Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

Doroud bar to aye shirzen

نوشته شده توسط: Anonymous

با عرض سلام. من ساکن کانادا هستم. به کانادا مهاجرت کرده ام. چند مطلب زیر به نظرم آمد خدمتتون عرض کنم. خانم همیلی نوشته، راستی گیتی چگونه به کانادا آمده است؟ جواب خیلی ساده است. شما اگر مدرک لیسانس داشته باشین و آزمون زبان بدهید با درخواست مهاجرت، پس از چند سال ویزای اقامت دایم شما در کانادا داده می شود. به همین سادگی. ایالت فرانسوی زبانِ کِیک کانادا از این هم ساده تر است. اگر متقاضی مدرک آزمون زبان فرانسه ارایه کند، ظرف دو سال اقامت کِبِک کانادا را بدست خواهد آورد. نیازی به داستان سر هم کردن و یا پناهندگی نیست.

توضیح دیگرِ اینجانب در ارتباط با اداره مهاجرت است. در کانادا وزارت خانه ای است به نام وزارت مهاجرت وشهروندی. این وزارت، در سفارتخانه های کانادا در تمام نقاط دنیا برای بررسی پرونده های متقاضیان مهاجرت شعبه دارد. مطابق با امتیازبندی هایی که از متقاضیان می کند به ترتیب پرونده ها را راه می اندازند. این وزارتخانه در داخل کانادا بخش هایی را دایر کرده برای کمک به تازه واردها. معرفی شان به کلاس زبان. برای دوره های کارآموزی. کالج. فنی و حرفه ای. بیمه کانادا. پزشک خانواده. اورژانس. معرفی فرزندان به مهد کودک ها، مدارس و..در این بخش ها برخلاف نوشته خانم همیلی، خبری از پرونده های پناهندگان و مسایل محرمانه آن ها در رابطه با رژیم ایران وجود ندارد که فرضا بتواند فردی به آنها دسترسی پیدا کند.
نوشته شده توسط: Anonymous

حذف آنها از شبکه تولید و توزیع و انحصاری کردن تعیین قیمت نفت در دستان پوتین , تولید نفت توسط آمریکایی ها را مقرون به صرفه کرد . یک مازاد نفت در جهان ایجاد شد , ذخایری که ا زترس ج ا و پوتین پر شده بودند وسوسه کنار رفتن از بازار همیشه پر سود نفت را در خریداران سهام ایجاد کرد و کاهش بهمنی قیمت اغاز شد . رهبران خاین و ضد مردم کشورهای نفتی به انضمام پوتین به جای درک شرا یط به لجبازی و سو استفاده از شرایط به نفع سیاست های تجاوزکارانه خود به کاهش بیشتر قیمت و بی ثباتی دامن زدند . همین امروز مدیر سابق شل گفت شرکت های نفتی اقتصاد دانانی زیرک هستند ذخایر زیاد داشتند حالا آنرا مصرف میکنند بعد قیمت ها دوباره به آرامی بالا میرود . ما لیا ت های بیشتری وضع میشود در زمانی که قیمت پایین است اما بعدا قیمت ها بالاتر از امروز خواهند ایستاد . چون امریکا حفر چاه ها را به دلیل اقتصادی نبودن متوقف کرده .

میبینید که هیچ توطیه ای نیست اگر هم هست از همین سران خائن فاسد خاورمیانه و ج ا و اسد و روسیه است
نیازی نیست که فوکویاما باشید یا هابر ما س که این مسائل را بفهمید
نگاهی به چین , کره جنوبی و تایوان و سنگاپور و ترکیه و .... بیندازید
بعد نگاهی به ج ا , کوبا , روسیه , کره شمالی , سوریه , ونزوئلا , آرژانتین , .... بیندازید
این امریکا چرا برای همه ننه است برای ما زن بابا ؟
اصلا چرا این آذربایجان شوروی با رهبران سابق کمونیست اینقدر با امریکا مشکل ندارد که ما داریم ؟
ما انتخاب کرده ایم
ما در شهریور ١٣٢٠ , در ٢٨ مرداد ١٣٣٢ , در ١٥ خرداد ١٣٤٢, در بهمن ٥٧ , در اردیبهشت ٥٩ , در خرداد ٦٠ , در خرداد ٧٦, در خرداد ٨٢, در خرداد ٨٨ انتخاب کرده ایم
مسئولیت این انتخاب با ما است
ما خواستیم که ماجراجو باشیم , با امریکا و غرب و دموکراسی لیبرال بجنگیم , به جای دوستی با اسرائیل اعرابی را برگزیدیم که ا یدیولوژیکی اگر نه نژادی , دشمن ما هستند و خودشان هم منافع خودشا ن را تشخیص نمی دهند , ما تصمیم گرفتیم با روسیه باشیم که حداقل سه با ر به کشور ما تجاوز کرده و سرزمین ما را اشغال کرده , ما با امریکا و اسرائیلی دشمن شدیم که حتا یک تیر هم به ایران شلیک نکرده بودند . ما توسعه و دموکراسی را به اسلام مارکسیستی و مارکسیسم اسلامی و مارکسیسم روسی فروختیم .
ما بنی صدر و بازرگان و امیر انتظام و فروهر ها و سنجابی را به موسوی و رفسنجانی و خامنه ای و بهزاد نبوی و کیانوری و طبری و پوتین و ... فروختیم
ما کردیم
توطیه ای نبود
اگر بود هم از طرف اینها بود نه آنها
هنوز هم ما را حواله میدهند به سرمایه دآری جهانخوار آمریکایی وقتی روس ها فرمان کشتی سیاست و امنیت و اقتصاد مملکت ما را در چنگال خود دارند و نماینده آنها د رمجلس علی لاریجانی روزی نیست که برای امریکا رجز نخواند و از تروریست ها ی لبنانی و سوریه و عراق و ... دفاع نکند .
هنوز با نقاب های سوسیال دموکراسی و سکولار خلقی و حقوق بشر به ما تروریسم , ماجراجویی , دخالت در سرزمینها دیگران , مارکسیسم روسی میفروشند و زنان محروم اسیر در دستان تروریست های زن کش کرد را الگوی زنان ما میخواهند . هنوز نوع مثلا مدعی دموکراسی آنها نسخه یونان ورشکسته درگیر در نکبت و ماجراجویی را برای ما می پیچد . به جای تحلیل شکست کوبا و مزخرفات استعماری دوگین و پوتین و چامسکی و ... دائم به فوکو یاما و هابرماس گیر میدهند
هنوز مارکسیست ها با عقل و تمدن و علم به نام علمی دیالکتیکی دشمنی میورزند
هیچ کسی نمی پرسد ما در سوریه و عراق و یمن چه میکنیم ؟
لبنان چه سودی برای ما داشته ؟
چرا به جای ما روسیه نفت و گاز میفروشد و ما افسار سیاست خارجی ما ن را داده ایم به دست آنها و آنها علنا از ما به عنوان سگ هار و قربانی و گو شت دم توپ استفاده میکنند
و این رشته سر دراز دارد
ما را بیداری دیگری ا زین خواب گران روسی لازم است
اما در ا فق سیاسی ایران من جلال ال احمدی نمی بینم
بازرگان دیرگاهی است که رفته
بنی صدر سانسور مطلق است
هر جا نگاه میکنی ریش و قیچی دست ما رکسیست های روسی است
اگر توطیه ای هست همین جا است
از چه مینالی فرزند ؟
نوشته شده توسط: Anonymous

امان از تئوری توطیه که دست از سر ما مردم انگلیس زده و روس زده بر نمی دارد
آقا سیاست در جهان فرموله است . علمی است . همه بر اساس منافع بلند مدت و کوتاه مدت برنامه ریزی میکنند بعد چون قابل پیش بینی نیست که بعضی ها ( یعنی همین کشورهای فقیر , نکبت زده , دیکتاتورزده معتقد به تئوری توطیه ) چه واکنشی نشان خواهند داد متناسب با واکنش ها برنامه ها تغییراتی میکند . یعنی سیاست سیال است در همه جا به جز
ج ا , سوریه , کره شمالی , کوبا ( که در آنجا هم دارد سیال میشود ) , فلسطین و بلاروس , ترکمنستان , قزاقستان , قرقیزستان و چندتا بدبخت دیگه
اینجوری که شماها فکر میکنید امریکا و انگلیس نشسته اند دائم برای خامنه ای و کیم و اسد و اف ها و رزا و لوکاشنکو نقشه میکشند نشان از ان دارد که سیستم سیاسی امریکا و انگلیس را که نمی شناسید هیچ , از این کشورهای تخمی خودتان هم خبر ندارید

