Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

آقای رازی گرامی،
خوشبختانه من هیچوقت در موقعیت قدرت حاکم قرار نخواهم گرفت زیرا نه به دنبال قرار گرفتن در چنین موقعیتی هستم و نه سن و سال و وضعیت جسمی‌ام چنین اجازه‌ای می‌دهد.
ولی برای شرایط فرضی شما، تنها راه پیشنهادی من مذاکره، مذاکره و باز هم مذاکره و در نهایت، اقدامات بشردوستانه مسالمت آمیز است و نه دست یازی به سلاح.
به نظر من برای برون رفت از چنین وضعیت فاجعه‌آمیز و نابخردانه‌ای، کشتن بداندیشان راه درست نیست.
البته سیاستهای تاکنون بکار گرفته بشر، چنین پیشنهادی را تنها در سطح یک خیال و ایده‌آل نگه می‌دارد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای بهنام گرامی، سوالی برای روشن شدن بحث. در مورد سوال فرضی من آیا شما به عنوان قدرت حاکم اجازه خواهید داد کردها و ارمنی‌ها و آسوری از خانه و کاشانه خود آواره بشوند، فقط برای اینکه اکثریت آن را می خواهد؟X

نوشته شده توسط: Anonymous

ادبیات آقای ایلیار را ملاحظه کنید: به من میگوید: " آدم دری وری گو" و دارای "عقده های درونی".... به آقای صمد می گوید: " کله بتونی"، "معز این جناب یخ زده"... بعد خودش را روشنفکر دموکراتیک مینامد! اگر کس دیگری این چیزها را به ایلیار میگفت فورا اصل کامنتش توسط ایران گلوبال حذف میشد. ولی خوب آقای ایلیار از حق ویژه توهین کردن در سایت ایران گلوبال برخوردار است و میتواند هرچه به دهنش میرسد قلمی کند! آقای ایلیار و امثال او چون دلیل منطقی ندارند به خشونت و توهین متوسل میشوند. بیان ایلیار بوی خشم و جنگ میدهد. میخواهد با کلماتش مخالف فکریش را پاره پاره کند. هرچقدر هم ادای دمکراتیک درآورد باز نوشته اش او را لو میدهد. به این جناب باید گفت شرط اول گفتگوی متمدنانه تحمل نظر مخالف و پاسخ منطقی و بدون توهین و تهدید است.

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

آقای رازی گرامی،
من سؤالاتی را مطرح کردم و منتظر بودم آقای سنجری به آنها پاسخ دهند تا بر اساس آنها، راحت‌تر بتوانم بحثم را آغاز کنم.
من هیچ مشکلی با بحث و گفت و گوی نظری با اشخاص ناشناس ندارم. همچنانکه با شما به گفت و گو می نشینم و بسیاری چیزها از شما می‌آموزم. مشکل من آنجا آغاز می‌شود که گفت و گوها از عرصه نظری خارج می‌شوند و به موارد خصوصی افراد و یا به نسبت‌های نادرست به افراد پرداخته می‌شود و طرف گفت و گو حاضر نیست هیچ مسؤلیتی را در برابر گفته‌هایش بپذیرد.
به همین دلیل در ابتدای کامنتم نوشتم: "... امیدوارم که شما و برخی دیگر از هموطنانمان هم یک روزی چنین شهامتی را پیدا کنید و مسؤلیت آنچه را که بیان می‌کنید، به عهده بگیرید."
در بحث نظری نیز برای من خوشایند نیست با کسی که نامش برای من و سایرین مشخص است و می‌تواند با همان نامی که به آن شناخته می‌شود، به بحث بپردازد، با یک نام مستعار

برخورد کنم. البته در هر حال و در صورت اصرار طرف مقابل، من از گفت و گو با وی طفره نمی‌روم ولی احساسم را هم به او و دیگران می‌گویم و به همین دلیل نیز در بیان احساس واقعی خودم نوشتم: "اگر چه بحث و گفتگو با کسی که شخصیت شناخته شده‌ای است ولی با نامی مستعار و چهره‌ای ناشناس می‌نویسد، چندان خوشایند نیست ولی اجازه بدهید پیش از ورود به بحث، چند سؤال از شما بکنم."
در مورد نوشته آقای سنجری واقعیت این است که ایشان مقاله خود را با ایمیل خودشان برای سایت فرستاده بودند و من می‌دانستم که پشت نام "صمد" چه کسی نهفته است. اگرچه، با وجود اینکه می‌گویند که زمانی همکار مستقیم سایت بوده‌اند، نه من و نه آقای کیانوش توکلی، ایشان را نمی‌شناسیم.
به هر ترتیب، بحث با کسی که با نام آقای همایون سنجری شناخته شده است (اگرچه این نام هم مستعار باشد) برای من راحت‌تر است و در صورت لزوم می‌توانم در گفتگو با او به نوشته‌های قبلی ایشان هم استناد کنم.
از من پرسیده‌اید: "اگر در همان شرایط میلیونها انسان در آذربایجان به خیابان آمدند و گفتند ما می خواهیم که همه کردها و ارمنیها و آسوریها از آذربایجان بروند، عکس العمل شما چه خواهد بود؟ آیا فقط به این دلیل که میلیونها انسان چیزی را می خواهند شما به آن گردن می گذارید؟..."
رازی گرامی،
برای من اکثریت مردم، حتی رای مطلق صندوق رای، نشانه درستی آن تصمیم نیست. اگر چنین شرایطی که شما نوشته‌اید پیش بیاید، رای من منفی خواهد بود و به هیچوجه توافقی با آن نخواهم داشت و مخالفت خودم را با صدای بلند و به هر وسیله ممکن بیان خواهم کرد. و خوب می‌دانم: در آن شرایط، من بعنوان نیروی حاکم، از توپ و تانک و هواپیما و موشک و... استفاده نخواهم کرد.
***
درباره قوانین بین‌المللی من هم هیچ تخصصی ندارم و تنها کاری که توانسته‌ام بکنم، مطالعه آنها در حد امکانات و توانم بوده است.
تا به حال به ماده‌ای در قوانین بین‌الملل برخورد نکرده‌ام که صراحتا حق جدایی را مطرح کرده باشد. ولی مواردی وجود دارند که حق استقلال کشورها و مردم مستعمره و تحت‌الحمایه را به رسمیت می‌شناسند. اگر بخواهید می‌توانم آنها را پیدا کرده و به شما آدرس دهم.
در ضمن، همانطوری که نوشته‌اید، مواردی وجود دارند که حق تعیین سرنوشت مردم را مورد تاکید قرار داده‌اند.
جالب اینجاست تا آنجایی که من مشاهده کرده‌ام، در سایت‌های ایرانی فارسی زبان و حتی در سایت UN در جمهوری اسلامی، peoples را "ملتها" ترجمه کرده‌اند! دلیلش هم شاید این باشد که با استناد به آن می‌شود گفت که مثلا آذربایجانیها "قوم" هستند و نه "ملت" و بنابراین نمی‌توانند حق تعیین سرنوشت داشته باشند! (ناگفته نماند که من تا به حال در کتابهای تاریخ به "قوم آذربایجان" برخورد نکرده‌ام).
همینجا بگویم که سایت حقوق بشر افغانستان، peoples را "مردمان" ترجمه کرده است.
معمولا در رد حق تعیین سرنوشت و حفظ تمامیت ارضی به ماده‌ای از مصوبات سازمان ملل استناد می‌کنند که، تا آنجایی که من می‌دانم، در تمامی مصوبات آن که به نحوی روابط بین کشورهای عضو را در بر می‌گیرد، تکرار می‌شود: "هیچکدام از بندهای این (سند) نمی تواند در جهت به خطرانداختن تمامیت ارضی کشورها تفسیر شود..."
ولی کمتر کسی در نظر می‌گیرد که این بند مشهور، مربوط است به روابط بین کشورها و نه به روابط درون کشوری. دلیلش هم از نظر حقوقی، حداقل برای من، روشن است.
از نظر حقوقی، این بند از دخالت کشورها در امور داخلی همدیگر جلوگیری می‌کند. ولی اگر این بند را به مردم خود آن کشور هم بسط دهیم، مثلا با بند اول "میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی" در تناقض قرار می‌گیرد. زیرا اگر مردم حق تعیین سرنوشت دارند و در استفاده از این حق تصمیم به جدایی گرفتند، بند تمامیت ارضی به آنها آنها خواهد گفت: شما حق تعیین سرنوشت ندارید!
نوشته شده توسط: Anonymous

من نیز برای ایشان آرزوی شفا و سلامتی دارم. امید وارم که انتقاد ها را جدی نگیرد. و قدری مقاوم و صبور باشد. سیاست و بحث سیاسی، مخالف و یا موافق هر کسی نظرات خود را میگوید، و امید که جناب سنجری گرامی نقطه نظرات انتقادی را زیاد جدی و بدل نگیرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

