااشتباهی مثل شماهارفته ونمیداندحدوحدودکردستان کجاست.
تنهافرق شماباقادری دراین است که ایشان راه داشناک های ارمنی رامیرودوشماهویت کل چهل میلیون مردم

آزربایجان راانکارمی کنی.بخاطراین است که میکوینددرایران سگ صاحبش رانمیشناسد.
فرقی نمیکندیکی مردم وهویت میلیونهانفرراانکارمیکندویکی صاحب سرزمین های آن چهل میلیون میشود،بعدهم میگویندچهل میلیون بایدلال وکروکورشوند.
اگرحرفی بزنندمیشوند،مهاجرومغول وپان تورک ونوکرعلیف ونوکرترکیه وتجزیه طلب وصفوی عرب نشان واطلاعاتی وتفرقه اندازونوکربی بی سی وخاین وهرچه که دلشان ودلتان میخواهدبارمان میکنید ومیکنند.
آقای آزرگون وقتی ماآزربایجانی هایی مثل شماداشته باشیم چه نیازی به کسروی وتقی زاده وارانی جوان وطباطبایی و مانقوردهایی شبیه دولتی جیره خواردلارنفتی داریم ،بایدهم امثال این آقایان صاحب هم زبانمان وهم هویت وهم تاریخ وسرزمین مان شوند.
اینجاست که من به اسلامگراهایی همچون شماوموسوی وخامنه ایی وجبارزاده هاباتبریزی کمونیست واذرگون وطباطبایی وسوسیالیستهای تمامیت خواه فقط بعنوان یک گروه نگاه میکنم .
شماهاراعامل این بدبختی وبیچارگی وعقب ماندگی واسارت دانسته وبرایم هیچ ارزشی حرف های شماندارد.
نوشته شده توسط: Anonymous

دوستی امروز میگفت, مساله هسته ای حل شد, مردم ایران نفس راحتی میکشند. گفتم؛ حل مساله هسته ای بسیار بیشتر به نفع رژیم اسلامی هست تا مردم ایران. رژیم نفت خواهد فروخت و با پولش پایه های نظام را محکم خواهد کرد و ان را برای سی سال دیگر گارانتی خواهد کرد. با ان پول ها دستگاههای جاسوسی و وسایل مختلف شکنجه خواهد خرید, برادران و خواهران ما را شکنجه و تجاوز خواهند کرد. مافیای پاسداران فربه تر خواهند شد. و با کلک های گوناگون , در خفا به پروسه ساخت بمب اتمی ادامه خواهند داد... همه خواهیم دید...

نوشته شده توسط: Anonymous

آیت الله شیرازی که واحدی ازش دفاع می کنه مگه همون نیست که چندتا کانال تلویزیونی داره که از صبح تا شب به سنی ها فحش میدن و سنی ها رو سب و لعن و نفرین می کنن! تا جنگ شیعه-سنی را بندازن؟!

اگه این آیت الله شیرازی همونیه که در بالا عرض کردم، از سایت ایران گلوبال تقاضا می کنم که دقت بیشتری در انتشار حرفها.... بکنه؟!

مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
رفیق سائل.

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

آقای تبریزی گرامی،
شما می توانید برداشت خودتان را داشته باشید. من اصراری در تغییر برداشت شما ندارم.

نوشته شده توسط: Anonymous

در حمایت از آزادی مطبوعات و قلم و بیان من هم شارلی ابدو هستم !1500 امضا علیه آزادی مطبوعات و بیان در قرن بیست و یکم !
July 5, 2015 at 12:33pm

اخیرا برنامهای با شرکت بنده و تنی چند از دوستان در بی‌بی‌سی پخش شد که در آن مساله ستم ملی‌ در ایران و راه کارهای برون رفت از آن مذاکره شد .بگذریم از تهدیدها و فحاشی های اروتیک و لمپنی ناب از طرف افراد ناشناس در اینترنت که شخصا دریافت کرده ام که با توجه به بافت جامعه استبداد زده ایران چندان دور از انتظار نیست, اما بسیار جالب است که عدّه ای حتا چنان در کنترل احساسات خود به مشقت افتادند که در روز روشن اقدام به جمع امضا علیه بی‌بی‌سی این رسانه‌ همگانی بین‌المللی و مجری آن کرده‌اند! باورش مشکل است اما حقیقت است.

شاید این قشر از افرادی که خود را " ایرانی‌ غیور" مینامند تنها گروهی هستند که در قرن حاضر در دنیای امروزی علیه آزادی مطبوعات و در اعتراض به آزادی بیان افرادی در یک برنامه کمپین امضا جمع میکنند! این افراد برخلاف آنچه در وحله اول به نظر می‌رسد عضو طالبان و داعش یا طرفداران استبداد خمینی نیستند و حتا ادعاهای آزاد منشانه دارند از جمله این که مفتخر به داشتن پادشاهی هستند که اولین منشور حقوق بشر را آنهم 2500 سال پیش در دوران برده داری نوشته است !

به تشابهات بینظیر در متن این طومار و این سخنرانی تاریخی خمینی دقّت کنید ا

https://www.facebook.com/video.php?v=818263548235098&pnref=story

بانوان و آقایان مدّعی هستند بی‌بی‌سی "وحدت ملی‌ " را با این برنامه به خطر انداخته است! سوال این است که این چه " وحدتی" است که با یک برنامه تلویزیونی و تبادل افکار آزاد از هم فرو میپاشد !؟ این چه وحدتی است که لازمه نگاهداری آن نه تنها سرکوب مللیتها در ایران و حتا تررویزه کردن مطبوعات و رسانه‌ ها , بی‌بی‌سی و تلاش بر تحمیل خود سانسوری در برنامه بی‌بی‌سی است.
ترورها و قتل های جمهوری اسلامی نیز با نام "به خطر افتادن اسلام و مصلحت نظام" صورت می‌گیرد که تنها منطق حکومتهای دیکتاتوری یا افراد دیکتاتور می‌باشد آنجا که با افکاری رو‌به رو میشوند که تهدید بر منافع آنها است یا افکاری باب میل شان نیست . این افراد به این ابزار فرومایه که در شان انسان آزاده نیست دست میازند چون منطق مقابله با آن را چون انسانی‌ منطقی و آزاده ندارند و تحمل شنیدن آن بر آنها مشکل است به هر وسیله ای از قتل و تهدید و طومار متوسل میشوند که صداها و افکار نا خوشایند را خاموش کنند. راه کار دیکتاتور چیزی جز این نیست که مقابله فیزیکی‌ کند آنجا که مقابله منطقی را به ضرر منافع و نهایتان باخت خود میبیند .

قشر دگماتیست اگر حاکم هستند مخالفان را میکشند و علیهِ مطبوعات و رسانه‌ هایی‌ هم که افکار مخالفان آنها را در خارج پخش می‌کند کمپین امضا جمع
میکنند.جای خوشبختی‌ است که این دسته صدها رسانه‌ و تریبون را صاحبند که میتوانند نظرات خود را نه‌‌ در مورد بی‌بی‌سی (که کسی‌ حقّ ندارد آزادی مدیا را قدقن
کند) اما در مورد موضوع برنامه ارائه دهد. اما جنبشهای رهائی بخش ملی‌ در ایران جز چند مورد استثنا حتا یک رسانه‌ آزاد و بیطرف را صاحب نیستند !


http://iranazar.org/?p=36330

------------------------------------------------
من هم شارلی ابدو هستم

برای ازادی بیان همگان و علیه خشونت دینی و هر خشونت دیگری که آزادی بیان را محدود می کند.
انتقاد از مبانی و مقدسات همه دین‌ها و همه عقاید و مکاتب بشری در قالب طنز، کاریکاتور، مقاله، داستان، شعر، نقاشی، فیلم، نمایش و...... حق همگان است همان گونه که دفاع از مقدسات و مبانی دین‌ها و عقاید و مکتب‌های بشری نیز در قالب مقاله، طنز، اثار هنری و ادبی و.. حق همگان است.
کلام را با کلام و هنر را با هنر یا انتقاد پاسخ باید داد نه با گلوله و زندان و سانسور.
(این کلمات را دوستی نوشت، کلمات من هم هستند)
نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، اژدر بهنام، سخن من کوتاه و گویا این است که آن نامه نوشته شده از سوی وزارت اطلاعات رژیم آخوندی است و هیچ پیوندی با زندانیانی که اعلامیه داده و آن را تکذیب کرده اند ندارد! اما شما به نوشته ای که خودتان نوشته و آن را نقد می نامید نگاه کنید! شما نوشته اید: ( ..... در کمال تأسف مشاهده می کنیم که این اعلامیه و اعتراضیه زندانیان سیاسی نه در جهت دفاع از آزادی بیان و نظر، نه در دفاع از حقوق مردم کشورمان بلکه در ضدیت با آن است! ..... ) دوست گرامی، هنگامی که زندانیان سیاسی می گویند نوشته شدن این نامه هیچ پیوندی با آنها ندارد و نوشتن آن را تکذیب می کنند پس زندانیان چه چیزی را ( ..... در ضدیت با آزادی بیان و نظر و دفاع از حقوق ..... ) نوشته اند؟ همگان آشکارا می توانند ببینند که شما در این نوشتار نوشته شدن آن نامه را از سوی زندانیان بی چون و چرا دانسته و سپس درباره آن نامه سخنانی گفته اید!

نوشته شده توسط: Anonymous

من که مامورم و معذور، مامور چه کسی هستم؟ آقای سلطان زاده؟ ایشان این قدر وضعش خوب شده که مامور استخدام بکند؟ حرف مفت مالیات هم دارد؟ شما از ایشان که سهل است، از مارکس و انگلس و هابرماس و هایدگر و هر کس دیگری می توانید انتقاد بکنید و شخص من از این انتقادات و راه افتادن گفتگوی علمی بسیار هم استقبال می کنم. اما به شرط آن که انتقاد بکنید (به عبارت دیگر توان انتقاد علمی را داشته باشید که مشخصا ندارید) نه اینکه مقاله را نخوانده فتوا صادر بفرمائید. در دگماتیسم فکری شما همین بس که خیال می کنید چون نوشته های ایشان روی شما و اطرافیانتان تاثیر نداشته، پس روی هیچ کس دیگر هم تاثیر نداشته. انتقاد یعنی این که شما قسمتی از نوشته ایشان را مستندا نشان دهید که تکراری است. ولی گفتن این حرفها با شما مثل کوبیدن آب در هاون است و با این کامنت آخریتان نشان دادید که حتی توان دفاع از خود را نیز ندارید.

