Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

من و پسر عمویم هم در خوابگاه دانشجویی از یک پی سی استفتده میکنیم و با چند دانشجوی دیگر ممکن است از آن فقط یک پی سی پیام بفرستیم . البته اینجا در اروپا خانه قمر خانمی وجود ندارد که همه با هم باشند .

نوشته شده توسط: ایران گلوبال

آیدین ب گرامی، سایت ایران گلوبال در مقابل هیچ نظری موضع نمی گیرد. اپهار نظر از هر موضعی در ایران گلوبال آزاد است تا زمانیکه به عنوان اعلام نظر باقی می ماند. همانطور که استقلال طلبان در اینجا آزادانه نظر خود را بیان می کنند، مدافعان تمامیت ارضی نیز نظر می دهند و هیچ محدودیتی از این نظر وجود ندارد. معیارها و خطوط قرمز ایران گلوبال مشخص است و در آن چارچوب هیچ نظری سانسور نمی شود.

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

آراز تبریزلی گرامی، لطفا با همان نامهایی که برای ما شناخته شده اند، به کار خود ادامه دهید. برای ما وقتی مساله پیش می آید که شخصی با چندین نام (بعضی ها با 7-10 نام می نویسند) در اینجا کامنت می نویسد، مخصوصا کامنتهای ضد و نقیض با مواضعی 180 درجه متفاوت!

نوشته شده توسط: Anonymous

يك نكته ديگر: اخيرا آقاي نوري اعلا در محافل اوپوزيسيون خارج كشور با مخالفت شديد مواجه شده و نظراتش خريدار چنداني ندارد. بنابراين از چنين فردي بعيد نيست براي جلب توجه بيشتر و به قصد گرفتن امتياز از اوپوزيسيون، سخناني بگويد كه به مذاق تجزيه‌گرايان خوش آيد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقاي يونس شاملي نوشته‌اند «اگر مدل یوگسلاوی را مد نظر داشته باشیم، نتیجه اش "تشکیل دولت فارسستان در مناطق ملی فارس" در مرکز، جنوب و شرق ایران خواهد بود.» ايشان نام دولت آينده را هم انتخاب كرده‌اند. اكنون بايد پرسد مگر ايرانيان مانند شما شوونيست نژادپرست هستند كه مانند تركيه نام نژادي براي خود انتخاب كنند؟ شما به چه حقي نام براي ايراني‌ها انتخاب مي‌كنيد؟ چه كسي اين حق را به شما داده است؟ وانگهي مگر گيلاني‌ها، آستارايي‌ها، مازندراني‌ها، لرستاني‌ها و بسياري از اقوام ديگر قصد جدايي دارند كه آنها را از اين حيطه خارج كرده‌ايد؟ واقعا چه قصد شومي در سر مي‌پرورانيد؟ از اين كشور متحد چه مي‌خواهيد؟... بگذاريد برايتان ترسيم كنم آنچه نمي‌خواهيد بفهميد؛ ما از تماميت ارضي كشورمان به بهاي خون‌مان حراست خواهيم كرد، قيمت خون ارس، رگ ايران من است! اگر روزي از شمال و غرب و جاي جاي ميهن براي حراست از خوزستان

در برابر ارتش بعث عراق، مي رفتند، دور از ذهتان نبايد باشد كه از سرتاسر ميهن به همراه آذربايجانيان ميهن‌پرست، از سرزمين آذربايجان حراست كنند. خواستم بدانيد، هر خواسته‌اي بهايي دارد، تجزيه ايران واقعيت ساده‌اي نيست كه ما حتي توان شنيدن آنرا داشته‌ باشيم! اگر تصور مي‌كنيد حق حاكميت ملي ايران را در سيني گذاشته و تقديم شما كنيم كه شما هم به جمهوري آذربايجان تقديم كنيد، خيالي واهي است. در پايان از سايت ايران گلوبال مي‌خواهم در خصوص اين گونه تفرقه افكني هاي خونبار: "تشکیل دولت فارسستان" موضع بگيرد و اجازه ندهد وجهه اين سايت تا حدي نزول يابد كه جولانگاه توهمات خطرناك پانتركيستي شود.- باسپاس
نوشته شده توسط: Anonymous

احسنت آقای محسن ابراهیمی 90 سال تمام تبلیغ و تاریخ نویسی و آریا پرستی از سوی ملت و حاکمیت فارس شده و تاکنون هم هم پان ایرانیست و چپ و راستش شعار وطن وطن و ایران و خاک پرستی می کنند شما این 90 سال و تبعات مسمومیت این جامعه فارس را نمی بینید و یک دفعه حرکت مظلوم و سرکوب شده و محروم را که همین 15 سال قبل در قبال عکس العمل بوجود آمده را زود دیدید . آخر 90 سال آذربایجانی ایران ایران گفت و حقوق ملی زبانیش به خاطر به خطر نیفتادن تمامیت ارضی خیالی به نفع یک ملت و یک زبان سکوت کرد و ظلم دید.پس حال شما اول جلو پان ایرانیست ها و سلطنت طلبان و ملتی که سالها با تاریخ و فرهنگ افراطی آریایی بار آمده اند را بگیرید و مبارزه کنید و آنها را اقناع کنید بعد آرام کردن ترک و کرد بسیار راحت است. شما ریشه درد و عمل را درمان نمایید و بخشکانید که اتوماتیک وار عکس العمل ها از سوی ملیتهای هم از بین خواهد رفت.

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام
مدیر سایت ایران گلوبال در منزل ما تنها یک کامپیوتر هست و با همسر کرد زبان اینجانب و برادر و زن برادرم به اتفاق زندگی می کنیم و گاها من وگاها همسر و برادرم برای سایت شما مطلب نوشته و کامنت می گذارند من خود با نام خود نظرات خود را می نویسم و همسرم و برادر و زن برادر نیز خودشان. حال با توجه به نظر متین شما همسر و برادرم ... چه کار باید بکنیم. ؟! که از یک کامپیوتر موجود در خانه استفاده می کنیم.
از تذکر مسول کامنت متشکرم و بنده سعی می کنم که شما با تماس با ایمیل بنده و هم چنین برادر و همسرم مرا راهنمایی و قوم و خویش را راهنمایی بفرمایید و راه حلی برایمان بدهید . با احترامات

نوشته شده توسط: Anonymous

مشكل ديدگاه پانتركيستها اين است كه نمي‌خواهند باور كنند ايران در درازاي تاريخ خودش هماره پارسي گرا بوده است. اينكه سلاطين ترك تبار به هر وسيله مي‌خواستند خود را پارسي جلوه دهند و خود را به خانواده‌هاي نژاده پيوند دهند نيز يك واقعيت مسلم تاريخي است. پارسي گرايي يا ايراني گري جان مايه هويت ايراني است. خب مي‌دانم نمي‌توانيد بپذيريد، آذربايجان را هم نمي‌توانيد جدا كنيد، زورتان به اكثريت مردم ايران و همچنين حكومتش نخواهد رسيد، آمريكا و اسراييل هم به ايران حمله نخواهند كرد كه از اين ارهگذر به خواسته‌تان برسيد، ... بنابراين بيهوده آب در هاون مي‌كوبيد و تنها وقت و انرژي كنش‌گران ايراني را مي‌گيريد.

نوشته شده توسط: Anonymous

عزیز برادر آیدین،

زمانی‌ آزربایجانیها پرچمدار ناسیونالیسم ایرانی‌ بودند که خود را شهروند درجه یک می‌‌دانستند و تبریز از نظر اقتصادی رتبه اول و از نظر سیاسی در جایگاه دوم بود. دیگر با شعارهای چو ایران نباشد تن من مباد، نمی شود از فروپاشی آن جلوگیری کرد. وقتی‌ مردم آزربایجان جنوبی پیشرفت آذربایجان شمالی و ترکیه را می‌‌بینند نمی توان به آنها گفت تا آخر زمان در این حوزه جغرافیایی بمانید. عربستان (خوزستان) با آن همه نفت و خاک حاصل خیزش فقیرترین قسمت ایران است و صد البته توهینهای که نسیب ملت عرب می‌‌شود. وقتی‌ یک کرد پیشرفت کردستان (سلیمانیه و اربیل) را ببیند، فکر می‌‌کنید اگر بلوچها خواستار استقلال شوند برادر کرد به خاطر چو ایران نباشد تن من مباد، سلاح به دست گرفته و راهی بلوچستان می‌‌شود.

نوشته شده توسط: Anonymous

اوج دمکراسی را داعیه داران و روشنفکران و صاحبان تلویزیون از استقلال طلبان و گوناز تی وی یاد بگیرند . باری در یک محیط دوستانه و بدور از اتهام و لج بازی و بی احترامی یک فارس زبان در این تلویزیون شرکت می کند ونظرات متضادش را بیان می کند و عقاید و نظرات حتی رادیو و حزبش را در گوناز تبلیغ می کند.اما در عرض این سی و دو سال یک بار هم که شده شما ملت فارس جسارت نداشتید که از یک ترک استقلال طلب دعوت به مناظره کنید. و همیشه به بایکوت و سانسور و اتهام دست زده اید. شاید این تلویزیون درسی به شما یاد دهد . لذا آقای ناصر کرمی و دوستان همفکر پان ایرانیست ایشان هر آن بخواهند می توانند در تلویزیون کاملا دمکراتیک ملت آذربایجان جنوبی شرکت کنند. ما استقبال می کنیم و ترسی نداریم.

نوشته شده توسط: Anonymous

فقط در یک حالت امکان دارد که یک فرد بی سواد نظامی توان چنین کارهای داشته باشد و آن هم این طور که وی دستورات بیگانه را اجرا بکند!

نوشته شده توسط: Anonymous

دولت تورکیه با مساله کوردهای خود مواجه است و هیچ شکی نیست. اما اگر شما کمی به رسانه های تورکیه توجه و دقت می کردید این چنین بی محابا به ان دولت نمی تاخید.