در اینکه نظام ضد ایرانی و پلید قرانی در فریب و ترس مردم ایران از تجزیه نقش دارد من شکی ندارم.امیدوارم کارشناسان امنیتی که مخالف نظام هستند در این باره ما را اگاه کنند.بدون شک ماموران امنیتی نظام بیکا رنیستند و بر این گوره ادم سوزی که قرار است مردم پارس زبان در ان خاکستر شوند شب و روز می دمند. وقتی نظام در عراق و یمن و سوریه و لبنان نقش دارد چرا در این جنگ دست نداشته باشد ؟عده ای ساده لوح فکر میکنند نظام کنونی مانند نظام سابق با چند تظاهرات خیابانی و امدن ان ژنرال امریگائی در جا میزنند. کسی عاشق دلخسته چند تجزیه طلب نیست بلکه نگرانی انجا است که مدارس تعطیل شوند بازار بسته شود و رفت وامد قدغن شود. انوقت دلم میخواهد ببینم این کباده کشان استقلال ملی چه خواهند کرد؟ مانند پیشه وری فرار و یا مانند یک قهرمان تا پای جان ایستادن.ارزو میکنم روزی امتحان دهند

نوشته شده توسط: Anonymous

اژدر بهنام گرامی, شما اشتباه میکنید و چرا؟: 100 سال است مردم آذربایجان از روشنفکر تا عادی از دموکرات تا غیر دموکرات با این جماعت ( سنجری ها) چانه زده, دیالوگ داشته و.....چه نتیجه گرفته شده؟ جناب می خواهید صد سال دیگر هم چانه بزنید. من تعجب می کنم, شما چقدر ساده فکر میکنید. جناب وقتتان را به هدر ندهید. آذربایجانیها دیگر از خیر این ها گذشته اند( البته خیری که نداشته اند و نخوهند داشت)

نوشته شده توسط: Anonymous

رازی گرامی، داشتم چند جمله برای خودم حلاجی میکردم تا در فرصتی آنها را بصورت کامنت بفرستم؛ اما تو همیشه چند قدم جلوتر از جمع وجورکردن اندیشه‌‌ائی، میتوانی به لپ مطلب بپردازی و آنچه دل تنگم میخواست بگویم، بگویی. با آرزوی موفقیت.

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

آقای سنجری گرامی،
برایتان آرزوی بهبودی و تندرستی و شادکامی دارم.
امیدوارم به زودی در زیر همین مقاله، یا در فرصتی دیگر، هر زمان که وضعیت جسمی شما و من اجازه دهد، گفت و شنودی سازنده باهم داشته باشیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

سخنی هم دارم با آقای بهنام عزیز. اول اینکه شما با پنهان بودن شخصیت نویسنده برخورد کرده اید، که از نظر من کار درستی نیست. ایشان به هر دلیلی (مثلا ترس) نمی تواند هویتش را افشا کند، این هیچ ربطی به درستی یا نادرستی نظریات ایشان ندارد. و دوم اینکه پرسیده اید: «اگر در فردایی در پیش رو، شما در موقعیت حاکمیت قرار بگیرید و میلیونها انسان در آذربایجان یا سیستان و بلوچستان یا کردستان به خیابانها بیایند و خواست جدایی را مطرح کنند، عکس‌العمل شما چه خواهد بود؟» در مقابل آن من از شما می پرسم اگر در همان شرایط میلیونها انسان در آذربایجان به خیابان آمدند و گفتند ما می خواهیم که همه کردها و ارمنیها و آسوریها از آذربایجان بروند، عکس العمل شما چه خواهد بود؟ آیا فقط به این دلیل که میلیونها انسان چیزی را می خواهند شما به آن گردن می گذارید؟ یا اینکه خواسته مردم (حتی اگر یک اکثریت مطلق پشت آن باشد) باید پشتوانه

قانونی داشته باشد؟ و اگر دومی مورد نظر شما باشد، کدام عهدنامه و منشور جهانی حق استقلال را برای یک بخش از مردم یک کشور حتی با اکثریت مطلق آرا به رسمیت شناخته است؟ اشتباه نشود، من خودم در این مورد اطلاعات کافی ندارم و بارها بر این نکته تأکید کرده ام که اصالت و اولویت برای من سعادت و آسایش انسانهاست و اگر تجزیه ایران این هدف را برای همه مردم آن به ارمغان بیاورد باید به آن تن داد. هدف من دامن زدن به بحث حقوقی "تجزیه طلبی" است، که متأسفانه از طرف خود شما هم به عنوان یک پیشفرض مسلم پذیرفته می شود. تا جایی که من خوانده ام چیزی بنام "حق تعیین سرنوشت ملل" وجود ندارد و ترجمه درست آن بند "حق تعیین سرنوشت مردم (people)" است و همانطور که در کامنتها هم آمده هیچکدام از بندهای منشور حقوق شهروندی نمی تواند در جهت به خطرانداختن تمامیت ارضی (territorial integrity) کشورها تفسیر شود. البته همانطور که گفتم، من نه حقوقدانم و نه متخصص سیاست بین الملل. ولی به نظرم بحث بر سر این مسئله و این به زعم تجزیه طلبان "حق مسلم" می تواند سازنده باشد.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

توضیح: با دریافت ایمیل زیر از آقای همایون سنجری نام نویسنده را از «صمد» به همایون سنجری تغییر دادیم.
با آرزوی بهبودی برای آقای سنجری

ایمیل:
کیانوش عزیز سلام
من از دیشب، به علت مشکل قلبی و بالا رفتن ناگهانی فشار خون ، در بخش مراقبت های ویژه ی بیمارستان بستری شدم. دکتر می گوید فشار عصبی باعث تشدید فشار قلبی شده است . همین یک ساعت پیش با مسئولیت خودم از بیمارستان بیرون آمدم. یاد داشت ترا همین الان خواندم. اگر دیر نشده و صلاح می دانی ، می توانی با توضیحی نام نویسنده ی مقاله را تغییر دهی. اگر وضع جسمی ام اجازه دهد، چند کلمه ای در پاسخ آقای بهنام و رفع سوء تفاهم خواهم نوشت.
با اخلاص و ارادت فراوان

نوشته شده توسط: Anonymous

روزی رشته‌ای در دانشگاهها بوجود خواهد آمد بنام "روانشناسی نت" که به روانکاوی کامنتها پرداخته و آنها را تجزیه و تحلیل خواهد کرد. آقای اژدر بهنام مقاله‌ای نوشته و به بیانیه زندانیان سیاسی انتقاد کرده است. خود من به ایشان انتقاد کردم و ایشان بخشی از آنها را پذیرفت و بخشی را نپذیرفت و توضیحاتی ارائه کرد که من بخشی از آنها را پذیرفتم و بخشی را نپذیرفتم. با تعریف من این یک گفتگوی مدنی در چارچوب نگاه مدرن است. کاربری بنام صمد نقدی بر نوشته بهنام درج کرده که من با بخشی از آن موافقم و با بخشی از آن مخالفم. اژدر بهنام در یک کامنت (و تنها و تنها یک کامنت) به این نوشته جواب داده است. در عوض 21 کامنت دیگر در این رابطه درج شده است که دوتایش متعلق به مخترع قوانین یکبار مصرف یعنی آقای آ. ائلیار است. البته ایشان به این هم بسنده نکرده و در مقاله‌ای جدا و با بازی با نام نویسنده و تداعی فیلم صمد (صمد آقا!)

به لحن و ادبیات ایشان پرداخته است. البته فراموش نشود که جناب ائلیار که به "ادبیات" نویسنده انتقاد می کند، همان کسی است که "ادب"ش را با نوشتن جمله «برو جانم، برو دنبال تخمه ی کورش بگرد» و «اسم مرا مثل آدامس در دهانش انداخته و می جود» به خوبی نشان داده است!
مشکل چیست؟ مشکل فاشیسم و راسیسم نهفته در دل جنبش هویت‌طلبی است:

1. فاشیسم: نظریه پردازان این جنبش هیچ، تأکید می کنم هیچ نظر مخالفی را تحمل نمی کنند و بجای نقد مدنی شخصیت طرف را تخریب می کنند. همانطور که در نوشته آ. ائلیار پیداست، اساسا هرکس که با ایشان و نظریات مشعشعش کوچکترین زاویه ای داشته باشد، "مسخ شده" و "ناسیونالیست" و "شوینیست" و ... است، این یعنی یکسانسازی فکری که اسم دیگر فاشیسم است. از اینکه فقط بدلیل وجود این القاب از نوشته‌های ایشان گردوغبار کهنگی و خاک‌گرفتگی بر هوا است، می گذرم. ولی آیا ایشان یک نفر، آری فقط یک نفر را می شناسد که با نظرات ایشان در مورد حق جدایی یا استقلال، افسانه شوینیسم فارس، فارس محور بودن جمهوری اسلامی مخالف باشد و بخصوص پیشه وری را آلت دست باقروف و استالین بداند، بدون اینکه دچار راسیسم و شوینیسم و ناسیونالیسم و روماتیسم و راشیتیسم و استرابیسم و ... باشد؟ آیا ایشان می تواند چنین کسی را به ما معرفی کند؟ یعنی کسی که در همه زمینه ها با ایشان مخالف است، ولی همه این ناسزاها هم به او نمی چسبد؟ مشتاقانه منتظر پاسخم، اگرچه می دانم که ایشان تنها به شیوه جنگ پارتیزانی (بزن و دررو) معتقد است و از گفتگوی مستقیم گریزان است. من ائلیار را نمونه آوردم، زیرا ایشان تازه بهترین این جماعت است، تا به بدترینهایشان چه برسد.

