Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

نمایندگان اینترنتی خلقهای کرد وترک ولر وبلوچ و .......خودتانرا به کوچه علی چپ نزنید برنامه شورای ملی مقاومت در مورد ملیتها و .... را بخوانید اینها مواضع آنهاست زمانیکه خیلیها در دنبال خاتمی چهچه میزدند ویا همچون حزب توده و اکثریت در ولایت خمینی ذوب میشدند ویا در کافه های پاریس بدنبال ....... رژیم ولایت بودند مجاهدین با رژیم فاشبستی در گیر بودند
وفریادشان کوش فلک را کرکرده است سرنگونی .سرنگونی مرگ بر اصل ولایت فقیه
واگر شما بهتر با رژیم میجنگی بفرما .بستان بزن ...اگر مرد عمل هستی ونه فقط حرف

نوشته شده توسط: Anonymous

اذهان متوهم همه جا یافت می شوند و چنان در آن موهومات خود غرق می شوند که واقع گرایان را متوهم می خوانند. وقتی نوشته هایی از گونه آیدین ب را می خوانی عمق توهم و کج اندیشی را می بینی. افرادی چون میلوشویچ و برخی چپ های دوره جنگ سرد را یادآور می شود که فروپاشی شوروی یا یوگوسلاوی را چیزی جز رویا متصور نبودند و کسانی را که عکس این فکر می کردند متوهم و خیال پرداز یا مزدور امپریالیست ها خطاب می نمودند. اما گذر زمان همانطور که خیلی ها را در گذشته از خواب بیدار نمود و حقایق را هرچند تلخ و پر هزینه در برابر چشمانشان نهاد باری دیگر تکرار خواهد شد و آن زمان آیدین ها و ... کشور فارس ستان را نیز با ویزا یا بدون ویزا زیارت خواهند نمود. / از طرف دیگر نکته قابل تامل اینکه برخی در حالی دیگران را به سخنگویی از طرف ملت متهم می نمایند که خود بیشتر دچار این عارضه شده و از طرف ملت سخنگویی می نمایند! حال اینکه بر

به غیر یک رفراندوم برای حق تعیین سرنوشت ملت ها در ایران هیچ کس نمی تواند داعیه ای مبنی بر جدایی یا زندگی در چهارچوب ایران از طرف آنها را داشته باشد. لذا یگانه منبع مشروع؛ قانونی و مقبول برای این مهم حق تعیین سرنوشت ملت ها از سوی خود انان در قالب رفراندوم می باشد و نقطه پایانی است بر پیش داوری ها و اتهام زنی ها. کسانیکه این را قبول ندارند ( چه ایران گرایان چه استقلال خواهان) به نوعی هذیان گویی می نمایند و مشخص است که به میزان نفوذ و گستردگی عقاید خود در بین مردم اطمینان ندارند! می گویند دو نفر بر سر تعداد دندانهای اسب با هم مشاجره ای شدید داشتند و تا حد زد و خورد پیش رفتند. فردی که ناظر این قضایا بود پرسید موضوع چیست و آنها گفتند تعداد دندان های اسب. او نیز گفت نیازی به دعوا نیست اسب آنجاست بهتر است به جای دعوا بروید و دندانهایش را بشمارید .... کسانی که درد مردم گیلک و مازندرانی و تورک یا آذری را دارند نیز بهتر است به رای مردم مراجعه نمایند در غیر این صورت تکلیف به گونه ای دیگر تعیین می شود که به نفع هیچکس نیست ....
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کرمی من هم زمانی مارکسیست لنینیست بودم ولی در اینجا با شما وارد بحث مارکسیسم نمیشوم. فقط میخواهم که چند نکته را متذکر شوم: 1- شما از آقای چنگایی <مدرک فلسفی و اعتبار علمی کلاسیک> میخواهید. میتوانید بگویید که خود شما چه مدرک فلسفی و اعتبار علمی کلاسیک دارید؟ //////// 2- شما روشهای برخورد این دوستان را فحاشی و توهین مستقیم نمیداند و میگیویید که <فرهنگ شرقی و برخوردار از بار سنتّی و حذف فیزیکی غیر دمکراتیک را دارد.> حالا به نظر من برخورد خود شما نمونه آشکارفرهنگ شرقی و برخوردار از بار سنتی و حذف فیزیکی غیر دمکراتیک دارد آنجاییکه میگویدد: <همینکه شما بدون شناخت مبانی مارکسیسم را قشری تحریف میکیند، و تازه ادعای آموزگاری و استادی متون مارکسیسم را دارید، بیانگر گستاخی بدون مرز شماست> و یا <...معلوم میشد که شماها از 100 امتیاز حداکثر 10 تای آنرا دریافت نمی کردید> ////////// 3- آقای برزویه

طبیب نوشته اند: <البته این ایده با ناسیونالیسم که یکی از وقیح ترین اشکال آن ، هتاکی به تبار این و یا آن گروه از انسانها است که درنوشته های آقای کرمی یافت میشود ، زمین تا آسمان فرق دارد> لطفا بفرمایید که کجای این گفته اشکال دارد و با واقعیت مطابق نیست؟ سراسر اغلب نوشته های شما دارای هتاکی به تبار این و آن است. ////// 4- شما نوشته اید: <آقای بهنام چنگایی کامنت شما بیانگر یک خود بزرگ بینی و خودنمایی بدون پشتوانه و کم بضاعتی اندوختهء علمی هست> تا آنجایی که من نوشته های ایشان را خوانده ام و کامنت مورد اشاره شما را هم دیدم، چنین برداشتی ندارم که ایشان خودبزرگ بین و خودنما هستند. ایشان بدون هیچ ادعایی دانسته های خود را نوشته اند. اتفاقا خود بزرگ بینی و خود نمایی نه تنها در این کامنت شما بلکه بدون استثنا در همه نوشته های شما دیده میشود. شما خودتان را علامه دهر میدانید و در هر زمینه ای حکمهای عالمانه میدهید (حکم دادن با اظهار نظر یکی نیست)، دیگران را بیسواد و خود را باسواد مینامید. حتی بزرگترین دانشمندان دنیا هم مثل شما احکام قطعی صادر نمیکنند و این احتمال را میدهند که نظریاتشان درست نباشد ولی شما فکر میکنید و اینطور نشان میدهید که هر چه که مینویسید درست و قطعی و آیه منزل است. من شخصا از شما تا به حال هیچگونه تواضعی مشاهده نکرده ام. //// دوست عزیز ناصر کرمی، با وجود دنیای لایتناهی اینترنت و با استفاده از آن هر کسی، حتی من که در رشته خاصی درحد لیسانس درس خوانده ام، میتوانم تز چندین دکترا و در چندین رشته مختلف را بنویسم و آماده کنم (این هم شغلیست که در اروپا وجود دارد) ولی آیا واقعا من دکتر در آن علوم میشوم؟ نوشته های شما هم در رشته های مختلف انرژی و اتم و تاریخ و جغرافیا و مارکسیسم و... از حد همین سرهم بندی کردنهای اینترنتی بیشتر نیست. //// کمی پایتان را روی زمین سفت و سخت بگذارید. شما از مینویسید: <آغاز کند و کاو و پژوهش من در مبانی مارکسیسم به خیلی وقتها پیش برمیگردد، در ایران و خارج از کشور مسئول تئوریک و آموزشی در این مورد بودم. بستر فکری و تخصص سیاسی ام و جامعهء ایده آل و روابط اجتماعی مطلوب برای من در همین زمینه است> میشود لطفا بنویسید که این تخصص را کجا و کی گرفته اید؟ در ایران که که چنین تخصصی در دانشگاهها وجود نداشت. حالا اگر ربط این تخصص با انرژی اتمی و تاریخ و جغرافیا را هم برای من مشخص کنید ممنون میشوم. ///// همینطور نوشته اید: <تئوریسین های برجستهء مارکسیسم که بقول خود چپ ها و کمونیستها حزب توده و سازمان اکثریّت را هم در خارج کشور در جلسات رسمی تئوریک هم تجربه کردیم که چقدر بیسواد هستند و دانستنیهای بادکنکی آنها چقدر سریع از هم می پاشید و دست و پا را گم میکردند،> آیا شما واقعا خود را با کسانی مانند احسان طبری و نیکفر همپایه میدانید؟ به این میگویند تواضع علمی!!!
نوشته شده توسط: Anonymous

هرگز بخودم اجازه نداده و نخواهم داد: مرز گپ و گفت سازنده را در هم بریزم!

آقای کرمی سلام،
چنانچه سبک برخورد مرا از بالا و یا تحقیرآمیز یافته اید، من از شما با تمام خلوص پوزش می خواهم، چنین نبوده است! اما تناقضی که شما در مقاله ی خویش آنرا برجسته کرده اید، همانا شناخت در هم ریخته از مارکسیسم و داعیه ی او نسبت به منافع جمع در برابر دنیای امروزی فردهای قدرتمند، خودخواه و داراست. افرادی که مبلغ این آزادی و این تملک بی بندوبار هستند، یک: دشمن حق برابر آدم ها می باشند. 2: دشمنی ذاتی با مارکسیست ها دارند. 3: توجهی به تضاد و تناقضات جامعه ی طبقاتی نکرده و بنابرین از اقتصادسیاسی و یا ماتریالیسم تاریخی و روند شکل گیری طبقات بی خبرند و در بهترین حالت برایشان این روند بلند تاریخی بی معناست. من تصورم براین است که بخش عمده لیبرالیسم خود را در پشت حق تملک، که آنرا "ذات آزاد انسانی" می داند، همیشه پنهان کرده است. و باورم براین است که باید برای اثبات درک نه آکادمیک که جای خود دارد، بلکه: تنها دیدن و لمس کردن فقروفاقه امروزی در ایران و جهان که محصول ساختار رنگین سرمایه داری ست] برای هر انسان بیداری کافی ست تا بیرون از دوایر منافع فردی با این جمع گسترده همگام و هم آوا گردد و در برابر این ساختار جهنمی تعهد فرا نظری یافته و همبستگی را کشف کند، من این نابرابری های غیراخلاقی بازار آزاد سرمایه و مدافعان اش را دعوت به بیداری و همفری با حرکت تاریخ می کنم، همین و بس! نه ادعائی دارم و نه تصورم براین است که هرکه بیشتر دانش آکادمیک داشته باشد در خدمت نداران قرامی گیرد! «اما معتقد هستم که نمی شود این همه ناملایمات، حق خوری و جنون و جنگ و تبعیضات و... ساختار سرمایه داری را دید و بعنوان یک آدم بسیار کوچولو در برابر ستم سرمایه با تمام تعهد انسانی نیایستاد. تندرست باشید
نوشته شده توسط: ناصر کرمی

به آقایان.... بروزیه طبیب،... بهنام چنگایی،... آقای بروزیه طبیب شما نام بُرزویه، مقدّم اطبای هخامنشی و پارسی، پدر از لشکریان پارسی، و مادری از خانهء علمایِ دین زردشت را بر گزیده اید، امّا نکو سیرتی و رستگاری که خاصهء بُرزویه است در افکار شما نیست، نقد و انتقاد با بکار بردن کلماتی: کار بجایی رسیده است، و یا هتاکی، و وقیحترین تفاوت بسیار دارد

