نویسنده میگوید در گذشته آریا گراها ادبیات ترکی را تحقیر می کردند در حالیکه ما چیزی به اسم ادبیات ترکی در ایران نداریم که کسی آنرا تحقیر کرده باشد یا مدعی می شود ترکها مدتها از ایران حراست کرده اند!!! عجیب است اشغالگری شد حفاظت! گویا ایشان از قتل عامها و کله مناره درست کردنها و کور کردم مردمان شهرهای توس و نیشابور و مرو و کرمان و اصفهان توسط ترکها یا شیعه کشی مردم ری توسط محمود غزنوی و سنی کشی بویژه در آذربایجان فارسی زبان بی خبر است. اکثر مردم ایران بویژه در غرب کشور تا قبل از صفویه سنی بودند که توسط ترکمانهای قزلباش صفوی یا قتل عام شدند یا بزور تجاوز و کشتار مجبور به تغییر مذهب شدند این ترکمنهای قزلباش مهاجر از آناتولی هم زبان مردم آذربایجان را عوض کردند هم مذهب آنها.
زبان فارسی دری زبان دربار ساسانی در مدائن عراق بود ( در مخفف دربار می باشد) دری معادل فارسی رسمی و کتابی امروزی است. زبان سایر نقاط ایران از رود فرات تا جیحون لهجه ای از این زبان دری بوده است. بعد از حمله عربها دستگاه دیوان سالاری ساسانی به خراسان منتقل میشود و شهر مرو در ترکمنستان فعلی می شودمرکز تجمع نخبگان. بعد از اسلام نیز بازماندگان همین دیوان سالاری و نخبگان دوباره ادبیات فارسی دری را از همان منطقه خراسان بزرگ که بین 5 کشور تقسیم شده است بطور ویژه از سمرقند و بخارا و کم کم مرو و بلخ و توس و نیشابور گسترش می دهند این زبان فارسی دری جدید کم کم جایگزین فارسی محلی قدیم مناطق مرکز و آذربایجان و قفقاز میشود. حمله ترک و مغول باعث انتقال مرکز فرهنگی ایرن از خراسان به فارس و ری و آذربایجان و قفقاز و آناتولی می شود. تا همین سیصد سال پیش زبان تبریز و دو سوم ترکیه فعلی فارسی بوده است.
هواداران تماميت خواه شرمنده آريايي با ابزار زبان فارسي وجا انداختن ازلي وابدي بودن أين شيرين زبان كش، تاريخ را نه گذشته اي كه مورد تحقيق وبررسي در حوزه درسيست بلكه برأي تشويش أفكار و در سايه قراردادن حقوق مسلم زباني وفرهنگي ملتهاي ممالك محروسه باز آفريني ايراني ميفرمايند ، جناب جوادي نيز در چهارچوب به ظاهر آكادميك سياست نهادينه شده استبداد تك فرهنگي وزبان رسمي فارسي را ترويخ مينمايند ، فرقي بين عالمان خود بزرگ بين فارسي مركز اگر هست ، در شيوه كار وبسته بندي كالاي تقبلي است وگرنه حداد عادل ولايت مدار و جوادي وطباطبايي تبريزي همگي سينه زنان و شيفتگان وشاهنامه خوانان فرهنگ وزبان بزور رسمي مرز پر گهر ند
جناب hekem ، شما مگر از طرف مردم آذربایجان نمایندگی دارید که از زبان آنها حرف میزنید و ادعا میکنید؟ شما فقط یک نفر هستید که تازه نام و نشانتان هم معلوم نیست. ولی دکتر عباس جوادی که خودش و نیاکانش تبریزی هستند با نام و نشان معلوم اظهار نظر کرده است. جناب hekem اکثریت بزرگ مردم آذربایجان مانند شما فکر نمیکنند. بخصوص فرهیختگان و درس خوانده های آذربایجانی هیچ نزدیکی با افکار ترک پرستانه و جدایی خواهانه و جنگ طلبانه ندارند بلکه مثل همه مردم ایران از دست حکومت آخوندها ناراضی و عصبانی هستند. بجای جنگیدن با واقعیتهای تاریخی خوب است با واقعیت کنار بیایید وگرنه در توهم میمانید.
جناب بهنام گرامی ! انگار سوء تفاهمی رخ داد. آن که بر آشفته شد، من بودم. از این بابت و از بابت هر آنچه که به ناروا نوشتم ،سخت متأسفم.شما بزرگوار کنید و ندیده شان بگیرید.
به هر حال،گمان نمیکنم بین ما حرفی برای گفتن باقی مانده باشد.
از قدیم گفته اند، چاقو دسته اش نمیبرد. حال عباس جوادی هم به چاقوی عریان راسیسم فارس تبدیل شده. وقتی از تغییرها صحبت میکند، مقوله فارسیت و فارسها را مبرا میدارد.
آقای سنجری گرامی،
خوشحالم که کسالتتان رفع شده و به گفت و گو پرداختهاید.
ابتدا باید تاسف خودم را به خاطر غیبگویی نادرستتان بیان کنم. شما غیبگویی کردهاید که گویا من از نوشته شما "برآشفته" شدهام. به اطلاعتان میرسانم که من به هنگام خواندن مقاله شما هیچگونه احساس برآشفتگی نکردهام بلکه تنها احساسی که به من دست داد، تاسف از بیتوجهی و نسبتهایی بود که به من داده بودید. و تعجب از اینکه چگونه یک نفر میتواند چنین غیرمسؤلانه نوشتههای یک نفر را وارونه جلوه دهد.
من ناخشنودی خودم را از بکار بردن نام مستعار توسط شما ابراز داشتم و به نظرم این ابراز ناخشنودی حق من است. وقتی صمد نامی بیاید و حرفهایی غیرمسؤلانه بگوید و برود، هر چند من به همه آنها پاسخ بگویم و نادرست بودن آنها را نشان دهم، مسؤلیت آن نادرستیها را کسی نپذیرفته است. رهگذری آمده، مطالبی را درست و نادرست سر هم کرده و رفته است. ولی وقتی
آقای همایون سنجری اینها را بگوید، آنوقت میتوان هم در مورد این مقاله و هم در موارد احتمالی آتی، به آقای سنجری گفت: "آقای سنجری، این شیوه و روش شماست. این تفکر شماست." و میتوان تفکر و شیوههای آقای سنجری را به نقد کشید. من که با خود آقای سنجری کاری ندارم، بلکه با تفکر ایشان و مسؤلیت پذیری ایشان کار دارم.
در مورد عکس باید بگویم که این تصویری است که در این سایت در موارد زیادی برای اشخاص ناشناس از آن استفاده شده است. باور نمیکنید من میتوانم لینک چند ده مقاله را برایتان ردیف کنم.
اگر شما از این تصویر ناراضی بودید، کافی بود یک ایمیل به سایت میزدید و تصویر مورد نظرتان را میفرستادید، من با کمال میل آن را تغییر میدادم.
من سؤالاتی از شما کردم و شما در کامنت خودتان که گویا "پاسخ" به سؤالات من است، متاسفانه به اکثر آنها پاسخ مستقیم و صریح ندادهاید بلکه به حاشیه رفته و به مسائل دیگری "پاسخ" دادهاید.
بیایید به تک تک آنها بپردازیم.
در پاسخ مربوط به "زبانهای مختلف، فرهنگ و آداب و رسوم مختلف" مینویسید: "گرچه مردم ایران به زبانهای گوناگون سخن می گویند ، اما فرهنگ آنها یکی است."
به این ترتیب شما وجود تفاوت در فرهنگ و آداب و رسوم بین مردمان ایران را انکار میکنید.
آیا واقعا آداب و رسوم و فرهنگ هموطنان ارمنی و کرد و آذربایجانی و بلوچ و... یکی است؟ آیا در بلوچستان هم عید پاک و عید انگور وجود دارد؟ آیا آداب و مراسم عروسی همه یکسان است؟ آیا موسیقیشان یکی است؟ آیا....
شما از فارسی بودن سرود ملی پاکستان حرف میزنید. چه ربطی به آداب و رسوم من ایرانی دارد؟ پرسش من درباره مردمان ایران است. ما داریم راجع به ایران صحبت میکنیم.
در پاسخ به این سؤال من که "آیا شما مخالف آموزش انسانها به زبان مادری خود هستید؟"، مینویسید: "بحث در موافقت یا مخالفت با چنین خواستی نیست. بحث در امکان تحقق و عملی بودن آن است"
نه آقای سنجری! سؤال من مشخصا مربوط به موافقت و یا مخالفت شما با اصل آموزش است. ممکن و عملی بودن آن بحث دیگری است.
در پاسخ به پرسش من مبنی اینکه "آیا شما میپذیرید که هر انسانی، و هر گروه انسانی، حق دارد شیوه زندگی خود را انتخاب کند؟" پس از مقدمهای مینویسید: "خلاصه و نتیجه ی این بحثها ، در میثاق های ملل متحد آمده است و ( به گمانم)در این مورد، مرجعی بهتر از بیانیه ی حقوق بشر وجود نداشته باشد".
ولی متاسفانه نمیگویید که بر اساس همین میثاقهای ملل متحد و بیانیه حقوق بشر، این حق را میپذیرید یا نه!!!
امیدوارم به این پرسش پاسخ بدهید که آیا بر اساس ماده اول "میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی" و یا ماده اول "میثاق بین المللی حقوق اقتصادی اجتماعی و فرهنگی" با این حق موافق هستید یا نه؟
من سؤال میکنم که "اگر در فردایی در پیش رو............... آیا به خواست آنها و به صندوقهای رای تمکین میکنید یا برای حفظ تمامیت ارضی با توپ و تانک و هواپیما وارد کار میشوید؟"
متاسفانه شما بخش اصلی پرسش را از قلم میاندازید و از پاسخ به آن طفره میروید.
ولی من در پاسخ به شما میگویم که به توپ و تانک متوسل نمیشوم.
ادامه در کامنت بعدی...
ادامه کامنت پیشین...
آقای سنجری گرامی، شما در مقاله خودتان آمار مشخص ارائه میدهید و مینویسید: "از هر ده رسانه ی خارج کشور، نُه تا و نصفی آن در اختیار شما و دوستان شماست"
این میشود 95 درصد رسانههای خارج کشور. ولی تنها نام چند سایت را میآورید. وقتی از شما راجع به این آمار میپرسم، پاسخ میدهید: "از جمله اشتغالات من ( برای آنکه در نوشتههایم حرف بیربط نزنم) گشتن در سامانه های اینترنتی فارسی زبان و جمع آوری اطلاعات است. آنچه در همین مقاله نوشتم ، بلوف نبود. بلکه ناشی از همین رَصَد کردن ها ، در سامانه های اینترنتی بود." ولی بلافاصله میگویید: "هیچکس نمیتواند درصدی در این مورد ارائه دهد.چنین تقاضایی به معنی این است که من علم غیب بدانم."
آقای سنجری گرامی، لطفا به من توضیح دهید اگر این ادعای شما بلوف نیست و اگر شما علم غیب ندارید و اگر هیچ کس نمیتواند این درصد را مشخص کند، پس رقم
پس رقم "از هر ده رسانه ی خارج کشور، نُه تا و نصفی" یعنی 95 درصد را از کجا آوردهاید؟ جز این است که یا این رقم، ادعایی بی پایه است و یا اینکه شما علم غیب دارید و شکسته نفسی میکنید؟!
آقای سنجری گرامی، من مسؤل نوشتهها و اعمال خودم هستم و دیگران هم مسؤل نوشتهها و اعمال خودشان. این یک اصل ساده دنیای مدنی است. اینکه فلان سایت و فلان کس چه میکند، ربطی به من ندارد. شما در این موارد میتوانید مقاله بنویسید یا با خود آنها وارد بحث بشوید.
بخشی از مقاله شما در رابطه با بنگاه سخنپراکنی بی بی سی است. و در مذمت برنامه پرگار با شرکت آن سه نفر. این درست است، شما حق دارید، شما در هیچ جایی صراحتا نگفتهاید که کار بی بی سی به نفع حاکمیت ملی ایران است. ولی وقتی از برنامه بی بی سی با شرکت آقای امیرخسروی تعریف می کنید، برداشت من چنین مشود که نوشتم. ولی پرسش این است که چرا وقتی برنامه این بنگاه سخنپراکنی در رابطه با مسائل تبعیضهای ملی قومی با شرکت فعالین این عرصه است، کار بی بی سی علیه حاکمیت ملی ایران است و اعتراض میشود ولی زمانی که نوبت به مخالفین وجود این تبعیضها میرسد، کسی اعتراض نمیکند و صدایش درنمیآید؟ چرا شما سکوت میکنید؟
شما از من میخواهید سؤالات دیگرم را مطرح کنم!!! وقتی سؤالات بیپاسخ میمانند و پاسخ دهنده به حاشیه میپردازد، من دیگر چه سؤالی میتوانم از او بکنم؟
تلاش خواهم کرد در کامنتهای بعدی به مقاله شما بپردازم.
شادکام و تندرست باشید.
اگر نویسنده در کنار مص، عراق، آسیای میانه و ... به زبان فارسها هم اشاره می کرد که زبان آنها هم اتفاقا بعد از همه آن ملتها تغییر کرده و به زبان دری(زبان مردم شمال افغانستان) تبدیل شده است است، بدون توجه به درست یا نادرست بودن فرضیه های مطرح شده، می توانستیم مقاله وی را علمی و غیر مغرضانه فرض کنیم ولی ایشان همگام با یکی از سیاستهای یکسانسازی 100 اخیر، فارسها را از این قاعده استثنا می کند و همین امر مغرضانه و هدفدار بودن نوشته وی را اشکار می کند. اگر زبان مصر و آناتولی و آسیای میانه 1000 یا 800 سال پیش تغییر کرده است زبان فارسها 400-500 سال پیش از پهلوی به دری تغییر کرده است و همانقدر که زبان ترکی و یا عربی ریشه در ایران کنونی نداشته به همان اندازه و شاید هم بیشتر زبان دری(زبانی که امروزه به غلط فارسی نامیده می شود) هم ریشه در کشوری که امروزه ایران نامیده می شود ندارد
جناب همایون، از آنجاییکه هنوز در دوران " حوزهٔ سیاسی و حوزهٔ فرهنگی ایران " مانده اید و از تحولات ژئوپلتیکی در یک ۱ قرن گذشته در اطرافتون رخ داده بی خبر مانده اید باید بدانید که "" انزوای امروز دولت فارسی "" ایران خط بطلانی بر آن " حوزه سیاسی و فرهنگی ایران " کشیده که توسط امپراتریهای ترک برای ایران کسب شده بود. ابتدا ببینیم دولت فارسی ایران امروز در کدام سکوی ژئوپلتیک قرار گرفته است و رژیم فارس ایران با پرچم و بیرق کدام نیروها امکان پرش ژئوپلتیکی دارد. ۱- مذهب شیعه ( تلاشهای مذبوهانه رژیم فعلی ایران محدودیت آویزان شدن از مذهب شیعه را ثابت کرد و قطب قدرتمند سنی در حال اتحاد با روسیه است. ۲- زبان فارسی، جغرافیای زبان فارسی مانند ظرفیت ادبی، علمی، فلسفی زبان فارسی بسیار محدود است، حوزهٔ تمدنی پیرامون ایران ( دنیایی ترک و عرب ) از سطح تولید لشگری از شاعران دهه هاست خارج شده. با
رنگ باختن مذهب شیعه، ناسیونالیزم فارسی بیشتر از پیش ایران را فارس و زبان را فارسی تعریف خواهد کرد و این جو دشمنی با دولت مرکزی را در بین ملتهای غیر فارس ایران دامن خواهد زد. فراموش نکنید روستای فارسی شما آب ندارد. دیگر " نظریه اوج قیمت نفت " به زباله دان تاریخ فرستاده شده، عصر دوم ماشین شروع شده، این در حالیست که زبان فارسی ناتوانی خود را در همه عرصهها به اثبات رسانده، روستای فارسی ثابت کرده نه تنها فاقد توانائی رشد و پیشرفت است بلکه در ذات خود، عقب گرا، مرده پرست است. خلاصه کلام، هر چه ایران هویت فارس و زبان فارسی به خود بگیرد، به همان نسبت فارسستان از خلال همین ایران زائیده خواهد شد، اگر زبان ترکی تبدیل به زبان دوم ایران شود امیدی به راه چارهٔ است.
آقای انصاف، این مردم آذربایجان اس، فردا تکلیف خوشو در جغرافیای موسوم به ایران مشخص میکنه. شوونیسم فارس بخوبی میدونه، که بدون آذربایجان حتا قادر به حفظ موجویت خود نیس، از این جهت مدام کارو زندگی شو ول کرده و افتاده، دنبال مردم آذربایجان که شما قبلا فارس بودین، حالا شدین ترک! عجب چیز خنده داری میفرماین. کسانیکه که یکقرن تموم، در شکل شاه و شیخ در نمای پان ایرانیسم و شوونیسم، به ملت آذربایجان زور گفتن و تمام حقوق زبانی ملی و مدنی شونو را زیرپا لگدمال کردن و با جوکهای شینع و تحقیر آمیز بمردم توهین میکنن، دیر یا زود تاوانشو پس خواهن داد. اینا هنوز که هنوزه بخاطر صد سال توهین و تحقیر نسبت بمردم آذربایجان، از آنان عذر خواهی نکردن. فکر میکننن، خواهن توانست، به بهانه تمامیت ارضی، مدام العمر به دیگران زور بگن.
ایهالناس , یک سئوال از آقای کاوه جویا دارم . زبان فارسی با پروتو فارسی اش چند سال است در ایران تکلم میشود. کسی که به این سئوال جواب ندارد, زیاد دنبال زبان شناسهای خودی نگردد.