ضمنا اگر مامورین ک.گ.ب نوشته های امثال شما را سانسور می کردند، باید اعتراف کرد که کار بسیار شایسته ای انجام می دادند. خوب است این مسئول کامنتها از آنها چیزی بیاموزد. مثل این است که وسط یک کنفرانس علمی، بچه لوس و ننری جیغ و داد را بیاندازد. باید گوشش را گرفت و با پس گردنی بیرونش انداخت تا اصلاح شود وگرنه وقتی بزرگ شد، امر به او مشتبه خواهد شد که اجازه دارد پای هر مطلبی چرت و پرت بنویسد.
نوشته شده توسط: Anonymous

این هم سرنوشت تعدادی از دستگیر شدگان روز قدس!
دستگیرشدگان روز قدس به زندان منتقل شدند
دستگیرشدگان روز قدس در حمایت از مسلمانان اویغور به زندان مرکزی تبریز منتقل شدند.
به گزارش آرازنیوز، چهارنفر از فعالین مدنی آزربایجان که در روز راهپیمایی قدس در تبریز به دلیل حمایت از مسلمانان اویغور در چین بازداشت شده بودند به زندان مرکزی تبریز منتقل شدند.
اتهام فعالین مدنی دستگیر شده در راهپیمایی روز قدس تبریز «تشویق انزار عمومی برای شورش و دادن شعارهای سیاسی» اعلام شده است. مردم تبریز و جوانان شهر اهر با شرکت در راهپیمایی روز قدس حمایت خود را از مسلمانان اویغور در چین ابراز داشتند. آنها همچنین به برخورد تبعیض آمیز دولت ایران در قبال مسلمانان جهان اعتراض کرده و پلاکاردهایی با این مضمون حمل می‌کردند.
فعال مدنی آزربایجان رسول رضوی به بند ۳گانه زندان مرکزی تبریز، حسین رخشانی‌ کیا به بند ۱۲ منتقل

۱۲ منتقل شده اند.
گفتنی است، سئویندیک لطفی با قرار وثیقه ۵۰ میلیون تومانی به طور موقت از زندان آزاد گشته است.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای معما! اگر شما وکیل آقای سلطانزاده هستید، بنظرمیرسد وضعیت شما از سه حال خارج نیست. درمورد خوانندگان بیخودی نظر میدهید و فکرتان را بجای دیگران میگذارید. و عامدانه قصد تخریب جو دیاکوگ و انداختن آن به بیراهه را دارید (به عبارت ساده تر، مامورید و معذور) نام معما را یدک میکشید! یا شخص بسیار دگم و بی منطقی هستید، که هر کس که از شخص وی تنقید بکند، به وی انگ میزنید.اگر مورد دوم درمورد شما صدق میکند و شما مامور و معذور هستید، حرفی با شما نیست. زیرا آدم درهرحال باید یک جوری نان بخورد. و تذکر ما و امثال ما شما را نمیواند از نان خوردن بیاندازد. پس بفرمائید به انجام وظیفه خود ادامه دهید. راهتان باز باشد. اگر گزینه اول در موردتان صدق میکند، آنگاه بشما توصیه میکنم که از این به بعد رل وکیل مدافع دیگران را بازی نکنید ، بخودتان ارزش قائل شوید! بگذارید خود ایشان

پاسخ بگوید! و همین طور رئیس مآبانه و بی منطق حرف نزنید. و اگر گزینه سوم در مورد شما صحیح است، آن وقت هر جور که دوست دارید خود تان را وسط بیندازید، و به دیگران امرو نهی بکنید، انگ بزنید، و خود را سبک بکنید! اما لطفا ازجانب خودتان صحبت بکنید. چرا که جنابعالی کسی نیستی! مردم آذربایجان شما را بعنوان سخنگو انتخاب نکرده که چنین حکمی را صادر بکنی! من تابحال ندیده ام که نوشته وی تاثیری بر مردم آذربایجان بگذارد. حداقل من بعنوان یک نفر آذربایجانی از نوشته های ایشان که از ستم ملی، و حقوق ملی مدنی، و حقوق زبانی و فرهنگی مردم آذربایجان بطور واضح صحبت بکند ندیده ام. ضمنا شما سعی نکنید، با رفتار دیکتاتورمآبانه به مسئول کامنتها امر و نهی بکنید. امر و نهی و گفتارشما، رفتارماموران سازمان کا. گ. ب. شوری سابق را در خاطر زنده میکند. سعی نکنید با افکار رئیس مآبانه و دگم خود، از آقای سلطان زاده، امامزاده و مقدسات درست بکنید. آقای سلطان زاده مقدس نیست. یک فرد است! برای من یکی از میلیوها انسان آذربایجانی است. و من نه تنها از وی بلکه بزرگتر از وی نیز تنقید میکنم. زیرا اغلب حرفهای ایشان کلی گوئی و تکراری است. امروز هر کسی میتواند با مقاله های کیلوئی کلی گوئی بکند، چنین چیزی هنر نیست. و من خواننده حق دارم نظرم را بگویم. البته اگر شما اجازه بفرمائید. دوباره با تاکید تکرار میکنم! نوشته هایش اغلب تکراریست و تاثیری بر من خواننده ندارد. دراینجا بشما دوستانه توصیه میکنم، از این به بعد سعی نکنید، دیکتاتو مآبانه به دیگران انگ بزنید، و خودتان را بعنوان وکیل مدافعه ایشان وسط بیندازید و کاسه داغتر ازآتش بشوید. در اینصورت مورد دوم شامل حالتان میشود.
نوشته شده توسط: Anonymous

به به! مبارک باشد بابا! از شوق خبر توافق هسته ای، جایتان خالی یک رقص کمری رفتم. و حسابی که عرقم شد از فرط تشنگی، یک گیلاس شامپاین مرغوب فرانسوی زدم تو رگ. جایتان خالی! عرض بمحضرتان دیروز خواب دیدم ایران بهشت شده و ما همه در کنارجوی کوثر نشسته ایم. مست و ملنگیم و چندین ملائکه صیغه ای، نشسته اند رو دوشمان. در آن لحظات روحانی، این عبارت بیادم آمد که روزی حاج آقا میگفت: اسلام ترمز بریده میره تا کرب و بلا! یادش بخیر. انشا الله سید علی به همت امداد های غیبی، خیار و گوجه اسلامی را ارزانتر محظوظ خواهد فرمود. تا بازار صیغه در زیارتگاههای متبرکه، زوارمستحب و تشنه لب را با قلوب پر مهرخویش به نعمات امتزاج مقرون صرفه آید. بقول شاعردلسوخته : در بیت حرم صیغه که شد مونس جانم/ آن سینه پرشوق شود روح و روانم/ بر خیز و آتش بنهه بر بن اسلام/ گر بی می و بی یار و دلداربمانم/


نوشته شده توسط: Anonymous

تاریخ را یک کمی که جلوتر میروی, کرد ها از تاریخ گم میشوند. اگر نه , در یکی ارز نوشته های قدیمی نشان دهید.

نوشته شده توسط: Anonymous

(ادامه نظر ) در جهان دهها کشور با سیستم فدرالی اداره میشوند، در میان آنها چند کشور فدرال دمکراسی را به ارمغان آورده است؟ (سوئیس را مثال نیاورید، سوئیس کشور اروپایی است و بر اساس نرمهای اروپایی و سوسیال دمکراسی اداره میشود و سوئیس اگر فدرال هم نبود شاید دمکرات تر از حالا هم میشد)
تئوری جدایی ناپذیری فدرالیسم و دمکراسی مدتها پیش شکست خورده است. فدرالیسم الزاما دمکراسی نمی آورد و برعکس بسیاری از کشورهای فدرال دیکتاتورترین

و فاشیست ترین کشورهای جهان میباشند.
بر خلاف نظر بعضی از رفقا از جمله رفیق ائلیار، در ایران فدرالیسم هرگز تحقق پیدا نخواهد کرد که استقلال آذربایجان از آن زاده شود. راه قدس تنها از کربلا نمی گذرد که را راه استقلال تنها از فدرالیسم بگذرد.
نباید وقت را تلف کرد، هزینه ای که کردهای عراق در فدرالیسم پس داده اند ما نباید چنین هزینه ای بدهیم. در دوره پیشه وری بزرگ ما یکبار این هزینه را دادیم و تجربه کردیم. دیگر بس است.
کسب استقلال در اولین مرحله و اولین فرصت با هر هزینه ای قابل دفاع است. استقلال آذربایجان به موجودیت ترکهای آذری آذربایجان جنوبی گره خورده است. بنابر این برای کسب استقلال نباید از دادن هزینه ترسی بخود راه دهیم ولی طبیعتا آذربایجانیها تلاش خواهند کرد کمترین تلفات و کمترین هزینه را برای تحقق استقلال ملی آذربایجان جنوبی بپردازند.
زنده باد استقلال ملی آذربایجان
زنده باد سوسیالیسم
E_Z_A
نوشته شده توسط: Anonymous

مقاله آلپردر مورد استقلال آذربایجان درعین کوتاه و ساده بودن غنی و پر محتوا می باشد. من علیرغم نواقص آن از جهت گیری مقاله دفاع میکنم.
تاکید به استقلال ملی آذربایجان بسیار مهم است اما کافی نیست. باید مطالبه استقلال بر تئوری محکمی استوار باشد. متاسفانه استقلال طلبان نتوانستند تئوری و استدلال علمی زیادی به جنبش رهائیبخش و دمکراتیک آذربایجان ارائه دهند. مقاله آقای آلپر در جهت رفع این ضعف قدمی مثبت می باشد.
فعالین سیاسی آذربایجان ضمن تئوریزه کردن استقلال باید