همینکه شما بدون شناخت مبانی مارکسیسم را قشری تحریف میکیند، و تازه ادعای آموزگاری و استادی متون مارکسیسم را دارید، بیانگر گستاخی بدون مرز شماست، میدان داری شما در مورد عمق دانستنیهای شما به ماکسیسم کلاسک زمانی مشخص خواهد شد، که حاضر به مناظره رو در رو باشید.●●●... آقای بهنام چنگایی....، من از انتقاد شما هم این را دریافتم که شما در مقام استادی مایل هستید که دیکته ها و نوشته های دانش آموزانی مانند من را تصحیح کنید، شما بفرمایید کدام مدرک فلسفی و اعتبار علمی کلاسیک دارید که در دو جمله فلسفه و جهان بینی مارکسیسم و لیبرالیسم را تعریف و به نقد میکشید !!! از این گذشته بکارگیری عناوینی مانند کپی کردن و نت برداری و از روی کتابها رونویسی کردن، و یا تیتر وار و در هم بریز را به این مقاله من نسبت دادن دیگر چه فرهنگ دیالوگ و چه بحث منطقی آکادمیک هست !!!، من کپی کتابهای مربوط به این موضوع را در سایت گذاشتم که شما بخوانید● من برای چندین بار در این مقاله اشاره کرده ام که هدف از این نوشتار پرداختن به مطالب بصورت فراگیر نیست و بارها گفته ام بطور خلاصه و کوتاه !!!.● آقای بهنام چنگایی کامنت شما بیانگر یک خود بزرگ بینی و خودنمایی بدون پشتوانه و کم بضاعتی اندوختهء علمی هست،● ایکاش یک مؤسسه ای می بود و امکان آن وجود میداشت که هیمن فردا و یا در آینده از بروزیه طبیب و شما و من و دیگرانی که ادعای آموزگاری و استادی ماکسیسم و لیبرالیسم را دارند، یک آزمونی کتبی و شفاهی در مورد مسائل مذکور و عمومی بعمل می آورد، تا معلوم میشد که شماها از 100 امتیاز حداکثر 10 تای آنرا دریافت نمی کردید.● گذشته از داشتن اطلاعات کارنامهء شخصی و سیاسی و کاراکتر هر فرد از گذشته تاکنون بسیار اهمیّت دارد ● نوشتن بی مالیات و حرف زدن در فضای مجازی کاری است آسان● تئوریسین های برجستهء مارکسیسم که بقول خود چپ ها و کمونیستها حزب توده و سازمان اکثریّت را هم در خارج کشور در جلسات رسمی تئوریک هم تجربه کردیم که چقدر بیسواد هستند و دانستنیهای بادکنکی آنها چقدر سریع از هم می پاشید و دست و پا را گم میکردند،● روشهای برخورد شما فحاشی و توهین مستقیم نیست، امّا فرهنگ شرقی و برخوردار از بار سنتّی و حذف فیزیکی غیر دمکراتیک را دارد.
نوشته شده توسط: Anonymous

خدا هزاران رحمت به روح قاضی محمد کند.کردها سیاستمداری و گذشت و بزرگواری معنوی را یک به یک بایستی از وی بیاموزند . دالایی لامای کردستان و مرد تاریخ ملت کرد. چه دوران باشکوهی که انگلیس و آمریکا به همراه قوام السلطنه یکی از دمکرات ترین حکومتهای خاور میانه را به خاک و خون کشید. فاشیسم آریایی پهلوی تا کنون نیز چنین می کند.

نوشته شده توسط: Anonymous

ادامه ..........

....... این خودگردانی با دیوارکشی های ناسیونالیستی کوچکترین پیوندی ندارد. در آمریکا نژادهای سیاه و سپید و زرد و دو رگه و چند رگه دارای حقوق برابر هستند و نژادپرستی و زبان پرستی و ناسیونالیسم جائی در این کشور ندارند. هم اکنون سیاه پوستی به نام باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا است و سیاه پوستان و زردپوستان و دورگه ها و چندرگه ها در آمریکا به هر پستی می توانند برسند و برگزینند و یا برگزیده شوند. ازدواج همه نژادها با همدیگر در کشور آمریکا صد در صد آزاد است و بودن از این نژاد و آن نژاد مانعی برای ازدواج نیست. دوست گرامی، ناصر کرمی، کشور آلمان نیز بر پایه فدرالیسم دموکراتیک گردانده می شود و کشورهای دیگری نیز در جهان هستند که ساختار کشورداری در آنها بر پایه مردم سالاری است و خودگردانی یا فدرالیسم نیز ابزاری برای رژیم مردم سالار است نه ابزاری در دست فرمانروائی رژیمی توتالیتر مانند رژیم شوروی پیشین! ********** دوست گرامی، ناصر کرمی، شما در یادداشتتان نوشته اید: ( .......... پان ایرانیسم هم عکس العمل در مقابل پان ترکیسم و پان عربیسم هست، از این گذشته پان ایرانیسم با دو پان دیگر تفاوت اساسی دارد که در موقع مناسب به آن خواهم پرداخت .......... ) دوست گرامی، ناصر کرمی، واژه هائی هستند که چندین معنی دارند و پان ایرانیسم نیز یکی از آنها است. اگر معنای پان ایرانیسم این باشد که ایرانی کسی است که در درون مرزهای ایران زندگی می کند و شناسنامه ایرانی دارد و زبان و نژاد نشانه برتری هیچکس بر دیگری نیست چنین پان ایرانیسمی را باید ارج نهاد. با این شناسه از پان ایرانیسم اگر چند تن از مکزیک یا تایوان یا انگلستان یا کشورهای دیگر به ایران بیایند و شناسنامه ایرانی بگیرند و در ایران زندگی کنند آنها نیز ایرانی به شمار می روند و این معنای خردمندانه و اینترناسیونالیستی پان ایرانیسم است. همچنان که در آمریکا کسانی که پان آمریکن هستند می گویند: آمریکائی کسی است که در درون مرزهای کشور آمریکا زندگی می کند و شناسنامه آمریکائی دارد اما اگر معنای پان ایرانیسم آریاپرستی و پان آریا بودن و گفتن این سخن که ایران از آن آریائی ها است و آریائی ها پارس زبان هستند و ..... و ..... و ..... چنین پان ایرانیسمی را باید انداخت به زباله دانی و آسوده شد! چرا که چنین پان ایرانیسمی فتوکپی پان ترکیسم و پان کردیسم و پان عربیسم و پان های رنگارنگ دیگر است و با این پان های رنگارنگ هرگز نمی توان امیدوار بود که مردم رنجدیده ایران زمین به بهروزی برسند.
نوشته شده توسط: Anonymous

دوست گرامی، ناصر کرمی، شما در یادداشتتان نوشته اید: ( .......... با نظر شما که در کمونیسم فدرالیسم دمکراتیک هست مخالف هستم. ساختار حکومت در سوسیالیسم و کمونیسم متمرکز هست و واحد تشکیل دهندۀ حکومت کمون ها و یا همان شوراها هستند .......... ) ..........

دوست گرامی، ناصر کرمی، شما در یادداشتتان نوشته اید: ( .......... با نظر شما که در کمونیسم فدرالیسم دمکراتیک هست مخالف هستم. ساختار حکومت در سوسیالیسم و کمونیسم متمرکز هست و واحد تشکیل دهندۀ حکومت کمون ها و یا همان شوراها هستند .......... ) دوست گرامی، اگر منظور شما از سوسیالیسم و کمونیسم رژیم های شوروی پیشین و کشورهای عضو پیمان ورشو پیشین هستند باید گفت که در چنین کشورهائی سوسیالیسم و کمونیسمی در کار نبود و آن چه که من و شما و همگان در این سرزمین ها دیدیم بدترین چهره سرمایه داری یا سرمایه داری دولتی بود نه سوسیالیسم یا کمونیسم! این که همه مردم یک سرزمین از بام تا شام کار کنند و دسترنجشان را دودستی به دولتیان بدهند و دولتی ها نیز در کاخ های باشکوهی مانند کاخ کرملین زندگی شاهانه ای داشته باشند و هر کس گلایه کرد تیرباران شود و یا به اردوگاه های کار اجباری در سیبری و گولاگ فرستاده شود سوسیالیسم یا کمونیسم نیست بلکه سرمایه داری دولتی است! پس از فروپاشی رژیم شوروی پیشین تازه راه برای پیاده شدن سوسیالیسم و کمونیسم حقیقی در جهان هموار شد و هم اکنون جهان به سوی سوسیالیسم حقیقی و کمونیسم حقیقی می رود. برای نمونه پدیده ای که جهانی شدن (globalization) نام گرفته است هیچ گونه پیوندی با سرمایه داری ندارد بلکه یکی از بزرگترین نمودهای سوسیالیزه شدن جهان است. آری، جهان به سوی سوسیالیزه شدن می رود و سوسیالیسم و کمونیسم حقیقی نیز برابر با زندان ساختن از یک کشور مانند شوروی نیست! دلیل این که چرا در رژیم شوروی پیشین از درون واژه هائی مانند سوسیالیسم و کمونیسم بدترین چهره سرمایه داری یا سرمایه داری دولتی سر در آورد برای کاستی های فراوان فلسفه مارکسیسم کهن و کلاسیک است که اکنون هوادارانش را از دست داده است. اگر مارکسیسم کلاسیک در جائی می توانست باورمند داشته باشد کشور شوروی پیشین و کشورهای پیمان ورشو پیشین بود. هنگامی که مردم همان کشورها رژیم هائی را که با نام سوسیالیسم و کمونیسم بدترین چهره سرمایه داری یا سرمایه داری دولتی را پیاده کرده بودند سرنگون کردند روشن است که در میدان کردار مارکسیسم کهن شکست خورده است از این روی اندیشه های کارل هاینریش مارکس فیلسوف نامدار آلمانی نیاز به ویرایش و بازبینی بنیادین دارند. از سخن کارل مارکس در کتاب سرمایه (کاپیتال) که می گوید: کالا آن چیزی است که نیاز انسان را از میان برمی دارد گرفته تا این سخن فلسفه مارکسیسم که می گوید: اقتصاد شالوده جامعه و تاریخ است همگی نیاز به بازنگری های بنیادین دارند. سخن درباره مارکسیسم بسیار بیش از آن است که در نوشته ای کوتاه بگنجد اما به هر روی هیچ خردمندی در جهان پیرو مارکسیسم کلاسیک نیست. ********** دوست گرامی، ناصر کرمی، چیزی به نام دموکراسی هنگام فرمانروائی رژیم شوروی پیشین در آن سرزمین یافت نمی شد که فدرالیسم آن نیز بر پایه دموکراسی باشد! فدرالیسمی که در سرزمین شوروی پیشین دیده می شد چیزی مانند فدرالیسم رژیم های ملوک الطوایفی بود نه ابزاری برای مردم سالاری! شما فدرالیسم دموکراتیک را می توانید در آمریکا پیدا کنید. در آمریکا و بر پایه سیستم آن، آمریکائی کسی است که در درون مرزهای کشور آمریکا زندگی می کند و شناسنامه آمریکائی دارد و زبان و نژاد نشانه برتری هیچکس بر دیگری نیست و همه نژادها و گویشوران به همه زبان ها دارای حقوق برابر هستند. همه بخش های آمریکا خودگردان (فدرال) هستند اما ..........
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جناب ابریشمچی در این ویدئوی عاشقانه فقط گفتند مسعود بزرگ است- خیلی بزرگ است- خیلی خیلی بزرگ است. خوب بزرگ است که چی؟ مشکل چیست؟ بفرمایند روی دو صندلی بنشینند- یکی کافی نیست. انتظار داشتم ابریشمچی آستین استدلال به کمر بزنند و اثبات کنند که « اسلام سیاسی و ایده لوژیک» مجاهدین بعداز تجربه 33 ساله «اسلام سیاسی خمینی» چرا درست است و چگونه میتواند راه حلی برای مشکلات جامعه ایران باشد؟
میخواستم بشنوم راه حلشان برای مسایل ملیتها- دموکراسی- مشکلات کار و سرمایه- زنان و دگرباشان و غیره چیست؟
نگفت استبداد و دیکتاتوری دینی یعنی چه و مجاهدین با چه معیارهایی از آنها دور و یا نزدیک اند.چه تغییراتی در مرام و مسلک- ساختارسازمانی با معیارهای زندگی نوین جهانی یافته اند ؟
شگفت که فقط تبلیغ بزرگی و سوز و گذاز به اصطلاح عاشقانه بود.

