Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

jalal aziz, age bruxel boodi ,bayad miomadi va mididi cheni chizi nabood
va gara bruxel nabodi, harfe alaki khaheshan nazan
akhare tazahorat, hata be zabaneh farsi bayanieh dadeh shod,
hich kas az oonaye ke to mozaherat boodan, zede mardome fars ,chizi nagoft, hata
goftejh shod, moshkele ma ba hokomate iran ast ,az har ghomiati ke bashe, hich harfi zedeh farsa , zadeh nashod, chera ke oon ha hamye ghomiatan mesle, baghieh,
pas khaheshan say nakon , akhbar ro monharef koni, bedone inke hich etelaati dashteh bashi

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کرمی
از مهندسی پارسیان در ساخت کانال سوئز یا سدهای بزرگ و پلهای معلق چیزی ننوشتید؟ از وسعت امپراتوری هخامنشی که از حبشه تا هندوستان را در بر میگرفت چیزی ننوشتید؟ راستی چرا بجای مورخان غربی از اوستا سندی نیاوردید؟ نگفتید که چرا هخامنشیان مورد ادعای شما الواح سنگی را به سه زبان (دو زبان محلی ایلامی و بابلی و یک زبان غیر مانوس و غیر محلی پهلوی) مینوشتند؟ چرا به کرات از پان عربیسم و پان ترکیسم نوشتید اما پان خودتان یادتان رفت؟ چرا تهدید نکردید که اعراب اهواز را در صورت لزوم میخورید چون یکی از هم پیاله هاتان چنین تهدیدی کرده بودند؟ راستی میدانی که اگر همین زبان شیرینتان از کلمات عربی و ترکی استفاده نکند باید با فرزند دلبندتان با ایما و اشاره صحبت بفرمایید و امکان نوشتن چنین مقالات پربار سراسر علمی را نخواهید داشت؟

آ هرچه نوشته های امثال شما را میخوانم بیشتر ایمان میآورم که مردمانی هستید که خرافات را به تاریخ و تاریخ را به خرافات تبدیل کرده اید. به راهتان ادامه دهید که امثال شما تنها دریچه باقی مانده به برهوت حفظ تمامیت ارضی ایران (که امید به روشنفکران قوم فارس بود) را بسته اید.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

اؤزگور یاشار عزیز، برای یافتن «حقیقت نسبی مشترک» به چند نکته در مورد کامنت آخری شما اشاره میکنم: 1- «مشکل هویتی ملل غیر فارس» - منظورتان «ستم ملی یا ستم تبعیض» است، بلی این ستم تقریباً تاریخ 80 و چند ساله دارد. رفع بخشی از این ستم با کسب همه حقوق بر طرف میشود- اما نه همه اش. بخشی که به فرهنگ و اداره امور خود مربوط است برطرف میشود. اما تبعیض های دیگر مثل تبعیض در مورد زنان- تبعیض طبقاتی یا بیعدالتی اجتماعی و عدم دموکراسی و غیره میمانند. راه رفع همه این چیزها« نفی تبعیض و کسب همه حقوق- رفع بیعدالتی اجتماعی- ایجاد دموکراسی مستقیم است». در نهایت همه آنها از راه « مبارزه برابر حقوقی مسالمت آمیز در همه زمینه ها» سیاسی- اجتماعی - اقتصادی - امکان پذیر است. اما کسب اینها از راه ناسیونالیزم غیرممکن است. 2- چه نیرو یا نیروهایی میتوانند در رفع این مشکلات پیشرو باشند؟

تشکلهای سیاسی-مدنی خود اقشار جامعه که اهداف « رفع مشکل حکومت - تبعیض- بیعدالتی اجتماعی- ایجاد دموکراسی واقعی » را عملاً میتوانند پیش ببرند. مثل زنان-جوانان-زحمتکشان یدی و فکری. 3- نگرانی در همه ما هست و چیزی عینی ست. 4- رسیدن به بهزیستی و زندگی آزاد از طریق حل مشکلات با ابزار درست و نه نادرست امکان پذیر است. 5- اما پیروزی به هزار و یک عامل بستگی دارد . 6- انقلاب 57 نشان داد که تنها آرزوهای نیک برای ساختن سعادت کافی نیست- راه درست - اهداف صحیح- نیروی لازم از ضروریات است. ساغ اولون



نوشته شده توسط: آ. ائلیار

استقلالچی گرامی، کسی نگفته «آذربایجان مال ایران-فارس-است.» . جمله من با جمله شما فرق اساسی دارد. ایران به عنوان جفرافیا از اجزاء تشکیل شده که یک جزء آن آذربایجان است. آذربایجان از نظر سیاسی و اداری در قلمرو کشور داری حکومت قرار دارد. و همینطور کل ایران. این وضعیت موجود است. حالا شما بگویید « آذربایجان جزء ایران نیست» یک خیال پردازی ست. اما اینکه بگویید « این جزء روزی از تسلط حکومت رها خواهد شد» یک آرزوست. منهم امیدوارم چنین بشود.درست است آذربایجان سرزمین آذربایجانیهاست. در مورد «دانای کل» هم جایی ننوشته ام همه چیز را میدانم. یافتن حقیقت نسبی هم کار مشترک همه ی ماست که داریم تلاش میکنیم. ولی اینکه «ناسیونالیسم موجود» راه نیست و بیراهه است ؛ نتیجه سالها بررسی و آنالیز مسئله است. درست است نباید کسی برده کسی باشد. ولی واقعیت اینست که درحال حاضر «همه بردگان حکومت دیکتاتوری-فاشیستی» هستیم.

نمیتوانم به رویا بروم و بگویم « برده نیستم»؛ نه هستم و در وضعیتی بدتر از بردگان هم قرار دارم...این را هم لازم است اضافه کنم که ما داریم از ناسیونالیسم موجود در میان ملیتها صحبت میکنیم، «ناسیونالیسم آریایی» با دمش گردو نشکند- آنچه در مورد دیگران گفته شده بسیار غلیط ترش در مورد آن نیز صادق است.
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام آقای تبریزی عزیز

سعی‌ می‌‌کنم تیتر وار به سوالات شما جواب بدهم....


۱) نام و نامه خانواد‌گی انتخابی من یعنی‌ اوزگور یاشار به معنی‌ فردی است که آزاد زندگی‌ می‌کند.

۲) من در ترکیه زندگی‌ نمیکنم و خدمت شما عرض کنم که ترکیه یا آذربایجان برای من مدینهٔ فاضله نیستند. که در ترکیه حزب آک پارتی را یک سؤ استفاده گر از اعتقادات مردم می‌دانم و در آذربایجان هم الهام علیف را یک دیکتاتور.

۳) اختلاف بنده و شما از تفاوت در دریچه‌ای است که من و شما از آن به مسالهٔ مللیتها در ایران می‌نگریم: از نظر شما مشکل ناسیونالیزم و در حالت کلی‌ همهٔ مشکلات زاییدهٔ حکومت ولایت فقیه در ایران است ولی‌ از نظر من مشکله هویتی ملل غیر فارس زاییدهٔ این حکومت نیست و ریشه آن به قبل‌تر بر میگردد/ کما اینکه من هم در مورد دیکتاتور بودن حکومت فعلی‌ و سؤ استفاده آن از اعتقادات مردم با شما همفکرم.

۴) در مورد اینکه چکار باید کرد متاسفانه من به اندازه شما به عملی‌ بودن تئوری شما خوشبین نیستم و خیلی‌ هم از بابت آینده نگرانم؛ ولی‌ باور کنید که آرزوی من خوشبختی‌ ملتهاست؛ همهٔ ملّتها ؛باور کنید!

با احترام
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب برزویه طبیب
من تا جایی که از دستم بربیاید برای اعدام نشدن آن پنج نفر و آزادیشان تلاش می کنم، ولی برای اینکه انسان هستند و نه برای اینکه عرب هستند. آنها بخاطر عرب بودنشان نیست که اعدام می‌شوند، اگراین منطق را بپذیریم، هیچ فارسی زبانی نباید هیچوقت در ایران اعدام شده باشد و بشود. عرب هم مثل فارس و ترک لر و غیره اگر در خدمت اسلام عزیز باشد (و نه در خدمت موجود خیالی و مسخره ای بنام شوینیسم فارس که ساخته و پرداخته ذهنهای عقبمانده و عقبمانده های ذهنی در طیف نژادپرستان است) هم می تواند وزیر دفاع بشود (شمخانی) و هم رئیس قوه قضائیه (هاشمی شاهرودی) و هم رئیس مجلس (کروبی) و هم رئیس جمهور(موسوی). یعنی عرب بودن جرم نیست، ولی زن یا بهایی بودن چرا. یک بهایی به صرف بهایی بودنش مهدورالدم است و یک زن به صرف زن بودنش نصف مرد ارث می برد و حق حضانت (حظانت؟) بچه ها یش را ندارد. تفاوت را متوجه می شوید؟

نوشته شده توسط: Anonymous

ba in bayanie movafegham

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای الیار گفتید ... در شرایط عینی « آذربایجان جزء ایران است». ماشین همسایه مال همسایه است؛ نه مال شما. وقتی بگویی « ماشین همسایه مال من است» هذیان گویی ست. این ذهنیت مربوط به شماست . من و خیلی های دیگر اینگونه فکر نمیکنیم. آزربایجان مال ایران /فارس/ نیست. آزربایجان متعلق به مردم آزربایجان هست. شما کاملا در اشتباه هستید. ماشین مال همسایه نیست. به عبارت دیگر ترک برده فارس نیست. در ضمن شما با تنی حرف میزنید که فعالین آزربایجان همه احمقند وشما عقل کل. و شما حق دارید مردم آزربایجان را نصیحت کنید.