آقای جوادی پیشنهاد میکنم کتاب تاریخ هرودوت را به انگلیسی مطالعه فرمائید. هرودوت در این کتاب از ساکنین کناره های ارس به نام ماساژتها ی التصاقی زبان که کورش را شکست دادند بطور مشروح نوشته است. لزومی به مطالعه همه کتاب هم نیست کافیست با کلیک روی Find تایب کنید Araxes و تنها این بخشها را در عرض نیم ساعت بخوانید. آنچه بنام تاریخ منطقه ما بضرب پول نفت نوشته اند هر چه هست تاریخ نیست و نیازمند بازنویست. http://www.documentacatholicaomnia.eu/03d/-484_-430,_Herodotus,_The_His…
آمار ی که در مورد جمعیت ترک تباران آلمان دادم، چندان دقیق نیست. اطلاعات زیر را از ویکی پدیا به دست آوردهام :
ترکهای آلمان (آلمانی: ، ترکی استانبولی: ) شامل افراد ترک تبار متولد آلمان، ترک های مهاجرت کرده به آلمان می شوند. که عموماً از ترکیه به آلمان کوچ کردند. ترکهای آلمانی بزرگترین اقلیت قومی در آلمان را تشکیل میدهند.[۳][۴][۵] تخمین جمعیتی ترکهای آلمان بین ۲٫۵-۲٫۷ میلیون،[۶] ۲٫۷ میلیون،[۷] ۳٫۵ میلیون[۸] و بیش از ۴ میلیون ترک شهروند آلمانی یک رگه و دورگه در این کشور زندگی میکنند.[۹][۱۰] و ۴٪-۵٪ از کل جمعیت آلمان را تشکیل میدهند.[۲]
دوست گرامی جناب ناصر کرمی، با آرزوی سعادت و سلامتی تان، چندی پیش شما دوسه جمله به آلمانی آورده بودید، که چندین غاط املائی و دستوری داشت. و آقای ائلیار آنرا تصحیح کرد. اولین سئوال من از محضرتان این است که آیا شما واقعا مطالبی به آلمانی قید میفرمائید؟ یعنی میتوانید، به زبان آلمانی بخوانید و بنویسد؟ اگر چنین است، آیا تا بحال به زبان آلمانی تحقیقاتی انجام داده و آنرا بصورت کتبی منتشر فرموده اید؟ سئوال دیگرم اینکه آیا جنابعالی در چه رشته ای تخصص دارید، و تحصیل کرده اید؟ آیا درآن خصوص تحقیقات علمی میکنید؟ اگر پاسختان مثبت باشد، لطفا اسم کتاب و یا نوشته تان را برای اطلاع خونندگان مرقوم بفرمایئد. تا خوانندگان نیز از نظرات آلمانی جنابعالی استفاده بکنند. با تشکر از زحمات تان.
جناب همایون، ۶ میلیون ترک در آلمان مهاجر هستند، ترکان آزربایجانی بیشتر از هزار ۱۰۰۰ سال بر ایران حکومت کرده اند. آیا تشخیص این دو واقعیت تا این حد دشوار است؟ شما از کدام جغرافیای سیاسی ایران حرف میزنید؟ آن جغرافیای سیاسی در زمان حکومت هزار ساله ترکان بر ایران شکل گرفته، ایران امروزی چیزی جز فارسستان نیست و شما میخواهید با اسم همین فارسستان جغرافیای سیاسی ایرانرا به آن مناطق تعمیم دهید، اتفاقاً همین رژیم فارس ایران نیز در تقلاست تا چنین توهمی به واقعیت بپیوندد، آیا موفق شده اند؟ آیا قادر به راه اندازی یک خط لوله گاز به همان پاکستانی که شما ادعا میکنید سرود ملیشان فارسی با فقط ۲۷۰ فعل ساده است شده اید؟
نوشتید : « پرسش از شما زیاد است و فعلا به همینها بسنده میکنم. «
شما هر وقت دوست داشتید و موقع را مناسب دیدید ، سئوالات تان را مطرح کنید. من هم اگر بتوانم، پاسخ خواهم داد. اما این را (به تجربه و بر اساس سئوالاتی که مطرح میکنید ) میدانم که شما و دوستان تان ، تصمیم خود را گرفتهاید.شما میگویید نه ! بسیار خوب . من هم با کمال احترامات فائقه میپذیرم و دست تان را از دور می فشارم.
در خاتمه ،
۱- از دوستانی که( در ربط با بیماریام ) همدلی کرده اند، صمیمانه سپاسگزارم.
و۲- با سپاس از دوست عزیز آقای انصاف که مرا از پاسخگویی به آن «آقا » معاف کردهاست.
میپرسید : « آیا شما میپذیرید که هر انسانی، و هر گروه انسانی، حق دارد شیوه زندگی خود را انتخاب کند؟».
دوست عزیز ! چنین پرسشی ، پای همه ی بحثهای مربوط به تکوین و تحول اندیشه ی سیاسی ، از زمان ارسطو به این سو را به پیش میکشد. موضوعاتی که از سوی فلاسفهای همچون هابز، جان لاک، مونتسکیو، هیوم ، روسو ، آیزیا برلین و... در مورد حقوق طبیعی انسان، آزادی ، قرادادهای اجتماعی و... مورد بحث و باریک اندیشی قرار گرفته است.
چگونه میشود به این پرسش مناقشه برانگیز ، در چند خط پاسخ داد؟
خلاصه و نتیجه ی این بحثها ، در میثاق های ملل متحد آمده است و ( به گمانم)در این مورد، مرجعی بهتر از بیانیه ی حقوق بشر وجود نداشته باشد.
میپرسید : « اگر در فردایی در پیش رو، شما در موقعیت حاکمیت قرار بگیرید و میلیونها انسان در آذربایجان یا سیستان و بلوچستان یا کردستان به خیابانها بیایند و خواست جدایی را مطرح کنند، عکسالعمل شما چه خواهد بود؟»
جناب بهنام گرامی ! واژه شرطی « اگر » ، نه در حوزه ی بررسی های تاریخی محلی از اعراب دارد و نه در مباحث علوم اجتماعی.
شما همین سئوال را از اندیشمندان آلمانی بکنید ، ببینید به شما چه پاسخی خواهند داد. چندی پیش از حمله ی آمریکا به عراق ، ملیون ها تن آمریکایی ( در مخالفت با جنگ ) به خیابانها ریختند. چه اتفاقی افتاد؟
در ترکیه ( بارها ) جمعیت ملیونی در تخالف با اردوغان ، به خیابانها ریخت و در این تظاهرات ، بسیاری از معترضان ، از سوی پلیس کشته شدند. چه اتفاقی افتاد؟ و...
معذالک ، من هم همین سءوال را از شما و دوستان تان میکنم : اگر آن اکثریت خاموش از مردم آذربایجان، از شما و هم اندیشان تان بخواهند که بساط تان را جمع کنید و راحتمان بگذارید، شما چه پاسخی خواهید داد؟
میپرسید : « شما ادعا میکنید که "از هر ده رسانه ی خارج کشور، نُه تا و نصفی آن در اختیار شما و دوستان شماست" (یعنی 95 درصد). انصافا به من بگویید که چند رسانه فارسی زبان در خارج وجود دارد و جند درصد آنها مقالات مربوط به مسائل "ملی و قومی" را منتشر میکنند و چند درصد از آنهایی که این مقالات را منتشر میکنند، مقالات مخالفین نظری خود مخصوصا "تجزیه طلبان" را درج میکنند؟ »
از جمله اشتغالات من ( برای آنکه در نوشتههایم حرف بیربط نزنم) گشتن در سامانه های اینترنتی فارسی زبان و جمع آوری اطلاعات است. آنچه در همین مقاله نوشتم ، بلوف نبود. بلکه ناشی از همین رَصَد کردن ها ، در سامانه های اینترنتی بود .در مقاله ی مورد گفت و گو ، از چند سامانه اینترنتی فارسی زبان که مقالات تجزیه طلبان را درج میکنند ، نام بردم . تجربه خود من میگوید ، سایتهایی همچون اخبار روز ، شهروند کانادا، راه کارگر و شهرزاد نیوز ، بی هیچ محدودیتی مقالات تجزیه طلبان را درج میکنند ، اما از پذیرش و انعکاس پاسخها طفره میروند.
دو دیگر آنگه، نه من، هیچکس نمیتواند درصدی در این مورد ارائه دهد.چنین تقاضایی به معنی این است که من علم غیب بدانم و با همه ی کسانی که ( به عنوان مثال ) اخبار روز از درج مقاله شان امتناع کرده است،ارتباط داشته باشم. یا آن که، آمار ثبت شدهای در این مورد وجود داشته باشد.
وقتی میبینم مقالات آن چپ دیروز و هویت طلب امروز که ( برای اثبات تعلقات عربی اش ، چفیه و عگال را همزمان با کراوات به کار میگیرد) جعلیاتش در اخبار روز درج میشود و از پاسخ هیچ خبری نیست،چه باید بگوییم ؟
اخبار روز، پایگاه تجزیه طلب هاست. هر از گاه ، سری به آن بزنید ، حتماً موجب مسرت خاطر خواهد شد.
میپرسید : « آقای بابک امیرخسروی و همفکران ایشان و شما تا به حال مصاحبههای زیادی با بی بی سی داشته و در جلسات بحث و گفتگویی که بی بی سی ترتیب داده، شرکت کردهاند. چرا بی بی سی در آن موارد خوب است و کارش به نفع حاکمیت ملی ایران است و در موردی که این امکان را به مخالفین نظری شما میدهد، بد است و کارش دخالت در امور داخلی ایران است؟«
من هیچکس را از شرکت در برنامههای BBC منع نکردهام. آقای بابک امیر خسروی اختیار خود را دارد. هر گز هم نگفته ام که برنامه های BBC « کارش به نفع حاکمیت ملی ایران است». ( نشانم بدهید، تا همه ی حرفهایم را پس بگیرم.)
اما، بسیاری از اهالی اندیشه را میشناسم که آگاهانه از شرکت در برنامههای BBC امتناع میکنند. به علاوه، آنچه که در مقاله مورد ِگفت و گو نوشته ام،در پاسخ و در ربط با گفته های شما بود، نه ابتدا به ساکن و بی مقدمه .
ارمنستان و ایران دو کشوری هستند که " انزوای ژئوپلتیکی " بر خود تحمیل کرده اند، واقعیتی که به کسی گفته نشده این است که " توافق اتمی به جای زدودن تنش ها، تنش ایران با کشورهای منطقه " را افزایش داده است،اشکالات براه اندازی خط آهن ایران / ارمنستان را باید در ابعاد ژئوپلتیکی دیگری نیز برجسته کرد. ۱- ارمنستان به بخشی از خاک گرجستان ادعای آرضی دارد. ۲- امتداد خط آهن ایران به ارمنستان و از آنجا به گرجستان باید متضمن دوری و جدائی ارمنستان از روسیه باشد تا گرجستان اجازه عبور این خط آهن از خاک گرجستان را بدهد.۳- امروز امنیت اقتصادی / ثبات سیاسی گرجستان به با دو کشور جمهوری آزربایجان و ترکیه گره خورده است، عبور خط آهن از گرجستان باید در راستای اتخاذ خط مشی سیاست همکاری و همگامی با جمهوری آزربایجان و ترکیه از طرف ارمنستان قلمداد شود.
خانوم مریم ! ملت 40.000.000 نی، آذربایجان باید خودشان برای آینده خود تصمیم بگیرند، آیا با مردم فارس می مانند، یا با ملت آذربایجانی شمالی بمیان میآیند. جز مردم آذربایجان کسی نمی تواند دراین مورد تصمیم بگیرد. پس شما نیز اجازه بفرمائید مردم آذربایجان خودشان نسبت به این امر تصمیم بگیرند. و برای مردم حکم صارد نکیند. مرسی!
جناب بهنام گرامی !
انگار ( در آن نوشته ) ناخواسته ، برآشفتن شما را موجب شدم. راستش، انتظار چنین عکسالعملی را از شما نداشتم.
واقعیت آن است که ، بر آوردهای ما از ظرفیتها و تحمل آدم ها، همیشه صائب نیست و چه بسا در اغلب ِ موارد، ظن آدمی است که داوری ها را شکل دهد .
نقل است ، در محاکمه ی میرزا رضا کرمانی ، سئوال کننده از او پرسید ، تو اینجا در حبس و غُل زنجیری و سید جمال الدین اسدآبادی، در امن و آسایش به ریشت میخندد. میرزا رضا پاسخ داد : حکماً عیب از ریش من است. حالا حکایت ماست.شاید نوع کلام من یا ادله ای که آورده ام، سبب ساز آشفتگی و بر آشفتگی شما شده باشد. اگر چنین باشد، از این بابت سخت متأسفم.
من در آن یا داشت، برخی موضوعات مطروحه در مقاله ی اخیر ی شما را ( مورد به مورد )باز نویسی کردم و به هریک از آن ها ( در همان چهار چوب ) پاسخ دادم. انتظارم آن بود که شما هم همینگونه عمل کنید .اما، شما، به جای پرداختن به عرایضم ، به نام مستعارم گیر دادید و تا آخر یاد داشت تان ( همچون بوکسوری که حریفش را در گوشه ی رینگ گیر انداخته باشد)لحظه ای گریبانم را رها نکردید. به علاوه ، در نشر آن مقاله ( شاید ناخواسته )از تصویری استفاده کردید که چهره ی گانگستر ها را تداعی میکرد و همین مورد ، مزاح یکی از کامنت نویسان را موجب شدکه گمان میکرد ، آن عکس را من فرستادم .
عجیب است که شما، حتی پس از خواندن یاد داشت آقای توکلی، باز هم مستعار بودن آن نام را برجسته کردید.
دوست عزیز! مقالات من همواره با نام واقعیام نشر یافته است .در موارد نادر ِخاص ( از جمله بحثهای هویت طلبی) به دلایلی که مطرح کردن آن ممکن است سوء تفاهم بیشتری به بار آورَد ، از نام مستعار استفاده کردم.
این را هم به تأکید بگویم که استفاده از نام مستعار نه به دلیل ترس است و نه فرار از مسئولیت. من حدود بیست و هشت سال است که در خارج کشور به سر میبرم و غم از دست دادن پدر و مادر م را ، در تنهایی غربت تحمل کردم. پس سببی برای ترس وجود ندارد. به علاوه ، پای « زنده باد مرده باد » هم در میان نیست که تدابیری ( از جمله با نام مستعار نوشتن ) را موجب شود. نکته ی آخر اینکه ، هر گاه با نام مستعار نوشتم، مسئول سایت را در جریان قرار دادم. در مورد مقاله ی اخیر ، هم آقای توکلی میداند که « صمد » چه کسی است و هم شما آقای اژدر بهنام ! غیر از این است؟
اما ، پاسخ به برخی سئوالات تان:
نوشتید : « آیا شما انکار میکنید که در ایران، مردمانی با زبانهای مختلف، و با فرهنگ و آداب و رسوم مختلف زندگی میکنند؟ و اگر این را انکار نمیکنید و میپذیرید، چه نامی بر آنها میگذارید؟»
گرچه مردم ایران به زبانهای گوناگون سخن می گویند ، اما فرهنگ آنها یکی است. پیشتر به شما گفتم ، ایران ِ ِ بزرگ یک واقعیت تاریخی - فرهنگی است . اگر جغرافیای سیاسی ایران، محدوده ی فعلی ایران را در بر میگیرد ، جغرافیای فرهنگی ایران ، افغانستان، تاجیکستان، ترکمنستان، اران یا کشور موسوم به جمهوری آذربایجان ( بعضاً) ارمنستان و گرجستان ، کردهای عراق و ترکیه و پاکستان و … را شامل می شود .نمی دانم اطلاع دارید یا نه. سرود ملی پاکستان به زبان فارسی است.
به مردم ساکن ایران ( به رغم زبانها و گویش های گونه گون) ایرانی یا « ملت ایران» میگویند. همین و بس.
نوشتید : « آیا شما مخالف آموزش انسانها به زبان مادری خود هستید؟».
بحث در موافقت یا مخالفت با چنین خواستی نیست. بحث در امکان تحقق و عملی بودن آن است. در مورد عملی نبودن « آموزش به زبان مادری » در ایران ، حرفهای بسیاری برای گفتن دارم که ( در صورت لزوم ) در کامنت یا کامنت های دیگری خواهم نوشت. اما، با یاد آوری نکتهای ، این بحث را در همین جا میبندم.
میدانیم ، حدود شش ملیون مهاجر ترک در آلمان زندگی می کنند ( طبق آمار رسمی ،حدود ۱/۸ در صد جمعیت در آلمان به زبان ترکی صحبت می کنند). با این همه و با وجود سنت دموکراتیک جا افتاده در آلمان، آموزش به زبان ترکی در این کشور تحقق نیافته است .
اردوغان ( نخست وزیر پیشین ترکیه ) در سفر یکی – دو سال سال پیش اش به آلمان ، تقاضای تأسیس مدرسههایی به زبان ترکی را کرده بود که بی درنگ از سوی مرکل ( صدر اعظم آلمان ) رد شد.
وقتی چنین خواست و درخواستی ، در کشوری مثل آلمان ( با توجه به دموکراسی نهادینه شده در آن و ثروت و امکانات آموزشی گسترده اش ) رد می شود، چه انتظاری از ایران میتوان داشت.
مقاله دکتر عباس جوادی که از پژوهشگران برجسته آذربایجان ایران است نوشته ایست بس غنی و روان و امید است دیگر مقالات ایشان نیز در سایت منتشر گردد. در ضمن به شخص بینامی که کامنت بالا را نوشته باید گفت دقت بیشتری کند و ارجاع به دیاکونوف و رئیس نیا را که از پایه های استدلال نویسنده است مشاهده نماید. تازه نویسنده خود کارشناس زبانشناس و خاورشناس است و گفته اش مرجعیت دارد. این جناب بینام است که باید برای ادعاهای تکراری و بیپایه خود مدرک بیاورد. کسی که از ترس شناخته شدن حتی از درج یک نام مستعار هم برای خودش گریخته است!
آقای کاوه ! بنظر میاد، وظیفه شما گرد آوری چنین نوشته های خنده آور اس، تا انرژی فعالین حرکت ملی آذربایجانو با این جور چیزها تلف کنی. این آقا مگر وکیل و یا نماینده مردم آذربایحانه، کار و زندگیشو ول کرده برای آنان نسخه تباری صادر میکنه؟ آدم از حرفهای ایشون خنده اش میگیره. کسی نیست از این آقا بپرسه، بجای این چیزها بفکر مردم محترم فارس باشه، اصلا آینده اش معلوم نیس فردا چه سرنوشتی در انتظارشه. مردم آذربایجان به اندازه کافی اتنولوگ، زبان شناس و متخصص دارن، و نیازی به این تیپ آدمها نیس، براشون نسخه صادرکنه. همین مردم از وی میپرسن، مگر ایشون وکیل و قیم مردمه، براشون نسخه صادر میکنه؟! عجب دنیائیه!