مجاهدین اگر با این خصوصیات که ابریشمچی نشان داد میخواهند در ایران حکومت کنند- یا یکی از احزاب حکومت کننده شوند- باید گفت آقا 33 سه سال دیر آمدید- نمیشود- با این دیر کرد- دیگر نمیشود. شما فقط دو شانس دارید یا باید دریای« عقب ماندگی جامعه» طغیان کند و کشتی شما را روی آب راه بیاندازد یا باید از فرق سر تا نوک ناخن پا نو بشوید. نه-منظورم لباس نیست- ماهییتان است. ماهیت اسلام سیاسی . کی میخواهید خبر نو شدن خود را - مثلاً با انقلاب نه ایده لوژیک- بل با یک« رنسانس» قرن 21-امی اعلام کنید؟
«آیا سازمان مجاهدین دارای یک ماهیت بهاری ست یا زمستانی؟»
سازمان مجاهدین از زاویه ساختار درونی- عملکردها- تئوریها و نظریاتش - بهاریست یا زمستانی؟ آیا صرفا دادن شعارهای ضد دیکتاتوری فاشیستی حاکم، دفاع خطی از حقوق بشر و غیره کافی ست که ماهیت یک سازمان و جریان را دموکراتیک بسازد یا چنین شعارهایی در تاریخ ایران همواره ابزار رسیدن به قدرت و ایجاد دیکتاتوریهای نوین بوده است؟
واقعیت اینست که ایران به علت دارا بودن ذخایر عظیم نفت و دیگر معادن -موقعیت جغرافیایی و جمعیت جوان قابل توجه، از ثروت سرشاری بهرمند است. جریانهای داخلی مثل خود حکومت حاکم ، بقایای سلطنت، سازمان مجاهدین، و دیگر حیات یافتگان با فرهنگ «استبدادی و دیکتاتوری» ، و حتی سیاستمداران خارجی از طریق آلترناتیو سازیها ، در اندیشه تسخیر قدرت و فرمانفرمایی و بهره گیری از این ثروتها هستند.
شعارهای خوب خوب فقط ابزار رسیدن به قدرت و ثروت است. ضرورت دارد نسلهای جوان و مستقل اندیش ایران ضمن تعیین تکلیف خود با حکومت فاشیستی حاکم و همه جریانهای کلاسیک مستبد، در اندیشه برپایی احزاب و سازمانهای نوین و جریانهای دموکراتیک خویش باشند. شکوفایی بهار راستین تنها توسط نسلهای جوان و دموکراتیک ممکن است. دادن شعارهای خوب خوب از دست هر کودک سیاسی برمیاید مهم کسب ماهیت و تربیت دموکراتیک است که جریانهای کلاسیک از جمله سازمان مجاهدین فاقد آنند.
نوشته شده توسط: Anonymous

به دوست/رفیق تبریزی ..اتفاقا مارکس بسیار گفته است که کارگران آلمان ، کارگران فرانسه و ...متحد شوید . مبارزه سوسیال دموکراتها در محتوا اینترناسیونالیستی و در قالب ، ملی است . اینترناسیونالیست بودن سوسیال دموکراتها به معنی بیوطن بودن نیست . اینترناسیونالیست بودن مارکسیستی به این معنی است که وطن کارگران وطنی است به پهنای جهان با تاریخی به قدمت تاریخ بشر، که توسط بورژوازی اشغال شده و تکه پاره و تجزیه شده است و همه دعوا ها برای بازپس گیری این وطن و احیای یگانگی و به اصطلاح تمامیت ارضی !آن است . البته این ایده با ناسیونالیسم که یکی از وقیح ترین اشکال آن ، هتاکی به تبار این و یا آن گروه از انسانها است که درنوشته های

آقای کرمی یافت میشود ، زمین تا آسمان فرق دارد .همچنانکه خودتان گفته اید هر اینترناسیونالیستی مارکسیست نیست .آیا به تفاوت اینتر ناسیونالیسم مارکسیستی و غیر مارکسیستی اندیشیده اید؟
نوشته شده توسط: Anonymous

سایت ایرانگلوبال هجوم و غارتگری و کشتار ایرانیان بدست ترکها (که اغلب سربازان مغول را شامل میشوند) سانسور میکند ولی هر فحش به ایران و ایرانی را روا میدارد. این سایت هزاران فحش به فرهنگ و تمدن و تاریخ و زبان ایران را روا میدارد ولی نسلکشیهای متعدد ترکان (در ترکیه تنها پنجتا) را سانسور میکند. چنین سایتی در واقع در خدمت فاشیسم گرگهای خاکستری قرار میگرد.
در مورد جنایت ترکان نسبت به ایرانیان اینجا را بخوانید:
http://azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/pasokhbehdorooghhaayehrayejbak…

نوشته شده توسط: Anonymous

حق با آقای آیدین است.. سایت ایرانگلوبال تاخت تاریخی ترکان به ایران را سانسور میکند و چندین پیام قبلی من را در این مورد پاک کرده است.

آیا ایرانیان به ترکان ظلم کردند یا ترکان به ایرانیان؟!؟!؟ آیا ترکان زبان ترکی را تحمیل کردند؟!؟ حالا که پاسخ داده شد، پس چرا پان​ترکیستها مظلوم نمائی میکنند!؟ فردی پان​ترکیست به نام ماشاءالله رزمی مینویسد: «چینی‌ها ، روس‌ها ، اروپائی‌ها ، عرب‌ها و فارس‌ها هر یک بشیوه خود و بدرجات مختلف، دارای اخلاق ترک ستیز هستند» و به این فهرست می توان ارمنیان، یونانیان، اسلاوها، آلبانیها و بسیاری از مردمان دیگر را افزود. اما بیش از همه یونایان و ارمنیان از حاکمان ترک آسيب دیدند زیرا تمام ارمنستان شرقی و یونان غربی هویت خود را با قتل عامهای مکرر حاکمان ترک از دست دادند. اما درباره ایرانیان شاید بهترین گواه این حقيقت اشعار قطران تبریزی باشد. در زمان قطران تبریزی روادیان و شدادیان کردتبار بر مناطق آران و آذربایجان حکومت میکردند و زبان این منطقه به روایت سیاحان و گردشگران در آن دوران ترکی نبود. اما عده ای از ترکان اغوز از قلمرو غزنویان به این دو ناحیه گريخته و با بومیان منطقه درگير شده بودند. قطران تبريزی نيزدر بسياری از چکامه هايش ترکان را شايسته سرزنش دانسته و انان را سخت نکوهش کرده است . نمونه هايی از ان ابيات در ذيل می ايد : اگر بگذشت از جيحــون گروه ترکمانـــان را // ملک محمـــــــود کــاو را بود زابل کان در سنجر .... زمانی تازش ايشان به شروان اندرون بودی // زمانـــی حملـــه ايشان بــــه اذربايگــــان انــدر نبود از تازش ايشان کسی بر چيز خود ايمن // نبود از حمله ايشان کسی بر مال خود سرور (شهرياران گمنام، 1377، ص۱۶۰) شده چون خانه زنبور با غم از ترکان // همی خلند به فرمان ما چو زنبورم (همان، ص۱۹۷) قطران در يکی از سروده هايش به هنگام ستايش يکی از فرمانروايان بومی اذربايجان عامل عدم پيشرفت کار او را حضور ترکان برشمرده است : گر نبودی آفت ترکان به گيتی در پديد // بستدی گيتی همه چون خسروان باستان ( همان، ص۱۹۷) قطران در بدگويی و مذمت ترک تباران چنان سخن گفته که حتی انان را موجب ويرانی ايران زمين برشمرده و اين مفهوم به روشنی از بيت زير که در ستايش اميری از اميران اذربايجان سرايش يافته برمی ايد : اگر چه داد ايران را بلای ترک ويرانی // شود از عدلش ابادان چون يزدانش کند ياری ( همان، ص۱۹۷) اين شاعر اذربايجانی در يکی ديگر از چکامه هايش که در قالب قصيده سروده است ترکان را خونخوار و جرار و غدار و مکار خوانده است : کمــــر بستند بهــــر کيــن شه ترکان پيکاری // همـــه يکـرو به خونخواری همه يکدل به جراری يکی ترکان مسعودی به قصد خيل مسعودان // نهاده تن به کين کاری و دل داده به خونخواری .... چــه ارزد غـدر با دولت، چه ارزد مکـر با دانش // اگـرچـه کــــار ترکان هست غــداری و مکــاری( همان، ص۱۷۲) بنابراین چنان که ملاحظه گرديد، یک شاعر برخاسته از آذربایجان در زماني پیش از ترک زبان شدن آذربایجان، حسي بسیار منفی نسبت به ترکان اغوز آن دوران داشته است. حال به چه دلیلی این بخش از تاریخ ایران و آذربايجان را جناب رزمی نادیده می گیرد؟ سعدی شيرازی که نزديک به سی سال سير و سفر در در اين سوی و ان سوی سرزمينهای اسلامی کرده بود، علت خارج شدن خود از ايران زمين را نا به سامانی های بر امده از خشونت ترکان بر شمرده است : ندانی کــــه مـن در اقاليم غربت // چـــرا روزگاری بــکـــــــردم درنــگــــی برون رفتم از ننگ ترکان که ديدم // جهان درهم افتاده چون موی زنگی همــــه ادمی زاده بودند ليکــــــن // چـو گرگــان بخونخوارگی تيزچنگی چــو باز امـدم کشور اسوده ديدم // پـلـنگـــــان رهـــا کرده خوی پلنگی (گلستان سعدی، ص۳۸)
نوشته شده توسط: Anonymous

حالت خوب است ؟ تو بند کرده ای به اپوزیسیون چون شما شاهدوستان را تحویل نمی گیرند . چرا شما سلطنت طلبان از مردم عذرخواهی نمی کنید که دمار از آنها درآوردید و باعث روی کارآمدن آخوندها شدسد چون آزادیخواهان و ملی گرایان و وشنفکران را نابود کردید .شما فاعل و مفعول را عوضی گرفتید .

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

بابک خرم گرامی، زبان « ترکی آذربایجان» یا بصورت کوتاه « ترکی» ، لغت نامه های خوبی دارد. ولی مثل همه زبانها کار در این زمینه هیچوقت کافی نیست و تمامی ندارد. و نیاز هست که هرسال واژه نامه ها تازه ترشوند. بله منهم ترک آذربایجان هستم. ولی این نام هیچ بار « ایده لوژیک» برایم ندارد. همانطور که به پدر و مادرم ندارد. ما در آذربایجان - منظورمردم -خودمان را ترک مینامیم. بدون اینکه به آن بارمرام و مسلکی بدهیم. شما به ترک بودن من بار مسلکی- گرگ خاکستری- داده اید. و این نادرست است. از طرف دیگر خودت را «آذری» مینامی. این نام را بعضی خارجی ها و دیگران در مورد ما به کار می برند. و ربطی به ما ندارد. آنها آزادند هرچه دوست داشتند بگوید., هر ترکی هم -گرگ خاکستری نیست. همانطور که هر فارسی زبان- فاشیست سومکایی نیست. شما به زبان فارسی احترام میگذارید ولی من به همه زبانهای روی زمین.

