Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

شوخی تاریخ یا فرصتهای از دست رفته
نوشته شده توسط: Anonymous

آدمها همیشه در حال مقایسه کردن هستند .همیشه یاد گذشته میکنند و از جوانی و آرامش و اوضاع کشور .مردم ایران بیش از بیش به گذشته خود میپردازند واز آنچه بنام انقلاب روی داده بسیار متاسف ونادم هستند. مردم مقایسه میکنند. که :
در زمان شاه آزاد بودند .بدون ویزا به اروپا می آمدند ومیرفتند ولی اکنون در دریا ها برای رسیدن به غرب غرق میشوند .در گذشته کشور ما دارای اعتبار بود. ولی اکنون ما را به عنوان تروریست و مدافع آن میشناسند واین برای مردم ایران رنج بزرگی است. در زمان حکومت کودتا دزدی های میلیاردی وجود نداشت و حفظ منافع ملی ایران اصل اساسی بود ولی اکنون مردم فقیر و ثروت های ملی خرج عرب و گروه آخوندی میشود .
معیار مردم بین گذشته و امروز است .نظام گذشته جریانی متمدن وایرانی بود و نظام کنونی جریانی صحرایی بی فرهنگ خشن وضد ایرانی است.
در گذشته کسی به ایران بی احترامی نمیکرد اکنون سفارت خانه

آتش میزنند.برای آخوند آتش زدن سفارت مهم نیست ولی برای یک ایرانی بسیار سخت است .
نظام سابق با تمام عیبها برای افتخار و سربلندی آیران کوشش میکرد ولی نظام کنونی چه میکند ؟
در بوجود آوردن نظام کنونی چپهاکمک های شایان و خدمت های بی نظیر به نظام کردند .از فرصت پیش آمده در سال ۵۷ چپها علیه منافع ملی اقدام کردند وخود نیز قربانی شدند .در زمان گذشته گروهی تروریست زندانی بودند ولی اکنون أین گروهای تروریست همراه سناتورهای غربی و دولت یهود برای تجزیه ایران قدم بر میدارند. چپ در سال ۵۷ علیه آزادی جنگید و پیروز شد .
فرانسه سفیر جدیدی در ایران معرفی نخواهد کرد
نوشته شده توسط: Anonymous

فرانسه هم روغن ریخته را نظر امامزاده کرده.
توتالش که رفت هرگونه کاسبی هم که با ج.ا. نمیتواند بکند(ازترس آمریکا). حالا سفیر دیگر چه فایده ای براش دارد؟
جان دو تابعیتی ها هم که براش ارزشی ندارد.

ای حسین برو...
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای لوایی ای کاش در زمان همان شاه اسماعیل صفوی بدنیا می آمدی وبا زبان وقلم سحرامیزت بر بنیاد شیعه گری میتاختی و از کشتار هزاران آذری جلوگیری میکردی وجلو جنگهای آیران و عثمانی را میکرفتی .
آقای لوایی در همین سایت مقاله ای از آقای شاملی در ج شده که در پایان به گفتار فردی کرد بنام آقای حیدری اشاره دارد .لطفن آن سخنرانی را گوش کن و نظرت را بنویس .تکلیف حسین را که روشن کردی تکلیف آن کرد را هم روشن کن. با سپاس منتظرم.

نوشته شده توسط: Anonymous

سالام ـ نوشته های این حقیرهمانطورکه بارهاعرض کرده ام،بعلت دوباره نخوانی ویاازپیش آماده نشدن مطالب مقداری طبق فرمایش دوست عزیزمان سره نباشد،ولی سعی میکنم رک وراست وحضرت عباسی بدون حب وبغض بنویسم.
این حقیرازاول آشنایی باسایت زحمتکش ومحترم جناب توکلی سیستم فدرالی کاملا دموکراتیک وبدون نفوذ اجانب رابه محضر
دوستان پیشنهادکرده ام،
طبق فرمایش دوست عزیز،یاشارتورک اغلو،،رفع تبعیض صدساله
محاکمه دست اندکاران جاعلان،تبعض کنندگان شاه وشیخ وتمام
عوامل خارجی درسیستم فدرالیسم هم شدنی است وهم باید برای شناساندن استعمارگران پشت صحنه لازم میباشد.
این حقیر،به تمام چپ هاییکه مقداری وجدان انسانی ودغدغه انسانیت دارند،پیشنهادمیکنم،تفکرات استالینی وپان ایرانیستی
بانگرش پان فارسی رامقداری زیرتنقید وجدان خودقرارداده
تابتوانند درخدمت به هم وطن نان خودبعدازاین قدمی بردارند.
متاسفانه ماها همیشه ازسیستم های

سیستان بخشی از بلوچستان نیست .....
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای حسین بر شما در یک اظهارنظر قید کردید منطقه زابل و شهر سوخته را نیز به نام بلوچستان جعلی خودتان مصادره نموده اید آقای دکتر شما همیشه بدون سند و مدرک از کتوب تاریخی مطالب اکاذیب رو لجن پراکنی می کنید در حال حاضر منطقه سیستان در ایران از شمال تا ن منطقه تفتان خاش( که شما بلوچها به آن سرحد) می گوید وتا نهبندان و شهداد کرمان محصور شده و مردم خاش و سرحد( طوایف کرد- سرحدی- میر- جمالزهی -یارمحمدزهی-مرادزهی وسجادی .... هستند که به لهجه مادری آنان فارسی سرحدهست و درکنار آن بلوچی نیز تکلم می کنند و درهمین منطقه نیز مهاجرین فارس زبان مانند طوایف شه بخش -براهوایی و شلی بر - قلندرزهی- گمشادزهی-هاشمزهی و... زندگی می کنند که متاسفانه همه این طوایف قبلا شیعه بوده اند و زبان فارسی صحبت می کردند که فعلا با لهجه بلوچی تکلم و سنی مذهب شده اند حداقل 20درصد بلوچستان شیعه و 80 درصد اهل سنت هستند.

در سیستان حداقل 93 درصد شیعه و 7 درصد سنی برادرانه زندگی می کنندبعضی از طوایف بلوچ (مانند ریگی براهویی- نارویی- گرگیچ - جمالزهی و....) زندگی می کنند بعضی از طوایف بلوچ که لهجه بلوچی خود را از دست داده اند و فارسی صحبت می کنند(خمر- ریگی- نارویی - براهویی و.....) بعضی از طوایف زابلی که لهجه سیستانی را از دست داده اند و یا کتر به این گویش صحبت می کنند وفقط به بلوچی صحبت می کنند( میر بلوچزهی - ریسی های لاشار و جالق - کردهای تمندان و سنگان و تمین و سرحدی های تمین و.....) برخی از طوایف فعلا بلوچ که اصالتا فارس زبان و از استان فارس و استان اصفهان به بلوچستان مهاجرت کرده اند(شیرانی-سابکی - شلی بر-گمشادزهی - ساداتی- براهویی- شه بخش و........) طوایف در شمال و جنوب استان باهم ریشه مشترک تاریخی دارند و باهم بصورت مسالمت آمیز - برادرانه و دوستانه باهم زندگی کرده اند و هیچ مشکلی ندارند اما دستهای و سیاستهای تفرقه افکنانه منطقه ای اخوندی و سعودی در اختلافات بین اقوام ایران در حال اجرای یک نقشه شوم برای تجزیه و فدراله کردن ایران اهورایی وجود دارد... اما دکتر حسین بر شمامتاسفانه احساسی و طایفه گرایی و یک طرفه به موضوع قومیتها در استان برخورد می کنید(میدان رو بی حریف دیده اید) من به عنوان یک سیستانی از پدر و قوم سرحدی از مادر به هردو قوم بزرگ سیستانی و بلوچ افتخار می کنیم و به هرسه لهجه زابلی- سرحدی و بلوچی تکلم دارم ..اما در بحث نخبگان و هوش بالای از هر دو قوم بزرگ فارس سیستانی و قوم بلوچ خصوصا؛ سراون شما بدون هیچ ملاحظات در دانشگاهها در رشته های پزشکی و یا همین فیزیک هسته ایی در حال تحصیل در مقطع لیسانس و فوق لیسانس ودکترا دهستند من دوستی داشتم که بلوچ از شهرستان ایرانشهر در مقطع فوق لیسانس فیزیک هسته ایی در حال تحصیل بود و بدون هیچ مشکلی مدرکش رو دریافت کرده و مشغول بکار هستش اما آقای حسین بر حداقل 40 درصد ادرات استان در دست تحصیکردگان بلوچ سنی هست حتی در همین سپاه پاسداران ارتجاعی اخوندی حداقل 35 درصد اهل سنت خدمت می کنند و.... براس آقای حسین بر از شما خواهش می کنم که در مقالات از منافع این دو قوم بزرگ دفاع کنید طایفه گرایی درست نیست و افکار و خرد شما در برخی موارد که انعکاس نادرست و قرون وسطایی از وضعیت فرهنگی و قومیتی استان وجود دارد و من از شما انتطار بیشتری در خصوص رعایت امانت روزنامه نگاری در خصوص انعکاس صحیح از وضعیت فرهنگی سیاسی و تاریخی استان را دارم...براس منو چک و دل نکن درست و منطقی قلم بزن...ممنون از شما انشا الله در همه پیچ و خم های زندگی سربلند و استوار باشید...
کشتار شیعیان
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای حسین بر شما نسبت به کشتن اهل سنت در ایران اغراق می کنیدی با بررسی های میدانی از حوادث استان سیستان وبلوچستان در سه دهه حکومت اسلامی خلاف آن ثابت شده در دهه60 و 70 و 80 با فتوای مولوی های افراطی تقلیدی( حنفی دیوبندی) و غیر تقلیدی (سلفی) در استان سیستان وبلوچستان دستور قتل شیعیان را در ایران صادر نمودند که متاسفانه چقدر از اهل تشیع زابلی و غیره کشته شدند حوادثی که شما دمکراتهای بلوچ و یا مذهبیون سلفی و دیوبندی بلوچ در استان با حمایت شماها رقم زدند
1-حادثه کشتن بسیاری از ماموران ژاندارمری- کمیته آخوندا وسپاه آخوندی در دهه 60 و70 (رود ماهی- پاسگاه جنگل سرباز و...)
2-حادثه تاسوکی در دهه 80(توسط عبدالمالک):
3- گروگانگیری افراد عادی - نخبه های شیعه ویا مامورین در زاهدان و اخذی از آنها
4- حادثه تروریستی دارزین
5- بمب گذاری اماکن و مساجد
6- تیراندازی با سلاح شکاری به مردم شیعه

