Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

کورد سی میلیون کورد ساکن کشور جعلی تورکیه یادت رفت

نوشته شده توسط: Anonymous

Ba dorood be shema.shema va digere fadaian sambole azadi,braye ma nogavanan boodid.shema ba in enteghade shogane, va efshaye aksariet....,ve bargesht be aghooshe khalgh, dobare gharemane man va ma shodid.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای و يا خانم تبريزی من کامنتهای شما را خواندم و از آنجائی که در حد سواد و معلومات بنده نبود مجبور شدم دو بار بخوانم چرا که درک تئوری و مباحث مافوق علمی شما آنقدر مرا تحت تاثير گذاشت که پيشنهاد ميکنم لطف فرمائيد اين نظرات ارزنده را بشکل مجموعه در آوريد و در اختيار عموم قرار دهيد باور کنيد ناشرين و مترجمين بسياری برای انتشار به شما مراجعه خواهند کرد. روزگار عجيبی است مگر نه ؟ !!

نوشته شده توسط: Anonymous

من 27 سالمه تنها چیزی که میتونم بگم اینه که از خانواده هایی که به جای تاریخ کشورشون و شاعران و افتخارات ایرانزمین به فرزندانشان داستانهای هند جگرخوار و جعفر طیار یاد میدهند و به جای جشنهای مهرگان و سده قمه زنی من متنفرم .از ته دل نفرت دارم .این رو به پدر و مادر خودم گفتم به شما هم میگم.دین مردم سرجایش. من با دین مردم کاری ندارم دین یک طرف هویت ملی هم یک طرف.شما اشتباه میکنی پیش ا ز اینکه به بچه هات از هویت ملی و تاریخ ایران بگی در مورد تاریخ سرزمین دیگه به اونا یاد بدی.شما نخست یک ایرانی هستی .

نوشته شده توسط: Anonymous

در ضمن اروزگار هخامنشیان ایران چند زبانه بوده و در دربار از زبانهای مردم گوناگون استفاده میکردند.

نوشته شده توسط: Anonymous

دوست عزیز پیشینه نام ایران از کشور ترکیه و خیلی از کشورهای منطقه بیشتره.وقتی که از ساسانیان نام برده می شود، شاید اولین چیزی که به ذهن یک ایرانی خطور می کند شکست این سلسله پادشاهی در برابر سپاه اعراب باشد.میراث مهمی که ساسانیان برای ایران به جا گذاشتند، شکل گیری مفهوم ایران به عنوان یک فرهنگ و ملت است
"این باور و این دید ایرانشهری یا منش ایرانشهری یا ایرانی از دوره ساسانی سرچشمه گرفته است... ساسانیان اولین سلسله ای در ایران هستند که ایده ایرانشهر را به عنوان یک ایده سیاسی و هویت فرهنگی ایرانیان برپا می کنند. مهمترین میراث ساسانیان این است که ما اکنون 1800 سال است با این ایده زندگی می کنیم. ما پیدایش این ایده را مدیون ساسانیان هستیم

ایران از کلمه اریانم خشترم اوستایی گرفته شده که پهلوی ساسانی میشه ایران شتر که به پارسی دری میشه شاهنشاهی ایران یا همان ایرانزمین در شاهنامه.همه پادشاهان ساسانی خود را شاهنشاه ایران مینامیدند خیلی پیش از انکه کشور جعلی افغاستان به وجود بیاد.
نوشته شده توسط: Anonymous

دوست عزیز نام سابق نام ایران از کشور ترکیه و خیلی از کشورهای منطقه بیشتره.وقتی که از ساسانیان نام برده می شود، شاید اولین چیزی که به ذهن یک ایرانی خطور می کند شکست این سلسله پادشاهی در برابر سپاه اعراب باشد.میراث مهمی که ساسانیان برای ایران به جا گذاشتند، به گفته او، شکل گیری مفهوم ایران به عنوان یک فرهنگ و ملت است
"این باور و این دید ایرانشهری یا منش ایرانشهری یا ایرانی از دوره ساسانی سرچشمه گرفته است... ساسانیان اولین سلسله ای در ایران هستند که ایده ایرانشهر را به عنوان یک ایده سیاسی و هویت فرهنگی ایرانیان برپا می کنند. مهمترین میراث ساسانیان این است که ما اکنون 1800 سال است با این ایده زندگی می کنیم. ما پیدایش این ایده را مدیون ساسانیان هستیم

نوشته شده توسط: Anonymous

دمت گرم دمت هزارها هزارها بار گرم
ایران باید تا ابد یکپارچه بماند و برای همه ی مردم در همه ی نقاط ایران باید عدالت و مساوات اجرا شود ......

نوشته شده توسط: تبریزی

..... با سخن گفتن به زبان مادری نه کباب هائی به پهنای یک وجب و درازای سه وجب از آسمان خواهند بارید و نه نان سنگک برشته کنجدی! اگر زبان ترکی زبان کاربردی ایران شود و همه هفتاد میلیون ایرانی در سرتاسر ایران به زبان ترکی بخوانند و بنویسند و رادیو و تلویزیون ایران نیز به زبان ترکی برنامه هایشان را پخش کنند اما رژیم ولایت فقیه بر سر کار باشد برای ایرانیان چه سودی از زبان ترکی خواهد رسید؟ اما اگر زبان فارسی زبان کاربردی ترکیه شود و همه مردم ترکیه به زبان فارسی بخوانند و بنویسند و رادیو و تلویزیون ترکیه نیز به زبان فارسی برنامه هایشان را پخش کنند برای ترکیه ای ها چه زیانی خواهد رسید هنگامی که بر کشورشان مانند ایران دژخیمان دوزخی و گدایان مفت خور فرمانروائی ندارند؟ در سنجش با ایران آیا کشور ترکیه را زبان ترکی سرزمینی بهشت آسا کرده است یا کشورداری با خردورزی؟ .... (همه نوشتار را در لینک زیر ببینید)

http://iranglobal.info/node/17485
نوشته شده توسط: Anonymous

هیچ کتابی ویا مقاله ای تاریخی نتوانسته است پشیمانی ملتی را همچو دو بیت شعر سعد ی در عدم دفاع از این مرد دور اندیش از خطری که ما را تهدید میکرد بیان کند.ما امروز نه بردست که بر سر میزنیم ولی دیگر بختیاری نیست.

گر چه دانی که نشنوند بگوی
هر چه خواهی زنیک خواهی و پند
زود باشد که خیره بینی
به دو پای افتاده اندر بند
دست بردست زند که دریغ
نشنیدم حدیث دانشمد.

نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام
من فقط خواستم یک نکته ای را عرض کنم:
فرض کنیم که همین امروز بالاترین دمکراسی در ایران پا بگیرد آیا ایرانیان حاضرند تبعات آن را بپذیرند که اولین آن کار کردن درست و مولد بودن واز همه مهمتر قانونمند بودن و پرداخت مبلغ نسبتا زیادی مالیات می باشد؟ همین الان در ایران فقط افراد دارای مشاغل دولتی مالیات پرداخت می کنند و تقریبا یک نفر ازدارندگان مشاغل آزاد حاضر به پرداخت همین شندر غاز مالیات هم نیستند و با هزار ترفند و رشوه از زیر پرداخت آن فرار می کنند یادمان باشد که رگ امیر کبیر را ناصرالدین شاه به تحریک مادرش که طیف وسیعی از تجار آن زمان را نمایندگی می کرد زده شد چون امیر کبیر تصمیم داشت کشور را با پول مالیات اداره کند بنابراین اول خودمان را درست کنیم خود بخود حکومت ناچار است که درست شود

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب مستشار ! شما در همین سایت و جاهای دیگز ادعا کردید که از زمان سیاسی شدنتان هر 6 ماهی طرفدار یک جریان بوده اید از جمله طرفدار بختیار و راه کارگر و خاتمی و جنبش سبز و ولیعهد و اسرائیل و غیره . افرادی مثل شما ما را بیاد حشمت رئیسیس می اندازد که فقط ادعا دارد و قاف در غریبی و گور در بازار مسکران پخش میکند . اگر نگهدار با حرف از جمهوری اسلامی دفاع کرد شما با عمل تلن که مدتی سرباز علیه کردها و کردستان بود ید

نوشته شده توسط: Anonymous

. . . و ساكنين كنعان ( فلسطين ) را نابود كنيد و در خانه هاي آنها ساكن شويد كه شما قوم برگزيده هستيد. ( تورات, كتاب چهارم, سوره 33, آيه 53) . . . . . . چنين تصورات ذهني تنها در دين مداران توليد نميشود و ريشه هاي اين تفكرات را در انديشه هاي قوم گرايان نيز ميتوان مشاهده كرد. در واقع قوم گرائي و تصور بهتر از ديگران بودن منشا مذهبي دارند, گو اينكه در ظاهر بنظر آيند دو مقوله ي متفاوت هستند. قوم گرا نيز همچون مذهب گرا, توان زيست مسالمت آميز با اقوام ديگر را نداشته و . . .