2. راسیسم: آ. آئلیار در کامنتی می نویسد: «این جنبش ضمن شناخت هویت مردمی خود و تکیه به فرهنگ بشری و انسانی خود مخالف «نژاد پرستی » و راسیسم است» به زعم ایشان آن دهها هزار نفری که در شهرهای آذربایجان شعار "زبان فارسی، زبان سگ" یا "فارسها کجا ما کجا" و یا "کرد و فارس و ارمنی دشمن ترکان" را سر می دادند، با پرواز مستقیم تورکیش ایرلاین از سیاره زحل و یا از کره مریخ آمده بودند. همچنین تز "ژن معیوب فارسها" و نظریه مشعشع "قوم وحشی فارس" را یک پانفارسیست داده و به گردن جنبش مورد علاقه ایشان انداخته و اینها ربطی به جنبش مترقی مورد نظر ایشان ندارد. آن فریادهای "پرسپولیس محبوب افغانستان" را هم تماشاچیان اهل بورکینافاسو در تبریز سر داده اند و ...

من همچنان بر سر حرفم هستم. فرهنگ عمومی ما در جامعه بسیار عقبمانده است و در این عقبماندگی تبریز و مشهد و شیراز و اردبیل فرقی با هم ندارند. فرهنگ عقبمانده، روشنفکر عقبمانده تولید می کند و فعال صدتبعیضش همانطور که نشان دادم، خودش می شود بهترین مبلغ فاشیسم و راسیسم.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کرمی , فروپاشی ایران را حتما لمس میکنید. دوره انترنت تمام آرزوهایتان را بر باد داد

نوشته شده توسط: Anonymous

جنابان فانون! و انصاف! شناختی که من خواننده از آقای ائلیار دارم، و با توجه به انتقاداتی که از ایشون دارم، باید بمحضرتان عرض کنم که ایشون فردی آزاد اندیش و دمکراته. با تمام ضعفها، اما به معنای واقعی یک دمکراته. او فردیست که ثبات فکر! جرئت انتقاد و قدرت تفکرو تحلیل گری داره. با تمام انتقاداتی که من خواننده از ایشون دارم. و حتا بیشتر نظرش را قبول ندارم. اما او هیچوقت خواننده رو بخاطر رد نظرش، مورد سرنش قرار نمیده و بهش انگ نمی زنه. اما شما جنابان! اگرکسی موافق نظرتان نباشه، بلافاصله سیل انگ های مختلف را از قبیل، عشیره پرست، عوامل رژیم، ناسیونالیست، پان ترک، ضد فارس، ضد ایران، ناسیونالیست مخفی، پانترک زیر زمینی، تجزیه طلب مزد بگیر، مخالف تمایت ارضی و طولی، ستون پنجم ، مامور بیگانه.... و دهها و صدها مورد اینچنینی را، بدون اینکه فکری

درآن باره بکنین، بسویش روان میکنین، که این ثبات فکری و گفتار شما را در نزد خواننده، به تحلیل میبره و ضایع میکنه، و نشون میده که بعد از سه دهه زندگی در اروپا هنوز الفبای دمکراسی رو نیز یاد نگرفتین. آری اینه فرق بین آقای ائلیارو شماها. این گفته بمعنای این نیس که او هم فکر منه ، نه اصلا! من حتا هشتاد درصد گفته های وی را قبول ندارم. اما شخصیت و ثبات فکری، و آزاد اندیشی وی، بعنوان فردی دمکرات برایم قابل احترام است. همین آقای ائلیارشاید بارها کامنتهای مرا حذف کرده . با تمام این، به ثبات فکر، آزاد اندیشی و خصوصیات دمکراتیک او به دیده احترام مینگرم. حتا اگر دشمن من هم باشه.
نوشته شده توسط: Anonymous

مشگل مردم ایران در حال حاضر نه ستم ملی است و نه زبانی است . حاکمیت سیاه اسلامی در همه عرصه های اجتماعی با شکست خفت بار روبرو شده است.بیکاری تورم وکمبود و از جمله طلاق .اگر در ایران انقلاب جنسی روی میداد بدون شک نه خبری از انقلاب اسلامی بود و نه حاکمیت ارتجاع سیاه. برای نمونه به یکی از هزاران دغدغه ها توجه کننید.(

مشکلات جنسی عامل نیمی از طلاق‌ها در ایران
59fa9c54da88e.jpg
رادیو زمانه - سرین تهرانی، روان‌درمانگر گفته که دلیل نیمی از طلاق‌ها در ایران مسائل و مشکلات جنسی است.

تهرانی به خبرگزاری تسنیم گفته که «عدم ارضای نیازهای جنسی» همواره عامل تأثیر گذاری بر رابطه زن و شوهر در ایران بوده است.

تهرانی افزوده: «توجه نکردن به نیازهای جنسی یکدیگر که به انواع مسائل و مشکلات جنسی از قبیل بدکارکردی‌های جنسی تا ناتوانی‌های جنسی و حتی عدم آگاهی‌های جنسی فرد مربوط می‌شود، با لطمه به روابط زن و شوهر، افراد را دچار عصبانیت، پرخاشگری، ناکامی و دلسردی نسبت به همسر می‌کند و به‌تدریج موجب بروز تعارضات و اختلالات می‌شود.»
شمار طلاق‌ها در ایران در سال‌های اخیر همواره رو به افزایش بوده است. آمار طلاق‌ها در شماری از شهرهای بزرگ ایران از جمله تهران نیز بالاتر از سایر شهرهاست.

روز گذشته انوشیروان محسنی بندپی، رییس سازمان بهزیستی خبر داد که ۳۵ درصد ازدواج‌ها در تهران به طلاق منجر می‌شود.

همچنین به گفته علی‌اکبر محزون، مدیرکل دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی و مهاجرت سازمان ثبت احوال سال گذشته در هر ساعت ۱۹ طلاق در ایران ثبت شده است.

افزایش طلاق، کاهش ازدواج و کاهش نرخ فرزندآوری در ایران، باعث نگرانی مقامات ارشد جمهوری اسلامی شده و بر همین اساس سیاست‌هایی برای افزایش ازدواج و فرزندآوری و کاهش طلاق تصویب کرده‌اند اما تأثیر محسوسی نداشته است.)
نوشته شده توسط: Anonymous

دیدن لکه سیاه سر، درچاه ظلمت، فیلمهای گانگستری یاد آدم می افته. بعضیها بجای تاثیر گرفتن از فضای باز، با ادا و اطوار فیلم بازی میکنن. تا جلب توجه بکنن. ایشون بجای تحلیل سیاسی، میخوان خوشونو بصورت ابهام آمیز مطرح بکنن، و شهرت بگیرن. در چاه ظلمت کسی شهرت نمیگره. دوست مان آقا صمد، گله داره از خواننده. خب. باباجون، آقای اژدر بهنام خدا وکیلی، حرفشو بی باک و روشن میزنه. چه من قبول دارم، یا ندارم. خودشو هم پنهون نمیکنه. و بخاطرهمین هم مورد توجه خواننده اس. همین توجه رو خواننده از شما دریغ نمیکنه. خب باید بدونه کی هستی برادر؟ اگه کسی از نشون دادن چهره شرمگینه؟ چرا آخه؟ این برای خواننده سئواله. آدم سیاسی باید جسور باشه. مشکل مردمو گفتن که شرم نداره. یکی موافقه یکی مخالف.اینکه چیز تازه ای نیس. سیاست پدرسوخته همینه. یا موافقی یا مخالف. قائم کردن خود چه معنی میده؟

نوشته شده توسط: ناصر کرمی

کاربر گرامی،..ایرانی،... در سوّمین کنگره سکولار دمکراتها یک جوان بالغ و دانا حضور داشتند، خود را با نام خانوادگی آریامهر ( مهر آریا، خورشید آریا) معرفی میکرد و چندین بار میکرفون را هم داشت. در پانل ملّی، قومی هم نظری داشت، وقتی شاخصهای نسبی و سببی خود بر بر شمرد، از یک طرف تُرک اردبیلی و ا ز طرف دیگر عرب، و چند نسل گذشته اش هم با فارسها( بقول ایشا) وابستگی دور هم داشت.
اتفاقأ ادبیّات گفتازی ایشان با شما شباهت کامل داشت. ولی ایشان با انتخاب آریامهر، در مقابل این نام، از ایران، تمامیّت عرضی، از زبان پارسی، از منافع ملّی و اگر اشبتاه نکنم، با تدریس به زبان مادری هم مخالف و با فدرالیسم و هم نزدیکی چندانی نداشت.ولی شما به قول کاربر گرامی 800 نام " ایرانی" را انتخاب کرده اید، ولی سنگ تُرک تباری و منافع ترکیه را به سینه میزنید؟