7- باند بازی در ادارات به نفع اهل سنت و قومیت بلوچ
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

لطفا ،ویدو را در بخش دیدگاه نگذارید

گره کارهای مدعیان قدرت
نوشته شده توسط: Anonymous

درست این است که بدانیم مدعیان قدرت بهتر از خود نظام نیستند .آویزان شدن به دین اسلام از سوی مجاهدین و هنوز مدعی سوسیالیسم بودن از سوی حزب توده راه را برای برون رفت از بن بست هزارساله اسلام جریان چپ بسته است.
اپوزسیون بیش از آنکه میهن پرست وبفکر منافع ملی مردم ایران باشد بفکر گرفتن امتیاز از نظام ویا مانند مجاهدین گدایی و وسیله ساختن از غربی ها برای رسیدن به قدرت است.دین اسلام و مارکسیسم پیشاپیش منافع ملی مردم ایران هستند وتا زمانیکه دین و ایده لوژی بر اندیشه وروح و روان مخالفان حاکم هستند راه نجاتی نیست .هنوز عاشورا برای جریان مجاهد سرمشق گشته شدن و گشتن است .هنوز سوسیالیسم پس از فروپاشی شوروی و اروپای شرقی و آنچه امروز در کوبا و کره میگذرد یک آرمان باقی مانده است .گذشته از دو گروه دینی وچپی جریان تجزیه طلب که برخاسته از اهداف چپ است بسوی تجزیه و جنگ داخلی قدم بر میدارد .

مردم ایران از یک سو قربانی نظام اسلامی از سوی دیگر قربانی رقابت ندانم کاری همکاری نکردن و دشمنی آشکار سازمانها با یک دیگر هستند. مخالفان نظام سخن از استبداد و نبود دمکراسی در ایران میکنند ولی خود هرگز باهم گفت‌وگویی در باره ایران آینده آن وتقسیم قدرت ندارند واین خود دشمنی با دمکراسی است .با گذشت چهل سال از عمر سیاه نظام اسلامی و بیش از چهل سال زندگی مخالفان دو نظام در غرب تجربه بما میگوید که مخالفان در غرب نخواستند از غرب چیزی یاد بگیرند .اولین آموزش همین انتخابات آزاد است که همه از آن میترسند . متاسفانه از أین مخالفان قدرت پرست هیچ آبی گرم نمی شود و واقعیت این است که جامعه اسلامی ایران عقیم از داشتن میهن پرستان روشن فکر است .
در راه است
نوشته شده توسط: Anonymous

از تمام حرفها فعالیتهای داخلی وخارجی پیداست که سر انجام سیستم حکومتی فدرالی خواهد بود .به امید تشکیل سیستم حکومت فدرالی وروز بعدش به امید اخذ خسارت دوران صد سال استعمارگری استثمارگری واسمیله گری وبه امید روز رسوایی جاعلین ومسروقین تاریخ فرهنگ وبه امید رسوایی وقطع مسروقین منابع طبیعی نیروی فکری ونیروی کار

خوشگذرانی‌ نیکلاس مادورو، دیکتاتر ونزولا، در خانه استیک ایستانبول
نوشته شده توسط: Anonymous

""" خوشگذرانی‌ نیکلاس مادورو، دیکتاتر ونزولا، در خانه استیک ایستانبول "" این ویدئوو فقط برای دوستمان تبریزی است،
https://www.youtube.com/watch?v=OJyydT4hHb4

The President of Venezuela Nicolas Maduro visit Nusret Steakhouse.

https://www.youtube.com/watch?v=OJyydT4hHb4
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

بررسی کلمات( ترکی سومری)
راه، رد پا، پا ، دوست، زمین، جای کسی قرار گرفتن ( اتوریته پذیرفتن یا اتوریته اعمال کردن
birinin yerində olmaq)

dos : dus: yol-daş
--

dusa [FRIEND] wr. du10-us2-sa; du10-sa; du-us2-sa; du2-us2-sa "friend, companion" Akk. ru'u
------ راه ، رد پا
dus [PATH] wr. du10-us2; du-us2 "path" Akk. kibsu
---------

-----تلفظ:
ĝiriĝena: تلفظ: ngiri-ngena: nyri-nyena
ngir= nyr=nir
مانند: d Nin-ĝir-su تلفظ : d Nin-nir-su : d Nin-nyr-su
------
مقایسه:
yeri; yeriş ; yerişinə; yerinə; yerinin

ĝiriĝena [PATH] wr. ĝiri3-ĝen-na "path" Akk. tallaktu

kiĝiri [ROAD] wr. ka-giri3; ki-giri3 "road, path" Akk. padānu
footprint
dus [PATH] wr. du10-us2; du-us2 "path" Akk. kibsu

------------
[ĝiri [FOOT تلفظ: nyiri
ترکی : yeri جایش
ĝiri [FOOT] wr. ĝiri3; me-ri; ĝiri16 "via, by means of, under the authority of someone; foot; path" Akk. šēpu
-----------
kur : کوره(کره) : زمین ; zəmi زمین yer
کلمه kur امروزه kürə
ترکی kürə : yer
مانند yer kürə-si
ĝiri kur تلفظ: nyri kur
yeri kur

ĝiri kur dab [TAKE AN UNFAMILIAR PATH] wr. ĝiri3 kur2 dab5 "to take an unfamiliar path"

friend دوست
dusa [FRIEND] wr. du10-us2-sa; du10-sa; du-us2-sa; du2-us2-sa "friend, companion" Akk. ru'u

------Ol ; O; bu*
this
gu'e [THIS SIDE] wr. gu2-e "this side" Akk. annânum
mu'ua [THIS YEAR] wr. mu-u2-a "this year"
nen [THIS] wr. ne; ne-en; ne-e "this"
ul [PRONOUN] wr. ul-la; ul "a demonstrative pronoun" Akk. annû; ullû *
ur [HE] wr. ur5; ur "he; that, this same; maid, female slave; one; corresponding (to one another); like (one another)" Akk. amtu; ištēn; mithāru; šû

that
lu [PERSON] wr. lu2; mu-lu; mu-lu2; lu10; lu6 "who(m), which; man; (s)he who, that which; of; ruler; person" Akk. amēlu; ša
re [THAT] wr. re "that"
še [THAT] wr. še "that"
ul [PRONOUN] wr. ul-la; ul "a demonstrative pronoun" Akk. annû; ullû*
ur [HE] wr. ur5; ur "he; that, this same; maid, female slave; one; corresponding (to one another); like (one another)" Akk. amtu; ištēn; mithāru; šû

they
anene [THEY] wr. e-ne-ne; a-ne-ne "they"

منبع: ePSD
ساقط شدن ایلوشین روس در سوریه: به نفع یا به ضرر ایران؟ محمد امینی
نوشته شده توسط: Anonymous

"" ایران وارد ژئوپولوتیک باخت - باخت شده است "" اسرائیل با ساقط کردن هواپیمای روسی، خواهان به رسمیت شناخته شدن این کشور، به عنوان یک کشور "" صادر کنندهٔ گاز "" در دریای مدیترانه است، ابتدا قرار بود روس ها، در پروژهٔ استخراج گاز از میادین گاز "" تامار "" در بخش مدیترانه‌ای اسرأئیل، همکاری کنند، ولی‌ ماه پیش، حضور اسرأیلیها در "" گردهمائی پیرامون نفت و گاز در هاستون "" روس‌ها را بدجوری غافلگیر کرد، فقط توده‌ای‌های ساده لوح تصور میکنند اسرأئیل مثل فارسستان، با روسیه در بخش نفت و گاز، همکاری خواهد کرد، گفتگو‌های پشت پرده بین اسرأئل و ترکیه نیز مدت هاست شروع شده، و تعجب نکنید اگر بزودی "" اسرأئل و ترکیه نه تنها پیرامون گاز، بلکه سوریه "" به تفاهماتی خواهند رسید، وقتیکه فارسستان به کسی‌ " لقب روشنفکر " آعطا می‌کند که تنها هنرش، معرفی نیچه پوچ گرا به جامعه فارسی‌ است که فاقد نظم درونی‌ جامعه آلما