حقیقت جز این نیست که در این مقالۀ بسیار روشن آمده است. دریغ است که بعضی از هم میهنان ترک زبان ما زور بی جهت می زنند تا ثابت کنند که ترکی از هزاران سال پیش در آذربایجان رایج بوده است. حیف از وقتی که برای این کار صرف می کنند. ترکی زبان مادری میلیونها ایرانی است و باید محترم شمرده شود و آموزش آن رسمی شود. همین و بس. افراطیون ترک زبان واقعاً حرف های خنده دار می زنند. البته حرف های خنده دار آن ها را یک قرن پیش در ترکیه هم می زدند، اما چون در آنجا عقل نقاد و تحقیق علمی واقعاً پیشرفت کرد، اکنون دیگر کسی از این ادعاها کند.
ممنون از این مقاله
آقای عباس جوادی , در درج مقاله هی علمی رسم است که منابعی که از آن استفاده شده است هم نوشته بشود و الا نظر فردی و شخصی محسوب میشود که ممکن است بی اسا و بی پایه باشد و یا ممکن است سر تا پا من در آوردی باشد. اگر در غرب تشریف دارید از نحوه مقاله نویسی غربیها یاد بگیرید.در تاریخ از اوراتورها, لولوبیها, مادها , قوتیها , هوری ها که در نواحی آذربایجان امروزی می زیسته اند, اسم برده میشود و طبق نظر آنتروپولوگهای مختلف , زبان این ها و حتی سومرها , زبان التصاقی یا پروتو ترک بوده است. شما نمی توانید وجود این ملت ها را انکار کنید و شما نمی توانید وجود زبانهای التصاقی را در این منطقه انکار کنید. ولی بهتر است به نوشته تان منابع هم اضافه فرمائید تا بلکه یکی پیدا شد تا صحت نوشته تان را تحقیق کند.
آقای کرمی به صحرای کربلا نرویدو. من میخواهم بدانم , آیا نیم صفحه مقاله علمی اجتماعی در مجله های آلمانی دارید یا نه ؟ چون آنجا از آهورا بازی و آریابازی خبری نیست.
به کاربر ..گرامی.... ANONYMJ ….من از خود تعریف و توصیف نکرده ام، بلکه ضرورت آمد، به این موضوع بپردازم. اگر شما از کدهای کیلویی در آلمان خبر دارید، لطفأ یگویید کیلویی چقدر است و آنها را کجا میفروشند.
نام دقیق وزارت اقتصاد و انرژی آلمان، و مرکز تحقیقاتی انرژی این کشور، همچنین مرکز تکنولوژی ساختمانی آلمان را در کامنت قبلی داده ام . در گوگل آنها را پیدا کنید و آنجا زنگ بزنید و در خواست کیلویی نه، بلکه فقط درخواست یک گرمی یک شماره و کُد را بکیند، آنوقت است که خود پی خواهید بُرد که از چه فرهنگ عقب مانده و لُمپنیسمی برخوردار هستید. وزارت اقتصاد و انرژی آنهم کشور آلمان مدرک و کُد کیلویی میفروشد ؟ شما نظام جمهوری اسلامی را با سیستم آلمان عوضی گرفته اید، آلمان حتّی انگلیس و آمریکا هم نیست که مدرک بسادگی میدهند.
کسانیکه در آلمان میکنند و به قوانین و مراکز علمی آن اطلاع دارند، میدانند، که طبق کدام ضوابط و شرایط دولت آلمان در این زمینه آنهم بحث انرژی و اقتصاد سخت گیر است. و فقط چه کسانی چنین کُدها و شماره هایی را دریافت میکنند. بیش از 2/ 3 دو سوّم مهندسین آلمانی ( آلمانی نژاد) دارای چنین کدها و شماره هایی نیستند. و کارهای آنها به افرادی که دارای این کُدها هستند وابسته است،
کارهای تجربی و علمی و تحقیقی من در وزارت اقتصاد و انرژی آلمان، پس از بررسی کارشناسان این وزارتخانه پذیرفته و تأیید شده اند و در آنجا ارشیو میباشند و من هم طبق قانون موظف هستم حداقل به مدّت 2 سال این اسناد را نگهداری کنم.
طبق همین کُدها و اعتبار علمی و تحقیقی و کار عملی آن است که بانکهای KFW آلمانی تا بیش از صد هزار یورو در هر بخش به مشتریان ما وام بدون بهره و یا با بهره کم 1 تا 2.5 درصدی میدهند.
شما با این بیان خود نشان دادید، که یک فرد کوچه و بازار بی خبر از دنیا میباشید و من دیگر خودم را موظف نمیدانم که کامنت شما را پاسخ دهم. هم صحبت های شما در سطح خودتان در جاهای دیگر هستند، اینجا جای شما نیست. از همهء اینها گذشته مگر شما فضول و نخود هر آشی هستید که این چنین بی پرنسیپ خود را به معرض نمایش میگذارید، طرف بحث من کس دیگری است و نه شما !
اقای کرمی، ما به شما افتخار میکنیم، لطفا تحقیقات خودتان به زبان آلمانی را، در اینجا درج نکنید، تحقیقات شما به زبان فارسی در همین سایت درج شده و من یکی به ۸۰ هشتاد سال زمان نیاز دارم تا این مطالب شما را به زبان فارسی هضم کنم، آدم معمولی و عادی که هیچ، یک نابغه نیاز به دو حیات دارد " بمیرد و دوباره زائیده شود " و در هر دو زمان مطالب شما را به یاد بیاود زمان نیاز دارد تا قادر به درک عمق و محتوای مطالب شما بشود. من با خواندن مطالب شما به این حدیث نیز ایمان آوردهام که " مردانی از پارس " به ثریا خواهند رفت.........
آقای کرمی U این تعریف و توصیف ها که از خودتان کرده اید, از جهان سومی هم گذشته, جهان چهارمی شده. از کدهای کیلوئی در آلمان خبر داریم. کدها مال خودتان, شما لینک از نیم صفحه از نوشته علمی و تحقیقی تان در مجله های آلمانی این جا بنویسید. .....
کاربر ..گرامی... ایرانی.... همانطور که گفتم دانش یک ابزار است. و یکی از مهارتهای چند گانهء انسانی است، بنا بر این هنر نیست که کسی اندوخته های دانش و علمی خود را به رُخ دیگران بکشد. از این گذشته هر کس مدرک و دانشی آموخته باشد دلیل بر تکامل و انسانی بودن او نیست.
شما میگویید که در حوزهء اقتصاد و انرژی و در یکی از دانشگاههای اروپا و مرکز تحقیقاتی مشغول بکار هستید، گرچه طبق فرهنگ جهان سوّمی این ادعا میتواند مبالغه و از همان فرهنگ غیرتی بدون پشتوانه و احساسی داش مشتی باشد، و یا هدف کسب اطلاع از زندیگ شخصی دیگران باشد، ولی من بهر صورت ادعای شما را می پذیرم.
شما گفته اید که نتیجهء تحقیقات شما در ژورنالهای خاص آن رشته در دسترس میباشند، لطفأ بفرمایید در کدام ژورنال، آدرس دقیق آنرا لطف فرمایید.
حال که شما بحث و دیالوگ را به اینجا کشانده اید من هم در حوزهء انرژی و اقتصاد در آلمان مشغول بکار هستم، شمارهء فعالیّت انرژی و اقتصاد من با شمارهء مالیاتی آن در همه جا ثبت و علنی هست. بطور مستقیم با وزارت انرژی و اقتصاد آلمان(BAFA ) Bundesamt für Wirtschaft und Ausfuhrkontrolle سرو کار دارم. در این وزارتخانه کَد و شمارهء مخصوص و شناسایی دارم،
در انستیتوت تحقیقاتی انرژی مرکزی آلمان Deutsche Energie-Agentur (dena) کُد و شمارهء مخصوص دارم. در انستیتوت تکنولوژی در امر ساختمان Deutsche Institut für Bautechnik (DIBT) کُد و شمارهء مخصوص و حساب مستقل دارم. و در سایر ادارات و انستیتوتها و شرکتها. تحقیقات و ارائه کار عملی و تجربی و گذراندان دورهای آموزشی مطابق با نرمهای روز، هر ساله بایدبه روز و تازه گردند و به این ارکانهای دولتی و تحقیقی ارائه داده شود ، وگرنه حق و اجازهء کار در این عرصه از شما سلب خواهدشد.
من عضو سندیکای مشاوران انرژی سراسری در آلمان هستم، عضو سندیکای معماران و آرشیتکتهای آلمان هستم. و در دو رشتهءِ دیگر هم تخصص دارم( مطابق با مدرک دولتی از آلمان).
حال شما اگر راست میگویید، بطور روشن رشتهء تحصیلی و مکان تحقیقات خود را بیان بدارید، ما که تروریست و یا بخیل نیستیم که هم وطنی پیشرفت کرده باشد، باعث افتخار ماست، شاید من از شما در بعضی از زمینه ها کمک بخواهم و یا باهم همکاری را آغاز کنیم. اگر ممکن است یکی از کارهای شما را برای آقای توکلی بفستید من هم آخرین کار در مورد انرژی خود را که در حدود 150 صفحه به زبان آلمانی است را بشکل PDFبرای ایشان میفرستم تا راه حلّی برای انتشار آن پیدا کنند، دانش باید علاوه در ژورنالهای مخصوص بخود بشکلی ساده و عملی آن در خدمت مردم هم باشد، آن امری که در همین جوامع اروپایی رونق دارد. در غیر اینصورت شما مبالغه میکنید و شاید دارای دیپلم ایرانی هم نستید.
آقای توکلی عزیز, به موضوع اتنیکی طوری توجه میشود که نشود بهتر است . ما هم از این کنفرانس خبر داریم و تک تک آنهائی که در آنجا شرکت میکنند, میشناسیم. اکثر شان همان ها ی هستند, که اولا : در همه جا هستند. ثانیا: تا نام ملت آذربایجان به میان می آید, چشمهایشان از حدقه بیرون میزند. اتفاقا شما به موضوع مهمی اشاره کرده اید.ولی اینکه آذربایجانی ها در چنین مجامعی شرکت نمیکنند, بدون دلیل نیست. باز هم مینویسم, در ایران بدون آذربایجان هیچ تغییری روی نخواهد داد, همان طوری که در جریان جنبش سبز دیدید. آن موقع اگر تبریز هم بپاخواسته بود, وضع اینطوری نمیشد. آن موقع هم تا پای حقوق ملیت ها به میان آمد, دولت ومخالفین دولت, بالاخص مخالفین خارج نشین, فتیله را پائین کشیدند. دوست عزیز, همین
مخالفین که در اینجا هم قلم میزنند , در خصوص حقوق اقلیت های اتنیکی بهتر از رژیم کنونی هستند؟ نه. بنا براین, از آذربایجانیها انتظار نداشته باشید که بیایند وبا بحث های بیهوده و اعصاب داغون کن وقت تلف کنند. آذربایجانیها بیکار ننشسته اند ,ممتها این بار با دفعات قبلی فرق دارد. خدا وکیلی , سهم آذربایجان در همین انقلاب 1357 چقدر بود و نتیجه ایکه حاصلش شده است , چیست؟ موفق باشید.
به کاربران ..گرامی، ........ yaradiciliq.آ....و ...سیاوش .ژ......در استان فارس همانقدر نکات منفی سلسلهء پهلوی را بر میشمارند که در آذزبایجان از آن هم می نالند، واقعیّت این هست که این سلسله هم نکات منفی داشته ولی نکات مثبت آن بیشتر است. باید بررسی کرد که سلسله پهلوی در چه دورانی از تکامل بوده و وظایف کلی آن از کجا به کجا باید میرفت ( از فتودالیته به سرمایه اری ملّی و تشکیل دولت و حکومت ملّی و پایه گذاری اقتصاد و صنعت پایه ای مادر و پایان دادن به ساختار فئودالیتهء خان خانی، و.....). حکومتهای ملّی آورندهء دمکراسی و ازادیهای فردی نبوده و نیستند. چنانکه اهداف اصلی انقلاب مشروطه هم دمکراسی و سکولاریسم نبوده و نیست، سلسلهء پهلوی با هر کاستی به وظایف خود خوب عمل کردند.
امّا اشتباهات تاریخی داشتند که بجای اینکه زمین داران و فئودالها را تشویق به گذار به دوران فئودالیتهءِ اشرافی و سرمایه داری تولیدی و رشد صنعت کند، اغلب آنها را از بین برد. تا قدرت سیاسی را متمرکز کند، از شما چه پنهان اشتباهات دوران پهلوی و بویژه در دوران اصلاحات را حاصل عملکرد نخست وزیرانی مانند "علی امینی" قاجار میدانند،
در استان فارس زادگاه من شواهدی در دست است که خوانین اشرافی را که میتوانستند در رشد و توسعه و گذار از فئودالیته به فاز سرمایه داری انقلابی کمک کنند و در ایران دوستی فوق العادهء آنها هیچگونه شکی نبود را با فرزندان و وابستگان آنها را زندان و بعد هم اعدام شده اند، چرا چون قدرت سیاسی منطقه ای داشته اند که بخشی از استان فارس را هدایت میکردند. این بخش طولانی است و در کامنتها نمی گنجد.
کاربر گرامی ....سیاوش .ژ...... من با نظر شما موافق هستم. دنیای گلوبال امروز بهم پیوسته و وابسته است، منافع و امنیّت کشورها از جمله ملّی آمریکا در درون آمریکا نیست بلکه در حوزهء خلیج فارس، در آسیای میانه و یا در شاخ افریقا و جاهای دیگر است. امّا مقایسه کردن کشورهایی مانند آلمان، فرانسه، انگلستان و غیره ..با کشورهایی مانند ترکیه، ایران، افغانستان و بطور کلی در جهان شرق نادرست هست. این کشورها شرایط و دوران هایی که ما اکنون با آنها روبرو هستیم در قرن 15 و تا 17 ططی کرده اند.
نقش ترکیه در منطقه و خاورمیانه بسیار مخرب و مسموم کننده و واپسگرا میباشد، ترکیه با دریافت امتیازات فراوان و غارت اقتصاد ایران، به مانند ستونی برای نظام اسلامی علی خامنه ای است تا بر زمین نیفتد، ترکیه نوکر و خدمتگزار غرب هست، از سویی دیگر با اسلامگرایی باعث عقب ماندگی در شرق است، ترکیه با هیچیک از همسایگانش متحد نبوده و نیست، و... بسیار مسائل دیگر. برای روسیه ایران هم موش ازمایش گاهی، و لولو و کارتی هست که هر وقت بخواهد در مقابل غرب آنرا بکار میگیرد. مسلم هست اگر در کشور ما هم حکومتی ملّی و ورزیده و آگاه به جهان پیرامونی و متعهد به منافع ملّی باشد با همهء کشورها ارتباط سیاسی و اقتصادی بر قرار کردن از ضرورتهاست
من از نزدیک شاهد بودم که «اتحاد برای دمکراسی درایران » به موضوع اتنیکی بیشتر از هر جریان سیاسی ایرانی توجه داشته است. شخصا در چند کنفرانس «اتحاد ...» شرکت کرده ام با اینکه از تشکل های ترک های آذربایجانی رسما دعوت شده بود ولی انان در چنین اجلاس هایی ، شرکت نمی کنند. در حالی کرد ها ، عرب های ایرانی ، بلوچ ها و ترکمن ها در این اجلاس ها شرکت فعال داشتند. بنابراین سئوال را می شود برعکس کرد که چرا ترک های اذربایجانی برای تغییرسیاست در ایران با بقیه دسته بندی ها همکاری نمی کنند؟ همین طور تشکیلات ترک های اذری در اجلاس های گنگره ملیت ها ی ایران هم شرکت جدی نداشته اند .
جناب ناصر خان بنده در حوزه اقتصاد و انرژی هستم و در یکی از دانشگاه های اروپا و مرکز تحقیقاتی مشغول هستم. لابد جنابعالی میدانید که نتیجه کاری تحقیقاتی نه اینجا بلکه در ژورنال های خاص آن رشته قابل دسترسی است. به هرحال از بیانات حضرتعالی متوجه شدم که تا همین جا هم زیادی مطالب شما را جدی گرفته بودم. راستی نوشته آخر شما خیلی علمی بود و متاسفانه بنده متوجه نشدم چی بود و چی شد. موفق باشید
جناب انصاف، جناب راضی! شما اگر آدم منطقی باشین، از آقای ائلیار بخاطر نظرش اینهمه خرده نمی گیرین. جناب عالی وقتی با مقدس کردن خاک پرستی و زبان پرستی، هیچ حق و حقوق انسامی برای دهها میلیون انسان غیر فارس ایرانی قائل نیستین، چطور خود را محق می بینین، به آقای ائلیار انتقاد کنین و خرده بگیرین، در حالیکه وی از حقوق پایمال شده مردم مظلوم حرف میزند. شما به بهانه تمامیت ارزی میخواهین مردم غیر فارس را به خیش و گاو آهن به بندین، در صورتیکه به بهانه تمامیت ارضی و تحت پوشش همان شعار یک قرن تمام است حقوق زبانی، فرهنکی، مدنی و ملی مردم غیر فارس سرکوب شده و از بین رفته اس. در واقع این فاجعه مفهوم آن ضرب المثل را می رسونه میگوید:( تجربه را تجربه کردن خطاس!). قربونت برم! حالا شما شعار بده ایشون عشیره پرسته. اینکه نمیشه عزیز جان! چرا منطقی فکر نمی کنین؟ و از حق مردم بیجاره و مظلوم دفاع نمیکنین؟
آقای رازی گرامی،
من هم معتقدم هر آنچه که از صندوق رای بیرون بیاید لزوما مشروعیت ندارد. بحث بر سر این است که چگونه میتوان در مقابل این عدم مشروعیت ایستاد.
زمانی که توپ و تانک به میان آید، چه بخواهیم و چه نخواهیم، کشتار مردم در پیش است.
در این دنیا برای بدست آوردن هر چیزی باید هزینهای پرداخت. اینجا هم دقیقا بحث بر سر آن هزینه است. شما میگویید برای جلوگیری از رای نامشروع اکثریت مردم، مثلا در مورد اخراج مردم از یک سرزمین، به توپ و تانک هم متوسل میشوید. من فکر میکنم این هزینه سنگینی است. کشتار هزاران و شاید صدها هزار تن از مردم و بی خانمانی تعداد بسیار بیشتری از آنها در مقابل جلوگیری از اخراج هزاران تن و یا شاید صدها هزار تن.
من نمیتوانم حتی تصورش را بکنم که بتوانم چنین تصمیمی بگیرم!
فکر میکنم باید چارهای اندیشید که چنین فجایعی پیش نیاید تا به چنان فجایعی بیانجامد!