نوشته شده توسط: یونس شاملی

مرور کوتاهی به این نوشته ونوشته های دیگرتان نشان میدهد که شما به دنبال بحث و بررسی های سازنده فکری نیستید. زبان نوشتاری شما منشاء خصمانه دارد و ساخت و سازهای استدلای شما هم برای ایجاد جنجال و تخریبات است و نه برای یک بحث سازنده. یک جمله از این مقاله من و یک جمله از آن مقاله مرا بدون پیش زمینه های مطرح در بحث های آنها را گرد هم می آورید و برای تخریب تناقض می سازید. اگر استدلاهایتان صمیمانه و برای سازندگی باشد، من با کمال میل سخنان شما را میخواندم و اگر جایی خطایی در قلمم باشد آن را اصلاح میکنم و در هر صورت سخنانتان را جدی میگیرم. اما شما با این قلم و با آن روح شیطنت آمیز تخریبی تان، خودتان را از جرگه جدی گرفتن جدا میکنید و تنها و تنها برای ارضاء و اشباء دل خشمگین خودتان مینویسید. اگر این نوشته ها

باعث میشود که شما شب با آرامش سرتان را بربالین بگذارید. هیچ اشکالی ندارد. حداقل نتیجه این تخریبات خواب آرام شب شما است. دیگرانی هم که شما را میخوانند خودشان بهتر میدانند چه خوانده اند. احتیاج به کار اضافی نیست. یکی از آقایان هم که کامئنتی برای شما نوشته بود دقیقا مسئله شما را کشف کرده بود. از نظر فکری شما میدانید که برای چه جریانی خدمت میکنید و من هم میدانم در خدمت کدامین جنبش سیاسی هستم. در این مورد هم نمیتوانیم با هم دعوایی داشته باشیم، چون این انتخاب ماست. من یکبار و اولین بار شما را جدی گرفتم و برایتان نوشتم. اما بعدها متوجه شدم که این اولین بار نمیتواند بار دومی هم داشته باشد. چون شما اهلش نیستید. در روح سخنان شما بلوغی حس نمیکنم. حالا شما بنویسید و تخریب کنید و شب خوب بخوابید...
نوشته شده توسط: تبریزی

پاسخ به دوستان گرامی، آلپر آتاسی و سعید تبریزلی ــــــــــ ..........

پاسخ به دوستان گرامی، آلپر آتاسی و سعید تبریزلی ــــــــــ دوستان گرامی، سخن درباره چین بسیار بیش از آن است که در یادداشتی کوتاه بگنجد و من درباره چین کنونی در سال ۲۰۱۳ سخن می گویم نه چین صد سال پیش و شصت سال پیش! پس از جنگ جهانی دوم و افت و خیزها و رویدادهای گوناگون و به روی کار آمدن مائو و فرار چیانکایچک ناسیونالیست دیکتاتور چین و رهبر حزب کومین تانگ به تایوان شاید در بخشبندی های گوناگون چین زبان و بوم نیز کاربرد داشتند اما هم اکنون آن بخشبندی ها یا از میان رفته اند و یا بخشبندی های نمادین آن هم بر روی کاغذ هستند. به هر روی در چین کنونی نابرابری بومی و دیکتاتوری ناسیونالیستی جائی ندارند و گر نه چگونه مردم هنگ کنگ و مردم ماکائو خواستار پیوستن به چین می شدند؟ کشمکش برای پیوستن و نپیوستن تبت و سین کیانگ ( ترکستان ) هم در پیوند با شصت سال پیش است هم اکنون آن کشمکش ها از میان رفته اند. دوستان گرامی، در چین حجاب سیاهی و تباهی جائی ندارد، در چین از نابرابری حقوقی زن و مرد چیزی دیده نمی شود، در چین چیزهائی مانند تورم تازنده و گرانی های جهشی و بیکاری و بی پولی و کمبود خوراک و پوشاک و کمبود خانه و کمبود دارو و بازار سیاه و .......... دیده نمی شوند، در چین آموزش و پرورش تا پایان دبیرستان رایگان است، در چین بهداشت و درمان رایگان است، هم اکنون چین پس از آمریکا دومین کشور اقتصادی جهان است و شاید به زودی از آمریکا نیز پیشی گیرد و .......... چرا کسانی باید در چین کنونی پیدا شده و خواهان جدائی از چین شوند و یا از شهروند چین بودن ناخشنود باشند؟ باز هم می گویم سخن درباره چین بسیار زیاد است و در یادداشتی کوتاه نمی گنجد و شاید در آینده نوشتاری درباره چین هم بنویسم. اما دوست گرامی، سعید تبریزلی، گذشته از چین شما می گوئید: ( .......... ۴۰ درصد جمعیت ایران ترک است ۴۰ درصد قدرت سیاسی باید در دست ما باشد .......... ) دوست گرامی، من از شما می پرسم چرا صد در صد قدرت سیاسی نباید در دست ترکان باشد؟ پس از نابودی رژیم ولایت فقیه و برپائی ساختار خودگردانی مردمی ( فدرالیسم دموکراتیک ) هر یک از شهروندان ایران که شایستگی خود را نشان دهد از سوی مردم برگزیده خواهد شد و شایسته سالاری بهتر از نژادسالاری و بوم سالاری است و همچنان که در آمریکا باراک اوبامای سیاهپوست رئیس جمهور آمریکا شده است در ایران نیز یک ترک شاید رئیس جمهور ایران شود.
نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای علاالدین فتح راضی، مرور کوتاهی به این نوشته و نوشته های دیگرتان، نشان میدهد که شما به دنبال بحث و بررسی های سازنده فکری نیستید. زبان نوشتاری شما منشاء خصمانه دارد و ساخت و سازهای استدلای شما هم برای ایجاد جنجال و تخریبات است و نه برای یک بحث سازنده. یک جمله از این مقاله من و یک جمله از آن مقاله مرا بدون پیش زمینه های مطرح در بحث های آنها را گرد هم می آورید و برای تخریب تناقض می سازید. اگر استدلاهایتان صمیمانه و برای سازندگی باشد، من با کمال میل سخنان شما را میخوانم و اگر جایی خطایی در قلمم باشد آن را اصلاح میکنم و در هر صورت سخنانتان را جدی میگیرم. اما شما با این قلم و با آن روح شیطنت آمیز تخریبی تان، خودتان را از جرگه جدی گرفتن جدا میکنید و تنها و تنها برای ارضاء و اشباء دل خشمگین خودتان مینویسید. اگر این نوشته ها

باعث میشود که شما شب با آرامش سرتان را بربالین بگذارید. هیچ اشکالی ندارم که تخریب میکنید. حداقل نتیجه این تخریب خواب شب آرام شما نتیجه میشود. دیگرانی هم که شما را میخوانند خودشان بهتر میدانند چه خوانده اند. احتیاج به کار اضافی نیست. از نظر کار قلمی شما میدانید که در خدمت چه جریانی هستید و من قبلا نوشته ام و من هم میدانم در خدمت کدامین جنبش سیاسی هستم. در این مورد هم نمیتوانیم با هم دعوایی داشته باشیم، چون این انتخاب خودمان است. من یکبار و اولین بار شما را جدی گرفتم و برایتان نوشتم. اما متوجه شدم که این اولین بار نباید بار دومی هم داشته باشد. حالا شما بنویسید و تخریب کنید و شب خوب بخوابید...
نوشته شده توسط: یونس شاملی

برزویه طبیب عزیز، اگر کمی کم هم در صحبتهایم از فکرهای مطرح شما دور شده ام ببخشید. در اینجا مقصودتان را واضحتر بیان کرده اید. مقصود نظر من در نوشته ها نه آن داماد ترک خانواده بلوچ را که در اصفهان زندگی میکند در بر میگیرد و نه عروس عربی که در داماد یک کرمانی است و در تبریز زندگی میکند. مقصود من ملیونها انسانی هستند که در هویت اتنیکی ترکی دارند و در آذربایجان زندگی میکنند و یا ملیوها کردی که در کردستان زندگی میکنند و... است. این خلقها بدون حقوق برابر دیگر نمیتوانند در چارچوب یک کشور زندگی کنند. بیداری ملی در میان این جمعیت ها، امکان زیستن در زیر سیطره یک دولت غیر را که امروز دولتی فارسی با بافتی مذهبی و التقاط طبقاتی است زندگی کنند.