ایده استقلال را به ایده عمومی مردم آذربایجان و مسئله روز آنها تبدیل کنند و سازماندهی وسیعی صورت بگیرد تا در هرشرایطی یا در هر فرصت و امکانی استقلال را به واقعیت تبدیل کنند.
ما اکنون نمی توانیم بگوئیم که استقلال کی و چه زمانی و در چه شرایطی متحقق خواهد شد. ممکن است ایران در جنگ با امریکا یا کشورهای خارجی ضعیف شود و آذربایجانیها با یک قیام و شورش عمومی از ایران جدا شوند. ممکن است با انقلاب و یا شورشهای عمومی ملل تحت ستم ایران بطور هم زمان رژیم فاشیست اسلامی و سرمایه داری را به زانو در آورند و ملتهای ترک، کرد، عرب، بلوچ و غیره کشور و دولتهای مستقل خود را اعلام کنند.
ممکن است جنبش ملی آذربایجان مانند جنبش کردهای ترکیه یا فلسطین بقدری قدرتمند شود که به تنهایی از ایران جدا شود.
اگر آذربایجان بپا خیزد ملتهای کورد، عرب، بلوچ و ترکمن یک شبه بپا خواهند خاست وهیچ قدرتی در ایران توان مهار آنها را نخواهد داشت.
احتمالات دیگری هم قابل وقوع و پیش بینی هستند که ما باید در هر فرصتی برای اعلام استقلال آمادگی کامل داشته باشیم.
میخواهم به یک نکته دیگر تاکید بکنم. این نکته عبارت از این است که ملتهای اسیر و برده در ایران تنها و تنها با زور و مبارزه مسلحانه توده ای و سازمانیافته مطالبه دمکراتیک استقلال را به ایران تحمیل خواهند کرد. بنا به دلایل زیادی از جمله وجود ملل مختلف در ایران، وجود نفت و درآمد سرشار آن، قدرت فاشیسیم دینی و مذهبی در دولت و میان مردم، برتری طلبی دولت ایران و ملت فارس، عدم وجود حزب دمکراتیک در ایران و غیره امکان تحقق دمکراسی در ایران را محال و غیرممکن ساختند.
به این زودیها و راحتی ها دمکراسی به ایران روی نخواهد آورد تا ترکها هم مانند مردم کوبک و اسکاتلند برای رفراندوم و تعیین سرنوشت خویش رای بدهند. دیکتاتورهای رنگارنگ ملت حاکم فارس هیچ چاره ای جز مبارزه قاطع توده ای و توسل به سلاح را به ملت تورک و ملل اسیر و برده در ایران باقی نگذاشتند.
در رابطه با کامنت رفقای فدرالیست اضافه میکنم که متاسفانه بعضی از رفقای خوب، خوش قلب و انساندوست چپ و راست آذربایجان بخاطر سنگینی افکار رادیکال قدیمی هنوز به اتحاد مردم ایران، نگه داشتن ایران و دمکراتیک نمودن آن تلاش میکنند و به آینده ایران و اپوزیسیون آن اعتماد دارند.
هر گونه اعتماد به حاکمیت ایران و اپوزیسیون ایران باید خاتمه یابد. بنا به تجربه، در صد سال گذشته حاکمان فارس در ایران به هیچ قانونی، هیچ قراردادی و پیمانی متعهد نبوده اند و مکاری، درویی و فریبکاری آنها به ویژگی و خصوصیت حاکمان ایران تبدیل شده است.
آنها اگر فدرالیسم را روزی از روی اجبار بپذیرند در فردای آنروز آن را زیر پا خواهند گذاشت و هر آنچه بر سر جنبش خیابانی و فرقه دمکرات آذربایجان آوردند دوباره و سه باره تکرار خواهند کرد.
از سوی دیگر فدرالیسم راه حل مسئله ملی نیست. فدرالیسم قرار داد ما بین دو ملت است. فدرالیسم رفرمی بیش نیست. فدرالیسم مسکنی برای کاهش دردها و ستمهای وارده به ملل اسیر از سوی اشغالگران فاشیست اسلامی و کاپیتالیست میباشد.
قضاوت بکنید. 23 - 22 سال پیش آذربایجان شمالی به استقلال رسید و در همان موقع حریم کردستان در عراق به فدرالیسم دست یافت. اکنون وضع کدامیک بهتر است؟ وضع کردها اکنون بهتر از دوران صدام حسین است ولی هنوز ستم ملی برافکنده نشده و در اندر خم یک کوچه هم نیستند.
فدرالیستها تلاش میکنند فدرالیسم و دمکراسی را جدایی ناپذیر نشان دهند.
همانطور که در بالا اشاره شد در ایران هرگز دمکراسی برقرار نخواهد شد که فدرالیسم از آن زاده شود و برعکس اگر روزی بفرض محال در ایران آذربایجان فدرال شود به هیچ وجهی آذربایجان فدرال منجر به برقراری دمکراسی نخواهد شد. در جهان دهها کشور با ( ادامه نظر در کامنت بعدی)
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای آذگون وقتی ما درسالهای ١٩٨٨-١٩٩٢ در خارج صحبت از حقوق ملی در آذربایجان جنوبی میکردیم برخی بما ایراد میگرفتند که در داخل اصلا از این حرفها نیست و شما بی خودی خودتان را اعلاف کرده اید تا اینکه حرکت ملی آذربایجان به رهبری مرحوم دکتر ذهتابی ١٠ ها هزار نفر را در قلعه بابک جمع کرد و بعد نوبت تجمع اعتراضی هزاران نفر از ملت ترک آذربایجان در جلو خلیفه گری ارمنی در تبریز بخاطر کشتار مردم در خوجالی توسط جنایتکاران ارمنی شد و کلی از این نوع تجمع ها و در نهایت اعتراف و اعتراض و دست بدامن شدن همگانی شونیزیم به جنایتکاران مسلح رژیم که جلو این تجمع ها و اعتراضات ترکها باید گرفته شود و رژیم جنایتکار ایران دسته- دسته جوانان ترک را زیر شکنجه برد و حبس های دراز مدت محکوم کرد ولی تا آنجائی که مشخص است در اولین فرصت و بهانه ای این جوانان ترک تمام سیاست شونیزیم را بهم میزنند و پته اش را تو آب

آب میاندازند حال آقای آذگون جنابعالی دنبال تعداد بگرد ما میگویم بازی کثیف و سکوت مطلق شونیزیم حاکم بر ایران بهم خورد وخواهد خورد .
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

آقای تبریزی گرامی،
احتمالا شما نوشته مرا با دقت نخوانده‌اید. هیچ کلاهی سر من نرفته است. نه گشاد و نه تنگ.
من یک کلمه هم علیه زندانیان در بند ننوشته‌ام و این تصور را هم نداشته‌ام که اطلاعیه را زندانیان نوشته‌اند. من تنها متن بیانیه را نقد کرده و نظرم را درباره آن نوشته‌ام.
برای من هر نوشته‌ای از هر اسیر دربندی، زمانی ارزش دارد که خارج از زندان و در آزادی و محیطی امن، آن نوشته را تایید کند.

نوشته شده توسط: Anonymous

ضرر واقعی متوجه ملت ایران شد.ملیاردهادرلار ازبین رفت و کشورما در حقیقت محکوم شد. دشمنی ابلهانه با کشور اسرائیل از سوی اخوندها و خوشرقصی رجوی برای غرب عامل اصلی و اساسی این فشارهای اقتصادی و سیاسی است.. سازمان مجاهدین بازنده واقعی یک مخالف سرسخت نظام اسلامی است که با این قرارداد ثابت شد که گره بر باد زده بود.از کارخانه اتمی هنوز چراغ پیرزنی روشن نشد. قدم نخست باید پایان دادن به دشمنی کور و ابلهانه اسلام و دولت یهود باشد. توافق دلیلی برای پایان دادن به دشمنی با دولت یهود نیست و این دشمنی کاذب میتواند در جبهه دیگری گشوده شود.تعامل با دولت یهود , و رابطه با امریکا شرط اساسی صلح در ایران است.

نوشته شده توسط: تبریزی

دوستان گرامی، من با این جستار که در برنامه بی بی سی سخنانی که گفته شده اند درست بودند یا نادرست بوده اند و با باورمندی های خود من سازگار هستند یا نه و سخنان سرکار خانم سیمین صبری و آقایان صالح کامرانی و فرهنگ جهانپور با باورداشت (ایدئولوژی) خود من هماهنگ هستند یا نیستند و درست بودند یا نه کاری ندارم! سخن من این است که رژیم آخوندی بر سر دوست گرامی من اژدر بهنام و دوستان دیگر کلاه گشادی گذاشت و این دوستان را فریب داد! اطلاعیه ای که با امضای چند تن از زندانیان سیاسی امضا شده است ساخته و پرداخته وزارت اطلاعات رژیم آخوندی است و این زندانیان امضا کردن این اعلامیه را تکذیب کرده اند! بارها و بارها دیده شده است که پان ترک نماهای دروغین وزارت اطلاعات و پان آریانماهای دروغین وزارت اطلاعات رژیم آخوندی برای پیاده کردن نقشه های پیچاپیچ خود چنین اعلامیه های دروغینی را نوشته و پخش کرده اند! در همین