زبان شناس نیستم و پیدایش آنها هم کار من نیست. شما خود را « با فرهنگ» و من و یک ملت را« بی فرهنگ» می نامید. فکر نمی کنی بی فرهنگ نامیدن یک قلمزن و یک مردم خودش « بزرگترین بی فرهنگی ها» ست؟ چرا که «توهین » است به نویسنده و یک ملت؟ این چگونه با فرهنگ بودن است که شما به خودتان اجازه میدهید به «دیگران» توهین کنید؟ سلجوقی و غزنوی و تیمور و قزلباش و دیگران بیش از 1000 سال ایران را از گزند ها حفظ کردند. و شمای فارسی زبان توانستید به تولید « ادبیات » خود بپردازید. کار بدی کردند؟ مشروطیت را برایت نجات دادند. کار بدی بود؟ نویسندگانش به خود بد کردند اما به شما که بدی روا نداشتند و همه آثارشان را به زبان فارسی نوشتند. ادبیات معاصر فارسی شما را صادق هدایت که از قاجارهاست- دکتر خانلری- ساعدی و براهنی و صمد بهرنگی و دیگران که از ترکها هستند به وجود آوردند؛ کار بدی بود؟ فرهنگ ایران حاصل زحمات همه ملتهای ساکن آن است. در ایران دشمن واقعی « عقب ماندگی» ست. جمهوری اسلامی هم غولی ست که از شیشه این واپسماندگی بیرون آمده است و دارد همه را میخورد. شاه رفت -خمینی آمد- خمینی هم برود کسی بدتر از آن میتواند بیاید. چرا چون عقب ماندگی تولید دیکتاتوری میکند. اگر دنبال دشمن هستی لازم است بدانی که دشمن اصلی تو همین عقب ماندگی و ناآگاهی و تعصب و غیره -اتکا به بیگانه و خرافات و افتادن به دنبال این و آن دیکتاتور و سلسله و پان ها و پان ایرانیسم است. بهتر است به فکر حل این چیزها باشید. با رفتن ساده آخوند مسئله حل نمیشود- غول آدمخوار «آخوند» از قلب عقب ماندگی جامعه دیکتاتوری شاه برخواسته است. حالا هم میتواند غول دیگری بر خیز. به این فکر باش که از دست همه غولها رها شوی.
نوشته شده توسط: Anonymous

سیروس جان
از سید علی بپرس رهبری چه کرده و وزارت اطلاعاتش و سپاه ؛ انها میدانند این رهبری چه کرده ؛ شما فعلا" یه قل و دو
قلهایتان را بازی کنید صوابش را ببرید.

نوشته شده توسط: Anonymous

بهتر است شماها بجای نظر دادن به مال و ثروت خود بچسبید تا مبادا منافعتان به خطر بیافتد.شما را چه به سیاست؟ شما که 33 سال است در مقابل آخوندها سر فرود آورده .... اید .آنها که اراده کرده اند رژیم دیکتاتوری آخوندی را همچون نظام گذشته سرنگون کنند باز هم راهشان را بکوری دشمنان ایرانزمین، ادامه خواهند داد و بهای مبارزه را باز هم خواهند پرداخت و بدون شک بهاران آزادی در ایران خواهد دمید و روسیاهی به مماشاتگران و کاسه لیسان خواهد ماند

نوشته شده توسط: Anonymous

سبزعلی جان ..
شما بهتر است در همان تعجب خود بمانید و زیر پای منبر سید علی صلواتهای خود را ختم کنید و
وقت کردید کمی سبزیهای دور و برتان را هم گره بزنید , شاید خدا خواست بختتان باز شد و در آخرین جمعه بدیدارش
نائل شدید ..کی میداند ,
سبزه گاهی مراد میدهد عمو سبزی فروش !

نوشته شده توسط: Anonymous

خدا این هتل ۵ ستاره اوین را نصیب این نماینده مجلس بکند، تا این آقا هم طعم پپسی های سرو شده در
این هتل را بچشد. اینشالله

نوشته شده توسط: Anonymous

من خودم آذری هستم و زبانه آذری را از مادر و پدر و مادر بزرگ و پدر بزرگم یاد گرفتم . سوالی دارم به عنوانه یک آذری وطن پرست ! از این ترک ها ! لغته فرهنگ به ترکی چی میشه ؟ نبر د با ن چی ؟ نمیدونم این خاکه ایران چی داره ون از راست ما که فدا ییا نه اسلام و او ن هم از فداییانه چپ روسی با این نیرو ی تخریبی که جا معه همبسته مارو اینجور میخوان خراب تخریب کنند . خود شماها قضاوت کنید .

نوشته شده توسط: Anonymous

وزارت اطلاعات در آلمان يك شبكه قابل توجه دارد

وزير كشور و رئيس حراست المان (معادل اف.بي.آي) گزارش كردند كه «مسئوليت اصلي اين شبكه مانيتور اپوزيسيون و مبارزه با آنهاست»

در اروپا، وزارت اطلاعات داراي يك شبكه قابل توجه در آلمان است.

در ژانويه 2011 وزير داخله آلمان، و هاينز فروم رئيس دفتر فدرال براي حفاظت از قانون اساسي كه معادل آلماني اف.بي.آي است، گزارش كردند كه مسئوليت اصلي وزارت اطلاعات “مانيتور كردن گروههاي اپوزيسيون در داخل و خارج ايران و مبارزه با آنهاست.”

بنابر اين گزارش، وزارت اطلاعات و امنيت همچنين مشغول جمعآوري اطلاعات در ابطه با سياست، اقتصاد و علم در آلمان بوده است و همين گزارش مي افزايد: “عمده فعاليتهاي اطلاعاتي عليه آلمان توسط وزارت اطلاعات ايران صورت مي گيرد.” اين گزارش ميگويد : “وزارت اطلاعات ايران همچنين بدنبال جلب شهروندان آلماني است كه با اين وزارتخانه همكاري كنند و اين در رابطه با آلمانيهايي است كه اغلب به ايران براي ديدار خانواده و يا براي تجارت سفر ميكنند.”

يادآوريهايي از گزارشهاي اداره حراست قانون اساسي آلمان درباره فعاليتهاي اطلاعات آخوندي در اين كشور در سفارت آخوندي و انجمنهاي پوششي

در گزارش فعاليتهاي اطلاعاتي رژيم ايران در آلمان كه توسط هانس پتر فريدريش، وزير کشور و هاينتس فروم، سرپرست سازمان امنيت داخلي آلمان درتابستان 1390 ارائه شد، آمده است: "سازمان مجاهدين خلق" و "شوراي ملي مقاومت" در مرکز فعاليت‌هاي جاسوسي وزارت اطلاعات ايران» قرار دارند».

راديو آلمان روز 10تير1390 خبرداد : هانس پتر فريدريش، وزير کشور و هاينتس فروم، سرپرست سازمان امنيت داخلي آلمان در روز جمعه (۱۰ تير/اول ژوئيه) گزارش امنيتي آلمان دريك سال قبل از آن ر ا در برلين ارائه کردند.

در گزارش امنيتي آلمان دربارة افزايش فعاليتهاي خشونت‌آميز گروههاي افراطي در اين کشور ابراز نگراني شده است. اين گزارش همچنين به نقش نهادهاي اطلاعاتي رژيم ايران در جاسوسي در آلمان پرداخته وخاطرنشان مي كند: «واحدهاي وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي در پوشش فعاليت‌هاي اداري در سفارت ايران در برلين نقش مهمي را برعهده دارند» بنا به ارزيابي سازمان امنيت داخلي آلمان حتي «کنسول‌گري‌هاي ايران موظف به پشتيباني از واحدهاي وزارت اطلاعات» در آلمان هستند

درادامه گزارش تحت عنوان «جاسوسي در گروه‌هاي اپوزيسيون ايراني»، آمده است: بر اساس ارزيابي سازمان امنيت داخلي آلمان، يکي از «وظايف مهم وزارت اطلاعات ايران شناسايي و جاسوسي گروه‌هاي اپوزيسيون ايراني در تبعيد است. "سازمان مجاهدين خلق" و "شوراي ملي مقاومت" در مرکز فعاليت‌هاي جاسوسي وزارت اطلاعات ايران» قرار دارند.

درسال 88 مجله تلويزيوني كانال 1 آلمان – پانوراما، گزارش تكاندهنده يي در مورد جاسوسي وزارت اطلاعات رژيم آخوندي در خاك آلمان پخش كرد، متعاقبا مقاومت ايران دراين باره اعلام كرد : مافياي ترور و جاسوسي رژيم ايران در آلمان داراي يك شبكه گسترده و فعال از جاسوسان تحت پوش ديپلومات و يا در قالب شركتها و انجمنهاي پوششي است. بخشهايي از اين شبكه در گذشته توسط شوراي ملي مقاومت افشا شده و در اختيار مراجع ذيربط قرار گرفته است.

دفتر نمايندگي شوراي ملي مقاومت ايران و شمار زيادي از اعضا و هواداران مقاومت در آلمان هدف مستقيم فعاليتهاي جاسوسي وزارت اطلاعات قرار گرفته اند. اعضاي خانواده هاي مجاهدين حداقل چهار تن از كساني كه در يك اعتصاب غذا در مقابل وزارت خارجه آلمان شركت داشتند, در ايران مورد بازجويي و تهديد قرار گرفته يا بازداشت شده اند. مأموران اطلاعات بارها در نزديكي تظاهرات هواداران مقاومت در برلين, كلن, هامبورگ و فرانكفورت به تهيه فيلم و عكس و شناسايي شركت كنندگان پرداخته اند. اين مأموران براي اين منظور بارها از خودروي نمره ديپلوماتيك استفاده كرده اند. مقامات در جريان تمامي اين موارد قرار گرفته اند.

انجمنهايي مانند آوا, مأموريتهاي محوله از سوي وزارت اطلاعات را تحت عنوان «انجمن فرهنگي» پيش مي برند. گرداننده اين انجمن سال گذشته به خاطر ظن به جاسوسي, پنج هفته در عراق در بازداشت به سر برد (اشپيگل-17ژوييه 2008).

از اين پيشتر، گزارش سالانه اداره فدرال حراست از قانون اساسي آلمان تصريح كرده بود: «هدف مقدم سرويس اطلاعاتي ايران، واواك، در آلمان مقابله با فعالترين گروه اپوزيسيون يعني سازمان مجاهدين خلق ايران و شوراي ملي مقاومت ايران مي باشد. . . واواك با به خدمت گرفتن اعضاي فعال يا سابق اين سازمانها به عنوان ماموران خود تلاش مي كند اطلاعاتي در مورد فعاليتهاي اين سازمانها عليه رژيم به دست بياورد.

يك پايگاه سرويس اطلاعاتي رژيم ايران در آلمان، سفارت ايران در برلين است كه در آن بسياري از وابستگان سرويس مخفي در پوش ديپلومات حضور دارند. افسران ارشد اطلاعاتي سفارت و همچنين افسران ارشد مراكز رهبري كننده از ايران, افرادي را در آلمان جهت فعاليتهاي جاسوسي به خدمت گرفته و به آنها مأموريت واگذار كردند و از آنها به شيوه شفاهي, مكتوب, تلفني يا از طريق اينترنت اطلاعات كسب مي كنند».