با پيدا كردن كوچكترين امكاني, راه و روش مذهب گرا را در سركوب اقوام ديگر بكار ميگيرد. همانگونه كه فرد مذهبي باورهاي خود را بر تر از ديگران پنداشته و سعي بر توفق دارد, قوم گرا نيز زبان و فرهنگش را مافوق ديگر اقوام دانسته و در اثبات اين امر به تحريف تاريخ و جعل علم مي پردازد. منازعات لفظي پان كيست هاي كشورمان در سال هاي اخير, نمونه ي روشني هست از طرز تفكر اين جماعت. قوم گراي فارس به كتمان سركوب فرهنگ و زبان تركها پرداخته و اتهام تجزيه طلبي ميزند و پان كرد هم حكومت را دست تركها ميبيند كه در جهت نابودي كردها در حركت هست. پان ترك از نارسائي زبان فارس سخن ميراند و زمين و آسمان را بهم وصل ميكند تا ثابت كند اختلاف رژيم مرتجع آخوندي با جمهوري آذربايجان و حمايت از ارمنستان, نه بخاطر حكومت دست راستي و طرفدار آمريكائي علي اف, كه مانع توسعه ي امپراطوري شيعي شده, بلكه بدليل ترك بودن آنهاست. زماني كه تركيه با اسرائيل اختلاف پيدا ميكند, روابط آخوندها به حدي صميمانه ميشود كه به صدور نفت و گاز با تخفيف قابل توجهي مبادرت مي ورزند و موقعي كه همين حكومت تركيه با رژيم شيعه سوريه سر شاخ ميشود, روابط نيز تيره و تار ميگردد. قوم گراي ترك, همانند فرد مذهبي, اين تحولات را تنها در قالب هاي ذهني خود شكل ميدهد تا به نتيجه ي دلخواهش, يعني دشمني حكومت آريائي ( ! ! ! ) آخوندها با تركها, برسد. در اين ميان, رژيم فاشيستي ولايت فقها, حد اكثر بهره را از مناقشات قومي برده و به بهانه ي جلوگيري از تجزيه ي كشور و بسط امپراطوري شيعي, به سركوب وحشيانه ي نداي آزادي خواهي پرداخته است
نوشته شده توسط: Anonymous

. . . . و ساكنين كنعان ( فلسطين ) را نابود كنيد و در خانه هاي آنها ساكن شويد كه شما قوم برگزيده هستيد.
( تورات, كتاب چهارم, سوره 33, آيه 53) . . . . . . چنين تصورات ذهني تنها در دين مداران توليد نميشود و ريشه هاي اين تفكرات را در انديشه هاي قوم گرايان نيز ميتوان مشاهده كرد. در واقع قوم گرائي و تصور بهتر از ديگران بودن منشا مذهبي دارند, گو اينكه در ظاهر بنظر آيند دو مقوله ي متفاوت هستند. قوم گرا نيز همچون مذهب گرا, توان زيست مسالمت آميز با اقوام ديگر را نداشته و . . .

با پيدا كردن كوچكترين امكاني, راه و روش مذهب گرا را در سركوب اقوام ديگر بكار ميگيرد. همانگونه كه فرد مذهبي باورهاي خود را بر تر از ديگران پنداشته و سعي بر توفق دارد, قوم گرا نيز زبان و فرهنگش را مافوق ديگر اقوام دانسته و در اثبات اين امر به تحريف تاريخ و جعل علم مي پردازد. منازعات لفظي پان كيست هاي كشورمان در سال هاي اخير, نمونه ي روشني هست از طرز تفكر اين جماعت.
قوم گراي فارس به كتمان سركوب فرهنگ و زبان تركها پرداخته و اتهام تجزيه طلبي ميزند و پان كرد هم حكومت را دست تركها ميبيند كه در جهت نابودي كردها در حركت هست. پان ترك از نارسائي زبان فارس سخن ميراند و زمين و آسمان را بهم وصل ميكند تا ثابت كند اختلاف رژيم مرتجع آخوندي با جمهوري آذربايجان و حمايت از ارمنستان, نه بخاطر حكومت دست راستي و طرفدار آمريكائي علي اف, كه مانع توسعه ي امپراطوري شيعي شده, بلكه بدليل ترك بودن آنهاست. زماني كه تركيه با اسرائيل اختلاف پيدا ميكند, روابط آخوندها به حدي صميمانه ميشود كه به صدور نفت و گاز با تخفيف قابل توجهي مبادرت مي ورزند و موقعي كه همين حكومت تركيه با رژيم شيعه سوريه سر شاخ ميشود, روابط نيز تيره و تار ميگردد. قوم گراي ترك, همانند فرد مذهبي, اين تحولات را تنها در قالب هاي ذهني خود شكل ميدهد تا به نتيجه ي دلخواهش, يعني دشمني حكومت آريائي ( ! ! ! ) آخوندها با تركها, برسد. در اين ميان, رژيم فاشيستي ولايت فقها, حد اكثر بهره را از مناقشات قومي برده و به بهانه ي جلوگيري از تجزيه ي كشور و بسط امپراطوري شيعي, به سركوب وحشيانه ي نداي آزادي خواهي پرداخته است
نوشته شده توسط: Anonymous

شاید تحریمها زندگی پر از رنج ایرانیان تحت حکومت اسلامگراها را اندوه بارتر و سختر کرده است اما باید عمیقاً توجه کرد که اگر آخوندها و سایر اسلامگراها به سلاح اتمی (که بدون تردید بدنبال آن هستند) دسترسی پیدا کنند این مردم ایران هستند که بزرگترین صدمه را خواهند دید. به کره شمالی نگاه کنید و ببینید که در آنجا چه فجایعی توسط حکومت کمونیستی متوجه مردم بیدفاع کره شمالی میشود. بدون تردید روزی حکومت آخوندها در ایران بطور کامل سرنگون خواهد شد و آنها موقع فرار اگر سلاح اتمی داشته باشند به احتمال نزدیک به یقین علیه خود مردم ایران استفاده خواهند کرد. اگر به بمب گذاریها و

شاید تحریمها زندگی پر از رنج ایرانیان تحت حکومت اسلامگراها را اندوه بارتر و سختر کرده است اما باید عمیقاً توجه کرد که اگر آخوندها و سایر اسلامگراها به سلاح اتمی (که بدون تردید بدنبال آن هستند) دسترسی پیدا کنند این مردم ایران هستند که بزرگترین صدمه را خواهند دید. به کره شمالی نگاه کنید و ببینید که در آنجا چه فجایعی توسط حکومت کمونیستی متوجه مردم بیدفاع کره شمالی میشود. بدون تردید روزی حکومت آخوندها در ایران بطور کامل سرنگون خواهد شد و آنها موقع فرار اگر سلاح اتمی داشته باشند به احتمال نزدیک به یقین علیه خود مردم ایران استفاده خواهند کرد. اگر به بمب گذاریها و کشتارهایی که تقریباً همه روزه توسط طالبانها در افغانستان و سایر اسلامگراها در عراق و حتی در پاکستان صورت میگیرد و مردم بیگناه را در خیابانها بوسیله ی بمب تکه تکه میکنند توجه کنید به خطر عظیم دسترسی آخوندها،طالبانها،القاعده (که مطلقاً شعور مشترک دارند و کوچکترین فرقی از لحاظ ذهنی با هم ندارند) پی خواهید برد. حتی اگر آنها در موقع سقوط شان فرصت استفاده از بمب اتم علیه مردم ایران را پیدا نکنند و اگر فرصت داشته باشند به کشورهای دیگر بخصوص اسرائیل حمله اتمی خواهند کرد و پیامد آن حمله ی اتمی متقابل از سوی اسرائیل علیه ایران و مرگ و نابودی ایران و ایرانیان خواهد بود. خواهشمندیم توجه کنید که ما با خطر عظیمی از سوی آخوندها (اسلامگراها) اگر آنها به سلاح اتمی دسترسی پیدا کنند روبرو خواهیم شد. فراموش نکنیم آنها هزاران نفر از بهترین مردم ایران را در شکنجه گاههای مخوف خود بقتل رسانده اند. هزاران نفر را در زندانها نگهداری میکنند و بیشمار فجایع دیگر که بر سر مردم بیدفاع ایران آورده اند. مطلقاً نباید گذاشت که آنها به سلاح اتمی دسترسی پیدا کنند. در فردای ایران، ایرانی آزاد ما به هر آنچه نیاز واقعی کشور و مردم ایران است فکر و تلاش برای آن خواهیم کرد.
نوشته شده توسط: Anonymous

شرمنده آن کسی هست که بنام ""ناشناس ""کامنت می نویسد و جرات علنی شدن نام خود را ندارد چون هنوز جرات پذیرش شرمندگی را ندارد!
بنده یکی از هواداران سازمان چریکهای فدائی خلق تا مقطع انشعاب 1359 بودم. با مبارزه مسلحانه همواره مخالف بودم و هیجگاه به سازمان فدائی اقلیت تمایل نداشتم اما پس از علنی شدن حمایت های فدائی اکثریت ـ بسرعت ازهواداری فدائیان دست برداشتم و علیه آنها افشا گری کردم.برای اثبات ادعای خود به اندازه کافی در خارج کشور از هم دوره ای ها دوست و آشنا دارم!عذاب وجدانی از کردارهای ضد انسانی سال های تاریک و جنایت آمیز دهه شصت که علیه انسانهای بی گناه صورت گرفت اینک گریبان همه آن کسانی را که مسئول و مسبب مستقیم و غیر مستقیم اجرای کشتار دسته جمعی آن دوره بودند ، گرفته است!