تارنمای ایران گلوبال نمونه یکی از نوشته های یکی از پان ترک نماهای دروغین وزارت اطلاعات که باید چنین کسی را یک پان رژیم نامید و نام (اوجالان ساوالان) را بر روی خودش گذاشته بود با تیتر: (کوبانی، کوبش طبل نسل کشی ملت تورک آزربایجان و اشغال خاک آزربایجان جنوبی) پیش از این در این لینک گنجانده شده بود http://iranglobal.info/node/40085 دوستان گرامی، رژیم آخوندی در آستانه سالگرد کشتار زندانیان سیاسی در تابستان سال ۱۳۶۷ با هر دوز و کلکی می خواهد اندیشه ها را به جاهای دیگر بکشاند اما من و شما چرا باید فریب بخوریم و من و شما چرا باید بر سرمان کلاه رود؟ مدرک می خواهید؟ به نوشتار: (ما بیانیه ضد آزادی و برابری را امضا نکردیم) در این لینک نگاه کنید http://chzamani.blogspot.com/2015/07/blog-post_10.html همچنین برای آن که بار دیگر از سوی گردانندگان وزارت اطلاعات رژیم آخوندی کلاه گشادی بر سرتان گذاشته نشود به نوشتاری در این لینک نگاه کنید http://iranglobal.info/node/18934 از نو و در پایان می گویم که این یادداشت که من می نویسم هیچ پیوندی با درست بودن و نادرست بودن سخنانی که در برنامه بی بی سی گفته شده اند نداشته و تنها برای آن است که همگان از خواب بیدار شده و فریب ترفندهای گردانندگان وزارت اطلاعات رژیم ولایت فقیه را نخورند!
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

ائلیار جان کیانوش دقت نکرده است. ما قبلا هم از این نویسنده مقاله ای داشتیم و با این عکسی که من الان گذاشتم. با نام دکتر ذکریا قادری.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

کیا جان این عکس تعویض شده هم مثل اینکه مال کس دیگری ست. عکس نویسنده در اخبار روز چنین است:
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=66086

مثل اینکه عکس این آقا مشکل دارد. از عکسی استفاده میکند که با ادعا ها و نوشته های او- که در اخبار روز جمع شده-
خوانایی ندارد. بهر صورت عکس مورد استفاده ی او در نشانی بالاست.

نوشته شده توسط: lachin

آقای داریوش نیک نژاد و نیک سرشت, پاک نژاد....این نژاد پاک که شما به دنبالش هستید یک نفر بنام « هیتلر» 70 سال پیش به دنبالش رفت ولی آخر سر یک گلوله به مغز خود زد و یک کپسول سیانور به زنی که 24 ساعت پیش باهاش ازدواج کرده بود داد و یک کپسول سیانور به عنوان آزمایش به روی سگی که خیلی دوستش داشت , انجام داد. از این گذشته بیش از 50 میلیون انسان کشته شد. امیدواریم این پاک نژادی شما این همه دردسر نداشته باشد. در ضمن یکی از دلایلی که ساسانیان از اعراب شکست خوردند بخاطر این بود دولت مردان این سلسله میخواستند نژادشان مثل شما پاک باشد و با انسان های عادی ازدواج نمی کردند. ازدواج خواهر و برادر حتی مادر و پسر رسمی بود...امیدوارم که ژن های شما هرچه زودتر پاک و از هر آلودگی منزّه بوده با شد. در ضمن, نوشته های شما گویای یک بیماری روانی را نشان میدهد که حتم دارم ژنتیکی نیست....

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی لطفن کامنت دیگر مرا نیز درج نمائید.

نوشته شده توسط: Anonymous

در کنار پانترکیسم پان کردیسم هم نوع دیگری از تفکر تو خالی و پوچ رایج در خاورمیانه است که هدفی جز تفرقه ، تاریخ سازی دروغ و جنگ افروزی ندارد. تمام سخنان جناب ذکریا حتی شامل یک برگ تاریخ مستند نمیباشد، ایشان نشان ندادن هیچ سند تاریخی برای گفتهای خودشان را اینگونه توضیح میدهند که: ایرانیان تاریخ نمینوشتند !!! حتی اگر بر فرض محال ابن بطوطه، اصفهانی، شهرستانی، فقیه همدانی و این خردادیه و استخری و دیگران را که ایرانی بودند و تاریخ نوشتند را به کنار بگذاریم خوب جناب ذکریا قادری ایرانیها تاریخ نمینوشتند ایا رمیها، بیزانسیها، ارمنیها، یونانیان، سریانیها و دیگر ملل موجود در منطقه هم تاریخ نمینوشتند؟

ایا شما هم ماند دوستان پانترک خیال میکنید تاریخ انقدر بی صاحب است که ناگهان بعد از 3000 سال خودتان را وسط بی اندازید و هر چه دلتان می خواهد بفرماید

در واقع تمام مقاله ایشان تاریخ نگاری است که حاصل بی اعتنای مطلق ایشان به اسناد تاریخی است حالا اینکه این تاریخ نگاری چطور ممکن است را باید از جناب ذکریا اموخت.

ایشان همه جا ترک/اذری نوشتند!! البته این بی دلیل نیست چون هدف ایشان نه بررسی تاریخی که یکی دانستن ترک و اذری و بعد از ان ادعای این موضوع است که چون تاریخ زبان ترکی جدید است پس اذریها جدید هستند اما بعد از مطرح کردن این فرض مضحک غیر تاریخی باز هم مثل همیشه نمیتوانند سند تاریخی برای حضورقالب کردها در مثلا مغان اردبیل یا تبریز و ارومیه و دیگر نقاط اذربایجان در تاریخ قبل و بعد از اسلام را ذکر کنند .
ساکنان اذربایجان در تمام تواریخ ادر و یا در تواریخ بعد از اسلام اذری ذکر شده است، اذریان هرگز ترک نبودند و نام منطقه محل زندگی انها هم از نام ادر یا اتر که همان اترو+پاتن تاریخی است گرفته شده است در واقع اگر بر فرض محال امکان حذف نام اتنیکی اتر یا اذر از تمام تواریخ منطقه موجود باشد شما چگونه میتوانید توضیح دهید که چطور شده است که مردم منطقه کرد نام دارند اما اسم منطقه خود را اتر+پاتن یا به فرم امروزی اذر+ بایجان گذاشتند؟

بر خلاف ادعای کذب مطرح شده از طرف شما که هدفی جز تاریخ سازی دروغ به نفع حکومت نیم بند جناب بارزانی و به ضرر ایران و کردهای هموطن ما است اولین باری که حداقال من نام مردم کرد را در تاریخ منطقه مشاهده کرده ام کتاب بازگشت اثر نویشنده یونانی گزنوفون در 2000 سال قبل است. البته از انجای که این کتابها برای اهداف امثال شما کارای ندارد در مقاله ذکری از ان نشده است. در اینده از تاریخ پانکردیسم و تاریخ حقیقی کردها شخصا خواهم نوشت.

گزنوفون به درستی محل زندگی کردها در 2000 سال قبل را نشان داده اند. بازگشت داستان سفر سربازان یونانی از ایران به عراق و اناطولی است در این سفر سربازان یونانی در بالای کوههای زاگرس به مردم کرد برخورد میکنند ، کردها در 2000 سال قبل در بالای کوهای ذاگرس زندگی کوچ نشینی داشتند و از راه شکار گذران زندگی میکردند.

اما در همان تاریخ، استرابو از وجود دولت اتروپاتن در منطقه که همین امروز هم با تغییر فرم اذربایجان نام دارد سخن میگویند که این خود نشان جدا بودن کرد و اذریها است. در تواریخ 1300 سال قبل نام مردم و زبان اذربایجان اذری ذکر شده است. ایا میتوانید توضیح دهید که چگونه شده است مردم منطقه نامشان کرد بوده اما ناگهان تصمیم گرفتند خودشان را اذری و نام محل زندگیشان را از 3000 سال قبل تا امروز آذر+بایجان ذکر کنند ؟؟؟ چگونه ممکن است که کردها در بالای کوهای ذاگرس مدنیتی در حد شکارچی بودن داشته باشند اما در عین حال اتروپاتن با ان سیستم حکومتی پیچیده و دین و لشکر و ارتش محصول همین کردها باشد؟؟
پان کردیسم و پانترکیسم دو تفکر سراسر دروغ و توخالی است که هدفی جز ریختن خون ایرانی و نابودی خانواده هاو کودکان ما را در سر ندارد. وظیفه هر ایرانی از کرد، اذری و غیره است که مقابل این دو تفکر مخرب با سلاح علم و اگاهی بیاستد. اول ایدولوژیِ و تاریخ سازی سراسر دروغ را ترویج میکنند و طوری القا میکنند که گوی حق تاریخی اذری و یا کرد گرفته شده است بعد به دست جوانان سلاح میدهند تا همدیگر را تکه تکه کنند و نفعش به جیب اقابان سرازیر شود.
ببینید چه نوشته است: عرب،ترک و ایرانی سعی در کتمان و پاک کردن تاریخ کرد دارند همچنان بایدچشم به کشفیات جدید در تاریخ کرد بود!!
تو گوی از دوران باستان که مفهوم ملت هنوز وجود خارجی نداشت همه ملل بر اساس حس فاشیستی خود تاریخ کرد را مخفی کرده اند . سوال اینجاست اگر مخفی است پس شما از کجا 10 صفحه مقاله نوشتید و چرا از منابع یونانی و عربی و بیزانسی و غیره استفاده نکردید تا حقیقت مشخص شود، ایا انها هم دروغ میگویند؟حکومت اسلامی مشغول تفرقه است
نوشته شده توسط: Anonymous

خوش خيالي در ماست،
كه فرق مي گذارد بين امثال آق محسن با آق حسن،
هر آنكس كه اين نظام جهل و جنايت را نشناخت
بپردازد از جيب ملت رود و دريا و خشكزار
چنانكه تا به امروز تيم نظام تشكيل شده از چند ده محسن و،حسن و احمد ،جمله ابقياء
حضور اوباما يا آنكه ، او كه نه با ماست چه تأثيري دارد بركساني ،كه نابودي ايران در دستور كار اون هاست ،
نظام ولايت عجب آرتيست هايي دارد، تقسيمبندي خوب و بد در اين نظام، عجب كاركردي دارد!
عمر مي افزايد به اين لاشه در حال احتضار
تاريخ را نه براي آموختن، كه براي پريدن از روي آن براي ما به يادگار گذاشته اند،
ما را چه به درس از تاريخ!