اردوغان بالافاصله خواهان تحقیق موضوع شد. تمام رسانه های تورکیه تمام تظاهرات تشیع جنازه و حتی سخنان مردم حاضر در فرانسه را پخش می کرد و حتی مصاحبه می کرد. جالب اینجاست که همین کار را یک شبکه خبررسانی معروف فارسی هم انجام داد یعنی به داخل جمعیت تظاهرات کننده رفت و دو مصاحبه ای که کرد، کاملا بر ضد دولت تورکیه بود که خلی جای سوال است! در حالی که رسانه های دیگر کشورها چیز دیگری را نشان می داد!!!
در ضمن گروه پ کاکا یک کروهک تروریستی است که اکثر کشورهای دنیا هم آن را به عنوان یک گروه تروریستی می شناسند. متاسفانه شما احتمالا اخبار جنایات این گروه را در ترکیه نمی بینید.
نمی خواهم از عملکرد گروههای مسلح در ایران دفاع کنم اما تمام گروه های مسلح مخالف در داخل ایران معمولا فقط افراد نظامی سپاهی را هدف قرار می دهند مثلا در جریانات بلوچستان، اما پ کاکا یک گروه بی رحم است و روزی نیست که کشتار مردم عادی در شهرهای تورکیه توسط این گروه انجام نشود. اما دولت اردغان هر بار خواسته انها را به رسمیت بشناسد و مذاکره کند دست های پنهانی نمی گذارند این کار انجام شود.
بنده این ها را به عنوان یک شخص عادی و آگاه از مسائل تورکیه و تا حدودی کوردها در دو کشور می گویم . کوردها در تورکیه اگر واقعا اهل مذاکره باشند فضای سیاسی این کشور آمادگی این کار را دارد و اخیرا آگاهی از حقوق کوردها نیز بین عموم مردم تورک آن کشور ایجاد شده است.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب امير- آنچه بيشتر مشاهده مي‌شود طرفداري آشكار و علني مقامات حكومتي در آذربايجان از محافل قوم‌گراست. ملي‌گرايان در آذربايجان مظلوم هستند. كافي است به مواضع حسني به قول پانترك‌ها "امام حسني" و امام جمعه اردبيل و بسياري ديگر مانند اعضاي شوراي شهر تبريز .... ، توجه كنيد تا دريابيد قوم‌گرايان و يا پانتركيست‌ها از چه چتر حمايتي برخوردار هستند. امام جمعه ادربيل اخير در سخنراني در مشكين شهر، به نقل از او، از مبارزه با پان فارسيسم سخن گفته است!

نوشته شده توسط: Anonymous

لطفا قبل از اظهار نظر در خصوص زورگیری ها و اعدامها، نگاهی هم به وضعیت درون جامعه ایران بندازید.

شما خود در ایران هستید یا نه نمی دانم اما کسانی که هستند تعریف میکنند به تازگی زورگیری با سلاح های سرد و نیز تجاوز به زنان بسیار زیاد شده و این افراد هیچ ترسی از پلیس و قانون نداشتند. در یک شهر کوچک فامیلی تعریف میکند که یک خانم در ساعات اولیه شب برای ریختن زباله به سطل زباله سرکوچه می اید و در همان هنگام چند نفر بدون نقاب به او نزدیک شده و با یک قمه بزرگ او را تهدید گرده و از او خواسته اند که طلا و النگوهای خود را بدهد که زن مقاومت کرده و دزدان در مقابل از با زور طلا ها را از او کنده اند به طوری که مچ دست و انگشتان این خانم با هیکل نحیف شکسته و سپس او را کتک زده و لباس های او را پاره کرده اند. خانواده این فرد بعد از مراجعه به پلییس می گویند که پلیس به آنها گفته که این موارد خیلی زیاد شده و باید در نوبت بمانند تا پرونده آنها بررسی شد.
این موضع در یک شهرستان کوچک بودو حال شما تصور کنید در تهران چه خبر است! لطفا مسائل سیاسی و نفرتی که در همه ما نسبت به این حکومت وجود دارد را با این مساله قاطی نکنید. دختر و یا همسرخودتان و یا حتی خودتان را به جای کسی بذارید که ناگهان یک نفر با قمه به او حمله کرده و حتی قصد تجاوز دارد. به نظر بنده کمترین مجازات این افراد اعدام است. باید درس عبرتی برای کسانی باشد که هیچ ترسی از قانون و پلیس ندارند و حتی قبلا خوشحال می شدند که به زندان بروند و با افراد خلاف زیادی اشنا شوند و باند تشکیل دهند.
به طور قطع این افراد جانی خبر اعدام را خواهند شنید و تا حدودی بر رفتار های آنها اثر خواهد گذاشت.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ابراهیمی،
من بیش از یک سئوال از شما ندارم که اگر پاسخ دهید میتوان باقی مسائلی که طرح کردید فهمید، قبول ویا رد کرد. سئوال اینست: " آیا در کنار ناسیونالیسم ترک و غیره قائل به وجود ناسیونالیسم ایرانی هستید یا نه؟ "

من بیش از یک سئوال از شما ندارم که اگر پاسخ دهید میتوان باقی مسائلی که طرح کردید فهمید، قبول ویا رد کرد. سئوال اینست: " آیا در کنار ناسیونالیسم ترک و غیره قائل به وجود ناسیونالیسم ایرانی هستید یا نه؟ " اگرمی پذیرید که ناسیونالیسم ایرانی وجود دارد که باندازه سایر وابستگان به ایدئولوژی ناسیونالیسم موهـن و ناپسند است با سایر گفته های شما نمی توان مخالفت کرد. تنها چیزی که بعنوان یک کمونیست یا سوسیالیست میتوان از شما انتظار داشت پذیرش اصل " حق تعیین سرنوشت ملت هاست " که یک سنت لنینی بشمار می آید. ولی اگر ناسیونالیسم ایرانی را برخلاف سایر ناسیونالیسم ها مزموم نمیداند و از آن بصورت "حفظ تمامیت ارضی " دفاع میکنید حرفی با شما ندارم چرا که شما را یک ناسیونال سوسیالیست ایرانی میدانم که با اندیشه فاشیستی تان نه تنها کمکی به برقراری سوسیالیسم یا کمونیسم نخواهید کرد حتی توانایی حفظ تمامیت ارضی ایران را نخواهید داشت چراکه تمامیت ارضی یک کشور تنها در گرو خواست ملت های ساکن آنست.
نوشته شده توسط: Anonymous

مسول کامنت بنده ایران گلوبال . بنده با نام اصلی آراز تبریزی برای شما مطلب می نویسم اما از چند مورد میبینم که کامنت من حذف میشود یا از چند کامنت تنها چند مورد گذاشته میشود . بهر حال اما تصور کنم همسربنده و برادر و همسر ایشان هم حق دارند به همراه من که در یک شهر و منزل مسکون هستیم مطلب برای ایران گلوبال کامنت بنویسند لذا متشکر از شما و تذکرتان اما حتما من بعد مسایل را شفاف می نمایم .

نوشته شده توسط: Anonymous

سایت "آذری ها " و نویسندگان آن که در ظاهر از سوی بنیاد افشار یزدی( گروه فاشیست ) پان ایرانیست از تهران حمایت مالی میشود و بسیجی های تهرانی و تبریز در آن مشغول تبلیغات شدید علیه زبان ترکی و آذربایجان هستند برای دانشجویان دانشگاه تبریز گاملا روشن است. اما بهتر است سایت ایران گلوبال هم با تیم پوششی وزارت اطلاعات که نویسنده همین مقاله هم از اعضا آن است آگاه شوند و خط دهی و هویت این نویسندگان را بدانند. مراجعه نمایید به سایت " آذریها" خود متوجه میشوید.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

برای رازی عزیز. به راستی «دانستن و درک و احساس» زبانهای گوناگون خودش دنیایی ست. من با چندین زبان تا حدودی آشنایی دارم و برایم خیلی زیباست که هر کدام از آنها جهان واشیاء و پدیده ها را مثل آینه های مختلف به شیوه خاص خود-با زیبایی ویژه خود-منعکس میکنند. احساس میکنم همه زبانها زیبا هستند و بینهایت لذت بخش. آنها به من یاد دادند که اشیاء و پدیده ها و روابط چشم انذارهای بسیار گوناگونی دارند. هر زبانی از چشم انداز ویژه ای به جهان مینگرد.وبه روح انسان ابعاد دیگری میدهد. لذتی که شخصاً از این زاویه احساس میکنم عیرقابل وصف است.من خیلی به زحمت توانستم زبان فارسی را تا حدودی بیاموزم. تا کلاس سوم ابتدایی همیشه هفته ای جند بار به خاطر نفهمیدن زبان فارسی کتک میخوردم.در کلاس اول ابتدایی معلم - آقای رومیچی-که یک آذربایجانی بود -هر روز با کمر کتکم میزد. کاهاً میخ حلقه کمر به دستم فرو میرفت و زخمی میشدم.