شنبه 11 تير 1390
آیا به گفته های فرخ نگهدار می توان باور داشت؟ ناصر مستشار

عذاب وجدانی از کردارهای ضد انسانی سال های تاریک و جنایت آمیز دهه شصت که علیه انسانهای بی گناه صورت گرفت اینک گریبان همه آن کسانی را که مسئول و مسبب مستقیم و غیر مستقیم اجرای کشتار دسته جمعی آن دوره بودند ، گرفته است!

«من و مسعود رجوی طی سال های ۵۸ و ۵۹ بارها رو در رو پیرامون پاسخ به این سوال با هم گفتگو کردیم. هردو پیش بینی می کردیم که قطع نظر از میزان دوری و نزدیکی سیاست های حکومت از مواضع و سیاست های ما، یک چیز مسلم است و آن این که این حکومت گروه های سیاسی را تحمل نخواهد کرد و حق فعالیت سازمان یافته از فدائیان و مجاهدین و دیگر احزاب و سازمان ها سلب و یا بشدت محدود خواهد شد. هر دو می دیدیم که دیرتر یا زودتر ما را هم خواهند زد.» فرخ نگهدار

اگر فرخ نگهدار بعنوان دبیر اول سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) طی سالهای ۵۸ و ۵۹ واقعا ارزیابی کرده بود که رژیم اسلامی، عاقبت همه گروههای سیاسی را قلع و قمع خواهد کرد، پس چرا در سایه دنباله روی و پیوند ارگانیگ با حزب توده ایران به سیاست شکوفائی جمهوری اسلامی ورسیدن به آستانه سوسیالیسم و مبارزه ضد امپریالیستی خط اما م روی آورد؟

اگر فرخ نگهدار طی سال های ۵۸ و ۵۹ اعتقاد وافر داشت که رژیم اسلامی دیرتر یا زودتر همه گروههای سیاسی را خواهد زد، پس چرا سازمان را برای روزهای ضربه و بحرانی آماده نکرد و بر خلاف آن چیزی که ابراز می دارد به حمایت از رژیم اسلامی برخاست؟

بدنه سازمان چریکهای فدائی خلق (اکثریت) در سال های ۵۸ و ۵۹ که هنوز از تجربه چریکی برخوردار بود برخلاف حزب توده به تقاضای دادستان انقلاب اسلامی ازدادن آدرس های اعضاء و کادر های سازمان سربا زد و همین باعث حفظ نیروهای آن سازمان گردید!

اما حزب توده آن چنان به جمهوری اسلامی ایمان آورد بود که هیچگاه نمی اندیشید که رژیم اسلامی آنها را نیز به بهانه کودتای کذائی ـ سلاخی خواهد!

فرخ نگهدار تا به امروز نیز بطور جدی ازسیاست حفظ نظام و ایجاد تحول در آن جانبداری می کند و قبل از محمد خاتمی به رهبر جمهوری اسلامی نامه ارسال می نماید تا شاید زمینه های آشتی جناح های درگیر حکومت فراهم گردد!

همگان بخوبی می دانند که حکومت اسلامی قبل از پایان سال ۱۳۵۹ در پوشش احساسات میهنی و جنگ ایران و عراق ،نقشه نابودی همه نیروهای سیاسی را طرح ریزی کرده بود.بیشتر نیروهای سیاسی که پیرامون آقای بنی صدر سنگر گرفته بود ،رژیم را برآن داشت تا ریاست جمهوری بنی صدر را با کودتای خونین پایان بخشد.

مبارزه مسلحانه سال شصت سازمان مجاهدین نه اینکه به رژیم هیچ آسیبی نرساند بلکه با کشته شدن چند روحانی بلند پایه مانند "بهشتی" باعث شد که رژیم بتواند بسیار وحشیانه تر همه جامعه سیاسی را سرکوب کند!
http://news.gooya.com/politics/archives/2011/07/124211.php
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب تبریزی

من بخاطر کمی‌ وقت و نداشتن کیبورد فارسی معمولا کامنت نمی‌نویسم. اینبار هم از بهنویس.کام استفاده کرده ام. ولی‌ نوشته شما بقدری غیر علمی‌ و ارتجاعی است که مجبور شدم بنویسم. من باور دارم که شما فردی باسواد و مطلع هستید ولی‌ نگاهی‌ به خود بکنید و اگر مامور و معذور نیستید ببینید در کجای جهان ایستاده آید.

شما در ردیف دانشمندانی و نظریه پردازانی قرار می‌گیرید که در خدمت امثال هیتلر و استالین و خامنه‌ای بودند و هستند. شما مانند آن دانشمند فارس در لندن هستید که برگ‌های یک کتاب تاریخی منبع راه بورید تا تاریخ را پاک کند. شما مار را می‌کشید بجای اینکه بنویسید. شما حقوق انسانها را انکار می‌کنید. برای internationalistبودن باید اول هویت خود را شناخت و آنهم با زبان مادری امکان دارد.نگاهی‌ به نوشته خود بیاندازید. همه چیزهایی که نوشته‌اید دقیقاً در مورد خود شما صدق می‌کند. ناسیونالیسم، واژه سازی و و. شرم هم احساسی‌ انقلابیست.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای مستشار شما همیشه فرخ نگهدار را به فرصت طلبی سیاسی و انواع و اقسام صفات زشت متهم می کنید. نگاهی هم به خودتان بکنید. شرم چیز خوبیست و برای همه. شما در همین کامنت، به فرخ نگهدار حمله کردید و مسائلی را مطرح کردید که هیچ ربطی به نوشته خانم دانشگری ندارند. مساله مهم برای شما کوبیدن با ربط و بی ربط فرخ نگهدار است. به این می گویند فرصت طلبی ناب. بهتر است شما هم از خانم دانشگری بیاموزید و نگاهی به گذشته و حال خود بکنید. شاید شما هم به چیزی مانند شرم برسید.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای قصیم، سئوال این است که شما سی سال در شورا و در دامتن مجاهدین بودید و حالا این حرف ها را می زنید؟ مگر شما نبودید که بعد از انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین نوشتید که بسیاری از بیماران مجاهد در اثر ایناقدام انواع بیماری هاییشان علاج شده است. نزدیک به سی سال پیش که بهمن نیرومند و خان بابا تهرانی (رفقای شما در اتحاد چپ) از شورا بیرون آمدند شما چرا ماندید؟ این که مجاهدین چه قماشی هستند بر همه معلوم است ولی شما هم دستکم به مردم این بدهی را دارید که روشن و با صداقت توضیح دهید چرا سی سال در درون آن چیزی که توصیف می کنید ماندید و صدایتان در نیامد.

نوشته شده توسط: Anonymous

فلسفه ش باور کردن زورکیه ...