واقعیت این است که در ج ا و سوریه و کره و ... چون کار دیگری ندارند و در آنها کاردانی سیاسی و عرضه انجام کارهای مثبت و سازنده وجود خارجی ندارد , نشسته اند و از این توطیه ها سر هم میکنند و متوهم می شوند و به توهم پیروان خود می فزایند . برادارا ن مارکسیست روسی هم د را ین زمینه به آنها کمک شایانی میکنند اما برای حفظ منافع روسیه .
من به شما میگویم دلیل همه سوالهایی که پرسیدید چیست
١) کوبا زانو زد جلوی امریکا و امریکا گفت باشه چون مدتها کوبا پول مجانی از چک و شو روی و اخیرا ونزوئلا میگرفت و باضافه پول جاکشی برای توریست های غربی کسری سرانه کوبایی ها ( که فقط ٢٠ دلار در ماه حقوق میگیرند ) را تا حدودی جبران میکرد . خوب اون نون دونی تعطیل شد . شما جای کاسترو بودید چه میکردید ؟ راه کره شمالی را میرفتید ؟ راه ج ا را میرفتید ؟ یا راه روسیه و چین ؟ برای امریکا این بزرگتر ین پیروزی اخلاقی بود که نشان داد دشمنان ٥٣ ساله خونی ان به اشتباه خود وا قف شدند و به دریوزگی امریکا آمدند
٢) ج ا نه میخواهد و نه می گذارند با امریکا مثل کوبا آشتی کند . چون در مغز آنها فرو کرده اند که هر نوع سازشی با امریکا این رژیم رادیکال ماجراجو در میان مسلمانان با اکثریت سنی را در وضعیت اخلاقی بسیار ناجوری قرار خواهد داد . اما نفت که به زیر ٥٠ دلار رفت وضعیت وخیم این کشور حامی تروریستهای عرب و مسلمان سنی منطقه و دیکتاتوری های وحشتناک جنایت کار روسی مثل اسد را در لبه پرتگاهی دیگر قرار داد . وضعیت خامنه ای - رفسنجانی - قاسم سلیمانی - موسوی شبیه آنکسی است که از ترس کینه شتر فرار کرد افتاد به چاهی و به شاخه ای آویزان شد . وقتی بالا را نگاه کرد شتر کینه جو آنجا بود , وقتی پایین را نگاه کرد مارهایی منتظر سقوط او بودند , به شاخه نگاه کرد موریانه ها داشتند شاخه را میخوردند . ناگهان نگاهش به کندوی عسلی افتاد مشغول شد به خوردن ان تا لختی از ان وحشت بیا سا ید
٣) نفت چرا ارزان شد ؟ نه عربستان قدرت آنرا دارد که چنین کاری بکند , نه در امریکا سیاست ها چنین بدون مخالفت طرف مقابل به راحتی قا بل اجرا هستند . آیرونیک آنکه , کسی که امریکا را تا سر حد خدایی بزرگ میکند مارکسیست ها هستند . امریکا کشور بزرگ و نیرومندی است با ارتش قوی و سرمایه های کلان . مردمی دارد سخت کوش و رهبرانی عا قل , چیره دست در سیاست , حد اقل ٢٠ درصد مردم ان از تراز هوشی بالاتر از بقیه مردم مشابه جهان قرار دارند . اما امریکا خدا نیست . قدرت ان محدود است . داخل امریکا لبریز از تناقض ها است و همین اختلافات و انتقادات و آزادی بیان است که امریکا را چنین نیرومند ساخته در مقابل فرانسه و انگلیس و چین و روسیه و آلمان . امریکا سرزمین شگفتی ها است . اینهمه مارکسیست روسی از ایران رفته آنجا علیه امریکا هر چه میخواهند سر هم میکنند و آنها به اینها پول و امکانات اینترنتی هم میدهند .
پس چه گونه نفت ارزان شد ؟
رشد اقتصادی چین کاهش یافت ( بدیهی بود که روزی چنین خواهد شد ) اقتصاد های اروپایی خصوصا اقتصاد طلایی آلمان به یکباره گندش در آمد , معلوم شد آمار و ارقام آلمانی ها انقدر که نشان میدادند نبود , یونان و ایتالیا و اسپانیا قبلا فروپاشیده بودند , در همان حال از روزی که رد پا ی عربستان سعودی در انفجار برج های دوقلو پیدا شد آمریکایی ها دریافتند که عربستان با آنها دو دوزه بازی میکند و امریکا نباید متکی به نفت خارجی بماند . عقل و علم و دانش و تلاش و هوش آمریکایی شیل گاز را ابداع کرد ماشین های آمریکایی با مصرف کمتر بازار را پر کرد و چاه ها یکی پس از دیگری حفر شدند . قیمت نفت اپک که بر خلاف نظر زکی یمانی در اثر غفلت عربستان و زیاده خواهی پوتین و بازی آنها با ایران سومین کشور نفت خیز خا ورمیا نه و حذف آنها از شبکه تولید و توزیع و
نوشته شده توسط: Anonymous

بنده بنام یک قشقایی که ا تفاقا از همان منظقه میایم وشعرهایی را که برای مسیح ودشتی وبهمن خان زنان میخواندند بیاد دارم خیلی با نویسنده موافق نیستم احتما میدهم همنشین بهار همان شهبازی ........هستند یا برداشتشان از نوشته های ایشان است بهمن خان بیشتر برای املاکش میجنگید نه برای مردمش ما قشقایی ها اقلیتی هستیم معنی نمی داد که هیچگاه دولت نتواند بدون موافقت قشقایی ها حتی استاندار برای فارس معلوم کند قشقایی ها هنوز فکر میکردند منظورم خوانین که مانند قرنها پیش هر کش تعدادی شمشیر زن دور خودش جمع کرد میشود نادر شاه .پیرمردی را میشناختم از طایفه آلبکالوی قشقایی که کند بر پا وزنجیر بدست سالها در زندان پدر خسرو ناصر وخود اینان بسر برده بود ودر نهایت بعد از رهایی به شهری از فارس کوچ کرده وهمانجا نیز مرد که ترک زبانهای قشقایی تعدادشان از انگشت دست وپا بیشتر نبود همانجا هم مرد

نوشته شده توسط: امرالله ابراهیمی

از چند نفری پرسیدم که "ر-ن" کیست؟ همه جواب‌هایی به این مضمون دادند. کسی که حتی حاضر نیست اسم و فامیلی خودش را در زیر متن دفاع از کسی درج کند، در واقع از فرد مورد نظرش دفاع نکرده، بلکه بیشتر او را زیر سئوال برده است. امیدوارم خانم و یا آقای "ر-ن" خودش را معرفی نماید تا بفهمیم در کدام ارودگاه ایستاده است.

نوشته شده توسط: Anonymous

از ایران وایر حقایق ترسناکی از زن ستمدیده کرد افشا میشود

http://iranwire.com/features/7099/

همه حقیقت در مورد زنان کرد و داستانهای بالیوودی که مارکسیست روسی برای آنها میسازند در همین یک پاراگراف از عکاسی که تازه خواسته وضعیت عقب مانده تر اینها از زنان حتا ج ا و کشورهای مصر و پاکستان را اشما لی کند , پیدا است
میگوید :
" به نکته خوبی‌ اشاره کردید، یکی‌ از دلایل اصلی‌ مبارزات زنان در کردستان نه فقط برای به دست آوردن حق خود به عنوان شهروند کرد، بلکه برای اثبات خود به عنوان زن در جامعه‌ای سنتی و مرد سالار است. جامعه‌ای که با تمام تلاشی که برای به دست آوردن هویت خود به عنوان کرد در منطقه دارد هنوز برای زنان محدودیت‌های زیادی قایل است. معضلاتی چون اجبار به ازدواج در سن پائین، سنت «ژن به‌ ژنه»‌ (ازدواج بصورت تعویض دو زن از دو خانواده‌ یکدیگر) ختنه‌ی‌ زنان، خودسوزی، قتلهای ناموسی،

ختنه‌ی‌ زنان، خودسوزی، قتلهای ناموسی، امکان اشتغال و مسائل دیگری که ریشه در سنت‌های غلط و مناسبات کهنه و افکار مردسالارانه دارد "

و د رجای دیگری عکا س مزبور نا خود آگاه می گوید :

" البته این فضا در کوه های قندیل و میان زنان حزب پژاک متفاوت بود. آن‌ها چون راه مبارزه را انتخاب کرده‌اند از ایجاد رابطه و تشکیل خانواده جلوگیری می کنند "
یعنی همان کاری که رجوی با دختران مجاهد میکند !
یعنی همان کاری که حسن صبا ح با رزمندگان خود میکرد !
یعنی دروغ , فریب , تربیت مزدور خشن , تربیت تروریست , اینها انسان واقعی نرمال نمیتوانند باشند . در حالیکه رهبرانشان با زنان تیم تروریستی و همرزمانشان مشغول و عیش و عشرت و سکس های عجیب و غریب هستند توده مردم از ازدواج و سکس و عشق محرومند
به همین دلیل اینها برده گوش بفرمان و چشم و گوش بسته رهبران فاشیست و تروریست خود هستند
حالا باید از این مثلا سوسیال دموکرات های فوکویامایی که عشق حزب کمونیست یونان کارشان کرده پرسید این تناقضات و عقب ماندگی دسته جمعی را چه گونه توجیه میکنید ؟
چرا به این زنان , حق زن بودن و زنانگی آنها ظلم میشود ؟
نوشته شده توسط: Anonymous

از کرامات شیخ ما این است ...شیره را خورد و گفت شیرین است.!
نوشته شما و یادآوری بدیهایتی چون "اصل برائت" و وجود قوانینی در کشورهایی چون کانادا بسیار کهنه و نخ نما بود.یعنی بقول معروف جلو توپچی توپ در کردید. آیا مصوبه "کنوانسیون ضد شکنجه"هرگزبه گوش شما خورده.؟پس حقوق ما چه میشود.؟ادعای دفاع از "حقوق" انسان شما فقط برای خودی و مجرمان است.؟یک بام و دو هوا است.؟متن زیر بخشی از افشاگری من است توجه خوانندگان را به آن جلب میکنم.