آقاي بهنام گرامي، بحث بر سر كشتار مردم نيست. بحث بر سر أين است كه براي من رأي أكثريت تنها هنگامي ارزش دارد كه مشروعيت قانوني داشته باشد. مثال ديگر: اگر أكثريت مردم به إعدام در ملا عام و اجرائ حد يا ممنوعيت روزه خواري يا وجوب حجاب رأي بدهند، تكليف حكومت چيست؟ دقت كنيد كه مثالهاي من مثالهاي ناممكن نيستند و به نظرم اگر همين امزوز در باره أين موضوعات رأي گيري شود، إز پارس آباد مغان تا چابهار و إز آبادان تا سرخس أكثريت نه چندان كوچكي به آنها رأي خواهد داد. همچنين مثال من درباره آذربايجان هم چندان فرضي نبود و آن أكثريتي كه در خيابان بر عليه ارمني و كرد شعار مي دهد و در ايران گلوبال بر عليه آنها مقاله مي نويسد، مي تواند رأي به اخراج آنها هم بدهد. من مي گويم اگر در قدرت باشم رأي أين أكثريت را زير پا مي گذارم و شما مي گوييد به صندوق رأي تمكين مي كنيد و مي گذاريد أكثريت آنها را اخراج و آواره كند.
به نظرم سواي اينكه من و شما چه موضعي درباره جدايي و استقلال داريم (و ظاهرا تا جايي كه به سعادت و كرامت إنسانها مربوط است همعقيده ايم) بحث وقتي سازنده مي شود كه نظر متخصصين حقوق بين المللي در أينجا ذكر شوند. من همانطور كه گفتم تخصصي در أين زمينه ندارم.
" اردک سخن گو، سخن بگو " او از مرداب بیرون خواهد آمد و طلیعه صبحی دیگر را بشار خواهد داد، صبحی بی خورشید، و تا دمدمهای غروب برایمان شعر و غزل خواهد خواند، آهنگی در آسمان تاریک خواهد ترکید، " ما را بخوان ای روایت عشق ابدی " ناگهان، گسستی به پهنای چاه جمکران در دل زمین دهان باز خواهد کرد و ارتش مردگان، سوار بر بالهای سیمرغ، به سان آتشفشانی ،با جرقهای آتشین ، آسمان صبح تاریک را چراغا نی خواهد کرد، آری آری به مدد حضور تو، تیرگی را از جهان خواهیم زداخت و مردگان دوباره بر زندگان جلوس خواهند کرد.
جناب کرمی گرامی، کشورهای آلمان، فرانسه، انگلیس و لهستان دها سال با یکدیگر جنگ و ستیز داشتند و در دو جنگ جهانی بیش از 60 میلیون انسان کشته شد. حتی یک صدم این تعداد در هیچ جنگی بین کشورهای خاورمیانه کشته نشده است. با این وجود این کشورها و دولتها دوباره باهم متحد شده و هر یک در کنار دیگری دشواریها را بررسی ورا ه برونرفت از این بغرنجها را با بایکدیگر غوررسی میکنند. هیچیک از این دولتها نمیتواند بتنهایی و یا فقط با اندکی از آنها روابط اقتصادی- فرهنگی داشته باشد.کشورهای ترکیه، افقانستان، عراق، و کشورهای شمالی ایران از سده های پیش تبادلات تولیدی و فرهنگی داشته اند. هریک از این ملتها خو و مشخصات اخلاقی خود را دارا هستند. گسست این دادوستد نمی تواند بسود یکی و یا دیگری بیانجامد و تنها به مخاصمات و دشمنی دامن خواهد زد.
شرط اول همکاری همه اقشار مردم در ایران برای از میان برداشتن حکومت آخوندی, برسمیت شناختن کامل ملتهای غیر فارس است. باز هم تکرار میشود , هر تغییری در ایران بدون همکاری ترکها( آذربایجانی, قشقائی, خراسانی, ترکمنی) غیر ممکن است
جناب کرمی عزیز، پیشرفت کار هر کس و هر جامعه نیست، اکثر کشورهای دنیا، در همین یک قرن اخیر خود را وارد مدار پیشرفت و توسعه کرده اند، " آسانترین " کار برای توجیه عدم پیشرفت یک جامعه، سرزنش دیگران است، کمبود خود را به گردن دیگران انداختن است، بیایید کمی واقع بین باشیم، جامعه فارسی شما از همسایگان عرب و ترک خود عقب مانده است، دلیل اصلی آن نیز سیاست پهلوی پدر و پسر و در ادامه آن شیخ بود. در این مورد نکاتی را به عنوان عامل اصلی میصحه برجسته کرد که عبارتند از ۱- تیر خلاص به مشروطیت توسط رضا خان ۲- دزدیدن و بلعیدن بیشتر از ۷ هفت هزار روستا توسط رضا خان ۳- اصلاحات عرضی پهلوی پسر که کمر خرده ملاکان ایرانی را شکست و مانع شکل گیری طبقه متوسط استهاندار در بطن جامعه ایران شد را میشود نام برد. در کنار همه اینها، نباید عامل زبان فارسی را در عقب ماندن
جامعه فارسی از کاروان توسعه و پیشرفت را نادیده گرفت، زبان فارسی، نه زبان علم است، نه فلسفه، نه ادبیات و نه تکنولوژی، شالوده دنیایی امروز ما، بر اساس تحقیقات میچرخد، وقتیکه زبان فارسی شما با فقط ۲۷۰ فعل ساده، قادر به تطبیق خود با پیشرفتهای علمی نیست، بدون شک این جامعه مسیر انحطاط را طی خواهد کرد.
کاربر گرامی،..ایرانی،... 1- من به آن جوان دانا و بالغ توهینی نکرده ام، با ایشان هم صحبت شدم و انسانی مدرن و امروزی است 2- دُزدی و پس دُزدی، چپاول و راهزنی و قداره بندی حکومت ترکیه در مورد ایران بحث علمی نیست که قبول و یا مردود شمرده شود 3- من یک سوسیال دمکرات هستم، و از دیدگاه لیبرالیسم به مسئلهء قومی و ملّی در ایران می نگرم و طرحهای ملّی بر اساس حقوق فردی و شهروندی را بر اساس همان لیبرالیسم سیاسی و اقتصادی را انتشار داده ام، موضع تدافعی من در مقابل قبیله گرایان ضد ایرانی است و ادامه خواهد داشت 4- من از هیچ قوم و قبیله و برتری نژادی طرفداری نکرده و نخواهم کرد، امّا در مقابل سخت پراکنی های قبیله و قومی ضد ایرانی ساکت نخواهم بود
5- من بر این اعتقاد دارم که منافع ملّی ایرانیان با منافع ملّی و استراتژیهای حکومت ترکیه در یک جهت نیست و در شرایط فعلی متضاد یکدیگرند 6- من کُرد نیستم، چه کسی به شما گفته و شما از کجا میدانید که من کُزد هستم، گرچه کُردها از ایرانیان و بنیادگذار تمدن ایرانی هستند. هویّت من ایرانی و من فقط خودم را یک ایرانی میدانم و بس و حتّی وجودِ ملّتی بنان فارس را تأیید نخواهم کر زیرا وجود خارجی ندارد 7 - شما خود را یک محقق میدانید، لطفأ بفرمایید رشتهء تحصیلی شما چیست، تحقیقات شما در چه زمینه هایی بوده، و یک کار از تحقیقات خود را در همین سایت ایران گلوبال انتشار دهید تا ما از تحقیقات شما بهره مند شویم، شما با نوشتن مطالب علمی خود، بی اعتباری و بدون پشتوانه بودن نوشتارهای ما را ثابت کنید
8- مطالبی که من در مورد مردم شناسی و تُرک تبار شناسی(تُرکولوگی) انتشار داده ام از منابع معتبر جهانی و آلمانی و به زبان آلمانی است و باردیگر اعلام میکنم، در هر مکان و زمان از درستی و علمی بودن آنها دفاع خواهم کرد 9- فرهنگ دیالوگ شما همان فرهنگ جان سوّمی بدون پشتوانه و بدون عمل در حوزهء اثباتی و پژوهشی و بدون اندوختهء دانش و علم است.
10 - شکل گیری غیر دمکراتیک و با زور شمشیر کشوری بنام ترکیه که با نابودی و دربدری 6 ملّت دیگر همراه بوده است، یک غدهء سرطانی است در منطقه، ترکیه هیچگاه برای ایران و ایرانیان همسایه خوبی نبوده و نیست، و تا زمانکیه هم تباران کُرد ایرانی ما را سرکوب میکند، با آن سر آشتی هم نخواهیم داشت.
رازی گرامی،
داشتن یک حق لزوما به معنی استفاده از آن و یا حتی به معنی درستی استفاده از آن در هر شرایطی نیست.
وقتی کنوانسیونهای بینالمللی حق تعیین سرنوشت مردمان را میپذیرند و حد و حدودی هم بر آن قائل نیستند، تفسیر من از این حق، حق جدایی را نیز دربر میگیرد. شما مادهای را در کنوانسیونهای بینالمللی به من نشان دهید که این حق را صراحتا رد بکند. اگر هم چنین مادهای موجود باشد، من به عنوان یک نفر، با آن ماده مخالفت خواهم کرد زیرا اگر واقعا سعادت مردم در جدایی باشد، جلوگیری از آن، برخلاف شأن انسانی است.
به نظر من "حق جدایی" پذیرفتنی و قابل احترام است. من این حق را برای همه میپذیرم. ولی با جدایی هر سانتیمتری از ایران مخالفم. نه به این دلیل که تمامیت ارضی برایم مقدس است بلکه به این دلیل خیلی ساده که جدایی هر منطقهای از ایران را به زیان مردم آن منطقه و کل مردمان ایران میدانم و حتم دارم که
حتم دارم که در شرایط فعلی، جدایی احتمالی منطقهای از ایران، از میان دریای خون خواهد گذشت. البته اگر شرایطی پیش آید که جدایی منطقهای به نفع مردم آن منطقه و مردم سایر نقاط ایران باشد، مسلما جای من در صف اول مبارزه مسالمتآمیز این جداییطلبان خواهد بود!
در موضوع فرضی شما، مشخص میشود که ما دو نفر اختلاف نظر داریم. شما استفاده از سلاح را مجاز میدانید و من مخالف استفاده از سلاح و کشتار مردم برای جلوگیری از یک عمل فرضی نابخردانه هستم.
سؤال من از آقای سنجری مشخص است. با پاسخ ایشان به این سؤال میتوانم بفهمم که آیا ایشان هم مانند من که گویا تجزیه طلب هستم، به کنوانسیونهای سازمان ملل، به منشور جهانی حقوق بشر (با حفظ نظرات انتقادی در موارد مشخص)، به اجرای تصمیم برآمده از صندوق رای (در حین مخالفت با آن) معتقدند یا نه. آن زمان میتوانم بدانم که با کدام نظر دارم بحث و گفتگو میکنم، با چه چیز آن مخالفم و با چه چیزش موافق. مسلما بدون دانستن نظرات طرف گفت و گو، بحثی هم نمیتواند صورت بگیرد.
جناب رأزی در ادامه تحقیقات و درک جامعه شناسانه، ادعا میکنند حتی اگر شده از توپ و تانگ نیز برای حمایت از اقلیت ارمنی و آشوری استفاده خواهند کرد، ایشون که قادر به دیدن کوه نیستند بدون شک از همان کوه اسلحه و تانگ دریافت خواهند کرد، همچنانچه ایشون از حق کوه دفاع میکنند و به جان کاه افتاده اند و هویت طلبان ترک آزربایجانی را بدتر از دولت فارسی میکوبند. بنازم به این درک جامعه شناسانه که همه چیز را در خدمت ماست مالی کردن به کار گرفته است.
دوستانی که از «تمامیت ارضی» دفاع میکنند لطفاً دلایل خود را ارائه بدهند:
-چرا چهارچوب ارضی مهم (مقدس) است؟ و نباید تغییر کند؟
- چرا نباید مردمان مختلف «حق انتخاب» در مورد چهارچوب ارضی داشته باشند؟
-سود و زیان حفظ تمامیت ارضی در چیست؟
-سیستم سیاسی پیشنهادی شما چیست؟چرا این سیستم جواب گوی مشکلات است؟ دلایل جوابگویی چیست؟
-با سیستم پیشنهای شما مشکلات:
-حق استقلال محلی در مسایل محلی چگونه تأمین میشود؟
- چرا نباید مردمان مختلف ایران با اکثریت آرا از حق انتخاب جهت «جدا شدن یا نشدن» استفاده کنند؟
-چرا مردمی با اکثریت آرا نباید از ایران جدا شود؟
-چگونه میخواهید با مردمان مختلف ایران «همبستگی-همزیستی» ایجاد کنید؟
دلایل خواست «حفظ چهارچوب ارضی» را بیان کنید و درستی آنها را اثبات کنید .
بفرمایید بحث مستدل کنید با«جارو جنجال» و اینکه فلانی و بهمانی چنین و چنان اند -مشکلی حل نمی شود.
عقیده و نظر خود را مستدل کنید تا «تاریکی» مسئله برای نفی کنندگان این چهارچوب روشن شود. «روشنگری»
کنید . اگر اهل روشنگری هستید.
با تشکر از جواب شما. منظور من از طرح این سوال این بود که صرف اینکه اکثریت چیزی را بخواهد، مشروعیتی برای آن خواسته بوجود نمی آورد. بنابر این خواست جدایی هم حتی اگر خواست اکثریت باشد، باید داری مشروعیت باشد و این مشروعیت را کنوانسیونهای بین آملی تعیین می کنند (و در کشورهایی دموکراتیک قانون اساسی). پس سوال شما از آقای سنجری منتفی به انتفای موضوع است. اگر جدایی یک "حق" باشد، نیازی به اکثریت نیست. اگر "حق" نباشد، حتی احراز اکثریت %100 هم از آن حق نمی سازد. در مورد سوال فرضی من اگر قدرت را در دست داشته باشم، برای حفاظت از کردها و ارمنیها و آسوریهای نامبرده در برابر آن اکثریت زیاده خواه از "همه" اقدامات قانونی، از جمله توپ و تانک استفاده می کنم.
من با خواندن کامنتهای رد و بدل شده بین جناب اژدر بهنام و رازی به درک جدیدی از مسائل جامعه شناسی رسیدهام که با خوانندگان عزیز در میان خواهم گذاشت. از دید جناب رازی " عشیره پرست" کسی است که کوه را میبیند، جناب رازی عشیره پرست نیستند چونکه کاه را میبینند، به دیگر سخن اگر سیستمی ایران را فارس و زبان را فارسی تعریف میکند و زبان بیشتر از ۳۰ سی میلیون ترک آزربایجانی را قدغن میکند و هویت آنان را نفی میکند و برای آنان هویت جدید میتراشد آن سیستم و آن جامعه عشیره پرست نیست، جناب رازی هتی "peoples" را جایگزین "people" میکنند کهpeoplesبه معنی مردمان و ملتهای دیگر است. پس ما در قرن ۲۱ این درک جدید از جامعه شناسی را مدیون جناب رأزی هستیم، خلاصه کلام، اگر کوه را ببینید عشیره پرست هستید، اگر کاه را ببینید منطقی، انسان گرا و مدرن تشریف دارید. بنابراین جناب رأزی در کوه ساختن
از کاهی فرار به جلو نیز میکنند و میگویند اگر در آزربایجان جنوبی شما، فردا میلیونها انسان در خیابانها خواهان اخراج کردها و ارمنیها از آزربایجان شدند تکلیف نیست ولی قادر به دیدن حذف و نفی زبان و هویت بیشتر از ۳۰ سی میلیون ترک آزربایجان نیستند.
جناب آقای ناصر خان کرمی ؛بحث بنده طرح مباحث سخیف و ایراد تهمت به جوانی در کنفرانسی نیست بلکه عرض بنده به عنوان یک ایرانی این است که مطالب شما به کلی از نظر واقعیات علمی مردود است. نه بحث نژادی دارم و نه طرفدار قومیت خاصی چرا که همه از یک کشور هستیم.بنده به عنوان یک محقق ..... توصیه میکنم بحث های علمی را با عقده های نهفته خودتان علیه هیچ ملتی درنیامیزید.ایران و ترکیه به عنوان دو کشور مهم و تاثیر گذار در منطقه و جهان در قبال همکاری با هم میتوانند منافع اقتصادی سرشاری را نصیب ممالک خودشان کنند . اگر شما کردها با ترکیه ؛ایران؛ سوریه ؛ عراق و یا هر کشور و ملت دیگری مشکل دارید به خودتان مربوط است و ما جز آرزوی موفقیت و همزیستی مسالمت آمیز و به دور از فرصت طلبی جیز دیگری به عنوان یک ایرانی نمیتوانیم داشته باشیم. ایران ما نیاز به آرامش دارد و در حال حاضر بیش از هر ملت دیگری خودمان محتاج رفاه و
و آسایش هستیم؛ ما را چه کار به دعوای کرد و ترک !!!!؟؟؟؟؟؟؟ ما همه 77 میلیون ایرانی هستیم که اعلام انزجار میکنیم از افرادی که به اسم ایرانی نفرت پراکنی میکنند علیه دیگر کشورها و به اسم کشور ما و ملت ما میخواهند با قلم های تهی از سوادشان کین و بغض های نهفته بیمار گونه خودشان را مطرح نمایند. آقا دست بردار از این طرز فکری که ملت ایران را خام و ناپخته می انگارید.
انتخاب ترکیه به عنوان همسایه انتخاب ایران ویا ترکیه نبوده و هیچ کشور دیگری همینطور؛ ولی الان که هستیم وظیفه ما استفاده از این موقعیت همسایگی به عنوان نقطه قوت برای کسب منافع بیشتر به نفع ملت های دو طرف است. ترکیه و ایران شاید تنها کشور های منطقه باشند که در گرو همکاری با هم میتواند باعث پیشرفت و توسعه نه تنها ملت های خودشان بلکه خاورمیانه شوند که امنیت در منطقه ماحصل اول آن خواهد بود. جناب ناصرخان لطفا این غول شیشه ای دعوای کردی را در شیشه کنید و بگذارید باد بیاد چرا که ما ایرانی ها خیلی وقته از نسیم پر مهر بی بهره شدیم.