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

تشکر ؛ عکس تعویض شد.

نوشته شده توسط: Anonymous

3-در ادّعای آنهایی که میگویند این افکارهویت طلبی از خارج تاثیر می‌گیرد شاید نوعی حقیقت بیابیم اما نه‌‌ به آن شکل که آنها گمان میکنند.

مهاجرت بعد از سر کار آمدن رژیم کنونی ایران و فرار از بی‌عدالتیها و ستمهای گوناگون این امکان را فراهم کرد که شهروندان این کشور از ملیت های گوناگون قدم به دنیایی بگذارند که در اغلب آنها جایی‌ بر این ستمها نیست . عصیان هنگامی صورت میگیرد که انسان بیدار شده خود را فریب خورده و در جهالت بیابد. درست مثل کودکی که زمانی‌ گمان میکرد کتک خوردن از پدر، مادر و یا معلم بخشی اجتناب ناپذیر از زندگی‌ اوست. همین کودک بعد از رسیدن به سن بلوغ و آشنائی با جهانی‌ " جویبار ماهی‌ سیاه کوچولو" را درمی‌یابد.

جویباریکه در آن اغلب مشکلات روانی‌ و یا جسمی‌ او ریشه در همین رفتار ضد انسانی‌ در دوره کودکی با اوست . آشوب و سرکشی و به محکمه کشیدن مسبب های این رفتار وحشیانه که از او سالهای کودکی را ربوده و حتا اثرات دراز مدت منفی‌ در سال دیگر زندگی‌ او گذاشته درست بعد از واقف شدن به حقوق خود رخ میدهد.

به همین شکل است که زندگی‌ در کشورهایی که در آنجا انسانها بی‌عدالتیهایی از این قبیل رادر حقّ ملّیتها و گروه های دینی‌ مذهبی‌ یا جنسی‌ نمی‌بینند منجر به‌ بیداری میشود که طبیعتاً به نوبه خود شورش و عصیان را همراه میاورد. جهان کنونی دوران سیم خاردارها را پشت سر گذشته است و استحمار مردم تا حدودی غیرممکن شده است. بعداز بیداری نه‌‌ خوابیدن ممکن است نه‌‌ خود را به خواب زدن !این آن فاکتوریست که مرکز گرایان طرفدارا ادامه استبداد باید آن را ببینند. .

4-جامعه روشنفکر فارس دوران حساسی را در پیش دارد. مسولیت این قشر که از طرفی‌ در اپوزیسون علیه رژیم و طرفدار عدالت اجتماعی است، و از طرفی دیگر به مثابه نماینده گان ملت حاکم، تقسیم امتیاز و شریک کردن دیگر ملیتها در قدرت بر او چندان آسان نیست. این قشر نمی‌تواند هم مدعی طرفداری از حقوق بشر باشد و هم به نقض حقوق ملی‌ و وجود ستم ملی‌ در این کشور کثیرالمله بی تفاوت باشد.

اپوزیسون سیاسی جامعه فارس هرگز بدون روبرو شدن با این مساله و راهیافتی برای این مشکل،راه به جایی نخواهد برد. هر گونه تلاش به دور زدن و یا به مسکوت گذاشتن این مساله امکان گشایش آن را مشکلتر خواهد کرد. چون نمی‌توان هم طرفدار عدالت بود هم چشم بر بی‌عدالتی‌ بست !شایان ذکر استکه دیدن جوانه هایی‌ هر چند اندک از روشنفکران فارس که در راستای‌ این مسله مهم موضع عقلانی و درست گرفته‌اند امید بخش است !

----------------------------------------------------------------------------------------------------

" 1-کنونسیون منع و مجازات جرم نسل‌کشی"
http://www.preventgenocide.org/law/convention/text.htm

2-برنامه پرگار بی‌بی‌سی: " هویت طلبی در آذربایجان"
https://www.youtube.com/watch?v=XLwD_Ybfco4&featur...

3-در این کتاب پژوهشی پرفسور کانگاس از فنلاند در در رابطه با جنوساید زبانی‌- فرهنگی‌ که دارای دو درجه دکتریست. در گفتار 9: " آلترناتیو برجنوساید و دیستوپی"‌ بند 1.9صفحه 652 را بایستی با دقت خواند. همین ماده که من اشاره کردم مربوط به " کنوانسیون منع و مجازات نسل کشی" است. همینطور در این کنوانسیون از فشار روانی‌ یا روحی به اعضای یک گروه نیز به مثابه جنوساید تعریف شده است. به بیان دیگر هر کودکی‌ که به زبان مادری خویش تحصیل نکند عملا در معرض چنین جنوساید فرهنیگ قرار میگیرد. نمونه این رفتار را میتوان در سیاست سده اخیر دولت ایران در برخورد با کودکان ترک و کودکان دیگر ملیتهای ساکن در ایران به عین مشاهده کرد.
http://www.columbia.edu/cu/cser/issp/files/bibliography2013/Skutnabb-Kangas%20LinguisticGenocide%20v-xiii%20651-668pdf.pdf
نوشته شده توسط: Anonymous

مروری بر برنامه پرگار بی‌بی‌سی: " هویت طلبی در آذربایجان"! سیمین صبری
1. juli 2015 kl. 02:53

با تشکر از گردانندگان بی‌بی‌سی و آقای کریمی‌ در تهیه این برنامه. ضروری میبینم که این نوشته را چون اظهارات تکمیلی در مورد نظرات بنده در برنامه بیفزایم. درفرصت کوتاهی که داده شد متاسفانه فشرده کردن و حذف قسمتهایی به علت تنگی وقت برنامه بعد از تهیه آن , نکاتی‌ را مبهم گذارده که بنده مایل به توضیح آنها هستم:

1-بنده در این برنامه به درستی به " کنوانسیون منع و مجازات جرم نسل‌کشی" حقوق بشر سازمان ملل اشاره کرده ام و که به درستی‌ در ماده 2 بند "ِی‌" آن در تعریف نسل کشی از جمله آمده است : ترانسفر کردن کودکان یک گروه در گروهی دیگر " نسل کشی ( نسل کشی فرهنگی‌) نامیده میشود.

متاسفانه دوستانی در اینجا ترانسفر شدن‌, یعنی‌ انتقال ماهوی از یک فرم به فرمی دیگر (مثل ترانس سکسول شدن) را با کلمه "ترانسپورت " شدن یعنی‌ نقل و انتقال یا جا به جایی‌ فیزیکی‌ درهم آمیخته اند.

منظور از این بند این نیست که الزاماً کودکان گروهی به زور از آنها گرفته شود و به گروهی دیگر فرستاده میشوند! بلکه با محروم کردن فرهنگی‌ کودکان یک ملیت از سوی دولت حاکم که ملت حاکم نمایندگی میکند، عملا این گروه اتنیکی محروم راه چاره‌ای غیر از ارسال کودکان خود به مرکز تعلیم و تربیتی دولت و ملت حاکم را ندارد. این شیوه ‌عملا کودکان ملیتهای غیرحاکم را بعد از چند نسل به همان گروه حاکم ترانسفر یا تبدیل میکند. افرادی در این رابطه تز‌ دکترا نوشته و روانشناسان و جامعه شناسان مشهور دنیا بر اساس همین مساله با استناد از همین سند سازمان ملل و همین بند انتقال اجباری کودکان فنلاندی به سوئدی و یا بعد ها از کودکان دیگر مناطق تحت اقتدار یک حاکمیت تک زبانی, به گروه خود را محکوم کرده‌اند و به اندازه کافی‌ نوشته‌اند که در صورت لزوم میتوانم در اختیار علاقه مندان قرار دهم

2- یک بار و برای همیشه باید توضیح دهیم که چرا حتی وضع اقتصادی خوب بعضی‌ از اعضای یک گروه اتنیکی در ایران هیچ ربطی‌ به ضایع شدن حقوق جمعی گروه اتنیکی که آن فرد به آن متعلق است ندارد.

برای فهم بهتر مساله تصور کنید که وجود تعدادی زنان مقنه به سر و چادر به سر اما تاجر و صاحب ملک و یا وجود تعداد زنان در پارلمان ایران آیا میتواند دال بر این باشد که ستم جنسی‌ در این‌کشور وجود ندارد ؟! پر واضح است که زنانی که از حقوق برابر جنسیتی دفاع میکنند علیه حجاب اجباری و بی عدالیت جنسیتی فعالیت میکنند نمی‌تواند در این کشور به کسب و کار بپردازد. چنین زنانی‌ نه‌‌ تنها کار و کسب نمیتوانند داشته باشند، بلکه حتی جانشان نیزدر خطر است.

به همین ترتیب آنجا که از ستم ملی‌ سخن می‌گوییم هیچ تاجر ترکی‌ در ایران نمی‌تواند درعین حال مخالف ولایت فقیه باشد و یا نمیتواند از حقوق اتنیکی گروه خود مثلا تقاضای تاسیس حزب آذربایجانی بکند و یا از درخواست حقّ تحصیل به زبان مادری دفاع کند (که حقّ اتنیکی و جمعی اوست). در این صورت تجارت که سهل است‌ حتی زندگی‌ خود او را نیز به خطر می‌اندازند.

پیشرفتهای شغلی انسانها در جامعه آسیمیله شده آنجا که افراد هم حقوق شهروندی خود هم حقوق جمعی ملی‌ خود را سرکوب یا فراموش کرده‌اند‌ ربطی‌ به مساله ملی‌ در ایران ندارد. حتی اگر تمامی اعضای پارلمان جمهوری اسلامی را زنان چادر به سر که در خدمت قانون ضدّ‌زن این نظام هستند تشکیل دهند هیچ تاثیری در این حقیقت واضح ندارد که در ایران ستم جنسیتی وجود دارد. به همین خاطر تمام افراد نظام و بازار و اقتصاد حتی اگر به یک گروه اتنیکی تعلق هم داشته باشند، افرادی در خدمت نظام جمهوری اسلامی هستند و نمیتواند از ستم ملی‌ به گروه اتنیکی خود دفاع کند.