در ضمن ضدیت با ترکیه، یک فنومن فرهنگ سیاسی ایران است. این را میتوان در آثار کمونیستهای دو آتشه تا حزب اللهی ها سینه چاک امام خامنه ایی و یا لیبرالهای

مرکزگر و تا دلتان بخواهد میان جمهوری خواهان با رنگها مختلف مشاهده کرد. مواضع دولت و حاکمیتهای ایران در قبال ترکیه هم روشن است. اینها میخواهند که سر به تن ترکیه نباشد. این فرهنگ یک فرهنگ نژادپرستانه است. آیا دولتهای اسکاندیناوی هم نسبت به همسایگانه خود چنین نظری دارد؟ اگر نمیدانید بدانی که ابدا چنین نیست. روابط این دولتها روابطی تا سطح برادرانه است. در صورتیکه دولتها در هر صورت بدنبال منافع ملی خود هستند. این هیستری ضد ترکیه از کجا مایه میگیرد؟ پاسخ به این پرسش در حوصلهء این کامئنت نمیگنجد
نوشته شده توسط: Anonymous

مجسمه ساز هنرمند، محمدحسین بهرامیان در پاریس به زندگی خود پایان داد!
منتشر کننده: لاله
این خبر که مربوط به سال 2006 هست نمیدانم چرا در سال 2013 بدست خانم لاله رسیده است وایشان آنرا در ایران گلوبال منتشر کرده اند. روان حسین بهرامیان شاد باد

نوشته شده توسط: منصور

دروغ از ارکان نظریات پان ترکیست ها است دروغ نگویند چه بگویند واقعا؟

نوشته شده توسط: Anonymous

این عذر بدتراز گناهی ست که شاملی در پاسخ به حامد ایرانی آورده که از تناقض گوئی او ایراد گرفته بود.

ما در ایران چه ترک و چه فارس و چه عرب مفاهیم دولتstate و حکومت government را بجای یکدیگر بکار میبریم و این به تجربه تاریخی ما ازین مفاهیم و نیز به سرانجام نرسیدن جامعه مدنی در ایران بلطف حاکمان پهلوی برمیگردد. تنها در مدت کوتاهی پس از مشروطه این مفاهیم بدرستی و درجای خودشان بکار میرفت: دولت بمعنای کل نظام حاکم سیاسی شامل سه قوه و حکومت بعنوان قوه مجریه و کابینه ها. بیخ گوش ما در ترکیه نیز که جامعه مدنی در آن جا افتاده هنوز این تعبیر درست بکار میرود و از جمهوری ترکیه با عنوان دولت و از کابینه اردوغان با عنوان حکومتنام برده میشود. پس از کودتای رضاشاه استفاده از این دو مفهوم بجای یکدیگر باب شد چرا که اوحکومت را خاص خود میانگاشت، کاریکه محمدعلی شاه در استبداد صغیر برای آن کوشیده بود ملی موفق نشده بود. شعار شاه باید سلطنت بکند ونه حکومت نظر به همین امر داشت. واژه حاکمیت مفهوم مشخصی ندارد و میتواند شامل هریک از مفاهیم دولت و یا حکومت باشد مثل جاکمیت بوژوازی یا حاکمیت مسلمانان عرب بر ایران و غیره. اینکه شاملی بجای انتخاب از میان این تعابیر موجود خود دست به ابداع تعابیر جدید زده است که نشان از ناآگاهی سیاسی وی دارد و میدانیم که آدم جاهل تا چه حد میتواند مصرّ باشد و درکارش عناد کند. او دولتمداری را بجای state و حاکمیت را بجای government
بکار میبرد و لابد انتظار دارد به دولت آفریقای جنوبی بگوئیم دولتمداری آفریقای جنوبی. باید ازیشان پرسید شما باعتبار کدام تحصیلات اکادمیک و با تکیه به کدام دانش سیاسی اینهمه "من من" میکنید؟ شما چه اتوریته ای در زبان فارسی دارید که مفهوم و واژه می سازید. شما بعنوان یک نویسنده میتوانید از میان مفاهیمی که در زبان فارسی وجود دارد انتخاب کنید ولی اگرهرکسی که دست به قلم میبرد مفاهیم خود را بسازد دیگر کسی حرف دیگری را نخواهد فهمید و ما بدوران پیش از ایجاد دائره المعارف و دیکشنری در قرون وسطا بر خواهیم گشت که در آن هر نویسنده ای فرهنگ لغات خودش را داشت. برای اینکه درک درستی ازین مفاهیم سیاسی یا بقول شما ترم ها داشته باشید بهترست به دائره المعارف دهخدا یا فرهنگ معین رجوع کنید و نیز بشما پیشنهاد میکنم که نوشته مرا پیرامون "تعبیر ایرانی از دولت و حکومت" در لینک زیر بخوانید و دقت کنید که در بخش نظرات دوست و همنظر شما مهران بهارلی گفته های مرا تائید کرده ست:
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=24016
این عذر بدتراز گناهی ست که شاملی در پاسخ به حامد ایرانی آورده که از تناقض گوئی او ایراد گرفته بود.
آخر مگر چیزی غیر از رفتار سیاسی یک تشکیلات سیاسی نشاندهده ماهیت سیاسی آنست؟ اگر دولتمداری ایران استعماری است و سازمان های سرتاسری درون این دولتمداری تعریف میشوند پس آنهمه جنگ و جدال سازمان چریک های فدائی خلق با رژیم شاه برای چه بود؟ برای تغییر دولتمداری ایران یا برای گرفتن حکم وزارت و یا صدارت برای جزنی و پویان و حمید اشرف؟ ظاهرا یونس شاملی دچار پارانویا و ایده فیکس آن شده که اینچنین داد از استعمار، استعمار داخلی سرداده ست ولی باید بپذیریم که با اشاعه این ایده فیکس در داخل جنبش های ملی سعی در کم رنگ کردن استعماران واقعی در خارج از ایران را دارد با پیروی از استاد اکادمیک اش علیرضا اصغرزاده که برای خوشآمدن نئوکان ها تئوری "" را ساخته و پرداخته ست. باش تا صبح دولتشان بدمد که هنوز آمریکا حمله نکرده ست!
نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای حامد ایرانی، اگر همین حرفهایتان را بدون یکی دو جمله اولش میگفتید، کجای حرف و سخن شما میلنگید. بی ادبی و توهین چه مشکلی از مشکلات شما و یا دیگران را حل میکند. حداقل از طول عمری که در سیاست صرف کرده اید از نوشتن سخنان غیرلازم، توهین آمیز و غیرمودبانه اجتناب کنید. وگر همین حرفهای اولیه شما، اشتیاق دنبال کردن حرفهای بعدی تان

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای یوسف آذربایجان مردسالاری و تفکرات زن ستیز از طرف هر کسی باشد طبق اعلامیه جهانی حقوق بشر محکوم است. این تفکرات؛ تبعیض و خشونت علیه زنان از طرف یک ترک باشد یا یک فارس فرق نمی کند.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب رازی ،به واقعیت ها بی تفاوت، و در لغت نامه ها غرق نشویم . حتی با قبول اولویت بندی شما : پنج زندانی عرب پای چوبه دار که بهایی نیستند.ننویسیم برای نوشتن .برزویه طبیب

نوشته شده توسط: Anonymous

با عرض معذرت ارجحیت درست است که باین وسیله اصلاح میشود.

نوشته شده توسط: Anonymous

گویا آقای خامنه ای روزی چندین ساعت سایتها را می خواند و حتما اینها را می بیند! بعدا نگویند آقا اطلاع نداشت!