آلمان است، فیلسوفتان هم باید که فردید یزدی، استاد مصباح یزدی باشد. و تهلیگرتان هم این می‌‌شود
رئیس سازمان امنیت آلمان برکنار شد
نوشته شده توسط: Anonymous

رئیس سازمان امنیت آلمان تنها چونکه گفته بود فیلم گرفته شده از کتککاری یک جوان افغانی و لگد زدن او به نشیمنگاهش ساختگی بوده مجبورش کردند تا جل و پلاسش را جمع کند و برود. راستی اگر دولت ایران و دولت آلمان با هم توافق کنند و برای دو سال اعضای حکومت خود را ردو بدل کنند چه فاجعه ایی و یا شاید چه پیشرفتی در دو کشور بسرانجام خواهد رسید؟ مثلاً اگر روحانی و همه گروه وزرایش برای دو سال به آلمان رفته و مرکر و وزرایش نیز برای دوسال به ایران بروند؟

نوشته شده توسط: peerooz

جناب lachin,
با دیدن کامنت شما خطاب به جناب ائلیار در "صفحه شما" و کلمه "تاپمیشام", کنجکاو معنی آن شدم و بقیه داستان.
زمانی که بجای بحث جدی, با هر یاوه گویی عمل متقابل نمود و خود را به سطح او پایین آورد ارزش شخص و سایت پایین میآید, بهمین جهت جناب ائلیار, دون شان خود میدانند که به این یاوه ها پاسخ گویند مگر آنکه کامنت, ارزش پاسخ داشته باشد و ایشان مسلما به وکیل مدافع احتیاج ندارند.

من نمیدانم که شما چه چیز را کشف کردید که نیمه برهنه بیرون پریده و به لاتین و ترکی فریاد زدید که یافتم یافتم جز آنکه "در میان معامله تعیین نرخ نموده " و همدان و گنبد کاوس - و لابد چین و لاچین - را هم به ارومیه و تبریز و اردبیل افزوده و سرزمین اجدادی قلمداد فرمائید. من ابتدا قصد داشتم که کامنت جوک مانندی در باره این یافتم یافتم خود بنویسم ولی دیدم جای مناسب این "ادعای ارضی", مقاله ناسیونالیسم است که

شاید همدانی ها و گنبدی ها نیز به دفاع از "سرزمین اجدادی و مادر"یشان بپردازند. برای شما هم کامنت های با ارزش تری را آرزو دارم.
نوشته شده توسط: lachin

Eurika,,,,Eurika... تاپمیشام... تاپمیشام....
آقای Peerooz.. از فرستادن شعر خیلی ممنون. هیچ وقت نمیدانستم شعری به این عنوان هست. در ضمن من نمی دانم عشق به سرزمین اجدادی و دوست داشتن سرزمین مادریم هم از گناه کبیره است و هم عیب و هم در میان سیاستمداران ( ناسیونالیست ) عنوان میشوم. شاید دلیلش بخاطر نداشتن « ژن خاورمیانه ای » است. در هر حال بهترین ها را برایتان آرزومندم و باز هم ممنون از شعر فرستاده شده...

نوشته شده توسط: peerooz

برای کسی مانند من با سواد اکابری, که سعی میکند با توسل به مثال عددی فرمایشات جناب ائلیار را هضم کند پشت بند "تاپمیشام.....تاپمیشام" جناب لاچین مزید بر علت میشود. جهت درمان و رفع این "سوء هاضمه", در جستجوگر گوگل شعری ترکی با ترجمه فارسی آن از (کیان تبریزی ) را یافتم و معلوم شد که "تاپمیشام" همان کلمه ای ست که ارشمیدس, برهنه از حمام بیرون جست که "یافتم...یافتم". البته کشف رمز "دلیل محکم ( و قانون ژنتیکی )" و رابطه آن با ناسیونالیسم محتاج کوشش دیگری ست.
در بیتی از این شعر ,"کیان تبریزی" که از "چین و لاچین" آمده میگوید پس از یافتن گوهر مقصود دیگر هوس سیر و سفر ندارد. در فارسی ما میگوئیم "چین و ماچین" ولی ظاهرا از "سومر تا (( قطب غربی شهر اورمیه )) و (( قطب شرقی تبریز )) و (( از قطب اردبیل )) و بعضی از قطب همدان و قطب گنبد کاووس" همگی لاچین میگویند.
من خیال میکردم که لاچین نام

شهری در نزدیک بوکان و یا شمال ارس و مسقط الراس است. سپس معلوم شد که لاچین بر خلاف عقاب نام شاهین است. ولی در مبحث ناسیونالیسم لابد باید مسقط الراس چین و لاچین را هم به لیست خطه های دیگر از سومر تا اردبیل نیز اضافه نمود و هضم این همه اطلاعات در چنین مبحثی جدی برای کم سوادی چون من "می نهم پریشانی بر سر پریشانی" خواهد بود.

***کوسن سازیم***
تاپمیشام (با ترجمه فارسی آن)

http://sajjaddd.blogfa.com/post/70/-%D8%AA%D8%A7%D9%BE%D9%85%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D9%85-(-%D8%A8%D8%A7C%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%D9%87-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8c









یک شهرخاخامنشی نیزدرمازندران،،ببخشیددرطبرستان پیداشده است.
نوشته شده توسط: Anonymous

سالام ـ ازلپه دوون،،خزر تادامنه کوه های البرزغربی کنونی،که نام قبلی آنراتاقبل ازحاکم شدن فراماسیونها انگلیسی فارسی نمیدانم،
زیرآب وسکونتی درآن ناحیه نبوده است.
اگربه لینگ زیرنگاه کنید،،یک شهردیگری پیداشده است.
خبرگزاری آریا خبرداده که این شهرمربوط به آریایی های استیب های شمال روسیه بوده ،که بعدا به بین النحرین نقل مکان داده اند،
دربین النحرین این مهاجرین مهاجم باحمایت یهودیان که برایشان تاریخ وهویت ساخته شده ،حمایت گشته، تا بتوانند،تمدن های عیلامی،ماد،ویونان باستان راکه جزخرابکاری درزندگی بشریت نداشته را، ویران وتمدن کنونی بشریت مدیون این مهاجرین شمال روس میباشند.
اکنون که این شهرباستانی اززیرخاک درساحل خزرخارج شده،درآینده تقدیم حضورتان خواهدشد،
خبرگزاری آریایی حدادعادل..
،،لپه دوون تورکی رانتوانستم بفارسی ترجمه کنم،کمکم کنید،،

عقب نشینی بز دلانه
نوشته شده توسط: Anonymous

روسیه ایران سوریه از ترس درگیر شدن با ترکیه در ادلب بز دلانه عقب نشینی وبرنامه ترکیه را قبول کرده اتش بس را پذیرفتند

Eurika,,,, Eurika
نوشته شده توسط: lachin

ائلیار عزیز.... تاپمیشام.....تاپمیشام
بنا به دلیل محکم ( و قانون ژنتیکی ) کاربر « ترک و سومر» شما از منطقه (( قطب غربی از شهر اورمیه )) من هم از (( قطب شرقی از تبریز )) و بعضی از دوستان هم (( از قطب اردبیل )) آمده ایم . تازه قطب همدان و قطب گنبد کاووس را هم از یاد نبریم...چرا؟ برای اینکه ژن ما متعلق به خاورمیانه نیست. ما نمی توانیم در خاورمیانه 50 درجه زندگی بکنیم..به همین ساده گی.... پس جای که ترک های جهان در آن زندگی میکنند اسمش هست , ICELAND..

حکومت فدرالیستی برای فارسها هم خوب است
نوشته شده توسط: Anonymous

با توجه به اینکه دیگر ملل ایران ترکها کردها لرها عربها بلوچها ترکمنها گیلکها ...فارسها را استعمارگر استثمارگر واسمیله کننده ...میدانند..وفارسها برای اجرای چنین سیاستی خیلی انرژی مصرف میکنند .ودیگر فایده ندارد هیچ. بلکه به چشم اشغالگر تمام عیار دیده میشوند .اگر مدیریت وحکومت فدرالیستی اجرا شود فارسها دیگر بعنوان یک هم وطن فدرالی پذیرفته شده ومقبول خواهد شد ودیگر یک ملت استعمارگر استثمارگر واشغالگر نشده وانرژی فارسها هم مصرف خودشان خواهد شد.واتحاد واقعی در عین ازادی وعدالت برقرار ومانع تجزیه خواهد شد

نوشته شده توسط: Anonymous

رابطه ترک با فرهنگ سومر یک -دروغ کبیر - است.
اقوام بی تاریخ ، مهاجر، عشایر دامپرور،سعی به تاریخ دزدی و فرهنگ دزدی بزنند.
سومر، قومیست از بین النهرین و سامی، که در گرمای 50 درچه آنجا در تابستان میزیسته.
ترک که ریشه اسکیمو و مغول دارد ، در این آب و هوا قادر به زندگی نیست چون ژن اش متعلق به خاورمیانه نیست.