یک بار پدرم دید دستم زخمی شده- با این تصور که باز با بچه ها دعوا کرده ام - نوازشم داد- گفتم « منو چرا میزنی، با کسی دعوا نکرده ام ، معلم با کمرش زده» گفت: «خوب کرده باید درس بخوانی». کلمات فارسی را نمی توانستم به خاطرم بسپارم. همینکه از مدرسه بیرون میامدم همه را فراموش میکردم. چاره ایکه اندیشیدم این بود : با خود گفتم «چون اوشاغام فارسی یادیمنان چیخیر. یاخجیدی کی ائوه جن یادیمدا ساخلیییم- آناما اؤرگدیم -لازیم اولاندا اوننان سوروشوم "چون کودکم "فارسی" فراموشم میشود- بهتر است تا خانه به یاد داشته باشم و به مادرم یاد بدهم . هروقت لازم شد ازاو بپرسم». همین کار را کردم. وقتی عصر بعد از توپ بازی به خانه برگشتم پدرگفت « پسرم بخوان ببینم امروز چه یاد گرفتی ؟» نتوانستم . همه چیز فراموشم شده بود. از مادرم کمک خواستم. بلد نبود. با او دعوا کردم. گفت :«پسرم چرا دعوا میکنی، من که بلد نیستم»! « آخه من به شما یاد دادم». «جانم من سواد ندارم...» پدرم گفت :« با مادر دعوا نکن.سعی کن خودت همه چیز را به خاطر بسپاری». تا کلاس چهارم ابتدایی نمیدانستم «دارا» یعنی چه؟ « عروسک» یعنی چه؟ درکلاس اول ابتدایی درس ما این بود - که دستم را بارها زخمی کرد:« دارا-آذر-کتاب دارا- عروسک آذر- دارا توپ بازی میکند- آذر توپ بازی میکند- توپ دارا- عروسک آذر» . اما در این ایام قصه ها و ترانه ها و اشعار زیادی را از فرهنگ فلکلوریک و شفاهی خودمان بلد و حفظ بودم . بهرصورت خوشحالم که سرانجام تا حدودی توانستم زبان فارسی را بیاموزم و نظرم را با دیگران درمیان بگذارم. اما حیف و صد حیف و هزاران بار حیف که امکانش نبود- من و ما از همان ابتدا-به زبان مادریمان تحصیل کنیم. بسیاری از استعدادها به این خاطر هم از بین رفت و نابود شد. خیلی از بچه ها در همان دوره ابتدایی ترک تحصیل نمودند...از همان کودکی علاقه زیادی به زبان مادریم داشتم - وقتی به دوره نوجوانی پا گذاشتم با هزار مصیبت شروع کردم به خود آموزی زبان مادری. این کارم استثنایی بود. مثل برخی کارهایم . الان از این زاویه هم بسیار خوشحالم که میتوانم فکر و احساسم را به زبان مادریم بیان کنم. نمونه آن هم نوشته هایم به زبان مادریست که در آرشیو نویسندگان جهت مطالعه دیگران موجود است. من هیچ زبانی را -برتر-از زبان دیگرنمیدانم. و به قدرت و زیبایی هر زبانی باور دارم .بزرگترین آرزیم اینست که امکانی دموکراتیک فراهم بشود که بیفتم به شهرها و روستاهای سرزمینم- به کوه و دشتش- و این واژه های طلایی زبان مادریم را جمع کنم. و نگذارم در لابلای لایه های زمان به فراموشی سپرده شوند. کتک-جریمه پولی(انداختن پول درقلک)- رونویسی درس- پرنده از جلوی پنجره گذشت-که من آنرا در یکی از نوشته هایم با همین عنوان توضیح داده ام- مثل گذاشتن مداد لای انگشتان و فشار دست توسط معلم است، با این تفاوت که تا پرنده ای از جلوی پنجره کلاس رد نشده آموزگار دست بردار نیست- همه آزارو اذیتهایی بودند که ما کودکان برای یاد گرفتن اجباری زبان فارسی و فراموشی زبان مادری متحمل شده ایم. امیدوارم روزی برسد که کودکان با میل و علاقه خود به آموختن زبان مادری و غیر مادری بپردازند.* جمله ترکی به زبان کتبی: «چون اوشاغام فارسی یادیمدان چیخیر. یاخجی دیر کی ائوه جان یادیمدا ساخلاییم- آناما اؤرگدیم -لازیم اولاندا اوندان سوروشوم »
نوشته شده توسط: Anonymous

واقعیتی است که خیلیها نمیینند.

نوشته شده توسط: Anonymous

مرسی...خدا برکتتان دهد...آمین

نوشته شده توسط: Anonymous

ائلیار عزیز، با تشکر فراوان. البته باید نقبی بزنیم به مسائل قومی، آرزوی من اینبود که می توانستم در ایران و در مدرسه ترکی آذری یاد بگیرم و اینقدر حسرت فهمیدن شعرهای آذری را نکشم و بفهمم رشید بهبودف و زینب خانلارووا و بلبل و غیره چه می خوانند. شما انسان خوشبختی هستید که از دو چشمه بیکسان سیراب می شوید. ایکاش همه ما ایرانیها از اولین روز مدرسه چند زبان یاد می گرفتیم. ایکاش بشود در ایران آینده نه تنها هر کسی بزبان خودش در مدرسه درس بخواند، بلکه امکان آموزش زبانهای شهرها و استانهای دیگر کشورش را هم داشته باشد. باز هم از شما متشکرم

نوشته شده توسط: Anonymous

آیا سایت آذریها توسط طرفداران رژیم در تبریز راه اندازی نشده است و محتوای مقاله به کل آن را تائید میکند.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای حامد ایرانی، تذکراتی به شما که به آقای آرش و آقای چنگائی درس درست نویسی داده اید: نخست اینکه واژه "را" علامت مفعول با واسطه نیست، بلکه علامت مفعول بی واسطه است. دیگر اینکه این علامت: ً که معمولاً روی حرف الف قرار می گیرد، تنوین نام دارد نه تشدید! واژه "بجز" را "بجزء" نوشته اید که نادرست است و همزه ندارد و موارد دیگر...لطفاً از این پس زمانی که خواستید درس املاء بدهید نخست مطالعه کنید تا خرابکاری نکنید. دیگر اینکه نوشته اید زبان فارسی تنها به درد خیار خریدن می خورد! پس شما هنگامی که کامنت می نویسید در واقع مشغول خرید خیار از بقالی هستید و ارزش هر کامنت شما برابر با یک خیار است! زیرا کامنت هایتان را به فارسی مینویسید.

نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان، با سلام و سپاس از عنايتتان، بنده‌ هم از مذاکرات پ.ک.ک. با دولت ترکيه‌ بسيار استقبال می‌کنم. اگر توجه‌ بفرمائيد اتهام ارتکاب مستقيم اين قتلها را متوجه‌ دولت ترکيه‌ نکرده‌ام. می‌دانيم که‌ ناسيوناليستهای ترکيه‌ بسيار با صلح با مردم کردستان مخالفند. اينان در ارتش و در ميت ترکيه‌ نفوذ فراوانی دارند. دولت آقای اردوغان از سوی راستگرايان و ناسيوناليستها سخت تحت فشار است. از اين نظر می‌توان گمانه‌زنی کرد که‌ اين کار کار آنهاست. همچنين دولت ايران هم از اين مذاکرات سخت به‌ وحشت افتاده‌ است. حل مسأله‌ کرد در ترکيه‌ امرا دمکراسی را همچنين در ايران بسيار پيش خواهد برد، باعث نزديکی بيشتر روشنفکران کرد و ترک خواهد شد و افق يک نظام فدرال را روشن‌تر خواهد نمود. مصالح کرد و ترک در ترکيه‌ در گرو حل مسالمت‌آميز کشمکش کردستان با ترکيه‌ است. از آن با تمام نيرو پشتيبانی می‌کنم و ...

و خطاب به‌ پ‌ک‌ک نوشته‌ام که‌ مذاکرات را قطع نکند.

زمانی دکتر قاسملو پيش‌بينی کرد که‌ اولين جايی که‌ مسأله‌ی کرد را حل خواهد کرد، ترکيه‌ خواهد بود. اين را زمانی گفت که‌ گفتن واژه‌ی "کرد" در ترکيه‌ جرم کبيره‌ بود و کسی چون عزيز نسين، افتخار ادبيات جهانی را به‌ خاطر کاربرد کلمه‌ی "کرد" 5 ماه‌ زندانی کردند.
به‌ هر حال از صميم قلب اميدوارم حل مسأله‌ی کرد دست کم در مسير و کانالی دمکراتيک قرار گيرد.

در ضمن اينکه‌ ضاربان "کرد" بوده‌اند يا نبوده‌اند، فرقی در نفس مسأله‌ نمی‌کند. بيشتر رهبران کردستان را افرادی ترور کرده‌اند که‌ زبان کردی داشته‌اند، اما عامل دستگاه‌ اطلاعاتی رژيم ايران بوده‌اند. از همزبان‌بودن برای ايجاد نزديکی و کسب اعتماد بهره‌ گرفته‌ می‌شود. اين افراد به‌ مفهوم سياسی در چهارچوب مقوله‌ی "کرد" نمی‌گنجند.

اميدوارم توضيح بنده‌ قدری شما را راضی کرده‌ باشد.
ارادتمند
ايرانپور
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

رازی عزیز، به در خواست شما - انتشار ویدئو و ترجمه سخنان خواننده آذربایجانی- عمل شد. خواننده آذربایجانی ترانه را به زبان خود همراهی میکند. شاد باشید.

نوشته شده توسط: Anonymous

یک ملاک ساده: لغو حجاب اجباری...........

امسال در سالگرد روز جهانی زن، هم چون سالهای قبل شاهد اظهارات زن ستیزانه آخوندهای مرتجع و سران رژیم بودیم. به ویژه که زنان ایران درجریان قیام افتخارآفرین مردم طی ماههای اخیر بسیار درخشیدند و نقش برجسته یی را ایفا کردند از جمله اظهارات آخوندها در این روزها، حرفهای امام جمعه رژیم احمدخاتمی بود که بدحجابی را خطر جدی برای نظام دانسته و خواستار برخورد با این پدیده شده است.


به نظر شما چرا از به اصطلاح «بدحجابی» احساس خطر می کند؟ این احساس خطر گویای چه چیزی است؟

جواب: این حرف قبل از هرچیز بیانگر ترس و وحشت رژیم و نیاز آن به سرکوب بیش از پیش زنان است, زنانی که هم چنان که اشاره کردید، ز نقش برجسته شان در قیام مردم ما برای سرنگونی این رژیم، تحسین جهانیان را برانگیخته است.
اگرچه همیشه بهانه آخوند ساخته «بدحجابی» اهرمی برای ایجاد جو ارعاب و سرکوب عمومی جامعه به طور کلی و زنان به طو خاص بوده اما به نظر من حرفهای مقامات رژیم در این روزها و از جمله آخوند خاتمی با حرفهای همیشگیشان در این باره تفاوت دارد. تفاوتش هم در تصریح آنها بر «احساس خطر»ی است که می کنند.
باید در این زمینه به آنها حق!! داد, چون با قیامی در سراسر کشور مواجهند که به رغم همه بگیر و ببندها و سرکوبی بیرحمانه یی که در این مدت علیه آن به کار بسته, اما مسیری رو به گسترش و تعمیق و رادیکالیزه شدن هرچه بیشتر طی کرده, بله, توفانی است که سر بازایستادن ندارد و زنان به رغم سرکوب وحشیانه در این رژیم, نه تنها پاسیو و منفعل نشده و به حاشیه رانده نشده اند, بلکه با حضور شجاعانه و ایفای نقش فرماندهی در بسیاری از صحنه های آن, نقش شایسته و برجسته شان را ایفا کرده اند.
گرچه سوال شما در مورد حرفهای اخیر مقامات رژیم است اما بگذارید از فرصت استفاده کنم و بگویم که کلمه «تبعیض جنسی» به هیچوجه گویای آنچه دیکتاتوری مذهبی علیه زن ایرانی کرده است, نمیباشد، این رژیم «زن ستیز» است، آنرا در قوانین خود نهادینه کرده و اصلا با همین ویژگی شناخته میشود. اما در مقابل این سبعیت و وحشیگری, یک واقعیت درخشان هم هست, اینکه زن ایرانی هرگز در مقابل استبداد دینی سرخم نکرده است. این حقیقتی است که مثل خورشید میدرخشد و برق و درخشندگی آن پس از سی سال ایستادگی بی نظیر زنان در تمام میادین مقاومت, در شکنجه‌گاه‌ها و میدانهای اعدام، و حضور آنان در مدار رهبری کننده در مقاومت سازمان‌یافته امروز چشم جهانیان را گرفته است.
-من همیشه وقتی این ترس و وحشت سران رژیم از زنان را میبینم برایم این فراز از سخنرانی سال ۷۵ خانم رجوی در تجمع ایرانیان در ارلزکورت لندن تداعی میشود که:«شما هر چه از تحقیر، ستم، سرکوب، شکنجه و کشتار در چنته داشتید علیه زن ایرانی بکار گرفتید اما مطمئن باشید … که به دستِ همین زنانِ آگاه، آزاد و رها، بساطِ ستمِ شما در همه جا برچیده خواهد شد