BBC,VOAکاملادرخدمت پان ایرانیست ها است
وقتی به آنها اعتراض می کنیم می گویند ما اخبار فارسی می گویم فقط ایران وافغانستان وتاجکستان
وقتی می گویم
بس چرا اخبار کردی
بس چرا ارمنی
پخش می کنید شروع به دشنام گفتندمی کنند
نویسنده میگوید در گذشته آریا گراها ادبیات ترکی را تحقیر می کردند در حالیکه ما چیزی به اسم ادبیات ترکی در ایران نداریم که کسی آنرا تحقیر کرده باشد یا مدعی می شود ترکها مدتها از ایران حراست کرده اند!!! عجیب است اشغالگری شد حفاظت! گویا ایشان از قتل عامها و کله مناره درست کردنها و کور کردم مردمان شهرهای توس و نیشابور و مرو و کرمان و اصفهان توسط ترکها یا شیعه کشی مردم ری توسط محمود غزنوی و سنی کشی بویژه در آذربایجان فارسی زبان بی خبر است. اکثر مردم ایران بویژه در غرب کشور تا قبل از صفویه سنی بودند که توسط ترکمانهای قزلباش صفوی یا قتل عام شدند یا بزور تجاوز و کشتار مجبور به تغییر مذهب شدند این ترکمنهای قزلباش مهاجر از آناتولی هم زبان مردم آذربایجان را عوض کردند هم مذهب آنها.
زبان فارسی دری زبان دربار ساسانی در مدائن عراق بود ( در مخفف دربار می باشد) دری معادل فارسی رسمی و کتابی امروزی است. زبان سایر نقاط ایران از رود فرات تا جیحون لهجه ای از این زبان دری بوده است. بعد از حمله عربها دستگاه دیوان سالاری ساسانی به خراسان منتقل میشود و شهر مرو در ترکمنستان فعلی می شودمرکز تجمع نخبگان. بعد از اسلام نیز بازماندگان همین دیوان سالاری و نخبگان دوباره ادبیات فارسی دری را از همان منطقه خراسان بزرگ که بین 5 کشور تقسیم شده است بطور ویژه از سمرقند و بخارا و کم کم مرو و بلخ و توس و نیشابور گسترش می دهند این زبان فارسی دری جدید کم کم جایگزین فارسی محلی قدیم مناطق مرکز و آذربایجان و قفقاز میشود. حمله ترک و مغول باعث انتقال مرکز فرهنگی ایرن از خراسان به فارس و ری و آذربایجان و قفقاز و آناتولی می شود. تا همین سیصد سال پیش زبان تبریز و دو سوم ترکیه فعلی فارسی بوده است.
هواداران تماميت خواه شرمنده آريايي با ابزار زبان فارسي وجا انداختن ازلي وابدي بودن أين شيرين زبان كش، تاريخ را نه گذشته اي كه مورد تحقيق وبررسي در حوزه درسيست بلكه برأي تشويش أفكار و در سايه قراردادن حقوق مسلم زباني وفرهنگي ملتهاي ممالك محروسه باز آفريني ايراني ميفرمايند ، جناب جوادي نيز در چهارچوب به ظاهر آكادميك سياست نهادينه شده استبداد تك فرهنگي وزبان رسمي فارسي را ترويخ مينمايند ، فرقي بين عالمان خود بزرگ بين فارسي مركز اگر هست ، در شيوه كار وبسته بندي كالاي تقبلي است وگرنه حداد عادل ولايت مدار و جوادي وطباطبايي تبريزي همگي سينه زنان و شيفتگان وشاهنامه خوانان فرهنگ وزبان بزور رسمي مرز پر گهر ند
جناب hekem ، شما مگر از طرف مردم آذربایجان نمایندگی دارید که از زبان آنها حرف میزنید و ادعا میکنید؟ شما فقط یک نفر هستید که تازه نام و نشانتان هم معلوم نیست. ولی دکتر عباس جوادی که خودش و نیاکانش تبریزی هستند با نام و نشان معلوم اظهار نظر کرده است. جناب hekem اکثریت بزرگ مردم آذربایجان مانند شما فکر نمیکنند. بخصوص فرهیختگان و درس خوانده های آذربایجانی هیچ نزدیکی با افکار ترک پرستانه و جدایی خواهانه و جنگ طلبانه ندارند بلکه مثل همه مردم ایران از دست حکومت آخوندها ناراضی و عصبانی هستند. بجای جنگیدن با واقعیتهای تاریخی خوب است با واقعیت کنار بیایید وگرنه در توهم میمانید.
جناب بهنام گرامی ! انگار سوء تفاهمی رخ داد. آن که بر آشفته شد، من بودم. از این بابت و از بابت هر آنچه که به ناروا نوشتم ،سخت متأسفم.شما بزرگوار کنید و ندیده شان بگیرید.
به هر حال،گمان نمیکنم بین ما حرفی برای گفتن باقی مانده باشد.
برایتان آرزوی تن سالم و دل خوش میکنم.
از قدیم گفته اند، چاقو دسته اش نمیبرد. حال عباس جوادی هم به چاقوی عریان راسیسم فارس تبدیل شده. وقتی از تغییرها صحبت میکند، مقوله فارسیت و فارسها را مبرا میدارد.
آقای سنجری گرامی،
آقای همایون سنجری اینها را بگوید، آنوقت میتوان هم در مورد این مقاله و هم در موارد احتمالی آتی، به آقای سنجری گفت: "آقای سنجری، این شیوه و روش شماست. این تفکر شماست." و میتوان تفکر و شیوههای آقای سنجری را به نقد کشید. من که با خود آقای سنجری کاری ندارم، بلکه با تفکر ایشان و مسؤلیت پذیری ایشان کار دارم.خوشحالم که کسالتتان رفع شده و به گفت و گو پرداختهاید.
ابتدا باید تاسف خودم را به خاطر غیبگویی نادرستتان بیان کنم. شما غیبگویی کردهاید که گویا من از نوشته شما "برآشفته" شدهام. به اطلاعتان میرسانم که من به هنگام خواندن مقاله شما هیچگونه احساس برآشفتگی نکردهام بلکه تنها احساسی که به من دست داد، تاسف از بیتوجهی و نسبتهایی بود که به من داده بودید. و تعجب از اینکه چگونه یک نفر میتواند چنین غیرمسؤلانه نوشتههای یک نفر را وارونه جلوه دهد.
من ناخشنودی خودم را از بکار بردن نام مستعار توسط شما ابراز داشتم و به نظرم این ابراز ناخشنودی حق من است. وقتی صمد نامی بیاید و حرفهایی غیرمسؤلانه بگوید و برود، هر چند من به همه آنها پاسخ بگویم و نادرست بودن آنها را نشان دهم، مسؤلیت آن نادرستیها را کسی نپذیرفته است. رهگذری آمده، مطالبی را درست و نادرست سر هم کرده و رفته است. ولی وقتی
در مورد عکس باید بگویم که این تصویری است که در این سایت در موارد زیادی برای اشخاص ناشناس از آن استفاده شده است. باور نمیکنید من میتوانم لینک چند ده مقاله را برایتان ردیف کنم.
اگر شما از این تصویر ناراضی بودید، کافی بود یک ایمیل به سایت میزدید و تصویر مورد نظرتان را میفرستادید، من با کمال میل آن را تغییر میدادم.
من سؤالاتی از شما کردم و شما در کامنت خودتان که گویا "پاسخ" به سؤالات من است، متاسفانه به اکثر آنها پاسخ مستقیم و صریح ندادهاید بلکه به حاشیه رفته و به مسائل دیگری "پاسخ" دادهاید.
بیایید به تک تک آنها بپردازیم.
در پاسخ مربوط به "زبانهای مختلف، فرهنگ و آداب و رسوم مختلف" مینویسید: "گرچه مردم ایران به زبانهای گوناگون سخن می گویند ، اما فرهنگ آنها یکی است."
به این ترتیب شما وجود تفاوت در فرهنگ و آداب و رسوم بین مردمان ایران را انکار میکنید.
آیا واقعا آداب و رسوم و فرهنگ هموطنان ارمنی و کرد و آذربایجانی و بلوچ و... یکی است؟ آیا در بلوچستان هم عید پاک و عید انگور وجود دارد؟ آیا آداب و مراسم عروسی همه یکسان است؟ آیا موسیقیشان یکی است؟ آیا....
شما از فارسی بودن سرود ملی پاکستان حرف میزنید. چه ربطی به آداب و رسوم من ایرانی دارد؟ پرسش من درباره مردمان ایران است. ما داریم راجع به ایران صحبت میکنیم.
در پاسخ به این سؤال من که "آیا شما مخالف آموزش انسانها به زبان مادری خود هستید؟"، مینویسید: "بحث در موافقت یا مخالفت با چنین خواستی نیست. بحث در امکان تحقق و عملی بودن آن است"
نه آقای سنجری! سؤال من مشخصا مربوط به موافقت و یا مخالفت شما با اصل آموزش است. ممکن و عملی بودن آن بحث دیگری است.
در پاسخ به پرسش من مبنی اینکه "آیا شما میپذیرید که هر انسانی، و هر گروه انسانی، حق دارد شیوه زندگی خود را انتخاب کند؟" پس از مقدمهای مینویسید: "خلاصه و نتیجه ی این بحثها ، در میثاق های ملل متحد آمده است و ( به گمانم)در این مورد، مرجعی بهتر از بیانیه ی حقوق بشر وجود نداشته باشد".
ولی متاسفانه نمیگویید که بر اساس همین میثاقهای ملل متحد و بیانیه حقوق بشر، این حق را میپذیرید یا نه!!!
امیدوارم به این پرسش پاسخ بدهید که آیا بر اساس ماده اول "میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی" و یا ماده اول "میثاق بین المللی حقوق اقتصادی اجتماعی و فرهنگی" با این حق موافق هستید یا نه؟
من سؤال میکنم که "اگر در فردایی در پیش رو............... آیا به خواست آنها و به صندوقهای رای تمکین میکنید یا برای حفظ تمامیت ارضی با توپ و تانک و هواپیما وارد کار میشوید؟"
متاسفانه شما بخش اصلی پرسش را از قلم میاندازید و از پاسخ به آن طفره میروید.
ولی من در پاسخ به شما میگویم که به توپ و تانک متوسل نمیشوم.
ادامه در کامنت بعدی...
ادامه کامنت پیشین...
پس رقم "از هر ده رسانه ی خارج کشور، نُه تا و نصفی" یعنی 95 درصد را از کجا آوردهاید؟ جز این است که یا این رقم، ادعایی بی پایه است و یا اینکه شما علم غیب دارید و شکسته نفسی میکنید؟!آقای سنجری گرامی، شما در مقاله خودتان آمار مشخص ارائه میدهید و مینویسید: "از هر ده رسانه ی خارج کشور، نُه تا و نصفی آن در اختیار شما و دوستان شماست"
این میشود 95 درصد رسانههای خارج کشور. ولی تنها نام چند سایت را میآورید. وقتی از شما راجع به این آمار میپرسم، پاسخ میدهید: "از جمله اشتغالات من ( برای آنکه در نوشتههایم حرف بیربط نزنم) گشتن در سامانه های اینترنتی فارسی زبان و جمع آوری اطلاعات است. آنچه در همین مقاله نوشتم ، بلوف نبود. بلکه ناشی از همین رَصَد کردن ها ، در سامانه های اینترنتی بود." ولی بلافاصله میگویید: "هیچکس نمیتواند درصدی در این مورد ارائه دهد.چنین تقاضایی به معنی این است که من علم غیب بدانم."
آقای سنجری گرامی، لطفا به من توضیح دهید اگر این ادعای شما بلوف نیست و اگر شما علم غیب ندارید و اگر هیچ کس نمیتواند این درصد را مشخص کند، پس رقم
آقای سنجری گرامی، من مسؤل نوشتهها و اعمال خودم هستم و دیگران هم مسؤل نوشتهها و اعمال خودشان. این یک اصل ساده دنیای مدنی است. اینکه فلان سایت و فلان کس چه میکند، ربطی به من ندارد. شما در این موارد میتوانید مقاله بنویسید یا با خود آنها وارد بحث بشوید.
بخشی از مقاله شما در رابطه با بنگاه سخنپراکنی بی بی سی است. و در مذمت برنامه پرگار با شرکت آن سه نفر. این درست است، شما حق دارید، شما در هیچ جایی صراحتا نگفتهاید که کار بی بی سی به نفع حاکمیت ملی ایران است. ولی وقتی از برنامه بی بی سی با شرکت آقای امیرخسروی تعریف می کنید، برداشت من چنین مشود که نوشتم. ولی پرسش این است که چرا وقتی برنامه این بنگاه سخنپراکنی در رابطه با مسائل تبعیضهای ملی قومی با شرکت فعالین این عرصه است، کار بی بی سی علیه حاکمیت ملی ایران است و اعتراض میشود ولی زمانی که نوبت به مخالفین وجود این تبعیضها میرسد، کسی اعتراض نمیکند و صدایش درنمیآید؟ چرا شما سکوت میکنید؟
شما از من میخواهید سؤالات دیگرم را مطرح کنم!!! وقتی سؤالات بیپاسخ میمانند و پاسخ دهنده به حاشیه میپردازد، من دیگر چه سؤالی میتوانم از او بکنم؟
تلاش خواهم کرد در کامنتهای بعدی به مقاله شما بپردازم.
شادکام و تندرست باشید.
اگر نویسنده در کنار مص، عراق، آسیای میانه و ... به زبان فارسها هم اشاره می کرد که زبان آنها هم اتفاقا بعد از همه آن ملتها تغییر کرده و به زبان دری(زبان مردم شمال افغانستان) تبدیل شده است است، بدون توجه به درست یا نادرست بودن فرضیه های مطرح شده، می توانستیم مقاله وی را علمی و غیر مغرضانه فرض کنیم ولی ایشان همگام با یکی از سیاستهای یکسانسازی 100 اخیر، فارسها را از این قاعده استثنا می کند و همین امر مغرضانه و هدفدار بودن نوشته وی را اشکار می کند. اگر زبان مصر و آناتولی و آسیای میانه 1000 یا 800 سال پیش تغییر کرده است زبان فارسها 400-500 سال پیش از پهلوی به دری تغییر کرده است و همانقدر که زبان ترکی و یا عربی ریشه در ایران کنونی نداشته به همان اندازه و شاید هم بیشتر زبان دری(زبانی که امروزه به غلط فارسی نامیده می شود) هم ریشه در کشوری که امروزه ایران نامیده می شود ندارد
جناب همایون، از آنجاییکه هنوز در دوران " حوزهٔ سیاسی و حوزهٔ فرهنگی ایران " مانده اید و از تحولات ژئوپلتیکی در یک ۱ قرن گذشته در اطرافتون رخ داده بی خبر مانده اید باید بدانید که "" انزوای امروز دولت فارسی "" ایران خط بطلانی بر آن " حوزه سیاسی و فرهنگی ایران " کشیده که توسط امپراتریهای ترک برای ایران کسب شده بود. ابتدا ببینیم دولت فارسی ایران امروز در کدام سکوی ژئوپلتیک قرار گرفته است و رژیم فارس ایران با پرچم و بیرق کدام نیروها امکان پرش ژئوپلتیکی دارد. ۱- مذهب شیعه ( تلاشهای مذبوهانه رژیم فعلی ایران محدودیت آویزان شدن از مذهب شیعه را ثابت کرد و قطب قدرتمند سنی در حال اتحاد با روسیه است. ۲- زبان فارسی، جغرافیای زبان فارسی مانند ظرفیت ادبی، علمی، فلسفی زبان فارسی بسیار محدود است، حوزهٔ تمدنی پیرامون ایران ( دنیایی ترک و عرب ) از سطح تولید لشگری از شاعران دهه هاست خارج شده. با
رنگ باختن مذهب شیعه، ناسیونالیزم فارسی بیشتر از پیش ایران را فارس و زبان را فارسی تعریف خواهد کرد و این جو دشمنی با دولت مرکزی را در بین ملتهای غیر فارس ایران دامن خواهد زد. فراموش نکنید روستای فارسی شما آب ندارد. دیگر " نظریه اوج قیمت نفت " به زباله دان تاریخ فرستاده شده، عصر دوم ماشین شروع شده، این در حالیست که زبان فارسی ناتوانی خود را در همه عرصهها به اثبات رسانده، روستای فارسی ثابت کرده نه تنها فاقد توانائی رشد و پیشرفت است بلکه در ذات خود، عقب گرا، مرده پرست است. خلاصه کلام، هر چه ایران هویت فارس و زبان فارسی به خود بگیرد، به همان نسبت فارسستان از خلال همین ایران زائیده خواهد شد، اگر زبان ترکی تبدیل به زبان دوم ایران شود امیدی به راه چارهٔ است.آقای انصاف، این مردم آذربایجان اس، فردا تکلیف خوشو در جغرافیای موسوم به ایران مشخص میکنه. شوونیسم فارس بخوبی میدونه، که بدون آذربایجان حتا قادر به حفظ موجویت خود نیس، از این جهت مدام کارو زندگی شو ول کرده و افتاده، دنبال مردم آذربایجان که شما قبلا فارس بودین، حالا شدین ترک! عجب چیز خنده داری میفرماین. کسانیکه که یکقرن تموم، در شکل شاه و شیخ در نمای پان ایرانیسم و شوونیسم، به ملت آذربایجان زور گفتن و تمام حقوق زبانی ملی و مدنی شونو را زیرپا لگدمال کردن و با جوکهای شینع و تحقیر آمیز بمردم توهین میکنن، دیر یا زود تاوانشو پس خواهن داد. اینا هنوز که هنوزه بخاطر صد سال توهین و تحقیر نسبت بمردم آذربایجان، از آنان عذر خواهی نکردن. فکر میکننن، خواهن توانست، به بهانه تمامیت ارضی، مدام العمر به دیگران زور بگن.
ایهالناس , یک سئوال از آقای کاوه جویا دارم . زبان فارسی با پروتو فارسی اش چند سال است در ایران تکلم میشود. کسی که به این سئوال جواب ندارد, زیاد دنبال زبان شناسهای خودی نگردد.