این شما هم هستید که در بحران بی هویّتی و بدون تاریخی گذشته و حال در مقابل تاریخ، تمدن و فرهنگ سایر ملّتهای دیگر در رنج، و خود را تحقیر، و بدون ریشه، حاشیه ای احساس میگنید، و برای رهایی از این رنج مداوم تاریخی، تنها راه را، خرابی، نابودی، تاریخ و تمدن دیگران و نسل کشی غیر خودی انتخاب کرده اید و ایدئولوژی اسلام عقب مانده را چراغ راه و مبنای حرکت خود انتخاب کرده اید.
دانش در مجموع یک ابزار هست، اگر امروز در خدمت، سیاست، اقتصاد، نباشد، بی ارزش هست، من یک ایرانی هستم، و منافع ملّی ما ایجاب میکند، که دست حکومت اسلامگرا و راهزن و سلطانی و عقب ماندهء ترکیه از سیاست و اقتصاد ایران کوتاه شود. علی خامنه ای دُزد هست و حکومت ترکیه پس دُزد، هم از تبره میخورد و هم آز آخور.
اطلاعات شما در مورد ترکیه و حکومت آن و روابط پنهان و آشکار آن با رژیم ایران بسیار اندک هست، به شما توصیه میکنم، از مردان و زنان نسل اوّل و بیسواد کارگر تُرک ترکیه مهمان در آلمان کمک بگیرید، تا برای شما ساختار حکومت ترکیه و سیاست اسلامگرایی آنرا برایتان تشریح و توضیح دهند، مطمئن باشید سخن آنها با چتدین فحش و ناشزاگویی زشت به شخص اردوغان آغاز خواهد شد.
فروپاشی کشور ترکیه به سود ایرانیان، به نفع خاورمیانه، خدمت به دمکراسی، به حقوق بشر، رهایی مردمان کُرد، بسود طبقهء روشنفکر واقعی ملّت تُرک، پایان دادن به تشنج در منطقه، تزلزل در اسلامگرایی از هر نوعش، از جمله داعش، هموار شدن زمینهء همزیستی مسالمت آمیز و جایگزینی دمکراسی و سکولاریسم و رشد و توسعهء فراگیر و روابط خوب مردمان و کشورها در منطقه و خارومیانه است. شما و امثال شما ایرانی نیستید و غم امروز و فردای ایران را هم ندارید،
شما بجای ایران ستیزی و دفاع از حکومت ترکیه، میتوانید ادعای مشترک بودن در درآمد از نفت و گاز آذربایجان شمالی را بکیند، و ادعای مالکیّت ساحلهای دریای خزر در شرق اردبیل را که در اختیار آذربایجان شمالی را بکیند. تا زمانیکه نسل تُرک تبار ماننئ شما ایران ستیز و بر علیه منافع ملّی و همهء اقوام ایرانی هستید، جدایی و یا مهاجرت شما و امثال شما از ایران بسود همه خواهد بود. شما کوچکتر از آن هستید که به کسی توصیه کنید،
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

این جناب هنوز با ادبیات 50 سال پیش شاهنشاهی دیگران را مورد خطاب قرار میدهد : «تجزیه طلبان»؛ «شرمگین». «تجزیه طلبان شرمگین». یعنی هنوز طرز حرف زدنش را «یاد نگرفته» است. میخواهد «مشکل سیاسی» حل کند. معز این جناب یخ زده.
در دوران اعلی حضرت. در اصطلاح سیاسی اینان را «کله بتونی» گویند. چون هنوز درک نکرده که :
- کسی که استقلال میخواهد خود را «استقلال طلب» می نامد.
-و روشن و آزاد دردنیای انترنت عقاید خود را بیان میکند و از آن دفاع می نماید.
- کسی که از راه دیگر مشکل جامعه و مسئله ملی را حل میکند خود را «فدرالیست» می نامند و عقیده ی خود را پنهان نمی کند.
- در دنیای انترنت نیازی به پنهان کردن عقیده نیست.
- این جناب تغییرات مذکور را به کله ی خود راه نداده و بتونی فکرمیکند. و از « شرم و شرمگین» حرف میزند.
شرم از آن کسی ست که تغییرات زمان را نمی بیند و با عبارات 50 سال پیش حرف میزند.

نوشته شده توسط: Anonymous

شما که همیشه به سمت ترکیه سینه می زنید چرا از اسم ایرانی استفاده می کنید؟

نوشته شده توسط: Anonymous

صمد عزیز! برادر، مجبورٍی یه عالم مردمو مقابل خودت قراربدی؟ خواننده شاکیه، مثل امام زمان پشت پرده غیب شده ای. برادرشما ازآقای اژدربهنام ایراد میگری، خب! بلفرض شما حق داری. یه ذره انصاف هم خوبه. ایشون مرد مردونه، بدون ترس، و بدون رو دربایستی نظرش رو میگه.عکس رو زده روی مطلبش. خواننده میدونه با کی سرو کار داره. اژدر بهنامو من یکی قبولش دارم.انتقادم هم دارم. ایشون چیزی پنهان نمیکنه. مرد مردونه میگه من اینم. چیزی هم ازش کم نمیشه. از کسی هم چیزی ینهون نمی کنه. سوادش هم خدائی از دیگران کمتر نیس. دوست عزیز، شما بیش ازحد احتیاط میکنی. اینکه نمیشه، پشت پرده سیاه سرت را کردی تو چاله ظلمت اونجا قائم شدی. انتظار داری مردم بهت باور کنن؟ آدم سیاسی جرئت میخواد. بدون جرئت اصلا چرا قاطی سیاست میشه. تو فرنگ اینکارو بکنه، تو ایران تو صندوق قائم میشه. من یکی جایتان بودم ول میکردم سیاستو.

نوشته شده توسط: Anonymous

صمد آقا ! شما مخالفان خود را به نداشتن سواد آکادمیک متهم کردید و مدعی داشتن 95 درصد رسانه های خارج کشور از همین دو مورد میشود پی به ... سواد شما برد.. این تهمت ها و این فرافکنی ها دیگر نخ نما شده است.. .. شما چیزی به جز بلعیدن تمام ایران راضی نخواهید بود و سرکوب تمام اقوام ...

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

آدمی که مثل این «جناب معروف به ناانصاف» با «اگرومگر» "غیبگویی" میکند و «خیال خام» خود را «اطمینان» مینامد،
در «اسارت بینش دینی» و «پیغمبر گرایی» خود به سر می برد. چرا که «غیبگویی» پیشه نموده است.
و عقده های درونی خود را به دیگری نسبت می دهد.
بهتر است کلاه خود را قاضی کرده به گذشته خود پردازد وغیب گویی و خیالات خامش را حقیقت و اطمینان نبیند و با خود فریبی به تبلیغ و دیگر فریبی نپردازد. و بیاندیشد که به نام سیاست«در چه افتضاحاتی» همراه جلادان بوده است.

ما 36 سال است مبارزه ی «مسالمت آمیز و دموکراتیک انسانی» خود را پیش برده و می بریم . نه تنها مسالمت جو هستیم بل خشونت گریز نیز می باشیم. اما سخن را با منطق گفته و خواهیم گفت.
نوشته ام:
« وطنت طویله ی یک مشت آخوند-نظامی فاشیست است که حق راه رفتن آزاد روی خاکش را هم نداری.»
این با مفهومی که القاء میکنید -«ایران طویله»- فرق دارد.

باز هم «خود فریبی و دگر فریبی». خیال میکنید همه مثل شما بیسوادند و معنی جملات را درک نمیکنند؟
ای بابا! براستی که نوبری!
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

آدم وقتی «هوایی» حرف میزند که «خرد» خود را بکار نیاندازد و فاقد «منطق» باشد.
مثل این جناب انصاف که به کامنت نویس «ناانصاف» معروف است.
من دهها مقاله دارم که در آن «مقوله ی پان و پانها» از جمله «پان ایرانیست» نقد شده است.
این آدم «دری-وری» گو ، پا برهنه وسط بحث پریده که گویا من به مقوله ی «پان» معتقدم.
من نه نتها پان را رد کرده ام بل «ناسیونالیسم» و ناسیونالیسم فارسی را «مادر فاشیسم » نامیده ام. این هم به مذاق کسانی مثل این جناب «ناانصاف»- ناسیونالیست فارس- خوش نیامده است. واین نیز قابل فهم است.
کسانی مثل این جناب «ناانصاف» از «پان اسلامیسم» شروع کرده اند و اکنون به «پان ایرانیسم» رسیده اند.
و پرچم «ناسیونالیسم فارسی و شونیسم» را حمل میکنند.
ماهیت این سیاست و افکار برای فعالان رفع تبعیض حرکت آذربایجان روشن است.
ما در آذربایجان گروه و حزبی که خود را «پان» بنامد نداریم.