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

پاسخ به پیامها: 1- همدانی گرامی ، تیرتان به خطا رفت. من هیچوقت «کعبه» ای نداشته ام. بر خلاف شما که چندین کعبه دارید.- معلوم است نوشته های مرا نخوانده اید- درمورد مرزهای ایران هم من مقاله نوشته ام، باز به خطا رفته اید. همینطور در مورد پان ایرانیسم . -بهتر بود از طرف خودتان سخن میگفتید نه از طرف ملت آذربایجان، که نماینده اش نیستید. - «تعیین سرنوشت و استقلال » جزء حقوق است و در متن هم اشاره شده، اما شما توجهی به آن ندارید. همه مسایل در «استراتژی و تاکیتک کسب حقوق» جا گرفته . تنها لازم است دقیق مطالعه شود. کجا نوشته ام که همه چیز با دموکراسی حل میشود؟ نه خیر حل نمیشود و من راه حل مسئله ملی و دموکراسی را هم در مصاحبه ام با ایران گلوبال نشان داده ام بخوانید نظر بنویسید. منظورتان را از واژه ی دئمی «کرکری» متوجه نشدم. اگر فکر میکنید چیزی را بی دلیل نوشته ام دلیل بخواهید. 2- استقلالچی گرامی،

2- استقلالچی گرامی، منطق کامنت شما منطق رایج « استقراء ناقص» است. به عبارت ساده تر « منطق شباهت سازی» ست. نقض آن اینست که « دریک رود خانه فقط میتوان یکبار شنا کرد». در انتظار «تکرار» پدیده ها بودن خطا ست.-نگفته ام رژیم قوی یا ضعیف است. چبود «شرایط عینی» را یاد کرده ام. در شرایط عینی « آذربایجان جزء ایران است». ماشین همسایه مال همسایه است؛ نه مال شما. وقتی بگویی « ماشین همسایه مال من است» هذیان گویی ست.- هر چیز که در بین مردم رایج شد دلیل بر درستی آن نیست. «خرافات» در میان مردم خیلی رایج است ولی « دانش» آنها را نادرست میداند. 3- تبریزی گرامی، از اینکه رنج نوشتن مقالاتتان را متحمل میشوید بسیار سپاسگزارم. و از نظرتان ممنون.4- ؤزگور یاشار گرامی، ممنون که زحمت مطالعه را متحمل میشوید. - بله منهم زحمت درک درد خودم و ملت آذربایجان را تا میتوانم بخودم میدهم و نوشته های فراوانم گواه آن است.- بله می بینم جنبش آذربایجان کجا رنگ ناسیونالیستی دارد و کجا ندارد. من آنرا یک رنگ نمی بینم - همه کوشندگان و مردم ناسیونالیست نیستند. جنبش مثل همه جنبشها رنگهای گوناگون دارد و از این رو نیز جنبش خوانده میشود نه حرکت فلان گروه و بهمان حزب. - من در مورد « کسب همه حقوق» حرفی ندارم و همه را درست میدانم؛ حق از آن حقدار است. بحث سر «چگونگی کسب حقوق» است. یعنی « راه » کسب حقوق. ناسیونالیسم راه نادرست کسب حقوق است. راه درست « مبارزه برای کسب خقوق ، بدون افتادن به دام ناسیونالیسم است. با تکیه به شیوه ی های دموکراتیک. و مسالمت آمیز»- نگفته ام «مردم» خیال پردازی میکنند. نوشته ام ناسیونالیسم خیال پرداز است.روشن است که این دو چیز یکی نیستند. ناسیونالیسم نظریه است و بخشی از کوشندگان به آن گرایش دارند. 5- یوسف آذربایجان گرامی ، پاسخ مطالب شما در بین جوابها هست. 6- آ. ائلیار: چیزی که متوجه شده ام ، دوستان آذربایجانی از یک « کمبود» در مشکل هستند. در مقالات و کامنتها و صحبتها . آنهم «عدم توجه منطقی-علمی» به « پدیده ها» ست. متد نگاه منطقی علمی به محیط و اشیا و فنومنها خیلی کم رنگ است و قادر به گشودن گرهی نیست. در بالا دوست ما نظر نوشته ، به جای اینکه بگوید کدام سخن بی دلیل است- دلیلش قانع کننده نیست- یا هست؛ و یا با شرایط جور در نمیاید یا میاید؛ خواسته برای نویسنده «کعبه» به تراشد! که اصلاً به مقاله مربوط نیست و خارج از موضوع ست. و چیزهایی از این قبیل. تا یاد نگیریم روش درست بررسی پدیده ها چیست و چگونه میتوان آنرا به کار گرفت هیچ پیشرفتی در فکر و نگارش خود نخواهیم داشت.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای حاتمی مرد سالاری و تفکرات ضد زن در دوران ساسانيان به بدتريرين شکل ممکن بر زنان اعمال شده و سمبل ملی شعر و ادبيات يعنی فردوسی بزرگترين مردسالار ... تفکر ضد زن ميباشد

نوشته شده توسط: یونس شاملی

عزیز غلام شامقازان، بعضا بئله یازمالار دوز چیخمیر. ایسترسیز اؤز آرامیزدا دانیشاریق. بلکه چوخ دا یاخشی اولور. آمما خصمانه موباحیثه لر دوشمنین الینه فورصت وئریر و من بونو ایسته میرم. ایران رئژیمی نین اطلاعات مامورلارینین مستقیم و غیرمستقیم یازیچیلاری دا بورادا آت اوینادیرلار. ایسترسز اؤز اوزه و دیز دیزه دانیشاریق، چون سیزی من گئچمیشینیزله تانییرام. ساغ اولون

نوشته شده توسط: Anonymous

ملیتهای مختلف کشور آلمان و آمریکا مانند سیاهپوستان آمریکا یا ترکان آلمان دارای سرزمین مشخصی در آن کشور که بومی آنجا باشند، نیستند/ در مورد چین از فدرالیسم بر اساس ملیتها استفاده شده است آیا فکر می کنید مرزهای تبت، سینک یانک(ترکستان شرقی) مغولستان جنوبی، منچوری و غیره شانسی انتخاب شده اند البته طبیعی است که بخشهای دیگر چین به آن بزرگی، با وجود ملیتهای مشابه به صورت استانی تقسیم بندی شوند

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب تبریزی
شعار فدرالیزم آری ناسیونالیزم هرگز در چین جان هزاران ترک اویغور را گرفت. تمام عالم و آدم می داند که چین با لشکرکشی به ترکستان شرقی آن را ضمیمه خاک خود کرد و با سیاست های اینترناسیونالیستی خود قوم هان را به آن منطقه روانه کرد تا ترکیب جمعیت ترکستان شرقی را تغییر دهد. من نمی دانم شما چرا متوجه نمیشوید حرف ما ساده است .40 درصد جمعیت ایران ترک است 40 درصد قدرت سیاسی باید در دست ما باشد. در غیر این صورت ما را به خیر فارس ها را به سلامت.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ایشچی محترم!

ملّت تورک ساکن در ایران حرفشان را در ورزشگاه با صدای بلند فریاد میزنند. شما و همفکرانتان اما سرتان را همچنان در زیر برف نگاه دارید و خود را به خواب بزنید که آذربایجان ایران است و ما همه باهم برادریم و هیچ استبداد و استعماری هم در کار نیست و همهٔ این خضعبلات هم ساختهٔ‌ آقای شاملی و شبکه مهران بهارلی است که توسط علیف ، ترکیه و پان تورکیزم تغذیه میشوند/ ولی‌ یادتان باشد راهی‌ که شما می‌روید کلاغه را به خانه ‌اش نخواهد رساند! "داها ناغیللارا اینانمیرام من!"Nüsret Kesemenli"

نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، Özgür Yaşar ، از نامی که شما برای خودتان برگزیده اید این گمان می رود که در کشور ترکیه زندگی می کنید ..........

دوست گرامی، Özgür Yaşar ، از نامی که شما برای خودتان برگزیده اید این گمان می رود که در کشور ترکیه زندگی می کنید، به جای گفتن و یا نوشتن سخنانی خسته کننده و دور و دراز که چندین بار گفته و نوشته شده اند من از شما پرسش ساده ای دارم و آن این است که آیا اگر سطح زندگی در ایران مانند ترکیه بود هیچکدام از پان های گوناگونی که هم اکنون دیده می شوند در آن هنگام نیز دیده می شدند یا نه؟ آیا کسی در آن هنگام آریاپرست و پارس پرست و ترک پرست و .......... می بود یا نه؟ روشن است که نه! پس همه این پان ها در چهره های گوناگون واکنش به رژیم گنداب و لجن ولایت فقیه است که از ایران چنان دوزخی ساخته است که در جهان بی همتا است! سخن من این است که این پان ها واکنش و گریزگاهی روانی در برابر رژیم گندیده و پوسیده ولایت فقیه و واکنشی در برابر بیداد و ستم رژیم آخوندهای مفت خور است اما بی راهه ای است که پایان آن افتادن به پرتگاهی است که کشوری مانند یوگوسلاوی به آن پرتاب شد! چاره کار را نیز آن می دانم که نخست در نابودی رژیم ولایت فقیه بکوشیم و سپس رژیمی بر پایه خودگردانی مردمی ( فدرالیسم دموکراتیک ) در ایران به روی کار آید در این لینک و این نوشتار درباره خودگردانی مردمی سخنانی نوشته ام که امید است سودمند باشند http://www.iranglobal.info/node/16877
نوشته شده توسط: Anonymous

