Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

دوست عزیز،
نوشته ام « با رأی گیری از مردم» یعنی مردم ایران میروند پای صندوقهای رأی و «زبان ارتباطی» را برای سراسر ایران انتخاب میکنند. دستور این کار را پارلمان تصویب میکند. میتوان نه یک زبان بلکه سه یا چهار زبان را پیشنهاد کرد برای انتخاب. زبان ترکی-فارسی-انگلیسی-کردی. و...آنوقت زبان ارتباطی را مردم انتخاب میکنند.
زبان محلی برای آذربایجان ترکی آذربایجان است. برای کردستان کردی.و...از خانه-کودکستان تا دانشگاه و ادارات. زبان محلی نیاز به رأی گیری ندارد. زبان خود مردم است و جاری ست. اما برای سراسر ایران زبان ارتباطی لازم است که انتخاب شود.
خوب اشکال این کار چیست؟
این موضوع را درمقالات خودنیز نوشته ام. وقتی خواننده به دقت نمی خواند نه کامنت را میفهمد و نه چیز دیگر را. امید است مسئله روشن شده باشد. زبان ارتباطی برای سراسر ایران انتخابی ست. از سوی مردم. درپای صندوقهای رای.

زبان ارتباطی تنها در ارتباط با خارج از محل مورد استفاده دارد. در داحل محلها یا واحدهای فدرال زبان محلی ست. درمدرسه بچه سه زبان یاد خواهد گرفت.محلی. سراسری. جهانی. بعد از دوره ی ابتدایی زبان سراسری و جهانی به درسها اضافه میشود.
نوشته شده توسط: Anonymous

برای اینکه سوادت را بیشتر کنی چند دقیقه ای این سایت را ترک کن و به سایتهای جدی تر غیر راسیستی سری بزن چون نوشته هایت موجب تاسف و تمسخر شده اند .ایرانیان و فارسها دارای صدها سایت و رسانه وزین روشنفکری هستند که میتوانند موجب نظافت افکار دهاتی ایلی ناسیونالیستی ات شوند . قرن 21 قرن افرادی مثل تونیست . اینجا کمنت گذاشتن تنها توانایی است که تو داری بی مسئولانه حرافی کنی .

نوشته شده توسط: Anonymous

.......ن که اینقدر با مردم ایران دشمنی می کنید. شما فقط از این ناراحت هستید که از جامعه ایرانی طرد شده ایدو تلاش میکنید تا با گفتن این مزخرفات مردم ایران را با نظام جمهوری اسلامی دشمن کنید تا شاید حکومت ایران عوض شود و خودتان بتوانید بر مردم حکومت کنید و کشور بشود همان چیزی که قبل از انقلاب بود و همان ظلم هایی که بر مردم روا داشته می شد.آتش جهنم بر شما باد . ان شاءالله

نوشته شده توسط: Anonymous

نظر هر کس محترم است ولی راه حل درستی نیست, برای اینکه اینرا نه ترکها قبول خواهند کرد, نه کرد ها, نه عربها, نه لرها , نه بلوچ ها و نه ترکمنها. درصورت فدرال بودن نباید به یکی از زبانهای رایج در ایران اولویت داد , زیرا وضع و اوضاع همان خواهد بود که حالا است. زبان فارسی مشکل نمره یک معضلات در ایران است. در 7- 8 سال اخیر 4000-5000 جوان آذربایجانی به خاطر همین زبان به زندانها افتاده اند حتی کشته شده اند.بنابراین اگر کسی میخواهد در ایران جلو خونریزی ویوگوسلاوی شدن ایران را بگیرد , باید قبل از هر چیز مشکل زبان را حل کند.

زبان نه ابزار است و نه از این قبیل چرت پرتها, بلکه زبان هستی و هویت یک ملت است. حالا در آذربایجان و در سایر مناطق اتنیکی از کوچک تا بزرگ به مسئله زبان آگاه و حساس شده اند. جناب آالیار من با کمال صمیمیت میگویم برای آذربایجانیها زبان در درجه اول مطرح است و راه حلی که شما و هم فکرانتان دارید به هیچ وجه فانع کننده نخواهد بود.
نوشته شده توسط: Anonymous

چرا پارلمان ایران؟ مگر ملتها در تصمیم گیری برای تعیین سرنوشت خویش آزادی نخواهند داشت؟ اگر از دموکراتی صحبت است , باید دموکراتی نیم بند و مصلحتی نباشد. دموکراتی آن موقع معنی حقیقی دارد که رای افراد و رای گروه های اتنیکی را رعایت کند.مثل انگلستان یا کانادا و یا چکاسلاواکای. متاسفانه پیشنهادهای شما مشکل واقعی ملیتهای ایران را که همان زبان و همان نقطه کور است حل نمیکند.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

زبان ارتباطی را با رأی گیری از همگان، پارلمان ایران انتخاب میکند. این نظر من است. و راه درست حل مسئله می باشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آالیار, جواب شما همیشه همیطور بوده است. تا به نقطه حساس که رسیده اید با یک پیچک مسیر را تغیر داده اید. ممکن است به این سئوال جواب بدهید تا ببینینم بعدش چه میشود. دراین ایران فدرال شما زبان ارتباطی کدام زبان خواهد شد؟

نوشته شده توسط: تبریزی

دوستان گرامی، بدترین آدم های جهان فارس ها هستند! برای نمونه شمر فارس بود و واژه شمر کوتاه شده واژه شاه میر یا شهمیر است و شهروندان یک شهر فارس نشین به نام شهمیرزاد همگی نوادگان شمر یا شاه میر هستند! امام حسین نیز ترک بود چون در کودکی زیاد خمیازه می کشید پدر و مادرش یعنی حضرت علی و حضرت فاطمه که آنها هم ترک بودند نامش را گذاشتند (هی اسنین) و سرانجام هی اسنین شد حسین! یزید نیز فارس بود و اهل شهر یزد بود اما مأمور اداره ثبت احوال یزد هنگام صدور شناسنامه برای این فارس ملعون دچار نادرست نویسی شده و به جای آن که بنویسد (یزدی) نوشت (یزید) ! هل من مزید، لعنت بر یزید! امام زمان نیز ترک است چون مادر آقا امام زمان (روحی و ارواح العالمین له الفداه) یک کنیز از اهالی روم شرقی به نام ملیکا نارسیس (ملیکه نرجس) بود، روم شرقی هم همان سرزمینی است که اکنون به آن ترکیه گفته می شود، زبان مردم ترکیه هم .....