نظر
نوشته شده توسط: Anonymous

امشب اسرائیل با شدت ٣ پایگاه سپاه قدس و حزب اللە را در لازیقە مورد حملەی موشکی قرار دادە ،،،، جالب است میخواستم ببیبینم این ژنرالهای کوتولەی ایرانی کجا قایم شدند کە ٣ روز پیش خط نشان میکشیدند ؟ هنوز صحبتهای جعفری فرماندەی سپاه پاسداران بر روی نیت قرار دارد کە حملەی موشکی بە مقر حزب دموکرات فرمودند حملەی موشکی پیامی بە قدرت های بزرگ جهانیست خوب بعد از حملەی موشکی بە مقر حزب دموکرات کوردستان این دومین بار است اسرائیل با شدت نیروهای ایرانی را موشک باران میکند خوب جرئت دارند جواب بدند

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

peerooz گرامی،
از خانه عمو سومر تا خانه عمو ترامپ، تاریخ را « کم آگاهی» یا به قول معروف « ناآگاهی» نوشته است.

بشر تا کنون با ذهن « ناآگاه، کم آگاه» جامعه را ساخته است. « ذهن آگاه» هر چند همیشه بین این دو خانه حضور داشته ولی
نتوانسته تاریخ را بنویسد. عملاً دو ذهن دیگر که در مجموع « ناآگاه» خوانده میشود، کار خودش را کرده است.

« ذهن آگاه» فنومن جدید نیست، از سومر تا ترامپ وجود داشته، که مشخصات آن، همین آزروها و ایده آلها و اهدافی ست که « زندگی انسانی» و نه حیوانی، اکنون هم می طلبد.
صلح، آزادی، رفاه، دوستی، عدالت، برابری قانونی، کار آزاد برای همه، شادی و سرور برای همه، پیشرفت علم و صنعت و هنر و... هرچه که از خوبی و زیبایی های بشری بخواهی. هر چه که غیر انسانی بدانی.

اما این نیاز های عمومی و بشری را کدام ذهن « قدرت» داشته و خواسته « پیاده» کند؟
« ذهن ناآگاه». ذهن آگاه عملاً « قربانی» بوده است.

حداقل 90 در صد ذهن ها چنین بودند و حالا هم هستند. و «عمل و قدرت و تصمیم و قانون» را ذهن آنها تعیین میکند.
مشکل این است که بشر آگاه میخواهد او هم تاریخ بنویسد ، و نمی تواند.
مشکل اش را چطور میتواند حل کند؟
راه دیگری نیست جز اینکه « ذهن ناآگاه» به « ذهن آگاه» گذر کند. تا بتوان تاریخ را نسبتاً آگاهانه نوشت.اما چگونه؟
ذهن 90 در صدی از چه راه به آگاهی تعیین کننده میرسد؟
با تجربه من:
: « عوام را شرکت در حل مشکلات اجتماعی، از عوام بودن خارج میکند.»
« شرکت همه در حل مشکلات زندگی» راه آن است.
----
تا بخش تعیین کننده ی این ذهن عوامی به حد تاریخ نویسی نرسد، نه سرمایه راه حل دارد و نه ناسیونالیسم و شوونیسم و نژاد گرایی. نه ترامپها و نه خمینی. و نه پولپوتها.
در برهمان پاشنه خواهد چرخید.
---------
راه حل در ریشه است. در اجتماع. در « گذر از ذهن کم آگاه به ذهن آگاه» با «قدرت تعیین کننده».
---
بله، افتد و خیز ، و شکست و پیروزی دارد.
مسیر عینی چنین است و به خواست کسی هم توجه ندارد. عملاً طی میشود.
اما « کند و کند». میتوان « کمک کرد کمی سریع گام بردارد». همین.
---
بدون شک بشر خواهد توانست نسبتاً آگاهانه تاریخ خود را بنویسد. به خواست و نخواست کسی هم اعتنایی ندارد. مسیر عینی چنین طی میشود. « تحت اجبار عمل حل مشکلات». ولی خیلی طول خواهد کشید.
قصد این است که تا میتوانیم زمان را کوتاه کنیم.
---
تشکلهای مدنی « تشکلهای اقدام جهت حل مشکلات»است. میتواند در کنار سایر عوامل « نقش مرکزی» در روشنگری ذهنها ایفا کند. اگر قدرت قانونی داشته باشند. اگر از محتوا خالی نشده باشند. مانند تشکلهای مدنی جهان اول.
که متاسفانه فاقد قدرت قانونی لازم و محتوای مترقی لازم اند.
ذهن ناآگاه نشسته در قدرت، دست و پای این تشکلها را بسته، از محتوای لازم خالی کرده، و آنها را به « کاریکار تشکلهای واقعی» تبدیل نموده است. بله این مشکل نیز وجود دارد. ولی راه حل آن « کسب قدرت قانونی و محتوای تغییر خواهانه» است. که ذهن آگاه این جوامع در این خصوص میکوشد.
اراده آهنین در بیابان زدایی
نوشته شده توسط: Anonymous

کشورهای جهان سوم به چنین برنامهریزان با اراده های آهنین نیاز دارند . نه یک عده تنبل و بی اراده و روشنفکر وراج بی برنامه . موافقید ؟

https://www.youtube.com/watch?v=06T7rYec1hs

نوشته شده توسط: peerooz

جناب لری لطف کرده و قسمتی از کامنت مرا در صفحه شما بازگو نموده اند. کامنت زیر را جهت تشکر از ایشان در صفحه شما منتشر و آنرا جهت بازگشت به گفتگوی ناسیونالیسم در اینجا می آورم:
جناب لری,
ممنون از حسن ظن. در عرصه جهانی هر کشوری وزنی و بر پایه آن احترام و استقلالی دارد. ایران ممکن است در عرصه جهانی وزنی نداشته باشد ولی در ناحیه صاحب وزنی بیش از عراق و افغانستان و سوریه و غیره میباشد و شاید این وزن آنرا از چنین سرنوشتی مصون داشته است. درست است که در ۱۰۰ سال گذشته اشتباهات فراوان رخ داده و تبعیض بسیار صورت گرفته است ولی با آگاهی روزافزون مردم و "تشکلات مدنی" این نقصان قابل جبران بوده و با گره زدن رشته پاره شده محبت میشود به همدیگر نزدیک تر شد. این بسیار ساده تر و کم خرج تر از آنست که هر تکه پرکاهی و دست خوش کشمکش های جهانی شویم. متاسفانه تفهیم این مطلب به آنها که "در آینه حیران حسن

خویشتن اند" دشوار است. به امید روزهای بهتر.
نوشته شده توسط: peerooz

جناب لری,
ممنون از حسن ظن. در عرصه جهانی هر کشوری وزنی و بر پایه آن احترام و استقلالی دارد. ایران ممکن است در عرصه جهانی وزنی نداشته باشد ولی در ناحیه صاحب وزنی بیش از عراق و افغانستان و سوریه و غیره میباشد و شاید این وزن آنرا از چنین سرنوشتی مصون داشته است. درست است که در ۱۰۰ سال گذشته اشتباهات فراوان رخ داده و تبعیض بسیار صورت گرفته است ولی با آگاهی روزافزون مردم و "تشکلات مدنی" این نقصان قابل جبران بوده و با گره زدن رشته پاره شده محبت میشود به همدیگر نزدیک تر شد. این بسیار ساده تر و کم خرج تر از آنست که هر تکه پرکاهی و دست خوش کشمکش های جهانی شویم. متاسفانه تفهیم این مطلب به آنها که "در آینه حیران حسن خویشتن اند" دشوار است. به امید روزهای بهتر.

نوشته شده توسط: peerooz

ادامه,
با عرض معذرت از جناب فکور که بحث ناسیونالیسم را به سوسیالیسم کشیدیم. به قول معروف "حرف حرف می آورد".