اما حزب «پان ایرانیست »فارس را در جیب این «جنابان «ناانصاف» رسما می بینیم.
اینان به جای اینکه به فکر «پان» در میان ما آذربایجانیها باشند
بهتر است تکلیف خود را با «پان» فارسی خود روشن کنند.
-«برو آقا برو! کل اگر طبیب بودی -سرخود دوانمودی» ، اؤز گؤزنده تیری گؤرمورسن-
ؤزگه گؤزونده می قیلی ورورسان؟
----------
«تمرکز طلب» و «تمرکز طلبی» بازنده است. یک قرن این ایده امتحان شده. نتیجه انفجار است.
تئوری تمرکز طلبی سیستم «تبعیض و سرکوب و بی عدالتی» ست. امتحانش را پس داده.
فدرالیسم در ایران را بر اساس استقلال محلی و شرکت داوطلبانه ی خلقهای ایران تحقق خواهیم بخشید.
استقلال طلبی و جدایی خواهی حق است و اینان نیز آزاد اند برای برنامه خود تلاش کنند.
هروقت اکثریت مردم آذربایجان تصمیم گرفت جدا شویم -حتما این کار را خواهیم کرد.
و به کسی هم اجازه نخواهیم داد در کار ما دخالت کند.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جنبش آذربایجان 36 سال است :
- نجات محیط زیست را مطرح کرده
-تحصیل به زبان مادری - فرهنگستان را مطرح کرده
-آزادی زنان و مذاهب و فرهنگها و فضای دموکراتیک را مطرح کرده
-عدالت اجتماعی برای همه و به خصوص زحمتکشان را مطرح کرده
-اداره ی امور خود - و حق انتخاب فردی و جمعی را مطرح کرده کرد
و دهها مسئله و مشکل مهم جامعه را با راه حلهای دموکراتیک و متمدنانه مطرح کرده
مبارزه نموده و فرزندان خود را در زندان و شکنجه و تبعید یافته وبسیاری جان خود را از دست داده اند.
-این جنبش ضمن احترام به آزادی به مذاهب و عقاید ، چهره و ماهیت سکولار دارد و آنرا نیز پیش می برد
-این جنبش از همه ی تجارب و ارثیه ی معنوی تاریخ آذربایجان و جهان بهره برده و بردستاورد های مترقی جنبش 21 آذر
تکیه کرده است.
-این جنبش ضمن شناخت هویت مردمی خود و تکیه به فرهنگ بشری و انسانی خود مخالف «نژاد پرستی » و راسیسم است.

-این جنبش و مبارزه افتخار آمیز است و تا کسب همه ی حقوق خود آنرا ادامه خواهیم داد.
نوشته شده توسط: Anonymous

در این سایت پان فارس نوشتن هم فیلتر شد

نوشته شده توسط: Anonymous

با این لحنی که اقای ایلیار نوشته من مطمئنم اگر قدرتی دستش بود همه مخالفانش را به تیغ جلاد میسپرد. مینویسد : " این ناسیونالیست تمامیتگرا،....به خود جرئت داده یک نویسنده را به «قالب واپسگرای خود» درآورد. آنهم با «کامنت» نویسی" . ایلیار حتی نوشتن کامنت انتقادی را هم تحمل نمیکند و از اینکه آقای صمد جرئت انتقاد کرده خشمگین است! جالب است که همین ایلیار مرتبا از "بوی دمکراسی" هم میگوید و مخالفش را متهم میکند که "بویی از دموکراسی نبرده"! بعد هم به کسروی و جواد طباطبایی و بابک امیرخسروی و رضاشاه و مجاهد ولیبرال و پان ایرانیست و...میتازد و همه اینها را همدست آخوند میداند! ایران را هم "طویله" میخواند! عجب "روشنفکر" دمکراتیکی!

نوشته شده توسط: Anonymous

نوشته آقای صمد انتقاداتی منطقی از آقای بهنام و دیگر پانترک های آشکار و مخفی در بر دارد. اما پانترک طبق معمول بجای پاسخ و نقد منطقی با کامنتهایی با آیدی های مختلف به توهین و تمسخر دست زده است. آقای بهنام میکوشد خودرا شخص عادل و بی غرضی نشان دهد. ولی کارکرد ایشان را که نگاه میکنیم میبینیم همیشه فقط به ایران ستیز ها موعظه اخلاقی و فلسفی میکند و در برابر پانترکهای فحاش ساکت است. مثل آن روضه خوانی که در حین روضه همیشه به یک طرف غش میکرد آقای بهنام هم همیشه تنها دربرابر ایراندوست ها سروکله شان پیدا میشود که به دادن درس اخلاق میپردازند! آیا هتاکی و تمسخر و سفسطه برای پانترک های ایران ستیز مجاز است و برای ایراندوستان ممنوع؟ آقای بهنام به دید من نیروی پشت صحنه پانترک هاست یا بهتر یگویم پانترک مخفی و در ماهیت با پانترک های آشکار چون ایلیار و لوایی تفاوتی ندارد.

نوشته شده توسط: Anonymous

در وبلاگ گفتگوهای زندان انتشار یافت
http://dialogt.de/aziz_zareie

نوشته شده توسط: Anonymous

صمد جان! سرت را توی لکه سیاه نکن! انسان باید بخودش ارزش قائل بشه. اگرصاحب نظر هستی، خیلی خوش آمدی. قدمت روی چشم. اما برادرقبول کن انتقاد هم میشوی. انتقاد انسان را درست میکنه. اگه میخواهی فکرت روی مردم اثرگذارد، از سیاستمداران معرف تجربه یاد بگیر. و از تجربه آنان استفاده کن. فرد گمنام و ناشناخته حرفش تاثیر ندارد. دوستانه میگم. رو راست باش. ازانقاد باک نداشته باش. کسی که جرات نداره مطرح شود، موفق نمیشه. سیاست جرئت میخواد. مردم چطوری باید به حرفت باور کنند، و احترام بگذارند، در صورتیکه خودت را از آنان پنهان میکنی؟

نوشته شده توسط: Anonymous

در سی از تاریخ گذشته )
عکس‌: امید ایران‌مهر عمویی: هوشنگ اسدی کودتای نوژه را اطلاع داد سید مهدی دزفولی
تاریخ ایرانی: ۲۵ سال پس از افشای کودتای نوژه توسط گروهی از افسران نیروی هوایی برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی و بازگرداندن شاپور بختیار به قدرت در ۱۸ تیر ۱۳۵۹، محمدعلی عمویی، از اعضای برجسته حزب توده تائید کرده که خبر کودتا را هوشنگ اسدی به آیت‌الله خامنه‌ای اطلاع داده بود. وی پیشتر گفته بود حزب توده اطلاعاتی درباره کودتای نوژه را در اختیار مسئولان جمهوری اسلامی گذاشته بود و او با نام مستعار دکتر تبریزی به جماران می‌رفت و با حمید انصاری، «محافظ شخص آقای خمینی» دیدار می‌کرد. عمویی در گفت‌وگو با «تاریخ ایرانی» چگونگی اطلاع حزب توده از کودتای نوژه و نحوه انتقال خبر این توطئه را به مقامات نظام شرح داده است.

پس از انقلاب بسیاری از نیروهای نظامی و امنیتی از مشاغل خود یا اخراج شدند و یا خود انصراف داده و خارج شدند. به نظر شما این نیروها در روزهای بعد از ۲۲ بهمن ۵۷ به چه فعالیت‌هایی مشغول بودند و این افراد در اتفاقات سال‌های پس از انقلاب تا چه حد دخیل بوده و نقش داشتند؟

پیش از انقلاب، تهران و بیروت به پایتخت جاسوس‌ها در دنیا معروف بودند و افراد زیادی از سازمان‌های اطلاعاتی غربی در تهران فعالیت داشتند اما من شخصا نفهمیدم که این جاسوس‌ها بعد از انقلاب به یکباره چه شدند و کجا رفتند و چرا خبری از دستگیری آن‌ها نشد اما همین افراد در وقایعی همانند کودتای نوژه و ترورهای سال ۱۳۶۰ نقش وسیعی داشتند. حزب توده همیشه در سال‌های بعد از انقلاب مورد تهمت قرار گرفت که خیانت کرده و به نفع کشورهای خارجی جاسوسی کرده است در صورتی که بسیاری می‌دانند حزب توده چه نقشی در آشکارسازی کودتای نوژه داشت و توانست خطر بزرگی را از سر ایران و جمهوری اسلامی دفع کند. همچنین حزب توده در سال‌های اول انقلاب ارتباط خوب و موثری با سازمان‌های اطلاعاتی و قضایی ایران داشت و اطلاعات خائنین را در داخل کشور به آن‌ها می‌داد. نمونه‌اش در جریان ترورهای فرقان بود که من شخصا چند باری به اوین رفتم و به آقای لاجوردی این اطلاعات را در مورد چند نفر از اعضای فرقان دادم اما در کمال تعجب نه تنها برخوردی با آن‌ها نشد بلکه با اعضای گروه و حزب ما برخورد می‌شد و این واقعا برای ما سؤال بود که چرا باید این برخوردها صورت بگیرد و افرادی که ما معرفی می‌کردیم و با سند و مدرک هم آن‌ها را به حکومت معرفی می‌کردیم با آن‌ها برخوردی نمی‌شد.