نوشته شده توسط: تبریزی

برای ریشه یابی سخنانی که در این نوشتار نوشته شده اند نگاه کردن به نوشتار نوشته شده دیگری در لینک زیر سودمند است:

http://iranglobal.info/node/22496
نوشته شده توسط: تبریزی

....... زبان پرستی و بت ساختن از زبان مادری و ستایش از چنین زبانی کاری است که همه ناسیونالیست ها در همه جهان انجام می دهند و یکی از بزرگترین ابزارهای ناسیونالیست ها برای دیوارکشی میان خودشان و دیگران زبان مادری است. زبان پرستی ناسیونالیستی به همراه واژه تراشی و دروغ بافی و تاریخ تراشی درباره زبان مادری از دیگر کارهائی است که ناسیونالیست ها در همه جا انجام می دهند اما از دیدگاه اندیشه خردمندانه زبان تنها ابزاری است برای پیوند میان انسان ها و جز این ارزش دیگری ندارد و سخن گفتن یا سخن نگفتن با یک زبان نشانۀ خوب بودن و بد بودن و برتری هیچکس در هیچ کجای جهان نیست. این کردار انسان ها است که آنها را خوب و بد می کند نه سخن گفتن به این زبان و آن زبان و آن چه که مردم یک سرزمین را خوشبخت یا بدبخت می کند رژیم است نه زبان .......... (به نوشتار زیر نگاه کنید)

http://iranglobal.info/node/16195
نوشته شده توسط: Anonymous

«حق زبان مادری» در گفت‌وگو با ناصر فکوهی استاد انسان‌شناسی دانشگاه تهران

زبان مادری باید در «مدرسه» آموزش داده شود
------------------

سال 2000 سال مهمی برای جهان بود، سالی که جهان صدای تمنای جوانان بنگلادشی را شنید و سرانجام روزی به‌نام «زبان مادری» بر صحیفه جهان نقش بست. از آن سال تا امروز، همه‌ساله در سراسر جهان به‌خصوص در جوامع چندزبانه، این رویداد بزرگ جهانی پاس داشته می‌شود و جایزه جهانی زبان مادری، به یکی از فعالان عرصه زبان مادری قومیت‌ها و ملیت‌ها توسط یونسکو اعطا می‌شود. بسیاری از متفکران و کنشگران عرصه سیاست و فرهنگ بر این عقیده‌اند که چون سرزمین ایران از شانس بزرگ..http://www.sharghdaily.ir/Modules/News/PrintVer.aspx?News_Id=33060&V_Ne…

نوشته شده توسط: Anonymous

چرا ،،،،،،ر هنوز شرم نمی کند و همچنان از نظام اسلامی دفاع جانانه می کند؟،،،،، کم کم به آن موجودی شباهت یافته است که اگر به طلا دست بزند ،آن طلا آهن می شود!

حساسیت منفی نیروهای سیاسی به گذشته ،حال و رفتارهای آقای ،،،،،،،،ارآنقدر زیاد هست که هرگاه او به جریانی نزدیک می شود ،آن حرکت بازمی ایستد!

این خود یک هنر زهر آگین در شخصیت آقای فرخ نگهدارنهفته هست که دریک دوره ای توانسته بود تا جنبش سیاسی دمکراتیک را به مبارزه ضد امپریالیستی خط امام خمینی در راستای منافع اتحاد شوروی سوق دهد و پس از سرنگونی اردوگاه سوسیالیستی ، نیروهای سیاسی پیرامون خودرا بسوی اصلاح طلبی درون حکومت اسلامی بکشاند.

فرعملا به چهره ای برای همه فصول تبدیل شده است که مانند آچار فرانسه عمل می کند اما هیچ پیچ بسته ای را نمی گشاید!

تحريف تاريخ

نامه به فرخ نگهدار

رضا چرندابی

حضور پررنگ فرخ نگهدار در همایش جمهوری خواهان در برلین در سال 2004 که با شرکت نزدیک به هزار نفر از جویندگان و پویندگان آزادی مردم از سراسر جهان همراه گردیده بود ،با دخالت ها حساب شده و اتوریته گروه فرخ نگهدار به کجراه کشانده شد!همایش جمهوری خواهان در سال 2004 در برلین با شرکت هزار نفر ایرانی شیفته برای برون رفت از بحران و بن بست سیاسی کشور ـ ابتدا در بیانیه اولیه خود به صراحت اعلام نمودند که از برپائی یک نظام سکولار حمایت می نمایند اما در نهایت به دنبالچه جریانات" اسلام سیاسی" داخل کشور مانند مشارکت ومجاهدین انقلاب اسلامی تبدیل گردیدند و آن حرکت سیاسی ، عاقبت به انشعابات مختلف منجر گردید و دیگراز آن جریان چیز قابل ملاحظه ای باقی نمانده است!خوب بخاطر دارم که دکتر مسعود نقره کار در همایش جمهوری خواهان در پشت تریبون قرار گرفت و از شرکنندگان تقاضا نمود، آنهائی که در یک دوره با رهبری فاجعه بار به جنبش سیاسی صدمه های جبرای ناپذیر وارد کرده اند ـ بهتر هست از شرکت در رهبری اتحاد جمهوری خواهان پرهیز نمایند تا جنبش پیش رو به همان شکست های گذشته مبتلا نگردد! اما انگار آن اخطار به باب میل افراد ی همچون فرخ نگهدار خوش نیامد و نتوانستند از تشنگی کسب مقام رهبری صرف نظر نمایند!
نوشته شده توسط: Anonymous

بعنوان یک ایرانی می گویم : ای آقا , بقول مرحوم بازرگان , اونیکه به ما .. کلاغ . بود. به حضرتت باید گفت , صبر پیشه بفرمائید, حقایق روشن خواهد شد. مردم و افکار عمومی سرانجام خواهند فهمید که چرا جنابعالی را ,, موج حضرت روحانی ,, با خود برد. آدم که موج گرفته بشه , همینه دیگه. در بحبوحه ی کشتار فرزندان ما در اشرف و لیبرتی و درست شب انتخابات پوشالی و قلابی رزیم ,خواستی در شورا کودتا بکنی! راستی ,, به چه قیمت ,, و ,, چند فروختی ,, ؟ این سوال بحقی است که تناقض آن را باید نا آخر عمرسیاسی با خود حمل کنی. نه ناسزا گوئی در کار است و نه بی حرمتی. بل هرچه هست , سوالی منطقی و بدون جو سازی. این تو بودی که حرمت ها را شکستی. نمک مجاهدین را سال های سال خوردی و دست آخر عکس ,, خر و گاو و گوسفند و الاغ ,, و غیره علیه فرزندان زیر تخت شکنجه و زیر بماباران ما کشیدی. تفو بر تو ای چرخ گردان , تفو.

هرآنچه که به تو پاسخ داده شده در صفحاتت اینترنت و رسانه های مجازی و حقیقی انتشار یافته. آدم که دست به دغل بازی بزند]همین میشه. زیر پای صدها سند و مکتوبات در شورا امضاء گذاشتی , تمامی این حرفها را که الان میزنی , بارها و بارها خودت به در نوشته هایت به سخره گرفته بوید. عزیز جان , امیدوارم که به آن کعبه دلخواهت برسی. برای مردم ایران به یاری دوستان و همفکرانت یک بدیل خیلی بزرگتر و تاثیر گذارتر در صحنه سیاسی ایران برپا کنی و رژیم آخوندی را هرچه زودتر سرنگون نمائی. بعد اگه اجازه فرمودید, ما نیز بعنوان آحادی از مردم ایران , حاضریم با تو به هر محضر و هر دادگاهی برای اثبات سخنانمان بیائیم. در پایان امیدوارم فردا جار و جنجال راه نیاندازی که ای ملت ببینید , مجاهدین به من چه پاسخ داده اند. این نوشته , مواضع مجاهدین نیست , بل مواضع یک ایرانی است که دست برقضا هم جنابعالی را خوب می شناسد و هم مجاهدین و شورا را.
نوشته شده توسط: Anonymous

پیام مسعود رجوی که در مقاله دکترقصیم مورد اشاره قرار گرفته است، در سایت همبستگی قرار دارد
http://www.hambastegimeli.com/component/allvideoshare/video/featured/20…

نوشته شده توسط: Anonymous

با تاسف بسیار برای کسانیکه زندگی و جوانی و همه چیز خود را در راه سراب کومونیسم و اسلام فدا کردند.به این باور بودم و هستم که اسلام و چپ جز پرورش استبداد و دیکتاتوری ونابودی ایران وایرانی ارمغانی برای ملت ما نیاوردند. ایا برای رسیدن به ازادی و انتخابات ازاد باید این همه هزینه مالی و جانی میپرداختیم؟ باید سر از مسکو سیبری و تاشکند و اروپای شرقی و بغدادو فرنگ در میاوردیم؟نه نیازی به این همه بدبختی نبود اگر معنای واقعی شعار های مخرب مرگ بر شاه و مرگ برامپریالیسم و وعده های توخالی جامعه بی طبقه و یا توحیدی را می فهمیدیم .از خود بپرسیم چرا در این سرزمین خمینی و رجوی خامنه ای و کیانوری و رفسنجانی علمدار میشوند؟ باید بدانیم گشته شدن هزاران مجاهدو چپی انگیزهای دینی و کو مونیستی داشت ونه اندیشه ازادی خواهانه و میهن پرستانه .اسلام و کمونیسم باوری به میهن ندارند.