دكتر معصومه بلورچي, نماينده شوراي ملي مقاومت در آلمان, خواستار اجراي مصوبه آوريل1997 اتحاديه اروپا مبني بر ممانعت از ورود و حضور مأموران اطلاعاتي رژيم ملايان در كشورهاي اروپايي شد و خاطرنشان كرد:آزادي عمل اين مأموران و مزدوران كه براي سرويسهاي آلماني كاملأ شناخته شده هستند, هم قوانين آلمان را نقض مي كند و هم جان پناهندگان سياسي را كه مسئوليت آن به عهده دولت آلمان است، به خطر مي اندازد.
نوشته شده توسط: ناصر کرمی

جناب آقای کیانوش توکلی، با درود... شما حداقل بیش از سه بار این لینک پیوست در پایین را در فیس بوک شخصی و ایران گلوبال و شاید سایر رسانه های دیگر هم انتشار داده اید. اکنون متوجه شدم که لینک این نوشتار درسایت ایران گلوبال هم هست، من نمی توانم باور کنم که شما بخشی از این نوشته را خوانده اید که مرا اینطوری مورد خطاب قرار داده است:..

:●● {{...ناصر کرمی ! تو یک فاحشه به تمام معنا می باشی ، چون به جای خود فروشی ، شرف ، انسانیت ، عقایدت را به راسیسم فارس می فروشی. تو یک کرد از خود بیگانه هستی که خون جوانان کرد ، ملت ستم دیده کرد را به حراج گذاشته ای. به جای اینکه مرهم دردها و زخمهای کرد باشی به غده سرطانی آن تبدیل شده ای. انسان تا چه حد می تواند منزلت و شان انسانی خودش را با کاسه لیسی در مقابل راسیستها پایین بیاوورد ؟!... }} و شما بنام شخصی خودتان و بنام سایت ایران گلوبال بارها انتشار داده اید ؟ این نوشتار که در سایت های آذربایجانی انتشار یافته است، دیگر چرا شما به این فرهنگ زشت دامن میزیند و آنهم بنام یک سایت ! آیا این عمل شما ضد حقوق بشر و توهین و تجاوز به حقوق فردی افراد نیست ؟ شما چرا پیوسته یکطرفه به مسائل می پردازید !!! خوب شما راحت این مقاله را در سایت بیرونی ایران گلوبال میگذاشتید و خیال همه راحت میکردید، بهر حال شما و سایت ایران گلوبال بارها آنرا در فضای عمومی انتشار داده است. http://historyaz.blogfa.com/post-40.aspx
نوشته شده توسط: ناصر کرمی

به آقای تبریزی،....، آغاز کند و کاو و پژوهش من در مبانی مارکسیسم به خیلی وقتها پیش برمیگردد، در ایران و خارج از کشور مسئول تئوریک و آموزشی در این مورد بودم. بستر فکری و تخصص سیاسی ام و جامعهء ایده آل و روابط اجتماعی مطلوب برای من در همین زمینه است//، طبیعی است که در خارج از کشور با آشنایی به زبان آلمانی و تجربه کردن حضوری جوامع سرمایه داری بر دانستنیهای تئوریک و پراتیک می آفزاید.// ....

من هم مانند بسیاری از دوستان کتابهای مربوط به این مسائل را به زیر زمین برده ام.// امّامطالب تئوریک و ارزشهای سوسیال در من وجود دارد و برای تسلط دوباره بر این مبانی شاید دو هفته لازم باشد//. از سال 2003 هست که متأسفانه با این مسائل قومی ملّی درگیر شده ام و مقصر اصلی هم همنوعان شما بوده و هست.// با نظر شما که در کمونیسم فدرالیسم دمکراتیک هست مخالف هستم. ساختار حکومت در سوسیالیسم و کمونیسم متمرکز هست و واحد تشکیل دهندهء حکومت کمو نها و یا همان شوراها هستند.// شاید منظور شما فدرال درجمهوری دمکراتیک که هنوز نظام سرمایه داری و روابط اجتماعی و اقتصادی آن برکنار نشده است// ملّت و دولت ملّی در نظام سرمایه داری شکل میگرد و در کمونیسم ملّت و دولت ملّی شکل نمیگرد.// پان ایرانیسم هم عکس العمل در مقابل پان ترکیسم و پان عربیسم هست، از این گذشته پان ایرانیسم با دو پان دیگر تفاوت اساسی دارد که در موقع مناسب به آن خواهم پرداخت. با پوزش از کمبود وقت.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

شما نوشته مهران بهاری را در بخش اتومات گذاشتید ، در حالی که می باید آن را در بخش لینک های خوانندگان می گذاشتید؛

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب آراز سلیمانی گرامی / شما خیلی تمام اخبارروز را کپی کرده اید و در اینجا گذاشتید . در حالی که باید متن را کپی می گرفتید و بعد ان را در ایران گلوبال می گذاشتید بهر حال راست و ریستش کردم . لطفا دفعه دیگه رعایت کنید

نوشته شده توسط: Anonymous

این رهبری چه گلی سر سازمان زده؟ فعلا که همه را برده و ریخته توی...لیبرتی. حالا رو میخواد که بگی این آدم مثل حضرت علی است.

نوشته شده توسط: Anonymous

اینا همش بازی سیاسیه تو همه این بازیها این مردمن که می سوزند

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای رازی دیگر زمان پالان گذاشتن و از دیگران سواری گرفتن گذشته.ما دیگر نمی خواهیم عمر و وقت خود را تباه کنیم تا از موهبت وچشمه زبان شیرین فارسی که در هیچ جائی در دنیا ارزش و کاربردی ندارد به غیر از حرات و قندها افغانستان سیراب شویم،اگر قرار باشد به غیر از زبان مادری خود که هستی یک ملت است زبان دیگری یاد بگیریم چرا آن زبان انگلیسی نباشد که زبان ملتهای متمدن و زبان صنعت و علم و از همه مهمتر زبان اینترنت که به شاهراه جنهانی علم و دانس دست رسی پیدا کنیم.وقت گداشتن به زبان فارسی و یاد گیری آن به کار و زحمت کسی می ماند که زحمت کشیده و حاصلی کاشته که در زمان درو کردن حاصلی عایدش نمی شود.من جواب شما را که به ذهنم آمد نوشتم ولی آقای توکلی نازنین تازگیها لطف می کنند و تمامی کامنت های ما را سانسور و حذف می نمایند .

نوشته شده توسط: Anonymous

شعارت چون شود پر باد از حلق
کشی چپ را یدک با خود چو یک دلق
گشائی چون دهن اندازه بلق
اگر کمونیست توئی ای وای بر خلق!

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام بر آقای ناصر کرمی و همه دوستان و رفقائی که موضوع مقاله ایشان را تعقیب می کنند. من محورهای زیر را از خود مقاله درآورده ام، تا با هم، نفس تلاش انحرافی مقاله را برای ارجحیت بخشیدن بمواضع صِرف(فردی)لیبرالیسم در برابر مفاهیم طبقاتی(جمعی)سوسیالیسم ببینیم؛ و هدف این دو نگاه سیاسی را به مقوله استثمار و آزادی در جامعه طبقاتی با هم مقایسه کرده، وشاید بهتر مباحث اقتصاد سیاسی را از دید ما مارکسیست ها، از لابلای این در همریختگی که در این مقاله وجود دارد، کشف، تفکیک، و بشکل روشن و مفید تشریح و به تبادل نظر پرداخت! همه ی ما تیتر و عنوان های در هم و کپی شده را در این نوشته می بینیم!

شاخصه های اصلی لیبرالیسم سیاسی و لیبرالیسم اقتصادی: بر بستر سیستم سرمایه داری امکان پذیر هست، آزادیهای فردی و حقوق شهروندی، ساختار حکومتی غیر متمرکز، تقسیمات کشوری بر اساس ضرورتهای اقتصادی و مرحلهء رشد فراگیر میباشد.

خود این رونویسی اشکال ندارد، ولی اشکال زمانی چهره می نماید که: دینانیسم اقتصاد سیاسی و حرکت از منافع دیدگاه تاریخی طبقات در مارکسیسم، بشکل زیر با عدم درک درست و دلبخواهی ار آن قرار می گیرد! ابتداء به عنوان تیتر ها نگاهی کنیم!
یک: در مقابل لیبرال ها اگر در مارکسیسم حقوق کلکتیو گروهی مورد نظر هست، در دیدگاه لیبرال دمکراسی پا را فراتر گذاشته و حقوق فردی مبنای تشکیل حکومت سکولار و دمکراتیک است. در اینجا: تئوری حق مطلق آزادی و تملک و یا (همان اصل حق تملک که مبتنی حفظ تمامیت خویش بر هستی خویش باشد، استوار است) یعنی انسان آزاد و مالک خویش است. تناقض لیبرالیسم در این است که انسان را بدون جایگاه طبقاتی و نقش او در تولید سرانه اجتماعی او تعریف می کند. و این تناقض اصلی!
دو: به عبارتی دیگر حکومت در کار روزمرهء مردم و گردش اقتصاد و روابط اجتماعی در روز دخالتی ندارد و فقط نگهبان شب برای پاسداری و امنیّت بازار و اموال مردم در کشورداری است. در این تناقض دوم: انسان ها برابر تصور می شوند که با تفاهم مشترک نظامی را دارند که پس از کار مشابه و در آمد برابر، همه شب بخانه می روند تا استراحت کنند و دارائی ها و اموال شان توسط دستگاه امنیت پاسداری شود. که براستی خود کپی برداری بشکل ابتدائی صورت گرفته است.
سه: شاخصه های اصلی لیبرالیسم سیاسی و لیبرالیسم اقتصادی: بر بستر سیستم سرمایه داری امکان پذیر هست، آزادیهای فردی و حقوق شهروندی، ساختار حکومتی غیر متمرکز، تقسیمات کشوری بر اساس ضرورتهای اقتصادی و مرحلهء رشد فراگیر میباشد. و سرآخر: تمام تلاش این مقاله تنها در توجیه همین هدف است که تحول سیاسی و اقتصادی بر بستر ساختار سرمایه داری امکان پذیر است ولاغیر! در حالیکه: خود تئوری پرداز پایان تاریخ (فرانسیس فوکویاما) هم با پیدایش 99% ها در مبارزات وال استریت، دچار تناقض اقتصاد سیاسی خودش شد و دیریست زبان بر دهان کشیده است. در این میان لازم است یادآور شوم که تناقض کار با سرمایه «دیالکتیک ضرورت بقا، تداوم حیات و مبارزه هستی بخش خویش را از انتاگونیسم ذاتی آن دو با هم می گیرد و در عدم سازش طبقاتی آنها با هم است» که جان می گیرد. آدم ندارد چه دارد که شب آنرا به پاسداران بسپارد؟ همین امروز تورم و بیکاری نیمی از مردم فقیر را به سیخ کشیده است. مردم برنج خور ایران، برای دریافت قدری برنج ساعت ها در صف بلند می ایستند(البته تنها آنها که توانائی خرید برنج دارند) منافع این مردم با لیبرالیسم و اقتصاد بازار آزاد؟ جدن ذهن پردازی ناشیانه ای ست و کار روشنگرانه سنگینی برای همه! من بعدها در این مورد خواهم نوشت. تندرست باشید
نوشته شده توسط: Anonymous

از این افرادی که در عجب شدند وتوهین کرده اند باید پرسید خودتان در راه مبارزه حکومت ضد انسانی اسلامی حاکم بر ایران چه کردید؟فقط بی مایه گی خودتان را با توهین به مبارزان راه آزادی توجیه میکنید.
تنها نیروی متشکل وپایدار مجاهدین و رهبری اش است وحکومت اسلامی هم خوب دشمن اصلی اش را شناخته است ودر صدد نابودی ان است که خوشبختانه موفق نشده ونخواهد شد.اگر رهبری اشتباه عمل میکرد با این توطئه های بیشمار حکومت اسلامی از بین میرفت واینو بسادگی میتوان تشخیص داد فقط افراد وگروهها که بی مایه هستند وشعار میدهند وعملی در پیشبرد سرنگونی رژیم انجام نمیدهند در ضدیت با مجاهدین ورهبری اش که در مبارزه شان جدیت دارند وعمل میکنند توهین میکنند.