شما در مصاحبه‌ای گفته‌اید با نام مستعار با جماران و بیت امام در ارتباط بودید و اطلاعات خودتان را به آن‌ها می‌دادید.

بله ما از طریق برخی از روحانیون که قبل از انقلاب با آن‌ها هم‌بند و در ارتباط بودیم با امام ارتباط برقرار می‌کردیم و اطلاعات خودمان را به بیت امام می‌دادیم. مثلا آقای سید هادی خسروشاهی در خاطراتشان آورده‌اند که از طریق ما کودتای نوژه را به امام اطلاع داده بودند اما داماد امام آقای اشراقی در دفتر امام بودند و گفته بودند حرف این توده‌ای‌ها را باور نکنید و این‌ها قابل اعتماد نیستند. اما بعد از اینکه کودتا کشف و مشخص شد که حرف ما درست بوده است عذرخواهی کردند و مشخص شد که حرف‌های ما درست و دقیق بوده است.


ظاهرا شما از طریق یکی از اعضای زن حزب توده از ماجرای کودتای نوژه خبردار شده بودید.

بله، همین‌طور است. یکی از بانوان حزب که از کودتا خبردار شده بود ما را در جریان قرار داد و ما هم از طریق کانال‌های خود کودتا را به رهبران جمهوری اسلامی ایران اطلاع دادیم.


شهید قدوسی هم از شما برای همین موضوع توضیح خواسته و خواهان بازجویی از این خانم درباره کودتای نوژه بود اما حزب حاضر به معرفی ایشان نشد.

بله. طبق همان سابقه‌ای که گفتم افراد و عملیات‌هایی را گزارش داده بودیم و بعد دیده بودیم
نوشته شده توسط: Anonymous

قوچعلی جان عجیب نیه که عرض نیم ساعت از 01:54 تا 02:23 هفت تا کامنتار با یه محتوا نوشته میشه؟ این صمد کجایه که انگشت تو چششون کنه؟

نوشته شده توسط: Anonymous

شرمگین کسی است که تصویر خود را در پشت یک لکه ی سیاه شبیه سر انسان پنهان کند ضمنا با توجه به انشای کامنتهای مریم فریبا سپهر به نظر میاید اینها یک نفر باشند و شاید هم خود صمد آقا

نوشته شده توسط: Anonymous

احسن به قلم وتفکر فرزندان آذربایجان . یاشا یاشا مین یاشا

نوشته شده توسط: Anonymous

صمد آقا! کور خواندی. آن ممه را خیلی وقته لولو برده. با این امثال و حکم، با این تفکرات تمرکز گرائی راه بجائی نمی بری. از این چیزها برای فاطی تنبون نمیشه. زبان عشیره فارس عامل بدبختی مردم است. مناطق غیر فارس باید بزبان خودش درس بخواند. هم در نوشتن هم در خواندن. یکقرن سیاست خونخواری و خون ریزی و سرکوب بیش از 50.000.000 میلیون انسان تحت شعار تمامیت ارضی صورت گرفته است. مگه ایران از آلمان متمدنه؟ آلمان به 16 منطقه فدرال تقسیم شده است؟ و هر منطقه برای خود گرانی، اختیار تمام دارد. راز موفقیتها و پیشرف آلمان نیز درهمین است. کمی مطالعه برایت بد نیست.

نوشته شده توسط: Anonymous

کوتاه مختصر و مفید .جریانی فکری بنام مارکسیسم در ایران هدفی جز تخریب و و بوجود اوردن نظام منحوس اسلامی و خیانت به ارمانهای مردم ایران نقشی جز این نداشته است.پیام اوران دروغین مارکسیسم بیش صد سال است که با شعار مرک بر امپریالیسم و ستم ملی در عمل راه پیشرفت و ازادی و دمکراسی را بر مردم ایران سد کردند.بزرگترین حزب ماتریالیست خاورمیانه به استقبال ارتجاع سیاه رفت و هزاران انسان شریف را به دست جلادن اسلامی سپرد .حقوق اساسی مردم ایران و اقلیتهای ان فقط در دفاع از ازادی های سیاسی ممکن بود و این مهم بوسیلیه دو جریان فدائی و حزب توده به بیرحمانه ترین شکل پایمال شد.حقوق اقلیتها پایمال دفاع از شعار مرک برامپریالسیم و مباره علیه دیگر سازمانها مخالف شد.
هیچ پارس زبانی و هیچ اقلیتی موافق دادن ملیاردها دلار به تروریستهای عرب و سوری و اسلام گرا نیست و این غارت

تاریخی بدون دفاع بدون قید شرط چپها از نظام اسلامی ممکن نبود.ضد غربی های دیروز پس از شکست تاریخی و کودتا گرانه خود به فکر ازادی خلقهای در بند افتاده اند .این چپها بودند که با وعده دروغ و بر پا کردن خیمه خلقها در داشنگاه تهران و جنگ در کوردستان و ترکمن صحرا این زنده گی برده وار را برای مردم ایران بوجود اوردند. نظام اسلامی ربطی به مردم پارس زبان ندارد و گره زدن ستم ملی به سینه مردم پارس یک دروغ بیشرمانه تاریخی است.روشنفکران اقلیتهای قومی به هوش باشند که انها بزرگترین قربانی دستگاه مخوف وپلید لنینیسم و نماینده ان در ایران هستند.جای پرسش است که وارثان تاریخی انقلاب مشروطه که از اذربایجان هستند چرا به جای دفاع از ارزشهای انقلاب مشروطه به دفاع از جریانی ضد ملی وضد هویتی چپ افتادند؟
نوشته شده توسط: Anonymous

یک مقاله طول و درازی نوشتید ولی ماهیت سلطه جویی و تمامیت خواهی و سرکوب گری را پشت نقاب خود مخفی کرده اید. یکبار از روی نصیحت و یکبار از روی تهدید آمدید به مخالفان تفکر خود هشدار داده اید. بله شما و امثال شما حتی در خارج کشور صدای قومیتهای مظلوم که به جرم زبانی غیر زبان غالب باید زجر بکشند و اواره بشوند. آقای صمد!!! شما بیایید و در میان عرب های خوزستان زندگی کنید تا آثار تبعیض توهین و نابرابری را درگ کنید بیایید امار بگیرید و به وضوح ببینید که چگونه هنگام استخدام حتی کارگری عیر عرب بودن فاکتور برتر بودن میشود بیایید تا فقر را در مردمانی که بومی این سرزمین هستند ببینید . شما و امثال شما که از نفت اینها ارتزاق میکنید معلوم است که میخواهید هر گونه صدای مخالف را خفه کنید و جهت پوشاندن جنایتهای حکومت ها قلک بزنید امثال شما سرپا نگه داشتن شوونیسم را بر مردن قومیتها و تبعیض و تحقیر ترجیح میدهید.

کدام مقاله کدام سخنی از شما و امثال شما در باب نژادپرستی و تبعیض در ایران بوده هر گجا شما و امثال شما بوده اید حتی در روزنامه های خارجی سعی در نشان دادن عکس و یا حتی انگار تنوع زبانی و فرهنگی و تبعیض کرده اید.
نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام ! چون کردها آذربایجانی ها و مخصوصا ترکها را خیلی دوست دارند، دوستان مترجم سعی بکنند، شعر نابدل را به کردی نیز ترجمه بکنند، تا محبوبیت ترکان در بین اکراد صد چندان بشود. ممنون.