..... که ترکی است، پس امام زمان هم ترک است! (آدووا قوربان یا امام زمان!) شیطان هم فارس است! چون یک روز شیطان که به سختی تشنه شده و در جستجوی آب بود تنها آبی را که دید آبی بود که به روی زمین ریخته شده بود، شیطان از بس که تشنه بود خودش را به روی زمین انداخت و آبی را که به روی زمین ریخته شده بود لیسید و از آن پس نامش شد (آب لیس) یا (ابلیس) ! پس شیطان هم فارس است! چنگیزخان مغول هم فارس بود چون نواختن چنگ برایش دل انگیز بود نامش شده بود چنگیز! تیمور لنگ هم فارس بود چون در تیم فوتبال مورچه خورت که یکی از شهرهای فارس هاست پایش آسیب دیده بود نامش را گذاشته بودند تیمور که از واژه های تیم و مورچه خورت گرفته شده بود و لنگ هم که واژه ای فارسی است برای آسیب دیدن پایش به نامش افزوده شده بود! هیتلر نیز فارس بود چون خودش اعتراف می کرد و می گفت نژاد من ژرمن یا ژرمان است و ژرمان هم همان گرمان است و گرمان هم همان کرمان است، پس هیتلر هم کرمانی و فارس بود! دلیل صدها سال عقب ماندگی ایران هم پادشاهان فارس هستند! مانند پادشاهان فارس غزنوی و پادشاهان فارس سلجوقی و پادشاهان فارس خوارزمشاهی که در زمان پادشاهان بی عرضه و فارس خوارزمشاهی چنگیزخان مغول که او هم فارس بود به ایران حمله کرد و هزاران تن را کشت! و همچنین پادشاهان فارس تیموری و پادشاهان فارس آق قویونلو و پادشاهان فارس قره قویونلو و پادشاهان فارس صفوی که از نوادگان شیخ صفی الدین اردبیلی فارس بودند که در شهر اردبیل که یک شهر فارس نشین است می زیست! و پادشاهان سلسله فارس افشاری که بنیانگزار آن نادرشاه افشار بود که جز زبان فارسی زبان دیگری نمی دانست و چون پیاپی با میوه فشار آب میوه می گرفت و می نوشید نامش شده بود نادرشاه افشار! و پادشاهان فارس قاجار که در زمان فتحعلیشاه قاجار که یک فارس بود روس ها که آنها هم فارس بودند بخش های بزرگی از ایران را از آن جدا کردند! و به روس ها که فارس هستند به این دلیل روس گفته می شود که روسیاه هستند و بدترین و روسیاهترین مردمان جهان هم که فارس ها هستند! پیش از به روی کار آمدن رضاشاه هم صدها هزار دبستان با زبان ترکی کار می کردند اما رضاشاه فرمان داد همه آن دبستان ها را پس از ترکاندن دینامیت با خاک یکسان کردند و از آن پس زبان کاربردی آن دبستان ها زبان فارسی شد! آب دریاچه اورمیه را نیز فارس های دزد دزدیدند و به خلیج فارس ریختند و دریاچه اورمیه دچار خشکی شد! (نامی که روی این خلیج است خلیج فارس است، خلیج ترک که نیست!) هم اکنون نیز خامنه ای فارس که در شهر فارس نشین خامنه در هشتاد کیلومتری شهر فارس نشین تبریز زاده شده است و یک کلمه هم ترکی بلد نیست خون مردم ایران را به شیشه کشیده است! با جنبش سبز هم برای هزار و یک عیب و ایراد که داشت که نه بلکه چون میرحسین موسوی فارس آن را صحنه گردانی می کرد همکاری نکردیم! پس لعنت بر فارس و زنده باد ترک و پان ترکیسم (ببخشید تورکیسم!) ********* و اما دلیل برداشته شدن تندیس فردوسی از شهر سلماس این است که فردوسی ترک بود اما چون سلطان محمود غزنوی که از نوادگان جمشید پیشدادی و فریدون کیانی بود و آریاپرست و پانفارسی بود که کیسه، کیسه سکه زرین به سرایندگانی مانند عنصری و منوچهری و سیستانی و ..... پاداش می داد که به زبان فارسی شعر بسرایند فردوسی نیز که ترک بود ناچار از سرایندگی به زبان فارسی بود! البته یک روز که فردوسی پنهانی به چند ترک می گفت: (ز ترکی بود ترک را راستی / ز فارسی کژی زاید و کاستی) ناگهان سلطان محمود غزنوی پانفارس و آریاپرست از راه رسید و با توسری کوبید تو سر فردوسی و گفت ای زینهارخوار نمک خوار و نمکدان شکن! فردوسی نیز که یک ترک بود گفت: (مزن بر سر ترک ها دست زور / که روزی بیفتی به پاشان چو مور!)
نوشته شده توسط: Anonymous

آنان که ایستاده مردند جاودانه شده. یادشان گرامی. نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم و نه می گذاریم که جنایات رژیم فراموش شود. آمرین و عاملین این حنایت باید به دادگاه کشیده شوند و در پیشگاه خلق محاکمه شوند. خون جوانان وطن رنگ نمی بازد و دامن تمامی کسانی که دستشان به خون آعشته را می گیرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

در پای مقاله قبلی جناب نوری علا و تقریبا پیش از بر چیدن مجلس ختم, صاحبنظری به عجله سر رسیده و فرمودند " این ایران گلوبال محفل بدگویان و زشتگویان شده است." و اینکه کامنت ها از موضوع خارج است. امید که ایشان تشریف آورده و به موضوع بپردازند. و تا ایشان نرسیده اند این مطلب را بگویم و بروم. آیا " زندگی بهتر، جزء حقوق بشر است " ؟ محافظه کاران و لیبرال ها و بویژه نئولیبرال ها مواردی از ملزومات زندگی را نه جزء حقوق بلکه از امتیازات میدانند که البته و مسلما با آن موافق نیستم. مثلا معتقدند که بهداشت و دارو و درمان و بیمه سلامتی, جزء این حقوق نیست و این مساله خرج کمر شکنی را بر مردم امریکا تحمیل کرده است. گمان دارم که راه میان بر بین آنها و ما را این ضرب المثل فارسی بخوبی نشان میدهد که " حق گرفتنی ست نه دادنی ". فقط یک مساله کوچک باقی میماند و آن اینکه چگونه میشود زنگوله را به گردن گربه انداخت.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

پاسخ مسئله ملی:
رفع تبعیض: دولت فدرال ایران - واحد فدرال(مثلاً آذربایجان) - پارلمان محلی(آذربایجان)- رفع تبعیض فرهنگی،سیاسی،اقتصادی. جنسی،مذهبی و غیره.از راه تحقق :دموکراسی-رفع تبعیض-عدالت اجتماعی.براساس قانون اساسی و محلی و حقوق بشری.

نوشته شده توسط: Anonymous

خودشان میدونن فردوسی کجاشون را سوزانده

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آالیار این حرفهای آرمان گرایانه را بگذاریم به جای خویش, مسائل ملی را چگونه میخواهید حل کنید. گره کور همین مسئل ملی در یک کشور چند ملیتی در ایران است. تا حال از برخورد به این مسائل طفره رفته اید. با حلوا حلوا گفتن , دهان شیرین نمیشود.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جامعه ایران دچار «تضاد بزرگی» ست. تضاد بین «حکومت و مردم». مردم یعنی همه ی گروهها و اقشار اجتماعی جامعه. اکثریت مردم در مقابل حکومت و حامیانش قرار گرفته اند.چرا؟ بخاطر «عدم دموکراسی، وجود تبعیض و عدم عدالت اجتماعی».
این تضاد بزرگ در طی زمان توسط مردم حل خواهد شد. از راه رفع مانع حکومت.
کار درست آزادیخواه روشنگری و سازماندهی مردم است در داخل و خارج ایران. برای استقرار «جمهوریت با ماهیت دموکراتیک». که بتواند خواسته های مردم -دموکراسی-عدم تبعیض-عدالت اجتماعی-را تحقق بخشد.

«زندگی بهتر» یک فنومن ملی نیست. بل پدیده ی فراملی،بشری ست. در عین حال نیز شامل مردم داخل ایران است. زندگی بهتر، جزء حقوق بشر است. حقوق بشر ارزشهای انسانی و فراملی ست.
تضاد جامعه بین ملی و غیرملی نیست. بین حکومت و مردم است. با یک حکومت مردمی هم مسئله حل میشود.
پس شعار «پیروز باد حکومت دموکراتیک مردم ایران»

با ماهیت جدایی دین از دولت، جمهوریت با معیارهای جهانی،استقلال قوا و غیره»؛ که به شکل «دولت فدرال ایران» می تواند عملی شود؛ به تضاد موجود خاتمه میدهد.
راههای دیگر نمی تواند درجهت حل 3 خواست اساسی مردم باشد. و میتواند انقلاب را به شکست بکشاند.
بنابرین سازماندهی مردم برای استقرار حکومت و دولت فدرال ایران پاسخ تضاد موجود جامعه است.
با شعارهای کلی نمیشود مردم را روشن و سازماندهی نمود. مسئله باید برای همه روشن باشد که چه میخواهد و برای چه مبارزه میکند و چه گیرش میاید. حکومت موجود باید برود. حکومت دموکراتیک و جدا از دین مستقر میشود. جمهوری ست. فدارال است. و سه خواست اساسی جامعه را این ماشین دولت و حکومت باید عملی کند.کارش به دستور مستقیم و غیر مستقیم خود مردم است.

شعار ملی یا سکولار کافی برای ایجاد همبستگی نیست. کلی ست و کسی جذب شعار کلی نمیشود.
واژه خارجی «سکولار» برای مردم بی معناست. درسیاست و ارتباط با مردم لازم است واژه های قابل فهم و درک بکار گرفته شوند. مثل «جدایی دین از حکومت-دولت-سیاست». در حقیقت «دین طبق قانون مسئله خصوصی افراد جامعه» اعلام میشود.
حکومت آینده حکومت جدا از دین و مذهب و ایده لوژی ست.
نوشته شده توسط: Anonymous

آخه من که میدونم درد شما این چیزها که گفتی نیست! ما خودمون ذغال فروشیم دادا. شما میخوای که مثلا دعوای ترک و فارس راه بندازی دیگه؟ خوب این رو از اول بگو. ولی صدها افسوس که این حناها دیگه رنگی نداره. شما هر وقت عرضه داشتی که با یک اسم واقعی کامنت بذاری، من رو از خونه ام هم میتونی بندازی بیرون. چاره درد شما دو چیز است ولاغیر:
1- مشاوره با یک روان پزشک حاذق در درمان پرخاشگری برای بی تربیتی و پررویی زدایی
2- و یا پیدا کردن یک شغل آبرومند تا به خاطر یک لقمه نان مامور و معذور نباشی
مسلما روزی خواهد رسید که امثال شما یا به تیمارستان یا به زندان عقب رانده شوند تا جا و مکان برای ادمهای سالم باز بشه.

نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان همان طور که ملاحظه میکنید آقای تبریزی در انشاء برای اولین بار از کلمات (( داس و چکش , شامپاین, ویسکی و ...)) استفاده نکرده است . خیلی جالب است کسی که به « زبان» به غیر از ( ارتباط انسانی) ارزش نمی دهد درپایان انشاء قبلی , معانی بعضی از کلمات را ترجمه کرده است که فارس زبانان بیشتر درک بکنند. آز آقای تبریزی یک سوال دارم و چون فکر میکنم که اهل تبریز هست حتما میدانند که قبل از انقلاب اسلامی در تبریز مجسمه « آشیقلار مجسّمه سی» در شاهگلی نسب گردید که سمبل فرهنگ شفاهی آزربایجانی ها بود که فقط بعد از چند ماه به دستور ( ساواک) این مجسّمه برچیده شد . آقای تبریزی.. آیا شما آن وقت هم مشغول شعر خواندن بودید و یا اینکه با داس وچکش سر وکار داشتید؟

نوشته شده توسط: Anonymous

بى شک يکى از مظاهر استعمار براى هميشه به قبرستان تاريخ سپرده شد . بهتر است هر چه سريع تراين هيکل را در يزد يا
کرمان در ميدان بگذارند ، مال بد بيخ ريش صاحبش .به اميد سرنگونى تمامى مظاهر استعما ر نوين در ازربايجان جنوبى . ׳

نوشته شده توسط: Anonymous

ببین دوست عزیز ملاک شما برای اسلام ، طالبان ، داعش یا حزب الله هست ؟
من چون یک افغان هستم و از نزدیک درگیری های طالبان افغانستان را مشاهده کردم میگویم .
از کجا فهمیدید که طالبان ، از اسلام نمایندگی میکند؟
آنها میگویند که ما مسلمان هستیم . آیا شما باید باور میکنید ؟
اینها اهدافی هستند برای ضربه زدن به اسلام . طالبان اسلام نیستند بلکه اینها نامشان را باید قاتلان بگذارند .
من به تمام ادیان الهی احترام دارم . اما متاسفانه هر پیامبری که در بین مردم می امد عده ای سودجو آن را تحریف میکردند در نتیجه دین جدیدی می آمد . تنها کتابی که تحریف نشد ، قرآن کریم بود . من به حضرت عیسی و حضرت موسی احترام فراوانی دارم . از شما نیز انتظار دارم به دین ما احترام بگذارید . مثلا ما میگوییم حضرت علی . علی خالی نمیگوییم . امیدوارم نظرم را حذف نفرمایید .

نوشته شده توسط: Anonymous

آریا پرستان عزیز, اگر مثلا مجسمه مختوم قلی فراغی شاعر ترکمن را بیاورند در میدان مرکزی شهر شیراز نصب بکنند, آیا اهالی شیراز به این عمل خوشحال خواهند شد ؟! ما هم دوست نداریم مجسمه یک شاعر راسیست و سکسیست در میدانهای شهرمان نصب شود .

نوشته شده توسط: Anonymous

شما ترکان سرزمین تان نه ایران و نه آسیای صغیر و نه قفقاز بلکه مغولستان و اویغورستان است . آسای میانه فعلی مرز بین شما و سایر اقوام و نژادها بوده . سلجوق و قزلباش و مغول و عثمانی ، نیروهای مهاجم بیگانه هستند که وارد فلات ایران و آسیای صغیر و قفقاز شده اند و باید یکروز به عقب رانده شوند . جنگ و تهاجم و دامپروری باعث شد که ترکان به ایران و آسیای صغیر بیایند . زمان آن خواهد رسید که این مناطق اشغالی را خالی کنند تا جا و مکان برای فارس و کرد و ارمنی و گرجی و غیره باشد . پاداش زیاده خواهی و پر رویی آن است که همین حداقل را هم از دست بدهید . آذری ها هم باید ترک زدایی بشوند چون بر اثر هجوم فرهنگ بیگانه ، ترک زبان شده اند گرچه مردم ترکیه فقط 30 درصد ترکی آذری را می فهمند .

نوشته شده توسط: Anonymous

مگر ترکهای ترکیه، آذربایجان، ترکمنستان، قرقیزستان و... که با فردوسی و فارس و پارس کاری ندارند رفته اند زیر بیرق داعش یا زبانشان عربی و روسی شده؟ نادانی شما چه نتایج عجیب و غریبی که رقم نمی زند! فرهنگ آذربایجان از فرهنگ سایر نقاط ایران متاثر شده و حداقل به همان اندازه نیز فرهنگ سایر نقاط ایران را متاثر کرده است. همچنانکه از فرهنگ ترکیه، روسیه، ترکستان، عربستان و همه جای دیگر دنیا تاثیر گرفته و به سهم خود تاثیر بخشیده. آگاه بودن یه سیالیت فرهنگ و زبان دور از توانایی فکر کردن شوونیستهای چاله دهان است که با صدها اسم اینجا مزه پرانی میکنند و در میروند چون توان بحث بدون فحاشی را ندارند.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای پان فارس, امپراطوری سلجوقیان یک و نیم برابر همامنشیان بوده, در ثانی در دوره سلجوقیان صدها دانشمند, هنر مند, شاعر در آن امپرطوری که فارسیستان شما هم تویش بود, پرورش یافتند. از امپراطوری خیالی هخامنشی تان اسم دو تا دانشمند یا هنر مند هم نمیتوانید ببرید.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای تبریزی! پان نامه نویسانی مثل شما نیز نمی توانید فردوسی را نجات دهید. او آنچنان در اعماق افکار نژاد پرستی غرق است و چنان با ملل دیگر سرجنگ دارد، که توجیح و براعت او دیگر غیر ممکن است. اگر چه بسیاری از ابیات نژاد پرستی وی در اواخر سده گذشته از طریق پان ایرانیستها و پان فارسها نوشته شده است. اما هر چه هست، دیگر نمیتوان او را توجیح کرد و آب پااک بر رویش ریخت. دشمنی او با ترک و عرب ریشه بر تیشه او زده است. حالا پان نامه نویسانی مثل شما جیغ و داد هم راه بیاندازی تاثیری نخواهد داشت. بقول شاعر: صد بار بدی کردی دیدی ثمرش را / نیکی چه بدی داشت که یکبار نکردی؟! آیا فارسها مجسمه صمد بهرنگی، احمد شاملو، شهریار.... و امثالهم را در شهر خود نصب کرده اند، که مجسمه آقای فردوسی در شهر های آذربایجان نصب شود؟

نوشته شده توسط: Anonymous

پان ترکیست ها در واقع عاملهای رژیم هستند و در هر زمینه با هم همکاری میکنند. رژیم آثار فرهنگی ایران را تخریب میکند و پان ترکیست ها تایید میکنند و بالا و پایین میپرند. ریشه پان ترکیسم در ایران را باید در اتاق های وزارت اطلاعات جستجو کرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-فردوسی ازنظرمن یک شاعرویک شخصی است که برای فارس هاارزش دارد.هرچندکه شعرهایی رابه وی منتسب میکنند. وتعدادی شعرشناس وفردوسی شناس این شعرهارابه اومنتسب نمیدانند.این شعرهاکه چندبیتی ازآنهادربالادرج شده بنوعی مربوط به نیروهای عقب مانده جامعه جهانی است ولی ازطرفی هم شعرهایی بامضمون نژادپرستی ودربطن خودبنوعی نفرت پراکنی میکند.درنوشته های اووجوددارد.بعضی هامیگوینددراول حکومت پهلوی عوامل انگلیس مثل محمدعلی فروغی وو.. این شعرهارابه دیوان فروسی غالب کرده اند.نویسنده ویاشاعری که این نوشته هارابه وی مربوط دانسته اندومیدانند. آشکار است به دورازعصرمدنیت بوده وازشعورانسانی خالی است آنرانمیتوان فرهنگ سازواسطوره نامیدالبته دراین عصرپیشرفت جهانی ، امکان دارددر8ویا9سده پیش ودردوران حاکم نشدن منطق شاید این گونه هجویات طرفدارانی داشته است.بهرحال طرفداران فردوسی خیلی راحت باکمک هم وانگلیس این مجسمه رابه