س: به عنوان یک زن مجاهد و به عنوان مسئول کمیسیون آموزش و پرورش شورای ملی مقاومت، نظر شما در مورد حجاب اجباری تحمیلی از سوی آخوندها چیست؟
-اجازه بدهید اول سابقه ای را یادآور شوم: حتما یادتان هست که بحث «حجاب اجباری» از همان اولین ماه به حاکمیت رسیدن خمینی با شعار «یاروسری یا توسری» مطرح شد. در مقابل, مجاهدین به عنوان یک نیروی مسلمان, از همان ابتدا و در شرایطی که خمینی از بالاترین محبوبیت و مقبولیت برخوردار بود, و هرگونه مخالفت کردن با او, بهایی سنگین را میطلبید, علنا و صراحتا مخالفت خودشان را با این پدیده سرکوبگرانه ارتجاعی اعلام کردند.
-در تظاهرات روز زن در آن سال هم زنان مجاهد که خودشان روسری به سر داشتند پیشاپیش صفوف زنان معترض بودند. اتفاقا آنچه برای خمینی بسیار سنگین و غیرقابل تحمل بود, همین امر بود یعنی مخالفت یک نیروی مسلمان انقلابی با عملکردهای ارتجاعی او که حربه اسلام را از دستش میگرفت
در همان دهه ۶۰ هم موضع مجاهدین و مقاومت ایران به طور رسمی در مصوبات شورا بیان شده و خانم رجوی در سخنرانیهای متعدد در این رابطه صحبت کرده اند.
ما مخالف هرنوع تحمیل و اجباری در این زمینه هستیم, هرگونه تحمیل به هرشکلی به زنان در این رابطه را اهانت به هویت و شخصیت زن ایرانی میدانیم.
بگذارید در پایان به این واقعیت اشاره کنم که موضع هر نیرو در مورد زنان شاخص دموکراتیسم و ملاک بسیار واقعی و روشنی از ماهیت آن نیرو یا جریان است. در این رابطه خانم رجوی در اجلاسی به مناسبت روز جهانی زن در پارلمان اروپا با عنوان « زنان، پیشتاز تغییر دمکراتیک در ایران» با اشاره به همین مساله و با اشاره به خواست زنان ایرانی و ضرورت موضعگیری در این رابطه از سوی هرکس که مدعی آزادی است گفتند که
«...خواستِ زنانِ ایران، البته سرنگونی رژیم ولایت فقیه است. اما من حتی ملاک ساده‌یی را پیش می‌کشم و آن لغو حجاب اجباری است که مصوبه شورای ملی مقاومت ایران در سال ۱۳۶۶ است. تا آنجا که به رژیم برمی‌گردد به دلیل اصلاح‌ناپذیری هرگز نمی‌تواند به آن تن بدهد. اما اگر کسی حقیقتاً خواهان آزادی جامعه ایران است ، باید از حداقل آزادیها از جمله از آزادی پوشش زنان دفاع کند.
۳۱ سال پیش ملاها، دیکتاتوری خود را با تحمیل حجاب اجباری به بهانه اسلام آغاز کردند.
ما با الهام از اسلام حقیقی، بر آزادی و از جمله آزادی زنان در انتخاب پوشش و نفی هرگونه اجبار و تحمیل در این زمینه تأکید می‌کنیم.
این است معنای پیامِ قرآنیِ لا اکراه فی‌الدین.
بگذارید هر زنی آزادانه خودش انتخاب کند که چه بپوشد، چه نپوشد.این حداقلِ آزادی‌ِ انسانیِ زن ایرانی است.».
نوشته شده توسط: Anonymous

سرنگونی ملاها به دست زنان مبارز ایران.........

لوردانا بیفو روزنامه نگار و پژوهشگر امور اجتماعی در ایتالیا در مقاله یی موقعیت زنان در مقاومت ایران را مورد توجه قرار داده و آن را خاری در پهلوی رژیم مستبد مذهبی دانسته است.

بخشهایی از این مقاله به نقل سایت آزادی و عدالت، ۸ دی ۱۳۹۱:
«اکثر اعضای مقاومت ایران را زنان تشکیل می‌دهند. اتفاقی نیست که پرزیدنت مقاومت ایران یک زن به نام مریم رجوی می‌باشد و این خاری است در پهلوی رژیم ظالم مذهبی و به همین دلیل اختناق بر روی زنان را مضاعف کرده‌اند. این یک ارزش والا و یک سمبل برای یک جنبش مقاومتی می‌باشد که توسط یک زن رهبری می‌شود، به‌خصوص در جامعه‌ای که معیارهای مذهب شیعه و سنی از نوع اطاعت اجباری حاکم می‌باشد. تضادی که می‌تواند جامعه را به جنگ داخلی ببرد. این یک خطر جدی برای رژیمی است که حاکمیت را به دست مردان مذهبی می‌خواهد. در این راستا در روز یکشنبه شانزده دسامبر۲۰۱۲ شاهد خبر تصویب قانونی دیگر علیه زنان ایران بودیم که زنان بدون اجازه مرد خانه، همسر، پدر بزرگ و یا حاکم شرع نمی‌توانند برای مسافرت پاسپورت دریافت کنند.
همان‌طور که خانم مریم رجوی رئیس جمهور مقاومت گفت: یک مقاومت با حضور گسترده‌ی زنان و حمایت شده از سوی مردانی که (از نظر انسانی) ارتقا یافتهاند و تمام مسؤلیتهای رهبری‌کننده را به زنانی واگذار کرده اند که تحت ستم و آزار و اذیت خمینی و امروز آیت‌الله‌های حاکم بر ایران هستند و این خاری است در پهلوی یک رژیم سرکوبگر مذهبی.
ممنوعیتهای سیستماتیک رژیم علیه زنان با هدف خنثی کردن اراده‌ی زنان برای سرنگونی جمهوری اسلامی می‌باشد. متأسفانه سکوت مطبوعات بین‌المللی با این پدیده همکاری مستقیم می‌کند، به‌خصوص ندادن خبر درباره کارهای بزرگی که زنان ایران در حال انجام دادن برای آوردن دموکراسی در ایران هستند: جدایی دین از دولت، آزادی مذاهب، سیاست و حقوق‌بشر و ساختن یک جامعه‌ای مطلقاً دموکراتیک و سکولار.
... در روز ۱۳نوامبر۲۰۱۲ حاکمان ایران چهل‌و پنج نفر را بدار آویختند و تعداد اعدامیان از اول سال مسیحی به ۴۴۰نفر می‌رسد.
گذشته از زندانیانی که در زندانها زیر شکنجه کشته می‌شوند، از جمله ستار بهشتی وبلاگ نویس که در ایستگاه پلیس زیر شکنجه جان سپرد، ۳۵ اعدام جمعی در زندان مشهد در شمال شرقی ایران صورت گرفته است. این سی و پنج نفر از بند۱۰۱ وکیل آباد بودند.
همان‌طور که آقای ابوالقاسم رضایی نماینده شورای ملی مقاومت گفت: خروج نام مجاهدین از لیست تروریستی آمریکا تعادل قدرت در رژیم را بهم ریخت و این یک امتیاز به نفع مقاومت می‌باشد.
در این نقطه رژیم دیکتاتوری از یک طرف درگیر تضادهای عمیق درونی خود از طرف دیگر تأثیرات جدی تحریمهای اقتصادی، رژیم را وادار به سرکوب هرچه بیشتر مردم می‌کند، و این یک رکورد تاریخی به نظر می‌آید: در دو هفته‌ی گذشته حداقل ۱۰۰نفر حلق‌آویز شدند و کشتن وحشیانه ستار بهشتی افکار عمومی بین‌المللی را حساس کرده است. نماینده‌ی ویژه‌ی سازمان ملل تأیید کرد که وضعیت حقوق‌بشر در ایران رو به وخامت گسترده می‌باشد.
پرزیدنت مقاومت ایران خانم مریم رجوی در سخنرانی ۱۷نوامبر، در یک کنفرانس بین‌المللی در پاریس گفت: بحرانی که رژیم آیت‌الله‌ها را فراگرفته شامل پنج جنبه می‌باشد: قیام مردم سوریه، درگیریهای درونی رژیم برای به دست آوردن قدرت بیشتر، برنامه‌ی هسته‌یی، نارضایتی اجتماعی و بحران اقتصادی.
ورود خمینی در سال ۱۹۷۹به ایران که باعث برقراری یک حکومت بنیادگرا بر پایه‌ی تک حزبی گردید راه را برای هرگونه رفرم و حضور رهبران لائیک برای رسیدن به حاکمیت را مسدود کرد و قدرت را در اختیار ولایت‌فقیه گذاشت …
یقینأ می‌توان گفت که رژیم آیت‌الله‌ها توسط مبارزه‌ی این زنان سرنگون می‌شود و این نه تنها یک پیروزی برای ایرانیان می‌باشد بلکه انگیزهیی برای تمام زنان دنیا خواهد بود».
نوشته شده توسط: Anonymous

اتهام این دو جوان سرقت ۱۵۰هزار تومان (کمتر از ۳۵یورو) با استفاده از سلاح سرد بوده است.................