نوشته شده توسط: Anonymous

کسی اگه به حرفهای خود باور دارد، و به دیگران ارزش میدهد، خود در فرهنگ تشریف دارد، آیا منطقی است چهره خود را از خواننده بپوشاند؟ و مثل جانی دالر نقش بازی کند؟ در خارج بیان آزاد است کسی را به خاطر عقیده زندانی نمیکنند. سیاست کار پر ادعا برای گفته خود، و با کسانیکه صحبت میکند ارزش بدهد. روی خود را از خواننده نپوشاند. من خواننده چطور باید به حرف وی باور کنم؟ و قتی نمی دانم با کی صحبت میکنم. چرا بعضی ها سعی میکنند، با ادا و اطوار در آوردن خود را مهم جلوه دهند؟

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام عزيز ائليار
اين شعر را من خودم ترجمه كردم،هر چند كه چندان زيبا نيست چون همانطور كه ميدانيد شعر غيرقابل ترجمه است و لااقل ترجمه كننده هم بايد شاعر باشد،اما هر چند كه زيبا نيست اما چون زيبا بود ترجمه كردم. اميدوارم از دوستان كسى كه به شاعرى و شعر واقف است به نظمش بياورد،احتمالاً بهمين خاطر ناخوداگاه اسمم را ننوشته ام.هر چند كه ناقص باشد اشكال از من است.
ممنون از لطف و زحماتت
قاداسى

نوشته شده توسط: Anonymous

اين آدمها هستند كه سرنوشت مردم را رقم مي زنند، نه توافق ها،
امثال روحاني بيش از ٣٦ سال است كه سرنوشت مردم ما را رقم زده اند،
چرا فكر مي كنيد اين توافق تاثيرات مثبت بر سرنوشت زنان دارد،آزاد شدن پول ، برداشتن تحريم،چه ربطي به سياست زن ستيزانه نظام آخوندي دارد؟ يعني بدون اين توافق امكان اينكه زنان به حقوق حقه شان برسند نبود، ( چرا توهم پراكني ) يعني با اين توافق كل موجوديت رژيم هم تغير مي كند؟ براي نمونه قبل از توافق پولهاي بلوكه شده ١٠٠ تا ٢٠٠ ميليارد اعلام شده بود هنوز هيچ نشده به ٢٩ ميليارد تنزل كرد،
دزدي ها و فساد و رانت خواري بسيار بيشتر از اين مبلغ است اگر اراده اي بود ٤٧ ميليارد دزدي اعلام شده توسط خودشان از احمدي نژاد ها پس گرفته مي شد ، هنوز هيچ نشده روحاني در مورد خوشحال مردم غزه ، لبنان صحبت مي كند، ( خوش خيالي تا كي ؟)
اين هم حرفهاي رئيس بأنك مركزي :

خودنویس: در حالی كه پيش از اين برآوردها و گمانه‌زنی‌های گوناگونی در مورد میزان دلارهای بلوكه شده ايران انتشار یافته بود و بعضی گزارش‌ها و منابع، به‌ویژه در جریان مذاکرات هسته‌ای برای رفع تحریم‌ها، از وجود ۱۲۰ تا ۲۰۰ ميليارد دلار پول‌های بلوكه شده ايران خبر می‌دادند، اما ولی‌الله سیف، رئیس کل بانک مرکزی، می‌گوید پول‌های بلوکه‌شده ایران ۲۹ میلیارد دلار است؛ سيف همچنین تاكيد كرد: بانک مركزی ۵ ميليارد دلار نيز بدهی به خارج از كشور دارد. بر این اساس، می‌توان گفت مجموع پول‌های بلوکه‌شده ایران، به طور رسمی فقط ۲۴ میلیارد دلار اعلام شده است.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

به دوستان ملیتی نوشتم «آقاجان، حقوق آری-ناسیونالیسم نه»
حالا این آقا -که نمونه ی یک گرایش مشخص و متلاشی کننده است - از این طرف «پرچم ناسیونالیسم را بلند کرده است».
در دهها مقاله نوشته ام «ناسیونالیسم مادر فاشیسم است» ، ما نباید به دامش بیافتیم.
نمی دانم این آقا و امثال او در کجای این عالم هستند که چنین تفکرات عقب مانده ای را نمایندگی میکنند.
میخواهید باهم باشیم ؟ ایران حفظ شود؟ بسیار خوب . راهش «آزادی و برابری» ست. باید همدیگر را انتخاب کنیم.
باید فضای دموکراتیک داشته باشیم. حقوق همدیگر را رعایت کنیم. ایران را با هم اداره کنیم.
با آقایی و سروری و عدم حقوق برابر نه زندگی مشترک حاصل میشود و نه ایران حفظ میشود. این را مشدی علی
بقال همسایه ی من می فهمد -اما این آقا که پرچم ناسیونالیستی اش در تبلیغ و اهتزاز است- درک نمی کند.
چنین و چنان پیداست که یک عمر هم یخ سیاست نوش جان کرده.

قلمزنانی مثل بهنام و من مانده ایم بین دو پرچم ناسیونالیسم. یکی را پایین میاوریم آن دیگری بالا می رود.
از عقبت ماندگی این دوستان سیاسی آدم پیش همسایه ی بقال اش هم شرمگین است. دوستان عزیز بس کنید.
«راه همزیستی و تأمین حقوق را پیداکنید». آن وقت همه چیز درست میشود. اتحاد و حفظ ایران و...
-----
ما مشکل داریم. خیلی هم بزرگ است. با ماست مالی -با پرچمهای ناسیونالیسم -هم حل نمی شود.
خردمندانه راه حل پیدا کنید. این پرچمهای عقب ماندگی و نکبت را دور بیاندازید . سیستم به درد بخوری
پیشنهاد کنید. که «آزادی و برابری و استقلال» همه را نسبی تأمین کند.
ما مشکل داریم و از تمام جهان هم آزادیم که آنرا هر کجا دوست داشتیم مطرح کنیم و دیالوگ اش را پی گیریم.
برای ما حق تعیین چهارچوب ندارید. نه حکومت ایران-نه شما-نه زندانی- هیچکس نمی تواند بگوید کجا درد و مشکل
خود را بگوییم یا نگوییم. تصمیم با صاحب مشکل است. شماها مشکل تبعیض مسایل ملی را نداشته اید. صاحب مشکل هم نیستید.
---------
ما به جنبش حق طلبانه و رفع تبعیض آذربایجان افتخار میکنیم.
این جنبش 36 سال است هرگز نخواسته از بینی کسی خون بیاید. خیلی پیش از جنبش سبر راه مبارزه ی مسالمت که هیچ حتی خشونت گریز را در ایران باز کرده است.
- ما افتخار میکنیم این جنبش با اندیشمندی از همه جا -از تاریخ-همسایگان-جهان تأثیرات مثبت گرفته است. جلو چشم ما
آذربایجان در آن طرف آراز استقلال خود را کسب کرده، چرا نباید تأثیر پذیریم؟ در طرف دیگر زبان ترکی صاحب جایزه ی
نوبل ادبیات شده چرا نباید تأثیر پذیریم؟ تعداد کشور های مستقل در جهان چنیدین برابر شده چرا نباید تأثیر پذیریم؟
در ایران در طول یک قرن همیشه در رأش جنبشها بودیم و هنوز هم هستیم چرا نباید از تاریخ و موقعیت خود تأثیر پذیریم؟
آذربایجان در همه ی عرصه ها اولین بوده چرا نباید تأثیر پذیریم؟ فرهنگ -سیاست - اقتصاد -هنر ایران مدیون آذربایجان است.چرا نباید از موقعیت خود تأثیر مثبت گیریم؟
ما براستی به جنبش حق طلبانه ی خود، به تلاش های تاریخی و متمدنانه ی افتخار میکنیم. و خواهیم کوشید حقوق خود را کسب کنید.
ناسیونالیسم فارسی نشانه عقب ماندگی ست. ایده لوژی قهقراست. این نشان داده بازهم نشان خواهیم داد.
مزدور کسانی هستند که به نام سیاست در آغوش صدام غنوده بودند.
جنبش رقع تبعیض آذربایجان در داخل بین مردم جریان دارد و پاکترین جنبشهاست.
--------
ما حرکات این و آن شخص و گروه را - به نام جنبش آذربایجان ننوشته و نخواهیم نوشت.
نوشته شده توسط: فانون

یکی از تفاوتهای اساسی یک روشنفکر نرمال با یک ناسیونالیست در آن است که یک روشنفکر در مقابل ستمگری و تجاوز واکنش نشان میدهد، صرفنظر از آنکه تجاوز کننده از ایل و تبار و عشیره و «ملت» خودی باشد ویا غیرخودی. یک ناسیونالیست، اما، هیچگاه نمیتواند در برابر وحشیگریها و تجاوزات «ملت/ایل/قوم خودی» واکنش نشان دهد و موضع بگیرد. گناه جناب اژدر بهنام آن است که او یک ناسیونالیست نیست اما نویسنده ای است روشنفکر و مسئول. پس در برابر ستم و حق کشی موضع میگیرد و حساسیت نشان میدهد. و طبیعی است که همچو واکنشهایی به مذاق ناسیونالیست جماعت خوش نیایند...

نوشته شده توسط: Anonymous

کمونیستهای ایران و قومداران تجزیه طلب ، بقول کارل پوپر بجای اینکه بدنبال گتوی قومی و جامعه قبیله‌ای بروند، برای آنکه خدمتی حداقل به جامعه قومی خودشان کرده باشند به جای شعار دادن بهتر است مجمعی از تاریخدانان و جامعه شناسان از هر گروه و با هر عقیده سیاسی تشکیل دهد تا در باره تاریخ ایران و زندگی اجتماعی اقوام ایرانی مطالعه کنند و نظر خود را اعلام دارند.