افغانستان.تاجیکستان وحتی به بدخشان برده ودرآنجانصب کنند.آزربایجان خودشعرای بزرگی مثل فضولی.حسین جاوید.قره چولو.واحد.سلیمان رستم.شهریار.وو..زیاددارد.چه عیبی داردشاعرخودشان رادرمیدان نصب کرده وبه فرهنگ بومی وملی خودمردم بهاء بدهند.دیریازوداین مجسمه ونام های غیرخودی ونژادپرست برداشته خواهدشد.فارس هابایدازشهردارسلماس متشکرشوندکه ازهم اکنون جلوی کینه ورزی وخشونت درآینده راگرفته است.
نوشته شده توسط: Anonymous

اگر فردوسی ها ، ایرانیان ، و پارسی ها نبودند شما ترکها اکنون زیر بیرق داعشی ها بودید و زبانتان عربی یا روسی و ارمنی می بود و مذهبتان سنی طالبانی. آگاه به تاریخ بودن دور از توانایی فکری تجزیه طلبان شونیست است . آذربایجان در داخل نقشه ایرانزمین قرار دارد و تابع فرهنگ ایرانی است و نه مغولی و تاتاری و ترکستنانی . خارج نشینی گویا این امر را بر شما مشتبه کرده که مجسمه یک روس را واررد شهر کرد/ترک نشین شاهپور و سلماس کرده اند . نادانی فقط برای شما در آینده موجب مرگ و گمراهی دیگران خواهد شد .

نوشته شده توسط: Anonymous

فردوسی و هرآنچه که سروده ربطی به تاریخ و فرهنگ آزربایجان ندارد. بنابراین نامیدن میدانی در وطنم به اسم فردی که کوچکترین خاطره ای در پس زمینه ذهنی ملتم ندارد مصداق بارز نژاد گرایی فارسی است.

نوشته شده توسط: Anonymous

روحو شاد تورپاغی بول اولسون روحش شاد خاکش پر بار باشد

نوشته شده توسط: Anonymous

آنچه نظر مرا در رابطه با عکسها جلب کرد وضع خانه و مغازه و اهالی شهر که نشان بارز وضع اقتصادی بد میباشد و مجسمه مجلل شاعر نژاد پرست فارسها فردوسی میباشد .دنیای عجیبی است

نوشته شده توسط: تبریزی

دوستان گرامی، همه خبرهلئی را که درباره برداشته شدن تندیس فردوسی از سلماس شنیده اید نادرست هستند چون رویتر به نقل از فرانس پرس گزارش داده است که چون تندیس یک چکامه سرای دیگر در سلماس جای خواهد گرفت از این روی تندیس فردوسی از آنجا برداشته شد! این سراینده سروده های فراوانی سروده است و برای نمونه سروده زیر یکی از سروده های اوست که آن را به سبک فردوسی سروده است:

ز پان ترک و پان فارس و پان آریا / پیاپی نوشتند پان نامه ها / در آن گه که شد نرخ نان بیشتر / به تبریز و تهران و در شوشتر / در ایران گلوبال همی تاختند / از این تاخت و تاز مردمان باختند / یکی بدگهر داند آریائیان / یکی در ستیز است با تازیان / پیاپی نویسد یکی از تبار / پس از نوش جان کردن خاویار / نویسد کس دیگری از نژاد / پس از خوردن ران مرغ و سالاد / تو چسبیده ای چون کنه از زبان / ندارم کنون من داداش آب و نان / من اندر پی سنگک و بربری / تو کیف پر از پول به بانک می بری / سخن کوته ای مردم دردمند / تو ای کارگر، رنجبر، کارمند / نباشد امیدت به این ناکسان / که پان نامه چی هست چون کرکسان ********** همچنین این سراینده سروده دیگری را به سبک حکیم ناصر خسرو قبادیانی سروده است: از تبریز نرفته ام و در تبریز مانده ام / نان گران شد و بی خوراک مانده ام / پان نامه چی نویسد از زبان مادری / من در جستجوی سنگک و بربری مانده ام / گفتم پان نامه نویس را که ندارم داداش لواش / گفتا به من چه من که در هتل هایت مانده ام / گه در سوئد و گهی نروژ و گاه انگلیس / یک روز در آلمان و دگر روز در پاریس مانده ام / خوراک من بود بوقلمون سرخ کرده ای / کز بوی دل آویز آن مدهوش مانده ام / گفتم که کارگرم و کار کرده ام / با دستان پینه بسته و بی پول مانده ام / گفتا ز بس که شمرده ام اسکناس و پول / اکنون خسته ام و در وان آب داغ مانده ام ********** سراینده این چکامه های نغز که صدها سال پیش در قرن پانزدهم هجری قمری برابر با قرن بیست و یکم میلادی سروده شده اند شناخته نشد! برخی می گویند این سروده ها را حکیم ابوالقاسم تبریزی سروده است! اما برخی دیگر سراینده را حکیم عمر خیام تبریزی می دانند! از سوی دیگر بسیاری از پژوهشگران فرهنگ و ادب از شیخ مصلح الدین سعدی تبریزی نام می برند و البته در پاره ای نسخ از لسان الغیب خواجه حافظ تبریزی نام برده شده است! خدایا همه را به راه چپ هدایت بفرما ! آمین یا رب العالمین!
نوشته شده توسط: Anonymous

Please tell this to Putin and Kurds

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار, اگر با تفکرعامیانه من عامی, " روشنفکران " را راننده اتوبوس اجتماعی و بقیه را سرنشینان آن بدانیم, گاهی لازم است که با زدن بر شانه, راننده را متوجه کنیم که احتمالا عوضی میرود. برای اثبات این ادعا, گرچه یزد دور ولی گز نزدیک است.در مقاله جناب گنجی در سایت گویا, از ۴۶ کامنت یکی و شاید دوتا در تایید فرمایشات ایشان و بقیه مسافران شدیدا به آن معترضند. و این نمونه کسانی ست که هنوز زحمت خواندن مقاله را بخود داده اند. تعداد کسانی که چون من تعمدا این مقاله را نخوانده اند را خدا میداند. بنا بر این فرمایش شما که " در این که اندیشه های غیر علمی کسانی مانند گنجی و سروش و شبستری و مانند اینها از یک طرف و از سوی دیگر کسانی مانند خمینی و دیگران ، ضرورت دارد «جدی نقد» بشود حرفی نیست و نیاز مبرم زمان ماست. " آیا متوجه راننده و یا مسافران است؟ مسافران که این را مدتهاست درک کرده اند.

نوشته شده توسط: Anonymous

بزرگش ندانند اهل خرد /هر انکس که نام بزرگان به زشتی برد. این قافله بی فرهنگ وبی نام نشان روز ی بر خواهد افتاد .این وحشیان اهل بیت و این حرامیان محمد پسر عبدالله این یهودی زاده یتیم که سفره پدر ندیده و همواره دست گدائی به سوی یهود و مسیحی و بت پرستان عرب داشته و چه بسیار عده ای دست محبت بر محمد داشته انداکنون میدان را فراخ دیده و گستاخی میکنند. اسلام و مسلمین نشان دادند که یکی از بی هویت ترین و خشن ترین ادیان هستند .نه عشقی به میهن ونه نقشی در تمدن جهان امروز دارند. راستی مسلمین چه ادبیاتی در 14 قرن گذشته خلق کرده اند ؟ مسلیمن اکنون با دینی که اساسن ضد ایرانی است روبرو هستند . در حقیقت این دسته از مسلمین حتا حق زیست در کشور ی بنام ایران را ندارند و دیر و یا زود باید به هما ن صحراهای عرب کوچانده شوند.مسلیمن و بویژه شیعان با سکوت خوددر خیانت اخوند و اسلام به

ایران شریک جرم اند .شیعیان باید یاد بگیرند که این کشور متعلق به اسلام نیست بلکه به مردمی که در ان زندگی میکنند.
نوشته شده توسط: Anonymous

شما که دست راستی بودید و سرشاخ با موسوی چپ روسی , حالا اینها شما را دشمن اصلی امریکا و بازار آزاد و نئو لیبرالیسم به آمریکایی ها معرفی میکنند و عوامل آنها که چپیده اند در این رسانه های با بودجه غرب ( مارکسیست های روسی و سیاه کلیست ها و حتا ان رجوی ذلیل نمرده که شما ها را آمریکایی میدانست ) مدعی هستند که آنها هوادار امریکا و صلح و دموکراسی و حقوق بشر هستند اما شما که با آنها زاویه داشتید حالا شده اید دشمن خونی امریکا . روزگار را میبینی قربان ؟
همین اکبر شاه هم ا زشما امریکا یی تر شده . یا دتان هست خطبه های عدالت میخواند و به امریکا فحاشی میکرد و با جاسوسان روسیه دیدار منظم دا شت ؟ واقعا که !