جنلب برزویه طبیب باز هم با تشکر از جواب شما،
بله من "راست حسینی" جواب شما را خواندم. باور بفرمایید مطلب شما آنقدر پیچیده نبود که درکش احتیاج به منطق افلاطون و فلسفه ارسطو داشته باشد. منظور من از کسانی که خودشان را به تنهایی مردم می‌دانند، شما نبودید، بلکه روی حرفم با نژادپرستان قومگرا بود که ضمیر اول شخص مفردشان "ما" است. دوم اینکه شما به عنوان یک طبیب اگر همزمان 10 مریض داشته باشید که یکی از آنها در حال مرگ باشد (بهائیان) دومی با صدمات شدید جسمی و لی کمی خفیفتر از اولی روبرو باشد (زنان) و دهمی فقط دستش شکسته باشد، با همه آنها بدون تبعیض برخورد می کنید؟ یعنی به مریض دست شکسته همان اندازه اندازه می رسید که به مریض در حال مرگ؟
و دیگر اینکه اگر من مجبور به انتخاب بین قطعنامه سازمان ملل و روش ملت شناسی شما باشم (برای هم جوک بگویید تا ببینیم شما ملت هستید یا نه!) اولی را انتخاب می کنم.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای آ. ائلیار اين واقعيت دارد که شما و امثال شما يا از درک ماهيت و استراتژی حرکت ملی عاجز هستيد و يا اينکه سعی به انحراف کشيدن آن داريد اگر شکل دوم هدف شماست آنوقت بايد بگويم که کار شما عين کوبيدن آب در هاونک بی نتيجه است و خودتان را علاف نکنيد. آقای محترم ما از کره ديگر تشريف نياور ده ايم ما هم شاه را ديديم هم خمينی را و هم اين باصطلاح اپوزيسيون رنگارنگ را ، اتفاقا من سالهای سال جزو کادر مسئول در يکی از اين تشکيلات بودم و با پوست و استخوان به اين باورم که راه آذربايجان ، سعادت و خوشبختی ملت آذربايجان در استقلال است . من به اين باور دارم و در اين راستا و استراتژی قدم بر ميدارم .حالا تو فکر ميکنی در ايران دموکراسی بر قرار خواهد شد .!!!! البته از ياد نبايد برد که ايران = فارس است اگر غير از اين بشود سرنوشتی جز شوروی سابق ندارد. و تو در آنجا خوشبخت خواهی شد .يک توصيه و نصيحت برادرانه برايت

برايت بکنم به اطراف خود خوب نگاه کن دموکراسی و برابر حقوقی را خوب خواهی فهميد دو روز قبل يعنی ٨ مارس روز جهانی زن بود آيا ديدی کسی از جماعت دموکرات بگويد که سمبل ملی ما يعنی فردوسی بزرگترين مرد سالار جهان و بد ترين دشمن زنان است. فکر ميکنم اين مثال برايت کافی است.
نوشته شده توسط: ناصر کرمی

به جناب آقایان.... حامد ایرانی، ..و مهران..... من آقای یوسف عزیزی بنی طرف را بیش از ده سال است که در فضای مجازی سیاسی می شناسم. نوشته ها و سخن پراکنی ها و عملکرد پرواز کبوتری ایشان را که هر روز بر شاخه ای می نشیند را شاهد هستم......

.● از سال 2004 به اینطرف چند بار بصورت مقاله و نوشتاری پاسخ ایشان را داده ام. ● برای خرابی و تفرقه اندازی و سم پاشی کردن احتیاج به تخصص های خاصی و به دانستنیهای پایه ای و به یک کاراکتر و شخصیّت اجتماعی با وزنه ای نیازی نیست، آقای یوسف عزیزی بنی طرف عامل دست پان عربیسم و پان ترکیسم، و بطور خواسته و یا نخواسته فرد مورد نظر علی خامنه ای و هاشمی رفسنجانی و محمّد خاتمی است. ●عملکرد آقای یوسف عزیزی به هیچ عنوان در جهت بهبودی زندگی اسف بار مردم عرب خوزستان نبوده و نیست و بر عکس جایگاه این مردم را در منطقه به خطر جدی می اندازد.● کسی در نشست تلویزیونی بی بی سی تعداد مردمان عرب تبار در استان خوزستان و حومهء آنرا از هفت تا هشت میلیون ذکر میکند در صورتیکه جمعیّت این استان کمتر از سه میلیون هست، نمیشود به آن اعتماد کرد. ●آقای یوسف عزیزی بنی طرف برعلیه رژیم جمهوری اسلامی فعالیّتی ندارد، ایشان فقط در پی خرابی فرهنگ و تاریخ ایران وخدشه دار کردن تمامیّت ارضی ایران بسود جمهوری اسلامی و پان ترکیسم و پان عربیسم است، که برای ایشان پیامد سنگینی خواهد داشت.● آقای یوسف عزیزی بنی طرف یک انسان بسیار معمولی و یک شهروند معمولی عرب تبار در خوزستان است، بر سر زبان افتادن نام ایشان به مناسبت خرابی و ضد ایرانی بودن اوست. آمثال آقای بنی طرف گذشته از پان ترکیسم و پان عربیسم و نظام جمهوری اسلامی اگر برای حل مسئلهء خوزستان به تمام جهان متوسل شود، حرف آخر در خوزستان و در زاگرس زده خواهد شدو مردم جغرافیای استانهای غرب، جنوب غربی، و جنوب در بارهء آن تصمیم خواهند گرفت، آقای یوسف عزیزی بنی طرف ظرفیّت و شایسته مشارکت در چنین نشستهایی را نخواهند داشت. در یک نظام دمکراتیک و قانونمند امثال آقای یوسف عزیزی بنی طرف مورد محاکمه قرار خواهند گرفت.
نوشته شده توسط: Anonymous

اقای ائلیار تفکر پان ایرانیستان را می توان در سطر سطر اغلب نوشته هایتان بوضوح دید.وحشت شما به خاطر فروپاشی مرزهایی است که نظام فاشیستی فارس محور اخوندی ملل تحت ستم را در داخل ان به گروگان گرفته اند، در کعبه امال حضرت عالی (شوروی سابق) نیزنه مرزها ونه نیرو های تا دندان مسلح روس نتوانست از ملت شوندگی و استقلال کشورهای جدا شده جلو گیری کند.لذا کرکری خوانی های حضرت عالی و همفکرانتان بی جا و عبث می باشد.ملت ازربایجان جنوبی به همراه دیگر ملل در مسیر درستی گام بر می دارند.به جای التماس و صرف انرژی بیهوده برای خواستن زبان مادری و حقوق برابر با فارس رجوع به حق تعیین سرنوشت و دستیابی به استقلال بهترین گزینه و تنها شانس ملل تحت ستم بویژه ملت تورک در ازربایجان جنوبی می باشد. مشکل شما ها این است که چاره همه چیز را در دموکراسی می دانید.با تکیه بر تفکرات راسیستی اغلب روشنفکران فارس

و نیروهای پان ایرانیست در اپوزوسیون حتی بعد از سرنگونی ج اسلامی ، دموکراسیدر ایران فاقد کارایی خواهد بود.اپوزوسیونی که برای حفظ مرز های جغرافیایی ایران حاضر است در کنار دشمن خود یعنی جمهوری اسلامی اسلحه به روی ملت تورک،کورد،عرب،بلوچ وترکمن بکشند و حمام خون براه اندازد در کشان از دمو کراسی به اندازه همانهایی است که مخالف شعار ازربایجان جنوبی ایران نیست، می باشد.ازربایجان جنوبی ایران نیست می رود تا به باور تمامی طبقات اجتماعی تبدیل گردد و یقینآ به استقلال ازربایجان خواهد انجامید.یاشاسین ازربایجان
نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، آلپر آتاسی، شما می گوئید: ( .......... همه مثال هایی که شما زدید از کشورهایی هستند که یا یک ملیتی هستند و یا اگر ملیت های مختلفی هم داشته باشند آن ملیت ها یا بومی آن کشور نیستند و یا سرزمین مشخصی ندارند و چنین کشورهایی نمی توانند برای ایران جند ملیتی با ملیت های مختلف بومی و دارای سرزمین های مشخص الگو باشند .......... ) دوست گرامی، اگر شما آلمان را تک ملیتی می دانید و آمریکا را سرزمینی می دانید که مردمش بومی آن کشور نیستند درباره چین چه می گوئید؟ چین با یک میلیارد جمعیت و بوم های گوناگون و نژادهای فراوان و ده ها زبان که گویشوران هر کدام از آن زبان ها گاه تا ده ها میلیون تن می رسند ساختار فدرالی دارد. در چین همان سخنی که من آن را می گویم به کار گرفته شده است: ( فدرالیسم آری، ناسیونالیسم هرگز )

نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام به آقای الیار آقای تبریزی و همچنین خوانندگان گرامی‌ ایران گلوبال

آقایان محترم الیار و تبریزی!

من نهایت سعیم را برای فهمیدن شما به کار میبندم و باور بفرمائید که از لحاظ بهره هوشی هم به استناد تست‌های هوش کاملا استاندارد شده بالاتر از متوسط هستم.

ولی‌ آیا شما هم برای فهمیدن درد ملت تورک ساکن در ایران همین مقدار سعی‌ را به کار می‌‌بندید؟ آیا شما ناسیونالیست بودن این جنبش را نمی‌‌بینید؟ بعید می‌دانم!!!