آقای جوادی پیشنهاد میکنم کتاب تاریخ هرودوت را به انگلیسی مطالعه فرمائید. هرودوت در این کتاب از ساکنین کناره های ارس به نام ماساژتها ی التصاقی زبان که کورش را شکست دادند بطور مشروح نوشته است. لزومی به مطالعه همه کتاب هم نیست کافیست با کلیک روی Find تایب کنید Araxes و تنها این بخشها را در عرض نیم ساعت بخوانید. آنچه بنام تاریخ منطقه ما بضرب پول نفت نوشته اند هر چه هست تاریخ نیست و نیازمند بازنویست.
http://www.documentacatholicaomnia.eu/03d/-484_-430,_Herodotus,_The_His…
آمار ی که در مورد جمعیت ترک تباران آلمان دادم، چندان دقیق نیست. اطلاعات زیر را از ویکی پدیا به دست آوردهام :
ترکهای آلمان (آلمانی: ، ترکی استانبولی: ) شامل افراد ترک تبار متولد آلمان، ترک های مهاجرت کرده به آلمان می شوند. که عموماً از ترکیه به آلمان کوچ کردند. ترکهای آلمانی بزرگترین اقلیت قومی در آلمان را تشکیل میدهند.[۳][۴][۵] تخمین جمعیتی ترکهای آلمان بین ۲٫۵-۲٫۷ میلیون،[۶] ۲٫۷ میلیون،[۷] ۳٫۵ میلیون[۸] و بیش از ۴ میلیون ترک شهروند آلمانی یک رگه و دورگه در این کشور زندگی میکنند.[۹][۱۰] و ۴٪-۵٪ از کل جمعیت آلمان را تشکیل میدهند.[۲]
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B1%DA%A9%E2
%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%A2%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86
دوست گرامی جناب ناصر کرمی، با آرزوی سعادت و سلامتی تان، چندی پیش شما دوسه جمله به آلمانی آورده بودید، که چندین غاط املائی و دستوری داشت. و آقای ائلیار آنرا تصحیح کرد. اولین سئوال من از محضرتان این است که آیا شما واقعا مطالبی به آلمانی قید میفرمائید؟ یعنی میتوانید، به زبان آلمانی بخوانید و بنویسد؟ اگر چنین است، آیا تا بحال به زبان آلمانی تحقیقاتی انجام داده و آنرا بصورت کتبی منتشر فرموده اید؟ سئوال دیگرم اینکه آیا جنابعالی در چه رشته ای تخصص دارید، و تحصیل کرده اید؟ آیا درآن خصوص تحقیقات علمی میکنید؟ اگر پاسختان مثبت باشد، لطفا اسم کتاب و یا نوشته تان را برای اطلاع خونندگان مرقوم بفرمایئد. تا خوانندگان نیز از نظرات آلمانی جنابعالی استفاده بکنند. با تشکر از زحمات تان.
جناب همایون، ۶ میلیون ترک در آلمان مهاجر هستند، ترکان آزربایجانی بیشتر از هزار ۱۰۰۰ سال بر ایران حکومت کرده اند. آیا تشخیص این دو واقعیت تا این حد دشوار است؟ شما از کدام جغرافیای سیاسی ایران حرف میزنید؟ آن جغرافیای سیاسی در زمان حکومت هزار ساله ترکان بر ایران شکل گرفته، ایران امروزی چیزی جز فارسستان نیست و شما میخواهید با اسم همین فارسستان جغرافیای سیاسی ایرانرا به آن مناطق تعمیم دهید، اتفاقاً همین رژیم فارس ایران نیز در تقلاست تا چنین توهمی به واقعیت بپیوندد، آیا موفق شده اند؟ آیا قادر به راه اندازی یک خط لوله گاز به همان پاکستانی که شما ادعا میکنید سرود ملیشان فارسی با فقط ۲۷۰ فعل ساده است شده اید؟
نوشتید : « پرسش از شما زیاد است و فعلا به همینها بسنده میکنم. «
شما هر وقت دوست داشتید و موقع را مناسب دیدید ، سئوالات تان را مطرح کنید. من هم اگر بتوانم، پاسخ خواهم داد. اما این را (به تجربه و بر اساس سئوالاتی که مطرح میکنید ) میدانم که شما و دوستان تان ، تصمیم خود را گرفتهاید.شما میگویید نه ! بسیار خوب . من هم با کمال احترامات فائقه میپذیرم و دست تان را از دور می فشارم.
در خاتمه ،
۱- از دوستانی که( در ربط با بیماریام ) همدلی کرده اند، صمیمانه سپاسگزارم.
و۲- با سپاس از دوست عزیز آقای انصاف که مرا از پاسخگویی به آن «آقا » معاف کردهاست.
میپرسید : « آیا شما میپذیرید که هر انسانی، و هر گروه انسانی، حق دارد شیوه زندگی خود را انتخاب کند؟».
دوست عزیز ! چنین پرسشی ، پای همه ی بحثهای مربوط به تکوین و تحول اندیشه ی سیاسی ، از زمان ارسطو به این سو را به پیش میکشد. موضوعاتی که از سوی فلاسفهای همچون هابز، جان لاک، مونتسکیو، هیوم ، روسو ، آیزیا برلین و... در مورد حقوق طبیعی انسان، آزادی ، قرادادهای اجتماعی و... مورد بحث و باریک اندیشی قرار گرفته است.
میپرسید : « اگر در فردایی در پیش رو، شما در موقعیت حاکمیت قرار بگیرید و میلیونها انسان در آذربایجان یا سیستان و بلوچستان یا کردستان به خیابانها بیایند و خواست جدایی را مطرح کنند، عکسالعمل شما چه خواهد بود؟»چگونه میشود به این پرسش مناقشه برانگیز ، در چند خط پاسخ داد؟
خلاصه و نتیجه ی این بحثها ، در میثاق های ملل متحد آمده است و ( به گمانم)در این مورد، مرجعی بهتر از بیانیه ی حقوق بشر وجود نداشته باشد.
جناب بهنام گرامی ! واژه شرطی « اگر » ، نه در حوزه ی بررسی های تاریخی محلی از اعراب دارد و نه در مباحث علوم اجتماعی.
شما همین سئوال را از اندیشمندان آلمانی بکنید ، ببینید به شما چه پاسخی خواهند داد. چندی پیش از حمله ی آمریکا به عراق ، ملیون ها تن آمریکایی ( در مخالفت با جنگ ) به خیابانها ریختند. چه اتفاقی افتاد؟
در ترکیه ( بارها ) جمعیت ملیونی در تخالف با اردوغان ، به خیابانها ریخت و در این تظاهرات ، بسیاری از معترضان ، از سوی پلیس کشته شدند. چه اتفاقی افتاد؟ و...
معذالک ، من هم همین سءوال را از شما و دوستان تان میکنم : اگر آن اکثریت خاموش از مردم آذربایجان، از شما و هم اندیشان تان بخواهند که بساط تان را جمع کنید و راحتمان بگذارید، شما چه پاسخی خواهید داد؟
میپرسید : « شما ادعا میکنید که "از هر ده رسانه ی خارج کشور، نُه تا و نصفی آن در اختیار شما و دوستان شماست" (یعنی 95 درصد). انصافا به من بگویید که چند رسانه فارسی زبان در خارج وجود دارد و جند درصد آنها مقالات مربوط به مسائل "ملی و قومی" را منتشر میکنند و چند درصد از آنهایی که این مقالات را منتشر میکنند، مقالات مخالفین نظری خود مخصوصا "تجزیه طلبان" را درج میکنند؟ »
از جمله اشتغالات من ( برای آنکه در نوشتههایم حرف بیربط نزنم) گشتن در سامانه های اینترنتی فارسی زبان و جمع آوری اطلاعات است. آنچه در همین مقاله نوشتم ، بلوف نبود. بلکه ناشی از همین رَصَد کردن ها ، در سامانه های اینترنتی بود .در مقاله ی مورد گفت و گو ، از چند سامانه اینترنتی فارسی زبان که مقالات تجزیه طلبان را درج میکنند ، نام بردم . تجربه خود من میگوید ، سایتهایی همچون اخبار روز ، شهروند کانادا، راه کارگر و شهرزاد نیوز ، بی هیچ محدودیتی مقالات تجزیه طلبان را درج میکنند ، اما از پذیرش و انعکاس پاسخها طفره میروند.
دو دیگر آنگه، نه من، هیچکس نمیتواند درصدی در این مورد ارائه دهد.چنین تقاضایی به معنی این است که من علم غیب بدانم و با همه ی کسانی که ( به عنوان مثال ) اخبار روز از درج مقاله شان امتناع کرده است،ارتباط داشته باشم. یا آن که، آمار ثبت شدهای در این مورد وجود داشته باشد.
وقتی میبینم مقالات آن چپ دیروز و هویت طلب امروز که ( برای اثبات تعلقات عربی اش ، چفیه و عگال را همزمان با کراوات به کار میگیرد) جعلیاتش در اخبار روز درج میشود و از پاسخ هیچ خبری نیست،چه باید بگوییم ؟
اخبار روز، پایگاه تجزیه طلب هاست. هر از گاه ، سری به آن بزنید ، حتماً موجب مسرت خاطر خواهد شد.
میپرسید : « آقای بابک امیرخسروی و همفکران ایشان و شما تا به حال مصاحبههای زیادی با بی بی سی داشته و در جلسات بحث و گفتگویی که بی بی سی ترتیب داده، شرکت کردهاند. چرا بی بی سی در آن موارد خوب است و کارش به نفع حاکمیت ملی ایران است و در موردی که این امکان را به مخالفین نظری شما میدهد، بد است و کارش دخالت در امور داخلی ایران است؟«
من هیچکس را از شرکت در برنامههای BBC منع نکردهام. آقای بابک امیر خسروی اختیار خود را دارد. هر گز هم نگفته ام که برنامه های BBC « کارش به نفع حاکمیت ملی ایران است». ( نشانم بدهید، تا همه ی حرفهایم را پس بگیرم.)
اما، بسیاری از اهالی اندیشه را میشناسم که آگاهانه از شرکت در برنامههای BBC امتناع میکنند. به علاوه، آنچه که در مقاله مورد ِگفت و گو نوشته ام،در پاسخ و در ربط با گفته های شما بود، نه ابتدا به ساکن و بی مقدمه .
ارمنستان و ایران دو کشوری هستند که " انزوای ژئوپلتیکی " بر خود تحمیل کرده اند، واقعیتی که به کسی گفته نشده این است که " توافق اتمی به جای زدودن تنش ها، تنش ایران با کشورهای منطقه " را افزایش داده است،اشکالات براه اندازی خط آهن ایران / ارمنستان را باید در ابعاد ژئوپلتیکی دیگری نیز برجسته کرد. ۱- ارمنستان به بخشی از خاک گرجستان ادعای آرضی دارد. ۲- امتداد خط آهن ایران به ارمنستان و از آنجا به گرجستان باید متضمن دوری و جدائی ارمنستان از روسیه باشد تا گرجستان اجازه عبور این خط آهن از خاک گرجستان را بدهد.۳- امروز امنیت اقتصادی / ثبات سیاسی گرجستان به با دو کشور جمهوری آزربایجان و ترکیه گره خورده است، عبور خط آهن از گرجستان باید در راستای اتخاذ خط مشی سیاست همکاری و همگامی با جمهوری آزربایجان و ترکیه از طرف ارمنستان قلمداد شود.
خانوم مریم ! ملت 40.000.000 نی، آذربایجان باید خودشان برای آینده خود تصمیم بگیرند، آیا با مردم فارس می مانند، یا با ملت آذربایجانی شمالی بمیان میآیند. جز مردم آذربایجان کسی نمی تواند دراین مورد تصمیم بگیرد. پس شما نیز اجازه بفرمائید مردم آذربایجان خودشان نسبت به این امر تصمیم بگیرند. و برای مردم حکم صارد نکیند. مرسی!
همایون سنجری ؛
جناب بهنام گرامی !
انگار ( در آن نوشته ) ناخواسته ، برآشفتن شما را موجب شدم. راستش، انتظار چنین عکسالعملی را از شما نداشتم.
واقعیت آن است که ، بر آوردهای ما از ظرفیتها و تحمل آدم ها، همیشه صائب نیست و چه بسا در اغلب ِ موارد، ظن آدمی است که داوری ها را شکل دهد .
نقل است ، در محاکمه ی میرزا رضا کرمانی ، سئوال کننده از او پرسید ، تو اینجا در حبس و غُل زنجیری و سید جمال الدین اسدآبادی، در امن و آسایش به ریشت میخندد. میرزا رضا پاسخ داد : حکماً عیب از ریش من است. حالا حکایت ماست.شاید نوع کلام من یا ادله ای که آورده ام، سبب ساز آشفتگی و بر آشفتگی شما شده باشد. اگر چنین باشد، از این بابت سخت متأسفم.
من در آن یا داشت، برخی موضوعات مطروحه در مقاله ی اخیر ی شما را ( مورد به مورد )باز نویسی کردم و به هریک از آن ها ( در همان چهار چوب ) پاسخ دادم. انتظارم آن بود که شما هم همینگونه عمل کنید .اما، شما، به جای پرداختن به عرایضم ، به نام مستعارم گیر دادید و تا آخر یاد داشت تان ( همچون بوکسوری که حریفش را در گوشه ی رینگ گیر انداخته باشد)لحظه ای گریبانم را رها نکردید. به علاوه ، در نشر آن مقاله ( شاید ناخواسته )از تصویری استفاده کردید که چهره ی گانگستر ها را تداعی میکرد و همین مورد ، مزاح یکی از کامنت نویسان را موجب شدکه گمان میکرد ، آن عکس را من فرستادم .
عجیب است که شما، حتی پس از خواندن یاد داشت آقای توکلی، باز هم مستعار بودن آن نام را برجسته کردید.
دوست عزیز! مقالات من همواره با نام واقعیام نشر یافته است .در موارد نادر ِخاص ( از جمله بحثهای هویت طلبی) به دلایلی که مطرح کردن آن ممکن است سوء تفاهم بیشتری به بار آورَد ، از نام مستعار استفاده کردم.
این را هم به تأکید بگویم که استفاده از نام مستعار نه به دلیل ترس است و نه فرار از مسئولیت. من حدود بیست و هشت سال است که در خارج کشور به سر میبرم و غم از دست دادن پدر و مادر م را ، در تنهایی غربت تحمل کردم. پس سببی برای ترس وجود ندارد. به علاوه ، پای « زنده باد مرده باد » هم در میان نیست که تدابیری ( از جمله با نام مستعار نوشتن ) را موجب شود. نکته ی آخر اینکه ، هر گاه با نام مستعار نوشتم، مسئول سایت را در جریان قرار دادم. در مورد مقاله ی اخیر ، هم آقای توکلی میداند که « صمد » چه کسی است و هم شما آقای اژدر بهنام ! غیر از این است؟
اما ، پاسخ به برخی سئوالات تان:
نوشتید : « آیا شما انکار میکنید که در ایران، مردمانی با زبانهای مختلف، و با فرهنگ و آداب و رسوم مختلف زندگی میکنند؟ و اگر این را انکار نمیکنید و میپذیرید، چه نامی بر آنها میگذارید؟»
گرچه مردم ایران به زبانهای گوناگون سخن می گویند ، اما فرهنگ آنها یکی است. پیشتر به شما گفتم ، ایران ِ ِ بزرگ یک واقعیت تاریخی - فرهنگی است . اگر جغرافیای سیاسی ایران، محدوده ی فعلی ایران را در بر میگیرد ، جغرافیای فرهنگی ایران ، افغانستان، تاجیکستان، ترکمنستان، اران یا کشور موسوم به جمهوری آذربایجان ( بعضاً) ارمنستان و گرجستان ، کردهای عراق و ترکیه و پاکستان و … را شامل می شود .نمی دانم اطلاع دارید یا نه. سرود ملی پاکستان به زبان فارسی است.
به مردم ساکن ایران ( به رغم زبانها و گویش های گونه گون) ایرانی یا « ملت ایران» میگویند. همین و بس.
نوشتید : « آیا شما مخالف آموزش انسانها به زبان مادری خود هستید؟».
بحث در موافقت یا مخالفت با چنین خواستی نیست. بحث در امکان تحقق و عملی بودن آن است. در مورد عملی نبودن « آموزش به زبان مادری » در ایران ، حرفهای بسیاری برای گفتن دارم که ( در صورت لزوم ) در کامنت یا کامنت های دیگری خواهم نوشت. اما، با یاد آوری نکتهای ، این بحث را در همین جا میبندم.
میدانیم ، حدود شش ملیون مهاجر ترک در آلمان زندگی می کنند ( طبق آمار رسمی ،حدود ۱/۸ در صد جمعیت در آلمان به زبان ترکی صحبت می کنند). با این همه و با وجود سنت دموکراتیک جا افتاده در آلمان، آموزش به زبان ترکی در این کشور تحقق نیافته است .
اردوغان ( نخست وزیر پیشین ترکیه ) در سفر یکی – دو سال سال پیش اش به آلمان ، تقاضای تأسیس مدرسههایی به زبان ترکی را کرده بود که بی درنگ از سوی مرکل ( صدر اعظم آلمان ) رد شد.
وقتی چنین خواست و درخواستی ، در کشوری مثل آلمان ( با توجه به دموکراسی نهادینه شده در آن و ثروت و امکانات آموزشی گسترده اش ) رد می شود، چه انتظاری از ایران میتوان داشت.
مقاله دکتر عباس جوادی که از پژوهشگران برجسته آذربایجان ایران است نوشته ایست بس غنی و روان و امید است دیگر مقالات ایشان نیز در سایت منتشر گردد. در ضمن به شخص بینامی که کامنت بالا را نوشته باید گفت دقت بیشتری کند و ارجاع به دیاکونوف و رئیس نیا را که از پایه های استدلال نویسنده است مشاهده نماید. تازه نویسنده خود کارشناس زبانشناس و خاورشناس است و گفته اش مرجعیت دارد. این جناب بینام است که باید برای ادعاهای تکراری و بیپایه خود مدرک بیاورد. کسی که از ترس شناخته شدن حتی از درج یک نام مستعار هم برای خودش گریخته است!
آقای کاوه ! بنظر میاد، وظیفه شما گرد آوری چنین نوشته های خنده آور اس، تا انرژی فعالین حرکت ملی آذربایجانو با این جور چیزها تلف کنی. این آقا مگر وکیل و یا نماینده مردم آذربایحانه، کار و زندگیشو ول کرده برای آنان نسخه تباری صادر میکنه؟ آدم از حرفهای ایشون خنده اش میگیره. کسی نیست از این آقا بپرسه، بجای این چیزها بفکر مردم محترم فارس باشه، اصلا آینده اش معلوم نیس فردا چه سرنوشتی در انتظارشه. مردم آذربایجان به اندازه کافی اتنولوگ، زبان شناس و متخصص دارن، و نیازی به این تیپ آدمها نیس، براشون نسخه صادرکنه. همین مردم از وی میپرسن، مگر ایشون وکیل و قیم مردمه، براشون نسخه صادر میکنه؟! عجب دنیائیه!