نوشته شده توسط: Anonymous

دوست گرامی، ناصر کرمی، مایه خرسندی است که شما درباره اندیشه های مارکسیستی آغاز به پژوهش کرده اید. در نوشتار نوین شما نکته های سودمندی دیده می شوند اما نکته های زیر نیز نیاز به یادآوری دارند ..........

دوست گرامی، ناصر کرمی، مایه خرسندی است که شما درباره اندیشه های مارکسیستی آغاز به پژوهش کرده اید. در نوشتار نوین شما نکته های سودمندی دیده می شوند اما نکته های زیر نیز نیاز به یادآوری دارند: ********** اندیشه ای به نام مارکسیسم از آغاز پیدایش آن تا کنون در ناسازگاری بی چون و چرا با اندیشه ای به نام ناسیونالیسم بوده است و هیچ مارکسیست راست آئینی را در سرتاسر جهان نمی توان پیدا کرد که دیدگاه های ناسیونالیستی داشته باشد چرا که مارکسیست ها پیرو تک میهنی یا اینترناسیونالیسم هستند. البته همه مارکسیست ها اینترناسیونالیست هستند اما همه اینترناسیونالیست ها مارکسیست نیستند همچنان که همه مارکسیست ها بیدین هستند اما همه بیدین ها مارکسیست نیستند. از این روی فلسفۀ مارکسیسم هیچ گونه سازگاری با دیوارکشی های ناسیونالیستی میان بوم های گوناگون و پندارهائی مانند آریاپرستی و فارس پرستی و ترک پرستی و پان کردیسم و پان عربیسم و پان های رنگارنگ دیگر ندارد. هرگز کارل هاینریش مارکس فیلسوف نامدار آلمانی نگفته است: کارگران آلمان یکی شوید بلکه کارل هاینریش مارکس و همه مارکسیست ها سخنشان این است که کارگران جهان یکی شوید و سرود پرآوازه اینترناسیونال ساخته اوژن پوتیه فرانسوی که در ماه ژوئن سال ۱۸۷۱ پدیدار شد و مارکسیست ها آن را به کار می برند یک سرود ناسیونالیستی نیست هر چند خود اوژن پوتیه فرانسوی هنگام سرودن سرود اینترناسیونال مارکسیست نبود چون در آن زمان فلسفه ای به نام مارکسیسم پیدا نشده بود. به هر روی هیچ مارکسیستی در هیچ کجای جهان مانند ناسیونالیست ها درباره چند سنگ و کلوخ که در فلان ده کوره پیدا شده است و یا چند استخوان پوسیده که در فلان گورستان یافت شده است داستانسرائی و تاریخ تراشی نمی کند و با هزار و یک فلسفه بافی نمی گوید من بهترینم و دیگران بدترینند! و هرگز یک مارکسیست از زبان مادری بتی نساخته و همه چیز را فدای بتی به نام زبان مادری نمی کند. مارکسیستی به نام مارشال تیتو بنیانگزار یوگوسلاوی نوین یک ناسیونالیست نبود و آن کس که در سایه ناسیونالیسم در کشوری به نام یوگوسلاوی سیل خون به راه انداخت و یوگوسلاوی تکه پاره شد و از نقشه جغرافیا پاک شد .......... به نام اسلوبودان میلوشوویچ ناسیونالیست بود! فیدل کاسترو یک کوبائی است اما یک پان کوبا نیست! ارنستو چه گوارا یک آرژانتینی است اما یک پان آرژانتین نیست! مائو یک چینی است اما یک پان هان نیست و کسی که پان هان بود چیان کای چک رهبر حزب کومین تانگ بود که یک ناسیونالیست بود و سرانجام از مائو شکست خورد و به تایوان گریخت. هوشی مین یک ویتنامی است اما یک پان ویتنام نیست! ولادیمیر ایلیچ اولیانوف (لنین) و لئون تروتسکی روس بودند اما پان روس نبودند! ایوسیف ویساریونوویچ جوگاشوویلی (استالین) یک گرجی بود اما یک پان گرجستان نبود و .......... ********** دوست گرامی، ناصر کرمی، فدرالیسمی که کارل هاینریش مارکس در برخی از نوشته هایش آن را نکوهش می کند رژیم ملوک الطوایفی آلمان در زمان پادشاهی خاندان هوهنزولورن است نه فدرالیسم دموکراتیک! البته رژیم های ملوک الطوایفی نیز نام خودگردان یا فدرال را به روی خود می گذارند اما فدرالیسم دموکراتیک نه با سیستم ملوک الطوایفی در پیوند است و نه با دیوارکشی های ناسیونالیستی میان بوم های گوناگون. شناسۀ فدرالیسم دموکراتیک تلنبار زدائی از پایتخت و پخش کردن همۀ دارائی های یک کشور در سرتاسر یک سرزمین و گرداندن کارهای هر بخش از کشور از سوی مردم همان بخش است و کشورداری پیشرفته در جهان نیز بر این روال است و همه کشورهائی که در سازمان ملل دارای حق وتو هستند با روش فدرالی گردانده می شوند و کشورهای پیشرفته دیگری مانند آلمان و کانادا و سوئیس نیز با این روش گردانده می شوند. در ایران آینده نیز پس از نابودی رژیم ولایت فقیه و پرتاب لاشه پلشت آن به زباله دان تاریخ ما می توانیم با روش فدرالیسم دموکراتیک کشورداری کنیم. البته اگر معنای خودگردانی (فدرالیسم) دیوارکشی های هیتلری میان ترکمن ها و آذربایجانی ها و فارس ها و عرب ها و ارمنی ها و آشوری ها و کردها و بلوچ ها و گیلک ها و خراسانی ها و کرمانی ها و.......... باشد فرجام کار چیست؟ تاریخ نشان می دهد که فرجام کار دچار شدن به سرنوشت کشورهائی مانند یوگوسلاوی و لبنان و عراق و سریلانکا است! خودگردانی (فدرالیسم) در معنای خردمندانۀ آن هیچگونه پیوستگی با دیوارکشی های ناسیونالیستی میان بوم های گوناگون ندارد. بدبختانه بسیاری از دوستان بزرگوار فدرالیسم را تنها دیوارکشی های ناسیونالیستی میان بوم های گوناگون می دانند نه ابزاری برای مردم سالاری! ********** دوست گرامی، ناصر کرمی، بدبختانه واژه هائی مانند: حق تعیین سرنوشت، فعال مدنی، هویت طلبی و ..... که کوچکترین پیوندی با ناسیونالیسم ندارند برای برخی از نویسندگان و گویندگان برابر با نمادهای ناسیونالیسم هستند! در کجای جهان (حق تعیین سرنوشت) که به معنای رژیم مردم سالار و انتخابات آزاد و برپائی انجمن های استان و شهر و روستا و آزادی قلم و بیان و برابری حقوقی زن و مرد و ..... است برابر با دیوارکشی های هیتلری میان گویشوران به زبان های گوناگون است؟ چگونه می توان (فعال مدنی) یعنی کسی که برای ستاندن داد ستمدیدگان یک سرزمین می کوشد را برابر با کسی دانست که می گوید: چون من پارس یا کرد یا ترک یا عرب یا ..... هستم باید میان خودم و دیگران دیوارکشی کنم؟ اگر معنای حق تعیین سرنوشت و فعال مدنی برابر با ناسیونالیسم و ناسیونالیست است پس باید ناسیونالیست هائی مانند: ناپلئون بناپارت، بنیتو موسولینی، آدولف هیتلر، اسلوبودان میلوشوویچ، صدام حسین و ..... را نیز باورمندان به حق تعیین سرنوشت و فعال مدنی بدانیم!!! ********** دوست گرامی، ناصر کرمی، شما در نوشتارتان به درستی نوشته اید: ( .......... قومگرایی و تفرقه و جدایی طلبی ضربات سنگینی را بر زندگی اقوام ساکن ایران بر جای گذاشته و دوران تکاملی ایران هم از مراحل قومی و قبیله ای گذشته است .......... ) پس من هم امیدوارم که هم شما و هم همه دوستان دیگر مانند من و همه خردمندان جهان به این هوده برسید که تک میهنی و یا اینترناسیونالیسم بهتر از ناسیونالیسم و زبان پرستی و نژادپرستی و دیوارکشی های ناسیونالیستی میان بوم های گوناگون است. تک میهنی یا اینترناسیونالیسم یعنی برپائی کشوری به نام کره زمین برای باشنده ای به نام انسان.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آراز تبريزلي؛ بگذاريد يك نكته‌اي را برايتان روشن كنم، البته پيشاپيش بايد بگويم مواردي كه نوشته‌ايد، جاي بحث دارد و بسياري از آنها اشتباه و نادرست مي‌باشد. اما با اين‌حال، چنانچه خطري تماميت ارضي ايران را تهديد كند من به شخصه هر زباني را به جاي زبان فارسي اعم از كردي و تركي و ... را به عنوان زبان ملي، رسمي يا اداري يا مشترك و يا هر توصيف ديگري را خواهم پذيرفت كه ايران تجزيه نگردد. به ديگر سخن زبان فارسي را فرو‌مي‌كاهم تا ايران فروكاسته نگردد. اگر مشكل اين است كه زبان فارسي درجه 2 يا 3 باشد و تماميت ارضي ايران خدشه نيابد، شدني است!- اگر صرف زبان باعث افتراق شود، امري خردمندانه نخواهد بود.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

پاسخ های جناب وزیر خیلی خنده داره.....

نوشته شده توسط: Anonymous

فاشیزم مذهبی حاکم بر ایران اینقدر رسوا ست که دیگر نمی تواند از طریق لشکر سایبریش با نامهای مستعار و از موضع مخالف رژیم نیروهای سرنگون طلب را بدتر از رژیم منفورشان معرفی کند. من با احترام عمیق به همه سازمانها ، احزاب و گروه های مبارز سرنگونی طلب و نوع مبارزه شان ، معتقدم هر کسی با هر نامی ، نیروهای اپوزیسیون را با فاشیزم مذهبی مقایسه و آن را بد تر از رژیم معرفی کند ، نباید کوچکترین شکی داشت که وی خواسته یا ناخواسته در خدمت فاشیزم مذهبی حاکم و جه بسا یکی از مأمورین و جاسوسان بدنام وزارت اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی باشد. رژیم با ایجاد فضای تفرق و از خودبیگانگی در جامعه توانسته است راحت تر مردمش را مورد سرکوبی قراردهد و خون بریزد و بیاشامد و بر عمر ننگینش بیفزاید.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب یونس شاملی گرامی / ببخشید بابت تاخیر در پاسخ....می باید با دوستان و همکاران در این باره صحبت می کردیم ...ما امکانی در بخش لینک های ارسالی خوانندگان داریم که شما می توانید نوشته مهران بهاری و یا هر نویسنده ای که علامند هستید را در انجا بگذارید . بدین ترتیب مشکل حل می شود .