نوشته شده توسط: Anonymous

مارکسیست ـ استالنیست‌های ایران در مورد حق تعیین سرنوشت، تنها بحث‌ها و نظرهای لنین با روزا لوکزامبورک را خواندند که در سال ۱۸۹۶ لهستانی‌ها، در کنگره حزب سوسیالیست لهستان که در لندن تشکیل شده بود موضوع استقلال کشور خود را مطرح کردند و روزا لوکزامبورگ به نام حزب سوسیال دمکرات لهستان با آن مخالفت کرد.
در این مورد بیان چند نکته ضروری است.۱- گروه‌های چپ که بنا به سنت همیشگی تنها پوسته هر نظریه ای را بدون نقد میپذیرند،بدانند که بنا بردرک لنين «حق ملل در تعيين سرنوشت» حقی است در چارچوب حقوق دموکراتيک که ذاتاً مستقل نيست و تابع مصلحت انقلاب ومنافع پرولتاريای سراسری است و نه تابع مصلحت و منافع ناسیونال شوینیستهای قومی کرد،عرب ،ترک و غیره آنهم برای برپاکردن حکومتهای محلی تک نژادی-زبانی عهد ملوک الطوایفی قرن نوزدهم۲- بر پايه‌‌ی فرمولبندی و تصريح لنين....

«حق ملل در تعيين سرنوشت» فقط به معنای حق تاسيس دولت مستقل است و نه خودمختاری يا خودگردانی. از اين‌رو فرمولبندی بعضی ازگروه‌های چپ درترکيب«حق ملل درتعيين سرنوشت خود»ودر«چارچوب ايران واحد» اساساً در سرشت خود متناقض است۳- استناد گروهای چپ و شوونیست محلی به کدام یک از قوانین بین‌المللی ومیثاق‌های جهانی برای طرح “حق تعیین سرنوشت تا مرزجدائی” است و چقدراین استنادات بجا وتا کجا تعبیربه میل است؟ در حقوق داخلی برای اجرای حق تعیین سرنوشت چه کسانی و چه مقامی باید تعریف شایسته از مردم را بدست بدهند؟ به گفته ریمون آرون، چون تعریف مشخصی از مردم را در دست نداریم می‌توان دستکاری گوناگونی در آن به عمل آورد. تضاد دیگر اجرای حق تعیین سرنوشت با یکپارچگی سرزمینی دولت‌ها است. در شرایط موجود حقوق بین‌الملل،در قطعنامه‌ای ۱۹۷۴ سازمان ملل متحد اعلام می‌ کند که فقط مبارزه ملتهای استعمار شده زیر سلطه نیروی بیگانه و یا رژیمهای نژاد پرستانه را که برای کسب حقوق خود مبارزه می‌کنند به رسمیت می‌شناسد. بحث در این است که بیگانه کیست؟ آیا قومی مسلط به قوم یا اقوام دیگر را میشود بیگانه تلقی کرد؟
نوشته شده توسط: Anonymous

حق تعیین سرنوشت ملل تا مرز جدائی ” یک ترم تحریف شده است که از نسخه‌های تجویز شده ارتش سرخ استالین در جنگ بین‌الملل دوم برای مردم است.عجیب اینکه امروز قومگراها و چپ در پروسه تحولی مواضع سیاسی شان سعی میکنند به هر صورتی شده این مفهوم را به اعلامیه جهانی حقوق بشر نسبت بدهند.در«برنامه حداقل حزب کمونيست ايران سال ۱۹۲۱، به‌ قلم حيدرخان عمواوغلی آمده که پس از سرنگون کردن حکومت شاه و مالکين، حزب می بايست «ايران را جمهوری توده‌ای مستقل و واحد غير قابل تقسيم» اعلام کند.
اصطلاحات «جمهوری مستقل و لاينفک» و «جمهوری مستقل» و «واحد غير قابل تقسيم» مفاهيمی هستند که تاکيد بر تامين يگانگی کشوردارند . این ترم تا پیش سال ۱۳۲۷ خورشیدی وارد ادبيات سیاسی چپ نشده بود . بعد از ظهورحزب توده زیر سایه ارتش روس است که مفاهيمی چون «کثير المله» بودن ايران و «حق تعيين سرنوشت ملل تا مرز جدائی» وارد برنامه‌ حزب..

توده ميشود و بعد وارد ادبيات و برنامه‌ها و سياست‌های تبليغاتی دیگر گروه‌های چپ شد.
نوشته شده توسط: Anonymous

از هدف‌های گروهای شوونیست محلی ایران در مطرح ساختن ترم تحریف شده “حق تعیین سرنوشت ملل تا مرز جدائی ” سر دادن سرود یاد مستان داخلی بمنظوراستفاده تبلیغاتی در سطح بین‌المللی است .استفاده ابزاری از خواسته های قومی و اقلیت‌ها جز ژنوم های ژئوپليتيك درعرصه سياست خارجی است. از چند نمونه‌های فراوان آن «مداخله‌ انترناسیونالیستی پرولتری استالین» برای بدست آوردن امتیاز بهره‌برداری از نفت شمال در ایران ۱۳۲۴ میشود نام برد ، تا «مداخله‌ بشردوستانه» آمریکا در عراق، که نه برای حمایت از اقلیت‌ها یا دادن حق تعیین سرنوشت به مردم، بلکه برای تامین منافع بزرگ بوده است. گروهای چپ و شوونیست محلی ایران نمی دانند که از تناقض‌های حق تعیین سرنوشت برای اقلیت‌های ملی در صورت تشکیل کشوری تازه خودش سبب پیدایش اقلیت تازه‌ای میشود.

نوشته شده توسط: Anonymous

«تئوریسین های » نئوناسیونالیستهای قومی و چپ نمی‌توانند هویّتی غیرمعمول و غیرتاریخی را به مردم تحمیل کنند. نمونه‌ی آن را در سال‌های ۱۳۲۴-۲۵ ۱۳دیدیم که با مداخله‌ی امثال ارتش روس میخواستند چنین بشود که با توجه به ویژگی‌ برجسته ایران نشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

فدرالیستی کردن ایران بر مبنای قومی ـ زبانی ترم نسبتاَ جدید در گنجینه واژگان سیاسی نیروهای نئوناسیونالیستهای ایران است. از نگاه نئوناسیونالیستها چپ ، پیش شرط دموکراسی و توسعه و انقلاب کارگری در ایران، ایجاد دولتک‌های قومی-زبانی راه حل «مشکلات» فعلی اقوام ایرانی است؟ البته چنین نسخه ای در سال‌های دهه ۲۰ خورشیدی هم بی بی سی و حزب توده با هم در شیپور می‌دمیدند تا ممالک متحده ایران بوجود آید. آیا اساساً استقرار دمکراسی و تحقق حقوق اقوام ایرانی ضرورتاً از فدرالیسم آنهم بر مبنای قومی ـ زبانی می‌گذرد؟ در کشور ما که هنوز سازمان وحزب بیشترکاربرد فرقه را دارد اول باید دموکراسی را برقرار کرد. به جای بستن گاری به دنبال اسب،اسب را بدنبال گاری نبدیم!

نوشته شده توسط: Anonymous

براساس اعلامیه ۱۹۹۱کمیسیون داوری اروپا برای یوگسلاوی هر گونه رابطه میان حق تعیین سرنوشت برای استقلال و حقوق اقلیّت‌های ملّی را نفی کرد.و اعلامّیه حقوق اقلیّت‌های ملّی و مذهبی و زبانی سال ۱۹۹۲ سازمان ملل تاکید دارد که هیچیک از مواد این اعلامیّه نمی‌تواند تعبیر به اقداماتی گردد که مخالف با یکپارچگی و استقلال کشورها باشد. نمونه دیگرمصّوب شورای اروپا سال ۱۹۹۵ حمایت از اقلیّت‌های ملّی است: هیچیک از مقررات این پیمان را نمی‌توان چنین تعبیر کرد که حقوق افراد سبب اقدام و یا فعالیت علیه اصول اساسی حقوق بین الملل و بویژه آسیب رسانی به برابری حاکمیِّت دولت‌ها ، یکپارچگی سرزمینی و یا استقلال کشوری شود.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب بهنام چرا دفاع از " تمامیت ارضی ایران " میشود نقض ابتدایی‌ترین و طبیعی‌ترین حقوق انسانها!؟ مگر هدف راهبردی برنامه تجزیه آذربایگان جز بدست آوردن " تمامیت ارضی " آن خطه است تا بشود یک کشور- یک ملت یک زبان ترک را بنا کرد !؟ چرا بدست آوردن " تمامیت ارضی " آذربایگان برای امثال شما و آ.ائلیارو علی رضا اردبیلی میتواند مقدس باشد اما دیگرن به دلیل غیر دمکرات !؟ به بیان آ.ائلیار همان شعور ناسیونالیستی ارضی گرا است که که بجای پیوند قلبها ، آنها را متلاشی میکند.