در اینکه "پروژه تواب سازی” را رژیم جمهوری اسلامی برای در هم شکستن زندانی و در ادامه سرکوب در زندان‌ها براه انداخت و قربانیان زیادی گرفت، شکی نیست اما نقش و مسؤلیت افراد چیست؟ در اینجا احساس و واکنش بی‌شمار زندانی و قربانی شکنجه مطرح است که در جلو چشم خویش فردی را می بینند که بعنوان تواب ویژه با شکنجه گران‌شان همکاری و همیاری داشته است. دردناکی موضوع اینجا است که گیتی و امثال وی تا کنون نه با گذشته خویش برخورد کرده‌اند و نه از قربانیان بی گناه خود پوزش خواسته‌اند و نه از طرف دولتی که مدافع حقوق بشر و مجازات شکنجه گران و جنایتکاران جنگی است، به پای میز محاکمه رفته‌اند. می دانیم که ماده 6 کنوانسیون ضد شکنجه، شکنجه‌گران را درهرجای دنیا که باشند قابل پیگرد قانونی می داند. مواد 5 و 7 مصوبه رُم (اساسنامه دادگاه بین اللملی کیفری) نیز شکنجه را در ردیف جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت قلمداد کرده است. دولت کانادا درسال 2000 این اساسنامه را در"قانون جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت" ادغام کرد. طبق تمام این موازین قانونی، شکنجه‌گرانی که در کانادا حضور دارند باید تحت پیگرد قانونی قرار گیرند.
نوشته شده توسط: Anonymous

مينو هميلي يك زنداني سياسي بوده و از زماني كه به كانادا آمده همواره از خاطرات زندان و شكنجه ها و اعدامها در رسانه هاي گونه گون سخن گفته است، من در سال ٢٠٠٨ وقتي مينو شنيده بود گيتي شيرزاد در مونترال است و مددكار اجتماعي است و در ارتباط با پناهندگان كار ميكند، به سابقه ايشان پي بردم و به يكي دو تن از پناهندگان سياسي (يكي شان از مجاهدين بود) اين موضوع را در ميان گذاشتم كه از طرف اين فرد مساله به گوش گيتي رسيد كه در نزد آن فرد مجاهد ادعاي مينو را رد كرده و تهديد كرده بود كه سو خواهد كرد. مينو از ان سال به هر دري زد كه از طريق قانوني به اين مساله بپردازد، اما مسائلي كه خود مينو ميتواند بيشتر توضيح دهد موجب شد كه طاقتش طاق شده و اين مطلب را بنويسد. اما اينكه آنچه مينو گفته يك اتهام محسوب شود بسيار رنج آور است! ايشان متهم نميكند، خاطره نوشته و در اين خاطره از زندان نام بازجو و شكنجه گري را نوشته

اگر اين اتهام زدن است تمام زندانياني كه شكنجه شده اند و نام شكنجه گر و بازجوها را در خاطراتشان آورده اند به شكنجه گران اتهام زده اند! اگر اين اتهام را به شما ميزدند سكوت ميكرديد؟ آنهم در كانادا؟ آنهم از جانب كسي كه براي دولت كانادا كار ميكند؟ آيا سكوت ايشان براي اين نيست كه مبادا شاهدان بيشتر شوند و مساله أوج بگيرد و اخراج ايشان از كانادا را در پي داشته باشد؟
نوشته شده توسط: امرالله ابراهیمی

نوشته سرکار خانم همیلی را در لینک زیر هم می توانید بخوانند
http://www.azadi-b.com/G/2015/01/post_563.html

نوشته شده توسط: امرالله ابراهیمی

همین مطلب را می توانید در لینک زیر هم بخوانید
http://www.azadi-b.com/G/2015/01/post_563.html

نوشته شده توسط: Anonymous

مطالب منتسب به آقای ادیب برومند کذب بوده و ناشی از خیالپردازی ها و تراوشات ذهنی عنادورزانه آقای منوچهر برومند است. ضمناً ایشان قصیده ای با عنوان موضوف نیز نسروده اند!

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

مینو-ی گرامی،
شما حق دارید « ماجرای زندگی» خود را هرطور که دوست دارید بنویسید و شخصاً منتشر کنید. یا به دادگاهی مراجعه کنید. اما سایت محل انتشار «اتهامات» و «رسیدگی به درستی یا نادرستی» آنها نیست. سایت «نه دادگاه است، و نه وکیل، و نه قاضی». این عرصه متعلق به «حقوق و قضاوت و محکمه» است. سایت چنین محلی نیست. از شما و جناب ایراهیمی خواهش میشود مسایل را در محل مناسب طرح کنید که طبق اصول سایت، اینجا، جای مطالبی ست « بدون نام بردن از اشخاص حقیقی و حقوقی با رعایت امنیت برای خود و دیگران و ایجاد فضایی بدور از توهین و اتهام و جوسازی و مسموم کردن محیط تبادل نظر ». یعنی سایت محل تبادل فکر است؛ نه انتشار اتهامات.
اینکه «اتهامات شما» در فلان سایت و بهمان شبکه ی اجتماعی منتشر شده دلیل نمی شود ایران گلوبال هم به این باتلاق بیفتد. و خلاف اصول خود در این کار «مشارکت» کند.

از زاویه حقوق بشر، برای سایت «هم متهم بیگناه است و هم شما». پس این اصل «تبرئه» را برای سایت رعایت کنید. سایت وسیله ی «گناهکار نشان دادن کسی» نیست. این کار را تنها در محکمه میتوانید پیش ببرید. بکوشید حقوق بشر را در مورد دشمن خود نیز رعایت کنید. کسی که حقوق دشمن خود را رعایت نکند نمی تواند حقوق خود را هم رعایت کند.
عاقبت کار خلخالی در 57 باید برای همه ی ما آموزنده باشد.

اینکه فلانی «تواب»بوده یا نبوده، «جاسوس و جنایکار» بوده یا نبوده؛ «چکار کرده یا نکرده» ، برای سایت پوشیده است. سایت آنجا نبوده ، ندیده است. کار سایت این چیزها نیست. بنابرین حقوق بشری طرف مقابل را رعایت کنید.

بسیاری از ماها زندانی یکی دو رژیم بودیم، نظیر این ماجراها که شما و آقای ابراهیمی تعریف میکنید دیده ایم. ما هم تواب،جاسوس،شکنجه گر، خیانتکار،قهرمان، کشته، دیده ایم. ما راهم لو داده اند. ولی اگر بخواهیم علیه کسی با نام مشخص اتهامی مطرح کنیم آنرا در دادگاه با مدارک کافی عنوان میکنیم. کسی نمی آید «اینجا و آنجا» جاروجنجال راه بیاندازد.
یا فکر میکنید این تنها شما هستید که چنین چیزهایی دیده اید؟ واقعیت این است که خیلی ها این تجارب را دارند. ولی راه اصولی طرح آنرا هم مد نظر دارند. و دنبال «جار و جنجال» نیستند و حداقل«حقوق انسانی» طرف مقابل را نیز رعایت میکنند.
شما فکر میکنید « دهها زن و دختر و پسر فدایی» کم از این ماجراها دیده اند؟ چرا اینجا و آنجا جار و جنجال راه نمیاندازند. یا فکر میکنید اینان مشکلات خود را فراموش کرده اند؟یا بخشیده اند؟ حقیقت این است که راه اصولی طرح مسئله را میدانند و دنبال هیاهو نیستند.
قسمتی از اتهامات که به طرف مقابل نسبت داده شده:
1- «گ. »سطح «همکاری» بالایی را با پاسداران زندان داشت.
2- سرکوب زندانیان
3- شکنجه
4- و حتی اعدام آنان نقش داشته است. ...»
و غیره.
انتشار چنین اتهاماتی در مورد یک شخص حقیقی در «اینجا و آنجا» درست نیست و مسایل تنها باید از راه قانونی دنبال شود.
حقوق طرف مقابل هم باید رعایت بشود. یا باید مطلب بدون نام بردن از «شخص و افراد» منتشر شود.
نوشته شده توسط: Anonymous

مرا بخاطر دفاع ازآزادی وعدالت به زندان انداختند. زندان و شکنجه هم که به کمک شیرزادها بر ما اعمال شد، نتوانست مرا ازهدفم باز دارد.در کانادا و در این مورد خاص اتفاقأ برای اجرای عدالت مصرتر شده ام.از اینروست که بدون هیچ ترسی از راه قانونی اقدام کرده ام. از قول من به گیتی شیرزاد بگویید پس ازاینکه از "شوک روحی" درآمد، پروسه قانونی را درپیش گیرد.شما و "شاهدان" مدافع وی نیزمیتوانید در دادگاه حضور بهم رسانید.
من نوشته آقای "أصغر جیلو "را یک تهدید آشکارنسبت به خود میدانم.
اطمینان داشته باشید من عقب نشینی نمیکنم.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

أصغر گرامي /در پاسخ به اعتراض شما به چند نكته أشاره مي كنم:١-متاسفانه اين نوشته و موضوع اصلي ان در چند سايت از جمله راديو زمانه درج شده است و همين طور لينك ان به چندين شبكه اجتماعي ارسال شده است ، بنابراين حذف ان كمكي به حل مشكل پيش أمده نمي كند.٢-ايرانگلوبال سايت مشاركتي است و مسوليت انتشار مطالب ان، بعهده منتشر كننده ان مي باشد ، نوشته مورد أشاره شما را اقاي امرالله إبراهيمي در سايت قرار داده است، با اين وجود مسوليت اينجانب غير قابل چشم پوشي است ٣- أزادي بيان و تشخيص مرز ان با اتهام زني و اطلاع رساني بخصوص در مسايل حقوق بشري بسيارمشكل است بطور مثال مجموعه اطلاعات زندان هاي جمهوري اسلامي توسط زندانيان سابق به اطلاع كميسرحقوق بشر سازمان ملل رسيده است كه در خيلي از موارد، اين منابع غير قابل اعتماد بوده