دین اسلام هنوز هم ضحاک وار از ملت ایران انتقام میکشد و نمایندگان اسلام در ایران اخوندها و در برون مرز همین اقای رجوی است.رجوی یک مسلمان تمام عیار است که حتا مخالفتی با ولایت فقیه ندارد و خود در عمل ولی فقیه است
باور عمیق دارم که جایگاه واقعی رجوی ها همان زندان اوین بود .رجوی به درستی و به حق زندانی بود.نگاهی به کارنامه رجوی نشان میدهد که جز خونریزی و متلاشی کردن خانوادها و تجاوز به ازادی افراد زیر نظر خویش جز نابودی این کشور و همکاری با دشمنان ایران و ابرو ریزی سیاسی کاری انجام نداده است. اقای رجوی باید از کار کنار گذاشته شودو راهی جز این نیست. ادامه کار رجوی در سازمان یعنی خونریزی بیشتر و در لجنزار بیشتر فرو رفتن است.اگر سازمان مجاهدین برای اینده خود نگران است راهی جز بر کناری این فرد از صدر سازمان را ندارد.
اقای رجوی یک مجرم و تبهکار سیاسی است و این را خود نیز خوب میداند.

اقای رجوی باید روزی دادگاهی شود و پاسخگوی هزاران مورد قتل و تجاوز و همکاری با دشمن و حمله به ایران و
تجاوز به حقوق افراد شود.


نوشته شده توسط: Anonymous

بگذارید روشن تر بگویم ؛ هر چند شما عضو کمیته مرکزی فدائیان خلق اکثریت بوده اید ولی از سالهای 60 به بعد تحت تاثیر افکار و اندیشه های حزب توده قرار داشته اید و قبل از 60 هم ؛در چارچوب خط مشی چریکهای فدایی خلق که مبتنی بود بر مقابله و مبارزه با جمهوری اسلامی ...بنابراین اگر صحبت شرم و نقد باشد ؛ درست تراین بود که خط مشی حزب توده را مورد نقد وبررسی قرار می دهید.

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام به تاریخ سراسر ابهت و مردانگی لر. سلام به ایران. سلام به هخامنش. سلام به مرزداران تاریخ ده هزارساله ایران. ای قوم به پا خیزید دیگر جای سکوت نیست این لکه ننگ جز با نوک و مگسک برنو و غیرت حل نمیشه. کجاررفتند . پارسیهای سیاستمدار؟ کجا رفتند آریو برزنهای مرزدار؟
کجار فتند کردهای سلحشور؟
کجار رفتند بلوچهای با تعصب؟
کجایید.
خجالت بکش کمال . خجالت بکش ضرغامی.
این شهرت برازنده تو نیست.. جیر خوار. مگه شما نبودید که الان کروبی و موسویرا حبس گفتار کرده اید با دستور اربابان بیسوادتون.

نوشته شده توسط: Anonymous

-

نوشته شده توسط: Anonymous

خانم دانشگری عزیز، با عرض سلام خدمتتون.

چرا باید اینقدر آنهم در خارج از کشور با خودتون کلنجار فکری بروید و خودتون رو اذیت کنید. مثلا یک لحظه تصور بفرمایید سیاست سازمان از ابتدا آن می بود که الان مورد نظر فعلی شماست، چیزی فرق می کرد؟ آیا تصور می نمایید وزن فکری و سیاسی سازمان و یا در کل نیروهای چپ در شهرستان ها، روستا ها و قومیت های ایران آن اندازه می بود که آن گونه که شما می فرمایید - در تحکیم پایه‌های نظامی واپسگرا - سهمی داشته باشند! من که این طور تصور نمی کنم. پس لطفا اینقدر ناراحت نباشید و صحبت ار عرق شرم بر پیشانی نفرمایید.
ارادتمند شما

نوشته شده توسط: Anonymous

سرکار خانم رقیه دانشگری گرامی / از اینکه نوشته اید :«من هنوز شرم دارم؛ از آن که یک دوره از زندگی سیاسی ام در توهم به نظام جمهوری اسلامی گذشت» بسیار شجاعانه است اما...

کسانی که با شما در سازمان فدائیان اکثریت بوده اند به یاد دارند که شما ،سالها از حزب توده ایران خط می گرفتید و عجیب است که در این باره سکوت کرده اید . لطفا در باره مناسبات خودبا حزب توده در گذشته و حال؛ بطور خیلی سریع نظر بدهید.تا تغییر نظرتان جدی گرفته شود
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

این نوشته از دانشگری گرامی، نمونه ای از یک « نقد بیرحمانه » است. که با احساس مسئولیت عمیق انجام گرفته . فکر میکنم اشتباهات مبارزان بخشی از اشتباهات خود مردم است و جدا از آنها نیست. مبارزه آمیخته با اشتباهات است. در ابعاد تاکتیکی و استراتژیک. اما پذیرش مسئولیت در این موارد نشانه ی اخلاق انسانی و صداقت انقلابی ژرفی ست که راه را به آینده میگشاید. دانشگری عزیز در تحقق اهداف انسانیش پیروز باشد.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

مبارزه ی سیاسی نه با «عشق» قابل مقایسه است و نه با چیز دیگر. آن «قوانین خاص خود» را دارد.1- در مبارزه کسی به کسی امتیاز نمی دهد. اصلاً کسی کسی نیرو حساب نمیکند. مگر اینکه کسی با شرکت در مبارزه نشان دهد که توان حل مسله ای را دارد. و آنرا حل کند. 2-در مبارزه کسی به کسی حق تقدیم نمیکند این فقط خود ما هستیم که میتوانیم بر اساس « استراتژی و تاکتیک» خود آنرا تأمین کنیم.3-« استراتژی انزوا» یعنی شکست. آلترناتیو آن « استراتژی شرکت با صف و اهداف مستقل» است.که « هم عام است و هم خاص». یعنی هم جنبه ی عمومی دارد وهم جنبه خصوصی». 3- وقتی کاری عمومی - که در عین حال در پیوند با کار خصوصی ست انجام دادیم- میتوانیم به عنوان « شریک مبارزه» حق و خواسته ی خود را به دیگری به قبولانیم. « سیاست به من مربوط نیست» ، یعنی « من نیرویی نیستم و به حساب» نمیآیم. طرف های دیگر کارشان را پیش میبرند ، به وقتش هم سرکوب میشویم.

ضرورت دارد در همه مبارزات « عام و خاص» شرکت نمود و « اهداف عمومی و خصوصی» خود را به دیگران قبولاند. اینکه در تاریخ کسی به « اهداف خاص» شرکت کنندگان توجه نکرده و به آنها پاسخ مثبت نداده، علتش « ضعف مبارزه» بوده است. هم در جنبه ی عام و هم در جنبه ی خاص. ضعیف بودی نتوانستی حق ات را به کرسی بنشانی. از سوی دیگر در تایخ، انقلاب مشروطیت در جریان خود شکست خورد. انقلاب بهمن شکست خورد. نه بعد عمومی به نتیجه رسید و نه بعد خصوصی. بدیهی ست که در این شرایط کسی به حق اش نمیرسد.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

در تاریخ صد ساله ایران« افکار و حرکات مترقی» با نام چپ ایران گره خورده است.چپ ایران بازتاب خواسته های مترقی جامعه ایران بوده و هست. هیچ نیرویی نمیتواند چپ را از جامعه ایران حذف کند. حذف چپ یعنی حذف «جامعه». و این شدنی نیست.چپ در انقلاب مشروطیت « زفع استبداد و قانونگرایی» را مطرح کرد.با اصل« انجمنهای ایالتی-ولایتی» قدرت غیر متمرکز را مطرح کرد. برابری زن و مرد- رفع تبعیض- دموکراسی- رأی- عدالت اجتماعی- برابری فرهنگها و زبانها- استقلال و آزادی- حق تعیین سرنوشت و غیره همه از ایده های مترقی چپ ایران در تاریخ است. بدون فرهنگ چپ، فرهنگ ایران برهوتوتی بیش نیست. بخای چپ ستیزی بکوشید با دیکتاتوری فاشیستی حاکم بستیزید. چپ ستیزی هدف کلاسیک استبداد و دیکتاتوری ست. به این ورطه نیافتید و در خدمت حاکمیت قرار نگیرید.بکوشید در عین نقد ایده های چپ، بازتاب خواسته های مردم محروم و تحت ستم را در آنها بازشناسید.