آقای الیار محترم! شما همین شعارهای منحرف کننده به قول خودتان را از جنبش حذف کنید؛ محض رضای خدا چیزی هم از جنبش باقی‌ می‌‌ماند؟!

آیا ناسیونال بودن این جنبش از نظر شما یک امر کنشی مثل فاشیسم و نازیسم در آلمان هیتلری است که خود را برتر از سایرین می‌داند و در صدد حذف سایرین از هر طریقی حتا توسل به خشونت است؟و یا واکنشی نسبت به فاشیزم فارسی و پان ایرانیزم که در پی‌ احقاق حقوق پایمال شده از جانب فاشیزم آریایی و شاید هم تشکیل یک دولت مستقل برای خود است؟! تا به احتمال تشکیل یک دولت و کشور مستقل میرسیم داد شماها در میاید که و مصیبتا که پس جهان وطنی چه میشود؟ آقایان محترم آیا جهان وطنی شما زوری است؟! آقای محترم همه می‌دانند که ورزش برای سلامتی‌ مفید است ولی‌ هیچ دولتی و هیچ ارگانی‌ به زور مردم را ورزش نمیدهد!!!

پان ایرنیزم که یک حزب رسمی‌ با سایت و دم و دستگاه است از هر چه انتقاد به دور است و حضراتی مثل شما با قدرت هر چه تمامتر چسبیده اید‌ به پان تورکیزم که معلوم هم نیست چه کسانی‌ هستند که ما خودمان نمیشناسیم ولی‌ فارس‌ها و اذریها!!!(مثل آقای پاپک) آنها را از ۱۰ فرسخی تشخیص می‌‌دهند!
نوشته شده توسط: Anonymous

خانمها اقایان چرا ؟اینقد نسبت به ایران وایرانی بدبین شدید که بجای اینکه پشت هم باشین بجون هم میفتین کم از پشت داریم خنجر میخوریم سلطان سلیمان ارزش نداره که ما اصل ونصب خودمون رو کنار بزاریم وبرای دفاع ازاون بجون هم بیفتیم فراموش نکنید وقتی که ما از داخل دارم تیشه به ریشه خودمون میزنیم کسی از بیرون برای ما دل نمیسوزونه

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب نـوری حـمــزة آخه دروغ هم حدی دارد من ویدئو را دقیق نگاه کردم . شما نوشته ای «هزاران اهوازی » اولا از پرچم شرکت کنندگان نشان می دهد که کرد ها ، ترک ها و عرب های کشورهای دیگر در این تظاهرات شرکت کردند بنابرانی شما با عنوان کردن هزاران نفر شرکت دیگران را منکر شده اید، دروغ دوم شما این است که هزاران نفر می شود چیزی نزدیک به ده هزار نفر ...در حالی که تعداد آنان حداکثر چیزی در حدود سی صد و یا چهار شد نفر باشد.سوم شما در یک سایت فارسی زبان نظرات خود را تبلیغ می کنید و این تظاهرات را علیه فارس ها سازمان داده اید مگرفارس ها علیه اعدام و نقض حقوق بشر فعالیت نمی کنند .مجموعه این ها به انحراف کشاندن مبارزه علیه رزیم اخوندی است انان هم انتظار دارند مردم ایران را با لولو تجزیه طلبی شما بترسانند.

نوشته شده توسط: Anonymous

به آخرین نمونه توجه کنید: در تظاهراتی که در بروکسل علیه اعدام های گسترده در خوزستان برپا شده است، بنابر گزارش ها، برخی سخنرانان «بر وحدت ملل غیرفارس در رویارویی با سیاست های لجام گسیخته دولت مرکزی ایران» تاکید کرده اند.
این اتحاد علیه چیست؟ می گویند «سیاست های لجام گسیخته ی دولت مرکزی ایران».

اما نمی گویند چرا در مبارزه با سیاست های لجام گسیخته ی دولت مرکزی ایران، باید «فارس ها» کنار گذاشته شوند؟ این «اتحاد» همه به جز «فارس» ها فقط وقتی می تواند منطقی و عاقلانه باشد که «فارس»ها همپیمان و همدست حکومت ایران تلقی شوند و اتحاد همه علیه «فارس» ها باشد. قوم گرایان افراطی پوشیده و آشکار همین شعار دروغین را برای خود و دیگران تکرار می کنند. مبارزه با ستم ملی برای آن ها تبدیل شده است به مبارزه با «فارس» و هر چه نشانه ی اتحاد مردم ایران باشد. «اتحاد» علیه «فارس» ها را به هدف مقدم و ثابت خود تبدیل کرده اند، تا از اتحاد مردم ایران برای دموکراسی و عدالت جلوگیری کنند و مبارزه برای دموکراسی در سرتاسر کشور را به مبارزه برای تشکیل دولت دسته و گروه و طایفه ی خود در این و آن گوشه از خاک ایران تبدیل کنند.
نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، آ.ائلیار، سخنان ارزنده و سودمندی در این نوشتارتان نوشته اید. آری درست است، با ناسیونالیسم و اندیشه های کهنه شده و کهنه پرستانه ناسیونالیستی در جهان کنونی نمی توان جنبشی را آغاز کرد و امیدوار به پیروز شدن آن بود اما بدبختانه جوانان کم سن و سال و ساده دلی که نه کتاب های کلفت چند صد برگی درباره تاریخ جهان خوانده اند و نه درباره ناسیونالیسم پژوهش های ژرف اندیشانه ای داشته اند با شنیدن چند سرود و آواز و چند شعر و شعار هوادار یکی از پان ها شده اند! بی آن که بدانند ناسیونالیسم از سرزمین های بهشتی دوزخ سوزان می سازد! اکنون من و شما و همه خردمندان دلسوز باید با کار فرهنگی پیگیر و پیوسته برای ریشه کن کردن پندارهای ناسیونالیستی در چهره هائی مانند آریاپرستی و پارس پرستی و ترک پرستی و پان های رنگارنگ دیگر بکوشیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ئلیار، شما شعار های فعالین آذربایجان را خیال پردازی میدانید و میفرمایید که رژیم تا دندان مسلح اسلامی، اجازه نمیدهد این شعارها به تحقق بپیوندد. یعنی فعالین را از لولوی پاسدار میترسانید. فعالین آذربایجانی پاسداران جنایتکار را خیلی بهتر از شما میشناسند، چون در مسیر مبارزه شان، همه جا با آنها روبرو میشوند. سیستم سوسیالیستی شوروی یک ابر قدرت بود، و سی سال پیش هیچ کس فکر نمیکرد این سیستم فرو خواهد ریخت. ولی دیدیم که به چه طرزی این سیستم داغون شد. حکومت فدرال یوگسلاوی، حکومت پهلوی و خیلی های دیگر فرو ریختند. امروز حکومت مطلقه ولایت فقیه در ضعیفترین موقعیت عمر سی و چند ساله خود قرار دارد. فساد تمامی بخشهای حکومتی را فرا گرفته است. تهدید خارجی نظام را شدیدا در مضیقه قرار داده. آنقدر که شما تصور میفرمایید این نظام قوی نیست. و در آذربایجان بر عکس تصور شما فعالییت استقلال طلبانه محدود به

آقای ئلیار، شما شعار های فعالین آذربایجان را خیال پردازی میدانید و میفرمایید که رژیم تا دندان مسلح اسلامی، اجازه نمیدهد این شعارها به تحقق بپیوندد. یعنی فعالین را از لولوی پاسدار میترسانید. فعالین آذربایجانی پاسداران جنایتکار را خیلی بهتر از شما میشناسند، چون در مسیر مبارزه شان، همه جا با آنها روبرو میشوند. سیستم سوسیالیستی شوروی یک ابر قدرت بود، و سی سال پیش هیچ کس فکر نمیکرد این سیستم فرو خواهد ریخت. ولی دیدیم که به چه طرزی این سیستم داغون شد. حکومت فدرال یوگسلاوی، حکومت پهلوی و خیلی های دیگر فرو ریختند. امروز حکومت مطلقه ولایت فقیه در ضعیفترین موقعیت عمر سی و چند ساله خود قرار دارد. فساد تمامی بخشهای حکومتی را فرا گرفته است. تهدید خارجی نظام را شدیدا در مضیقه قرار داده. آنقدر که شما تصور میفرمایید این نظام قوی نیست. و در آذربایجان بر عکس تصور شما فعالییت استقلال طلبانه محدود به "یک عده تجزیه طلب بیگانه پرست" نمیشود. فکر استقلال به متن جامعه رسوخ کرده است. شما روشن! فکران خیلی از مردم عادی جامعه آذربایجان عقب هستید. اگر میتوانستید به شهرها، قصبه ها و دهات آذربایجان سفر کنید و با مردم عادی تماس داشتید، فکرتان نسبت به خیال پردازی مردم آذربایجان عوض میشد. مردم آذربایجان در صدر انقلابات قرن اخیر بوده اند و عرضه خود را به دیگران ثابت کرده اند.آنان اصلا خیال پردازی نمیکنند.
نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، حامد ایرانی، شما می گوئید: ( .......... اگر خواستید جواب دهید فقط از جنبش و خواسته های فرقه دموکرات به رهبری اینترناسیونالیست بزرگ پیشه وری مثال بیاورید و مسأله مشکل زبانی در بلژیک و کانادا ، بقیه پیش کش چون به فدرالیسم ملی ربطی ندارند در غیر این صورت این آخرین پیام من است .......... ) ..........