و در برخي موارد كساني در زندان "تواب " بوده و لي اكنون در مجامع حقوق بشري و فضاي سياسي اپوزيسيون بعنوان قهرمانان زندان ها جمهوري اسلامي شناخته شده اند و بگو نه اي سخن مي گويند. كه انگار انان از همه زندان هاي رژيم اطلاعات دقيق و دست اول دارند، در چنين شرايطي شفاهيت و إمكان مساوي و متقابل به كساني كه مورد اتهام قرار گرفته اند بايد بعنوان ابزاري براي حقيقت يابي در دستور قرارگيرد.٤-كساني كه در خارج از كشور زندگي مي كنند، شهروند كشورهاي دمكراتيك محسوب مي شونداز اين ر و مي بايد موارد أمنيتي را در اختيار پليس كشور ميزبان قرار دهند و اتهامات كذايي را در اختيار پليس و دادگاهها قرار دهند ،بطور مثال اگر خانمي كه در اين نوشته مورد اتهام قرار گرفته رامي شناختيم،بگو نه ديگري عمل مي كرديم
نوشته شده توسط: Anonymous

بنظرمیرسد آقای روشن وکیل تدارکاتی آقای واحدی هستند، که کاسه داغتر از آش میشوند؟ ایشان باید توان فکری و درک چنین مسائلی را داشته باشند، که خوانندگان طبیعی است سئوالاتی از صاحب مقاله میکنند. بنظرآقای روشن نباید از نویسنده موضوع یونان سئوالی شود؟ از نظر وی، سئوال کردن از صاحب مقاله لودگی و وقاحت نام دارد؟ آقای روشن خود با ء........ی به دیگران چنین انگی میزند، خود آدم فهمیده ای است؟ فردی که میخواهد سئوال کردن را قدغن بکند، آدم فهمیده و دمکراتی است؟ بارک الله.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

سایت نه دادگاه است و نه محل جمع آوری اتهامات، و افشای آنها. انتشار چنین مطالبی که مربوط به حیثیت افراد است به ویژه قربانیان رژیم ، از دید من خلاف مقررات سایت است. و وارد شدن سایت به این مسایل ضربه به آن.
با نظر اضغر جیلوی گرامی موافقم. سایت مدیر دارد و آنرا مدیریت میکند که در صورت لزوم میتواند در مورد چنین مسایلی تصمیم بگیرد.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

در پاسخ به اعتراض شما به چند نكته أشاره مي كنم:١-متاسفانه اين نوشته و موضوع اصلي ان در چند سايت از جمله راديو زمانه درج شده است و همين طور لينك ان به چندين شبكه اجتماعي ارسال شده است ، بنابراين حذف ان كمكي به حل مشكل پيش أمده نمي كند.٢-ايرانگلوبال سايت مشاركتي است و مسوليت انتشارها مطالب ان، بعهده منتشر كننده ان مي باشد ، نوشته مورد أشاره شما را اقاي امرالله إبراهيمي در سايت قرار داده است، با اين وجود مسوليت اينجانب غير قابل چشم پوشي است ٣- أزادي بيان و تشخيص مرز ان با اتهام زني و اطلاع رساني بخصوص در مسايل حقوق بشري بسيارمشكل است بطور مثال مجموعه اطلاعات زندان هاي جمهوري اسلامي توسط زندانيان سابق به اطلاع كميسرحقوق بشر سازمان ملل رسيده است كه در خيلي از موارد، اين منابع غير قابل اعتماد بوده

و در برخي موارد كساني در زندان "تواب " بوده و لي اكنون در مجامع حقوق بشري و فضاي سياسي اپوزيسيون بعنوان قهرمانان زندان ها جمهوري اسلامي شناخته شده اند و بگو نه اي سخن مي گويند. كه انگار انان از همه زندان هاي رژيم اطلاعات دقيق و دست اول دارند، در چنين شرايطي شفاهيت و إمكان مساوي و متقابل به كساني كه مورد اتهام قرار گرفته اند بايد بعنوان ابزاري براي حقيقت يابي در دستور قرارگيرد.٤-كساني كه در خارج از كشور زندگي مي كنند، شهروند كشورهاي دمكراتيك محسوب مي شونداز اين ر و مي بايد موارد أمنيتي را در اختيار پليس كشور ميزبان قرار دهند و اتهامات كذايي را در اختيار پليس و دادگاهها قرار دهند ،بطور مثال اگر خانمي كه در اين نوشته مورد اتهام قرار گرفته رامي شناختيم،بگو نه ديگري عمل مي كرديم
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب روشن درد مایه خرسندی است که شما الحق والانصاف بانام حقیقی تان وارد میدان شده اید. در ثانی اگر حزب ائتلاف را در یونان نگاه کنید , نوشته آقای احدی بیشتر به....... شبیه میماند.cf مردم وقت برای......

نوشته شده توسط: امرالله ابراهیمی

پری فائقی، خواهر فرشته فائقی، معلم کردی که سال ۶۱ در سن ۲۸ سالگی در زندان سنندج اعدام شد، می‌گوید: فرشته در زندان لباس می‌بافت و اصرار داشت که آن‌ها را نشوییم. پس از مدت‌ها متوجه شدیم لای درز آستین لباس‌ها نامه می‌فرستد. در یکی از نامه‌هایش نوشته بود اگر گیتی شیرزاد را در تلویزیون دیدید من اعدام خواهم شد. پس از مدتی آن زن در تلوزیون آمده و فرشته و نامزدش، صارم، اعدام شدند. بعدها جسدش را کشاورزی در حالی که نیمی از تنش در خاک فرورفته بود وسط بیابان پیدا کرد، وقتی جسد را برای دفن از خاک درآوردند، پاهایش با میخ سوراخ شده بود.
ادامه مطلب را در سایت زمانه بخوانید http://www.radiozamaneh.com/49602

نوشته شده توسط: امرالله ابراهیمی

پری فائقی، خواهر فرشته فائقی، معلم کردی که سال ۶۱ در سن ۲۸ سالگی در زندان سنندج اعدام شد، می‌گوید: فرشته در زندان لباس می‌بافت و اصرار داشت که آن‌ها را نشوییم. پس از مدت‌ها متوجه شدیم لای درز آستین لباس‌ها نامه می‌فرستد. در یکی از نامه‌هایش نوشته بود اگر گیتی شیرزاد را در تلویزیون دیدید من اعدام خواهم شد. پس از مدتی آن زن در تلوزیون آمده و فرشته و نامزدش، صارم، اعدام شدند. بعدها جسدش را کشاورزی در حالی که نیمی از تنش در خاک فرورفته بود وسط بیابان پیدا کرد، وقتی جسد را برای دفن از خاک درآوردند، پاهایش با میخ سوراخ شده بود.
ادامه مطلب را در سایت زمانه بخوانید http://www.radiozamaneh.com/49602

نوشته شده توسط: Anonymous

با تشکر ازدوست عزیز احد واحدی برای احساس مسئولیت ونوشته شان درباره حوادث یونان.بای بگویم ازدوستان عزیزی که با خواندن هر نوشته ای، یابوی کامنت نویسی برشان می دارد وزیر هر نام جعلی و من در آوردی دون کیشوت وار سوار برتوسن خیال بیان نامه "حرف مفت " صادر می کنند و به این و آن می تازند باید خواست تا کمی هم که شده به خودشان فشار بیاورند و به جای ایراد گرفتن و پیغام پسغام فرستادن و چنین است و چنان نیست، خود مطلبی بنویسند تا هم گوشی دستشان بیاید که یک من ماست چقدر کره دارد و هم اینکه بدانند حرف مفت زدن و ایراد گرفتن هم مشکلی را حل نمی کند.ازهمه بدتر اینکه بعضی ها وقاحت را به جائی می رسانند که با لودگی وخوشمزگی سعی درلوس کردن مسائلی می کنند که خودشان نه اهمیت آن را درک می کنند و نه توان درک آن را. کاش از طریق سازمان ملل هم که شده قانونی به تصویب می رسید تا هر که حرف مفت زد. جریمه اش می کردند.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

موضعگیری سیاسی و کار ادبی:
در ادامه ی موضوع بالا ، خواننده ای «خواهش کرده که به خاطر کار ادبی در سیاست موضع گیری نکنم، که تلاش ادبی ام میسوزد». ایشان از روی دلسوزی این خواهش و پیشنهاد را مطرح کرده اند. سئوال این است که «موضع گیری سیاسی کی کار ادبی را می سوزاند و کی نمی سوزاند؟ یا اینکه آیا موضع گیری همیشه میسوزاند و کی ندارد؟»

موضوع «ارتباط سیاست و ادبیات» از موضوعات پیچیده و مورد بحث معروف بین نویسندگان و اندیشمندان بوده و هست. منهم در برخی مقالاتم به این موضوع پرداخته ام. که خلاصه ی نظرم را اینجا قید میکنم:
-اگر قلمزنی در سیاست وارد نباشد بهتر است موضعگیری نکند. تا زمانی که به موضوع سیاست وارد بشود. نویسندگی ادبی بدون واردن بودن درسیاست ، پایش «لنگ» است. به قول صمد بهرنگی نویسنده لازم است در حد یا بهتر از سیاستمدار، به مسایل سیاسی وارد باشد. اندیشه ی منهم چنین است.