نوشته شده توسط: peerooz

جناب ائلیار,
ما تقریبا همان حرف را میزنیم با مفهوم مختلف از کلمات. این « رهبران جهان» « خواص» نیستند آنها نوکران موقت "خواص"ی هستند که صاحب زر و زورند. شاید مثال عددی این قضییه را روشن کند.
پس از جنگ جهانی دوم, آمریکا که از صدمات جنگ دور بود با موقعییت اقتصادی استثنائی, قدرت برتر جهان شد ولی در جهان, هنوز چپ صاحب اعتبار و قدرت فراوان بود. همین قدرت چپ بود که پس از بحران مالی ۱۹۲۹, پرزیدنت روزولت را مجبور به اجرای برنامه های رفاهی نمود و خانم روزولت پس از جنگ, پرچمدار منشور جهانی حقوق بشر گردید. در دنباله آن پرزیدنت جانسون که احمقانه خود را گرفتار جنگ ویتنام کرده بود برنامه های مهم رفاه اجتماعی را ادامه داد. پس از آن دوران افول چپ و صعود راست شروع و تمام روسای جمهور آمریکا در جلی و خفی نوکر سرمایه شدند. این وضع ادامه یافت تا آنکه بسیاری از "عوام" در شب انتخاب اوباما از شوق ریاست جمهوری

یک سیاه پوست, علنا در خیابان ها گریه میکردند. هشت سال بعد به آنها معلوم شد که کلاه گشادی سر آنها رفته و "رحمت به کفن دزد های قبلی". نتیجتا دوسال پیش "عوام" باز دستی از آستین برآوردند که "این مباد, آن باد" و گروهی از آنها از قبول پول "خواص", سرباز زدند و دنبال پیرمردی با رقیق ترین برنامه های "سوسیالیستی" را گرفتند. با خیانت کمیته مرکزی حزب دمکرات و حمایت مغز شسته گان نیمی دیگر از "عوام", ترامپ رییس جمهور شد. این تنها و مهمترین "تشکل مدنی" در ۵۰ - ۴۰ سال اخیر آمریکا بود که حتی در صورت موفقیت, "خواص" بقدری چوب لای چرخ او می گذاردند که "از گفته پشیمان میشد". این اقدامات, روزنه امیدی ست که هنوز ما را امیدوار میکند ولی در اکثر نقاط دنیا " این کیمیای خون انسان ها هنوز خدایی میکند". این خدا بسیار قدرتمند است و "تشکلات مدنی" باید با این غول در افتند که من به اندازه شما به آن امیدوار نیستم و بیشتر امیدوارم که "فواره چون بلند شود سرنگون شود". خیر پیش.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

این « رهبران جهان» که « خواص» خوانده میشوند، هیچ هم خواص نیستند. اینها سرو ته همان کرباس عوام اند.
دیگ سفالی غلط میزند و درش را پیدا میکند.

مشکل اصلی « پول و سرمایه» نیست. عوامیسم است. قدرت عوام است.
اگر اداره امور اجتماع در دست « خود اجتماع آگاه» قرار گیرد، البته در سطح جهانی،مشکل سرمایه هم حل میشود.

پایه اجتماع آگاه، تشکلهای مدنی ست. هرچه گسترده تر و آگاهتر، و هرچه بیشتر دخالتگر در اداره امور جامعه باشند، هر چه بیشتر قدرت قانونی داشته باشند، میشود به پدید آمدن جامعه آگاه امیدوار بود.
کاری ست نه تنها محلی ، بل جهانی.
عوام را شرکت در حل مشکلات اجتماعی، از عوام بودن خارج میکند.

پیروز و کلماتی که باید به زر نوشت
نوشته شده توسط: Anonymous

پیروز عزیز این حرفهای اخیر شما را باید به زر نوشت. یکی از انها را اینجا می اورم
شاعر شعر "دوست داشتن را دوست بدار" هرکه باشد مانند مارکس خیال میکند که آدمیزاده فرشته است وبا نمودن راه راست به او و با مختصر کمک حکومت, آدمیزاده به راه راست می افتد و یک وجب خاک خدا, بهشت موعود میشود. چنین نیست. "آدمیزاده طرفه معجونی ست, کز فرشته سرشته وز حیوان" و فرد با خصلت ارثی و مادرزادی به دنیا میآید. شرایط محیط زیست و تربیت میتواند این خصلت را تا حدودی تعدیل و کنترل نماید ولی نمیتواند آنرا از بین ببرد. همگان یکسان نیستند.

در " زمانه ای که هرکس به خود گرفتار است" و ناسیونالیست چنان "در آینه, حیران حسن خویشتن است" که دیگر جایی برای دیدن رشته های الفت هزاران ساله و دوست داشتن همسایه باقی نمانده و برق مد روز "حق تعیین سرنوشت" تتمه خاطرات را از نظر محو کرده است.

دهانت را می‌بویند

نوشته شده توسط: peerooz

این "عوام" بودند که خمینی و ترامپ و بسیار دیگر "رهبران" جهان را بر مسند قدرت نشاندند. تا زمانی که قدرت "این کیمیایی خون انسان ها " - و مغزشوئی ناشی از آن - در دست خواص است در, کم و بیش بر همین پاشنه خواهد چرخید, مگر آنکه قدرت پول در دست خواص خنثی گردد. تا زمان تحقق چنین امید و یا آرزوئی معلوم نیست چیزی از محیط زیست باقی مانده باشد که پیروزی را در آن جشن گرفت. بهر حال بشر به امید زنده است, گرچه قرن ها در پی آن دویده و هر روز راه سخت تر شده است.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

«قدرت» در عوام است. کار هم « عوامانه» انجام میگیرد. جای گله نیست.
تا « قدرت» در « آگاهی مترقی اجتماعی» ، و « اجتماع آگاه» نباشد، تا اجتماع نتواند انجام «امورش را خودش» به عهده گیرد، نه از « آزادی و برابری» خبری هست، و نه از برادری( دوست داشتن)» و همزیستی انتخابی. و زندگی متمدنانه.
و همیشه درِ روزگار، بر این کهن «پاشنه» خواهد چرخید.

نوشته شده توسط: peerooz

اگر نه از زمان انقلاب فرانسه بلکه از دوران مارکس تا کنون ظاهرا " کار فکر تمام " و اشکال در عمل و اجرای آزادی (همزیستی؟), برابری و برادری(دوست داشتن) بوده است . بنابراین یا نسخه درمانی غلط است و یا بنا بر
It is impossible to make anything foolproof because fools are so ingenious. Murphy's law. در نتیجه "هرچه آمد سال نو, گفتیم دریغ از پارسال". تا رسیدیم به خمینی و ترامپ. ولی خب إن شاء الله "تا ریشه در آب است امید ثمری هست".

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

تفکر مارکس متوجه « تضاد درونی انسان و بیرونی یا اجتماعی» او بود.
نه مارکس فکر میکرد که انسان از حیوانیت خود خالی ست، و نه نوشته مذکور چنین فکری دارد.
برعکس وقتی میگوید:
اگر نمی توانی«دوشت داشتنِ دیگری»را،
دوست بداری،
«برابری» را دوست بدار.
ضایع مکن دوست داشتن دیگری را.

یعنی به «قانون» اشاره دارد.
و همینطور در کل نوشته به « تربیت» و « خود تربیتی» نظر دارد.

« حیوانیت درونی انسان» در زندگی اجتماعی توسط « قانون، تربیت، و خود تربیتی»
به سوی « همزیستی»، « مستقل اندیشی و مستقل زیستی» ، « ارتباط برابری خواهانه ی متقابل»
« دوستی متقابل» راه گشایی میشود.
موفقیت یا شکست بستگی به چگونگی تلاش خود آدمیان دارد.
اینجا کار فکر تمام است، که میدان « عمل» را میگشاید .
---------
«همزیستی آزادانه» و آگاهانه،
نتیجه ی « مستقل اندیشی، مستقل زیستی»، « هم اندیشی و هم تصمیمی»ست.
بر اساس رعایت قانون برابری و آزادی. و « حق انتخاب آزاد و مستقل».

بدون رعایت قانون « آزادی و برابری و حق انتخاب» ، بدون « شرکت مستقیم مردم در اداره امور خود»
همزیستی متمدنانه انسانها، غیر ممکن است.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

«سیل و انکیEnki»
« داستانکی» برای یافتن راه خروجی
----------
همیشه «سر نوشت جامعه» ما مطرح است. به عنوان یک « جامعه محلی» در میان « جامعه جهانی».
با تمام « مشکلاتی که جامعه محلی» ما دارد، با تمام « مشکلاتی که جامعه جهانی» دارد.
اینجا یک Flash Fiction ( داستانک)، میاورم، که شاید در پیدا کردن راه خروجی از « مشکلات جامعه محلی و جهانی»
یاری رسان باشد. مردم « کی ان گیر Ki-en--ng-gir با سابقه هزاران ساله در تمدن سازی، تجارب قابل توجهی دارند که هنوز هم میتوان از آنها آموخت. داستانک بر اساس تجارب آنها در تمدن سازی نقل میشود.
نخست توجه را به دو اصطلاح یا ضرب المثل آنها جلب میکنم. گویند:
« قدرت من، قدرت خدایان را تکمیل میکند»
« قدرت، در سخن انسان است».
میتوان گفت، آنها به نوعی معتقد بودند، « قدرت ما، قدرت خدایان را میسازد».
یا « قدرت خدایان در ماست».

داستانک «سیل و انکیEnki»، میکوشد این ایده ها را به تصویر بکشد.