نوشته شده توسط: Anonymous

عدم حمایت از این یا آن جنبش یا حرکت اعتراضی در شرایط سیاسی و کنونی ایران علامت و نشانه رشد و اهمیت یافتن جنبشهای ملی ملتهای ساکن در ایران است. اختلاف ملل تحت ستم و همچنین اختلاف ملل همسایه بحدی اوج گرفته که همکاری و حمایت آنها از همدیگر محال به نظر میرسد. وقتی که ملت فارس از مطالبات ملی ملل تحت ستم تورک، کورد، عرب و بلوچ، لر و بختیاری در ایران حمایت نکند نباید از آنها هم انتظار حمایت داشته باشد. رابطه دو طرفه است. جمهوری اسلامی البته از این وضع بحرانی سود میبرد ولی چه میشود کرد. مبارزه طولانی و همه جانبه ملتها در ایران به این نقطه رسیده است. من نمیدانم این وضع در ادامه به کجا خواهد رسید. ولی اینرا میدانم که در دراز مدت به نفع ملل تحت ستم خواهد بود. ملل تحت ستم در تجربه دریافتند که حمایت کورکورانه از سیاستهای احزاب و جنبشهای سراسری ایران به نفع فارسها تمام شده و ملل تحت ستم

در آخر بی کلاه و دست خالی مانده اند. بسیاری از سیاسیون ایرانگرا ذهنیت 40 - 50 سال گذشته را در رابطه با مبارزات مردم در ایران دارند. آنها وضعیت کنونی را درک نمی کنند. مبارزات ملی اکنون شدت یافته و نمیتوان از مبارزه یکدست، سراسری و واحد صحبت کرد. امروز مبارزات ملی حرف اول را در ایران میزنند. احزاب ملی گرا در آذربایجان و کردستان و عربستان و بلوچستان قدرتمند شده اند ولی احزاب سراسری و ایرانگرا تضعیف و به حاشیه رانده شده اند.احزاب سراسری با دشمن نامیدن احزاب ملی گرا، فدرالیست و استقلال طلب، حمایت شان را از ملل تحت ستم دریغ کرده اند و قبر خود را با این سیاستها کنده اند و فعالیت شان مثل آب در هاون کوبیدن شده است. آنها اگر امتیازی به ترکها و کردها ندهند هیچ امتیاز و حمایتی نخواهند گرفت. ملتهای تحت ستم دیگر مثل گذشته فریب نمی خورند . جنبش سبز حاضر نشد از مطالبات ترکها و کردها و غیره حمایت کند در نتیجه از حمایت ترکها و کردها محروم ماند و بلاخره شکست خورد. چه بهتر که شکست خورد و این بلا به سر جنبش سیاه مجاهد خلق آمد و به سر جنبش سرخ چپ ایران هم آمده و خواهد آمد. تاکید میکنم که آزادی ملت فارس به آزادی ترکها و کردها و عربها و بلوچها گره خورده است. فارسها و فارس زده ها با ید این را بفهمند و در هر شرایطی از مطالبات ملی تورکها و کردها و عربها حمایت کنند تا حمایت شوند. عشق باید دو طرفه باشد . ملل تحت ستم دیگر آلت دست احزاب سراسری فارس نخواهند بود. احزاب فارس و سراسری در موضع ضعف شدیدی قرار دارند. ملت ستمگر فارس و احزاب آنها اگر آزادی، دمکراسی، برابری و رفاه میخواهند باید در مقابل مطالبات ملی و استقلال طلبانه ملل تحت ستم در ایران تسلیم شده و زانو بزنند و ز آنها حمایت بکنند. در این صورت شاید اوضاع تغییر کند و زمینه اتحاد و همکاری همه ملل و مردمان ساکن در ایران ایجاد شود. با تشکر
نوشته شده توسط: Anonymous

خانم دانشگری، با سلام و با تحسن شما، نسبت به بازبینی، بررسی وجدانی، خط مشی غلط "سازمان اکثریت" ما بعنوان گروهی از همین تشکیلات در سال 1360 سازمان اکثریت را، به دلیل ماهیت اپورتونیستی، و اتحاد با رژیم ولایت فقیه، ترک کردیم. در جلسات صحبت از اتحاد و مبارزه بود، در صورتیکه اگر سپاه اعلامیه و یا اطلاعیه ای در خصوص "روز جهانی کارگر"، و یا نشریه ای از همان سازمان را در نزد کسی پیدا میکرد، در همانجا اعدام صحرائی کرده، بر سرش تیر خلاص میزد. ما بعد از بررسی اوضاع مسلط آنروزگار، و جو خفقان که شدت اش روز به روز بیشتر میشد، به این نتیجه رسیدیم که تئوری خنده دار" اتحاد عمل و مبارزه" نسبت به ارتجاعی ترین و مستبد ترین رژیم جهان، تقریبا همه را به کشتار گاه اوین و سایر قتلگاهای مخوف رژیم سوق خواهد داد. و همان طور هم شد. ما در همان زمان در کارعملی، و تجربه تشکیلاتی، بر این نظر بودیم که

گردانندگان سازمان، توانائی تجزیه و تحلیل مسائل سیاسی جاری، یعنی "تاکتیک و مبارزه" را نداشتند، و تنها با افتخار به گذشته سیاسی سازمان، و پایه گذاران آن بسنده میکردند. و آخر سر کسانی رهبریت سازمان را بر عهده گرفتند، که اصلا الفبای سیاسی را نمیدانستند. و خود را در چهار چوب یکسری تئوری خشک و خالی که اصلا قابل انطباق در جامعه، عقب مانده و فئودالی ایران نبود، محصور کرده بودند. و چنین بود که با ایجاد جو پلیسی و خفقان در سازمان، و تحمیل خط مشی آمرانه و غلط خود بر آن، هزاران انسان بیگناه را ، به پای جلادان رژیم اسلامی قربانی کردند، و تمام حیثیت تاریخی سازمان را بر باد دادند. و آخر سر نشستند در اروپا گفتند ما نبودیم.
نوشته شده توسط: Anonymous

گفتگو با مشاور آموزشی سازمان ملل متحد؛ حق «آموزش به زبان‌مادری» تفسیربردار نیست / شرق
شنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۲، ۰۲:۳۱ ق.ظ
اصغر زارع کهنمویی - شرق: «ای کاش می‌توانستم دوباره زاده بشوم و حافظ را به زبان فارسی بخوانم.» این سخن را «گوته» شاعر نامدار آلمانی گفته است. زبان مادری با زبان دوم و سوم چه نسبتی دارد؟ زبان مادری چه چیزی دارد که زبان‌های اکتسابی ندارند؟ مگر انسان نمی‌تواند به زبان دوم زندگی کند، عشق بورزد، بخواند و شعر بگوید؟ اگر اینهمه را بتواند آیا باز نیاز به آموزش زبان مادری به عنوان حق نخستین دارد؟ نسبت هویت و زبان مادری، محور گفتگوی شرق با دکتر محرم آقازاده استاد روانشناسی و مشاور امور آموزش برنامه توسعه سازمان ملل است. این استاد روانشناسی و پژوشگر مسائل آموزشی با اشاره به وجود یازده میلیون بی‌سواد در ایران، می‌گوید: «پژوهش‌های کیفی نشان نشان می‌ده

خوب، یک ذهن آسیمیله می‌گوید من می‌روم زبان دیگری یاد می‌گیرم. اتفاقی هم نمی افتد.
طبیعتا اگر انسان می‌توانست دوباره متولد بشوم این اختیار را داشت که زبان دیگری بیاموزد و هویت دیگری را به دست بیاورد. اگر ما از یک پدر مادری برای فقط یک بار زاده می‌شویم بنابراین هویت پایه‌ای خودمان را از آن پدر و مادر دریافت می‌کنیم. اگر این ادعا وجود داشته باشد که ما این زبان را نمی‌خواهیم می‌خواهیم زبان دیگری را بیاموزیم بنابراین باید پدر و مادر دیگری را به دست آورد و از نو زاده شد تا آن هویت جدید را کسب کرد. اختیار زبان دوم و سوم و n‌ام در دست آدمی است که یاد بگیرد یا یاد نگیرد اما آنها زبان مادری نیستند اختیاز زبان مادری در دست ما نیست ما با آن زاده می شویم با آن زندگی می‌کنیم. هویت از همین جا آغاز می‌شود. بخشی از هویت ما، هویت ارثی ما است. در یونسکو وقتی ما از زبان مادری سخن می‌گوییم، متوجه می‌شویم که زبان یعنی هویت: «زبان قوی‌ترین ابزار حفظ و توسعه میراث پیدا و پنهان ما است توجه به تنوع فرهنگی ضامن وحدت و تفاهم بین‌المللی است». ما میراث‌دار زبان هستیم بخشی از آن به‌صورت ارثی منتقل می‌شود دی‌ان‌ای ما حاوی ویژگی‌های زبانی ما است. وقتی ادعا می‌شود همه به یک زبان حرف می‌زنیم، ادعای نادرستی و غیرواقعی است. این سخن را خودشان هم رد کرده‌اند. ما به یک زبان حرف نمی‌زنیم ما به زبان‌های مختلف قومی خود حرف می‌زنیم. زبان هویت ارثی و سرشتی ما است که به این بستگی دارد که از چه کسی زاده شده ایم. بخش دوم اهمیت زبان، محل زیست و زندگی ما است. زبان حافظه تاریخی و فرهنگی ما است.
بسیاری اندیشیدن را مدیون زبان می‌دانند و اعتقاد دارند، انسان با زبان مادری خود می‌اندیشد. جایگاه زبان در تفکر و زیست فکری انسان کجاست؟
زبان تفکر است. اندیشمند روس ویگوتسکی می‌گوید: «هر کلمه‌ای که هر گویشوری مطرح می‌کند، از آن به عنوان یک واحد فکری یاد می‌کنیم.» گاهی در آموزش و پرورش ما به بچه‌ها می‌گوییم آنچه فکر می‌کنی، بگو. پس به زبانی که فکر می‌کند و به همان زبان مطرح می‌کند. معادل فارسی تفکر، سخن است. سخن یعنی فکر. یعنی انسان با هم ارتباط برقرار نمی‌کنند مگر با واحدهای زبانی و مگر با بار معنایی که در کلمات وجود دارد. وقتی دو فرد با هم حرف می‌زنند یعنی اینکه افکار خود را با هم در میان می‌گذاریم. اگر زبان را از گفتگو حذف کنیم، چگونه باید گفتگو کنیم؟ زبان ابزار معنا است. اگر زبان را حذف کنیم با چه چیزی جهان را معنا کنیم. توصیف ما از جهان، جهان بینی ما را ارائه می‌کند این توصیف با زبان صورت می‌گیرد. هرکسی با عینک و زبان خود به جهان نگاه می‌کند. جهان ما زبان ما است.
زبان دوم و سوم و ان‌ام زبان‌های شناختی هستند. یعنی ما اراده کرده‌ایم، این زبان‌ها را آموخته‌ایم یعنی جزو اکتسابی‌های ما به حساب می‌آید اما زبان مادری زندگی ما است تجربه زیسته ما است که پیدا و پنهان، خواسته و ناخواسته، ارادی و غیرارادی آن را آموخته ایم. آنچه در زبان مادری است، در زبان‌های دیگر نیست. زبان مادری، یعنی عشق، عاطفه، نگرش، زیبایی‌شناسی، دغدغه‌ها، پستی و بلندی‌ها، فراز و فرودها و... . در زبان دوم اینها وجود ندارد.
چرا وجود ندارد آقای دکتر؟ کسی که در آذربایجان بزرگ شده وقتی به تهران می‌آید مگر نمی‌تواند به زبان فارسی، عشق‌ورزی کند؟ بنویسد و شعر بگوید؟ اینجا چه چیزی از او گرفته شده که ما بگوییم در بان دوم نمی‌کند؟
نوشته شده توسط: Anonymous