- موضع گیری سیاسی، همیشه تلاش ادبی را نمی سوزاند. یعنی کی دارد.
اگر آدم وارد نباشد- به سیاست -میسوزاند. اگر ایده لوژیک تولید اثر کند، بله میسوزاند.
مثال: موضع دولت آبادی به رفسنجانی مثبت بود در مقابل دیگران. این کار به او ضربه زد. دولت آبادی در سیاست پایش لنگ است.درست بود موضعگیری نمی کرد. چون « بد و بدتر» ، هردو بد اند. و موضع ادبیات نشان دادن این بدی ست.یعنی موضع سیاسی با موضع ادبی مطابقت نداشت.این اشکال دولت آبادی بود. ادبیات همیشه در «اعتراض» است در دیکتاتوری و دموکراسی. و در اپوزیسیون قراردارد. چون «بهزیستی مردم» در اپوزیسیون است. یا در مورد موضع او در رابطه با زبانهای غیرفارسی. که «غیر دموکراتیک» است و تنها زبان فارسی را در نظر میگیرد. که خلاف «ذات دموکراتیک ادبیات» است. اینجا هم کار ادبی با موضع سیاسی مطابقت ندارد. اشکال دیگر اوست که به اعتبارش لطمه میزند.

اما ژان پل سارتر در موضوع الجزایر در مقابل سیاست دولت موضع گرفت و مخالف سیاست دولت بود. که چیزی از او را نسوزاند. و برعکس به اعتبار او نیز افزود.

موضع گیری سیاسی اگر با موضع نویسنده در کارادبیش مطابقت داشته باشد او را نمی سوزاند.
و این دقیقا کاری ست که برخی ها کرده اند و مثبت بوده و اساس حرکت من نیز چنین است.
من در کار ادبی عدالت جویانه و انسان دوستانه ، مستقل و غیر ایده لوژیک، حرکت میکنم. در سیاست هم این موضع گیری پیش میرود.
بنا برین سوختنی در کار نبوده و امیدوارم بعدها هم نباشد.
نوشته شده توسط: Anonymous

مقاله خوبی است. بیشتر بنویسید.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب واحدی عزیز ! با سلام، بمحضرتان، جنابعالی که از دانش علمی و اقتصادی!، سر رشته دارید، و در آن رشته تحصیل مکمل فرموده اید، اگر ممکن است، در مورد بحران اقتصادی جامعه یونان، راه حل روشن و مناسبی را ارائه بفرمائید، تا خوانندگان نیز از تحصیلات و دانش جنابعالی بهره مند شوند. با سلامهای دوستانه.

نوشته شده توسط: Anonymous

چپ بودن از نظر واژه شناسی ایده مقدسی است. ملوزوویچ مگر چپ نبود؟ ژوزف استالین که فقط 8000000 اوکرائینی کشت چپ نبود؟ و خیلی های دیگر. خلق و خوی کرامت انسانی داشتن به واژه و چپ و راست ربطی ندارد.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

یادداشت:
بعد از انتشار «چنین گفت کمونیست» این فکر در خوانندگان پیش آمد که من در این نوشته دارم میگویم «من هم کمونیستم».
برای برداشت درست لازم است اضافه کنم که:

واقعیت آن است که من نه کمونیستم و نه مارکسیست. و بارها هم این موضوع را در مقالات و کامنتهایم نوشته ام.
من کوچک تر از آنم که خود را چپ بنامم. آگاهی من در این مورد نازل است.
دیگر اینکه مارکسیسم کلاسیک را قبول ندارم. از «دیدگاه چپ گرایی دموکراتیک» نیزآگاهی چندانی ندارم.
چون «تئوریهای آن هنوز مدون نیست».حداقل برای من. اما
- من از نکات مثبت چپ و کمونیستها دفاع کرده ام. و با حرکات غلط شان هم مخالف بوده ام.
- در ضمن نوشته ام که «خواهان عدالت اجتماعی هستم.»
نوشته ی من -چنین گفت کمونیست- در پیرامون دفاع از عدالت اجتماعی ست که نقطه ی مشترک است.
همانطور که بهرنگی و ساعدی از «عدالت اجتماعی و بهزیستی مردم و زحمتکشان دفاع میکردند». و نقطه ی مشترکی داشتند.
من در همه ی نوشته هایم دید خطی ندارم و تنها دید عدالت خواهانه و بهزیستی طلبانه و دوستی و انسانی پیش برده ام.
به هیچ ایده لوژی گرایش ندارم.ایده لوژی را دگماتیسم و درک غیر واقعی از جهان ارزیابی میکنم.
بارها نوشته ام «اندیشه های من در هیچ دایره ای نمی گنجد و مخصوص خودم است.» مثل هر قلمزن دیگر که آزاد از ایده لوژیهاست.
این توضیح تضادی با متن ندارد و در تأکید بر درستی اندیشه های آن است.
مثل هر قلمزن مستقل و آزاد از ایده لوژیها و احزاب، منهم اندیشه های شخصی خود را بیان میکنم
که خالی از خطا و برداشت نادرست از جهان نیست. و نقد آنها به عهده ی دیگران است.
آ.ائلیار
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

تورک اوغلی گرامی،
ممنون از توضیح و نقدی که نوشتید.
نوشته ی من تحت عنوان «چنین گفت کمونیست» ، درست است که این فکر را پیش آورده که «ظاهراً من هم کمونیست هستم».
اما واقعیت آن است که من نه کمونیستم و نه مارکسیست. و بارها هم این موضوع را در مقالاتم و کامنتها نوشته ام.
من کوچک تر از آنم که خود را چپ بنامم. آگاهی من در این مورد نازل است. اما
- من از نکات مثبت چپ و کمونیستها دفاع کرده ام. و با حرکات غلط شان هم مخالف بوده ام.
- در ضمن نوشته ام که «خواهان عدالت اجتماعی هستم.»
نوشته ی من -چنین گفت کمونیست» در پیرامون دفاع از عدالت اجتماعی ست که با آنها مشترکم. همانطور که بهرنگی و ساعدی از «عدالت اجتماعی و بهزیستی دفاع میکردند». و نقطه ی مشترکی داشتند.
من در همه ی نوشته هایم دید خطی ندارم و تنها دید عدالت خواهانه و بهزیستی طلبانه و دوستی و انسانی پیش برده ام.

بارها نوشته ام «نظراتم در هیچ دایره ای نمی گنجد و مخصوص خودم است.» مثل هر قلمزن دیگر که آزاد از ایده لوژیهاست.
و خود را خالی از خطا هم نمیدانم.ضد هیچ دینی یا بیدینی نیستم. و نقد دین و غیر دین را درست میدانم-البته بدون توهین. من برای پنهان کردن هیچ ایده ای ندارم. آنچه میاندیشم درست یا غلط بیان میکنم.
با این حال بدیهی که اگر قرار بشود رأی بدهیم ،
من به چپ رأی میدهم نه به حزب سرمایه.
ممنون از نقد شما. و توضیحی هم زیر مطلب می نویسم.
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-من یک خواهش کوچک وبرادرانه ازهمزبانم جناب آقای ائیلیارداشته وسنی ازمن گذشته فکرکنم سردوگرم 62سالی رادراین خراب شده چشیده ام ، بازبعنوان یک برادرازایشان میخواهم که باقلم ادبی که دارندازموضع گیری سیاسی دوری کنند.اگراین هنرزیبای خودرانشان نداده بودحرفی نبود.جناب ائیلیارمن آدم عصبانی درمقابل دروغ وبی عدالتی بوده وسریع واکنش نشان میدهم این نقصیه رابرخودواردمیدانم ولی شماانسان بزرگی درقلم زنی وبخصوص درزبانمان ترکی هستید.این ملت افرادی مثل شماراکمترمیتواندداشته باشد.اگرکمونیسم ویاهرتفکری داشته وضدهرنوع دین وعقب ماندگی تحجرهستید،بایدبنظرمن بخاطرقلمتان هم شده ،نبایدفکرخودرابروزمیدادید.ماانسانهایی که دارا ی باوجدان سالم باشدکم داریم واین نوع انسانهااگرگرایش به فکری هم داشته باشند،خوب است درقلم ادبی خودبه خواننده سمت سووخط بدهد.شمابه نوشته های زنده صمدبهرنگی اگرتوجه کنیددرهیچ جایی نمیتوانی

اورابه یک گروه منتسب نمایی.اگرآن قلم زیبارانداشتی وفحش وناسزاهم میگفتی ناراحت نمیشدم.دوست وبرادرودلبندم مابرای ملت مظلوم وزیرستم خوددراین عصرپیشرفت جهانی به ده هانفرمثل شمانیازداریم.تامظلومیت مارافریاد زده وبه مردم منطقه وجهان این بی عدالتی رانشان دهد.خودرانسوزانید.شمابایدشاهکارخلق کنیدشما بایداول به مردم ترک آزربایجان وبعدبه مردم دنیادرس انسانیت باقلم زیبای خودبدهی.خودرانسوزان.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