«سیل و انکیEnki»
--------------------
به دنبال باران شدیدی که بر سر زمین Ki-en--ng-gir بارید، خدا و الهه ی باد و توفان ، En-lil و Ninlil به اوجاقها و کاهنان خبر دادند،« سیل بنیان کنی» جاری خواهد شد، و احدی را قدرت مقابله با آن نیست.
مردم به هراس افتادند. به همراه اوجاق ها دست به دامن « En-ki»، خدای زمین و آبادانی و آبهای شیرین و علم و هنر، شدند.
اما« ان کی»، در اعماق اقیانوس در خانه زمردین خود، دچار خشم Nammu، مادر بزرگ همه خدایان، شده و « بی قدرت » افتاده بود.
در طلب یاری، ان کی گفت:
- از دست من کاری ساخته نیست.
التماس به نامو ، خشم مادر بزرگ را نسترد و او را بر سر مهر نیاورد.
کم کم زمزمه و فریاد از میان مردم برخاست که:
« قدرت من، قدرت خدایان را تکمیل میکند»
« قدرت، در سخن انسان است».
در پی این فکر، مردم دست به دست همدیگر دادند، و ان کی را از خانه خود بیرون کشیدند.
«سخن و قدرت» شان را به ان کی منتقل نمودند.
انکی خود را به میان امواج خروشان سیل افکند و به تعداد امواج افزایش یافت.
به راهنمایی او مردم جوی های فراوان کندند و ان کی، آب رودخانه را به جوی ها تقسیم و هدایت کرد. و سیل به جای ویرانی آبادانی پدید آورد و باغها و مزارع شکفتند.

نامو، چون این به دید بر سر مهر آمد و قدرت او را دوباره برایش باز گرداند.
------
آنالیز:
Enki « سخن و قدرت» جمع است. به تعداد « امواج». انکی خود مردم است.
او موج ها را به جوی های آبادانی راه میگشاید. و ویرانگری شان را تبدیل به آفرینش آبادانی میکند.
ان کی ها فراوان اند.« آنها در سیل مشکل زا ، شناگراند». راهگشایی به آبادانی را انجام میدهند.
« سخن و قدرت» از آن « جمع» های فراوان است. یا خود این جمع ها هستند. نماینده ای در کار نیست. آنها مستقیم عمل میکنند.
سیل تحت هدایت Enki هاست.
سیل بنیان کن به آب آرام رودخانه تبدیل شده ، و در مجرای آبادانی جریان می یابد.
---
نتیجه:
راه برون رفت از سیل ویرانگر ، Enki ها ست که در بطن سیل شناگر اند. و خود بدون نماینده عمل میکنند.
----
تطبیق سمبل ها:
« Enki» سمبل « یک جمع اجتماعی»ست. و فراون اند. ماهیت آنها « سخن و قدرت» جمع است.
«سیل ویرانگر» جامعه مشکل دار است
« شنا گری» اشاره دارد که لازم است «در داخل جامعه مشکل دار و حرکات اجتماعی» عمل نمود.
« فاقد نماینده بودن»، یعنی اینکه « شرکت مستقیم در انجام امور جامعه» داشتن .
« موج ها» حرکات اجتماعی اند که اگر به جوی های آبادانی نریزند « ویرانگر»اند.
نوشته شده توسط: peerooz

شاعر شعر "دوست داشتن را دوست بدار" هرکه باشد مانند مارکس خیال میکند که آدمیزاده فرشته است وبا نمودن راه راست به او و با مختصر کمک حکومت, آدمیزاده به راه راست می افتد و یک وجب خاک خدا, بهشت موعود میشود. چنین نیست. "آدمیزاده طرفه معجونی ست, کز فرشته سرشته وز حیوان" و فرد با خصلت ارثی و مادرزادی به دنیا میآید. شرایط محیط زیست و تربیت میتواند این خصلت را تا حدودی تعدیل و کنترل نماید ولی نمیتواند آنرا از بین ببرد. همگان یکسان نیستند.

در " زمانه ای که هرکس به خود گرفتار است" و ناسیونالیست چنان "در آینه, حیران حسن خویشتن است" که دیگر جایی برای دیدن رشته های الفت هزاران ساله و دوست داشتن همسایه باقی نمانده و برق مد روز "حق تعیین سرنوشت" تتمه خاطرات را از نظر محو کرده است.

دهانت را می‌بویند
مبادا که گفته باشی دوستت می‌دارم
روزگارِ غریبی‌ست، نازنین

خدمت حسودان غیر عزیز
نوشته شده توسط: Anonymous

خدایا این علی اف پدر پسر وجناب اردوغان چرا اینقدر احترام ادمهای منطقی وحسادت وکینه حسودان را بر می انگیزند...چونکه اقتصاد کشورشون را چند برابر کردند.ازادای احزاب واقعی وپایدار در کشورشون هست .ازادی انتخابات ورقابت حزبی تنگتنگی دارند.قدرت سیاسی ونظامی انها بطوریکه کل دنیای مسیحیت وابر قدرت روسیه ...پشت سر ارمنستان هستند از ترس حمله ترکها یک شب ارامی ندارند .قدرت نظامی اقتصادی سیاسی ترکیه خواب را از کل اروپا وخاورمیانه واسراییل ربوده .بطوری که نگرانی داییمی المان فرانسه انگلیس اسراییل وروسیه ‌...فقط وفقط قدرت ثروت جمعیت ...ونفوذ ترکیه است

آپادانا
نوشته شده توسط: Anonymous

با تشکر از لینک خبر کشف کاخ ایرانی آپادانا در ترکیه.باعث افتخار ما هست و هیجان زدگی باستان شناسان ترک هم تحسین برانگیز است و نشانه عشق انسان به تاریخ بدور از نژادپرستی و جعل تاریخ و نفرت پراکنی است. گروه داعش با نفرت آثار باستانی سوریه و عراق را نابود کرد و باعث اندوه فراوان عاشقان تمدن شد.

چرا روسیه مناطق پیرامونی خود را ناآرام می‌کند؟‎
نوشته شده توسط: Anonymous

"" تقارن عجیب دو پدیده "" فکر کنم در ۱۴ سپتامبر ۱۸۴۷، آمریکا پایتخت مکزیک، مکزیکو سیتی و کالیفرنیا، تگزاس و بخش‌های شمالی‌ کشور مکزیک را، به خاک آمریکا، ضمیمه کرد، کمتر کسی‌ میداند چگونه این آیالت‌های شمال مکزیک و جنوب آمریکا، اشغال شدند ولی‌ وعده "" طلا و زمین کشاورزی "" انبوه مهاجران اوروپا ئی به آمریکا را، چنان جذب این آیالت‌های تازه استقلال یافته است که تصور آن، بیشتر به یک خیال می‌‌ماند، در استراتژی راهبردی بلند مدت روسیه، اژدهای روسی باید تعادل خود را در آسیای مرکزی حفظ کند، قلب آن در اوکراین بزند و سر آن در بالکان، مواظب اوروپای غربی باشد، استراتژی تخریب، یکی‌ از نیاز‌های غریزی آن برای بقا است ولی‌ این استراتژی، در دنیای امروز، پاسخگو نیست، هم اکنون روسیه و چین برای نفوذ در آسیای مرکزی، به رقابت پرداخته ا‌ند و کشوری که ترکیه را به خود جذب کند، در آسیای مرکزی، برنده خواهد بود. بوی ط

بوی طلا از کدام سؤ به مشام می‌‌رسد؟ جواب آن را از ساده لوح‌های حزب توده نپرسید.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

*قبل از اینکه «زادگاه و وطن و سرزمین و مردم ات» را دوست بداری،
« دوست داشتن» را دوست بدار.

این تنها تو نیستی که «دوست داشتن» دارد،
آن دیگری هم«دارای دوست داشتن» است.

«دوست داشتن»، در یک قلب بماند، می میرد.
وقتی میتواند زنده بماند
که با« دوست داشتن» آن دیگری،
« دوست داشتن متقابل» ایجاد کند.

از دو «دوست داشتن»، به«دوست داشتن سومی» برسد.
«دوست داشتن متقابل»،
سومین نوع دوست داشتن»،
دوست داشتنِ خودِ « دوست داشتن» است.

قبل از اینکه «زادگاه و وطن و سرزمین و مردم ات» را دوست بداری،
« دوست داشتن» را دوست بدار.

اگر نمی توانی«دوست داشتنِ دیگری»را،
دوست بداری،
«برابری» را دوست بدار.
ضایع مکن دوست داشتن دیگری را.

اگر بتوانی«دوست داشتن دیگری را ضایع نکنی»،
دیگری را«درک» کرده ای.
گل «دوست داشتن برابری» در تو جوانه میزند.

دوست داشتنِ برابری،
خودش، دوست داشتنِ «دوست داشتنِ دیگری»ست.

میتوانی مطمئن باشی که
به « دوست داشتن متقابل» رسیده ای.
دیگر دوست داشتن ها می توانند بشکفند.

حیات با شکوفایی گلهای « دوست داشتن متقابل»
می شکفد.
و بدون آنها پژمرده شده
از بین میرود.

قبل از اینکه «زادگاه و وطن و سرزمین و مردم ات» را دوست بداری،
« دوست داشتن» را دوست بدار.

------------
*Sevgini sev
دوست داشتن را دوست بدار
شعری ست که مفهوم آن در بالا آمده. انتشار متن اصلی به فرصت مناسب موکول می شود.