رژیم ضدبشری آخوندی بامداد روز یکشنبه اول بهمن ماه علیرضا مافیها و محمد‌علی سروری ۲۰ و ۲۳ ساله را به اتهام محاربه و فساد فی الارض در ملأعام در تهران به دار آویخت. اتهام این دو جوان سرقت ۱۵۰هزار تومان (کمتر از ۳۵یورو) با استفاده از سلاح سرد بوده است. هدف رژیم از این اعدام جنایتکارانه که حتی شاکیان خصوصی نیز خواستار آن نبودند، ایجاد جو رعب و وحشت و اختناق مطلق به منظور جلوگیری از شکل‌گیری هر گونه حرکت اعتراضی به ویژه با نزدیک شدن نمایش انتخابات ریاست جمهوری است.
طبق گزارش رسانه های حکومتی این سرقت در تاریخ ۱۲ آذر ماه، یعنی کمتر از ۷ هفته پیش صورت گرفته و این جوانان در روز ۲۵آذر دستگیر شده اند. یعنی همه ترتیبات اعدام در شش هفته انجام شده و ریاست بیدادگاه نمایشی با سردژخیم موسوم به قاضی صلواتی بوده است که با یک کارنامه سیاه از اعدامهای خودسرانه و جنایتکارانه، می‌بایست به اتهام جنایت علیه بشریت در برابر عدالت قرار گیرد.
متهم ردیف اول پرونده که پدرش از کشته شدگان جنگ ضدمیهنی و مادرش یک زن محروم کارگر است برای تامین ۴میلیون تومان (۱۰۰۰یورو) هزینه درمان مادرش دست به این سرقت زده است.
دو متهم دیگر این پرونده که ۲۱ ساله و ۲۳ ساله هستند و به ۱۰سال حبس و ۵سال تبعید محکوم شده‌اند از جوانان بیکار و محروم جامعه هستند.

اعدام جنایتکارانه این دو جوان به اتهامهای زورگیری، محاربه و فساد فی الارض در حالیست که این رژیم آخوندی و سردمداران آن هستند که سه دهه است به محاربه با ملت ایران، به تباهی حرث و نسل و فساد در سرزمین ایران و به زورگویی به آحاد مردم مشغولند و ایران را به یک زندان بزرگ تبدیل کرده اند. سرمایه‌های انسانی کشور به ویژه جوانان را به تباهی کشانده و با غارت ثروتهای کلان کشور عموم مردم را به فقر کشانده اند. منشأ اصلی همه ناهنجاریها از جمله فقر و فساد و دزدی و اعتیاد رژیم ضد بشری آخوندی است و تنها با سرنگونی آن و استقرار دموکراسی در ایران راه برای حل همه مصائب اجتماعی هموار می‌شود.

دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران
اول بهمن ۱۳۹۱ (۲۰ژانویه۲۰۱۳)
بعدی >
نوشته شده توسط: Anonymous

تو هم چه عالمی داری ! این یارو شوت و بی مزه است و جوک را بافلسفه قاتی کرده . ترا بخدا اینقدر آبروی طنز و کمیک را نبر ! این آقا حتی قبلا هم خودش را آماده نمیکنه و همینطور از روی معده فی البداهه حه لوس بازی در میاره.....

نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان ایران گلوبال
به مناسبت این مطلب آدرس لینکی را که یک دوست آذری برایم فرستاده است، برایتان می فرستم. لطف کنید و آنرا در بخش ویدئوها بگذارید. دوستان آذربایجانی هم لطف کنند و بخشهای ترکی آنرا ترجمه کنند. با تشکر پیشاپیش

http://www.youtube.com/watch?v=IUMecrWbiXM&feature=player_detailpage

نوشته شده توسط: Anonymous

ادبیات اپوزیسیون جمهوری اسلامی هم مانند خود دولت جمهوری اسلامی در قبال ـرکهای آذربایجانی یکسان است. شما از کدامین پان ترک بحث می کنید که ما نمی دانیم و نمی شناسیمش. اصلا معنای پان ترک را می دانید؟ ما به همه ملیت های دنیا چه فارس باشد چه عرب و چه... با چشم انسانیت و برابری نگاه می کنیم و تنها خواستار حقوق خود هستیم. و در مقابل آنهایی که از گفتن لفظ ترکهای ایران و عرب های ایران می ترسند و دوست دارند بگویند ترک زبانهای ایران یا عرب زبانهای ایران می ایستیم.
آقای محسن کردی شما از کجا می دانید که دولت با شعار دهندگان در استادیوم برخورد نمی کند. آیا می دانید که در هر بازی تراختور چندین جوان به دلیل تنها گفتن شعار تحصیل به زبان مادری بازداشت و شکنجه می شوند. دولت جمهوری اسلامی فعالین ترک را اپوزیسیون خود می داند و اپوزیسیون جمهوری اسلامی هم آنها را هم دست دولت!! سیاست هایی که مانع اتحاد می شود.

نوشته شده توسط: Anonymous

فرمانده کل قوا.....

وقتی فرمانده کل قوای خمینی شد, با این که هیچ تجربه یی در کار نظامی نداشت, برای آماده کردن ارتش و سپاه پاسداران درجهت مقاصدی که خمینی در سر داشت, ازجمله تصرف کشور عراق, به جدّ, به دخالت در امور نظامی پرداخت. یکی از اقدامات او پروبال دادن به صیّاد شیرازی بود. او در نامه ‌یی به خمینی در روز ۲۸شهریور۵۹ (دو سه روز قبل از آغاز جنگ ایران و عراق), ‌در مورد صیّاد شیرازی می ‌نویسد: «آقاى صیاد شیرازى سرگرد بود و مرحوم دکتر چمران او را به اینجانب معرفى کرده بود. سه درجه ارتقا به او دادم، او را سرهنگ تمام کردم، ۳ لشکر را در اختیارش گذاشتم و مأمور کردستانش کردم . با آن که فرماندهان ارتش مخالف بودند. مى ‏گفتم بلکه راست باشد و او مردى باجوهر باشد. به دفعات شکایت و اعتراض شد که مگر ما نظامیان موش آزمایشگاه هستیم که به دست افسر توپخانه ـ که نه درس ستاد فرماندهى و نه تجربه دارد ـ مى‏سپارید. جوابم این بود که باتجربه‏ ها کمکش کنند و موجب هماهنگى و همکارى میان سپاه و ارتش مى‏ شود. خبر رسید که در تهران به کارهاى دیگر مشغول شده و هر روز گزارش گفتگوهایش درباره عزل فرماندهان و همه کاره شدنش را مى ‏آوردند. تزلزل و خشم فرماندهان نیروها زیاد مى ‏شد تا بدانجا که دسته جمعى آمدند و گفتند استعفا می دهیم. سرانجام در کردستان مصیبت بر مصیبت افزود و مصیبت آخرى که به بار آورد، غیرقابل اغماض شد: یک گروه ۵۰۰ نفرى را به سردشت برده و ۴۵۷ تن از آنها را به کشتن داده و ۴۵ میلیون تومان پول و بسیارى از ابزار جنگى از بین رفت و روحیه نظامیان را به کلى خراب کرده بود. ارتشیان با او به غایت دشمن شدند. براى جبران عدم کفایت، درخواست بمب ناپالم کرد و امروز در دنیا موضوع تبلیغات بر ضد جمهورى اسلامى ما شده است که در حکومت مذهبى، هموطنان مسلمان خود را با بمب ناپالم مى ‏سوزانیم. در کردستان بر نفرت عمومى از او افزوده شد. احضارش کردم. از او در باره فاجعه ‏یى که [در سردشت] به بار آورده بود، توضیح خواستم. پاسخ داد به بهشت مى‏ روند! خشکم زد! پرسیدم مگر خداوند شما را مأمور فرستادن جوانان مردم به بهشت کرده‏است؟...» («نامه‌های بنی‌صدر به خمینی و دیگران»، ص۱۵۷).
نوشته شده توسط: Anonymous

جنگ, جنگ تا پیروزی

جنگ, جنگ تا پیروزی
دو ماه پس از نشستن بنی صدر بر مسند ریاست جمهوری (۳۰دی۵۸), خمینی در پیامش به مناسبت آغاز سال ۱۳۵۹, که در پایان شهریور آن, عراق به ایران حمله کرد, رژیم عراق را دستپرورده آمریکا نامید و مردم آن کشور را به قیام و خیزش دربرابر آن فراخواند: «...ملت شریف عراق... به پا خیزید و قبل از آن که این رژیم فاسد همه چیز شما را تباه کند, دست جنایتکار او را از کشور اسلامی قطع کنید... و بدانید اطاعت از این سفّاک, مخالفت با خدای متعال است و جزای آن عار و نار است» (صحیفه نور, «مجموعه رهنمودهای امام خمینی», جلد سیزدهم, چاپ بهمن ۱۳۶۲, ص۴۰).
سه هفته بعد, بنی صدر, در راهپیمایی موسوم به «وحدت» در روز ۲۲فروردین ۵۹, خطاب به رئیس جمهور عراق گفت: «ما انقلاب کردیم و یک آدم فاسد و خائن را بیرون کردیم, تو در این میان چه میگویی؟ ... ما مردم عراق را به رژیم فاسد تو بفروشیم؟ غیرممکن است. نمی فروشیم». سپس, به درخواستهای مکرّر رژیم عراق بهرفع اختلافات اشاره کرد و گفت: «اتّفاقاً, چند نوبت, چه زمانی که در مسئولیّت بودم و چه زمانی که مسئولیّت نداشتم, فرستادند و گفتند: ما آمادهایم تا امور خودمان را با شما حل کنیم. من گفتم: با شما امری نداریم که حل کنیم. دفعه آخر یاسر عرفات آمد و من همین جواب را دادم» (اطّلاعات, ۲۳فروردین۵۹).
این هم «بیانیه» بنی صدر با عنوان «بیت المقدّس را باید آزادکنیم»: «ما باید دولت بعث عراق و رژیمهایی مانند اورا ... سرنگون کنیم... ما برای پیروزی قطعی باید بپذیریم که با ابرقدرتها در جنگ هستیم و باید شرایط جنگ و سختیها و محرومیتهای آن را بپذیریم. در آن صورت است که قدس عزیز نیز نجات خواهد یافت». (روزنامه اطلاعات, ۱۴مرداد۱۳۵۹). این بیانیه یک ماه و نیم قبل از آغاز رسمی جنگ ایران و عراق منتشر شد.
نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای جواد لطفا حرف های من درآوردی را از زبان من مطرح نکنید و به چشم مردم خاک نپاشید. من هرگز مشکلات را به فارسها نسبت نداده ام. بلکه ملت یا ملیت فارس را هم یکی از قربانیان دولت استبدادی و استعماری حاکم بر ایران میدانم. اما ساختار دولت دولت ایران و تیپولوژی اتنیکی آن را فارسی میدانم. درست مثل دولت اردون یا سوریه که دول استبدادی هستند، اما تیپولوژی اتنیکی آنها عربی است و معمولا آنها را دول عربی میخوانند. دولت ایران نیز یک دولت فارسی است. اما این به معنی دولت منتخب فارسها نیست، بلکه مقصود تکیه گاه اتنیکی و سیاست دولتی در سمت و سوی منافع ملت فارس است. حالا این منافع تامین میشود یا نه بحث دیگری است. اما در هر صورت زبان رسمی کشور، زبان تحصیل و تنها زبان مورد ترویج و تبلیغ فارسی است.