با درود بر همه. اميدوارم اين كامنت از تيغ سانسور اقاي توكلي و ديگران جان سالم بدر برد.
حالا كه به گذشته نگاه مي كنم، مي بينم عجب وقتي از خودم تلف كردم، وقتي به اين سايت مي‌آمدم و با توده‌اي و كمونيست ديروز كه شده تجزيه طلب و هويت خواه امروز يكه بدو مي‌كردم. واقعا بيهوده بود. ذهن يك كمونيست و چپي پر شده از جزميت و تصلب تفكر! خوشبختانه امروز ديگر در ايران حنايتان رنگ ندارد. آخوندا هر بدي كه داشتند حداقل يك مزيت را مي‌توان در كارنامه‌اشن ثبت كرد، ريشه توده‌اي و چپي و كمونيست و امثالهم را براي هميشه خشكاند، و شايد بهتر است بگويم با عملكردي كه اين جريان در طول تاريخ داشتند، پنبه‌ خودشان را براي هميشه زدند. حالا هي ما بگوييم "تحصيل به زبان مادري" يعني تجريه نهايي ايران، چيزي كه حتي هر فرد كم سوادي هم مي‌فهمد ولي فعالين اين سايت هي بگويند

حق تحصيل به زبان مادري جز حقوق بشر است و چنين و چنان...! ديروز داشتم برنامه افق و راديو فردا در خصوص زبان مادري را تماشا و گوش مي‌دادم. خوشحال شدم كه سرانجام نخبگان و فعالين سياسي و اجتماعي فهميده‌اند، بين "تحصيل به زبان مادري" با "تحصيل زبان و ادبيات مادري" تفاوت بسياري است. خوشحالم كه اكثر نظرات اين تجزيه طلبان چپي ها دارد رنگ مي‌بازد و مانند كفي روي آب مي‌تركد. اكنون خوشحالم كه نخبگان ايران، ديگر آب در آسياب تجزيه‌طلبان و چپي ها نمي‌ريزند. ... اين پيام را دادم هر چند تمايلي براي حضور در اين سايت ندارم. برويد خوش باشيد كه پنبه باورهايتان حداقل امسال كه زده شده. در ايران كسي زبان مادري غم كسي جز شما خارج نشينان بدسابقه نيست!
نوشته شده توسط: Anonymous

عجیب است که صدای آمریکا با دعوت از مامور مشهور و زبانزد در آذربایجان و نیز گرداننده اصلی سایت آذری ها و بازجوی چند تن از فعالین ملی آذربایجان از جمله سعید متین پور در زندان با نام مستعار علی عجمی آذرابادگانی "ه" را به برنامه افق دعوت می کند و وی هم از ایران با افتخار به این برنامه می پیوندد و اما در همین برنامه با حضور یحوادث اخیر معادن ایران
ک موافق حقوق ملیت ها و سه نفر مخالف سرسخت حقوق ملیت ها در زمانبندی غیر منصفانه به بحث می پردازند. تازه انسان به صدای آمریکا هم یواش یواش شک می کند .

نوشته شده توسط: Anonymous

دستگیری بیش از 150 نفر در آزربایجان و سکوت تمام رسانه های فارسها و تمام فارسها از روشنفکر تا تاریکفرانشان از دموکرات تا غیر دموکراتشان

نوشته شده توسط: Anonymous

حالا رژیم با چپاول ذخایر نفت آذربایجان بهتر مستواند با سرکوب مردم آذربایجان، و خشک کردن دریاچه اورمو، جیبهایش را پر کند، و آذربایجان را به یک پادگان نظامی تبدیل کند.

نوشته شده توسط: Anonymous

http://www.youtube.com/watch?v=9KNHsOKwkr8 این هم یکی دیگر از نوع تعلیم و تربیت کودکان است...

نوشته شده توسط: Anonymous

باز همان حرفهای تکراری کسل کننده، که با کاسه گدائی از دیکتاتور ها آزادی تقاضا میکند. و فکر میکند که آخوند روحانی به ملل سرکوب شده ،جهنم ایران دموکراسی میاورد. در صورتیکه ملا روحانی اصلا نمی داند که دموکراسی چیست!

نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان...لطفآ سعی کنید این دو ویدیو را نگاه کنید. http://www.youtube.com/watch?v=Ed-vwmq57so
این ها نمونه های تعلیم و تربیت کودکان در ایران است...http://www.youtube.com/watch?v=6aA3pR-Lx5I

نوشته شده توسط: Anonymous

آورین دست رهبر را خواندی

نوشته شده توسط: Anonymous

با احترام به خانم صبری در دنباله خاطراتم از جريمه و شلاق وزبان مادری بايد خدمتتان عرض کنم که جای قلک پول را شلاق و چوبهای آماده شده گرفت و تعدادی از معلمين بخاطر خوش خدمتی به اداره آموزش و پرورش به تنبه فيزکی روی آوردند و معلم ما آقای زهسازيان که در نزديکی مدرسه و در کوچه آقاجان بيک باغ کوچکی داشت مبصر کلاس را ميفرستاد که از باغ خودش بقول آقای لاچين شاخه نازک و پوست کنده شده درخت ( بید مجنون = شوی ) بياورد تا بهتر بتواند شاگردان را آزار و اذيت بکند و اين عمل ناهنجار را با کوچکترين بهانه عملی ميکرد و چون پدر چند نفر از شاگردان را ميشناخت ما را کتک نميزد و اين کار را معلمين موقت مثلا وقتی زهسازيان مريض ميشد معلم ديگر بعهده ميگرفت يک روز معلمی بنام حسين زاده مرا بخاطر اينکه يک نفر شاگرد را بخاطر استفاده زياد از کلمه ترکی نمنه کتک ميزد من بشوخی گفتم که کتک از بهشت آمده مرا صدا کرد و گفت

گفت حالا نشان ميدهم که مزه بهشت چطوری است مرا آنقدر با چوب زد که وقتی سر سفره نهار نشسته بوديم من نتوانستم قاشق بدست بگيرم و وقتی در قبال سوال پدرم که چه شده توضيه دادم پدر گفت باهم ميريم پدرم خيلی عصبانی بود و با چشمانی خيره شده بدستهای من نگاه ميکرد تا اينکه وارد اطاق مدير مدرسه شديم آنچنان فرياد کشيد و به مدير مدرسه گفت جای جريمه نقدی را اينطوری عوض کرده ايد و وقتی معلم حسين زاه وارد اطاق مدير شد پدرم آنچنان يقه معلم را گرفت که حسين زاده از اطاق مدير فرار کرد و اين فرار حسين زاده در مقابل چشم شاگران درکوريدور مدرسه زبانزده شاگردان شد‌ .باور کنيد روز اول مهر در آذربايجان برای بچه های خرد سال مخصوصا برای ٦ و ٧ ساله ها روز عزا و شکنجه است که خود مبحث ديگری است .
نوشته شده توسط: Anonymous

در تائيد كامنت هاي دوستان و دشمني كور كورانه رژيم سابق با زبان مادري آذربايجانيها, بد نيست منهم خاطره اي نه چندان مسرت بخش ذكر كنم. كلاس پنجم رياضي دبيرستان فردوسي تبريز, با تني چند از همكلاسي ها, تصميم گرفتيم نشريه ي ديواري منتشر كنيم. در خانه نابدل جمع شديم تا راجع به طرح آن صحبت كنيم. در اين موقع زنده ياد عليرضا نابدل, برادر بزرگ دوستمان, كه گمان كنم سال آخر دانشگاه را ميگذراند, به همراه چند نشريه ي دانشجوئي دانشگاه تبريز, آمد خانه و طبق معمول يكي هم به من داد. در حال ورق زدن نشريه, حشم به شعري جالب در زبان تركي افتاد. در وزن باياتي هاي تركي بود و به نظر نميرسيد تم سياسي داشته باشد. . . . .