بعد تصور کنید خامنه ای درمانده از او بپرسد چه باید کرد حالا ؟
و ان شیر پاک خورده راه پیش پا یش بگذارد و بگوید :
عالی مقاما چاره این است که :

شما یک نامه ,مهر و موم شده بدهید دست این آندره گرو میکوی خودتان
خامنه ای بپرسد : ظریف را میگویی ؟
امینی نامی بگوید :
نه قربان او که یک لقمه همین ها است . علی اکبر ولایتی را میگویم .
خامنه ای بگوید بله یادم رفته بود
ایشان ببرد مستقیم واشنگتن ( همان طو ری که مستقیم رفت پیش پوتین تا به او تسلی بدهد که ما داریم با امریکا بازی میکنیم شما یکوقت چیز هایی شنیدی جدی نگیر ) .
به باراک و جو بگوید پیغام بدهند مک و میچ و لیندزی را هم بگویند آب دستشان است بگذارند زمین یک نوک پا بیایند کاخ سفید که خبر مهمی آمده از سرزمین دشمن .
بعد که همه آمدند این "۵ + ۱" میشود جای ان "۵ + ۱ " که دو سوم ان روسی بود و اساسا ضد توافق است و مشکل اصلی کار همین ۵ + ۱ است .

آنگاه خامنه ای بپرسد بیشتر توضیح بده

منظورم ۵ مقام تصمیم گیرنده در امریکا است و یکی هم نامه بر امین شما .

خامنه ای بگوید موافقم اما د رنامه چه بنویسیم ؟

امینی نامی بگوید :

نامه باید حاوی ۵ بند باشد که جای هیچ شک و تردیدی برای آمریکایی ها باقی نگذارد و نهایتا بقای شما و نظام را هم به خطر نیندازد :

۱) در بند اول شما همینها را که من گفتم به امریکا یی ها میگویید و مدعی میشوید که همه این اکبر شاه و موسوی و مارکسیست ها و توده ایها و فداییها و بهزاد و علی لاریجانی و برخی سران سپاه و بعضی آیات عظما و نمایندگان و کانون نویسندگان و اتحاد جمهوری خواهان و .... , ضد امریکا و ضد توافق ما با امریکا و هوا دار منافع روسیه بوده و هستند . به انها بگویید به نشان حسن نیت , شما همزمان با خواندن این بیانیه جلوی کاخ سفید همه آنها یی را که در داخل هستند حصر خانگی خواهید کرد و از امریکا بخواهید که از امکانات رسانه ای دادن به آنها یی که در خارج هستند خودداری کند تا مانعی برای اجرای بندهای بعدی نباشد
۲) شما همه فعالیت های اتمی , مو شکی , دخا لت در سوریه و لبنان و عراق و یمن و بورکینافاسو را معلق میکنید و نیروهای سپاه و امنیتی ها را بر میگردا نید داخل مرزها
۳) شما مانع عبور و مرور طا لبان , القاعده , تروریست های تکفیری داخلی خودی تا ن از ایران به مقصد کشورهای عربی همسایه میشوید
۴) از دشمنی با اسرائیل دست برمیدارید و به جای حمله و تهدید آنها سطح انتقادات خود را به سطح موجود در کشورهای اروپایی میرسانید و در امور اعراب دخالت نمیکنید
۵) امریکا تضمین میدهد که مسائل حقوق بشر و پی گیری دموکراسی را در ایران در سطح مورد انتظار از عربستان سعودی نگه دارد و به ایران پیش ا زحمله نظا می به عربستان و کویت و اردن , حمله نظا می نکند و دنبال سرنگونی نظام ایران نباشد . یعنی شما را بگذارند ته لیست .
آنوقت آنها منظور مقام عظما را از اینکه میگویید میخواهید توافق جامع و یک مر حله ای باشد را درک خواهند کرد. مخصوصا با را ک که اشتیاق فراوانی به فهمیدن دیوانه بازیهای خا ور میانه ایها و روس ها دارد .

در اینجا خامنه ای برای استخاره ( به سبک رفسنجانی ) به اتاق پشتی میرود

صدای زنگ در مرا که سرم روی تنم زیادی میکند از خواب شیرین دیپلماتیک می پرا ند .
کلیسای محل است . نمایندگانی فرستاده. وقتی قیافه شرقی مرا میبینند با پوزش در مورد فعالیت هایشان که اصلا سیاسی نیست و به دولت مربوط نیست توضیحآتی میدهند و میگویند اگر ما یل باشم به عنوان میهمان میتوانم در برنامه های این هفته شان که مربوط به کامیونیتی است و الزاما دینی هم نیست حضور پید اکنم .
با خودم فکر میکنم کی اسلام به مسجد بر میگردد ؟ مارکسیسم به کتابخانه ؟ و دولت در کشور ما به کار اداره مملکت میپردازد . صدای فریاد زنم از طبقه بالا مرا دوباره از خوابی بزرگتر میپراند . "رفتی ببینی کی در میزنه ؟ "
یا هنوز پای این اینترنت نشستی با این چپی ها دعوا میکنی
نوشته شده توسط: Anonymous

اینروزها بازار انتشار اسناد گذشته در ج ا داغ شده . البته گزینشی و معلوم نیست چه اندازه دست کاری شده باشد ( اخه ما دانشجوی خط روسی امام دیدیم که استالین یادمان آمد ).
یکی از این اسناد گفت و گوی علی امینی با شاه است در روزهای سختی که شاه در وضعیت کیش بود و راه فرار می جست از مات شدن , که شد و دیدید و دیدیم .
بنده از آنجایی که بشر شیر خام خورده است , از دیدن رواج سبک و سیاق کشورهای انگلیس و امریکا در رسانه ای کردن اسناد امنیتی پس از ۳۰ سال الکی خوش به حالمان میشود چون حد اقل در این یک مورد ما به آنها رفتیم نه به روس ها , که هنوز پس از نزدیک به یک قرن واقعا از ابعاد جنایات آنها و بازیهای سیاسی آنها با هم , با ما , و با جهان دموکرات بیخبریم . مثلا اسناد جاسوسی حزب توده در شوروی هنوز رو نشده . فداییان هم به هم چنین . اینکه روس ها در کودتای ۲۸ مرداد چرا ساکت نشستند و بعد مزد کلانی گرفتند