بقیه سخنانتان هم درست مثل سخن فوق تان تحریف شده و کاملا بی ارتباط با من و یا افکار من است.

نوشته شده توسط: Anonymous

اشكالي نداره آقاي حامد ايراني ، ما ما ما كردن آقاي ناصر كرمي و امثالهم خيلي طبيعي يه ،شما جدي نگيريد

نوشته شده توسط: Anonymous

یک قهرمان زن ، یک زن قهرمان


یک قهرمان زن، یک زن قهرمان

سکینه جانسز، متولد سال 1958 در خانواده ای کُرد علوی در منطقه کوهستانی درسیم است. این منطقه در سال 1937 و 1938 شاهد قیام سید رضا درسیمی بود که دولت با استفاده از شدیدترین و خشونت بار ترین شیوه ها آنرا سرکوب نمود. مقامات دولتی ترکیه تحمل نام آنجا را نداشته و آنرا به تونجلی تغییر دادند. در دهه هفتاد میلادی، این منطقه به مرکز مهمی برای کار، فعالیت وحتی مبارزه مسلحانه جنبش چپ تبدیل می شود. سکینه جانسز در چنین فضایی با احساس و درک ظلم و ستم موجود به جنبش چپ و فعالیت های انقلابی روی می آورد و در سال 1971 به جنبش جوانان انقلابی می پیوندد.

سکینە، در دوران جوانی اش در اوایل دهه 1970، در فعالیت های انقلابی شرکت می کند اما این کارخوشایند خانواده سنتی و محافظ کارش نبود. او تصمیم می گیرد به آنکارا برود، جایی که او برای اولین بار با عبدالله اوجالان ملاقات می کند و از نزدیک با ایدەهای او آشنا شده و تصمیم به همکاری اش میگیرد. سکینه در یک مصاحبه، در باره این دوره می گوید: "در واقع من فشار خانواده را قبول نکردم و بر انقلابیگری اصرار داشتم. این دلیلی بود که مجبور شدم خانواده را ترک کرده و به آنکارا بروم". او در آنجا با جنبش کُرد آشنا شده و به فعالیت مشغول می شود، درالعزیز با آپوچی ها، که شامل انقلابی های کُرد و تُرک با رهبری عبدالله اوجالان بود، فعالیتش را ادامه می دهد. کم کم آپوچی ها کمیته هایی درست می کنند و به سازماندهی جوانان می پردازند. جانسز در قالب این کمیته ها در درسیم و مناطق اطراف به سازماندهی مشغول می شود تا اینکه آنها به این نتیجه می رسند که بهتراست در قالب یک حزب به مبارزه ادامه دهند.

سکینه جانسز در 27 نوامبر 1978 در نخستین کنگره بنیان گذاری حزب کارگران کردستان (Partiya Karkerên Kurdistanê) مشهور به پ ک ک در روستایی نزدیک دیاربکر همراه “کسیره یلدریم”، تنها دو عضو زنی بودند که در تاسیس این حزب شرکت داشتند. جانسز سپس به العزیز برمی گردد و در سال 1979 همرا جمعی از همراهانش در العزیز به خاطر فعالیت سیاسی دستگیر و روانه زندان می شود.

دوران زندان
گاردین درباره زندانی شدن جانسز می نویسد “در زمان کودتای نظامی سپتامبر 1980 ترکیه، او همراه تعداد زیادی از اعضای پ ک ک زندانی بود و سالهای زیادی را در زندان دیاربکر گذراند. جایی که 34 نفر از زندانیان میان سالهای 1981 تا 1989 براثر شکنجه جان خود را از دست دادند و صدها نفر بعد از زندان نیز سالها از شدت جراحات رنج می بردند. بر اساس گفته های اعضای پ ک ک و زندانیان پیشین نحوه رفتار با زندانیان سیاسی یکی از دلایل مهم روی آوردن حزب به رادیکالیزم و مبارزه مسلحانه با دولت ترکیه بود. جانسز در داخل زندان جنبش اعتراضی کُردها در بیرون از زندان را رهبری می کرد”.

کندال نزان رییس انستیتوی کُرد در پاریس به شبکه خبری فرانس24 می گوید.”زندانهای ترکیه کمپ سپری کردند تعطیلات نیست. خیلی دشوار و سخت است. سکینه جانسز بارها مورد شکنجه قرار گرفت اما او بعنوان کسی که بسیار شجاع بود، مورد تحسین همه زندانیان و حتی زندانبانان بود.”

شیلان سعیدی در مصاحبه ای که با یکی از دوستان سکینه جانسز به اسم "سلما" انجام داده از قول سلما چنین می نویسد. "دهه هفتاد در آنکارا با سکینه آشنا شدم. هردو در قالب گروه خودمان اما در راستای جنبش کردی فعالیت می کردیم . می توانم بگویم ما اولین فعالینی بودیم که فعالیت را به گونه ای حرفه ای آغاز کردیم . این مساله کار و پیشه مان بود".اما کمی بعد هر دو دستگیر شده و در زندان دیاربکر که به "جهنم دیاربکر" مشهور بود، زندانی می شوند. زندانی که در ردبندی مجله تایم، به عنوان یکی از مخوف ترین زندانها در جهان نام برده شده است. زندانی که بیشترین شکنجه در آن بکار گرفته می شود. همان جایی که احمد ترک، گولتن کشاناک نیز در آنجا بشدت شکنجه شده اند و همان جایی که پدر آلتان تان زیر شکنجه جانش را از دست داده است.

سلما ادامه می دهد: "در زندان او را می بردند و بعد بیهوش برگردانده و به کف سلول پرت می کردند. سکینه چون علوی بود او را بیشتر شکنجه می دادند. او برای ما قهرمان بود، حتی برای مایی که "پ ک ک"ایی نبودیم. سینه های او را بریدند، هر دو ی آن را بریدند. او حتی فریاد نکشید. بلکه به صورت "اسد اوکتای" شکنجه گر بی رحم، تُف انداخت. می توانی باور کنی؟ زمانیکه کسی سینه ات را ببرد!"

سلما آهی می کشد و ادامه می دهد "شجاعت زیاد و مقاومت او در مقابله شکنجه ها او را افسانه تبدیل کرد. می توانی تصور کنی این همه سال و این همه شکنجه، نه اسم کسی و نه هیچ اطلاعاتی را لو داد؟ سکینه یکی از بنیان گذاران "پ ک ک" بود و اطلاعات زیادی در اختیار داشت. حتی شکنجه گر ها هم او را تحسین می کردند. او توانایی مقاومت را به ما بخشید. هیچ کداممان نمی خواستیم دست به اسلحه ببریم. مخصوصا سکینه، او همیشه به فکر صلح بود. به مبارزه مسلحانه باور نداشت. اما چکار باید می کردیم؟ منتظر می شدیم تا ما را دوباره دستگیر کرده و در زندان شکنجه دهند؟"

سلما غمگینانه می گوید: "او خیلی مهربان بود. خیلی شیرین و گرم بود. عاشق ادبیات بود. مخصوصا شعر. همیشه یک کتاب به همراه داشت. خیلی روشنفکر بود. می توانست چندین ساعت در مورد یک مساله ای حرف بزند. او یک فرد فوق العاده بود. سکینه عزیز. به اوجالان خیلی نزدیک بود. دست راستش بود. کسانیکه او را کشتند. خواستند پیامی مخصوص برای اوجالان بفرستند. من مطمئن هستم."

در سال 1998 سکینه جانسز در مصاحبه ای با "Kurdistan Report" در ارتباط با این دوره می گویید "مرحله ای خاص و ویژه که مهر خود را بر جنبش آزادی خواه ما زد. دشمن در زندان یک طرح داشت. که به وسیله محکوم کردن و از بین بردن اعضای پ ک ک می خواست حزب را نابود کند. در برابر آن طرح، ما هم مقاومت در زندان را در پیش گرفتیم، مقاومتی که روح واقعی پ ک ک است".

نقش سکینه جانسز در جنبش زنان
سکینه جانسز، یکی ازمهمترین ترین پیشاهنگان جنبش زنان در کُردستان می باشد. بی بی سی در این رابطه می نویسد:"سکینه جانسز یکی از مطرحترین نمادهای حضور زنان در رده های نظامی و سیاسی جنبش کُردها بود. شمار پیکارجویان زن در میان نیروهای پ ک ک در سطح جهان کم نظیر است. این ویژگی پ ک ک را از بیشتر جنبشهای چریکی خاورمیانه متمایز میکند. بسیاری از زنان کُرد این سازمان را وسیله ای برای رسیدن به حقوق خود قلمداد میکنند. زنان در شورای رهبری پ ک ک نقش برجسته ای دارند. در همین حال، در حزب صلح و دموکراسی، که بزرگترین حزب کُرد پارلمان ترکیه است، دستکم 40 درصد اعضای رهبری، باید زن باشند و همیشه یک زن و یک مرد باید رهبری مشترک حزب را در دست داشته باشند."

سکینه جانسز در سال 1991 مدت زندانش به پایان می رسد. بعد از آزادی از زندان خود را به محل کمپ پ ک ک، در دره بقاع لبنان که آنزمان تحت کنترل سوریه بود، می رساند. در آنجا نیز به فعالیت ادامه می دهد. او با شجاعت کم نظیرش در آنجا نیز توجهات را به سوی خود جلب می کند. اسم کُد او "سارا" بود.

آلیزیا مارکوس در کتابی که درباره پ ک ک نوشته است درباره جانسز می گوید: "او شروع به سازماندهی جنبش زنان در داخل سازمان نمود. در سال 1993 یک سوم از نیروهای پ ک ک زن بودند."

در سال 1993 همزمان با به اوج رسیدن قدرت پ ک ک سکینه جانسز موفق می شود شاخه زنان پ ک ک را به اسم" انجمن عالی زنان" Koma Jinen Bılınd (KJB)", ایجاد نماید. بی بی سی در اینباره می نویسد: "یک حزب ویژه زنان هم [داخل پ ک ک] وجود دارد که شاخه نظامی خود را دارد."