ازش پرسيدم اگر ايرادي نيست قطعاتي از شعر را در نشريه ي ديواري درج كنيم. گفت از نظر وي اشكالي نيست ولي ممكن هست باعث دردسرمان شود. اسم نشريه مان را العقرب قرار داديم و يكي از بچه ها كه نقاشي و خط زيبائي داشت, تصوير كژدمي را در بالاي نشريه كشيد كه دم و نيش آن تا پائين صفحه ميرسيد. مدير مدرسه, آقاي شايا, آدم بدي نبود و زياد به پر و پاي بچه ها نميپيچيد, تنها غم و غصه اش مصرف آب بود كه هر روز صبح از بلندگو ياد آوري ميكرد در بستن شير آب پس از مصرف. دوست نقاشمان طرحي كشيد كه آقاي شايا را چوب بدست دنبال بچه ها نشان ميداد و شير آبي در حال چكيدن. مطالبي هم نظير محتواي كتابهاي درسي و همچنين سخيف بودن نطق هاي نيم ساعته ي يكي از دبيران علوم ديني كه هر پنجشنبه ايراد ميكرد و كسي توجهي نداشت, گنجانده شده بود. نشريه قبل از الصاق به ديوار, ميبايستي به تائيد آقاي شايا ميرسيد. پس از يك هفته كار مداوم, بالاخره نشريه ي ديواري حاضر شد و بردم پيش آقاي مدير براي تائيد. گفت پس از مطالعه خبرم ميكند. سه ساعتي بعد ناظم مدرسه از من خواست بروم اطاق مدير. آقاي شايا قيافه ي بر افروخته اي پيدا كرده بود و گفت اجازه ي الصاق به ديوار نداري. حدس زدم از كاريكاتور مربوط به مصرف آب خشمگين گشته, ولي در كمال ناباوري من, گفت حق نوشتن شعر تركي در نشريه را نداريم. يعني تمام زحمات يك هفته هيچ ! پس از خواهش و التماس بالاخره موافقت نمود اگر قسمت تركي پوشانده شود, اجازه نصب ميدهد. همانجا پيش خودش با حسباندن قطعه اي كاغذ سفيد روي شعر تركي, نشريه به تائيد رسيد. پس از خاتمه كلاسها, به كمك دوستان نشريه را به ديوار راهرو زديم و روي كاغذ سفيد با خط درشت نوشتم : اين قسمت سانسور شده. صبح روز بعد مدرسه بهم ريخت. دانش آموزان و دبيران در راهرو ها ازدحام كرده و از سر و كول هم بالا ميرفتند تا دريابند زير كاغذ سفيد چي نوشته شده. رندي هم قدري روغن ماليده بود و ميشد تا حدي محتوا را خواند. ساعتي بعد به دستور مدير, نشريه را پائين كشيدند و روز بعد در و ديوارها پر بود از " العقرب توقيف شد ". البته در آن سن و سال به مهمان نوازي ساواك مفتخر شديم كه داستانيست دگر.
نوشته شده توسط: Anonymous

ازادی زبان پارسی از تسلط استعمار عرب .ملیونها دانش اموز ایرانی مجبوربودند و هستند که زبان عرب را پیش از زبان مادری خود یاد بگیرند. این اموزش های ضد ملی در غالب اموزش نماز و خواندن قران و زیارت نامه برای مرده گان عرب به عربی برای دانش اموزان غیر قابل تحمل است.این دانش اموزان مجبور هستند که ایات قران عرب را بخوانندو انرا به خاطرسپارند. خواندن نماز و از همه مهمتر درست خواند ن و کشیدن وله ضالین از انتهای گلو همانند تازیان هنوز مشکل مردم اسلام زده د رایران است
در گذشته قبل از انقلاب مشروطه مردم ایران نه به مدرسه برای یاد گیر ی زبانهای ملی خود بلکه به مکتب خانه برای یاد گیر ی قران میرفتند. در این بیغوله فرزندان ایرانی از همه اقوام و طبقات مورد توهین و تهدید کتک و فلک مکتب داران قرارمیگرفتند. دانشاموزان ایرانی بجای خواندن تاریخ کشور و محل سکونت وشهر خود

مجبور بودند داستانهای بی سرو ته تازیان را یاد بگیرند. عدم علاقه به اموزشهای استعماری دین عرب همراه با شگنجه و ازار و چوپ فلک بود. چه بسیار نوباوگان ایرانی با چشم پر اشگ به خانه میامدند و چه بسیار ارزو میکردند که هر گز ان مکتب خانه زشت و پایگاه استعمار عر ب را نبینند.این فرزندان ایران نمیدانستند که میهن کجاست زادگاه چیست ؟هم وطن کیست ؟ دشمن کیست؟ افتخار چیست و غرور ملی باید بالاتر از دین باشد. حتا نامشان ایرانی نبود کوردی نبود اذری نبود همه نام هاشان بیش از 14 عدد نبود از محمد تا مهدی از خدیجه تا فاطمه .حتا نام زیبائی چو عایشه را بر روی دختران خود نمیگذاشتند. مردم اسلام زده ایران تولد رهبران تازی را جشن میگرفتند ولی خود هر گز جشن تولدی را جشن نگرفتند. استعما ر قرانی یاد داده بود که تولد محمد و علی و 15 شعبان روز تولد امام غیب را جشن بگیرند ولی هز گز نمیداسنتند خود در چه روز متولد شده اند و یا فرزندشان در چه روز به دنیا امده است.
د راین مکتب خانه های استعمار ی نه در س میهن پرستی بلکه درس بیگانه پرستی بما اموزش میداند. بما میگفتند شاه دین حسین است.بما میگفتند علی شق القمر کرد .همه کفار به جهنم خواهند رفت و ما به بهشت.بما میگفتند همه علوم در قران است.و لی مسلمین و قرانیان حتا نتوانستند یک باطری 1/5 ولتی اختراع کنند. همه این دروغها با زبان بیگانه اغاز شد .قرنهاست که زبان استعمار ی قران مردم ایران و حتا خود اعراب را به سخره گرفته است.بیاد میاورم که دانشاموزی ایرانی فرق غیب داشتن در مدرسه را با غیبت کردن یکی میدانست و مرکبات را همان جوهر خود نویس تصور میکرد وجمع مرکب را جمع جوهر خود نویس بچه ها. به او زبان مادری یاد نداند تا بتواند بگوید من کشورم را دوست دارم . به او یاد دادند قمه بزند زنجیر بزند و خود را برا ی عد ه ای عرب پاره کند گل به سر بزند و عاقبت ادم گش و شگنجه گر شود.
به او یادنداند کشورش زبانش و شهرش را دوست داشته باشد .دانشاموز ایرانی و ملیونها شاید ندانند خاور و باختر کجاست ولی میدانند قبله ان سنگ سیاه در کدام گوشه اطاق است همان جائی که بی اختیار پشت به میهن میکنند و به زبان تازی گلو خراش میدهند.

قرنها خیانت فرهنگی به ملت ایران در سال 57 به بار نشست .
نوشته شده توسط: یونس شاملی

اگر هر کسی خاطرات خود را در این زمینه یاداشت کند، میتوان یک مجموعه سیاه از این خاطره ها را در یک جا منتشر کرد و چهره کثیف شونیسم عریان را حتی برای جهانیان نشان داد. بنابراین هر کس خاطره ایی دارد در این زمینه، حتی کوتاه هم باشد بنویسد و روزگار سیاه گذشته بر کودکانمان را در مدارس ارتجاع پان فارسیستی برملا کند.