دوست گرامی، حامد ایرانی، شما می گوئید: ( .......... اگر خواستید جواب دهید فقط از جنبش و خواسته های فرقه دموکرات به رهبری اینترناسیونالیست بزرگ پیشه وری مثال بیاورید و مسأله مشکل زبانی در بلژیک و کانادا ، بقیه پیش کش چون به فدرالیسم ملی ربطی ندارند در غیر این صورت این آخرین پیام من است .......... ) دوست گرامی، ما در هشتاد سال پیش و در زمان پیشه وری زندگی نمی کنیم و در زمانی به نام ( اکنون ) زندگی می کنیم! ما در چهل سال پیش که رویدادهای کبک رخ دادند زندگی نمی کنیم و در زمانی به نام ( اکنون ) زندگی می کنیم! از اینها گذشته ما در ایران زندگی می کنیم نه در بلژیک و کانادا ! در بلژیک گروهی ناسیونالیست مانند همه ناسیونالیست ها در جهان که خواهان دیوارکشی میان خود و دیگران با بهانه تراشی های گوناگون هستند خواستار جدائی بخشی از خاک بلژیک شده اند! البته سخنان ناسیونالیست های بلژیکی که فراتر از شعر و شعار نبوده اند چیزی مانند شوخی و جوک هستند! مردم هیچ یک از بخش های بلژیک هرگز خواهان جدائی از بلژیک نیستند و سخن شل و ول و شوخی مانند گروهی ناسیونالیست در بلژیک برابر با سخنان همه مردم بلژیک نیست و سخنان ناسیونالیست های بلژیک بیشتر برای هیاهوهای تبلیغاتی است نه پافشاری برای جدا کردن بخشی از خاک بلژیک! اما حتی اگر بخشی از خاک بلژیک برای این زبان و آن زبان از بلژیک جدا شود سودی که برای مردم بخش جدا شده خواهد رسید چه خواهد بود؟ پس همچنان که می بینید جدائی آن هم برای زبان در بلژیک چیزی است که وجود ندارد و تنها شعر و شعاری کم رنگ است که میان مردم بلژیک نیز شنونده ای ندارد! ********** دوست گرامی، حامد ایرانی، رویدادهای بخشی از کانادا به نام کبک در پیوند با چهل سال پیش و برای بیکاری و گرانی و تورم بوده است و چیزی به نام جدائی خواهی در کبک وجود ندارد و همچنان که درباره بلژیک گفتم درباره کبک نیز می گویم که چه سودی برای مردم کبک خواهد رسید که بخواهند از کانادا جدا شوند؟ ********* درباره پیشه وری هم سخن فراوان است اما پیشه وری خواستار جدائی از ایران نبود و خواستار خودگردانی بود و همچنان که خودتان نیز نوشته اید پیشه وری اینترناسیونالیست بود نه ناسیونالیست! اما چون پیشه وری روش های نادرستی را برای رویاروئی با رژیم ایران در پیش گرفته بود شکست خورد. ********** دوست گرامی، حامد ایرانی، ناهمسانی دیدگاه من و شما نه برای زبان است و نه بلژیک و کانادا و کشورهای دیگر بلکه در اینجاست که شما دیدگاه های ناسیونالیستی دارید و من دیدگاه های شما را ندارم و دیدگاه من تک میهنی یا اینترناسیونالیسم است. دوست گرامی، اگر درباره تاریخ جهان پژوهش ژرف اندیشانه ای داشته باشید خواهید دید که ناسیونالیست ها بزرگترین بازندگان تاریخ بوده اند و پیروزی با دیدگاه ها ناسیونالیستی ناشدنی است.
نوشته شده توسط: Anonymous

شما که ادعای مظلومیت دارید آیا به وضعیت امنیتی خوزستان ناشی از وجود عرب های عزیز ازعان دارید
آیا اینقدر که به فکر جدایی هستید به فکر بالا بردن فرهنگ خود هستید
آیا اگر قدرت دست شما باشد کلیه غیر عرب های را از روی زمین محو نخواهید کرد
دقت کرده اید اکثر درصد دزدی ها و جنایت ها توسط چه کسانی انجام می گردد

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای محترم
چیزی که شما به اشتباه یا به عمد در نظر نمی گیرید مسئله سرزمین و بومی بودن است/ در ایران ملیتهای مختلفی مانند ترک، کرد، بلوچ و غیره وجود دارد که اولا دارای سرزمین مشخص هستند و ثانیان بومی آن سرزمین هستند زمانی که چنین مرزهای طبیعی وجود دارد جرا باید مرزهای مصنوعی و رضا شاهی استفاده شود، همان سیاستی که اروپایی ها 70 سال پیش در مورد کشورهای خاورمیانه انجام دادند و کشورها را بدون توجه به تقسیم بندیهای طبیعی تقسیم بندی کردند که ثمره آن جنگهای خونین تا به امروز بوده است/ همه مثالهایی که شما زدید از کشورهایی هستند که یا یک ملیتی هستند و یا اگر ملیتهای مختلفی هم داشته باشند، آن ملیتها یا بومی آن کشور نیستند و یا سرزمین مشخصی ندارند و چنین کشورهایی نمی توانند برای ایران جند ملیتی با ملیتهای مختلف بومی و دارای سرزمینهای مشخص الگو باشند

نوشته شده توسط: Anonymous

این نوشت، سه ایراد اساسی دارد:

١. همه استدلالات شاملی بر فرضیه وجود استعمار (داخلی) در ایران استوارست. این یک فرضیه Hypothesis است که علیرضا اصغرزاده با توسل به اندیشه های خرافه پسندانۀ پسامدرنیست ها ابداع کرده ست براین اساس که هرکسی میتواند تعبیر شخصی خود راازمفاهیم ارائه دهد بی آنکه در قید واقعیات تاریخی و اصول عام پذیرفته شده باشد. این یک نظریهTheory نیست که نیازی به اثبات داشته باشد. تنها اشاره به وجود یک واقعیت یا تشابه کافیست که فرض خود را پذیرفتنی بینگارید: چون در ایران ستم ملی هست پس استعمار داخلی وجود دارد بی آنکه عامل استعمارمشخص شود. یا چون ایران کشوری کثیرالمله است پس احزاب و تشکیلات سرتاسری مرکزگرا و فارس محور هستند هرچند بسیاری از تشکیلات چپ سرتاسری حق تعیین سرنوشت را پذیرفته باشند و یا فدرالیسم را ساختاری مناسب برای دولت آینده ایران بدانند. این شگرد ممکن است در شعر و رومان کاربردی داشته باشد ولی در دانش سیاسی محلی از اعراب ندارد وبا بسیاری از واقعیات موجود جامعه ایران مغایرت دارد. براساس همین فرضیه است که شاملی میکوشد مفهوم تازه ای برای واژه سرتاسری بتراشد. برخلاف ادعای شاملی، حزب سرتاسری حزبیست که حیطۀ عمل آن سرتاسر ایران ست نه اینکه حزبی بالاتر و والاتر از احزاب محلی و ملی باشد. البته میتوان مخالف احزاب سرتاسری بود و در آنها شرکت نکرد. من نیزمخالف شرکت در احزاب سرتاسری بمثابۀ تشکیلات سیاسی هستم نه باین دلیل که وجود آنها را نفی کنم یا تعابیرجدید برای آنها بتراشم. من دلیلی برای شرکت در احزابی که زمانه آنها گذشته است نمی بینم. با رشد شعور ملی و جنبش های ملی، تشکیلات سرتاسری عملا در تقابل با آنها واقع شده اند ورقیب آنها در کسب قدرت سیاسی در ایران بشمار می آیند. احزاب سرتاسری دولتی متمرکز برای آینده ایران تصور میکنند که این با خواست تمرکز زدائی جنبش های ملی مغایرت اصولی دارد
٢. شاملی درین نوشته حساب جنبش های دمکراتیک سرتاسری را از احزاب و تشکیلات سیاسی سرتاسری جدا نمی کند. حال آنکه جنبش های دمکراتیک همچون جنبش زنان و جنبش سندیکائی کارگران جنبش هائی صنفی هستند و نه سیاسی. ازین رو نه رقیب تشکیلات ملی بلکه متفق آنها در مبارزه برای حقوق دمکراتیک در ایران هستند چراکه خواستار حقوق صنفی خود هستند و قصد تعیین و تشکیل دولت آینده ایران را ندارند. اگر شاملی براستی معتقد به دمکراتیک بودن جنبش ملی آذربایجان باشد باید آن را جزو این جنبش های دمکراتیک بداند و مشوق همکاری جنبش ملی با آنها بشود و نه تکه تکه کردن آنها به اجزاء ملی، که مثلا خواستار تشکل زنان و کارگران درون جنبش ملی باشد که درعمل وزنه ای برگردۀ جنبش ملی ایجاد خواهند کرد و آنرا از کار اصلی خود که مبارزه برای کسب حقوق می است باز خواهند داشت.
٣. با تعبیری که شاملی از احزاب سرتاسری دارد آنها را دشمن جنبش های ملی تلقی میکند و نه رقیب آنها که این امر از نظر تاکتیکی بسیار زیانبار ست چراکه دشمن تلقی کردن آنها کار مبارزه با جمهوری اسلامی را دشوارتر میکند و جنبش ملی را وامیدارد که در دو جبهه بجنگد. حال آنکه در مبارزه باید رقبا را ایزوله کرد یا در جهت خواسته های جنبش ملی مثلا فدرالیسم ترقیب نمود نه اینکه با سیاست های نادرست آنها رابه صف دشمن راند.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب رازی ، راست و حسینی ، اصلا جواب من را خوانده اید؟ اول، من کجا گفته ام که من یا هرکس دیگری به تنهایی مردم هستم؟بالعکس به قابل ملاحظه بودن تعداد به شکلی که وزنه ای اجتماعی محسوب شوند اشاره کرده ام . دوم من هم مخالف هر نوع تبعیض هستم . اگر بحث بر سر اولویت بندی تبعیض هاست ، برای کسی که بدلیل بهابی بودنش مورد ازار است ، تبعیض دینی اولویت دارد و برای کسی که بقول شما بدلیل زبانی مورد تحقیر است ، تحقیر زبانی در اولویت است. و چون من به تنهایی مردم نیستم ، به دومی نخواهم گفت ، اقا برو ته صف ، تا اول