رازی گرامی،
تأیید کامنتها به من مربوط نیست.مسئول رسیدگی به شکایات هم مدیر سایت است.
کامنت مورد اشاره هم با دید من ارزش انتشار ندارد.با اعتراض خود نویسنده و شما موافقم.
ولی دیدها در آزادی بیان متفاوت است. یکی جنگ قومی را آزادی بیان میداند و کسی مثل من خلاف مقررات.
به نظر من بیشترکامنتها کامنت نیستند.چون از پل اختلاف بینداز حکومت کن میگذرند.
پل ما تلاش در دوستی ست.نه دشمنی.
موافق بیان عقاید متضادم ولی این را با تبلیغ و تبلیغ دشمنی فرق میگذارم.
بهر صورت دشمنی ها هست. و بیشتر هم از سوی صاحبان دیدگاه حکومت- با72 موضع- تبلیغ میشود.
با دید من نوعی سو استفاده از آزادی بیان است.
--------

راه حل مشکل دشمنی:
سوار کردن دشمنان به قطار نقد است.
وقتی قطاردشمنی حرکت میکند دشمنان دیگر سوار قطار نقد نمی شوند.
وقتی کامنتهای جنگی منتشر نشود اینان مجبورند سوار قطار نقد بشوند.
ولی این تنها نظر من است.
دیگران نظر و عمل دیگری دارند.
نوشته شده توسط: Anonymous

مخاطب اصلی شما جناب ائلیار است آقای رازی. ولی چون مخاطبتان را به ایشان محدود نکرده اید، خدمت شما عرض شود که از نظر من، کامنت ایشان - خواسته یا ناخواسته - در راستای روشنگریهای مقالات کیهان شریعتمداری و خطبه های حجت الاسلام و المسلمین خاتمی و نوحه خوانیهای حاج سعید حدادیان و از این قبیل قرار دارد و ارتباطی هم با زبان مادری و این چیزها ندارد. شما زیاد جدی نگیرید. من نیز از انتشار کامنت ایشان تعجب کردم و نسبت به این امر معترضم.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقا ما کلا انسان بی سوادی هستیم و از طنز و نطنز زیاد سررشته نداریم. ولی یکی (بخصوص جناب ائلیار) به ما بگوید کامنت آقا یا خانم تورک اوغلی چه می خواهد بگوید و در راستای کدام روشنگری و بحثهای روشنفکری است. البته چپ ایران ستیز ما که دشمنی اش با ایران و هویت ایرانی مزمن و نهادینه است، اساس آزادی را آزادی ترویج تنفر قومی می داند و شاید هم منظور جناب تورک اوغلی با استعارات سکسیستی اش ترویج همبستگی پرولتری است. حالا دوستان تصورش را بکنند که اگر یک فارس زبان چنین اضهارات مشعشعی را در باره ترکتباران به قلم آورده بود، الان دل و روده اش در کدام گوشه این سایت آویزان بود> بهر حال شاید هم از کم سوادی من باشد و کامنت تورک اوغلی فقط در جهت اشاعه فرهنگ و زبان مادری است.

نوشته شده توسط: Anonymous

اقتصاد یونان هم اکنون نیز، ویرانه‌ای بیش نیست، کسی‌ وام را نمی‌‌بخشد، مخصوصا اگر طرف مقابل شما ( صندوق بین‌لمللی پول، بانک مرکزی اورپا و دولت‌های اورپائی ) باشند، اگر تفاهمی نیز صورت بگیرد چنین خواهد بود که باز پرداخت وام از نظر زمانی‌، طولانی تر خواهد شد، مهمترین موضوع حیاتی‌ در سوارت خروج یونان از اتحادیه اورپا، ( شناور نگاه داشتن بانک‌های یونانی ) خواهد بود و این یعنی‌ یونان به ( بانک مرکزی اورپا ) نیاز دارد، اگر خروج یونان از اتحادیه اورپا به معنی‌ نزدیکی‌ و حمایت پوتین روسیه از یونان قلمداد شود، ( تراژدی یونانی ) رخ خواهد داد، چونکه یونان مثل ارمنستان، تبدیل به دست مهره روسیه خواهد شد، از این به بعد، همه کمونیست‌ها از یونان و ارمنستان حمایت خواهند کرد ولی‌ حمایت کومونیستی برای یک ملت، نان و آب نمی‌‌شود، اگر زندگی‌ مردم و آب و نان مردم برای کمونیست مهم است، کمونیست اصلا نباید در

اقتصاد یونان هم اکنون نیز، ویرانه‌ای بیش نیست، کسی‌ وام را نمی‌‌بخشد، مخصوصا اگر طرف مقابل شما ( صندوق بین‌لمللی پول، بانک مرکزی اورپا و دولت‌های اورپائی ) باشند، اگر تفاهمی نیز صورت بگیرد چنین خواهد بود که باز پرداخت وام از نظر زمانی‌، طولانی تر خواهد شد، مهمترین موضوع حیاتی‌ در سوارت خروج یونان از اتحادیه اورپا، ( شناور نگاه داشتن بانک‌های یونانی ) خواهد بود و این یعنی‌ یونان به ( بانک مرکزی اورپا ) نیاز دارد، اگر خروج یونان از اتحادیه اورپا به معنی‌ نزدیکی‌ و حمایت پوتین روسیه از یونان قلمداد شود، ( تراژدی یونانی ) رخ خواهد داد، چونکه یونان مثل ارمنستان، تبدیل به دست مهره روسیه خواهد شد، از این به بعد، همه کمونیست‌ها از یونان و ارمنستان حمایت خواهند کرد ولی‌ حمایت کومونیستی برای یک ملت، نان و آب نمی‌‌شود، اگر زندگی‌ مردم و آب و نان مردم برای کمونیست مهم است، کمونیست اصلا نباید در سیاست و اقتصاد دخالت کند.ولی‌ برای کمونیست ها، ایده ئولوژی اهمیت دارد.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

رابرت پستن دبیر اقتصادی بی‌بی‌سی در تاريخ ٢٧ ژنويه مطلبي نوشته بود : " اما اگر سیریزا در مذاکره با بروکسل و برلین به جایی نرسد، و جدایی یونان و یورو واقعا اتفاق بیافتد، آن وقت ممکن است سرمایه‌گذارها پول‌شان را خارج نمايند" و وضعيت اقتصادي يونان از اين هم هست بد تر شود. در زير خلاصه اي از تحليل دبير اقتصادي بي بي سي رابا هم مي خوانينم:

بدهي دولت يونان در آخر سپتامبر سال گذشته ۳۱۶ میلیارد یورو بود، .. از سال گذشته اقتصاد یونان بار دیگر رو به رشد گذاشت، با نرخ سالانه‌ ۱.۶ درصد. اما با این نرخ رشد – به‌ فرض این‌که ادامه پیدا کند – دست‌کم یک نسل طول می‌کشد تا بدهی این کشور به سطحی معقول برسد....با این اوصاف عجیب نیست که حزبی با شعار پایان دادن به سیاست‌های ریاضتی و پاک کردن بدهی‌ها، به چنین پیروزی چشم‌گیری در انتخابات رسیده....رهبر حزب الکسیس سیپراس به پشتوانه رأیی که از مردم گرفته می‌تواند برای آسان‌تر شدن سیاست‌های ریاضتی با بروکسل و صندوق جهانی پول مذاکره کند، و بخواهد که دست‌کم بخشی از بدهی سرسام‌آور این کشور پاک شود. تا این لحظه حرف او و همکارانش این بوده که می‌خواهند مذاکره کنند. لحن‌شان لحنی ملایم بوده. اما آلمان‌ها می‌گویند قرار، همانی است که با یونان موقع دریافت کمک گذاشته شده. بنابراین ممکن است دو طرف به توافق نرسند. حتی این‌که یونان بدون تعارف از حوزه پول واحد اروپایی کنار گذاشته شود یا کنار برود غیرممکن نیست....اما اگر سیریزا در مذاکره با بروکسل و برلین به جایی نرسد، و جدایی یونان و یورو واقعا اتفاق بیافتد، آن وقت ممکن است سرمایه‌گذارها پول‌شان را از هر کشور حوزه پول واحد اروپا که ملی‌گرایانش در حال قدرت گرفتن‌ هستند، خارج کنند.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ناظر گرامی
با مشکلی که اشاره کردید خوب آشنا هستم. حق با شماست. ولی عدم انتشار را هم در نظر داشته باشید. لطفاً بعد از اصلاح و ضبط ارسال کنید. اشکالات تایپی زیاد مهم نیست و رایج است. هر چند نباشند بهتر است.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار! کامنت فوق ازاین رو بطورمجدد بخدمتتان تقدیم شد، بجهت اینکه سهو تایپی و املائی در آن وجود داشت. در حد ممکن سعی ام براینست که بیش ازیکبارارسال مطلب نشود. اما گاهی اوقات به جهت مشکل فنی که گاها نیز از طرف سایت بنظرمیرسد، کامنت ارسالی بمحضرتان نمیرسد. تنها برای جبران سهو تایپی، بندرت بعضی مطالب تکرار میشود. از این پس سعی دارم، مطابق خواست تان، ازارسال مجدد مطالب خود داری شود. حتا اگر سهو تایپی نیز داشته باشد. با سپاس و تشکر.