حقیقت جز این نیست که در این مقالۀ بسیار روشن آمده است. دریغ است که بعضی از هم میهنان ترک زبان ما زور بی جهت می زنند تا ثابت کنند که ترکی از هزاران سال پیش در آذربایجان رایج بوده است. حیف از وقتی که برای این کار صرف می کنند. ترکی زبان مادری میلیونها ایرانی است و باید محترم شمرده شود و آموزش آن رسمی شود. همین و بس. افراطیون ترک زبان واقعاً حرف های خنده دار می زنند. البته حرف های خنده دار آن ها را یک قرن پیش در ترکیه هم می زدند، اما چون در آنجا عقل نقاد و تحقیق علمی واقعاً پیشرفت کرد، اکنون دیگر کسی از این ادعاها کند.
ممنون از این مقاله
آقای عباس جوادی , در درج مقاله هی علمی رسم است که منابعی که از آن استفاده شده است هم نوشته بشود و الا نظر فردی و شخصی محسوب میشود که ممکن است بی اسا و بی پایه باشد و یا ممکن است سر تا پا من در آوردی باشد. اگر در غرب تشریف دارید از نحوه مقاله نویسی غربیها یاد بگیرید.در تاریخ از اوراتورها, لولوبیها, مادها , قوتیها , هوری ها که در نواحی آذربایجان امروزی می زیسته اند, اسم برده میشود و طبق نظر آنتروپولوگهای مختلف , زبان این ها و حتی سومرها , زبان التصاقی یا پروتو ترک بوده است. شما نمی توانید وجود این ملت ها را انکار کنید و شما نمی توانید وجود زبانهای التصاقی را در این منطقه انکار کنید. ولی بهتر است به نوشته تان منابع هم اضافه فرمائید تا بلکه یکی پیدا شد تا صحت نوشته تان را تحقیق کند.
آقای کرمی به صحرای کربلا نرویدو. من میخواهم بدانم , آیا نیم صفحه مقاله علمی اجتماعی در مجله های آلمانی دارید یا نه ؟ چون آنجا از آهورا بازی و آریابازی خبری نیست.
به کاربر ..گرامی.... ANONYMJ ….من از خود تعریف و توصیف نکرده ام، بلکه ضرورت آمد، به این موضوع بپردازم. اگر شما از کدهای کیلویی در آلمان خبر دارید، لطفأ یگویید کیلویی چقدر است و آنها را کجا میفروشند.
نام دقیق وزارت اقتصاد و انرژی آلمان، و مرکز تحقیقاتی انرژی این کشور، همچنین مرکز تکنولوژی ساختمانی آلمان را در کامنت قبلی داده ام . در گوگل آنها را پیدا کنید و آنجا زنگ بزنید و در خواست کیلویی نه، بلکه فقط درخواست یک گرمی یک شماره و کُد را بکیند، آنوقت است که خود پی خواهید بُرد که از چه فرهنگ عقب مانده و لُمپنیسمی برخوردار هستید. وزارت اقتصاد و انرژی آنهم کشور آلمان مدرک و کُد کیلویی میفروشد ؟ شما نظام جمهوری اسلامی را با سیستم آلمان عوضی گرفته اید، آلمان حتّی انگلیس و آمریکا هم نیست که مدرک بسادگی میدهند.
کسانیکه در آلمان میکنند و به قوانین و مراکز علمی آن اطلاع دارند، میدانند، که طبق کدام ضوابط و شرایط دولت آلمان در این زمینه آنهم بحث انرژی و اقتصاد سخت گیر است. و فقط چه کسانی چنین کُدها و شماره هایی را دریافت میکنند. بیش از 2/ 3 دو سوّم مهندسین آلمانی ( آلمانی نژاد) دارای چنین کدها و شماره هایی نیستند. و کارهای آنها به افرادی که دارای این کُدها هستند وابسته است،کارهای تجربی و علمی و تحقیقی من در وزارت اقتصاد و انرژی آلمان، پس از بررسی کارشناسان این وزارتخانه پذیرفته و تأیید شده اند و در آنجا ارشیو میباشند و من هم طبق قانون موظف هستم حداقل به مدّت 2 سال این اسناد را نگهداری کنم.
طبق همین کُدها و اعتبار علمی و تحقیقی و کار عملی آن است که بانکهای KFW آلمانی تا بیش از صد هزار یورو در هر بخش به مشتریان ما وام بدون بهره و یا با بهره کم 1 تا 2.5 درصدی میدهند.
شما با این بیان خود نشان دادید، که یک فرد کوچه و بازار بی خبر از دنیا میباشید و من دیگر خودم را موظف نمیدانم که کامنت شما را پاسخ دهم. هم صحبت های شما در سطح خودتان در جاهای دیگر هستند، اینجا جای شما نیست. از همهء اینها گذشته مگر شما فضول و نخود هر آشی هستید که این چنین بی پرنسیپ خود را به معرض نمایش میگذارید، طرف بحث من کس دیگری است و نه شما !
اقای کرمی، ما به شما افتخار میکنیم، لطفا تحقیقات خودتان به زبان آلمانی را، در اینجا درج نکنید، تحقیقات شما به زبان فارسی در همین سایت درج شده و من یکی به ۸۰ هشتاد سال زمان نیاز دارم تا این مطالب شما را به زبان فارسی هضم کنم، آدم معمولی و عادی که هیچ، یک نابغه نیاز به دو حیات دارد " بمیرد و دوباره زائیده شود " و در هر دو زمان مطالب شما را به یاد بیاود زمان نیاز دارد تا قادر به درک عمق و محتوای مطالب شما بشود. من با خواندن مطالب شما به این حدیث نیز ایمان آوردهام که " مردانی از پارس " به ثریا خواهند رفت.........
آقای کرمی U این تعریف و توصیف ها که از خودتان کرده اید, از جهان سومی هم گذشته, جهان چهارمی شده. از کدهای کیلوئی در آلمان خبر داریم. کدها مال خودتان, شما لینک از نیم صفحه از نوشته علمی و تحقیقی تان در مجله های آلمانی این جا بنویسید. .....
کاربر ..گرامی... ایرانی.... همانطور که گفتم دانش یک ابزار است. و یکی از مهارتهای چند گانهء انسانی است، بنا بر این هنر نیست که کسی اندوخته های دانش و علمی خود را به رُخ دیگران بکشد. از این گذشته هر کس مدرک و دانشی آموخته باشد دلیل بر تکامل و انسانی بودن او نیست.
حال که شما بحث و دیالوگ را به اینجا کشانده اید من هم در حوزهء انرژی و اقتصاد در آلمان مشغول بکار هستم، شمارهء فعالیّت انرژی و اقتصاد من با شمارهء مالیاتی آن در همه جا ثبت و علنی هست. بطور مستقیم با وزارت انرژی و اقتصاد آلمان(BAFA ) Bundesamt für Wirtschaft und Ausfuhrkontrolle سرو کار دارم. در این وزارتخانه کَد و شمارهء مخصوص و شناسایی دارم،شما میگویید که در حوزهء اقتصاد و انرژی و در یکی از دانشگاههای اروپا و مرکز تحقیقاتی مشغول بکار هستید، گرچه طبق فرهنگ جهان سوّمی این ادعا میتواند مبالغه و از همان فرهنگ غیرتی بدون پشتوانه و احساسی داش مشتی باشد، و یا هدف کسب اطلاع از زندیگ شخصی دیگران باشد، ولی من بهر صورت ادعای شما را می پذیرم.
شما گفته اید که نتیجهء تحقیقات شما در ژورنالهای خاص آن رشته در دسترس میباشند، لطفأ بفرمایید در کدام ژورنال، آدرس دقیق آنرا لطف فرمایید.
در انستیتوت تحقیقاتی انرژی مرکزی آلمان Deutsche Energie-Agentur (dena) کُد و شمارهء مخصوص دارم. در انستیتوت تکنولوژی در امر ساختمان Deutsche Institut für Bautechnik (DIBT) کُد و شمارهء مخصوص و حساب مستقل دارم. و در سایر ادارات و انستیتوتها و شرکتها. تحقیقات و ارائه کار عملی و تجربی و گذراندان دورهای آموزشی مطابق با نرمهای روز، هر ساله بایدبه روز و تازه گردند و به این ارکانهای دولتی و تحقیقی ارائه داده شود ، وگرنه حق و اجازهء کار در این عرصه از شما سلب خواهدشد.
من عضو سندیکای مشاوران انرژی سراسری در آلمان هستم، عضو سندیکای معماران و آرشیتکتهای آلمان هستم. و در دو رشتهءِ دیگر هم تخصص دارم( مطابق با مدرک دولتی از آلمان).
حال شما اگر راست میگویید، بطور روشن رشتهء تحصیلی و مکان تحقیقات خود را بیان بدارید، ما که تروریست و یا بخیل نیستیم که هم وطنی پیشرفت کرده باشد، باعث افتخار ماست، شاید من از شما در بعضی از زمینه ها کمک بخواهم و یا باهم همکاری را آغاز کنیم. اگر ممکن است یکی از کارهای شما را برای آقای توکلی بفستید من هم آخرین کار در مورد انرژی خود را که در حدود 150 صفحه به زبان آلمانی است را بشکل PDFبرای ایشان میفرستم تا راه حلّی برای انتشار آن پیدا کنند، دانش باید علاوه در ژورنالهای مخصوص بخود بشکلی ساده و عملی آن در خدمت مردم هم باشد، آن امری که در همین جوامع اروپایی رونق دارد. در غیر اینصورت شما مبالغه میکنید و شاید دارای دیپلم ایرانی هم نستید.
آقای توکلی عزیز, به موضوع اتنیکی طوری توجه میشود که نشود بهتر است . ما هم از این کنفرانس خبر داریم و تک تک آنهائی که در آنجا شرکت میکنند, میشناسیم. اکثر شان همان ها ی هستند, که اولا : در همه جا هستند. ثانیا: تا نام ملت آذربایجان به میان می آید, چشمهایشان از حدقه بیرون میزند. اتفاقا شما به موضوع مهمی اشاره کرده اید.ولی اینکه آذربایجانی ها در چنین مجامعی شرکت نمیکنند, بدون دلیل نیست. باز هم مینویسم, در ایران بدون آذربایجان هیچ تغییری روی نخواهد داد, همان طوری که در جریان جنبش سبز دیدید. آن موقع اگر تبریز هم بپاخواسته بود, وضع اینطوری نمیشد. آن موقع هم تا پای حقوق ملیت ها به میان آمد, دولت ومخالفین دولت, بالاخص مخالفین خارج نشین, فتیله را پائین کشیدند. دوست عزیز, همین
مخالفین که در اینجا هم قلم میزنند , در خصوص حقوق اقلیت های اتنیکی بهتر از رژیم کنونی هستند؟ نه. بنا براین, از آذربایجانیها انتظار نداشته باشید که بیایند وبا بحث های بیهوده و اعصاب داغون کن وقت تلف کنند. آذربایجانیها بیکار ننشسته اند ,ممتها این بار با دفعات قبلی فرق دارد. خدا وکیلی , سهم آذربایجان در همین انقلاب 1357 چقدر بود و نتیجه ایکه حاصلش شده است , چیست؟ موفق باشید.به کاربران ..گرامی، ........ yaradiciliq.آ....و ...سیاوش .ژ......در استان فارس همانقدر نکات منفی سلسلهء پهلوی را بر میشمارند که در آذزبایجان از آن هم می نالند، واقعیّت این هست که این سلسله هم نکات منفی داشته ولی نکات مثبت آن بیشتر است. باید بررسی کرد که سلسله پهلوی در چه دورانی از تکامل بوده و وظایف کلی آن از کجا به کجا باید میرفت ( از فتودالیته به سرمایه اری ملّی و تشکیل دولت و حکومت ملّی و پایه گذاری اقتصاد و صنعت پایه ای مادر و پایان دادن به ساختار فئودالیتهء خان خانی، و.....). حکومتهای ملّی آورندهء دمکراسی و ازادیهای فردی نبوده و نیستند. چنانکه اهداف اصلی انقلاب مشروطه هم دمکراسی و سکولاریسم نبوده و نیست، سلسلهء پهلوی با هر کاستی به وظایف خود خوب عمل کردند.
امّا اشتباهات تاریخی داشتند که بجای اینکه زمین داران و فئودالها را تشویق به گذار به دوران فئودالیتهءِ اشرافی و سرمایه داری تولیدی و رشد صنعت کند، اغلب آنها را از بین برد. تا قدرت سیاسی را متمرکز کند، از شما چه پنهان اشتباهات دوران پهلوی و بویژه در دوران اصلاحات را حاصل عملکرد نخست وزیرانی مانند "علی امینی" قاجار میدانند،در استان فارس زادگاه من شواهدی در دست است که خوانین اشرافی را که میتوانستند در رشد و توسعه و گذار از فئودالیته به فاز سرمایه داری انقلابی کمک کنند و در ایران دوستی فوق العادهء آنها هیچگونه شکی نبود را با فرزندان و وابستگان آنها را زندان و بعد هم اعدام شده اند، چرا چون قدرت سیاسی منطقه ای داشته اند که بخشی از استان فارس را هدایت میکردند. این بخش طولانی است و در کامنتها نمی گنجد.
کاربر گرامی ....سیاوش .ژ...... من با نظر شما موافق هستم. دنیای گلوبال امروز بهم پیوسته و وابسته است، منافع و امنیّت کشورها از جمله ملّی آمریکا در درون آمریکا نیست بلکه در حوزهء خلیج فارس، در آسیای میانه و یا در شاخ افریقا و جاهای دیگر است. امّا مقایسه کردن کشورهایی مانند آلمان، فرانسه، انگلستان و غیره ..با کشورهایی مانند ترکیه، ایران، افغانستان و بطور کلی در جهان شرق نادرست هست. این کشورها شرایط و دوران هایی که ما اکنون با آنها روبرو هستیم در قرن 15 و تا 17 ططی کرده اند.
نقش ترکیه در منطقه و خاورمیانه بسیار مخرب و مسموم کننده و واپسگرا میباشد، ترکیه با دریافت امتیازات فراوان و غارت اقتصاد ایران، به مانند ستونی برای نظام اسلامی علی خامنه ای است تا بر زمین نیفتد، ترکیه نوکر و خدمتگزار غرب هست، از سویی دیگر با اسلامگرایی باعث عقب ماندگی در شرق است، ترکیه با هیچیک از همسایگانش متحد نبوده و نیست، و... بسیار مسائل دیگر. برای روسیه ایران هم موش ازمایش گاهی، و لولو و کارتی هست که هر وقت بخواهد در مقابل غرب آنرا بکار میگیرد. مسلم هست اگر در کشور ما هم حکومتی ملّی و ورزیده و آگاه به جهان پیرامونی و متعهد به منافع ملّی باشد با همهء کشورها ارتباط سیاسی و اقتصادی بر قرار کردن از ضرورتهاست
من از نزدیک شاهد بودم که «اتحاد برای دمکراسی درایران » به موضوع اتنیکی بیشتر از هر جریان سیاسی ایرانی توجه داشته است. شخصا در چند کنفرانس «اتحاد ...» شرکت کرده ام با اینکه از تشکل های ترک های آذربایجانی رسما دعوت شده بود ولی انان در چنین اجلاس هایی ، شرکت نمی کنند. در حالی کرد ها ، عرب های ایرانی ، بلوچ ها و ترکمن ها در این اجلاس ها شرکت فعال داشتند. بنابراین سئوال را می شود برعکس کرد که چرا ترک های اذربایجانی برای تغییرسیاست در ایران با بقیه دسته بندی ها همکاری نمی کنند؟ همین طور تشکیلات ترک های اذری در اجلاس های گنگره ملیت ها ی ایران هم شرکت جدی نداشته اند .
جناب ناصر خان بنده در حوزه اقتصاد و انرژی هستم و در یکی از دانشگاه های اروپا و مرکز تحقیقاتی مشغول هستم. لابد جنابعالی میدانید که نتیجه کاری تحقیقاتی نه اینجا بلکه در ژورنال های خاص آن رشته قابل دسترسی است. به هرحال از بیانات حضرتعالی متوجه شدم که تا همین جا هم زیادی مطالب شما را جدی گرفته بودم. راستی نوشته آخر شما خیلی علمی بود و متاسفانه بنده متوجه نشدم چی بود و چی شد. موفق باشید
جناب انصاف، جناب راضی! شما اگر آدم منطقی باشین، از آقای ائلیار بخاطر نظرش اینهمه خرده نمی گیرین. جناب عالی وقتی با مقدس کردن خاک پرستی و زبان پرستی، هیچ حق و حقوق انسامی برای دهها میلیون انسان غیر فارس ایرانی قائل نیستین، چطور خود را محق می بینین، به آقای ائلیار انتقاد کنین و خرده بگیرین، در حالیکه وی از حقوق پایمال شده مردم مظلوم حرف میزند. شما به بهانه تمامیت ارزی میخواهین مردم غیر فارس را به خیش و گاو آهن به بندین، در صورتیکه به بهانه تمامیت ارضی و تحت پوشش همان شعار یک قرن تمام است حقوق زبانی، فرهنکی، مدنی و ملی مردم غیر فارس سرکوب شده و از بین رفته اس. در واقع این فاجعه مفهوم آن ضرب المثل را می رسونه میگوید:( تجربه را تجربه کردن خطاس!). قربونت برم! حالا شما شعار بده ایشون عشیره پرسته. اینکه نمیشه عزیز جان! چرا منطقی فکر نمی کنین؟ و از حق مردم بیجاره و مظلوم دفاع نمیکنین؟
ای کاش آقای جداری اینها را به شکل یک رمان بنویسند و انتشار دهند در ایران که نمیشود حداقل در خارج کشور چون جای اینگونه رمانها خیلی خالی هست
آقای رازی گرامی،
من هم معتقدم هر آنچه که از صندوق رای بیرون بیاید لزوما مشروعیت ندارد. بحث بر سر این است که چگونه میتوان در مقابل این عدم مشروعیت ایستاد.
زمانی که توپ و تانک به میان آید، چه بخواهیم و چه نخواهیم، کشتار مردم در پیش است.
در این دنیا برای بدست آوردن هر چیزی باید هزینهای پرداخت. اینجا هم دقیقا بحث بر سر آن هزینه است. شما میگویید برای جلوگیری از رای نامشروع اکثریت مردم، مثلا در مورد اخراج مردم از یک سرزمین، به توپ و تانک هم متوسل میشوید. من فکر میکنم این هزینه سنگینی است. کشتار هزاران و شاید صدها هزار تن از مردم و بی خانمانی تعداد بسیار بیشتری از آنها در مقابل جلوگیری از اخراج هزاران تن و یا شاید صدها هزار تن.
من نمیتوانم حتی تصورش را بکنم که بتوانم چنین تصمیمی بگیرم!
فکر میکنم باید چارهای اندیشید که چنین فجایعی پیش نیاید تا به چنان فجایعی بیانجامد!