پس حقوق جمعی (اتنیکی) در مورد نقض حقوق جنسیتی‌‌, دینی‌, ملی‌ هرگز به جهت موفقیت های شغلی‌ یا اقتصادی نمایندگانی از افراد این گروه ها که با انکار یا تسلیم شدن در مقابل یکی‌ یا بعضی‌ از ستمها کسب کرده‌اند , وجود ستم را به هیچ وجهی انکار نمیکند و خبر از سرکوب و اسیمیلاسیون و به سکوت کشاندن گروه های مختلف انسانی‌ میدهد که دیگر تسلیم شده اند و مشغول منافع و علاقه مندی های شخصی خود هستند و حقوق گروه اتنیکی خود را مطالبه نمی‌ کنند چون به احتمالی نسبت به آن آگاهی‌ کافی ندارند.


3-در ادّعای آنهایی که میگویند این افکارهویت طلبی از خارج تاثیر می‌گیرد شاید نوعی حقیقت بیابیم اما نه‌‌ به آن شکل که آنها گمان میکنند.
نوشته شده توسط: Anonymous

این عکس اقای کاتوزیان نیست؟

نوشته شده توسط: Anonymous

نوشته شما را تا این جمله خواندم:

" دادن هویت ترکی یا آذری به قبل از این تاریخ، برساخته دستگاه ایدئولوژیکی نخبگان ترک/آذری در مشروعیت دادن به سکونت خود و یافتن هویتی تاریخی برای قومیت خود دارد.ترک/آذری شدن بخش اعظم آذربایجان/مادکوچک،اکنون درست، اما دلیل نمی‌شود تاریخ ماقبل سکونت خود که متعلق به قوم دیگری بوده است را نیز مصادره کنند"

بعد از این جمله از ادامه مطالعه منصرف شدم, چرا که یکی از دستاوردهای مهم مبارزه انسانها در قرن 20 و 21 اینست که مردمان ساکن هر منطقه صاحبان سرزمین خویشند و ارده دموکراتیک جمعیشان به ان مشروعیت می دهند. بر اساس قوانین بین المللی, تاریخ دوست و یا دشمن هر ملتی فغط بدرد روخوانی می خورد و منبع و ماخذ مشروعیت محسوب نمی گردد . بنظر می رسد شما به تقلید از فارسها میخواهید با ابداع تاریخ خوش خیالی, اسباب حظ روحی را برای خود وملتتان فراهم سازید. خوش باشید

نوشته شده توسط: Anonymous

شما دچار تئوری توطئه هستید که مثل برکلی کشیش میگفت ماشینی وجود ندارد فقط ما فکر میکنیم که ماشین بسویمان در حرکت است . یکنفر به او گفت اگر تخم پدرت هستی پس از جلو ماشین فرار نکن ! طبق تئوری توطئه شما ،که ناشی از ناسیونالیسم و شونیسم کور است ، پس ترک و مغول و تورانی نیز وجود نداشته و انگلیسی ها یا جن های شیعه صفوی این کلمات را بخورد شما داده اند .در این موارد من فکر کنم آخوندهای داعشی از ناسیونالیست های راسیست قشقایی آذری ، پیشرفته تر هستند . سیاست را نباید به بیماران روانی و یا آدم های دهاتی عشایری نژادگرا واگذار کرد . اینها را باید به طریقی خنثی کرد تا موجب جنگ و خونریزی نشوند در آینده .

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ذکریا!
عجب دانشمند تشریف دارید!
دانش از هوا، مند از شما! باز هم بنویسید!
بدون فاکت! کردها یک شبه تورک شدند!
..............
بکش این درد را تا روحت بدمد!

نوشته شده توسط: Anonymous

روزی خبرآمدن معلمی به آخوند ده رسید. آخوند که تخت و منبر خود را در خطر میدید. حیله ای بکار بست. مردم را جمع کرد و گفت: مردم این معلم که میگوید، باسواد است و میخواهد شما را از گمراهی نجات دهد، به بینیم آیا اصلا سواد دارد؟ مردم ده به امرآخوند در میدانی جمع شدند. و مسایقه سواد بین آندو شروع شد. آخوند به معلم گفت: آدم با سواد باید مؤمن باشد. وآدم مؤمن لازم است مثل ائمه اطهارریش و سبیل داشته باشد، و به ردای عمامه و عبا و قبا مزین شود. تا گفته هایش مورد رحمت خدا واقع شود. معلم گفت: علم و سواد به این جور چیز ها ربطی ندارد. در دانشکده عبا و قبا وعمامه مد نیست. آخوند گفت: اگرنورخدا در دل داشتید، ریشم هم داشتید. و اگر سواد الهی داشتید ملبس به عبا و قبا میشدید. معلم گفت: ریش وعبا و قبا به نورخدا چه ربطی دارد؟ آخوند گفت: الان خواهی دید که علم شما بیشتر است، یا علم نور خدا. بعد به معلم گفت: یک مار

بنویس. معلم با چوب دستی روی زمین کلمه مار را نوشت. آخوند درحالیکه میخندید گفت: دیدی سواد نداری ودروغ میگوئی ! و در حالیکه رو بمردم دهکده میکرد گفت: آیا این مار است. شما در اینجا مارمی بینید. حاضرین گفتند نه! آخوند اضافه کرد: دروغگو دروغش آشکار شد. سپس چوب را از معلم گرفته شکل یک مار را در میدان رسم کرد. پرسید: آیا کدام ماراست؟ مال من یا مال او. مردم بیسواد گفتند: مال شما. معلم ناراحت و مغموم به خانه برگشت. فردایش مردم درمسجد جمع شدند تا روضه خوانی آخوند را گوش کنند. قبل از اینکه آخوند بر بالای منبر برود، معلم به نزد او رفت و دستش را بوسید. و از او خواهش کرد که یکی دوتا از تارموی ریش اش را بعنوان تبرک به او بدهد. آخوند باغرور گقت: هیچ اشکالی ندارد. و یکی دوتا از تار موهای ریش اش را کنده به وی داد. معلم وقتی تارمو را بدست گرفت در مقابل دیدگان حضار آن را چندین بار بوسید و روی چشمهایش گذاشت، بعد دفترچه ای را از جبیش درآورد و تار مو را درلای آن گذاشت. بعد رفت درجای خود نشست. با دیدن این صحنه حاضرین درمسجد کنجکاو شده به پرس و جو افتادند، و بطور ضمنی علت آن را از معلم پرسیدند. معلم گفت: ریش شیخ تبرک است. و نشانه نورخداست. و اگر کسی یکی دوتا از تارموی ریش او را پیش خود داشته باشد، از گزند روزگار مصون میماند. حاضرین که به صرافت افتاده بودند. درهمین حال آخوند بربالای منبررفته روضه را شروع کرد. وقتی روضه تمام شد، هنگامیکه میخواست از پله های منبر پائین بیاید، مردم مسجد ناگاه بطرفش هجوم بردند، و هرکس میخواست چندین تار مو از ریش وی را بعنوان تبرک نزد خود داشته باشد. آخوند ازخواست آنان سرباز زد، اما تا بخود بیاید جماعت موهای ریش اش بکلی کنده بودند. بمصداق فوق، اکنون بنظر میرسد که توافق و یا اپیلاسیون مبارک هسته ای، بدون اینکه آخوند سید علی، و اکبرکوسه متوجه بشند، ریش و پشم شان را بر باد خواهد داد.
نوشته شده توسط: Anonymous

عالی جنابان, کورشی نبوده. استوانه کورش هم جعلی است , اگر نیست , بدهند ما با هزینه خودمان میدهیم تا یک مئوسسه علمی بی طرف تحقیق کند. اگر عمرش بیشتر از 200 سال باشد, گردنم را با گیوتین بزنید. چرا در لندن قایم کرده اید؟

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

آقای رازی گرامی،
به نظر من تبعیض در متنوع‌ترین و بدترین شکل آن و در عرصه‌های گوناگون در ایران در جریان است.نیمی از جمعیت ایران یعنی زنان، علاوه بر تبعیض‌های جسمی و جنسی و روحی، در عرصه سیاست هم مورد تبعیض قرار می‌گیرند. کافی است یادآور شویم که زنان حق ندارند قضاوت کنند، در شهادت نصف مرد هستند، نمی‌توانند پستهای کلیدی مانند ریاست جمهوری را داشته باشند و...
سنی مذهبان هم به همین ترتیب. بهائیان و بی‌دینان و مسیحیان و زرتشتیان و... هم به همین ترتیب. همجنسگرایی هم که جرمی است نابخشودنی و... این لیست را می‌توان ادامه داد.
در عرصه زبانی و فرهنگی هم که همه چیز آشکار است و نیازی به تکرار نیست.
خوشبختانه در عرصه تبعیضات جنسی و دینی صدای اعتراض بلند است و امیدوارم که بلندتر و رساتر شود. ولی در عرصه تبعیضاتی که به قومی-ملی شهرت یافته، نه تنها به ندرت صدایی می‌شنویم، بلکه صدای مخالفت با مخالفین این