نوشته شده توسط: Anonymous

خیلی خوبه

نوشته شده توسط: Anonymous

اول اينکه فکر ميکنم اين نوشته توسط شخص ديگری نوشته شده و با نام ناصر کرمی پخش ميشود چرا که ما با قلم و طرز تفکر اين شخص آشنايم. ثانيا با خواندن اين نوشته واقعا دلم بحال آنهايی که خود دموکرات و چپ ايرانی مينامند ميسوزد که فردی با تفکر مافوق نژادپرستی وهيستريک و در دشمنی آشکار با ترکها ، امروز شده منتقد نيروهای دموکرات و چپ.

نوشته شده توسط: Anonymous

پاسخ شما بيشتر توهين است تا پاسخ ِ حتي درسطح يك نويسنده‌ي متوسط! هر چند گونه‌اي نوشته‌ايد كه خود را باسواد جلوه دهيد اما بدانيد بضاعت را بزاعت نمي‌نگارند!! من تورك يا ترك نيستم، البته يك آذربايگاني هستم. در خصوص نام تركي كه به آن اشاره كرديد، بايد بدانيد بسياري از نام‌هاي تركي مانند ياشار، آيدين، سلماز، جيران، الشان، مارال ... در ميان ديگر اقوام ايراني استفاده مي‌شود و همچنان كه نام‌هاي ايراني شاهنامه‌اي نيز در تمامي اقوام ايراني استفاده مي‌گردد. (مانند تهمينه ميلاني، كارگرادن سينما، بد نيست به نصاحبه كمال تبريزي در پاسخ به خبرنگاري پانترك در خصوص سريال شهريار توجه كنيد كه كوچكترين امتيازي به خبرنگار نمي‌دهد و حاضر نيست آذربايجاني را ترك خطاب كند، يا مواضع اخير داريوش پيرنياكان در خصوص ساز تار ايراني و اقدام اخير يونسكو)

اما برگزيدن نام‌هاي ستيزه‌جويانه‌اي مانند جغتاي و گوبلاي آلتاي و ارتونقاي و مانند اين‌ها جز ايران ستيزي نمايشي ديگر ندارد. هر چند مشخص است پاسخ مستدل من شما را چنان برآشفته كه سطح بحث را چنين نازل كرده‌ايد، اما آشكار نيست چه مي‌خواهيد بگوييد، باز هم مي‌گويم شما حق برگزيدن نام براي مردماني كه به ميل خودشان مي‌خواهند ايراني ناميده شوند نداريد. بيهوده به اينگونه آمار ساختگي كه از اساس باطل است استناد مي‌كنيد. در ايران تقسيم‌بندي نژادي مورد نظرتان بيشتر به يكي شوخي پانتركيستي و نوشته‌اي فكاهي شبيه است. مي‌دانيد چرا توجه من به اين موضوع جلب شده است؟ چرا مي‌دانم در تقسيم بندي شما بايد لرستاني‌ها، گيلاني‌ها، مازندراني‌ها ... را بايد تسشيوق كرد كه كشور خودشان را بسازند و اين مردمان كه من نام بردم از تعريف ساختگي شما براي فارسستان، خارج هستند. باري، با تعريف خودتان دلخوش باشيد و به ديگر بي‌ادبي كنيد و البته از من پاسخ خواهيد گرفت كه: كجا زندگي مي‌كنيد كه تا اين اندازه توهم داريد هم در شناخت مسائل جامعه‌شناختي ايران و هم در ميزان شناخت از سطح سواد خودتان!!
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب زيدآبادي، مشكل شما و برخي ديگر اين استكه مي‌انديشيد، هر آذربايجاني بايد تورك‌ ِ تورك گرا باشد و چنانچه از يك آذربايجاني جز اين ديده شود، سخن به اعتراض مي‌گشايند. هر آذربايجاني را كه تورك‌گرا نباشد در خدمت سيستم فارسي- ايراني برچسب مي زنند. تاريخ آذربايجان حداقل در 1000 ساله‌ي گذشته و صد در صد پيش از آن، تاريخي ايراني و با محوريت زبان فارسي بوده است. و هرگز و ابدا در تاريخي آذربايجان، جر در حكومت فرقه، تورك گرايي ، هژمونيك نبوده است. پيش از رضا شاه نيز چيزي جز اين نمي‌بينيم.

نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای آیدین (احتمالا اسم ترکی انتخاب کرده اید که شما را بیشتر باور کنیم اما) اگر خیلی طولانی نوشته اید، واقعا فرصت پرداختن به این مسائل برای من نیست. اما یک جمله را از منطق فکری شما در اینجا می آورم و این را برای کسانیکه اندک بزاعت فکر در درک شما کافی میدانم. در جایی از همین کامئنت نوشته اید: "هر كس كه زبان مادريش فارسي باشد، فارس نيست كه سرزمين‌اش فارسستان ناميده شود."

آری درست میگویید، هر کس که زبان مادریش فارسی باشد فارس نیست، چون ممکن است یک خانم فارس با یک آقای غیرفارس ازدواج کرده باشد و نتیجه ممکن است چیز دیگری باشد. در هر صورت چنین کودکی در یک محیط دو زبانه و دو فرهنگی شکل میگیرد. اما ... اما سوآل اینست که در سرزمین فارسستان که من توضیح آن را دادم، همهء خانمها با آقایان غیرفارس ازدواج کرده اند؟ بنابراین در خانواده هایی که هر دو پدر و مادر فارس باشد زبان کودک فارسی و

اتنیسیتیت اش نیز فارس خواهد بود. فارسستان بنا به بررسی ها 75 درصد ساکنین اش فارس هستند.
لطفا این مقاله را نیز در مورد فارسستان و البته لطفا با دقت بخوانید:

منطقه ملي فارس، مملكت فارسستان و يا فارسستان اتنيك
http://tribun.com/index.php?option=com_content&view=article&id=1278:1391-11-03-19-48-26&catid=60:tuerk-ermni--&Itemid=123
نوشته شده توسط: ایران گلوبال

حامد ایرانی گرامی، اگر به صفحه "درباره ما" مراجعه کنید می بینید که در آنجا اعلام شده است: «-ایران گلوبال، در گزينش و نشر مطالب ارسالی آزاد است.» بنابراین آنچنان که شما فکر می کنید ما خلاف مقررات خود عمل نکرده ایم. مدیریت سایت به دلایلی چند تصمیم گرفته است که مقالات مهران بهاری را منتشر نکند. لازم به توضیح است که تمام اسامی که در صفحه آرشیو نویسندگان سایت آمده است، برای مدیریت سایت از نظر حقیقی و حقوقی شناخته شده هستند اگرچه ممکن است برای شما و یا دیگر خوانندگان شناخته شده نباشند.

نوشته شده توسط: Anonymous

چرا تمام نوشته های شما بر اساس شایعه ترس بنا شده اند ؟ از جنگ اتم و حمله امریکا و اسرائیل به ایران تا تجزیه و فلان و بهمان....؟..آیا حواننده را نادان بحساب می آوری یا خودت به نوشته هایت باور نداری ؟

نوشته شده توسط: Anonymous

آقاي يونس شاملي- با درود فراوان، پاسخ‌هاي شما را خواندم، اكنون نمي‌توانم به آنها پاسخي به تمامي آنها دهم و تصور مي‌كنم نياز باشد به تك تك آنها پاسخ داده شود. اما، در فارسستان ناميدن آن بخش از ايران كه مشخص كرديد، چند باري توجه كردم تا دريابم بالاخره و درنهايت لرستان و گيلان و مازندران و آن همه بخش‌هايي كه نمي‌خواهند از ايران جدا شوند، سرنوشتشان چيست، آيا اجازه دارند با نظر خودشان و در كنار ديگر فارسي زبانان نام ايران را براي خود برگزينند؟ البته مي‌دانم براي شما و هم انديشانتان، رويكرد اصلي تنها در تبار و نژاد نهفته، وگرنه اينهمه ترك و فارس نمي‌كرديد.

توجه داشته باشيد، ايران كنوني نام كشوري با تبارهاي گوناگون و مختلط است كه تمامي آنها پيشتر ايراني تبار بودند. حتي اگر بر فرض محال فرضيه نژادي شما را بپذيريم، اكنون ايران جغرافيايي است كه تمامي تبارهاي كنوني اش را در خود جاي داده و چه لزومي بر انتخاب نامي تباري و نژادي يكي از تيره‌هاي مستهلك‌ شده تاريخي‌اش، بر آن است؟ آيا اين انطباق نظريات شما بر اساسا رويكرد نژادي نيست؟ حال اگر مي‌خواهيد در خصوص نام ايران و پارس، بحث را به تبار و نژاد فروكاهيد، آنگاه ما نيز برخلاف ميل باطني‌مان و به اجبار پرونده‌هاي تاريخي را مي‌گشاييم كه اساسا تركان در اين سرزمين چه مي‌كردند، و شما را ارجاع دهيم به يكي از كتابها مانند "سفرنامه ابن فضلان" كه البته نوشته‌ي يك عرب است! و آيا جز اين است كه تركان در قالب تجمعات پادگاني غرنويان و سلجوقيان و پس از آن در قالب سربازان سپاهيان مغولان و شركايشان به ايران تاختند و چنانچه دكتر هيئت نيز در كتاب "سيري در تاريخ زبان تركي" ادعا مي‌كند، "... اغلب مورخين غربى معتقدند كه اين زبان بعد از آمدن تركان سلجوقى، يعنى از قرن يازدهم ميلادى، زبان اكثريت مردم را تشكيل داده و پس از استيلاى مغول و مهاجرتهاى تركان در زمان ايلخانان در قرن سيزدهم ميلادى، به شكل زبان عامه مردم اين سامان در آمده است... قدر مسلم اين است كه تاريخ زبان تركى در آذربايجان با تاريخ مهاجرت اقوام ترك به اين منطقه ارتباط مستقيم دارد..." و در جاي ديگر مي‌نويسد "مهاجرت انبوه تركان به ايران ،خصوصاً آذربايجان، در زمان سلاجقه انجام گرفت. با آمدن ارتش برادران طغرل و چغرى و فتح ايران و آسياى صغير پاى تركان اوغوز به كشورهاى مفتوحه باز شد و هر تهاجمى را درپى داشت. تركان تازه وارد در شهرها و دهات ايران، به خصوص در آذربايجان اسكان يافتند و قسمتى هم به حال ايلاتى به زندگى پرداختند. در زمان ملكشاه، تركمانان به آذربايجان آمدند و به زودى شهرهايى مانند گنجه و خوى و اروميه و همدان از تركمان ها پر شد و شهر خوى تركستان ايران لقب گرفت."- جداي اينكه از اساس استدلال شما اشتباه و نادرست است، قوم فارسي در ايران وجود ندارد و آن زباني كه به اشتباه به زبان فارسي شهرت يافته زبان باستاني قوم فارس نبوده البته هم ريشه‌ي يكديگر مي‌باشند. مشخصا در طراحي رويكردي هستيد كه زبان فارسي را به قوم فارس نسبت دهيد و سپس برخي سرزمين‌هاي فارسي زبان را فارسستان بناميد، مشكل همين جاست كه رويكردتان نژادي و قومي است و از اساس باطل است. هر كس كه زبان مادريش فارسي باشد، فارس نيست كه سرزمين‌اش فارسستان ناميده شود. از ديگر سو، آيا پيش از رضا شاه زبان مورد استفاده در مكتب‌خانه‌هاي تبريز و آذربايجان فارسي نبوده است؟ آيا گلستان و بوستان و ديوان خواجه را تدريس نمي‌كردند، مثلا تصور كرده‌ايد دده‌قورقود را تدريس مي‌كردند؟ و يا هنگامي كه شهريار منظومه حيدربابا را مي‌سرود، به افسانه‌هاي دده‌قورقود تمسك مي‌جوييد؟ اگر دده قورقود و يا افسانه‌هاي بوزگورد، آذربايجاني است پس چرا در ديوان حيدربابا ديده نمي‌شود؟ اتفاقا اين منظومه را بايد مدركي دانست كه قوم‌گرايان و ترك‌گرايان نتوانند هر موضوعي را ادعا كنند! فضولي و كاشغرلي و امثال آنها نيز اساسا مردماني آذربايجاني نبودند. قطران تبريزي را چگونه مي‌خواهيد توجيه كنيد، و يا نظامي گنجوي را كه مي‌گويد: دهقان فصيح پارسي زاد/ از حال عرب چنين كند ياد..../ منظومه ليلي و مجنون- بنابراين در پارسي بودن پدر نظامي شكي نيست. حتي آقاي دكتر بهروز ثروتيان مياندوآبي ترك ستيزي را از خصوصيات شعري اين شاعر مي‌داند. در ضمن مادر نظامي هم كرد بوده، آنجا كه مي‌گويد: گر مادر من رئيسه كرد/ مادر صفتانه پيش من مرد.../- • درخصوص اينكه فرموديد: « ثانیا قبل از رضا شاه نزدیک به هزار سال خاندان های حاکم بر ایران ترک بوده اند. در این هزار سال برای پادشاهان و یا وابستگان دربار ترک غیر ضروری و غیرلازم می آمده است که پارسی جلوه کنند؟!» در پاسخ تنها براي نمونه بايد بدانيد، بنیان گذار غزنوی ها، سبکتکین بن قرابجکم، که از غلامان ترک سابق سامانیان محسوب میشد، بعدها در اقدامی ایران گرایانه، با نسب نامه‌ای، تبار خود را به پیروز پسر یزدگرد سوم ساسانی رساند. ظاهرا اقدام ترکان در گذشته به ضرر پانترکان کنونی انجامیده است. جا دارد به این نکته اشاره گردد بر خلاف مورخین خارجی، شما اصولا علاقه ای به بیان علت اصلی تسلیم شدن ترکان غزنوی و سلجوقی و وانهادن سنت های پیشین خود در برابر فرهنگ مردم ایران ندارند، که همانا بي‌فرهنگي (بربريت) و بی سوادی آنها بوده است.- با سپاس
نوشته شده توسط: Anonymous