اینکه روس ها در کودتای ۲۸ مرداد چرا ساکت نشستند و بعد مزد کلانی گرفتند هم هنوز بر ما معلوم نیست .
اما به اینجا ختم نمیشود موضوع . ذهن خیال پردازمان دنبال سناریوهای مشابه ساختن میرود . مثلا همین قضیه اتمی که دارد به قیمت از بین رفتن این نظام تمام میشود حالا ایران به سرنوشت سوریه و بدتر ممکن است بیفتد هیچ . چون نوری علا ی خودم هم گفت منافع ملی کشک است و اصلا نمیشود روی ان حساب پس انداز باز کرد و به ما مربوط نیست . فقط به دولت ها مربوط است , که تا انجایی که من بیاد دارم به جز مصدق و بازرگان و بنی صدر همه دولت ها روسی بودند .حتا رضا خان قزاق بود و همین شاه عظیم الشان که آمریکایی بود از روسیه و حزب توده ( البته توابین آنها ) ارتزاق فرهنگی - سیاسی میکرد . یعنی به گفته شهبانوی محترمش ( د رفیلم ناهید پرسون ) حتا زحمت نکشید یک حزب لیبرال سلطنت طلب درست کند که اینقدرمجبور نباشد پشت تلفن به علی امینی التماس دعا کند که حالا چه می شود ؟ البته شهبانو فرمودند ما متشکل نبودیم آنها بودند ( منظورش مارکسیست ها و اسلامیست های متحد آنها بود )
سرتان را درد نیاورم همینجوری که پس از خواب قیلوله افکارم همه جا همینجوری پرواز میکرد با خود اندیشید م که فرض کنیم خامنه ای الان گوشی را بردارد و با یک امینی نامی ( البته اگر کسی مانده باشد که نقش امینی را بازی کند ) بگوید چاره چیست ؟ ما هر چی میگیم این با را ک و جو قبول نمیکنند تازه مک و میچ و لیندزی که اصلا اینا رو هم قبول ندارن .
فرض کنیم ان امینی نام ج ا , هم متوسل به علت یابی و چاره اندیشی بر اساس حفظ مقام عا لی و نظام و قربانی کردن مسببین فاجعه بر اید و بگوید
مقام عظمای ولایت شما باید چند تا از مسببین را در حکومت چوب فلک کنید و بیانیه بدهید به این آمریکایی های شکاک به گونه ای که هم آنها باورشان شود و هم دست از سر شما بردارند و هم نظام حفظ شود .
بهر حال خطاهای فاحشی شده در گذشته که همه از چشم اعلی حضرت ( در اینجا مقام عظما ) میبینند حتا همین گنجی و طبرزدی و افشاری که روزگاری خانه زاد بودند الان رنگ عوض کرده انگار نه انگار که آنها این مرگ بر امریکا را راه انداختند و پرچم سوزاندند . همین اکبر شاه قربان پشت همه حوادث بود . اصلا خمینی هیچ کاره بود وقتی اکبر جولان میداد , بنی صدر سرنگون میکرد , سفارت اشغال میکرد , به ریش بازرگان میخندید وقتی اراذل او و معین فر را با لنگه کفش آخوندی در مجلس روسی میزدند . همین موسوی که الان رهبر مخا لفا ن شده همان است که ژنتیکی ضد امریکا و ضد امپریالیسم بود و هوادار افزایش بی رویه جمعیت , با همین اکبر و بهزاد بریدند و دوختند و تن رهبر سابق کردند . منظورم از کشتار ۶۰ بگیر تا قطعنامه ۵۹۸ و آزاد سازی گروگانها و فریب دادن ریگان و کارتر و کودتا علیه بنی صدر , همه اینها با هم بودند
مقام عظما نه خبر داشتید ( به گفته خود این مارکسیست ها ) , هم اولین کسی بودید که خواستار پایان جنگ با عراق پس از خرمشهر شدید در خطبه نما زجمعه , که بازرگان مغضوب علیه پیشنهاد دا ده بود . اما همین ها رفتند خدمت امام شان و او به شما تشر زد که سیاست نمیفهمید . شما هم بعدا پس گرفتید . شما که دست راستی بودید و سرشاخ با موسوی چپ روسی , حالا اینها شما را دشمن اصلی امریکا و بازار آزاد و نئو لیبرالیسم به آمریکایی ها معرفی میکنند و عوامل آنها که چپیده اند در این رسانه های با بودجه غرب ( مارکسیست های روسی و سیاه کلیست ها و حتا ان رجوی ذلیل نمرده که شما ها را آمریکایی میدانست ) مدعی هستند که آنها هوادار امریکا و صلح و دموکراسی و حقوق بشر هستند اما شما که با آنها زاویه داشتید حالا شده اید دشمن خونی امریکا . روزگار را میبینی قربان ؟
همین اکبر شاه هم ا زشما امریکا یی تر شده . یا دتان هست خطبه های عدالت میخواند و به
نوشته شده توسط: Anonymous

حافظ وظیفه تو دعا کردن است و بس. خوشبختانه این بار دعا شنیده شد و در کامنت جناب پورمندی حتی یک کلمه بهم چسبیده وجود ندارد و این موجب امتنان است, البته اگر کامنت مرا خوانده باشند. کاش همه دعا ها اینگونه مستجاب میشد.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

پورمندی عزیز،
ممنون از پاسخ شما. با این توضیح بهتر با منظور شما آشنا شدم. در این که اندیشه های غیر علمی کسانی مانند گنجی و سروش و شبستری و مانند اینها از یک طرف و از سوی دیگر کسانی مانند خمینی و دیگران ، ضرورت دارد «جدی نقد» بشود حرفی نیست و نیاز مبرم زمان ماست. جامعه ی ما بدو گذراندن یک انقلاب فرهنگی بر پایه ی «نقد همه چیز» و دست یابی به دستاوردهای کنونی جامعه بشری ،در رهایی از «عقب ماندگی مادی و معنوی»، پایش لنگ است. ضرورت دارد همه چیز باز بینی و نقد شود.

اینکه کسی در خیلی از رشته ها نظریاتش را بیان کند یا نکند بستگی به تصمیم خود شخص دارد. اگر حرفی برای گفتن دارد بفرماید و آزاد است. اما روشن است که «هرچیز را نمیشود به خورد دیگران داد». و بیرون دادن « نظریات غیر مشکل گشا و مشکل ساز و نادرست» به طرف خود شخص برمیگردد و کمرش را میشکند.

گنجی بعد از آنهمه تجربه ، هنوز نتوانسته از مسئله تضاد «علم و دین» سر دربیاورد. همیطور اند سروش و دیگران.
«سرمایه» ی اینان « دینی اندیشی و دین گرایی اکثریت مردم» است. بر پایه ی این مالکیت «تئوری سازی» میکنند،برای اینکه باز از «قدرت»
برخوردار شوند. «اصلاح گرایی دینی» اینان نه در جهت رهایی مردم از «تحجر» است بل «باز سازی این تحجر» به صورت و فرم دیگر است.اگر اینان «موقعیت» بیابند هرگز « قدرت» را نفی یا از آن دوری نمی کنند. اینان بدون اینکه خود "متوجه" باشند در پی
حفظ حیات «تجر»اند.

راه درست در این مشکل نقد «بافته»های آنهاست. تاریخ جامعه ما نشان داده رهایی از «دین گرایی و شیوه ی تفکر دینی و تحجرگرایانه»، مثل اروپا از راه رنساس مذهبی نمیگذرد . راه ما اصولاً از پل« پیشرفت علم و روشنگری» در جامعه میگذرد. گرچه «اندیشه های اصلاحات دینی» اگر برای قدرت نباشد یاری دهنده است.
نوشته شده توسط: Anonymous

این یکی را واقعأ گل گاشته. آیا از نژاد پرست باید با مجسمه تجلیل کرد؟ آیا از نژاد پرست ( به زنان اعراب و ترکان توهین میکند) باید مجسمه تجلیل کرد؟

زنان را ستایی سگان را ستای که یک سگ به ازصد زن پارسای
زن و اژدها هر دو در خاک به جهان پاک از این هر دو نا پاک به

عرب هر که باشد به من دشمن است کژ اندیش و بد خوی و اهریمن است
ز شیر و شتر خوردن و سوسمار عرب را به جایی رسیده است کار
که فر کیانی کند آرزو تفو بر تو ای چرخ گردون تفو

کسی را ز ترکان نباشد خرد کز اندیشه خویش راهش بود
که آن ترک بد و ریمن است که هم بد نژاد و هم بد تن است

نوشته شده توسط: Anonymous

باسلام! خوب آقای کاول جویا اینکه خبر خوبی است چون اولاً اشعار فردوسی مظهر نژادپرستی و زن ستیزی است. ثانیاً سر و کلۀ فردوسی در یک و نیم قرن اخیر یعنی از هنگامی که کمپانی هند شرقی در هندوستان قدرت خود را در مقابل روسیه تحکیم می کرد پیدا شده است و قبل از آن هیچکس از وجود فردوسی خبری نداشت. ثالثاً اشعار فردوسی در چند قرن اخیر (و نه هزار سال قبل) سروده شده است و بنا بر این نمی تواند جزو "نشانه های فرهنگی ایران" بحساب آید. رابعاً شما یک نمونه از اشعار کتبی فردوسی را به من نشان دهید که نه در حوزۀ تسلط استعمار انگلیس (پاکستان و هندوستان) بلکه در خاک ایران پیدا شده باشد؟

تصور من این است که جمهوری اسلامی ایران بخوبی از جعلی بودن اشعار فردوسی (که گمان می رود توسط اشخاص متعدد در دوره های متعدد سروده شده باشد) بخوبی آگاه است. لیکن دلایل برچیدن تندیس او از سلماس از نظر من سیاسی است و ربطی به "بر چیدن نشانه های فرهنگی ایران" (آنهم در آذربایجان غربی) ندارد.
نوشته شده توسط: Anonymous

مجسمه فردوسی در سلماس چکار دارد؟ مگر از شهریار در شهرهای فارسیستان مجسمه دارید؟ پان فارسیزم تا کی؟ از رو هم رفتنی نیستید

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب بابک ۹۹, یعنی هرکس مطابق میل شما صحبت نکند " بدگو و زشتگو" میباشد؟ شما که پس از ختم گفتگو به مجلس وارد شده اید آیا از تمام جریان و سرچشمه و منشاء آنها باخبرید؟ اگر نه, لطفا به کامنت اول جناب جمال نظری بیفکنید تا به رابطه این کامنت ها به منافع ملی پی ببرید. اگر شما چنان داوری در باره نحوی گفتگو هستید چرا قبل ازاینکه همه مجلس را ترک کنند در بحث شرکت نفرمودید و اکنون که بساط روضه برچیده شده بیاد مصیبت افتاده اید؟ هم اکنون هم گفتگویی در رد فرمایشات جناب نوری علا در سایت برگزار است و از شما دعوت میشود پیش از ختم, در آن مجلس شرکت بفرمائید.