فلسفه هایدگر؛- میان روایت ایرانی و نقد دانشگاهی, آرام بختیاری
نوشته شده توسط: Anonymous

... فردید را برخی‌ استاد مصباح یزدی می‌‌نامند، کسی‌ که هیچوقت عمامه را کنار نگذاشت، دوران تولد فردید مقارن است با انقلاب بزرگ مشروطه، روشنفکران تورک آزربایجانی مشروطه، آخوند نوری شیرازی را، با اعدام، به دنیای پوچی فردید، مطهری، و شریعتی‌ این جادوگر زبان فارسی‌ حواله داده بودند، فردید کالبد آخوند نوری شیرازی اعدام شده دوران مشروطه از اعماق خاک بیرون کشید و شریعتی‌ "" آن خیاطی بود که با زبان شعر و شاعری و استعاره فارسی‌، زیوار آلات را بر آن کالبد متعفن اضافه کرد "" . تمام تلاش جامعه فارسی‌ در درک جهان هستی‌، با ترجمه گسترده آثار پوچ نیچه، خاتمه می‌‌یابد، ابر مرد نیچه اینک در جامعه فارسی‌ و ایران شهر فارسی‌، در کالبد ابر بحران‌های اجتمائی / اقتصاد، مانند چاه جمکران، دهان باز کرده است و میرود که تمام جامعه فارسی‌ را ببلعد. هایدگر و پوچی گریش را، نظم نهادینه شده در بط

بطن جامعه آلمان، اهلی کرد، فارسستان ما، چنین شانسی‌ ندارد.
آپادانا
نوشته شده توسط: Anonymous

یک کاخ ایرانی آپادانا متعلق به دوره هخامنشی در شمال ترکیه کشف شد .
https://www.radiofarda.com/a/b3-2500-year-old-achaemenid-palace-and-per…

خدمت عزیزان ملل غیر فارس
نوشته شده توسط: Anonymous

ایران متشکل از ملل ترک فارس کرد لر عرب بلوچ ترکمن گیلک.. ومتشکل از مذهب شیعه وسنی ..میباشد.وقوم فارس صد سال است بر ملل دیگر حکومت وبا تمام قوا رفتار اسمیله گری استعمارگری واستثمارگری دارد .وتمام ملل غیر فارس همه به جد خسته وعصبانی.ویکی از مکانیزم اینکارها اختلاف انداختن بین ملل دیگر برای حکومت کردن وشقه شقه کردن دیگر ملل است ترکیب وقاطی کردن ترکها وکردها .قاطی کردن کردها با لرها .قاطی کردن لرها با عربها .قاطی کردن سیستانی با بلوچ.قاطی کردن ترکمن با گیلک با کرد کرمانجی وبا ترک افشار وقاطی گیلک با ترک .وواتش انداختن بین انها ومشغول کردن انها با هم است .در حالی که فارسها هم در چندین منطقه مشترک با ترکها کردها عربها بلوچها ترکمنها لرها گیلکها بسر میبرند وهمه جا اتش زیر خاکستر است.وهمه میدانیم جنگ تجزیه وکوچک شدن بد است.واز طرفی استعمار استثمار واسمیله کردن بدتر .پس بهتر است همه با زیر نظر

قوانین بین المللی وبانظارت انها در مناطق مشترک با رای گیری از مردم تعیین تکلیف ویک حکومت فدرالیستی تشکیل وقدرت وثروت تقسیم وازادی عدالت واتحاد واقعی را برای یکدیگر تضمین کنیم
مقاله اقی زید ابادی
نوشته شده توسط: Anonymous

اقای زید آبادی و اصلاح طلبان مدعی اصلاح نظام ولایی مگر شترسواری دولا دولا میشه شما ظرف این بیست و یک سال چه چیزی را اصلاح کرده اید رژیم اخوندی حکم بر ایران نه دولت است نه حکومت یک سیستم استبدادی و دیکتاتوری مطلق است که رهبر هم دولت است و مجلس و همه کاره مملکت است و بهیچ ارگانی جوابگو نیست و شورای نگهبان هم که باید اعمال رهبر را کنترول کند خودش افراد این شورا را انتخاب می‌کند نیروهای نظامی و قوه قضاییه هم زیر نظرش است سپاه پاسدران هم با تمام نهاد هایش باتمام قوا ازین سستم مافیایی حمایت و حافظ رژیم است .خوب تکلیف مردم با چنین حکومت سرکوبگر وضد انسانی و ایرانی چکار باید بکنند.سوا از این شما هم بنام اصلاح طلبان و یا استمرار طلبان بدروغ خود را اصلاح طلب جا زده در به زنگ گاه و هنگامی که تمامیت این رژیم منحوس از طرف ملت ستمدیده و به گروگان گرفته

به ورطه نابودی میافتند با حیله وعده و گاهی هم تهدید و توهین مانع آزادی و راهایی ملت می شوید و با دست پاچگی خاتمی و یا کسان دیگر از اصلاح طلبان را بری فریب مردم و حفظ این نظام فاسد و اشغالگر و ضد ایرانی به میدان میفرستید و آرزوی پیروزی مردم را به یاس مبدل میکنید که خوشبختانه دست شما از طرف مردم ایران رو شده است که شما تنها بفکر منافع مالی م قدرت هستید .شما شاهد اوصلع بد ایران و نابودی ثروت و محیط زیست ایران بوسیله این رژیم ایران بر باد ده هستید ولی سکوت را ترجیح میدهید.در صورتی که اگر احساس وطن پرستی و اعتقاد به رهایی ملت در بندایران بودید دست از این بازی ریاه کارانه و دروغین اصلاحات بر میداشتیدو دنبال فرصت طبی ونیرنگ نبودید.
نژاد پرستی که از درون چپ زاییده شد
نوشته شده توسط: Anonymous

با تشکر از آقای شاملی برای این آگاهی.
سخنان آقای حیدری به شدت هراس انگیز و نشان از جنگی بی رحمانه در آیران میدهد .چرا کار به اینجا کشید؟
أین خلقهای تحت ستم خود اکنون به ابزار. ستم و خشونت تبدیل شده اند .متاسفانه انگشت اتهام فقط و فقط بسوی جریان چپ است که با شعارها و وعده های فریبنده کشور ما ایران را به ناامنی و فقر وارتجاع اسلامی دچار کرد .
جریان چپ نمی‌تواند در برابر این وضع ضد انسانی که خود بوجود آورده ساکت بماند وخود را پشت سر مبارزات طبقاتی پنهان کند.

نوشته شده توسط: تبریزی

(دنباله) ..... کشته شدن حامد محمدی ضد رژیم و ضد ولایت فقیه ترتیب داد! این نمونه ای است از کارنامه درخشان پانکردیسم که به هر کجا پا گذاشته است نخستین پیامد آن به خاک سیاه نشانده شدن کردهای دردمند و درمانده و ستمدیده و گرسنه در سایه جنگ افروزی و کشتارهای ناسیونالیستی و سپس کشته شدن دیگرانی بوده است که کرد نبودند! لینک های زیر نمونه هائی از بهره برداری های تبلیغاتی رژیم دوزخی ولایت فقیه را پس از کشته شدن حامد محمدی به دست کردها که نه بلکه به دست پانکردها نشان می دهند .....

..... لینک یک

http://www.iribnews.ir/fa/news/2137169/%D8%AA%D8%B4%DB%8C%DB%8C%D8%B9-%D9%BE%DB%8C%DA%A9%D8%B1-%D8%B3%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%AD%D8%A7%D9%85%D8%AF-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C-%D8%AA%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%B2

لینک دو

http://tabriz.isna.ir/default.aspx?NSID=5&SSLID=46&NID=102602


لینک سه

http://defapress.ir/fa/news/292955/%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D8%AA%D8%B4%DB%8C%DB%8C%D8%B9-%D9%88-%D8%AA%D8%AF%D9%81%DB%8C%D9%86-%D9%BE%DB%8C%DA%A9%D8%B1-%D9%85%D8%B7%D9%87%D8%B1-%D8%B3%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%AD%D8%A7%D9%85%D8%AF-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%B2


لینک چهار

http://defapress.ir/fa/news/293330/%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D8%B3%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%AD%D8%A7%D9%85%D8%AF-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%B2
نوشته شده توسط: تبریزی

دوستان گرامی، مر شما را گفته ام پیش از این بارها که کرد بودن برابر با پانکرد بودن نیست! همچنان که عرب بودن برابر با پان عرب بودن نیست و ترک بودن برابر با پان ترک بودن نیست! و نسزد ما را که به کار گیریم واژه کرد را به جای پانکرد و واژه کردها را به جای پانکردها ! و این که گویندگان و نویسندگانی به جای آن که بگویند پانکردها چنین و چنان کردند می گویند و می نویسند که کردها چنین و چنان کردند دچار لغزشند! بی آن که دریابند کرد، کرد است و پانکرد، پانکرد اما کرد بودن برابر با پانکرد بودن نیست! از دیگر سو این رژیم آخوندی است که می خواهد میان کردها و آنان که کرد نیستند با به کارگیری سخنانی مانند آن که کردها چنین و چنان کردند با روش: "چند دستگی بینداز و فرمانروا باش!" فرمانروائی ننگینش را دنبال کند و آن کسان که دانسته یا نادانسته به جای واژه پانکرد واژه کرد را به کار می برند آب به آسیاب .....