مسئله بهایی ها حل شود بعد همجنسگراها تا شاید روزی هم نوبت به تو برسد. من ماهیت اجتماعی همه این تبعیض ها را یکی میدانم و راه مقابله با ان را هم در همدلی و اتحاد و مددرسانی تمام گروه های مورد تبعیض به یکدیگر میدانم.سوم اگر شما قطعنامه سازمان ملل را بر واقعیت و عقل خود ارجح میشمارید ، خود دانید .برزویه طبیب
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب برزویه طبیب با تشکر از جواب شما.
از شما که خود را مدرن می دانید و نه قرون وسطایی بعید است که اینطور برخورد کنید. ایراد من به شما ایران ساختاری بود. من هیچ مشکلی با این ندارم که گروهی از مردم خودشان را ملت بدانند یا ندانند. اشکال من با کسانی است که فکر می کنند خودشان بتنهایی "مردم"اند. همه ایراد من به استدلال شما بود، و نه به محتوای حرف شما (که البته آنرا هم از ریشه غلط می دانم) شما در استدلا وجود ملت ترک می فرمائید: «اقای محترم وقتی شخصی جوکی را با این جمله آغاز کرد که ..ترکه رفت پیش فارسه و.....ورگ های گردن یکی متورم شد و صدای قهقهه دیگری بلند شد ، یعنی عرق ملی ترکی و بنابراین ملت ترک وجود دارد» یعنی سازمان ملل از این به بعد باید در تمام نهادهای حقوق بین‌الملل خودش را تعطیل کند و برای داوری در درگیریهایی نظیر بالکان چند نفر را بفرستد تا ببینند آیا کسی بر علیه کس دیگری جوک می‌گوید

یا نه، و اگر جواب مثبت است یکی می خندد و رگهای آنیکی متورم می شود یانه! به همین سادگی!
دوست عزیز! ما در ایران یک فرهنگ عقبمانده ریشه دار داریم که از تبعیض بر علیه بهائیان و بی دینان شروع می شود و با تبعیظ بر علیه دگرباشان جنسی و زنان ادامه پیدا می کند و می رسد به تبعیض زبانی (و نه قومی. تبعیض قومی از آن دروغهای شاخدار است که فقط به ذهن قومگرایان و نژادپرستان خطور می کند) که به نظر من اهمیت تبعیض زبانی در برابر تبعیضهای دیگر شاید در مقام دهم و یازدهم هم نباشد. بهائیان حق زندگی ندارند، زنان نصف مردها حساب می شوند، دگرباشان جنسی را تعقیب و تحقیر می کنند و می کشند و ... . این بلاها بسر کسانی که زبانشان فارسی نیست به صرف فارس نبودنشان نمی آید.
ما باید بر علیه همه این تبعیضها مبارزه کنیم. ولی این شیوه استدلال شما نه تنها کمکی به حل موضوع نمی کند، که باعث لوث شدن و به مسخرگی کشیده شدن آن هم می شود و باعث می شود دیگر کسی خواسته های برحق را هم جدی نگیرد.
موفق باشید
نوشته شده توسط: Anonymous

Cue bad tarjome mikone in phantom. Motarjem behtar nabod?

نوشته شده توسط: Anonymous

كامنت فرهاد إيراني كامنت يك طرفدار نظام است. دفاع از نظام سوريه، إظهار اطلاع از چگونگي حضور تظاهركنندگان در اين تظاهرات، فرافكني عليه تظاهركنندگان عرب و انزجار از حضور ملل به خوبي حكايت از گرايش اين شخص دارد. نويسنده اين كامنت مي خواهد تا با هشدار دادن به خوانندگان أنها را از تأثير اين فيلم مصون دارد. معلوم است كه وي از تماشاي اين فيلم به شدت نگران شده است.

نوشته شده توسط: دنیز ایشچی

دوست عزیز، اینهمه گرد و خاک کردن برای چی؟ اگر ظرفیت جدل سیاسی ندارید، در این گود وارد نشوید. نمیدانم علت این رفتارتان این است که نمیتوانید مقاله من را در سایت تریبون نشر بکنید، از نظر من هیچ مانعی ندارد. گذشته از سایتهای آزاده آذربایجانی، همان سایتهای به قول شما "استعمار داخلی" مقالات شما را با خوشروئی تمام نشر می کنند. نمیدانم آیا شما این حساسیت را نسبت به مقاله های "ائشیق سونمز" در مورد همطراز کردن فاشیزم و کمونیسم در دیسکورس سیاسی امروزهم نشان میدهید؟ در مورد انتشار تک تک پیغام های مقامات جمهوری اسلامی ایران، شامل مقامات سپاه پاسداران به تیم تراکتور سازی تبریز هم در سایت تریبون چطور ؟

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آذربایجان،
من بیش از بیست مقاله دربارۀ مسئله ملی نوشته ام

جناب آذربایجان،
من بیش از بیست مقاله دربارۀ مسئله ملی نوشته ام که اولین آنها بنام "ناسیونالیسم یا دمکراسی، مسئله اینست." قریب به ٢٢ سال پیش در کیهان لندن چاپ شد که نوشته ای بود دربارۀ ناسیونالیسم ایرانی و شما میتوانید بروز شدۀ آنرا در لینک زیر بخوانید:
http://www.hamraahaan.co.uk/Comp04.htm

نوشته های زیادی در باره پان ایرانیسم و ملت ساختگی ایران دارم که یکی از آنها در لینک زیر بنام "اهل موزه" در دسترس هست:
http://www.hamraahaan.co.uk/Comp50.htm

مطالب نوشته حاضرهم نه چیز تازه ایست و نه ساخته و پرداخته شخص من است. چیزهائیست که از تئوری و پراکتیک رهبربزرگ آذربایجان جعفر پیشه وری آموخته ام ونیز از نابدل ها و قره چورلی ها و بهروز دهقانی ها و صمد بهرنگی ها. این ها امروزه دیگر موضوعات پیش پا افتاده ایست ولی کسانیکه به تازه گی به جنبش آذربایجان راه پیدا کرده اند درین مسائل درمانده اند و برای خودشان تئوری بافی میکنند و سردرگمی در جنبش ملی ایجاد می نمایند. برخی ازین ها آکادمیک هائی هستند که تاکنون کوچکترین موفقیتی در کارشان بدست نیآورده اند با بازیچه قراردادن جنبش ملی سعی دارند ازین نمد کلاهی برای خودشان دست و پا کنند. دکان دو نبشی بازکرده اند که یک در آن به فدرالیسم و در دیگرش به استقلال باز میشود. ازمن نخواهید که انحرافاتشان را افشایش نکنم و دقت کنید که هیچ جوابی با انتقادات من ندارند.
نوشته شده توسط: Anonymous

پس در واقع کسی حق ندارد به دیوارکشی های رضا شاه دست بزند

نوشته شده توسط: Anonymous

سایتها و شبکه هاییکه وزارت اطلاعات اسمشان را بعنوان خرابکار اعلام کرده، نانشان تو روغن است، زیرا دیدارکنندگان از اینها چندین برابر خواهد شد.