نوشته شده توسط: دکتر مهرداد درویش پور

برای جلوگیری از هر نوع بد فهمی، دوباره به نقل از متن تاکید میکنم که "اين که رای به چپ تا چه اندازه سياستی تدافعی مردم يبه قصد جلوگيری از بدتر شدن اوضاع يا سياست تعرضی برای بهبود شرايط است قابل مکث است". کسی که کمترنی آشنایی با دیدگاه های من داشته باشد می داند که همواره تاکید کرده ام ما نیازمند شکل گیری یک چپ میانه هستیم نه افراطی گری چپ، اسلامی یا ناسیونالیستی که تجربه پیامدهای آن را نشان داده است. الگوی پیشروی چپ رادیکال در اروپا که درپاسخ به پرسش های دیگری شکل گرفته اند، قابل تقلید درایران نیست. ما نه نیازمند الگو پردازی از آن هستیم و نه تخطئه آن.

نوشته شده توسط: Anonymous

فرض را بر این بگیریم که بانک‌های آلمان و فرانسه، وامی را به یونان دادند و مالیات گزاف بر آن بستند تا یونان و یونانیان قادر به باز پرداخت بهره آن نشوند، این باز ( بی‌ مسٔولیتی ) دولت یونان و مردم یونان را ثابت می‌کند، در همین آمریکا شما با یک چشم به هم زدن، میتواندی صاحب کردیت کارد شوید، آیا یک شخص عاقل از خود نمی‌پرسد که ( آیا من توان باز پرداخت بهره بهره این کردیت کارد ) را دارم؟ به هر حال، دولت یونان با وضع فعلی‌ و در صورت خروج از اتحادیه اورپا، ( باید پول چاپ کند ) چیزی که الان نمیتواند، این یعنی‌ سقوط ارزش پول ملی‌ نزدیک به ( ۴۰ تا ۵۰ ) درصد، در چنین شرایطی، هزینهٔ واردات، سر به آسمان خواهد برد، و کشور وارد دوران قحطی خواهد شد و هر کسی‌ برای یک خرید ساده، باید با یک کیسی پر ( دراخما ) به بازار برود، شرایط زیمبابوه یادتان است؟ وضع بحرانی‌ در چنین شرایطی روی خواهد داد، یا ارتش

ارتش مداخله خواهد کرد و بر کّل کشور، حکومت نظامی حکمفرما خواهد شد، یا مردم یونان، باید تاوان ندانم کاری خود را با ( صبر ایوب ) بپردازند، به پیش بینی‌ من، در چنین شرایطی، یونان نیاز به ده ۱۰ سال زمان نیاز دارد، باید ( مالیات بر ارزش افزوده ) اقلام وارداتی بسته شود تا دولت به تدریج صاحب بودجه شود، کوپن‌های سیب زمینی‌، برنج چاپ شود چونکه کار از ( انبار کردن کاغذ توالت ) خواهد گذشت.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

« نسخه گرایی»:
"تفکر نسخه " گرایی، و نسخه جویی، دید غیر علمی به پدیده هاست که دامنگیر خیلی هاست. آلترناتیو آن دید علمی ست که به
«مطالعه ی عملی پدیده از راه آزمایش،تجربه، شناخت منطقی، معلومات علمی، معمولاً از نزدیک » می پردازد.
و بر این اساس «برنامه ی نسبی» را تدوین میکند.
این موضوع در رابطه با «یونان و حزب چپ و سوسیالیسم» نظرم را جلب کرد و لازم دیدم مسئله را توضیح بدهم.
تا وقتی که ما نتوانیم «روش و متد علمی» را بکارگیریم مشکلاتمان حل نشده میمانند. بدون «این فرهنگ» راه نجاتی نداریم:

«سوسیالیسم یعنی اینکه مجبوریم سعادت نسبی خود را با هم بیافرینیم.
نسخه ای نیست و نخواهد بود. هیچکس چیزی نمیداند.
اما همه میدانیم که راه حل نسبی مشکلات را باید باهم بیابیم. و گام به گام تکمیل کنیم.
میدانیم چه نکنیم و چگونه جستجو کنیم.»

براین اساس « شناخت تک تک مشکلات در محل ممکن است و راه حل نسبی آنها هم توسط افراد محل به صورت جمعی می تواند معین شود.» در خطا نیز همچون در صحت بسته نیست.
مشکل بزرگ یونان فعلاً «قرض» آن است. از بیرون نمی توان گفت چه راه حلی دارد. آنان که آنجا زندگی میکنند و حرکات سیاسی را انجام میدهند باید راهی برای حل مسئله بیابند. راه حل ایده آل «بخشش تمام یا بخشی» از آن است. اما صاحبان قرض میخواهند پرداخت بشود. شاید بشود از راه «مالیات گیری بیشتر ازصاحبان سرمایه» بخشی از آن را پرداخت کرد.
بهر صورت از بیرون نمی توان چیزی گفت. مفید است که برنامه ی حزب چپ را در این برهه دید .
آنان که «در جریان عمل هستند» لازم است راه حل را انتخاب کنند.
دوستانی که «نسخه میخواهند» هنوز ذهنی قرانی دارند.
اینان بهتر است « به برنامه حزب چپ یونان» مراجعه کنند.
«آلکسیس تسیپراس و حزب او، سیریزا، پیش از انتخابات برنامه ای طرح و عرضه کردند.
1-طبق این برنامه باید بخشی از بدهی های یونان بخشوده شود
2- و پرداخت بقیه آن متناسب با رشد اقتصادی یونان گردد، به این معنی که یونان برای بازپرداخت آن مجبور به گرفتن وام دوباره نباشد بلکه از محل درآمد و مازاد اقتصاد خود آن را بپردازد.
3-افزون بر این تمام بی عدالتی ها – منظور مقرراتی است که «درشکه سه اسبه نام دارد»- باید گام به گام حذف شود.
4- برنامه انتخاباتی قول می دهد برای کمک به فقیرترین اقشار جامعه سرمایه گذاری کند، بر دستمزدها بیفزاید و به این اقشار کمک کند.
5- و درعین حال به مقابله با قدرت الیگارش های یونان روی آورد، یعنی آن کلان ثروتمندانی که برغم بحران، در همان زمان که بقیه مردم مجبور به تحمل گرسنگی بودند، آنها همچنان کلان ثروتمند باقی ماندند.
------------
ضعف حزب چپ:
1- حزب کمونیست در ائتلاف تشکیل دولت نیست.(موافق ریاضت اقتصادی).
2- مجبور شده با «حزب راست مستقل» ائتلاف کند.(مخالف ریاضت اقتصادی)
3- اتحادیه اروپا اجرای برنامه ی حزب چپ را مشکل کرده به خاطر 320 میلیارد یورو قرض.
به قول وزیر خارجه ی قبلی از « حرب سوسیال دموکرات» که گفت :
«این پول را همه گرفتیم و بلعیدیم»، کشور دچار بحران اقتصادی و سیاسی ست.
باید دید درعمل چه راه حلهایی پیدا میکنند.
------------
واقع بینی مردم:

«همه یونانیها نسبت به بهبود وضعیت اقتصادی کشورشان خوشبین نیستند. یک زن بازنشسته می گوید: “فکر نمی کنم چیزی مثلا در حقوق بازنشستگی ما تغییر کند چون ما بدهکار هستیم. نباید امید واهی داشته باشیم. امیدوارم حداقل وضعیت برای فرزندانمان بهتر شود.”
شهروند دیگری می افزاید: “همیشه امید به تغییرات هست و برای همین هم او انتخاب شده. برخی لبخند می زنند و برخی هم نگرانند.”
زن خدمتکاری هم که از محل کار خود اخراج شده می گوید: “همه ما خیلی خوشحالیم. همه ما در انتظار انتخاب آقای سیپراس بودیم زیرا او ما را به بازار کار بازخواهد گرداند.”
به نظر می رسد چگونگی بازپرداخت بدهی 320 میلیارد یورویی یونان، بزرگترین چالش پیش روی دولت آینده این کشور باشد.»
------------
متد برخورد درست ،بدون تعصب،بدون پیش داوری، بدون جعل ، و بیطرفانه ، چیزی ست که ما آذربایجانیها شدیداً به آن نیاز داریم. بدون این فرهنگ راه نجاتی نیست. بخاطر توجه به این فرهنگ به موضوع پرداختم.


نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ناظر گرامی
لطفاً کامنت های خود را یک بار ارسال کنید. سایت تکراری ها را منتشر نمیکند. برای ما وقت گیر است که دنبال کامنت شما بگردیم.