"ک ژ ب" شامل یک سازمان چترآسای مخصوص زنان است که سه سازمان دیگر در آن فعال هستند. اتحادیه زنان آزاد[ی ژ آ]، اتحادیه زنان مبارز [ی ژ استار] و حزب آزادی زنان کُردستان[پ آ ژک]. اعتصاب غذای زندانیان سیاسی کُرد در زندانهای ترکیه در سال 2012 که 68 روز ادامه داشت، با ابتکار عمل زندانیان سیاسی زن و مخصوصا زندانیان "پ آ ژک" صورت گرفت.

محمد علی ارتاش فعال و روزنامه نگار کُرد به گاردین می گوید: "جانسز از برجسته ترین و مهمترین نماینده گان جنبش زنان کُرد بود. او از حرف زدن مخصوصا زمانیکه مسائل زنان مطرح بود، ابایی نداشت."

وهاب جوشکون استادیار در دانشگاه دجله در دیاربکر به گاردین در این باره می گوید: "سکینه جانسز مشهور است که به اوجالان نزدیک بود. اوجالان در بازجوی هایش در باره او می گوید. جنبش زنان را برای رهایی آنها از فئودالیزم مردها و خلق الگوی قوی از زن آغاز کردیم. بحث های مهمی انجام دادیم. در این رابطه من اسم سکینه "پولات" را به یاد دارم ." اوجالان از لقب "پولات" که در زبان کُردی به معنی فولاد است. برای نامبردن از سکینه استفاده می کند. که اشاره به محکمی و مقاومت این زن می باشد.

دکتر وسترهایم، استاد دانشگاه نروژی که روی زنان در پ ک ک در کوههای قندیل تحقیقات میدانی انجام داده است، میگوید کە "مهمترین انگیزه مشترک زنان برای پیوستن به پ ک ک، ستم عمومی به همه کُردها، چه زن و چه مرد است. مسأله دیگر آزادی و حقوق زنان از قید ستمی است که در مناطق روستایی کُردنشین به زنان میشود، که در این قضیه هم حکومت و هم ساختارهای سنتی خانوادگی نقش دارند."

چنگیز چاندار از قول "سلیم چوروک کایا" یکی از کادرهایی بنیان گذار پ ک ک که بعد از هشت سال زندان از حزب برید و با اوجالان دشمنی نمود، در نوشته ای درباره جانسز می نویسد:"در کلیه مقاومت های زندان دیاربکر شرکت داشت. با دفاعیه سیصد صفحه ایی اش، نمونه ای از یک زن کُرد است که در تاریخ جاودانه شد. سکینه مانند روزا لوکزامبورگ و ژاندارک، یک قهرمان ملی است".

کندال نزان به شبکه خبری فرانس24 می گوید: "او هیچ گاه ازدواج نکرد، هیچگاه بچه ای نداشت" و ادامه می دهد"در جنبش های انقلابی مردم ازدواج نمی کنند. آنهامی گویند منتظر پیروزی هستیم. مقاومت و مبارزه به زندگیشان تبدیل می شود."

سکینه جانسز در لبنان، سوریه، فلسطین و کُردستان – سوریه فعالیت نمود و بعداز آن به قندیل می رود. بی بی سی می نویسد "یکی از فرماندهان جنبش چریکی زنان در مناطق کردنشین شمال عراق [قندیل] بود؛ بعدها از کانون توجهات فاصله گرفت و مسوول جنبش زنان پ ک ک در اروپا شد."
جانسز با اوجالان و مراد کارایلان رهبر عملی پ ک ک در حال حاضر، رابطه نزدیکی داشت. او بعد از اینکه مدتی در قندیل می ماند به توصیه کارایلان برای سازماندهی کارهای حزب و شاخه زنان به اروپا می رود و در سال 1998 از فرانسه پناهندگی سیاسی دریافت میکند.

بنابر یکی ازسندهای منتشر شده سفارت آمریکا به تاریخ 7/12/2007 در ویکیلیکس، جانسز و یک عضو دیگر پ ک ک بنام ''رضا آلتون''، دو رابط مالی اصلی پ ک ک در اروپا بوده اند و در کار انتقال ''سالانه بیش از ١٠٠-٥٠ میلیون دلار" به این سازمان نقش داشته اند. در این سند چنین آمده است: ''ما باید تلاشهای خود را جهت قطع ارسال منابع مالی از اروپا به مقرهای پ ک ک در شمال عراق، دوچندان کنیم و توجه خود را به شناسایی و ردیابی دو هدف اصلی یعنی رضا آلتون و سکینه جانسز معطوف سازیم.''

در سال 2007 بنابر گزارش اشپیگل در هامبورگ آلمان در راستای فشار بر فعالین کُرد در اروپا دستگیر و دادگاهی اما بعد از آن آزاد می شود. جانسز یکی از مهمترین رهبران پ ک ک در اروپا بود. که در جمع آوری منابع مالی و جنبش زنان فعال بود. در مذاکرات دولت ترکیه در "اسلو" که از سوی رییس وقت "میت" ترکیه "هاکان فیدان" با شاخه اروپایی پ ک ک در سال 2010 انجام شد، شرکت داشته است. هرچند مذاکرات شکست خورد اما جانسز، طرفدار ادامه مذاکرات و حل سیاسی مساله کُرد در ترکیه بود.

سکینه جانسز، سرانجام در تارخ 9/1/2013 در دفتر مرکز اطلاع رسانی کُرد در پاریس، به همراه فیدان دوغان و لیلا شیلمز، با شلیک 12 گلوله به سر آنها ترور می شوند. بعد از حادثه ترور "فرانسوا اولاند” رییس جمهور فرانسه در گفتگو با رسانه ها گفت "حادثه وحشتناکی بود، متاسفم. من یکی از آن زنان را به خوبی می شناسم. او برای گفتگو در باره کُردها هرچند وقت یکبار پیش ما می آمد." امید حسینی
نوشته شده توسط: ناصر کرمی


کاربر گرامی، ...حامد..... چند برابر آنکه شما در تشویق آقای دکتر نوری علا میکوشید، انتقاد (ما) در عرصه های مختلف از جمله سکولاریسم و فدرالیسم بر ایشان وارد هست، که در نوشته های علنی و خصوصی با ایشان در میان گذاشته شده است، لینک پیوست ،


http://www.seculargreens.com/Articles/122611.Nasser-Karami-Your%20federalism-is-wrong.htm یکی از این ایمیل های خصوصی بود که برای ایشان فرستاده ام ، و درسایت شبکهء سکولارهای سبز انتشار یافت و هنوز هم در این سایت هست.● آقای دکتر نوری علا با چنین مناظره های با آقای اوبالی تازه متوجه خواهد شد که ما سه سال پیش به ایشان چه تذکراتی را داده ایم.● بحث فدرالیسم را (ما) در فضای سیاسی ایران مطرح کردیم و نه شما و یا آقای نوری علا، ● فدرالیسمی که شما خواهان آن هستید و بنادرستی آنرا هم به مکتب مارکسیسم هم نسبت میدهید، در تاریخچهء فدرالیسم وجود ندارد. شما خواهان جدایی از ایران هستید، ما در این راه شما را یاری خواهیم داد.
نوشته شده توسط: Anonymous

مشکل امثال اقای شاملی موقعیت خودشان است و هر از چندی مقالاتی مینویسند..تا انجایی که من میدانم حتی ایشان در کنگره ملیت ها که خواستار سیستم نامتمرکز هستند مورد پرسش قرار گرفتند و حتی از انجا رفتند...این افراد بدون هیچ استدلال منطقی همه مشکلات را به فارس ها نسبت میدهند..سوال اینجاست ایا همه اقوام در ایران تحت ظلم وفاشیست مذهبی در ایران تحت حکومت فعلی نیستند...چرا امثال شاملی به دنبال رفع تبعیض نیستند و حرفی از فاعل که یک حکومت متمرکز از نوع جمهوری اسلامی است اشاره نمیکنند....فرض را بگیریم که شمامیخواهید
به اذربایجان شمالی بروید ایا انجا دموکراسی است و اقای علی یف مشکلی با مردم ندارد ...اتفاقا ایشان نقض کامل است حقوق بشر هستند ...باید به دوستانی مثل شاملی گفت اینقدر بدنبال تفرقه افکنی بین اقوام نباشید ..ایران یک ملت است راه حل این است که خواستار یک سیستم نامتمرکز باشیم

نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

سلام آقای ایرانی، چقدر از این مهر پاک، صمیمی و بی مضایقه تان نسبت بمن دلشاد شدم. و همینطور از اینکه شما نگاه و جایگاه انسانی و انقلابی رفیقم محمدرضا شالگونی را پاس داشته و افکار سیاسی ـ طبقاتی او را می ستائید. اما، بد نیست در اینجا یاد آور شوم که: همیشه در هر دیالوگ زنده، مفید و بی طرف امکان برداشت و تعبیر اشتباه دوجانبه وجود دارد، و این طبیعی ست. بنابرین بنظرم بهترین راه برای مبادله و تداوم افکار ارزشی سالم، تعهدهای انسانی و یگانه راه مفید و ثمربخش مبارزات مبارزان صادق و نوعدوست چپ، انقلابی و دمکرات، تنها و تنها بردباری، تحمل مخالف و تشویق نگاه انتقادی ست که محرک تمایل برای همفکرهای سازنده را انگیزمند ساخته و برای یافتن راه حل های مشارکت آمیز، هرچه ساده ترو غیر غلو آمیز مهیا کرده و می کند. زیرا نتیجه چنین شیوه درستی این می شود که: ما حالا داریم دوستانه در راستای تحلیل مسئله ملی و طبقات

نظرات مان داد و ستد می کنیم! پس هیچکدام از ملت های ایران بر علیه منافع درست، ضروری و حیاتی خویش به نزاع با خود بر نمی خیزد، بلکه شاید و البته قطعن نگران دزدیده شدن و یا فروریزی و سرکوب آنهاست. پس در این میان باید محور و منافع عام و نزدیکترین و حیاتی ترین آنها، دست آویزهای همبستگی های مان باشند؛ که به نظرمن: پیش و بیش از هرکدام، ابتدائن نان و سرپناه و پوشش مناسب و آموزش و پرورش و رفع تبعیض ها و دیگرها ضروریاتی است؛ که از جمله مهمترین انها که باید بدون سازش برای برپا خاست! مثلن همین تحصیل بزبان مادری و ترویج و تبلیغ آزاد همه آنها و ویژگی های فرهنگی شان می باشند که باید حکومت فدرالیستی پاسخ درست به آنها را در دستور کار امروز خود داشته باشد تا برای فردای حتمی دچار چه کنم چه کنم نشود. آیا چنین نگاه همگانی، برترستیز، فراملی، طبقاتی، درست و نشانه ی سلامت روان، نظر و اعتقاد واقعی به همگان و حل ریشه ای مصائب جامعه ی رنگینِ طبقاتی ست؟ چرا هست! رویتان را می بوسم. تندرست باشید
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقاي محسن كردي: لطفا جواب دهيد كه آيا مارشال تيتو، صرب بود يا كروات؟ و يا استالين روس بود يا گرجي؟ آناستاس ميكويان يا حيدر علي يف عضو عاليترين ارگان رهبري شوروي روس بودند؟ آيا رهبران الجزاير و هندوستان و همه مستعمرات ديگر تاريخ از خود ملل مستعمره نبودند؟؟