نوشته شده توسط: Anonymous

آ.ائلیار در گرامی! حق تا حدودی با شماست. می گویم "تا حدودی" چون کار برد کلمه " جرم" از سوی من ، در ذهن شما مفهوم حقوقی آنرا انعکاس داد و از آن تعبیر حقوقی "اعلام جرم" را نتیجه گیری کردید. این یک سهو از جانب من بود . هم پوزش می خواهم و هم تاکید می کنم که قصد اعلام جرم علیه اکبر گنجی عزیز را ندارم ! واژه "کار" در فیزیک ومکانیک یک تعریف مشخص دارد و در زبان محاوره تعریف و مفهومی دیگر. من جرم را به مفهوم محاوره ای آن به کار بردم و نه مفهوم حقوقی آن " جرمش ان بود که اسرار هویدا می کرد!"

گنجی خطاهای متدیک بزرگی مرتکب می شود و مباحثه با او که قدرت خارق العاده ای در مانور میان نظرات ناسخ و منسوخ دارد، اصلا آسان نیست. یکی از این خطا ها این است که نه فقط نوع استدالالش که محتوای آنرا هم مخاطبینش تعیین می کنند. وقتی از ناحیه امام زمان احساس خطر می کند، حرفهایی می زند که احتمالا خیلی خوشایند من و شما هم هست و وقتی از ناحیه رشد اسلام ستیزی در اروپا احساس نگرانی می کند، یکباره مدافع اسلام ناب محمدی از کار در می آید. در همین مقاله ای که به گوشه ای از آن پرداختم، از این فرضیه که بخشی از احکام قرانی و نبوی " امضایی" بودند، به سادگی نتیجه می گیرد که همه دستآورد های جهان معاصر هم می توانند به راحتی امضا شوند و پس اسلام سکولار هم هست! اوفراموش می کند که رابطه این تیوری ساده اندیشانه را با نظریه خاتم الانبیایی محمد توضیح دهد و مشخص کند که کدام پاپ از جانب اسلام حق امضا دارد و کسانی که آن بلا را بر سر باب آوردند و هنوز هم بعد از ۱۵۰ سال یک لحظه دست از آزار بابیان بر نمی دارند، در کدام پروسه واقعی حق امضا را به او واگذار خواهند کرد؟
مشکل دیگر گنجی این است که هیچ محدودیتی برای خودش قایل نیست و در همه حوزه ها با بی پروایی وارد می شود. او اگر خودش را یک کنشگر سیاسی تعریف کند . دعوای امثال من با او روی سکولاریسم متمرکز خواهد شد و به محض آنکه او یک سکولاریسم حد اقلی- هابرماسی را بپذیرد، من در این حوزه مشکلی با او نخواهم داشت. اما پهنای باند گنجی خیلی بیشتر از قرمه سبزی ما و ارکستر سمفونیک لندن است! وقتی او در قامت یک اسلام شناس،، جامعه شناس و یا اهل فلسفه برآمد می کند، انوقت کار بین او و خیلی ها، به قول مشهدی ها " بالا می گیره"
برای ما کنشگران حوزه سیاست، ورود به مباحثات مربوط به دین، با همه وسوسه انگیزیش، نوعی وارد شدن به منطقه ممنوعه به حساب می آید. اما وقتی کسی که مرز نمی شاسد و وارد همه حوزه ها می شود، باید لباس گرم بپوشد و بداند که در حوزه روشنفکری باید با غول های بزرگی سرشاخ شود. آیا گنجی به این امر آگاه هست؟ گمان ندارم !
نوشته شده توسط: Anonymous

پان ترک بی منطق تجزیه طلب بیسواد فکر میکند با سانسور اندیشمندان ایرانی به اهداف توطئه آمیز خود میرسد . 70 مبلیون ایرانی دارای صدها متفکر مانند نوری علاهست .ما همانطور که تاکنون در تاریخ 7هزارساله فرهنگ فلات ایرانی نشان داده ایم در نظر و عمل حریف بیگانگان غیرایرانی خواهیم شد . دشتهای وسیع و خالی مغولستان و آسیای میانه منتظر بازگشت نوادههای ترک و مغول خود هستند .ایران برای ایرانی و مهمانانی که ادب مهمان بودن را رعایت کنند .

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

مقالات ارزشمند آقای نوری علا را من بنا به کیفیت غیرقابل انکار انها و نیز مسئولیتی که نسبت به فردای ایران حس می کنم درج کرده ام و براستی وظایفی را که جمهوریخواهان دمکرات لائیک از انجام آن عاجز بود، نیروی سکولار دمکراسی اکنون انجام می دهد. واقعیت اینست که در دوران آشفتگی اپوزیسیون ایرانی، یک اندیشه سیاسی- اجتماعی پیشرو، رشدیابنده و مدرن پا بمیدان گذاشته و راه حل های مشخص برای آزادی، دادگری و تبعیض زدائی جامعه و گذر از حکومت اسلامی دارد و تا کنون یک نقد جدی از "پيمان نامهء عصر نو" انجام نگرفته است. پس از 36 سال برخوردهای تخریبی در اپوزیسیون، شاید زمان آن رسیده باشد که دور از حاشیه پردازی به "چه باید کرد" بپردازیم.

آقای نوری علا و صدها آزادیخواه سکولار دمکرات دیگر پرچم "پيمان نامهء عصر نو" را برافراشته اند تا منافع ملی ما که همانا؛ آزادی، دادگری، پیشرفت، صلح، مراقبت از محیط زیست و ... را تامین کنند. بدیهی است که تامین این امر مهم تابع اراده دمکراتیک - سکولار دولت، مجلس ملی، مجلس های محلی و نهادهای اجتماعی در فردای گذر از حکومت اسلامی می باشد.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

نوشتم «اعلام جرم خطاست». نیازی به توضیح ندارد. پس به چی نیاز دارد؟ به کمی «جرئت تفکر». نویسنده میتواند این کار را انجام دهد که قبلاً نداده است؟ من شک دارم که بتواند. برای همین کوتاه اشاره میکنم که:
اگر قرار بشود به دیگری که «نگاه و متد و شیوه و سلیقه و منافع» متفاوتی از ما دارد و بخاطر آن هم راه دیگری میرود «اعلام جرم» بکنیم و فردا هم «قدرت» ضامن اجرای آن بشود آیا در جامعه ما «سنگ روی سنگ بند میشود» که خانه ی خراب شده ی مان را از نو بسازیم؟
در جامعه ی ما راحت میشود علیه این و آن اعلام جرم کرد: کمونیست-مجاهد-سلطنت-ملی-ملی مذهبی- حکومت چی،غیر حکومت چی همه «اعمال و افکار و راهی» دارند که دهها چیز میتوان پیدا کرد و اعلام جرم نمود. وقتی «نیرویی صاحب قدرت شد» بدیهی ست که بر اساس تئوری «اعلام جرم» باید توسط قدرت به جرم او رسیدگی شود. اینجاست که بساط «زندان-شکنجه-اعدام-ووو»دوباره قد علم میکند.