بلکه صدای مخالفت با مخالفین این تبعیضات گوش آسمان را کر کرده است!
با هر کس که صحبت می‌کنی، مخالف این تبعیضات است ولی وقتی می‌گویی اعتراض کن، یا مخفی می‌شود و یا با نگرانی می‌گوید: آخر اینها تجزیه طلبند. این کارها به جنگ داخلی می‌انجامد. تمامیت ارضی به خطر می‌افتد و...
شما به درستی می‌نویسید: "اشکال از کمکاری فعالین واقعی ضدتبعیض است که اجازه داده‌اند نیروهای نژادپرست و فاشیست (...) سکان این کشتی را به دست بگیرند و مبارزه با تبعیض را به تجزیه و جنگ داخلی پیوند بزنند."
سؤال من این است که این فعالین واقعی ضدتبعیض کجا هستند و چرا پیدایشان نیست؟ آیا این فعالین واقعی ضدتبعیض را تنها باید در میان آذربایجانیان و یا کردها و عربها جستجو کنیم؟ آیا در میان فارسی زبانان فعال واقعی ضد تبعیض وجود ندارد؟ آیا اگر همه این نیروهای واقعا ضدتبعیض ترس خود را کنار بگذارند و همصدا شوند، نمی‌توانند سکان این حرکت را به دست بگیرند؟ منظورم این نیست که سازمان و حزب درست کنند. نه! کافیست که بنویسند. تبعیض را فریاد بزنند و راه حلشان را ارائه دهند و به یک گفتمان سراسری تبدیل کنند. آیا در این صورت افراطیون میدان عمل را از دست نمی‌دهند و سکان این حرکت از دست آنها خارج نمی‌شود؟
متاسفانه نه تنها صدایی از کسی بلند نمی‌شود، بلکه این فعالین، از سوی همین ضدتبعیض‌های واقعی نیز زیر فشار قرار می‌گیرند!
من خودم را جزو "فعالین" به معنای واقعی "فعال" نمی‌دانم. گاه گاهی یک چیزی می‌نویسم. آنهم با هزار "ترس و هراس"!!!
هر بار که مطلبی می‌نویسم، نیروهای افراطی پرونده مانقورت بودنم را سنگین‌تر می‌کنند و "ایران‌دوستان" هم پرونده خیانت و تجزیه‌طلبی و عامل بیگانه بودنم را.
سؤالی که در برابر من قرار می‌گیرد این است که آیا اعتراض علیه تبعیض، همصدایی با افراطیونی است که در کار راه انداختن جنگ داخلی هستند؟ و اگر چنین است، آیا سکوت در مقابل این تبعیضات، همکاری با تبعیض‌گران نیست؟
سؤال دیگر این است که واقعا چه کسانی آینده ایران را به سوی جنگ داخلی و تجزیه پیش می‌برند؟ تبعیض‌گران و همصدایان آنها یا نیروهای افراطی یا هر دو؟
این خود، بحث پیچیده‌ای است ولی آنچه که من تاکنون به آن رسیده‌ام این است که هر دو.
***
دوستی داشتم که هر وقت آبجو می‌خورد می‌گفت: ای جماعت از این به بعد این بطری حرف می‌زند نه من!
در مورد اطلاعیه اعتاضی می‌توانم بگویم که اگر به نام زندانیان صادر نشده بود، برخورد من اینگونه نمی‌بود. به قول آقای بازرگان: اگر در زندان چیزی گفتم، بدانید که من نیستم (نقل به مضمون).
این درست است که در یک بیانیه نمی‌توان به تمام موضوعات عالم پرداخت ولی تجربه به من نشان داده است که با یک کلمه و یا یک جمله می‌توان ایده‌ای را وارد بیانیه کرد که از کلی سوءتفاهمات جلوگیری کند.
گفتنی بسیار است و متاسفانه در یک کامنت نمی‌توان به همه مسائل پرداخت و امیدوارم این گفت و گو ادامه یابد.
***
در پایان می‌خواهم به این موضوع اشاره کنم که متاسفانه در این عرصه من شخصا هم در این سایت و هم در سایتهای دیگر، به ندرت به یک گفت و گوی سالم برخورد کرده‌ام.
همیشه عده‌ای هستند که بحث را تخریب می‌کنند و بنا به تجربه من از 3 گروه تشکیل می‌شوند:
افراطیون فعالین ملی، افراطیون "ایران دوست" و خود رژیم.
به نظر من تنها شرکت خونسردانه فعالین واقعی ضدتبعیض در این بحثها می‌تواند جهت‌گیری صحیحی به آن بدهد.
نوشته شده توسط: Anonymous

عجب زندان باحاله که کانال بی بی سی در اختیار و رصد زندانیان سیاسی و عقیدتی قرار میده و حتی امکان پخش صوتی آنها را هم در رسانه های اجنبی فراهم میکنه.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب Azer، از سه حال خارج نیست. یا این اولین نوشته ایست که شما از آقای سلطان زاده می خوانید یا عامدانه قصد تخریب جو گفتگو و انداختن آن به بیراهه را دارید (به عبارت ساده تر، مامورید و معذور) یا شخص بسیار متعصب و بی منطقی هستید که هر که را که به ایران «جغرافیای موسوم به ایران» نگوید متهم به چشم بستن به ستم ملی و حمایت از پان فارسیسم و کذا و کذا می کنید. اگر شما نوشته های آقای سلطان زاده را خوانده بودید، متوجه می بودید که ایشان در بسیاری از آنها مساله ستم ملی را مورد بررسی و کنکاش قرار داده اند و راه حل پیشنهادی خود را نیز در میان گذاشته اند. این مطلب ایشان نیز که نظر به مذاکرات اتمی دارد، به هیچ وجه تکراری نیست و نمی تواند هم باشد چون به تحلیل این پروسه در این مرحله می پردازد.

لذا اگر گزینه دوم در مورد شما صدق می کند و شما مامور و معذور هستید که حرفی با شما نیست چون آدم به هر حال باید یک جوری نان بخورد و با تذکر من و امثال من شما را نمی شود از نان خوردن انداخت. پس بفرمائید به انجام وظیفه ادامه دهید.
اگر گزینه اول صدق می کند، آنگاه شما را اولا، به آرشیو سایت آچیق سؤز ارجاع می دهم و ثانیا توصیه می کنم که منبعد همین طور الکی حرف نزنید. و اگر گزینه سوم در مورد شما صحیح است، آن وقت هر جور که دوست دارید نطق بفرمایید اما لطفا از جانب خودتان یک نفر؛ چرا که کسی شما را به عنوان سخنگوی آذربایجان انتخاب نکرده که حکم می دهید نوشته های آقای سلطان زاده تاثیری بر مردم آذربایجان ندارد. حداقل من به عنوان یک نفر آذربایجانی از نوشته های ایشان بسیار هم تاثیر گرفته ام.
یک حرفی هم با مسوول کامنتها دارم. آقاجان، مگر قرار نشد شما کامنتهایی که ارتباطی با مقاله ندارند را به صفحه شما منتقل کنید یا اصلا حذف بکنید؟ این حرفها را میشود پای نوشته هر کسی نوشت که مثلا این حرفهایت تکراری است و تاثیری روی مردم ندارد (بدون اینکه مشخص بشود کدام حرفها تکراری است، حضرت آقا غیب گویی کرده!)
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای بهنام گرامی، با تشکر از جواب شما. دوست عزیز، شما هیچ کس را پیدا نخواهید کرد که صریحا بگوید "من مخالف آزادی بیان هستم"، مگر اینکه بهره هوشی‌اش کم باشد! حتی طرفداران سانسور. ایران‌گلوبال شاید تنها رسانه فارسی‌زبان باشد که نه تنها تریبونش را در اختیار هویت‌طلبان قرار می‌دهد، بلکه با اجرای یک سیاست هدفمند به بحثهای قومی دامن هم می‌زند (نمونه‌اش بازپخش ویدئوی امید دانا). ولی شما منصفانه بگویید، آیا بحثهای مطرح شده در اینجا (از هر دو طرف ماجرا) بحثهای روشنگرانه در جهت طرح مسئله "تبعیض" و حساس کردن خوانندگان به آن هستند؟ آیا خود شما چندین بار در این مورد دچار شک نشدید که نکند خدمات فنی شما به سایت در جهت اشاعه نژادپرستی باشد؟ اگر می بینید گفتمان مبارزه با تبعیض زبانی و فرهنگی در ایران خریدار چندانی ندارد، به این دلیل است که پرچمدار این گفتمان از افراطی‌ترین نیروهای نژادپرست جامعه هستند و کسی