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب شاملو شما و ساير دوستان آذربايجاني كه عضو سايتيد و ميتونيد مطلب بذاريد چرا در مورد فأجعه ٢٠ ژانويه ١٩٩٠ و قتل عام آذربايجانيها در باكو اطلاع رساني نميكنيد؟من از آقاي توكلي به متن زير خواهشي كرده بودم كه ظاهرا مقبول نيفتاده

سلام جناب آقاي توكلي،امروز روز ٢٠ ژانويه و سالگرد قتل عام مردم آذربايجان در باكو و ساير شهرهاي جمهوري آذربايجان و توسط ارتش سرخ شوروي است.جالبه در اينترنت و يوتيوب دنبال فيلم و مطلب به زبان فارسي گشتم اما تنها يك فيلم آنهم به زبان تاجيكي يا افغاني بيشتر نيافتم.اگر مصلحت دانستيد جهت آگاهي عموم آنرا در قسمت ويدئوي سايتتان منتشر بفرماييد. http://m.youtube.com/watch?v=GJP8HtKnv_s

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای محسن کردی مثل اينکه جنابعالی معلومات درست و دقيق از دنيا نداريد . اولا اينکه خود رئيس جمهوری و رهبر مشهور يوگسلاوی تيتو صرب نبود بلکه کروات بود و در ثانی کجائی بود فرد مهم نيست مهم اينست که فرد در اختيار کدام سيستم است نگاه کنيد به خامنه ای که از طرف پدر ترک از طرف مادر فارس مشهدی ميباشد آيا يک مدرسه ترک زبان در ايران سراغ داريد جواب نه ، چرا که سيستم فاشيستی و شونيستی دولت ايران چنين اجازه ای را نميدهد و خامنه ای و امثالهم در اختيار سيستم هستند نه اينکه سيستم در اختيار آنها. از ياد نبريد که در ايران يک شورای مصلحت نظام وجود دارد که اکثريت افرادش بسيار شونيست هستند و تا آنجايی که من اطلاع دارم تمامی افرادش فارس زبان ميباشد و در دوره رفسنجانی از انتخاب غير فارس به اين شورا قويا جلوگيری ميشد

نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

سلام دوست گرامی آقای تبریزی، صمیمانه ازمهرتان قدردانی می کنم وهمینطور بخاطر خواندن مقاله و پانویس تان. راستش را بخواهید این مقاله با مضمون کنونی ش، اولین نوشته ی من پیرامون موضوع جنجال برانگیز ملت ها و حقوق طبیعی آنها و فدرالیسم و درک درست اجتماعی ـ طبقاتی در موردشان نیست؛ بلکه چندتائی می شوند که نوشته ام و در بعضی موارد حتا سعی کرده ام موضوع را هر چه بیشتر و بهتر بازگو کنم، بدون آنکه مطلب زیاد طولانی شود. البته تاکید شما بر راه حل عبور روشنگرانه و آگاهی بخش هم بسیار درست است و اهمیت دارند؛ که من در فرصت مناسبی بدان ها خواهم پرداخت. اما همانطوریکه بوضوح در مقالات متعدد دیده می شود؛ در مواردی فراوان و البته عناصری شناخته شده و انگشت شمار، بخشی از نگاه ها یکسویه و بشکل کاملن تحریک آمیز، سعی در تحریف مبارزات ملی، در درون کشور رنگین ما را دارند که این تندروی های افراطی ناسیونالیستی و ماجرا،

جویانه بسیار ناگوار، خطرناک و دشمنی افکن است؛ که علاوه براینکه امکان دست یابی به حق تعیین سرنوشت ملت ها را در برابر زورمداران ضعیف و ناتوان می سازد، همزمان و عملن هم می تواند برای فردای همه ما بسیار جنون انگیز باشد. و نیازی بدان نیست؛ در حالیکه امروز وزنه نظری و آرمانی جریان ها و نیروهای دمکرات، مترقی و چپ بسود کفه فدرالیسم است؛ ملت های ستمکشیده ی ایران در اکثریت مطلق هستند، اگر هوشیار و متحد برای آن امر هم، صفوف خود را منسجم و یکپارچه سازند، پیروزی و موفقیت فدراتیویسم خواهان حتمی و جدی ست. از طرف دیگر نکته بسیار حیاتی و واقعی ای که عملن و عمدن از بررسی های ناسیونالیستی کنار نهاده می شود، همانا مبارزه برای نان بر علیه استثمار داخلی و بهره کشی در مناطق سکونت ملی ملت هاست، که تحت هیچ شرایطی نباید فراموش و یا کم رنگ شود. مبارزه با سرمایه داری انگل ملی و جهانی شامل حال و آینده قریب به اتفاق همه مردم کارگر و مزدبگیر ما می شود و.... تندرست باشید
نوشته شده توسط: Anonymous

هر چند در شرایط گزینشی (فرضا کنکورورودی دانشگاهها) زبان مادری شرکت کنندگان میبایست استعمال گردد. یا حتی فرضا دردادگاهها حق دفاع به زبان مادری میبایست لحاظ گردد٬٬

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب اتاخان / «خائنین آذربایجانی چه کسانی هستند؟» نوشته قدیمی آقای بابک آزاد است که قبلا توسط این نویسندده در ایران گلوبال درج شده بود . طبق ائینامه ایران گلوبال مطالب تکراری عدم انتشار می خورد

نوشته شده توسط: Anonymous

با تشکر از نقد آقای شا ملی.جامعه روشنفکری فارس چه در حاکمیت وچه اپوزوسیون از بیماری نژادپرستی رنج می برد اگر بعضا در میان این طیف افرادی پیدا می شوند که از حق تعیین سر نوشت برای ملل تحت ستم به ویژه ملت تورک سخن به میان می اورند فقط و فقط از فرط فشاری است که از طرف تورکهای ازربایجان جنوبی در داخل و خارج به این طیف وارد می اید.با این حال اکثریت راسیست هنوز فاقد شعور سیاسی ودرک پتانسیل عظیم ملل تحت ستم می باشند نگرش و مواضع این طیف به تنهایی کا ر تجزیه ایران را اسان خواهد کرد.در یوگسلاوی سابق نیز خود فروختگان از هر ملتی در رده های بالای حکومت صرب حضور داشتند وبخشی از قوه سرکوب صرب ها بودند. زمانی که فضای دیکتاتوری شکاف برداشت و صف ارایی های اتنیکی شکل پر رنگتری گرفت همین مزدوران مجبور به ترک صف دشمن شده و با رو سیاهی به اغوش ملت خویش باز گشتند.در آزربایجان جنوبی نیازی

به ترغیب تعیین سرنوشت و یا استقلال نیست کافی است که پنبه ها را از گوش در اورده و صدای یک صد هزار نفری ملت تورک در استادیوم ها را شنید که فریاد جدایی و رهایی سر می دهند.نسل جوان در آزربایجان،کوردستان،تورکمنستان،بلوچستان و الا حواز به درجه ای از خود اگاهی و خود باوری رسیده اند که فقط یک مزیت استقلال را با کل فارسستان و ایران شما عوض نخواهند کرد.کرووات و کوزوویی ها به جای بندگی صرب ها با خون خود برای خویش حیثیت، شرف و وطن مستقل ساختند تا نسل های بعدی از کرده پدران خویش با احترام یاد کنند. استقلال برای اکثریت ملل جهان توام با هزینه بوده و برای ملت ما نیز این هزینه یک ضرورت حیاتیست تا برای همیشه از یوغ نژاد به اصطلاح برتر عاریایی رهایی یابیم.
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام جناب آقاي توكلي،امروز روز ٢٠ ژانويه و سالگرد قتل عام مردم آذربايجان در باكو و ساير شهرهاي جمهوري آذربايجان و توسط ارتش سرخ شوروي است.جالبه در اينترنت و يوتيوب دنبال فيلم و مطلب به زبان فارسي گشتم اما تنها يك فيلم آنهم به زبان تاجيكي يا افغاني بيشتر نيافتم.اگر مصلحت دانستيد جهت آگاهي عموم آنرا در قسمت ويدئوي سايتتان منتشر بفرماييد.
http://m.youtube.com/watch?v=GJP8HtKnv_s

نوشته شده توسط: ایران گلوبال

وحید فتحی گرامی، در گذاشتن مطالب باید نکات زیر را رعایت کنید: 1- در صورتی که نویسنده خود شما نیستید، در جای "نام شما" حتما نام نویسنده را بنویسید. -------- 2- منبع نوشته را نیز در پایین مطلب بنویسید. از همکار شما سپاسگزاریم.

نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام خدمت شما جناب کرمی٬ به نظر من از آنجا که زبان فارسی به عنوان زبان مشترک ایرانیان ظرف هزارسال گذشته پذیرفته و توسط شاعران ونویسندگان از اقوام گوناگون ایرانی پرداخته شده واقعگرایانه تر به نظر می آید که زبان فارسی به عنوان زبان سراسری مشترک درسراسر ایران تدریس شود. زبانهای دیگر هم در کنار زبان فارسی به درخواست خانواده ها میبایست قابل تدریس باشد٬چنانچه حتی در تهران هم مدارسی که زبان کردی ٬٬ را در کنار زبان فارسی تدریس میکنند میتواند وجود داشته باشد. دردانشگاهها هم زبان کردی ٬٬ به عنوان واحدهای اختیاری میبایست تدریس شود(حتی رشته هایی برای تدریس و تحقیق دربا ره زبانهای دیگرایرانیان هم به عنوان رشته ای مستقل چون زبان و ادبات فارسی میبایست وجود داشته باشد)

نوشته شده توسط: ایران گلوبال

بزرگمهر گرامی، با پوزش از شما نام نویسنده تغییر یافت و به منتشر کننده نیز تذکر لازم داده می شود.