باید دیکتاتوری راه بیندازیم و روز از نو-روزی از نو. در صورتی که هدف رهایی از این باتلاق بود. چنین است که راه جنهم با «قیر-قوم حسن نیت» آسفالت میشوم. قوم =شن. و میدانم که هدف نویسنده رسیدن به جهنم نیست. ولی «تئوری اعلام جرم» کار خودش را به عنوان ابزار متضاد با هدف انجام میدهد. و برطبق تئوری ماکیاولی پیش میرود. اما تئوری دیگری هم هست که میگوید ابزار باید مناسب هدف باشد نه متضاد با آن. گرچه در زندگی «غیرمتمدنانه تئوری ماکیاولی عمل میکند»، ولی میخواهیم از این زندگی تا میتوانیم فاصله بیگیریم؛نه اینکه ما هم به دامن آن بلغزیم.
پس: اجازه بدهید علیه دیگران اعلام جرم یکطرفه نکنیم. اگر فردا هم چیزی برای رسیدگی باشد آینده آنرا انتخاب و نشان خواهد داد.
ما نه قاضی هستیم و نه چیز دیگر. ما بیان نظر میکنیم و میکوشیم ابهامی را روشن کنیم. نه بیشتر.
سیاست جرم ندارد جایزه دارد.تشویق دارد. بیان نظر متضاد و متفاوت، رفتن راه دیگر ،حق طبیعی طرف مقابل است ،نه تنها جرم ندارد بلکه این فرهنگ ضروریست تشویق شود. بدون گنجی من نمی توانم تفاوت خودم را با او بیان کنم. من بدون او بی معنا هستم. حرکت با وجود طرفین موجودیت دارد.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب کیانوش, ممنون از پاسخ و توضیح در روشن شدن روش انتشار مقالات. من و شاید خیلی های دیگر بر این باور بوده ایم که لابد ناشر مقاله, آنرا خوانده و جهت آگاهی دیگران آنرا در سایت وارد میکند. در این صورت احتمالا جناب اقبالی که فرمایشات جناب نوری علا و احتمالا تعقیبات آنها را دنبال میکنند باید فرد بسیار با حوصله ای باشند که وقت خود را وقف این مهم مینمایند.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

نقد یا اعلام جرم؟

من مانده ام در این که پاراگراف پورمندی گرامی را چطور «نقد» بنامم؟ آیا ایشان خواسته همین جوری بگوید "سخن گنجی درست نیست و عکس نظر اورا دارد؟"یا اینکه اعلام جرم میکند و مخالف گنجی ست؟ و یا هردو؟
بدیهی ست که من از روشنگر انتظار نقد دارم نه «شرکت در رأی گیری». ما نیاز به نقد داریم و هنوز به مرحله ی «رأی پرسی» نرسیده ایم.

دیگر اینکه کسانی مثل گنجی فریاد «رحمت و صلح و دوستی و برابری و دموکراسی و حقوق بشر» از «اسلام و قران» می شنوند و یا کسانی عکس آنرا می بینند ، عینیت زندگی هر دو «عمل و تفسیر» را نشان میدهد و هر کدام «مدارک و آیه ها»ی خود را دارند. ولی حقیقت "نه آن است و نه این"! حقیقت ، چیزی را که موجودی به نام «اسلام و قران و پیروان" نشان میدهد، «ترکیب این مثبت و منفی» است.
اسلام کی رحمت است؟مثبت.
اسلام کی عدم رحمت است؟منفی.

پاسخ این پرسشها نه در سخن گنجی ست و نه در این «رأی دهی» پورمندی.
چرا؟ چون هر دو یک عنصر و پارامتر را فراموش گرده اند:
«قدرت،قدرت،بازهم قدرت»را.
وقتی قدرت نیست اسلام دین مدارا و صلح است. وقتی صاحب قدرت است «تفسیر خود را با زور اعمال میکند» و تبدیل به دین کشتار میشود. بخاطر همین نیز آمده اند و گقته اند -البته بعد از طی دوره های کشته و پشته ها- دین و دولت از هم جدا بشود.
عیسی به دین خود-موسی به دین خود. محمد هم علم جنگ و خونریزی و کشورگشایی و بازور مسلمان کردن دیگران را بهتر است در پستوی خانه برای خودش نگهدارد.

مقوله ی «قدرت» عنصر تعیین کننده ی چگونگی موضوع مورد بحث است که هردو نفر به خاطر فراموشی آن «گل لگد» میکنند .
اعلام جرم هم خطای دیگر نویسنده ی مقاله است که نیازی به توضیح ندارد.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب پيروز گرامي/ سؤال بسيار خوبي پرسيدي ،بنده كار دارم ، كار سختي هم دارم ، زن دارم ، پچه دارم ، نوه دارم ....جناب نوري علا قبلا برايم نوشت كه حق ندارم مقاله اي از أيشان را در ايرانگلوبال بگذارم و بطور خصوصي به يكي از همكارانم گفت كه اين كيانوش از ترك ها پول مي گيره....از اين رو به هفت جدم بخندم كه بخواهم ،مطلبي از أيشان را در سايت بگذارم ...مقاله نوري علا را اقبالي در سايت گذاشته ،....ولي أمروز أميلي به ادرس شخصي ام رسيد كه نوشت طبق

قانون نا نوشته بايستي اين نقد را هم در پاسخ نوري علا بزني كه من به دليل خيلي ساده با يك نگاه سطحي و تنها بخاطر اينكه بري از توهين باشه....ان را درج كردم. خوب مسول كامنت هم مدتي است كه أينترنت آش را أينترپول قطع نموده است و منهم مثل بچه مدرسه اي ها سرم تو اي پت و اي فون است، در حالي كه با يك دست كامنت ها را راه مي دم. و با دست ديگه اميل ها را چك مي كنم و براي درج براي دوستان ديگه فوروارد مي كنم، البته بعضي وقت سر چهار راه ، پشت چراغ قرمز،دستم به جاي اينكه عدم انتشار بزنم، دگمه عبور را مي زنم و پشت سر بوق ماشين هاست كه منو به حركت در مياره.....و بعدش مثل داستان جاسوس گيري خانم مينو....شر به پاپا مي شه....جنابعالي در ايران گلوبال جديدي و به قول قديمي ها آش خوري ء.....ان أوائل اين مير فطروس مرتب مقاله مي فرستاد و يكي از همكاران ما كه سمپاتش بود، مقاله ها را تند و تند برايش چاپ مي كرد، تعداد ٥٠ مقاله كه از مير فطروس چاپ شد، يك هو يك بنده خدا يي يك مقاله در نقد مير فطروس فرستاد و منهم ان را در سايت درج كردم،.....نمي دوني كه شري به پا شد....مير فطروس تلفن پشت فاكس كه تو حق نداري بدون اطلاع من ، نقدي از من چاپ كني ....بعد ان وقت ها اي پي ها كنار أسامي كامنت گذار بود، يك هو متوجه شدم جناب دكتر و استاد دانشكاه نوشت كه اين كيانوش توكلي جاسوس جمهوري اسلامي هست، منهم لج كردم و كامنت آش را نه تنها پاك نكردم كه نگفته باشند، ننگ را با رنگ پاك كرده باشم، ان را به صفحه اول اوردم، پس از ان بود كه سايت هاي طر فدار نظام پادشاهي نام من و ايرانگلوبال را در ليست سياه گذاشتند ....اري جناب پيروز جان كه بنده ، نا توان از حذف نوشتار ديگرانم و مسول انتشار پاسخگو مطالب منتشرة است
نوشته شده توسط: Anonymous

این ایران گلوبال محفل بدگویان و زشتگویان شده است. نوری علا نطری در مورد منافع ملی داده ولی بجای پرداختن به نظرات ایشان عده ای با هم کل کل می کنند . جناب توکلی هم حتما شادمان هستند که کامنت ها زیاد و زیادتر می شود و شاید از توی آنها کامنت جالبی را به سر سطر ببرند

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب کیانوش, کنجکاوی و فضولی مرا بر آن داشت که این سوال را مطرح کنم و البته شما هیچ اجباری به پاسخ دادن ندارید و میتوانید مستقیما آنرا به سطل زباله بفرستید. اما سوال اینست که آیا شما واقعا مقاله جناب نوری عل ا و مقاله حاضر را تماما خوانده و نیمه بقیه را نیز خواهید خواند و یا آنرا جهت خوانندگان با حوصله انتخاب فرموده اید؟ واگر خوانده اید آیا شبانه روز شما هنوز همان ۲۴ ساعت است یا سرعت نوری به آن اضافه شده است؟ با کمال عذر خواهی.