نمی‌خواهد با چنین کسانی همصدا شود. اشکال از کمکاری فعالین واقعی ضدتبعیض است که اجازه داده‌اند نیروهای نژادپرست و فاشیست (فاشیست، زیرا آنها هر آذربایجانی دگراندشی را چه نامش کسروی باشد و که آذرگون و چه کاظم آذری سیسی خودفروخته و خودباخته می‌نامند) سکان این کشتی را به دست بگیرند و مبارزه با تبعیض را به تجزیه و جنگ داخلی پیوند بزنند. هیچ آدم عاقلی زیر پرچم چنین کسانی نمی رود که هیچ، با آنها ابراز همدردی هم نمی کند، همانطور که من مخالف با اسلام، با نیروهای راستگرای آلمان که از قضا آنها هم با گسترش اسلام مخالفند، همصدا نمی شوم. ما یکبار این اشتباه را کردیم و در جستجوی آزادی به کسانی پیوستیم که شعارشان آزادی بود، ولی در عمل کشور را به روزی نشاندند که می‌بینید. شما یک جنبش ضدتبعیض عاری از نژادپرستی و نفرت‌پراکنی و جنگ‌طلبی براه بیندازید، اگر هواداران آزادی و دموکراسی به آن نپیوستند، آنوقت حق با شما است. خود شما می‌دانید که من بارها با متخصص امور "تبار" درگیر شده‌ام و نوشته‌ام که تقسیم انسانها بر اساس تبار و نژاد یک تفکر به غایت عقبمانده و ارتجاعی است. اشکال را در جای دیگر باید جست: ترس از جنگ داخلی (که پیامد ناگزیر از بین رفتن تمامیت ارضی در شرایط کنونی است) و سیل خونی که در این اب و خاک براه خواهد افتاد چنان بزرگ است که ابراز همدردی با تبعیض دیدگان را زیر سایه خودش می گیرد. در این مهم هر دو طرف مجرمند، هم طرفداران تمامیت ارضی که تبعیض را نادیده می گیرند، و هم جنگ طلبان که خودشان را پشت نقاب مبارزه با تبعیض پنهان کرده اند. در مورد بیانیه هم باید بگویم مگر قرار است در هر بیانیه ای همه مسائل عالم مطرح بشوند؟ مگر در همان بحث برنامه پرگار که مربوط به تبعیض بود، جنایت وحشتناکی که در حق بهائیان اعمال می شود مطرح شد؟ مسئله دیگر این است که از نظر حقوق بگیران بریتانیا که آقای کریمی یکی از آنها باشد، مردم آذربایجان (یعنی همه مردم آذربایجان) تصمیم به جدایی گرفته اند و سوالی که باقی مانده است این است که استقلال بهتر است یا فدرالیسم؟ اینجاست که دم روباه پیر استعمار بیرون می زند، آیا در میان چندین میلیون آذربایجانی حتی 10 درصد هم خواهان ماندن و همزیستی با بقیه ایرانیان نیستند؟ نماینده آنها (که می توانست نامش آذرگون، سیسی یا اژدر بهنام باشد) کجا بود؟ آیا به چنین فرافکنیهایی نباید اعتراض کرد؟ البته من در مورد نامه این زندانیان هیچ نظری ندارم، زیرا برایم سؤال‌برانگیز است که 1. آنها چگونه به برنامه‌های بی بی سی دسترسی دارند، و 2. چطور توانسته‌اند بیانیه و حتی فایل صوتی به خارج از زندان بفرستند؟ ولی در اصل ماجرا تغییری بوجود نمی‌آید: دلیل عدم حمایت بخش بزرگی از آزادیخواهان از جنبش ضدتبعیض این است که می ترسند حمایتشان به نفع نژادپرستان و جنگ افروزان تمام شود، همانطور که حمایتشان از خمینی که او هم شعار آزادی سر داده بود، به این نتیجه نکبتبار انجامید.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقای سلطان زاده! با سلام، شما که خودتان از ترکهای آذربایجان هستی! و این ملت نزدیک یکقرن است، در زیر پای دیکتاتورهای شاه و شیخ پانفارس له میشود، و راسیسم پان ایرانیسم و پانفارسیم کوچکترین ارزشی به حقوق آنان قائل نیست، شما با چشم بستن به این جنایتها در جغرافیای موسوم به ایران، گفته های تکراری خود را بدون اشاره به این ستم ملی، ادامه میدهید. لازم است بمحضرتان عرض شود که درگفتارجنابعالی جز تکرار مکررات، چیز تازه ای مشاهده نمیشود. و برای مردم آذربایجان تاثیری ندارد.

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای اژدر گرامی . من متوجه مشگل شما هستم و به این نتیجه رسیدم که بدون اقدام فرهنگی کار ی از پیش نمیتوان برد. فرهنگ غالب در اذربایجان نه مردم پارسی زبان بلکه دین اسلام و بویژه تشیع است. اگر مایل به نجات قوم خود هستید باید ریشه خرافات و هرز اندیشی را در جامعه اذری از بنیاد بر کننیدو این رسالت تاریخی شماست . میتوان مستقل بود همراه با خرافات و روضه حسین و زینب و بقیه گدایان عرب .خرافات اسلامی چیزی برای مردم اذری ندارد و قرنهاست که مردم اذری باج ده گروهی مفت خوار هستند. اگر مردم اذربایجان به مکه نروند پول ان د راذربایجان باقی خواهد ماند و صرف ابادانی میشود .دوستی اذری تعریف میکرد که پس از 20 سال به تبریز رفته و خاله او از دست دادن با وی خود داری کرده چرا که خواهر زاده در اسلام نامحرم است . این اسلام است. این دشمن است .این سد پیشرفت است .

نوشته شده توسط: Anonymous

قدیما مد بود، کسانیکه حتا با پول مدرک میگرفتند، و شکسته بسته زبان فرهنگی بلد بودند، فقط کافی بود بلی بگویند، بعد میآوردند آنان در جغرافیای موسوم به ایران بعنوان وزیر و وکیل ، و اگر به دری هیچ چیزی نمیخورد ، درجائی بعنوان استاندارفلان جا نصبش میکردند. امروز از بخت بدشان، خیلی از پناهنده گان کارگر، و یا کارگر زاده های پناهنده، که زمانی یک دیپلم قراضه دبیرستانی داشتند، امروز در کشورهای فرنگی صاحب تحصیلات عالی دانشگاهی و نظریه پردازان سیاسی شده اند. و بدتر از آن فرزندانشان در بهترین دانشگاههای اروپائی تحصیل میکنند، و این پدیده شوم، دیگر بازار پستهای آنچنانی را برای آقایان کساد کرده، و ازمد انداخته است. و آقایان پانفارسی مثل جنابان امیراحمدی ها، با یک چمدان مدرک دانشگاهی که بعد از چهار، دهه که از محتوای آن تقریبا چیزی درذهنشان باقی نمانده است، و دلشان را به القاب و مدارک مهرخورده شان خوش

کرده اند، هنوزکه هنوز است در آروزی پست و مقام ریاست جمهوری، و امثالهم، در دیار وانفسای غربی، که از نظرشان عاطفه و احساساتش مرده است، در انزوای خود، غصه آرزوی پستهای آنچنانی را چاشنی زندگی مرفع خود میکنند، و هر از گاهی که حوصله شان سر میرود، و سکر شرابهای مرغوب فرانسوی از سرشان میپرد، دستی به قلم میبرند و درباب خصوصیات ملت واحد (ایران ـ فارس) چیز هائی زمزمه میکنند. و همانطور که استحضار می فرمایند: ( دروغگوئی، مظلوم نمائی، قهرمان پروری، وضدیت با قدرت جزئی از فرهنگ سیاسی کشورکورش و داریوش شد! بدلیل استبداد، دشمن و دروغ، خصلت های دیگری هم درون فرهنگ سیاسی ملت ایران جا باز کردند که تزویر، ریا، خدعه، بدبینی، بی اعتمادی، و تفکر توطئه ازآن جمله اند. در چنین فرهنگی "خود - محق بینی"، بی اعتمادی حتی به "خودی"، اتهام زدن به غیر، و برخورد دفاعی و واکنشی کردن طبیعی میشود.). پایان نقل قول. ایشان که از خطه تالش تشریف دارند. و نسبت به فعالین حرکت ملی آذربایجان نیز، قبلا سمپاشی هائی مرقوم فرموده بودند، طبق روال کلی گوئی، که متد آخوند هاست، مفهوم دقیق گفته هایش، بطوردقیق برای من خواننده روشن نیست، که چه می خواهد بگوید. و منظورش کیست. آیا انگشت روی دولتمردان خاصی میگذارد، و از دیکتاتورهای رژیم اسلامی تهران انتقاد دارد، و یا مثل آخودند ها، زده به صحرای کرب و بلا، و میخواهد با چشم بستن به جنایتهای رژیم اسلامی، مردم را سر کار بگذارد؟ و ازعصر ما قبل تاریخ، و دوران پارینه سنگی کورش کبیر، روده درازی بکند؟ و وقت خوانندگان را بگیرد؟ در هر حال دوران این کلی گوئی ها تمام شده است. و به جای کلی گوئی های بی مفهوم. اگر با رژیم نکته تضادی دارد، روشن صحبت بکند، ببینیم حرفش چیست؟
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای دیا دل! شما که بنظر خودت متفکر هستی، برایش یک چیزی بنویس تا از ترک ستیزی دست بردارد! شاید او را قانع کردید. راهت باز باشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

با سپاس از روشنفكر سكولار،راسيونال و دمكرات آقاى اقبال اقبالى پاك نژاده كه در مقابل بدنژادان از آقاى ناصر كرمى دفاع نموده اند.سپاس اهورا را كه شما زاگرس تباران پاك خون را وسيله اى قرار داده تا نژاد پاك ما را از دست تُرك تباران و عرب تباران پان تركيست و پان عربيست و پان اسلاميست محفوظ بدارد.دفاع شما روشفكران از ما پاك نژادگان در سايت ايرانگلوبال در حافظه ملت تاريخى مان محفوظ خواهد ماند،البته در اينجا بهتر است يادى هم از آقاى كاوه جويا بكنيم هموند غايب مان كه به راستى مثلث سه گانه پاك نژادگى هستيد .آقاى كيانوش توكلى هم بهتر است كه در مديريت سايت كمى تجديد نظر بكند،هر چند به نظر نگارنده ايشان خود هم تبار تُركى دارد.حتى مدل قيافه شان هم نژاد آريايى و پارسه خالص نيست و بيشتر دلالت بر نژاد زرد تُركى ايشان دارد.متاسفانه وطن پارسه مان به خانه تكانى احتياج دارد،تُرك تباران و عرب تباران ادعاى

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب داریوش عزیز! سلاله پاک آریائی! و نژاد برتر اهورائی! با اهدا سلام به شرف مبارکتان، جنابعالی درفرمایشات تان قید میفرمائید: "همانطور كه يهودى تباران با پنهان شدن در پشت القاب و ايده هاى سوسياليسم و اومانيسم تمدن غرب را به انحطاط كشيده بودند...." پایان نقل قول. اگر واقعا چنین اعتقادی دارید، باید به خدمتتان عرض کنم که کمی، کم انصافی میفرمائید، زیرا این جامعه یهود، فیلسوفان و جامعه شناسان، موسیقدانان، نویسندگان، روانشناسان، فیزیک دانان، و دانشمندانشان از قیبل زیگموند فروید، اسحاق نیوتن، کارل مارکس، کافکا، هاوارد فاست، اسپینوزا، انیشتن.، آلفرد دوبلین، اشتفان تسوایگ، بن مارکوس، کلاس مان، ریچارد پرایس.... و دهها و صدها اندیشمندان، متفکران، هنرمندان، شاعران، نویسندگان و دانشمندان یهودی بودند که جامعه بشری را درراه نیل به فرهنگ و تمدن و پیشرفت، و ایجاد جامعه هنری، صنعتی وانسانی

یاری نمودند. آیا فکر نمی کنید که در این خصوص کمی اشتباه میفرمائید؟ و به بیراهه تشریف مبیرید؟ حالا بگو من پان یهود و پانترک هستم.