سايت محترم ايران گلوبال! اكنون براي من مشخص شد، اگر من پيش از اين به درستي و مبتني بر تاريخ نوشتم: آنان كه به ايران هجوم آوردند، مردماني خون‌ريز بودند شما بلافاصله آنرا حذف كرديد و متاسفانه اينجاست كه نشان مي‌دهد صداقتي وجود ندارد- اين عاليجناب نوشته "قوم وحشی که دولت تشکیل نمیدهد." آنگاه تاييد هم شده است! در حالي كه شما پيش از اين برايم مرقوم كرديد: «جناب آیدین ب، تلاش ما این است که به کامنتهایی که مردمی را فرازمند متمدن و مردمی دیگر را خونخوار می نامند و یا مردمی را قوم وحشی می دانند، منتشر نکنیم. از نظر ما این عین نژادپرستی است.» يك بام و دو هوا، پس به من هم اجازه دهيد آنچه سزاوارشان است بي هيچ محدوديت ارائه دارم، البته منظورم روشي غير مودبانه نيست كه هر آيينه من اگر ناسزا هم بگويم متكي به ادبيات چاله‌ميداني نيست!!

نوشته شده توسط: Anonymous

از زماني كه شما خود را نماينده تمامي آذربايجانيان برشمرده‌ايد و به جاي آنان نشسته‌ايد. نوشته‌ايد "من شخصأ با نام جمهورى فارسستان موافق هستم." مشكل همين‌ جاست كه شما خود را نماينده‌ي فارس‌زبانان و غير تجزيه‌طلبان و وطن‌پرستان نيز حساب مي‌كنيد، اكنون ديديد چه كسي پريشان‌گوست!

نوشته شده توسط: Anonymous

مقالات مستند و تاریخی مهران بهارلی معتبرترین اسنادی است که داخل آرشیوهای موزه ها و کابخانه های کشورهای مختلف جمع و منتشر میشود و تمام سایتهای چپ و راست از سواد بسیار والا و مستند دانشگاهی و مقالات وی استغاده می کنند . دشمن و رژیم ایران به جای پرداختن به مقالات وی بدنبال هویت وی هستند که چه کسی است ؟ و کجا اقامت دارد؟ اما به علل امنیتی وی نمی تواند هویتش را ابراز دارد و خودفروختگان و جاسوسها بدنبال شناسایی وی هستند . چون مهران بهارلی ستون فقره حرکت ملی است اما دوستان به جای پرداختن به اصل موضوع مقاله استاد شاملی سعی در انحراف موضوع دارند. در جوابهای متین استاد شاملی اگر سوال و جوابی هست بفرمایید و هویت واقعی مهران بهارلی را هم اجازه دهید وزارت اطلاعات ایران کشف نماید.
متشکر از استاد شاملی

نوشته شده توسط: Anonymous

گر یک گروه به نام ترکگرایی چند نسلکشی دیگر مانند ترکیه راه انداختند، چندان متعجب نمیشوم! زیرا با چنین نوابغی، هر توحشی را میتوان منطقی نشان داد!

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای داریوش برادی مقاله علمی شما را اگر ملت و روشنفکران فارس می توانستند بفهمند که اکنون ملت بدبختی مثل آذربایجان و کردستان و بلوچستان و عرب دیگر به خاطر گفتن ( هارای هارای - من تورک هستم ) اعدام و شکنجه نمی شدند؟! و به جای آن برای دمکراسی و حقوق بشر و برای سرنگونی رژیم اسلامی شعار می دادند . چرا و چقدر به ملت آذربایجان ظلم و تعدی شد که برای گفتن اینکه من تورک هستم نیز جرم تراشیدند .و زندانهای رژیم پر از هویت طلبان است اما در کجای دنیا حتی در ایران میلیونها فارس به خیابانها ریخته اند و بگویند که ای داد و بیداد که فارس زبانم ....حالا عاشقان سیستم راسیستی رضا خانی و مدافعان ادامه همان سیاستها در اپوزیسیون خارج کشور را شما چگونه می خواهید راضی کنید که بیایند و به هویت و حقوق ملی زبانی ملت آذربایجان احترام گذاشته و زبان وی را رسمی بخشند ؟ و جبران مافات کنند . این پان ایرانیست ها هرگز نه

نه به زبان وفرهنگ و آزادی و میلیونها انسان غیر فارس پشیزی اهمیت که نمی دهند بلکه دشمن میلیتهایی هستند که به حقوق ملی مدنی خود معتقدند و سعی در احیای زبان ملی خود را دارند. پس چه بهتر که این رشته علاقه از سوی روشنفکران و مردم فارس زبان بریده شده و علنا خواستها و آرمانهای هر ملت جدا از هم به راه خود ادامه می دهد . این گوی و این میدان . بفرمایید برایمان نشان دهید که یک حزب از چپ یا راست معتقد به این باشد که زبان 35 میلیون بایستی در کنار زبان فارسی زبان رسمی باشد . اگر پیدا کردید آدرس را به ما هم بدهید ............
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای برادری لطفا به فرمایشات علمی خود رجوع کنید که پان فارس و پارسی گرا که کاملا صحیح است اما اینکه که اظهار می دارید "پان ترک " یا پان عرب ها در ایران به شما بگویم. این ترکها مگر در این ایران بعد رضاخان صاحب حکومت و دولت و ارتش و بودجه بوده اند که به صورت سیستماتیک در حکومت خود بتواند افکارا ت و سیاستهای فرهنگی اقتصادی ترک مدارانه خود را پیاده نمایند. ؟!آذربایجانی ها کی صاحب کتاب و یا مرکز فرهنگستان و دانشگاه و کتابخانه بوده اند ؟! و یا صاحب معلم به روستاها و شهرها و یا میدیای تلویزیون و و قدر نرم فرهنگی برای آسیمیله بوده اند که شما از پان ترک ها در ایران ترسیدید . ترکهای ایران تنها به مدت 1 سال صاحب دولت و حکومت ملی در سال 1324 شدند که دمکراترین و سکولارترین کارها هم در این دوره انجام شد و حتی 1 فارس زبان یا از ملیتهای دیگر نه کشته شدند و نه حقوق ملی شان زیر تهاجم قرار گرفت

در طرف دیگر این پان فارسها یا پان ایرانیستها بودند که از شاه آن تا وزارت معارف و علومش گرفته تا آموزش و پرورش و کتب درسی تاریخی و مدارس و دانشگاهها و میلیاردها بودجه به همراه محمد علی فروغی ها و هزاران پرورش یافته راسیسم آریایی در دامان سیستم رضاخانی که بی رحمانه تاریخ و فرهنگ و معادن و منابع زیر خاکی و ثروت های دیگر ملت ها را سرکوب و محو کردند و با همان ثروت ملل ترک و عرب و کرد مخصوصا با استفاده از نفت و گاز اعراب خوزستان شروع به محو زبان و تاریخ و هویت کردها و عربها و ترکها نمودند . نمونه تاریخی اش در مقابل چشمان ملت ماست پان فارس ها نمونه عملی بودند و هستند که کشور من ایران در این نود سال دیده و تجربه کرده و اثرات آن به لمس کرده و شاهد قتل عام و نسل کشی و سرکوب و اعدام و قتل های زنجیره ای و مخفی و ترور بوده . ولی شما وقتی از پان ترک ها یا همان هویت طلبان آذربایجانی ایرانی سخن میگویید هیچ نمونه و عملکردی را در تاریخ ایران سراغ ندارید و تنها از یک اندیشه که تازه همان اندیشه پان ترک متعلق به ترکهای ایران نبوده و به کشور ترکیه تعلق دارد را نابجا برای ترک های ایران به غلط بکار می برید . لذا کاربرد "پان ترک " را برای ملت آذربایجان را نمی توان بکار برد و هیچ موجودیتی عینی و کاربردی و علمی تاریخی ندارد . شما لطف کرده عملکرد و جنای و نسل کشی و سیاست آسیمیله حکومتی پان ترک ها در ایران را برایمان بگویید تا ما هم متوجه منظور شما بشویم
نوشته شده توسط: Anonymous

با سپاس واجرکم عندالله به برادر ابراهیمی که وقت شریف خودرا مبذول این مرقومه فرمودند تا در صفوف ناچیز خوارج و تجزیه گردانان ( بر وزن تعزیه گردانان) رخنه حاصل اید وبا کلمات وعبارات غیر خودی ،مناعدین وکفار را راه ذلالت رهنمون فرمائید باشد که حسنات مقام معظم والطاف تابناک بر این شگرد مباح کار ساز شود تقبل الله