آقاي بهنام گرامي، بحث بر سر كشتار مردم نيست. بحث بر سر أين است كه براي من رأي أكثريت تنها هنگامي ارزش دارد كه مشروعيت قانوني داشته باشد. مثال ديگر: اگر أكثريت مردم به إعدام در ملا عام و اجرائ حد يا ممنوعيت روزه خواري يا وجوب حجاب رأي بدهند، تكليف حكومت چيست؟ دقت كنيد كه مثالهاي من مثالهاي ناممكن نيستند و به نظرم اگر همين امزوز در باره أين موضوعات رأي گيري شود، إز پارس آباد مغان تا چابهار و إز آبادان تا سرخس أكثريت نه چندان كوچكي به آنها رأي خواهد داد. همچنين مثال من درباره آذربايجان هم چندان فرضي نبود و آن أكثريتي كه در خيابان بر عليه ارمني و كرد شعار مي دهد و در ايران گلوبال بر عليه آنها مقاله مي نويسد، مي تواند رأي به اخراج آنها هم بدهد. من مي گويم اگر در قدرت باشم رأي أين أكثريت را زير پا مي گذارم و شما مي گوييد به صندوق رأي تمكين مي كنيد و مي گذاريد أكثريت آنها را اخراج و آواره كند.
به نظرم سواي اينكه من و شما چه موضعي درباره جدايي و استقلال داريم (و ظاهرا تا جايي كه به سعادت و كرامت إنسانها مربوط است همعقيده ايم) بحث وقتي سازنده مي شود كه نظر متخصصين حقوق بين المللي در أينجا ذكر شوند. من همانطور كه گفتم تخصصي در أين زمينه ندارم." اردک سخن گو، سخن بگو " او از مرداب بیرون خواهد آمد و طلیعه صبحی دیگر را بشار خواهد داد، صبحی بی خورشید، و تا دمدمهای غروب برایمان شعر و غزل خواهد خواند، آهنگی در آسمان تاریک خواهد ترکید، " ما را بخوان ای روایت عشق ابدی " ناگهان، گسستی به پهنای چاه جمکران در دل زمین دهان باز خواهد کرد و ارتش مردگان، سوار بر بالهای سیمرغ، به سان آتشفشانی ،با جرقهای آتشین ، آسمان صبح تاریک را چراغا نی خواهد کرد، آری آری به مدد حضور تو، تیرگی را از جهان خواهیم زداخت و مردگان دوباره بر زندگان جلوس خواهند کرد.
جناب کرمی گرامی، کشورهای آلمان، فرانسه، انگلیس و لهستان دها سال با یکدیگر جنگ و ستیز داشتند و در دو جنگ جهانی بیش از 60 میلیون انسان کشته شد. حتی یک صدم این تعداد در هیچ جنگی بین کشورهای خاورمیانه کشته نشده است. با این وجود این کشورها و دولتها دوباره باهم متحد شده و هر یک در کنار دیگری دشواریها را بررسی ورا ه برونرفت از این بغرنجها را با بایکدیگر غوررسی میکنند. هیچیک از این دولتها نمیتواند بتنهایی و یا فقط با اندکی از آنها روابط اقتصادی- فرهنگی داشته باشد.کشورهای ترکیه، افقانستان، عراق، و کشورهای شمالی ایران از سده های پیش تبادلات تولیدی و فرهنگی داشته اند. هریک از این ملتها خو و مشخصات اخلاقی خود را دارا هستند. گسست این دادوستد نمی تواند بسود یکی و یا دیگری بیانجامد و تنها به مخاصمات و دشمنی دامن خواهد زد.
شرط اول همکاری همه اقشار مردم در ایران برای از میان برداشتن حکومت آخوندی, برسمیت شناختن کامل ملتهای غیر فارس است. باز هم تکرار میشود , هر تغییری در ایران بدون همکاری ترکها( آذربایجانی, قشقائی, خراسانی, ترکمنی) غیر ممکن است
جناب کرمی عزیز، پیشرفت کار هر کس و هر جامعه نیست، اکثر کشورهای دنیا، در همین یک قرن اخیر خود را وارد مدار پیشرفت و توسعه کرده اند، " آسانترین " کار برای توجیه عدم پیشرفت یک جامعه، سرزنش دیگران است، کمبود خود را به گردن دیگران انداختن است، بیایید کمی واقع بین باشیم، جامعه فارسی شما از همسایگان عرب و ترک خود عقب مانده است، دلیل اصلی آن نیز سیاست پهلوی پدر و پسر و در ادامه آن شیخ بود. در این مورد نکاتی را به عنوان عامل اصلی میصحه برجسته کرد که عبارتند از ۱- تیر خلاص به مشروطیت توسط رضا خان ۲- دزدیدن و بلعیدن بیشتر از ۷ هفت هزار روستا توسط رضا خان ۳- اصلاحات عرضی پهلوی پسر که کمر خرده ملاکان ایرانی را شکست و مانع شکل گیری طبقه متوسط استهاندار در بطن جامعه ایران شد را میشود نام برد. در کنار همه اینها، نباید عامل زبان فارسی را در عقب ماندن
جامعه فارسی از کاروان توسعه و پیشرفت را نادیده گرفت، زبان فارسی، نه زبان علم است، نه فلسفه، نه ادبیات و نه تکنولوژی، شالوده دنیایی امروز ما، بر اساس تحقیقات میچرخد، وقتیکه زبان فارسی شما با فقط ۲۷۰ فعل ساده، قادر به تطبیق خود با پیشرفتهای علمی نیست، بدون شک این جامعه مسیر انحطاط را طی خواهد کرد.کاربر گرامی،..ایرانی،... 1- من به آن جوان دانا و بالغ توهینی نکرده ام، با ایشان هم صحبت شدم و انسانی مدرن و امروزی است 2- دُزدی و پس دُزدی، چپاول و راهزنی و قداره بندی حکومت ترکیه در مورد ایران بحث علمی نیست که قبول و یا مردود شمرده شود 3- من یک سوسیال دمکرات هستم، و از دیدگاه لیبرالیسم به مسئلهء قومی و ملّی در ایران می نگرم و طرحهای ملّی بر اساس حقوق فردی و شهروندی را بر اساس همان لیبرالیسم سیاسی و اقتصادی را انتشار داده ام، موضع تدافعی من در مقابل قبیله گرایان ضد ایرانی است و ادامه خواهد داشت 4- من از هیچ قوم و قبیله و برتری نژادی طرفداری نکرده و نخواهم کرد، امّا در مقابل سخت پراکنی های قبیله و قومی ضد ایرانی ساکت نخواهم بود
5- من بر این اعتقاد دارم که منافع ملّی ایرانیان با منافع ملّی و استراتژیهای حکومت ترکیه در یک جهت نیست و در شرایط فعلی متضاد یکدیگرند 6- من کُرد نیستم، چه کسی به شما گفته و شما از کجا میدانید که من کُزد هستم، گرچه کُردها از ایرانیان و بنیادگذار تمدن ایرانی هستند. هویّت من ایرانی و من فقط خودم را یک ایرانی میدانم و بس و حتّی وجودِ ملّتی بنان فارس را تأیید نخواهم کر زیرا وجود خارجی ندارد 7 - شما خود را یک محقق میدانید، لطفأ بفرمایید رشتهء تحصیلی شما چیست، تحقیقات شما در چه زمینه هایی بوده، و یک کار از تحقیقات خود را در همین سایت ایران گلوبال انتشار دهید تا ما از تحقیقات شما بهره مند شویم، شما با نوشتن مطالب علمی خود، بی اعتباری و بدون پشتوانه بودن نوشتارهای ما را ثابت کنید8- مطالبی که من در مورد مردم شناسی و تُرک تبار شناسی(تُرکولوگی) انتشار داده ام از منابع معتبر جهانی و آلمانی و به زبان آلمانی است و باردیگر اعلام میکنم، در هر مکان و زمان از درستی و علمی بودن آنها دفاع خواهم کرد 9- فرهنگ دیالوگ شما همان فرهنگ جان سوّمی بدون پشتوانه و بدون عمل در حوزهء اثباتی و پژوهشی و بدون اندوختهء دانش و علم است.
10 - شکل گیری غیر دمکراتیک و با زور شمشیر کشوری بنام ترکیه که با نابودی و دربدری 6 ملّت دیگر همراه بوده است، یک غدهء سرطانی است در منطقه، ترکیه هیچگاه برای ایران و ایرانیان همسایه خوبی نبوده و نیست، و تا زمانکیه هم تباران کُرد ایرانی ما را سرکوب میکند، با آن سر آشتی هم نخواهیم داشت.
رازی گرامی،
حتم دارم که در شرایط فعلی، جدایی احتمالی منطقهای از ایران، از میان دریای خون خواهد گذشت. البته اگر شرایطی پیش آید که جدایی منطقهای به نفع مردم آن منطقه و مردم سایر نقاط ایران باشد، مسلما جای من در صف اول مبارزه مسالمتآمیز این جداییطلبان خواهد بود!داشتن یک حق لزوما به معنی استفاده از آن و یا حتی به معنی درستی استفاده از آن در هر شرایطی نیست.
وقتی کنوانسیونهای بینالمللی حق تعیین سرنوشت مردمان را میپذیرند و حد و حدودی هم بر آن قائل نیستند، تفسیر من از این حق، حق جدایی را نیز دربر میگیرد. شما مادهای را در کنوانسیونهای بینالمللی به من نشان دهید که این حق را صراحتا رد بکند. اگر هم چنین مادهای موجود باشد، من به عنوان یک نفر، با آن ماده مخالفت خواهم کرد زیرا اگر واقعا سعادت مردم در جدایی باشد، جلوگیری از آن، برخلاف شأن انسانی است.
به نظر من "حق جدایی" پذیرفتنی و قابل احترام است. من این حق را برای همه میپذیرم. ولی با جدایی هر سانتیمتری از ایران مخالفم. نه به این دلیل که تمامیت ارضی برایم مقدس است بلکه به این دلیل خیلی ساده که جدایی هر منطقهای از ایران را به زیان مردم آن منطقه و کل مردمان ایران میدانم و حتم دارم که
در موضوع فرضی شما، مشخص میشود که ما دو نفر اختلاف نظر داریم. شما استفاده از سلاح را مجاز میدانید و من مخالف استفاده از سلاح و کشتار مردم برای جلوگیری از یک عمل فرضی نابخردانه هستم.
سؤال من از آقای سنجری مشخص است. با پاسخ ایشان به این سؤال میتوانم بفهمم که آیا ایشان هم مانند من که گویا تجزیه طلب هستم، به کنوانسیونهای سازمان ملل، به منشور جهانی حقوق بشر (با حفظ نظرات انتقادی در موارد مشخص)، به اجرای تصمیم برآمده از صندوق رای (در حین مخالفت با آن) معتقدند یا نه. آن زمان میتوانم بدانم که با کدام نظر دارم بحث و گفتگو میکنم، با چه چیز آن مخالفم و با چه چیزش موافق. مسلما بدون دانستن نظرات طرف گفت و گو، بحثی هم نمیتواند صورت بگیرد.
جناب رأزی در ادامه تحقیقات و درک جامعه شناسانه، ادعا میکنند حتی اگر شده از توپ و تانگ نیز برای حمایت از اقلیت ارمنی و آشوری استفاده خواهند کرد، ایشون که قادر به دیدن کوه نیستند بدون شک از همان کوه اسلحه و تانگ دریافت خواهند کرد، همچنانچه ایشون از حق کوه دفاع میکنند و به جان کاه افتاده اند و هویت طلبان ترک آزربایجانی را بدتر از دولت فارسی میکوبند. بنازم به این درک جامعه شناسانه که همه چیز را در خدمت ماست مالی کردن به کار گرفته است.
دوستانی که از «تمامیت ارضی» دفاع میکنند لطفاً دلایل خود را ارائه بدهند:
-چرا چهارچوب ارضی مهم (مقدس) است؟ و نباید تغییر کند؟
- چرا نباید مردمان مختلف «حق انتخاب» در مورد چهارچوب ارضی داشته باشند؟
-سود و زیان حفظ تمامیت ارضی در چیست؟
-سیستم سیاسی پیشنهادی شما چیست؟چرا این سیستم جواب گوی مشکلات است؟ دلایل جوابگویی چیست؟
-با سیستم پیشنهای شما مشکلات:
-حق استقلال محلی در مسایل محلی چگونه تأمین میشود؟
- چرا نباید مردمان مختلف ایران با اکثریت آرا از حق انتخاب جهت «جدا شدن یا نشدن» استفاده کنند؟
-چرا مردمی با اکثریت آرا نباید از ایران جدا شود؟
-چگونه میخواهید با مردمان مختلف ایران «همبستگی-همزیستی» ایجاد کنید؟
دلایل خواست «حفظ چهارچوب ارضی» را بیان کنید و درستی آنها را اثبات کنید .
بفرمایید بحث مستدل کنید با«جارو جنجال» و اینکه فلانی و بهمانی چنین و چنان اند -مشکلی حل نمی شود.عقیده و نظر خود را مستدل کنید تا «تاریکی» مسئله برای نفی کنندگان این چهارچوب روشن شود. «روشنگری»
کنید . اگر اهل روشنگری هستید.
با تشکر از جواب شما. منظور من از طرح این سوال این بود که صرف اینکه اکثریت چیزی را بخواهد، مشروعیتی برای آن خواسته بوجود نمی آورد. بنابر این خواست جدایی هم حتی اگر خواست اکثریت باشد، باید داری مشروعیت باشد و این مشروعیت را کنوانسیونهای بین آملی تعیین می کنند (و در کشورهایی دموکراتیک قانون اساسی). پس سوال شما از آقای سنجری منتفی به انتفای موضوع است. اگر جدایی یک "حق" باشد، نیازی به اکثریت نیست. اگر "حق" نباشد، حتی احراز اکثریت %100 هم از آن حق نمی سازد. در مورد سوال فرضی من اگر قدرت را در دست داشته باشم، برای حفاظت از کردها و ارمنیها و آسوریهای نامبرده در برابر آن اکثریت زیاده خواه از "همه" اقدامات قانونی، از جمله توپ و تانک استفاده می کنم.
من با خواندن کامنتهای رد و بدل شده بین جناب اژدر بهنام و رازی به درک جدیدی از مسائل جامعه شناسی رسیدهام که با خوانندگان عزیز در میان خواهم گذاشت. از دید جناب رازی " عشیره پرست" کسی است که کوه را میبیند، جناب رازی عشیره پرست نیستند چونکه کاه را میبینند، به دیگر سخن اگر سیستمی ایران را فارس و زبان را فارسی تعریف میکند و زبان بیشتر از ۳۰ سی میلیون ترک آزربایجانی را قدغن میکند و هویت آنان را نفی میکند و برای آنان هویت جدید میتراشد آن سیستم و آن جامعه عشیره پرست نیست، جناب رازی هتی "peoples" را جایگزین "people" میکنند کهpeoplesبه معنی مردمان و ملتهای دیگر است. پس ما در قرن ۲۱ این درک جدید از جامعه شناسی را مدیون جناب رأزی هستیم، خلاصه کلام، اگر کوه را ببینید عشیره پرست هستید، اگر کاه را ببینید منطقی، انسان گرا و مدرن تشریف دارید. بنابراین جناب رأزی در کوه ساختن
از کاهی فرار به جلو نیز میکنند و میگویند اگر در آزربایجان جنوبی شما، فردا میلیونها انسان در خیابانها خواهان اخراج کردها و ارمنیها از آزربایجان شدند تکلیف نیست ولی قادر به دیدن حذف و نفی زبان و هویت بیشتر از ۳۰ سی میلیون ترک آزربایجان نیستند.جناب آقای ناصر خان کرمی ؛بحث بنده طرح مباحث سخیف و ایراد تهمت به جوانی در کنفرانسی نیست بلکه عرض بنده به عنوان یک ایرانی این است که مطالب شما به کلی از نظر واقعیات علمی مردود است. نه بحث نژادی دارم و نه طرفدار قومیت خاصی چرا که همه از یک کشور هستیم.بنده به عنوان یک محقق ..... توصیه میکنم بحث های علمی را با عقده های نهفته خودتان علیه هیچ ملتی درنیامیزید.ایران و ترکیه به عنوان دو کشور مهم و تاثیر گذار در منطقه و جهان در قبال همکاری با هم میتوانند منافع اقتصادی سرشاری را نصیب ممالک خودشان کنند . اگر شما کردها با ترکیه ؛ایران؛ سوریه ؛ عراق و یا هر کشور و ملت دیگری مشکل دارید به خودتان مربوط است و ما جز آرزوی موفقیت و همزیستی مسالمت آمیز و به دور از فرصت طلبی جیز دیگری به عنوان یک ایرانی نمیتوانیم داشته باشیم. ایران ما نیاز به آرامش دارد و در حال حاضر بیش از هر ملت دیگری خودمان محتاج رفاه و
و آسایش هستیم؛ ما را چه کار به دعوای کرد و ترک !!!!؟؟؟؟؟؟؟ ما همه 77 میلیون ایرانی هستیم که اعلام انزجار میکنیم از افرادی که به اسم ایرانی نفرت پراکنی میکنند علیه دیگر کشورها و به اسم کشور ما و ملت ما میخواهند با قلم های تهی از سوادشان کین و بغض های نهفته بیمار گونه خودشان را مطرح نمایند. آقا دست بردار از این طرز فکری که ملت ایران را خام و ناپخته می انگارید.انتخاب ترکیه به عنوان همسایه انتخاب ایران ویا ترکیه نبوده و هیچ کشور دیگری همینطور؛ ولی الان که هستیم وظیفه ما استفاده از این موقعیت همسایگی به عنوان نقطه قوت برای کسب منافع بیشتر به نفع ملت های دو طرف است. ترکیه و ایران شاید تنها کشور های منطقه باشند که در گرو همکاری با هم میتواند باعث پیشرفت و توسعه نه تنها ملت های خودشان بلکه خاورمیانه شوند که امنیت در منطقه ماحصل اول آن خواهد بود. جناب ناصرخان لطفا این غول شیشه ای دعوای کردی را در شیشه کنید و بگذارید باد بیاد چرا که ما ایرانی ها خیلی وقته از نسیم پر مهر بی بهره شدیم.
BBC,VOAکاملادرخدمت پان ایرانیست ها است
وقتی به آنها اعتراض می کنیم می گویند ما اخبار فارسی می گویم فقط ایران وافغانستان وتاجکستان
وقتی می گویم
بس چرا اخبار کردی
بس چرا ارمنی
پخش می کنید شروع به دشنام گفتندمی کنند