..... دوزخبانان رژیم ولایت فقیه می ریزند!

دوستان گرامی، در چند روز گذشته کسانی که خود را چپ گرا می نامند (و البته هیچکدام نیز چپ حقیقی نیستند!) برای پانکردهای راستگرا و هیتلرنامه نویس روضه خوانی و نوحه خوانی کردند! همان پانکردهای راست گرائی که لاشه مرده هایشان را در پرچم من درآوردی کردستان بزرگ می پیچند و به خاک می سپارند! در کجای جهان چپ گرا بودن و کمونیست بودن و سوسیالیست بودن با زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم سازگاری دارد و چرا این چپ ها چنین می کنند؟ برای آن که چنین کسانی دچار بیماری دنباله روی از مردم کوچه و خیابان (پوپولیسم) و دچار بیماری نان به نرخ روز خوردن و همرنگی با دیگران برای خوشایند آنان (اوپورتونیسم) هستند! کسی که خود را کمونیست می داند باید مردم کوچه و خیابان را رهبری کرده و به دنبال خود بکشاند نه این که به دنبال مردم کوچه و خیابان کشیده شود! و کسی که خود را کمونیست می داند باید دیگران را همرنگ خود کند نه این که برای خوشایند دیگران همرنگ آنان شود!

برای نمونه اگر کسی یک ناسیونالیست پانکرد باشد و بگوید مردم شهرهای کردنشین برای تازش رژیم آخوندی به پانکردها اعتصاب کردند و سپس با آب و تاب به ستایش از این اعتصاب داد سخن دهد مایه شگفتی نیست اما هنگامی که همان سخنان پر آب و تاب را درباره اعتصابی که به سود راست است کسی که خود را کمونیست و چپ گرا می نامد بر زبان می آورد چه باید گفت؟

باری، پیش از این گفتم کردها که نه بلکه پانکردهای راستگرای هیتلرنامه نویس بزرگترین هنرشان تازش به چند پاسگاه مرزی و کشتن چند سرباز و مرزبان گرسنه است! همان سربازان و مرزبانان گرسنه ای که فرزندان کارگران و دهقانان و رنجبران دردمند و بی پول و ندار و گرسنه ای هستند که در رژیم دوزخی ولایت فقیه با پول و پارتی نمی توانند جلوی رفتن فرزندانشان را به سربازی بگیرند و همگی نیز دشمن رژیم گندیده و پوسیده ولایت فقیه هستند! در رژیم دوزخی ولایت فقیه فرزندان سرمایه داران و زرسالاران به سربازی نمی روند تا کشته شوند و این بی پول ها و بی پارتی ها هستند که گوشت دم توپ می شوند!

حامد محمدی فرزند خلیل محمدی نمونه ای از این سربازان گرسنه است! حامد محمدی در تاریخ چهاردهم تیرماه سال ۱۳۷۸ در تبریز زاده شد، (چهاردهم تیرماه سال ۱۳۷۸ برابر است با چهار روز پیش از هجدهم تیرماه سال ۱۳۷۸ که اراذل و اوباش رژیم آخوندی به کوی دانشگاه در تهران تاختند و آنجا را ویران کردند!) حامد محمدی نه هوادار رژیم ولایت فقیه بود و نه یک حزب اللهی خرمقدس! نماز نمی خواند، روزه هم نمی گرفت، به مسجد هم نمی رفت و مانند همه ایرانیانی که مغزشان با گچ پر نشده است به پرت و پلاهائی که آخوندها در منبرها برای خر کردن مردم می گفتند پوزخند می زد! خانواده حامد چون پولدار و میلیاردر و سرمایه دار و زرسالار نبودند نتوانستند با پول و پارتی از رفتن حامد به سربازی جلوگیری کنند! از این روی حامد به سربازی رفت و در تاریخ یکم خردادماه سال ۱۳۹۷ هنگام تازش چند پانکرد در سردشت کشته شد! حامد هنگام کشته شدن هنوز نوزده سالش به پایان نرسیده بود!

حامد محمدی نه حضرت آیت الله بود و نه تیمسار و سرتیپ و سرلشکر بلکه سرباز گرسنه ای بود که حتی از تیراندازی و جنگ نیز چیزی نمی دانست! البته پس از کشته شدن حامد محمدی هیچ یک از کمونیست هائی که برای کشته شدن پانکردهای راست گرای ضد کمونیست روضه خوانی می کنند برای حامد نه روضه خواندند و نه شعر نو سرودند و نه شعر کهنه! و سمینار و کنفرانسی هم برپا نکردند! البته حامد نمونه ای از سربازان گرسنه است وگرنه نمونه ها فراوانند!

رژیم آخوندی هم بهترین بهره برداری ها را از کشته شدن حامد محمدی بیدین و بی نماز و روضه خوار و ضد آخوند کرد و او را شهید والا مقام اسلام نامید و نمایش های فراوانی را برای .....
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب یونسی.
باز همه با پریشان حالی شروح کردی.
شما ترکها چرا سراغ مبارزه طبقاتی یا نظام سیاسی نمی روید ؟ مگر روانشناس و یا راسیست هستید که یا با روان شروع میکنید یا با فارس و زبان فارسی و ملت شاهنامه خوان و ایرانشهری و کذا و حاضا؟
چرا سوراخ دعا را گم کرده اید ؟ چرا به حکومت ها نمی پردازید ؟ به شاه و شیخ و اردغان و الهام و نظربایف.....؟
پارانویا یعنی چی ؟ آیا همان شیزوفرتی است ؟ یا استکهلم سندروم ؟
لا الله اله الله. محمد رسول الله

نژادپرستی در صفوف فعالین سیاسی غیرفارس, یونس شاملی
نوشته شده توسط: Anonymous

"" منطقه روی کمربند قحطی در حال نوسان است "" هفتهٔ گذشته، نزدیک به هزار کامیون، صادرات نزدیک به ۲۵ هزار تن آرد از ترکیه به عراق را، به حال تعلیق در آوردند، کشاورزی در عراق، بعد از سال‌ها جنگ و کمبود آب، به شدت افت کرده است، اگر ملتی هنوز از "" اشغال کرکوک و ئفرین "" درس‌های لازم را نگرفته، و با پ ک ک بازی، مافیای سپاه بازی ، الحاق گرائی خاک دیگران، تاریخ سازی الکی‌ و کارتونی، رسیدن به آب‌های دریای مدیترانه با هدف تخریب خاورمیانه، در اهومات به سر می‌‌برد تقصیر این خریت را، ملتشان با تجربه کردن قحطی پس خواهند داد. جامعه شناس‌های ابله به شما نگفتند پشت پیشرفت غرب، هیچ نظریه جامعه شناسی‌ وجود نداشت به جز "" روحیه کار آفرینی ""، در خاورمیانه، جوامع تورک، بیشترین میزان "" روحیه کار آفرینی "" را دارند. باز هم تکرار می‌کنم. عمق استراتژیک سیستم مالی‌ دنیا روی سه ۳ فاکتور متمرکز شده. ۱- اقتصاد‌های

۱- اقتصاد‌های نفتی‌، برتری اقتصاد‌های غیر نفتی‌ ما را، تضمین خواهند کرد. ۲- سیستم‌های کمونیستی، برتری ساختار‌های علمی‌ ما را تضمین خواهند کرد. ۳- اگر کشوری فاقد اقتصاد نفتی‌ یا سیستم پوسیدهٔ کمونیستی است، کشور‌های نفتی‌ را قانع کن با حمایت از گروه‌های کمونیستی مثل پ ک ک و رژاوا، آن کشور‌ها را بی‌ ثبات کنند. نمونه رژیم فارس - محور ایران و همکاری آنان با پ ک ک و رژاوا، وقتیکه جامعه شناس‌های ابله ساده لوح تحصیل کرده خارج شما، به تل چرندیات "" پ ک ک همان جامعه است و جامعه همان پ ک ک است "" می‌‌افتند، و نمی‌‌پرسند پس تکلیف کار آفرینی چه می‌‌شود، شما به انقلاب کمونیستی نیاز ندارید، به انقلابی‌ نیاز دارید که ابله‌ها و ساده لوح‌هایتان در خارج، جامعه شناسنی نخانند.
نعل وارونه
نوشته شده توسط: Anonymous

احمد زید آبادی بهتر بود در نوشته یِ خود منظور و مقصود خود را از براندازان(!) روشن می کرد. استفاده از چنین واژه های ِ فراگیری بدون تعین بخشی مصداق خاک به چشم ها پاشیدن است.
جناب زید آبادی
آیا همه یِ براندازان آنگونه اند که توصیف کرده ای؟ پاسخت اگر آری باشد ، میدانی که چنین نیست و سخن نا راست می گویی ؛ و اگر نه باشد لطفاً توضیح بده کدام جریان و احیاناً جریانات را مد نظر داری. این خواهش را از دوستانی که طیف اصلاح طلب را با یک چوب می رانند، نیز دارم.