نوشته شده توسط: peerooz

جناب ,babarak karmelh, چون هم صحبتی با دانشمندی چون شما همیشه میسر نیست لطفا پیاده شوید تا از خزینه معلومات شما سهمی هم بما برسد. اول ممکن است " چپ " را تعریف بفرمائید ؟ چون چند بار که اخبار روز این موضوع را به پرسش گذاشت حتی خود " چپ " ها مطمئن نبودند که چپ کیست ؟ یعنی هرکس که " راست " نباشد " چپ " است و شق سومی وجود ندارد؟ دیگر آنکه این سیبی که از آغاز بشریت به هوا پرتاب شده و تا کنون صد ها , من جمله چرخ کمونیسم و کاپیتالیسم را خورده و هنوز به زمین نیامده است کی میداند که چگونه به زمین خواهد نشست ؟ منظور آنست که جوجه را آخر پاییز میشمرند ؟ و ما میدانیم که هرچیزی عمری دارد و بالاخره از مرحله قدرت و شوکت جوانی به دوران پیری و فنا میرسد. اگر چنین است چگونه میتوانیم در این مرحله, فنای چپ و پیروزی راست را جشن بگیریم؟ ممکن است این شعر فارسی مصداق داشته باشد که

نوشته شده توسط: Anonymous

ارمنستان وارد بحرانیترین دوران خود برای حفظ موجودیت و بقا خود شده است، تمام تحولات ژئوپلتیک، بر ضدّ ارمنستان وارد میدان شده اند، ارمنستان چند ماه پیش وارد ( اتحادیه اوروسیا ) روسیه شد، این یعنی‌ نه تنها پیوند ارمنستان با غرب برای همیشه خدشه دار شد بلکه دوران جدیدی در باز نگری به سیاست ( تبلیغات دروغین ارامنه پیرامون نسل کسی‌ کزائی ) شروع شده است، اردوغان با درک این شرایط ژئوپلتیک، سرکیسیان رئیس جمهور ارمنستان را، به ( گرامیداشت نبرد چاناخ قلعه ) فرا خواند، اردوغان میداند که امروز، این ترکیه است که جای ارمنستان را در تبیین سیاست خارجی‌ روسیه، در تحولات ژئوپلتیک منطقه گرفته است و آزربایجان و تورکمنستان نیز، بزودی جای گاز روسیه را در تبیین سیاست خارجی‌ اورپا در تبیین گاز، خواهند گرفت، از طرفی‌ ورود ارمنستان به اتحادیه اوروسیا، در افق تنش اورپا با روسیه، ارمنستان را تبدیل

به سکّهٔ سیاه کرده است. با قدرت گیری ترکیه و آزربایجان، این ترکیه و آزربایجان خواهند بود که کشتار ترکان آزربایجانی توسط ارامنه را، در دادگاه‌های دنیا، بر خواهند افراشت.
نوشته شده توسط: Anonymous

بهتر است اسم این خانم آلمانی را در آغاز نوشته می آوردید تا خواننده بداند کی بو چه شد ؟

نوشته شده توسط: peerooz

جناب ناظر, بر خلاف باور شما, مقاله زیر میگوید که بانکهای آلمان و فرانسه به امید سود زیاد به یونان یک لا قبا قرض داده بودند و چون یونانی ها قادر به پرداخت این قرضه نبودند دولت های آلمان و فرانسه تقریبا تمام این قرضه ها را با پول مالیات بر شهروندان خود خریده اند که بعدا از یونانی ها وصول کنند. یعنی تا زمانی که پشتیبانی دولتها وجود دارد بانکها جایی نمیخوابند که آب زیرشان برود. بنا بر این اگر دولتها نتوانند این مبلغ را از یونانی ها نقد کنند شهروندان آنها بازنده اصلی خواهند بود. بهمین جهت است که این دولت ها برای تحمیق شهروندان بر یونانی ها فشار میاورند که به نحوی قرض خود را ادا کنند. برای یونانی ها هم که قرض از صد تومان گذشته بود هر شب پلو میخوردند و میدانستند که دیواری از دیوار حاشا

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

درمان درست گرامی،
خود میدانید که هیچکس از اول نویسنده نبود. بعد که کم کم نوشتند شدند نویسنده. بهر صورت عرصه ی قلم به دوستانی مثل شما نیاز دارد. امیدوارم در حد امکان به کار قلمی نیز برسید.

اما نقد شما و دوستانی که در گذشته پیرامون همین موضوع، مطلب نوشته اند ؛ راستش تکلیف مسئله را روشن نموده اند.
اما به یک نکته باید خوب دقیق شویم:
نقاد، با یکی از ما «له شدگان» سرو کار دارد.
به علت همین «ضربه خوردگی» ، با توجه به «فضای روحی همه ی نوشته ها» ، به خوبی روشن است که « حالت روحی طبیعی و نرمال» وجود ندارد .
کسی که وضع طبیعی دارد میتوان با «نقد و تحلیل» به جایی رسید.
اما با آنکه، به علت« له شدگی » وضع نرمالی ندارد، چه باید کرد؟ باید آزادش گذاشت. و پاپیچش نشد.
جگر آدم را آتش میزند و اشک بردیده می نشاند.
خیلی از ما ها منهای اندیشه «قربانی» هستیم. قربانی «هیولاها». له شده ایم.

نه حق مطلب ادا شده. فقط خواستم این «نکته ی غیر نرمال» را هم ذکر کنم که برخی از ما له شدگان داریم. و لازم است نقاد طرف خود را دقیق بشناسد.
اینکه ستبر می نماید نه به علت اندیشه است-بل به علت مشکل روحی ست.
نوشته یتان خوب درآمده و زیباست. در ضمن نظر خودتان نیز در مورد آن درست است.
زنده باشی.
نوشته شده توسط: Anonymous

عزیز امیر تبریزی, قیدش بونلار بکار آدام لاردیلار دا و خیالا ت لاریند چوخ گوری سیز؟
.برادر اینها آدم های بیکاری هستند خیالاتی بودنشان را هم زیاده میبینید؟

نوشته شده توسط: Anonymous

احد بئی!! شما که از نظر از دانش علمی و اقتصادی!، خیلی عمیق و فیت هستید، لطفا اگر ممکن است، در مورد بحران اقتصادی جامعه یونان، راه حل روشن و مبرهنی مبذول بفرمائید، تان خوانندگان نیز از دانش فراوان سوسیالیستی جنابعالی بهره مند شوند. با سلامهای کمونیستی.

نوشته شده توسط: Anonymous

کسانیکه فکر میکنند، از نظر دانش علمی خیلی عمیق هستند، برفرض مثال، خود را بجای نخست وزیر جدید یونان بگذارند، و در همین صفحه ایرانگلوبال، در مورد بحران اقتصادی، که جامعه یونان را به زانو در آورده است، راه حل روشن و مدون سوسیالیستی، و یا کمونیستی خود را ارائه بفرمایند، تا خوانندگان نیز از علم عمیق کمونیستی و دانش فراوان سوسیالیستی ایشان بهرمند شوند، قبلا از زحمات ایشان جای تشکر است.

نوشته شده توسط: Anonymous

خیلی مخلصیم. البته من کاری نکرده ام. همان حرفهای ایشان را تا جایی که میشد توی مغز چپاند، تکرار کردم. البته میشد خیلی این موضوع رو پر وبال داد و به جزئیات بیشتری پرداخت و کار پخته ای تحویل داد، ولی من راستش وقتم خیلی تنگه. از طرفی طنز نویس هم نیستم. دیگه حالا نمیدونم چطور از آب دراومده.
اما قضاوت شما در مورد این آقای راسیونال، نشان می دهد که هنوز ایشان را خوب نشناخته اید :)) من یکی که امیدی ندارم ایشان برای یک لحظه هم که شده، Tunnel Vision را کنار گذاشته، توان نگاه به موضوع از زوایای دیگر را کسب نماید. به عبارت دیگر، ایشان از آن بیدها نیستند که با این بادها بلرزند!!! لذا بر شخص بنده واضح و مبرهن است که تلمذ ما در محضر حضرتشان حالا حالاها مستدام خواهد بود :))

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

5)
سخن در دهانشانشان چون میوه های گندیده بود
تن و جانمان را خشکاند.

چون تگرگ ویرانگر باغها برآمدند
از گورههای هزار و چهارصد ساله
این فرمانروایان هیولا صفت سیری ناپذیر
که جز خون و کشتار، کاری و پیامشان نبود.

رنگها معنای خود را از دست دادند
جزسیاهی رنگی نماند. نفرت کلاغهاهم برآمد.

فصلها دیگر نبودند
خبری از پاکی و گوارایی نماند.
داغ و درفش بود وچوبه های دار، میدانهای تیرباران.
خانه های مخفی، و تجاوز به دختران و پسران.، و مردان و زنان.
به نام «الله»؛که نفرت الله هم برآمد.

درکاخهایشان که ازطلای سیاه برآمده بود
از فرط سیری عاروق زدند
کودکان و پیرزنان و پیرمردان
از فرط گرسنگی دردخمه ها جان باختند
جوانان به هر گوشه ی عالم آواره شدند.
هیولا ها بالیدند ، بالیدند و بالیدند.
به نام الله،که نفرت الله هم برآمد.

« سوسیالیسم یا بربریت»،چنین گفت «زوزا»
آن زن کمونیست.

سوسیالیسم یعنی آزادی و پیشرفت و بهزیستی مردمان.
اداره ی امور خود، و حکومت بر خود . «مستقیم و غیر مستقیم».

سوسیالیسم یعنی عشق و دوستی.
وعقب نشینی گام به گام استثمار انسان از انسان
تا روزیکه دیگر درجهان، نوین برده ای نباشد.
و سعادت انسان به دست خود. و آسایش و آزادی روحی و جسمی او.

سوسیالیسم یعنی اینکه مجبوریم سعادت نسبی خود را با هم بیافرینیم.
نسخه ای نیست و نخواهد بود. هیچکس چیزی نمیداند.
اما همه میدانیم که راه حل نسبی مشکلات را باید باهم بیابیم. و گام به گام تکمیل کنیم.
میدانیم چه نکنیم و چگونه جستجو کنیم. پیروزی از آن ستمکشان است.

سوسیالیسم یعنی حقوق انسان،دموکراسی،
و محو گام به گام استثمار انسان از انسان.
سوسیالیسم یعنی همه ی اینها.

چنین گفت ائلیار، فرزند اورمو
به هنگام فرمانراویی هیولاهای سیاه پوش
بر سرزمین زیبای مان. آذربایجان.ایران.